دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود ، داراب‌کلا

پیام مدیر
نظر
موضوع
بایگانی
پسندیده

۲۵ مطلب در تیر ۱۴۰۰ ثبت شده است

۲۸تیر

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. فلسفه‌ی حرکت امام حسین (ع) از مکه به کوفه. هشت ذی‌الحجه در تقویم شیعه مهم است؛ زیرا هم روز ترویه است که به معنای نبود آب در «عرفات» و «منا»ست و تقلای حجاج برای تهیه و تدارک آب. و مهمتر از آن، هم سالروز آغاز حرکت امام حسین (ع) از مکه به سوی کوفه است که ادامه‌ی انقلاب و حماسه‌ی حسینی‌ست. از قضا، در هر دو قضیه «آب» نیز در کنار سایر مسائل مهم، موضوعیت دارد.

 

حرکت حضرت سیدالشهدا (ع) که از اِحرام حج واجب، بیرون آمد (و به نقل و یا توجیه برخی بدل به عمره نمود) و هجرت به کوفه را در آن شرائط، عملی ترجیحی نسبت به طواف کعبه دانست، نشان از «ترکِ اُولیٰ» نکردن آن رهبر برجسته‌ بود  و اُولیٰ، همان قیام ایشان بود و پیام مهم آن این بوده که وفا به عهد با مردم و اجابت به دعوت عموم مؤمنون و نیز زیرِ بار بیعت با نااهل و باطلی چونان یزید بن معاویه نرفتن، حتی از برگزاری حج، ارجح است. آن امام -علیه‌السلام- بر همه‌ی امور قیام و حتی شهادت و سختی‌هایش کاملاً «آگاه» بود.

 

زیباترین فراز دعای عرفه

 

وَ اَنتَ الَّذى

تَعَرَّفْتَ اِلَىَّ فى کُلّ شَىء

فَرأیْتُکَ ظاهراً فى کُلِّ شَىء

وَ اَنتَ الظّاهرُ لِکُلِّ شَىء

یا مَنِ اسْتَوى بِرَحمانِیَّتِه

 

 

و تویى که شناساندى خود را به من در هر چیز،

و من تو را آشکار در هر چیز دیدم و تویى آشکار بر هر چیز،

اى که به وسیله‌ی مقام رحمانیتِ خود (بر همه چیز) احاطه کردى.

متن کامل دعای عرفه : اینجا

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۱۴۰۰ ، ۰۹:۳۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۶تیر

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتاد و یکم

۱۹ - ۴ - ۱۴۰۰
هزار عضو شوراهای شهر کجا رفتند؟! زندان

از ابراهیم طالبی دارابی دامنه

به نام خدا. سلام. وقتی دیروز نه، پریروز هم نه، به قول محلی پیشِ‌روز این خبر را خواندم که ۱۰۰۰ عضو شوراهای شهر به زندان (منبع) افکنده شدند، حیرت نکردم اما سرافکنده شدم. تأخیر انداختم که شاید خبر به این وسعت فاجعه، تکذیب شود، دیدم نه، گویا راست است. وقتی کسی پیش می‌افتد نماینده و نماد مردم در یک نهاد دموکراتیک می‌شود، این‌مقدار باید خودنگه‌دار باشد که دست به داشته‌های مردم نبرَد و از اعتماد مردم برای خود کیسه‌ی غارت و گونی‌خِلالِ! زدوبند ندوزد. نمی‌گویم قدّیس باشد، اما در طول دوره‌ی نمایندگی مردم، دست‌کم می‌تواند خویشتندار بماند و رسوایی خود را نخرد. تا به دست فلک، فلک! نگردد.ی

 

یک نکته: ریشه‌ی مشکل، دموکراسی جوامع نیست؛ فرهنگ سیاسی آن جامعه است.

 

یک نتیجه: بنابرین، حتی از طریق رأی مردم -یعنی سازواره‌ی انتخاب‌شوندگی و انتخاب‌کنندگی- هم، فساد محوِ محو نیست؛ بلکه مثل پس‌زمینه‌ی رنگی یا مات، همچنان می‌درخشد! و ملت را مبهوت می‌سازد؛ این، مانند معضل پسماند می‌مانَد که اساساً به‌زودی‌زود قابل حل نیست، زیرا زباله از نظر بعضی یعنی دورانداختن هر چیز، در هر کجا، به دلبخواه!

 

۲۰ - ۴ - ۱۴۰۰

دل و علم چه اثری دارد؟

به نام خدا. سلام. انسانِ شیعه، علاوه بر خردمندی و عقلانیت، همواره راه خود را از رهنمایی‌های امامان معصومش می‌جوید تا با راستی‌آزمایی افکار و رفتار خود، اطمینان حاصل کند جهت را درست می‌پیماید یا نه؟ آیا در مسیر سفارش اکید پیامبر اکرم (ص) هنوز هم هست که مَودّت به عترت (ع) را کنار قرآن نهاد؟ بنابرین؛ هرگاه در تقویم شیعه، زادروز فرخنده‌ی میلاد، یا سالروز اندوهبار شهادت آن امامان و مُقتدایان (ع) فرا می‌رسد، دغدغه و حرمت‌گذاری یک شیعه نسبت به ائمه‌ی هُدی (ع) شدیدتر می‌شود. امروز به همین رسم، در آخر ذی‌القعده در روز شهادت غریبانه‌ی حضرت امام جواد (ع) یادگار زیبا و حکیم حضرت امام رضا (ع) -که چونان گُل سرسبدِ خاندان عصمت و طهارت (ع)، عطر دل‌انگیز بر مشام شیعه می‌رساند- دو سخن بسیارمهم و زیبای حضرت جوادالائمه (ع) را برگزیده و با ویرایش تازه تقدیم می‌دارم. اولی در پاسخ به اباهاشم است درباره‌ی نقش دل در درک خدا و دومی جمله‌ی قصار آن حضرت است در فایده و آثار علم و دانستن:

 

 

 

«... پس عرض کردم [معناىِ] سخن خدا که فرمود: اَبصار او را درک می‌کند [چیست؟] فرمود: اى اباهاشم! وَهم‌ها [و خیال‌بافی‌ها]ى دل‌ها، دقیق‏‌تر از دیدنِ چشم‌هاست [به این دلیل که] تو گاهى توسط وَهم، سِند و هند و هر شهرى را که ندیده‌اى و داخل آن نشده‏‌اى می‌توانى با وَهمَت درک کنى [و شبیه‌سازى کنى] ولى خداوند با وهم‌ها قابل درک نیست [چون نه جسم دارد و نه شبیه و مانند] پس چگونه ابصار او را درک کند؟» (منبع)

 

«بر شما باد به تحصیل علم و معرفت، چون فراگیری آن واجب و بحث پیرامون آن مستحبّ و پرفائده است. علم وسیله‌ی کمک به دوستان و برادران است، دلیل و نشانه‌ی مروّت و جوانمردی است، هدیه و سرگرمی در مجالس است، همدم و رفیق انسان در مسافرت است و اَنیس و مونسِ انسان در تنهایی می‌باشد.» (منبع)

 
نظر:
 
سلام جناب حجت‌الاسلام حاج شیخ جوادآقا آفاقی
کاملاً درست. آری؛ فرهنگ در نگاه فردوسی آرایه‌ی درون هر فرد است. روان آدمی هم در نگاه فردوسی با رودِ فرهنگ آبیاری می‌شود. لذت بردم از پست حضرت‌عالی. بیشتر بخوانید ↓
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۱۴۰۰ ، ۱۰:۳۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۶تیر

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی: سلام دوستان. السلام علیک یا علی بن موسی الرضا. در مشهد نایب الزیاره و دعاگوی همه هستیم. یادتون میاد در ۱۰ فروردین ۹۹ خبری خواندیم که دلمون مملو از اندوه شد: مدیرکل راه‌آهن خراسان گفت: برای نخستین بار در طول ۶۲ سال اخیر، امروز نهم فروردین ماه ۱۳۹۹، نبود مسافر، حرکت قطارها را در مسیر ریلی مشهد متوقف کرد. این رخداد در طول تاریخ فعالیت ایستگاه راه‌آهن مشهد به عنوان یکی از پررفت و آمدترین ایستگاههای قطار در ایران بی‌سابقه است."

 

با چنین گنج که شد خازن او روح امین
به گدایی به در خانه شاه آمده‌ایم

 

 

 

اما امروز گرچه کرونا همچنان جولان می‌دهد، اما نه یک قطار و یک اتوبوس و یک ماشین و یک هواپیما، بلکه زائران بیشمار آن امام رئوف به سوی مشهد روان هستند. یا امام رضا، این روزها باید بیستر به شما توجه کنیم، دلهای ما باید صاف‌تر و آرام‌تر متوجه شما باشد. نگاه رئوفانه شما همیشه متوجه این ملت بود، اما این روزها بیشتر به نگاه مهربانانه شما نیاز داریم. نگاه کریمانه شما همیشه هست، آیا ما چشمان شُسته‌ای داریم که آن را ببینیم؟ آیا قلبهای صافی داریم که آن را بیابیم؟ یا امام رضا. گرچه این محدودیتها در راستای خدمت به زائران شماست، اما بیش از این برای ما مپسند ... دعا می‌کنیم که همه مسافران بسلامتی و با قبولی زیارت به اوطان خود برگردند و این باب کرم و پناه شیعیان همیشه به روی مشتاقان باز باشد.

 

آبرو می‌رود ای ابر خطاپوش ببار

که به دیوان عمل نامه سیاه آمده ایم

 

عکاس: آقای احمدی

 

متن دوم:

دلهای شیدایی

کرونا یک ماسک روی دهان ما زد تا ما از ویروسهای آلوده کننده و احیانا کشنده در امان بمانیم. چقدر مواظبت می‌کنیم تا خدای نخواسته به این مریضی مبتلا نشویم. در بخش از زیارت امین الله می‌خوانیم: اللهم اِنَّ قُلوبَ المُخبتینَ الیکَ والِهه. خدایا دلهای خاشعان شیفته توست. این زیارت امین الله خیلی جالب، فوق العاده و عجیب هست، واقعا عجب زیارت باحالی هست. زیارتی است به نام مولا علی ولی به کام زائر، در یک جمله سلام می‌دهیم و در ادامه راز و نیاز هست و با معشوق حرف زدن. در قرآن کریم، قلب منشا فهم و درک معرفت معرفی شده که فرمود: اَم لهم قلوب لایفقهون بها. قلبی که قفل شده باشد، نمی‌تواند منبع ادراک می‌گرفت و معنویت گردد: اَم علی قلوب اَقفالُها. بهترین قلب، قلب خاشع و فروتن در برابر پروردگار است، قلبی که گناهان فراوان آن را سخت و زمخت نکرد، قلبی که همیشه متوجه رب الارباب است. این قلب در دیدگاه قرآن همان فَتُخبِتَ له قُلوبُهم هست. قلبهای این گونه از مومنان در مقابل خداوند خاشع و فروتن است، جز محبت خدا، چیزی دیگری در آن نیست. خانه را از اغیار خالی کردن است. قلب مرکز فرماندهی و جهت دهی زندگی انسان است و باید از غریبه ها و نفوذی ها خالی بماند. چگونه می‌توان دل را از اغیار خالی کرد؟ با زدن ماسک بر دریچه قلب. دل اگر بخواهد خاشع و واله و شیدایی شود، باید ماسک ضد کرونای معنوی داشته باشد، تا ویروسهای شیطانی در آن نفوذ نکند، آن وقت با حالتی خاضعانه و خاشعانه بگوید: اللهم انّ قلوبَ المُخبتینَ الیک والهه... .

مشهدالرضا ( ۲۵ تیر۱۴۰۰ )

 

دامنه: جناب استاد احمدی سلام. هم متن و هم عکس بر دلم نشست. متن، از آن رو که با دل حائر نوشتید. عکس، از آن رو که همیشه در طلب زمانی بودم که دور مضجع شریف، منظم و فضای خالی باشد تا بتوان خیلی با آرامش ضریح را دیدار و روح امام رئوف (ع) را با نهایت ادب و فرصت کوتاه، زیارت کرد و آرام رفت کنجی نشست و به عبادت و واگویه‌ی دل نشست. اینک پس از دو سال، یک بحران ویروسی، موجب شد آن نظم و آرامش -که مطالبه‌ی اغلب زایران بوده است- به روی زوار باز شود. قبول باشد که در ایام دهه‌ی اول ذی‌الحجه به زیارت حرم امام رضا علیه السلام شتافتید؛ به قول آن روایت که زیارت مشهد مقدس، حج حساب می‌آید. استاد احمدی  حال ما را عوض کردی. خیلی به‌جا بود نکاتت درباره‌ی متن زیبای زیارت امین‌َالله. متن قشنگی نوشتی. امین‌َالله واقعاً آهنگین است و در قلب سمفونی عشق می‌نوازد. توضیحات شما دو تشکر دارد: تشکر از شما که فضای معنوی حرم را به روی ما گشودی. تشکر از مسئولان حرم مطهر که خدمت خوبی به زایران می‌کنند. دل ما را کشاندی به صحن‌های حرم مشهد. تعبیر زیارت در ایام فاصله‌گذاری اجتماعی به «معراج و درنگ کوتاه» جالب بود. البته از طریق سامانه‌ی «رضوان» -که نرم‌افزاری خوبی‌ست از سوی حرم- اغلب از راه دور، زنده وارد مضجع شریف می‌شوم. اما شما استاد عوض حقیر زیارت و بر والدینم یاد فرما.

 

احمدی: و علیکم السلام استاد طالبی عزیز. حقیقتا در این مدت دلمون برای یک لحظه زیارت تنگ شده بود، اکنون که این توفیق حاصل شد، خدا را کُرور کُرور شکر می‌کنیم. متصدیان امر تمام توانشان را برای راحتی زائران و رعایت پروتکل بهداشتی گذاشتند و زوار هم معمولا با جمعیت اندک و با رعایت فاصله و داشتن ماسک که اجباری هست، به زیارت می‌روند. (تمام کارکنان و خدمه و ... حرم مطهر ملزم به داشتن ماسک هستند و دارند.) اما بخش عمده کار در دستان زائران است که باید بیشتر مراعات نمایند. معمولا زوار عزیز رعایت می‌کنند، چه در داخل حرم و چه در بیرون آن. و بجز ساعات خاص، اطراف ضریح خلوت هست، چون هیچ کس نباید توقف کند‌. تمام سلام و راز و نیاز و خداحافظی، همچون معراج پیامبر، در درنگ مختصر صورت می‌گیرد، نه توقف زیاد اما کسانی که کمتر رعایت می‌کنند، میزبانان و صاحبان اصناف و مشاغل هستند، متاسفانه. انشاالله درهای این مضجع شریف همیشه به روی مشتاقان باز باشد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۱۴۰۰ ، ۰۸:۳۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۶تیر

 

با عقل حدیثِ عشق گویی! هی هی

در کتمِ عدم وجود جویی! هی هی

جامی و شراب و عاشق و معشوقی

یکتا به خود آ که خود تو اویی! هی هی

 

(رباعی ۳۱۹ سید نورالدین شاه‌نعمت‌الله ولی)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۱۴۰۰ ، ۰۸:۰۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۵تیر

به قلم دامنه

به نام خدا

سلسله مباحث لیف روح

شرح کوتاه برین سخن دنی دیدرو:

«دروغی را که در مدح ما باشد حریصانه می‌بلعیم،

اما حقیقتی را که در کاممان تلخ بیاید، ذره ذره می‌چشیم.»

 

دنی دیدور


بررسی کوتاه:

 

شاید ریشه‌ی این آسیب‌شناسی «دیدرو»یی، یکی به این بازگشت کند که انسان ذاتاً متضاد آفریده شده. مثلاً به تعبیر آیه‌ی ۱۹ معارج قرآن مجید، آدمی هم «هَلوع» است، و هم در آیات دیگر اشرف مخلوقات. به شقِه‌ی هَلوع‌بودنش، حریص در مدح‌شنیدن است، اما در اثر تمرین وارستگی، به ذات اشرف‌بودن و شرافت نفس خود تکیه می‌کند و مدح و نقد خود را بالانس‌شده می‌طلبد؛ هم نقد را برای اصلاح خود می‌خواهد، و هم تشویق را برای امتداد حرکت صحیح خود. لازم به اشاره است دنی دیدرو -که از اصحاب دائره‌المعارف عصر روشنگری قرن ۱۷ بود- به عظمت‌بخشی «روح آدمی» اعتقاد داشت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۱۴۰۰ ، ۱۷:۱۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۴تیر

داد، آزاد، شاد

با داده قناعت کن و با داد بزی

در بند تکلُّف مَشو، آزاد بزی

در بِه ز خودی نظر مکن، غصّه مخور

در کم ز خودی نظر کن و شاد بزی

رباعی ۳۷ رودکی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۱۴۰۰ ، ۱۹:۴۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۴تیر
گفتگوی دکتر عارف‌زاده و دامنه ۱۰ تا ۱۲

   

دکتر عارف‌زاده. دامنه

گفت‌وگوی دکتر عارف‌زاده و دامنه (۱۰ تا ۱۲)

 

توجه: درج علامت (د.ع) بدین معناست

که آن پرسش از طرف دکتر عارف‌زاده طرح شد

 

پرسش ۱۰ : آیا مخالفان رباخواری یا همان نزول‌خواری تاکنون توانستند روش مناسب دیگری جایگزین کنند؟ (د . ع)

 

پاسخ ابراهیم طالبی دارابی دامنه:

 

به نام خدا. ربا که معنی ازدیاد می‌دهد جامعه را از مولّد بودن به دام سوداگری می‌اندازد و ارزش کار و روابط سالم اجتماعی را منهدم می‌سازد و رواج آن، روح حاکم بر انسان را خدشه‌دار می‌نماید. منابع قدسی و دینی بر قبح آن دست گذاشتند و همین خود روش مناسب جایگزین برای عملی است، که در نگاه تعالی‌بخش، در جدول گناه بزرگ قرار گرفته است. بنابرین؛ چون جوامع از اصالت اخلاقیِ تعاون نسبت به هم پرهیز می‌کنند، عده‌ای روی به سوی سود آسان می‌آورند. برترین جایگزین همان قرضِ «حسنه» است که کمتر کسی به نفع حقیقی و حکمتِ آن پی می‌برَد. جامعه‌ی رَبوی، جامعه‌ی رُبوبی نیست. خدای خالق با این همه بخشش به موجودات، رباخواری نکرده است و بر انسان است اخلاق خدایی پیشه کند. لازمه‌ی آن عدالت، تعاون، کار، فرصت برابر، توزیع مناسب و... است.

 

پاسخ دکتر اسماعیل عارف‌زاده:

 

چون در متن پرسش ،توانستند قید گردید ،پاسخ ، نه است. روشهای مذکور در پاسخ جناب طالبی ،توصیه و راهنمایی ست که تا به این لحظه  هیچ روشی نتوانست جای ربا را آنچنان پر کند که جامعه بی نیاز از این راه ناچاری شود. ربا زمانی رخ میدهد که  حاکم ، جامعه  و  متولیانش ، بستگان و اقوام  بطور جمعی ،فرد نیازمند به حل یک مشکل فوری و ضروری را  رها میکنند و او ناچار تن به بهره زیاد در مدت کم میدهد تا در آن لحظه مشکلش حل شود. اگر او در آن لحظه گزینه جایگزین بهتر داشته باشد، طبیعتا تن به اینکار نمیدهد. در واقع این  رباخوار نیست که پیشنهاد میدهد بلکه فرد نیازمند درخواست میکند و او  باشرط سود بالا میپذیرد. شگفتا که افراد و مراجع ضد ربا که داعیه سرپرستی مردم دارند ،در این حالت به رباخوار که مسئولیت خاص ندارد یادآور میشوند بجای ربا ،قرض حسنه داده شود.

 

 

 

پرسش ۱۱ : از دیدگاه شما جامعه‌ی طبقاتی، طبیعی است؟ یا نه، غیرطبیعی و ناشی از عوامل دیگر؟

 

پاسخ دکتر اسماعیل عارف‌زاده:

 

بهترست اینطور بپرسیم ، نوع طبیعی جامعه طبقاتی هم وجود دارد؟ با وجود این همه گوناگونی در تواناییها، انگیزه ها، تلاشها، موقعیتها، رویدادهای طبیعی، تاریخ، جغرافیا، هوشها، مدیریتها، سیاستها، پرورشها و آموزشها  میان انسانها و جوامع گوناگون، نمیتوان  پذیرفت و منصفانه و متضمن پیشرفت نیست که افراد و جوامع یکدست باشند. طبقاتی که بر اساس عوامل بالا باشد طبیعیست و ملازم پیشرفت افراد و جوامع. ولی طبقاتی که بر اساس نیرنگهای سیاسی و مذهبی و ستمگری باشد، ساختگی و مردود است.

 

پاسخ ابراهیم طالبی دارابی دامنه :

 

هرچند ادیان آسمانی محک را به میزان تقوای افراد پیوند می‌زنند، اما چون جوامع همواره دستخوش افکار و سلایق است، طبقات شکل می‌گیرد که مهمترین علت شکل‌گیری آن درآمد، تیره‌وتبار، قدرت و پایگاه نفوذ است. از سوی دیگر شعار «جامعه‌ی بی‌طبقه‌ی توحیدی» نیز صرفاً در حد یک یوتوپیا (=آرمان‌شهر، مدینه‌ی فاضله) است که احتمال وقوع آن ناممکن است. بنابرین، طبقات شکل طبیعی ندارد، نوعی اکتساب است؛ یا از طریق ثروت، یا قدرت، یا سلسله‌ی پیشرفت؛ اعم از مادی و معنوی و زور و غلبه و غلیان نژاد. من نیز با جناب دکتر عارف‌زاده در ردّ طبقاتی‌شدن جامعه به واسطه‌ی هر گونه نیرنگ و ابزار، موافقم.

 

پرسش ۱۲ : آیا بشر تا اینجای جهان، درست راه پیمود؟

پاسخ دکتر اسماعیل عارف‌زاده:


پاسخ  به سه پرسش، پیش نیاز پاسخ به پرسش اصلیست. کدام بشر؟ منظور از اینجای جهان یعنی کجا؟ ما کجای جهانیم؟ منظور از درست یعنی چه؟ چه حالت ،درست است؟ با اینحال چند نکته را بطور کلی میتوان درک کرد، بشر بلحاظ عقلی،احساسی،تحلیلی و منطق  دستکم طی چند هزار سال اخیر که آثاری از تمدنها موجود است تغییر نکرده است. به نخستین انسانهایی بیندیشید که نان را از گندم، شیشه را از شن ، آهن را از خاک و  کاغذ را  از چوب بدست آوردند.  و یا حتی آنها که همین زبان گفتگو و خط نوشتاری را پدید آوردند.نمیتوان گفت بشری که مریخ پیماهای فرصت و روح را به آن سیاره فرستاد از آنها باهوشتر است. دستاوردهای بشر ، محصول تجمعی و دنباله کشفیات انسانهای قبلیست. انباشت دانسته های قبلی ، بشر امروز را داناتر و تواناتر مینمایاند و نه عقل و هوش برتر او نسبت به بشر پیش از خود. پس  بخش کوچک اما باهوش بشر تا امروز در مسیر پر تلاطم حیات و کائنات ، تلاش خود را در راه درست که همانا  بهترشدن و رفع مشکلات بوده است بدرستی  انجام داده است و بخش بزرگتر اما کم هوشتر ، رو به بزه و شرارت آورده است و همین گروه بزرگ به اشتباه ،سردسته های خود را باهوش میپندارند.

 

پاسخ ابراهیم طالبی دارابی دامنه:

 

به نام خدا. پاسخ به این پرسش بستگی به نوع نگاه و مبانی فکری هر فرد دارد. پیش‌زمینه‌ی روش‌شناسی‌یی که جناب دکتر عارف‌زاده به‌زیبایی درباره‌ی مفاهیم سه‌گانه‌ی داخل پرسش چیده‌اند به این نگرش مدد می‌دهد. از نظر من، بشر دائم در آزمون و خطا به پیش آمده است و همچنان همان‌گونه پیش می‌رود. با پاسخ استدلالی جناب دکتر موافقم که بخش بیشترِ بشر را در آزمون، نمره‌ی بزه داده است. مثال می‌زنم تا پاسخ ساده شود. اروپا روزگاری ظروف یک‌بار مصرف را جزوِ خدمت خوب خود به تمدنِ خود و بشریت به حساب می‌آوُرد اما اینک استفاده از همان ظروف را ممنوع و مشمول جریمه‌ی سنگین کرد. پس؛ با آن‌که کار بشر تا حدی درست بود، اما هم در بعد معنوی و هم مادی به سیّاره‌ی زمین و ساکنان آن اعم از حیوان و انسان و جنبندگان، آسیب رسانده است و در بخش‌هایی، راه را گم کرده و غلط می‌پیماید که گاه به جبران آن گام می‌گذارد، اما گاه بدان اصرار می‌ورزد.

 

گفت‌وگوی‌ دکتر عارف‌زاده و دامنه (۱ تا ۹ ) : اینجا

تبادل پرسش و پاسخ این قسمت:

( ۲۴ / ۳ / ۱۴۰۰ ) تا (  ( ۲۴ / ۴ / ۱۴۰۰ )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۱۴۰۰ ، ۰۸:۵۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۲تیر

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. یکی از جاهایی که توی هفته، یکی دو باری می‌روم «آوانگارد» است؛ تازه‌ها زیاد دارد. حالا همین «ابله» برانگیخته از حضورم در همان آوانگارد (اینجا) است. فئودور داستایفسکی قصد داشت «انسانِ والا» ترسیم کند. برای این هدف «پرنس میشکینِ» ۲۵ ساله‌ی روسی شخصیت داستانش می‌شود. رمان می‌گوید او دچار عارضه‌ی «ابلَهی» بوده، اما در دوره‌ی نقاهت، خیلی کتاب خوانده است و سرانجام معالجه شده و به روس بازگشته است. داستایفسکی «ابله» را با محور قراردادن او نوشته است.

 

فئودور داستایفسکی

 

ابله حالا که به جامعه‌ی روسیه بازگشته، شگفت‌زده می‌شود؛ انگار در دوره‌ی ابلهی‌اش مانند نیچه و افلاطون در غار و آرمان و مُثُل به سر می‌برده و اینک از کارهای مردم به‌شدت تعجب می‌کند و انگشت شگفتا! بر لب می‌زند. لذا از طریق «وجدان» خود، زندگی و رفتار مردم را می‌بیند و خود را تماماً در برابر «ظلمت» می‌یابد، چون مشاهده می‌کند آنان در «گرداب هولناک» افتاده‌اند و سرنوشت‌شان را به سیاهی و تباهی گره می‌زنند.

 

چرا؟ چون پایه‌های ارزش‌ها را لرزان می‌بیند. از خلوص روح، عاری گشته‌اند. از طریق نظم نوین همه‌چیزِ نظام ایمانی و تمدنی را ویران می‌کنند. حرف‌هایشان به هذیان، مانند است. همه‌چیز جامعه، پول و کسب موقعیت اجتماعی شده است. لذا ابله تصور می‌کند جامعه به سمت اعماق مرداب -گودترین جای غرق‌شدن و در گِل ماندن- در حرکت است و درین وانفسا خود را هم پیچیده درین گرداب و «قعر سیاهی» می‌بیند و با همان جامعه، به آن قعر فرو می‌رود که در زبان عامیانه‌ی ما منجلاب است؛ یا اَسِّل (=استخر مردابی جنگلی».

 

نکته: داستایفسکی در «ابله» نشان می‌دهد که انسان در جامعه‌ی گرداب‌گونه چگونه توسط فساد و انواع دوری از ایمان و وجدان، بلعیده می‌شود، زیرا علت از نگاه او این بود: «ایمان را از یاد برده‌اند». بگذرم. فقط بگویم حتی «ابله» را هم -که تمرین وجدان می‌کرد- با خود به قعر برد.

 

اشاره: امید است برداشت تفسیری من از فوق‌العاده‌ترین رمان روسی «ابله» -نوشته‌ی ۱۸۶۹- خطا و انحنا نزند. یا دست‌کم برداشتم چندان دور از واقع نبوده باشد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۱۴۰۰ ، ۱۱:۱۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۱تیر

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خروس‌های مکزیکی! نگاهی گذرا به کتاب جدید آقای سید عطاءالله مهاجرانی. ایشان در بخشی از کتاب جدیدش «نقدِ "تحریفِ مدرن" امام خمینی (جنگ عراق و ایران» از انتشارات «امید ایرانیان» -که آقای «مهرداد خدیر» نیز آن را درین (منبع) معرفی کرده است- دست به افشای سندی می‌زند که بر اساس آن، آمریکای عصر رونالد ریگان، برای نابودی منابع و سرمایه‌های دو کشور ایران و عراق، متوسّل به سیاستی شده بود که رونالد ریگان رئیس‌جمهور وقت آمریکا از آن به عنوان «خروس‌های مکزیکی» تعبیر کرده بود؛ یعنی دو خروس (=بخوانید عراق و ایران) چنان تا سر حدِ مرگ با هم می‌جنگند تا هر دو «ناتوان و آش‌و‌لاش» بر زمین می‌افتند. که بعدها جرج شولتز تز «جنگ کم‌شدت» را نسبت به ایران طرح کرد.

 

 

نکته‌ی تشریحی: در طول هشت سال جنگ تحمیلی، بر امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- و وفاداران انقلاب -که با جان و دل و از سرِ آگاهی و غیرت به جبهه می‌شتافتند تا شرّ فتنه‌ی جنگ را در همان مرز دفن کنند نه وسط خاک ایران- کاملاً آشکار بود که جنگ صدام علیه‌ی ایران، جنگی انفرادی نیست، جنگی نیابتی‌ست از سوی آمریکا و غرب علیه‌ی ایران؛ منتهی در آن دوره بر بسیاری سخت می‌آمد این قضیه‌ی بدیهی و پیش‌پاافتاده را بپذیرند، زیرا بنای کارشان بر لجاجت با امام و انقلاب بود. لابد به حکم آزادی، حق خود می‌دانستند جوری دیگر فکر کنند. خُب! بکنند، ولی حالا درین کتاب، سند و سندها رو شد که جنگ، با تحریک آمریکا و حتی توافق شاهپور بختیار با صدام حسین، شکل گرفت. او ۵ بار به عراق رفت و با صدام حسین بر سر سقوط جمهوری اسلامی و در دست گرفتن قدرت پس از شکست ایران توسط صدام! توافق کرده بود. نیز سندِ تشویق صدام برای جنگیدن با ایران از جانب آمریکایی‌ها؛ یعنی همان ملاقاتی که در مادرید بین فاضل براک «چهره‌ی پشت پرده‌ی حکومت عراق با الکساندر هیگ از آمریکا» صورت گرفت که در آن حتی «بیل گیتس» و به گفته‌ی آقای مهاجرانی «رابرت گیتس» نیز شرکت داشت.

 

نکته‌ی حاشیه‌ای: وقتی حجت‌الاسلام آقای سید ابراهیم رئیسی برنده‌ی انتخابات ۱۳ شد، نشست مطبوعاتی گذاشت. در پایان آن نشست، حجت‌الاسلام آقای سید محمود دعایی -مدیر روزنامه‌ی اطلاعات- به سراغ آقای رئیسی رفت و هدیه‌ای تقدیمش کرد. چه بود؟ همین کتاب.

 

نکته‌ی نقدی: بر آقای دکتر سید عطاءالله مهاجرانی انتقادات فراوانی وارد است و من از همان دوره‌ی در قدرتش، منتقدش بودم؛ اما پیش نیامده کتابی یا مقاله‌ای ازو به بازار نشر بیاید، اما من در خواندن آن ابا کنم. نه. حالا هم که لندن‌نشین شد و حتی سراغ آل سعود هم رفته بود و در نشست‌ این آل، شرکت می‌جست، باز نیز با هر نیتی (حالا برای تطهیر خود یا تبرئه‌ی فرزندش و یا هر n کاری! که دارد) قلم خود را کنار نگذاشته، چه جاهایی که بدنویس است و چه جاهایی که خوب‌نویس. بگذرم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۱۴۰۰ ، ۰۸:۳۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۰تیر

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. انسانِ شیعه، علاوه بر خردمندی و عقلانیت، همواره راه خود را از رهنمایی‌های امامان معصومش می‌جوید تا با راستی‌آزمایی افکار و رفتار خود، اطمینان حاصل کند جهت را درست می‌پیماید یا نه؟ آیا در مسیر سفارش اکید پیامبر اکرم (ص) هنوز هم هست که مَودّت به عترت (ع) را کنار قرآن نهاد؟ بنابرین؛ هرگاه در تقویم شیعه، زادروز فرخنده‌ی میلاد، یا سالروز اندوهبار شهادت آن امامان و مُقتدایان (ع) فرا می‌رسد، دغدغه و حرمت‌گذاری یک شیعه نسبت به ائمه‌ی هُدی (ع) شدیدتر می‌شود. امروز به همین رسم، در آخر ذی‌القعده در روز شهادت غریبانه‌ی حضرت امام جواد (ع) یادگار زیبا و حکیم حضرت امام رضا (ع) -که چونان گُل سرسبدِ خاندان عصمت و طهارت (ع)، عطر دل‌انگیز بر مشام شیعه می‌رساند- دو سخن بسیارمهم و زیبای حضرت جوادالائمه (ع) را برگزیده و با ویرایش تازه تقدیم می‌دارم. اولی در پاسخ به اباهاشم است درباره‌ی نقش دل در درک خدا و دومی جمله‌ی قصار آن حضرت است در فایده و آثار علم و دانستن:

 

 

 

«... پس عرض کردم [معناىِ] سخن خدا که فرمود: اَبصار او را درک می‌کند [چیست؟] فرمود: اى اباهاشم! وَهم‌ها [و خیال‌بافی‌ها]ى دل‌ها، دقیق‏‌تر از دیدنِ چشم‌هاست [به این دلیل که] تو گاهى توسط وَهم، سِند و هند و هر شهرى را که ندیده‌اى و داخل آن نشده‏‌اى می‌توانى با وَهمَت درک کنى [و شبیه‌سازى کنى] ولى خداوند با وهم‌ها قابل درک نیست [چون نه جسم دارد و نه شبیه و مانند] پس چگونه ابصار او را درک کند؟» (منبع)

 

«بر شما باد به تحصیل علم و معرفت، چون فراگیری آن واجب و بحث پیرامون آن مستحبّ و پرفائده است. علم وسیله‌ی کمک به دوستان و برادران است، دلیل و نشانه‌ی مروّت و جوانمردی است، هدیه و سرگرمی در مجالس است، همدم و رفیق انسان در مسافرت است و اَنیس و مونسِ انسان در تنهایی می‌باشد.» (منبع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۱۴۰۰ ، ۰۹:۵۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۹تیر

بر اساس بینش شهید سلیمانی که ایران «حرم است»

 

حرم امام رضا (ع) به وسعت نقشه‌ی ایران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۱۴۰۰ ، ۰۸:۰۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۸تیر

به قلم احمد الله‌وردی لداری: چالشهای تولید انواع پسماند و راهکار مقابله با آن. یکی از چالش ها و دغدغه های اصلی حیات بشر و حیات کره زمین، چالش تولید و دفع زباله و پسماندهای تولیدی توسط خود بشر است که هر روز  با توجه به افزایش جمعیت و گسترش جوامع انسانی  بر شدت و حدت آن افزوده می شود. غلظت و تنوع بسیار بالای پارامترهای آلاینده در پسماند، به ویژه شیرابه تولید شده می تواند عامل تغییرات منفی چشم گیری در محیط زیست و به ویژه منابع آب شود. تحولات جمعیتی، به ویژه توسعه شهرنشینی در یک سده اخیر باعث شده است تا دفع اصولی پسماندهای جامد شهری، صنعتی و سایر انواع پسماندها به عنوان یکی از مهم ترین چالش های برنامه ریزان شهری در کانون توجه قرار گیرد. برای مثال، در سال ۱۹۰۰ میلادی تنها ۱۵۰ میلیون نفر از مردم جهان در شهرها زندگی می کرده اند، در حالی که تعداد آنها تا سال ۲۰۰۰ به حدود ۲٫۹ میلیارد نفر و در سال ۲۰۱۶ به حدود ۳٫۷ میلیارد نفر افزایش یافته است که حدود ۲۹ برابر رشد نشان می دهد. به این ترتیب تا پایان سال ۲۰۱۶، بیش از ۵۴ درصد جمعیت جهان در شهرها ساکن شده اند. در سال ۱۸۰۰ میلادی، تنها شهر پکن در چین یک میلیون نفر جمعیت داشت، در حالی که تا پایان سال ۲۰۱۴. حدود ۴۸۸ شهر در جهان بیش از یک میلیون نفر جمعیت داشتند و در سال مزبور حدود ۲۸ کلان شهر نیز وجود داشت که جمعیت آنها بیش از ۱۰ میلیون نفر بوده است. با توجه به تمرکز این تعداد جمعیت در مراکز و کانون های شهری، موضوع مدیریت پسماندها در کانون توجه بسیاری از برنامه ریزان شهری و محیط زیست قرار دارد.

 

احمد الله‌وردی لداری

 

به موازات تحولات شهرنشینی در سایر نقاط جهان، جمهوری اسلامی ایران نیز تحولات مشابهی را تجربه کرده است. بر اساس اطلاعات موجود، نرخ شهرنشینی کشور از ۴۷ درصد در سال ۱۳۵۵ به حدود ۷۴ درصد در سال ۱۳۹۵ افزایش یافته است.(۱) بیشتر بخوانید ↓

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۱۴۰۰ ، ۰۷:۵۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۷تیر

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی:  در اواخر دهه ۳۰، رژیم شاه با سرکوب مخالفان داخلی، خود را از تعرض آنها در امان می‌دانست. حزب توده متلاشی شده و رهبران آن اعدام شده بودند، همکاران و یاران دکتر مصدق، زندانی، تبعید یا اعدام شدند، مخالف جدی هم در میان روحانیون وجود نداشت. در چنین شرایطی، شاه با اجرای برنامه اقتصادی می‌توانست حمایت کارگران و کشاورزان را جلب کند و با دادن آزادی‌های سیاسی محدود، جایگاه خود را تحکیم نماید. اما نهضت مقاومت ملی بر این باور بود که رژیم شاه و حامیان خارجی‌اش در صدد اعطای واقعی آزادی‌های دموکراتیک نیستند و این باور، مقدمه تشکیل مجدد جبهه ملی شد. اعضای جبهه تصمیم گرفتند یک حرکت عمومی را آغاز نمایند تا ضمن خروج از بن‌بست، مبارزه علیه شاه را گسترش دهند. با سران گروه‌ها و فعالان سیاسی، اجتماعی و مذهبی مذاکره نموده و موافقت آنان را در این مسیر جلب نمایند. از جمله گروه‌هایی که باید با آنان مذاکره می‌شد، روحانیون بودند.

 

حجةالاسلام محمدرضا احمدی

 

گروهی از روحانیون که مترقی و انقلابی بودند، جلسات خود را روزهای چهارشنبه، بعد از نماز صبح برگزار می‌کردند و بدین جهت به اصحاب چهارشنبه معروف بودند. آیت الله طالقانی، آیت الله حاج سیدجوادی، آیت الله جلالی موسوی نماینده دماوند، آیت الله انگجی نماینده تبریز، آیت الله غروی و آیت الله میرسیدعلی قمی از اصحاب چهارشنبه بودند. گروهی دیگری از روحانیون که انقلابی نبوده و احتمالا بعضی از آنها درباری هم بودند، روزهای پنج‌شنبه (شب جمعه) در منزل آیت الله بهبهانی جلسات خود را برگزار می‌کردند که به اصحاب پنج‌شنبه معروف شدند. و این ماجرا همچنان ادامه دارد: روحانیت، روحانیون.

برگرفته از خاطرات دکتر ابراهیم یزدی:

(شصت سال صبوری و شکوری، خاطرات دکتر ابراهیم یزدی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۱۴۰۰ ، ۱۶:۲۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۶تیر
۳۰۰۳ لغت روستای داراب‌کلا

نوشته‌ی مشترک دکتر عارف‌زاده و دامنه

فرهنگ لغت داراب‌کلا

 

وَچه‌داری ! : فردی و معمولاً دخترک نوجوانی که برای نگهداری کودک خردسال و شیرخوار گماشته می‌شود . وچه‌داری گاهی موقت و گاهی طولانی‌مدت است. زیاد هم رایج و حتی مرسوم بود. حالا را نمی‌دانیم.

 

آدِم ! : گماشته. گمشته. کارگر ثابت و امربَر. کارگر فرمانبَر که موظف به اجرای امور شخصی می‌شود. شاید به یاد داشته باشید یادم  که می‌پرسیدند: وه کیه؟ جواب می‌شنیدی: وِه اَم آدمه! یعنی همان گمشته که در تعریف این لغت به‌درستی وضع شد. زیاد هم رایج و حتی مرسوم بود.

 

وَف : در واقع تلفظ تغییر داده شده یک واژه است. با ورف فرق دارد که مخفف برف است. وقف را تقریبا همه قدیمی‌های محل، وف می‌گن.

 

بد چش ! : دست‌کم دو معنی دارد: هیز و خراب. کسی‌که به نظر باورمندان، چشمش اصطلاحاً شور است و چشم‌زخم دارد. وجه اول بیشتر مورد نظر است. در وجه نخست شامل اشخاصی می‌شود که به حریم نوامیس دیگران نگاه تخریبی و شهوانی می‌افکنند.

 

دیش ! : جیش و شاش به زبان کودکانه. تحریک به ادرارکردن بچه.

 

وِرگ لی: لانه گرگ. جای خطرناک. جای مخوف. نیز اسم مکان در بخشی از محل، سمت جنگل.

 

چک‌دکِته: بازار افتاد! تا فرصت یافت کاری بکنه، هی پشتِ سرِ هم کاری می‌کند. فوری. مثال: وِه تا چک‌دکته، خاش فک‌فامیلا سر باد کانده! یا: وه تا چک‌دکته، دو گفنه اِنه آدم سره. در چکدکته یک شرط مهم معنایی برای کاربرد این واژه وجود دارد که در تعریف بالا عنوان فوری، آن را تا حدی پوشش می‌دهد. ولی آن شرط: ناچیز و جزئی‌بودن محرّک. مثلاً به بهانه‌ی جزئی یا در زمان اندک پس از برانگیختگی محرک، کاری کردن، خانه کسی رفتن، قهرکردن و ... .

 

 

پلِق: فشار توأم با دوستی. زور زیاد. فشرده‌کردن چیزی. کسی را گرفتن و وی را حسابی در آغوش کشیدن. البته جنبه‌های عُنفی هم دارد که مخاطب خود می‌داند.

 

انده ! : استخوان دنده.

 

یا ابرفرز ! : شکل شوخی یا اباالفضل! . گویا سمت کرمان قسم ابوالفضل از قسم خدا غیرتی‌تر محسوب می‌شود.

 

دِم: دُم. دنباله. انتها. پرتاب. بنداز. مثال: اون سِه ره دِم هده، یا دمبده. پرتابش کند. پرتاب‌کردن معنی اصلی آن است.

 

اَندِه: قید کمیت با تعجب. زیاد یا کم. مثلاً آهنگ گرائلی: اَندِه: بوردمه شهر ساری بارک‌الله. بارک‌الله! شعبون کدخدا، بارک‌الله!

 

دِم دانّه ! : یعنی ناراست است. مرموز است. بد است. دم دارد. خرده‌شیشه دارد. حُقه‌باز است. چموشه. هیزه.

 

تَجِنه: خیلی افراطی تلاش می‌کند. زیاد جُنب‌وجوش دارد. حرص دارد.

 

پلاخواری: ایام عزاداری محرم که همراه با نذری‌پلا است.

 

یسّه: راسته، رسته، رسّه، یسّه. اشاره به مسافت دور.

 

وَتیت: واژه‌ی کشکولی و طنز پس از انقلاب است. تغییر یک واژه توسط پیرهای محل به‌ویژه پیرزن‌ها. بدل واژه‌ی بسیج در گویش پیرزن‌ها. بَتیت باید باشه در اصل معادل بسیج.

 

زبون‌تکی: یا زِوون‌تکی. کسی که با نوک زبانش حرف می‌زند که شبیه زبان کودکان «تازه به‌حرف‌آمده» است. تِک هم معنی دهن می‌دهد و هم نوک را.

 

سیم: عامیانه‌ی سیم «sim» بکشیه. فساد. عفونت. کپک‌زدن. چرکی‌شدن. عفونت مزمن روی زخم پدید آمدن. می‌گفتند آب به زخم نخوره و الا اوه دزّنه (آب می‌دزد) بعدش سیم کشنه.

 

آلِکُن: درب داغون. بی‌خانمان. شاید با آلاخون در ترکیب آلاخون بالاخون مرتبط باشد.

 

اوبدزیه: آب دزدید. اشاره‌ی تحذیری عامیانه به کسی که زخم خود را به آب زده باشد. و این عبارت هشدار است تا زخم را به آب نزد. خانه‌ی  اکثر مردم تا یک جراحت مختصر رخ می‌داد، این توصیه و اخطار به «او ندزه» مانند وحی خدایگانان متعدد فوراً از سوی همه‌ی اعضای خانه بر آدم مجروح نازل می‌شد!

 

شال‌وارش: بارش خفیف. سریع. کم. گاه چنده هم گت تیمه. پشت سر هوای دم کرده وقتی بیاد هوای شرجی را مصطبوع می‌کند همین چند تیم وارش، آن هم از نوع شال که تنبل رَم دِه است. تنبل‌ها را از زیر کار می‌رَماند. بهانه‌ای برای سرِ کار نرفتن. از قدیم اسم دوم شال‌وارش، تنیل رم ده بود. چه راست هم می‌گفتند.

 

 

دوکه: (با تشدید ک ) تپه و برآمدگی زمین. بلندی زمین در کنار چاله. ماهور. همراه با دره میاد: دره دوکه. آره. یادم آمد. دوک را زیاد شنیدید. حتی گردنه‌ی گدوک فیروزکوه هم گویش مازنی‌ست. یعنی گت دوک. دوک و تپه‌ی بزرگ.

 

جمام: حالت سستی و کسلی و خشکی عضلات بدن بعد از استراحتی که بدنبال کار سخت رخ میدهد و انسان تمایل دارد همچنان استراحت کند تا دوباره شروع بکار.

 

بری beri : واحدی برای اندازه کنده های چوب یا تنه درخت معمولا هر واحد ۵ متر و اگر مقدور نباشد هر واحد ۴ یا ۳ متر. هر برش تنه چوب یا درخت. برش. مثلاً این درخت، دو بری (=برش) چوب دارد.

 

گوش‌نَخون: فرورفتن گوشه‌ی ناخن، اغلب شستِ پا، در بافت نرم و گوشت مجاورش که دردناک و ملتهب و گاهی عفونی می‌شود. ماهیت تکرارشونده دارد. به عبارتی یعنی گوشه‌ی ناخن رفت توی گوشت. ماهیت تکرارشوندگی هم در تعریف این لغت مهم است.

 

اَرِه؟!: (با تلفظ کشیده و کمی زمخت) اینطور نیست. نه. عجب! شگفتا!

 

گِه بَیّه ! : گاف کسره‌ی کشیده. ه هم صدای اکومانند. شاید منظور هضم شد و از بین رفت. هدر رفت. از بین رفت قید متضاد است همزمان. مثلاً: فلانی چنان خورد یا کشید گه شد یعنی نشئه و سرحال شد. یا فلانی آنقدر گوشت خورد گه شد و خوابید. تعریف التزامی شما که با شاید آغاز شد، درست بود.

 

غَمغَم: یا شاید با املای قاف. آرام آرام گرم‌شدن یا پختن غذا بدون شتاب.

 

اِدار: یا هِدار. یعنی این جا. این گوشه. اشاره به مقداری از فضا.

 

بتوکسن، بتکنیئن: زدن. کوبیدن. زد و خورد شدید. کتک‌کاری. کوبیدن نرینه‌ی گاو برای ذخیره‌ی قدرت جهت کارکشیدن در کشاورزی. نعنا را زیر سنگ خرد کردن. گندم را با سنگ مخصو آرد کردن. فلفل را نیز.

 
 
ت‌ته: هر دو ت کسره داره ولی با شگفتی و لحن ادا می‌شه. معمولاً هم با اوخ اوخ اسکورت می‌شه. یعنی تُرش است. اشاره است به رفتار خرس که وقتی روی درخت هلی‌دار می‌رود، هلی را که می‌خورد و ترش است می‌گوید» تته. تِرشه. تُرش است.چقدر  ترشه.
 
 

مِلایزه ! : یا ملایظه. ۱. ملاج. ملاز. محل تقاطع و درزهای استخوان‌های جمجمه در کودکی و پیش از جوش‌خوردگی کامل که کمی فرو رفته است. یکی در جلوی سر و دیگری پس سر. ۲. گاهی به جای ملاحظه. و نیز ملایکه.

 

مَرزیتی بَیّه ! : یا بدون ی مرزتی. این عبارت مخصوص دعاگرهای داراب‌کلا و حومه است. وقتی متقاضی می‌گه برای من یا فلان کس کتاب لا بگیر. دعاگر کتاب دعای مخصوص -که به رمالی نزدیک است تا حقایق و دعهای مأثوره - رجوع می‌کند و وردی می‌خواند و چشمش را می‌بندد و شانسی جایی از آن کتاب را با انگشت دستش باز می‌کند. بعد که خواند معمولاً می‌گوید مرزیتی شده‌اید، یا شده است. یعنی از قبرستان عبور کرده و اثر گذاشت و باقی ماجرا. اغلب دورادور شنیده بودم و حتی در کودکی به عنوان تیکه‌کلام و شوخی به دیگری طعنه می‌زدیم که فلانی مرزتی بئیه. توضیح بیشتر: آنها بر اساس تجربه و جامعه‌شناسی تدریجی و تجربی‌شان، مُخ مشتری نگون‌بخت را می‌زدند و سر کار می‌گذاشتند. پول‌درآوردن از طریق انواع شگردهایی که روح طرف را خراش می‌زند. به‌شدت با این تیپ ارتزاق‌گران باید مرزبندی داشت. به علم و دانش طب و دعاهای دلی و مأثوره باید باور داشت. چنین مشاغلی کرامت نفس و عزت طبع خود شاغل را هم از درون زایل می‌کند. برای این کار هم شگرد خاصی دارند: کمتر میان مردم و مجامع عمومی حضور می‌یابند. انزوای خودخواسته. تا بازخواست نشوند و لو نروند!

فرهنگ لغت داراب‌کلا: اینجا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۱۴۰۰ ، ۰۸:۱۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۵تیر
داراب‌کلا و اوسا، تیر ۱۴۰۰

 

 

سدّ رودخانه‌ی حموم‌پیش داراب‌کلا. تیر ۱۴۰۰. عکاس: جناب یک دوست

 

 

گَل که نمی‌گیرند؛ گوشت هم گرانه! پس چی می‌خوره این بامشی

لابد بامشی هم ریاضت اقتصادی می‌کشه

 

عکس‌ها در اینجا

 

 

   

 

به کیلویی چهل تومن داری می‌رسی ای دونه!

پیاده‌روی زنان ویشته از مردانه؛ اَنده خاش جان رِه دوست دارنه

 

 

نمای یال جنوب غربی داراب‌کلا در فصل داغ گندم‌درو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۱۴۰۰ ، ۰۸:۰۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی