دو خبر از علامه حکیمی و آقای رئیسی
به قلم دامنه: به نام خدا. دیروز ( ۷ تیر ۱۴۰۰ که تصویر مستند شد) حجتالاسلام سید ابراهیم رئیسی یک «خدا قوّتِ» جانانه از رهبری گرفت. چرا؟ به روایت و گواهی و تصدیق رهبری بدین خاطر: «ایشان در این دو سال و چند ماهی که مسئولیت قوهی قضائیه را داشتند حقاً زحمت کشیدند، تلاش کردند، کارهای خوبی انجام گرفت در این قوه و حرکت جناب آقای رئیسی در قوهی قضائیه مصداق همان چیزی بود که ما همیشه تکرار میکنیم؛ [یعنی] حرکت جهادی، حرکت جهادی؛ یعنی جدی، شبانهروزی، پرتلاش، پرانگیزه.» (منبع)
(روزنامههای اعتماد . سهشنبه، ۸ تیر ۱۴۰۰)
اما آیا در قوهی بعدی هم، «خدا قوّت» میگیرد آقای رئیسی؟! شخصاً برای کیان ایران و تقویت حسَنات جمهوری اسلامی ایران و کشف و بروز لیاقت شخص وی نزد خلق، دوست دارم آقای رئیسی در خدمت به ملت و کشور، توفیق و پیشرفت یاید. زیرا به این آئینِ اقبال لاهوری علاقه دارم که:
آدمیّت احترامِ آدمی
باخبر شو از مقامِ آدمی
اما بعد؛ صحنهی سیاست -بهویژهی سیاست لرزان در ایران- عرصهی احتمالات هم هست. اندکشناختم از جناب رئیسی، نشان میدهد افکار و اخلاق و رفتار رئیسی «فرق» دارد، بنابرین، ممکن است تندروهای راست، کمکم با او زاویه بگیرند و حتی دور نباشد که بهیکباره نسبت به وی گردوخاکی با غبار و تیرگی بالا بپا کنند. گرچه باید انتظار داشت ایشان در کار خدمت به خلق به بنبست نرسند و توفیق بیابند.
حالا وقتش است بروم روی بحث بعدی: دیروز علاوه بر خبر بالا، این خبر هم (که تصویر مستند شد) برای اهل خرَد و عقل و شرع، مهم بود که علامه محمدرضا حکیمی، اندیشمند ستُرگ الهی و وصیّی علی شریعتی بر اثر سرایتِ ویروس مرموز، در بیمارستان بستری شد. (منبع) ضمن آرزوی شفا برای آن مرد سادهزیستِ علویمنش، سزاست یک سخن از بستر بحثهای بنیادی ایشان از اسلام -که در دفتر یادداشتهای سالهای گذشتهام نوشتهام- به میان آورَم. من پیش ازین، سال پیش «راه خورشیدی» را در همین صحن و سایتم معرفی کرده بودم؛ کتابی که «راهنامه»ی علامه حکیمیست. در صفحهی ۱۱۱ این اثر جملاتی تکاندهنده است که خلاصهاش این است:
«آنچه موجب تأسف است... اسلام، متّهم به دفاع از بازار و سرمایهداری و فئودالیسم بود... باری، در آن روزگار، اسلام آیینِ درگیر شمرده نمیشد، دینِ سر به زیر پنداشته میشد... اسلام در حوزهی اقتصاد غایب بود و در عرصهی سیاست، ساکت و قاعد. [اما] در مقابل، مارکسیسم در همهی عرصهها، حاضر و دارای برنامه بود و با صدای بلند و پابرجا میگفت: حاضر ! ... . دادِ اسلامِ عدل و داد، داده نمیشود، ناله بر اسلامِ نُدبه و ناله زده میشود.»
استاد حکیمی پنج صفحه بعد، در همین «راه خورشید» جملهاش را با سخنی از مرحوم علی شریعتی در کتابش «مذهب علیهی مذهب» اینگونه جمع میکند: «در اسلام راه خدا از میان مردم میگذرَد و سبیلالله همان سبیلالنّاس است.»
نکته: من معتقدم امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- با قائلشدن به نقش بنیادی مردم، اسلامِ (به قولِ علامه حکیمی) «قاعد» (=نشسته، نظارهگر، ساکت، غایب) را به مقامِ اصیل و نابِ خودش یعنی اسلامِ «قائد» (=رهبریکننده، هدایتگر، درگیر، حامیِ ستمدیدگان، هادیِ ملل، حاضر) بازگرداندند. آیا دستاندرکاران نظام در سایهی صلاحدیدِ رهبری، از «قائد»بودنِ اسلام، میتوانند محافظت کنند؟! نمیدانم! و بگذرم! اما انشاءالله بتوانند. درود بر آن امامِ مستضعفان، ارمغانآورِ محرومان، اندیشمندان و ستمدیدگان جهان.