به قلم دامنه: «کلمهها و ترکیبهای تازه!» نقدی بر مشقِ جدید حجاریان. یادم میآید در دههی پنجاه در دبستان دولتی دارابکلا، آموزگاری فروتن داشتم به نام آقای «شیخی» که در درسِ «فارسی» به «کلمهها و ترکیبهای تازه» بسیارزیاد اهمیت و توجه میداد. بهطوریکه باید، هم آن را حفظ میکردی، هم از روی آن چندبار با خط خوانا و زیبا «مشق» مینوشتی و هم تا آخر سال آن را به یاد میسپردی. من هم، شیفتهی مشقنوشتن با خودکار رنگارنگ بودم! و عاشقِ واژههای سخت، که معنای آن با شگفتی بر من روشن میشد. بگذرم.
وقتی متن آقای سعید حجاریان را -که در سایت «مشق نو» مشق کرد- مطالعه کردم، دیدم او حتی در نامگذاری مقالهاش، گزِشِ سخیف کرد، چه رسد در مفاد آن. عبارتهای او در «یک در را نبستید!» آنچنان بیمایه است که نتیجهاش فقط فطیر بود. این خمیرش در تنورِ چرندیات! وَر نیامد.
درست است که روزی روزگاری دست اهریمن از سرِ عجز و کینه از آن «دخمه»ی بزرگراه «آهنگ»، به خیابان «بهشت» عزم کرد و به مغزش شلیک، که به زعم خود این تئوریپرداز اطلاعاتی-سیاسی را به خیال خامش مثلاً به قعر جهنّم! بفرستد؛ ولی ازقضا، تیرشان کارا نشد و او واکر بهدست هنوز هم هست. سلامتی و تندرستی و عافیت و عاقبت برای آقای حجاریان آرزو میکنم.
اما مدتی است که حرفهای او فقط از جنس «کلمهها و ترکیبهای تازه» است، که محتوا و واقعییات و حقیقت در آن خالیست و گاه حتی به چرند نزدیک است. مثلاً همین عبارت او در «یک در را نبستید!» در پیشگویی نسبت به انتخابات ۲۸ خرداد ۱۴۰۰:
«ممکن است در بزنگاه انتخابات برخی هرجومرجهای بخشی و منطقهای پدید آید. مانند انباشت مطالبات معوق دیماه ۱۳۹۶ یا آنچه در آبانماه ۱۳۹۸ رخ داد. در نتیجه بنا به عادت مألوف، میان طرفداران نظام از یک سو، و مردم معترض و مستأصل و جان بر کف درگیری پدید میآید.» (منبع)
زمانیکه ۱۰۰ نفر جمع شده بودند و نام گسترهی «جبههی مشارکت» را بر «حزب» معدود و محدودِ خود گذاشته بودند، مشخص شده بود آنها به انحصار در قدرت به سبک استالینی میاندیشند و به حذف و نابودی همهی رقیبان، حتی همفکران. حتی نمیگذاشتند آقای سید محمد خاتمی از رقیبش آقای ناطق نوری یک مشورت بگیرد چه رسد به نیرو و کمککار.
همان زمان هم، به این ایدهها و رویکردشان نقد جدّی و بیتعارف داشتم، هرچند نه به سبک و سیاقِ جناح تندروی راست -که جز به خود، به هیچ کس حق فکرکردن و موجودیت سیاسی و فکری نمیدهد- حالا همانها که حلقهی حزب مشارکت را ترتیب داده بودند اینک، البته در اندازه و دایرهی منحصرتر، در «مشق نو» جمع شدهاند و به جای آنکه برای مردم و کشور و انقلاب راهحل جستوچو کنند و پشت سرِ ملت به آنان خدمت کنند، مینشینند فقط به مأیوسسازی جوانان و طبقهی روشنفکرتر جامعه میپردازند و درین مسیر صدها گام از بینش و گرایش و حتی از دردِ واقعی مردم عقبترند. فقط چوب لای چرخ اذهان جوانان میگذارند که امور را تیرهتر ببینند تا روند را تیرهوتار کنند.
اینکه همین حالا برای ۹ ماه پیشرو نسخهی غیبگویانه! بپیچی که آن روز «درگیری پدید میآید» حاکی از علم و دانش و توانمندی در تحلیل نیست، بلکه علامت سستی در آرمان و ماندن در خیال و تشویش ذهن جوانان است که آن جمع چند نفره -به قول آن آقا در «فولکس واگن» جا میشوند- به جای روشنگری و روشنفکری و روشناندیشی، به این عارضه دچار شدهاند. نشانِ «چرند و پرندِ» نو است که روزگاری مرحوم علامه دهخدا با نامهای مستعاری چون «خرمگس»، «غلام گدا»، «آزادخان»، «نخود همه آش»، «دَمدمی»، «جناب مُلا اینک» و... آن را در صوراسرافیل و ... به دستِ نشر میبُرد و مردم را بهحق، به حقیقت و به ماجراها و مشکلات آگاهی میداد. واقعاً چرا باید مانند پیشگوها و رَمّالها آینده را تیره کرد و مردم را به شورش و درگیری نوید داد؟! انتقاد به سبک و سلیقهی نظام مستقر، حق هر منتقدی است، اما گِرادادن به درگیری، اقدامی است که نمیدانم چه نامی بر آن بگذارم. بگذرم.
این متنِ «یک در را نبستید!» آقای حجاریان، حتی «کلمهها و ترکیبهای تازه» هم کم دارد، چه رسد به حرف نو، راهحل عقلانی و رویکرد انقلابی. «کلمهها و ترکیبهای تازه» خوب است؛ اما گاه حتی اندیشمندی چون دکتر عبدالکریم سروش را به عنوان مؤمن به غیب و شهود و وحی، به قهقراء تهدید میکند، به پریشانگوییهای ناسزا و به سخنانِ سخیف و سست و ناروا.
نکته: در متنهای تحلیل سیاسی و گفتارهای دینی، اسیر «کلمهها و ترکیبهای تازه»ی نویسندگان و سخنرانان نشویم؛ اِِغوا (=وسوسه و گولزنندگیِ) آن گمراهکننده و گیجکننده است؛ زیرا ممکن است به جای «یافتن»، «یاوه» یعنی چرند تحویل دهند. ۲۷ شهریور ۱۳۹۹.