دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پر پسند
پر بحث

۱۰۸ مطلب با موضوع «معنویت» ثبت شده است

به قلم دامنه

مولوی در دفتر سوم مثنوی می گوید:

میلِ جان اندر ترّقی و شرف
میلِ تن در کسب اسباب و علَف

 

چنانچه مطلع ایم، موجودی به نام انسان استعداد و ظرفیتی دارد که می تواند بر فرشتگان پیشی بگیرد. به قول شهید مطهری در ص ۲۹دکتاب «انسان‌شناسی قرآنی»، در قرآن این تعبیر آمده که «انسان موجودی است هم خاکی و هم ملکوتی». به نظر من، ساختمان بدنی انسان تکمیل است و آنچه نیازمند تکامل و لایق کمال است، روح اوست؛ یعنی ب‍ُعد معنوی، عرفانی و الهی آدمی. که فقط با برانگیخته شدن و بعثت درونی، آرام می گیرد‌. روی همین اصل است که قرآن در جای جای خود از انسان «دعوت معنوی» به عمل می آورد. و حتی در قرآن می گوید:

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ. یعنی: ای اهل ایمان! از خدا پروا کنید؛ و هر کسی باید با تأمل بنگرد که برای فردای خود چه چیزی پیش فرستاده است، و از خدا پروا کنید؛ یقیناً خدا به آنچه انجام می دهید، آگاه است.

 

آیۀ ۱۸ حشر ترجمۀ انصاریان

 

آری، باید ببینیم چه چیزی برای خود در قیامت و روز حساب و کتاب، «پیش فِرست» می کنیم. اسباب و علف!؟ یا ترقّی و تعالی و شرف؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۱۳۹۷ ، ۱۰:۱۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. همه‌ی انسان‌های‌بزرگ روزی شاگرد (=آموزنده) بودند. سالیان‌سال، به‌درازا می‌کشد که در هر عصری، یک انسان وارسته به‌ تمام‌معنا الگو و اسوه پدیدار شود.

در دنیا مرا یاد تو بس

و در عُقبی مرا دیدار تو بس

 


خواجه‌ عبدالله‌ انصاری (=پیر هرات) یک‌نمونه‌ی تمام‌عیار از این انسان‌های شاگردی‌کرده و پندآموخته، که خود، به قطب‌نمای خلق شدن و پیرِ طریقت گردیدن نائل آمداست و گرداگردش جمعیت و ازدحام شده‌است و همچنان می شود. او که خود این‌گونه مقام یافته، روزی از سرِ شوق و شاگردی، سراغ شیخ‌ابوسعید‌ابوالخیر شتافته و مرید شیخ‌ابوالحسن‌خرقانی شده و از آن رویداد زندگی‌اش این‌چنین روایت کرده‌: "عبدالله مردی بود بیابانی، در طلبِ آب زندگانی، ناگاه رسید به ابوالحسن خرقانی، چندان کشید آب‌زندگانی، که نه عبدالله مانْد و نه خرقانی."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۱۳۹۷ ، ۰۸:۰۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

نیایش مرحوم دکتر شریعتی معلم انقلاب: خدایا ! مرا همواره آگاه و هوشیار دار، تا پیش از شناخت درست و کامل کسی یا فکری مثبت یا منفی قضاوت نکنم. خدایا ! تو را همچون فرزند بزرگ حسین بن علی سپاس می گذارم که دشمنان مرا از میان احمق ها بر گزینی، که چند دشمن ابله نعمتی است که خداوند به بندگان خاصش عطا می کند. خدایا ! جهل آمیخته با خودخواهی و حسد ، مرا رایگان ابزار قتاله ی دشمن ، برای حمله به دوست نسازد. خدایا ! شهرت، منی را که می خواهم باشم، قربانی منی که می خواهند باشم نکند. خدایا ! در روح من اختلاف در انسانیت را با اختلاف در فکر و اختلاف در رابطه با هم میامیز ، آنچنان که نتوانم این سه اقنوم جدا از هم را باز شناسم. خدایا ! مرا به خاطر حسد، کینه و غرض، عمله ی آماتور ظلمه مگردان. خدایا ! خود خواهی را چنان در من بکش که خود خواهی دیگران را احساس نکنم و از آن در رنج نباشم.

 

 

خدایا ! مرا در ایمان اطاعت مطلق بخش تا در جهان عصیان مطلق باشم. خدایا ! به من تقوای ستیز بیاموز تا در انبوه مسئولیت نلغزم و از تقوای ستیز مصونم دار تا در خلوت عزلت نپوسم. خدایا ! مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان. اضطراب های بزرگ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن. لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و درد های عزیز بر جانم ریز. خدایا! مگذار که آزادی ام اسیر پسند عوام گردد…. که دینم در پس وجهه ی دینیم دفن شود… که عوام زدگی مرا مقلد تقلید کنندگانم سازد..که آنچه را حق می دانم بخاطر اینکه بد می دانند کتمان کنم. خدایا ! به من توفیق تلاش در شکست..صبر در نومیدی.. رفتن بی همراه..جهاد بی سلاح..کار بی پاداش..فداکاری در سکوت..دین بی دنیا..خوبی بی نمود… دین بی دنیا… عظمت بی نام… خدمت بی نان..ایمان بی ریا…خوبی بی نمود… گستاخی بی خامی… مناعت بی غرور.. عشق بی هوس .. تنهایی در انبوه جمعیت… ودوست داشتن بی آنکه دوست بداند… روزی کن.

 

خدایا ! آتش مقدس شک را آن چنان در من بیفروز تا همه یقین هایی را که در من نقش کرده اند بسوزد و آنگاه از پس توده ی این خاکستر لبخند مهراوه بر لبهای صبح یقینی شسته از هر غبار طلوع کند. خدایا! مرا از چهار زندان بزرگ انسان :«طبیعت»، «تاریخ» ،«جامعه » و«خویشتن» رها کن ، تا آنچنان که تو ای آفریدگار من ، مرا آفریدی ، خود آفرید گار خود باشم، نه که چون حیوان خود را با محیط که محیط را با خود تطبیق دهم. خدایا ! به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم ومردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم. خدایا ! قناعت ، صبر و تحمل را از ملتم بازگیر و به من ارزانی دار. خدایا ! این خردِ خورده بین ِ حسابگر ِ مصلحت پرست را که بر دو شاهبال ِ هجرت از« هست »و معراج به « باشد» م، بند های بسیار می زند ، رادرزیر گام های این کاروان شعله های بی قرار شوق، که در من شتابان می گذرد ، نابود کن. خدایا! مرا از نکبت دوستی ها و دشمنی های ارواح ِ حقیر ، در پناه روح های پر شکوه و دل های همه ی قرن ها از گیلگمش تا سارتر و از سید ارتا تا علی و از لوپی تا عین القضاة و مهراوه تا رزاس ، پاک گردان. خدایا ! مرا هرگز مراد بیشعور ها و محبوب نمک های میوه مگردان.

 

خدایا ! بر اراده، دانش ، عصیان ، بی نیازی ، حیرت ، لطافت روح ، شهامت و تنها ئی ام بیفزای. خدایا ! این کلام مقدسی را که به روسو الهام کرده ای هرگز از یاد من مبر که :«من دشمن تو و عقاید تو هستم، اما حاضرم جانم را برای آزادی تو و عقاید تو فدا کنم». خدایا در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهی می کشاند مرا با نداشتن و نخواستن روئین تن کن. خدایا به هر که دوست می داری بیاموز که : عشق از زندگی کردن بهتر است و به هر که دوست تر میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر. خدایا ! مرا از همه ی فضائلی که به کار مردم نیاید محروم ساز . و به جهالت ِ وحشی ِ معارفِ لطیفی مبتلا مکن که در جذبه ی احساس های بلند و اوج معراج های ماوراء ، برق گرسنگی در عمق چشمی و خط کبود تازیانه را به پشتی، نتوانم دید. خدایا ! به مذهبی ها بفهمان که آدم از خاک است بگو که : یک پدیده ی مادی به همان اندازه خدا را معنی می کند که یک پدیده ی غیبی ، در دنیا همان اندازه خدا وجود دارد که در آخرت . و مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد.

 

خدایا ! به من بگو تو خود چگونه می بینی ؟ چگونه قضاوت می کنی؟ آیا عشق ورزیدن به اسم ها تشیع است ؟ یا شناخت مسمی ها؟ و بالاتر از این – یا پیروی از رسم ها؟ خدایا! چگونه زیستن را تو به من بیاموز ، چگونه مردن را خود خواهم دانست. خدایا مرا از این فاجعه ی پلید مصلحت پرستی که چون همه گیر شده است ، وقاحتش از یاد رفته و بیماریی شده است از فرط عمومیتش ، هر که از آن سالم مانده بیمار می نماید، مصون دار تا: به رعایت مصلحت ، حقیقت را ضبح شرعی نکنم. خدایا ! رحمتی کن تا ایمان، نان و نام برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم تا از آنها باشم که پول دنیا را میگیرند و برای دین کار میکنند ، نه از آنان که پول دین را میگیرند و برای دنیا کار می کنند. هیچ چیز به وسیله دشمن منحرف نمی شود ، دشمن زنده کننده دشمن است ، بلکه آنچه که یک فکر و یک مذهب را مسخ می کند ، دوست است یا دشمنی که در جامعه ، دوست، خودش را نشان می دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۱۳۹۷ ، ۰۶:۰۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به نام خدا. سلام. ۱. وقتی از ظاهر مادی هر چیزی فراتر برویم، در واقع به عالم معنا رفته‌ایم. و معنویت اساس حیات بشریت است. ۲. روح، نه یعنی روحِ خدا؛ بلکه، چیزی‌ست مجزّا در عالم بالا، که به امر خدا، از آن برمی‌دارند در انسان می‌دمَند، تا با آن، حیات واقعی و معنوی پیدا کند. ۳. به نظر من، با اندک مطالعاتی که داشته و دارم، عوامل زیر، معنویت‌زُدا هستند و انسان را از توجه و گرَویدن به بُعد روحانی خود، بازمی‌دارند:
 
۱_ علم‌زدگی. ۲_ انکار غَیب. ۳_ دَم غنیمت شمُری. ۴_ خودزی بودن نه خدازی شدن. ۵_ دین‌گریزی. ۶_ اصرار بر گناه کردن. ۷_ افکار ماتریالیستی. ۸_ غفلت‌ها و جهالت‌ها. ۹_ رفیق ناباب و لااُبالی. ۱۰_ خیالات واهی. ۱۱_ روحیه‌ی اِنکاری. ۱۲_ رفاه‌زدگی. ۱۳_ دوری از اِشراق درون. ۱۴_ غرق‌شدن در بُعد مادی زندگی. ۱۵_ برای پول به‌دست‌آوردن زندگی‌کردن، نه برای زندگی‌کردن پول به‌دست آوردن. بگذرم.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۱۳۹۷ ، ۱۴:۵۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. این متن را از روی منبع مندرج در پایان پست می نویسم. بُشر حافی در زمان امام کاظم _علیه السّلام_ می زیست. فردی مُتموّل (=دارا) بود. روزی حضرت امام کاظم از درِ خانه اش عبور می کرد، صدای آواز و لهو و لعب می شنَود. پرسیدند این خانۀ کیست؟ «بنده» است یا «آزاد»؟ یکی که آنجا بود پاسخ گفت: خانۀ بُشر است؛ یکی از اشخاص بزرگ. بنده نیست، آزاد است. حضرت فرمودند: «بلی آزاد! است که این جور است!»

 

بُشر که از خانه بیرون می آید، از آن شخص می پرسد چه شده است؟ او به بُشر می گوید: حضرت موسی بن جعفر _علیه السّلام_ از اینجا می گذشت صدای خانه را شنید و به شما چنین جمله ای گفت: «بلی آزاد! است که این جور است.» بُشر سراسیمه و پابرهنه می رود تا به امام (ع) می رسد. می گوید: آیا توبه کنم قبول می شود؟ و توبه می کند.

 

بعد از آن، بُشر تا آخر عمر، پابرهنه راه می رفت. چون می گفت من هنگام تشرُّفم به خدمت حضرت موسی بن جعفر _علیه السّلام_ پابرهنه بودم. به همین علت به او می گویند: بُشر حافی. یعنی پابرهنه. و نقل می کنند که حیوانات در کوچه ای که او می رفته، فضولات نمی انداختند.

(برداشت آزاد از کتاب: آینه‌ی صدق و صفا. شرح حال مرحوم آیت الله العظمی محمدعلی اراکی. به کوشش آیت الله رضا استادی. ص ۷۹ و ۸۰)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۱۳۹۷ ، ۰۶:۰۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

شیخ [ابوسعید ابوالخیر] را گفتند: فلان کس بر روی آب می‌رود. گفت: «سهل است وَزغی و صعوه‌ای (پرنده کوچک آوازخوان) نیز بر روی آب می‌رود». گفتند که: فلان کس در هوا می‌پرد! گفت: «زغَنی و مگسی در هوا بپرد». گفتند: فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می‌رود. شیخ گفت: «شیطان نیز در یک‌نفَس از مشرق به مغرب می‌شود، این چنین چیزها را بَس قیمتی نیست. مرد آن بُوَد که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخُسبد و با خلق ستَد و داد کند و با خلق درآمیزَد و یک لحظه از خدای غافل نباشد. (منبع)

فایده‌ی نشست و برخاست با خلق از نظر ذوالنون مصری: اینجا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۱۳۹۷ ، ۰۹:۱۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. در کتاب «انسان‌شناسی قرآنی» اثر استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری مطلبی مهم دربارۀ نماز است که حیفم آمد در ایام محرم الحرام، ماه حُزن و پیام و عشق بازی با خدای متعال، به اشتراک نگذارم. من چند صفحه ی این اثر بسیارمهم را خلاصه کرده و در اینجا می نویسم. ایشان می گوید:

 

نماز ظهر عاشورا

به امامت امام حسین (ع) و یاران باوفا

 

انسان نماز می خواند نه برای این که خدا فراموش نکند که چنین بنده ای دارد، بلکه برای آن که  بنده فراموش نکند که خدا دارد و بنده است... یک نکته این است که در نماز این فایده و اثر بار است که به پا دارندۀ سایر مقررات است... [چون] نماز انسان را از کار بد باز می دارد. شهید مطهری همچنین می گوید: در روایات ما آمده که نماز فقط به آن اندازه قبول است که حضور قلب در آن باشد... هر اندازه [حضور قلب] نباشد گرچه تکلیف ساقط شده ولی دیگر اثر را ندارد... نمازِ بدونِ حضور قلب نمازِ دورانداختنی است، عقوبت ندارد ولی هیچ و پوچ است.

 

ایشان همچنین می‌گوید: حدیث داریم که نوافل از آن جهت مستحب شده است که غفلت های نمازهای فریضه را جبران کند. و در ادامۀ همین بحث نماز، سخن بسیارلطیفی از شهید ثانی (فقیه عالی مقام) می آورَد از کتاب اسرار الصلوة وی که فوق العاده دلنشین و اثرگذار است. مطهری از آن فقیه چنین می گوید: تعبیر این مرد فقیه عالی مقام این است که «الصّلاةُ بابُ الذّکر». نماز دروازۀ ذکر است. «والذّکرُ بابُ الکشف» و یاد خدا دروازۀ مکاشفه است. و «والکشفُ بابُ الفَوز الاکبَر» و مکاشفه دروازۀ بزرگترین رستگاری هاست. (رسائل شهید ثانی، چاپ قدیم. ص ۱۰۵)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۱۳۹۷ ، ۱۰:۲۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

ارسالی جناب علی روحی: آیت الله سید احمد روحانی (متوفای ۱۳۴۳. دایی نصرالله شاه آبادی): یک‌بار برای تبلیغ به بمبئی هندوستان رفتیم. بعضی از همراهان، از خُدّام حرمِ امام رضا _علیه السلام_ بودند. یک روز به رفقا پیشنهاد دادم به محل مُرتاضین برویم. یکی از مرتاضان تَشت بزرگی داشت که داخلش عُذره انسان بود و مشغول هم زدن آن بود. همین طور که هم می زد یک انگشتی زد و در دهان گذاشت و مزه مزه کرد. آن همسفر خادم، خیلی حالش بد شد. مرتاض به او رو کرد و با زبان فارسی گفت: «این بدتر است یا موقوفۀ امام [ع] را خوردن؟». (منبع: حدیث نصر. ص ۹۸، سیدحسین کشفی.  زندگینامه و خاطرات آیت الله نصرالله شاه آبادی. به کوشش سید حسین کشفی)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۱۳۹۷ ، ۰۷:۱۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به نام خدا. وقتی آتشِ ایمانی در روح ها مشتعل می‌شود...هر کس با خود، صریح و بی‌پرده می شود... (منبع: فاطمه، فاطمه است، دکتر علی شریعتی. نشر آیت. ۱۳۷۵. ص ۱۳۱ .

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۱۳۹۷ ، ۰۶:۳۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به نام خدا. قَدَری ها ضلال [=گمراهی] از جانبِ خدا را نمی پذیرند. جَبری ها به عکس معتقدند، گمراهی از سوی بنده نیست، از خداست. و امّا در قرآن آمده، اِضلال و ضلال، هردو است. یعنی امر بین الامرین.

 

 

میوه‌های درخت شیعه:

عبودیت. راستگویی. کمک کردن. ایثار. صلح.

وفا. آزادگی. دوستی. ایمان. دوستی. محبت.

عکس از دامنه از روی تبلیغات آسانسور هتل گلشن مشهد

 

یعنی اِضلال از سوی خداست اما اختیار ضلال از بنده است. پس؛ چون بنده خواست گمراه شود خدا هم گمراهی او را می پذیرد. آیا بهتر نیست زمینۀ ضلالت و گمراهی خود را با دست خود فراهم نکنیم. لازم به توضیح است، امر بین الامرین یعنی در کارهای اختیاری انسان، هم اراده خدا و هم اراده انسان دخالت دارد. نقل است، تعبیر الامر بین الامرین را نخستین بار امیرالمؤمنین علی (ع) مطرح کرده است. (منبع) (برداشت آزاد دامنه از تفسیر کشف الاسرار حکیم میبدی. ذیل آیه‌ی ۲۹روم)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۱۳۹۷ ، ۰۶:۵۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث معنویت، لیف روح ۲۲۹. ضرب‌المثلی قدیمی‌ست که می‌گوید: اگر دو اسب را کنار یکدیگر ببندند، همرنگ هم نمی‌شوند، اما دیری نمی‌پاید که هم خویِ همدیگر خواهند شد. پس آدمیزاد باید از همنشین «بداعتقاد» و «بدکار» دوری کند. یک تمثیل: رنج، مثل سایه از هیچ کس جدا نمی‌شود! 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۱۳۹۷ ، ۱۶:۵۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

برگزیده‌ای از دعای عرفه‌ی امام حسین (ع)


ستایش حق تعالی: ستایش سزاوار خداوندی است که کس نتواند از فرمان قضایش سرپیچد و مانعی نیست که وی را از اعطای عطایا، باز دارد. و صنعت هیچ صنعتگری به پای صنعت او نرسد. بخشنده بی دریغ است. اوست که بدایع خلقت را به سرشت و صنایع گوناگون وجود را با حکمت خویش استوار ساخت... .


تجدید عهد و میثاق با خدا: پروردگارا به سوی تو روی آورم. و به ربوبیت تو گواهی دهم. و اعتراف کنم که تو تربیت کننده و پرورنده منی. و بازگشتم به سوی توست. مرا با نعمت آغاز فرمودی قبل از این که چیز قابل ذکری باشم... .

 


خود شناسی: و قبل از هدایت مرا با صنع زیبایت مورد رأفت و نعمت های بی کرانت قرار دادی. آفرینشم را از قطره آبی روان پدید آوردی. و در تاریکی های سه گانه جنینی سکونتم دادی: میان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرینش خویش نگرداندی و هیچ یک از امورم را به خودم وانگذاشتی... .

 

راز آفرینش انسان: ولی مرا برای هدفی عالی یعنی هدایت (و رسیدن به کمال) موجودی کامل و سالم به دنیا آوردی. و در آن هنگام که کودکی خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ کردی. و مرا از شیر شیرین و گوارا تغذیه نمودی. و دل های پرستاران را به جانب من معطوف داشتی. و با محبت مادران به من گرمی و فروغ بخشیدی... .


تربیت انسان در دانشگاه الهی: تا این که با گوهر سخن، مرا ناطق و گویا ساختی. و نعمت های بی کرانت را بر من تمام کردی. و سال به سال بر رشد و تربیت من افزودی. تا این که فطرت و سرنوشتم، به کمال انسانی رسید. و از نظر توان اعتدال یافت. حجتت را بر من تمام کردی که معرفت و شناختت را به من الهام فرمودی... .


نعمت های خداوند: آری این لطف تو بود که از خاک پاک عنصر مرا بیافریدی. و راضی نشدی ای خدایم که نعمتی را از من دریغ داری. بلکه مرا از انواع وسائل زندگی برخوردار ساختی. با اقدام عظیم و مرحمت بی کرانت بر من . و با احسان عمیم خود نسبت به من، تا این که همه نعماتت را درباره من تکمیل فرمودی... .


شهادت به بی کرانی نعمت های الهی: الهی! من به حقیقت ایمانم، گواهی دهم. و نیز به تصمیمات متیقّن خود و به توحید صریح و خالصم و به باطن نادیدنی نهادم. و پیوست های جریان نور دیده ام. و خطوط ترسیم شده بر صفحه پیشانی ام، و روزنه های تنفسی ام، و نرمه های تیغه بینی ام. و آوازگیرهای پرده گوشم و آنچه در درون لب های من پنهان است... .


ناتوانی بشر از بجا آوردن شکر الهی: گواهی می دهم ای پروردگار که اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بکوشم تا شکر یکی از نعمات تو بجا آورم، نتوانم مگر باز هم توفیق تو رفیقم شود، که آن خود مزید نعمت و مستوجب شکر دیگر، و ستایش جدید و ریشه دار باشد... .


ستایش خدای یگانه: بنابر این من با تمام جد و جهد و توش و توانم تا آنجا که وسعم می رسد با ایمان و یقین قلبی گواهی می دهم. و اظهار می دارم: حمد و ستایش خدایی را که فرزندی ندارد تا میراث برش باشد. و در فرمانروایی نه شریکی دارد تا با وی در آفرینش بر ضدیت برخیزد و نه دستیاری دارد تا در ساختن جهان به وی کمک دهد... .


خواسته های یک انسان متعالی: خداوندا، چنان کن که از تو بیم داشته باشم، آنچنان که گویی تو را می بینم و مرا با تقوایت رستگار کن! اما به خاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر کن که سرنوشت من به خیر و صلاح من باشد. و در تقدیراتت خیر و برکت به من عطا فرما!


سپاس به تربیت های الهی: خداوندا! ستایش از آن توست که مرا آفریدی. و مرا شنوا و بینا گرداندی! و ستایش سزاوار توست که مرا بیافریدی و خلقتم را نیکو بیاراستی. به خاطر لطفی که به من داشتی والا... .


نیازهای تربیتی از خدا: و مرا بر مشکلات روزگار، و کشمکش شب ها و روزها یاری فرمای! و مرا از رنج های این جهان و محنت های آن جهان نجات بده و از شر بدی هایی که ستمکاران در زمین می کنند نگاه بدار... .


شکایت به پیشگاه خداوند: خدایا! مرا به که وا می گذاری؟ آیا به خویشاوندی که پیوند خویشاوندی را خواهد گسست؟ یا به بیگانه که بر من بر آشفتد؟ یا به کسانی که مرا به استضعاف و استثمار کشانند؟ در صورتی که تو پروردگار من و مالک سرنوشت منی؟


ای مربی پیامبران و فرستنده کتب آسمانی: ای خدای من و ای خدای پدران من! ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و یعقوب، و ای پروردگار جبرائیل، میکائیل و اسرافیل. و ای تربیت کننده محمد، خاتم پیامبران و فرزندان برگزیده اش. ای فرو فرستنده تورات، انجیل زبور و فرقان ... .


تو پناهگاه منی: تو پناهگاه منی، به هنگامی که راه ها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخنای زمین بر من تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اکنون جزء هلاک شدگان بودم. و تو مرا از خطاهایم باز می داری. و اگر پرده پوشی تو نبود از رسوایان بودم.

منبع: مؤسّسۀ تحقیقاتی ولی عصر

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۱۳۹۷ ، ۰۹:۳۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

امام علی ع فرمودند:

زکاتِ قدرت، انصاف است.

 

بایزد بسطامی:

چُنان نُمای که هستی،

نه چُنان باش که می نُمایی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ ، ۱۰:۳۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

 

به قلم دامنه. به نام خدا. خانم «مهتاب نورزاده» در کتاب شعرش «بیراهه» به کنایه و اشاره می‌گوید:

«خانه‌های مَرمَرین، قبرهای مَرمَرین» دارند.

 

یادآوری: مرمرین، سنگ سپید و سخت و درخشان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۱۳۹۷ ، ۱۳:۰۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

در این لیف روح به سراغ خطبۀ ۱۶۴ نهج البلاغه می‌روم که امام علی (ع) در آن هشدار و انذار مهمی دادند و آن این است: بدترین مردم نزد خدا، رهبر ستمگری است که خود گمراه و مایه‌ی گمراهی دیگران است که سُنّت پذیرفته را بمیراند و بدعتِ ترک‌شده را زنده گرداند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۱۳۹۷ ، ۰۶:۵۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

پست مشترک کویریات و لیف روح: به قلم دامنه. به نام خدا. حق و سهم بدن. ما به مدَد اجزای بدن _از موی سر تا ناخن_ نفَس می کشیم و حیات داریم. آیا حق و سهم این نعمت های خدادادی را بدرستی می پردازیم؟ چندنمونه می آورم و به نظر شخصی خودم، بخشی از حق و سهم هر یک را می گویم، باشد تا مفید افتد؛ هم بر خودم، هم بر خوانندۀ شریف دامنه. این؛ اول نهیب بر خودم است و سپس اگر سزاوار بود بر خوانندگان شریف مان:

 

معده؛ که گوارش ما را برعهده دارد. حقّش کم خوری و بِه خوری ست. چشم؛ که دیدن و خواندن را بر ما مهیّا می کند. حقّش حیاء است و احیاء. گوش؛ که قدرت بی نظیر شنیدن را در ما می آفریند. حقّش پاکی در دریافت هاست و نقل ها. مغز؛ که نعمت مرموز تفکر را نصیب مان می سازد. حقش مطالعه است و فکرآفریدن، تا سلول خاکستری مغز دچار کهولت و زوال نگردد. عقل؛ قدرت خیره کننده در وجود بشر است. حقش استیفای هویت انسانی ست و نگرش توحیدی. روح؛ که امانت خدا نزد انسان است. حقش تغذیۀ معنوی ست و کمال طلبی. دست و پا؛ که بزرگترین عامل حرکت افقی انسان است. سهمش کردار پاک است و دست درازی نکردن به حقوق مردم و پانگذاشتن بر روی حق و پایمال نکردن چارچوب های شرع و عرف. جسم سالم؛ که کمک می کند رفتار را در خود قوام بخشیم. حقش کسب حلال است و دانش احکام خدا. (مثلاً قدیما، کاسب ها، در درس مکاسب علمای شهر شرکت می کردند، یک چیزهایی از معاملات حلال را کسب می کردند تا ربا نخورند و سوداگر نشوند و حرام خوری نکنند) زبان و لب و دندان؛ که بشر درمانده است از برکات فراوان آن. زبان بدون لب و دندان لال می ماند و در کام می چسبد. حق شان سکوت در جای خود، فریاد در مکان خود و صوت و صدا شدن در زمان خود است. و قلب و خون و خیال و ... قِس علی هذا و مانند اینها.

 

گاه به گاه، ما، به این حق و حقوق نمی پردازیم، ولی خدای مهربان چون بخشنده است، از تقصیر ما درمی گذرد. وای اگر خدا، گذشت نمی داشت. خدا، دوست دارد که دوستدارانش از گناه برگردند و متنبّه شوند و توبه کنند. توبه؛ راه که نه، بلکه اتوبان عریض حرکت به سمت خداست.

 

امام حسین ع در دعای عرفه، خیلی خیلی زیبا، این اجزای انسان را توصیف کرده اند، که وقتی بر روی آن، خیره می شویم و می اندیشیم، درمی یابیم حضرت سیدالشّهداء چه عرفان عمیقی داشتند. چه خداشناس بزرگی بودند. و همین بود که منتخَب و منتجَب خدا در عاشورا شد؛ تا عشق بیافریند. تا توحید بیاموزد. تا ندای عزّت و آزادی و حق طلبی سر دهد. هان! همین.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ ، ۱۰:۴۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

۱- عقرب و مار سمّی بهترند از کسی که به اسم امر به معروف و نهی از منکر، به افراد نیش می زند و آنها را می‌آزارَد و از خدا و اولیا و دین بیزار می‌کند.

 

 

۲- یکی از اسم‌های خدا مؤمن است. یعنی به قدرت و به صنعت خودش ایمان دارد و می‌داند آن‌چه را می‌سازد و خلق می‌کند، درست از کار در می‌آورد. خدا به کار خودش ایمان دارد نه به کار ما. خدا می‌داند ما کج و اشتباه می‌رویم، ولی به کار خودش ایمان دارد. (منبع)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۱۳۹۷ ، ۱۱:۳۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

لیف روحِ ۲۲۰

 

در کارگه کوزه‌گران رفتم دوش

دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

ناگاه یکی کوزه برآورد خروش

کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش

 

رباعیات عمر خیام

 

عکس از کتابخانۀ شخصی دامنه

 

رباعی۱۱۷خیّام

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۷ ، ۱۵:۵۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

پست اهداییۀ دامنه

درآستانۀ آمدنِ ماه مغفرت و توبه

ماه خاطره انگیز رمضانِ خُجسته

 

عکس از دامنه

 

به قلم دامنه. به نام خدا. از نظر مرحوم آیت الله سیدعلی قاضی (برگفته از کتاب شرح دعای سمات) تجلّی، آشکار شدن حقیقت است به مقدار قابلیتِ هر فرد. از نظر ایشان انکشاف تامّ و تمام برای هیچ کس، قابل تصور و تحقُّق نیست. پس، این مای گناه کار و غافل اما امیدوار هستیم، که باید قابلیت خود را برای تجلّی _کشف حقیقت_ به وُسع خویش، توسعه ببخشیم و زندگی مان را ذرّه ذرّه متعالی تر، معنوی تر، توبه پذیرانه تر، خوشآیندتر و در یک کلام بهتر از دیروز نماییم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۷ ، ۱۰:۴۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی: مصطفی ملکیان می‌گوید: شما بهتر از من می‌دانید که ما چیزی داریم به نام «اخلاق جهانی» یا «اخلاق مشترک» که مخرج‌مشترک و فصل مشترک همه‌ی مکتب‌های اخلاقی و نظام‌های اخلاقی و نظریه‌های اخلاقی است. یکی از احکام و قواعد آن اخلاق جهانی قاعد‌‌ی زرین است؛ بنابرین قاعده‌ی زرین اصلاً مخالفی ندارد. همه‌ی مکتب‌های اخلاقی، همه‌ی نظام‌های اخلاقی، همه‌ی نظریه‌های اخلاقی به «قاعده‌ی زرین» قائل‌اند؛ منتهی بعضی به هر دو وجه آن قائل‌اند، هم وجه ایجابی‌اش و هم وجه سلبی‌اش، و بعضی فقط به وجه سلبی آن قائل‌اند:

 

 

بعضی می‌گویند: «با دیگران چنان رفتار کن که خوش داری آن‌چنان با تو رفتار کنند [ایجابی] و با دیگران چنان رفتار مکن که خوش نداری آن‌چنان با تو رفتار کنند. [سلبی]»؛ بعضی فقط قسمت دومش را قبول دارند که «با دیگران چنان رفتار مکن که خوش نداری آن‌چنان با تو رفتار کنند».

 

بنابراین اینکه در همه کتاب‌هایی که به‌توصیه من یا به‌دست خود من ترجمه شده معمولاً از قاعده زرین یاد شده به این معنی نیست که همه‌ آن کتاب‌ها به یک مکتب اخلاقی تعلق دارند، به یک نظام اخلاقی، به یک نظریه اخلاقی. نه؛ قاعده زرین مشترک همه مکتب‌ها و نظام‌ها و نظریه‌هاست. مصطفی ملکیان همچنین در حسینیه ارشاد در سخنرانی تحت عنوان "اخلاق جهانی عامل پیوند دهنده مکاتب و اندیشه‌های مختلف است" (نخستین شب از مراسم شب های قدر ۱۳۹۰) می گوید: اخلاق جهانی یعنی اشتراکات تمام مکاتب... یکی از اصول اخلاق جهانی به قاعده‌ی زرین مشهور است. یعنی با دیگری چنان رفتار مکن که خوش نداری که دیگری با تو رفتار کند. شهود هر انسانی با هر مکتب اخلاقی حکم می کند که با دیگری نباید رفتاری کرد که دیگری خوش ندارد با او این رفتار شود. منبع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۷ ، ۰۸:۳۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

خدا

 

در پیام مقدس حضرت محمد صلّى ‌الله‌ علیه‌ و‌ آله و سلّم خداوند است که سخن می گوید و خدا همیشه در زمانِ حال زندگی می کند و برای او ماضی و مستقبل [=گذشته و آینده] و اکنون یکی است. (قرآن شناسی. محمدمهدی فولاوند، ۱۳۸۰، ص ۵۱۹)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۷ ، ۰۹:۲۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

حجت‌الاسلام علی بهجت از قول پدرش

مرحوم آیت‌الله محمد تقی بهجت گفت:

«ما آمده‌ایم زندگی کنیم تا قیمت پیدا کنیم،

نه اینکه با هر قیمتی زندگی کنیم»

(منبع)

 

نکته‌ی دامنه

به نام خدا. با تبریک میلاد حضرت موعود؛  به نظرم یکی از آداب و علل فلسفۀ انتظار و حکمت موعود در دین مبین اسلام، آن است که انسان ها به قول مرحوم بهجت قیمت پیدا کنند. منتظربودن، برای ظهور یک معصوم _که مُنجی ست و برگزیدۀ خداوند متعال_ ما را به سمت عمل به همین سخن زیبای آیت‌الله بهجت از علمای عارف واله شیعه، منتهی می نماید. والسّلام.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۷ ، ۰۹:۵۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی