در این لیف روح به سراغ خطبۀ ۱۶۴ نهج البلاغه میروم که امام علی (ع) در آن هشدار و انذار مهمی دادند و آن این است: بدترین مردم نزد خدا، رهبر ستمگری است که خود گمراه و مایهی گمراهی دیگران است که سُنّت پذیرفته را بمیراند و بدعتِ ترکشده را زنده گرداند.
در این لیف روح به سراغ خطبۀ ۱۶۴ نهج البلاغه میروم که امام علی (ع) در آن هشدار و انذار مهمی دادند و آن این است: بدترین مردم نزد خدا، رهبر ستمگری است که خود گمراه و مایهی گمراهی دیگران است که سُنّت پذیرفته را بمیراند و بدعتِ ترکشده را زنده گرداند.
پست مشترک کویریات و لیف روح: به قلم دامنه. به نام خدا. حق و سهم بدن. ما به مدَد اجزای بدن _از موی سر تا ناخن_ نفَس می کشیم و حیات داریم. آیا حق و سهم این نعمت های خدادادی را بدرستی می پردازیم؟ چندنمونه می آورم و به نظر شخصی خودم، بخشی از حق و سهم هر یک را می گویم، باشد تا مفید افتد؛ هم بر خودم، هم بر خوانندۀ شریف دامنه. این؛ اول نهیب بر خودم است و سپس اگر سزاوار بود بر خوانندگان شریف مان:
معده؛ که گوارش ما را برعهده دارد. حقّش کم خوری و بِه خوری ست. چشم؛ که دیدن و خواندن را بر ما مهیّا می کند. حقّش حیاء است و احیاء. گوش؛ که قدرت بی نظیر شنیدن را در ما می آفریند. حقّش پاکی در دریافت هاست و نقل ها. مغز؛ که نعمت مرموز تفکر را نصیب مان می سازد. حقش مطالعه است و فکرآفریدن، تا سلول خاکستری مغز دچار کهولت و زوال نگردد. عقل؛ قدرت خیره کننده در وجود بشر است. حقش استیفای هویت انسانی ست و نگرش توحیدی. روح؛ که امانت خدا نزد انسان است. حقش تغذیۀ معنوی ست و کمال طلبی. دست و پا؛ که بزرگترین عامل حرکت افقی انسان است. سهمش کردار پاک است و دست درازی نکردن به حقوق مردم و پانگذاشتن بر روی حق و پایمال نکردن چارچوب های شرع و عرف. جسم سالم؛ که کمک می کند رفتار را در خود قوام بخشیم. حقش کسب حلال است و دانش احکام خدا. (مثلاً قدیما، کاسب ها، در درس مکاسب علمای شهر شرکت می کردند، یک چیزهایی از معاملات حلال را کسب می کردند تا ربا نخورند و سوداگر نشوند و حرام خوری نکنند) زبان و لب و دندان؛ که بشر درمانده است از برکات فراوان آن. زبان بدون لب و دندان لال می ماند و در کام می چسبد. حق شان سکوت در جای خود، فریاد در مکان خود و صوت و صدا شدن در زمان خود است. و قلب و خون و خیال و ... قِس علی هذا و مانند اینها.
گاه به گاه، ما، به این حق و حقوق نمی پردازیم، ولی خدای مهربان چون بخشنده است، از تقصیر ما درمی گذرد. وای اگر خدا، گذشت نمی داشت. خدا، دوست دارد که دوستدارانش از گناه برگردند و متنبّه شوند و توبه کنند. توبه؛ راه که نه، بلکه اتوبان عریض حرکت به سمت خداست.
امام حسین ع در دعای عرفه، خیلی خیلی زیبا، این اجزای انسان را توصیف کرده اند، که وقتی بر روی آن، خیره می شویم و می اندیشیم، درمی یابیم حضرت سیدالشّهداء چه عرفان عمیقی داشتند. چه خداشناس بزرگی بودند. و همین بود که منتخَب و منتجَب خدا در عاشورا شد؛ تا عشق بیافریند. تا توحید بیاموزد. تا ندای عزّت و آزادی و حق طلبی سر دهد. هان! همین.
۱- عقرب و مار سمّی بهترند از کسی که به اسم امر به معروف و نهی از منکر، به افراد نیش می زند و آنها را میآزارَد و از خدا و اولیا و دین بیزار میکند.
۲- یکی از اسمهای خدا مؤمن است. یعنی به قدرت و به صنعت خودش ایمان دارد و میداند آنچه را میسازد و خلق میکند، درست از کار در میآورد. خدا به کار خودش ایمان دارد نه به کار ما. خدا میداند ما کج و اشتباه میرویم، ولی به کار خودش ایمان دارد. (منبع)
لیف روحِ ۲۲۰
در کارگه کوزهگران رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزهگر و کوزهخر و کوزه فروش
عکس از کتابخانۀ شخصی دامنه
پست اهداییۀ دامنه
درآستانۀ آمدنِ ماه مغفرت و توبه
ماه خاطره انگیز رمضانِ خُجسته
عکس از دامنه
به قلم دامنه. به نام خدا. از نظر مرحوم آیت الله سیدعلی قاضی (برگفته از کتاب شرح دعای سمات) تجلّی، آشکار شدن حقیقت است به مقدار قابلیتِ هر فرد. از نظر ایشان انکشاف تامّ و تمام برای هیچ کس، قابل تصور و تحقُّق نیست. پس، این مای گناه کار و غافل اما امیدوار هستیم، که باید قابلیت خود را برای تجلّی _کشف حقیقت_ به وُسع خویش، توسعه ببخشیم و زندگی مان را ذرّه ذرّه متعالی تر، معنوی تر، توبه پذیرانه تر، خوشآیندتر و در یک کلام بهتر از دیروز نماییم.
متن نقلی: مصطفی ملکیان میگوید: شما بهتر از من میدانید که ما چیزی داریم به نام «اخلاق جهانی» یا «اخلاق مشترک» که مخرجمشترک و فصل مشترک همهی مکتبهای اخلاقی و نظامهای اخلاقی و نظریههای اخلاقی است. یکی از احکام و قواعد آن اخلاق جهانی قاعدی زرین است؛ بنابرین قاعدهی زرین اصلاً مخالفی ندارد. همهی مکتبهای اخلاقی، همهی نظامهای اخلاقی، همهی نظریههای اخلاقی به «قاعدهی زرین» قائلاند؛ منتهی بعضی به هر دو وجه آن قائلاند، هم وجه ایجابیاش و هم وجه سلبیاش، و بعضی فقط به وجه سلبی آن قائلاند:
بعضی میگویند: «با دیگران چنان رفتار کن که خوش داری آنچنان با تو رفتار کنند [ایجابی] و با دیگران چنان رفتار مکن که خوش نداری آنچنان با تو رفتار کنند. [سلبی]»؛ بعضی فقط قسمت دومش را قبول دارند که «با دیگران چنان رفتار مکن که خوش نداری آنچنان با تو رفتار کنند».
بنابراین اینکه در همه کتابهایی که بهتوصیه من یا بهدست خود من ترجمه شده معمولاً از قاعده زرین یاد شده به این معنی نیست که همه آن کتابها به یک مکتب اخلاقی تعلق دارند، به یک نظام اخلاقی، به یک نظریه اخلاقی. نه؛ قاعده زرین مشترک همه مکتبها و نظامها و نظریههاست. مصطفی ملکیان همچنین در حسینیه ارشاد در سخنرانی تحت عنوان "اخلاق جهانی عامل پیوند دهنده مکاتب و اندیشههای مختلف است" (نخستین شب از مراسم شب های قدر ۱۳۹۰) می گوید: اخلاق جهانی یعنی اشتراکات تمام مکاتب... یکی از اصول اخلاق جهانی به قاعدهی زرین مشهور است. یعنی با دیگری چنان رفتار مکن که خوش نداری که دیگری با تو رفتار کند. شهود هر انسانی با هر مکتب اخلاقی حکم می کند که با دیگری نباید رفتاری کرد که دیگری خوش ندارد با او این رفتار شود. منبع
حجتالاسلام علی بهجت از قول پدرش
مرحوم آیتالله محمد تقی بهجت گفت:
«ما آمدهایم زندگی کنیم تا قیمت پیدا کنیم،
نه اینکه با هر قیمتی زندگی کنیم»
(منبع)
نکتهی دامنه
به نام خدا. با تبریک میلاد حضرت موعود؛ به نظرم یکی از آداب و علل فلسفۀ انتظار و حکمت موعود در دین مبین اسلام، آن است که انسان ها به قول مرحوم بهجت قیمت پیدا کنند. منتظربودن، برای ظهور یک معصوم _که مُنجی ست و برگزیدۀ خداوند متعال_ ما را به سمت عمل به همین سخن زیبای آیتالله بهجت از علمای عارف واله شیعه، منتهی می نماید. والسّلام.
به قلم دامنه. به نام خدا. لیف. جهاد سه قسم است: یک: جهاد به نفس، یعنی از خدمت و ریاضت نیاسائی. دو: جهاد به دل، یعنی خاطره های پَست به خود راه ندهی. سه: جهاد به مال، یعنی بذل و سخاء و جُود و ایثار داشته باشی. سخاوت یعنی قدری بذل کنی، قدری هم برای خود نگه داری. جُود یعنی بیشتر بذل کنی و کمتر برای خود گذاری. ایثار آن است که هرچه داری بدهی، با فقر و فاقه ات بسازی. و آخر کلام این که، به نوشتۀ حکیم رشیدالدین میبُدی باید جامۀ غفلت و بطالت را بکَنی و جامۀ عفّت و اطاعت پوشی.
برداشت آزادم از
تفسیر کشف الاسرار
ذیلِ آیۀ هفتاد و هشت حج
به قلم دامنه
به نام خدا
دو نکته در این لیف روح مینویسم:
یک: در نشست بررسی کتاب «اهل غرق» آمده است: یکی از ویژگی های قرآن آن است که نه تنها ما آن را قرائت می کنیم، بلکه او هم ما را قرائت می کند.
دو:در ایلام یا لرستان می گویند: بادها دو دسته اند: بادِ لکو که بادِ مسلمان است. یکی دیگر بادِ زلو که بادِ کافر است. این باور، جوهری اساطیری در ایران دارد.
یادداشتم از
علیرضا حسن زاده
ص دویست و چهل و یک
توضیح دامنه: حجتالاسلام شیخ حسین انصاریان در تازهترین سخنرانی اش: «آسیه سرمشق عالمیان» نکات بسیار باارزشی از آسیه گفت که دامنه به دلیل اهمیت و برکات آن، به بازنشرش می پردازد. متن، خلاصه شده است: چهار زنی که وجود مبارک رسول خدا (ص) فرمودند بهشت مشتاق آنهاست، به ترتیبی که خود حضرت بیان کردند اولین نفر ایشان «آسیه» همسر فرعون است. ما میتوانیم از کمیتها آگاه بشویم حجم، وزن، طول، عرض؛ اما فهم کیفیتها تقریباً به نظر محال میرسد. چرا بهشت مشتاق آسیه است؟ علتش این است که این خانم ایمان و باورش درباره خدا و قیامت و نبوت موسی بن عمران (ع) یک باور کاملی بود، یعنی در مرحله عین الیقینی بود...
یادداشت های دامنه از کتاب «مردی در تبعید ابدی»
به نام خدا. در این لیف روح، دو نکتۀ مهم از ملاصدرا تقدیم می کنم. امید است خیلی بادقت بدان نگریسته شود. یکی نقص و کمال و مثال زیبای سیب. دیگری حج و برائت از جُرم و کُفر. اگر خوب بنگریم، اغلب، دربارۀ سیب های کرمو بد می گفتیم؛ اما حکیم ملاصدرا، از زاویه ای مُتألّهانه بدان نگاه انداخته است. بی جهت نیست صدرالمُتألّهین اش خوانده اند. تمام.
به قلم دامنه
سنائی می گوید:
اول و آخرِ قرآن ز چه باء آمد و سین
یعنی اندر رهِ دین رهبر ما قرآن بَس
شرح: چون قرآن کریم با باء «بسم الله» آغاز می شود و با سینِ «النّاس» پایان می یاید؛ لذا حکیم سنائی غزنوی از جمع حروف ب و س، «بَس» را حُسن تعلیل کرد. آری؛ چه عالی علت ادبی آورد سنایی، اندر رهِ دین، رهبر ما قرآن بَس.
هیمه بخاری
نکتۀ دوم:
نقش روشنگر درین عصرِ نوین
چیست؟ گوید: «دیده بگشا و ببین»
شرح: ای بیت نمی دانم از کیست. کافی ست دیده را باز کنیم، دیگر همه چیز را می بینیم. این خاصیت این عصر است. عامل روشنگری، دیدۀ ماست؛ که باید بازش نگه داشت و الّا بلعیده می شویم. و الّا در تاریکی و خامی می مانیم. قرآن هم که رهبر ماست، از ما دیده می خواهد؛ دیده ای باز.
نکته سوم:
لیف روح
به نام خدا. امروز دنیا متوجه شده است که سکون و آرامش در محیط بشری با تسلیحات جنگی نیست، بلکه با تسلیحات اخلاقی است که قدرت ایجاد آرامش را دارد. از کتاب گزارش هفتاد و دور روز در قم حجت الاسلام سراج. از رسول جعفریان
پس؛ فاطمه ودیعه محمد نزد علی است
به قلم دامنه: به نام خدا. زمانی که عیسی از آنان احساس کفر کرد، گفت: [برای اقامه دین و سلوک و حرکت] کیانند یاران من به سوی خدا؟ حواریون گفتند: ما یاران خداییم، به خدا ایمان آوردیم؛ و گواه باش که ما در برابر خدا [و فرمان ها و احکام او] تسلیم هستیم: فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِی إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ
مرحوم علامه طباطبایی میگوید: «کفر یک امر قلبی است و قابل احساس نیست.» اما حضرت عیسی (ع) آن را از ظاهر رفتار یهود حسّ کرد و این شبیه به معجزه است. ر.ک: المیزان. جلد سوم.
لیف روح
آدمی کاندر طریق معرفت ایمان ندارد
شخص انسان دارد و شخصیت انسان ندارد
===
ای که مغروری به دانش، دانشت را بیشتر کن
تا بدانی هیچ ارزش، علمِ بی ایمان ندارد
===
کاخ دانش، گر همه از سنگ و از فولاد سازی
لرزد و ریزد، گر از ایمان پی و بُنیان ندارد
(منبع شعر)
سخنرانی مصطفی ملکیان، در نشست نقد و بررسی کتاب «سیاست شادکامی» اثر «درک باک» در دیماه ۱۳۹۶: «برای خروج از وضعیت نامطلوبی که موجود است یا وضعیت مطلوبی که ناموجود است، چه کار می توانیم بکنیم؟ ممکن است فردی چیزی را بخواهد که در زندگی ندارد، یا چیزی را در زندگی داشته باشد که نخواهد آن را داشته باشد. در این حالت خواستههای فرد برآورده نشده است. چون یا چیزی را می خواهد که در زندگی ندارد و یا چیزی را که اصلا نمی خواهد اتفاقاً در زندگی خود دارد. در این حالت، فرد مطلوبی دارد که مفقود است و نامطلوبی دارد که موجود است. طبق تفسیر کامروایی به معنای خوش بودن، فرد در این وضعیت خوش نیست. برای خروج از این وضعیت، دو راه وجود دارد: یک: تغییر دنیای بیرون (برای انطباق با خواسته هایمان) دو : تغییر خواسته ها (برای انطباق با دنیای بیرون) یا به زبان قدما، وقتی امور بر وفق مراد نیست، یا امور را بر وفق مراد کنیم یا مراد را بر وفق امور کنیم.
برای مثال فرض کنید که کسی در اینجا نشسته است که حضور او برای من مطلوب نیست. طبق آنچه بیان شد دوراه وجود دارد: یا به او می گویم که از اتاق بیرون برود (امور را بر وفق مراد کردن)، و یا اینکه به خودم بگویم که چرا من از حضور این فرد در اینجا رنج می برم؟ و در ادامه دخل و تصرف هایی در خود انجام بدهم که آن فرد از جای خود تکان نخورد و بیرون نرود، ولی من از حضور او لذت ببرم (مراد را بر وفق امور کردن). راه دوم، راه پیشنهادی رواقیان است. آنها می گفتند که وقتی امور بر وفق مرادتان نیست، مرادتان را بر وفق امور کنید. یعنی تغییراتی را در خود ایجاد کنید که نه تنها این وضع برای شما تحمل پذیر شود، بلکه راغب به این وضع هم باشید.
وقتی وضعیتی برای انسان مطلوب نیست، او در ابتدا آن وضعیت را تحمل می کند، بعد تسلیم آن می شود، در ادامه به آن رضایت می دهد و در نهایت نسبت به آن راغب می شود. هر دو طریق، راه هایی برای کامروایی با تفسیر خوشی (برآورده کردن خواسته ها) است. درِک باک (Derek Bok)، هم مشرب رواقیان نیست. او می گوید که باید بیرون خود را عوض کنیم تا کامروایی (خوشی) حاصل شود. فلذا او سیاست شادکامی یا سیاست خوشی را در پیش می گیرد. این تغییر بیرون، به دست گروههای مختلفی صورت می گیرد که یکی از این گروهها، همان دولتمردان و رجال سیاسی و مجریان عالم سیاست است. البته فقط این دسته از افراد مسوول تغییر جهان بیرون برای خوش بودن نیستند، اما در این کتاب، فقط به این دسته افراد پرداخته شده است. برای مثال، بخشی از این تغییر جهان بیرون توسط معلمین و پدرها و مادرها صورت می گیرد.» (منبع)