منو
درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعي
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۳۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کویریات» ثبت شده است

۱ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. هفت کولِ (۱۰۷) از بحث های روزانه ام در مدرسۀ فکرت. بی‌آن‌که درباره‌ی مرحوم نکوگویان _مشهور به رجبعلی خیّاط که در سال ۱۳۴۰ درگذشت و در ری به خاک سپرده شد_ قائل به غلوّ، تقدّس و کراماتِ آن‌چنانی باشم، اما وی را به عنوان یک انسان خوب، عرفان‌پیشه و دارای پندهای اخلاقی عامیانه، مورد ستودن و پاییدن می‌دانم. دست‌کم بسیاری از ماها، سفارش‌ها و نداهای قابل قبولی ازو خوانده و یا از زبان ناقلان شنیده‌ایم. پنج اصلی که در زیر به‌فشردگی و با کمی دخل و تصرف ادبی و نوشتاری، می‌نویسم، یک نمونه از آن پندهای گِران و پرقیمت اوست:

 

نقل است که از او پرسیدند چرا بسیار آرامی؟ گفت بدین مضمون: چون زندگی‌ام را بر پنج اصل بنا کردم: یعنی: ۱. دانستم رزق مرا دیگری نمی‌خورد، ۲. خدا مرا می‌بیند، ۳. کار مرا دیگری انجام نمی‌دهد، ۴. پایان کارم مرگ است و ۵. نیکی و بدی گُم نمی‌شود و به خودم بازمی‌گردد. مرحوم رجبعلی، از این پنج اصل و معرفت، به پنج نتیجه و پیام و رفتار منتهی شد: برای اصل اول، آرام شد. برای اصل دوم حیا پیشه کرد. برای اصل سوم تلاش کرد، برای اصل چهارم خود را مهیّا ساخت و برای اصل پنجم بر «خوبی» خود افزود و از «بدی‌»اش کم کرد. اصل اول مرحوم رجبعلی خیاط نشان بینش توحید افعالی و رزّاقیت خدای متعال است که رفتار آن نیز در ادامه‌ی پنج اصل درج شد. اصل ۳ و رفتار مبتنی به اصل ۳، همان کار و تلاش است. تأکید کنم مرحوم رجبعلی خیاط در اصل ۳ معتقد است کار مرا دیگری انجام نمی‌دهد. و از همین معرفت و شناخت، پی به این رفتار می‌بَرد که طبق اصل سوم، تلاش و کار کند و تن به کار خیاطی و کوشش و رزق حلال بدهد.

 

رجبعلی خیاط. بازنشر دامنه

 

نکته بگویم و تمام: به فرموده‌ی زیبای مولوی، انسان «همان اندیشه» است، مابَقیِ آدمی، فقط «استخوان و ریشه» است. ازین‌رو، زندگی بر پایه‌ی معرفت و معنویت پیش می‌رود که از دل و عقل، هر دو، سرچشمه می‌گیرد. باید پندِ لطیف بزرگان، خوبان و نیک‌‌کرداران را به گوشِ دل سپرد؛ زیرا آدمی در زیست، بی‌نیاز از پند و اندرز نیست. شاعر، خیلی‌خوب سُروده و اِنذار داده که:

به شادکامی دشمن، کسی سزاوار است

که نشنَود سخنِ دوستانِ نیک‌اندیش

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه:  به نام خدا. از آنجا که از پیامبر اکرم صلّى- ‌الله‌ علیه‌ و‌ آله و سلّم- روایت شده است که فرمودند: «این ماه را رمضان نامیده‌اند چون‌که گناهان را می‌سوزاند»، ان‌شاءالله به لطف خدا در این ماه مبارک بتوانیم نوشته‌هایی از جنسِ آینه بخوانیم تا شاید با نظرافکندن در آن، خود را آراسته‌تر از دیروز و آماده‌تر برای فردا نماییم و بتوانیم خودشِکافی کنیم. خودشکافی را از نویسنده‌ی کتاب«روح آیین پروتستان» رابرت مک آفی براون، وام گرفتم.

 

امام صادق -علیه‌السلام- سخن مهمی دارند که درون‌مایه و نقل به مضمون آن این است: انسان باید اول «قلبِ واعظ به خود» داشته باشد. یا «قلبِ هشداردهنده» داشته باشد. و اگر نشد «یک دوستِ پند دِه» بگیرد. اگر این سه نشد، در بند شیطان می‌شود.

 

در آیه‌ی ۸ سوره‌ی رُوم انسان‌ها به «اندیشیدن در خود» فراخوانده شدند: أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ. ماه رمضان ماه «به خود نگریستن» نیز هست. ماهی برای عیب‌زُدایی از خود و پالایش و ویرایش و تنظیم خود. علامه طباطبایی در شرح این آیه معتقد است این استفهام برای تعجب است، و تعبیر در اندیشیدن در نفْس‌ها از باب کنایه است. یعنی آیا در خودتان نیندیشیده‌اید؟ آری؛ هر کس غرق در امور دنیایی خود شود، خویشتنِ خویش را فراموش می‌کند، که اگر به خود بیندیشند، به حق رجوع خواهد کرد.

۱ موافقين ۰ مخالفين ۰

 

 

داستایفسکی در داستان تسخیرشدگان استدلال می‌کند که فراموش کردنِ موازین اخلاقی و انسانی به خاطر افکار آزادیخواهانه به نوعی تمامیت‌خواهی و استبداد بدتر از گذشته منجر می‌شود.

۱ موافقين ۰ مخالفين ۰

 

 

منبر از پشت شیشۀ مسجد
چشمش اُفتاد و دید چوبۀ دار


عصبی گشت و غیضی و غضبی
بانگ بر زد که ای خیانت کار


تو هم از اهل بیت ما بودی
سخت وحشی شدی و وحشت بار


نردۀ کعبه حرمتش کم بود؟
که شُدی دار شَحنه، شرم بدار


ما سرو کارمان به صلح و صلاح
تو به جُرم و جنایتت سر و کار


دار، بعد از سلام و عرض ادب
وز گناه نکرده استغفار

 

گفت ما نیز خادم شرعیم
صورت اخیار گیر، یا اشرار


تو قلم می زنی و ما شمشیر
غِلظت از ما قضاوت از سرکار


تا نه فتوی دهند منبر و میز
دار کی می شود سر و سر دار


هر کجا پند و بند درماندند
نوبتِ دار می رسد ناچار


منبری را که گیر و دارش نیست
همه از دور و بر کنند فرار


باز منبر فرو نمی آمد
همچنان بر خرِ ستیزه سوار


عاقبت دار هم ز جا در رفت
رو به دَر تا که بشنود دیوار


گفت اگر منبرِ تو منبر بود
کار مردم نمی کشید به دار

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. همه‌ی انسان‌های‌بزرگ روزی شاگرد (=آموزنده) بودند. سالیان‌سال، به‌درازا می‌کشد که در هر عصری، یک انسان وارسته به‌ تمام‌معنا الگو و اسوه پدیدار شود.

در دنیا مرا یاد تو بس

و در عُقبی مرا دیدار تو بس

 


خواجه‌ عبدالله‌ انصاری (=پیر هرات) یک‌نمونه‌ی تمام‌عیار از این انسان‌های شاگردی‌کرده و پندآموخته، که خود، به قطب‌نمای خلق شدن و پیرِ طریقت گردیدن نائل آمداست و گرداگردش جمعیت و ازدحام شده‌است و همچنان می شود. او که خود این‌گونه مقام یافته، روزی از سرِ شوق و شاگردی، سراغ شیخ‌ابوسعید‌ابوالخیر شتافته و مرید شیخ‌ابوالحسن‌خرقانی شده و از آن رویداد زندگی‌اش این‌چنین روایت کرده‌: "عبدالله مردی بود بیابانی، در طلبِ آب زندگانی، ناگاه رسید به ابوالحسن خرقانی، چندان کشید آب‌زندگانی، که نه عبدالله مانْد و نه خرقانی."

۲ موافقين ۰ مخالفين ۰
به نام خدا. سلام. ۱. وقتی از ظاهر مادی هر چیزی فراتر برویم، در واقع به عالم معنا رفته‌ایم. و معنویت اساس حیات بشریت است. ۲. روح، نه یعنی روحِ خدا؛ بلکه، چیزی‌ست مجزّا در عالم بالا، که به امر خدا، از آن برمی‌دارند در انسان می‌دمَند، تا با آن، حیات واقعی و معنوی پیدا کند. ۳. به نظر من، با اندک مطالعاتی که داشته و دارم، عوامل زیر، معنویت‌زُدا هستند و انسان را از توجه و گرَویدن به بُعد روحانی خود، بازمی‌دارند:
 
۱_ علم‌زدگی. ۲_ انکار غَیب. ۳_ دَم غنیمت شمُری. ۴_ خودزی بودن نه خدازی شدن. ۵_ دین‌گریزی. ۶_ اصرار بر گناه کردن. ۷_ افکار ماتریالیستی. ۸_ غفلت‌ها و جهالت‌ها. ۹_ رفیق ناباب و لااُبالی. ۱۰_ خیالات واهی. ۱۱_ روحیه‌ی اِنکاری. ۱۲_ رفاه‌زدگی. ۱۳_ دوری از اِشراق درون. ۱۴_ غرق‌شدن در بُعد مادی زندگی. ۱۵_ برای پول به‌دست‌آوردن زندگی‌کردن، نه برای زندگی‌کردن پول به‌دست آوردن. بگذرم.
۲ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. چندی پیش کتاب «تعالیم اسلام» علامه سید محمدحسین طباطبایی را می خواندم. سراسر کتاب خواندنی ست. برای کویریات دامنه این قسمت کتاب را یادداشت کرده ام و به اشتراک می گذارم. زندگی اتّکالی؛ که اگر جنبۀ سیاسی و حکومتی پیدا کند به خواری جامعه می انجامد. مثل وابستگی در نظام نژادی بنی امیه، که افراد را با سکّه و درهم و دینار زبون می کردند. و با وعدۀ پُست و مقام دیانت افراد را لکّه دار می ساختند. تا حدی که از علی (ع) می بُریدند به جرگه ی معاویه می پیوستند. بدین ترتیب، من امروز برای این پست دامنه، این فراز مهم کتاب را برگزیده ام و می نویسم. که اگر چنین زندگی یی، شیوع پیدا کند، مَضارّ و زیان هایش برای جامعۀ مسلمین زیاد و خطرناک است. مرحوم علامه طباطبایی در ص ۱۷۹ کتاب «تعالیم اسلام» می نویسد:

 

«زندگی اتکالی (وابسته) یعنی به امید و پشتیبانی دیگران زیستن، در حقیقت از دست دادنِ افتخار انسان و شرافت و استقلال و آزادی و منشاء همه گونه بزه و زشت کاری های اجتماعی است که از خواری و پستی، سرچشمه می گیرد. کسی که به امید دیگران نشسته چشم به دست این و آن می دوزد، در حقیقت اراده و شعور خود را در این راه می فروشد. باید تملُّق کند. باید هر چه بخواهند و بگویند _حق یا باطل، زشت یا زیبا_ انجام دهد. به هر عار و ننگی تن در دهد، بیگانه پرستی کند. به هر ستم و ناروایی راضی شود. و بالاخره همۀ حدود و مقرّرات انسانی را به هیچ شمُرد.

 

سؤال (=درخواستِ کمک) در غیر حالتِ ضرورت، در اسلام حرام است و مساعدت مال فقرا، که جزء مقررات اسلامی است، شامل حال فقرایی است که مزد کارشان با مخارج شان برابری نمی کند، یا از کار بازمانده اند و نیازمند واقعی هستند.»

۳ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. آیت الله حسن حسن زاده آملی می گوید ادب را چنین معنا کردند «ادب یعنی نگاهداشت حدِّ هر چیز» این معنای خوبی است. ادبیات وجه تسمیه اش همین است. ادبیات، ما را آموزش می دهد که حدود زبان را رعایت کنیم. ادیب کسی است که حدود زبان را می داند و رعایت می کند. و مؤدّب کسی است که حدود اعضاءِ جوارح و جوانح را مراعات می نماید. (منبع: در محضر استاد حسن زاده آملی». تألیف محسن غرویان. ص ۲۲)

 

عکس از دامنه

 

بنابر تعریف بالا، دامنه معتقد است، ادب اقتضاء می کند اولاً به عنوان یک موجود عاقل حدّ هر چیزی را بشناسیم. این یعنی دانش. ثانیاً آن حد و حدود را تا می توانیم به وُسع خویش مراعات نماییم. این یعنی ارزش. که جمع آن می شود: دانش و ارزش. اتفاقاً دکتر عبدالکریم سروش نیز کتابی خواندنی و بسیارآموزنده دارد تحت همین عنوان «دانش و ارزش»؛ که در دهۀ شصت آن را نگاشته است.

۲ موافقين ۰ مخالفين ۰

 

زندگینامۀ بهلول: اینجا

 

کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ

 

*فیلسوف است*

 


کسی که راست و دروغ برای او یکی است،

 

*چاپلوس است*
 

 

کسی که پول می گیرد تا دروغ بگوید،

 

*دلّال است*
 

 

کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد،

 

*گدا است*
 

 

کسی که پول می گیرد تا راست و دروغ را

تشخیص دهد،

 

*قاضی است*
 

 

کسی که پول می گیرد تا راست را دروغ

و دروغ را راست جلوه دهد،

 

*وکیل است*
 

 

کسی که جز راست چیزی نمی گوید،

 

*بچه است*
 

 

کسی که به خودش هم دروغ می گوید،

 

*متکبر است*
 

 

کسی که دروغ خودش را باور می کند،

 

*ابله است*
 

 

کسی که سخنان دروغش شیرینست،

 

*شاعر است*
 

 

کسی که علی رغم میل باطنی خود

دروغ می گوید،

 

*همسر است*
 

 

کسی که اصلا دروغ نمی گوید،

 

*مرده است*
 

 

کسی که دروغ می گوید و قسم هم می خورد،

 

*بازاری است* 
 

 

کسی که دروغ می گوید و خودش هم نمی فهمد،

 

*پُر حرف است*
 

 

کسی که مردم سخنان دروغ او را راست می پندارند،

 

*سیاستمدار است*
 

 

کسی که مردم سخنان راست او را دروغ می پندارند

و به او می خندند،

 

*دیوانه است*
 

بهلول در شهر کوفه دیده به جهان گشود و نام اصلی اش وهَب است.
 
 
نکته‌ی دامنه:
کسی که مثل باد جابجا می شود
تا انباشت! و انبار کند،
آدمِ چاپلوس است.
 
۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. آثار شهید مطهری را همه‌ی ما اغلب یا کمابیش خوانده‌ایم و دانسته. آثار و گفته‌هاش همه اثربخش و آگاهی‌دهنده است. در کتاب قیام و انقلاب مهدی ص ۵۷، نکته‌ای مهم می‌نویسد که کمتر عالمی ما را به آن رهنمون شده است. آنجا که به‌درستی و زیبایی می‌گوید:

 

«از نظر قرآن، آن جهاد مستمرِّ پیش‌بَرنده‌ای که از فجر تاریخ وجود داشته و دارد، ماهیت معنوی و انسانی دارد، نه مادّی و طبقاتی.»

۱ موافقين ۰ مخالفين ۰
به قلم دامنه. به نام خدا. اختلال چیست؟ اول می رم سراغ دهخدا: اختلال یعنی: «تباه شدن و درهم‌و‌برهم شدن کار» و نیز یعنی: «به‌هم‌خوردگی؛ آشفتگی؛ نابسامانی؛ بی‌سروسامانی.»
 
 
کتاب «درمان اختلالات دیکته نویسی»
 
 
 
مثلاً در این عکس یک نوع اختلال نوشتاری را مشاهده می کنید که همۀ ما کمابیش به آن مبتلا هستیم و در املاء (=دیکته) نمود پیدا می کند. مثلاً خودِ من اغلب دندان، را «داندن» می نویسم و مازندران را «مازندارن». در تاریخ، این عقیده رواج داشته که اختلال، ناشی از مُختل شدن کارکرد بدن است. در یونان باستان، به درمان این اختلالات در معبد الهۀ سلامت می‌پرداختند. (منبع)
 
«بُقراط اهمیت مغز را در تبیین این اختلالات دریافت و درمان مبتنی بر استراحت، استحمام و رژیم غذایی را توسعه بخشید. حرکت به سوی توجیهات منطقی در تبیین رفتار را سقراط، افلاطون و ارسطو تقویت کردند.» (همان منبع)
 
 
از دامنه خوان محترم جناب جواد شریفی، متشکرم؛ که این زمینه را برای پست کویری تمهید نمودند. این گونه تعامل علمی با دامنه، هم برکات دارد و موجب خشنودی خدای رحمان می شود؛ و هم اثرات دارد و باعث تشویق و انرژی دامنه و تحریص و تحریک اندیشه ای دامنه خوانان. تا کویریات بعدی خدا نگه دار.
۳ موافقين ۱ مخالفين ۰

گفت و گوی چشمه با سنگ خارا

 

به نام خدا

 

جدا شد یکی چشمه از کوهسار

به رَه گشت ناگه به سنگی دچار

 

به‌ نرمی‌ چنین گفت با سنگِ سخت‌:

کرم کرده راهی دِه ای نیک‌بخت

 

جناب اجل کش گران بود سر

زدش سیلی و گفت‌: دور ای پسر!

 

نشد چشمه‌ از پاسخ‌ سنگ‌، سرد

به کندن در استاد و اِبرام کرد

 

بسی کند و کاوید و کوشش نمود

کز آن سنگ خارا رهی برگشود

 

ز کوشش به‌ هر چیز خواهی رسید

به‌ هر چیز خواهی کماهی رسید

 

برو کارگر باش و امّیدوار

که از یأس جز مرگ ناید به‌ بار

 

گرت پایداری ست در کارها

شود سَهل پیشِ تو دشوارها

 

(گنجور: ملک‌الشُعرای بهار)