منو
درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعي
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۱۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن در صحنه» ثبت شده است

۲ موافقين ۰ مخالفين ۰

فاتّقوا اللهَ ما استطعْتُم واسمَعوا واطیعوا

وانْفِقوا خیرًا لِانفُسِکم ومَن یُوقَ شُحَّ نَفسِهِفَ اولئِک هُم المفلِحون

 

آیه‌ی‌۱۶ تغابن

 

بنابراین به اندازه‌ی استطاعتی که دارید از خدا پروا کنید و [دعوت حق را] بشنوید و اطاعت نمایید و انفاق کنید که برای شما بهتر است؛ و کسانی که خو را از بخل و حرص بازدارند آنان رستگارند. ترجمه‌ی انصاریان.

 

 

تفسیر علامه طباطبایی

 

یـعـنـى بـه مـقـدار استطاعتى که دارید از خدا پروا کنید -چون سیاق جمله سیاق دعوت و تـشـویـق بـه اطـاعت خدا و انفاق و مجاهده در راه او است- معناى آیه چنین مى‌شود که ...بـه مـقدار استطاعت‌تان از خدا بترسید و از ذرّه‌اى از آن مقدار را از تقوا و ترس خدا کوتاه نـیـایید. در نتیجه آیه‌ی شریفه همان مطلبى را مى‌رساند که آیه‌ی شریفه اتقوا اللّه حق تقاته در مقام افاده آن است نه این‌که بخواهد بفرماید هر چه توانستید رعایت تقوى را بـکـنـیـد و هـر مـقـدار که نتوانستید تقوى را رها کنید، چون خداى تعالى به حکم آیه‌ی و لا تـحـملنا ما لا طاقه لنابه به بیش از مقدار طاقت از از ما نخواسته.

 

نـکـتـه‌ی اول این‌که: میان آیه فاتقوا اللّه ما استطعتم و آیه اتقوا الله حق تقاته هیچ منافاتى نیست، و اختلافى که بین آن دو هست چیزى نظیر اختلاف به مقدار و کیفیت است، در جـمـله اولى دسـتـور مـى دهـد تـقـواى شما همه‌ی مواردى را که در سعه و قدرت شما است فرا بـگـیـرد، و در دومـى دستور مى‌دهد تقواى شما در همه‌ی موارد متّصف به حقیقت باشد، تقواى صورى و ظاهرى نباشد، اولى راجع به کمیت و مقدار تقوا است، دومى مربوط به کیفیت آن است.


نکته‌ی دوم اینکه: سخن بعضى از مفسّرین که گفته‌اند: جمله‌ی فاتقوا اللّه ما استطعتم ناسخِ جمله‌ی اتقوا اللّه حق تقاته است، سخن درستى نیست، و فسادش روشن گردید. و اگـر فـرمـود: لانـفـسکم و نفرمود: لکم، براى این بود که مؤمنین را بیشتر خـوشـدل سـازد، و بـفـهـمـانـد اگـر انـفـاق کـنـیـد خـیـرش مـال شـمـا اسـت، و بـه جـز خـود شـمـا کـسـى از آن بـهـره‌مند نمى‌شود، چون انفاق دست و دل شما را باز مى‌کند، و در هنگام رفع نیازهاى جامعه‌ی خود، دست و دلتان نمى‌لرزد. المیزان.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

فستذکُرونَ ما اقولُ لکم و افوض امری اِلی اللّه اِن الله بَصیر بالعباد

آیه‌ی‌غافر

 

به قلم دامنه: جمعه با آیه: ...وَ اُفوِّضُ اَمری اِلی اللّهِ... و من کار خود را به خدا وا مى‌گذارم. برداشت از المیزان : تفویض امر به خدا، برگرداندن و واگذارى امر است به او. تفویض با توکل و تسلیم قریب‌المعنى مى‌شود... تـفـویـض مـى‌گـویـند چون بنده‌ی خدا آنچه را که به ظاهر مـنـسـوب بـه خـودش اسـت، بـه خـدا بـرمـى‌گـردانـد... تـوکـلش مـى‌خـوانـنـد چون‌کـه بـنـده‌ی خـدا پـروردگـار خـود را وکـیـل خـود مـى‌گـیـرد، تا هر تصرّفى را که خواست در امور او بکند. تسلیمش مى‌نـامند،چون بنده‌ی خدا، رام و مُنقادِ محض است ... پـس تفویض و توکل و تسلیم مقامات سه‌گانه‌ی مراحل عبودیت‌اند: پایین‌تر و سطحی‌تر توکل است. دقیق‌تر و بالاتر تفویض است و از آن هم دقیق‌تر و مهمتر تسلیم است.

 

تفسیر علامه : آیه‌ی شریفه ایشان را موعظه و تهدید مى کند و به عنوان نتیجه‌گیرى ازجمله (و ان مردنا الى اللّه...) مى‌گوید: حال که به ناچار باید به سوى خدا برگشت کنیم و حـال کـه عـذاب خدا بر اسرافگران خواهد رسید که شما هم از آنهایید، و هر چه امروز به شـمـا مـى گـویم گوش نمى دهید، پس همچنان باشید تا به‌زودى وقتى که عذاب را به چشم خود ببینید متوجه‌ی گفته‌هاى من بشوید، آن وقت مى‌فهمید که من خیرخواه شما بودم.

 

اشاره به مقامات سه گانه عبودیت

 

توکل، تفویض و تسلیم. و افوض امرى الى اللّه. راغب کلمه‌ی تفویض را به معناى رد دانسته. و بنا بـه گـفـتـه‌ی وى تـفـویـض امر به خدا، برگرداندن و واگذارى امر است به او، در نتیجه تفویض با توکل و تسلیم قریب‌المعنى مى‌شود، چیزى که هست اعتبارها مختلف است.  و اگـر آن را تـفـویـض مـى‌گـویـند به این اعتبار است که بنده‌ی خدا آنچه را که به ظاهر مـنـسـوب بـه خـودش اسـت، بـه خـدا بـرمـى گـردانـد و حـالِ عبد در چنین وضعى حال کسى است که برکنار باشد و هیچ امرى راجع به او نباشد و اگـر تـوکـلش مـى‌خـوانـنـد بـه ایـن اعـتـبـار اسـت کـه بـنـده‌ی خـدا پـروردگـار خـود را وکـیـل خـود مـى گـیـرد، تا هر تصرفى را که خواست در امور او بکند و اگر تسلیمش مى نـامند، به این اعتبار است که بنده‌ی خدا رام و مُنقادِ محض است در برابر هر اراده‌اى که خداى سـبـحـان دربـاره‌اش بـکـند، و هر کارى که از او بخواهد بدون اینکه هیچ امرى را به خود نـسـبـت دهـد، اطـاعـت مـى کـنـد. پـس تفویض و توکل و تسلیم مقامات سه‌گانه اى هستند از مراحل عبودیت، از همه پایینتر و سطحی‌تر توکل است و از آن دقیق‌تر و بالاتر تفویض و از آنهم دقیق‌تر و مهمتر تسلیم است.

 

ان اللّه بـصـیـر بـالعـبـاد. ایـن جـمـله، واگـذارى امـر بـه خـدا را تعلیل مى کند که چرا من امور خود را به خدا واگذار کردم؟ و در این‌که فرمود: ان اللّه و نـام خـدا را بـرد، با این‌که مقتضاى ظاهر عبارت و سیاق این بود که بفرماید: انه بـصـیـر بـالعـبـاد بـراى ایـن اسـت که علت بصیر بودنِ خدا را هم بیان کرده باشد، گویا گفته: خدا بیناى به حال بندگان است براى اینکه اللّه -عز اسمه- است. المیزان.

۰ موافقين ۱ مخالفين ۰
متن نقلی: انقطاع وحی. بعد از نزول آیات نخستین سوره «علق»، برای مدتی وحی الهی قطع شد مدت زمان آن را از سه روز تا سه سال نقل کرده‌اند. (الروض الانف، ج ۲، ص ۴۳۳) با انقطاع وحی اندوه و حزن نبی اکرم (ص) زیاد شد. بین مورخین و مفسرین در آیاتی که بعد از انقطاع وحی نازل شده است، اختلاف نظر وجود دارد. گروهی اعتقاد دارند آیات اولیه‌ی سوره‌ی مدثر به دوران انقطاع وحی خاتمه داده است؛ (سیره ابن کثیر، ج ۱، ص ۲۰۳، مجمع البیان، ج ۱، ص ۵۰۴) زیرا قُم فانذر را اعلام نبوت و دعوت‌کردن مردم و توجه‌دادن به عذاب الهی دانسته‌اند در صورت قبول این نظریه معلوم می‌شود قبل از شروع دوره‌ی انذار (انذاری سری) از بین اهل مکه نخستین ایمان‌آورندگان خدیجه (س) و حضرت علی (ع) و زید بن حارثه بوده‌اند و بقیه‌ی اسامی که در فهرست ابواسحاق موجود است پس از آغاز دوره‌ی انذار و پایان دوره‌ی انقطاع وحی ایمان آورده‌اند. عده‌ای نیز معتقدند آیات نخستین سوره‌ی والضحی بعد از انقطاع وحی نازل شده است. (منبع)
۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. کسانی که امروزه در تلاشند تا ریشه‌ی دیانت را متلاشی و یا باور مردم را سست کنند و یا ندانسته با آموزه‌های دین بازی کنند، دقیقاً همان حرف‌هایی را می‌زنند که مخالفان سرکش حضرت محمد ص در زمان پیامبری ایشان علیه‌ی وی می‌بافتند. آیه‌ی ۳۳ سوره‌ی طور دارد همین را می‌گوید: اَم یَقولونَ تَقَوَّلَهُ بَل لا یُؤْمنون. بلکه مى‌گویند: قرآن را محمّد خود بافته است. نه، او چنین قدرتى ندارد، بلکه آنان ایمان نمى‌آورند، از این رو به چنین تهمتى روى مى‌آورند. ترجمه‌ی سید محمدرضا صفوی.

 

علامه طباطبایی به نقل از مـجـمع‌البیان درباره‌ی این آیه برین نظرند که «کلمه‌ی تَقَوَّلَ به معناى این است که آدمى بخواهد چیزى را به زحمت بگوید، و تنها در مورد دروغگویى استعمال مى‌شود، چون دروغگو مى‌خواهد به‌زحمت، باطل را به صورت حق جلوه دهد، و به‌این‌منظور خود را به زحمت مى‌اندازد. و مـعـناى آیه این است که بلکه مى‌گویند: قرآن، ساخته و پرداخته‌ی خودِ او [محمد ص] است، که به دروغ به خدا نسبت مى‌دهد و بـه او افـتـراء مى‌بندد، نه، بلکه از آنجا که ایمان ندارند قرآن را با چنین سخنانى منسوب مى‌دارند. المیزان.

 

در واقع قرآن خود در مقام جواب برآمده است افرادی که قرآن را محصول خودِ پیامبر می‌دانند و فرآورده‌ی فکر وی، در حقیقت تَقَوَّلَ می‌کنند و دست به تهمت می‌زنند تا مؤمنان را از گِرد آیشان پراکنده و ایمانشان را شکننده و فرد مُسلم را خوار کنند. پس تهمت به پیامبر اکرم ص سابقه‌ی دیرینه دارد و کسانی چون آقای حامد ابوزید یا آقای دکتر عبدالکریم سروش یا هر تازه‌به‌دوران‌رسیده از «وحی» تلّقی غلط مثل «رؤیای صادقه» (کشف‌وشهود فردی) کرده یا بکند، چیزی تازه‌ای نیست. همان تهمت اسبق است، اما از سر جهل جدید و رنگ و لعاب تازه. نمی‌گویم جعل جدید، زیرا به نظر بنده آقای سروش هم، از سر باور به پیامبر ص، دست به خبط می‌زند، نه از سر جعل و بدعت و انکار. او برداشت خود را می‌بافد؛ اما به خَلط و غلط.

۱ موافقين ۱ مخالفين ۰

والذین لا یَشهدون الزُّور وإذا مَرّوا باللغو مرّوا کِراما

(۷۲ / فرقان)

 

و (بندگان خداى بخشاینده) آنانند که مجلس و نشیمنگاه غناء و سرود و آواز حاضر نمى‌شوند، و چون به کار بیهوده بگذرند مانند گذشتن مرد کریم و گرامى (که هیچ گونه روى به آن نیاورد) بگذرند.


والذین إذا ذُکروا بـٔایٰت ربِهم لم یَخرّوا علیها صُما و عُمیانا

(۷۳ / فرقان)


و آنانند که هر گاه به آیه‌هاى پروردگارشان (در قرآن کریم) پند داده شوند (هنگام شنیدن) بر وى نیافتند بر آن آیه‌ها (در آنها ننگرند) در حالى که کر و کور باشند (بلکه با دل آگاه و چشم بینا در آنها بنگرند)


ترجمه‌ی سید علی‌نقی فیض‌الاسلام اصفهانی
(جلد ۲ ، صفحه ۷۳۰)

منبع

 

ترجمه‌ی آیه‌ی ۷۳ بالا به صورت شعر:


و نیز آنان که چون بدهندشان یاد
ز سوى ربّشان آیات [انوَر]

چو کوران و کران وقت شنیدن
به آن برخورد ننمایند [یکسَر]

 

ترجمه‌ی شعری کرم‌خدا امینیان

از آیه‌ی ۷۳ فرقان. صفحه ۳۶۶

۱ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. قرآن مرز ندارد. در «کارنامه‌‌ی اسلام» از قرآن به عنوان «مرکز جامعه‌ی اسلامی» نکته‌ای وجود دارد که بسا خوب است در آستانه‌ی سالگرد شهید حاج قاسم از آن یادی کنم. زنده‌یاد عبدالحسین زرین‌کوب در صفحه‌ی ۳۰ این اثر گراسنگ نوشته است: «قرآن که در قلمرو آن نه مرزی موجود بود و نه نژادی، نه شرقی در کار بود و نه غربی، قانون اساسی است.»

این عبارات را نوشتم تا گفته باشم شهید والامقام حاج قاسم زندگی سراسر نمونه‌ی خود را به گونه‌ای پیمود که جز قرآن و محتوای اسلام چیزی در آن ارجحیت نداشت. از همان روزی که از طریق سه‌چند جمله‌ی فریادگر مرحوم دکتر علی شریعتی با اسم امام خمینی آشنا شد، تا روزی که «جمهوری اسلامی را حرم» خواند و برای حفظ سرحداد آن و نجات جان انسان و ستمدیدگان، در منطقه‌ی توطئه‌خیز مسلمین دست به فرماندهی رشیدانه و اخلاص‌گرانه زد و توانست بنیاد یک تفکر خشن و دولتی باطل به اسم جعلی خلافت داعش را از ریشه برکنَد، همه و همه ناشی از دستورالعمل‌هایی بود که از همین قرآنِ بدون مرز برگرفته بود. قاسم حقیقتاً چونان قرآن مسلمین، انسانی بدون مرز برای جهان اسلام بود. نامش جاویدان است و روحش شادمان. عکس بالا: صحنه‌ی نماز‌خواندنِ حاج‌ قاسم وسط کاخ کرملین

۰ موافقين ۱ مخالفين ۰

وَ وَیْلٌ لِلْکافِرینَ مِنْ عَذابٍ شَدیدٍ

الَّذینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَة

وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِکَ فی‏ ضَلالٍ بَعیدٍ.

سوره‌ی ابراهیم . آیات ۲ و ۳

 

ترجمه‌ی سید محمدرضا صفوی: و واى بر کافران از عذابى سخت که دامنگیرشان خواهد شد. همانان که زندگى دنیا را با شیفتگى برمى گزینند و آن را بر آخرت ترجیح مى‌دهند و از راه خدا (آیینى که براى مردم مقرّر کرده است) بازمى‌مانند و کجِ آن راه را مى‌طلبند. اینان در بیراهه‌اى هستند که با حق فاصله‌اى دور و دراز دارد.
 
 
 
 
تفسیر علامه طباطبایی
 
توضیح: به نظر بنده اگر خواننده وقت بگذارد
تمام تفسیر زیر را بخواند و یک واو را هم جا نگذارد، نفع خواهد برد
 
راغب در مفردات مى گوید: استحباب کفر بر ایمان به معناى ترجیح‌دادن و مقدم‌داشتن است، و حقیقت معناى استحباب این است که آدمى جستجو کند تا چیزى را پیدا کند که دوستش بدارد. معناى استحباب دنیا بر آخرت، اختیار دنیا و ترک کامل آخرت است و در مقابل آن، اختیار آخرت بر دنیا است و معنایش این است که آخرت، غرض و هدف کوشش‌هاى دنیوى باشد و دنیا، مقدمه و پل رسیدن به آخرت دانسته شود چون دنیا را به کلى ترک‌کردن، علاوه بر اینکه ممکن نیست، باعث اختلال امر آخرت هم مى‌شود، و حتى باعث ترک آخرت مى‌گردد، آرى، زندگى دنیا منقطع و ناپایدار است، و زندگى آخرت دائمى است که سعادت آخرت، در دنیا کسب مى‌شود، پس هر که آخرت را اختیار کند، ناگزیر است دنیا را هم بگیرد و اثبات کند و منکر آن نگردد، چون در راه رسیدن و اثبات آخرت، بدان نیازمند است. بر عکس، کسى که دنیا را اختیار کند، چاره‌اى ندارد جز این‌که آخرت را انکار نماید، چون اگر آخرتى باشد به عنوان هدف خواهد بود و فرض این است که این شخص هدفى ندارد، پس آخرتى ندارد. حاصل کلام این‌که: پیش روى انسان یکى از دو راه بیشتر نیست: ۱. اختیار آخرت بر دنیا، و آخرت را هدف دنیا و دنیا را مقدمه‌ی آن گرفتن. ۲. اختیار دنیا بر آخرت، و دنیا را هدف قراردادن و آخرت را به‌کلى انکارنمودن.
۱ موافقين ۱ مخالفين ۰
متن نقلی: از مرحوم دکتر علی شریعتی ( ۲ آذر ۱۳۱۲ - ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ ) به مناسبت سالروز تولدش در ۲ آذرماه: «قرآن کتابی است که با نام «خدا» آغاز می‌شود و با نام «مردم» پایان می‌پذیرد. کتابی «آسمانی» است اما بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی می‌پندارند و بی‌ایمانان امروز قیاس می‌کنند بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال. کتابی است که نام بیش از ۷۰ سوره‌اش از مسائل انسانی گرفته شده، و بیش از ۳۰ سوره‌اش از پدیده‌های مادی، و تنها ۲ سوره‌اش از عبادات، آن هم حج و نماز. کتابی است که نخستین پیامش «خواندن» است، و افتخارِ خدایش به «تعلیم انسان با قلم»، آن هم در جامعه‌ای و در قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت اصلاً مطرح نیست.
 
 
این کتاب از آن روزی که به حیله‌ی دشمن و به جهل دوست، لایش را بستند، لایه‌اش مصرف پیدا کرد. وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت. و از آن‌هنگام که این کتاب را -که «خواندنی» نام دارد- دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب‌کشی به کار رفت، (کلمه‌ی قرآن، از ریشه‌ی قرائت، به معنای خواندنی) از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از این کتاب، نخواستند، وسیله‌ی شفای امراض جسمی، چون درد کمر و بادِ شانه و … شد.» مرحوم دکتر علی شریعتی، برگرفته از سخنرانی و کتاب «پدر، مادر، ما متّهمیم» مجموعه‌آثار ۲۲.
۲ موافقين ۰ مخالفين ۰
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. گاه افرادی را سراغ داریم که خود را نگهبان مردم فرض می‌کنند، در واقع اینان -از پرهیزگار و ناپرهیزگار- آن آیه‌ی مشهور قرآن را به نسیان سپرده‌اند که رسول خدا ص مورد خطاب و دلداری خدا قرار گرفت: تو نگهبان مردم نیستی. می‌گویید نه، بنگرید دیدگاه علامه طباطبایی درباره‌ی آیه‌ی شریفه‌ی ۴۸ شوریٰ در صفحه‌ی ۴۸۸ قرآن را:
 
در این آیه‌ی شریفه از خطاب به کفار عدول کرده و خطاب را متوجه‌ی رسول خدا (ص) نمود، تا به آن جناب اعلام فرماید مأموریتى که به دوش وى نهاده تنها تبلیغ رسالت است، نه بیشتر از آن، او را فرستاده تا دین خدا را به مردم ابلاغ کند، نه این‌که نگهبان مردم و مسئول ایمان و اطاعت آنان باشد، تا خود را موظف بداند ایشان را از اِعراض باز بدارد، و در این راه خود را به تعَب اندازد تا شاید مردم به وى روى آورند. فرح به رحمت کنایه است از اشتغال به نعمت و فراموش‌کردن مُنعم و مراد از سیئه مصیبتى است که انسان را بدحال سازد و جمله‌ی فَإِنَّ اَلْإِنْسٰانَ کَفُورٌ اگر دوباره کلمه‌ی انسان را تکرار کرد، براى این است که مذمت و ملامت انسان را مسجل کند. المیزان.
 
متن آیه و ترجمه: فإن أعرضوا فما أرسلنٰک علیهم حفیظا إن علیک إلا البلٰغ وإنا إذا أذقنا الإنسٰن منا رحمة فرح بها وإن تصبهم سیئةۢ بما قدمت أیدیهم فإن الإنسٰن کفور.
 
ترجمه‌ی احمد کاویانپور : (یا پیامبر، این آیات را براى مردم بخوان) اگر مردم قبول نکردند و از آن روى برگرداندند، تو را محافظ براى آنان نفرستادیم و براى تو جز ابلاغ رسالت آشکار تکلیفى نیست و چون به انسان بهره‌اى از رحمت خویش بچشانیم، بدان شاد و مسرور گردد و اگر به کیفر دستاوردهاى پیشین او، بلا و مصیبتى به او برسد آن گاه انسان به کفر روى مى‌آورد.
 
 
یک استناد شعری: باباطاهر هم عجب زیبا سروده که واقعاً حرفش را عریان می‌زد. فرشته‌وش خواستنِ انسان، امری محال یا دست‌کم سختِ‌سخت است، زیرا ما از آدم و حوا ریشه داریم، نه از فرشته‌ها و پَری‌ها:
 
مُو آن رِندم که عُصیان پیشه دیرُم
به دستی جام و دستی شیشه دیرُم
اگر تو بیگناهی رو مَلَک شو
مُو از حوا و آدم ریشه دیرُم
غزلستان
 
 
۲ موافقين ۱ مخالفين ۰
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. یک چیز غلط میان مردم رایج شد نمی‌دانم از چه وقت، که «حرف مرد یکی است»! نه، این طور نیست. بنده با چند مثال این مسئله را به این صحن می‌آورم. اول از خود خدا آغاز می‌کنم؛ دست‌کم در دو جا از چندین جای قرآن. مثلاً در آیه‌ی ۱۲ و ۱۳ سوره‌ی مجادله، اول خدا برای درگوشی حرف‌زدن و نجوا با پیامبر ص صدقه‌پرداختن به مستمندان را وضع کرد اما دید مردم از پرداخت آن مُشفق شدند. یعنی از سر پرهیختن، ترسیدند. خدا هم از حرف خود به عبارتی عقب نشست و آن را در آیه‌ی بعدی لغو و به عبارت فنی نسخ کرد. یا در آیه‌ی ۳۴ انفال، خدا حرف از عذاب متولیان کعبه زده اما در ادامه فرموده «متولیان کعبه جز پارسایان نمى‌باشند» ولی ما هنوز هم پس از هزار و چهارصد و اندی سال داریم می‌بینیم متولیان کعبه و حتی مدینه هرگز پارسایان نبودند و کلاً در کل تاریخ این خانه در دست بدان بود، الّا زمانی کوتاه، که بنی‌هاشم سقایت می‌کردند. و مثال سوم خود رسول خدا ص، که وقتی مُثله و پاره‌پاره‌شدن پیکر حضرت حمزه س را دید، قول داد بنا بر نقلی ۷۰ نفر آنان را به تلافی حمزه بکشد و تکه‌تکه کند. اما از حرف خود، نه فقط عقب نشست، حتی «وحشی» قاتل حمزه را هم عفو کرد. چرا دور برویم همین قانون آسان و قشنگ توبه، فرمول زیبای عقب‌نشستن است. و چقدر هم توبه شیرین و قشنگ است. اجازه نداری پیش هیچ کسی توبه کنی، چون شرافت داری، فقط باید در درگاه خدا بنشینی، نه پیشِ هیچ فقیه و کشیشی، و با بهترین حال آزاد خودت، انابه و بازگشت کنی. و این بالاترین عقب‌نشینی است. چقدر هم عظمت دارد بشر که خدا تشریفات توبه را آسان کرد: از کرده‌ی کردار بد برگردی و نزد خدا بازگردی و با وجدان آسوده از فکر و حرف و فعلِ بدت عقب‌نشینی کنی. به همین سادگی و آسودگی. بی‌علت نبود رسول رحمت ص فرمود بالاترین کار در اسلام استغفار است. و استغفار مفهوم حقیقی‌اش، همین قانون عقب‌نشینی است؛ که درسی‌ست برای همه‌ی رشته‌ها. پس عقب‌نشینی همیشه هم بد نیست.
۲ موافقين ۰ مخالفين ۱
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. سلسله‌مباحث قرآن در صحنه. در مورد رازونیاز حضرت زکریا س با خدا که در آیه‌ی ۴ سوره‌‌ی مریم آمده است: «وَاشتعلَ الرَّأسُ شیبا» مرحوم محمدمهدی فولادوند مترجم سرشناس قرآن در ص ۵۰۹ کتاب «قرآن‌شناسی» می‌گوید اول برگردان کردم به «سرم از پیری شعله‌ور شد» اما بعد نوشته‌ام: «از لهیب پیری سرم فروزان شد.» چون موی حضرت زکریا ریخته بود و این عبارت کنایه از ریختگی مو است.
 
نکته: از نظر مرحوم فولادوند زبان فارسی ظرفیت مفاهیم قرآن را دارد. اما نمی‌تواند با متن اصلی قرآن پهلو بزند. مترجم از نگاه ایشان کمبود خود را در مقابل کلام خدا حس می‌کند. ضمن تأیید سخن ایشان البته باید دانست ترجمه، در کل نیازمند فهم قرآن است و چه بهتر است در مراجعه و مطالعه‌ی ترجمه‌ی آیه‌های قرآن،  به برگردان‌های چند مترجم توجه داشت که این هم مُمارست در الفاظ آیات را به ارمغان می‌آورد و هم مُؤانست با محتوا و پیام آیات را.
 
تکمله: واژه‌ی اشتعال به معناى «انتشار زبانه‌ی آتش و سرایت آن» است. در مجمع البیان شیخ طبرسی آمده که: جمله‌ی حضرت زکریا در آیه‌ی بالا «از بهترین استعارات» است، و معنایش این است که «سفیدى موى در سر من منتشر شده، آن‌چنان‌که شعاع آتش منتشر مى‌شود.» ر.ک: المیزان.
 
افزوده: علاقه و اعتقاد و عشق به قرآن را باید از همان کلمه‌کلمه‌ی کتاب‌الله آغاز و در اعماق آن کندوکاو کرد. داستانِ دلکش آغازین این سوره‌ اشاره به آن هنگامی‌ست که زکریا س «پروردگارش را با صداى آرام و آهسته خواند» و سرانجامش به نوید تولد حضرت یحیی س ختم شد.
۱ موافقين ۰ مخالفين ۰
به قلم دامنه : به نام خدا. سلام. مدیر محترم «گذرگاه فکر و ذکر» در پستی با عنوان «شاکیان‌مغموم» با پرداختن به آیه‌هایی از سوره‌ی ۱۰۰ قرآن کریم -عادیات- نکات ارزنده‌ای نگاشتند. خواستم با صنعت استقبال -که البته در شعر یک رسم دیرین است- ژرفای آیه‌ی هفتم عادیات را کمی به لحاظ ترجمه و تفسیر نشان دهم.
 
وَ اِنهُ علىٰ ذلِکَ لَشَهید
 
و البتّه (اخلاق و خوها و افعال و کردارهاى) او [انسان] بر آن کفران و ناسپاسى، گواهى‌دهنده است (یا البتّه او در قیامت بر آن کفران گواهى‌دهنده است)
 
ترجمه‌ی فیض‌الاسلام از آیه‌ی ۷ سوره‌ی عادیات

 

خود او نیز بر این معنى گواه است، چرا که انسان نسبت به نفس خویش بصیرت دارد، و اگر صفات درونى خود را از هر کس بتواند پنهان کند از خدا و وجدان خویش نمى‌تواند مخفى دارد، خواه به این حقیقت اعتراف کند یا نه! بعضى نیز گفته‌اند ضمیر در «انه» به خدا برمى‌گردد.

تفسیر نمونه

 

ابن عبّاس و قتاده و عطاء گویند، یعنى و البته خدا بر کفرشان هر آینه گواه است و بعضى گفته‌اند: که هاء به انسان برمی‌گردد، و مقصود این است که انسان در روز قیامت بر نفس خودش گواهى می‌دهد به کَنود بودن او در دنیا، پس به‌درستى که اگر از او از نعمت بپرسى بیشتر آن را یاد نمى‌کند.

مجمع‌البیان

 

۱. یعنى آدمى بر این خوى کَنود خود گواه است یا در دنیا که مى‌فهمد چنین خوئى دارد و یا در آخرت گواه بر این خوى بد خود مى‌شود ۲. یعنى خدا شاهد بر او است که در چنین خوئى است و به نظم سخن مناسب‌تر این است که مقصود انسان باشد چون جمله‌ی بعد، وصف انسان است.

تفسیر عاملی

 

همانا انسان بى‌گمان انسان «شهید»: گواهِ آگاه گواهى انسان به زبان حال است نظیر آن را در (اعراف ۱۷۲ و توبه ۱۷) مى‌توان دید و امّا آگاهى او، معلوم است که انسان از هر کس دیگر بهتر خود را مى‌شناسد و از درون خود آگاه است.

تفسیر نور خرمدل

 

خداى تعالى بر کفران این کافر نعمت گواست. اِبن کیسان گفت: ضمیر راجع است هم با کنود، یعنى او بر خود گواست

روض‌الجنان رازی

 

 

سه نکته‌ی دامنه : ۱. ژرفنگری در قرآن، حقیقتاً به گشایش روح انسان می‌انجامد. بی‌جهت نبود که آمده است در قرآن تدبر کنید. ۲. این‌که کردارها در قیامت -که روز برخاستن و رستاخیز است- شاهدند و گواهی می‌دهند، این اثر را دارد که انسان تلاش بهتری کند که میان ایمان و عمل صالح، پل بزند تا آسوده و با توشه‌ی پر به دیار باقی برود. ۳. چون به خجسته‌میلاد حضرت محمد مصطفی، پیامبر خاتم ص وارد شده یا خواهیم شد -هفته‌ی وحدت- این پست قرآنی تقدیم قرآن‌دوستان و خوانندگان محترم گردید.