دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود
سه شنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۰، ۰۸:۲۲ ق.ظ

خطاب‌های پیامبر ص به علی ع

​​​​​​

 

 ( ۱ ) 

 

به قلم دامنه. به نام خدا. در آسمان برج‌هایی قرار داد و برای بینندگان آراست. مقدمه. فقط به فضای مَجازی قانع نیستم. تا کتاب در هر روز به دستم نخورَد «دست از طلب» برنمی‌دارم. آخه ما ملتِ کتاب و کتابخانه‌ایم. دیشب لَنگِ کتابِ تازه بودم، بنایم چند روز اخیر بود به کتابخانه‌ی عمومی محله‌ام بروم، اما دیدم کاری جلوَم ریخته. تا بَر برسم، وقت آنجا هم سر رسید. رفتم کتاب‌های موجود در خانه‌ام را وا رسیدم، دیدم چشمم را این کتاب، سوسو انداخت: «مخاطبات النبی لعلی». درش آوردم. دیدم از بس نو مانده! حتی بوش به مشامم رفته. درست حدس زدید؛ اصلاً لایش را هم باز نکرده بودم. نوشته‌ی خطیب محمدعلی رسولی اراکی با ترجمه‌ی حجت‌الاسلام محمدرضا انصاری محلاتی. شروع کردم به جلدکردنش. تا با نایلون جلد نکنم، کتاب بر من نمی‌چسبد. خواندمش و الان از صفحه‌ی ۱۰۰ هم عبور کرده‌ و نکته‌ها برداشته‌ام. چه حُسن تصادفی؛ کتابی درباره‌ی علی ع در روزهایی که به زادروزش نزدیکیم. به عشق علی قصدم راسخ ساختم تا برداشت‌هایم را به چند شماره، به تالار مدرسه فکرت و وبلاگ دامنه آورَم؛ خواهان داشت چه بهتر، نداشت هم، خُسران برای خودم نیست.

 

همان‌طور که طبق آیه‌ی ۱۶ حجر خدا در آسمان برج‌هایی قرار داد و برای بینندگان به شکل صورت‌های فلکی آراست، من هم به دیده‌ی خودم، امام علی ع را «نوری» می‌دانم که آسمانِ دل‌ها را روشن می‌سازد و راه راستین را با درجه‌ی کاملِ اخلاص، نشان می‌دهد. اینک، با این مقدمه، آغازِ نکاتی ازین کتاب به قلم آزادم:

 

یکم: کِندن و افکندن بُت مسی : ابی‌مریم نقل کرده پیامبر ص فرمودند: ای علی! من هجرت می‌کنم، در بسترم بخواب، قریش تو را ببیند از خارج‌شدنم باخبر نخواهند شد. یاد آن شبِ علی ع افتاده‌ام که پیامبر او را نزد بُت‌ها بُرد. آن‌هم کنار کعبه. روی دوش پیامبر ص به پشتِ بام کعبه راه یافت و به فرمان نبی ص بزرگترین بُت را که از جنس مس بود و بر پشت کعبه نصب و میخ، از جا کَند و بر زمین افکند.

 

 

  ( ۲ )  

دوم: علی ع / هفت ویژگی : می‌رسم به صفحه‌ی ۱۰۰ کتابِ «خطاب‌های پیامبر ص به علی ع» که از فضائل الخمسه، جلد دوم، ص ۲۶۴ مستند ساخته. و من با قلم خودم طوری دیگر جمع می‌کنم: پیامبر ص به علی ع خطاب کردند: من با تو با نبوت احتجاج می‌کنم و تو با مردم به وسیله‌ی هفت چیز: ۱. تو از میان قُریش نخستین ایمان‌آورنده به خدایی. ۲. تو به عهد خدا از تمامی آنان وفادارتری. ۳. فرمانِ خدا را از همه بیشتر بپا می‌داری. ۴. به مردم از همه مهربان‌تر و عادل‌تری. ۵. در وقتِ تقسیم، مساوات را از همه بیشتر مراعات می‌کنی. ۶. در داوری از همه‌ی آنان بیناتری. ۷. امتیاز تو نزد خدا از همه بیشتر است.
 
  ( ۳ ) 
 
سوم: قطیفه / مهمانی : وقتی جعفر بن ابی طالب (برادر امام علی ع و مشهور به جعفر طیّار و ذوالجناحین) از حبشه بازگشت، نزد پیامبر ص آمد، که در خیبر بودند. مقداری غالیه (=مُشک و عنبر معطر) و قَطیفه (=حوله، پارچه‌ی پُرزدار) با خود آورده بود. پیامبر ص قَطیفه را به علی ع هدیه دادند. علی ع قَطیفه‌ی زربافت را به بقیع (بازار وقت مدینه) بُردند و به زرگر گفتند آن را رشته‌رشته کند. آن گاه رشته‌های زرّین را که به هزار مثقال طلا می‌رسید، فروختند و بهای آن را میان مهاجرین و انصار تقسیم کردند. فردای آن روز، پیامبر ص به علی ع گفت ای علی! دیروز هزار مثقال طلا به دست آوردی امروز من و این یارانم (ازجمله عمار و حذیفه و ...) را با غذایی نزد خود مهمان کن... این در حالی بود که علی ع از آن رشته‌های زرّین برای خودش هیچی باقی نگذاشته بود.
 
 
 ( ۴ ) 
 
چهارم: حلال / حرام : فشرده می‌نویسم از همان کتابِ «مخاطبات النبی لعلی» (خطاب‌های پیامبر ص به علی ع) روزی، روزگاری پیامبر ص به علی ع فرمود: ای علی! این مردم پس از من به وسیله‌ی اموال‌شان موردِ آزمایش قرار می‌گیرند و بر دین‌شان به پروردگار منّت می‌نهند و در عین حال آرزوی رحمت او را دارند و خود را از قهر و غلبه‌ی او در اَمان می‌خواهند. و با شُبهه‌های دروغین و هوس‌های غفلت‌انگیز، حرامِ او را حلال می‌شمُرند. آنان شراب را به نام نبیذ (=فشرده‌ی انگور و خرما)، رشوه را به نام هدیه، و ربا را به نام معامله، حلال می‌دانند. گفتم: ای رسول خدا آیا آنان درین‌هنگام در چه مرتبه‌ای‌اند؟ مُرتدند؟ یا در مرحله‌ی آزمون و آزمایش؟ فرمودند: مُرتد نه، در مرحله‌ی آزمون و آزمایش.
 
 
 ( ۵ ) 

پنجم: خضر ع / علی ع : پیش از جنگ بدر امام علی ع خضر ع را خواب دیدند و به او گفتند چیزی به من بیاموز. خضر ع گفت: «بگو: یا هُوَ یَا مَنْ لا هُوَ إلا هُوَ» علی ع صبح خواب را برای پیامبر ص بازگفتند. پیامبر فرمودند: اى على اسمِ اعظم به تو آموخته شده است. ازین‌رو بود که در هنگامه‌ی جنگ بدر، بر زبان امام علی ع این ذکر جاری بود. تا قسمت بعد.
 
 
 ( ۶ ) 
 
ششم: مسجد / خواب : یارانی از پیامبر ص در مسجد می‌خوابیدند. روزی که علی ع نیز با آنها بود پیامبر ص وارد شدند. به آنان فرمودند: «برخیزید، در مسجد نخوابید.» آنان برخاستند تا از مسجد بیرون بروند. پیامبر ص فرمودند: ای علی! تو بخواب، به تو اجازه داده شده است. ص ۱۲۰ خطاب‌های پیامبر ص به علی ع .
 
 
 ( ۷ ) 
 
هفتم: شهر / دروازه‌ی شهر : روزی -به نقل از ام سلمه- پیامبر ص به علی ع فرمودند: ای علی! خداوندِ بزرگ دوستیِ بینوایان و مستضعفانِ روی زمین را به تو بخشیده است. تو به برادریِ آنان خشنودی و آنان نیز به امامتِ تو خشنودند. خوشا به حال تو و کسی که تو را دوست بدارد و درباره‌ی تو راست بگوید. و وای به حال کسی که تو را دشمن بدارد و درباره‌ی تو دروغ بگوید. ای علی! من به منزله‌ی شهرم و تو دروازه‌ی آنی. و جز از دروازه، وارد شهر نمی‌توان شد. همان؛ ص ۲۹۱ . پایان.


نوشته شده توسط دامنه | دارابی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
موضوع
بایگانی
نویسنده
پر بازدید
پر پسند
نظرات
  • ۷ آذر ۰۳، ۱۷:۲۳ - ‌‌‌ ‌‌‌تیرزاد
    🤩

خطاب‌های پیامبر ص به علی ع

سه شنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۰، ۰۸:۲۲ ق.ظ
خطاب‌های پیامبر ص به علی ع

​​​​​​

 

 ( ۱ ) 

 

به قلم دامنه. به نام خدا. در آسمان برج‌هایی قرار داد و برای بینندگان آراست. مقدمه. فقط به فضای مَجازی قانع نیستم. تا کتاب در هر روز به دستم نخورَد «دست از طلب» برنمی‌دارم. آخه ما ملتِ کتاب و کتابخانه‌ایم. دیشب لَنگِ کتابِ تازه بودم، بنایم چند روز اخیر بود به کتابخانه‌ی عمومی محله‌ام بروم، اما دیدم کاری جلوَم ریخته. تا بَر برسم، وقت آنجا هم سر رسید. رفتم کتاب‌های موجود در خانه‌ام را وا رسیدم، دیدم چشمم را این کتاب، سوسو انداخت: «مخاطبات النبی لعلی». درش آوردم. دیدم از بس نو مانده! حتی بوش به مشامم رفته. درست حدس زدید؛ اصلاً لایش را هم باز نکرده بودم. نوشته‌ی خطیب محمدعلی رسولی اراکی با ترجمه‌ی حجت‌الاسلام محمدرضا انصاری محلاتی. شروع کردم به جلدکردنش. تا با نایلون جلد نکنم، کتاب بر من نمی‌چسبد. خواندمش و الان از صفحه‌ی ۱۰۰ هم عبور کرده‌ و نکته‌ها برداشته‌ام. چه حُسن تصادفی؛ کتابی درباره‌ی علی ع در روزهایی که به زادروزش نزدیکیم. به عشق علی قصدم راسخ ساختم تا برداشت‌هایم را به چند شماره، به تالار مدرسه فکرت و وبلاگ دامنه آورَم؛ خواهان داشت چه بهتر، نداشت هم، خُسران برای خودم نیست.

 

همان‌طور که طبق آیه‌ی ۱۶ حجر خدا در آسمان برج‌هایی قرار داد و برای بینندگان به شکل صورت‌های فلکی آراست، من هم به دیده‌ی خودم، امام علی ع را «نوری» می‌دانم که آسمانِ دل‌ها را روشن می‌سازد و راه راستین را با درجه‌ی کاملِ اخلاص، نشان می‌دهد. اینک، با این مقدمه، آغازِ نکاتی ازین کتاب به قلم آزادم:

 

یکم: کِندن و افکندن بُت مسی : ابی‌مریم نقل کرده پیامبر ص فرمودند: ای علی! من هجرت می‌کنم، در بسترم بخواب، قریش تو را ببیند از خارج‌شدنم باخبر نخواهند شد. یاد آن شبِ علی ع افتاده‌ام که پیامبر او را نزد بُت‌ها بُرد. آن‌هم کنار کعبه. روی دوش پیامبر ص به پشتِ بام کعبه راه یافت و به فرمان نبی ص بزرگترین بُت را که از جنس مس بود و بر پشت کعبه نصب و میخ، از جا کَند و بر زمین افکند.

 

 

  ( ۲ )  

دوم: علی ع / هفت ویژگی : می‌رسم به صفحه‌ی ۱۰۰ کتابِ «خطاب‌های پیامبر ص به علی ع» که از فضائل الخمسه، جلد دوم، ص ۲۶۴ مستند ساخته. و من با قلم خودم طوری دیگر جمع می‌کنم: پیامبر ص به علی ع خطاب کردند: من با تو با نبوت احتجاج می‌کنم و تو با مردم به وسیله‌ی هفت چیز: ۱. تو از میان قُریش نخستین ایمان‌آورنده به خدایی. ۲. تو به عهد خدا از تمامی آنان وفادارتری. ۳. فرمانِ خدا را از همه بیشتر بپا می‌داری. ۴. به مردم از همه مهربان‌تر و عادل‌تری. ۵. در وقتِ تقسیم، مساوات را از همه بیشتر مراعات می‌کنی. ۶. در داوری از همه‌ی آنان بیناتری. ۷. امتیاز تو نزد خدا از همه بیشتر است.
 
  ( ۳ ) 
 
سوم: قطیفه / مهمانی : وقتی جعفر بن ابی طالب (برادر امام علی ع و مشهور به جعفر طیّار و ذوالجناحین) از حبشه بازگشت، نزد پیامبر ص آمد، که در خیبر بودند. مقداری غالیه (=مُشک و عنبر معطر) و قَطیفه (=حوله، پارچه‌ی پُرزدار) با خود آورده بود. پیامبر ص قَطیفه را به علی ع هدیه دادند. علی ع قَطیفه‌ی زربافت را به بقیع (بازار وقت مدینه) بُردند و به زرگر گفتند آن را رشته‌رشته کند. آن گاه رشته‌های زرّین را که به هزار مثقال طلا می‌رسید، فروختند و بهای آن را میان مهاجرین و انصار تقسیم کردند. فردای آن روز، پیامبر ص به علی ع گفت ای علی! دیروز هزار مثقال طلا به دست آوردی امروز من و این یارانم (ازجمله عمار و حذیفه و ...) را با غذایی نزد خود مهمان کن... این در حالی بود که علی ع از آن رشته‌های زرّین برای خودش هیچی باقی نگذاشته بود.
 
 
 ( ۴ ) 
 
چهارم: حلال / حرام : فشرده می‌نویسم از همان کتابِ «مخاطبات النبی لعلی» (خطاب‌های پیامبر ص به علی ع) روزی، روزگاری پیامبر ص به علی ع فرمود: ای علی! این مردم پس از من به وسیله‌ی اموال‌شان موردِ آزمایش قرار می‌گیرند و بر دین‌شان به پروردگار منّت می‌نهند و در عین حال آرزوی رحمت او را دارند و خود را از قهر و غلبه‌ی او در اَمان می‌خواهند. و با شُبهه‌های دروغین و هوس‌های غفلت‌انگیز، حرامِ او را حلال می‌شمُرند. آنان شراب را به نام نبیذ (=فشرده‌ی انگور و خرما)، رشوه را به نام هدیه، و ربا را به نام معامله، حلال می‌دانند. گفتم: ای رسول خدا آیا آنان درین‌هنگام در چه مرتبه‌ای‌اند؟ مُرتدند؟ یا در مرحله‌ی آزمون و آزمایش؟ فرمودند: مُرتد نه، در مرحله‌ی آزمون و آزمایش.
 
 
 ( ۵ ) 

پنجم: خضر ع / علی ع : پیش از جنگ بدر امام علی ع خضر ع را خواب دیدند و به او گفتند چیزی به من بیاموز. خضر ع گفت: «بگو: یا هُوَ یَا مَنْ لا هُوَ إلا هُوَ» علی ع صبح خواب را برای پیامبر ص بازگفتند. پیامبر فرمودند: اى على اسمِ اعظم به تو آموخته شده است. ازین‌رو بود که در هنگامه‌ی جنگ بدر، بر زبان امام علی ع این ذکر جاری بود. تا قسمت بعد.
 
 
 ( ۶ ) 
 
ششم: مسجد / خواب : یارانی از پیامبر ص در مسجد می‌خوابیدند. روزی که علی ع نیز با آنها بود پیامبر ص وارد شدند. به آنان فرمودند: «برخیزید، در مسجد نخوابید.» آنان برخاستند تا از مسجد بیرون بروند. پیامبر ص فرمودند: ای علی! تو بخواب، به تو اجازه داده شده است. ص ۱۲۰ خطاب‌های پیامبر ص به علی ع .
 
 
 ( ۷ ) 
 
هفتم: شهر / دروازه‌ی شهر : روزی -به نقل از ام سلمه- پیامبر ص به علی ع فرمودند: ای علی! خداوندِ بزرگ دوستیِ بینوایان و مستضعفانِ روی زمین را به تو بخشیده است. تو به برادریِ آنان خشنودی و آنان نیز به امامتِ تو خشنودند. خوشا به حال تو و کسی که تو را دوست بدارد و درباره‌ی تو راست بگوید. و وای به حال کسی که تو را دشمن بدارد و درباره‌ی تو دروغ بگوید. ای علی! من به منزله‌ی شهرم و تو دروازه‌ی آنی. و جز از دروازه، وارد شهر نمی‌توان شد. همان؛ ص ۲۹۱ . پایان.
| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/2042
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴۰۰/۱۱/۲۶
دامنه | دارابی

عترت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">