مدرسه فکرت ۶۲
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت شصتودوم
کمتر از دومینیکن!
نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی دامنه
مقدمه: بیتردید یکی از آموزههای مکتب امام حسین (ع) این بود که نسبت به جامعه و اوضاع روزگارِ خود بیتفاوت نبود و نظر و موضع خود را روشنگرانه بیان میفرمود. بنابراین، به پیروی ازین اصل، این متن را ارائه میکنم:
پیشزمینه: شاید شرکت ملت ایران در بپاداری عزاداری ماه محرم، مانع از آن بود که وقتِ بیشتری را برای اخبار و تحولات ایران و جهان بگذارد، زیرا در چنین فضای غمآلودی، هیچ چیز پرجاذبهتر از اصلِ عزاداری برای حضرت سیدالشهداء علیهالسلام نیست. حال که ملت، سربلند، عاشورا را پاس داشت، وقت آن رسیده که همه مثل همیشه به اوضاع روز مسلط باشیم و بر روی رویدادها، تحلیل و ارزیابی و موشکافی کنیم؛ زیرا اساساً ملتی دیدهبان و دیدهوَریم. دیدهور یعنی تیزبین، صاحبنظر و به معنای عربی و قرآنی آن یعنی «بصیر».
زمینه: رافائل گروسی بالاخره آمد. و رفت. اینک مشخص شد که توافق شد آنها دو سایت هستهای دیگر ایران را نیز میتوانند زیرِ نظر و تحتِ دوربینهای خود ببرند. سادهترین علت موافقت ایران این است که گفته شود ایران با این کار، زیرکانه بهانه را از آمریکا ربود.
پسزمینه: من از ابتدا به وَلَه و شتابی که در امضای برجام از سوی تیم ایران صورت گرفت، انتقاد داشتم و با نوشتن متنهایی در همان سالِ مذاکرات، ضعفها، خطرات و خسرانهای ناشی از آن را گفته بودم. ازجمله این مورد که برجام را به «سهپایه» تشبیه کرده بودم، نه «چهارپایه»؛ زیرا در «سهپایه» وقتی یک «پایه» بشکنَد، دیگر خاصیت پایهبودنش را از دست میدهد. خروج آمریکا از «برجام» چنین وضعی را بر برجام تحمیل کرد، زیرا این کشور ذاتاّ یکجانبهگراست.
نتیجه: گرچه «دجانی» با جملهی «در موقعیتی نیست که اقدام بیشتری انجام دهد. چون در شورا اجماع وجود ندارد.» گامِ سوم اخیر آمریکا در بهکارگیری «مکانیسم ماشه» یا همان «اسنپبک» علیهی ایران را با مانع حقوقی مواجه کرد، اما از آنجا که رویکرد آمریکا نسبت به ایران از راهبرد ۲۵ ساله نشئت میگیرد، جَستوخیزهای پیدرپی این کشور یاغی، تمامی ندارد و گویا حالا پس از سرافکندگی عجیب اخیر -که فقط دومینیکن از او پیروی کرد- این راه جدید را گشوده: «فرایند ۳۰ روزه برای بازگرداندن تقریباً تمامی تحریمهای سازمان ملل علیهی ایران.» که این تحریمها «به صورت خودکار از نیمهشب ۲۰ سپتامبر (۲۹ شهریور ۱۳۹۹) باز خواهندگشت.» و همین اقدام جدید، تضاد و تعارض را از سطح ایران، به سطح بینالملل برد و کار را فراتر از پروندهای به اسم ایران کشاند.
حاشیه: این سخن «پیتر استانو» سخنگوی اتحادیهی اروپا در ردِّ تز تازهی آمریکا محل تآمل است. سخنش این است: «توافق هستهای ایران که به اتفاقآرا به تأیید شورای امنیت رسیده جزوِ عناصر کلیدی معماری منع اشاعه هستهای در جهان است.»
نکته: تعبیر معماری منع اشاعهی هستهای در جهان، در بیان رسمی «پیتر استانو» بارِ حقوقی و سیاسی بالایی دارد، زیرا از مفاد برجام، نه فقط صرفاً برای ایران، بلکه برای نظم و امنیت جهانی استناد کردهاست. یعنی سندی که ممکن است برای سایر پدیدههای مشابه چهانی نیز به آن استناد شود.
تتمّه: اما در این میان، یک حرف، برای من جایی بیشتر برای فکرکردنِ ژرفتر آفرید؛ حرف یک دیپلمات اروپایی که دربارهی سناریوهای پس از بازگشتِ خودکار و مفروضِ تحریمها علیهی ایران گفت. این حرف: «مقامهای آمریکایی ظاهراً هیچ اهمیتی برای حالتی که ایران به محدودیتهای هستهای پایبند نباشد، قائل نیستند.»
معنی سادهتر و تقریباً تحلیلی سخنش این است که آمریکا بدش نمیآید ایران را به سمتی سوق دهد که محدودیتهای هستهای خود را رسماً پایانیافته تلقی کند تا آنگاه جنگافروزان آن کشور باز نیز بتوانند راهبرد خود را در جهان به وجه یکجانبه پیش ببرند و از قضا از قِبَل آن عربهای منطقه را نیز همچنان بدوشند.
این سخن دیپلمات اروپایی حقیقتاً جای اندیشیدن و زیرکیورزیدن و خردمندیکردن دارد. به نظر من آمریکا در واقع، با پروندهی ایران به جنگ ایران نیامده بلکه با این ابزار به ستیز با قدرتهای رقیبش رفتهاست که برتری خود را حراست کند. البته در این میان، هستند عناصری از درون و بیرون ایران، به علت کینهای که اندوختهاند، نسبت به بقای ایران درین تنازع بقا که آمریکا براه انداخته، کمتر از دومینیکناند! یعنی «پیرو»ترند و آمریکاییتر.
تسلیت:
با پاسداشت شهادت امام سجّاد (ع) سخنی دربارهی اهمیت دانش و علم از آن امام که زینالعابدین بود و امام عارفین و عابدین و مظلومین و مؤمنین و مسلمین:
«چنانچه مردم منافع و فضایل تحصیل علوم را مىدانستند هر آینه آن را تحصیل مىکردند گرچه با ریختهشدن و یا فرورفتن زیر آبها در گردابهاى خطرناک باشد.»
شرحی بر فیلم کَفَرناحوم
به قلم دامنه : به نام خدا. نماوا را بازکردم تا به تماشای فیلم «کَفَرناحوم» بنشینم. نشستم. اسمِ فیلم که داستانِ دِرام (=وخیم، غمانگیز) «زَین» پسری ۱۳ساله است در لبنان، برگرفته از نامِ روستای «کَفَرناحوم» است؛ زادگاه حضرت مسیح (ع)، که پارهای از معجزات آن نبی خدا، در آنجا رخ داده بود. بیشتر بخوانید ↓
فیلمی از سینمای اصیل که با رفتن به سراغ زاغهنشینها و اردوگاهها، فلاکت شدید آنها در دنیای بیرحم اروپا و آمریکا و اساساً تمام جاها، بیننده را به اصالت (=ریشه و وارستگی) میبرَد و دو ساعت میخکوب نگه میدارد؛ صحنههایی که انسان را بیتاب، فکرش را درگیر و اندیشهاش پویا میکند که ایکاش لحظهای بتوانَد دستِ «زَین» و «راحیل» زنِ فقیر مهاجر اتیوپیایی و فرزند خردسالش «یونس» را بگیرد تا زجر کمتری نصیب! ببرند و بیش ازین آسیب نخرند!
فیلم کَفَرناحوم (Capernaum)
من قصد شرح فیلم را ندارم زیرا شاید بیفایده باشد آنهمه زخم و جراحت و البته واقعیت، نمادی از جهانِ بیدردِ امروز که با این فیلم بر روح هر دردمند آگاه منتقل میشود، با نوشتن حاصل شود.
همانطور که به من، از سوی یک دوست فرهیخته پیشنهاد شده این فیلم را ببینم، پیشنهاد دارم به دردمندان، که این فیلم را به تماشا بروند و حقیقت بشریت را -که گفتهاند و شنیدهایم- همیشه تلخ است، ببینند.
اسم «زَین» را -که در لبنان رایج است- وقتی در فیلم شنیدم. یادِ شهید مهدی زینالدین افتادم که اصالتشان از لبنان است ولی در قم به اوج رسید و فرمانده سپاه علیبن ابیطالب شد و در جبهه، به کمالِ شهادت، نائل.
و اسم «کَفَرناحوم» را وقتی دیدم یاد روستای «کَفَرقاسم» فلسطین افتادم که ارتش رژیم اشغالگر قدس دهها زن و کودک آنجا را در یک جنایت وحشتناک، قتلعام کرده بودند. بگذرم.
این فیلم اما دیدن دردِ دیگری به روی ما وا میکند که اگرچه عوامل فلاکت در آن جنبههای فکری، فرهنگی، اجتماعی و هنجاری و حتی برداشتهای غلط مذهبی دارد ولی ریشهاش در سرنوشت شُومیست که پدیدهای به اسم «اسرائیل» آن را موجب شده است و شاید روزی فرارسد که این غُدّهی چرکین توسط جرّاحیهای جریان مقاومت، از پیکر خاورمیانه کَنده شود.
صحنههایی از «کَفَرناحوم» بیشتر فکر مرا به خود فراخوانده؛ این صحنهها:
صحنهی شوهردادنِِ اجباری سحر ۱۱ ساله خواهر «زَین» به صاحبخانه.
صحنهی ساختن کالسکه با قابلامهی کهنه برای یونس.
صحنهی فروش یونس به ۵۰۰ دلار در بازار پنهان قاچاق کودک از سر فقر.
صحنهی دزدیدن کیک تولد یونس توسط «راحیل» با جاسازی آن در کیسهزباله که کسی به دزدیاش پی نبَرد.
صحنهی دیالوگی که میشنوی: یک بطری اسم دارد چطور شما هیچ اسم و شناسنامه و مدرکی ندارید!
صحنهی اگر سوئد بریم راحت میشیم چون اونجا از تو نمیپرسند اهل کجایی؟!
صحنهی دردناک کارکردنِ «راحیل» زنِ اتیوپیایی در توالت عمومی «شهرِ بازی سَعد» که فرزند خردسالش «یونس» را در یکی از توالتها میخواباند تا بتواند کارگری کند.
صحنهی ربودن شیشهی شیر توسط «زَین» از دهن یک کودک در گوشهی یک بیغوله برای دادن غذا به یونس که از گرسنگی تلف نشود.
صحنهی ... . بگذرم.
اصلاً، صاف بگویم، اساساً تمام فیلم، صحنه است برای دیدنِِ درد و درددیدن. اگر قبول داریم که از شناختِ درد نباید فرار کرد، پس این فیلم و آسیب را باید نگاه کرد و گریست و نگریست.
۱۱ شهریور ۱۳۹۹
خبر و نظر
پاسخ:
آقاجعفر رجبی سلام. افتخار علمی درخشان، نصیب آقا سهیل شده، که آزمون استعدادهای درخشان را با انگیزه و اشتیاق، طی کردهاست. قبلاً دخترخانم شما یک وکیل محترم پرورش یافت و اینک یک دانشآموز تیزهوش، که آرزو دارم روزی دانشمند برجسته برای ایران و اسلام و انسان گردد. مراتب عمیق خرسندیام را به او و خانواده برسان. ارزش کار سهیل را ارج قائلم و تأکید دارم از هیچ خدمتی به وی تا رسیدن به پایههای ترقی و تدیّن فروگذار نکنید. درود رفیق دیرین.
با آیه در مدرسه:
إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ ۖ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَلِنَفْسِهِ ۖ
وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا ۖ وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ
ترجمه و توضیح: مرحوم مصطفی خرّمدل:
ما کتاب (قرآن) را که مشتمل بر حق و حقیقت است بر تو نازل کردهایم تا آن را به مردمان برسانی. هر کس (از آن درس برگیرد و) هدایت پذیرد، به نفع خود او است، و هر کس (از آن دوری گزیند و) گمراه گردد، به زیان خود سرگردان و ویلان شود (وظیفهی تو تنها ابلاغ و انذار است) و تو مواظب و مراقب ایشان نمیباشی (تا اعمالشان را بپائی و افعالشان را زیر نظر بداری).
پاسخ دوم به آقاجعفر رجبی:
سلام آقاجعفر. ادبیاتِ غنی در قلم تو موج میزند. از کسی که با دیوان بزرگان شعر و ادب ایران مأنوس باشد، بکارگیری چنین چارچوبی زیبنده به آرایهی ادبیات فارسی بایسته است و شایسته. و آن رفیق دیرین، از آغاز انقلاب تا الان که مرا همیشه مورد شفقت خویش قرار داده، از مطالعات بیبهره نبوده و این اثری مؤثر در توفیق فرزندانت داشتهاست.
من در آن پیام قبلیام نام برازندهی محیای عزیزتان را از یاد بردهبودم، اینک با یادآوریات، خرسندیام از رشد و پیشرفت علمی و تربیتی و اخلاقی هر سه فرزند دلبندتان صدچندان شد.
همیشه، ترقیهای فرزندان این مرز و بوم، بهویژه رشد و طیکردنِ پلههای پیشرفتِ دلبندانِ رفیقان، برای من یک نوید شادیبخش و پیام شعَفانگیز است. اینک با دررسیدنِ پیام شما در مدرسه فکرت، شوق من افزون شد. درود وافر مرا به اهل منزل برسان. والسلام.
باز هم هتک حرمت به قرآن و پیامبر اسلام
هتک حرمت یک گروه از جریان راست افراطی در سوئد، در به آتشکشیدنِ یک جلد قرآن مجید، که شهر «مالمو» را ناآرام کرد؛ و نیز بازنشر کاریکاتورهای موهِن به ساحت مقدس حضرت ختمیمرتبت پیامبر اکرم (ص) توسط نشریهی فُکاهی «شارلی ابدو» چاپ پاریس، نشان میدهد در آن قاره، گویا آزادی بیان دستاویزی برای هجمه به اسلام و مسلمین و مقدساتِ آن است.
ضمنِ انزجار ازین رفتار دونِ شئون آدمیت، تأکید میکنم که این گونهها کینهتوزیها، هرگز توانِ رخنه در ایمان مردم متدین را ندارد، بلکه به راسخیّت بیشتر در تبعیت عقلانی از آموزههای آسمانی اسلام و والِهشدنِ شدیدترمان به نبی رحمتِ آن میانجامد. جانم فدای قرآن و پیغامبر قرآن.
۱۲ شهریور ۱۳۹۹
ابراهیم طالبی دارابی دامنه
شخص و شخصیت
نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی دامنه
به نام خدا. در «روانشناسی رشد» اثر آقای علیاکبر شعارینژاد صفحهی ۶۰۰ تعریف «شخصیت» آمده است. فشرده اگر بخواهم شخصیت را تعریف کنم باید بگویم از نظر این کتاب، شخصیت هر فرد، تمامِ «خصوصیتهای بدنی، ذهنی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی»اند که او را آشکارا از دیگران مشخص میسازد.
بنابرین، یک شخص با هر اسم و نشان و نیاکان، شخصیت منحصری دارد که به تعبیر قرآن «شاکِله»اش را تشکیل میدهد.
از نظر سعدی نیز، شخصیتِ انسان به «جانِ» او وابسته است که شرافت وی را مینمایاند. فکر میکنم همهی ما از فارسیِ راهنمایی و سپس دورهی متوسطه با آن مأنوس شدهایم:
تنِ آدمی شریف است به جانِ آدمیت
نه همین لباسِ زیباست نشانِ آدمیت
مثال میزنم از سلمان فارسی که در شخصیت ممتاز او شاعری پارسیگو سُروده است:
ندیده دو بینندهی روزگار
چون او دانشآموزِ آن روزگار
پیامبر رحمت (ص) که تعبیر «مِنّا» (=از ما) و «مِنّی» (=از من) فقط در حقّ پاکیزگان بهکار میگرفتند: علی، فاطمه، حسن، حسین -علیهم السلام- اما همین لفظ شریف را برای حضرت سلمان فارسی (س) چهرهی درخشندهی ایرانی استفاده میکردند که نشان شخصیت بارز جناب سلمان بود.
نکته: میان هویت شناسنامهای و شخصیت حقیقی باید پُل زد.
۱۴ شهریور ۱۳۹۹
امامِ عبادت و عبودیت و عرفان و عاشورا
قسمت پانزدهم
گفتارهایی از امام حسین (ع)
«پنج چیز است که در هر کسى نباشد، خیرِ زیادى در او نیست: عقل، دین، ادب، حیا و خوشخویى».
منبع، حیاة الامام الحسین (ع) ، ج ۱ ، ص۱۸۱
متن شیخ احمدی:
در فوتبال، در حسینیه
تاثیرات شیوع کرونا در زوایای مختلف زندگی ما قابل لمس است. در اقتصاد، در برنامههای جمعی، در ورزش و در تحصیل. ماها معمولا تاثیرات کرونا را با نگاه منفی ارزیابی میکنیم و البته حق هم داریم، چون بیشترین تاثیرش در حوزه اقتصاد هست و از قضا این حوزه هست که بیشترین سروکار را با زندگی مردم دارد. اما اگر لایههای منفی تاثیرات کرونا را کنار بزنیم، تاثیرات مثبت آن را هم در بعضی از موارد خواهیم دید. با شیوع کرونا، ورزشهای جمعی، از جمله فوتبال تعطیل شد، اما پس مدتی، با فروکش نسبی آن و با رعایت پروتکل اعلام شده و عدم حضور تماشاگر، مجددا مسابقات برگزار گردید. تفاوت عمده فوتبال قبل از کرونا و بعد از کرونا در چیست؟
میدانیم که وجود تماشاگران پرشور، گرچه هیجان را وارد بازی میکند، اما تاثیرات منفی هم دارد: بازیکن برای ایجاد فضای دراماتیک دست به بازی نمایشی میزند تا در دل تماشاگر جا کند و از کیفیت فنی بازی میکاهد. اما در پسا کرونا، بازیکن سعی میکند کیفیت کار خود را بالا ببرد، تماشاگری نیست تا برای او کارهای فانتزی و احساسی انجام دهد. دیگر تماشاگر بخشی از ذهن او را اشغال نکرده و تمام حواسش به بازی است، نه سکو.
حالا سری بزنیم به مراسمات دهه اول محرم. مراسمات سالهای گذشته، با تعدد و جمعیت فراوان، همراه با شور و هیجان و هزینه زیاد برگزار میگردید، اما اکنون در دوران کرونا و ایجاد محدودیت و فاصلهگذاری اجتماعی، در بسیاری از مراسمات، شور و حال سابق مشاهده نمیشود. این امر نه دلیل ضعیف بودن مراسم، بلکه نشانه کیفیتر شدن آن است. کیفیت، جای کمیت سابق را گرفته و هیجان گذشته جای خود را به خلوص و ارادت بیشتر داده است. کرونا ما را متوجه کرد که مراسمات عزاداری را پیرایش کنیم، به ما فهماند که بسیاری از برنامهها زائد و اضافی بود، به ما یاد داد که مراقب فرصتها باشیم و آن را به راحتی از دست ندهیم. اکنون همگان به کیفیت و خلوص میاندیشند، چه در فوتبال، چه در حسینیه.
محمدرضا احمدی
پاسخ:
سلام جناب آشیخ محمدرضا. به میزان ۲۵٪ به سخن شما رأی مثب و موافق میدهم. بقیه را نقد و نظر دیگری دارم: البته ابتدا علت نظر مثبتم را میگویم: چون تحلیل محتوا را روی تکنیک و خلوص بردهاید، نظر مرا جلب کردهای. ازینرو سخن شما شنیدن داشت. اما نقد و نظرم به خاطر هدف است که معمولاً در هر فن، یا علم، یا سنت و یا مراسم و یا هر کاری دیگر... باید آن را در نظر داشت و یا جستوجو نمود.
دستکم سه هدف چنین اموری، فقط با انبوه جمعیت حاصل میشود که امروزه، جهان ناگزیر است برای بازگشت اصل سلامت به حیات زمین، از حضور انسان در اجتماع ممانعت کند تا جلوگیرِ گسترشِ این بیماری مُهلک و ناشناخته باشد:
۱. میان جمعیت و پیامهایی که در عزاداری وجود دارد رابطهی تنگاتنگ حاکم است، بنابراین، یک هدف از عزاداری، رساندنِ پیام به جمعیت است. وقتی جمعیت نباشد،اصل عزاداری با کمیابی محصول و محتوا مواجه میشود.
۲. انسجام اجتماعی و پیوند روح و روان و القای آرمان نهضت امام حسین -علیه السلام- یکی از اهداف اصلی مناسک عمومی محرم است. پس، خالیشدن جمعیت نمیتواند جای دمیدنِ این حسوحال و آرمان را، آنچنان که باید و شاید پُر کند و صورتِ تحقق بخشد.
۳. میتوان دیدار چهرهبهچهره و تبادل افکار و تقویت ایمان مذهبی از طریق جمعیت و اجتماعات دینی را، هدف دیگر چنین آیینهایی دانست که وقتی جاهای عزاداری و روضه خلوت باشد این نقص هویدا میشود.
پس، اصالت با جمعیت است. اما اینکه اصل سلامت -که حراست از آن جنبهی عقلی و شرعی هم دارد، استثنایی را بر جامعه تحمیل کرده است که رعایت آن کاری پسندیده است- باعث نمیشود که به نتیجهای که شما در متن خود بدان رسیدهاست نائل شد و آن را مطلوب اعلان کرد. وضع مطلوب به نظر من، جمعیت و حضور است. وضع موجود فقط یک استنثا است که فاقد مُحسّناتی است که در وضع مطلوب نصیب میشود. پس فرمولهکردن شما برای این حالت، نقص دارد.
جا نگذارم که از متن شما به دلیل وجود عنصر تفکر و اندیشیدن پیرامون مسئله لذت علمی بردم.
قسمت دوم پاسخ:
سلام جناب شیخ احمدی. ممنونم از توضحیات مفید و روشنکنندهی شما. حالا درست شد. بلی؛ من هم کار امسال آقای کریمی را که حتی راه افتاد به کورهپزخانههای جنوب تهران رفت و بین مردم مستضعف و محروم مداحی کرد و خود را منحصر در چیذر نکرد، خرسند بودم.
پیشتر هم باهم گفتیم که محرم راههای خود را بر روی عزادار میگشاید و هر محدودیتی برای خود یک گشایشی نوینی دارد که امسال در محرم از سوی مؤمنین و مردم علاقمند به امام حسین علیه السلام دیده شد.
اصل حضور و جمعیت که دیشب مطرح کردم لازمهی تعظیم شعائر دینیست. مثلاً حضور در شرائط طبیعی سلامت، موجب میشود طفل، کودک، نونهال، نوجوان، جوان، ثمرهی محرم را در نهاد خود غَرس کند و اثرات آن را لمس. چنانچه ماها هم که اینک چند دهه عمر کردیم، هنوز از مزههای محرم در کودکیمان میبالیم. بابت دعوت به مجلستان هم سپاس.
امامِ عبادت و عبودیت و عرفان و عاشورا
قسمت شانزدهم
گفتارهایی از امام حسین (ع)
«هر کس گوش به قرآن دهد، خداوند در مقابل هر حرفی که شنیده است، یک حسَنه برایش ثبت میکند.»
نشانههای مؤمن:
به راستی که مؤمن،
خدا را نگهدارِ خود گرفته
و گفتارش را آیینهی خود؛
یک بار در وصف مؤمنان مینگرد
و بار دیگر در وصف زورگویان،
او از این جهت، نکتهسنج و دقیق است
و اندازه و قدر خود را میشناسد
و از هوش خود به مقام یقین میرسد
و به پاکی خود استوار است.»
قانون شفا
نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی دامنه
به نام خدا. گیریم کسی که مدعیست در حرم -هر حرمی که به آن پناه برده است- شفا یافته است، درست یا نادرست پنداشته است. شمایی که به هر نحو، سعی میکنی او را به سُخره بگیری، باور او را ویران کنی، آرامش حاصلهی او را برهم بزنی، ایمانش را سُست کنی، و گرایشهای مذهبیاش را به چنگ گرفته و نابودش کنی، واقعاً چه چیزی جای تلقیهای معنوی وی مینشانی؟! آیا این سزاست که با عقاید معنوی کسی که با هر انگیزه و نیّت شخصی، به مکانی مقدس از روی ارادت و باور پناه بُرده است، تا دستکم دردهای درونش را التیام ببخشد و از رنجی که بر او وارد شده است، بکاهد، بازی کنی و او را به خلا و سرگردانی بیندازی؟! بگذار لااقل با خود راحت باشد که با هر اشتیاق و باورپذیریهای مذهبی، احساس شفا و آسانگیری بر خود میکند. بر چنین افرادی سخت نگیرید و باورهای آنها را مخدوش نکنید. روانِ کسی را که پناهجویانه به حرم مذهبی پناه جُسته، ناآرام نسازید و ذهنِ او را به گرداب نومیدی پرتاب نکنید.
نکته: من میان قانون علمی شفا و دستِِ غیب ماوراء، پیوند قائلم. و معتقدم وقتی از برخی امور سادهی دنیا بهویژه تمامِ امور غیبی عالَم دستانم تهیست و علمم به آن دسترسی ندارد، اقدام به انکار نمیکنم. هم پزشک را قبول باید داشت و هم طبیبِ غیب را. جهان، آنچنان هم ساده نیست که بخواهی چیزی را که از آن دانش و به آن دستِ تصرف نداری، بهآسانی و خیالواره منکر شوی و به مسخره و هَجو بپردازی.
یادآوری: به یاد داشته باشیم -که داریم- مُداوا، آری که قانون دارد، اما شفا هم ماوراء دارد. هم قانون و هم ماوراء -دست غیبِ خدا و دستانِ مأذون به اذنِ خدا- خود از آفریدههای رازآلودِ حضرت آفریدگار است؛ تبارک و تعالی. پنهان و هویدا.
۱۵ شهریور ۱۳۹۹
دلواپس
نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی دامنه
به نام خدا. دلواپس، واژهای عامیانه است و البته در فارسی و اَفّواه جا افتاده است. حالتی از آشفتگی، نگرانی و تصوّر ترسناک از پیشآمدِ بد در آینده است.
صبح در مطالعاتِ سپیدهدمام، با دلواپسیِ «رابرت زولیک» -رئیس پیشین بانک جهانی- مواجه شدم. دیدگاهاش را خواندم. او برین نظر است که در وضعیت کنونی «دنیا دوباره میتواند به وضعیت سالهای ۱۹۰۰ شبیه شود». (منبع)
منظورش این است با ادامهی روند فعلی ممکن است جهان به شرایطی گرفتار شود که شبیه آن قرن که در آن «بین قدرتهای بزرگ دنیا تنها چیزی که اهمیت داشت، رقابت بین کشورها بود.»
زیرا از نگاه او جهان با تکرویهای ترامپ، از مفهوم و مقصود جهانیشدن مجبور به فاصلهگرفتن شدهاست و لذا «حالا هم اگر کشورها از روند جهانیشدن روی برگردانده و دنبال منافع و اهداف ملیشان بروند، دوباره جهان به آن سالها شبیه خواهد شد».
علت اصلی اخطار «زولیک» -که خود سیاستمدار و اقتصاددان آمریکاییست- این است که او از ابتدا نسبت به ترامپ دلواپس بوده است که حالا از آن دلواپسیاش دفاع میکند و به پیشبینی خود، حق میدهد و چنین میگوید:
«من از همان اول کار، با ترامپ مخالف بودم… من از همان ابتدا دلواپس بلاهایی بودم که ترامپ میتوانست بر سر نهادها و نیز قانون اساسی آمریکا بیاورد، و حالا داریم میبینیم که این اتفاق افتاده و ظاهراً نگرانیهای من درست بوده است.»
نکتهی ۱ : جدا از دلواپسی زولیک، اینک دیرزمانیست که بسیاری از رهبران جهان نسبت به تز و رفتارهای خودمحورانه و نآگاهانهی ترامپ و سیاستمداران آن نظام بدبین شدهاند و حتی شاید دلواپس و هراسان؛ زیرا خطرِ حماقت و وحشیگری در سیاست، همواره، در بیخ گوش جهان وزوز میکرده و میکند و فردی چون ترامپ که با اصول و مبانی سیاست آشنایی ندارد، جای خود دارد!
نکتهی ۲ : حال که سخن از دلواپسی شد، نمیتوان در بعد داخلی از کسان یا جریانی یاد نکرد که نسبت به آمدن آقای «حسن روحانی» به قدرت دلواپس بودند. گویا دلواپسیشان بیراهه نبود. دولتی که «مهار تورم» را مدل خود ساخته بود، در دورهی دوم تصاحبِ میز ریاست، از همهی آنچه که به ملت در پای ورقهی بنفشش، «کلید» زده بود، نه فقط کنار کشید که به نظر میرسد «خیانت» ورزید. و خیانت یعنی عهدشکنی و نیز انجامِ رفتار و عملکردی که اعتماد مردم سلب شود. و این علاوه شد بر ناکارآمدیی که این دولت بدان دچار است. جلوگیریِ قاطع رهبری از نظارت و استیضاح او، نیز، میتواند درین ضایعه دخیل باشد؛ زیرا دولتی که خیالش از نظارت قانونی مجلس و وکلا آسوده باشد، آسان از زیرِ کار و کارآمدی در میرود و دفترنشین میشود.
۱۷ شهریور ۱۳۹۹
یاد شهیدان
شایسته میدانم یاد شهیدان ۱۷ شهریور ۵۷ را گرامی بدارم که از محرومان و ستمدیدگان بودند و خونشان در کف ژاله، لالهی سرخ شد. همان خونهایی که نهضت اسلامی ایران با آن آبیاری شد و پیام آنان به همراه رهبری خردمندانه و شجاعانهی امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- و همت همهی مبارزان راه آزادی و دینداری، بنیاد رژیم سلطنتی پهلوی را ویران کرد.
نُسخهی امام رضا
نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی دامنه
لیعا زنگنه: «این مشهدرفتن، آخرش کارش را کرد.»
امین تارخ: «اون نسخه، همیشه جواب میده.»
فصل ۱. قسمت ۱۱. «آقازاده»
نکته: نکتهام را بر مبنای مباحثات علامه طباطبایی مینویسم. از نظر مرحوم علامه، «مطلقِ عبادتها دعا هستند». (منبع) یعنی هر عملی که از آدمی سرمیزند و عنوان عبادت به خود بگیرد، «دعای بندگان» محسوب میشود. زیرا ایشان دعاهایی را، که از جانب انسان میشود، بر اساس فطرت و سرشت آدمی میداند. به تعبیری دیگر میتوانم اینگونه بیان کنم که دعا در منظر ایشان درخواستی فطریست به زبانِ فطرتِ هر فرد. که البته علامه تأکید میکند «عطیه به مقدارِ نیّت» است؛ چونکه خداوند متعال چنین فرموده است.
یادآوری: آری، برای اهل دل و رضا و خشنودی و خردمندی، نُسخهی امام رضا (ع) همیشه جواب میدهد و مشهدرفتنها همواره اثر میگذارد.
۱۸ شهریور ۱۳۹۹
پاسخ:
آمین. آری؛ همان آرمانی که آدمی با آن به آمال میرسد. درست ارزیابی کردی. این از معجزات معنوی این ماه است؛ ماه بیداری و بیدارگری علیهی بیدادگری. ماهی که انوار آن در قلب معتقدان محرم تلألؤ دارد و تابان است.
پاسخ:
علیکمُ السلام برادر حاج سید محسن. یاد آن محرمها، دستهرویها، عزاداریها، روضهخوانیها، سینهزنیها، طبلوسنجها و همهی نواها و آواها و حضورها طی این چهلسال انقلاب اسلامی بهخیر. خدا رحمت کناد پدر گرانقدرت را.
امامِ عبادت و عبودیت و عرفان و عاشورا
قسمت هجدهم
گفتارهایی از امام حسین (ع)
بهترین عبادت از نظر آن حضرت:
«بهتحقیق عدهای خدا را
جهت طمع و آرزوی بهشت عبادت میکنند،
که یک نوع معامله و تجارت است؛
و عدّهای هم از روی ترس عبادت میکنند،
که عبادت عبد و نوکر باشد؛
و طایفهای هم به عنوان شکر و سپاس عبادت میکنند،
که این عبادتِ آزادگان میباشد؛
و بهترین نوع عبادت است.»
امام حسین (ع) به شخصی که غیبت دیگری را میکرد، فرمودند:
«خود را از غیبت باز دار، و همانا آن لقمهی سگهای آتش جهنم است.»
مؤلّفههای رستگاری (۱)
توضیح:
اخیراً یکی از اعضای مدرسهی فکرت خواستهاند تا به «مؤلّفههای رستگاری» بپردازند. من هم به عنوان یک عضو این صحن، قصد کردم سلسلهمباحثی با همین عنوان پُربار ایشان بهتناوب و گاهبهگاه بنگارم. چنانچه نیک میدانید معنی مؤلفه فراوان است، اما نزدیکترین معنای آن یعنی پیونددهندگی. با این مقدمه به سراغ نخستین قسمت میروم. آنچه مینویسم در واقع «نَوید» است به خوانندگان و «پند» است به خودم. بگذرم.
به نام خدا. یکی از آثار ایمان، نزدیککردن آدمى به سعادت و رستگارى حقیقى و نیل به خشنودى خداى سبحان است. ایمان، در فطرت انسان جاسازی شده است. تا آن حد که حتی گناهی چون ظلم هم قادر نیست، اصلِ ایمان را باطل کند، چون ایمان، جزوِ فطرت انسانى و غیرِ قابل بُطلان است، بلکه باطل، تنها باعث پوشیدهشدنِ ایمان مىگردد بهطورىکه دیگر نمىتواند اثر صحیح خود را بروز دهد.
پس؛ بهآسانی نمیتوان کسی را متهم به بیایمانی کرد.
این متن را بر اساس تفسیر «المیزان» در بحث آیهی ٨٢ سورهی انعام استخراج کرده و نوشتهام
با آیه در مدرسه
أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ ۚ فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ.
ترجمه و توضیح مرحوم مصطفی خرّمدل:
آیا کسی که خداوند سینهاش را برای پذیرش اسلام گشاده و فراخ ساخته است و دارای (بینشی روشن از) نور پروردگارش میباشد (و در پرتو آن، راه را از چاه تشخیص میدهد، همچون کسی است که هدایت الهی در سایهی اسلام پرتوی به دل او نیفکنده است و درونش با ایمان تابان نشده است؟!). وای بر کسانی که دلهای سنگینی دارند و یاد خدا بدانها راه نمییابد (و قرآن یزدان در آنها اثر نمیگذارد!). آنان واقعاً به گمراهی و سرگشتگی آشکاری دچارند.
لیلا و لیلاند
نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی دامنه
نیمنگاهی به آمار:
۲۰ میلیون نفر حاشیهنشین؛
۱۵ میلیون آن در «منطقهی سیاه» یعنی حاشیهی شهرها.
۵ میلیون آن در کپَرهای مناطق مرزنشین.
۴ میلیون کودکِ کار.
(منبع)
حاشیه در تعریف جامعهشناسان یعنی «جایی که افراد از فرهنگهای مختلف در آنجا ساکن شدهاند که دائم در تضادِ منافع و اِعمالِ خشونت به یکدیگر» و دچار فقر ویرانگر و تحقیرهای عمومیاند. این در حالیست که انقلاب اسلامی طی چهل سال به اندازهای به فریاد مستضعفان رسید و هنوز هم میرسد.
حالا وقتی خبری دربارهی واعظ شیخ علیرضا پناهیان در ایران میپیچد، مردم شوکه میشوند و شاید هم یاد واژگان «واعظِ غیرِ متّعظ» میافتند و مرورش میکنند: خرید زمین ۴۲۳ متری در منطقهی اَعیاننشین سعادتآباد تهران از خانم «لیلا ممتحن» در سال ۹۱، آن هم متری ۴۳ هزار تومان. (منبع)
من چند منبع رسمی را مطالعه کردم، آنگاه دست به نوشتن بردم. اهل افشاگریها هم نبوده و نیستم. دأب من این نیست. خدا کند اینگونه خبرهای تلخ -که کام روح و روان را زُکام میکند، در مملکت ما درست نباشد! و از مملکت ما رَخت بربندد!
نکتهی تعلیلی! نه تحلیلی:
گیریم که مراوداتِ واعظ با رضا مطلبی کاشانی (مالک تکماکارون) ایراد شرعی نداشته باشد؛
گیریم که خرید مِلک به قیمت ناچیز! و ساختوساز آن در منطقهی سعادت آباد، ایراد عُرفی نداشته باشد؛
گیریم که چنین معاملاتی از سرِ انتفاع و سودآوری اقتصادی بوده باشد، که بازهم ایراد قانونی نداشته باشد؛
حتی گیریم که اینجور زرنگیها از سرِ زیرکی و کیّاسی و چابکی و درآمدی بوده است، که ایراد اخلاقی نداشته باشد؛
اما آیا واعظ، برای رهایی از تاوان و بازخوردِ منفی اقدامش، سزاست که دست به فرافکنی بزند و تُهمتواره و با برچسبِ ناروا، زیستِ خود را با معیشتِ رهبری مقایسه کند و مدعی شود که از راه دریافتِ «هِبه و صِله از سوی اطرافیان و دوستدارانش» زندگی میگذرانَد!؟ (منبع) و ادعا کند اگر مردم بفهمند او در چه سختیهای معیشتی بهسر میبرَد، برایش حتی «اِعانه» جمع میکنند!؟
یادآوری ۱ : یک واعظ خوب، کسیست که هم آموزههای دینی را آموخته باشد، هم به آن آمیخته باشد و هم به آمارهای جامعه و فلاکتهای مردم نیمنگاهی افکنده. آنگاه است که میسزَد دست به ارشادِ خلق بزند تا خشنودی خالق، دَشت کند.
یادآوری ۲ : همیشه و نیز امروزه، گرفتنِ هدیه یک رسم! بوده است؛ حالا چه از «لیلا» باشد و چه از کمپانی «لیلاند» انگلستان. اما «واعظِ غیرِ متّعظ» حسابِ خطابهها، توصیهها، روضهها، افشاگریها، منبرها، مصاحبهها و حتی سالها خطونشانکشیدنهایش به این و آن را، با آنچه امروزهروز، در روزگار سختِ مقاومتِ آگاهانه و ایثارگرانهی مردم در برابر سرسختیهای وحشیگرانهی آمریکا علیهی این سرزمین میگذرد را کرده است!
بگذرم؛ ولی فقط بگویم گاه خداوند ممکن است سُنت «امتحان و ابتلا» را به سنت «اِمهال و استدراج» بچسبانَد. تفسیر این سنتهای رایج الهی را همهیمان در دبیرستان گذراندهایم، در درس باعظمتِ «بینش» که دیگر تکرار نکنم. آری؛ همهی ما آزمایش میشویم؛ همهی ما «مُهلتداده» میشویم؛ آن هم از سوی دستگاه عظیم حضرت آفریدگار؛ که دقیقاً آگاه به «سینه» و «صدرِ» ماست.
۲۰ شهریور ۱۳۹۹
به سه فکر فرو میرفتی!
نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی دامنه
به نام خدا. اردیبهشت ۱۳۸۳ با رفیقان: ازجمله روانشاد یوسف رزاقی به دیدارش رفته بودیم؛ در بیت و دفتر ساده و بیآلایشش؛ به صمیمیترین لفظ و صدا: یوسف صانعی. وقتی پیش این رادمردِ روحانی مینشستی دستکم به این سه فکر فرو میرفتی:
۱. حس میکردی با یک روحانییی باسواد و مُلّا مواجه شدهای. ۲. درک مینمودی با یک آیتاللهی فروتن نشستهای که با مردم به سادهترین شیوه و بیدَبدبهترین رفتار و بیکبکبهترین گفتار دیدار میکند. ۳. لمس میشد با یک مرجع تقلیدی همنشین شدهای که در مواضع سیاسی هراسی ندارد و کمتر پردهپوشی میکند و در فتوای شرعی جرأتِ بیان دارد.
بیجهت نبود که امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- ایشان را «یکنفر آدمِ برجستهای بین روحانیون» و «یک مردِ عالِمی» میدانستند و در بارهاش فرموده بودند: «این آقای صانعی،... میآمدند با من بحث میکردند و من حَظ میبردم از معلومات ایشان.»
گرچه گاه، به او و دفتر و بیتش ناسزا و سنگ و کلنگ روانه میکردند، اما بهیقین مرحوم آیتاللهالعظمی یوسف صانعی مورد مطالعهی آیندگان خواهد بود و نامش و نامههایش و نوشتههایش یکی از منابع و مآخذ این مرز و بوم میماند.
رحمت واسعهی الهی بر روح و روان آن آیتالله که شکوه او در سادهزیستی همیشگی او بود و بُروز او در صمیمیت دایمیِ او با مردم مستمندِ محروم.
۲۲ شهریور ۱۳۹۹
پیوست:
امام خمینی: «من آقای صانعی را مثل یک فرزند بزرگ کردهام. این آقای صانعی، وقتی که سالهای طولانی در مباحثاتی که ما داشتیم تشریف میآوردند، ایشان بالخصوص میآمدند با من بحث میکردند و من حظ میبردم از معلومات ایشان، و ایشان یکنفر آدم برجستهای بین روحانیون است و یک مرد عالمی است».(صحیفه امام ،ج۱۷،ص۲۳۱) (منبع)
به قلم دامنه: «کلمهها و ترکیبهای تازه!» نقدی بر مشقِ جدید حجاریان. به نام خدا. یادم میآید در دههی پنجاه در دبستان دولتی دارابکلا، آموزگاری فروتن داشتم به نام آقای «شیخی» که در درسِ «فارسی» به «کلمهها و ترکیبهای تازه» بسیارزیاد اهمیت و توجه میداد. بهطوریکه باید، هم آن را حفظ میکردی، هم از روی آن چندبار با خط خوانا و زیبا «مشق» مینوشتی و هم تا آخر سال آن را به یاد میسپردی. من هم، شیفتهی مشقنوشتن با خودکار رنگارنگ بودم! و عاشقِ واژههای سخت، که معنای آن با شگفتی بر من روشن میشد. بگذرم.
دیشب متن آقای سعید حجاریان را -که در سایت «مشق نو» مشق کرد- مطالعه کردم. او حتی در نامگذاری مقالهاش، گزِشِ سخیف کرد چه رسد به مفاد آن. عبارتهای او در «یک در را نبستید!» آنچنان بیمایه است که نتیجهاش فقط فطیر بود. این خمیرش در تنورِ چرندیات! وَر نیامد.
درست است که روزی روزگاری دست اهریمن از سرِ عجز و کینه از آن «دخمه»ی بزرگراه «آهنگ»، به خیابان «بهشت» عزم کرد و به مغزش شلیک، که به زعم خود این تئوریپرداز اطلاعاتی-سیاسی را به خیال خامش مثلاً به قعر جهنّم! بفرستد؛ ولی ازقضا، تیرشان کارا نشد و او واکر بهدست هنوز هم هست. سلامتی و تندرستی و عافیت و عاقبت برای آقای حجاریان آرزو میکنم.
اما مدتی است که حرفهای او فقط از جنس «کلمهها و ترکیبهای تازه» است، که محتوا و واقعییات و حقیقت در آن خالیست و گاه حتی به چرند نزدیک است. مثلاً همین عبارت او در «یک در را نبستید!» چاپ (۲۶ شهریور ۱۳۹۹) در پیشگویی نسبت به انتخابات ۲۸ خرداد ۱۴۰۰:
«ممکن است در بزنگاه انتخابات برخی هرجومرجهای بخشی و منطقهای پدید آید. مانند انباشت مطالبات معوق دیماه ۱۳۹۶ یا آنچه در آبانماه ۱۳۹۸ رخ داد. در نتیجه بنا به عادت مألوف، میان طرفداران نظام از یک سو، و مردم معترض و مستأصل و جان بر کف درگیری پدید میآید.» (منبع)
زمانیکه ۱۰۰ نفر جمع شده بودند و نام گسترهی «جبههی مشارکت» را بر «حزب» معدود و محدودِ خود گذاشته بودند، مشخص شده بود آنها به انحصار در قدرت به سبک استالینی میاندیشند و به حذف و نابودی همهی رقیبان، حتی همفکران. حتی نمیگذاشتند آقای سید محمد خاتمی از رقیبش آقای ناطق نوری یک مشورت بگیرد چه رسد به نیرو و کمککار.
همان زمان هم، به این ایدهها و رویکردشان نقد جدّی و بیتعارف داشتم، هرچند نه به سبک و سیاقِ جناح تندروی راست -که جز به خود، به هیچ کس حق فکرکردن و موجودیت سیاسی و فکری نمیدهد- حالا همانها که حلقهی حزب مشارکت را ترتیب داده بودند اینک، البته در اندازه و دایرهی منحصرتر، در «مشق نو» جمع شدهاند و به جای آنکه برای مردم و کشور و انقلاب راهحل جستوچو کنند و پشت سرِ ملت به آنان خدمت کنند، مینشینند فقط به مأیوسسازی جوانان و طبقهی روشنفکرتر جامعه میپردازند و درین مسیر صدها گام از بینش و گرایش و حتی از دردِ واقعی مردم عقبترند. فقط چوب لای چرخ اذهان جوانان میگذارند که امور را تیرهتر ببینند تا روند را تیرهوتار کنند.
اینکه همین حالا برای ۹ ماه پیشرو نسخهی غیبگویانه! بپیچی که آن روز «درگیری پدید میآید» حاکی از علم و دانش و توانمندی در تحلیل نیست، بلکه علامت سستی در آرمان و ماندن در خیال و تشویش ذهن جوانان است که آن جمع چند نفره -به قول آن آقا در «فولکس واگن» جا میشوند- به جای روشنگری و روشنفکری و روشناندیشی، به این عارضه دچار شدهاند. نشانِ «چرند و پرندِ» نو است که روزگاری مرحوم علامه دهخدا با نامهای مستعاری چون «خرمگس»، «غلام گدا»، «آزادخان»، «نخود همه آش»، «دَمدمی»، «جناب مُلا اینک» و... آن را در صوراسرافیل و ... به دستِ نشر میبُرد و مردم را بهحق، به حقیقت و به ماجراها و مشکلات آگاهی میداد. واقعاً چرا باید مانند پیشگوها و رَمّالها آینده را تیره کرد و مردم را به شورش و درگیری نوید داد؟! انتقاد به سبک و سلیقهی نظام مستقر، حق هر منتقدی است، اما گِرادادن به درگیری، اقدامی است که نمیدانم چه نامی بر آن بگذارم. بگذرم.
این متن «یک در را نبستید!» آقای حجاریان حتی «کلمهها و ترکیبهای تازه» هم کم دارد، چه رسد به حرف نو، راهحل عقلانی و رویکرد انقلابی. «کلمهها و ترکیبهای تازه» خوب است؛ اما گاه حتی اندیشمندی چون دکتر عبدالکریم سروش را به عنوان مؤمن به غیب و شهود و وحی، به قهقراء تهدید میکند، به پریشانگوییهای ناسزا و به سخنانِ سخیف و سست و ناروا.
نکته: در متنهای تحلیل سیاسی و گفتارهای دینی، اسیر «کلمهها و ترکیبهای تازه»ی نویسندگان و سخنرانان نشویم؛ اِِغوا (=وسوسه و گولزنندگیِ) آن گمراهکننده و گیجکننده است؛ زیرا ممکن است به جای «یافتن»، «یاوه» یعنی چرند تحویل دهند. ۲۷ شهریور ۱۳۹۹.
نظر جلیل قربانی:
جناب آقای طالبی، سلام، روز بهخیر
۱- آقای حجاریان همانند همیشه با «کلمهها و ترکیبهای تازه» در یک یادداشت چندجانبهنگر (تیزبینی با چشم ۳۶۰ درجه)، به عوامل داخلی و خارجی مانند کرونا، اقتصاد نابسامان، پرونده همچنان ادامهدار هستهای، انتخابات امریکا، انتخابات سال آینده ایران و نقد رفتارهای سیاسی نهادها در کشور پرداخته است.
۲- شما هم میدانید که در هر مقاله، در آنچه بر پایه اتفاقات گذشته، برای پیشبینی آینده نوشته میشود، فرضیههایی هم وجود دارد که نویسنده در همان مقاله با شواهد و قرائنی آن را میسنجد و خوانندگان هم ارزیابی خود از آن را خواهند داشت، اما تایید یا رد آن مانند پیشبینی یک مسابقه فوتبال، بعد از پایان بازی به قطعیت میرسد.
۳- در این مقاله به عوامل موثر متعددی در آینده سیاسی کشور پرداخته شده است، این نوع برخورد با محتوای این یادداشت، این موضوع را به ذهن متبادر میکند که شما در بند اول آن ماندهاید و آنچنان از محتوای چالشبرانگیز آن برآشفتید که ضرورتی در خواندن بقیه آن ندیدید.
۴- بارها به اصغرآقا شفیعی گفتم که در اتاق فکر نهادهای راهبردی (استراتژیک) کشور، جای آدمهایی مانند حجاریان و عبدی خالی است.
۵- راستش را بخواهید بگویم که اگر در ابتدای این متن، نام خودتان را درج نمیکردید و هیچ نشانی از نویسنده آن نمیگذاشتید و کسی از من میپرسید که این نوشته چه کسی است؛ با اطمینان میگفتم که سرمقاله حسین شریعتمداری سردبیر یا یادداشتی از یکی از نویسندگان کیهان در شماره امروز است.
پاسخ:
جناب... سلام
آغاز میکنم از تشکر وافر از جنابعالی که بر نقدم، نقب و نقد زدهای؛ آزادانه. من همچون همهی فصول در مرخصی ۱۱ روزهی فصلی بودم که دیشب مشق آقای سعید حجاریان مرخصیام را نیمهکاره گذاشت و مجبورم ساخت به صحن مدرسه فکرت بیام. بگذرم.
۱. هیچ ایرادی در بند ۱ شما بر شخص شما وارد نیست که با اختیار و ارزیابی آزاد، مشقی که من آن را واهی، یاوه و چرند دانستم، جنابعالی «یک یادداشت چندجانبهنگر» با توصیف به «تیزبینی با چشم ۳۶۰ درجه» بنامیدش. این عین آزادی و اختیار فردیست.
۲. مفروضاتت در بند ۲، علمی و پژوهشیست. اما در علم یا فن متدلوژی (=روش تحقیق) میان پیشبینی و پیشگویی و تحریک مردم به درگیری، فرقهای بنیادیست. و من با پیشگوییهای جُهّالانه مخالفم. فرقی نمیکند از کی میشنوم یا از کی میخوانم. ساحت علم از پیشگویی پاک است، اما از پیشبینی، نه.
۳. آنچه به تبادر در ذهن شما انجامیده در این بند، نادرست است. چون من کمتر پیش میآید مقالهای را سربریده یا تَهبریده بخوانم. بهویژه وقتی خواسته باشم نقدونظری هم دربارهی آن بنویسم.
۴. من از نردبان بند ۴ شما حتی بالاتر میروم جناب قربانی! و اگر فرصت لیستکردنِ اتاق فکر نظام بود، نامهایی فراوان و وفور میآوردم که نشان داده باشم به اشخاص، حساسیتی ندارم، مهم افکار و نوع اقدام آنان است. کما آنکه در زمان خود به اندازهی حیطهام، برای برخی نهادهای -به تعبیر شما راهبردی- چنین پیشنهادهایی داده بودم و واهمهای هم نداشتم و از افراد با تفکر متفاوت، دانش و تجربه بر خودم افزودم.
این دو نفر -حجاریان و عباس عبدی- هم که نام بردی، در وقت خود در اتاقهای فکر بودند، یکی «فتح سنگر به سنگر» داد و دیگری «خروج دستهجمعی از نظام».
۵. در این بند اما شما را فقط به تماشا مینشینم.
و در انتها: ممنونم که وقت و فرصت، صرف کردی برای خواندن و نقد بر نوشتهی ستون روزانهی امروزم.
پاسخ دوم:
از نظر من، رهنمود عملیات روانی «فتح سنگر به سنگر» حجاریان با فرمانِ مشکوکِ «خروج دستهجمعی از نظامِ» عباس عبدی -که از بازداشتگاه اوین برگشته بود- در همان زمان هم در تعارض شدید بود چه رسد به حالا.
آنان، خود در «اتاق فکر» و در حلقهی مرکز تحقیقات استراتژیک نظام، دچار پارادوکس بودند و بُریده و به قول آن مقالهنویس: «چپِ شرمگین». بگذرم.
پاسخ سوم:
با این پیشنهاد منطقی و طبیعی شما موافق هستم. در بالا هم گفتم. بگذار یک مزاح هم بکنم که شب جمعه شب فرحناکی و طربناکی است: مرحوم پدرم وقتی کسی سؤالپیچش میکرد و در واقع پیچدرپیچ میشد میگفت: نِه. صلوات بَرِسن کلِک رِه بَکن!
پاسخ آخر:
لابد میدانستی که من چایخورم. خصوص نوشیدن چای در سهی عصر. آن هم نه با قندکلوه، که با حلورده. چه زیبا بود تصویر. ممنون.
نظر شیخ احمدی:
سلام جناب طالبی
به نوشته شما اکتفا نکردم و متن آقای حجاریان را هم کامل خواندم. ترامپ، اسراییل، کشورهای عربی، کرونا، انتخابات و بویژه تقابل، کلمات کلیدی آن هستند. البته که تحلیل و پیشبینی حق افراد است و هر شخص مطابق قد و قواره فکر و اندیشه خود تحلیل میکند. نکتهای که من از نوشته حجاریان برداشت کردم، ارائه نظریه "تقابل همهجانبه" است. روح مقاله میگوید سیاستهای نظام و اقدامات مجلس، کشور را به سوی تقابل همهجاتبه میبَرَد:
۱. تقابل مردم با نظام و طرفداران آن در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰
۲. تقابل همه جانبه ایران با آمریکا، بخصوص اگر ریاست جمهوری ترامپ هشتساله شود.
۳. تقابل ایران با اسراییل، با پوشش کشورهای عربی منطقه.
حجاریان به خوبی از اشعار موش و گربه عبید زاکانی بهره گرفت و بخصوص ابیاتی را انتخاب کرد که تقابل را رساتر فریاد بزند.
دو نکته:
۱. می توانیم این مقاله به عنوان هشدار، تحلیها و پیشبینیها را جدی بگیریم و در باره عواقب آن بیشتر بیاندیشیم و در فکر چاره باشیم.
۲. میتوانیم بگوییم ناامیدی از اصلاحات مورد نظر جناح حجاریان در این مقاله موج میزند. و میدانیم که اصلاحطلبان افراطی در نهایت به براندازان نزدیک میشوند. بعید نیست که در ادامه و در آینده نزدیک همدل و همصدا با سیاستهای ترامپ شوند و در مرحله بعدی، همکار.
نظر سید علیاصغر:
سلام. برای اولین بار مشاهده کردم متنی را به عنوان " نقد "موضوع کنی اما واکنش ، موضعگیری سرسختانه و متعصبانه علیه یک نویسنده داشته باشید . به هر حال بقول دکارت ؛ موفقیت یعنی توانایی به کارگیری عقاید و افکاردراوضاع دشوار... و ربطی به میزان دانایی ندارد ... تحلیل اوضاع کشور بدون دخالت زمان و مکان مبتنی بر اوضاع اقتصادی و سیاسی برای کشور ایران چنان دشوار نیست . فضای مجازی جای گفتن دلسوزانه خبر ، اطلاعات و تحلیل درست نیست بقول سیاسیون اتاق فکر می خواهد و نالیدن ... و بدلیل اوضاع بسیار ناخوشایند کشور ایران بنظرم بیرحمانه است با قلم شورش کنیم ! حتی خوشبینانه هم به اوضاع نگاه کنید افق روشنتری از گذشته نداریم !
تحلیل جلیل قربانی و جناب احمدی رویش عنایتی دارد به رئالیستی و برای بهتر دیدن پاسخ ها باید نشان از گفتمان باشد نه اینکه بفرمایید شما آزادی نظر خودتان را بفرمایید ! آقا جعفر آهنگری هم خیلی زیبا آمدند .انتظارات ما از حاضرین در کشور که قد و قامت مسئولین را دارند خیلی زیاد است . باید جنبش تعدیل انتظار در پیش فرض ها بوجود بیاید . توانایی حجاریان در حداقل دیدگاه خفته باشد و زنش از بالاترین نظریه پردازان اقتدارگرا بیشتر است .
شما در مسیر نقد ! در پی خلع ید شخصیت حجاریان هستید حتی گلوله ایی که همه می دانیم از نگاه قرون وسطی در قالب مذهب به کله اش خورد به نوعی موافقت نمودی . رسم زندگی دینی من این است که هیچگونه ستم را نمی پذیرم . شما در حق حجاریان ستم کردید. با عقاید ،شخصیت و اصالتش جنگیدید ... در یکی از وصیت نامه های شهید جبهه و جنگ آمده بود: زمانیکه با پول مردم درس می خواندم شاید یک نفر راضی نباشد به همین دلیل هزینه تحصیل مرا به مردم بدهید تا رستگار شوم .
اخلاق اسلامی اینه . طوری حجاریان را کوبیدی که انگار ایشان در گروه تشریف دارند تا از خویش دفاع کنند.
امامِ عبادت، عبودیت، عرفان و عاشورا
گفتارهایی از امام حسین علیه السلام
قسمت بیستم
یکی از وظایف مؤمنین در مواجههی با مفاسد و انحرافات اجتماعی از نظر امام حسین -علیهالسلام- این است:
«لایَحِلُّ لِعَینٍ مُؤمِنَةٍ تَرَى اللّهَ یُعصى فَتَطرِفَ حَتّى تَغَیِّرَهُ.
یعنی:
«بر هیچ چشم مؤمنى روا نیست که ببیند خدا، نافرمانى مىشود و چشم خود را فرو بندَد، مگر آنکه آن وضع را تغییر دهد.»
(منبع: امالى، شیخ طوسى، ص ۵۵)
پاسخ:
جناب آقای... با سلام و احترام. هر گاه توانستی فیلم «انجمن حمایت» محصول کانادا را ببین. تأکید اکید دارم آن را به تماشا بنشینی. دیدن فیلم در خلوت و سکوت، میدانی که ارجح است. موزیک فیلم هم فنیست و به کمک فیلم آمده، خاصّه آخر تیتراژ. خدا نگهدار.
شهیدِ شناسایی و شناساییِ شهید
نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی دامنه
به نام خدا. بر این ملت به علت فضیلت سرشاری که در اثر انقلاب اسلامی نصیب بردند، جنگی تحمیلی بار کردند. دلهای سالم از همان نخستینروزِ هجوم به ملت و میهن دانستند که کینهی غرب به سرکردگی آمریکا نسبت به ایران و اسلام، دستِ صدامحسین را به تصرفات سرزمینی باز گذاشت تا تهران را سه روزه فتح کند و ایران باز نیز چون عصر سلطنت پهلوی پایگاهی برای امپریالیسم باشد و رصدخانهای علیهی شوروی.
این دنائت تا هشت سال دنبال شد اما دریغ از گرفتن یک وجب خاک. برای اولین بار امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- از لفظ «دفاع مقدس» استفاده کردند تا نشان دهند آنچه ملت ایران در برابر جنگ و هجوم، انجام میدهد درس از فرهنگ عاشوراست؛ که نمیگذارد ذلت عرصهی عزت را تنگ کند.
کیست که نداند صلح اصالت دارد. اما وقتی ملتی مورد طمع و طعمهی مهاجمین قرار گرفت کیست که نداند دفاع نه فقط ارجحیت دارد که با سرشت و طینت بشری آمیخته است. در دشواری و کارزاری، تنها کسانی به باخت نَرد میزنند که ترسو باشند و تسلیم دشمن. ملت ایران نهراسید و با خون و بازو و ایمان به مَصاف جنگطلبان رفت و نگذاشت در تاریخ ذلتی به اسم جمهوری اسلامی ایران به ثبت برسد. تنومند و آبرومند از جنگ بیرون آمد.
مگر میشود هشت سال مجبور به دفاع در جنگی تحمیلی باشی، اما آسیب نبینی؟ شهید نشوی؟ مجروح نگذاری؟ اسیر ندهی؟ خرابی به بار نیاوری؟ خُب؛ در جنگ نُقل و نبات که پخش نمیکنند! بمب است و بمبافکن. تیر است، تیرانداز. حمله است و حملهورشدن. خط است و خطشکن. عملیات است و شناسایی. مین است و کمین. تک است و پاتک. گلوله است و گلگونکفن. بگذرم، که لیست را اگر ادامه دهم یک کلاسور باید نام، نام ببرم.
اینک در آستانهی «هفتهی دفاع مقدس» فقط خواستم از دو ترکیب -که گویی تکلیفیست بر عَهد و عُهدهی انسان سالم در جامعهی سالم- سخن گفته باشم و آن همان است که صدرِ متن مُزیّن شد: شهیدِ شناسایی و شناساییِ شهید.
«شهیدِ شناسایی» از شجاعترین، ایثارگرترین و خطشکنترین افراد این مرز و بوم بودند که دل شب و در تاریکی محض به آن سوی خاکریز میشتافتند تا اطلاعات عملیات صورت دهند که بیشترشان در طی ۸ سال جهاد مقدس به شرف شهادت نائل آمدند. آنان بودند که دفاع را بر رزمندگان میسّرتر و هموارتر میکردند.
و اما «شناساییِ شهید» همان شهیدشناسی است که ما را مدد میدهد که از صف بیرون نزنیم. از حدّ خارج نشویم. از دین آزُرده نگردیم. از عشق دلزده نباشیم. از راه به بیراهه نیفتیم. از انقلاب جیب ندوزیم. از روحانیت معیشت نکنیم. از خدمت به خیانت نرسیم. از پایه نپوسیم. از منبر و محراب ابزار نسازیم. از ریشه بهدر نیاییم. از شاخه بُن نبُرّیم. از تیشه به ریشه نزنیم. از نردبان اخلاق سقوط نکنیم. از معنویت به مادّیت نغَلتیم.
و نیز، و نیز، و نیز در دسیسهها همدستِ دسیسهگر نباشیم. در قدرت نقب و نقاب نزنیم. در سیاست شایستگان را خانهنشین نکنیم. در جهان، فروز و فخر مردم را به معامله نگذاریم. در وطن وطنفروش نباشیم. در خانه و آشیانه از لایقی و لیاقت نیفتیم. در شهر و کوی و بٕرزن بر سرِ همدیگر کلاه نگذاریم. این لیست را هم، اگر دنباله دهم از ۷۰ کلاسور میگذَرد. بگذرم. رزمندگان دیروز که امروز زندهاند، گرچه شهید نشدند اما «شهیددیده»اند.
۲۸ شهریور ۱۳۹۹
پاسخ:
سلام. پند شما به من، قند است. البته همیشه معلوم است بر من، که به چهرههای چپ احساسات داری.
پاسخ:
جناب دکتر فرجی عزیز سلام. یادآوری شایستهای بود از یکی از شایستگان ایران؛ «شهریار» دلها. در اکوادور هوای خود را داشته باش! چه با موز کیتو، چه با مَویز اسفراین.بگذرم.
دونتر از دونالد !
۱. از آنجا که انتخابات ۱۳ آبان ماه امسال در آمریکا از محیط بینالملل تأثیر بیشتری نسبت سالیان گذشته میپذیرد، دار و دستهی ترامپ تقلا میکنند در صحنهی بینالمللی برای او در برابر جو بایدن خبرهای ظفرمندانه جستوجو کنند تا در میان رأی دهندگان، نفوذ و اعتبار کسب کنند و بر کارتهای الکترال ایالتها دست بیابند.
۲. چون جریان یهود در انتخابات آمریکا -که رئیسجمهور آن لزوماً باید مسیحیمذهب باشد- نمیتوانند عملاً قدرت سیاسی کسب کنند، توجهی صوری تیم ترامپ به خاورمیانه و تبلیغات و مانور سیاسی روی پدیدهی صلح و آشتی با اسرائیل تشدید شد. که اهل فن میدانند عکسهاییست صرفاً برای یادگاری و فائقآمدن بر بحران داخلی آمریکا. از جمله حرکات اخیر دو کشور عرب منطقه که به «توافقات ابراهیم» میان آنان و اسرائیل انجامید که در آن توافق اساساً به قضیهی فلسطین اشارهای نشده است.
۳. در این میان، بر سر ایران و ماشه بیشتر دمیده میشود تا محیط داخلی آمریکا را برای رأی دوباره به خود، بیشتر قانع کنند. اما مسئلهی اصلی این است چنین کاری از سوی کشور تکافتادهی آمریکا جنبهی انتخاباتی دارد تا حقوقی.
۴. بازگشت تحریمها از نظر حقوق بینالملل باید از طریق دبیرخانهی سازمان ملل باشد نه از سوی پامپئو یا ترامپ. گوترش دبیر کل سازمان ملل تا الان گفته از کانال سازمان ملل چیزی بابت مکانیسم ماشه رخ نخواهد داد.
۵. من قبلاً در ۱۰ شهریور در متن «کمتر از دومینیکن» گفتم: «به نظر من آمریکا در واقع، با پروندهی ایران به جنگ ایران نیامده بلکه با این ابزار به ستیز با قدرتهای رقیبش رفتهاست که برتری خود را حراست کند.»
۶. اگر بر فرض آمریکا به صورت تککشور و تکرو، بازگشت خودبهخودی را اعلان کند، آگاهان سیاسی میدانند که این کار نه فقط شکست وقیحانهی آمریکا را رقم میزند، بلکه ممکن است جهان در یک نبرد تفسیر حقوقی از مناسبات ساختاری قواعد بینالمللی جهت امنیت جهانی به دفاع برخیزد، تا بدعت و یکجانبهگرایی روزی دیگر دامن آنان و همپیمانان شان را نگیرد. زیرا چنین رفتاری از سوی آمریکا نظم مستقر جهانی را بشدًت برهم میزند و وضع جهان و چندجانبهگرایی را به هولناکی سوق میدهد.
۷. البته هستند در داخل ایران کسانی که دونتر از دونالد، به شکست و اذیت ایران لحظه میشمارند! و بشکان میزنند! اینان صد البته معلوم است رسواتر از بیگانگان هویتشان برملا و شاخشان کج خواهد شد و پیش ملت، خوار و بیمقدار.
پاسخ:
جناب آقای ... سلام
۱. بلی، روی همین اساس تحلیلم را بردم روی تقلای اطرافیان ترامپ برای تأثیرگذاری بر رأیدهندگان.
۲. البته مثال جیمی کارتر را درست زدی، اما اینبار فضای داخلی آمریکا علاوه بر محیط بینالملل، متأثّر از متغیرهای داخلی هم هست؛ خصوصاً دوقطبیشدن شدید درین کشور و بازخوردهای منفی رنگینپوستان و مهاجران در اثر سرکوب اعتراضات داخلی. پس؛ تا چه میزان بتواند فاصلهی خود را از رقیب کم کند نامعلوم است. تا اینجا جو بایدن از او پیش است.
۳. در هژمونی تردید نیست، اما مهم اقناع بینالمللی است که تقریباً علیهی رفتار سیاست خارجی ترامپ اجماع وجود دارد.
۴. بهصف شدن دو سه کشور عرب منطقه، پشت سر ترامپ آنمقدار وجاهت و حتی زور ندارد که او را در مصاف با بایدن پیش بیندازد. البته در انتخابات آمریکا گاه آرای ناچیز نامزدهای فرعی به سود کاندیدای یکی از دو حزب اصلی نیز دخالت دارد.
۵. اضافه کنم در آن متن پیشینتان که بر مسئلهی اعتراضات ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ دست تأیید گذاشتی که به پیشبینی شما و پیشگویی آقای حجاریان حتماً رخ میدهد، باید بگویم: فرض بگذارم حجاریان بتواند در خفا و علَن به تحریک خود ادامه دهد، اما آن وقت مهمترین سخن این است آن عده معترض به چی، به کی، برای چی دست به اعتراضات دراز میکند! و چه مطالباتی را میخواهند به شعار و تحقق ببرند! حال آنکه همین افراد در رعایت قوانین و مقررات سلامت و مبارزه با بیماری مرموز، از همه عقبترند و حرف هیچ مسئولی را گوش نمیدهند. تا دو روز تعطیل رسمی میبینند به سمت شمال و دریا و تفریح، رژه میروند.
بنابراین، اگر بر فرض محال اعتراضات هم شکل بگیرد! هم کور است و هم مستوجب سرکوب. ملت، با کسی بر سر حفظ امنیت ملی و بقای جمهوری اسلامی ایران تعارف ندارد. حکومت هم، دستش باز است به چنین اعتراضاتِ از قبل نقشهکشیدهشده، برخورد سخت کند. البته از نظر من، آن روزِ مورد نظر آقای حجاریان رخ نمیدهد و او و کسانی که به چنین خوشخوشکهایی دل خوش کردهاند، یخ روی آتش میشوند. بگذرم. اقتدار بر خلاف قدرت، پشتوانهی رضامندانه در خود جمع دارد و در جوار مشروعیت مینشیند.
در پایان آقای ...! از توجه و بیان دیدگاه و اعلان نظرتان به این بحث ممنونم. من از نکات برجسته میآموزم. درود و شب بر شما خرّم.
شهیدِ شناسایی و شناساییِ شهید
نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی دامنه
به نام خدا. بر این ملت به علت فضیلت سرشاری که در اثر انقلاب اسلامی نصیب بردند، جنگی تحمیلی بار کردند. دلهای سالم از همان نخستینروزِ هجوم به ملت و میهن دانستند که کینهی غرب به سرکردگی آمریکا نسبت به ایران و اسلام، دستِ صدامحسین را به تصرفات سرزمینی باز گذاشت تا تهران را سه روزه فتح کند و ایران باز نیز چون عصر سلطنت پهلوی پایگاهی برای امپریالیسم باشد و رصدخانهای علیهی شوروی.
این دنائت تا هشت سال دنبال شد اما دریغ از گرفتن یک وجب خاک. برای اولین بار امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- از لفظ «دفاع مقدس» استفاده کردند تا نشان دهند آنچه ملت ایران در برابر جنگ و هجوم، انجام میدهد درس از فرهنگ عاشوراست؛ که نمیگذارد ذلت عرصهی عزت را تنگ کند.
کیست که نداند صلح اصالت دارد. اما وقتی ملتی مورد طمع و طعمهی مهاجمین قرار گرفت کیست که نداند دفاع نه فقط ارجحیت دارد که با سرشت و طینت بشری آمیخته است. در دشواری و کارزاری، تنها کسانی به باخت نَرد میزنند که ترسو باشند و تسلیم دشمن. ملت ایران نهراسید و با خون و بازو و ایمان به مَصاف جنگطلبان رفت و نگذاشت در تاریخ ذلتی به اسم جمهوری اسلامی ایران به ثبت برسد. تنومند و آبرومند از جنگ بیرون آمد.
مگر میشود هشت سال مجبور به دفاع در جنگی تحمیلی باشی، اما آسیب نبینی؟ شهید نشوی؟ مجروح نگذاری؟ اسیر ندهی؟ خرابی به بار نیاوری؟ خُب؛ در جنگ نُقل و نبات که پخش نمیکنند! بمب است و بمبافکن. تیر است، تیرانداز. حمله است و حملهورشدن. خط است و خطشکن. عملیات است و شناسایی. مین است و کمین. تک است و پاتک. گلوله است و گلگونکفن. بگذرم، که لیست را اگر ادامه دهم یک کلاسور باید نام، نام ببرم.
اینک در آستانهی «هفتهی دفاع مقدس» فقط خواستم از دو ترکیب -که گویی تکلیفیست بر عَهد و عُهدهی انسان سالم در جامعهی سالم- سخن گفته باشم و آن همان است که صدرِ متن مُزیّن شد: شهیدِ شناسایی و شناساییِ شهید.
«شهیدِ شناسایی» از شجاعترین، ایثارگرترین و خطشکنترین افراد این مرز و بوم بودند که دل شب و در تاریکی محض به آن سوی خاکریز میشتافتند تا اطلاعات عملیات صورت دهند که بیشترشان در طی ۸ سال جهاد مقدس به شرف شهادت نائل آمدند. آنان بودند که دفاع را بر رزمندگان میسّرتر و هموارتر میکردند.
و اما «شناساییِ شهید» همان شهیدشناسی است که ما را مدد میدهد که از صف بیرون نزنیم. از حدّ خارج نشویم. از دین آزُرده نگردیم. از عشق دلزده نباشیم. از راه به بیراهه نیفتیم. از انقلاب جیب ندوزیم. از روحانیت معیشت نکنیم. از خدمت به خیانت نرسیم. از پایه نپوسیم. از منبر و محراب ابزار نسازیم. از ریشه بهدر نیاییم. از شاخه بُن نبُرّیم. از تیشه به ریشه نزنیم. از نردبان اخلاق سقوط نکنیم. از معنویت به مادّیت نغَلتیم.
و نیز، و نیز، و نیز در دسیسهها همدستِ دسیسهگر نباشیم. در قدرت نقب و نقاب نزنیم. در سیاست شایستگان را خانهنشین نکنیم. در جهان، فروز و فخر مردم را به معامله نگذاریم. در وطن وطنفروش نباشیم. در خانه و آشیانه از لایقی و لیاقت نیفتیم. در شهر و کوی و بٕرزن بر سرِ همدیگر کلاه نگذاریم. این لیست را هم، اگر دنباله دهم از ۷۰ کلاسور میگذَرد. بگذرم. رزمندگان دیروز که امروز زندهاند، گرچه شهید نشدند اما «شهیددیده»اند.
۲۸ شهریور ۱۳۹۹
آیتالله خوئینی چه میخواهد؟
ابراهیم طالبی دارابی دامنه / ۳ مهر ۱۳۹۹
به نام خدا. مَجال یافته بودم تا در مورد بروز گسترهی فساد و برکناری در برخی از شوراها و شهرداریهای سراسر کشور بررسی داشته باشم. اینک اما، دو قضیه مرا واداشت به بررسی نامهی دوم آیتالله سید محمد موسوی خوئینی (منبع) و نقدی بر گفتوگوی دوم آقای سعید حجاریان (منبع) بپردازم.
۱. آقای خوئینیها میکوشد به مخاطبین خود بقبولاند آنچه در نامهی ۷ تیر ۹۹ خود، از کشور و کشورداری ترسیم کرده بود، راست بوده است.
۲. از نظر من، ایشان در همین راستا، با یک مقدمهچینی پیشدستانه، میخواهد مردم را به این سمت بکشانَد تا با کنجاوی و کَنکاش، پیش خود و یا در دَورهها و حلقههای جمعی وارسی کنند که «از کدام تصمیم»، کشور -به تعبیر او- «به چنین وضع آشفتهای» کشیده شد.
۳. آنگاه بستر را فراهم میسازد تا در لابهلا و جابهجا، از اوضاع داخلی کشور گزارشِ وضعیت دهد، تا آنحد جسورانه که مخاطبان عامداً به روند تیرهوتار و غبارآلودی -که ایشان با ادبیات و ترکیبات زیرکانه نشانهگذاری کردهاند- تمرکز کنند.
۴. خود نیز کشور را اینگونه دیدهاست:
«عرصه» بر مردم «تنگ» شده.
«زندگی آکنده از حسرت و اندوه و ناداری»
«یأس و سرخوردگی»
«وضعیت اسفبار و غیرقابلدوام»
و... .
۵. سپس وارد اصل ماجرا میشود: انتخابات ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، که پیش ازین نیز، در تحلیل نامهی اولش چند احتمال را مطرح کرده بودم که یکی جدیگرفتن مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم بود. زیرا آقای خوئینی بر این نظرند که قصد رقیب، پایاندادن به اصالت جمهوریت است؛ ازینرو او تلاش میکند به ملت این پیام را برسانَد که ترکِ صحنه و یأس در رأی، زمینهی وداع دائمی با نهادی به اسم ریاستجمهوری خواهدبود.
۶. استدلالش هم این است که وقتی صحنه بهآسانی به رقیب واگذار نشود و شرکت در این انتخابات پیشرو، جدّی و راهبردی تلقّی شود، کسانی که از نظر وی میخواهند برای همیشه خطرِ رأی حداکثری را از سرِ جناح خود، دور کنند، اگر هم کاری علیهی جناح چپ میخواهند انجام دهند، بهسهولت نتوانند، بلکه تاوان بزرگی بپردازند.
۷. و از این سکّو، پرش میکنند و عجیبترین سخن خود را نه در لفّافه که آشکارا بیان میکند که به تحلیل و برآورد من اگر آن وضع پیش بیاید، دورانِ گذار جریان چپ از شیوهی جاری خواهد بود. بنگرید:
«اگر انتخابات آزاد نباشد و از همان آغازِ راه و در مراحل مختلفِ انتخابات، عدهای مرتکب کارهایی شوند که نباید بکنند، سرانجام این ملت بزرگ ایران است که تصمیم نهایی را خواهد گرفت، و در اینصورت خسران از آن کسانی است که راه را بر اصلاحات بستند.»
بررسی نهایی:
عبارت آخر آقای خوئینی، تهدیدِ رقیب است و افکندن رُعب در اردوگاه مقابل که معمولاً به لعاب عملیات روانی رنگآمیزی میگردد. هرچند در فاز اول تز و بنای ایشان -که بهیقین با مشاورت و همگرایی رخ تابیده- بر رأی و شرکت در رأیگیری است، اما در فاز دوم، بلافاصله نظام سیاسی را به سرنوشت دیگری آگاه میکند (بخوانید: اخطار و هشدار میدهد) که او نامش را به حالت نکره گذاشته است: «تصمیمِ نهایی». این یعنی از منظر او اگر جریان حاکم و عوامل ذینفوذ نگذاشتند انتخابات آزاد برگزار شود، راه «اصلاحطلبی» که از درون نظام پیش میرود، جایش را به راه دیگری میسپارد که بیرون از قدرت است که اسمش «تصمیم نهایی» است؛ که از نظر من یعنی خروج و خیزش. هر چند به مجمع روحانیون مبارز همیشه سکوت و سازش آمده است تا مشئ و مشق دگر.
نظر حجتالاسلام ابوذر کاظمیان:
سلام آقای طالبی عزیز
بعد از چالش ها و از دست دادن مقبولیت عمومی با سوء مدیریت دولت منتخب تَکرار می کنم طبیعی است الان واسلاما وا جمهوریتا سر دهند. لذا از ابتدا آقایان اصلاح طلب اگر سر کار باشند به اسلامیت جمهوری اسلامی انتقاد دارند. همین که زمین بازی را از دست دهند به جمهوریت نظامی ایراد می گیرند. لذا تنها کلید واژه ای که برای آقایان اصلاح طلب و راستی های متمایل به اصلاحات می توان گفت: یا ما یا هیچکس....
پاسخ:
سلام استاد محترم آقای کاظمیان. از دقت و بیان نظر جناب استاد تشکر دارم. نکتهی جالبی در نگاه شما درج شد که همان غوطهوری میان دو مقولهی جمهوریت و اسلامیت است که گویا سود و زیان نقش فراوانی در این کشاکش دارد. با تشکر.
پاسخ:
سلام جناب آقای ...
پست صوتی و تصویری شما را باز و گوش کردم. دقت کردم. ممنونم که باعث شدی بیشتر با افکارش آشنا شوم. جملهی آقای «نوح هراری» که مردم میان دو نوع تلقی از خدا در رفتوآمد هستند، جالب بود. البته خود وی هم از منظر خود خدا را معتقد شد. بله، این هم به فرمودهی شما یک زاویهی نگاه به خداست.
در پایان جدا از بحث «یووال» و قضیهی انفجار بزرگ، نگاه خودم را بیان میکنم: آرامش آنجاست که انسان خدا را از دریچهی امام علی-علیهالسلام- در نهجالبلاغه و دعای عرفهی امام حسین -علیهالسلام- و خود قرآن و وحی ببیند و نیز از آینهی سرشت و سیرت و بینش و گروش خود. آفریدگار به آفریدههایش نزدیک است؛ حتی از رگ گردن به آدم بیشتر.
امامِ عبادت، عبودیت، عرفان و عاشورا
گفتارهایی از امام حسین (ع)
قسمت بیستویکم
«اى فرزند آدم! بهدرستى که تو مجموعهاى از زمانها و روزگار هستى، هر آنچه از آن بگذرد، زمانى از تو فانى و سپرى گشته است، بنابراین؛ لحظاتِ عمرت را غنیمت شُمار که جبرانناپذیر است.» (منبع)
بررسی گفتوگوی آقای حجاریان
ابراهیم طالبی دارابی دامنه / ۴ مهر ۱۳۹۹
۱. آقای سعید حجاریان درین گفتوگو (منبع) در پیِ تبیین (=بخوانید: تلقینِ) «بیاعتمادی فراگیر» است که وی میکوشد ازین خُلَل و فُرَج (=رخنه، سوراخ، شکاف و اختلال)، وارد شود تا چگونگی رابطهی قدرت و جامعه بحث کند. لذا حجاریان به نگرش مطلقگرایانه میگوید: «مسئلهی ما بیاعتمادی فراگیر است» و ریشه و مقدمهاش را در «دورهی پهلوی» میداند.
۲. او معتقد است بیاعتمادی به حکومت زمانی زیاد شد که در «دولت مرحوم هاشمی... نرخ تورم و فشار بر مردم» بالا رفته بود.
۳. از اینجا وارد گزارهای میشود که از نظر من تیر خلاص اوست به مغز خودش و پُتکیست به فرق مردم و اهانت و جُرمیست علیهی انقلاب: «نتیجه آنکه با حکومت کوچکشدهای مواجه هستیم که نه تنها همه مردم، بلکه حتی بنیانگذاران و کارگزاران خود را نمایندگی نمیکند تا جایی که مردم بهگمانم کارگری در امارات و کویت را به شهروندی در ایران ترجیح میدهند.»
حجاریان با عبارت ترجیحی «کارگری در امارات و کویت»، هویت و اصالت و غیرت ایرانیان را به زیر تیغ انگ بُرد. این انحراف فکری حجاریان گمان نکنم ترمیم بپذیرد.
۴. آنگاه برای به کُرسینشاندن تحلیلَ وضعیتِ خود از نظام، به دنبال مثال و امثال میگردد تا به مخاطبین رسانده باشد که وضع کشور از چی و کی نشئت گرفته است. بنگرید: «واقعیت این است هم احمدینژاد دروغ گفت و هم روحانی و البته بگویم، اینها بازتولید دروغِ بالادست است».
۵. روشن است که حجاریان چه خام در القای حرف بالا، رهبری را نشانه رفته است؛ «بالادست» در تلفّظ وی «رهبری»ست که از منظرش دروغهای پاییندست، نه فقط دروغ، که بازتولیدی از دروغ است که به خیال حجاریان «بالادست» بانی آن است.
۶. حجاریان اما چیزی نمیگذرد که در چند جملهی بعد خود، خود مرتکب دروغ میشود که دیگران را در بازداشتنش مثلاً ارشاد کرده است. وقتی دولتهای پس از انقلاب را بر میرسد به آقای سید محمد خاتمی که میرسد دولت وی را سالم میپندارد. بنگرید:
«آقای خاتمی... اما در عمل از حقوق مردم حراست کرد، فساد را کاهش داد و به لحاظ امنیتی کشور را حفظ کرد و مهمتر از همه ترمز قتلهای زنجیرهای را کشید.»
۷. ایشان باز مثل همیشه اسیر لغتسازی و واژهپردازی میشود و خیال میکند میتواند مولویوار «مثنوی» سیاسی بسُراید. او در این خَبط بزرگ، نظام انقلاب اسلامی را به لحاظ ساختاری آزاررسان میپندارد و نسبت دروغی به محصول مبارزات مردم میدهد که فقط از سازمانی چون لنگرگرفتگان آلبانی برمیآید: «بهعلاوه ما در جمهوری اسلامی با مسئلهای مواجه هستیم به نام «آزردگی نهادینه». یعنی کسی نیست از برخورد نهادهای دولتی مصون باشد و آزار نبیند.»
۸. حجاریان -که روزگاری مخالفان را تخلیهی اطلاعاتی میکرد- خود در برابر معصومه رشیدیان (مصاحبهگرش) آنچنان گرفتار تخلیه میشود که حاضر میگردد مانند جریان بددهنِ سلطنتطلب، کشور را بهشدت درمانده، علیل، ملول، مقصر، فقیر و مفلوک نشان دهد؛ کاری که در دورهی جنگ، رادیو بغدادِ عصرِ صدام، چنین شیوهای را نُشخوار میکرد. او به سراغ خبرهای تحریکآمیز میرود و تحلیل خود را به تشبّث (=چنگزدن) میآلاید: «مردمی که بهخاطر ۲۵ گرم کرِه در صف نگه داشته میشوند باید این چیزها را تحمل کنند و اعتماد بورزند؟!»
۹. سپس به دین و آخوند ورود میکند و هرچه سر راه است را به زبان مازندرانی «تاشِش» میکند؛ (نوعی وجینِ زمین به صورتِ بیمحابا، باشتاب، ویرانگر) حال آنکه خود را اهل «اصلاح» معرفی میکند: «چنین حکومت یا دولتی بسیاری از ساختارها و هنجارها را خراب میکند. مثلاً نهاد دین تضعیف شد.»
بلافاصله پای نگرش و نسبتِ مردم به روحانیان را به وسط میکشد و میگوید: «میبینیم کوچک و بزرگ نسبت به آخوند حساسیت دارند.»
۱۰. بعد خود را کارساز و اهلِ راهحل هم میداند و مدعی است: «من موافق دولت صدقهای نیستم و اساساً دولت خیّر را نادرست میدانم»
و باز نیز به ترکیب و مفاهیم تازه روی میآورَد و «دولت خیّر و دولت مراقب» را میسازد. «دولت مراقب مربوط به دوره ثبات است و استمرار دارد و مراقب است بلایی به سر مردم نیاید... اما دولت خیّر بعد از آسیب و شکست مسئله ... به ماجرا ورود میکند. با این تفکیک، دولت ما همیشه لباس دولت خیّر را پوشیده»
دو نکته:
الف. لابد حجاریان راست را به مردم میگوید که چگونه و با چه رانت و ترفندی آن دبیرستان! تأسیس شد.
ب. عندالله حجاریان بگوید اگر با «دولت خیّر» مخالف بود و در پی «دولت مراقب» هست، پس آن تزِ دادنِ «پول نفت به ملتِ» آقای عباس عبدی و وعدهی انتخاباتی دادنِ «پول نقد به مردم» آقای کروبی چرا کراراً در سازوکُرنا دمیده میشد؟
ج. اگر دروغ بد است -که هست- حجاریان راست بگوید ۴ دولت -یعنی قریب ۳۲ سال از ازین ۴۰ سال- که به جریان وی منتسب بود، نقشش مگر روی آب بود؟!
پاسخ:
سلام. نُه برداشت تفسیری و پرسشی شما از موضع اخیر آیتالله خوئینی را خواندم. پاسخ را خود شما بلدی. آنچه من در بررسی نامهی ایشان انجام دادم این بود که گفته باشم شهروند ایرانی به مسائل جامعه و انقلاب و حکومت حساس است. ورودم به این جرگهها ناشی از همین است. هرچند خودم بیشتر شائق هستم متنهای دیگری در صحن مدرسه بنویسم و بهندرت به مباحث سیاست وارد شوم. ممنونم.
پاسخ:
سلام جناب آقای...
۱. در بند دایره بههرحال وارد قضیه شدی؛ ولو با یک نیمگزاره. نقدت هم به فضای مذکور درست هم هست. به سوی چارهجویی هم بههرحال باید رفت. توانایی فکری و قلمی شما هم این مسیر را به نسبت خود تسهیل میکند.
۲. در نکتهی مربع راست را بگویم از بس طنزت تلخ و به واقعیت آقایان ذکورِ مذکور، قرین بود، مقداری ژرف خندیدم.
۳. مرحوم عباس یمینی شریف هم نظم و نثرش مثمر بود... روحش شاد باد. تشکر از بذل توجه.
فضای مَجازی؛ فرصت یا تهدید؟
ابراهیم طالبی دارابی دامنه / ۵ مهر ۱۳۹۹
به نام خدا. من از حجتالاسلام مسعود زارعیان، مستندساز [طلبه تودی] شنیدم که میگفت رهبری گفته که «اگر رهبر نبودم، فرماندهی فضای مجازی را برعهده میگرفتم.» همانجا همین جمله مرا به این فکر فرو برد که چه کنیم درین فضا رفوزه نشویم؟
البته هر کدام از ما ممکن است روی این فضا حرفوحدیث داشته باشیم، اما به نظر من دستکم این سه کار میتواند به تلطیف (=ملایمت و لطافت) بینجامد؛ چونان هوای پاک -که وقتی ملایم و لطیف میشود- در روح رسوخ میکند.
یکم: در جهانبینی توحیدی، روز حساب، جواب باید پس داد.
دوم: آموزهی آسمانی این است آنچه گفته و نوشته میشود باید به آن علم (در اینجا به معنی: اطلاع، اطمینان) داشت.
سوم: آگاهسازی یک اقدام الهی و دینی است. مستند من درین مسئله (آیهی ٩٤ حجر) است: فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ.
ترجمهی مرحوم مصطفی خرّمدل:
پس آشکارا بیان کن آنچه را که بدان فرمان داده میشوی (که دعوت حق است) و به مشرکان اعتناء مکن (که چه میگویند و چه میکنند)
توضیح:
برای اینکه شنیدهی خود را از زبان آقای «مسعود زارعیان» به اطمینان تبدیل کنم سراغ منابع رفتم که دیدم، بله، رهبری چنین بیاناتی داشتند. این دو عبارت در زیر:
«اگر امروز رهبر انقلاب نبودم حتماً رئیس فضای مجازی کشور میشدم.»
«حوزهی فضای مجازی به اندازهی انقلاب اسلامی اهمیت دارد. این فضا مثل یک رودخانهی پر از آب و خروشان است که میآید و دائماً هم بر آب آن افزوده و خروشانتر میشود. اگر ما بر این رودخانه تدبیر کنیم و برنامه داشته باشیم، زِهکشی کنیم و هدایت کنیم این رودخانه را تا به سد بریزد، میشود فرصت. اگر رهایش کنیم و برنامهای برای آن نداشته باشیم میشود یک تهدید.» (منبع)