درگذشت مادر شهید صباغ
به قلم دامنه : به نام خدا. حاجیه صغری گرجینژاد، مادر شهید. یک زن شرافتمند و نیکزاد. به مقام بلند آن مادر شهید -که زنی پاکدامن، مؤمن و مهربان بود- احترام میگذارم و به روح او درود میفرستم، که هم یک روحانی محترم جناب حجتالاسلام آسید علی صباغ دارابی در دامنش پرورش داد و هم شأن والای مادرشهید را در وجودش تجلی داد. بر جناب حاج سیدعلی صباغ، اخوان، بستگان و منتسبان تسلیت.
یادی از مرحوم اکبر دستیار
به قلم دامنه : به نام خدا. سال ۱۳۶۷ جبههی مریوان بود. روی صعبالعبورترین قُلل. نترس بود آن سال. گاه پیش من میآمد و خوشوبِش میکردیم که روحیههایمان را نبازیم. خیلی مؤدّب بود و نیز خندان. یادم است برای تسهیل تسویهحساب پایانِ مأموریت وی، نزد یکی از دستاندرکاران قرارگاه توصیهی کرده بودم که مؤثر افتاده بود. چون در محل و نکا رانندهی کامیون و تریلی بود و کارهایش انباشته شده بود، آن گشایش برایش شیرین بود. روی همین حساب تا آخر عمر هر وقت با من روبرو میشد چنان ادب سپاس به جای میآورد که من شرمسار اخلاقش میشدم.
بازنشر دامنه
باز هم یادت را به یادم میآورم،
ای همرزم شجاع من در جبههی مریوان؛
با این عکس قشنگ تو،
که امروز برای من فرستاده شد.
دلم را با این نگاهت ربودی؛
ای شادروان اکبر دستیار،
ای دوستِ فروتن،
ای یارِ باوقار،
ای مردِ کار.
نکته اینکه، گاه، کمتر کسی خبردار میشود که چه کسی در آن هشت سال سختِ جنگ تحمیلی، لباس رزم پوشید و برای دین و وطن ۱۰۰۰ کیلومتر آنسوتر رفت. حال آنکه اگر در خانه هم میماند کسی وی را بازخواست نمیکرد الا غیرت و وجدان و ایمان. مرحبا به اکبر دستیار که من در مریوان همرزمش بودم. این را گفتم که دانسته باشیم او رزمندهی شجاع بود و فداکار.
برای این رزمندهی جبهه _که امروز شنیدم مرحوم شد- ادای احترام میکنم و بر خاندان، بستگان و خویشاوندانش، این مصیبت و فراقِ بیجبران را تسلیت میگویم. عموزادهی خوبی برای من بود و سرش در کار و تلاش و رزق و زندگی و خوبی. روحش شاد و مشمول رحمات حضرت آفریدگار متعال.