تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
چهار خانه، چهار تاریخ
به قلم دامنه. به نام خدا. من خدای متعال را شاکرم که بر من میسّر (=آسان) ساخت به دیدار چهار «خانه» بروم، که در آن چهار خانه، یک ابرمرد «بیهمتا» میزیست؛ سادهزیست. فقیهی که برنامههای فرستادگان خدا را امتداد داد؛ رهبری که گفت به من «خدمتگزار» بگویید نه رهبر. سیاستمداری که هم مظهر عطوفت با ملت و مستمندان بود و هم تصمیمگیر قاطع و نترس در برابر امپریالیسم و وطنفروشان.
به خمین رفتم، سال ۱۳۸۲، تا بیتی که امام در آن چشم به جهان گشود را ببینم. دیدم؛ باشکوه بود و دلانگیز. نیز پناهگاهی برای مردم ظلمستیز، و دژی برای «نه» گفتن به ستم.
در قم، به یخچال قاضی رفتم، نه یک بار و دو بار، بلکه بارها؛ که این بیت امام، نماد نهضت اسلامی علیهی ستمشاهی پهلویست، بیتی که از آن به مسجد سلماسی میرفت و شاگرد میپروراند؛ فیلسوف، فقیه، انقلابی، درگیر با ظلم و آگاه به زمانه.
بیت امام. قم
اتاق محل دیدارهای امام خمینی. عکاس: دامنه
در جماران، هم نیز. چند بار به دیدن بیت و حسینیه، آن هنگام که در تهران ساکن بودم؛ دههی هشتاد. جمارانی که در آن نه فقط ایران، بلکه جهان اسلام را به بهترین راه و برترین خط دعوت میکرد و کشتی انقلاب را هدایت.
به نجف شتافتم، دی ۱۳۹۲، که پایان آن، نوشتنِ یک سفرنامهی تحلیلی و تفسیری بود از کربلا و کوفه و نجف اشرف. بیت امام در خیابان حضرت رسول (ص) یک دیدار جانبخش بود برای من. خانهای که بیش از ۱۳ سال در آن تفکر کرد و به مبارزین خط میداد و ربط. بگذرم.
تحلیلی بر سخنرانی امام خمینی

به قلم دامنه. به نام خدا. پاسخم به بحث ۱۴۰ مدرسهی فکرت. تحلیلی بر سخنرانیِ «بهشت زهرا» امام خمینی:
بحث ۱۴۰ : با بازگشت امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- پس از ۱۴ سال تبعید به ایران در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ ، یک سخنرانی تاریخساز در بهشت زهرا انجام گرفت که توانست سلطنت پهلوی را به کمک ملت واژگون کند. پرسش این است از آن سخنرانی امام، چه برداشتهایی داشته و دارید؟ اگر کسی خاطرهای هم دارد، یا در جایی خوانده و یا شنیده است، نقل آن میتواند پاسخی به بحث ۱۴۰ باشد. این پرسش جهت بحث و نظر در پیشخوان مدرسهی فکرت سنجاق میشود.
پاسخ دامنه:
۱. اگر امام به جای سخنرانی در بهشت زهرا، از بیانیه استفاده میکردند، من بر این نظرم هرگز آن تأثیر بنیانافکن رژیم را نداشت. انقلاب ما، انقلاب «نوار» بود و امام با همین «نوار» کار رژیم را پایان داد.
۲. وقتی هر بار متن آن سخنرانی را مطالعه و یا صدای آن را گوش میکنم، عظمت خطابه و منبر و اثرات ژرف آن را درک میکنم.
۳. امام درین سخنرانی، فوقالعاده بیهمتا ظاهر شدند و نشان دادند هوش خود را کجا هزینه کنند. سخنرانییی که به نظرم تمام افکار چندین سالهی امام و نهضت مردمی و اسلامی در آن یکجا به خروش و پژواک بدل شد و ملت هنوز هم آن لحن و فریاد بیهراس امام را در پژواک میشنود و آن چهرهی نافذ و کاریزماتیک بر روی صندلی را میبیند.
۴. تحلیل محتوای فوریام از آن سخنرانی این است که در زیر به سبک فشردهنویسی، بیان میدارم. واژگان داخل «...» از خود امام است.
۵. اول از همه صاف میرود روی «راه خدا» و با این عنوان، در واقع به صورت حرفهای بقیهی راهها را ناکافی و در نهایت بیاثر و باطل نمایاندند.
۶. بعد بیدرنگ به ریشهی سلطنت و سلطان حملات مَهیب و تهییجکننده میبرَد و مشروعیت سیاسی رژیم هر دو پهلوی را، نابود و یکجا منحل میسازد. این کم چیزی نیست، آنهم سخنگفتن در جایی که هنوز رژیم سرپاست.
۷. آنگاه سخن خود را به تمایلات ملت پیوند میزند و باز نیز پایههای تأسیسی سلطنت پهلوی و حتی قجَری را سُست میکند و حتی با یک پرسش تحریک برانگیز از مردم تهران میپرسد شما آیا این نمایندگان مجلس و سنا را میشناسید؟ با این سخن، فرمایشیبودن نهادها و ساختار نظام را در مقام نظری، فرومیپاشاند. زیرا در پایان سخنشان سنا را «مزخرف» توصیف میکند.
۸. در ادامه وارد فاز حساستر میشود و با بکارگیری لفظ قانون و قانونی به سخنرانی خود جنبهی ایجابی میدهد و میگوید: «ما مىگوییم که شما غیرقانونى هستید باید بروید.» و حرفهایتر اینکه آن را وارد فاز شرعی میکند و میگوید: «حق شرعى و حق قانونى و حق بشرى ما این است که سرنوشتمان دست خودمان باشد.»
۹. آنگاه به آوردن لفظ «خائن خبیث» برای شاه، شخصیت حقوقی محمدرضا را مهر ابطال میزند و مردم را به این پیام نوید میدهد که چون ملت مرا قبول دارد، «من دولت تعیین مىکنم! من تو دهن این دولت مىزنم!» امام با این جملهی قصار، اساس حکومت شاه و دولت فرمایشی بختیار را درهم کوبید و ملت با این جمله، دریافت تا سرنگونی رژیم چندقدمی باقی نمانده است. مردم سراسر ایران گمان میکنم در آن لحظه با این جملهی امام به اوج شادی خود رسیده بودند.
۱۰. در انتهای سخنرانی نکتهای دستوری با الفاظ فقهی میگوید که کلید ظفر بود در ۲۲ بهمن، «بر همهی ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آن وقتى که اینها ساقط بشوند.»
۱۱. بعد دست روی مطلبی میگذارد که افکار بخشی از متشرّعین ناهمراه نهضت را خنثی ساخت. یعنی آنجا که فرمودند: ما با سینما و رادیو و تلویزیون مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم.
۱۲. و در اوج سخن، حرف از ساختن میزند و قدرتمندبودن ایران و قویشدن مملکت. عین سخن این است: «ما مىخواهیم که مملکتْ مملکت قوى باشد. ما مىخواهیم که مملکت داراى یک نظام قدرتمند باشد.» همان خط و راهی که اخیراً رهبری نیز در نمازجمعه ۱۷ دی ۱۳۹۸، آن را با زبان تازهتر بیان کردند: «باید قوی شویم». آمدنت ای امام خجسته بود، ماندنت نیز خجسته و یادت و راهت هم خجسته، فرخنده، برازنده. گوشههایی از متن سخنرانی امام: بیشتر بخوانید ↓
استادِ اخلاق
به قلم دامنه : به نام خدا. شرح حال بزرگان دین و اخلاق، بهرهرسانی فراوان و آموزندگی پایدار دارد. مثلاً سالها پیش در شرح احوال آقای بروجردی -رحمهُالله- خوانده بودم ایشان آنقدر برای شأن و منزلت اساتیدش ارزش و احترام قائل بودند، حتی به گربهی منزل استاد خود احترام میگذاشتند.
آیتالله العظمی بروجردی
دیماه ۱۳۶۴ تمام شمارگان در: اینجا
هنوز نیز بهخوبی در یادم مانده که از همان آغاز چاپ و انتشار مجلهی «حوزه» در دههی شصت، آبونمان (=حق اشتراک) این مجلّهی ارزشمند شده بودم و هنوز هم شمارگانش را در کتابخانهام نگهداری میکنم. یکی از ویژگیهای این مجله این بوده در هر شماره زندگانی و احوال یکی از علمای بزرگ را مورد بررسی قرار میداد و این شیوهی اثرگذار را همواره رعایت میکرد. انسان وقتی دستش از استادِ اخلاق کوتاه است، میتواند با خواندن زندگی بزرگان و عالمان، کاستیهای خود را بکاهد و بر رونق روح خود بیفزاید و به روان خود سلامتی و تغدیهی معنوی ببخشاید.
امروزهروز، با تأسّف، پارهای از روحانیون مدار قدرت، دنیازده شدند؛ یعنی درست بر خلاف همهی آنچه خود به دیگران آموختند و یا در درس اساتید خود تعلیم دیدند. همین خسران، موجب شده روحانیتستیزان دل مردم را نسبت به علما و حوزه بدبین کنند که این دسیسه فقط با سادهزیستی روحانیت و آزاداندیشیهای آنان خنثی میشود. علمایی همچون مرحوم آیت الله بروجردی در زندگی خودشان نشانههایی برای سبک زندگی بروز دادند که میتواند مردم مؤمن را در راه عقیده و اخلاق پایدارتر بدارد. هین! همین!
نظریات سیاسی آیت الله سیستانی
شیوهی حکمرانی آقای سیستانی
به قلم دامنه : به نام خدا. پست ۷۳۵۷. از نظر من این فراز از بیانیهی آیت الله العظمی سیستانی -که توسط حجتالاسلام کربلایی در خطبههای نمازجمعهی ۸ آذر ۱۳۹۸ در عراق قرائت شد- جای بیشتری برای اندیشیدن و تفکر دارد و دیدگاه مترقی آن مرجع بزرگ را نمایان و برجسته می سازد؛ باشد تا از این رهنمود دینی و سیاسی درس بیاموزیم:
«مرجعیت عالی دینی... بار دیگر بر ممنوعبودن و حرمت حمله به تظاهراتکنندگان مسالمتآمیز و ممنوعیت بازداشتن آنها از اعمال حقوق خود در زمینهی مطالبهی اصلاحات تأکید میکند و همچنین بر مراقبت از اموال عمومی و خصوصی و لزوم دورماندن آن از حملات افراد نفوذی و تجمعات آنها تأکید و خطاب به تظاهرات کنندگان عراقی تأکید میکند که تظاهراتکنندگان مسالمتآمیز باید صفوف خود را از تظاهراتکنندگان نامسالمتآمیز جدا کنند و در زمینهی اخراج خرابکاران – هرچا باشند- با یکدیگر همکاری کنند و به آنها اجازه ندهند از تظاهرات مسالمتآمیز برای لطمهزدن به اموال شهروندان و حمله به صاحبان آنها بهرهبرداری کنند... .
مرجعیت دینی پشتیبان مردم عراق باقی خواهد ماند و تنها به ارائه توصیه و نصیحت در زمینه آنچه در راستای منافع ملت عراق میبیند، بسنده خواهد کرد و این برای مردم عراق باقی میماند که بدون سرپرستی و قیمومیت کسی، آنچه را که برای حال و آینده خود مناسب میداند، انتخاب کند.» (منبع)
نماز فرادا در هنگام نماز جماعت
پرسش: اگر وارد مسجدی شدیم و جماعتی برگزار شده بود ایا می توانیم همزمان نمازمان را فرادی بخوانیم؟
خاطره از آیت الله بروجردی
ویژگیهای آقای سیستانی

متن نقلی: توضیح دامنه: بخش هایی از مصاحبه ی شفقنا با حاج حامد الخفاف، رییس دفتر آیت الله العظمی سید علی سیستانی، مرجع بزرگ شیعیان جهان در لبنان که در زیر خلاصۀ آن با آرایۀ دامنه درج می گردد:
مرجعیت در صحنه سیاسی چه نقشی را ایفا میکند؛ مرزهای این دخالت و زمانبندی آن چگونه است؟
چهل روز گوشت گیرمان نمیآمد
درسی از آیت الله العظمی مرعشی نجفی: با برگهای اضافی کاهوها خود را سیر میکرد. مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی نقل می کند: «زمانی که ما در نجف اشرف به تحصیل اشتغال داشتیم، گاهی میشد که تا چهل روز اصلاً گوشت گیرمان نمیآمد بخوریم، خوب آقازاده هم بودیم و رویمان نمیشد برویم پیش اعلام و بزرگان آن وقت و دست دراز کنیم؛ و گاهی آن قدر سرگرم درس بودیم که تا ۲۴ ساعت گرسنه میماندیم، ولی اصلاً توجه به این مسایل نداشتیم و آن زمانی که در مدرسه قوام در نزدیکیهای صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین -علیهالسلام- در نجف اشرف به تحصیل اشتغال داشتم، با مرحوم آیةالله حاج سیدابوالقاسم ارسنجانی شیرازی که از علمای بزرگ شیراز بودند، همحجره بودم؛ ما گاهی گرسنه میشدیم و هیچ چیز نداشتیم بخوریم.
بعضی از اعیان و اشراف آن روز هم فرزندان خود را میفرستادند به نجف اشرف که درس بخوانند، ولی اینها معمولاً میآمدند و درس نمیخواندند و آش و پلویی راه میانداختند و عدهای هم از افرادی که دنبال دنیا بودند، دور اینها را میگرفتند و ارتزاق میکردند. گاهی اینها کاهوی زیادی میخریدند و میآمدند در کنار حوض و برگهای زیادی را میریختند در حاشیه حوض و ساقههای وسطش را میبردند و میخوردند. من و آن رفیق همحجرهام باهم میرفتیم این برگهای اضافی کاهوها را مخفیانه جمع میکردیم و با آنها سدّ جوع میکردیم و هیچگاه هم به خودمان اجازه نمیدادیم که برای کسی بازگو کنیم، ولی آنی از تحصیل و تدریس غافل نبودیم.» (منبع)
اقدامات و تألیفات آیتالله خویی
خاطره با طالقانی و منتظری
به قلم دامنه: به نام خدا. درین روزهای حُزن محرّم، یاد دو عالم مبارز را گرامی میدارم؛ یعنی مرحومان: آیتالله سید محمود طالقانی و آیتالله العظمی حسینعلی منتظری که با الهام از فرهنگ عاشورا و آموزههای امام حسین -علیه السلام- با شاه و ستمشاهی مبارزه کردند و زندان و حبس و شکنجهها را لمس نمودند. حجتالاسلام احمد منتظری در مصاحبهای، خاطرهی دیدار با آیتالله طالقانی و منتظری در زندان را اینگونه میگوید که عیناً نقل میشود:
«تاریخ و ساعت ملاقات آیتالله طالقانی و آیتالله منتظری در یک روز و یک ساعت بود؛ دوشنبهها و چهارشنبهها. وسط زندان اوین چادری زده بودند و اطراف آن نیمکت بود. یک طرف ما مینشستیم و طرف دیگر خانوادهی آقای طالقانی. آقای منتظری با یک پیرهن شلوار و تندتند میآمد اما آقای طالقانی با عبا و عمامه میآمد و با طُمأنینه قدم برمیداشت. این مقایسه برای ما خیلی جالب بود: یکی خاکی و دیگری پُر اُبهت.» منبع
تفکر فقهی سیاسی امام خمینی
متن نقلی: «گزارش سه دیدار با آیت الله خمینی» به قلم دکتر احسان شریعتی فرزند مرحوم دکتر علی شریعتی: در ماه مهر ۱۳۵۷، هنگامیکه در شهر اکس-آن-پرووانس فرانسه، تازه وارد دانشگاه (و رشتهٔ فلسفه) شده بودم، ناگهان روزی از مرحوم حسن حبیبی شنیدیم که پلیس صدام به اقامتگاه آیةالله خمینی ریخته و قصد اخراج ایشان از عراق را دارد، به مقصد یک کشور عربی دیگر مانند کویت یا الجزایر؛ و دوستان نهضتآزادی در خارج کشور در حال مذاکره با مقامات فرانسوی اند، برای آوردن ایشان به پاریس.ا
چند روز پس از ورود به پاریس (جمعه ۱۴ مهر ۱۳۵۷) و به منزل یکی از دوستان آقای بنیصدر، بالاخره ایشان در خانهٔ ویلایی آقای دکتر عسکری، یکی از دوستان جامایی زندهیاد دکتر سامی، در شهرک نوفل-لو-شاتو در حومهٔ پاریس اقامت گزیدند و من در آنجا به دیدارشان رفتم و در آن هنگام در این منزل فقط زنده یاد دکتر ابراهیم یزدی بود که مرا به ایشان معرفی کرد و خود از اتاق خارج شد.
در این نخستین ملاقات در فضای خلوت، با ایشان گفتگوی ساده و صمیمانهتری داشتیم: از حال استاد (محمدتقی) شریعتی پرسیدند و از کار خود من، که چه میخوانی؟ و گفتم: فلسفه. و توصیه کردند که «فلسفه شرق و اسلام را فراموش نکن!» همچنین دربارهٔ تحریکات محافل واپسگرا علیه دکتر (علی) شریعتی، گفتند: «خیلیها پیش من آمدند که علیه ایشان مطلبی بگیرند و من سکوت کردم…»
دومین ملاقات، چند ماه بعد، پیش آمد که روزی دکتر منصور فرهنگ قصد مصاحبهای با ایشان را داشت برای مطبوعات امریکا، و ما با تعدادی از شخصیتهای حاضر در آنجا، مانند آقایان لاهوتی، موسویاردبیلی، موسویخوئینیها، دکتر یزدی، صادق قطبزاده، و ..، سیداحمد آقای خمینی، در این نشست حضور داشتیم.
در ابتدا، دکتر فرهنگ از آقا پرسید: «نقش عرفان در اندیشه و حرکت شما چه بوده است؟» ایشان فرمودند: «هیچ نقشی!» کمی تعجب کردم و پیش خود فکر کردم که شاید از تیپ و لهجهٔ امریکایی دکتر منصور خوششان نیآمده باشد (دکتر فرهنگ استاد علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیا بود و مدتها در امریکا اقامت داشت و تحتتأثیر آشنایی با دکتر شریعتی، در این ایام کار-و-بارش را در آنجا رها کرده بود و برای خدمت به انقلاب به پاریس آمده بود).
دومین پرسش وی این بود که نقش روشنفکرانی چون بازرگان و طالقانی، و بویژه شریعتی، در زمینهسازی فکری انقلاب چه بوده است؟ باز ایشان گفتند: «هیچ نقشی!» و پس از مکثی افزودند: «حتی برخی از این آقایان را بر سر منابر میکوبیدند و پیرامونشان اختلافنظرهایی بهوجود آمده بود، اما امروزه در شهر و روستا شاهد «وحدت کلمه» هستیم که باید مراقب بود از بین نرود.» (نقل بهمضمون) پیش خود حدس زدم که احتمالا آمدن اخیر برخی از روحانیون نزد ایشان و بدگویی و سعایت از پیروان شریعتی در موضع ایشان تأثیری گذاشته باشد. در اینجا بود که ناگهان سیداحمدآقا وارد بحث شد و پرسید: «نقش خود شما در انقلاب چه بوده است؟» ایشان باز هم تکرار کرد: «هیچ نقشی! چون من از سال ۴۲ تا کنون، ۱۵ سال است که از مردم دعوت به حرکت میکنم و اجابت نمیکنند، اما امروزه، الهی شده و چنین نهضتی بهراه افتاده و چنین وحدتی پیدا شده!» این پاسخ آخر، ارزیابی فلسفی خاص آقای خمینی را نشان میداد که در آنزمان بهنظرم متأثر از نوعی جهانبینی تاریخی-تقدیری ابنعربیوار میآمد که بهتعبیر جامی:
حقیقت را به هر دوری ظهوریست
ز اسمی بر جهان افتاده نوریست
سومین ملاقات زمانی بود که ایشان به ایران برگشته و مقیم قم شده بودند. روزی با استاد شریعتی (و دوستانی چون مرحوم میناچی و ..)، برای دیدار با آیات عظام شریعتمداری و خمینی به بیوت ایشان رفتیم. در این دیدارهای محترمانه آنچه نظرم را در آنزمان بیشتر جلب کرد تفاوت برخورد این دو مرجع با مریدان بود (و بویژه در امر دریافت وجوهات شرعی)، که شرحش در این مجال نمیگنجد. در پاسخ به پرسشی کلی که استاد شریعتی در این مجلس مطرح کرد، تا آنجا که به خاطر دارم آیةالله خمینی بهطورکلی باز بر ترجیح خود مبنی بر عدم موضعگیری له-یا-علیه حرکت فکری دکتر شریعتی، بهدلیل امکان سوءاستفاده مغرضان و معاندان، تأکید کرد.
بعدها به این نتیجه رسیدم که از منظر تبارشناسی فکری، تفکر و موضع فقهی-سیاسی آیةالله خمینی در میانهٔ دو مکتب نجف (آخوند خراسانی -ملا محمدکاظم – و ..، شاگردش نائینی، حامیان مشروطه)، و مکتب سامرا (شیخ فضلالله نوری، شاگرد میرزای شیرازی، حامی «مشروطهٔ مشروعه»)، قرار داشته و ترکیب و تألیفی از آن دو آبشخور تاریخی و فقاهتی بوده است. پیش از انقلاب روشنفکران و مردم بیشتر با وجه اول این سنت و میراث در خانوادهٔ فکری روحانیت سیاسی و مبارز آشنایی داشتند، و پس از انقلاب بهتدریج وجه دوم غلبه یافت و به گفتمان رسمی جناح غالب نظام تبدیل شد، و این دوگانگی تبارشناختی فکری-تاریخی در قانون اساسی فعلی نیز بیش از پیش تجلی بارزتری یافت. (منبع)
فقیهِ قائم قسمت دوم
به قلم دامنه. به نام خدا. بخش دوم. فقیهِ قائم. قسمت یازدهم. این بحث را صبح امروز در مدرسۀ فکرت نوشتم: امام با ورود به ایران، مدتی در مدرسهی علوی و رفاه تهران مستقر شد و انقلاب را رهبری کرد و در ۱۰ اسفند ۱۳۵۷ با شکوه و استقبال عظیم، به قم بازگشت. زیرا امام میگفت: «من هر جا باشم، قمى هستم و به قم افتخار مى کنم. دل من پیش قم است و قمى.»
امام ۱۱ ماه در قم، در منزل آیتالله شیخ محمد یزدی مستقر شد و سپس در ۲ بهمن ۱۳۵۸ به علت عارضهی قلبی در تهران بستری گردید. پس از درمان، ابتدا مدتی در محلهی «دربند» و آنگاه به تشخیص پزشکان در «جماران» سُکنی گزید و نظام را از آن منزل _که متعلق به حجتالاسلام سیدمهدی هاشمی علیا مشهور به «امامجمارانی» بود_ هدایت میکرد و دیدارهای مردمی و سخنرانیها را در حسینیهی جماران _که در مجاورت جلویی بیت بود_ انجام میداد. در میانهی همین مدت، امام اقدامات اساسی انجام داد ازجمله: حُکمِ تشکیل مجلس بررسی و تصویب قانون اساسی کشور، فرمانِ تأسیس کمیته امداد و افتتاح حساب ۱۰۰ امام (بنیاد مسکن)، تشکیل جهاد سازندگی، و... .
قسمت دوازدهم: ۲۹ دی ۱۳۵۸ امام وصیتنامهای جدید نوشت و در آن آیتاللهالعظمی منتظری و برادرش آیتالله پسندیده را «وصیّ» خودش قرار داد و نوشت: «کسی حقِ مزاحمت با آنان را ندارد و این دو نفر (منتظری و پسندیده) وصی مطلق من هستند.»
قسمت سیزدهم: امام در جایگاه رهبر مقتدر و متقی، در برابر جریان متحد ضد انقلاب که بر روی انقلاب و نظام تیغ کشید، با قاطعیت ایستاد و خطرات آنان را _که در صدد براندازی جمهوری اسلامی بودند و در خونریزی ابایی نداشتند و به هر شیوهی خشن و خونباری چنگ میزدند_ دفع کرد. و نیز با آنکه مرحوم بازرگان را قبول داشت اما به علت سیاستِ «نرمش و گام به گام» این جریان، آنان را برای استمرار انقلاب و بقای نظام مفید ندانست. نیز امام، به حضور روحانیت در رأس قدرت اجرایی مثل مقام ریاستجمهوری اعتقاد نداشت. تا آنکه قضیهی آشوب بنیصدر و گروه تروریستی فرقهی رجوی رخ داد. این سازمان، که در پیِ تصفیه و تسویهی خونین و بیرحمانهی «درونسازمانی» از آرمان اولیهاش جدا شده بود، با مشیِ کودکانه، عجولانه، غضبآلود و سردرگُم، رویاروی نظام ایستاد. امام از این زمان، از آنان به «منافقین» یاد کرد. آنان به دستور رجوی، شروع کردند به ترور مهرههای اصلی و فکور و انقلابی نظام و انقلاب، به ایجاد وحشت و جنگ شهری در بدنهی مردم و نیز سرآخر اعلان رسمی جنگ مسلحانه با نظام در ۳۰ خرداد سال شصت. که از آنجا به بعد و در پی جو وحشت و ترور شهید بهشتی و رجایی و صدها انسان و پاسدار و بسیج و بقال و کسبه و زن و کهنسال و...، امام خمینی حاضر شد آقای خامنهای در کسوت یک روحانی کاندیدای ریاستجمهوری شود. و شد.
قسمت چهاردهم: سال ۱۳۶۵ بحران دیگری کشور را فراگرفت. قضیهی حجتالاسلام «سیدمهدی هاشمی» که در آن زمان فرمانده سپاه قدس بود. جایگاهی که امروزه حاج قاسم سلیمانی در آن قرار دارد. سپاه قدس در واقع یعنی «سپاهِ جهان اسلام» که در کنار سپاه ایران، برای اسلام و ایران و مسلمانان مأموریت دارد. آن زمان که «سیدمهدی هاشمی» بود، نام آن سپاه «واحد نهضتهای آزادیبخش» بود.
یک جریان که به جناح راست تعلق داشت، مانند آقایان حُجج اسلام: ریشهری وزیر وقت اطلاعات دولت میرحسین، روحالله حسینیان قاضی دادگاه انقلاب، علی فلاحیان وزیر وقت دولت رفسنجانی و رازینی و نیکونام هر دو از قاضیهای پروندههای خاص، و نیز عناصر خاص قدرت، با این جریان در افتاد و آنان را دستگیر، بازداشت و زندانی کرد. آیتالله منتظری در برابر این قضیه با همهی توان ایستاد و حتی در انتقاد به این حرکت امام، درنگی نکرد و تا جایی پیش رفت که میان شان حالت قهر حاکم شد. تا اینکه «سیدمهدی هاشمی» و عوامل او محاکمه و اعدام شدند.
این بحران تا نوروز سال ۱۳۶۸ میان امام و منتظری _که به تصویب مجلس خبرگان قانوناً قائممقام رهبری بود_ کماکان ادامه داشت. مرحوم منتظری _که اساساً فردی رُک و بیباک در نقدها و برخورد با کژیها بود_ به انتقادش از سیاستهای نظام ادامه داد تا اینکه امام، در نوروز ۱۳۶۸ آیتاللهالعظمی منتظری را شبانه عزل کرد و دستور داد عکس منتظری از تمام ادارات و نهادها پایین کشیده شود. و به منتظری نیز گفت: در حوزه بمان...، در سیاست دخالت نکن...، و به حوزه با درس و بحث، گرمی ببخش. امام، قبلاً، آقای منتظری را «فقیه عالیقدر» لقب داده بود. بگذرم که من قبلاً نظرم را درین قضیه در همین مدرسه، دادهام.
قسمت پانزدهم: مرداد ۱۳۶۷ در پی قبول قطعنامه ۵۹۸ از سوی امام در تیر همان سال و آتشبسِ جنگ عراق با ایران، صدام و سازمان منافقین _که ارتش آزادیبخش ملی تأسیس کرده بود و در خاک عراق پادگان اشرف زده بود و به تعبیر من اعضای آن در آن هنگام «سرباز کوچولوهای صدام» شده بودند_ به ایران حملهی مجدد کردند تا شاید تهران را اینبار فتح! کنند.
امام فراخوان ملی زدند که همه به جبهه بیایند و این خطر را دفع کنند. (من آن زمان خودم در جبهه بودم) فرقهی رجوی با تانک و نفربر و سلاح سبک و سنگین اهدایی صدام از مرز کرمانشاه تا گردنهی چهارزبَر حسنآباد اسلامآباد غرب رسید. و در طول مسیر هر کس را سر راه میدید دستور یافته بود قتلعام کند. همه را میکشت؛ چوپان، زن، کودک، کشاورز، پیرمرد، سرباز، پاسدار، ارتش و هر کسی را که در جلویش میدید، نیست و نابود میکرد. بیرحمانه کشت، بیش از چهارهزار نفر را در این هجوم که نامش را عملیات «فروغ جاویدان» نهاد، به شهادت رساند. تا اینکه بهصورت اتفاقی، یک لشکر از سپاه بدر عراق که با صدام میجنگید از سمت کردستان ایران به سمت جنوب میرفت، با این فرقه مواجه شد. و پس از آن بود که عملیات «مرصاد» طراحی و دمار از روزگار این فرقهی وطنفروش و دچار غرورِ قدرت در آورد. همان سال، اعضا و هواداران این فرقه در زندانهای ایران شورش کردند. امام دستور داد بروید آنان را دوباره محاکمه کنید. بدین مضمون: اگر توبه کردند که هیچ، ولی اگر سرِ موضعاند، با آنان با رأی «دو قاضی» برخورد کنید. که بر سرِ این حرکت که با حکم شرعی امام عملی شد، اختلاف دیدگاه برخاست. ازجمله آقای منتظری که به این قضیه انتقاد کرد. در مورد محاکمهی مجدد اینان، آمار متفاوتی در فضای مجازی وجود دارد.
قسمت شانزدهم: امام با بستنِ پروندهی رهبرشدنِ مرحوم منتظری، سعی کرد به یاران نزدیکش بهطریقی برسانَد که آقای خامنهای شایستهی این مقام است. بارها با ادبیات خاص، خصوصیتهای ایشان را برمیشمرد. و به گواه برخی چهرهها _ازجمله رفسنجانی_ این میل در امام وجود داشت که آقای خامنهای «رهبر» شوند. ازاینرو امام ابتدا دستور داد متن وصیتنامهاش را _که در آستان قدس رضوی در امانت بود_ برگردانند، تا بخشی از وصیت را اصلاح کند. و کرد.
در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ که امام رحلت کرد، در نشست ویژهی انتخاب جایگزینِ امام، اعضای مجلس خبرگان رهبری از میان همهی مباحث حقوقی، قانونی و شرعی، نهایتاً همان گواهیِ امام که آقای خامنهای شایستهی رهبری است، را در دستور قرار داد و با رأی بالا، رأی آورد. از آن روز به بعد، آقای خامنهای با لقبِ آیتالله سیدعلی خامنهای رهبر انقلاب شد که علاوه بر کمی زاویهی دید مختلف با امام، یکی از برجستهترین مبارزان و یاران امام بود. بعد از رحلت امام، در بیانهای رسمی نظام، عنوانِ «مقام معظم رهبری» به جای لفظ «امام» بهکار میرود که طبق شرع و قانون «ولی فقیه» میشود و نظام نیز بر مبنای «ولایت مطلقه فقیه» اداره میگردد. پایان. با نوشتن شانزده قسمت «فقیهِ قائم»، وقت همکلاسیهایم در مدرسۀ فکرت را زیاد گرفتم. از اینرو از همگان بشدّت پوزش میطلبم. هدفم این بود آنچه میاندیشم و در ذهن دارم، عینیت دهم. درودِ بیعدد به فکوران. تمام.
فقیهِ قائم

به قلم دامنه. به نام خدا. بخش اول. قسمت اول. این بحث را عصر امروز در مدرسۀ فکرت نوشتم: علامه محمدرضا حکیمی در صفحهی ۱۵۱ «راه خورشیدی» جملهای دارد عمیق، که من آن را در وصف امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ وام میگیرم. او اسلام را اینگونه میخواهد: «اسلامِ درگیر و قائم، نه اسلامِ تسلیم و ساکت.» از نظر من نیز امام خمینی فقیهِ قائم و «درگیر» بود، نه فقیهی خائف و ساکت.
امشب، سی سال از آن شبِ پُردلهُره _که اُمت دست به دعا داشت اما به مشیّت خدا یک «قلبِ بزرگ» از تپش ایستاد و به ملکوت اعلا رفت_ میگذرَد. هماو که مقتدایِ مقتدر بود؛ رهبری پارسا، مرجعی پویا و عالِمی والِه و والا. من، _که خود را یک «همیشهسرباز» برای آن امامِ مستضعفان و پابرهنگان میدانم_ سعی میکنم طی چند پست متوالی و جداگانه، کمی از آن خردمندِ جماران و محبوبِ دلِ سلحشوران و الگوی شیعیان و خطدهندهی مبارزان و مقاومتگرایان جهان بنویسم تا اَدای وظیفه و عشق نمایم. بسمالله.
قسمت دوم: وقتی درس فلسفه علامه طباطبایی را _که بیش از ۳۰۰ شاگرد داشت_ به تعطیلی کشانده بودند، امام خمینی برای متقاعدکردن علامه چنین گفت: «فلسفه در طول تاریخ خود قاچاق بوده و باید آن را به صورت قاچاق خواند. بهخصوص در حوزههای علمیه. نه اینقدر زیاد و برای همه کس درس بگویید و اجازه بدهید همه بیایند و بنشینند. مگر همهی اینها، اهل، هستند؟» (ص ۴۹ دایرةالمعارف مصور تاریخ زندگی امام خمینی. جعفر شیرعلینیا)
قسمت سوم: امام خمینی زمانی که بر سر حمایت خود از شهید نواب صفوی با آیتالله بروجردی به اختلاف رسید، به یارانش گفت: من به کسی اجازه نمیدهم کسی به زعیم مسلمین [آقای بروجردی] اهانت کند. هر کس و در هر مقامی باشد.» (ص ۶۱ دایرةالمعارف مصور)
قسمت چهارم: سال ۱۳۳۲ امام خمینی «رسالهی تقیّه» را نوشت و تأکید کرد تقیه راهی برای حفظِ دین است نه راهی برای مَحو آن.» (ص ۵۸ دایرةالمعارف مصور). این تعبیرٍ تازه از تقیه در آن زمان، تمامی کسانی را که ترس و دنیادوستیِ خود را در پناه تقیه پنهان میکردند، زیر سؤال برد.
قسمت پنجم: وقتی برخیها میخواستند خط مبارزهی امام خمینی با شاه را به سمتِ برخورد با آیتالله سید کاظم شریعتمداری سوق! دهند، امام _که مرجعی هوشیار بود_ گفت: «من فعلأ از این ناحیه [مؤسسهی دارالتبلیغ وابسته به شریعتمداری] احساس خطر نمیکنم. اگر احساس خطر بکنم، با دستِ طلبهها، دارالتبلیغ را میکَنم و هر آجرش در دست یک طلبه خواهد بود.» (ص ۱۰۳ دایرةالمعارف مصور)
قسمت ششم: مصطفی _فرزند امام_ در نجف، گاه به امام میگفت امشب در خانه زیارتنامه بخوانید. امام میگفت: «مصطفی! این روحِ عوامانه را از من نگیر.» (ص ۱۳۸ دایرةالمعارف مصور). امام، در تمام ۱۴ سال تبعید در نجف، با آنکه رهبری یک نهضت سیاسی اسلامی علیهی سلطنت شاه و استعمار را بر عهده داشت، هر شب با نظم خاص و عرفان الهی، به زیارت حرم امام علی _علیهالسلام_ میرفت و دست از ادعیه، عبادت و مستحبات بر نمیداشت.
قسمت هشتم: علما و طلبههای نجف بیش از هر چیز به درس بهاء میدهند... آن سال تبعید امام به نجف ( سال۱۳۴۴) حوزهی نجف ۵۴ برابر قم طلبه داشت... و در هر کوچهای در نجف پنج شش مجتهد بودند. شاه امام را به آنجا تبعید کرد تا شخصیت امام را بشکند؛ اما... اما طولی نکشید که امام در اول بهمن سال ۱۳۴۸ درس حکومت اسلامی را آغاز کردند و آن درس نوار شد و «نوار»ها بنیاد سلطنت فاسد پهلوی را ویران ساخت. بهطوری که نام انقلاب ایران «انقلاب نوار» نیز مشهور شد.
قسمت نُهم: در سال ۱۳۴۹ پشت جلد کتاب «تحریرالوسیله» عبارتی چاپ کرده بودند «زعیم الحوزات العلمیه آیت الله خمینی» [بزرگِ تمام حوزههای علمیه] که امام عصبانی شده بود کتاب را پَرت کرده بود و گفته بود «دروغ به این بزرگی؟» کتاب چاپ شده بود و آمادهی توزیع بود، گفت: «یکی هم نباید توزیع شود.» (ص۱۶۰ دایرةالمعارف مصور)
قسمت دهم: امام در دو جبهه مبارزه میکرد: با شاه و با روحانیان درباری. شاه از یک سو در مراسم عزاداری ماه محرّم شرکت میکرد و از سوی دیگر با کارتر شراب مینوشید. اما اما مبارزه با شاه را آسانتر از مبارزه با «مقدسمآب»ها میدانست. خیلی سخت است در کوران مبارزه با شاه، عناصر اینچینی سدّ راه شوند. اما خوندل خورد تا سلطنت به دست ملت و با حضور تمامی مبارزین واژگون شد.
(بخش دوم: اینجا)
قبر مرحوم منتظری
امام خمینی از نظر دکتر سروش
متن نقلی: «دکتر عبدالکریم سروش، امام خمینی را از لحاظ علمی بسیار باسواد خوانده و مقایسه شاه با او را اصلا جایز ندانست و گفت مقایسه امام خمینی با شاه مانند مقایسه «عالم پاک» با «خاک» است. این بخشی از سخنان دکتر سروش است: «اگر هیچ اختیاری نداشته باشیم جز اینکه بین شاه و آقای خمینی یکی را انتخاب کنیم بنده صددرصد آقای خمینی را انتخاب می کنم... ایت الله خمینی باسوادترین رهبر این کشور بود از ایام اولیه ی حکومت هخامنشیان تا روزگار حاضر. هیچ کس به لحاظ علمی به پای او نمی رسید. چرا؟
برای اینکه اولا فقیه درجه اولی بود، عرفان هم خوانده بود، فلسفه هم خوانده بود... شاه قبل از آقای خمینی که بود؟ یک جوان بیست ساله که از سوئیس بلند شده بود آمده بود ایران... سوادی نداشت... حداکثر یک دیپلم داشت. آن دیپلم را هم من خبر ندارم. اصلا جای مقایسه نیست،... نه فقط ایران، شما سراغ پادشاهان انگلستان و فرانسه بروید، اینها آدم های بافکری نبودند. در تاریخ ما آقای خمینی واقعا یک نمونه ی بی نظیر بود. (منبع)
منبع دوم به همراه فیلم سخنان دکتر سروش (اینجا)