تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
چرا امام آمد؟

نوشته های جناب توحید: بسم الله الرحمن الرحیم. چرا امام آمد؟ در آغاز دهۀ چهل، حاج آقا روح الله مشهور به «آقای خمینی» به دلیل حضور مقتدرانۀ مرجع عامه آیت الله العظمی سید حسین بروجردی در قم، یا در سکوت بود و یا در انزوا و درس و عرفان. با درگذشت ایشان در دهم نوروز سال چهل، کم کم نام «خمینی» بر سر زبان ها افتاد. طی سه سال، سه سخنرانی مهم علیۀ رژیم شاه کرد. سال 1342 شاه، «آقای خمینی» را در قیطریۀ تهران در حصر کرد. سپس به دلیل سخنرانی دیگرش در سال چهل و سه وی را از ایران به ترکیه تبعید کرد و پس از مدتی از آنجا به عراق و در اوج انقلاب در مهر ماه پنجاه و هفت، به روستای نوفل لوشاتو در فرانسه. تا این که پس از پانزده سال تبعید، پای امام خمینی به خاک وطن رسید.»
رهبر نهضت اسلامی در ترکیه تحریرالوسیله را نگاشتند. در نجف به درس و بحث پرداختند. و گه گاهی شاگردان و پیروان خود در ایران را با پیام های مخفی کتبی و شفاهی به مبارزه علیۀ شاه فرا می خواندند. کم کم در مدرسۀ شیخ انصاری نجف، بحث حکومت اسلامی -که گاهی با عنوان ولایت فقیه مخفیانه چاپ و توزیع می شد- را مطرح نمودند. صحبت های ایشان از طریق «نوار» به میان مبارزان راه می یافت. اعلامیه ها و عکس ها و نوارهایی که از سوی رژیم شاه جُرمی خطرناک محسوب می شد که اعدام، سرنوشتِ محتومِ دارندۀ آن بود. به همین دلیل انقلاب اسلامی ایران را «انقلاب نوار» هم نام داده اند که بعدها امام خمینی آن را «انقلاب نور» نامید.
با اوج گیری انقلاب توسط مردم در هفده شهریور پنجاه و هفت و پاییز و زمستان همان سال، با اِعمالِ نفوذ شاه بر رژیم عراق، آیت الله خمینی مهر پنجاه و هفت از عراق اخراج شد. سوریه و کویت وی را نپذیرفتند. فرانسه به ایشان اجازۀ اقامت داد. از این زمان به بعد، مبارزین و مردم «حاج آقا روح الله خمینی« را امام خمینی لقب دادند و لفظ «امام» در ایران -که همچنان باقی ماند- اشاره است به مقام و جایگاه رهبری نهضت و تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران.
در دی پنجاه و هفت شاه از ایران «دَر» رفت. امام که در فرانسه سیصد و سیزده مصاحبه و سخنرانی مهم کرده بودند و در آن تئوری های متعدد و وعده های فراوان به ملت داده بودند، به ایران آمدند. ده روز بعد، بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت پدیدار گشت و رژیم سلطنتی شاه، مفتضحانه به دست ملت سرنگون شد و بعد در دوازدهم فروردین پنجاه و هشت «جمهوری اسلامی ایران» با رأی پرشور و شعور مردم، تأسیس و برقرار گردید. حال با این توضیح و شرح گذرا، سؤال این است چرا امام آمد؟ به نظر من امام اُمّت حداقل برای این اهداف به ایران آمد؛ امام برای این به ایران آمد که:
که بنیادِ شیوه های سلطنتی، شاه و شاهی گری بکلّی از پهنۀ کشور رخت بَربندد.
که هیچ کسی به خود جرأت ندهد بر ملت سیطره و ستم داشته باشد.
که هیچ مقام و پستِ دائم العمری و بدون پاسخگو نداشته باشیم.
که مردم حاکم بر سرنوشت خویش باشند.
که ملت، همۀ مقامات (به تعبیر امام، نوکران مردم) را بر پُست ها بکارند.
که دولت به ملت خدمت کند و ایرانِ آزاد را آباد سازد.
که هیچ دست اندرکاری، حق نداشته باشد دیکتاتوری پیشه کند.
که اسلام و ایران در کنار هم برای مردم آسایش و معنویت فراهم آورند.
که هیچ شرکی، پرستشی، کُرنشی و ستایشی جز توحید و خداپرستی شکل نگیرد.
که مردم با عمل مختارانه به احکام دین، به اوج کمال و تعالی نسبی برسند.
که تبعیض و فساد و دزدی و اختلاس و اَشرافیت نابود و فنا شود.
که روحانیت برای خود حقّ ویژه ای قائل نشود و مردم را رَمه نپندارد.
که «رأی ملت»، میزان باشد، نه به تفسیر ناروای آن روحانی، زینت و عاریت.
که آقازادگی، امتیازطلبی، جناح گرایی، حذف، حصر و ردّصلاحیت استصوابی نباشد.
که همه ایرانیان (شیعه، زرتشتی، مسیحی، سنی، کلیمی و ...) برای ایران تصمیم بگیرند.
که با رژیم استبدای، خائف و خائنِ شاه، تماماً فرق داشته باشیم.
که در یک کلام، زمینه ساز ظهور حضرت مهدی موعود (عجّ) باشیم.
ایران. بهمن ماه. توحید.
خاندان صدر را بیشتر بشناسیم
...
مقتدی صدر. دیدار با ولیعهد عربستان
محمد بن سلمان و ولیعهد امارات
شیخ محمد بن زاید آل نهیان:
کامل این پست در: اینجا
نمازجمعۀ بی نرده
نوشته های جناب توحید: بسم الله الرحمن الرحیم. دیروز جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، سه اتفاق در سه نمازجمعه شهرهای تهران، تبریز و مشهد رخ داد که هر کدام قابل تأمل است؛ من هم پیرامون آن چند نکته ای می گویم و فعلاً از آن رد می شوم.
یک: در تهران: حجت الاسلام سید احمد خاتمی در خطبههای نماز جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶ گفت: «به عنوان کسی که ۴۵ سال است طلبه هستم، به مردم میگویم که والله یک ریال از حقوق ماهانه طلاب که به آن «شهریه» میگویند، از بودجه کشور نیست؛ بلکه از وجوهات و سهم امام (عج) است که مردم میدهند.» (منبع)
دو: در مشهد: آیتالله سیداحمد علمالهدی در خطبههای نماز جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶ از استاندار درخواست کرد نرده های حایل میان مردم و مسؤولان را از نمازجمعه جمع آوری کنند. (منبع)
سه: در تبریز: حجت الاسلام آل هاشم، امام جمعه تبریز که دو هفته زودتر از آقای علم الهدی خواهان برداشتن نرده ها از نمازجمعه تبریز شده بود؛ در نمازجمعۀ این هفته ۶ بهمن ۱۳۹۶این سخن را عملی کرد و نمازجمعۀ بی نرده، برپا نمود که در عکس زیر نشان داده می شود.
سه نکته بر این سه سخن
یک - نیازی نیست آقای حجت الاسلام سید احمد خاتمی قسم جلاله بخورد. اتفاقاً سخن بر سر همین است چرا بودجۀ عظیمی که از خزانۀ دولت می گیرند را خرج مشکلات طلبه ها نمی کنند و شهریۀ زیر خط فقرشان را ارتقاء نمی دهند تا طلاب بزرگوار در تنگنای معیشتی مجبور باشند از زیِّ طلبگی خارج شوند و تن به کارهای مشقّت بار دیگری بدهند. هر چند به نظر برخی از مراجع، علما، و خصوصاً استاد شهید مرتضی مطهری، حوزه های شیعه _با تبار دیرین و فرخندۀ 1000 و اندی ساله_ برای حفظ هویت و استقلال فکری و آزادی اجتهاد و بیان نظرات سیاسی و فقهی، نباید به هیچ دولتی وابستگی مالی داشته باشند. پس، سخن آقای سید احمد خاتمی اساساً محل اشکال و ایراد است و نیازی به سوگند هم نیست که قرآن کریم سوگند خوردن های بی جهت را نهی نموده است.
دو - سالهاست خیراندیشان به نرده بندی و حصارکشی میان مردم و مسؤولان در نمازجمعه و جاهای خاص دیگر، اعتراض کردند و می کنند ولی هیچ اعتنایی نکردند. اساساً اگر نرده کشی ست چرا این نرده ها را در انتهای نمازجمعه نمی کشند که مردم در جلو بنشیند و خادمان ملت (دست اندرکاران) در ردیف های عقب تر؟ آیا ثوابی که می گویند ردیف های یک و دو و سه نماز دارد هرگز ردیف های بعدی ندارد، همیشه باید نصیب یقه سفیدان شود!؟ همین نرده کشی ها و حصارها و خصوصاً حصرها ملت را دلخور و منتقد و گاهی هم مأیوس کرده است. تبعیض های بی جهت که حتی در فرائض شرعی علیۀ بینوایان و مردم عادی روا می دارند!
سه - اگر واقعاً قرار شده است نمازجمعۀ بی نرده اقامه شود باید ردیف های جلو بر روی همۀ مردم نمازگزار باز باشد، نه این که باز هم خیال کنند هر کس شغل دولتی دارد، برتر و والاتر است و باید ردیف اول تا نهم و دهم بنشیند و الّا شأنش فرو می ریزد و پرستیژش ضایعه می گردد. طبق فرمول قرآن نزد خداوند، اَکرم کسی ست که تقوای بیشتری دارد نه شغل و مقام بالاتر: یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ. ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و ملت ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بی تردید گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است. (سوره حجرات آیهی سیزده ترجمۀ شیخ حسین انصاریان)
پس؛ ابوالمشاغل ها، هی راه نیفتند بروند ردیف جلو را برای خود ملک طِلق کنند، آنها بروند ردیف های آخر نماز و در میان ملت (=ولی نعمت) جا بگیرند تا این تبعیض های مُهلک دورۀ اموی و تزها و شیوه های ناروای معاویه ای، و نیز فخر و تفاخر و خودنمایی و ریاکاری! از جمهوری اسلامی رخت بر بندد. ایران. هفت بهمن. توحید.
چالش دربارۀ دکتر سروش
به قلم دامنه: به نام خدا. به این قضیۀ جالب اما تأسف انگیز زیر که در اتوبان تهران_قم میان دو روحانی بر سر پخشِ صدای دکتر عبدالکریم سروش از سیستم صوتی ماشین رخ داده دقت کنید. دامنه یادآوری کند که سال هاست از دهۀ چهل و پنجاه تا اکنون برخی از روحانیون ضد شریعتی، تلاش کرده و می کنند تا نام و یاد و آثار معلم انقلاب دکتر علی شریعتی را محو کنند و او را در میان مردم مذهبی و نسل جدید با انواع تهمت ها و دروغ ها و اهانت ها و نقدها و هجمه و سانسورکردن ها و حذف کردن های نوشته و عکسهایش، بد جلوه دهند و حتی به قول آن تاریخ نویس دستوری نهضت امام خمینی _حجت الاسلام سیدحمید روحانی زیارتی_ ساواکی!!! اش بخوانند! اما هرگز نتوانسته اند دکتر علی شریعتی را از دل ملت ایران محو نمایند. زیرا شریعتی؛ فریادی علیۀ استبداد، شعوری علیۀ جهل، و پُتکی بر فَرق استحمار و استثمار و استعمار بود. چنین اندیشمند مبارز محبوبی را چه کسی قادر است از ذهن و دل ملت پاک کند!؟ به قضیۀ زیر فراست کنید:
«خوب حرف میزند؛ پدرسوخته!»
متن نقلی: «مهراب صادق نیا، عضو هیات علمی دانشگاه ادیان و مذاهب قم، در یادداشتی با عنوان «خوب حرف میزند؛ پدرسوخته!» نوشت: از تهران باز میگشتم. عمامه، عبا، و قبایم را روی تشک عقب ماشین گذاشته بودم و رانندگی میکردم. خروجی تهران به سمت قم، یا همان عوارضی، یک روحانیِ جاافتاده منتظر ماشینهای عبوری بود. پیشِ پایش ترمز کردم و گفتم: «حاجآقا من قم میروم و اگر شما هم آنجا میروید افتخار بدهید و سوار شوید.» لبخندی زد و به تشک عقب نگاهی انداخت؛ عمامه من را که دید خاطرجمع و سوار شد.
«سلام و علیک» ما که تمام شد، از او اجازه خواستم و دکمهی پخش ماشین را فشردم تا ادامهی سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش را گوش بدهم. یک دقیقهای طول نکشیده بود که حاجآقا فریادش بلند شد: «سروش؟!!! آقا از شما بعید است به حرفهای این خدا نشناسها گوش بدهید». آرام به کنار اتوبان آمده و ماشین را نگه داشتم. به حاج آقا گفتم «ما یکی از کارها را میتوانیم انجام بدهیم: شما تحمل کنید و سخنرانی را بشنویم؛ من به حرف شما عمل کنم و پخش را خاموش کنم؛ و سوم این که شما را همینجا پیاده کنم». با تعجب نگاهی کرد و گفت بشنویم، تحمل میکنم. بیست دقیقه از بحث سروش با عنوان «سکولاریزم خونین یا ستیزهجو» نگذشته بود که حاج آقا سرش را تکان میداد و میگفت: «درست میگوید پدرسوخته، واقعا درست میگوید». لبخندی زدم و گفتم، اگر درست میگوید، دیگر چرا «پدرسوخته»؟ گفت: «این آقا چون آدم خرابی است، حتی اگر درست هم حرف بزند، از سر پدرسوختهگیاش هست…» (منبع)
رهبری در خانۀ خشتی
به قلم دامنه. به نام خدا. یک مرجع است؛ یک عالم آگاه دینی. یک فقیه است؛ یک مقتدای محبوب اسلامی. آیتالله العظمی سید علی سیستانی. نشسته بر خانهیخشتی؛ در زاوی@ی جنوب شرقی حرم حضرت امام علی.
آیتالله العظمی
سید علی سیستانی
آن مرجع ساده زیست، چون بر مشیء امام علی (ع) زندگی می کند، بر قلوب مؤمنین حضوری محبوبانه دارد. سیستانی بزرگ، چون عالمی خبیر و تیزیبن است، بر کیدهای دشمن حیله ورز آگاه است. نقشه های آنان را می شناسد و هم حوزه و هم دولت و مردم عراق و منطقه را بخوبی هدایت می کند. او بی آن که خدَم و حشَم و گارد و هزینه های میلیاردی حفظ جان، داشته باشد، در همان خانۀ خشت خام گِلی، بر عراق و جهان اسلام نفوذی فوق العاده دارد و ذرّه ای هم هوا و جاه و مقام و ریاست و فرمانروایی در او نفوذ ندارد. راستی؛ چه چیزی باعث این نفوذ و محبویت است؟ راستی و درستی و ساده زیستی. درود بر آن مرجع بزرگ شیعیان جهان. جانش برای حفظ کیان اسلام، همیشه جانان.
سیستانی و اهل سنّت
برخی از کلیدواژه های این سخن حکیمانۀ آیت الله العظمی سید علی سیستانی این گونه است: دین همان محبّت. تعجّب از تفرقه. دفاع شیعیان از حقوق اجتماعی و سیاسی سُنّی حتی قبل از حقوق خود. گفتمان شیعه دعوت به وحدت. نگویید برادرانِ اهل سنت؛ بگویید جانِ ما اهل سنت. حال مقایسه کنید دیدگاه مترقی و حکیمانۀ این مرجع محبوب را با دیدگاه های شاذّ و اختلاف افکنِ برخی از مقدس مآب های به دور از حکمت و مصلحت و حقیقت، که تمام مأموریت شان دویّت آفرینی میان مسلمانان و فِرَق دینی ست و دست گذاشتن روی رویدادهای خاص و آب و تاب دادن به استثناء های دین به جای نشر قواعد و مبانی و اشتراکات. خدا، آقای سیستانی را تندرستی و بقای عمر دهاد تا عِماد جهان اسلام برقرار و استوارتر بماند.
در حوزه نجف چه می گذرد؟
توضیح ضروری دامنه: به نام خدا. این مقاله را پریشب خواندم و دیدم نکات ظریف و لطیفی دارد و برای ما که شیعه اثنی عشری هستیم و به روحانیت مستقل شیعیه، علاقه و اعتقاد راسخ داریم، بسیار مفید است. من از خواندن آن لذت و بهره بردم. شما نیز تا آخرِ متن، امتحان کنید شاید هم نظر باشیم اگر این گونه هم نبود، لااقل بر اطلاعاتان نسبت به برترین و قدیمی ترین نهاد مذهبی شیعه _حوزه نجف_ افزوده می شود:
رابطه شاگرد و استاد در فضای حوزه نجف رابطه ای سنتی و مبتنی بر احترام و تفقد است. در نجف انتظار می رود طلبه پیش از اذان صبح برخیزد و پس از نماز صبح در درس استاد حاضر شود. دروس معمولا تا حدود ۱۰ صبح به طول می انجامد.
در نجف درس و بحث طلبگی در حد بالایی از آزادی صورت می پذیرد و اساسا طرح اشکال و انتقاد به استاد یک مزیت علمی تلقی می شود. لذا مستشکلین دروس مراجع و اساتید همواره از اعتبار خاصی در این حوزه برخوردار بوده اند... طلبه ها نیز معمولا بحث های خود را حداقل یک بار با طلبه قوی تر و یک بار با طلبه پایین تر بحث می کنند تا درس ها به اصطلاح به خوبی هضم شود.
در حال حاضر حدود ۱۴ تا ۱۵ هزار طلبه در نجف حضور دارند. اگر کسی بخواهد درس می خواند و فاضل می شود و اگر کسی نخواست تقریبا امکان عملی و نظام ارزشیابی برای وادار ساختن او به تحصیل علم وجود ندارد. بسیاری از طلبه ها برای تبلیغ و تبیین احکام به کشورها یا بلاد خود بر می گردند و انچه آموخته اند برای وظایف آنان در دور دست کافی است.
طلبه نجفی باید ساده زندگی کند. او برای گذران زندگی خود وابسته به شهریه اساتید است و در این حال برای درآمد بیشتر باید یا به پروژه های تحقیقی مرتبط با حوزه بپیوندد یا کلاس قرآن و حدیث بگذارد، یا نماز و روزه استیجاری بگیرد ویا اگر مقدور باشد حج نیابتی برود و یا کمکی از خانواده دریافت کند یا میراثی از درگذشتگان داشته باشد. طلبه نجفی نمی تواند شغلی برای خود اتخاذ کند. برای همسرشان نیز امکان شغلی معتنابهی فراهم نیست. تبلیغ نیز چندان شایع نیست و تعداد زیادی را در بر نمی گیرد و اگر هم هست برای طلبه های غیر عراقی بسیار کم است.
نگاهی به میزان شهریه دریافتی طلبه های نجف در شرایط فعلی، درک وضع معیشتی آنان را روشن تر می سازد. طبق اطلاع سقف دریافتی یک طلبه درس خارج خوان متاهل به عنوان شهریه حدود ۶۰۰ هزار تا ۶۳۰ هزار دینار عراقی یعنی نزدیک ۵۰۰ دلار است. این میزان برای طلبه ی سطوح پایین تر به نسبت تجرّد و تاهّل بین ۳۰۰ هزار دینار تا ۶۰۰ هزار متغیر است. بیشترین پرداخت نیز مربوط به آیت الله سیستانی به مبلغ ۲۰۰ تا ۲۲۰ هزار دینار به پایین است.
به طلبه نجفی توصیه می شود به کارهای اجرایی وارد نشود و تصدی مسئولیت دولتی نکند. او برای نمایندگی و مناصب سیاسی و مشاغل اجرایی تربیت نمی شود. او باید فقیه شود و چنان که قبلا گفته شد نمی تواند انگیزه ای غیر از طلبگی داشته باشد و هیچ چیز در این حوزه نباید این هدف مهم را تحت الشعاع قرار دهد. چه علم باشد، چه سیاست و چه منصب و چه مسئولیتی اجتماعی.
روحانیت در نوع خود یک صنف متمایز است و به حریم خود حساس است. محترم بودن روحانیت از لوازم تاثیرگذار بودن این قشر است لذا دقت های زیادی در حفظ شأن خود دارند. نوع حیات و حضور اجتماعی آنان نیز از فرم و ویژگی های خاصی تبعیت می کند. در مجامع و مجالس عمومی معمولا در محل خاصی می نشینند و رعایت یکدیگر را می کنند و معمولا به کسی که فضل بیشتری دارد و یا از سادات است و یا معمّرتر است به احترام جای بهتری داده می شود. پیشتر گفته شد که طلبه باید از تجمل پرهیز کند و در سلوک اجتماعی متین و سنگین و موقر باشد. افتاده راه رفتن و آرام صحبت کردن و خوش حساب بودن لازمه این صنف است.
عموما پوشیدن ساعت مچی، بلند کردن موی سر، پوشیدن لباس گرانقیمت، رانندگی با موتور، رانندگی اساتید با ماشین، جر و بحث کردن در خیابان، پرسه زدن در بازار، خوردن غذا در خیابان و رفتن به قهوه خانه و امثال آن از این صنف پذیرفته نیست گرچه ممکن است طلبه های برخی بلاد خیلی مقید به همه این موارد نباشند.
در ازدواج٬ دیدار دختر و پسر قبل از عقد امری مذموم است. خواستگاری از طریق زنان صورت می پذیرد و آنها باید بپسندند. شاید دختر از دور و بدون اطلاع طلبه، او را ببیند. اما ملاقات رو در رو قبل از عقد پسندیده و رایج نیست. با خانواده بازار رفتن یا در پارکهای عمومی قدم زدن برای طلبه پسندیده نیست. همسر طلبه نجفی همیشه پوشیه می زند حتی اگر تنها به خیابان برود و اگر با همسر خود به ضرورتی بیرون برود دو قدم از شوهر خود عقب تر راه می رود. صورتش را جز مَحارم نمی بیند. در مجالس خانوادگی اختلاط با نامحرم وجود ندارد ومعمولا سفره ها و مجالس جدا بر پا می شود. طلاق بسیار نادر است و پسندیده تلقی نمی شود. اختیار همسر دوم نیز مخصوصا برای اساتید یک امر ناپسند شمرده می شود مگر آنکه همسر نخست دارای بیماری خاص و عذری کاملا پذیرفته شده باشد.
عمامه گذاری معمولا پس از گذراندن دوره سطح در محضر اساتید یا مراجع صورت می پذیرد. اندازه عمامه نیز خوب است با سطح علمی سازگاری داشته باشد. در عموم مکان های اجتماعی نیز انتظار می رود طلبه همواره پس از عمامه گذاری با لباس روحانیت در محافل حاضر شود. معمولا در یادکرد ها چه از مراجع و چه از اساتید عنوان آقا به کار میرود، نظیر آقای خویی، آقای خمینی، آقای سیستانی. در خطاب های رسمی برای استفاده از عناوین دقت می شود و عبارات «حجت الاسلام و المسلمین» برای اساتید و مجتهدین مطرح و عنوان آیت الله برای مقامات بسیار بالای حوزوی استفاده می شود. (منبع)
روحانیت دارا
به قلم دامنه. به نام خدا. اخیراً درمانِ یک روحانیِ مقام ارشد نظام در آلمان، خبرساز شده است. در این باره دامنه چه دیدگاهی دارد؟ دامنه اساساً با روحانیت دارا، مرزبندی دارد. چون معتقد است روحانیت دارا نمی تواند شکل بگیرد؛ چرا؟ چون از وقتی که طلبه ای وارد حوزه علمیه می شود نه وقت کارِ اقتصادی دارد و نه گرایش مال اندوزی. نه مشی ثروت دارد، نه مشق زر و زیور. و نه اساساً از طبقۀ سرمایه دار و تیول دار برخاسته است. روحانیت از بدو ظهور تا کنون همیشه مانند محرومان و طبقۀ فرودستِ مسلمین، زندگی و ساده زیستی داشته است.
از فضلیت های درس آموز روحانیت و عالمان دینی یکی این بوده است که آنان همۀ هَمّ و غمِّ خود را مصروف اجتهاد، تهذیب نفس، ساده زیستی، همدردی با محرومان می ساخته اند و از طلبگی تا زعامت، هرگز از زیِّ طلبگی بیرون نمی رفته اند. و طلبگی نقطۀ اوجش قناعت و محرومیت بود. محرومیت نه به معنای گدابودن. بلکه به معنی دوری از مال، پرهیز از ثروت، جدایی از مقام، اجتناب از رفاه، و فاصله گیری از دارایی و و انشقاق از تمکُّنات مادی و زندگی اَشرافی. و همین ویژگی ها، روحانیت را شایشتۀ جلوداری و زعیم اُمت بودن، باقی نگه می داشته است.
در سرگذشت مراجع عظیم الشّان شیعه، علمای برجسته اسلام و روحانیون مبارز و وارسته بارها و بارها خوانده ایم آنها در طول طلبگی و مرجعیت به نون شب محتاج بودند و شب را با گرسنگی بر بالین می نهادند و سحرگاه به درگاه خدای باری تعالی ناله و ضجّه می بردند و هرگز دست تکدی به سوی کسی دراز نمی نمودند و عزّت نفس را با همین نداشتن ها به درجه ی اعلا می بردند. و بالاترین پولی که داشتند و با آن ارتزاق و امرار معاش می کردند همان پول مقدس مردمی شهریه امام زمان (عج) بود. و همین ویژگی ها آنان را پیشوا و اُسوه و مرجع نگه می داشت.
روحانیت ایران تا پیش از انقلاب، زندگی مشقّت باری داشت. شاه به آنها هم جسارت می کرد و هم بسیار سخت می گرفت و آزار و آوارگی می داد و نیز در زندان و شکنجه و تبعید و زیر دیدِ ساواک نگه می داشت. بنابراین روحانیت ایران هرگز دارا نبود. و افتخارش همین بود که دارا نیست. بلکه داناست. و ما مردم ایران با روحانیت آگاهِ وارسته پیوند تقلیدی و هم اندیشی داشتیم. هم از آنان پیروی می کردیم و هم با آنان به بحث و نقد می پرداختیم.
اما در مورد آیت الله سید محمود شاهرودی (رئیس سابق مجلس اعلای کشور عراق. رئیس اسبق قوه قضائیه ایران. رئیس حل اختلاف قوا. و هم اینک رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام) باید بگویم که یک سایت نوشته بر اساس اطلاعاتی که داریم، هزینه های درمان ایشان نه از منابع عمومی که توسط خود آیت الله سید محمود شاهرودی پرداخت شده است. (منبع). خود آیت الله سید محمود شاهرودی هم در این (منبع) موضوع درمانش را توضیح داده است.
دامنه دراین باره سه نکته میگوید و میگذرد:
قضیۀ عزل آیت الله منتظری
آیتالله ابراهیم امینی نجف آبادی:«اما متأسفانه تلاشهای امام به نتیجه نرسیدند و عملکردها و رویکردهایی که شدیداً به کیان نظام صدمه میزدند و عرصه را برای دخالت دشمنان مساعد میکرد، از جانب آقای منتظری ادامه پیدا کرد...
حضرت امام را به این نتیجه قطعی رساند که ایشان برای تصدی مسئولیت سنگین رهبری شایستگی لازم را ندارد و باید بیش از آنکه نظام خسارات جدیتری ببیند، ایشان را از مقامش عزل کنند و لذا در حالی که از تخریب حاصل عمر خود، بهشدت آزُرده خاطر بودند و صدمه روحی سنگینی خوردند، اما قاطعانه ایستادند و آقای منتظری را بهرغم علاقهای که به ایشان داشتند، از مقام قائم مقامی رهبری عزل کردند.» مصاحبه با ماهنامۀ پاسدار اسلام. (منبع)
دستفروشی یک روحانی
به قلم دامنه. به نام خدا. وقتی تیتر امروز روزنامۀ همدلی را دیدم بشدّت شوکّه شدم. سه دهه ایی که در قم هستم و در دهۀ شصت نیز، دو سه سالی قم بودم، هرگز به چشم خودم ندیدم یک روحانی در کنار خیابان دستفروشی کند. دیدم کتابفروش بودند و هستند ولی در مغازه نه گوشۀ معابر.
روزنامۀ همدلی
چه به روزِ این گونه روحانی های عزّتمند و آبروخواه آمده که او حاضر شده است برای معاشش، کُنج معبری بساط پهن کند تا پیش خانواده اش خجل و شرمسار نباشد. حرفی ندارم وا می گذارم و رد می شودم و به برخی از آن بی دردهایی! فکر می کنم که چگونه این صحنه ها را می بینند، ولی غرقِ قدرت طلبی، مجامله گویی، مال اندوزی، چرب زیانی، فریب، ناحق گویی و ریاکاری اند. و هر سویی که چرب و نرم و رسمی بود، همان سو حاضرند و برای توجیه و وجیه سازی، جعل روایت می کنند و جهل و خیانت می خرند. کاش بمیرم و این صحنۀ دردناک و هشداربخش این شیخِ لباسِ پیامبر پوشیده ی باعزّت گوشه ی کوچه را نبینم که این گونه مجبور به اِمرار معاش شود.
دستدادن به زن
جناب دارتوکِن دارکوب دیشب پرسش دیگری به دامنه ارسال کرده، چون شب، به مشیت خدای متعال، خواب بر انسان مستولی ست، پاسخ موکول شد به امروز که جمعه است به قول ایرانی ها آدینه. او پرسیده جناب اقای دامنه «در بارۀ معضل بقرنج به نام دست دادن به زنان چه دیدگاهی داری؟» جناب دارکوب حاشیه هایی هم نگاشته... و قِس علی هذا.
پاسخ دامنه
به نام خدا. سلام من به شما «جناب دارتوکِن». اول این که مُلا لغتی دامنه بگوید بقرنج غلط است و املایش بُغرنج است. یعنی پیچیده. مُعقّد. بسیاردرهم. پیچ در پیچ. دشوار. مُعمّا. دوم آن که دامنه حتی به حدّ طلبه نیست، چه رسد به فقیه! این سؤال را باید به دفاتر مراجع تقلید در قم می فرستادی. ولی خوب، چون میان شما و دامنه نوعی تراضی و ترازو حکمفرماست پاسخی عرض می کنم و مستندی نیز ضمیمه.
مسوول دفتر و شاگرد مرحوم آیت الله العظمی منتظری یعنی حجت الاسلام مجتبی لطفی در یادداشتی با عنوان «حرکت ورزشکار ایرانی و فتوای کارگشای آیت الله منتظری»، میگوید که آن مرحوم در سال ۱۳۸۱ در پاسخ به یک دانشجوی ایرانی ساکن اروپا، با شرایطی دست دادن را جایز دانسته بود.
حجت الاسلام مجتبی لطفی نوشت: «چند روز گذشته [علی هاشمی، قهرمان وزنه برداری] ورزشکار ایرانی هنگامی که خانمی مدال برگردنش می آویزد با حرکتی عجیب و غریب رغم دست دراز کردن آن خانم، برای چند ثانیه سوژه خبری پر سرو صدایی ایجاد می کند. از این دست موارد به ویژه در مراودات دیپلماتیک کم نداریم یا باید فدراسیونهای ما طی پروتکلی از پیش تعیین شده از تکرار این حوادث جلوگیری نمایند یا به فتوای مراجعی که در این موارد به جواز دست دادن با نامحرم فتوا داده اند مراجعه کرد.
پانزده سال پیش! در اردی بهشت ۱۳۸۱ ایمیلی به دست آیت الله منتظری رسید. پرسش کننده دانشجوی ایرانی ساکن اروپا بود که با سفارت ایران همکاری داشت. اما مشکلی دارد و آن این که کارمندان سفارت ایران با خانم هایی که روابط دیپلماتیک دارند دست نمی دهند و این امر نوعی توهین به اسلام و فرهنگ ایرانی و توهین به خانمی تلقی می شود که دست خود را دراز کرده است. اومی گوید ما مجبوریم حرکات عجیب و غریبی انجام دهیم! خواهشمندیم برای این معضل چاره ای اندیشیده شود.
آیت الله منتظری در پاسخ، با شرایطی دست دادن را جایز دانستند:
1 . زن غیرمسلمان برای خود حرمتی قایل نشده و ترک آن را بی حرمتی به خود تلقی کند.
2 . در دست دادن قصد لذّت و فساد نباشد که مطلقاً جایز نیست.
3 . حِلّیت مبنی بر ضرورت عرفی است که در ضرورت به همان مقدار ضرورت حلال می شود.
در پایان آیت الله منتظری از باب احتیاط میگوید اگر دست دادن با دستکش امکان دارد احتیاط خوب است.
این فتوا وقتی صادر شد که آیت الله منتظری در حصر خانگی ناشی از سخنرانی ۱۳ رجب به سر می برد که در آن انتقاداتی را مطرح کرده بود. اما بیش از یکسال پس از آن که دیگر از حصر آزاد شده بود و کمتر کسی از این فتوا اطلاع داشت و پس از دست دادن خانم شیرین عبادی با یکی از فعالان سیاسی، این فتوا علَم شد که چه نشسته اید! منتظری به دنبال توجیه دست دادن یک خانم با یک آقاست و شروع حمله و پیش کشیدن مسایل سیاسی.
فقیه عالیقدرمرحوم آیت الله العظمی منتظری
آتش بیار معرکه روزنامه جمهوری، کیهان و برخی نشریات محلی چون ۱۹ دی قم بود. القصه فتوایی که که می توانست کارساز باشد و مورد بررسی علمی قرار گیرد و برای خارج نشینان، دیپلمات ها و ورزشکاران کارگشا باشد با هوچی گری رسانه ای، رفت تا موجی علیه آیت الله منتظری ایجاد نماید. و کم له من نظیر…!» (منبع)
ویژه نامۀ آیت الله منتظری
متن نقلی: توضیح دامنه. این متن، گفتوگویی ست میان سازندگان مستند «قائم مقام» با عمادالدین باقی. مستند قائممقام به زندگی فقیه عالیقدر،مرجع تقلید شیعیان جهان مرحوم آیت الله العظمی حسینعلی منتظری می پردازد. تهیهکننده اش مهدی صفارهرندی ست و کارگردانش سیدعلی صدرینیا. عمادالدین باقی -که از نزدیکان و علاقمندان به مرحوم منتظری بوده و هست- نیز در این مستند سخن گفته است. مستندی که می خواست، منحصر به فرد باشد، ولی هنوز کسی نمی تواند مرحوم منتظری را بدرستی بشناساند زیرا درک و بیان واقعیت ها و قضاوت ها در این باره بسیار حُرّیت و انصاف و از همه مهمتر آزاداندیشی و حق گرایی می خواهد. عکسهای منتخب این پست، از دامنه است.
آیات عظام مرحوم منتظری
مرحوم موسوی اردبیلی، شبیری زنجانی
متن روایت عمادالدین باقی: ... یکی از مسائلی که باعث شد آیتالله منتظری به عنوان نفر دوم مطرح شود، این بود که در بین روحانیون انقلابی قبل از انقلاب تنها کسی بود که در سطح عالی حوزه قرار داشت. نکته دیگر اینکه ایشان در محافل حوزوی از لحاظ صداقت و از این نظر که جاهطلب نبود بسیار شناختهشده است. مثلا در خاطرات آقای ابراهیم امینی در صفحه ٨٧ آمده است که وقتی آقای مطهری و آقای منتظری به درس امام میرفتند، بعضی از مخالفین میگفتند شما که خودتان در فقه و اصول از آقای خمینی باسوادترید. چرا به درس ایشان میروید؟ چون آن موقع امام به عنوان استاد اخلاق شناخته میشد و تا قبل از فوت آقای بروجردی هیچکس ایشان را به عنوان استاد فقه نمیشناخت. آقای منتظری دنبال این نبود که برای خودش جایگاهی را تدارک ببیند و نوعا آدمی بود که اگر به این میرسید که کسی افضل است، دنبال او میرفت. اصلا دلیل اینکه ایشان و آقای مطهری به درس امام میرفتند، همین بود. درست است به شاگرد امام معروف شدهاند و خود ایشان هم از خودش به عنوان شاگرد امام یاد میکند، ولی واقعیت این است که ایشان بیشتر شاگرد آیتالله بروجردی بود و با هدف جاانداختن درس امام و تثبیت موقعیت ایشان، اینها پای درس امام رفتند. خود این حرکت در اطرافیان، اثر مثبت داشت.
انقلاب و موسوی اردبیلی
درباری آیت الله العظمی سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی. متنی از سعید حجاریان: ...آقای موسوی اردبیلی پس از رحلت امام علیرغم اینکه رهبری از وی خواست پیشنهاد ریاست قوه قضائیه را بپذیرد، این درخواست را نپذیرفت و در پاسخ به این پرسش که «چرا وقتی امام به شما چنین حکمی داد پذیرفتی اما اکنون از پذیرفتن همان پست ابا داری؟» پاسخ داد: «من از امام میترسیدم اما چنین حسی را نسبت به سایرین نداشته و ندارم». بنابراین پیشنهاد را نپذیرفت و به قم رفت و آنجا به تدریس در حوزه و تقویت و توسعه دانشگاه نوپای مفید مشغول شد تا اینکه سکته ناقصی کرد.
پس از آن عارضه من و جمعی از دوستان به عیادت ایشان رفتیم. وی با همان روحیه بشاش و در جواب احوالپرسیمان، پاسخ داد: «چپ رفت» او اشاره به آسیبدیدگی سمت چپ بدناش داشت ولی ضمناً میخواست بگوید که دوره چپها به سرآمده است. ایشان در اواخر عمر کاملاً مواضع اصلاحطلبانه داشت و همگی را به آرامش دعوت میکرد. آن مرحوم در بازداشتهای سال 88 نیز حامی حقوق بازداشتشدگان بود و صدای تظلمخواهی خانواده آنان را میشنید و برای حل مسأله حصر نیز یک بار با یکی از مقامات عالیرتبه صحبتی داشت که البته ناموفق بود...
دامنه: آن مرحوم در بحران هشتاد و هشت به اقدام آزادیخواهانه اش بخوبی عمل کردند، با آن که مرجع تقلید بودند، ولی پا پیش گذاشتند گویا تا تهران رفتند و دیدار هم کرد، برای حل مسأله حصر و تظلم خواهی ها، ولی حاصلی نداشت. مرحوم هاشمی رفسنجانی هم دو خطبۀ نمازجمعه اواخر تیرماه ۸۸ را به برون رفتِ از بحران ۸۸ اختصاص داده بود، ولی نه فقط مسموع واقع نشد، بلکه تا آخر عمر از نمازجمعه خلع شد و به جایش حجت الاسلام شیخ کاظم صدیقی -یکی از وُعّاظ تهران- امام جمعه شد. بگذرم.
متن نقلی: «آیتالله عبدالکریم موسوی اردبیلی که خدایش رحمت کناد، خدمات زیادی به انقلاب و کشور کرد. آن مرحوم تا آنجا که او را شناختم، مردی آگاه و قطعاً مجتهدی مسلّم بود. مسجد امیرالمومنین(ع) واقع در خیابان نصرت نزدیکترین مسجد به دانشگاه تهران بهشمار میآمد که آقای موسوی اردبیلی تا پیش از پیروزی انقلاب امام جماعت آنجا بود و هر زمان دانشجویان مراسمی داشتند که امکان برگزاریاش در داخل مسجد دانشگاه فراهم نبود وی با آغوشی باز پذیرای آنها بود و مسجد و امکاناتش را در اختیار دانشجویان میگذاشت. بیشتر بخوانید ↓
سخنی صریح با مصباح یزدی

«خبرآنلاین: «پرسش: حضرت آیتالله مصباح یزدی! خیلی از مردم سؤال میکنند که آیتالله مصباح یزدی که معرف احمدینژاد به جامعه ایران بود و از او طرفداری میکرد، امروز چه نظری راجع به اعمال و رفتار او دارد؟» پاسخ: اینجا یک جلسه علمی و فقهی است، نه سیاسی. پرسش: «بالاخره مردم از شخص شما به عنوان یکی از حامیان اصلی روی کار آمدن آقای احمدینژاد و مطرحشدن او سؤال دارند.» پاسخ: ما هر کسی را تا مادامی که در مسیر اسلام کار میکند، حمایت میکنیم، طرفداریاش میکنیم، هر وقت منحرف شد، ما هم از او جدا میشویم.» پرسش: یعنی تحرکات اخیر او را تأیید نمیکنید؟ پاسخ: «نه، اعمال و رفتار امروز احمدینژاد را تأیید نمیکنم چون اکنون یک حالت انحرافی در او میبینم.» منبع
با این مختصر درزِ موضع جدید شما، خواستم چند نکته ای بگویم و ردّ شوم. یعنی فقط می خواهم همین چند جملۀ تان را تحلیل محتوا کنم و به حمایت های فراوان گذشته شما دربارۀ این فرد -و به تعبیر من حلقهی منهاییون- کاری نداشته باشم؛ گرچه جامعه و تاریخ بخوبی می داند شما گفته بودید «اطاعت از احمدی نژاد، اطاعت از خداست» (منبع) و دوست و پیرو سرسخت شما حجتالاسلام شیخ کاظم صدیقی -که از تیر ۸۸ به جای مرحوم هاشمی رفسنجانی امام جمعه تهران شده است- در خرداد ۸۸ گفته بود رأی به محمود احمدینژاد «همانند جهاد در راه خدا»ست. (منبع) و سایر همفکران شما که در این (منبع) سخنان شان جمع آوری شده است.
یک: اول به مصاحبه گر گفته اید «اینجا یک جلسه علمی و فقهی است، نه سیاسی» یعنی باز هم نمی خواستید به عنوان یک عالِم دینی، انحراف را برملا کنید، در حالی که شما بارها و بارها در هر نوع جلسه ای و با هر نوع صبغه ای، با اشتیاق و اشتهاء به دلیل اشتهار، علیۀ جناح چپ به کنایه و یا تصریح سخن رانده اید. بنابراین دلیل شما، برای پاسخ نگفتن، قانع کننده نبود. و به نظرم همین تعلیل (البته نمیگویم تعلُّل)، مهمترین جای مصاحبۀ اخیر شماست.
دو: در پرسش دوم بازهم جمله ای ویژه گفته اید: «ما هر کسی... هر وقت منحرف شد، ما هم از او جدا میشویم». با این پاسخِ شما، به یقین بخشی از جامعه و از جمله من از شما می پرسد این «هر وقت» کی بوده است؟ به یقین دیروز و چندروزپیش نبوده است، پس چرا علناً راهِ و مواضع خود را به مردم نگفته اید و انحراف وی را گوشزد ننموده اید؟ آیا احساس مسئولیت نکرده بودید؟ شما؛ که از همان دهۀ شصت، دأب تان مبارزه با انحرافات بوده است. چون همیشه خود را صراط حق می دانسته اید و سایرین را ناحق و گمراه و حتی ضالّه. همین سکوتهای خاص! موجب شده، مردم میان دو مسألۀ حق گویی های «للّه» و تسویه حساب کردن های «لدّنیا» از سوی برخی ها دربمانند و سیاست ورزی در جمهوری اسلامی را آلوده و شخصی شده بپندارند.
سه: در انتها هم گفته اید «اعمال و رفتار امروز احمدینژاد را تأیید نمیکنم چون اکنون یک حالت انحرافی در او میبینم». خواستم بپرسم اگر «اعمال و رفتار امروز احمدینژاد» که سال ۸۸ از نظر آیت الله شیخ احمد جنتی «نمادی از انقلاب اسلامی» بوده است (منبع) به گونه ای شده است که «اکنون یک حالت انحرافی در او میبین»ی، پس چرا به عنوان یک عالِم سیاست ورز و فیلسوف حوزۀ علمیۀ قم و و ریاست مؤسسۀ آموزشی پژوهشی مصباح -که پرورشدهنده و صادرکنندهیکادرِ روحانی نهادهای نظام است- احساس تکلیف نکرده اید نسبت به انتصاب وی در دورۀ جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام نظری بدهید؟ زیرا عضویت قبلی وی ناشی از شأن حقوقی و خودبخودی و قانونی بوده است نه گزینش و نصب. آیا فرد منحرف، می تواند در نظام اسلامی حکمِ نصب هم داشته باشد؟
چهار: آیا فردی که به قول صائب شما «اعمال و رفتار امروزش» نمی تواند تأیید گردد، اساساً می تواند اهلِ تشخیص مصلحت کشور و نظام باشد؟ شما که بلاخره شجاعانه پذیرفته اید «اکنون یک حالت انحرافی در او» وجود دارد، پس چرا دربارۀ حضورش در یکی از مهمترین بخش های نظام که سیاست های کلان کشور را مصلحتاً و بر حسب مقتضیات زمان و مکان می سنجد و مشخص می کند، اعلام نظر نمی کنید؟
آیا مگر عُلمای شیعه در طول تاریخ پُربارشان، از استقلال خود در برابر دولت ها (=هر دولتی و هر قدرتی) حفاظت نکرده اند؟ پس چرا شما و حوزۀ قم نسبت به انحراف بیّن این فرد و آن باند، ساکت هستید؟ چرا آنچه زیر منبرها طی سال ها و بارها دربارۀ نصیحت به ائمۀ مسلمین شنیده ایم، جنبۀ عملی به خود نمیگیرد؟ گویا این روایت ها اساساً وجود نداشته است! آن هم نصیحت نه از سوی آحاد ملت که گفته شود متخصص امر نیسیتد و دخالت بیجا در امر نکنند، بلکه که از جانب خُبره ها و متفقّهین اجتهاد و دیانت که تذکراتشان در طی تاریخ تشیُّع، رسمی مألوف و روالی مرسوم بوده است.
...
تنفیذ حسن روحانی
مرداد نود و شش. بیت رهبری
پنج: محمود احمدینژاد -که پیروان شما وی را «مرد هزارۀ سوم» توصیف می کردند- کارش به جایی رسیده است که دیگر حتی حاضر نیست کنار نُماد جدید جناح راست و تولیت حرم امام رضا (ع) -که از دید جامعهی ایران باشرافت ترین شغل است- بنشیند. و دیده بودیم که چگونه جایش را در مراسم تنفیذ حجت الاسلام حسن روحانی در مرداد ۱۳۹۶ در حسینیۀ بیت رهبری، با حالت کودکانه و لجوجانه تغییر داده بود (دو عکس بالا) و آن چند لحظه هم که مجبور بود، کنار حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی بنشیند، چه چهرۀ درهم و برهم و اخمی به خود داده بود تا القائی به مردم کرده باشد که بله من، چنینم و آنان، چنان.
یاد آیتالله سید احمد علمالهدی -پدرخانم حجت الاسلام رئیسی و امام جمعه مشهد مقدس- افتادم که روزگاری، حامی سرسخت محمود احمدینژاد بود و چندی پیش گفته بود «هرباری که به حرم امام رضا (ع) مشرّف میشود رئیس دولتهای نهم و دهم را نفرین میکند.» (منبع)
دکتر عبدالکریم سروش و آیت الله مصباح یزدی
در برابر احسان طبری تئوریسین حزب توده
و فرخ نگهدار رهبر فدائیان خلق (اکثریت)
شش:من و مانند من، شما را از همان ابتدای انقلاب دنبال می کردیم که چه می گویید و چه می کنید و چه می نویسید. از مناظره ها با کمونیست ها گرفته (عکس بالا) تا مخالفت ها و شدت هایت علیۀ معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی. از رفاقت با دکتر سروش گرفته تا ردّ قرائت های دینی و قبض و بسط تئوریک شریعت. از مبارزۀ در دهه پنجاه و مسائلی دربارۀ نهضت امام خمینی گرفته تا تشکیل جبهه تندروی پایداری. از پیش خطبه های پرمسألۀ نمازجمعه های متوالی و سریالی تهران گرفته تا سخنرانی های ثابت میان دیدارکنندگان کلاس های اجباری دوره عقیدتی سیاسی و تعالی برخی نهادها. از مخالفت ها با مرحوم آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی گرفته تا انواع سخنرانی های شما در مشهد و قم و میان خواص و عوام. همه و همه اینها را با اختیار دنبال می کنیم که با تعجب دیدیم:
آیت اللهی که پیرامون همه چیز حرف می زند، دربارۀ یک موضوع مهمتر خیلی ساکت مانده است، آن هم باندِ محمود احمدی نژاد که استخوان در گلوی جناح راست شده است که همۀ نظام را برای وی هزینه کرده بود. تا این گفته اید: «اکنون یک حالت انحرافی در او میبینم» حالا منتظر می مانیم که بگویید انحرافش چیست؟ از چه چیزی منحرف شده است؟ مترصّدیم انحراف توسط شما تبیین شود، همانطوری که بسیاری از مسائل را در طول انقلاب در تربیون های بیت المال از منظر خویش تببین نموده اید. حال نیز توقُّع داریم به تلویزیون بروید و رُک انحراف را برای فضای کِدر کشور روشن نمایید.
هفت: آخرین نکته من این است، شما به عنوان فردی پیشرو و پیشوا و تئوریسین جناح راست بسیاردیر متوجۀ انحراف محمود احمدینژاد شده اید. دیگر همۀ بقّال های کوچه پس کوچه ها و نقّال های قهوه خانه ها هم می دانند او منحرف است. همیشه از یک عالم دینی انتظار می رود جلوتر از جامعه، انحرافات را استشمام کند و ملت را روشن کند و عواقب سوء را از سر ملت و دین و اخلاق و انسان کم کند.
پس باید قاطعانه گفت بصیرت واقعی را مرحوم آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی داشت که در آن نامۀ «بی سلام» به رهبری، وی را «بنزینِ» روی آتش خوانده بود؛ همان کسی که پیروانِ شما و افراطی های جناح راست وی را «اکبرِ فتنه» و «فتنۀ اکبر» می خواندند. گرچه من هم منتقد هاشمی رفسنجانی بودم ولی وقتی به ملت پیوست و کمی حق را گفت، از رویکردش خرسند شده بودم که نمی دانم چرا آن گونه زود درگذشت. و نیز حق گویانه باید گفت تیزهوش و بصیرِ واقعی همان مهندس میرحسین موسوی بود که در آن مناظرۀ سال هشتاد و هشت (خوانده شود شوی ضرغامی در صداسیمای میلی!) صادقانه و دلسوزانه به ملت بدین مضمون گفت: این مرد -محمود احمدی نژاد- علناً چشم در چشم ملت دروغ می زند.
بگذرم و آخرین دعایم در حق شما این است که خدا شما را برای روشن شدن و روشن کردن بیشتر نگه دارد. سخنم را به قول حکیم حوزه آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی (اینجا) پیوند میزنم و بسنده می کنم که خیلی آن را پسندیدم: «از آه در جهاد اکبر، کاری ساخته است که از آهن در جهاد اصغر ساخته نیست.»
پاسخ به یک ناشناس
دربارهی آیة الله مصباح و روحانیان دارابکلا: خواننده ای که ننوشت اسمش چیست دربارۀ پست (پاسخ به جناب رهگذر: اینجا) در بارۀ آیة الله مصباح و روحانیان دارابکلا چنین نوشت: «سلام بنده کاری به نظر شما و جناب یک رهگذر ندارم. اما همین قرد میدانم که شیخ مصباح یزدی یک فرد معمولی است که نتنها از شیوخ دارابکلا برتر نیست بلکه به نظر من بسی پایین تر نیز قرار دارد. اینکه با یه ایت الله گفتن فکر کنیم که ان شخص فیلسوف و دانشمند می باشد سخت در اشتباهیم. میتوان مثالهای فراوانی اورد که شیخ مصباح با وجود اینکه هم لباسانش ایت الله را یدک نمیکشن اما به مراتب برتر و باسوادنر و متشخص تر از ایشانند.»
پاسخ دامنه
دین نباید حکومتی شود
دین چون یک نهاد قدرت است و جهات اجتماعی و سیاسی عمدهای را تحت پوشش خود دارد به همین دلیل همواره مورد دستبردهای ناصحیح و ناصواب از داخل و خارج قرار گرفته است... نهاد روحانیت بر اساس مرجعیت مراجع و بزرگان دین سعی میکند که مستقل از جهات مختلف مخصوصا از جهت قدرت بتواند روی پای خودش بایستند و مقاومت کند و به رسالت، وظایف و ماموریتهای دینی و الهی خودش بپردازد اما در عین حال جریانهایی هم وجود دارند که به این استقلال و جایگاه طمع کردند و سعی دارند که به این نهاد آسیب بزنند... اولویت روحانیت، مردم و جامعه هستند و بنای روحانیت بر این است که ارتباط خودش را با مردم حفظ کند...
باید کل کشور اعم از مردم، حکومت، خود روحانیت و نهادهای حکومتی توجه داشته باشند که به استقلال روحانیت آسیبی وارد نشود و در مقام صیانت و حفاظت از دین و نهاد روحانیت همانطور که در طول قرون متمادی رواج داشته حافظ و نگهبان مرجعیت دینی و نهاد روحانیت باشند... الان در خود نهاد قدرت چنین ارادهای وجود دارد که روحانیت در خدمت قدرت باشد و این جایگاهی است که باعث آسیب و ضربه به روحانیت میشود. اینها شاید نیت خیری هم داشته باشند اما بدون شک اگر کسی به این انگیزه رود و روحانیت را برای خودش مصادره کند، قطعا آسیبی هم به نظام، روحانیت و مردم خواهد زد. تلاش همه باید این باشد که حکومت، دینی شود نه اینکه دین و نهاد روحانیت حکومتی شود...
الان تهدیدی که به روحانیت آسیب میزند این است که روحانیت بخواهد حکومتی شود؛ در حالی که حکومت بایستی از جایگاه روحانیت و به این دلیل که روحانیت نقش پدری و هدایتگری دارد استفاده کند. حکومت و قدرت منافعی میطلبد و چون در نهاد روحانیت این قدرت وجود دارد چه بسا بخواهد آن را به نفع خودش مصادره کند و این آسیبی است که متاسفانه وجود دارد. همگان باید اراده داشته باشیم که حکومت از جایگاه روحانیت و حوزهها تامین شود نه اینکه روحانیت یا حوزهها بخواهند برای نظام سربازی کنند و آنها عهدهدار امور روحانیت شوند...
اگر جایگاه مرجعیت و علمایی که در حوزه دین و تحت اشراف مستقیم مراجع هستند استقلال داشته باشند و بتوانند از کیان و موقعیت نهاد روحانیت به درستی دفاع کنند، حتما حافظ و نگهبان این جایگاه خواهند بود. آنچه که الان ما ملاحظه میکنیم این است که ضعف و ناتوانی در این نهادهای اصیلی که در درون حوزهها از قبل بودند، وارد شده و وقتی نهاد مرجعیت و عالمان و اندیشمندان دینی ضعف پیدا میکنند، طبیعی است در مقام عمل، طلاب و کسانی که مایههای علمی و اخلاقی چندانی نیندوختند، ممکن است دست به چنین اقدامات نادرستی بزنند...
مراجع بزرگوار در دیدارهای عمومی و خصوصی بارها این مساله را متذکر شدهاند اما اکنون که برخی از نهادها مستقل از حوزه، روحانیتی را تحت پوشش دارند و باعث می شوند آنها تحت تعالیم بزرگان و مراجع قرار نگیرند، از ادبیات و فرهنگ صیانت و حفظ دین گاهی اوقات دور هستند و اینها هم احیانا منشأ چنین حرکتهایی هستند. چون بسیاری از این طلاب و کسانی که در مسندهای حکومتی قرار دارند به تعبیر آیتالله جوادی آملی نهالهایی هستند که هنوز رشد نکردند و درس و تحقیق و ادب و فرهنگی که باید در حوزه روحانیت باشد را به درستی نیاموختند لذا این دور ماندن از حوزه مرجعیت و وابسته شدن به نهادهای حکومت و قدرت، طبیعی است که چنین انحرافاتی را برای آنهایی که در کسوت روحانیت بوده و طلبه هستند، ایجاد کند...
من تاکیدم بر این است که حکومت و نظام باید سرباز و فرزند حوزه شناخته شود و به این استقلال و مقاومتی که در خصوص حوزهها وجود دارد آسیب وارد نکند. اگر این حکومت نخواهد به دین و نهادهای مستقل دینی دست اندازی کند و آنها را به نفع خودش مصادره کند ما هم میتوانیم حوزه خوب و پاک و پاکیزهای داشته باشیم و هم میتوانیم نظام را متاثر از دین و روحانیت اصیل و حوزه مستقل نگه بداریم. بنده عمده اشکال را در این جهت میبینم که قدرت انتظار دارد که دین و حوزهها در خدمت او باشد در حالی که حکومت و نظام باید در خدمت حوزهها باشند و از جایگاه حوزهها و اندیشه مسیر حرکت حکومتها و قدرتها تعیین شود زیرا این تهافتی که امروزه وجود دارد موجب چالش جدی در عرصه نظام و مردم شده است.»