دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پر پسند
پر بحث

۱۱۵ مطلب با موضوع «مرجعیت» ثبت شده است

«...برآوردم از شخصیت والای آیت‌الله العظمی سیستانی به طور اجمال این بود که عالم روشن‌بین و در حقیقت روشنفکری هستند. مصداق بارز کلام امام صادق (ع) که: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس»، یعنی عالم‌ زمان‌شناس مورد هجوم امور مشتبه قرار نمی‌گیرد و به تعبیر عامیانه گیج نمی‌شود. ایشان با خرافات و زوائدی که باعث بیزاری علاقه‌مندان به اسلام می‌شود، سر ناسازگاری دارند...
 
 

 

در اینجا [دیدار چهارم] حضرت آیت‌الله نکته مهمی را یادآور شدند که فکر می‌کنم در تاریخ مرجعیت بی‌سابقه باشد و آن اینکه به مقلدان ساکن در عراق فرموده‌اند لزومی ندارد وجوهات شرعی را به نمایندگان ایشان بدهند یا برای ایشان بفرستند، بلکه می‌توانند در هر کاری که خود مصلحت می‌دانند، خرج کنند و از جمله به فقرا مساعدت نمایند.

 
...این امر علاوه بر اینکه به متدیّنان عراق شخصیت و اعتماد به نفس می‌دهد که تا چه حد مورد اعتماد مرجعیت هستند، روحیة آزاده و بزرگ‌منشی و طبع بلند حضرت آیت‌الله را نیز نشان می‌دهد که چقدر از نام‌خواهی و سُلطه‌جویی گریزانند؛ زیرا قاعدتاً دریافت وجوهات شرعی زمینه و پشتوانه قدرت مراجع است و ایشان اینجور بزرگوارانه آن را در اختیار خود مقلدان قرار داده تا در موارد مقتضی و به تشخیص خود هزینه کنند...
 
ایشان اصرار دارند از دولت عراق و هیچ دولت دیگری کمک مالی نگیرند و معتقدند که حوزه‌های علمیه و روحانیت شیعه باید همچون سیره دیرینه‌اش مستقل از دولت‌ها بماند. طبیعی است که مجموع این منش و بینش که حاکی از دانش عمیق و وسیع، انصاف، بی‌طرفی، دوراندیشی و واقع‌بینی و دقت نظر در امور مختلف است، منشأ نفوذ کلمه باشد...
 
هرچه اصرار کردم، مرجع عالیقدر نگذاشتند دستشان را ببوسم. اتاق کوچک مرتبی داشتند، بسیار ساده و بی‌پیرایه. تمام مدت دوزانو نشستند و از هر گونه تشریفاتی پرهیز داشتند. زهد، ساده‌زیستی، فروتنی و تواضع ایشان به‌راستی کم‌نظیر است. شنیده بودم که به یکی از علمای ایران فرموده بودند: «می‌گویند برخی از روحانیون در ایران اشرافی زندگی می‌کنند. باید توجه داشت که همه مردم دین را از روی عقل و استدلال نپذیرفته‌اند، بلکه به روحانیت اعتماد کرده‌اند و دیده‌اند آنها مردمان خوبی هستند، متدین شده‌اند. اینها اگر اعتمادشان را به روحانیون از دست بدهند، به دین هم بی‌اعتماد می‌شوند!» همین است که خودشان با وجود همه امکانات مالی و اعتباری، هنوز در چنان خانه‌ای زندگی می‌کنند که از حد متوسط مردم ما بسیار پایین‌تر است.»

روایت دیدار چهارم حجت الاسلام
سیدمحمود دعایی با آقای سیستانی
(منبع: جماران)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۱۳۹۶ ، ۰۶:۴۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. اخیراً آیت الله سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها یکی از سردمداران جناح چپ به موضوع «قائم مقام رهبریِ» مرجع عالیقدر مرحوم آیت الله العظمی منتظری ورود کرد و چنین گفت:


 

«باز کردن پروندۀ عزل آن فقیه عالی‌قدر برای من بسیار دشوار است... او در راه به ثمر رسیدن نهضت و انقلاب اسلامی چه مصیبت‌ها کشید، چه اهانت‌ها و زخم زبان‌ها، چه زندان‌ها و شکنجه‌ها، چه تبعیدها و محرومیت‌ها؛... در یک اقدام مصلحت‌اندیشانه، جایگاه قائم‌مقام رهبری را برای وی به تصویب خبرگان رهبری رساندند...  اما افسوس و صد افسوس که آن عالم مجاهد، در کنار نقاط قوت فراوان، ضعف‌هایی هم داشت... ای کاش آن اقدام مصلحت‌اندیشانه انجام نمی‌شد تا آن جراحی دردناک اتفاق نمی‌افتاد. آری، همان ضعف‌ها بود که امام را ناگزیر از آن اقدام کرد... تردید ندارم که در عزل ایشان حق با امام بود.» (منبع)

 

 

 
جواب دامنه

 

۱. این که شما را یک روحانی بافکر و مرام و در خط امام می دانسته و می‌دانم، شکی نیست؛ اما دأبم همیشه این بوده هیچ گاه همه‌ی حرف‌هایی که زده‌ای و نوشته‌ای و یا می‌زنی و می‌نویسی، دربست نپذیرم و بَه‌بَه و چَه‌چَه نکنم. روی این حرف تازه‌ی شما هم، بر همین مَنهجم.

 

۲. تا زمانی که در یک موضوعی نتوان دو طرف قضیه را به یک اندازه و با نگرش عدالت گرانه نقد و بررسی کرد، داوری ها در بارۀ آن موضوع را نمی توان پذیرفت. از یک سو راحت و آسان مرحوم منتظری را نقد می کنند و حتی فُحش و ناسزا بار می کنند، ولی از سویی دیگر به خاطر مقام خاص و احترام والایی که امام خمینی رهبرکبیر انقلاب اسلامی دارند، نمی توانند ایشان را بآسانی نقد و بررسی کنند؛ پس این قضیه همچنان غامض باقی می ماند.

 

۳. آیا به نظر شما «عزلِ» مرحوم آیت الله العظمی منتظری از وظایف و حقِّ مجلس خبرگان نبود؟ زیرا هم امام معتقد بودند همه به قانون اساسی اقتداء کنیم و هم مجلس خبرگان ایشان را به مقام «قائم مقام رهبری» برگزیده بود که عموم مردم از آن اقدام بارها و بارها حمایت و اظهار رضایت و شادمانی کرده بودند.

 

۴. چرا موضوعی خیلی کوچک مانند قضیه‌ی سید مهدی هاشمی، موجب شد با موضوعی بسیاربزرگ، یعنی قائم مقامی رهبری آن گونه برخورد گردد؟ اگر می خواهی بگویی منتظری انتقاد می‌کرد، باید گفت ایشان چهار شأن داشت و این شئوون نمی گذاشت چیزی را که خود تشخیص می داد باید بگویند، بازگو نکنند ولو آن که امام آن را نپذیرند؛

 

۱- مرجع و فقیه بود. ۲- قائم مقام رهبری بود. ۳- زندان کشیده و شکنجه دیده به دست طاغوت بود. ۴- و نیز یکی از رهبران اصلی نهضت اسلامی بود. آیا اینها موجب نمی شد ایشان در موضوعات نظام، نظرات خود را بی واهمه و هراس و بنا به تشخیص خود اظهار نمایند؟

 

۵.دشما که پس از دورۀ امام، بارها در روزنامۀ سلام ولایتِ رهبری را «درقانون» و «محدود» و «مقیّده» و «انتخابی» و «غیرمطلقه» می‌دانستی و بحث مشهور «دور و تسلسل» شما هم گویایی این نوع مواضع شماست؛ چرا در قضیۀ عزل و برکناری فوری و آنی مرحوم منتظری، بر خلاف عقاید و آراء دموکراتیک خود نظر می‌دهی؟

 

 

۶. بحث من فراتر از قضایای عزل و مسائل دیگری ست که شما به کنایه اشاره کردید. بحث من این است که شما در موضوع انسان شناسی اشتباه می کنی. از یک سو می گویی «اما افسوس و صد افسوس که آن عالم مجاهد، در کنار نقاط قوت فراوان، ضعف‌هایی هم داشت» از سوی دیگر دربارۀ همۀ طرف های قضیه نمی توانی و نمی خواهی اظهارنظر کنی.

 

پرسشم این است به من نشان بده غیر از معصومین _علیهم السّلام_ چه کسی در این گیتی «ضعف‌هایی» ندارد که «صد افسوس» منتظری فقط! داشت؟ رفتی از یک موضوعی مثلاً رفع ابهام کنی! و خواستی خود را موجّه سازی و شاید هم برخی را دلخوش! ولی بدجوری غلتیدی و خیلی خَلط کردی. بگذرم و فقط دو جملۀ کوتاه بگویم یکی این که: تاریخ ننویسید، تاریخ را بنویسد. دوم این که به قول دکتر عبدالکریم سروش بدین مضمون: وقتی انسان را تعریف می کنیم، «اشتباه» و ضعف بخش لاینفکِّ آن است.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۱۳۹۶ ، ۰۷:۳۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
نوشته‌ی جناب «رهگذر» : «سلام دوست عزیز. از مروت به دور است که چون ما از کسی خوشمان نمی آید بجای نقد سخنان او به ترور شخصیتی بپردازیم و مثلا دلمان را به اینصورت خنک کنیم. اما در خصوص سخنان آقای ملکیان. [پست «مصباح از نظر مصطفی ملکیان» اینجا]
 
یکم: خوب ممکن است آقای ملکیان از خیلی افراد خوششان بیاید و یا از خیلی ها بدش بیاید؛ خوب این چه دخلی به بنده مخاطب دارد؟! مگر ملکیان کیست؟ مگر او محور حق و باطل است که حالا مثلا از فلانی بدش بیاید پس او آدم بدی است؟!
 
 
دوم: اگر فرض بگیریم آقای ملکیان کینه ای از آیت الله مصباح ندارد و این سخنان رو هم بی طرفانه و بدون تعصب گفته باشد (که البته از ظواهر امر معلوم است که کاملا جهت دار و غیر منصفانه است) در نهایت امر میتوان گفت که این برداشتی شخصی است و ربطی به دیگران ندارد کما اینکه افراد دیگری وجود دارند که خلاف نظرات آقای ملکیان رو دارند.
 
سوم: از همه این حرفها که بگذریم همین چند خطی هم که مصاحبه کرده اند دارای تناقضات خنده داری است. مثلا ایشون یک جا می گویند: "دلایلی داشت که من مرید ایشان نشدم و از جرگه مصباحیّون دور شدم: اول این که آقای مصباح خیلی دست‌خوش تعصب و بی‌مدارایی نسبت به هرگونه دگراندیشی بود" اما مثل اینکه یادشان رفته که چند پاراگراف قبل گفته بودند: "آقای مصباح تا جایی که من اطلاع داشتم، یگانه روحانی‌ای بود که در دهه ۵۰، به ضرورت یادگیری علوم و معارف غربی توجه داشت و تاکید داشت طلاب باید علوم و معارف غربی را یاد بگیرند." بیایم بجای برچسب زدن به دیگران و بجای پیش داوری ها، اگر نقدی به اندیشه ها و گفتمانها داریم، عالمانه، صبورانه و بی تعصب مطرح کنیم. و به این نکته اعتقاد داشته باشیم که شاید حتی ما هم گاهی اشتباه کنیم.»
 
 

جواب دامنه


 
به نام خدا. سلام من هم به شما جناب «رهگذر». از این که با ورود به بحث و وقت گذاشتن برای متن، دَین خود را به باورهایت نسبت به آیة الله آقای مصباح اَداء کرده ای، جای خوشحالی دارد و من این روحیه ات را تحسین می کنم.

 
۱. من بارها متذکر شده ام وقتی در ابتدای پست می نویسم «متن نقلی» بدین معناست که من نسبت به مفاد آن پیش داوری نمی کنم. این گونه مطالب را برای اطلاع خوانندگان شریف انتشار می دهم تا خود به نتیجه برسند. مثل خودِ شما که متن را خواندی و نظرت را با صراحت ارسال کرده ای.

 
۲. به هر حال همان طوری که آیة الله مصباح در بسیاری از زمینه ها و حتی افراد و جریان ها و رویدادها، دیدگاه خود را آزادانه بیان و نشر می دهد، این حق دیگران هم هست، نسبت به ایشان که در جمهوری اسلامی ایران بعد از رحلت امام، وارد عرصۀ حکومت شده است و حتی جریانی به اسم جبهۀ پایداری را رهبری می کند، نظر خود را بیان بدارند. حالا خواه از نظر شما مصطفی ملکیان عددی باشد یا نباشد. مهم این است حرف های این فیلسوف بازخوردهای وسیعی در جامعه دارد و دیدگاه هایش مورد توجه است. این که ملکیان درست گفته است یا نادرست، به خوانندگان مربوط می شود از جملۀ همین دیدگاه آزاد شما.

 
۳. گفتی ترور شخصیت و دل را خُنک کردن و ... . می گویم این گونه که داوری کردی نیست. اگر منظورت من هستم، باید عیان کنم من اساساً در کیشِ شخصیت هیچ جُنبنده ای گرفتار نیستم الّا 14 معصوم (ع) که دلسپردن به آنان عین آزادگی و رهایی ست. پس اگر روزی ببینم آقای مصباح حرف مهم و برحقّی زده، آن را منتشر می کنم، و اصلاً نسبت به عُلمای مذهبی دچار دشنام گویی و خدای ناکرده مخالفت ورزی شخصی نبوده و نیستم. آقای آیة الله مصباح به گونه ای اند، که من با اصول و چارچوبه هایی که دارم، دیدگاه های ایشان را در بسیاری از زمینه ها پذیرا نیستم. این حقّ هر شهروندی ست که در مسائل فکری و دینی، آزاد بیندیشد و در احکام شرعی تعبّد بورزد و البته بکوشد حکمتِ احکام را نیز درک کند. ممنونم از بیان صمیمی و دلسوزانۀ شما. ان شاء الله شما هم، کسی را بُت نمی سازید که آسیب و آفت بزرگی ست و نیز بلا و خورۀ عقل و تفکر و رشد. از شما سپاس دارم و امتنان.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۱۳۹۶ ، ۰۹:۴۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

بخش دوم

فتوای آیت‌الله العظمی سیدعلی سیستانی:

توضیح: بسیاری از مراجع فرو بردن کامل سر در آب را مُبطل روزه می دانند، اما آیت الله العظمی سیستانی دربارۀ فرو بردن کامل سر در آب به هنگام روزه فتوای متمایزی دارند: پاسخ: «فرو بردن تمام سر در آب، روزه را باطل نمی‌کند؛ ولی کراهت شدید دارد و احتیاط مستحب در ترک ‌آن است.» بیشتر بخوانید ↓

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ ، ۰۹:۰۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
متن نقلی: مصطفی ملکیان در بخشی از مصاحبه خود با نشریه "برای فردا" با اشاره به سوابق همکاری فرهنگی با آیت‌الله مصباح یزدی گفت: سه دلیل دیگر داشت که من مُرید ایشان نشدم: اول اینکه آقای مصباح خیلی دست خوش جذم و جمود و تعصب و پیش داوری و بی مدارایی نسبت به هرگونه دگر اندیشی بود و من این روحیه را نمی پسندیدم. من از نوجوانی نسبت به همه افکار خیلی باز بودم، آقای مصباح بسیار متعصب بود و دارای پیش داوری منفی نسبت به دگراندیشان منجمله دکتر شریعتی در آن زمان بود.
 
 
نکته دوم اینکه آقای مصباح تحمل مخالفت با خودش را نداشت. نمی شد ایشان را به جد نقد کرد، شما باید از آقای مصباح تنها رهنمود بگیرید، نمی توانستید به جد وارد یک بحث با او شوید و مخالفت خود را اعلام کنید. نکته سوم اینکه ایشان خیلی کم مطالعه بود و کتاب های خیلی محدودی می خواند. جهت دیگری که من از مریدان ایشان نبودم مربوط می شد به مسائل انقلاب. در زمانی که من با ایشان بودم خودم خیلی موافق انقلاب اسلامی ایران و جمهوری اسلامی بودم و خیلی علاقه شخصی به آقای خمینی داشتم. در آن زمان ولی در نشست و برخاست هایی که من با  آقای مصباح داشتم؛ همیشه یک نوع بی اعتنایی به این امور می دیدم و شیفتگی ای که من در آن زمان نسبت به آقای خمینی داشتم در آقای مصباح دیده نمی شد. مصباح اطرافیان خودشان را به جد از اینکه در جنگ شرکت کنند؛ باز می داشتند. بیشتر بخوانید ↓
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۱۳۹۶ ، ۱۱:۳۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی