دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پر پسند
پر بحث

۱۱۵ مطلب با موضوع «مرجعیت» ثبت شده است

جناب دارتوکِن دارکوب دیشب پرسش دیگری به دامنه ارسال کرده، چون شب، به مشیت خدای متعال، خواب بر انسان مستولی ست، پاسخ موکول شد به امروز که جمعه است به قول ایرانی ها آدینه. او پرسیده جناب اقای دامنه «در بارۀ معضل بقرنج به نام دست دادن به زنان چه دیدگاهی داری؟» جناب دارکوب حاشیه هایی هم نگاشته... و قِس علی هذا.

 

 

پاسخ دامنه


به نام خدا. سلام من به شما «جناب دارتوکِن». اول این که مُلا لغتی دامنه بگوید بقرنج غلط است و املایش بُغرنج است. یعنی پیچیده. مُعقّد. بسیاردرهم. پیچ در پیچ. دشوار. مُعمّا. دوم آن که دامنه حتی به حدّ طلبه نیست، چه رسد به فقیه! این سؤال را باید به دفاتر مراجع تقلید در قم می فرستادی. ولی خوب، چون میان شما و دامنه نوعی تراضی و ترازو حکمفرماست پاسخی عرض می کنم و مستندی نیز ضمیمه.
 
 
1- از شما می پرسم اگر جای عکس بالا بودی با ملکه الیزابت چه می کردی؟ مثل علی هاشمی، قهرمان وزنه بردار ایران در عکس زیر پَنگ پینگ پونگ بازی!! می کردی؟ بله، ما آداب معاشرت داریم که هم از شرع ناشی ست و هم از عرف. هر دوی این شرع و عرف را، مصلحتی ثانویه قید می زند. همان مصلحتی که می تواند حج را _که از احکام قطعی قرآن است_ موقتاً تعطیل کند.

 
2- من شخصاً آداب فردی شرعی ام را در این جور مواقع بر حسب آرای مرجع اَعلم تقلیدم _که معمولاً مؤمنان آن مرجع را مخفی می دارند و من هم چنین می نمایم_ عمل می کنم. و شما می دانید باید از اَعلم تقلید کرد. اگر اعلَم را نشد تشخیص داد، به آن مرجعی که تفقّه و وارستگی اش زبانزد است باید رجوع نمود. البته رجوع به یکی از مراجع امری اختیاری ست، اما تقلید در فروع دین بر مؤمنان غیرمجتهد، امری واجب است.

 
 
3- پرسش شما را به فتوای آیت الله العظمی حسینعلی منتظری دربارۀ دست دادن به زنان، مستند و ضمیمه می سازم که آن فقیه مجاهد نستوه (=خستگی ناپذیر) در سال 1381، با شرایطی، دست دادن به زن را جایز دانستند که خواندن آن را بر خوانندگان شریف و شما جناب دارکوب توصیه می کنم:

 

 

مسوول دفتر و شاگرد مرحوم آیت الله العظمی منتظری یعنی حجت الاسلام مجتبی لطفی در یادداشتی با عنوان «حرکت ورزشکار ایرانی و فتوای کارگشای آیت الله منتظری»، می‌گوید که آن مرحوم در سال ۱۳۸۱ در پاسخ به یک دانشجوی ایرانی ساکن اروپا، با شرایطی دست دادن را جایز دانسته بود.

 

حجت الاسلام مجتبی لطفی نوشت: «چند روز گذشته [علی هاشمی، قهرمان وزنه برداری] ورزشکار ایرانی هنگامی که خانمی مدال برگردنش می آویزد با حرکتی عجیب و غریب رغم دست دراز کردن آن خانم، برای چند ثانیه سوژه خبری پر سرو صدایی ایجاد می کند. از این دست موارد به ویژه در مراودات دیپلماتیک کم نداریم یا باید فدراسیون‌های ما طی پروتکلی از پیش تعیین شده از تکرار این حوادث جلوگیری نمایند یا به فتوای مراجعی که در این موارد به جواز دست دادن با نامحرم فتوا داده اند مراجعه کرد.

 

پانزده سال پیش!  در اردی بهشت ۱۳۸۱ ایمیلی به دست آیت الله منتظری رسید. پرسش کننده دانشجوی ایرانی ساکن اروپا بود که با سفارت ایران همکاری داشت. اما مشکلی دارد و آن این که کارمندان سفارت ایران با خانم هایی که روابط دیپلماتیک دارند دست نمی دهند و این امر نوعی توهین به اسلام و فرهنگ ایرانی و توهین به خانمی تلقی می شود که دست خود را دراز کرده است. اومی گوید ما مجبوریم حرکات عجیب و غریبی انجام دهیم! خواهشمندیم برای این معضل چاره ای اندیشیده شود.

 

آیت الله منتظری در پاسخ، با شرایطی دست دادن را جایز دانستند:

 

1 . زن غیرمسلمان برای خود حرمتی قایل نشده و ترک آن را بی حرمتی به خود تلقی کند.

2 . در دست دادن قصد لذّت و فساد نباشد که مطلقاً جایز نیست.

3 . حِلّیت مبنی بر ضرورت عرفی است که در ضرورت به همان مقدار ضرورت حلال می شود.

در پایان آیت الله منتظری از باب احتیاط می‌گوید اگر دست دادن با دستکش امکان دارد احتیاط خوب است.

 

این فتوا وقتی صادر شد که آیت الله منتظری در حصر خانگی ناشی از سخنرانی ۱۳ رجب به سر می برد که در آن انتقاداتی را مطرح کرده بود. اما بیش از یکسال پس از آن که دیگر از حصر آزاد شده بود و کمتر کسی از این فتوا اطلاع داشت و پس از دست دادن خانم شیرین عبادی با یکی از فعالان سیاسی، این فتوا علَم شد که چه نشسته اید! منتظری به دنبال توجیه دست دادن یک خانم با یک آقاست و شروع حمله و پیش کشیدن مسایل سیاسی.

 

فقیه عالیقدرمرحوم آیت الله العظمی منتظری

 

آتش بیار معرکه روزنامه جمهوری، کیهان و برخی نشریات محلی چون ۱۹ دی قم بود. القصه فتوایی که که می توانست کارساز باشد و مورد بررسی علمی قرار گیرد و برای خارج نشینان، دیپلمات ها و ورزشکاران کارگشا باشد با هوچی گری رسانه ای، رفت تا موجی علیه آیت الله منتظری ایجاد نماید. و کم له من نظیر…!» (منبع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۱۳۹۶ ، ۱۰:۳۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی: توضیح دامنه. این متن، گفت‌وگویی ست میان سازندگان مستند «قائم مقام» با عمادالدین باقی. مستند قائم‌مقام به زندگی فقیه عالیقدر،مرجع تقلید شیعیان جهان مرحوم آیت‌ الله العظمی حسینعلی منتظری می پردازد. تهیه‌کننده اش مهدی صفارهرندی ست و کارگردانش سیدعلی صدری‌نیا. عمادالدین باقی -که از نزدیکان و علاقمندان به مرحوم منتظری بوده و هست- نیز در این مستند سخن گفته است. مستندی که می خواست، منحصر به فرد باشد، ولی هنوز کسی نمی تواند مرحوم منتظری را بدرستی بشناساند زیرا درک و بیان واقعیت ها و قضاوت ها در این باره بسیار حُرّیت و انصاف و از همه مهمتر آزاداندیشی و حق گرایی می خواهد. عکسهای منتخب این پست، از دامنه است.

 

آیات عظام مرحوم منتظری

مرحوم موسوی اردبیلی، شبیری زنجانی


متن روایت عمادالدین باقی: ... یکی از مسائلی که باعث شد آیت‌الله منتظری به عنوان نفر دوم مطرح شود، این بود که در بین روحانیون انقلابی قبل از انقلاب تنها کسی بود که در سطح عالی حوزه قرار داشت. نکته دیگر اینکه ایشان در محافل حوزوی از لحاظ صداقت و از این نظر که جاه‌طلب نبود بسیار شناخته‌شده است. مثلا در خاطرات آقای ابراهیم امینی در صفحه ٨٧ آمده است که وقتی آقای مطهری و آقای منتظری به درس امام می‌رفتند، بعضی از مخالفین می‌گفتند شما که خودتان در فقه و اصول از آقای خمینی باسوادترید. چرا به درس ایشان می‌روید؟ چون آن موقع امام به عنوان استاد اخلاق شناخته می‌شد و تا قبل از فوت آقای بروجردی هیچ‌کس ایشان را به عنوان استاد فقه نمی‌شناخت. آقای منتظری دنبال این نبود که برای خودش جایگاهی را تدارک ببیند و نوعا آدمی بود که اگر به این می‌رسید که کسی افضل است، دنبال او می‌رفت. اصلا دلیل اینکه ایشان و آقای مطهری به درس امام می‌رفتند، همین بود. درست است به شاگرد امام معروف شده‌اند و خود ایشان هم از خودش به عنوان شاگرد امام یاد می‌کند، ولی واقعیت این است که ایشان بیشتر شاگرد آیت‌الله بروجردی بود و با هدف جاانداختن درس امام و تثبیت موقعیت ایشان، اینها پای درس امام رفتند. خود این حرکت در اطرافیان، اثر مثبت داشت.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۱۳۹۶ ، ۰۷:۵۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

دربار‌ی آیت الله العظمی سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی. متنی از سعید حجاریان: ...آقای موسوی اردبیلی پس از رحلت امام علیرغم اینکه رهبری از وی خواست پیشنهاد ریاست قوه قضائیه را بپذیرد، این درخواست را نپذیرفت و در پاسخ به این پرسش که «چرا وقتی امام به شما چنین حکمی داد پذیرفتی اما اکنون از پذیرفتن همان پست ابا داری؟» پاسخ داد:‌ «من از امام می‌ترسیدم اما چنین حسی را نسبت به سایرین نداشته و ندارم». بنابراین پیشنهاد را نپذیرفت و به قم رفت و آنجا به تدریس در حوزه و تقویت و توسعه دانشگاه نوپای مفید مشغول شد تا اینکه سکته ناقصی کرد.

 

 

پس از آن عارضه من و جمعی از دوستان به عیادت ‌ایشان رفتیم. وی با همان روحیه بشاش و در جواب احوال‌پرسی‌مان، پاسخ داد: «چپ رفت» او اشاره به آسیب‌دیدگی سمت چپ بدن‌اش داشت ولی ضمناً می‌خواست بگوید که دوره چپ‌ها به سرآمده است. ایشان در اواخر عمر کاملاً مواضع اصلاح‌طلبانه داشت و همگی را به آرامش دعوت می‌کرد. آن مرحوم در بازداشت‌های سال 88 نیز حامی حقوق بازداشت‌‌شدگان بود و صدای تظلم‌خواهی خانواده آنان را می‌شنید و برای حل مسأله حصر نیز یک بار با یکی از مقامات عالیرتبه صحبتی داشت که البته ناموفق بود...

 

دامنه: آن مرحوم در بحران هشتاد و هشت به اقدام آزادیخواهانه اش بخوبی عمل کردند، با آن که مرجع تقلید بودند، ولی پا پیش گذاشتند گویا تا تهران رفتند و دیدار هم کرد، برای حل مسأله حصر و تظلم خواهی ها، ولی حاصلی نداشت. مرحوم هاشمی رفسنجانی هم دو خطبۀ نمازجمعه اواخر تیرماه ۸۸ را به برون رفتِ از بحران ۸۸ اختصاص داده بود، ولی نه فقط مسموع واقع نشد، بلکه تا آخر عمر از نمازجمعه خلع شد و به جایش حجت‌ الاسلام شیخ کاظم صدیقی -یکی از وُعّاظ تهران- امام جمعه شد. بگذرم.

 

متن نقلی: «آیت‌الله عبدالکریم موسوی اردبیلی که خدایش رحمت کناد، خدمات زیادی به انقلاب و کشور کرد. آن مرحوم تا آنجا که او را شناختم، مردی آگاه و قطعاً مجتهدی مسلّم بود. مسجد امیرالمومنین(ع) واقع در خیابان نصرت نزدیک‌ترین مسجد به دانشگاه تهران به‌شمار می‌آمد که آقای موسوی اردبیلی تا پیش از پیروزی انقلاب امام جماعت آنجا بود و هر زمان دانشجویان مراسمی داشتند که امکان برگزاری‌اش در داخل مسجد دانشگاه فراهم نبود وی با آغوشی باز پذیرای آن‌ها بود و مسجد و امکاناتش را در اختیار دانشجویان می‌گذاشت. بیشتر بخوانید ↓

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۱۳۹۶ ، ۰۷:۳۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه. به نام خدا. محضر آیت الله محمدتقی مصباح یزدی عالِم، سیاست ورز و فیلسوف حوزۀ علمیۀ قم سلام علیکم. ضمن آرزوی صحت و سلامتی، چند کلمه ای به صراحت و صمیمیت جهت تنویر افکار عمومی، رساندن سخن به یک عالم دین و اَدای وظیفۀ فردی ام ارائه می کنم: بلاخره پس از سکوت های معنادار (شاید تحفُّظی و مصلحتی) شما دربارۀ محمود احمدی‌نژاد، خبرآنلاین -سایت محمد مهاجری عضو سابق شورای سردبیری روزنامه کیهان و بُریده از محفل کیهان- به‌خوبی توانست از زیرِ زبان شما حرفی بیرون بکشد و جمله ای از شما را وارد عرصۀ سیاست ایران بکند که در کمتر از ۲۴ ساعت به تمام ایران و میان جوان ترین موبایل به دستان، رسیده است، بدین شرح:

 

 

 

«خبرآنلاین: «پرسش: حضرت آیت‌الله مصباح یزدی! خیلی از مردم سؤال می‌کنند که آیت‌الله مصباح یزدی که معرف احمدی‎نژاد به جامعه ایران بود و از او طرفداری می‌کرد، امروز چه نظری راجع به اعمال و رفتار او دارد؟» پاسخ: اینجا یک جلسه علمی و فقهی است، نه سیاسی. پرسش: «بالاخره مردم از شخص شما به عنوان یکی از حامیان اصلی روی کار آمدن آقای احمدی‎نژاد و مطرح‌شدن او سؤال دارند.» پاسخ: ما هر کسی را تا مادامی که در مسیر اسلام کار می‎کند، حمایت می‎کنیم، طرفداری‎اش می‌کنیم، هر وقت منحرف شد، ما هم از او جدا می‎شویم.» پرسش: یعنی تحرکات اخیر او را تأیید نمی‌کنید؟ پاسخ: «نه، اعمال و رفتار امروز احمدی‎نژاد را تأیید نمی‎کنم چون اکنون یک حالت انحرافی در او می‎بینم.» منبع

 

 

با این مختصر درزِ موضع جدید شما، خواستم چند نکته ای بگویم و ردّ شوم. یعنی فقط می خواهم همین چند جملۀ تان را تحلیل محتوا کنم و به حمایت های فراوان گذشته شما دربارۀ این فرد -و به تعبیر من حلقه‌ی منهاییون- کاری نداشته باشم؛ گرچه جامعه و تاریخ بخوبی می داند شما گفته بودید «اطاعت از احمدی نژاد، اطاعت از خداست» (منبع) و دوست و پیرو سرسخت شما حجت‌الاسلام شیخ کاظم صدیقی -که از تیر ۸۸ به جای مرحوم هاشمی رفسنجانی امام جمعه تهران شده است- در خرداد ۸۸ گفته بود رأی به محمود احمدی‌نژاد «همانند جهاد در راه خدا»ست. (منبع) و سایر همفکران شما که در این (منبع) سخنان شان جمع آوری شده است.

 

یک: اول به مصاحبه گر گفته اید «اینجا یک جلسه علمی و فقهی است، نه سیاسی» یعنی باز هم نمی خواستید به عنوان یک عالِم دینی، انحراف را برملا کنید، در حالی که شما بارها و بارها در هر نوع جلسه ای و با هر نوع صبغه ای، با اشتیاق و اشتهاء به دلیل اشتهار، علیۀ جناح چپ به کنایه و یا تصریح سخن رانده اید. بنابراین دلیل شما، برای پاسخ نگفتن، قانع کننده نبود. و به نظرم همین تعلیل (البته نمی‌گویم تعلُّل)، مهمترین جای مصاحبۀ اخیر شماست.

 

دو: در پرسش دوم بازهم جمله ای ویژه گفته اید: «ما هر کسی... هر وقت منحرف شد، ما هم از او جدا می‎شویم». با این پاسخِ شما، به یقین بخشی از جامعه و از جمله من از شما می پرسد این «هر وقت» کی بوده است؟ به یقین دیروز و چندروزپیش نبوده است، پس چرا علناً راهِ و مواضع خود را به مردم نگفته اید و انحراف وی را گوشزد ننموده اید؟ آیا احساس مسئولیت نکرده بودید؟ شما؛ که از همان دهۀ شصت، دأب تان مبارزه با انحرافات بوده است. چون همیشه خود را صراط حق می دانسته اید و سایرین را ناحق و گمراه و حتی ضالّه. همین سکوتهای خاص! موجب شده، مردم میان دو مسألۀ حق گویی های «لل‍ّه» و تسویه حساب کردن های «لدّنیا» از سوی برخی ها دربمانند و سیاست ورزی در جمهوری اسلامی را آلوده و شخصی شده بپندارند.

 

سه: در انتها هم گفته اید «اعمال و رفتار امروز احمدی‎نژاد را تأیید نمی‎کنم چون اکنون یک حالت انحرافی در او می‎بینم». خواستم بپرسم اگر «اعمال و رفتار امروز احمدی‎نژاد» که سال ۸۸ از نظر آیت الله شیخ احمد جنتی «نمادی از انقلاب اسلامی» بوده است (منبع) به گونه ای شده است که «اکنون یک حالت انحرافی در او می‎بین»ی، پس چرا به عنوان یک عالِم سیاست ورز و فیلسوف حوزۀ علمیۀ قم و و ریاست مؤسسۀ آموزشی پژوهشی مصباح -که پرورش‌دهنده و صادرکننده‌یکادرِ روحانی نهادهای نظام است- احساس تکلیف نکرده اید نسبت به انتصاب وی در دورۀ جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام نظری بدهید؟ زیرا عضویت قبلی وی ناشی از شأن حقوقی و خودبخودی و قانونی بوده است نه گزینش و نصب. آیا فرد منحرف، می تواند در نظام اسلامی حکمِ نصب هم داشته باشد؟

 

چهار: آیا فردی که به قول صائب شما «اعمال و رفتار امروزش» نمی تواند تأیید گردد، اساساً می تواند اهلِ تشخیص مصلحت کشور و نظام باشد؟ شما که بلاخره شجاعانه پذیرفته اید «اکنون یک حالت انحرافی در او» وجود دارد، پس چرا دربارۀ حضورش در یکی از مهمترین بخش های نظام که سیاست های کلان کشور را مصلحتاً و بر حسب مقتضیات زمان و مکان می سنجد و مشخص می کند، اعلام نظر نمی کنید؟

 

آیا مگر عُلمای شیعه در طول تاریخ پُربارشان، از استقلال خود در برابر دولت ها (=هر دولتی و هر قدرتی) حفاظت نکرده اند؟ پس چرا شما و حوزۀ قم نسبت به انحراف بیّن این فرد و آن باند، ساکت هستید؟ چرا آنچه زیر منبرها طی سال ها و بارها دربارۀ نصیحت به ائمۀ مسلمین شنیده ایم، جنبۀ عملی به خود نمی‌گیرد؟ گویا این روایت ها اساساً وجود نداشته است! آن هم نصیحت نه از سوی آحاد ملت که گفته شود متخصص امر نیسیتد و دخالت بیجا در امر نکنند، بلکه که از جانب خُبره ها و متفقّهین اجتهاد و دیانت که تذکراتشان در طی تاریخ تشیُّع، رسمی مألوف و روالی مرسوم بوده است.

 

 

...

تنفیذ حسن روحانی

مرداد نود و شش. بیت رهبری

 

پنج: محمود احمدی‌نژاد -که پیروان شما وی را «مرد هزارۀ سوم» توصیف می کردند- کارش به جایی رسیده است که دیگر حتی حاضر نیست کنار نُماد جدید جناح راست و تولیت حرم امام رضا (ع) -که از دید جامعه‌ی ایران باشرافت ترین شغل است- بنشیند. و دیده بودیم که چگونه جایش را در مراسم تنفیذ حجت الاسلام حسن روحانی در مرداد ۱۳۹۶ در حسینیۀ بیت رهبری، با حالت کودکانه و لجوجانه تغییر داده بود (دو عکس بالا) و آن چند لحظه هم که مجبور بود، کنار حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی بنشیند، چه چهرۀ درهم و برهم و اخمی به خود داده بود تا القائی به مردم کرده باشد که بله من، چنینم و آنان، چنان.

 

یاد آیت‌الله سید احمد علم‌الهدی -پدرخانم حجت الاسلام رئیسی و امام جمعه مشهد مقدس- افتادم که روزگاری، حامی سرسخت محمود احمدی‌نژاد بود و چندی پیش گفته بود «هرباری که به حرم امام رضا (ع) مشرّف می‌شود رئیس دولت‌های نهم و دهم را نفرین می‌کند.» (منبع)

 

دکتر عبدالکریم سروش و آیت الله مصباح یزدی

در برابر احسان طبری تئوریسین حزب توده

و فرخ نگهدار رهبر فدائیان خلق (اکثریت)

(مناظره تلویزیونی سال شصت)

 

شش:من و مانند من، شما را از همان ابتدای انقلاب دنبال می کردیم که چه می گویید و چه می کنید و چه می نویسید. از مناظره ها با کمونیست ها گرفته (عکس بالا) تا مخالفت ها و شدت هایت علیۀ معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی. از رفاقت با دکتر سروش گرفته تا ردّ قرائت های دینی و قبض و بسط تئوریک شریعت. از مبارزۀ در دهه پنجاه و مسائلی دربارۀ نهضت امام خمینی گرفته تا تشکیل جبهه تندروی پایداری. از پیش خطبه های پرمسألۀ نمازجمعه های متوالی و سریالی تهران گرفته تا سخنرانی های ثابت میان دیدارکنندگان کلاس های اجباری دوره عقیدتی سیاسی و تعالی برخی نهادها. از مخالفت ها با مرحوم آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی گرفته تا انواع سخنرانی های شما در مشهد و قم و میان خواص و عوام. همه و همه اینها را با اختیار دنبال می کنیم که با تعجب دیدیم:

 

آیت اللهی که پیرامون همه چیز حرف می زند، دربارۀ یک موضوع مهمتر خیلی ساکت مانده است، آن هم باندِ محمود احمدی نژاد که استخوان در گلوی جناح راست شده است که همۀ نظام را برای وی هزینه کرده بود. تا این گفته اید: «اکنون یک حالت انحرافی در او می‎بینم» حالا منتظر می مانیم که بگویید انحرافش چیست؟ از چه چیزی منحرف شده است؟ مترصّدیم انحراف توسط شما تبیین شود، همانطوری که بسیاری از مسائل را در طول انقلاب در تربیون های بیت المال از منظر خویش تببین نموده اید. حال نیز توقُّع داریم به تلویزیون بروید و رُک انحراف را برای فضای کِدر کشور روشن نمایید.

 

هفت: آخرین نکته من این است، شما به عنوان فردی پیشرو و پیشوا و تئوریسین جناح راست بسیاردیر متوجۀ انحراف محمود احمدی‌نژاد شده اید. دیگر همۀ بقّال های کوچه پس کوچه ها و نقّال های قهوه خانه ها هم می دانند او منحرف است. همیشه از یک عالم دینی انتظار می رود جلوتر از جامعه، انحرافات را استشمام کند و ملت را روشن کند و عواقب سوء را از سر ملت و دین و اخلاق و انسان کم کند.

 

پس باید قاطعانه گفت بصیرت واقعی را مرحوم آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی داشت که در آن نامۀ «بی سلام» به رهبری، وی را «بنزینِ» روی آتش خوانده بود؛ همان کسی که پیروانِ شما و افراطی های جناح راست وی را «اکبرِ فتنه» و «فتنۀ اکبر» می خواندند. گرچه من هم منتقد هاشمی رفسنجانی بودم ولی وقتی به ملت پیوست و کمی حق را گفت، از رویکردش خرسند شده بودم که نمی دانم چرا آن گونه زود درگذشت. و نیز حق گویانه باید گفت تیزهوش و بصیرِ واقعی همان مهندس میرحسین موسوی بود که در آن مناظرۀ سال هشتاد و هشت (خوانده شود شوی ضرغامی در صداسیمای میلی!) صادقانه و دلسوزانه به ملت بدین مضمون گفت: این مرد -محمود احمدی نژاد- علناً چشم در چشم ملت دروغ می زند.

 

بگذرم و آخرین دعایم در حق شما این است که خدا شما را برای روشن شدن و روشن کردن بیشتر نگه دارد. سخنم را به قول حکیم حوزه آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی (اینجا) پیوند می‌زنم و بسنده می کنم که خیلی آن را پسندیدم: «از آه در جهاد اکبر، کاری ساخته است که از آهن در جهاد اصغر ساخته نیست.»

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۱۳۹۶ ، ۰۹:۵۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

درباره‌ی آیة الله مصباح و روحانیان دارابکلا: خواننده ای که ننوشت اسمش چیست دربارۀ پست (پاسخ به جناب رهگذر: اینجا) در بارۀ آیة الله مصباح و روحانیان دارابکلا چنین نوشت: «سلام بنده کاری به نظر شما و جناب یک رهگذر ندارم. اما همین قرد میدانم که شیخ مصباح یزدی یک فرد معمولی است که نتنها از شیوخ دارابکلا برتر نیست بلکه به نظر من بسی پایین تر نیز قرار دارد. اینکه با یه ایت الله گفتن فکر کنیم که ان شخص فیلسوف و دانشمند می باشد سخت در اشتباهیم. میتوان مثالهای فراوانی اورد که شیخ مصباح با وجود اینکه هم لباسانش ایت الله را یدک نمیکشن اما به مراتب برتر و باسوادنر و متشخص تر از ایشانند.»

 

 

پاسخ دامنه
 
 
به نام خدا. سلام من هم به شما جناب ناشناس. اول آن که ممنونم در وبلاگ حضور می یابی و نظر هم می گذاری. دوم این که اَکرم بودن هر کس پیش خداوند، به تقوا و پارسایی هاست نه به عناوین و اَلقاب. سوم آن که اگر به نظر شما برخی از روحانیان دارابکلا از آیة الله شیخ مصباح بالاترند، نمی شود بزور مانع دیدگاه شما شد و دیکته گفت؛ اما می توانم این را بگویم عناوین در حوزۀ علمیه برای خود سلسله مراتبی دارد و معمولاً اعتباری بوده است که من آن را یادآوری می کنم:
 
آیت الله العظمی: فقط به مراجع تقلید اطلاق می شود.
 
آیت الله: به مجتهدین و فقیهان گفته می شود.
 
حجت الاسلام والمسلمین: به کسانی که در حدّ اجتهادند و درس خارج فقه را خوب طی کردند و اسلام را به فهم خود قادرند استنباط کنند، اطلاق می گردد.
 
حجت الاسلام: به طُلابی که چند سالی را طی کردند و مُلبّس به لباس روحانی و عمامه شده اند گفته می شود. (البته این عنوانِ عمومی نظام حوزه است. و از نظر من این عنوام هم خلاصه است و هم بی آلایش و بدون القاب و لُعاب)
 
شیخ: عنوان عمومی برای روحانیونی که سادات نیستند.
 
آشیخ: عنوان صمیمانه تر و محترمانه تر برای روحانیان غیرسادات.
 
سیّد: عنوان عمومی به روحانیونی که سادات هستند.
 
آسید: عنوان صمیمانه تر و محترمانه تر برای روحانیان سادات.
 
علّامه: عنوانی ست که ارادتمندان یک روحانی برای او وضع و رایج می کنند و سعی می کنند در جامعه او را جا بیندازند. که به معنی بسیاردانا و بااحاطه است.
 
در قدیم البته روحانیان را ثقة الاسلام، مُلّا، شیخ الاسلام و آخوند می گفتند.
 
من از اصول اعتقادی ام این است اسلام با روحانیتِ وارسته شناخته می شود. و تزِ اسلام منهای روحانیت و یا فرمول لوتری «خودکشیشی» را اساساً مردود و خطرناک و انحرافی می دانم و شاید هم بعضاً ناشی از لُژهای مخفی ماسونی. اضافه کنم «ولی فقیه» هم عنوانی ست که از نظریه های برخی از عُلما نشئت گرفته است که برخی آن را مطلقه، و برخی دیگر آن را مقیّده و محدود می دانند و برخی هم اساساً قائل به آن نیستند مگر در حیطۀ خاص. خدا حافظ تان. والسّلام.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۱۳۹۶ ، ۰۶:۳۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
متن نقلی به معنای تأیید و یاد رد  تمام محتوای آن نیست: حجت‌الاسلام‌ دکتر مرتضی جوادی آملی (فرزند آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی) در بارۀ حکومت و روحانیت: «نهاد روحانیت یک نهاد مستقل دینی است که از جایگاه دین یعنی جایگاه امامت و ولایت ماموریت فهم و تفقُّه در دین و انتشار معارف و ابلاغ جلوه‌های دینی بر عهده او گذاشته شده است...

 

 

دین چون یک نهاد قدرت است و جهات اجتماعی و سیاسی عمده‌ای را تحت پوشش خود دارد به همین دلیل همواره مورد دستبردهای ناصحیح و ناصواب از داخل و خارج قرار گرفته است... نهاد روحانیت بر اساس مرجعیت مراجع و بزرگان دین سعی می‌کند که مستقل از جهات مختلف مخصوصا از جهت قدرت بتواند روی پای خودش بایستند و مقاومت کند و به رسالت، وظایف و ماموریت‌های دینی و الهی خودش بپردازد اما در عین حال جریان‌هایی هم وجود دارند که به این استقلال و جایگاه طمع کردند و سعی دارند که به این نهاد آسیب بزنند... اولویت روحانیت، مردم و جامعه هستند و بنای روحانیت بر این است که ارتباط خودش را با مردم حفظ کند...

 

باید کل کشور اعم از مردم، حکومت، خود روحانیت و نهادهای حکومتی توجه داشته باشند که به استقلال روحانیت آسیبی وارد نشود و در مقام صیانت و حفاظت از دین و نهاد روحانیت همانطور که در طول قرون متمادی رواج داشته حافظ و نگهبان مرجعیت دینی و نهاد روحانیت باشند... الان در خود نهاد قدرت چنین اراده‌ای وجود دارد که روحانیت در خدمت قدرت باشد و این جایگاهی است که باعث آسیب و ضربه به روحانیت می‌شود. اینها شاید نیت خیری هم داشته باشند اما بدون شک اگر کسی به این انگیزه رود و روحانیت را برای خودش مصادره کند، قطعا آسیبی هم به نظام، روحانیت و مردم خواهد زد. تلاش همه باید این باشد که حکومت، دینی شود نه اینکه دین و نهاد روحانیت حکومتی شود...

 

الان تهدیدی که به روحانیت آسیب می‌زند این است که روحانیت بخواهد حکومتی شود؛ در حالی که حکومت بایستی از جایگاه روحانیت و به این دلیل که روحانیت نقش پدری و هدایت‌گری دارد استفاده کند. حکومت و قدرت منافعی می‌طلبد و چون در نهاد روحانیت این قدرت وجود دارد چه بسا بخواهد آن را به نفع خودش مصادره کند و این آسیبی است که متاسفانه وجود دارد. همگان باید اراده داشته باشیم که حکومت از جایگاه روحانیت و حوزه‌ها تامین شود نه اینکه روحانیت یا حوزه‌ها بخواهند برای نظام سربازی کنند و آنها عهده‌دار  امور روحانیت شوند...

 

اگر جایگاه مرجعیت و علمایی که در حوزه دین و تحت اشراف مستقیم مراجع هستند استقلال داشته باشند و بتوانند از کیان و موقعیت نهاد روحانیت به درستی دفاع کنند، حتما حافظ و نگهبان این جایگاه خواهند بود. آنچه که الان ما ملاحظه می‌کنیم این است که ضعف و ناتوانی در این نهادهای اصیلی که در درون حوزه‌ها از قبل بودند، وارد شده و وقتی نهاد مرجعیت و عالمان و اندیشمندان دینی ضعف پیدا می‌کنند، طبیعی است در مقام عمل، طلاب و کسانی که مایه‌های علمی و اخلاقی چندانی نیندوختند، ممکن است دست به چنین اقدامات نادرستی بزنند...

 

مراجع بزرگوار در دیدارهای عمومی و خصوصی بارها این مساله را متذکر شده‌اند اما اکنون که برخی از نهادها مستقل از حوزه، روحانیتی را تحت پوشش دارند و  باعث می شوند آنها تحت تعالیم بزرگان و مراجع قرار نگیرند، از ادبیات و فرهنگ صیانت و حفظ دین گاهی اوقات دور هستند و اینها هم احیانا منشأ چنین حرکت‌هایی هستند. چون بسیاری از این طلاب و کسانی که در مسندهای حکومتی قرار دارند به تعبیر آیت‌الله جوادی آملی نهال‌هایی هستند که هنوز رشد نکردند و درس و تحقیق و ادب و فرهنگی که باید در حوزه روحانیت باشد را به درستی نیاموختند لذا این دور ماندن از حوزه مرجعیت و وابسته شدن به نهادهای حکومت و قدرت، طبیعی است که چنین انحرافاتی را برای آنهایی که در کسوت روحانیت بوده و طلبه هستند، ایجاد کند...

 

من تاکیدم بر این است که حکومت و نظام باید سرباز و فرزند حوزه شناخته شود و به این استقلال و مقاومتی که در خصوص حوزه‌ها وجود دارد آسیب وارد نکند. اگر این حکومت نخواهد به دین و نهادهای مستقل دینی دست اندازی کند و آنها را به نفع خودش مصادره کند ما هم می‌توانیم حوزه خوب و پاک و پاکیزه‌ای داشته باشیم و هم می‌توانیم نظام را متاثر از دین و روحانیت اصیل و حوزه مستقل نگه بداریم. بنده عمده اشکال را در این جهت می‌بینم که قدرت انتظار دارد که دین و حوزه‌ها در خدمت او باشد در حالی که حکومت و نظام باید در خدمت حوزه‌ها باشند و از جایگاه حوزه‌ها و اندیشه مسیر حرکت حکومت‌ها و قدرت‌ها تعیین شود زیرا این تهافتی که امروزه وجود دارد موجب چالش جدی در عرصه نظام و مردم شده است.»

(منبع: گفتگو با شفقنا)

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۱۳۹۶ ، ۱۰:۳۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. در بارۀ آیة الله العظمی سیستانی. نیروهای الحَشد الشعبی (=بسیج مردمی عراق) دلسپرده و فرمانبَر مرجع بزرگ شیعیان جهان، حضرت آیة الله العظمی سید علی سیستانی اند. عکس آن مرجع دانشمند روشن ضمیر، فقیه آگاه و دلسوز جامعۀ مسلمین بر سینۀ یک رزمندۀ حشد الشعبی عراقی در تلعفر عراق، علامت روشنی برای این اقتداء و پیروی آگاهانه است. آقای سیستانی شخصیت بزرگ و کم نظیری ست که جهان شیعه به وجودشان افتخار می کند که چنین انسان والایی، مرجعیت شیعه را بدرستی پاسبانی می کند و نمی گذارد خدشه ای بر آن وارد گردد. با آرزوی سلامتی و بقای عمر پربرکت برای آن مرجع شجاع عالیقدر و توفیق بیشتر برای رزمندگان غیور جهان اسلام و همۀ آزادگان و مبارزان برحق جهان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۱۳۹۶ ، ۱۰:۰۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
 
 
از نظر امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی:
«خطر تحجُّرگرایان و مقدّس‌نمایان احمق در حوزه‌های علمیه کم نیست.»
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۱۳۹۶ ، ۰۷:۵۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

زمانی که نصرت‌الدوله وزیر بود، لایحه‌ای تقدیم مجلس کرد که به موجب آن، دولت ایران یکصد سگ از انگلستان خریداری و وارد کند. او شرحی درباره خصوصیات این سگ‌ها بیان کرد و گفت: این سگ‌ها شناسنامه دارند، پدر و مادر آنها معلوم است، نژادشان مشخص است و از جمله خصوصیات دیگر آنها این است که به محض دیدنِ دُزد، او را می‌گیرند.

 

آیت الله شهید سیدحسن مدرّس

عالِم دینی ساده زیست، سیاستمدار آگاه و شجاع

قهرمان آزاداندیشی و خردورزی که توسط دیکتاتور

مُستبدِّ کینه توز رضاخان میرپنج مشهور به رضا پالانی

پس از سالها تبعید در کاشمر، به شهادت رسید

 

مدرس طبق معمول، دست روی میز زد و گفت: مخالفم.  وزیر دارایی گفت: آقا! ما هر چه لایحه می‌آوریم، شما مخالفید، دلیل مخالفت شما چیست؟ مدرس جواب داد: مخالفت من به نفع شماست، مگر شما نگفتید، این سگ‌ها به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند؟ خوب آقای وزیر! به محض ورودشان، اول شما را می‌گیرند. پس مخالفت من به نفع شماست. نمایندگان با صدای بلند خندیدند و لایحه مسکوت ماند. (منبع)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۱۳۹۶ ، ۰۸:۴۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

شرح دامنه: شهر یزد از دیرباز لقب «دارالعباده» گرفته و در پرورش شخصیت‌های ممتاز علمی و فقهی از سهمی سترگ برخوردار بوده است؛ اما همین شهر، با این پیشینة درخشان در گرایش قلبی به اسلام، قرن‌ها زیستگاه زرتشتیان ایران با همة نمادها و نیایش‌ها و میعادگاه‌های آنهاست. آقای دکتر دبستانی، نماینده زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی موارد متعددی از حسن سلوک آیت‌الله سیدروح الله خاتمی را در برابر زرتشتیان نقل کرده و درباره رحلت ایشان چنین خاطره‌ای را آورده است:

 

 

 

از راست:

لنکرانی، منتظری. مشکینی

سید روح الله خاتمی. مکارم شیرازی

 

«در مسافرتم به شریف‌آباد (اردکان)، به منزل شوهر خاله‌ام برای گرفتن کلید منزل رفتم. خاله در اولین برخورد گفت: دیدی یتیم شدیم! پرسیدم چه شده است؟ ایشان درگذشت آیت‌الله خاتمی را با تأثر بیان کرد و ادامه داد: او برای همه پدر بود. در حالی که اشک در چشمان خالة هفتاد ساله‌ام حلقه زده بود، گفت: به راستی دوباره یتیم شدیم.» (زاهد روشنفکر انتشارات خانه فرهنگ خاتمى (منبع)

 

 

نکتۀ دامنه

 

ساده بگویم موضع شش فقیه شورای نگهبان یک برکت بود؛ هیچ چیز به اندازۀ همین رأی عجیب علیهٔ هموطن زرتشتی یزد، ملت را به شناخت واقعی آنان نرسانید و هیچ کس به حدّ آقای آیت الله شیخ محمد یزدی، تفکر واقعی جناح راست را نزد مردم ایران نشناسانید. آنان که سکوت کرده اند، نزد خدا پاسخگو هستند. خدایا این شکاف، چه به موقع سر باز کرده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۱۳۹۶ ، ۰۹:۵۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

آیت‌الله عبدالله جوادی آملی در جمع دانش‌پژوهان بیست‌ودومین دوره‌ی طرح ولایت مطرح کرد: «آنچه که در مسئله‌ی توحید مشکل ما است، قارونی یا فرعونی فکرکردن است.‌ مشکل ما در توحید همین دو غُده است. ما حق نداریم اسلامی حرف بزنیم ولی قارونی عمل کنیم.» ۱ شهریور ۱۳۹۶. (منبع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۱۳۹۶ ، ۰۹:۲۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. دیشب وقتی پاسخ شرعی مرجع بزرگ شیعیان جهان حضرت آیت الله العظمی سید علی سیستانی قلب تپندۀ جهان اسلام به پرسشی در راستای قضایای اخیر شورای یزد را _که شش فقیه منصوب رهبری در شورای نگهبان حضور یک زرتشتی به نام آقای سپنتا نیکنام را «خلاف شرع» اعلان کرده بودند و کل کشور و حتی بخشی از جناح راست را به بُهت فرو برده اند_ خواندم به وجد آمدم که آن مرجع خبیر، وارسته، ملجاء و امید مسلمانان جهان چه شجاعانه فتوا صادر کردند.

 

آری؛ آن مرجع عظیم الشّأن که در علم و عمل و ساده زیستی و ورع و هوشیاری بسیار پیشتاز و ممتازند، در این فتوای تاریخی شان مشخص کردند که استفاده از مهارت غیرمسلمانان حرام نیست. درود خدا بر ایشان که با خرد و ایمان و درستکاری شان اسلام را بادقّت پاسبان اند و مسلمانان را با فراست و دانایی رهنمون و هدایتگر. خدا عمرش را بسیار طولانی بگرداند و همواره در صحت و سلامت باشند. ایشان سخن شرع را بیان کردند این که دیگران از این پند گیرند یا نه، موضوعی دیگر است و از آن می گذرم. قم. دامنه.

 

 

پرسش: اگر غیر مسلمان تعهد دهد که درچارچوب مقررات و قوانین نظام اسلامی عمل کند، آیا انتخاب فردی از اقلیت های مذهبی توسط مردم از طریق برگزاری انتخابات در شهرهایی با اکثریت مسلمان و یا بر عهده گرفتن  نمایندگی مردم توسط او جهت انجام امور مدنی و اداره شهر و امثال آن ، خلاف شرع مقدس اسلام است؟ آیا در تاریخ حکومت نبی مکرم اسلام حضرت محمد صلوات الله وسلامه علیه و امیر المومنین حضرت علی علیه السلام، از مشارکت غیر مسلمانان، برای اداره و توسعه امور مسلمین به ویژه در معماری و پزشکی و فنون دیگر بهره برده نشده است؟ آیا در سیره و فرمایشات اهل بیت علیهم السلام در این خصوص منعی وجود دارد؟ منبع

 

 

پاسخ آقای سیستانی:

 

بسمه تعالی شأنه

مجرد استفاده از مهارت های غیرمسلمان حرمت ندارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۱۳۹۶ ، ۱۰:۲۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. در قسمت اول (اینجا) سه نکته از تفکرات و ویژگی های آیت الله العظمی سید علی سیستانی مرجع بزرگ شیعیان جهان را ارائه کرده بودم. اینک دنبالۀ آن را پی می گیرم:
 

قسمت دوم:

 

چهار - رویدادهای پیچیدۀ عراق پس از اشغال توسط آمریکا را بادقت و زیرکی تمام مدیریت کردند. و با نُسخۀ مرجعیت، علیۀ دیکتاتوری مُستبد پیروز شدند. هرگز نگذاشتند بدون برگزاری انتخابات، کسی بر عراق حکومت کند.

 

پنج - در پاسخ به سؤالات مختلف در زمان پس از سقوط صدام، همواره می گفتند آنچه اکثریت عراق بخواهند خواستۀ ما نیز همان است. (رک: آیت الله سیستانی و عراق جدید. ص ۱۴۸)

 

شش - ایشان هیچ گاه به حکومت ورود نکردند، اما از طریق مرجعیت (که عالی ترین نهادِ دینی مکتب شیعه است) ملت و حکومت را به اَحسن وجه و با مهربانی و عطوفت رهبری کرده و می کنند. در عراق نظریۀ «ولایت مطلقۀ فقیه» وجود ندارد، نهاد مرجعیت اُس و اساس حوزۀ نجف محسوب می شود و ایشان از طریق مرجعیت نفوذی بسیاربالا -حتی فراتر از قانون و ساختار سیاسی- در کل عراق و حتی بر منطقه دارند. در حقیقت ایشان از طریق مرجعیت رهبری می کنند نه به شیوۀ «ولایت فقیه».

 

هفت - آن مرجع خبیر بر حق ورود زنان و اقلیت های دینی و مذهبی به فعالیت های سیاسی و مسئولیت های اجتماعی و حکومتی تأکید کرده و می کنند. (همان: ص ۱۵۶)

 

هشت - در همان دورۀ انتقالی از طریق دفترشان به خبرنگار اشپیگل گفته بودند: «نیروهای اصلی سیاسی و اجتماعی در عراق به دنبال تشکیل حکومت دینی نیستند، بلکه در پی حکومتی اند که در آن آنچه از نظر مردم عراق اصول و مبانی دین محسوب می گردد محترم شمرده شوند. حکومتی که بر پایه کثرت گرایی، عدالت و مساوات استوار باشد.» (می توانید رجوع کنید به ص ۱۵۴ کتاب «آیت الله سیستانی و عراق جدید» نوشتۀ مسیح مهاجری) ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۱۳۹۶ ، ۰۸:۴۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. تا به حال دربارۀ مرجعِ فقیه آیت الله العظمی سید علی سیستانی مطالب متعدّدی _فتوا، شرح حال، دیدگاه های ایشان_ منتشر کرده ام. بر روی این فقیه آگاه و بانفوذ و محبوب جهان اسلام مطالعات زیادی انجام داده ام. هم از سر شوق و علاقۀ شدیدم به ایشان و هم از روی دانش افزایی خویش و نیز هم برای پندآموزی از زندگی ساده زیستانۀ وی. در این پست می خواهم به زوایای دیگری از زندگی سراسر عزّت و عبرت این عالمِ زمانه (متولد 9 ربیع الثانی ۱۳۴۹ ه. قمری. مشهد)، بپردازم:

 

قسمت اول:

یک - به روایتِ دوست و دشمن، این روحانی را بآسانی نمی توان دور! زد؛ به عبارتی بهتر است بگویم نمی توان بر او چیزی را تحمیل نمود و فریبش داد. بسیار زیرک و هوشمند است. دلیلش را در بند دو بیابید.

 

دو - به تعبیر نویسندۀ کتاب «آیت الله سیستانی و عراق جدید» _که تا به حال از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰ سه دیدار حضوری و گفت و گوی خصوصی در بیت ایشان با ایشان داشته_ این آیت الله، آیت اللهی «آینده نگر»، «باهوش»، «آگاه به مسائل روز»، «کنجکاو»، ضدِّ خرافات»، «سرزنده»، «روشن»، «پُرمطالعه»، «باخبر از همه چیز ایران»، «فوق العاده به روز»، «هوشمند»، «نفوذ فوق العاده در میان مردم عراق»، «مسلط به ترفندهای دشمن» است. (برگفته از ص ۴۱ تا ۱۳۴ کتاب نوشتۀ مسیح مهاجری. چاپ سوم، نشر روزنامۀ جمهوری اسلامی، ۱۳۹۰)

 

کتاب

«آیت الله سیستانی و عراق جدید»

عکس از دامنه

 

یادداشت‌های دامنه از کتاب

«آیت الله سیستانی و عراق جدید»

 

سه - کتاب موردِ اشاره، نوشتۀ حجة الاسلام والمسلمین مسیح مهاجری را دوبار خواندم. چاپ اولش را که بهمن ۱۳۹۰ منتشر شد، در اردیبهشت ۱۳۹۲ خواندم و چاپ سومش را اخیراً در ۱۵ آبان ۱۳۹۶ خوانده و یادداشت برداری کرده ام. ماحصَلِ آن، هفت صفحه نکته برداری برجسته است که به چند نمونه از آن اشاره می کنم به صورت برداشتِ آزاد دامنه از کتاب: خانه اش کوچک، خشتی، گِلی در کوچه ای باریکِ در «شارع الرّسول» نجف، در ظاهر یک خانۀ معمولی ست، ولی تمام تشکیلات دولت عراق در همین خانه گِلین خلاصه می شود. (ر. ک: ص ۱۶ کتاب)


به آیت الله سیستانی عرض کردم: «ایران گرفتار خُرافات است». گفتند: «خودتان این وضع را به وجود آوردید. هی گفتید آقای بهاءالدینی اینطور است و آنطور است. هی کرامات گفتید. من خودم در قم بودم و این چیزها را می دانم و اینجا هم که هستم کتاب های زیادی می خوانم و... جمکران را آنطور بزرگ کرده اید و منبری ها آن حرف ها را می زنند». (ص ۹۶ تا ۷۱ کتاب) ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۱۳۹۶ ، ۰۸:۳۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به نام خدا. ساعت هفت صبح امروز سیزده آبان ۱۳۹۶ متنِ دامنه با عنوان «نقدی بر آیت الله خوئینی‌ها» در سایت انصاف نیوز بخش «اخبار برگزیده» بازنشر شد. (اینجا) که در عکس مندرج دیده می شود:

 

 

من نیز بعدازظهر امروز این تشکرنامه زیر را برای آن سایت خبری تحلیلی، (ذیل همان پست) ارسال کردم و منتشر شد: سلام علیکم. از بارنشر متن بنده نقدی بر آیت الله خوئینی‌ها در سایت حق گو و باانصافِ «انصاف نیوز» ممنونم. من سایت شما را همه روزه نه فقط مرور، بلکه مطالعه می کنم، به عبارتی یک دنبال کنندۀ سایت شما هستم و برخی از مطالب شما را با درج لینک، و گاه با نکته های افزوده ام، در وبلاگم «قلم قم دامنه دوم» منتشر می کنم. شما برادران و خواهران مؤمن و انقلابی در سایت انصاف نیوز را افرادی مُنصف و حق گرا یافته ام. به جناب آقای علی اصغر شفیعیان مدیر سایت و همۀ دست اندرکاران شما خداقوت می گویم. نیز به جناب دکتر مسعود پزشکیان نمایندۀ باتقوا و حق جو نیز سلام دارم. ابراهیم طالبی دارابی (دامنه) ۱۳ آبان ۱۳۹۶ ۱۲:۳۵ ب.ظ.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۱۳۹۶ ، ۱۳:۱۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

اخطار صریح و شجاعانۀ مرجع بزرگ شیعیان جهان مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خوئی به شاه خائن در سال 1342: «از قرون متمادی دشمنان اسلام از نظر اضمحلال دین و برده ساختن مسلمانان درصدد تفریق دو قوه روحی و مادی آنها برآمده و به فضل الهی در اثر تنبه اولیای امور و علماء اعلام به مقصد خود نائل نگشته اند. در حال حاضر زمینه را قابل دیده به فعالیت پرداختند که ضربت مُهلک خود را بر پیکر کشور اسلامی وارد سازند. بسیار جای تأثر و تأسف است که سقوط و انحطاط مملکت اسلامی و یگانه مرکز تشیع به جایی برسد که زمامداران آن آلت و وسیله انجام مقاصد شوم آنها گردند.

 

 

 

ما چندی قبل مفاسد تصویب نامه شوم و جعل قوانینی برخلاف مقررات اسلام را تذکر داده و اعلام خطر نمودیم با این حال شاه با کمال جدیت از آن قوانین دفاع کرده و در اثر آن روزنامه های مزدور و خائن بهانه به دست آورده نسبت به مقام روحانیت هتاکی نموده بلکه مقدسات اسلام را خرافات و ارتجاع سیاه و قوانین پوسیده نامیدند. البته حکم چنین اشخاص در شرع مطهر معین و مبین است، ما جداً از شخص شاه خواستاریم که اسباب اغتشاش مملکت و ناراحتی عموم مسلمانان جهان را مرتفع سازند. علماء اَعلام و عموم طبقات مسلمانان با اتکال به حول و قوه الهی از مقدسات دین تا آخرین نفس دفاع خواهند نمود. علی الله توکلنا ربنا افتح بیننا و بین قومنا بالحق و انت خیر الفاتحین. ابوالقاسم الموسوی الخوئی غره ذیقعده/۱۳۸۲ فروردین ۱۳۴۲.» منبع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۱۳۹۶ ، ۰۸:۴۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

حجت الاسلام مسیح مهاجری مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی: «...بسیاری از مردم گرفتار، برای حل مشکلاتشان پناهگاهی ندارند. تاسف بارتر اینکه مسئولین ما به بهانه‌های مختلف از مردم فاصله گرفته‌اند... فقر و محرومیت نیز یک واقعیت انکارناپذیر است که بسیاری از مسئولین از آن بی‌خبرند. در کشوری که مسئولین آن در برج عاج زندگی می‌کنند... بعضی از مسئولین ما به جای سخن گفتن از وظایفی که برعهده دارند به همه چیز می‌پردازند و از زمین و آسمان حرف می‌زنند و به بالا و پائین دنیا حمله می‌کنند و شاید نمی‌دانند در یک قدمی آنها گرفتارانی هستند که در محرومیت و ظلم و عدم توجه به مشکلاتشان دست و پا می‌زنند... (منبع)

 

دامنه: این تقارُن فقر با صبر است

 

 

پاسخ دامنه

 

 

به نام خدا. می دانیم که بُرج عاج در زبان عامیانه، کنایه ای ست به آنان که بی دغدغۀ مردم، در خیالات خام و وهم آلود خود غرقه اند و از دلِ مردم بی خبر، بلکه بدتر از آن بی خیال. جناب مسیح مهاجری، برای این گونه افرادی که شما شجاعانه نقدشان کرده ای، این گونه کنایات اثری ندارد، چون به قول شما در بُرج عاج اند و گوشۀ خلوت خود در جلوت و تنعُّم و ناز و چیزی نمی شنوند! من فقط چندنکته را به یادها می آورم و می گذرم چون آنان در برج عاج نشسته اند و به افکارعمومی هیچ ارزش و بهائی نمی گذارند:

 

یک - وقتی سیرۀ علمای دینی را می خواندیم و نیز سرگذشت همین روحانیان قدرت گرفته در حکومت اسلامی را، افتخارشان این بوده که در دورۀ طلبگی و طاغوت شاه، حتی پول سیب زمینی و لبو نداشتند که سدّ جوع کنند ولی حالا...

 

دو - وقتی شهید آیت الله سیدحسن مدرس _روحانی ضدّ استبداد_ می خواست طلبه ایی را در حوزۀ علمیه اش بپذیرد اول نگاه به سر و وضع و لباسش می انداخت که مرفّه و شیک نباشد. روزی دید یکی آمده و دگمۀ لباسش خیلی خوشگل و گرانقیمت است، او را برای مدرسه اش پذیرش نکرد. گفت از همین دگمه ات پپداست که ساده زیست نمی توانی باشی و آخوندی یعنی ساده زیستی. اما حالا...

 

سه - وقتی شاه جشن های پُرخرج و تاجگذاری های پُرهزینه می گرفت، مهمترین منتقدین بحقّ آن جبّار، علمای مبارز دینی بودند و فریاد برمی آوردند و تذکر می دادند. اما در همین دولت 9 و 10 جمهوری اسلامی مشهور به حُکمرانی احمدی نژادی، میلیارد میلیارد تومان و میلیون میلیون دلار پول نفت و درآمدهای دیگر ناپدید شد و در جاهایی نامشخص رفت، که کمتر عُلمایی سراغ داریم که لب به سخن گشوده باشد و از بیت المال دفاع کرده باشد. چرا؟ چون از حکومت می ترسند! از حیثیت و آبروی خود می هراسند! چرا آنها حالا که طاغوت شاه را برانداختیم، باید از نصیحت و تذکر و فریاد هراس داشته باشند و سکوت پیشه کنند؟

 

چهار - در ضمن جناب مسیح مهاجری _که پرورش یافتۀ شهید مظلوم بهشتی هستی_ به شما هم باید تذکر دهم که آن هنگام بارها و بارها مرحوم آیت الله العظمی حسینعلی منتظری همین گونه نقدهای شبیه شما را، به نظام و حتی امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی تذکر می دادند ودلسوزانه در میان می گذاشتند و مردم را دعوت به آگاهی می کردند، ولی شما و روزنامه ات و بسیاری از هم لباسان و صاحبان قدرت، وی را نعوذبالله «شیح ساده لوح»!!! می خواندید. شما و امثال شما خوب می دانستید که واژۀ «ساده لو، ساده لوح» در لغتنامۀ دهخدا کنایه از چیست؟ نعوذبالله کنایه از «مرد خفیف العقل»، نعوذبالله زبانم لال «کنایه از احمق و بی شعور» کنایه از ساده مرد. این اهانت ها و ظلم های مسلّم به مرجع شیعۀ مبارز، پدرشهید، فقیه عالیقدر، عالم شجاع، مرد وارسته، شیخ ساده زیست و از دنیابُریده را هزاران هزاران بار دیدید و چیزی نگفتید و خودت هم بخشی از همان بُمب باران کنندگان بودی. باز هم خدا را شکر به راه حق هدایت شدی و زبان و قلم ات را مردمی تر کرده ای نه حکومتی و آغشته به جوهر قدرت.

 

بگذرم و آقازادگی ها و میراثخواری ها و فسادها و دنیازدگی و آفت ها را فعلاً فاکتور بگیرم که سینه ام نهُفته ها و نگفته ها زیاد دارم که به مرور ایام می گویم. حیف حیف که روحانیون دنیازده و قدرت طلب، علاوه بر خود و انقلاب، بر روحانیون وارسته و منزّه نیز ضربه می زنند و با آبرو و اعتبار آنان بازی می کنند و آفت به جامعه و نظامِ برآمده از خون پاک شهیدان_می گُسترانند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۱۳۹۶ ، ۱۹:۰۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. آیت الله شیخ محمد یزدی یکی از شش فقیه منصوب رهبری در شورای نگهبان در مصاحبه ایی که خبرگزاری تسنیم برایش ترتیب داد، گفت: «بنده در جلسه 6 نفره فقهای شورای نگهبان حضور داشتم و اکثریت اعضای فقهای شورای نگهبان به اتفاق آرا اعلام کردند که این اقلیت مذهبی برای مردمی که اکثرا مسلمان هستند، حق تصمیم‌گیری ندارد و این خلاف شرع است، یعنی اینکه یک اقلیت غیر مسلم، چه زرتشتی، مسیحی و یا یهودی نمی‌تواند برای امور شهری که اکثریت آن مسلمان هستند، تصمیم بگیرد و حاکم باشد... و هیچ‌کس هم حق ندارد از این قانون تخلف کند...» (منبع)

 

 

دیدگاه دامنه

 

یک - در علم سیاست درسی ست به اسم «جامعه شناسی سیاسی». در آن بحثی ست به نام شکاف ها. در شکاف ها بحثی ست به عنوان شکاف های خُفته و ناخُفته. شکاف های خُفته، تا سر باز نکنند، جامعه به پیشرفت و توسعه نمی رسد. و این رویداد جدید در گُسترۀ حکومت ایران، از همان شکاف های خُفته بوده است که بلاخره از زیر زبانِ آقای یزدی و از رأی بالاتّفاق این شش فقیه شورای نگهبان، سر برآورده است. این، به نظر من نوعی برکت است. چون مردم را یک بار دیگر مثلِ دورۀ ابوالقاسم سرحدی زاده وزیر کار دولت مهندس میرحسین موسوی بر سر قانون کار و کارفرما، با تفکّر سنتیِ حکومت داری روشن تر نموده است.

 

 

دو - بی جهت نبوده است مرحوم مهندس مهدی بازرگان با آن صَبغۀ دینی و کوله باری از تجربه  در مبارزه با رژیم استبداد و طاغوت شاه، و به عنوان یک دانشمند دینی مبارز و فردی فَحُّول و نَبیل (=هر دو لغت به معنی بسیاردانا و هوشیار) برای تضمین حاکمیت مردمی، طرح «جمهوری دموکراتیک دینی» را ارائه داده بود که امام خمینی رهبرکبیر انقلاب اسلامی، آن را رد کردند و گفتند: «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و  نه یک کلمه زیاد». به نظرم مرحوم بازرگان در خشت خام این روزها را می دید. که بسیاری در آینه هم نمی دیدند.

 

سه - یکی از آسیب های «اسلام فقاهتی» همین نوع رویکردهاست که برداشت های ظاهرگرانه و سنتی فقیهان، مانع از آن می شود که مقتضیات زمان و مکان را بخوبی ببینند. در این نوع گرایش اسلامی، از یک بُعد فقیهانی ظهور می کنند که رأی مردم را اساساً قبول ندارند و آن را رسماً «تزئینی» و زینتی و صوری و موقّتی می نامند و از سوی دیگر عالمانی میداندار می شوند که «شرع» را فقط ازدریچۀ تنگ سنت و قشرِ دین می فمهند.

 

همه می دانیم در همین عصر بسیار فرق هاست میان طرز نگاه اسلام فقاهتی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با اسلام شناسی مرحوم علامه سیدمحمد حسین فضل الله. بسیار متفاوت بود نوع نگاه دینی و سیاسی مرحوم آیت الله العظمی سیدابوالقاسم خوئی با امام خمینی. نیز بسیار اختلاف است میان نگرش های سیاسی و دینی و شرعی آیت الله العظمی سیستانی با برخی از روحانیون دست اندرکار نظام جمهوری اسلامی.

 

چهار - تا اینجا مذموم نیست، ولی از جایی به بعد که برخی متصلّبانه دیدگاه و تفسیر و اجتهاد و قرائت دینی خود را عین «شرع» و مُرّ قانون بدانند و برداشت های سایر علما و دین شناسان و مردم را ضدِّ دین و بیرون از دایرۀ شرع و دین تلقی کنند، تیرگی حاکم می شود و بن بست می آفریند و پایه های نظام را نزد عامه سُست و تضعیف و اندک اندک تخریب و ناکارآمد می کند. مثال تاریخی می زنم.

 

می خواهم بگویم در جایی و زمانی که عرب، هر چه غیرِ خود را با واژۀ زُمختِ عجَم، پایین تر و دورتر می دانست و نژادِ خود و قومِ خویش و قبیلۀ قریشی بودن را برای زعامت مسلمین اولی و ارجح می پنداشت، پیامبر اسلام در برابر آن جهل و غفلت، قاطع ایستاد و سلمان ایرانی را افضل از آنان کرد و اهلبیت رسول الله (ص) شد. آیا این کم درسی ست که در اوج حمیت ها و عصبیت های کاذب، آن رسول رحمت یک عجَمی ایرانی حق گرا سلمان پاک را نه فقط با عرب برابر کرد، بلکه وی را بر آنان فضیلت داد و بر صدر نشاند.

 

پنج - روحیه ام هیچگاه این نبوده و نیست که به خاطر تفضیل یا تخفیف یک نگرش و تفکری، حقِّ یک جریانی را برای تصاحب حکومتداری با شیوه های درست دموکراسی و گردش آزاد قدرت نادیده بگیرم. همگان از این تساوی حقوقی برخودارند تا اگر خواستند در نظام جمهوری اسلامی خدمتی انجام دهند، براحتی و عادلانه بتوانند با رأی مستقیم مردم در انتخاباتی آزاد، غیرمداخله گرانه و رقابتی واقعی و به دور از نظارت استصوابیِ کنترل گرانه به مصادر قدرت برسند؛ از شورای شهر گرفته تا رهبرشدن. این حق همۀ شهروندانی ست که شناسنامۀ ایرانی دارند.

 

شش - رویّه ای که شش فقیه شورای نگهبان در برابر دین زرتشتی جناب آقای سپنتا نیکنام در شورای یزد در پیش گرفته اند، به یقین نه فقط به تقویت اسلام نینجامید و نمی انجامد، بلکه هم نظام را تضعیف کرده اند و هم بخش وسیعی از نسل جوان را بشدّت نسبت به رویکرد خود بدبین و نُخبگان و روشنفکران و انقلابیون باسابقه را از خود دور ساخته اند.

 

به نظر می رسد اگر امام خمینی الان حیات می داشتند، چون با کسی تعارفی نداشتند و استاد اعظم همۀ این روحانیون در فقه و سیاستمداری و حکومتداری بوده اند، در برابر این رویکرد شان می ایستادند؛ همانطوری که در برابر شورای نگهبان وقت در عصرِ دولت محبوب و خَدوم و به دور از حتی یک ریال فسادِ میرحسین موسوی، ایستاد، که می دانیم موجب بازگشت آیت الله لطف الله صافی به حوزۀ علمیۀ قم گردید. داستان حلّیت شطرنج، خراب کردن مسجد، تعطیلی حج، ایجاد مجمع تشخیص مصلحت در کنار شورای نگهبان جای خود دارد.

 

هفت - اگر واقعاً از دیدگاه شش فقیه، بودنِ یک زرتشتی در شورای شهر (که اساساً کار نهاد شورای شهر نوکری مردم و خدمت به خلق است نه حکم راندن و استیلای بر مسلمان، قاعدۀ نفی سبیل) «خلاف شرع» است، و «هیچ‌کس هم حق ندارد از این قانون تخلف کند»، چگونه است برخی از آن فقیهان در برابر آن همه تأکیدهای مکرر امام خمینی و قانون و شرع، رسماً و علناً از محمود احمدی نژاد در کارزار انتخاباتی دفاع می کردند و در دو دورۀ حکمرانی محمود احمدی نژاد، به آن همه کارهای خلاف و اختلاس و بحران آفرینی هایش نه فقط اعتراض نکرده اند بلکه در تریبون های بیت المال از وی حمایت می کردند و او را نظرکردۀ امام زمان (عجّ) می دانستند؟ تاریخ، حافظه اش دستکاری شدنی نیست. بگذرم.

 

 

هشت - همگان شاهدیم آیت الله العظمی سیدعلی سیستانی مرجع خبیر و بزرگ شیعیان جهان و امید جهان اسلام و انسان، بر به کارگیری همۀ مردم از هر نوع دین و آئیین و قومی در حکومت عراق تأکید می فرمایند. به یقین دانش فقیهی آن مرجع از همۀ اینان که در مصدر کارند، بیشتر و وسیع تر و عمیق تر است و آنان  شاگرد ایشان محسوب می شوند، چطور شیوۀ آقای سیستانی خلاف شرع نیست ولی حضور یک زرتشتی در شورای یزد خلاف شرع است! بیش از بیست هزار نفر از مردم یزد اعم از مسلمان و زرتشتی به سپنتا رأی دادند، رأی آزادانۀ مردم معنایش رضایت از اوست که در دورۀ شورای قبلی نیز چهار سال نماینده آنها بود. چرا باید کام مردم را تلخ کرد!

 

نُه - پیامبر اسلام (ص) از میان آن همه عرب دور و برِ خود، سلمان فارسی را از اهل بیت خود خواند و او را _که یک ایرانی در جستجوی حقیقت بود_ در مصدر امور گذاشت و حتی در جنگ و مسائل دیگر از وی مشورت ها گرفت و بالاتر آن که رأی سلمان در جنگ خندق یعنی حفر خندق در برابر احزاب را پذیرفت و عمل نمود.

 

این بماند که برخی ها! اساساً اصل شورا را که توسط مرحوم آیت الله طالقانی ایجاد شده بود و در دورۀ سیدمحمد خاتمی برای اولین بار در سطح کشور و شهر و روستا با شور و شعَف اجراء گردید، کمونیستی می دانستند! بگذرم و برمی گردم به اول کلامم: بازرگان در خشت خام می دید و دیگران در آینه هم نمی‌دیدند! و من این شکاف جدید را که فصلی بسیارمهم در تاریج چهل سالۀ انقلاب اسلامی ست، برکت می دانم  و موجب روشن تر شدن مردم و جوانان. و همزمان به پنج عالم دینی و متفکر روشنفکر می اندیشم:

 

به مرحوم آخوند خراسانی فکر می کنم که چرا موافق نبودند دز عصر غیبت، حکومتی تأسیس کنند. به مرحوم آیت الله میرزا حسن نائینی می اندیشم که چرا مجبور شدند کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله خود را خمیر کنند. به فقیه مترقی مرحوم آیت الله سیدمحمود طالقانی متمرکز می گردم که چرا از میان آن همه کتاب ها، همین تنبیه الامه و تنزیه المله نائینیِ این عالم بزرگ حامی مشروطه را ترجمه کرده اند و به طبایع الاستبداد کواکبی استناد می نمودند. به آیت الله شهید مرتضی مطهری خیره می شوم که چه رسا، نارسایی ها را می فهمید و در علل گرایش به مادیگری چه عالی تبیین کرد این اربابان کلیسا بودند که عامل گرایش  بشر به بی خدایی بودند. و با معلم انقلاب دکتر علی شریعتی همراهم که چقدر به آینده آگاه بود و هشدارهایش نشان از نابغگی او داشت و مغز متفکر و بالنده و جهنده اش. روح شان شاد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۱۳۹۶ ، ۰۳:۰۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی:
 
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام. سه درس از حضرت علامه حسن‌زاده آملی:
 
یک: سکوت خیلى مشکل است و خیلى ریاضت می خواهد، و چقدر زحمت می خواهد و چقدر کشیک نفس کشیدن می خواهد تا سکوت اختیار شود و تا حرف‏ها جمع و جور و غربال گردد تا هرزه‏ گو و هرزه خوار نباشد و روى حساب حرف بزند. سپس کم‏ کم می بینید که قلمش سنگین می شود و عبارت‏هاى او وزین می گردد. و لذا آدم ساکت و آرام که حرف نمی زند یک وقتى می بینید که به حرف درآمده هر جمله اش کتابى می شود و اگر دست به قلم شود و چیزى بنویسد باید نوابغ دهر جمع شوند تا آن را شرح کنند. (منبع: شرح فصوص الحکم قیصری. علامه حسن زاده آملی)
 
 
دو: دست از تلاش و طلب بر نداریم. یوسف مى دانست درها بسته اند، اما به امید خدایش به سوی درهای بسته دوید و  درها برایش باز شد. اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شدند، به طرفشان بدو، چون خدای تو و یوسف یکیست. در پناه خدا باشید.

 
سه: از علامه حسن زاده پرسیدند: آدرس امام زمان (عج) کجاست؟ کجا می شود حضرت را پیدا کرد؟ ایشان فرمودند: آدرس حضرت در قرآن کریم آیه ۵۵ سوره قمر است. که می‌فرماید: فی ‌مقعد صدق عند ملیک مقتدر هر جا که صدق و درستی باشد، هر جا که دغلکاری و فریبکاری نباشد، هر جا که یاد و ذکر پروردگار متعال باشد، حضرت آنجا تشریف دارند. کربلا : مالک رجبی. ۲۹ مهر ۱۳۹۶. نذر سلامتی امام زمان عج صلوات.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۱۳۹۶ ، ۰۷:۲۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. چرا آیت ‌الله العظمی سیدعلی حسینی سیستانی این همه محبوب جهان اسلام و قلبی تپنده برای جهان تشیّع است؟ ایشان شخصیتی با ویژگی‌های معنوی و آرمانی ست که اهل ‌بیت ع بدان سفارش کرده‌اند. عالمی مخلص که نمادی آشکار برای تعبیر «عالم ربانی» و این سخن معصوم علیه‌ السّلام است: «جریان کار باید در دست عالمانی باشد که امانت‌دار حلال و حرام الهی هستند». چند مورد آداب درخشان ایشان که دانشگاه انسان سازی ست:

 

یکم: مطالعه فراوانی دارد، کتاب‌ها و دیدگاه‌های مختلف را پی می‌گیرد و انصاف و احترام به اندیشه دیگران در وجود ایشان موج می زند.

 

دوم: حلقه‌ های درس نجف به مباحثه‌ های داغ میان همدرسان یا میان استاد و شاگرد شهرت دارد. درس‌های آیت ‌الله سیستانی اما از جدال‌ های هدربخش به دور است. «ایشان در نقد سخن استادان خویش و دیدگاه‌های دیگران همواره از واژه‌هایی آمیخته‌ با ادب استفاده می‌کند، تا حتی اگر نظریات آنان سُستی نمایانی داشته باشد و نتوان از آن دفاع کرد، جایگاه و عظمت علما حفظ شود.» با رویی گشاده و روحیه‌ ای سرشار از روشنگری و راهنمایی با طلاب سخن می‌گوید و در برابر بحث های بی مورد، سکوت و خاموشی پیشه می سازد.

 

سوم: از خُلق و خوی نیکوی آیت ‌الله سیستانی یکی این است که در پایان وقت درس، همواره شاگردان را به پرسشگری و انتقاد تشویق می‌کند از او نقل است که به طلاب گفت: «باید بپرسید ،حتی اگر در باره شماره صفحه بحث خاصی باشد یا نام کتابی، تا به گفت‌ وگو با استاد و ارتباط علمی با وی خو بگیرید». شاگردان خود را به مقایسه بحث‌های خویش با پژوهش‌ های چاپ‌ شده و اطّلاع از نقاط ضعف و قوت آن وامی دارد و بر گرامی داشتن علما و پایبندی به رعایت ادب در نقد سخنان ایشان تأکید دارد و خود نیز اساتید خود را با احترام ویژه نام می‌برد.

 

چهارم: پارسایی دارد و نیز رویکردی پرهیزکارانه به رویدادها. گاه همین سکوت هایش برای منافع عمومی، و دم فرو بستن برای حفظ کیان اسلام و آسایش مردم، موجب می شود برخی از افراطیون به وی اهانت هم روا بدارند! اما آن مرجع عالیقدر این گونه اهانت ها را به جان می خرند تا به اساس دین لطمه ای وارد نشود. آیت ‌الله سیستانی همواره خود را پایبند به سکوت و آرامش و «پرهیز از این غوغاسالاری‌ ها» می‌دانند. «زهد و پارسایی ایشان در پوشاک ساده و خانه کوچک استیجاری و اثاثیه ناچیز برای زندگی، امری مثال‌ زدنی است.»

 

پنجم: به روایت یکی از شاگردانش «آیت ‌الله سیستانی تنها یک فقیه نیست، بلکه بزرگمردی فرهیخته و آگاه به اندیشه‌های معاصر و آشنا با دیدگاه‌های تمدنی گوناگون است که به زمینه‌های اقتصادی و سیاسی در معادلات جهانی نگاهی ژرف دارد و همسو با پیشرفت‌های نمایان بشری و اوضاع کنونی، نظریه‌های برجسته مدیریتی و اندیشه‌های اجتماعی تازه‌ای را ارائه داده است، به گونه‌ای که در نظر ایشان، «فتوا» کارکرد شایسته‌ای در نیل جامعه مسلمان به خیر و صلاح دارد.»

 

افتخار کنیم در عصری بسر می بریم که با نعمتی بزرگ و اُسوه ای حسنه و با قلب تپندۀ جهان تشیّع یعنی آقای سیستانی زندگی می کنیم. قدر این نعمت عُظما و بی مانند را بدانیم و او را بیشتر بشناسیم. دامنه از روزی که تأسیس شده است کوشیده است با پست های مختلف، خوانندگان شریف را با آن مرد بزرگ، محبوب دل ها، خبیر و آگاه، منزّه و وارسته بیشتر آشنا سازد.

برداشت آزاد از یکی از متن‌های

«سایت رسمی دفتر آقای سیستانی»

(اینجا)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۱۳۹۶ ، ۰۷:۳۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

توضیح دامنه: به نام خدا. دامنه در ۲۵ مهر ۱۳۹۶ (در این پست اینجا) متنی با عنوان «نقدی بر آیت الله خوئینی ها» منتشر کرده بود. دیشب در سایت انصاف نیوز (وابسته به دکتر پزشکیان با مدیریت علی اصغر شفیعیان) خواندم که حجت الاسلام مجتبی لطفی پاسخی به آیت الله خوئینی ها نوشتند. این متن را به دلیل اهمیت در دامنه بازنشر می دهم. یادآوری کنم مجتبی لطفی یکی از کتاب های مهم مرجع عالیقدر مرحوم آیت الله العظمی منتظری را با عنوان «جلوه های ماندگار» تألیف و تدوین کرده است که من دو سال قبل آن را در دامنه معرفی کرده بودم:

 

متن نقلی: «حجت الاسلام «مجتبی لطفی»، مسوول دفتر مرحوم آیت الله منتظری و شاگرد وی، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «پرسش‌هایی از آقای سید محمد موسوی خوئینی‌ها»، به اظهارات اخیر آیت الله خوئینی‌ها [لینک] پاسخ داد. به گزارش انصاف نیوز، متن یادداشت آقای لطفی در پی می‌آید:

 

«پرسش‌هایی از آقای موسوی خوئینی‌ها. اخیراً جنابعالی در یادداشتی منتشر شده در باره‌ی عزل آیت الله منتظری، هم در جایگاه مدعی و هم قاضی قرار گرفته و حکم به محکومیت آیت الله منتظری صادر کردید.

 

با این که خود را ناظری بیرونی بر شمردید که به داوری پرداخته اما فرمودید: «من انکار نمی‌کنم که هیچ چیزی با ارادت و ایمانِ من به امام خمینی برابری نمی‌کند!» که این تناقض خود اعتراف به داوری یک جانبه نیست؟

 

در این جا با تمامی احترامی که برای شخصیت شما قائل بوده و هستم خواستم در جایگاه پرسش کننده در این محکمه به چند پرسش بپردازم:

 

الف: از مرحوم مهندس بازرگان مایه گذاشتید که به تعبیر شما از دست فقیه عالیقدر «به فغان آمده بود». اینکه داوری دبیر کل نهضت آزادی برای شما مهم شده (علی رغم تمامی جفایی که در حق او شد و مبرهن است که از سوی چه جناحی) بماند، اینکه جناح شما در زمان صدارت، بر طبل نفوذ لیبرالها در بیت آیت الله منتظری کوبیدند و رابطه‌ی ایشان با نهضت آزادی، و اینکه قرار بوده از طریق اینان کشور به دست منافقین سپرده شود نیز بماند.

 

اما بد نیست مستند فغان مرحوم بازرگان را بفرمایید و اینکه در مدت شش ماهی که دولت موقت بر قرار بود آیت الله منتظری چه مسوولیتی در کشور داشت که مرحوم بازرگان از آن جهت از ایشان گله داشت در حد فغان! البته بد نبود به اشغال سفارت آمریکا اشاره می‌کردید که باعث استعفای بازرگان شد که هیچ، بلکه امام و کشور در عمل انجام شده قرار گرفت و آثار و تبعات آن هنوز گریبان‌گیر کشور است.

 

ب: مستطاب عالی از «ضعف‌های آیت الله منتظری» ذکری فرمودید «که با مسایل مدیریت کلان کشور گره می‌خورد و مشکلاتی جدی به وجود می‌آورد».  به خوبی می‌دانید قبل و بعد از انتخاب قائم مقام، این امام خمینی بودند که اختیارات حاکمیتی، احتیاطات و حتی برخی از فتاوای خویش را به آیت الله منتظری ارجاع دادند.

 

آقای منتظری به جز این، ملجأ و پناه مردم و مسوولان از جناح‌های متنوعی بودند که با دسترسی نداشتن آسان به امام راه قم را پیش می‌گرفتند. آنچه که ایشان در کارنامه‌ی خود دارد و هم چنین از سر دلسوزی و احساس وظیفه مطالبی بیان می‌شد، کدامیک ایراد داشت که به نظر شما مشکلاتی را پدید آورد؟ (از باب نمونه):

 

نقد برخوردهای تندروانه و غیرقانونی و شرعی با برخی علمای حوزه مانند آیات شریعتمداری و روحانی، جریان روشنفکری چون دکتر سروش و برخی دانشگاهیان و نفی محرومیت از تحصیل منتقدان و مخالفان؟

 

نقد برخی از اقدامات وزارت اطلاعات و احتمال نفوذ سرویس‌های خارجی در آن برای حذف نیروهای خدوم و آبرو بردن اسلام و انقلاب با برخی اقدامات آگاهانه یا غیر آن؟ آیا از برخوردهایی که با دوستان شما شد و افشای امثال سعید امامی‌ها، احساس نکردید که حق با آیت الله منتظری بود؟

 

نقد به سیستم قضایی و به ویژه زندان‌ها و آنچه که توسط آقای لاجوردی و گروه ایشان در دادستانی مرکز در زندان‌ها اعمال می‌شد؟ اگر به منابع آقای منتظری شک دارید، گزارشاتی که امثال آقای هادی خامنه‌ای دادند را بخوانید و عزل لاجوردی را. اما چه کسانی وی را پس از ۲۴ ساعت باز گرداندند جز دوستان ذی نفوذ شما؟ سه مجتهد مسلم (منتظری، اردبیلی و صانعی) منتقد جدی آقای لاجوردی بودند اما پشت وی به چه کسی گرم بود؟

 

رسیدگی به امور زندانیان از طریق نمایندگان ویژه؟ تأسیس دادگاه عالی قم و آزادی بیش از ۶ هزار زندانی؟

 

تشکیل شورای عالی مدیریت حوزه‌های علمیه و تأسیس مدارس علمیه تحت برنامه که نخبگانی تربیت کرد که بیشترین رزمنده و شهید از این مدارس بودند؟

 

تأسیس دانشگاه امام صادق، مرکز جهانی علوم اسلامی، مرکز بزرگ اسلامی کردستان، مرکز فرهنگی لندن، مرکز تربیت مدرس دانشگاهها؟ و… و خدمات فرهنگی دیگر کدامیک به تعبیر شما مشکل ساز بود؟

 

نقد مدیریت جنگ و اعتراض به نصب آقای بنی صدر به فرماندهی کل قوا؟ طرح ادغام ارتش و سپاه و نقد تضعیف ارتش؟ پیشنهاد خاتمه‌ی جنگ با وساطت کشورهای اسلامی برای جلوگیری از خسارات فراوان؟ (که از دوستان شما در بیت امام طعنه شنید که: منتظری بوی دلار به مشامش خورده است!)

 

انتقاد به کودتای خزنده علیه نیروهای خدوم و انقلاب و خطر انزوای آنان؟

 

نقد دخالت همه جانبه‌ی دولت در اقتصاد و اهتمام به اقتصاد عرضه و تقاضا و لزوم نظارت دولت و نه دخالت؟ و تذکرات بیشمار از اول انقلاب تا پایان عمر به توسعه‌ی اقتصادی، کشاورزی و توسعه‌ی روستاها؟

 

نظرات ایشان در باب آزادی مطبوعات، رسانه‌ها، احزاب، انتخابات و نقد نظارت استصوابی؟ و پاشنه آشیل عزل ایشان یعنی اعتراض به اعدام‌های دهه‌ی ۶۰ به ویژه تابستان ۶۷ که این قصه سر دراز دارد؟

 

استاد بزرگوار جناب آقای خوئینی‌ها (دام ظلکم الوارف)  از صراحتم نرنجید، حرف بسیار است و فرصت نابرابر، اما انصافاً کدامیک از گزینه‌های فوق به واقعیت نزدیک نبود؟ و قطعاً از شأن شما به دور است که در قبال پرسش‌های فوق و بیش از این، شوی نخ نمای نفوذ سید مهدی هاشمی، لیبرال‌ها و منافقین در بیت آن فقیه فقید و از همه بدتر ساده لوحی را برای رد گم کردن مطرح نمایید.


و من برخلاف حضرتعالی که معتقدید: «هیچ چیزی با ارادت و ایمانِ من به امام خمینی برابری نمی‌کند»؛ چیزی جز واقعیت و قضاوت در باره‌ی آن، با ارادت و ایمانم به آیت الله منتظری برابری نمی‌کند و معتقدم همان گونه که استاد مشترکمان نقد بر خود نوشتند، باید نقادی کرد و نباید بزرگی بزرگان مانعی در این فرایند مبارک باشد. ارادتمند: مجتبی لطفی.» (منبع)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۱۳۹۶ ، ۰۷:۲۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

هرچه اصرار کردم، مرجع عالی‌قدر نگذاشتند دستشان را ببوسم... شنیده بودم که به یکی از علمای ایران فرموده بودند: «می‌گویند برخی از روحانیون در ایران اَشرافی زندگی می‌کنند. باید توجه داشت که همه مردم دین را از روی عقل و استدلال نپذیرفته‌اند، بلکه به روحانیت اعتماد کرده‌اند و دیده‌اند آنها مردمان خوبی هستند، متدیّن شده‌اند. اینها اگر اعتمادشان را به روحانیون از دست بدهند، به دین هم بی‌اعتماد می‌شوند!» روایت دیدار چهارم حجت الاسلام سیدمحمود دعایی با آیت الله العظمی سیدعلی سیسانی. (منبع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۱۳۹۶ ، ۰۷:۱۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی