منو
درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعي
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۳۰ مطلب در بهمن ۱۴۰۰ ثبت شده است

۲ موافقين ۰ مخالفين ۰

ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت

صحبت احمق بسی خونها که ریخت

 
نیز در
 
 

چاک حُمق و جهل نپذیرد رفو

تخم حکمت کم دهش ای پندگو

۱ موافقين ۰ مخالفين ۰

شریعتی

توتم پرستی

اثر دکتر علی شریعتی

 

هر کسی تُوتِمی دارد که با آن عشق می‌ورزد، دوست می‌دارد، می‌پرستد، می‌نالد، دعا می‌کند، می‌گرید، اشک می‌ریزد، انتظار می‌کشد، صبر می‌کند، اخلاص می‌ورزد، ارزش می‌نهد، درد می‌کشد، رنج می‌برد، ایثار می‌کند، می‌گدازد.»

معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی

 

لازم به توضیح است تُوتِم در لغتنامه‌ی معین یعنی «چیزی که به عنوان سمبل گروه مورد پرستش قرار گیرد.... این کلمه از زبان قبایل سرخپوست گرفته شده است. این قبائل ابتدائی، حیوانی را همچون نیاکان اولیه یا خدای اختصاصی قبیله‌ی خود مورد توجه قرار می‌دهند و آنرا توتم قبیله‌ی خود می‌خوانند. توتمیسم اشاره به همین است.

۰ موافقين ۲ مخالفين ۰
 
 
متن نقلی از مرحوم آیت‌الله محمدعلی (مختار) امینیان لنگرودی: از شخصیت بزرگی شنیدم که روزی آیة‏الله‏ شیخ جعفر شوشتری (ره) با جمعی از تُجّار و مؤمنین، در کاروانسرایی نشسته بودند. مردم مسائل مذهبی را از ایشان می‌‏پرسیدند و شیخ پاسخ می‌‏داد. ناگاه دیدند به‌یک‌باره حال شیخ دگرگون شده، شروع به گریستن کرد. همه‌ی حاضران تعجب کردند که گریه‌ی ایشان برای چیست. سرانجام یک نفر پرسید: آقا گریه‌ی شما برای چیست؟ ایشان با دست به گوشه‏‌ای اشاره کرد که در آنجا الاغی بود و تازه بار آن را به زمین گذاشته بودند. سپس گفت: این الاغ را ببینید! من او را نگاه می‏‌کردم؛ دیدم پس از بارگیری به من نگاه می‏‌کند و با نگاه خود به من می‏‌گوید: ای شیخ! ای عالم و ای انسان! دیدی من چگونه بارم را به سلامت به منزل رساندم، آیا تو هم بار خویش را، یعنی بار امانت را سالم به منزل رسانیدی؟ گریه‏‌ام برای این است که یک حیوان چگونه می‌‏تواند با سربلندی بارش را به منزل برساند؛ اما من که انسان هستم، نتوانم و در نتیجه، پیش مولایم سرشکسته هستم.
 
۱ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی:

پرده اول:

"من به همین دانشکده در چند سال پیش نامه نوشتم و گفتم یگانه دانشکده ای که صلاحیت دارد یک کرسی اختصاص به مارکسیسم بدهد این دانشکده است نه این که مارکسیسم یا بخش اعتقادی و فلسفی و منطقی اش (ماتریالیسم دیالکتیک) را یک استاد مسلمان تدریس کند، بلکه بروید استادی که واقعا مارکسیسم را شناخته باشد و مؤمن به مارکسیسم باشد، ماتریالیسم دیالکتیک را شناخته باشد و معتقد به آن باشد و مخصوصا به خدا اعتقاد نداشته باشد، به هر قیمتی شده پیدا کنید، حقوق گزاف به او بدهید بیاید در همین دانشکده ی الهیات اینها را تدریس کند. بعد ما هم می آییم، حرفی اگر داشته باشیم می گوییم و منطقمان را عرضه می داریم. هیچ کس هم مجبور نیست که منطق ما یا منطق آنها را بپذیرد... این کار صحیح است، و الا اگر ما جلو فکر را بگیریم، اسلام و جمهوری اسلامی را شکست داه ایم، ولی این غیر از مسئله اغفال و اغواست
م. آ شهید مطهری. ج ۲۴، ص: ۱۲۶
آینده انقلاب اسلامی، ص ۹۵
پرده دوم:
 
"صراط مستقیم باریک‏ است، کمی از این طرف برویم پرت می‏شویم، کمی از آن طرف برویم هم پرت‏ می‏شویم، اندکی به نام عفت و عصمت و پاکی، زن را بکشانیم به گوشه‏ صندوقخانه ها، پرت شده ایم، یک ذره به نام دخالت خانمها در اجتماعات و فعالیتها حریم (در " مسئله حجاب " این حدود کاملا مشخص شده) را بشکنیم نیز از آن طرف افتاده ایم‏. شرکت، ملازم با اختلاط نیست، شرکت ملازم با نوعی التذاذ جنسی از یکدیگر بردن نیست. پیغمبر اکرم در مسجد مدینه زنها را اجازه می داد می آمدند، مردها را هم اجازه می داد می آمدند. زنها را منع نکرد، ولی یک دفعه فرمود: ای کاش ما برای خانمها درِ دیگری از مسجد باز کنیم، دلش نمی خواست که زنها و مردها از یک در داخل و خارج شوند، به یکدیگر تنه می زنند، فساد از همین جا پیدا می شود که بعد باب النساء را ساختند که الآن هم در همان محل در مسجد مدینه دری هست به نام باب النساء که مخصوص زنهاست... پیغمبر اکرم خوش نداشت که این حرکت به صورت اختلاط باشد".
آینده انقلاب اسلامی، ص ۲۱۹
 
پرده سوم:
 
"آمدند دبیرستان های مختلط تاسیس کردند، برای چه؟ هدف چه بود؟ دانشگاهها که وضع عجیبی داشت. در حدود دوازده سال پیش از دانشکده ادبیات از من دعوت شد که در دوره فوق لیسانس و دکترای آنجا که کلاسهای آن معمولا چهار پنج نفر بیشتر نیستند تدریس کنم... من هم نمی رفتم، اصرارهای خیلی زیادی شد و دلایل بسیاری آوردند که چنین نیازی به فلسفه اسلامی هست و اگر شما بیایید چنین و چنان می شود و... من یک روز رفتم ، تا رفتم داخل سالن دانشکده ادبیات واقعا وحشت کردم. آن کلاس در زیر زمین تشکیل می شد. من سالن سینما را تا آن وقت ندیده بودم، هنوز هم ندیده ام، ولی آن چه را که در باره سالن سینما شنیده بودم، آنجا شهود کردم، حقیقتا شرمنده شدم. از آن اتاق که بیرون آمدم بروم زیر زمین برای درس، از یک کناری خودم را کشیدم، سرم را پایین انداختم، رفتم آنجا چهار کلمه درس گفتم و گفتم خداحافظ، اینجا جای من نیست".
آینده انقلاب اسلامی، ص ۲۱۶
۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. نیکلای بردیایف ( ۱۸۷۴ - ۱۹۴۸ ) اهل کی‌یف اوکراین حکومت پروردگار را حکومت مبتنی بر عشق و محبت می‌دانست، نه حقوق و قوانین. وی طرز تلقی مصلحت‌اندیشانه و سوداگرنه‌ی نظام سرمایه‌داری را منشاء واقعی الحاد و افلاس در معنویت معرفی کرد. از نظر این متفکر دینی روسی اوکراینی زندگی معنوی برپایه‌ی مراقبه‌ی درون، ژرف‌اندیشی و رضاست. لذا معتقد بود انسان جدید در سایه‌ی تمدن جدید که دو خصلت مصلحت‌گرایانه و پراگماتیسم را در خود عمومیت داد این سه ضلع را کنار گذاشت و موجب انحطاط گردید و کمیت را در جای کیفیت نشاند.

 

 

بارزترین نظریه‌ی وی این بود که قلمرو روح را از قلمرو قیصر جدا می‌کرد و منتقدانه می‌گفت روح انسان همواره در جست‌وجوی امر متعالی‌ست و زیستن فقط در قلمرو قیصر به معنای نفی و انکار قلمرو روح است. برای شناخت بیشتر ر.ک: نام‌آوران فرهنگ معاصر، شهاب‌الدین عباسی. صص ۳۹ و  از ۴۰ انتشارات مروارید.

۰ موافقين ۱ مخالفين ۰

 

قسمت یکم

 
زبان فقط در پیشگاه خدا از گِره وا می‌شود
نیایشی با زبان الکَن از ابراهیم طالبی دارابی دامنه
 
سلام بر «سلام»، که اسمِ دیگر توست ای خدا. دنیا را ای خدا زان رو آفریدی که آفریده‌ی عاقل و ناطقت، یک قرن -بیش و کم- در مزرعه‌ات زرع کند. تمرین کند. ممارست ورزد. زیست کند، زیستن پاک. بکارد، بخورد. بدهد. بگیرد. از تفرُّد (فردبودن) به ازدواج درآید (زوج شود). زادوولد راه بیندازد تا ادامه‌بخشِ خقلت و آفرینش تو باشد و صدالبته زادِ معاد بردارد و توشه‌ی فردا و غَدا.
 
دانش برگیرد. عشق بیاموزد. بفهمد ارزش چیست. بخواند آنچه را نمی‌داند. یاد گیرد چگونه در خیر و خوبی جلو بیفتد. سه رابطه‌اش را مثلث زندگی‌اش سازد: رابطه با خدا. رابطه با خود. رابطه با خلق. آنگاه سه ضلع وجودش را نیک گرداند: پندار، گفتار، کردار.
 
چه مهربانی خدا، چون رسول باطنی آدمی -عقلش- کفاف درک را نمی‌کرد به یاری‌اش شتافتی و رسول ظاهری فرستادی؛ پیامبرانت. تا با مدد اخبار انبیا و اتکای عقل و معرفت به عرفان نائل شود، یعنی شناخت و آنگاه ستایش و سپس پرستش. هفت جبهه‌ی وجودی‌اش را از پیشانی و دو دست، تا دو زانو، و از آنجا تا نوکِ دو پا بر خاک سایَد تا آرام بیآسایَد و بر هر آله و اِله «نه» گوید اما به «الله» آره. که عاری شود از هر شرک و انکار و اِدبار.
 
خدایا دست ما در دست خوبان گره زن تا گره‌ها، گریبان ما را نگیرند که گور ما را گم کنند و گام ما را شُل. ما را آفریدی که آباد شویم، آزاد باشیم، آرمان بجویم و در سیر انفسی و آفاقی خود به تنظیمات پیشفرض کارخانه‌ی بی‌عیب و نقصت بازگردیم و ساعت نشست و برخاست، فراز و فرود، گفت و شنود، کردن و نکردن، خور و خواب و خوراک خود را به وقتِ منظم و منزه تو کوک کنیم. خدایا نگذار اهرم کوک ما بشکنَد و باطری گردش روزگار ما، ضعیف و صفحه‌ی نمایش حیات ما مات و شطرنجی و سیاه شود. خدایا خشنودیم که از ما خشنود شوی.
 
ای خدا وقتی پیش تو سر می‌گذاریم تا سِرّمان را بگوییم و کمی خود را از خیال و خامی و خرت‌وپرت خالی کنیم، بر خود نمی‌لرزیم زیرا بازِمان می‌داری لب به اعتراف بگشاییم و منع‌مان می‌داری که فاش سازیم و خویشتن پنهانمان را وا سازیم که در طول روز چه زیاد بد و خَبط کردیم.
 
خدایا به خدایی خود خیال ما را از هر خجالت‌کشیدن و آزَرم، آسوده کن و با آبادترین پرونده و آبرومندانه‌ترین ارزیابیِ عمکرد، ما را به روز حساب بَر، و بدون کمترین شماتت، راهمان دِه. و اگر دیدی در لای پرونده‌ی قطورمان هزاران گزارشِ بدکرد و بدگفت، هست و به قلم ملائک و نُظّار تو امضاء گردیده، آنها را با میانجی میانجی‌گران بزرگت چونان حجت‌های معصومت روی زمین و سماء و دیگر شفاعت‌گران عالم و به رحمت واسعه‌ی خودت محو فرما و علاوه بر نادیده‌گرفتن خطایا، حتی یک‌ذره از خوبی‌های ما را در یوم‌الحساب به شمارگان بالا ضرب کن تا سئّیات ماذرا شستشو دهد و حسنات ما گل کند و روسفید به وعده‌گاه باراندازیم و شیرِ بهشتت را نوش کنیم و دردِ دِهشَتِ زبانه‌های آتش دوزخ و وضع بد جاثیه را فقط و فقط نیوش.
 
قسمت دوم
 
 
بارخدایا ! در دل صدف دُر گذاشتی و در سرِ بشر برتر از دُر؛ عقل و گوهر؛ پس خدایا شُکرِ شُکر.

بارمعبودا ! در معده‌ی نوعی از گوزنِ لکلندِ سوئد، حُفره‌ای تعبیه کردی که با میلیون‌ها باکتری، هضم‌ناپذیرترین غذاها مثل گُلسنگ (خزه‌ی سنگ) تخمیر می‌شود و هضم و در وجود بشر ظرایفی طراحی کرده‌ای که همواره به لذیذترین اغذیه لذت می‌برد و به کم‌حجم‌ترین غذا اشباع، پس خدایا شُکرِ شُکر.

بارربّا ! در ایمپالا (گونه‌ای آهو) بوی خاصی در قسمت سیاه‌رنگ دست و پایش گذاشتی که آن را به هوا می‌پراکنَند تا از گم‌شدن همدیگر هنگام تهدید و فرار جلوگیری کنند و در بشر اوج خرَد به ودیعه نهاده‌ای که اگر بکارش بندد اساساً ضالّ و گُم نمی‌گردد؛ پس خدایا شُکرِ شُکر.

بارخالقا ! در میمون‌ها مثل انسان، اثرِ انگشت آفریدی و دوره‌ی قاعدگی و نیز چندین صفات و حرکات همگون و در انسان هم نیز، تا یادش باشد فرق او با میمون در نُطق و حُسن و حضور معنوی اوست نه صِرفِ وجود کالبدی‌اش؛ پس خدایا شُکرِ شُکر.

بارآفریدگارا ! در گرگ درنده‌ی طبعی ۲۸۰ میلیون حسگر بویایی جاسازی کردی و در انسان فقط دو لوله‌ی باریک دماغ تا بداند برای هر چیز ناچیزی! بو نکشد و به داشته‌هایش بسنده کند و برای خوردن، غارت و درندگی نکند. پس خدایا شُکرِ شُکر.

بارپروردگارا ! به مانتیس (=تور زَن به زبان مازندرانی) ۵ چشم دادی و به بشر فقط دو تا، که آن هم در یک خط صاف، تا یاد گیرد از خط صاف و صراط بیرون نرود؛ پس خدایا شُکرِ شُکر.

بار الها ! در حنجره‌ی شیر حفره‌ای گودال‌مانند ایجاد کردی که همان موجب می‌گردد غُرش و نعره‌ی شیر از سر خشم و خصوصاً در حالت تدافعی، برابر با غُرّش موتور جِت شود ولی به بشر نعمت شگفت‌انگیز نغمه‌ی خوش قرار دادی تا اگر خواست برای دیگری صدا سر دهد و آواز بنوازد تا قانون جذب و عشق را پیاده کند، نه بی‌قانونی دفع بی‌جهت و غشّ و خَدش را؛ پس خدایا شُکرِ شُکر.
۰ موافقين ۰ مخالفين ۰
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. خانم "پایوی رسنن" (رسانن) وزیر سابق کشور پنج و نیم میلیون نفری فنلاند و از سران حزب "دموکرات مسیحی" "رسنن" همجنس‌گرایی را یک "اختلال روانی در رشد جنسی" توصیف کرده و می‌گوید این افراد "ناکارآمد" هستند. توییت رسنن با تصویر بخشی از کتاب "عهد جدید" همراه بود که همجنس گرایی را "شرم آور" و "غیر طبیعی" توصیف می‌کرد
 

خانم رسنن

 

اسناد دادستانی که از سوی خبرگزاری فرانسه تائید شده، می‌گویند: "این توییت توهین به برابری هم جنس‌گرایان است و احتمالا موجب تحقیر، عدم مدارا و حتی نفرت نسبت به آنها می‌شود". دادستان ها خواهان جریمه این نماینده سابق پارلمان متناسب با میزان درآمد او هستند که می‌تواند بیش از سیزده هزار یورو باشد.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰
به قلم علی قلی‌تبار: بسم الله الرحمن الرحیم "بررسی دلایل و ضرورت های انقلاب، دستاوردهای انقلاب را در مقایسه با شاخص های پیش از انقلاب و در قیاس با سایر کشورهای همطراز در گذشته و حال" بخش دوم. «اشتیاق انقلابی، تنها یک نتیجۀ ممکن دارد "ختم‌شدن به گفتمان ارباب". این موضوع را تجربه ثابت کرده است. آن‌چه شما به‌عنوان انقلابیون تمنایش را دارید، یک ارباب است. یکی هم به‌دست خواهید آورد.» (ژاک لکان)
 
 
در بخش نخست، به بنیان های اساسی سقوط و سرنگونی حاکمان و حکومت ها بدون تحلیل و بسط گزاره ها پرداختم. بدوا گمان می کردم قادرم در دو بخش به تبیین موضوع پیشنهادی بپردازم اما با همۀ تلاشم دریافتم که نباید از کنار این بحث با این اهمیت، به این سادگی گذشت. تجربه و دانش بشری در طول حکومت ها نشان می دهد که هر حاکمی و حکومتی در استمرار بقا و تثبیت خود همواره چنین بود: استبداد رای، فزون طلبی، انحصارطلبی، مطلق گرائی، تنگ تر کردن حلقۀ خواص و حذف رقیب ولو از نزدیک ترین اقارب و تشدید خشونت و هدم نمادها و نهادهای ارزشی و اخلاقی و هنجای مقبول و موجه زیرا بر بال نظریۀ ماکیاوللی، بقا را بعنوان اصل اول، اریکۀ قدرت می داند. بیشتر بخوانید ↓
۱ موافقين ۰ مخالفين ۰
 

 

داراب‌کلا اردیبهشت ۱۴۰۰

 

 

داراب‌کلا مرداد ۱۴۰۰

 

بقیه‌ی عکس‌ها در اینجا

عکاس: جناب یک دوست

 

 

 

داراب‌کلا آبان ۱۴۰۰

 

 

داراب‌کلا بهمن ۱۴۰۰

کاری هنرمندانه از حمیدرضا طالبی دارابی

۱ موافقين ۱ مخالفين ۰

به قلم عباسعلی قنادیان (مرآت) مدیر گـذرگـاه فـکر و ذکــر: مقدمه: مرآت، امام را نادرۀ دوران و معجزه حوزه های علمیه می داند و معتقد است که در دورۀ پس از غیبت، تنها عالم و فقیه و عارفی بوده که توانسته است: سیاست را در مسیر شریعت، معنویت ببخشد! شریعت را در جادۀ ایقان به سمت عرفان سوق دهد و سیمرغ عرفان را در حجلۀ جهاد و شهادت و خون، به پرواز درآورد، تا آموزه ای باشد برای تکامل و بالندگی زیست انسان ها بر پایه اصل عزت، حکمت و مصلحت. منبع

 

قرائت امام : شاخص های اسلام با قرائت امام روح الله رحمت الله علیه: استکبارستیزی، اعتصام به حبل الله و تشکیل امت واحده، پیوند بین عرفان، شریعت و سیاست، خودباوری دینی در برابر خودتحقیری (= ما می توانیم)، حمایت از مظلومان، پابرهنگان و مستضعفان جهان، تقبیح انزوا گرایی، اعتقاد راسخ به تشکیل حکومت و پیاده سازی احکام دین در تمام شئون زندگی، ضرورت ورود علما و اندیشمندان دینی به عرصۀ سیاست، جهانی سازی دین، خرافه زدایی از دین،  عزت بخشی به مسلمین، پویاسازی فقه و احکام دینی، احیای مناسک سازنده و بالندۀ دینی، مبارزه با اشرافیت (مرفهان بی درد)، فقرزدایی و اعلام جنگ دائمی بین فقر و غنا (نظام سرمایه داری) و... و...

قرائت‌های سخیف: و این قرائت تحول آفرین، موقعی به منصۀ ظهور رسید که قرائت های سخیفی از دین در جهان ارائه و ترویج می شد. از جمله: محدودسازی دین به احکام طهارت و نجاسات، سوق دادن قرآن به سمت قبرستان ها و اموات، انکار کارکردهای اجتماعی دین، جدایی دین از سیاست، جایز ندانستن برپایی حکومت قبل از ظهور امام معصوم، عدم مبارزه با ظلم و فساد به بهانۀ تعجیل در ظهور امام زمان، بی تفاوت بودن در برابر مستضعفان سایر کشورها،  توجیه مرزهای جغرافیایی با هدف سلطۀ استعمار و جداسازی ملت های مسلمان از یکدیگر، تضاد بین دین و علم، امتیاز داشتن آخوند حجره نشین بر آخوند فریادگر، برتری آخوند ژنده پوش و الاغ سوار بر آخوند جهان دیده و جهان نگر، برداشت های ناروا از حدیث معروف «الفقرُ فخری»، القای بی تفاوتی به جامعه با عبارت های ساختگی و تخدیری مثل «عیسی به دین خود موسی به دین خود»، ترویج زهد کاذبانه و بی رغبتی به دنیا در بین مسلمانان با هدف چپاول ذخائر مادی و معنوی مسلمین، القای تز استعماری «السلطان ظل الله» و اطاعت پذیری از حکومت طاغوت، لزوم حمایت از شاه بعنوان تنها حکومت شیعی در جهان!! تفسیر وارونه از مسئلۀ جبر و اختیار برای عقب نگهداشتن مردم و تن دادن آن ها به حاکمیت جور ... و... . منبع

۰ موافقين ۱ مخالفين ۰

به قلم دامنه: به نام خدا. سلسله‌مباحث فرهنگ لغت داراب‌کلا. از سلایقِ سالم گذشتگان ما یکی این بوده خانه و سرسرا را به بوی معطرهایی چون عود و عنبر و کولِک‌پَر عطرآگین می‌کردند. کمتر خانه‌وخانواده‌ای بوده که کولِک‌کیسه و عنبردان و عودسوزان نداشته باشد. به‌ویژه فصل سرد پاییز و زمستان، که بخاری‌هیمه‌ای هم روشن بود که کارِ دودکردن و سوزندان این معطران، آسان بود.

یک گوشه‌ی دیوار گِلی منازل، کولِک‌کیسه‌ای آویزان بود که به بهترین سبک و سلیقه‌ی هر خانواده با پارچه‌های زیبا و آرایه‌های گل و گیاه و حیوانات منقش می‌شد. تا کمترین بوی بدی به مشام می‌آمد، آنی دست در جیب کولِک‌کیسه می‌کردند مشتی گلپَر در حد یک مَنگ می‌گرفتند و می‌ریختند روی آتش سرخ منقل یا روی حلبِ بخاری در حال اشتعال. همان بو آزار بدِ بو را به ریحان و ریح گوارا بدَل می‌کرد. این داستان می‌تواند با ذهن هر خواننده‌ی مشتاقی، امتداد داده شود و خاطراتی با آن در ذهنش مرور. عکس بالا به کوک‌کیسه شباهت می‌زد.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتاد و پنجم

 

۱۰ اسفند ۱۴۰۰ / ابراهیم طالبی دارابی دامنه

شایسته‌کاری ۱۳
در آپارتمانی در مشهد چند سال متوالی هر بار یکی دو روز و شبی میهمان می‌شدم. آنان شیوه‌ی شایسته‌ای در  شستنِ سبزی (چه خوردنی، چه خورشتی، چه آشی) به کار می‌بستند؛ هنگام شست‌وشو آب در تشتی جمع می‌شد و در وقتش پای گل‌های راه‌پله، کنار پنجره، کنج خانه و داخل باغچه می‌ریختند. هم آب بی‌جهت به فاضلاب نمی‌رفت و هم به گل‌وگیاه‌وزیا می‌رسید. البته امروزه خریدِ سبزی پاک‌کرده و شسته و آماده هم، کم‌کم رونق گرفته است.
 
تلاش / تضاد
یادِ خدا می‌کنم سپس سلام. به قلم دامنه: چون در تضادِ با آمیزه‌ی عظیمِ «ایران و اسلام‌»اند، اتحادِ این دو را، شرم دارند و بی‌آنکه آزرم کنند از کنارِ اصلی‌‌ترین موضع و موضوع فردوسی -مانند آن کسی که یواشکی بر اثر ترسِ از باغبان، از پشتِ پرچینِ باغ دولّاشده می‌گریزد- در می‌روند. به کجا؟ به وَهمکده و دروغگاه. اینان، گویی نمی‌بینند حکیم در آغاز شاهنامه، که کتابِ دین و میهن و مُهیمن هر سه هست، درگاه خدا را از آینه‌ی اهلبیت -علیهم السلام- می‌بیند: «منم بنده‌ی اهلِ بیتِ نبی / ستاینده‌ی خاک و پای وصی». تازه، حکیم فردوسی فقط به همین بسنده نکرده، بلکه پس از سُرودنِ چند بیت نابِ دیگر در حقِ حضرت نبی ص و حضرت وصی یعنی علی ع، ادامه داده اگر کسی مرا (=فردوسی را) به خاطر این عقیده و علاقه، ملامت می‌کند، باکی نیست: «گرت زین بد آید گناهِ من است / چنین است و این دین و راهِ من است». می‌فرماید اگر ازین آئین و مرامِ اهلِ بیتیِ فردوسی بدت می‌آید بدان که این شماتت وارد نیست زیرا منِ فردوسی گناهم این است راهم راه محمد و علی آن دو مُتحدِ نفسانی‌ست. و چنان در بیت بعدی این موضع و موضوع عقیدتی‌اش را که در واقع عقاید وقتِ ملت ایران بود، راسخانه بیان و تکرار می‌کند، تو گویی او می‌خواهد به‌شدت درست بودنِ باور و بار و بََرِ مذهبی‌اش را آشکار کند: «بر این زادم و هم بر این بگذرم / چنان دان که خاکِ پیِ حیدرم». جنابِ فردوسی‌ی شریفِ اَلیف، ما هم در رکابِ تو هستیم، ای زنده‌سازِ زبان فاخر فارسی و احیاگرِ اسلام ناب نبوی و علوی، ای فردوسی. پس بدان ای فخرِ فخرِ فارسی‌زبانان و مسلمانان و جهانیان، اینان که در تلاش برای تضاد دین با میهن‌اند هرگز نخواهند رهِ تو را به دروغ بپیمایند که در صدر شاهنامه‌ی جاودانه‌ات نوشتی: «به نام خداوندِ جان و خرَد / کز این برتر اندیشه بر نگذرَد» و این اولین بیتت را به دومین بیت نغزت پیوستی که گُسستی درش نباشد: «خداوندِ نام و خداوندِ جای / خداوندِ روزی‌دِه رهنمای». چچچچ ۱۹
 
سلام جناب آقای شعبانی. از «خمسه مخزن الاسرار» حکیم نظامی گنجوی گفتید در وصف حضرت نبی ص. این بیت «سِکّه تو زَن، تا اُمرا کم زنَند / خطبه تو کن، تا خُطبا دم زنند» تلؤلؤی بیشتری دارد که برداشتم این است که امیر حقیقی و همیشگی فقط پیامبر خاتم ص است که کسی نباید سکه به نام خود بزند و ادای به جانشینی و خلیفگیِ او را در بیاورَد، جز حضرت وصی علی ع و اوصیای معصوم او ع و صالحان مردم‌مدار که امامِ مؤمنان و رهنُمای آزادگان و پیشوای صادق ملت هستند. سخن و خبطه، خطبه و سخن توست ای رسول رحمت و اسوه‌ی مکارم اخلاق، تا دیگر خطیبان، حرف تو را تفسیر و تکرار کنند که حق است و پویایی، تا بشر در راه تو بماند و در تله‌ی رخوت و رکود نیفتد. با تشکر.
 
نکته‌ی عمومی سیاسی:
گاه دیده می‌شود حتی بدیهی‌ترین اصل قدرت -که اتوریته است- انکار می‌شود. فقط در آنارشسیم، اتوریته (=نفوذ مشروع، اقتدار قانونی) نفی می‌شود. اتوریته حتی در انسان عادی هم امری رایج است. که البته اخلاق و دین آن را بالانس و توزین می‌کند. بهتر است اگر کسی در دانشی، تخصص ندارد، دست‌کم واژگان تخصصی علوم را زیر نگیرد. سخنم جنبه‌ی اطلاع‌رسانی داشت و اشاره به هیچ کس نیست.
 
جناب آقای ... تشکر. ۱. در پاسخ به کامنت جناب صدرالدین، قدرت و قوی‌بودن را کامل گفتم: این عبارتم که اگر قوی می‌خواهیم باشیم با بچسبیم به ترکیبی از: «ذکاوت و قوی‌شدن و آزادی و رفاه عمومی و رسیدگی معیشت مردم». چرا؟ چون جهان امروز دست‌پخت غرب است که بشریت را با انبار بزرگ و دهشتناک سلاح سازمان تروریستی ناتو در حال تهدید نگه می‌دارد. پس سخن شما در فاز قدرت دست‌کم درین فصل عصر که در دست غرب است، ایدئالیستی بیش نیست. ۲. بر فرض سخن شما را مفروض و حتمی بگیریم، آن‌وقت خودتان از خودتان نمی‌پرسید پس پوتین چرا تا مانش نرفت؟ اگر اروپا سلاح انبار نمی‌کرد پوتین تا مانش مانع نمی‌دید و آن سوی فرانسه هم می‌رفت. ۳. در تاریخ زیاد می‌خوانیم فلان کشور در فلان سال استقلال یافت؟ به نظر شما این کشوره‌ها مگر مستعمرات و متصرفات کدام کشورها بودند که با انقلاب و ایستادگی به استقلال رسیدند. بی‌درنگ من می‌گویم کشورهای غرب، مثل انگلیس، فرانسه، پرتغال، آلمان، و ... . پس اینها خود را تطهیرشده ندانند. ۴. در بحران ۸۸ پیامک در ایران کنترل می‌شد و غرب و خیلی‌ها آن را محکوم کردند. در یورش شورشیان ترامپ به کنگره هم غرب دست به بستن زد، اما آنجا نه فقط محکوم نکردند بلکه به‌به‌چه‌چه زدند! ۵. بسیارخوب! انبارکردن سلاح زشت است. پس ما الآن باید پیش و بیش از همه کدام ارتش جهان را محکوم کنیم؟ لابد برخی از شهروندان ایران فی‌الفور می‌گویند : سپاه ایران و ارتش ایران! که در میز مذاکرات هم پی همین خلع سلاح سپاه و ارتش مکتبی‌شده‌ی ما هستند. ۶. ببندم متنم را: دست پوتین خونین است، دست غرب خونین‌تر. اینان خود برای خود خون آفریدند. که در اولین شب رویداد هم گفتم تلفات انسانی حتی خون سرباز بد است. خدا کند غرب از اذیت انسان دست بردارد. تا اقتصاد بر همه مزه کند.
 
 
سلام جناب... در اینجا یک سؤالی را از «...» پرسیده بودید. اگر از من می‌پرسیدید جوابم این بود: فکر کنم من به حد لازم نظر و توضیحات درین باب داده باشم از اولین‌شب رویداد تا چند دفعه بعد، و احتمالاً شما مجال خواندن آن را نیافته‌اید. پس من هم بگذرم. حالا که تا اینجا آمدم لااقل یک جمله فقط جهت اطلاع عمومی بگویم: پیش‌تر گفته بودم که «ولودیمیر زلنسکی» رئیس‌جمهوری فعلی اوکراین، یهودی است که در توضیح به جناب قربانی عرض کردم عیبی هم نیست، اما اینجا خواستم چیزی دیگه‌ای هم گفته باشم، که برملاشده «تابعیت اسرائیل» را هم دارد. لابد متوجه‌ی بارِ معنایی این «تابعیت» هستند اعضای صحن. یعنی هم شهروند اوکراین است، هم شهروند اسرائیل. متعاقب آن چند چیز دیگر هم. بگذرم. بنا بر سه‌بند انگشت نوشتن است. بیشتر بخوانید ↓