تازه ترین پست ها

پذیرفته ترین پست ها

پر بازدید ترین پست ها

پر بحث ترین پست ها

تازه ترین نظر ها

موضوع های کلی سایت دامنه

کلمه های کلیدی سایت دامنه

بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه

پیوندهای وبلاگ های دامنه

پیشنهاد منابع

دامنه‌ی داراب‌کلا

۹۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لیف روح» ثبت شده است

هنرمند کیست؟ منهای فقر چیست؟

پست ۸۰۶۱ : به قلم دامنه. به نام خدا. لیف روح. استاد محمدرضا حکیمی سخن حکیمانه‌ای دارد درباره‌ی درک و مفهوم هنرمند. می‌گوید: «درک دو گونه است: عادی و والا. درکِ والا به شیفتگی می‌انجامد. شیفتگی، هنر می‌آفریند و هنرمند به درکِ اعماق می‌رسد که درک امواجش را همه درک می‌کنند و کسی که از سطح گذشت به ایمان می‌رسد و ایمان به جاودانگی ها می‌انجامد و هنرِ واقعی هم یعنی رسیدن به حدِّ بی‌حدّی. و هنرمند است که که اثر پدید می‌آورد...»

 

مجله‌ی شعر. شماره‌ی ۶۹ ، مقاله‌ی شعر و آفاق تعهّد

محمدرضا حکیمی، بازنشر روزنامه اطلاعات، ۱۰ مهر ۱۳۸۹

 

 
معرفی بیشتر کتاب
 
 
استاد محمدرضا حکیمی و «انقلابی‌ترین» کتابش «منهای فقر». او قبل از شروع نهضت اسلامی در سال ۱۳۴۲، با تشکیل جلساتی هفتگی در مشهد با عنوان جلسه‌ی «الغدیر»، به تبیین ویژگی‌های «حکومت عادل» می‌پرداخت؛ و در آبان ۱۳۹۲ به «منهای فقر» پرداخت که من سال قبل در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ در سلسله مباحث معرفی کتاب در دامنه (اینجا)، به آن پرداخته بودم.
 
بخش‌های دوازده‌گانه‌ی این کتاب مهم بدین شرح است:‏ ‏۱- اسلام و جامعه منهای فقر‏ ‏۲- اسلام و جامعه منهای تکاثر و اسراف‏  ‏۳- اسلام و هشدار در آخرالزمان ‏۴- اسلام و حدود مال مشروع ‏۵- اسلام و تعالیم دین از زبان بزرگان (درباره‌ی مال بسیار، و حضور فقر در جامعه) ‏۶- «جنگ فقر و غنا» ‏۷- امکانات محرومین ‏۸- زکات باطنی ‏۹- ارتفاعات «نهج البلاغه» ‏۱۰- کار بزرگ ‏۱۱- انفاق و ادای حق مال و ثروت‏ ‏۱۲- پیامبر اکرم «ص» و ائمه طاهرین «ع» را خوشحال کنید.
۱
در تاریخ : ۲ , ۱۴۰۰ بهمن . دید ۹۵۶

شفاعت‌کنندگان

به قلم دامنه. به نام خدا. همه‌ی ما علاوه بر کار و کردار، در پی شفاعت نیز هستیم. شفاعت میانجی‌گری، عفو‌خواهی را گشتم که دقیقاً چیست. بهتر از المیزان (جلد یک. ص ۲۶۰ تا ۲۶۲) نیافته‌ام. برای خود و خوانندگان می‌آورم. امید است خوبان، شفیع‌مان شوند: علاوه بر شفاعت تکوینی،- -شفاعت تمامی اسباب عالَم در حق انسان- شفاعت تشریعی است که شامل این موارد است:

 

یک. شفاعت توبه (یعنی خودِ توبه‌ی از گناهکردن، شفاعت می‌کند)

دو. ایمان به رسول خدا (ص)

سه. عمل صالح

چهار. قرآن کریم

پنج. چیزهایی که مرتبط با عمل صالح است؛ مانند:

  • مسجدها
  • اَمکنه‌ی شریفه
  • اَمکنه‌ی متبرّکه
  • ایّام شریفه
  • انبیای الهی

شش. ملائکه

هفت. خودِ مؤمنین نسبت به همدیگر

هشت. حضرت فاطمه (س)

نُه. حضرت مریم (س)

توضیح: سال ها قبل در جای دیگر از المیزان (احتمالاً تفسیر سوره‌ی مریم) خوانده بودم که حضرت مریم (س) نیز از شفاعت‌کنندگان است که به ۸ مورد بالا اضافه می ‌گردد. التماس دعا.

۰
در تاریخ : ۲۷ , ۱۴۰۰ دی . دید ۹۱۰

نماز از نظر مولوی محمد بلخی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. از این نماز غرَض آن بود که من با تو حدیث دردِ فراق تو بازگذارم وگرنه این چه نمازی بود که من بی تو نشسته روی به محراب و دل به بازارم. ص ۱۳۸ کتاب آشنایی با مولوی.

 

نماز حاج قاسم سلیمانی

و نیروهای مقاومت در مرز عراق و سوریه 

 

درنگُنجد عشق در گفت و شنید
عشق دریایى است قعرش ناپدید

 

ناگفته نگذارم هنگامی به این صفحه‌ی کتاب آقای محمود نامنی رسیده و این نظر مولوی را خوانده بودم، همان سال، ذهنم به دو شخصیت ممتاز در نماز رفت: امام خمینی و حاج قاسم سلیمانی. هر دو، نماز را در اوج عشق اقامه می‌کردند و در کمال زیبایی و اتصال. مثلاً امام با شمد بر دوش در اوج درد در بیمارستان قلب تهران و شهید حاج قاسم سلیمانی با چفیه‌ی رزم بر گردن در اوج نبرد در میدان.

۱
در تاریخ : ۱۰ , ۱۴۰۰ دی . دید ۲۷۸

کدام تظاهر بد است؟

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. عِرض مؤمن دست خودش نیست که راحت بخواهد آن را بریزد؛ به وسیله‌ی فساد، تظاهر، فریب، ستم، و به هر رذیله‌ی دیگر. یا دیگران بخواهند با عرض مؤمنان بازی کنند. عِرض مؤمن امانت خداست در دستان بنی‌آدم، چرا که خداوند اساساً به نوع انسان به استناد آیه‌ی ۷۰ اسرا، کرامت بخشیده؛ «وَ لَقَد کَرّمنا بَنی آدَم...». پس هر مؤمنی موظف است عِرض (=آبرو و حیثیت) خود را حفظ کند و نگهبان خود باشد. در تفکر استاد شهید مرتضی مطهری «تظاهر به خوبیِ» ریاکاران و  «تظاهر به بدی» ملامتیان، هر دو بد است. امروزه می‌بینیم جامعه -خصوصاً کسانی که خود را خیلی مدرن و روشنفکر می‌پندارند- در رد و سرزنش «تظاهر به خوبی» و ریاکاری پاره‌ای از مذهبیون سر از پا نمی‌شناسند! اما هم‌اینان در نکوهش «تظاهر به بدی» متجاسران نه فقط سکوت دارند، بلکه گویا بدی و جلوه‌گری به زشتی آنان را بسیار خوش می‌دارند و تشویق‌شان می‌کنند و حتی آدم‌های بد و منفی جامعه، نزدشان چنان قرب و ارج دارند که انگاری خوشحالند چنین افرادی تجرّی می‌کنند و همه‌چیز، حتی مقدسات مردم را مورد هجمه قرار می‌دهند. بگذرم. اینک بهتر است سخنم را به سه سخن بزرگان دین ما -که راه و حجت و میزان‌مان هستند- مزیّن کنم:
 
پیامبر ص چه شگفت‌انگیز فرموده‌اند که: «هر چیزی که انسان جهت حفظ عِرض خود انجام دهد برای او صدقه نوشته می‌شود. (دُرج گُهر، ص ١٤٨)
 
امام علی ع چه حکمت‌آمیز اندرز داده‌اند که: «هیچ‌وقت به کاری که باعث بدنامی و لطمه‌زدن به عِرض و حیثیت تو می‌شود، اقدام مکن. (فهرست غُرر، ص ٢٤٢)
 
و امام رضا عالِم آل محمد ص چه مهربانانه نوید داده‌اند که: «مَن کَفَّ عَن اَعراضِ المُسلِمینَ اَقالَهُ اللهُ عَثرتَهُ یَومَ القِیامة. کسی که از آبروریزی و لطمه‌زدن به حیثیت مسلمانان خودداری کند خداوند از لغزش‌های او در روز قیامت گذشت خواهد نمود. (بحار، ج ٧٥، ص ٢٥٦)
 
حقیقتاً عِرض آدم مؤمن به خداوند، چنان مهم است که اگر گشتی کوتاه به ادبیات دینی و احادیث و آیات بزنیم با هزاران نکته و پند برمی‌خوریم که هر کدام می‌تواند ذهن ما را صیقل داده و فکر ما را باز نماید. مثلاً در سایت مسجدهدایت، چهل حدیث درباره‌ی عِرض آمده که روح انسان را می‌نوازد.
 
بنده معتقد است اگر در سرآغاز یک طلوع تا سرانجام یک غروب، همواره یک استکان چای، یک فنجان شیر، دو حبّه سیر، صد گرم برنج و دو دانه انگور و ۸ لیوان آب و نیم قُرص نون و ... می‌خوریم، حق داریم که به جسم‌مان برسیم و به خود لذت مادّی برسانیم، همان اندازه هم، بلکه بیشتر وظیفه داریم برای روح و روان‌مان وقت بگذاریم تا به روح هم لذت ببخشیم. جسم و روح تا میزان نباشد، مُخ و مغز و ذهن هم میزان نمی‌شود. نه فقط مُخ و مغز و ذهن که حتی گفتار و کردار و پندار هم نیک نمی‌گردد. درود بر هر کسی که عِرض خود و عِرض دیگران را نمی‌ریزد.
۱
در تاریخ : ۲۵ , ۱۴۰۰ آذر . دید ۲۱۵

عقب‌نشینی بد نیست!

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. یک چیز غلط میان مردم رایج شد نمی‌دانم از چه وقت، که «حرف مرد یکی است»! نه، این طور نیست. بنده با چند مثال این مسئله را به این صحن می‌آورم. اول از خود خدا آغاز می‌کنم؛ دست‌کم در دو جا از چندین جای قرآن. مثلاً در آیه‌ی ۱۲ و ۱۳ سوره‌ی مجادله، اول خدا برای درگوشی حرف‌زدن و نجوا با پیامبر ص صدقه‌پرداختن به مستمندان را وضع کرد اما دید مردم از پرداخت آن مُشفق شدند. یعنی از سر پرهیختن، ترسیدند. خدا هم از حرف خود به عبارتی عقب نشست و آن را در آیه‌ی بعدی لغو و به عبارت فنی نسخ کرد. یا در آیه‌ی ۳۴ انفال، خدا حرف از عذاب متولیان کعبه زده اما در ادامه فرموده «متولیان کعبه جز پارسایان نمى‌باشند» ولی ما هنوز هم پس از هزار و چهارصد و اندی سال داریم می‌بینیم متولیان کعبه و حتی مدینه هرگز پارسایان نبودند و کلاً در کل تاریخ این خانه در دست بدان بود، الّا زمانی کوتاه، که بنی‌هاشم سقایت می‌کردند. و مثال سوم خود رسول خدا ص، که وقتی مُثله و پاره‌پاره‌شدن پیکر حضرت حمزه س را دید، قول داد بنا بر نقلی ۷۰ نفر آنان را به تلافی حمزه بکشد و تکه‌تکه کند. اما از حرف خود، نه فقط عقب نشست، حتی «وحشی» قاتل حمزه را هم عفو کرد. چرا دور برویم همین قانون آسان و قشنگ توبه، فرمول زیبای عقب‌نشستن است. و چقدر هم توبه شیرین و قشنگ است. اجازه نداری پیش هیچ کسی توبه کنی، چون شرافت داری، فقط باید در درگاه خدا بنشینی، نه پیشِ هیچ فقیه و کشیشی، و با بهترین حال آزاد خودت، انابه و بازگشت کنی. و این بالاترین عقب‌نشینی است. چقدر هم عظمت دارد بشر که خدا تشریفات توبه را آسان کرد: از کرده‌ی کردار بد برگردی و نزد خدا بازگردی و با وجدان آسوده از فکر و حرف و فعلِ بدت عقب‌نشینی کنی. به همین سادگی و آسودگی. بی‌علت نبود رسول رحمت ص فرمود بالاترین کار در اسلام استغفار است. و استغفار مفهوم حقیقی‌اش، همین قانون عقب‌نشینی است؛ که درسی‌ست برای همه‌ی رشته‌ها. پس عقب‌نشینی همیشه هم بد نیست.
۲
در تاریخ : ۳ , ۱۴۰۰ آذر . دید ۲۹۵

ذرّه ذرّه مکرِ نفس

ذرّه ذرّه مکرِ نفس
سلسله‌مباحث لیف روح
 
حکیمی (نمی‌دانم کی) گفت:
چهار چیز بر چهار چیز بخندد:
 
اَجل بر اَمل
قضا بر حذَر
تقدیر بر تدبیر
قسمت بر کوشش
برگرفته از ص ۱۳۶ کتاب
«مرموزات اسدی در مزمورات داودی»
 
در ۲۲ خرداد ۱۳۹۸ درین پست
این کتاب را کمی شرح داده بودم
 
نکته و افزوده : این نهیب بر خودم است و نوید بر خوانندگان. انسان بر نفس خود، آگاه است حتی بر مَکر آن. هر کس خود را خوب می‌شناسد؛ خوب؛ عالی یا دانی. زشت یا زیبا. نیمی بد، نیمی خوب. حد وسط و یا حتی اساساً فردی پرت. می‌گویید نه؟ دفتر اول مثنوی معنوی مولوی را بگشایید و صاف بروید روی بیت ۳۶۹ که می‌گوید:
 
موبه‌مو و ذرّه‌ذرّه مکرِ نفس
می‌شناسیدند، چون گُل از کرَفس
۱
در تاریخ : ۱۵ , ۱۴۰۰ آبان . دید ۵۴۲

سخنی از دنی دیدرو

به قلم دامنه

به نام خدا

سلسله مباحث لیف روح

شرح کوتاه برین سخن دنی دیدرو:

«دروغی را که در مدح ما باشد حریصانه می‌بلعیم،

اما حقیقتی را که در کاممان تلخ بیاید، ذره ذره می‌چشیم.»

 

دنی دیدور


بررسی کوتاه:

 

شاید ریشه‌ی این آسیب‌شناسی «دیدرو»یی، یکی به این بازگشت کند که انسان ذاتاً متضاد آفریده شده. مثلاً به تعبیر آیه‌ی ۱۹ معارج قرآن مجید، آدمی هم «هَلوع» است، و هم در آیات دیگر اشرف مخلوقات. به شقِه‌ی هَلوع‌بودنش، حریص در مدح‌شنیدن است، اما در اثر تمرین وارستگی، به ذات اشرف‌بودن و شرافت نفس خود تکیه می‌کند و مدح و نقد خود را بالانس‌شده می‌طلبد؛ هم نقد را برای اصلاح خود می‌خواهد، و هم تشویق را برای امتداد حرکت صحیح خود. لازم به اشاره است دنی دیدرو -که از اصحاب دائره‌المعارف عصر روشنگری قرن ۱۷ بود- به عظمت‌بخشی «روح آدمی» اعتقاد داشت.

۰
در تاریخ : ۲۵ , ۱۴۰۰ تیر . دید ۳۹۷

سیر زندگی شهید آوینی

سیر زندگی شهید آوینی

شهید سید مرتضی آوینی از زبان خودش: سلسله مباحث لیف روح. «...سید مرتضی آوینی هیچ‌گاه گذشته‌ی خود را مخفی نکرده بود. مثلاً در نوشته‌ای درباره‌ی جوانی‌اش چنین آورده است: « ... تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم. خیر. من از یک «راه طی‌شده» با شما حرف می‌زنم. من هم سال‌های سال در یکی از دانشکده‌های هنری درس خوانده‌ام. به شب‌های شعر و گالری‌های نقاشی رفته‌ام. موسیقی کلاسیک گوش داده‌ام، ساعت‌ها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره‌ی چیزهایی که نمی‌دانستم گذرانده‌ام. من هم سال‌ها با جِلوه‌فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته‌ام، ریش پروفسوری و سبیل نیچه‌ای گذاشته‌ام و کتاب «انسان موجود تک‌ساحتی» هربرت مارکوزه را ـبی‌آنکه آن زمان خوانده باشم‌اشـ طوری دست گرفته‌ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: عجب! فلانی چه کتاب‌هایی می‌خواند، معلوم است که خیلی می‌فهمد… اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده‌است که ناچار شده‌ام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمی‌شود، و حتی از این بالاتر، دانایی نیز با تحصیل فلسفه حاصل نمی‌آید. باید در جستجوی حقیقت بود و این متاعی است که هر کس به‌راستی طالبش باشد، آن را خواهدیافت و در نزد خویش نیز خواهدیافت… و حالا از یک راه طی‌شده با شما حرف می‌زنم.» (منبع)

۰
در تاریخ : ۲۵ , ۱۴۰۰ خرداد . دید ۴۸۸

کتاب نیایش عارفان

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کتاب نیایش عارفان، نوشته‌ی «دکتر محمد فنایی اشکوری» شرحی‌ست بر دعای کمیل که مؤسسه‌ی شیعه‌شناسی آن را چاپ و منتشر کرده است با موضوعاتی مانندِ «جهان‌بینی معنوی، جایگاه دعای کمیل، موانع عروج، طلب خضوع و خشوع، نفسِ سرکش، اضطرار و اعتذار بنده، مُنتهای آرزوی عارفان، اعتقاد به خدا و اعتماد به او، کثرت صفات و وحدت حقیقت». به عنوان مثال در قسمت «توسل به عزت حق» آمده است: «گناه و بدرفتاری مانع از توفیق دعا می‌شود و ارتباط بین بنده و خدا را قطع می‌کند. توقف در گناه موجب غفلت از خدا می‌شود و انسان را از نعمت رازونیاز با خدا محروم می‌سازد.»

 

بنا بر نقل این اثر، بزرگان گفته‌اند که سدّ دعا از سدّ اجابت دعا دشوارتر است. سدّ دعا ممکن است دلیل بر رانده‌شدن از درگاه الهی باشد در حالی که سدّ اجابت چنین نیست. مراتب دعا و شرایط آن، جهان‌بینی معنوی، جایگاه دعای کمیل، موانع عروج، اضطرار و اعتذار بنده، ستم بر خویشتن، رضایت و قناعت، خوف اهل یقین، قبولی اعمال و مقام خشیت از موضوعات مورد توجه در این اثر هستند.

 

قرائت دعای کمیل در اوائل انقلاب و سپس در اوج دفاع مقدس، در سراسر کشور حال‌وهوایی خاص و خاطره‌انگیز داشت؛ آیا باز هم آن شور و حال و گرایش‌های خالصانه‌ی معنوی و جمع‌های باشکوه و معنویت‌بخش بازمی‌گردد؟

۰
در تاریخ : ۲۲ , ۱۴۰۰ خرداد . دید ۲۱۹

فایده‌ی نشست و برخاست

مبحث لیف روح: به نام خدا. ذوالنون مصری -متوفّای ۲۴۵ ه.ق- با مردم نشست و برخاستی نداشت. به او گفتند: «چرا با خلق نشست و برخاست نمی‌کنی؟» پاسخ داد: «به دو سبب. یکی آن که هر عیبی در نهاد ایشان می‌بینم چون بازمی‌گویم می‌رنجند و سبب دوم آن که هر عیبی در نهاد من می‌بینند، نمی‌گویند تا من ترک آن عیب کنم، و فایده از نشست و برخاست این است که فایده گیری و فایده رسانی. چون این هر دو، حاصل نمی‌شود از خلق کناره گرفته‌ام و با آنها نمی‌آمیزم.»

 

منبع: «دقایق الحقایق» اثر شیخ احمد رومی

عارف، شاعر و نویسنده‌ی قرن ۷-۸ هجری قمری

 

ذوالنون مصری

ذوالنون مصری

عکس:  بازنشر دامنه

 

چکیده‌ی اطلاعات درباره‌ی ذوالنون مصری:

ازین: منبع و درین منبع

 

«ذوالنون مصری از عرفای اثرگذار بر تصوف است و شناخت سرچشمه‌های افکار وی می‌تواند به فهم عوامل زاینده و جهت‌دهنده تصوف یاری رساند. این مقاله می‌کوشد ارتباط او را با ائمه‌ی شیعه (ع) و ترویج آموزه‌های ایشان را در قالب روشی توصیفی_تحلیلی مستدل سازد. بعضی استادان ذوالنون، با امام صادق (ع) ارتباط داشتند و برخی راویان که احادیثی را به واسطه‌ی ذوالنون نقل کردند، جزو رجال و روّات معتبر شیعه و از نزدیکان ائمه (ع) بودند. شباهتی فراوان میان افکار و اقوال ذوالنون با روایات امیرالمؤمنین، امام حسین، امام زین العابدین، امام صادق، امام رضا و امام عسکری (علیهم السلام) وجود دارد. بعضی علمای شیعه نیز به ذوالنون استناد کرده‌اند، همچنین ذوالنون مدتی را در سامرا می‌زیست و زمینه‌ی دیدار وی با امامین عسکریین (علیهماالسلام) فراهم بود. از مستندات برمی‌آید که او بی‌واسطه از تعالیم ائمه‌ی شیعه (ع) بهره‌مند بوده و بعضی آموزه‌های ایشان را ترویج نموده است؛ آموزه‌هایی که بعدها مرجع و مأخذ صوفیه شدند.»

درین نقل قول کمی ویرایش صورت دادم

( ۲۲ / ۱ / ۱۴۰۰ )

انسان واقعی از نظر شیخ ابوسعید ابوالخیر در اینجا

۰
در تاریخ : ۲۲ , ۱۴۰۰ فروردين . دید ۴۱۳

قلب‌ها در قرآن

قلب‌ها در قرآن

نقلی به تنظیم و ویرایش دامنه: انواع قلبها در قرآن: ۱. القلب السلیم: و آن قلبی‌ست مخلص برای خدا و خالی از کفر و نفاق و هرگونه پَستی. إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ.   ۲. القلب المنیب: و آن قلبی‌ست که همیشه در حال برگشت و توبه به سوی خدا و از آن سو ثابت و پابرجاست بر طاعت خدا. مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ.   ۳. القلب المخبت: و آن قلبی‌ست فروتن و آرام به ذکر خدا. فتُخْبِتَ لَهُ قلُوبُهُمْ.   ۴. القلب الوجل: و آن قلبی‌ست که از یاد خدا می‌لرزد که مبادا عمل وی به درگاه خدا قبول نشود و از عذاب خدا نجات نیابد. وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ.   ۵. القلب التقی: و آن قلبی‌ست که به احکام خدا احترام می‌گذارد. ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ.   ۶. القلب المهدی: و آن قلبی‌ست که تسلیم امر خدا و راضی به قضا و قدر پروردگار است. وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ.   ۷. القلب المطمئن: و آن قلبی‌ست که با یاد خدا و توحیدش آرام می‌گیرد. وتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّه.   ۸. القلب الحی: و آن قلب زنده‌ای است که از شنیدن داستان‌های امت‌های گذشته -که با گناه و طغیان هلاک شدند- پند و اندرز می‌گیرد. إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ.   ۹. القلب المریض: و آن قلبی‌ست که دچار بیماری شک و نفاق شده و مبتلا شده به فسق و فجور و شهوت‌های حرام. فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ.   ۱۰. القلب الأعمى: و آن دل کوری‌ست که حق را نمی‌بیند و در نتیجه پند و اندرز نمی‌گیرد. وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ.   ۱۱. القلب اللاهی: و آن دلی‌ست که از قرآن غافل و مشغول لهو و لعب و شهوت‌های دنیاست. لاهِیَةً قُلُوبُهُمْ.    ۱۲. االقلب الآثم: و آن دلی‌ست که گواهی حق را کتمان می‌کند و می‌پوشاند. وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ.   ۱۳. القلب المتکبر: و آن دل مغرور و متکبری‌ست که از توحید و طاعت خداوند رویگردان است، زورگو و جبار است به خاطر ظلم و طغیان. قلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ.    ۱۴. القلب الغلیظ: و آن دلی‌ست که عطوفت و رحمت و رأفت از آن برداشته شده. وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ.  ۱۵. القلب المختوم: و آن قلبی‌ست که هدایت را نمی‌شنود و تعقل نمی‌کند. وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ.   ۱۶. القلب القاسی: و آن دلی‌ست که به عقیده و ایمان نرم نمی‌شود و وعظ و ارشاد در آن تأثیری ندارد و از یاد خداوند رویگردان است. وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً.    ۱۷. القلب الغافل: و آن قلبی‌ست که مانع ذکر و یاد پروردگار است و هوا و هوسش را بر طاعت حق تعالی ترجیح می‌دهد. وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا.   ۱۸. الَقلب الأغلف: و آن دلی‌ست که پوشیده شده است به‌طوری که اقوال و فرمایشات رسول اکرم -صلى الله علیه و آله- در آن نفوذ و رسوخ نمی‌کند. وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ.   ۱۹. القلب الزائغ: و آن قلبی‌ست که از حق و حقیقت اعراض می کند. فأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ.   ۲۰. القلب المریب: و آن قلبی است که در شک و شکوک متحیر و سرگردان است. وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ.

۰
در تاریخ : ۱۹ , ۱۳۹۹ دی . دید ۶۲۹

مکاشفه یعنی چه؟

برداشت آزاد دامنه از کتاب «در محضر استاد حسن‌زاده آملی» صفحات ۵۰ و ۵۱ که سؤال شده است از ایشان مکاشفه چیست؟ آیا حُجّیت دارد یا خیر؟ و استاد پاسخ فرمودند: «مکاشفه درجه‌ی ضعیفی از همان وحی است... البته همانطور که تعبیر مکاشفه در مورد وحی هیچ گاه بکار نرفته است، تعبیر نابغه هم در مورد خود پیامبران به کار نمی‌رود... وحی فوقِ مکاشفه است... هر ندایی ندای رحمانی نیست. به قول ملای رومی:

 

هر ندائی کان تُرا بالا کشَد

آن ندائی دان که از بالا رسَد

 

امیرالمؤمنین نیز «بُسینه» (=زنی زیبا) را در عالم تمثُّل دید، فهمید که «دنیا» است و برایش بدان صورت متمثِّل شده است، لذا آن را رها کرد. باید دانست صرف این حالات و مکاشفات، دلیلِ قُرب عندالله نیست، مکالمه با خدا اگر قُرب باشد، شیطان هم به نقل قرآن، خیلی با خدا صحبت کرد! به هر حال، مکاشفات انسان‌هایی مثل ما، با اوهام مخلوط است؛ لذا باید آنها را با یک اصلی تطبیق دهیم تا آن اصل، آن را امضاء کند. یعنی باید قرآن آن را امضاء کند.

۰
در تاریخ : ۲۶ , ۱۳۹۹ آبان . دید ۶۶۱

مشو محبوس ارکان و طبایع

پست ۷۷۵۵ : . به قلم دامنه: به نام خدا. شیخ محمود شبستری (۶۸۷ - ۷۲۰ ه.ق) در گلشن راز شعری دارد با عنوان «قاعده‌ی تفکر در آفاق» در ۳۱ بیت؛ که دیدن و خواندن آن چه لطافتی دارد. در اینجا اما چند بیت آن را صید کرده و با دو نکته و یک اشاره تقدیم می‌دارم:

 

 

مَشو محبوس ارکان و طبایع
برون آی و نظر کن در صنایع

و...

چرا کردند نامش عرش رحمان
چه نسبت دارد او با قلب انسان

و...

اگر در فکر گردی مرد کامل
هر آیینه که گویی نیست باطل
کلام حق همی ناطق بدین است
که باطل‌دیدن از ضعف یقین است

(گلشن راز. قاعدهٔ تفکر در آفاق)

 

شبستری در «قاعده‌ی تفکر در آفاق» انسان را با مظاهر عالم آشنا می‌کند و از چرخ و گردون و عطارد و برج و جنبش اجسام سخن می‌گوید و درحقیقت با سیر در آفاق، تو را با نهایت ذوق و تفکر و الهام به سیر در انفُس می‌برَد.

 

نکته‌ی یکم: برداشت من از این اشعار شبستری این است که انسان تا از حبس و حصار خودساخته بیرون نیاید، نه از آفاق می‌فهمد و نه از انفُس. میان بیرون و درون انسان رابطه است. تا این رابطه برقرار نشود، فهم درست شکل نمی‌گیرد. در نگاه شیخ محمود شبستری عظمت آدمی چنان وسیع و چنان بلند است که بین «عرش رحمان» و «قلب انسان» نسبت و راز برقرار است. و او نام کتابش را «گلشن راز» گذاشته تا انسان راز حیات را دریابد و راز بقا را بیابد.

 

نکته‌ی دوم: ایشان در بخش ۶۴ گلشن با نام «خاتمه»، (منبع) سروده‌ای دارد که چرا بر شعرش نام «گلشن راز» نهاد. او اساساً معتقد است انسان باید با چشمِ دل و تفکر و خرد سیر کند و از شک درآید و لبریز شناخت شود تا به حق‌شناسی واصل گردد چراکه ناشناسی، نشانِ ناسپاسی‌ست:

 

تأمل کن به چشمِ دل یکایک
که تا برخیزد از پیش تو این شک

و...

نشان ناشناسی ناسپاسی است
شناسایی حق در حق‌شناسی است

 

اشاره: اگر می‌خواهیم شاداب باشیم، شعر بخوانیم؛ شعرهای مشاهیرمان. آیا تا به حال به این نیندیشیدیم که ایرانی و شعر رابطه‌‌ی‌شان مانند وجود شیرینی در عسل است و حضور قند در ذرّه‌ذرّه‌‌ی سیب؟! اگر قند و شیرینی را از سیب و عسل حذف کنیم، از آن دو، جز نام چیزی نمی‌ماند. شعر، گویا همه‌چیز ماست و به تعبیر مرحوم اخوان ثالث، شعرِ شاعر «در پرتو شعور نبو‌ّت» است؛ یعنی نوعی الهام. به قول سید علی موسوی گرمارودی که از قضا قمی‌ست:

«ای شعر!
ای سادگی،
ای روح،
ای خاک، ای خدا، ای پاک...»

۱
در تاریخ : ۲۸ , ۱۳۹۹ مهر . دید ۵۵۰

با آیه‌ی ۱۹ لقمان

با آیه:

 

«وَاقْصِدْ فِى مَشْیِکَ» (آیه‌ی ۱۹ لقمان)

 

مجمع‌البیان: «و در راه ‏رفتنِ خود، میانه‏‌رو باش»؛ یعنى: راه رفتنت را میانه و همچون راه‌رفتن در حالت آرامش و وقار قرار ده، مانند این سخن خدا: «کسانى که روى زمین، به‌نرمى گام بر می‌دارند.» «الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا». (آیه‌ی ۶۳ فرقان)

 

قَتاده می‌گوید: معناى آن چنین است: در راه رفتنت، فروتن باش.

 

سعید بن جُبَیر می‌‏گوید: در راه رفتنت، فریبکارى نکن.

منبع: تفسیر مجمع‌البیان؛ ج ۸ ، ص ۵۰۰. (بانک حدیث)

 

یادآوری توضیحی دامنه:

 

تفسیر «مجمع‌ُالبیان» اثر شریف و «بی‌همتا»ی مرحوم شیخ طبرسی از عالمان بزرگ قرن ششم است. این اثر بزرگ، همواره مورد توجه‌ و استناد عالمان دینی بوده و هست. مرحوم علامه طباطبایی نیز از نکات ادبی و روایی این تفسیر در جای‌جای «المیزان» نقل کرده‌اند.

 

مقبره‌ی ایشان در کنار باغ رضوان در ضلع شمالی حرم امام رضا (ع) یعنی پشت صحن انقلاب است و خیابان شیخ طبرسی مشهد، در امتداد همین مقبره قرار دارد که به یاد و نام او نامگذاری شده است. توفیق زیارت قبرش بارها نصیبم شده است. از این‌که آن عالم عظیم‌الشأن، زادگاهش طبرستان یا تفرش و یا ساوه و قم است، اختلاف نظر است. بر روح و روان پاکش صلوات و درود وافر می‌فرستم.

۰
در تاریخ : ۲۸ , ۱۳۹۹ مرداد . دید ۲۳۵

لیفِ روح

پست ۷۶۶۶ : متن نقلی به ویرایش اندک دامنه. فروشنده‌ای در اطراف حرم امام رضا (ع) مغازه داشت، نزد مرحوم آیت‌الله میلانی رفت. گفت: در اطراف حرم، مغازه‌دار هستم، در روزهایی که شهر شلوغ است و زائر یاد، قیمت کالاها را مقداری بالا می‌برم و بیشتر از نرخِ متعارف می‌فروشم. حکم این کار من چیست؟ آیت‌الله میلانی جواب داد: این کار "بی‌انصافی" است.

 

مغازه‌دار خوشحال از این پاسخ و این‌که آقای میلانی نفرمود حرام است، کفش‌هایش را زیر بغلش گذاشت، دست بر سینه، عقب‌عقب خارج می‌شد. آقای میلانی با دست به او اشاره کرد برگرد. برگشت. آقا دهانش را گذاشت کنار گوش مغازه‌دار و گفت: داستان کربلا را شنیده‌ای؟ گفت: بله! گفت: می‌دانی سیدالشهداء (ع) تشنه بود و تقاضای آب کرد و عمر سعد آب را از او دریغ کرد؟ گفت: بله آقا، شنیده‌ام. آقای میلانی فرمود: آن کار عمر سعد هم "بی‌انصافی" بود!

۰
در تاریخ : ۱ , ۱۳۹۹ مرداد . دید ۴۳۱

حرف‌های بیهوده و غذای حرام

 

سلسله مباحث لیف روح

 

مرحوم آیت‌الله کوهستانی می،فرمودند: «حرف‌های بیهوده و لغو تأثیر زیادی در روح دارد و روح را می‌میراند. من حرف‌های بیهوده را کمتر از غذای حرام نمی‌دانم.»

 

یادآوری: مرحوم آیت‌الله محمد کوهستانی از عالمان شهیر و پرهیزگار روستای کوهستان شهرستان بهشهر مازندران بود که در اردیبهشت سال 1351 به رحمت خدا پیوست و در حرم رضوی به خاک سپرده شد.

۰
در تاریخ : ۱۸ , ۱۳۹۹ خرداد . دید ۱۴۲۶
قبل ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعد
سایت دامنه ی داراب کلا : ابراهیم طالبی دارابی : فرهان پنجم