مدرسه فکرت ۹۳
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت و هیئت
قسمت نود و سوم
پرسش ۲۰۴ این بود در پیشخوان صحن: «رزمندگی چیست؟ فکر میکنید یک رزمنده چگونه باید خود را آماده نگه دارد؟ ویژگی رزمنده چه میتواند باشد؟ آیا در ایران و اسلام تفکر فلسفی و دینی برای رزم وجود دارد؟»
پاسخم به بحث ۲۰۴ :
۱. آنچه چهار پاسخدهنده به ترتیب زمان جواب آقایان سید یاسر موسوی، شیخ محمد بابویه، محمدتقی آهنگر و حاج بهرام اکبری لالیمی دادند، چنان ژرفناک بود که جزوِ باورهای من هم شد. از این چهار تن تشکر و بدین چهار تن درود.
۲. رزم -برخلاف جنگ- نبردِ دلاورانه است و مبنای دفاع در آن هست. روح سلحشوری هر مردمی موجب رستگاری آنان است. پس رزمندگی یعنی حضور در نبردی مشروع و دفاعی.
۳. رزمنده با حدِ کم، سه راه خود را مهیا نگاه میدارد: اولی: دشمنشناسی بههنگام. دومی: آشنایی عمیق با آموزهی دفاعی و دلاوری در دین. سومی: رهبری شجاع و در میدان که مسیر را هدایتگری کند؛ هم امام خمینی و هم امام خامنهای هر دو درین راه شایستگان طریق بوده و هستند.
۴. ویژگی رزمنده به نظرم هزاران صفت است، اما حدِ کم پنج چیز است: یک. آموزش عقیده برای خلع ید نشدن در برابر هجمه و دسیسه. دو. کسب صفات معنوی جهت ایثار در راه دین و میهن و مردم. سه. آشنایی حرفهای با اصول جنگ و ضد جنگ. چهار. ماندن در نهاد بسیج و سازماندهی حرفهای در آن. پنج. تحکیم شناخت خود از مسائل روز و ایجاد فرهنگ تبری و تولی در خود.
۵. بله، در ایران و اسلام انبانی از تز دفاع، دلیری، رزم و غیوری وجود دارد و تاریخ این دو مهم یعنی اسلام و ایران صدها شاهد مثال دارد که مردم را پای دلیری برده و از خوف و خفت رهایی داده است. تمدن ایران اگر تز رزم نداشت همهی داشتههایش نابود میشد. اسلام هم آیات فرستاد که در قرآن جزوِ درخشندهترین نوع رزم است. از سمت من این بحث، تمام. اما مسیر پاسخ به آن بر هر عضوی مسدود نیست. والسلام و تقدیر از پاسخها توسط چهار عضو کِرام.
پرسش ۲۰۴ : رزمندگی چیست؟ فکر میکنید یک رزمنده چگونه باید خود را آماده نگه دارد؟ ویژگی رزمنده چه میتواند باشد؟ آیا در ایران و اسلام تفکر فلسفی و دینی برای رزم وجود دارد؟ این بحث ۲۰۴ به عنوان گفتوگوی درون صحنی، در پیشخوان مدرسه فکرت سنجاق میشود. شرکت درین گفتوگو کاملا" اختیاریست.
آمدهام و آمادهام به پاسخ پاسخدهندگان بحث جدید پیشخوان مدرسه فکرت. دقایق دیگر یک به یک
پاسخ سید یاسر موسوی: عرض ادب و احترام خسته نباشی جانانه خدمت جناب طالبی گرامی واقعا خسته نباشید از زحمت های حصرتعالی در نظم دادن به گروه و از تحمل و متانت ستودنی و از اخلاق منش اسلامی شما صمیمانه تشکر میکنم واقعا در طول روز این همه توضیح و تبین کاری کار سنگین و وقت گیری هست بنده به نوبه خودم از زحمت های مخلصانه شما تقدیر تشکر میکنم انشاءالله اجرتون با صاحب الزمان و اما پاسخ به سؤال تان با عقل ناقصم رزمندگی همان مجاهدت است یعنی انسان با تمام وجود کسب تقوا کند و به جهاد اکبر بپردازد و با دو شیطان و نفس مبارزه کند و با وسوسه های دشمن درونی و بیرونی خود مخالفت کند.
جناب آق سید یاسر سلام. اول: خیلی ممنون آن دوست بامَجدم هستم که "خسته نباشی جانانه" هدیهام نموده. دوم: سپس به دنبالش گفتید: "واقعا خسته نباشید" میگویم: سید یاسر خستگی هرگز بر تن و روحم رسوخ نمیکند چون خودم را در مدار نگه میدارم و مدار یعنی گِرد دین و میهن و امامِ زمان خود ولی فقیه عصر و نیز امام زمان همهی اَعصار آقا ولی عصر عج بودن. بازم ممنونم. سوم: فرمودید: "از زحمت های حصرتعالی در نظم دادن به گروه و از تحمل و متانت ستودنی و از اخلاق منش اسلامی شما صمیمانه تشکر میکنم" جوابم این است: همین معرفتت برایم معرفت نو باز میکند و مسیرم را تسهیل. سپاسگزارم از درک و لطفت. بلی درست گفتی: "توضیح و تبیین کاری کار سنگین و وقت گیری هست" اما بنده مشتاقانه درین صحنه و این صحن و چند صحن دیگه هستم که مدیون نزد شهیدان نَمیرم. چهارم: جوابت در پرسش بحث ۲۰۴ را میپذیرم آری؛ رزمندگی، مجاهدت است که با کسب تقوا رخ میدهد و جهاد اکبر را ارمغان میدهد. به تعبیر زیبایت "دو شیطان" را بر زمین میکوید. و وسوسه ها و نیز دسیسهها را مدفون. ممنون از شرکت شائقانهات که نفر نخست درین مبحث بودی و خداقوت داری. پاسخم را مَجال ویرایش نیست. بد بود، خود خوب بخوانش.
سید یاسر: خداییش جناب طالبی همیشه اثر خوبی در روح جانم داشته اید و اینهمه لطف ادب و محبت گنجینه ایست که نصیب هر کسی نمی شود خوش بحال شما که دارید از تمام لحظات عمرتون بصورت مفید استفاده میکنی. دعا بفرمائید شرمنده اهلبیت علیهم السلام و شهدا نباشیم توفیقتون انشاءالله روز افزون خدا قوت التماس دعا
مجدد سلام سید یاسر. بنده هم از تلاش و ترقی و تفکر ارزشی آن دوست بامرامم ممنونم و روحیهی کارکردن میگیرم. تفکر را معصومین ع فرمودند ساعتی از آن قدِ چندین ساعت عبادت میازرد و حتی بیشی دارد. خداقوت گوییها را بهترین دعا میدانم پس بر تو هم خداقوت میفرستم. لطفت به من بیکران و عرض ارادتم به تو مزید.
پاسخ شیخ محمد بابویه: روانه ی سلام و عصر بخیر از میدان تک پیش به بلوار شهید کریمی قبل از شهرک شهید زین الدین واما پاسخ پرسش ۲۰۴ رزمنده یعنی کسانی که با یک نوع مسلک و هدف در یک جبهه می جنگند. الف) چگونگی یک رزمنده: و اعدوا لهم مااستطعتم من قوة... وبرای آمادگی مقابله با دشمنان هر چه می توانید از نیرو و از اسبان سواری فراهم کنید....یک- آماده باش همه جانبه. دو- تهیه هر نوع سلاح ، پیامبر ص- وقتی با خبر شد که در یمن اسلحه ی جدیدی ساخته شد ، شخصی را برای تهیه ی آن به یمن فرستاد و در حدیثی فرمود با یک تیر سه نفر به بهشت می روند سازنده، آماده کننده و تیرانداز. سه. استفاده از شیوه های تبلیغی حتی شعار و سرود که موجب هراس دشمن گردد ب ) ویژگی یک رزمنده: یک. شجاع، دلیر ، دلاور ، جنگجو . دو. سر نا ترس که در این مورد در سلسله نگارش خاطرات جبهه ی این جانب از قول پیش مرگ جوان بسیجی کُرد زبان در چناره مریوان راجب یکی از مردان خستگی ناپذیر جبهه و جنگ کربلائی قاسم بابویه اشاره شده بودو سه. و یکی دیگر از ویژگی های اعم یک رزمنده می توان دشمن شناسی و عدم دوستی با دشمن باشد چه در جبهه داخلی ( دشمنان دوست نما) و چه دشمنان خارجی (جبهه کفر و مقابل) طبق آیه شریفه: یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء. چهار. عدم نرمش و سازش با دشمن. پنج. عدم غفلت با دشمن. شش. موقعیت شناس و زیر نظر داشتن دشمن
و آگاه از مکر و حیله و غدعه جبهه کف. ج) فلسفه آن عبارتند از: یک. دفاع از خود و مظلومان. دو. برای بر انداختن فساد و فتنه قاتلوهم حتی لاتکون فتنه. سه. حفظ مراکز اسلامی و توحیدی لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع چهار. دفاع از احکام و حدود الهی در پایان قابل عرض می باشد گر چه غالب معنای رزمنده یعنی کسی که در جبهه ی اسلام با سلاح در مقابل کفر و شرک می جنگد اما بنظرم هر کسی بتواند( طبق آیه ی شریفه : ان تمسکم حسنة تسوهم....آل عمران صدوبیست. اگر خوبی به شما رسد آنان را غمگین سازد و اگر بدی به شما رسد آنها بدان خوشحال و شادمان می شوند ...) راه شناخت دوست و دشمن را در خود نهادینه کند بقول دوست مشترکمان آقا یاسر چه شیطان درون و چه شیطان های برون باید اعتراف نمود تو یک رزمنده تام و کامل هستی چون در آنصورت استکه توجه کامل به روحیات و عکس العمل دیگران در مواقع کامیابی و یا ناکامی مسلمانان خواهید داشت و می تواند در سیاست نیز کارآیی داشته باشد مثل همین محکوم کردن ها، تکذیب ها ، تائیدها و انواع کمک ها و تبلیغات ها . پایان عرایضم و نقطه سر خط.
جناب آق شیخ محمد بابویه ابن شیخ قربان رحمت الله سلام. اسم مرحوم مادرت را ندارم و الا عادتم این است فرزند را باید هم به اسم پدرش و هم اسم مادرش خواند. آدرس خانهی دامنه را دادی یا آدرس مسیر ثانوی خودت را؟ بلوار شهید کریمی را خوب آمدی و "قبل از شهرک شهید زین الدین" را هم سرراست. فقط بدان نمرهی پلاک خونهی من، نامرئی است!! دیار نیست از پشت شیشه! حالا بدان! تکیهپیش اون بالخانهی باجناقت حاج علی ملایی رفیق خیلی شریف من روزگاری محل درس من و علی بود. درود. خوب شروعی بود اولِ پاسخ تو. اما پاسخ پرسش ۲۰۴ را بسیار سپاس که درخط و برخط هستی. یک. رزمنده صاحب مسلک و دارندهی هدف معرفی کردی که در چندین جبهه، پویایی میورزد. دو. چگونگی یک رزمنده را به آیهی عظیم قرآن اَندود کردی و عطرش را ساطع ساختی. مرحبا بر بینش و رَوِش ساختاریات. و اعدوا... و سه سطح آن را هم روشن کردی. شامل آمادهباشی. تهیهوتدارک هر چی. بهرهگیری از شیوههای تهییجی. سه. و سپس ویژگی یک رزمنده را چه ستُرگ برشمردی آفرین و بیعدد تحسین.ا ز ۱ تا ۶ همگی عالی و منطقی. حق داشت تأییدت کند برادرم محمدتقی و پنجمی ویژگی رزمنده را بسیار هوشمندانه گفتی: "عدم غفلت با دشمن." چهار. آنگاه فلسفه را به بهترین وجه آراستی. و آیهی تمسُک را زینت کلامت کردی. و خوبی این که سند زدی به پاسخ و تعبیر زیای دوست مشترکمان آقا سید یاسر موسوی در شیطانافکنی. بَرِت درود شخ محمد حاضرم پایاننامهی تزت را با بهترین نمره تأیید کنم که نشان دادی وقت بذاری زبَردستی. این نوشتهات میرود برای چاپ فردا در سایتم دامنه. ویرایشمیرایش امشب بلد نیستم. خودت صحیحش را تلفظ کن.
جناب برادرم محمدتقی سلام. سومین شرکتکننده در بحث بودی؛ بحث مهم ۲۰۴ که ارزش آن بر اهل شرافت ثابت و متقن است. بله دیدم حق داشتی پاسخ آق شیخ محمد بابویه را "جامع" توصیف کنی. فرمودی "بستگی به نوع جبهه دارد" و جبهه را هم اَعَم و گسترده گرفتی: "اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و ..." و لازمهی ورود به آن را در هر قسمت و بخش (نظامی تا فکری) منوط به "اگاهی کامل" دانستی. درست هم هست. موافقتم. و مهم این است "توانمندبودن" را هم از قلم نینداختی یعنی از برنو تا موشک مافوق صوت هایپر سونیک. و جالبتر آن که خردمندانه همهی این ویژگیهار درین خلاصه کردی که کار رزمنده باید درست و بههنگام صورت پذیرد و خیلی هم خوب آن را در ردیف امانات خداوند نزد رزمندگان محسوب داشتی.که خیانت بر امامت ذنب است. برداشت من آیا درست است از پاسخت؟ نوشتی: ارادت. خُب؛ من هم معلومه: فوق ارادت.
حاج بهرام همسنگر شجاع و دانای من در عملیات محور انجیران مریوان سلام. آلان میآم. برادرم استاد حاج بهرام سلام. قلم و قدم جناب استاد بهرانم اکبری چهارمین شرکتکننده در بحث مهم ۲۰۴ را گرامی میدارم. یکم: ابتدا لفظ رزمنده را در صفت فاعلی به زیر دستور زبان فارسی بردی. کمال امتنان بهرام. دوم: رزم متضاد بزم را هم مُهوّرانه وصف نمودی. سوم: آمادهداری رزمنده را هم مدّرسانه بر ر سیدی. سرِ کلاسِ درست خودم را حس میکنم. چهارم: آشنایی فنونی. مهیای روحی دو صفت موزونساز آدمیست. قبول دارم جوابت را. خصوصا" عاشقِ کشف فهم لغاتم. پنجم: پناه به پیامبر ص از سوی امیرالمؤمنین امام علی- علیهالسلام- تنم را از شدت شوق ریس کرد از بس سازنده بود. درود. ششم: ویژگی یک رزمنده را هم آموزنده دیدم. تحتِ طلبِ نفسانی نرود. مثل ابن عَبدوَد اوجش بود. "او خَدو انداخته بود..." هفتم: بلی درست فرمودی هر عصرومصر میدان فرق دارد. هشتم: من اتفاقا" تراوش ذهنی عضو را میخواهم نه کپی را. من هم در صحن شاگردترین عضوم جناب بهرام. جواب من امشب بیپیرایه هست و بیویرایش. غلط و غلوط دیدید ببخشایید.
از دامنه به محمدتقی سلام برادر خوبم حاج تقی رزمندهی جبههی دیروز، آموزانندهی عرصهی امروز. آسیبشناسیات از جوّ جامعه کاملا" متقن است. ارزیابی ملموس دستم هست که جامعهی دینی ما در معرض براندازی از نوع دو قرار گرفته است؛ سه ضلع مثلث شک، شبهه، انکار از سوی عملهی دلّاک غرب در حال گسترانیدن است. باید از اَندلُسیکردن جامعهی خود جلوگیر باشیم رصد به همراه بحث با هدف اقناع + دفاع. مگر علم کلام علم دفاع از عقاید و دین نیست. خب ماها همه باید بکوشیم دبر برابر این مثلث مزدور غرب بایستیم. با فکر و با مرام و با بهترین ارائهی برهان. دو نکتهی بعدی شما هم مورد باور من استو. هر دو جزوِ مسلّمات فکر من است. زیانسنجی و محک سود یعنی اثر. دیگری هم عاملیت به علم.
شیخ مجتبی اکبری به دامنه: سلام برادر و فامیل عزیزم. من به اعتبار حاج سید جواد شفیعی پسر عمه دوست داشتنی شما ، مرحوم ابوی گرام شما را حاج علی اکبر دایی به مخفف آقا دایی صدا می کردیم یادش بخیر موقعی که در قید حیات بودند بارها خدمتشان رسیدیم بسیار دوست داشتنی بود چند بار در مزار دارابکلا فاتحه ای نثار روح مطهرشان خواندم خدایش رحمت کناد سلامتی و عاقبت بخیری شما و اخوان محترم را از درگاه خداوند منان مسالت دارم.
سلام آشیخ مجتبی دوست داشتنی. بله از اوج اخلاق حسنهات باخبرم. لطف و کرم آن استادم را فراموش نکرده و نمیکنم. ارادت وافر آقا. میان پدرم به قول لفظ قشنگت آق دایی با بیت پدرخانمت حتی یک مو هم مرز نبود. پدرم آنان را حد فَرط دوست میداشت. درود.
علیکم السلام آقا ابراهیمانسان وقتی می خواهد احساس خودش را بیان کند در قید الفاظ نیست و لذا اشتباه تایپی بیشتر اتفاق می افتد همواره محفوظ باشید التماس دعادعای خیر برای شما را وظیفه خود می دانم فامیل عزیز
وقتِ شرح عکس به خامهی دامنه
علی چلویی دارابی ماست؛ مشهور به حاج علی. کاجه هست را نمیدانم، ولی قشنگ افتادی. عکس رنگین "حضرت آقا" هم، صحنه را جذاب کرد. خودت هم البته از همان دبستان مِسِم تا الآن قشنگ بودی و همان جور قشنگ ماندی. فقط خَلِه توپُری! رخِف من! قَرَِت که نمیگیر در مدرسه فکرت با حضورت هی پُست مینویسمُ هی پُست مینویسمُ و هی پُستپُست میکنم؟!!! ها رخف؟! با تِه شوخی نکنم با کی کُنم که این زمونه همه خودشون را دَمق میکنند الّا معدودی مانند تو که همیشه شادیُ نشاط داریُ حتی برای لینگدرد تا مشهدم که میروی بازم اخلاقِ شادمانِ خودتو کنار نمیذاری. شبِ شادِ جشنِ امامتِ پردوامِ بیپایانِ امامِ زمان عجل اللهی مان بودُ آمدم رُو چهرهات چندی بنویسم و این طور شبِ خودم را به ۹ و ۴۹ شب برسانمُ وقتِ خواب همیشگیِ نرمالِ خودمو با شعَف و شیرین به خواب روَم و بیدغدغه بخوابم نماز صبحم پَر نشود و خودمو پَرپَر نکنم. تخریبچیِ رزمنده و مربّی غیور این فن، سلام درین شبای دفاع مقدسمان. بارها آرزوی سلامتت رخف و تمنای مُصرّانهی دیدارت حالا یا سرِ باغ تیرنگگردی. یا جنگلِ میانسِره و یا سِرپیشت. نمیدونم چِشت فَق کانده این متنو ببینیُ بخوووونی؟! بازم بگم قشنگی و قشنگ افتادی ولی اینهمه هم مظلوم نیستی که این جا معصومانه گارد گرفتی! دوستت دامنه.
ادب هدف حسب نسب
نوشتهی دامنه: به نام خدا. سلام. کاملا" درست میدانم. تنظمیات انسان باید به کارخانهی خدا باشد. نرخ را نمیدانم که روزنامهی ستارهی صبح ۳ مهر ۱۴۰۲ آن را به چاپ زد؛ اما باید "مرز پرگهر"، گوهر و جوهرش پاک بماند از هر چه بوی فرهنگ بیگانگان و معاندان میدهد. ایران گواه دارد که به دو علت، پاکزیست بوده است: دیرینگیاش و اسلامپیشگیاش که هر دو، پوشش برای مرد و زن قائلاند. بزرگان به ما یاد دادند استخوانبندی تربیتی انسان به ادب هدف حسب نسب است. هدف مقدس باشد انسان مضطرب بار نمیآید. معیار ادب باشد، قیمت انسان عظیم خواهد بود. حسب نسب محک ارزیابی انسان است وقتی این شریف باشد انسان شریف میمانَد. همهی اینها باعث است سرزمین دلیران، شاعران، عارفان، مؤمنان پارسایان باید از گزند رفتار خزنده موذی، مصون مانَد. این کشور جایی برا جولانِ قِرتی نیست (=جِلف، سبُک، ذاتاً زشت، لااُبالی ولی ظاهر را طاهر و زیبا نمایاندن) بگذرم. چند سخن از پیامبر ص و امام علی ع مستند سازم اما:
سخن۱: پیامبر ص: خداوند مرا ادب کرد چه نیکو ادبم کرد. سخن۲: امام علی ع: ای انسان علم و ادب قیمت نفْس توست. سخن۳: عبارت: لاحُلَلَ کَالاَدبِ هیچ لباسی مانند ادب نیست. سخن۴: ادب، لباس نو انسان است. (تحفالعقول ص ۲۰) سخن۵: آداب زیارت: غسل کن. تمیز پوش. عطر زن. گام آهسته بردار. وقار داخل شو. قبر زائر شو. مشرّف شو. همه مرتبهی ادب است.
حاشیه: سخت سیمکارت بدون فیلتر را پیگیرم بگیرم. ببنیم میتوانم. چون دارد طبقاتی میشود توزیع! هدف و ادب این کارم: دسترسی میسّرتر به اطلاعات در عصر انفجار اطلاعات. ۳ مهر ۱۴۰۲.
خلاصهی جواب به پرسش ۲۰۴ با استناد به
بهترین جمله از هشت پاسخ اعضا به ترتیب زمان ارسال به صحن:
برگزیدهی من از جواب هشت عضو
در منظر سید یاسر رزمندگی جهاد اکبر ارمغان میدهد و "دو شیطان" را بر زمین میکوبد.
در نگاه شیخ محمد بابویه رزمنده صاحب مسلک و دارندهی هدف است که در چندین جبهه، پویایی میورزد؛ با شیوهی آمادهباشی و تهیهوتدارک هر چی.
در منش محمدتقی جبهه اَعَم و گسترده است و رزمنده "اگاه کامل" است و "توانمند" که امانات خدا بر دوش دارد، خیانتش هم ذنب است.
در نگرش بهرام اکبری رزمنده تحتِ طلبِ نفسانی نباید روَد. مَصاف اخلاص امام علی ع با عمر بن عَبدوَد آینهی این رزم است.
در بینش دامنه رزم -برخلاف جنگ- نبردِ دلاورانه است هزاران صفت دارد، حدِ کمش پنج چیزه: آموزش عقیده، صفات معنوی، آشنایی حرفهای، ماندن در نهاد بسیج، تحکیم شناخت مسائل روز و تبرّی و تولّی.
در دیدِ سید موسی رزمندگی، آمادگی است با بالاترین ترقی در هفت میدان با نهایت ترقی و هوشمندی.
در سَر و سِرّ مُحامین رزمندگی به تمام "جنبههای زندگی" سرایت دارد و مفهوم رزم اینک درین عصر "فکر و فکر و فکر" است که از اهالی میدان" به «پَسامیدان» تحویل شده است تا جامهی رزم، پوشندگانی نوین داشته باشد که رهآوردِ اهالی میدان، هدر نرود.
در عقل امیرجناب یک عکسنوشته امواج آفریده که رزمنده دلخَست و دلبَست نبود و نیست.
از هر هشت پاسخدهنده سپاسگزارم و قدردانِ قلمشان. نظر تشریحی و جمعبندی من بر روی پاسخهایشان در پستهای بالاتر تماما" مندرج و منتشَر است. با ادب و ارادت و خداقوت: دامنه.
سلام رفیق بامرامم محمود.
ممنونم از اهداء قلب.
قلبت، تپنده.
قلمت، طوفنده.
قدّت، قامت.
قیامت، قائم.
قیافهات، قشنگ
قوارهات، قابل.
قیمتت، قبول.
قشونت، غامض.
قعودت، قانع.
قنوتت، خالص.
«اگر میخواهی آدمهای بزرگ را ببینی، باید بروی به بهشت زهرا و از قطعه شهدا دیدن کنی. خودشان را که نه، عکسشان را میبینی!»
جناب استاد شفیعی مازندرانی سلام علیکم. با توجه به بند ۱۳ که مرقوم داشتید با ظهور امام زمان عج جهان و انسان: «وارد مرحله جدیدی از زندگی به عنوان «جهان آخرت »خواهد گشت» بفرمایید منظورتان این است جهان از شکل «مزرعة الآخرة» خارج میشود و شمایل و شاکلهی انسان در زمان حضرت عج کاملاً دستخوش تغییر میشود. من ذهنم چیزی دیگری و فهمم مسائل سوای این است. استاد چه میفرماید؟ با ادب و ارادت: ابراهیم.
جناب استاد آشیخ محمدجواد غلامی سلام. شرکتت در بحث ۲۰۵ برای شخص من ارزش داشت چون خود در محیط دانشگاه حضور دارید. هم بابت تأیید پرسش و برای جواب بدان متشکرم. نخستین جواب از آن شما بود که سه بعد را در نظر گرفتی، خوی ایرانی، شرع اسلامی و هنجار خانوادگی که در واقع گرایش فکری خودت را هم در لای آن به نحوی رسا رساندی. سپاس رفیق شریف.
جناب آشیخ محمد بابویه سلام. آن جناب ازین که در مباحث پیشخوان با علاقه و عقیده وارد میشود، چشمم را گرفته. ممنونم رفیق. درست برداشت کردی آری، پرسش من کاری به کارکرد و رفتار و سیاست آموزش و پرورش ندارد. خلاصهحرفت این است: ریشهی دینی، مانع از تمایل مؤمنین به اختلاط در مدارس است. مثال "یاالله یاالله گویی هنگام ورود به خانهی کسی، خود بارزترین این مرزبندی است. مرزشکن است مکانهای اختلاطی چه رسد محیط آموزشی. مثال ابن مکتوم نابینا نمونهی مهمی برای درک مفهوم مَحرم و نامَحرم بود. و نتیجهگیریات هم روشمند بود: خانوادههای ایرانی با توجه به اعتقادات، مدارسی غیرمختلط را با طیب خاطر و رضا میپذیرند.
جناب حاج میرزا علی چلویی سلام. من فیلم میلم باز نمیکنم. توی فیلمها که باز بشه اغلب ویروس و بدافزار دارد و تبلت مرا خراب میکند و هنگ! سِکّکلمه خودت که فیلمو دیدی بگو چیه این، که برای پاسخ سؤال ۲۰۴ صحن فراهم دیدی. مَبرور باشی و ممنون از ورود.
همیشه خود را سنگر احساس کنید
نوشتهی دامنه: به نام خدا. سلام اامیر کیومرث حیدری -فرماندهی محترم نیروی زمینی ارتش- حرف قشنگی زد. در حاشیهی جایی که بودم بر تن دیوار دیدم که عمق حرفش را خوب میفهم چی هست. گفت: «این فرمان مبارک رهبر معظم انقلاب است که همیشه خود را در سنگر احساس کنید و این احساس در سنگر بودن تا بهطور عملی روی زمین پیاده نشود، ممکن نخواهد بود... اِشراف اطلاعاتی امر بسیار مهمی است».
نکتهی دامنه: آیا هیچ دیدهاید یا شنیدهاید شبانه و روزانه و یکسره فضای زمین چه مقدار شهابباران میشود؟ فضای کشور اینک از هر زمانی بیشتر شهابباران دسیسهبازان شده است. خود در سنگر حس کنید. هر سنگری که هستید، همان را به نفع انقلاب و آرمان شهیدان، با منطق و مرام و مقاومت موازنهای مصون از گزند نگه دارید که «سِفلگان» را نسَزاید که برای این ملت و مملکت جولانی دهند. فرصت و موقعیت بیشتر فراهم نبود. لَختی وقت هست چهار پاسخ دیگر بحث ۲۰۵ را هم درین مَجال اندک بنگارم. اگر بتوانم و حرف به میان نیامد. دور از قم. ۴ مهر ۱۴۰۲ دامنه.
سید موسی صباغ : سلام بر آق ابراهیم مدیر مدرسه و اعضای صحن. پاسخ به پرسش ۲۰۵ رغبت خانواده ها میل به مدارس تفکیکی است. ۱_ حس رقابت درسی در مدارس دخترانه بیشتر از مدارس پسرانه است ۲_نیاز عاطفی دختران بیشتر از پسران است. ۳_خانواده ها به تغییرات فیزیولوژی بدن دختران اگاهی کامل دارند و بشدت در کنار هم قرار گرفتن جنس مذکر مخالفند.(متوسطه اول و دوم ) ۴_ دوران نوجوانی در روانشناسی به دوران آشوب و طغیان معروف است و قرار گرفتن دو جنس مخالف در کنار هم خدشه پذیر است.( متوسطه اول و دوم ) ۵_ مدیریت کلاس های مختلط برای تدریس توسط معلم (خانم )سخت خواهد بود. (متوسطه اول و دوم ) ۶_ خانواده های ایرانی پایبند به ارزش ها و هنجار ها هستند و از خدشه وارد شدن به عفت فرزندانشان بیمناکند. ۷_دانش آموزان دختر هم در کلاس مختلط آسایش و آرامش کافی نخواهند داشت و دچار استرس و اضطراب خواهند شد. علی الخصوص در مواجه با پرسش و پاسخ کلاسی.
دانش آموزان دختر در کلاس میل به آزاد بودن دارند و کلاس های مختلط محدودیت کننده است. پاینده باشین.
توضیح : در آموزش و پرورش کلاس های مختلط در مکانهای کم برخوردار و کمتر توسعه یافته بیشتر در مدارس ابتدایی بخاطر حدنصاب نرسیدن دانش آموز تشکیل میگردد. در مقطع متوسطه اول (راهنمایی ) کلاس مختلط مختص مناطق عشایری و کوهپایه ای است با جمعیت اندک . و بین اکثر دانش آموزان ارتباط فامیلی وجود دارد. بنده تجربه کلاس مختلط در مقطع ابتدایی و راهنمایی در دوره دانش آموزی و هم تدریس مقطع متوسطه اول بصورت مختلط و تفکیکی را داشتم و دغدغه خانواده ها و تجر به ام را به نگارش در آوردم.
آسید موسای صباغ بزرگوار سلام. چون خودت فرد با سابقهی طولانی در نهاد فرهنگی کشور هستی پاسخت برای من اهمیت درخور داشت. روحیهی شرکت در مبحث توسط آن دوست دانشور موجب بهرهمندی من است.تشکر. ۱. رغبت را به تفکیک دادید. ۲. چون رشد جنسی دختران در ایام تحصیل که برابر است با سطح راهنمایی و دبیرستان پس خانوادهها بدین قضیه حساساند و میل به اختلاط ندارند هیچ، مخالف شدید هم هستند. ۳. آشوب جنسی مخل آرامش درسی است. ۴. حتی بالاتر اینکه فرمودی معلمان زن هم در کلاس اختلاطی ایمن نیستند. ۵. بیمِ دریدهشدن عفت با درجهی بالایی مردم را از مدارس اختلاطی دور انداخته است. ۶. کلاس همباش بیش از همه دختران را محدود و معذب میکند، چون دختر مقداری زیادتر زندگی آزادتر میطلبد. ۷. محیطهای عشایری را هم خبر موثق دادی که از روی ناچاری مختلط است. فکر کنم عصارهی حرفت همین بود. درود. ششمین تن بودی در پاسخ. حرفهای هم وارد شدید. حتی ترجیح خودت هم در لای پاسخت آذین شد. جمعبندیام چرکنویس است. جایی هستم که توان ویرایش ازم سلب است. پوزش.
سلام حاج علی میرزا. بسیار خاطرهانگیز بود و شما هم شیوا از پسِ خلاصهسازی فیلم بر آمدی. یک جواب جالب بود به بحث ۲۰۴ که نشان ذوق و اعتقاد راسخت بود. کشکولی: جبهه هر وقت کمپوت تقسیم میکردند تا به من میرسید یا سیب میشد یا گلابی، حال آن که باب طبع من آلبالو بود. شانس نداشتم کمپوت سرنِه!
سلام دوباره آقا میرزا علی. طبع طنازی تو هم خوب ملَس و ملیح است. یکی -که بعدها در انتخابات دورهی سیزدهم ریاست جمهوری رد صلاحیت شد- هم گفته بود گویا این جوری: دُرّ دادید، آب نباب! گرفتید. اون رُب گوجه به جای کمپوت چند باری برای من هم در جبهه رخ داده بود البته برای من رُب نبود، مربای حلبی هویج بود! چون برگهی رویش کنده شده بود و یا اساسا" کارخانه، کاغذ نداشت و لُخت و عور! بیرون داد و جبهه فرستاده بود. درود. جبهه پر بود از خیلی از اتفاقات. شیرین تا تلخ. تلخ تا زهر. زهر تا زجر. زجر تا مرگ. مرگ تا دفن. دفن تا داغ. داغ تا فراق. فراق تا فریاد. فریاد تا خیرات. خیرات تا مَبرّات. مَبرّات تا مجازات! و امتیازات! و ایضا" ایثارات و لثارات.
دامنه: من هم برای بحث ۲۰۵ پاسخ دارم. با سلام. الآن مَجال نیست. در فرصت دیگر خواهم نوشت. پاسخم تجربی هم هست. چون هم مکتبخانه با دختران، مختلط بودم. هم دبستان با دختران مختلط درس خواندم. هم راهنمایی دختران با ما مختلط بودند (داستان هم دارم درین مقطع) فقط دبیرستان را دختران پیشمان نبودند. دوباره در دانشگاه تهران لیسانس را در اوج دورهی اختلاط گرفتم. سپس در ارشد علوم سیاسی داشکده ما مختلط بود ولی کلاس رشتهی ما حتی یک دختر قبول نشده بود و پس دختر نبود. در دکتری پژوهشمحور رشتهی ... تا رفتیم گرم بیفتیم، دیدیم دانشکده رفت هوا و نفهمیدیم مختلط قرار بود باشد یا تفکیک. خواهم جواب داد این مبحث تلخ و شیرین را.
تکمیالی... در زیر
پاسخم به بحث ۲۰۵ :
سلام بر خواهندگان و خوانندگان کم و اندک متون دامنه
یکم: به نظرم با توجه به فرض پرسش -که مردم را مختار دانسته که کدام مدرسه (مختلط / منفکّ) دخترش را ثبت نام کنند- باید بگویم آحاد مردم چه مذهبیتمام، چه شُلعقیدگان و چه حتی خنثیهان طبق طینت و سرشت و فطرت در مدرسه منفکّ نامنویسی میکنند چون سالمماندن دخترشان را از هر سلیقه و شروطی بالاتر میدانند.
دوم: علت رفتار از نگاه من سه مورد -حتی بیشتر- است: یکی امنیت جوش بلوغ که خانوادهها درین هنگام حتی در محیطهای فامیل هم دخترشان را در مصونیت تامّ میخواهند. دومی پیشگیری از اثرات سوء با هم بودن که گاه به ازدواج زودرس و فرار از مدرسه منتهی میشود. سومی همهی آنچه هشت پاسخدهندهی محترم و اهل فن و نظر در کاوش خود کاویدند و مطرح فرمودند.
تجربهی اختلاطی دوران درسی من:
اشارتا" کمی دیروز گفتم فضای مختلط افکار جنسی دو سو را به سمت معادلههای پیچیده میبرَد. هر چند لطافت و جذبهی اختلاط انکارناپذیر است و کتمان نمیشود کرد ولی محیط همباشی نیمی حتی 90 در 100 خیال نوجوان را به سمت نقشههای جنسی میبرد زیرا فصل فصل جوش و جوشش قوای جنسی است تا آن بیشترین جوش طبیعی در همین دوره از صورت بیرون میزند و این فضای دیداری مدرسه را بشدت غیردرسی و تماما" جنسی و میلی میکشاند. من هم مکتبخانه با دختران، مختلط بودم یعنی همزمان پیش مادرم و پدرم درس قرآن میگرفتم. هم تمام دبستان من با دختران مختلط طی شد. هم راهنمایی دختران با ما مختلط بودند که گقتم داستان هم دارد برای من که دلباخت گردیده بودم که البته عاقبت منجر به نتیجه شد و وضع مطلوب ذهنم به وضع موجود نائل شد. فقط در دبیرستان دختران پیشمان هیچ نبودند که ما هم بیشتر فضای جبهه و جنگ سرمان بود و آن سنوسالی به جای نقشهی جنسی و کلِک عشقی! به کالک (=به سکون لام) جنگی، جهت نوشیدن شریت شیرین شهادت فکر میدوختیم که حتی اگر شهید شدیم مثلا" ما را کجا به خاک کنند و ماهی چند تا وصیتنامه مینگاشتیم و باز روی جملاتش خط میکشدیم که نه این جمله به نفع من تمام نمیشود. بگذرم. دوباره در دانشگاه تهران مقطع لیسانس من در اوج دورهی اختلاط دختر و پسر گذشت و خوشبختانه چشم ما یا به زمین دوز میشد و یا به سقف. کجا فکرمان قد میداد چشم در چشم دختر اندازیم که فصل فصل معنوی سنمان بود. سپس در ارشد علوم سیاسی دانشکدهی ما در خیابان وزرا و قائممقام فراهانی زیر آرژانتین مختلطا" در مختلط بود ولی کلاس رشتهی ما حتی یک دختر قبول نشده بود انگار طبیعی منفک از دختر شده بود. در دکتری پژوهشمحور رشتهی ... تا رفتیم گرم بیفتیم، دیدیم دانشکده رفت هوا و نفهمیدیم مختلط قرار بود باشد یا تفکیک. مبحثی تلخ و شیرین بود. حوزهی چالوس و قم هم کمی طلبگی خواندم دههی شصت هیچ دختری میان محیط نبود. محل کار من هم طی سی سال خدمت مختلط بود ولی مردان اساسا" حق ورود به محوطه و محیط و میز کار دختران را نداشتند. همهچیز کاری آنان سوا و حتی در پشت پرده و دیوار بود. حتی سالن غذا و نمازخانه و محوطهی باز هواخوری. زیاد شد چَنِه کشیدم! حوصلهی ویرایش متنم درم مُرد. معافم دارید. دامنه.
دکتر آقا ایمان شیردل دارابی مقیم آلمان سلام. آقا از استدلال زیبایی شما استفاده کردم. مفید و رسا نوشتید و علمی. دلم برای آن عموزادهی دانشمندم تنگ شد. درود و به خانم سلامم را برسان.
دکتر ایمان شیردل : علیکم السلام عموی بزرگوار. لطف دارید به بنده. من هم مشتاق دیدارتان هستم.
سلام دوجَدّد دکتر ایمان. ممنونم صداتو شنیدم عموزادهی گرانقدرم.
جناب امیر سلام. هفتمین پاسخ هم از امیرجناب رسید. یک مقدمهی علمی زدید. بحث را هم این جوری جمع کردی: ۱. آغازینهای روزهای تحصیل، مختلط بیاشکال است. هم نظر خودت و هم به نظرت نظر ملت این است. ۲. سنین میانی تحصیل یعنی مرحلهی راهنمایی را به علت شعلهی جنسی، فضای مختلط را خطرناک دانستی که مهمترین عامل برای ممانعت ازین مخاطره از نظرت تفکیک مدرسه یا کلاس است. ۳. مهم این بود مطالبهی اصلی مردم را که متدین و اخلاقی هستند، مجزابودن محیط آموزش برای دختران سوا و پسران سوا است. ۴. البته کمین بیرون مدرسه برای میل به اختلاط را هم دور از نظر نداشتی. متشکرم که ضمن بیان نظر مردم از نگاه خودت، ترجیحات خود را هم علن کردی. این نشان درک شما از قضیه است. ممنونم که پرسش ۲۰۵ را واجد پاسخ مفصل دانستی. همیشه دیدگاههایت مطالعه شده و از روی حس تهعد و علوم و متدلوژی است. بنده متون شما را بادقت و تأملات بالا میخوانم چون صوری سخن نمیگی.
نظر آسیدحسینآقا شفیعی: بازخوانی گفتار غمبار امام علی (ع)!!!
بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت آقا ابراهیم سلام علیک. طلوع ششمین روز از گرامیداشت «هفته دفاع مقدس» (: روز« وحدت ملی، بصیرت، دشمن شناسی و استکبارستیزی» با محوریت تبیین نقش ولایت و رهبری در دفاع مقدس و حماسه شکست حصر آبادان، تبیین وحدت ملی و بصیرت جبهه مقاومت در برابر استکبار جهانی») برهمگان مبارک باد. نوشته وزین«دو اعتراف دیر هنگام» جنابعالی (که ناظر به اعتراف اخیر جناب کرباسچی و حسن روحانی بوده است) را خواندم؛ و دعایت کردم که چه زیبا نگاشتی و با چه درایتی ستودنی، نکته های هشداری را بازگو نموده اید؛ اما بناگاه، یکی از ناله ها و گفتار غمبار گونه مشهور امام علی (ع) در ذهنم خطور نمود؛ گو اینکهفزرند آن ولی معصوم، این گفته های جانکاه جد والایش را زمزمه می کند، و خطاب به این آلودگان به حطام دنیا می فرماید :
«یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ، حُلُومُ الْأَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ، لَوَدِدْتُ أَنِّی لَمْ أَرَکُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْکُمْ مَعْرِفَةً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً. قَاتَلَکُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِی قَیْحاً وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِی غَیْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِی نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاساً وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَیَّ رَأْیِی بِالْعِصْیَانِ وَ الْخِذْلَانِ، حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَیْشٌ إِنَّ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَکِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ. لِلَّهِ أَبُوهُمْ! وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً وَ أَقْدَمُ فِیهَا مَقَاماً مِنِّی؟ لَقَدْ نَهَضْتُ فِیهَا وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِینَ وَ هَا أَنَا ذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّینَ؛ وَ لَکِنْ لَا رَأْیَ لِمَنْ لَا یُطَاع.!»
: «اى مرد نمایانى که در حقیقت مرد نیستید! آرزوهاى شما مانند آرزوهاى کودکان است! و عقل و خرد شما مانند عروسان حجله نشین! (که جز به زر و زیور و عیش و نوش، به چیزى نمىاندیشند). دوست داشتم که هرگز شما را نمىدیدم و نمىشناختم، همان شناختى که سرانجام، به خدا سوگند! پشیمانى بار آورد و خشمآور و غم انگیز بود. خداوند شما را بکشد (و از رحمتش دور سازد)! که این همه، خون به دل من کردید، سینه مرا پر از خشم ساختید و کاسههاى غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشاندید! با نافرمانى و ترک یارى، نقشههاى مرا (براى سرکوبى دشمن) تباه کردید تا آنجا که (امر بر دوست و دشمن مشتبه شد) و قریش گفتند:«پسر ابو طالب، مرد شجاعى است، ولى از فنون جنگ آگاه نیست»! خدا پدرشان را حفظ کند! آیا هیچ یک از آنها، از من با سابقهتر و پیشگامتر در میدانهاى نبرد بوده است؟ من آن روز که آماده جنگ شدم (و گام در میدان نهادم) هنوز بیست سال از عمرم نگذشته بود و الآن، از شصت سال هم گذشتهام، ولى چه کنم؟ آن کس که فرمانش را اطاعت نمىکنند طرح و نقشه تدبیرى ندارد (و هر اندازه صاحب تجربه و آگاه باشد، کارش به جایى نمىرسد). (حوزه علمیه قم: سید حسین شفعی دارابی : صبح چهارشنبه 5 مهرماه 1402ش = ششمین روز هفته دفاع مقدس// 11 ربیع الاول 1445ق)
حجت الاسلام شیخ حمید دارابینیا در رد خبر فوت آیت ٱللّه ٱلعظمی سیستانی خطاب به امیر رمضانی که این خبر را در صحن گذاشته بود: سلام علیکم در هیچ خبرگزاری ای چنین خبری نیامده !!! فوری| ماهواره نور ۳ با موفقیت پرتاب شد. ماهواره نور ۳ لحظاتی پیش با ماهوارهبر قاصد و توسط نیروی هوافضای سپاه با موفقیت در مدار ۴۵۰ کیلومتری زمین قرار گرفت.
جناب حجت الاسلام استاد آشیخ حمید دارابینیا سلام. چه خبری نیامده؟ مگر چه خبری در صحن پخش شده که من ندیدم. ارادت.
شیخ حمید دارابینیا: سلام و روز بخیر خدمت مدیر بزرگوار و همه أعضای فرهیخته ی گروه پربار و بابرکت و باصفای «مدرسه فکرت» ساعتی پیش خبری مبنی بر رحلت مرجع عالی مقام حضرت آیت ٱللّه ٱلعظمی سیستانی ، توسط یکی از أعضای محترم گروه به اشتراک گذاشته شده بود ... که مطلب بالای بنده نسبت به این خبر بود که به اشتراک گذارنده گرامی تصحیح نموده و خبر مربوطه را حذف نمودند .
سلام مجدد استاد آشیخ حمیدآقا دارابینیا. عجب. ندیده بودم. از آن استاد ارجمندم ممنونم در صدد تصحیح برآمدند. نبودم. بابت عنایتت به مدرسه فکرت کمال امتنان. خدا پدربزرگتان مرحوم آیتالله آشیخ عبدالله دارابی از مفاخر دارابکلا را رحمت کناد. به استاد ابوی محترم و استاد اخوی گرامی آشیخ حامد سلامم را برسان. که افتخار دارم همگی در مدرسه فکرت حضور دارین. درود و ارادت وافر.
شیخ حمید دارابینیا: و سلامی دوباره. ممنون از لطف و مرحمت حضرتعالی ، بنده پروری می فرمایید ، در حضور اساتید بزرگوار حاضر در مدرسه فکرت ، طلبه ناچیزی بیش نیستم و از محضر اساتید و مطالب مفیدی که به اشتراک می گذارند بهرمند می شوم. رحمت و مغفرت الهی برهمه علما و شهدا و بزرگان دارابکلا.
من هم سهباره سلام دارم محضر استاد بااخلاق و فروتن جناب آشیخ حمیدآقا دارابینیا. از افتخارات مایید در این مدرسه. ارادت داشتم و دارم و خواهم داشت به آن دوست فاضلم.
جناب سید سعید سلام. بله باورها که در هفت بند اشاره کردی جزوِ لاینفک تصمیات خانوادههاست. شما درین هفت مورد خواستید اثرات ارگانیک اختلاط را بگویید که در فرهنگهای جهانی وجود دارد. اما بحث پرسش فقط ایران بود. مفاهیم رقابت، فرصت، پایداری زندگی، آینده آمادهی آینده بودن، تعامل، ارتباط،انگیزه کنترل هیجانات،تصحیح رفتار درین فراز از جوابت وجود داشت که فواید و مَضرات را هم دور نداشتی. و با این مقدمه سراغ جواب رفتی و فرمودی: بطور قاطع نمی توان جواب داد چون هر سه دورهی آموزشی فرق دارد اما دورهی متوسطه اولو دوم را بسیار حساس دانستی که عمده دغدغه از همیت سنین است که به قول شما "بلوغ و کنجکاوی های جنسی احتمال خطر را افزایش خواهد داد" سپاس از شرکت عالمانهی آن دوست فرزانه. شما هم پاینده و پویا باشید.
سلام حاج سید رضی دوست گرامی من. این قاسم بابویهی ما دیگه کجا کجاها که نیست؟! کشکولی. به همه درودا دارد دامنه به همه در اونجه.
آقا مصطفی دارابکلایی سلام. سلام بر رزمندگان و بسیجیان. این جا فقط جنابان: حجت الاسلام آقا شیخ اسماعیل ربانی و خودت آقا مصطفی دارابکلایی را شناختم. سربلند و نستوه باشید برای همهی زندگی معنوی و انقلابیتان. دامنه.
سلام اقا ابراهیم شما لطف دارید ممنونم از شما خدا پدرت ومادرت وبرادر بسیجی مرحوم اقا حیدر را روحشان شاد.
سلام مجدد حاج سید رضی بزرگوار من. متشکرم از مهربانیات بر والدین و اخوی حیدرم که دو بار جبهه هم بود. پدرت مرحوم حاج سید حسن آن مرد شریف یادش همش در دلم زنده است و رفیق ما بود و خندان.
جناب آقا مصطفی دارابکلایی ذاکر محترم اهل بیت ع و فرمانده لایق مقاومت دوم محل سلام و سپاس بیکران. از فعالیتهای درخشنده، بیشمارخالصانهی آن دوست گرامیام به به نوبهی خودم بسیار ممنوم و در حقت دعاگویم. از برادرم جناب آق سید حسین شفیعی آق سید اسدلله برادر شهید حجت الاسلام آق سید جواد هم تشکر میکنم که به عنوان فرمانده لایق مقاومت دوم محل در دورهی پیش از خودت، خدمات شایانی صورت داد. هم شما و هم ایشان برای من از شایستگانید و برای امنیت روستا زحمات زیادی کشیده و میکشین. خصوصا" در فاز سازماندهی نیرو و آموزش و اردو. سپاس از لطف و محبتت آقا.
دیدار
شهید حاج قاسم با رهبر معظم
موشک «قاسم»
..
پرتاب نور۳ سپاه برا نیازهای اطلاعاتی سپاه
نوشتهی دامنه: به نام خدا. سلام. ۴ عکس ۴ شرح نیاز دارد. نور ۳ سیتسمی سنجشی-شناساییست؛ بومیِ نیروی هوافضای سپاه که در جشن آغاز امامت امام زمان عج به وقوع پیوست. مبارک است و نور که قرار است منظومهای شود این نوع از موشک و هدف تأمین نیاز اطلاعاتی سپاه. مرحلهی نوِ فعالیت فضایی سپاه نوید دفاع قاطع است. (عکس جذاب پرتاب که روزنامهی سیاست روز ۶ مهر ۱۴۰۲ تیتر روزش کرد) برای عکس ۲ سراغ جذابترین دیدار شهید حاج قاسم با رهبر معظم رفتم؛ که بهتازگی از اتاق مخصوص آقا بیرون داده شد. حتی دیدن این عکس حسرتِ نبودنِ قاسم ما را بر دل میزند. حالا جا دارد بلافاصله مشخصات موشکِ «قاسم» با برد ۱۴۰۰ تا !!! را نگاه انداخت که بالستیک تاکتیکی سوخت جامدیست و صاف برای درهمکوبیدن اسرائیل که سرزمینهای مقدس فلسطین را ۷۰ و اندی سال زیر اِشغال برد. برا عکس ۴ (روزنامهی آسیا ۶ مهر ۱۴۰۲) را باید دید که حتی دادِ قارهی فاسد اروپا (بعضا" اما سالم) را هم از اخبار نادرست مَجازی -که "ایلان ماسک" سرمایهدار اینترنت ماهوارهای ایجاد کرد- درآوده است؛ شبکهی "ایکس" ماسک بالاترین پُستهای حاوی اطلاعات نادرست را داشته است. دامنه روشن کند اساسا" پردازش دروغ، رسم دیرپاست، چون پایهی دروغ بر علاقه، ذوق و خلاقیتِ جعل بنا میشود در خواننده جذَبه میآفریند خصوصا" جوان هیجانطلب، زیرا به پارچهی خیال دوخت میخورَد؛ میدانید که خیال (=انرژی تخیّل) قدرتمندترین بخش مرموز بشر است و طرفدار جانبدار جذب میکند. آنان هم مغز جوان را در اصابت دارند. ۶ مهر ۱۴۰۲.
شرح خاص این عکس به خامهی دامنه
استاد حجت الاسلام سید محمد شفیعی مازندرانی و پاسدار شهید محمدحسین آهنگری در عملیات والفجر هشت در فاو عراق (۲۰ بهمن ۱۳۶۴) است که کمی بعد از شهادت ایشان و شهید عیسی ملایی، ما رفقا هم با تعداد عجیب بالای ۲۵ نفر یکجا از بالاتیکیهی دارابکلا با مشایعت عظیم مردم و مرحوم آقا دارابکلایی و روحانیون محل اعزام شدیم و به این عملیات ظفرمند و مهم پیوستیم. عکسهای آن اعزام را از آلبوم اختصاصی خودم (دامنه) در پست زیر به مناسبت گرامیداشت هشت سال دفاع قهرمانانه منعکس میکنم. یاد زندهیاد یوسف رزاقی و هرمزمانم شهیدم هم به خیر که زحمات فراوانی درین عملیات کشیدند. من خاطرات زیادی آنان و رفقیم خیلی نزدیکم یوسف درین عملیات دارم که اگر گویم هزارها اوراق کتاب هم کم است. هفتهی دفاع مقدس بود گفتیم یادی از عالِم دینی محل به همراه پاسدار نظامی نظام کنیم که دوشادوش هم در رزم بودند. دِماء شهدا به نظرم مُرکّبِ کتاب عُلماست و مدادِ علما مُحرّک گامهای مبارزان و شهدا. این جمله ساختهی خودم است اگر ایراد دارد از من است. به قبر شهیدان محل و ایران، سان میدهم به خانوادههای معظم این شهدا و رزمندگان و عالمان دیارم درود و ارادت میفرستم و به علمای وارستهی دیارم و ایران و جهان احتراماً از میزم برمیخیزم. دامنه.
عکسهای آن اعزام که شرحش در عکس بالا در پست پیشنم رفت از آلبوم اختصاصی خودم (دامنه) یاد عبور از عرض بالای پانصد متری اروند به خیر که اعجاب جهانیان را برانگیخه بود.
سیدرسول هاشمی. حجت الاسلام سیدحسین شفیعی
روحانییی نقشآفرین
هفت حِصّه برای این روحانی
فرض کنید من جسارتا" و غیابا" خودم را جای یک پردازشگر!!! جا زدهام و میخواهم این روحانی را واقعی پردازش کنم: چنین میکنم -که البته پردازشگرها دارای جمعآوری آشکار و جمعآوری پنهان هستند ولی من در این پست خودم را آشنا و مأنوس مستقل با او جا میزنم- درین حالت وی را چنین معرفی میکنم به مقالات بالادستم فرضا":
حِصّهی یک: نقشآفرین است. همین وی را محبوب (از سوی موافقین)، مورد توجه، جذّاب و حتی مغضوب (از سوی مخالفین) ساخته است.
حِصّهی دو: بانفوذ است. همین وی را به چهرهای نشانگر و مؤثر بدل ساخته است.
حِصّهی سه: قدَر است. همین وی را قادر کرد فضای مَجازی و واقعی را به تسخیر نسبی درآورَد و با مخالف و موافق بر سرِ صحبت باشد.
حِصّهی چهار: جدّی و حساس است. همین وی را به فردی کنجکاو و بهشدت جستوجوگر تبدیل کرده است که تا به اقناع خود نرسد از پای نمینشیند.
حِصّهی پنج: برخودار از حافظهی قوی و قریحهی قدرتمند است. همین ازو یک فعال شجاع و چابک ساخته است که در معارکه! و مباحثه! -هر دو- کم نمیآورَد.
حِصّهی شش: با درجهی بسیاربالا عاطفی و دارندهی احساسات دائم است. همین وی را هم در دل ماجراها انداخته و هم مورد نقد و انتقاد برده است.
حِصّهی هفت: دارای سواد زیاد و نُطق محکم است. همین او را یک روحانی ایرانگرد کرده که نیمی از مملکت را گشته و منبر رفته و روی صندلی تدریس و تحلیل نشسته؛ شاید آیتالله محمدی لائینی شناختش ازیشان از همینرو بوده که وی را جای خود نائب نموده که تریبون مهم نمازجمعهی ساری -مرکز مازندران- را هر وقت اراده کند میتواند آن روزش را جمعهی خود کند.
ارسال نتیجهی هقت حِصّه برای مقام بالادستم فرضا": پیشنهاد میشود در انتخاب وی برای امور استعلام متمرکز صورت گیرد، زیرا باید مواظب بود روحیهی مستقلانهی قوییی، وی را در بر دارد و به عنوان فردی پیچیده بر اطراف و اطرافیانش اِشراف عجیبی دارد، این روحانی را راحت نمیشود کلَک زد و فریفت. امضاء: دامنه.
از آنچه مرا در متن اخیرت نواختی و در دعات به قنوت خود آغَشتیام، جَبههی سِپاس پیشگاه رب العالمین میسایَم. ممنوم ازین واژگان که به مداد و مدار خویش وصفیدید: " برخورداری از حافظه ذهنی و آرشیوی قوی ومناسب، نگارش نثرهائی جذاب و نشاط آفرین و کارآمد، ایجاد تلنگرهائی مناسب، دفاع جانانه و آراسته به زیور شهامت و صداقت از سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و رهبر فرزانه ، و....) که همش نشانش این است شاگردی من نزد شما به حذق و حاذقی نزدیک گردیده است. همه استاد حاذقاند، من شاگردِ حاذق.
پیوست: این روحانی کسی نیست جز آق سید حسین شفیعی دارابی استاد دوستداشتنی دامنه که هم به وی علاقمنده و هم معتقد و هم جایش رسد لزوما" منتقد.
سلام جناب صدرالدین دهمین پاسخگر به منِ پرسشگر بحث ۲۰۵ که بسی ممنونم آمدی. یک. نخشت جوابم به اشکالت: کلمهی غیرت مشترک لفظی است متعلق به این سو یا آن سو نیست. چه بسا فردی که مختلط میپسندد از روی غیرت باشد. دو: شما تشابهی جنسیتی و تخالف را آوردید میان که فرق یگذاری به تصمیم و انتخاب اختلاط یا انفکاک از روی مبانی فکری و با ین شیوه، به صورت خوب دو مفهوم جداسازی و باهمباشی را جا انداختی. سه. خودت هم آمدی وسط که نگاه شخصی خویش را هم منضم کنی.با این جملهات که جالب است: «جداسازی محیط آموزشی در تمام مقاطع آموزشی حتی دانشگاه باید رعایت شود.» چهار. علت را هم گقتی: تفاوت ویژگیهای خلقت این دو جنس. پنج: تجربهی شخصی خودت هم جذاب بود که یعنی یک بار دختران سنین پایین بروند با پسران سنین پایین در مهد و آمادگی. بار دگر بر عکس باشد. ولی معلمان زن باشند. شش: لزوم آموزش حفظ حریم بین زن و مرد را مطرح کردی که ز تعالیم دین است. هفت: سیاست جداسازی در کشورهای غربی نکتهی مستند بلیغی بود. نمیدانستم. سپاس از صدر که بالاخره آمد. ازت چون متوقع است دامنه. درود که البته نه به لفظ برادرت آقا اسماعیل یعنی چوب! آن چوب با املای: دورود است که یک "واو" اضاف دارد و دورودگر یعنی نجّار. ویرایش پاسخم پای خودت آقا صدر. سلام و ادب ما به نیابت به حرم امام هشتم ع که حافظهات ثبت ابد است؟ ها؟
تسلیت مدرسه فکرت
سلام جناب استاد حجت الاسلام شیخ ابوذر کاظمیان سورکی رئیس محترم و پرکار سازمان تبلیغات اسلامی میاندورود. مصیبت وارده بر خاندان شما را به شما و تمامی بستگان بیتتان تسلیت میگویم. بقای عمر آن جناب گردد و روح آن مرحوم در رحمت واسعهی آفریدگار متعال که میآفریند و دوباره میمیراند و آنگاه برمیانگیزاند.
مدیر مدرسه فکرت
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
سلمان صالحی: سلام و احترام به شما آقا استاد دارابی. تشکر می کنم در پاسخ به یک عضو این مدرسه گوشه ای از نوشته ی ماه های قبل مرا .در مورد عرب ستیز نبودن. مثال آوردید. نشان دقت آن استاد محترم است.
امیر رمضانی: درود جناب سلمان. حرمت انقلاب در سه مورد را خوب اومدی . قبول دارم، ولی دفع فساد و فاسد از حدود آن . یعنی چه ؟ یعنی دفع فساد از انقلاب یا محیط جهانی منظورتان هست . خواستم مورد چهارمی را اضافه کنم . حرمت زن و خانواده و دین را اضافه کنم . این چهارمی یکی از اهداف اصلی انقلاب ایران هست .در دوانقلاب قبلی دیده نشده است
سلمان صالحی: سلام و احترامی دیگر به شما آقا استاد علیرضا امیر دارابی. تشکر می کنم چشمت به متن های اقلّی من .سلمان صالحی. هست. درسته پیشنهاد شما را باید اضافه کرد. من گفتم کمِ کمِ کم سه تا، مورد شما مهم است و قبول دارم حرمت چهارم انقلاب اسلامی ما شود. منظورم به دادگاه بردن مفسدان در انقلاب اسلامی ایران است. البته چین در این زمینه از همه پیش است و مجال به فساد در توسعه و رشد را نمی دهد. از استاد استفاده می کنم حقیقتا.
محمدتقی آهنگر: سلام. سلام، زبان قرانی است خواستم برای روشن شدن موضوع وجوه ونطائر سلام که در کتاب الاشباه والنظایر فی القران الکریم بن سلیمان بلخی صفحه ی ۳۶۱ امده رو عنوان کنم امیدوارم مفید فائده باشد سلام به پنچ صورت تفسیر شده:
۱_ سلام بمعنای الله در سوره حشر ایه ۲۳ امده
السلام مومن ایمنی دهنده سوره مائده ایه ۱۶ سبل السلام راههای سلام همان دین خداست در سوره یونس ایه ۲۵ والله یدعوا الی دارالسلام به سرای بهشت خود فرا می خواند در سوره انعام ایه ۱۲۷ لهم دارالسلام یعنی جای سلام وامنی است.
۲_ به معنی خوبی ونیکی در سوره زخرف ایه ی ۸۹ فاصفح عنهم وقل سلام از انان درگذر وسلام کن یعنی بگو خیر ونیکی بر شما باد در سوره ی فرقان ایه ۶۳ واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما چون جاهلان انان را مخاطب قرار سازند با انان به مسالمت سخن می گویند یعنی به خوبی رفتار می کنند.
۳_ به معنای ستایش در سوره ی صافات ایه ۷۹ سلام علی نوح فی العالمین یعنی پس از نوح از او به نیکی یاد خواهد شد ونیز در ایه ۱۲۰ همین سوره امده سلام علی موسی وهارون یعنی ستایش نیک برموسی وهارون / واز انان به نیکی یاد خواهند کرد.
۴_ به معنای سلامت ودور بودن از بدی وزیان در سوره هود ایه ۴۸ خطاب به نوح گفته است یا نوح اهبط بسلام منا ای نوح فرود ای با سلامت از سوی ما در سوره ی انبیا ایه ی ۶۹ یا نار کونی بردا وسلاما علی ابراهیم ای اتش بر ابراهیم سرد وبی ارزش باش.
۵_ به معنای سلام وتحیتی که مسلمانان به یکدیگر می گویند وان درود بهشتیان است در سوره نور ایه ی ۶۱ امده و اون اینکه فاذا دخلتم بیوتا فسلموا علی انفسکم تحیه من عندالله مبارکا طیبه پس هرگاه به خانه ها در ایید بر یکدیگر سلام کنید سلامی مبارک وپاکیزه از سوی خدا در پایان عراضم اهمیت سلام که در روایات اسلامی تاکید زیادی بر سلام کردن شده است تا انجا که پیامبر اسلام (ص) نقل شده : من بدا بالکلام قبل السلام فلا تجیبوه کسی که پیش از سلام اغاز به سخن کند پاسخ اودرا نگویید / اصول کافی جلد ۲ ص ۶۶۴
ونیز امام صادق (ع ) فرمودند : البخیل من بخل بالسلام بخیل کسی استکه حتی از سلام کردن بخل ورزد وسایل الشیعه جلد ۷ صفحه ی ۲۷. به هرحال در برخی از روایات دستور داده شده که به افراد ربا خوار فاسق ومنحرف مانند انها سلام نکنید این فرمان نوعی مبارزه با فساد می باشد واژه شناسی قران مجید صفحه ی / ۱۶۴ . والسلام.
برادرم آق محمدتقی آهنگری سلام. بحثی تحقیقی دربارهی مفهوم چندگانهی "سلام" داشتی و آن را از زبان قرآن مطرح کردید. مقالهای مفید بود و در دامنه چاپ شد. همهی هفت تا مورد درست و مؤثر بود و این سخن حضرت پیامبر اسلام (ص) خیلی مهم بود. شنیده بودم و شما حالا سند دادید و صحه گذاشتید. "کسی که پیش از سلام آغاز به سخن کند پاسخ او را نگویید. اصول کافی جلد ۲ ص۶۶۴) متنت را پیدا نکردم که زیرش ریپلای کنم. بر شما درود میفرستم که سلام را متناسب شأن دین و آداب مؤمنین تبیین کردی. درود و سلام بر این منهج فکری تو.
استاد جناب حجتالاسلام آق سید حسین دوست ارشد من سلام. آنچه درین قلم بر زبان جاری کردید، همان بود که در بینش و گرایش من به شما وجود داشت و دارد. امید است سبک خاص معرفیام مورد رضای آن فاضل اندیشمند قرار گرفته باشد. همواره در نوشتار شما اندرز میبینم و درین متن نیز چنین بودید. ارادت دارم به آن استاد. واقعیت شخصیت شما را نوشتم. اگر بد نوشتم ببخشایید بر من.
پنجشنبه (۶ مهر ۱۴۰۲)
حیاط مسجدجامع دارابکلا. عکاس: حمیدرضا طالبی
پنجشنبه (۶ مهر ۱۴۰۲)
حیاط مسجدجامع دارابکلا. عکاس: حمیدرضا طالبی
امروز عصر پنجشنبه (۶ مهر ۱۴۰۲) در مزار دارابکلا این ما بودیم
که غُبار از خود رِوبیدم. شهیدان که رُوفتن ندارند؛ آنان طَهورِ طَهورند.
حمیدرضای طالبی، ممنونم زنده مرا ازین مراسم معنوی در جریان قرار دادی
...
...
.
امروز عصر پنجشنبه (۶ مهر ۱۴۰۲) در مزار این ما بودیم که غُبار از خود رِوبیدم. شهیدان که رُوفتن ندارند؛ آنان طَهورِ طَهورند. این متن تا دقایق دیگر تکمیل میشود. فقط بگم حمیدرضای من، ممنونم زنده مرا ازین مراسم معنوی در جریان قرار دادی... کی گفته غُبار قبر شهداء؟! حتی غُبار هم از قبر شهداء خود را میروبند. شهیدان کیاناند؟ دستکم اینان با این صفات: کسانیاند که تشییع شدند که تشیّع و تدین تداوم یاد. کسانیاند که سُمبلشان امام حسین ع است که "ثار" و خون خدا شد. کسانیاند که از کُشتهی خود مکتب ساختند. کسانیاند که بارِ پیام باقیماندهی حضرت زینب س را بر دوش کشیدند و یکی یکی غرق در خون شدند که مردم و دین و میهن به خاکوخون کشیده نشوند. کسانیاند که قدرت و قساوت به سراعشان آمد اما قهرمانانه جلّاد ستم را به زیر کشدند. کسانیاند که فریاد عضر عاشورا و شعلههای آتش خشم در خیام امام حسین ع را گوش جان شنیدند و جان خود نوشِ وطن و دین و مردم نمودند. گویند و گوییم و گویم اگر زینب س "پیام کربلا را به تاریخ باز نگوید، کربلا در تاریخ مى ماند" اینک باید گقت اگر شهدای ایران نبودند دفاع مقدس در درون تاریکی تاریخ مدفون میشد. بانو ! آقا ! هر شهید را یک پیام رسا بدان که به تو میگوید نَمیر مثل ما زنده بمان. زنده برای زندگی معنوی، الهی، عبادی، سیاسی و از همه والاتر: عرفانی و توحیدی. پس این ماییم که غُباروبی نیاز داریم. نه قبور شهیدان. آفرین که رفتیم غبارروبی کردین. کی را؟ خویشتنِ خویش را. دامنه.
ای نامِ تو بهترین سرآغاز
بینامِ تو نامه کی کنم باز
ای یادِ تو مؤنس روانم
جز نام تو نیست بر زبانم
ای کارگشای هر چه هستاند
نام تو کلید هر چه بَستاند
...
دو خبر از دو خراسانی
نوشتهی دامنه: به نام خدا. سلام
خبر یک: خانم خانم جمیله علمالهدی که همراه همسرش حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی ۳۰ شهریور ۱۴۰۲ به آمریکا رفته بود گفته بود: «در ایران مردان ترجیح میدهند از زنان خود نخواهند که کار کنند و پول دربیاورند.» نیز گفته: «زنان ایران بر خلاف زنان غرب برای به دستآوردن حقوق خود مبارزه نکردند زیرا از این حقوق برخوردار بودهاند».
دامنه: حرف اولی خانم خانم جمیله علمالهدی به نظر من درست است. نقل واقعیت از طبع ناموسی مردان ایران است. اما در مورد سخن دومش جملهی پایه درست است ولی جملهی پیرو، نه.
خبر دو: سایت استاد محمدرضا شفیعی کدکنی ادعای مداح آقای سعید حدادیان را که گفته بود شفیعی کدکنی در کلاس درس ۲۹ آبان ۱۳۸۰ در ایام سوگواری امام حسین ع گریه کرد را "جعلی" خوانده بود، حالا از کار نادرستِ خود عذرخواهی و روایت حدادیان را تصدیق نمود. این گونه:"اعتراف میکنیم آنچه از سخن آقای سعید حدادیان از کلاس درس استاد شفیعی کدکنی بیان شده است «جعل» نیست و عنواندادنِ «خاطره جعلی» از سوی ما اشتباه بوده است."
دامنه: اساسا" مهم درین خبر این است استاد محبوب ما دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی سوگواری کرده و گریه هم نیز. در دنیای روشنفکری خام که هر کس دنیاییتر جلوه کند و نامعنویتر بهتر تلقی و تجلی میشود، کارِ کدکنی از نوع ناب بود بر رد پُزگراییی روشفکرمآب.
حمیدرضا طالبی
بر سر قبر مرحوم پدرش باقرمداح
شرح عکس به نثر دامنه
کافیست کسی بهترین کَسش فوت کند، دیگر دست و پا و نای و روح و رمق و روان و روز و شب و سحرش را گویی مزار بستهاند. بگذرم که مزار یعنی جایی برای مایلشدن، اسم مکان است برای تمایل. اینجا حالا پنجشنبهغروب است ۶ مهر ۱۴۰۲ ، در مزار محل. حمیدرضای ما بر سر قبر مرحوم پدرش و عمویم باقرمداح. عکاسش را نمیدانم. حمید! بر دلت بتابان یاد مهربانپدر را و بر قبرش بدرخشان آن دلدعاهای گداز را. عکس دیگر، همان روز است که جناب آقامصطفی بابویه بر سر قبر پدرش مرحوم حجت الاسلام شیخ اسماعیل بابویه زانوی غم زده و دو دوست حوزوی آن مرحوم جنابان به ترتیب الفبا: حجت الاسلام آشیخ علیرضا ربانی و حجت الاسلام آشیخ محمد نجفی، بر درِ دیدار دوست آمدهاند و دقالباب نمودهاند. این بار اما برای نجوا با روح او. عکاس این عکس: حمیدرضا طالبی. شکر خدا هر چهار تن در صحن مدرسه فکرت حاضرند و از همین درگاه بر آنان سلام دارم.
نوشتهی دامنه: به نام خدا. سلام. حجت الاسلام آقای رسول منتجبنیا یک سری حرفهایی زده که در ذیل آن، منم یک خاطرهی خاص میگویم تا ببینیم واقعا" سیاسیون راست میگویند!! او تقریبا" حرفش این طوری گرد میشود:
"خالصسازی، نوعی براندازی است... ریشهی این گروه، انجمن حجتیه است که امروز همان جبههی پایداری است که در مسیر خالصسازی به دنبال بالاتر از قالیباف هستند. در حال حاضر انجمن حجتیه تعیینکننده و تصمیمگیرنده بسیاری از امور کشور هستند اما اسم آن را عوض کردند و نام جدیدی گذاشتند اما همان انجمن حجتیه است. در حقیقت مجموعهای که دنبال خالصسازی هستند از راه رسیدهاند و افرادی هستند که سابقهی طولانی و مردمی ندارند. اینها افرادی هستند که دیر وارد شدند و میخواهند به زودی همه چیز را در انحصار خود قرار بدهند. در مجموع بنده معتقد هستم شعار خالصسازی یعنی براندازی جمهوری اسلامی، جنگ با ملت، قراردادن نظام در دست اقلیت ناکارآمد و غیرمردمی. لذا شعار خالصسازی بسیار خطرناک است، امیدوارم بزرگان کشور بر دهان این افراد بزنند و اجازه ندهند این کار را انجام دهند."
یک شرح سه و اندی سط برین عکس
شهابیست. علیرضا. عموزادهی تنی مهربان مادری من. عکاسش حمیدرضاست که صحنهپردازی دلی مهارتش است که میداند میرود نشر دامنه مینشیند. پنجشنبهغروب است ۶ مهر ۱۴۰۲ که دل همه، آن جا تپش دارد. علیرضا هم یک پایش قبر فرزندش در مزاره که داغ بزرگی رو قلبش خورده که زخمش التیام ندارد. و یک پایش هم در زندگی و معاشش. علیرضا! دلت لعل باد و الها هرگز از اینهمه داغ که تو را هی میکشانِد خونهی خاکی غمینِ فرزندت در امامزاده باقر محلت، کم باید. برای روح مادرت که پایش را از حیات از دست داد و بردبار بود و پدرت مرحوم شخ حسین عمو که کورهاش یادمان هر خونه بود و زمستان همه را گرم میداشت درود میفرستم و برای آن دلت در سوگ فررندت محمد مهدی اشکی هم میریزم. حمید من که حمدت همیشه است ازت ممنونم که مردم دیارم را در لنزت، به زیر ثبت میبَریدُ مَنو هم به زیرِ حرف.
وقت پاسخ دامنه به برخی پستهای شریفان صحن فرا رسیده است. دقایق دیگر
امیرجناب برادر و فامیل خونی من سلام. از اقدامهای بکرتان در فرستادن اتقاقات خوب محل و کشور و جهان وجدم میآوری. برای این اهالی فوتبال و همهی رشتههای وررشی محلم دلشادم. سلام دارم. این ورزشگاه اگر پشت دبیرستان بیستودو بهمن سورک روبروی سردرگاه شهر سورک باشد، سالیان پیش رفتم. ممنوم.. از اقدامهای بکرتان در فرستادن اتقاقات خوب محل و کشور و جهان وجدم میآوری. برای این اهالی فوتبال و همهی رشتههای وررشی محلم دلشادم. سلام دارم. این ورزشگاه اگر پشت دبیرستان بیستودو بهمن سورک روبروی سردرگاه شهر سورک باشد، سالیان پیش رفتم. ممنوم.
دوست فرزانه و صبّارم آق مصطفی بابویه سلام. محبت مغناطیس رُبایش آدمهاست که حضرت حَوای اُمّ بشر (س) و حضرت آدم ابا بشر (ع) به ذریههای خود -که همهی بنیآدمیان باشند- یاد دادند که به هم کَهرُبا باشند و جاذب هم، نه متضاد عیلهی هم. ممنونم. به روحانیون دیارم احترام والایی قائلم. شما هم برای من بسیار ارج و اجر داری. درود. به خانوادهی مکرمه که از سادات شریفالنسَب هستند سلامم را برسان هر چند ایشان هم عضو شریف مدرسه فکرت هستندُ خود میبینند. نام نازنینفرزندت را هم بگو تا در دامنه زیر عکست به ثبت روَد. نتایج پژوهشها را پس از وقفهی عمدی و تآملات نو، شروعش کن.
استادِ دین و دنیا و آخرتم آق شیخ علیرضای ربانی -حفظه الله تعالی- سلام. آقا بله نیتم را صادقانه شکافتی. غرَضم از زیرنویسی عکسها زندهکردن فضیلتهای فراموششده است یک. به بالارساندن یک سری ارزشهای غفلتشده است دو. و سوم هم عرض ارادت و ادبم به آنان که در عکس بر دلم مینشینند که در جهانبینی و جانبینی من حقوق متقابل گردن دارم. درود دارم مردُ بامرام دیارم که درخششی هستید پایینمله از اتاقپیش بالمله. قم هم عطرت را هنو در مشامم دارم.
برادرم قاسم لاری بازم سلام. عکسهای تزئینی روح ندارد. آقا از آون گالری مرموز گوشیات اون عکسهای ناب را بذار صحن. بذار روح ما حظ کند از عکسهای ذخیرهی ناب تو.
استاد جناب حجتالاسلام آق سید حسین دوست ارشد من سلام. آنچه درین قلم بر زبان جاری کردید، همان بود که در بینش و گرایش من به شما وجود داشت و دارد. امید است سبک خاص معرفیام مورد رضای آن فاضل اندیشمند قرار گرفته باشد. همواره در نوشتار شما اندرز میبینم و درین متن نیز چنین بودید. ارادت دارم به آن استاد. واقعیت شخصیت شما را نوشتم. اگر بد نوشتم ببخشایید بر من.
اردوی اعضای مدرسه فکرت در آبان
برادر قاسم همسنگر اوسایی من سلام. بله، جناب لاری، برای بیست و هشتم آبان اردوی اعضای مدرسه فکرت را بچین. روز میلاد حضرت زینب کبری -سلام الله علیها- است که نزد من از فرخندهترین ایامالله در گیتیست. من هم آن روز خودم را خواهم رسوند. امید است اعضا که همگی بدون استتثنا دعوت آن اردو هستند تشریففرما شوند. آن روز یک ابتکار هم دارم. میشنیم پای میز محاکمه که اعضای شریف مدیر را راحت محاکمه کنند. که یا به حبس میفرستندِم یا بازداشتم میسازند یا هم شاید تمدید مدیریت!!! ولی حصر نفرستند که طاقت حصر !!! را ندارم به هیچ وجه من الوجوه. ممنونم استاد قاسم لاری مربی رزم و تاکتیک و تکنیک و صد البته بلدچی پولتیک!!! منهای شیوهی و سَبکِ سبُکِ سیاسیکمیاسیک!!!
سلمان صالحی: سلام و احترام به شما آقا حجت اسلام آفاقی دارابی. تشکر می کنم. علم شما بر من .سلمان صالحی. افزون است. استفاده رساندید. سخنی روی سخن شما در ذهن ندارم. فقط دیدگاه شما در حمایت از نظام مطلق انگارانه است و من تزم این نیست. نسبی می بینم. کارکردهای وسیعی داشت. نقص های عجیبی هم کرد. کمبودها، بی تقصیر نیست. دایره ی تحریم و افراد فاسد در محیط نظام هم کار را سخت تر کرده است. مقام معظم رهبر در میان نظام، گاه تنها هستند و یاران در حقشان کوتاهی می کنند. انقلاب اسلامی را درست تفسیر دادید. همین می باشد. با معذرت.
سلام عموحمید. یکم: اگر هم به نظرت مدیر، مدبّر هم هست!!! نظر لطفت هست و شاید هم نظر بعضا" شریفان صحن. دوم: بارگذاری عکسها نیمهی پنهانش تویی و نیمهی آشکارش من. ای بسا نیمهی پنهانیها مثوبت برَندُ نیمهی آشکاریها مُصیبت! سوم: موافقم با همنشین سیری کردن سیر است و زمان و مکان حساب نمیآید. چهارم: پیشنهاد چندی پیشم خطاب به خودش را حال آقا قاسم لاری خود پیش نهادند و خرسندم این فرمانده توانمند خواهند توانست از پس این اردو برآیند. فقط ما را رِم نَکشِه چون مربیی بیرحم!! است. پنجم: بله تاریخ اعلام شده در ۲۸ آبان را در جواب استاد آقای احمدی تعیین و تقریب کردم. ششم: جا و مکان هم به قول خودت به عهده اعضای صحن و خود فرمانده قاسم. بگذرم. هر عضو خواست بسمالله. روز تعطیل هم حتمان خواهد بود که عضوی معذور نگردد.
جناب امیر سلام مجدد. پس خطا نبود تضوراتم. ممنونم. درود. سلام سِجَدِد (=سهباره: به قول آق مهدی ملایی) امیرجناب. بر بنده امر فرمودی: «از انجمن حجتیه و پایداریون جدید که خزیده و زیر پوستی این همه قدرت دارند . یکی دوپست تخصصی به گروه ارسال نمایید.» اولا" خود شما متبحّری. در ثانی به روی چشم. فقط باید حالش به من دست دهد و ذهنم را بازسازی کنم چون اسااسا" در مورد صفبندی سیاسی درون ا یران تکیهام ب ر حافظهام است و رجوع به منابع را علاقه ندارم. متشکرم از خواندن مباحثم.
جناب آق سید موسی سلام. حضورت در اردوی مدرسه فکرت از چند رو مهم است: تجربه در مدارس. ابتکارات آن تجربیات. خاطرات. و نیز علاقهی من به خودت. خرسندم. پیشنهاد من محل ارود سرده مسیر اوسا و مرسم است. ببینیم خود برادر قاسم لاری فرمانده میدان چه جایی را مد نظر دارد. درود.
امیر رمضانی: درود و شب بخیر جناب طالبی عزیز . داستان شالیزار داراب کلا را از پدرم شنیده بودم .دنبال اون شیر پاک خورده که این ترفند شرعی را زده بود میگشتم که امشب جنابعالی مرا روشن کردی. خداوند رحمتش کنه برای خیلی نون خانه درست کرد . اسمش را جهت یاد آوری تکرار میکنم . ملا جعفر طالبی خداوند رحمتش کند.
امیرجناب برادر و استاد خودم سلام. پدرت به دلیل حضور میدانی در بیشتر ماجراهای محل، از تاریخ روایتگری موثق است، شخصیت صادق هم دارد که حرفهایش را شنیدنی و پذیرفتنی میکند. بله، مخالفین جدّ جدم برای اهانت به وی لفظ «جفر سگ»!!! بهش داده بودند. یعنی کسی که به زور و قلدری زمین آنها را ضمیمهی دارابکلا کرد. همین لفظ زشت را از پدرت بپرس. مادرم هم این قضیه را برای ما تعریف کرد و مادرم حرفش کژی نداشت و برای ما ثقه بود بیهیچ تردید. درود.
جناب حجت الاسلام استاد فاضل حوزه و دانشگاه و خودم آشیخ محمد جواد غلامی سلام. حضور آن نازنینرفیق دیرینم مَسّرت مرا به اوج میبرَد. حتما" خواهی آمد. آن روز از محضرت بهره خواهیم برد. فقط نعلینِِ شِخی نپوش و کتانی فرار هم زاپاس بیار که قاسم لاری بدجور سختگیر است. کشکولی. تریبون آزاد هم خواهیم گذاشت که هز عضو سخن دارد بفرماید.
سید موسای ما سلام دوباره. من لُبِّ خاطرهات را گرفتم. تا ف را گفتی سریع رفتم فریمان! بایت عنوان اداری رئیس و مدیرکل مطلع ازین ساختار وزارت شما نبودم. یادم دادید. پس شما هم اون مغز خاطرهام را کشف کردی. مثال سرِ نماز ظهر هم جالب بود و جلبم نمود. درود. نیاز بود این خاطرهات. خاطره بهترین منبع تاریخ شفاهی است.
...
سه شعله: انجمنحجتیه فراحجتیه مادونحجتیه
نوشتهی دامنه: به نام خدا. سلام. ۱۳۶۲ به امر امام تعطیل شد اما هنوز بیتمحور کار میکند اسمش «بیت امام زمان». پنج تز مهمتر آنان از میان سیصد و اندی تز توصیه اینهاست: جزوات، قرائتخانه، محافل، ایجاد اردو، مدرسه غیرانتفاعی سه مقطع. ساختار رهبر به سفارش بنیانگذار مرحوم حجت الاسلام محمود تولایی (=حلبی) رهبری هستهای دهنفره است. عنوان حاج میانشان مرسومه: حاج سیدرضا رسول، حاج سید حسین سجادی، حاج محمدتقی تاجر. حجت الاسلام دکتر سیّد حسن افتخارزاده سبزواری (متولد ۱۳۲۱) معروف به حاج افتخار عکس بالا (شاگرد آیت الله حسین وحید خراسانی پدرخانم حجت الاسلام شیخ صادق لاریجانی، که در دانشکده الهیات با راهنمایی شهید مطهری رسالهی دکتری نوشت همو با مرحوم آیت الله مهدی حائری یزدی صاحب نظریهی وکالت فقیه در برابر ولایت فقیه که روزنامهی همشهری دورهی کرباسچی - عطریانفر افکارشو نشر میداد مرتبط نیز دارای سَر و سِرّ با دکتر سید حسین نصر مرتبط با فرح دیبا پهلوی که رفیق شفیق آقای حداد عادل ماند و آشنا با "توشی هیکو ایزوتسو" ژاپنی که وی را فردی متنفذ کرد ساختار را تشکیلاتیتر و سُرّیتر با سرانی چون حاج سجادی و حاج مهدی اقاربپرست پدران معنوی پیش راند. شعلهی فراحجتیه در دستگاه آموزشی آیتالله مرحوم مصباح استیلای نافذ... شعلهی مادونحجتیه با باند رئیس دولت نُه+ده شبکهسازی... . نکته: سرویسهای اط. جا. ام فرانسه انگلیس خصوص ترکیه رو متضادسازی فعالند. مثلا: متضادسازی بهائیت با حجتیه؛ پایداری با نواصولگرایی. بگذرم. ویشته بلد نیمه. ۹ مهر ۱۴۰۲.
امیر رمضانی,: درود جناب طالبی. پست اول را عالی اومدی . دَرکَم را بسط دادی . خط را گرفتم . منتظر پستهای بعدی هستم . همینطور عمیق و دقیق و آدرس دار .پر فروغ باشید.
سلام امیرجناب. ممنونم که میگیری . چون هم گرا را خوب میگیری و هم کد را دقیق میفهمی، من هم تختهخیال، این فازی حرف زدم. اساسا" شفاف درین صفبندی نمیشوم. طرف بحث من خود باید خودش را بکشه وارد مسائل که تو معترفم از من سرآمدتر در مسائل روزی. چون درگیرم، درگیر مسائلی که گِجگُمرام میکنه!!!
جناب حجت الاسلام دارابکلایی سلام. خستگی در هدف را به نظرم خیلی خوب تبیین کردید. جزوِ نوشتههای سلیس شما بود. گروه سلحشور «دستمال سرخها» را بنده هم روزی درین صحن معرفی کرده بودم و شما اینک با نقل قول مناسب از منابع علت نامگذاری (=وجه تسمیه) آنان را باز کردید. راستی! شنیدههای شخصی من حاکی از ورودتان به میدان نو دارد؟!!! مستقبل هستم این نوین میدان را.
حجت الاسلام دارابکلایی : سلام علیکم برادر عزیزم آقا ابراهیم. ادامه ی مسیر در هدف با وجود موانع سبب کندی در رسیدن به هدف نمیشود اینکه قبلا نوشتید خصوصیات این گروه کار بسیار ارزشمندی داشته اید و حتما باز کنید ویژه گی های این بسیجیان مخلص را. به نظرم اگر تلاش های همین گروه دستمال سرخ ها در دوران دفاع مقدس هدف و تلاش آنها بازگو گردد بسیار مفید است . هنوز تصمیم قاطع ندارم فعلا در حال بررسی هستم اگر جنابعالی و دوستان نظری دارند بفرمائید سپاسگزارم.
سلام جناب آقا ابراهیم رمضانی. چرا متن بسیارقشنگ و دلچسب خودتو برداشتی؟!!! خیلی ماهرانه و شیرین و جذاب نوشتی با واژههای مخلوط محلی که به نوشتهات زر و زیور و زور داد. قدر قلمت بالاست. بذارش دوباره. متن تو را پیش از نماز صبح حتی کپی کردم و در بایگانیام دارم و کامل دو بار خواندم. خواستم جواب بنویسم پس از نوشتن ستون روزم. اینک دیدم نیست. لابد داری ویرایش مجدد میکنی.
آقا مصطفای گرامی ما سلام. شما مصطفی فقط ضرَبَ ضربا ضربوا بلد نیستی، که درین فاز طلبهها فقط بزن بزن دارند! کشکولی. شما ذهَبَ ذهبا ذهبوا هم واردی. که معیاری برای رفتن و آمدن دارد. نیز علَم علَما علَموا را هم خوب صرف میکنی. ایضا" نصَر نصرا نصروا را هم. پس علم و نصر خود را بر صحن بِدمان. این دعوت من است بر نوشت شخصت. تا به حال از هیچ کس به ضربِ زور نخواستم صحن بنویسد چون اساسا" کار منِ مدیر فقط دعوت به مدرسه است و اِصرارنورزیدن بر نوشتن از احدی، ولی به تو میخواهم زور کنم بنویسی. (تو بخوان: الزام. من میگم: زور) به خانم شریفساداتت هم همین سطر سلام دارم و حرمت میگذارم. سلام شما هم رسانده خواهد شد حتما" و حُکما" !!! به وجهِ خرسند.
...
حجت الاسلام علی اکبر دارابکلایی
سخنرانی در همدان
مدرسهی فکرت و سیاست روز
بنده -دامنه- از محافل نزدیک به عوامل مرتبط با وزارت کشور شنیدم جناب حجت الاسلام استاد علی اکبر دارابکلایی -روحانی ردهبالای سپاه در حوزهی نمایندگی ولیفقیه که بهتازگی بازنشست شدند و فراغت یافتند- گویی قرار است از ساری نامزد نمایندگی دورهی دوازدهم مجلس و یا شاید محتملا" که دقیق نمیدانم خبرگان رهبری شوند. ابتدا این را در صحن مطرح کنم چون جنبهی حقوق عمومی دارد. اگر ایشان مسئله را توضیح دهند صحن میتواند این مسئله را کُنجکاوانه مورد کَنکاش و بحث قرار دهد که با این ورود وی چه موضعی دارند. عکس ایشان هم از آلبوم ویژهی دامنه است که خورجینی بزرگ از عکسهایی خاص و متنوع هست.
دیدگاه اولیهی بنده نسبت به نامزدی مجلس آقای دارابکلایی
یکم: خودِ اعلان (=آشکارسازی) نامزدی برای وکیل مردم شدن در جای خود یک جسارت و رشادت و اعتماد نفس میطلبد و آقای آقای دارابکلایی این شجاعت را در خود بروز داد.
دوم: اگر استاد در حال نیازسنجی هستند این نشان تواضع در رفتار وی است. این کار لازمهاش این است که علاوه فرد و افراد، تعامل را باید به جمعها و تشکلها هم گسترش داد.
سوم: چون درین بیانیهی اعلان حضور اظهار شد با چالشها مشکلات و کمبودها و ظرفیتها آشنایی دارند ضروری است مسائل خُرد آن با خرَِدورزی مطرح شود.
چهارم: این که میخواهد چه کار کند فعلا" جای بحص نیست، بحث این است در توان ایشان هست بار نمایندگی مردم به دوش کشد.
با توجه با چهار نکتهی بالا من نظرم این است:
آقای دارابکلایی برای محیط رأی، فردی ناشناخته هستند. باید عزم خود را جزم کنند مردم را با بیان شفاف نگاههای خود نسبت به ایران و جهان و اقتصاد و سیاست و صفبندی حزبی آشنا کنند. دورهی طولانی بیرون از محیط رأی بودند از دودانگه و چهاردانگه گرفته تا سمت جویبار و خزرآباد و این ور هم تا گوهرباران یک جغرافیای بزرگی است. ورود به این صحنه نیازمند وصل شدن به محافل شناختهشده است. این کار نباید تأخیر افتد. ازین گذشته نیاز است نشستهای خود را شروع کنند و دست به تحرکت بزنند و لاک سپاه بیرون بیابند و خود را در محیط باز تنظیم کنند. من شخصا" کارهای نیستم که نظر شخصیام چیزی را عوض کند، بنابرین بدون این که من رأی و تمایلم را برملاکنم، برین نظر پای می فشارم که وورد وی به عنوان یک شخصیت کشوردیده از دارابکلا ممدوح و محتاج حمایت و تا حد زیادی منوط به کنارگذاشتن اختلافات احتمالی است. یکی از بزرگترین نشانهی صداقت نامزد این است مردم با حرفهای بدون بزَک به خود معتمد سازد. خاکیشدن اصل این میدان است. من با حجت الاسلام مرحوم قندهاری گرگان که نمایندهی مجلس شده بود و در سقوط هواپیما در درهی خرچنگ هولار امره به رحمت خدا رفت آشناییت داشتم که گفته بود: نمایندگی واقعی مردم کردن آدم را پیر میکند.آری آقای دارابکلایی بدانند این میدان خواب و خور و خوراک کلا" از آدم منها میشود. خرسندم. دامنه.
متنی از ابراهیم رمضانی محمد دربارهی دورهی مُبصری دبستان دامنه و مدیری مدرسه فکرت دامنه :
متن آن در لینک بالا در دامنه
دوست دیرین و رفیق و فامیلم ابراهیم رمضانی مرحوم محمد بالمله سلام. من متن شما را خواندم. اول از شریفان درین صحن میطلبم این پست آقای ابراهیم را بخوانید. تا من عصر یا شب نظرم را بذارم. این تآخیر در نظرگذاشتتم حکمت و لِم دارد. فعلا... .
امیر رمضانی, [در پاسخ به ابراهیم رمضانی محمد] درود و صبح تان روشن عمو ابراهیم. کم قلم خوش نویس . خوب و عالی پَته ی مدیر را ریختی روی صحن !! البته بنده افتخار شاگردی این مُبصر مکتب دیده را نداشتم. ولی فضا را با قرص های آکسار خیلی خنده دار کردی. بدجوری این کچلی آن دوران دانش آموزان را رنج میداد. و ایضن آزار مُبصران و مُخبران فضول شبهای محرم و محرومیت ها و فقر خانوادگی و سردی هوای زمستان و تهیه ه سوخت بخاری هیزمی توسط دانش آموزان و تیل و تَپِیل کوچه ها و دسترسی های همه و همه بقول محلی ها (بوره برنگرده) ترجمه برود و بر نگردد . علی لعنت الله علی القوم الظالمین.
محضر شریف سید موسی همواره برای من آموزه علمی و اخلاقی پیدا میشود. سلام سوم من پیوست دلت که در غم داداش -استاد حاج آقا سید علی صباغ- حتی حاضر نشدی دعوتم برای برداشتن پروفایل مشکی دست بشویی. اینک ازین صحن با دعوت رسمی از محضرت میخواه رخت سیاه پروفایلت را کنار نِه و آن چهرهی زیبا و جذاب و چشای آبی برّاق را بر آن بنِه.
سلمان صالحی: سلام و احترام به شما آقای صدر آفاقی. تشکر می کنم و نیز عذرخواهی به آن هم مدرسه ای محترم بدهکارم که جواب به شما را اخوی شما حجت اسلام آقای آفاقی اشتباه فرض کردم. ما را عفو فرمایید. مطلع شدم شما در کسوت روحانیت نیستید از آشنایی با شما اساتید مبرّز مدرسه فکرت بسیار درس می گیرم. مرا باز از دیدگاه و انتقادات متنی مطلع سازید. مطالب مفید در گفتار شما دیده شده.
سلام چهارمی من به سید موسی. عکس بندازید بذارید در صحن تا هم یاد آن مرد خوب محل گرامی نگاه داشته شود و هم تو را هم ببینیم چی تی داماد دَکتی!
اسماعیل آهنگر به من: سلام عموابراهیم دوست داشتنی عموابراهیم خوش ذوق وخوش سلیقه.
سلام آق اسماعیل آهنگر دوست گرامی و خیلی عزیزم سلام. ممنونم از لطف و آن محبت بیدریغ تو. همیشه ازت خوبی دیدم. شارژم کردی، تا ۹۹ و ۹ درصد. راستی یادت باشد دخترخالهی عزیزم خانم گرامیات برای ما خیلی ارجمندند و بالاترین سلام دامنه را به ایشان برسان که اساساً فامیلدوست هم حسابی.
اسماعیل آهنگر: ای به چشم عموابراهیم عزیز
سلام اسماعیل عزیزم. بدان که بسیار دوستت دارم. دخترخالهی مرا گرمترین سلام و احترام و ادب و ارادتم را ابلاغ کنیها. یادت نمیرهها.
اسماعیل آهنگر: حتما عمو ابراهیم خدابیامرزه عموحیدر راروحش شاد یادش گرامی.
بازم سومین سلام اسماعیل عزیز ما. ممنونم حیدر ما را یاد کردی. دلم را شاد کردی. راستی! اون شکلک که اون پست دوم خود به من دادی چیه؟! من شکلکمکلک بلد نیستم تفسیر کنم. برای تو از میزم برمیخیزم که یاد برادرم کردی. برام عزیزی و عزیزین.
اسماعیل آهنگر :یعنی ممنون مرسی عموابراهیم
اسماعیل آهنگر: خدارحمت کنه تمام خفتگان درخاک را
آق اسماعیل سلام چهارم. مثلاً اگر من همین الآن بیام خونهتون. موقع خداحافظی، منو با اینجوری شکلک با دستت بدرقه میکنی؟! کشکولی. خندیدم. مِرسی؟؟؟ مگه مُرسم و مُرسمراه هستی الآن که نوشتی: مُرسم؟
اسماعیل آهنگر: اره مرسم آبندون پلی درمه
خا پس جِر شو بیا. زیاد نمون میچایی! آبندان مُرسم خوشنماست. سپاس و سلام بیشمار. خرسندم کردی و عزیزید. درود. اسماعیل آهنگر: تقدیم به عمو ابراهیم دوست داشتنی
اسماعیل عزیز ما سپاس. ممنونم از اهداءات. من ببینم چی بهت بدم: با این تراکتور برو رَف و رام نکفی! از طرف من میانبحث فلسفی شما و من تمام. خدا نگهدار مصون از هر گزند.
امیرجناب سلام. الحق جغرافیدانی. متن را به جغرافیا (درین جا مشهد و هیئت و اتاق صدِرخالهی ما و نیز شال و نپار) پیوند زدی. آق شِخ روحِل حبیبی خودت هم خوب میدانی زکات نمیخورد دستش پر بود. داستان بزرگان محل را من چندین صفحه نوشتم هنوز جرأت انتشارش را ندارم. همش تردید دارم نکنه بازخورد بد شکل بگیرد. عالی بود پستت. درود.
حاج غلام دوست روز و شب و نماشون و ظهر و عصر قدیم من سلام دُیُّم. من از هیچ چیزی در مورد خودم ناراحت نمیشم حتی اگر کسی گناه مرا مطرح کند. آقا بنده بهت علاقهی بدون تعطیل دارم غلام.
سلام مجدد آقا قاسم ملایی. درسته. در واقع مرحوم شیخ روح الله با این سفارش دعوت به سازگاری زنُشی میکرد. آهان بله، حجت الاسلام ارمی. باجناق آقا مهدی چلویی حاج اصغر. سلام مرا به رفیقم حاج اصغر مهدی ته خالهشی برسون. بله، نام قاسم کنینهی پیامبر ص است و با شهید حاج قاسم سلیمانی پرآوازه هم شد. ممنونم از توضیح. شِم مهدی تِ برار مول شد؟! حرف نمیزند صحن؟ روزکار است مگر؟ همش شبکار بود و تا صبح بیدار.
حجت سلام. آخرش نپار را بزووهی باغ سر؟؟ شال را بپا.
در روستای ماکران گوهرباران
که برای من -دامنه- فرستاد:
عین خاطره بی دخل و تصرف،
فقط مقداری آراستگی و تدوّن:
↓↓↓
«سلام آق ابراهیم. یک خاطره یادم اومد از مرحوم پدر شما و حاج اقای دارابکلایی. در روستای ماکران یک نفر فوت کرده بود. اومدن خونه حاج آقای دارابکلایی برای نماز میّت و ببرن حاج آقا را ماکران. پدر شما هم منزل حاج اقای دارابکلایی بود. ظاهراً با هم رفتن به ماکران. همه هم منتظر حاج آقا بودند. جمعیت همه اومدن سمت پدر شما روبوسی کردن که حاج آقا خوش آمدی و خوش اومدی و غیره. راننده که از تکیه پیش رفتن اکبر بابویه (دانشمند حاج حیدر) بود به مردم گفت شما حاج اقای دارابکلایی را روبوسی کنید. گفتند مگه این شیخ نیست؟ گفت نه، ایشان شیخ علی اکبر طالبی هست. مردم گفتند ما دیدیم این خوشگل شِخ است و ترتمیز، ریش آنکارت و خط گذاشته هست این حاج دارابکلایی پی مرد هست ... الی آخر. اشتباهی سمت پدرت رفتند. یاد هر دو عزیز بخیر باشد. خداوند رحمتشان کند. ببخشید. غلام یزدانی
سلام جناب استاد علی اکبر دارابکلایی. با این توضیحی که فرمودی و قول دادهای باشه چشم مجدد نظرم را در زیر بازنشر می دهم. مسافرتتان ناخطر:
شیخ شاکر طاهرخوش با سلام بنده با نظر استاد طالبی دامنه بی نهایت موافقم.
سلام به آقامصطفای ارزشمند من. ببخشایید که کاری به دوشِ آن اندیشمند انداختم. از نظر من در دانش وزیر هستی و ورزیده و بلدی متون را ورز دهی. وزانت تو -آری تو- بر من مسجّل است و آدم وزین و وزیر و ورزیده واجد نشر عقیده است مصطفی. میلادِ امشب را بر تو دوست فرزانه و متینم خجستهباد میدهم.
حضرت استاد علم و عمل حجت الاسلام شاکر سلام. حالیا بسا سپاسا بر استاذنا. تأییدت بر مُهریهی من اکیدکردن بر نمادی است که نموراندم. ممنوم شاکر طاهرخوش. شب قشنگت در میلاد ابَر انسان هستی حضرت محمد بنِ عبدللهُ آمنه، آن دوستِ حضرت باری تعالیی هستیبخش، برِت مبارک.
حجت رمضانی من سلام. مگه شهر، شهرِِ هِرت است!!! من سینِ برنامه دارم مگر هردَمبیل آدمم؟! این هم موشِک ضد موشِکات!!
حجت رمضانی: سلام به برنامه سین جناب عالی دسترسی پیدا کردم تا الان سه مرحله ازمنزل خارج شدی یک نفر با چهار کیلو گوشت به درب منزل شما نزدیک شد میوه خریدین ۲۰عدد نان لواش گرفتین و۲عددسنگگ و.....سین مین اماره حالی نوونه!!
سلام حجت و ابوابجمعیاش که همه فامیل گرانپایهی مناید. از شماهای بامرامَتْ تا خانمهای باکرامَتْ همگی ساعت ۵ و ۹ ثانیهی عصر امروز تشریف بیارین منزلم. من رسیدم قم. هستم. فقط شرط و شروطم یادت نرود حجت
ایناست:
۱. از ۵ و ۹ ثانیه فقط ۱ ثانیه هم بگذرد، درمَر بسته است!
۲. کوه خضر را رد نکنین! دیگر منو نمیبینین!
۳. فیلمبرداری ممنوع است!
۴. یک قطعه عکس البته مجاز است حجت بگیرد!
۵. غِبَتمِبَت اکیداً قدغن!
۶. چون فامیل خونیایم صورتِ مختلط میشینیم! سِوامِوا در کار نیست!
۷. قاتقات موقوفه!
بعد از ارسال:
شوطّیموطّی کنی حجت، شروط مضاف میشود!
پیوست: پس برای دامنه ت.میم و بِپّا گذاشتی!!! کشکولیاً در کشکولی!
امیر رمضانی: با سلام خدمت هم مدرسه ای محترم و معزز جناب حاج آقا محمد داراب کلایی عزیز . با خبر شدیم که بمناسبت تولد حضرت رسول مجلس تجدید فراش دارید . ضمن تبریک به شما و دختر عمو ی خوبم . امیدوارم خوشبخت باشید.
سلام غلام مردِ بامرام. چرا عذرخواهی از مدیر؟!! کی از مدیر عذر میخواهد؟!! که تو میخواهی؟ نه، عذر چرا. باید هم شاکر و متشکر باشم اولی خدا را و دومی تو را. این فیلمهای کوتاه فاخر در قماش مقررات مدرسه است. بردم روی اون گوشی پِسپِولکم دیدم فیلم آهنگ محلی تو رو. چون رو تبلتم فیلم واز نمیکنم. سی میلیون قیمت دارد. ویروسی بشه؟! راستی چرا فرزندان را به هشت تا کاهش دادی؟ مگر حاج شیخ احمد آهنگری نگفت همین صحن که پدرخانمش آقسییسوللالله شفیعی هفده تا فرزند. مرحومحاج شخ احمد آفاقی چهارده تا. مرحوم حاج اکبر حسن پدرهمسرِ مِه رخف آق سید عسکری شفیعی حتی بیشتر ازینان. دارکلا در قدیم به هشت تا که قانع نبودند و امروز چون میلاده مزاح هم کنم اکثرا" سه تا اختیار میکردند و همه را اِتا خاندِله داشتند و وثنیها با هم جور هم بودند. اِسا را نبین این کار عِب پیدا کرد. بگذرم.
آق شخ محمد بابویه ابن شخ قربان و مادر پاکنهادِ پاکسرشت سلام. چرا نظرت را به جای خطاب به آقای استاد شیخ اکبر دارابکلایی به من ریپلای کردی؟ البته از این که پِ پِ در متنت هی از من کُد دادی نشان لطفت توست. لاک !!! را خوب آمدی. تمام.
منهای این متن بالا حالا یک گریز:
لغتشنای عمومی:
لاک در محل چندین معنی دارد:
لاگ: نوعی ظرف چوبی که توش خمیر میمالیدن برای تندیر نون.
لاک: پشت سفتی لاکپشت.
لاک: توی خود فرورفتن فرد که آن لحظه ناخُنش را در دهن میمَکد با میجَوَد.
لاک: حیطه، محدوده.
لاگ: همونی که برخی خود را با آن در لب و لوچه میمالند شاید هم رو ناخُن زنند.
جناب استاد شفیعی مازندرانی سلام علیکم. صلوات نثارشان و نثار والدین و اجداد و اخوین شما هم کردم. ممنونم از سخای اخلاقی شما بر منِ تقصیرکار.
آق سید اسحاق سلام. این مصرع مرا به جُنبش در آورد که سرودهای:
"پر شده است خانهی کعبه از صنام"
بله زراندوزان کعبهای که اساساً برای توحید (=یکتایی و یگانگی و یکرنگی) بنا شده بود از صنام (=بُتان) انباشت کرده بودند. آنقدر هم زیاد که یک محمد بن عبدللهی امین و حضرت خاتَم ص میخواست که ختم کند این بساط را. که کرد. امید است صنامهای نوین در هیچ جایی برای آدمی رخ ندهد، بُتهای نو که از بُتهای سنگی سختتر انسان را فُسیل میکنند و جمود میدهند. درود که در شعر سوادت ظهور میکند. از دانایان خوشم میآید و اگر سرِ راهم به دانای پارسا بر بخورم به او عشق وافر هم میورزم.
حاج غلامرضا رفیق دیرپا سلام. از یادی که از پدر مرحومم -آن روحانی سادهزیست که سوادش هم پایین و حد خودش بود و خود را هرگز بالاتر از مردم نمیپنداشت- ممنونم. از ببخلیها خیلی متشکرم که شرافتمندانه با پدرم رفتار داشتند و روضهخون خونههاشون بود با آن سواد اندکش. درود بر تو.
سید آق حسین دوست دیرین و پسرخالهی خوبم سلام. معلومه تو کجایی؟! ارتباطگیریات با من کمی اختلال پیدا کرده. کو آن اخبار که گهکاه منو خبر میکردی؟ یک پست بذار در مدرسه فکرت میخواهم برات به عنوان فرمانده قبلی محل یاد کنم. عکسی هم از تیپ خوشگل و قشنگت ازت، بفرس که مصور پست بنویسم. ممنونم. دامنه. سه شنبه, ۱۱ مهر ۱۴۰۲، ۰۹:۱۴ ق.ظ.
...
...
...
...
توفیق بود اعضایی از مدرسه فکرت را در منزلم دیدار کنم، عصر امروز ۱۱ مهر ۱۴۰۲ (روز میلاد نبی اکرم ص و امام صادق ع) شامل دوستانم: احمد غلامینژاد. محمد ابراهیم شهابی. حاج سید رضی سجادی. حجت رمضانی. سپاسگزارم از حضورتان. همواره مشتاق دیدار اعضای مدرسه فکرت در منزلم هستم. هر کس اشتیاق داشت منزل خاکی من مهیای قدومتان هست. روستایام و روستاییزادگیام را از دست نمیدهم. خاک آموخت مرا «تُرابی» (=خاکسار) باشم.
سید موسی صباغ: سلام آق ابراهیم. تشکر از مهمان نوازی از هم محلی ها و فامیلان. کشکولی : خوب بلدی اول عکس بیتی که وقتی همه خوراکی ها ره پسو بکشینه معلوم نووشه.
شیخ مهدی رمضانی حسن,: سلام بخاردنی کباب.
غلام: سلام بردوستان زیارت قم قبول وتشکر از اقاابراهیم راه باز شد بااین فرمایش اقاابراهیم نوبت بگیرن خدمت برسیم البته عصرانه بود
حاج علی: آقا ابراهیم سلام مدرسه حضوری شد
حاج رضی: سلام مهمانوازی از اقا ابراهیم تشکر میکنیم واقعا دست شان درد نکنه
دامنه: الآن میآم واسه پاسخ به تک تک نظرات رسیدهی بالا. دقایق دیگر...
سلام رخف من حاج علی چلویی. قبلا" میآمدی خونهام، دیگه آنقدر برنامهی فشرده میبندی برای خودت حتی سر هم نمیزنی. آری؛ از دامنه هر چی بر میآد! کشکولی. تو هم استارت را بزن بیا قم حضوری مدرسه فکرت مزّهاش بیشتر است. فقط حینِ رانندگی خوتوکن نباش!!!
سلام آق سید موسی. ابتدا خرسندم کردی برادر خویم که رخت سیاه از پروفایل کَندی و دعوتم را قبول فرمودی. چشمم به جمالت روشن شد. خیلی دلم میگرفت وقتی سیاه را میدیدم. اما بعد؛ جای آن رفیقم خالی بود حسابی. ذکر خیرت شد آن کباب در باغ. پِسو مِسو جالبش این بود یک دفعه قم طوفانی شد و برق رفت. البته مدتی بعد آمد. آقا اینا توی تاریکی هر چه خواستند تَب بَزِه کاه کردند! کشکولی!
سلام آشیخ مهدی رمضانی. آقا حالت خوب است دوست بااخلاق من؟ آن وَرا به چه خبرها؟ دیگه خبر مَبر نیامد شیخ مهدی؟! جای تو هم خالی.
حاج غلام سلام. فکر نکن ردت را ندارم. هم دهصوفیان بودی و هم پاکدشت ورامین و هم جِر شدی از گدوک یا خطیرکوه راهی دوآب شدی. هر وقت اراه کردی خونهی من، خاکی و خاشکهخالی!!! در خدمت هستم.
احمدآقای غلامینژاد رفیق دبستان و همرزم جنگم سلام. حسابی خاطره شد برق رفتن و انارخوردنت!! ممنونم از اومدنت.
غلام: سلام بقول قدیمی ها صاحبخانه زنده باشید حالا حالا ببینیم قسمت بشود.
حاج سید رضی سلام. حسابی خرسندم کردی فامیل گرامی. خُب خاش فامیل پِشت را داشتی؟! وِه هم تِه ره زیاد دوست دانّه. کاری برایتان نکردم. خاکی و لقمهخالی.
سید اسحق شفیعی دارابی: سلام و شب بخیر به فکرتی های عزیز ، مبارک باشه این عید ولادت با دید و بازدید بر و بچ فکرت ادامه دادید عالیه قبول باشه و زیارت و صله رحم بجاست در این روز پیامبرص رحمت و همچنین صادق آل محمدع و شاید هم نشست مقدمه اردوی مدرسهی فکرت، کشکولی ،خوش باشید .
آق سید اسحاق سلام. اگر بودی حتما" یک شعر بلندبالا در حد قصیده میسرودی. ار قضا از اردوی مدرسه فکرت هم حرف شد و کمّ و کیفش بحص گذار انجامید. استقبال خوبی هم شده و حجت قول داده در کنار عمو حمید طالبی پوشش تصویری منحصرانه بدهد اردو را. راستی واژهی «فکرتیها» در بیان شما بِکر و خوشایند بود. خوشم آمد ازین ترکیب. جایت خالی بود. درود. روز میلاد نبی اکرم ص و امام صادق ع را بر من گواراتر کردند این دوستان خوب و ارزشمندم.
غلام! بازم سلام. آقا من شهاب ثاقب!! فرستادم تو را تحت نظر گیرند. گرفتند و عکسم هم دارم ازت. بهزودی خواهم گذاشت ازت که شگفتزده شوی. میگه نه تا چند ساعت منتظر باش. میره هوا. امابعد زنده باشید. قسمت مسمت همه شعاره. هر وقت هر عضو مدرسه فکرت اراده کرد این خانهی سادهی این روستازادهی روستاییمانده درش به رویشان وازه. اهل تشریفات هم نیستم. هر چه دارم همان پیش میهمان. والسلام. نامه تمام.
حجت رمضانی: در سرزمین خاطرهها آنان که خوبند همیشه سبزند و آنان که محبتها و دوستیها را بر قلبشان برافراشتند همیشه به یاد میمانند. بابت پذیرایی گرم جناب عالی وهمسر گرامی شما بسیار ممنونم.۴۰۲/۰۷/۱۱
سید اسحق شفیعی دارابی. سلام مجدد آقا ابراهیم ، جمع شما جمع بود و کامل و زبان ما الکن وصف فضای معنوی شما . ما که شعر گو نیستیم بلکه یه چیزهایی را سرهم می کنیم . برای اردو اگه عمری قد داد توفیق شد چیزهایی در حد کمتر از انگشتان دست آماده کردم کشکولی معمولی یه کف دست.
جناب حاج حجت الله رمضانی دوست دههی شصتی من تا اکنون سلام. آقا برای بنده افتخاری بس بزرگ بود چهرهبهچهره کمی بر سر چیزهایی چند گفتوگپ کنیم. این حس من برای همهی اعضای شریف مدرسه فکرت هست که دیدار حضوری شکل بگیرد و پیام با الفاظ همراه با شننیدن صوت و لَحن رخ دهد. هیچ چیز جای رخبهرخ شدن را نمیتواند بگیرد. ممنونم صفای خود را پیش من جا گذاشتید و به حرم مشرّف شدید. بازم ازین رفتار س زند. این عکس را فکر کنم مَمدِرویم انداخته.
مجدد سلام سید اسحاق.
نه، بنده در سُرودههایت داشن و ارزش و بینش میبینم. خرسندم اردوی بیست و شش آبان در سَردهی جادهی اوسا به مَرسم را حاضری زدید. دیدارم با تو در آن روز. درود.
امیرجناب سلام. آن سخنم کشکولی بود. شما اختیار تام داری به هر پستم هر متی را ریپلای (=در صددِ جواب بر آمدن) نمایی. درودت که شعارت اِت تا زن است!!!
جناب حاج حجت الله رمضانی دوست دههی شصتی من تا اکنون سلام. آقا برای بنده افتخاری بس بزرگ بود چهرهبهچهره کمی بر سر چیزهایی چند گفتوگپ کنیم. این حس من برای همهی اعضای شریف مدرسه فکرت هست که دیدار حضوری شکل بگیرد و پیام با الفاظ همراه با شننیدن صوت و لَحن رخ دهد. هیچ چیز جای رخبهرخ شدن را نمیتواند بگیرد. ممنونم صفای خود را پیش من جا گذاشتید و به حرم مشرّف شدید. بازم ازین رفتار س زند. این عکس را فکر کنم مَمدِرویم انداخته.
مجدد سلام سید اسحاق. نه، بنده در سُرودههایت دانش و ارزش و بینش میبینم. خرسندم اردوی بیست و شش آبان در سَردهی جادهی اوسا به مَرسم را حاضری زدید. دیدارم با تو در آن روز. درود.
سید یاسر موسوی: سلام دوست عزیز مهمان نواز ممنون از دعوتتون. اگر روزی قسمت شد بیاییم قم ما که قم جایی برای موندن نداریم نرخ هتل هم که گرونه انشاءالله مزاحمتون میشیم و از نزدیک با اطراف حرم نشینان آشنا میشیم
سید رضی: اقا یاسر پسر عموی مگه ته پول کم انه.
سلام آق سید یاسر. ای آقا یاسر برای من اساسا" شرافت دارد با سادات شریف همنشین شوم. از آن دوست ارزشمندم ممنونم. آمدی قم صاف بیا سمت خضر. حتما" شهدای گمنام را هم خواهی زیارت کرد. درود.
آقای سید رضی! سید یاسرِ سر درختی را نسوز. کشکولی!
سید یاسر موسوی: ارادت دارم دوست عزیز لطف و مرحمت حضرتعالی همیشه بر بنده جاری و ساری بوده استاد گرامی. شما خیلی مهمان نواز هستیید خیلی سیاست هم خوب بلدی لطفا بگذارید در کنارتان بشرط حیات در قم سیاست بیاموزیم. سلام از بنده است شما برای من عزیزید
سید یاسر سلام سوم. دامنه سیاسیمیاسی بلد نیست! خوشحالم اعضای مدرسه فکرت، تفکر و تقوا و ترقی و توفیق و تجلی و تعاطی و تبادل و تعامل و تعادل و تضارب و تمایل و ... دارند.
سید یاسر موسوی: مدتیه که بنده عضو مدرسه شدم از شما به غیر از حسن خلق در رفتار و مدیر و مدبر بودن در مدیریت گروه ندیدم بخاطر همین ما بدهکار هستیم بشما تا خدمت تان باشیم به قول خودمون ممنون که هستید انشاءالله همواره صحیح و سلامت و برقرار باشید.
محمد ابراهیم شهابی: سلام خدمت خاج اقا طالبی ،عصرامروزتوفیق یارشد همراه دوستان خدمت استاد برسیم خداراشاکریم ،ازمهمان نوازی جناب عالی وخانواده محترم هم تشکر میکنم، خداوند به شماو خانواده محترم سلامتی عنایت بفرمایند. ان شاءالله.
محمد ابراهیم شهابی دوست خیلی خوب و فامیل ارجمندم سلام. از دیدن شما خیلی شعف دستم داد. کاری نکردیم واقعا". هدف اصلی ملاقات است که آدم را بر پلهی نشاط مینشانَد. هر کس ملاقات با دامنه را رد میکند در واقع نردبان مرا از پایه دارد قطع میکند. ازت ممنونم محمدابراهیم که برایم بسیار جایگاه داری. به حاج خانمت (فامیل طوفنده و کوشندهی ما در در راه دین و میهمن و مردم و انقلاب) سلامم را مجدد برسان.
سید یاسر موسوی به دامنه: بخاطر همین منش هست که برای همه عزیزید حتی علی رغم کمی اختلاف نظر که داریم خیلی ممنون سپاسگذارم از حسن و محبت تان کم مونده از ابراز محبت شما به گریه بیفتم اما به احترام شما می ایستم
سلام سید یاسر موسوی: من هم برای شرافتمندی تو سیدیاسر از میز کامپیوترم که هماینک بر روی آن با شماها خوبان عصرم در حال شنود و شنیدن وگفت و گفتن هستم برمیخیزم و بر احساسات زالات غبطه میخورم. من نفس (به سکون فاء) آدمها را تا حدود زیادی تشخیص میدهم که تا چه حد طهارت و خلوص دارد، سید یاسر من ازین دسته است. فدای آن گریهای که انسان برای اُنس به هم جاری کند. شریفی شریف یاسر سادات شرافتمند من. از اخلاق اسلامیات به وجد آمدم. سه چیز را همیشه با هم داشتی و حالا هم همان را پیش ببر: بینش فردی. صراحت لفظی. شهامت در پذیرفتن هر متن اشتباهی. تا به حال ازت هر سه را دین صحن دیدم. درود دارم.
جناب حجتالاسلام دارابکلایی سلام
در علم سیاست مفهوم نمایندگی دستکم دو معنی دارد:
۱. واگذاری قدرت
۲. بارِ نیابت.
اولی یعنی چون امکان ندارد تمام ملت بتوانند در قانونگذاری داخل ساختمان یک مجلس، جا شوند، این قدرت قانونگذاری -که حق طبیعی ملت است- طی انتخابات آزاد وکالت و واگذار میشود به کسی که پیش افتاده و میگوید من صالحام که بار شما را به دوش کشم و خادمتان باشم
دومی یعنی هر کس رفت مجلس نائب مردم است، نه رئیس مردم و رِزقوروزیخورشان.
پس؛ ۱. نائب است چون رأی آنان را جلب کرد. ۲. بارکش مردم است چون خود داوطلب شده آمده کارزار رأیگیری از مردم و به آنان قول داده به من رأی دهید من بارِ شما را به دوش میکشم.
حالا؛ هر کسی این دو مفهوم از یادش رفت بدانیم او نماینده نیست، بلکه نام میخواهد و نان.
کلی گفتم آقای دارابکلایی و مطلبم جنبهی نظری دارد نه اِسناد به کسی. برای آن دوست حوزه آرزوی بهروزی میکنم که اعتماد مردم خود را کسب کند. دامنه.
دهصوفیان سمنان.
قبر همسر عباسعلی رزاقی
عموی یوسف رزاقی
غلامرضا یزدانی
عکاس: غلامرضا یزدانی
روستای ورسک
احمد غلامینژاد. محمدابراهیم شهابی
سید رضی سجادی. دامنه. عکاس: حجت رمضانی.
هم شرح عکس بالا هم یک خاطرهام
اینم گفتم حاج غلام یزدان که ردِته دارم حالا بگم کجاکجاها را مِجِنی؟! (=پا میذاری) اون، گل سانازه. لابد دشتِ پاکدشت ورامین رفتی. اینم معلومه دهصوفیان سمنانه رفتی سرِ قبر زنداییات همسر عباسعلی رزاقی عموی یوسف رزاقی. اون یکی هم تحت تعقیبم بودی از روستای ورسک به سمت گدوک فیروزکوه با سرعت غیرمجاز میراندی قبض جریمهات را چک کن لطفاً. اینانم سیدرضی سجادی استُ محمدابراهیم شهابیُ احمد غلامینژادُ دامنه. عکاسم حجت. کمی غلام میپیچاندی سمت آزادراه گرمسار، کم نمانده بود برسی پای کوه خضر قم.
اما خاطرهام با آیت الله مرحوم عبدالله نظری خادم الشریعه
تابستان آن عالِم دین از ساری میآمد روستای ورسک روی آن تپه. بیتی داشت جمعوجور. چندباری همراه پدرم رفتم خدمتش. کوب زیر پایش بود. کامل بیآلایش. میهمانان گُپّه گُپّه ویرّه ویرّه سِری سِری همی میآمدند و میرفتند. این باعث میشد کسی نتواند گوش آیت الله را غول!! (=کَر) کند (=چُونه بکشد وِرّاج شود) چون تا میخواستی طرح مسئله کنی یکی از نالبِن (=سکّو) میگفت: یا الله یا الله. یکی هم که ساقی بود و حواسجمع، میگفت: بفرما بالا. بفرما بالا. این آمدوشدِ تودرتو موجب میشد همهمه بشه حرف در حرف گم شِه سخنت با آیت الله اَبتَر رها. آن روز آقا نظری گرم گرفت. کیک چای نوشاند به ما. ولی به همهی مُعمِّمین، آن زمان ده هزار تومان نقدی و نو بلکُم بیشتر داد -چون مِقار نمیآن!- ولی به منِ لا قبایِ (به قولشان: مُکَلاه!) یَ قِّران هم نداد! ولی هرگز از دلم نیفتاد. آیت الله بودا، حسابی باسواد پارساآگاه. خدای باری رحمت کُنَدِشا.
شهید سیروس اسماعیلزاده
کمی دربارهی
شهید سیروس اسماعیلزاده
نوشتهی دامنه: به نام خدا. سلام شریفان. سیروس اسماعیلزاده نکا خیابان آرامگاه نزدیکی مسجد سجادیه با مادرش حاجیه ام البنین نبیزاده زندگی میکرد. پدرش اصفهانی بود. یک خواهر تنی دارد که ما صداش میزنیم بتولخاله همسر سرهنگ منوچهر احمدی اهل گل افشان قائم شهر که چند سال پیش آقای احمدی بر اثر شیمیایی در جبهه به رحمت خدا رفت و این خواهر شهید هم اینک در قائمشهر زندگی میکند. یک خواهر ناتنی مادری دارد که مادرخانم من است و یک برادر ناتنی مادری که اسحاق رجبی است. و او با این دو خواهر و برادر روابطی فوق العاده گرم و نرم داشت بعد، آن شهید درسخوانده تیزهوش و با صدها جوان دوست و رفیق بود. تمام نکا این را میشناختند از بس طبعی گرم داشت. هنوز هم دوستان قدیمیاش از سرِ وفا و حرمت شهید سیروس، به خانهی برادر و دو خواهرش آمدوشد دارند. مادرش مرحوم حاجیه ام البنین نبیزاده که این اواخر در دارابکلا زندگی میکرد روزی همراه دیگر مادران شهید در نکا به جماران رفت با امام خمینی ره دیدار کرد و از آن دیدار برای من خاطرهها یازگو کرده بود. قبر این مادر دردکشیده کنار مزار سیروس است.
خاطره:
خانمم -خدیجه- با دائیاش سیروس اسماعیل زاده خیلی وابسته و صمیمی بود. روزی سیروس اسماعیل زاده ار سومار آمده بود مرخصی. اینم از دائیاش پرسیده بود دائیسیروس جبهه امام زمان عج را که رزمندگان میگویند امام زمان را دیدیم راست است؟! تو هیچی دیدی؟ دائیسیروسش هم از بس شوخطبع بود در جوابی سرسار شوخی گفت: آره خوارزا جان!! اسبش پهلوی سنگر ما بسته استُ خودم جو و اُو میدم! بگذرم. ۱۴ مهر ۱۴۰۲.
امیر رمضانی: درود جناب طالبی . ممنون از معرفی فامیلان شهید متن تصحیح شد . روز تشیع جنازه ی پیکر سرباز شهید اسماعیل زاده خانم شما جلوی تابوت شهید حرکت میکرد . از علاقه اش به شهید اونجا متوجه شدم . خداوند رحمتش کند.
...
...
...
...
یک شرح مصوّر بر شهید سیروس
آقا امیر سلام دگرباره. ممنونم. بله این خاطرهات جلوِ تابوت که خاطرت ماند، یادم است. سپاس از لطف و محبتت. چند عکس از آلبوم دامنه، که دو تا عکس تشییعجنازهی شهید سیروس عکاسش خودم هستم. عکس سرِ مزار قدیمیاش هم خودم هستم که روز عروسیام عصر (۳۱ مرداد ۱۳۶۵ عید غدیر) رفتم عرض ادب محضرش. عکس حجلهی سرخ شهداء هم روز سوم رحلت امام خمینی ره سردرگاه بالامسجد دارابکلا روز ( ۱۹ خرداد ۱۳۶۸ ) که عکس شهیدان دارابکلا رونقبخش مجلس سوم بود. شهید سیروس هم درین صحنه نفر وسط است. جملهام: شهیدان خود را فدَوی دین و میهن و مردم و انقلاب کردند که ایران و ایرانزیستان زندگی بیگزَند داشته باشند.
سید موسی صباغ: سلام آق ابراهیم صبحت بخیر شما که این همه رد حاج غلام و میزنی چطور متوجه نشده بودی که آبگوشتش در کوه سنگی از کجا آمده بود ؟ ( البته گفته بودین که از قهوه خانه تهیه کردین ) نه جانم. عمرا نمی تونید حدس بزنید. اون آبگوشت ده برابر از دیزی کوه سنگی شما خوش مزه تر بود. به همین خاطر همه ره پسو بکشیمی. کشکولی : شور شوری دل بشوری.
مشهد ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ شب شهادت امام رضا علیه السلام
سلام آق سید موسی. جالب بود پاتک (=ضد حمله). اینک تک (=حمله) من. این هم ردتان در مشهد ایام رحلت و شهادت. آبگوشت هم تماما" پسو شد ولی شما درین جمع دوازه نفر بودین. حالا درسته ردتان را دقیق زدم؟ حتی اسمشان را تک تک بلدم. این هم کوهسنگی مشهد مقدس که مزار شهدای گمنام است آن بالای بالا. حالا یک چیز هم بگم که کمتر کسی جز دامنه میداند!!! شبی زندهیاد دکتر علی شریعتی که از ستم سلطنت پهلوی به ستوه آمده بود- کنار همین استخر بزرگ کوهسگی که خونهاش هم خیابان کوهسنگی مشهد بود، خواست انتحار کند که ایمانش مانع شد. مدرک دکترا داشت ولی شاه گفت خوارش کنید از استادی دانشسرا بندازید دور و توی مدرسه! درس دهد تا خفیف و درمانده شود و از کشور برود.
پرسش ۲۰۷ : این بحث ۲۰۷ اعلان نامزدی مجلس آقای شیخ اکبر دارایکلایی به درخواست ایشان به عنوان گفتوگوی درون صحنی، در پیشخوان مدرسه فکرت سنجاق میشود. شرکت درین گفتوگو کاملا" اختیاریست.
سلام. خندیدم. نا آق سید اسحاق. هر کس خاش دوشتوره دلِه هر چه خوراکی شوو غذا بَموندِسّه! داره بذاره بیاره سرده خِر خِرات هاکانه ثواب داره. دیزی سنگی ۱۶ ساعت باید جوش بَخارِه کی دل دماغ دارد دیزی پیش پِه مواظب بُووشه سر نشوهِه! منم تا آن شو خادِم ره بَرسنِم خادِش ی خیلی دیره و نصفشو رِسمبِه. پس؛ هر که خورجین خودشو پِر هاکانه بیاره اردو دله.
شهید حاج قاسم سلیمانی
پرسش ۲۰۸ :جناب سید یاسر موسوی عضو محترم و فعال مدرسه فکرت دیشب با حضور و تشریف در صفحهی شخصی دامنه تقاضای طرح چهار پرسش در صحن کرد که برای بحث ۲۰۸ در پیشخوان مدرسه فکرت سنجاق میشود. یکی در مورد تندیس شهید قاسم سلیمانی در ورزشگاه "نقش جهان" اصفهان که تیم فوتبال" الاتحاد" عربستان به خاطر آن از بازی با ایران امتناع و صحنه را ترک نمود. دومی حضور مجدد و میلیونی مهاجران افغان به ایران، سومی جایزهی نوبل نروژ به خانم نرگس محمدی و چهارمی نیز هفتهی فراجا (=فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران) که نظر و جواب اعضای مدرسه فکرت برای این چهار مسئلهی روز میتواند محلی برای گفتوگوی دویستوهشتم شود. شرکت درین گفتوگو کاملا" اختیاریست. لازم به تصریح است که پاسخ باید در خطاب به سید یاسر باشد تا ایشان هم با آنلاین شدنهای مکرر، جوابهای رسیده به صحن را بههنگام جمعبندی و جواب دهد.
پاسخم به پرسش ۲۰۸ صحن
جناب سید یاسر موسوی سلام
یکم: تصویر یا سردیس و تندیس قاسم سلیمانی به عنوان نفر سوم انقلاب در کنار مرحوم امام و رهبر معظم، جزوِ نماد قطعی ما شده است. چطور آرش کمانگیر و سلمان فارسی و رستم نماد مایند، شهید قاسم هم چُنین چهرهای ملی برای ماست. بودن نام یا نماد قاسم، از اختیارات فرهنگ ایران است. این که دیگری ازو خشم دارد و سرِ جنگ! شبیه آن است یهود -آن بخش کینهتوزش_ هنوز بابت حدود خیبر با پیغمبر ما ص کینه دارد. البته قرائت امام ره از اسلام این است که هر چیزی در دین یک مصلحت هم کنارش خُفته است و در منطق رهبر معظم نیز سه پایهی عزت، حکمت، مصلحت در جوف مسائل ردیف است. پس، عین آن جلو روند. این اتفاق احساسی تیم عربستانی، نباید سیاست راهبردی دولت ۱۳ را به سمت تنش ببرد، شاید دستی پشت پرده باشد برای تخریب روابط مجدد دو دولت که با سیاست صحیحِ ضدتشنج آقای امیر حسین عبدالهیان وزیر خارجهی لایق ایران در حال انجام است.
دوم: افغانها در شرق ایران یک همسایهی ستمدیدهی ما هستند. سرشتشان عین ماست و هویتشان فارسیزبان و عین ایران یعنی با آنها و تاجیکستان یکی هستم در ادبیات و زبان، که بالاترین وجه اشتراک این سه دولت است. حتی اگر امنیت روزی اقتضاء کرد سه ملت بدون هیچ اجازه باید به خاک هم رفتوآمد کنند و حتی به معاملاتِ ملک و تجارت و بانک و ساخت خانه و انباشت سرمایه دست بزنند. آمدن افغانها جدا از رفتار ایران از روی اخلاق دینی، اگر تحت مدیریت و تعالیم ایران قرار گیرند و برای توسعهیافتگی به کار گرفته شوند، فرصت است. تا کنون مهاجران افغان نشان دادند جزوِ سالمترین و دیندارترین مهاجران به ایران هستند. خطا و جرم که یک اصل دائمی انسانی است.
سوم: مهم در این مسئله، جایزهی ادبیات است که به برندهی بهترین نویسندهی کتاب اهداء میشود و شهرتش جهانیست. جایزهی "صلح" نوبل یک جایزهی دستکاری شده و از روی نفوذ است. به جنایتکارترین افراد تاریخ هم روزی "صلح" نوبل دادند مثلا اسحق رابین و شیمون پرز کم مانده بود به مناخین بگین هم بِدند. تعلق این جایزه به خانم نرگس محمدی -همسر آقای تقی رحمانی- از دیدِ من رفتاری سیاسی بود، نه صلحآمیز؛ کاری تردستانه با نفوذ عناصر سروسهای جاسوسی برای تحت فشار قراردادن محیط ایران. درین حتی یک شِمّه، شک ندارم. بگذرم. فقط گویم «بریت ریس اندرسون» رئیس هیأت نروژی کمیتهی نوبل صلح شعار هرزگان پاییز ۱۴۰۱ را در اعلان بر زبان آورد.
چهارم: از نظر من عوامل انتظامی باید دستکم در سه ساحت، مواظب سرسخت کشور و مردم و نظام باشند و از احدی باک نداشته باشند: یک: برخورد بیگذشت با هرزگان هر وقت که خیابان را قُرُقِ بیقانونیها و فساد و خونریزیهای خود کنند.دو: تعقیب بیوقفهی تبهکاران -از هر جنس و دسته و گونه- که جامعه را با ارعاب و وحشت به عذاب ناامنی میاندازند. سه: اِحقاق حق مردم با نهایت حرمت و ایثار وقتی به آنان به عنوان اولین پلهی ضابط قضایی رجوع کرده باشند.
آیت الله حسن حسن زاده آملی منبع. منبع.
ادب چیست؟
نوشتهی دامنه: به نام خدا. سلام شریفان. آیت الله مرحوم حسن حسن زاده آملی ادب را چنین معنا کرده بود «ادب یعنی نگاهداشتِ حدِ هر چیز». خود در شرحش افزوده است که این معنای خوبی است. خود لفظ ادبیات وجه تسمیه (=علت نامگذاری)اش همین است. ادبیات، ما را آموزش میدهد که حدود زبان را رعایت کنیم. ادیب کسی است که حدود زبان را میداند و رعایت میکند. و مؤدّب کسی است که حدود اعضاءِ جوارح و جوانح را مراعات مینماید.
(منبع: در محضر استاد حسنزاده آملی». ص ۲۲)
بنابر تعریف بالا، بنده -دامنه- معتقدم ادب اقتضاء میکند اولاً به عنوان یک موجود عاقل، قواره و اندازه را بدانم؛ این یعنی دانش. ثانیاً آن حد و حدود را تا میتوانیم به توان خویش مراعات نماییم. این یعنی ارزش؛ که جمع آن میشود: دانش و ارزش. این دو در جوار هم که نشینند انسان انسان بار میآورَند. ۱۵ مهر ۱۴۰۲.
در مورد این متن استاد شفیعی مازندرانی نظری دارم که اینک مینویسم... دقایق دیگر. >>> سلام حجت الاسلام آقای شفیعی مازندرانی. اگر ملاک عزاگرفتن به قول آن دو آقا "عدم دسترسی" و «محرومیت» باشد، ای بسا همهی بشر پس از ختم نبوت و سپس ختم امامت، از دسترسی به تمام پیامبران ع و معصومان ع درمانده مانده. کداممان هماینک به کدام پیامبر ع و امام ع دسترسی داریم؟؟ که به امام زمان عح نداریم. امام غائب مگر هادییی «حاضر» و زنده نیست؟ خبُ، بگذاریم به حساب آزمون خود که چقدر شیدای حضور امام معصومایم. چرا شیعهی شاد را نمیپسندند آقا ها؟! همش در پی اعلان سوگ هستند. شیعه یعنی شیدای شاد. حُزن هم در جاش. استدلال آن دو آقا اساسا" سست بود و بیان آنان کاملا" واهی. به جای پرداخت به مهمترین مسائل و دردهای مردم، ذهنمشغولی به مسائلی صد در صد ذهنی و فرضی، نوعی فرار از بار پاسخ با طرح بیان مطالبات مردم است و نیز نپرداختن به مهترین دفاعیات از انقلاب اسلامی که مورد هجوم اجانب و حتی اقارب است. تذکارتان به آنان مسئولانه و رشیدانه بود.
شیخ مجتبی اکبری برادر عزیز جناب آقا ابراهیم سلام علیکم از سوال های که در مدرسه مطرح می شود و دوستان نظرات خود را مطرح می کنند کار زیبایی است و قابل استفاده و عبرت آموز و قابل ستایش ، ولی بعضی مطالب طرح آن ضرورت ندارد که هیچ ممکن است باعث هتک حرمت انسان ها از حیث اجتماعی شود . به عنوان مثال مطرح کردن همسر رئیس جمهور به عنوان بانوی اول آنهم با بار گذاری تصویر ایشان؛ گر چه اظهار نظر و دخالت های خارج از عرف معظم لها و نمک و ترشی طرفداران، خود دامن زدن به این حرف های بیهوده است ولی طرح آن در گروه وزین مدرسه که افراد فرهیخته و فرزانه حضور دارند کاری است بمراتب بیهوده تر و وقت عزیزان را تلف کردن البته پاسخ یکی از بزرگواران نسبت به مادر گرانقدر یک آزاده دفاع مقدس بعد از ۸ سال دوری از پسرش در مقابل مادر یک جوان مفقود الاثر حرکتی بسیار زیبا بود که لایق عنوان بانوی اولی است . عذر خواهی می کنم.
سلام حجت الاسلام آقای شیخ مجتبی. یکم: از تذکرتان ممنونم و آن را بر سرم میگذارم. دوم: سپاسگزارم که پرسشمحور بودنِ مدرسه را مورد تأییدت قرار دادید. سوم: از این که با گذاشتن عکس سیده جمیله علم الهدی کاری بیهوده مرتکب شدم، معذرت میخواهم. هدفم ولی زیرِ سؤال بردنِ رفتار کسانی از پایتخت و مشهد بود که از مسائل مهم مردم بهآسانی میگذرند به جای آن خود را به بانوی اول نامیدن مشغول میکنند. بانوی اول ایران همان حضرت فاطمهی زهرا است و فرزندش پیغامدار عاشورا حضرت زینب کبرا سلام الله علیهما. چهارم: سعی میکنم ازین پس بیشتر وزانت مدرسه فکرت را در نظر داشته باشم و تذکر شما مرا به این خطا آشناتر کرد. کمال امتنان از شما، آقا مجتبی.
شرح سید موسی صباغ زیر عکس: از راست: مادر شهید اسماعیل زاده، مادر شهید صباغ، سید آمنه ( عمه) صباغ ، مادر بزرگ شهید صباغ. عکس در حسینیه (تکیه بالا ) در روز تشیع جنازه شهید صباغ است. جهت وداع با شهید.
آق سید موسی سلام. عکسی بکر بود به تعبیر رایج: زیر خاکی (=کنایه از ارزشمند و پرقیمت) برام جِلوه داشت. هر چند اوج حُزن با خود منتقل میسازد و ارزش این عکس در همین انتقال است. سپاس. روحشان شاد. خاندانتان سربلندند نزد دین و میهن و مردم و انقلاب.
سلام دوباره حجت الاسلام آقای شفیعی مازندرانی. برایم سؤاله چرا به نظری که زیر متن شما درج کردم، محل نگذاشتی و به تعبیرم بیاعتنایی محض ورزیدی. اما جایش در عوضِ عبور آسان شما از پسو و پیش آن نظرم، جبران شد زیرا دوستی متفکر برایم نوشت و کانون جواب متنم را "شادبودن" شیعه دانست که از منظرش "شالوده انسان مومن" است که فرد شیعه را "از افتادن در دام غم و اندوه و افسردگی نهی" میدارد. و گفتهی مرا که در از دست دادن پیامبران پیشین در غمِ دائم به سر نمیبریم" امری "بجا" دانست که "خود میتواند ریشه هر کلام واهی را بزند و "مردود بودن نظریه غم دائم قائل بودن برای شیعه را اعلام" نماید. و بگوید: "درست گفتهای؛ ما مسائل مهمتری برای پرداختن به آن داریم و در حال حاضر وظیفه هر فرد منتظر، انجام دادن واجبات و ترک محرمات است و این خود یعنی انتظار." سپاس ازین دوست بافکر و ملتفِت.
سلام آق شیخ محمد بابویه. بله، پرسش را یکی پیش انداختم. محاسبهی من در ریاضی خیلیخوب بود حتی پیش از آقای کنعانی فرح آبادی معلم ریاضی سوم راهنمایی درس جلوتر ریاضی را پای تخته درس میدادم به درخواست خود ایشان! حالا اما انگار منگ گردیدهام! باشه اصلاحیه میزنم. به آق سید یاسر هم عرض کنم. من و شیخ محمد پاسخ بحث سنجاقشده را دادیم افعلا" . اینک این کار توست که پاسخها را جواب دهید و هر کدام جمعبندی کنید.
..
...
نوار غزه
نقشهی غزهی فلسطین
و روند اشغالگری اسرائیل
همه چیز بر سرِ مسجد در یک مکتب
متن آن در لینک بالا در دامنه
قبر آیتالله شیخ محمد کوهستانی. حرم امام رضا (ع). عکاس: دامنه
یادداشت روز دامنه (۱)
واعظ غیر متّعِظ آیا؟؟؟!!
به نام خدا. سلام شریفان. در شهر بهشهر حجت الاسلام آقای شیخ صادق لاریجانی -رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام- صبح ۱۲ .۷. ۱۴۰۲ در اولین کنگرهی ملی بزرگداشت آیت الله مرحوم شیخ محمد کوهستانی سخن راند. از چی؟! از "زُهد" کوهستانی، که حتی خواست "باید الگوی ما باشد" چرا؟ خودش جواب داد: چون آن عالم دین " در کنار علم، طلاب را به تربیت اخلاقی و تهذیب نفس سفارش میکرد و بر زندگی اخلاقی طلاب اهتمام داشت." و نیز از حالات آیتالله کوهستانی خبر داد: "خلوت با حق تعالی″ که ″رفیق بودن با خداست." و " بسیار سورهی مزمل میخواند" و ″نماز شب را مهمترین اصل" میدانست.
خُب این از شِمّهی حرف وی در بهشهر، اما پیشتر ازو و ژرفتتر ازو، زُهد را آیت الله مرحوم مصباح یزدی رهبر معنوی آقای شیخ صادق لاریجانی، که در دفتر رهبر معظم در قم کلاس مستمر میگذاشت در جلسهی سیونهم "کلید همهی خوبیها" اعلان کرد؛ سهشنبه ۸ تیر ۱۳۹۵ و آن را "بیاعتنایی به دنیا" تعریف نمود و همچنین "محبوبترین زینتها نزد خدا" و خودِ لفظ «زاهد» را به معنای "بیرغبت" گرفت. اِستنادش هم، آیهی بیستم سورهی یوسف بود: وکانُوا فیه مِنَ الزَّاهِدینَ: برادران یوسف نسبت به یوسف زاهد بودند؛ "یعنی نسبت به یوسف میلی نداشتند". و حتی در آن جلسه، زهد را پیشزمینهی «حکمت» معرفی کرد نیز گفت زاهد "خیلی به دنیا دل نمیبندد و از آن اعراض میکند". به فرمودهی امام علی (ع) زهد با این دو کلمه از قرآن تعریف میشود؛ لِکیلا تَأسوا على ما فاتکم ولا تَفرَحوا بِما آتاکُم. پس زهد آن است که اگر چیزی از امور دنیا از دستتان رفت، ناراحت نشوید، و اگر نعمتی دنیایی به دستتان رسید، خیلی شاد نشوید.
حالا جناب حجت الاسلام آقای شیخ صادق لاریجانی شخص خودش از دید عمومی -شاید اکثر آنان- نه به خُلق مرحوم شیخ محمد کوهستانی روستای کوهسانِ بهشهر رفته است و نه خویِ مقتدای تئوریسینش آیت الله مرحوم محمد تقی مصباح یزدی. بارها مردم را معلوم کرد برای پست و مقام و سلطه و دنیاداری و نیز دِروی مخالفان فکری سر از پا نمیشناسد. دستکم به خودش نمیآد از کوهستانی حرف! بزند ولی طوری دیگر عمل کند. نمونههای فراوانی هست که نشان داده است برای صندلی سلطه حاضر است ایدههای فکری را ترک کند ولی صندلی را نه. با این همه دامنه ازش متشکر است تا بهشهر رفت کوهستانی را لااقل کمی لمس کرد. آن آینهی انسانیت و کوه زهد کوهسان را که در زبان مردم و متدینان به صمیمیترین لفظ: «آقاجان» شهرت یافت. عکس قبرش را در مشهد مقدس که بودم انداختم و صدر متن گذاشتم. بیتش هم در کوهسان رفتم البته سنم قد نمیداد خودش را درک کنم، پیش پسرش حاج شیخ اسماعیل کوهستانی من باب تبرک رفتم چند بار که او هم مدتی قبل به رحمت خدا رفت. برگردم سرِ صدرِ خط: واعظ غیر متّعِظ آیا؟؟؟!!
نوهی فضلالله نضرالله عباس
تسلیت مدرسه فکرت
جنابان دوستانم: آزاد طالبی و عبدالله طالبی سلام. این ضایعهی سهمگین بر سر خاندانتان مایهی تأسف و درد ما شد. حقیقتاً حتی شنیدن چنین خبری بر ماها دردناک است، چه رسد سنگینی غمش دوش تک تک شما عموزادگان بار شده است. خدا «ابوالفضل» شماها را رحمتش کناد تا دردش بر شماها هموار شود. به تمام اعضای بیت و منتسبان خاصه پدر گرامیاش اقا محمدرضا طالبی و مادر محترمش، تسلیت ما را بیان کنید. سخت است، سخت این چنین دوری و درد.
مدیر مدرسه فکرت
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
سلام آشخ محمد بابویه. ۱. مدیر غِب شود که مدرسه باید بهتر ذوق کند! ۲. پستها مثل درخت است آق شخ ممد. هر چه چلّه زیاد بار بیاره بیشتر میشکند. پس؛ هرَس لازم است. ۳. حسابم درست بود، همان بحث ۲۰۸ درست است. منتظر ۲۰۹ باش. ۴. آن لاگ چوبی هم حق با شما بود شیخ. بیشتر پیمانه بود تا خمیرجا. ۵. به شعر آخرت هم بگویم قوهی آن، محبت است که روان انسان با آن روانهی دگردوستی میگردد. چون انسان نیروی اُنس دارد. اُنس هم در اصل مؤنس روان است، امری خداداد که شیطان تلاش دارد این زیبایی انسان را مختل کند، زیرا با این اکسیر، روابط انسان با انسان در مسیر محبت قرار میگیرد و شیطان بیکار میشود و لج میآید. یعنی این نیرو در انسان ضد شیطان است که کارش اختلال محبت در میان انسان است. زیاد فلسفی شد!
سللام آق سید یاسر. سپاسگزارم از استقبال آن دوست از پاسخم که در ورای آن، پاسخ خود را هم به بحث دویستوهشتم دادید. درود. فقط یک یادآوری: باید گفت "افغان"، چون یک «یِ» نسبت به آخر آن بچسبانی -که چسباندی- آنان، آن را به دیدهی حقارت و اهانت مینگرند. هم به این علت که «افغانی» نام واحد پولشان هست، هم تلقیشان این است این نوع خطاب، از روی تحقیرکردن است. مثلا" در ایران رسم است که میگویند: فلانی، دهاتیست. یا غُربتیست یا پاپَتیست (=پابرهنه و فقیر و لاقبا) پس؛ مهاجران «افغان» درست است. نه آن لفظ که شما درج کردید.
:: سللام اکبرآقا. برگشتی از نجف کربلا؟ ثواب آن رسد روحِ بابات عمواصغر رنجبر ما. آن مرد اخلاق و بندهی خوب خدا. زیارتت قبول باشدا. سپاسا، درودا.
یادداشت روز دامنه (۲)
کیفرخواست برای غرب
به نام خدا. سلام شریفان. رهبر معظم ما چه پرشور و وصفناپذیر فرمودند پیشانی و بازوی طراحان مدبّر و هوشمند و جوانان فلسطینی را میبوسیم و روزنامهی عسلویه، امروز (۱۹ مهر ۱۴۰۲) خوب پوششی داد به موضع انقلابی رهبری که کارِ مشترک حماس (=حرکت اسلامی فلسطین) و جنبش جهاد را -که به فرماندهی هوشمندانهی ضیف صورت گرفت- "حماسهی پانزدهی مهر" لقب دادند. بله، ما هم میبوسیم بازوی مبارزین فلسطین را و جَبههی رو به مُهر شبانهی رهبری عظیممان را. آمال میدانیم که روزی با فلسطینان در صحن قدس، بیت المقدس -قبلهی نخست- به سمت کعبه -قبلهی دوم و دائم- نماز گزاریم. گفته بودم اسرائیل واکنش جهنمی نشان میدهد. داد و دارد اوج رفتار وحشت را روی مردم بیپناه خالی میکند آنم با جنگندههای هوایی که همه هدیهی غرب است به این رژیم سفّاک (=خونریزنده) چون از مَصاف با فلسطینیهای رزمنده عاجز است. کیفرخواست علیهی غرب باید صادر شود، نه اسرائیل که این حکومتِ نژادی دستکاشتِ غرب است. کیفرخواست، یعنی ادعایی از سمتِ دادستان (=داد سِتان) برای اثبات مجرمبودن متهم که دادگاه رسیدگی و سپس حکم لازم صادر کند. اما دنیا نه دادستان عاقل دارد نه دادگاه صالح. پس نبرد باید همچنان زمین را پر کند. یعنی مظلومین و مغضوبین در برابر ظالمین و غاضبین بکوشند این یک درس پیامبرانه است در تاریخ و زمین. کار فلسطینیهای ساکن در باریکهی غزه، کار خداخواهانه بود اما غربلیسان داخل ابا دارند ازین بهترین مبارزین علیهی شرَیرترین دولت غصبی زمین، حمایت کنند. حتی میکوبند! بدا به حالتان دلّاکان، دریوزگان غرب.
سلام جناب اکبرآقا رنجبر. سعادتی دارید شماها که برای حرم امام حسین ع و تل زینبیه س این گونه تلاش مجاهدتگرانه میکنید. سالم باشید و تمنا دارم برای بنده و شریفان مدرسه فکرت با آن تنِ خسته اما با قوتِ ایمانت، یک سلامی خاضعانه محضر حرمین شریفین امام حسین ع و حضرت عباس س برسانید. درود وافر به روح حیّ و پرنواز شما. خدا رحمت کناد بابااصغرت را؛ آن مرد شرافتمند خداپرست.
شیخ محمد رضا احمدی: سلام بر طالبی عزیز روز خوش. سخنرانی های رهبر انقلاب همیشه از هوشمندی و درایت خاصی برخوردار است. از روز قبل از سخنرانی که در کانال های مختلف اعلام شد که رهبر انقلاب فردا سخنرانی خواهند کرد، حدس و گمان ها به سمتی رفت که بوی اعلام جهاد از طرف رهبر و ایران و یا اعزام نیرو و یا درگیری مستقیم می داد. اما رهبر انقلاب در نهایت زیرکی، هم حرکت حماس را بشدت تایید کرد، هم رژیم غاصب را بشدت کوبید و او را عامل این وضعیت دانست و هم با صراحت تمام گفت صفر تا صد این حمله از سوی خود فلسطینی ها بوده و به ما ارتباطی ندارد. خیلی خوشحالیم که بعد از حدود هفتاد سال، توازن قدرت در حال ایجاد شدن است. از سنگ و تیر و کمان، به موشک و پهباد رسیدن، در واقع مقدمه ای بر ایجاد توازن است.
سلام جناب حجت الاسلام آقا احمدی. ممنون حاشیه بر متن زدید و مسئله را غنیتر ساختی. اصل قضیه درین حرکت یک مسئلهی فراعملیاتی است. در واقع کار محمد ضیف یک اقدام پیشدستانه بود علیهی آنچه قرار بود توسط آمریما در دیرالزور از سمت مثلث "تنِت" صورت دهند. بگذارم و بگذرم بیش ازین نمیشود گفت که حسابی جا خوردند. تاریخ فصل تازهی را به روی خود خواهد دید. معادلات منطقه را برهم زد. گرفتی که؟؟ یعنی شُست و بُرد.
شیخ محمد رضا احمدی: بله، بله جناب طالبی جان. اما یکی از نکات حاشیه ای این ماجرا که عده ای دوست دارند آن را خیلی پر رنگ جلوه دهند، حمایت از انسان و انسانیت و افراد غیر نظامی و... است. پر واضح است دل این افراد برای انسانیت نسوخته است. هفتاد سال جنایت های بی حد حصر صهیونیست ها را دارند می بینند. جنایتهایی که واقعا بی سابقه است. حتی افرادی مانند زیدآبادی هم در این وادی گرفتار شد. طالبی جان خیلی ساده عرض کنم: با توجه به حمایت های همه جانبه اسراییل در جریان زن زندگی برهنگی در پاییز سال گذشته، اکنون زمان آن فرا رسیده که اینها هم دم تکان بدهند و وفاداری خود را نشان دهند. اما تکلیف رسانه های معاند هم مشخص است: تامین هزینه فراوان مالی آنها و پشتیبانی اطلاعاتی و با توجه به ملاقاتی که ماه گذشته عده ای از این افراد با وزیر اطلاعات رژیم صهیونیستی داشتند، اکنون زمان جبران است.
سلام مجدد آقا احمدی. به قول امیرجناب: «ممنون از این روشنگری». در ارتکاب قساوت، غرب نظیر ندارد. آنچه از آن دم میزند با شعارهای فریبنده، همه لعاب است و دروغ. مرکز فساد زمین است غرب. متشکرم از اطلاعاتی که دادید. پست بمب فسفری هم جگرخراش است ولی دستاورد خشن غرب جزین چیزی نیست. بازم باید گفت بدا به حال غربپرستان داخل که مُروّت فروختند به غرب که عمله و حمّالشان شوند. بگذرم.
...
یادداشت روز دامنه (۴)
سازوبرگِ دِهشتِ غرب بر سر ملت
به نام خدا. سلام شریفان. آنچه با مدلهای نو و سازوبرگِهای دِهشتِ بر سرِ ملت در غزه ریخته میشود از زرّادخانههای مدرن و شیک همان قارهای دروغگویی ساخته و هدیهی اسرائیل -این بچهکوچولوی نُنُر غرب!- میشود که خودِ آمریکا (=اتازونی) قارهی سرخپوستان را هم، هماینان کشف کرده و دزدیدهاند؛ اروپا. جایی که رئیسشان بورِل میگوید فقط ما باغ! هستیم بقیهی جهان جنگلی وحشت. بله؛ شما باغ! هستید البته از نوع بَغی و باغی! یعنی طغیانگرانی عصیانگر در برابر حقوق خدا و خلق خدا. شما هیچی از حقوق بشر سرتان نمیشود، تنها فکر شما همان سودِ و ارزش افزودهی!! خودتان استُ زیان رساندن به سایران و بسط فساد در میان ملل جهان. اسرائیل به قول خانم هانا آرنت فیلسوف شهیر یک "شرّ تامّ" است. و به تعبیر من یک اُستانِ منفصل از اروپا برای نمایندگی جهت ایجاد نزاع و نقار و کشتار در خاک ما مسلمین. اما بدانید این دولتِ جعلیِ بناشده بر خاک مردم بومی فلسطین، با مردمِ مثلاً یهودیی آوردهشده از روس و اروپا و سایر جاها به این جا، هرگز برین خاک برای ارض موعود کذایی! روی آرامش برای صهیونیستنشینها نخواهد آفرید و خود این حکومت نژادپرست و اشغالگر، پریشانحال به احتضار خواهد رفت و فرتوت در بستر مرگ خوفناک خواهد پوسید. سنت خدا را چه دیدید؟ نیز عزم مقاومت در بازپسگیری سرزمین مادری و رشادت هوشمند هر چریک فلسطین را که خطدهندهی مبارزات جهان بودند از هفت سال پیس تا الآن. به خاک مَذّلت نشانده شَدید آهای اروپای فاسد و حامی سرسختِ ستم و خونِ بیپناهای فلسطین واقع در باریکهی غزه.
گفته باشم! بهراسید از حملهی ویرانگر سپاه به دیمونا مرکز توسعهی تسلیحات کشتار جمعی رژیم صهیونیستی که با پول شما زرّادخانهای شده برای افزارآلات جنگ. سپاه این حملهی سرسامآور را تمرین کرده است. عکس بالا همان تمرین سپاهی عزیز ماست. دست بردارید از اینهمه قساوت علیهی مردم که در خانههای خود بمباران میشوند آن هم بمباران از هوا که نشان ترس در جنگیدن در جیههی نبرد است. ماها هم در خطوط با صدام مورد حمایت شما هشت سال جنگیدیم همان صدامی که به جای درافتادن با رزمندگان دزفول را آماج موشک قرار میداد و شهرها را و اسکلهها را و حتی بمبهای شیمیایی اهدای شماها را. رسوای عام و خاصاید اروپا (=مادرِ آمریکا)
امیرجناب سلام. ترجیحاتت را ارج مینهم و ترجیحاتم را نیز، ارج. بازم چشم. آرمان جزوِ لاینفک حماسه است. حماسه هم ذات بشر و ایران است؛ در هر افسانه و واقعیات و داستان.
سلام مجدد امیرجناب. آنچه در یادداشت چهارمم نوشتم واقعیت غرب است و دادِ مردم در غزه. ازین مرجحّتر دیگر نداریم که غرب را برای غزه رسواتر سازیم. جایی که دلّاکان داخلی مفتون به فکر فساد اروپا، آن جا را بهشت رؤیایی جا میزنند! که خودت ازین انحراف کاملاً باخبری امیر.
برادر خوبم آقا مصطفی دارابکلایی سلام. آقا از انعکاس تصویری و خبری دعای ندبه در پایینتکیه با حضور زنان و مردان اهل دیانت و معنویت، متشکرم و بر همهی حاضران و نیز جناب حجت الاسلام ربانی رفیق بامرام و آرامم درود میفرستم که جمع معنوی را به نغمهی خود با امام زمان عج اُنس داد در فرازهایی زارِ نُدبه.
شیخاحمدی: سلام جناب طالبی بسیار عالی. اما زین پس به جای واژه بچه کوچولویِ ننُر غرب، بفرمائید ولَد نامشروع استعمار. فکر کنم این اصطلاح تطبیق کامل بر این رژیم جعلی دارد.
جناب حجتالاسلام احمدی سلام. اول متشکر برای صحّه بر متن بنده و در واقع افشای جنایات اروپا و آمریکا و تأیید مقاومت قهرمانانه و حملهی متهوّرانهی چریکهای فلسطین. دوم ممنون برای پیشنهاد معقولت. آری؛ مولود شُوم و شرّ اروپاست، اسرائیل. در حقیقت یک پایگاه محض نظامی آنهاست برای چیرگی بر مسلمین. حملهی شگفتیساز اخیر چریکهای مقاومت، تمام برنامهی طرح سازش و عادیسازی به اسم «صلح ابراهیم» را به یک ورقْپاره بدَل کرد و عین آن پیمانی شد که موریانهی مأمور خدا، آن را در درون کعبه بلعیده بود. درود. واکنش جهنمی اسرائیل با امضای قارهی فاسد اروپا و دولت وحشی آمریکا مسیر تاریخ منطقه را گرچه خونین اما دگرگون خواهد کرد. اتفاقات آینده همراه را به شوک خواهد برد. نبردی برای سرنوشت شروع شد و مرحله مرحله پیاده خواهد شد... .
عارف آهنگر دارابی
سلام جناب آق سید علی حسینی. از خواندن خبر دریافت جایزهی دوستم جناب عارف آهنگر که «ماپ» را متواضعانه و مبتکرانه پیش راند، خیلی خرسند گشتم و به شگفت آمدم که کار وی توسط اداریهای دولت در میاندورود بالاخره دیده شد. جناب عارف در مدرسه فکرت حضور دارد. حالا این که چرا حاضر نیست این صحن را سکویی برای طرح و نشر ایدههای خود بداند، به اختیار خودش مربوط است و مدیر مدرسه اساساً دأبش این نیست پس از دعوت، عضو را وادار به نوشتن کند. هر عضو با تشخیص خود مدرسه مانده است. اینک از همین فرصت به وی سلام داده و این رویداد دیدهشدنِ فکرش توسط دستاندرکاران میاندورود را فرخنده مینامم.
پیام تبریک مهندس طالبی فرماندار شهرستان. میاندورود بمناسبت کسب جایزه ملی محیط زیست توسط یک مبدع میاندورودی: بسمه تعالی. جناب آقای مهندس عارف آهنگر اهل روستای دارابکلا شهرستان میاندورود. کسب رتبه نخست سیزدهمین دوره جایزه ملی محیط زیست بابت ابداع طرح ماپ (مدیریت اجتماعی پسماند) توسط حضرتعالی موجب مباهات و افتخار گردید. اینجانب کسب این عنوان را خدمت جنابعالی، خانواده محترم و جامعه نخبگان شهرستان میاندورود تبریک عرض نموده و موفقیت و بهروزی همگان را از خداوند متعال مسئلت مینمایم. علی طالبی. فرماندار میاندورود.
عارف آهنگر به سید علی حسینی: سلام سیدجان. از لطف و توجه جنابعالی متشکرم. تندرست و برقرار باشید انشاءالله.
عارف آهنگر به دامنه: جناب آقای طالبی گرامی، سلام. از اظهار لطف و توجه جنابعالی متشکرم. در حقیقت بنده عضو کوچکی از دارکلا و نمایندهای کمترین از طرف مردم شریف روستا هستم و این دستاورد را بایستی به اهالی محترم محل تبریک گفت که در زمان اجرای طرح ماپ (مدیریت اجتماعی پسماند)، با مشارکت و اجرای دستورالعملهای آن نشان دادند از سطح فرهنگ بالایی برخوردارند و امروز طرحی که ابتدائا از محل ما و توسط یک دارکلایی آغاز و به کشور معرفی شد، در سطح ملی مطرح و افتخارآفرین است. این افتخار در حقیقت متعلق به کل مردم دارکلاست. اما یک جای تاسف هم باقی است که چرا دوستان عزیز شورا و دهیاری دورهی جدید نسبت به تداوم آن و پیامدهای مثبتش از لحاظ اقتصادی، فرهنگی و زیست محیطی پیگیری و جدیت نشان ندادند؛ که سر فرصت مطلبی در این خصوص خواهم نوشت. مجدد سپاسگزارم از جنابعالی. پاینده و تندرست باشید در پناه خداوند.
عارف آهنگر به شفیعی مازندرانی: سلام خدمت حاج آقای شفیعی. از بذل توجه و اظهار لطفتان سپاسگزارم. همانطور که به درستی فرمودید، این دستاورد ملی را ابتدائا بایستی به کل محل تبریک گفت. از نکتهای که در خصوص مفهوم انفال فرمودید، استفاده کردیم، تشکر. امید که در پناه خداوند مهربان تندرست و برقرار باشید.
دامنه |: :: سلام جناب مهندس عارف. در مَسرّتم از ابتکارت که جنبهی ملی گرفت و غرق غرورم که «ماپ» از مبداء دارابکلا منشاء دارد و از تفکر خودت خیز برداشته است. توضیحاتت بر روند قضیه روشنا بخشید و انتظارات درین صحن منعکس شد. نیز خرسندم فراوان که این فکر را که منبعث از ایدههای خلاق خودت بوده است فروتنانه ناشی از خِرَد جمعی روستا نامیدهاید. برات کماکان برترینها سراغ دارم و بهترینها را آرزو. بر دوستی متفکر و متواضع و اخلاقمدار چون تو در خودم بهجت میکنم. متشکرم مشدّد از جناب آق سید علی حسینی که خبر دریافت جایزهی افتخارآمیزت را خبررسانی کرد درین صحن. و هم چنین ممنونم از آمدنت برای شرح و جواب. با عرض ادب و ارادت و تبریکات.
سلام جناب حجت الاسلام آقای دارابکلایی. بهخوبی دیدم متن مرا را با نکات تازه کامل کردید. برای اروپا و زادهی آن ایالات متصرفهی! آمریکا، ننگی بالاتر از غَرس شجرهی کِرموک اسرائیل در محیط مسلمین نیست. آنان شرّی به اسم «قوم تبعید» را از سرِ خود راندند و همه رو در کشور فلسطین متمرکز کردند که مسیحیت را از دست یهودیت منحرف رهایی دهند. این شجرهی آفتزده حتی از ۱۰۰ ساله هم شود، شاخسارهایش توسط صدها لشگر مقاومت مسلح در حال تجهیز مسلمین توسط مکتب حاج قاسم سلیمانی زده خواهد شد زیرا ریشهی این درخت خبیث خود در حال پوکشدن است و خاک و آب و هوا و نور برای رشد ندارد. فقط یک رقم. ا بگویم که یک میلیون جوان فلسطین توسط سپاه قدس سازماندهی شدند و مسلح منتظر روز معیاد و میقاتاند. آن روز سرِ فرصت با رُخصت حضرت آقا خواهد آمد.
یک پاسخ ویژه
سلام جناب حجت الاسلام آق سید حسین شفیعی. جملات شمارگانی و جملات ابجدی شما را مرور و مطالعه کردم.
بند ۱ حاکی از حُفرهی اطلاعاتی در سیستم سرویسهای اطلاعاتی امنیتی اسرائیل است. یک علتش به نظر من شکاف سختی است که در میان دولت و احزاب و سیستم اطلاعاتی آن رژیم از شش هفت ماه پیش، پدید آمده است که این حکومت دستنشاندهی اروپا را در درون بهشدت ضربهپذیر کرده است و اوضاع آنان را به هم خواهد ریخت.
بند ۲ موافقم. حتی مردم اردن که معمولاً آرام بودند، طی رفتار ننگآلود غرب، به سوی مرز حرکت کردند گرچه ارتش مانع شد، ولی خیزش حاکی از تکانخوردن مردم است و قدرت تحلیل آنان را به سطوح حساس نزدیک ساخته است.
بند ۳ هم کاملاً بیّن شده و حتی براهین هم نمیخواهد.
بند ۴ شاید بشود گفت یک معجزه باید شمُرد که جریانهای آمریکایی داخل ایران توسط این حماسه، در حال فروپاشی عقیدتی و سیاسیاند. این قضیه بر عمر سیاسی این تعداد مِزوّان و مزدوران پایان میدهد. از نظر من حیات سیاسی آنان به علت همفکری با مخاصمین، طبق قانون دفاع و جنگ، باید محدود شود. چون قانون مخاصمه الزام میکند خیانتپیشگان حق فعالیت اجتماعی و تنشآفرینی ندارند.
نکته این که از شماها صاحبان منبر و کُرسی تدریس توقع میرود درین قضیه، اروپا و آمریکا زیر شلاق نقد ببرید. اسرائیل، کوتوله و ابزاری بیش نیست که آنان را غرب در سنگر انداخته که نوکری آنان را بکنند. این راز روزی برملا خواهد شد. وقتی اسناد طبقهبندی شده روزی مُهرِ گشاده بخورد. بگذرم. فقط شکلکها! و آن هم اینهمه انبوه، به متن فاخر شما ضربهی مهلِکی زد. به شما نمیآمد متن که باید ساده آراسته شود، چنین آن را آذین ببیندید! که چشم ما را کور کرد از بس این سر و اون سر گذاشتید. متعجم ساختید.
سپاس و پوزش. بسم الله العلیم الحکیم. آقا ابراهیم سلام علیک. طلوع صبح روز یکشنبه همراه با سعادت و خوشبختی میارک باد. نکاتی را که در راستای نوشته اخیر اینجانب (: «نیم نگاهی به آورده های حماسه جاوید «طوفان الأقصی») نگاشته اید، همچون همیشه مشوقانه، مؤیدانه، منتقدانه، خیرخواهانه و خردمندانه بوده است؛ بدین جهت صمیمانه سپاسگزارم. از تاخیر در نگارش این سپاسنامه (که به جهت مشغله های روز مره رخ داد ه است) عذر خواهم. موفق باشید. (حوزه علمیه قم: سید حسین شفعی دارابی
سلام جناب حجت الاسلام استاد آق سید حسین شفیعی دارابی. مرحمت شماست که نظر وَجیز (=کوتاه و ناچیز) مرا مورد دقت و توجهی خویش قرار دادید. سعادت و خوشبختی برای من خواستید. بنده هم از سعه و واسعهی رفتاری اخلاقی آن دوست فرزانهام -که شاگردی بیش پیشت نیستم- بسیار مُبتهج (=خُرّم) و مَسرورم. امید است مصاحبتِ با اَبرار کارِ مرا بِه کناد و حال مرا در ربّنا.
روزنامهی
(۲۲ مهر ۱۴۰۲)
یادداشت روز دامنه (۵)
دو متن بر روی یک عکس
کمی دربارهی عشایر دیجیتالی
سه دلیل عمده هزیمت اخیر اسرائیل
به نام خدا. سلام شریفان.
متن یکم: من از سردبیر روزنامهی اعتدال آقای حمیدرضا هوشیار اولین بار با وضع این اصطلاح آشنا شدم؛ عشایر دیجیتالی. اساساً عشایر دیجیتالی چه معناست؟ نوعی کوچنشینی دیجیتالی. به اشخاصی گفته میشود که با استفاده از فنآوری ارتباطی مثلاً اینترنت، میتوانند مستقل در هر مکانی زندگی و کار کند. از خانه، کافه، هتل گرفته تا لب جوی و دل دِه، امرار معاش کند. زمانِ اینان دلخواه تنظیم میشود، مکان زندگی هم متنوع. حتی چنانچه در طول مسافرت باشد. مثلاً در آمریکا نزدیک ۱۷ میلیون نفر ″خود را به عنوان عشایر دیجیتال" توصیف میکنند و ۷۲ میلیون نفر دیگر قصد داشته یا دارند تا سبک زندگی عشایری (=کوچنده) در حوزهی دیجیتال داشته باشند. برای بسیاری از عشایر دیجیتال، هزینهی زندگی پایینتر یکی از جذابیتهای اصلی انتخاب این سبک زندگی بوده است. به طور مثال سال ۲۰۲۰ کشور استونی اولین دولتی بود که "ویزای رسمی کوچنشینی دیجیتالی" را راه اندازی کرد. برآوردها حاکیست تا سال ۲۰۳۵ بالای یکمیلیارد عشایر دیجیتال در سراسر جهان شکل بگیرد.
متن دوم: من از مصاحبهی اختصاصی سرلشکر امین حطیط تحلیلگر مسائل نظامی و عضو سابق ارتش لبنان این گونه دریافت کردم که حملهی حماس و جهاد به اسرائیل به سه دلیل عمده، مهم و ضربهی کاری بوده است حتی شکست تصادفی را تبدیل به شکستی استراتژیک کرده است. دلیل اول این است روحیهی و انگیزهی جنگ میان سربازان صهیونیست از بین رفته است از سرِ زورِ حاکمان خود میجنگندند. دوم، توهم ساختاری رژیم است زیرا اسرائیل تخیل میکرد با استحکامات مدرن و گرانقیمت و پرهزینه و تجهیزات عظیم میتواند از هر حملهای خود را محافظت کند، اما این همه استحکامات هیچ فایدهای نداشت. سوم، مسئلهی راهبردی پیشدستی و جنگ پیشدستانه است. زیرا اسرائیل همواره با تز جنگ پیشدستانه تلاش داشته از خطر هر حمله دوری کند، اما محمد ضیف مُخ محور مقاومت نشان داد آمادگی و کارآمدی آنان، اسرائیل را از دستیابی به اهداف جنگ پیشدستانه باز میدارد و حتی مانع از یک جنگ پیشگیرانه میشود. بنابرین؛ این شکست به قول رهبر معظم "غیر قابل ترمیم" است، دستکم به علتِ: یک: کاهش انگیزه، دو: عقبماندگی ساختاری و ناتوانی تشکیلاتی و سه: آسیبپذیری تجهیزات پیشگیرانه.تزدید نکنیم شکست تصادفی اسرائیل اینک به شکستی استراتژیک تبدیل شد.
امیر رمضانی در پاسخ به عارف آهنگر: درود جناب مهندس عارف. تاسف شما از عمل شورا و دهیاری داراب کلا در خصوص محیط زیست و بخصوص جمع آوری زباله ها در داراب کلا کاملن درست می باشد. این ضرر و زیان ناشی از آن از هر دیدگاهی باشد قابل قبول نیست. وقتی طرحی قابلیت اجرایی دارد و در سطح کشور بعنوان نمونه ی محیط زیستی شناخته شده تشویق و تقدیر میگردد . که پایلوت اجرای آن هم روستای داراب کلا بوده . به محاق بردن آن بصلاح هیچ کس نیست . میشد شورا با تمهیداتی نظر خودش را اعمال کنه . نه اینکه به کل این طرح آزمون شده را تعطیل کند . بدون هیچ دلیل منطقی.
عارف آهنگر در پاسخ به امیر رمضانی: درود و سپاس آقای مهندس بله قطعا میشد و میشود اجرای این طرح را در دارکلا ادامه داد حتی با کیفیتی بهتر از گذشته و از هزینهی حدود ۳۰ میلیون ماهانه جلوگیری و ضمنا برای محل درآمد ایجاد کرد. بنده قبلا هم به عزیزان شورا و دهیاری عرض کردم و الان هم همینجا اعلام میکنم، بنده و مجموعهی شرکت ماپ آمادگی داریم بحثهای فنی کار رو به مجموعه اجرایی دهیاری آموزش بدیم و حتی نظارت هم داشته باشیم بر فرآیند کار، بدون هیچ چشمداشت مالی. مسالهی زمین برای احداث مزرعه کمپوست که جزو ارکان طرح هست را هم با رایزنی مقامات محیط زیست و منابع طبیعی و استانداری تا حد زیادی حل شده بود و موافقت کرده بودند دارکلا را بخاطر خاستگاه طرح ماپ استثنا کنند و از منابع طبیعی تکهای زمین برای احداث مزرعه کمپوست اختصاص بدهند. بقیه دیگه به صلاحدید و تصمیمگیری و پیگیری عزیزان مسول محل مربوط میشود. ارادت.
سه شنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۲
متن آن در لینک بالا در دامنه
ه
محمود تقیزاده
شرحی بر یک تزریقات
که حکم مَطب داشت
ایشان آقای محمود تقیزاده اوسایی است که در محل بزرگ دارابکلا، تزریقات داشت که حدِ مَطب مشهور بود. او در این جا مراسم عروسی فرزند آقای عقیل بابویه حاضر شد. دوستی خواست ازو یاد کنم. و من هم تزم در اصل، هستیادِ اشخاص است تا یادبود.با اَسَف یادبود رسم شد. حال آن که تا هستیم برای هم باید هستیاد یا هستبود بگیریم. حال که وی هست وی را معرفی میکنم. او متولد ۱۳۲۰ هست و شعر هم، بلد. در محل ما مرحوم کلثومخانم همسر محروم میرزاحمد دباغیان قدیمیترین آمپولزن بود. جایگاه دوم از آنِ ایشان محمود تقیزاده بود. (جایگاه سوم تزریقات محل هم فکر کنم مال همسرم خدیجه بود. بگذرم.) او محمود آمپولزن اینک هم، به روایت دوستم خیلی سرِ حال هست. دخترخانم محترمش نیز پزشک است در قائمشهر. دخترخانم محترم دیگرش هم مامایی گذرانده. پسرش هم آقا مهندس برق است. خود حافظهی بسیار بالا داشته لابد به ارث رسانده. سلامت باشند. او دوست من هم هست. اتاق تزریقات وی کنار خیاطی آقای مقتدایی در تکیهپیش بود روبروی خونهی مرحوم حاج حسین رجبی زیر ساختمان مرحوم آقا سیدآقا صباغ مرحوم حاج سیدابوالقاسم اذانگو. در شرکت دشتناز هم همین کار تزریقات را گویا میکرده. از حاج غلام یزدانی بایت زحمت تهیهی تصاویر ممونم. سلام گرم شِخ عَی لَکبِر اِوریم را به وی برسان غلام. والسلام. تمام. دامنه.
...
...
شرحی برین سه عکس
رفتند زردکیجا بکَنند (=شهریها بخوانند: قارج) عبدالرحیم آفاقی را هم این مرتبه با خود بردند. هر چهار تا هم فامیل من هستند. عبدالرحیم فامیل مادری، سید علی اکبر موسوی فامیل پدری و سید رضی و حجت هم فامیل سببی. کَندید و آمدید خلوتی خوردید. سپس عکسو به صفحهی شخصی خط یک مدیر فرستادید و دلشوری شورشوری دادید. چون باخبرید مدیر زردکیجاپِلا دوست دارد. باشد! دارم برایت حجت. یاد داشته باشیم همه که قارچ عامل اصلی حفظ و تکثیر گونههای جنگل است. آن را خواهشمند است دامنه از همگان، که عین صیدِ بیرحمانهی تِرال (=کشیدن چندین تور ماهی در پشت کِشتی و کِشندهها که برای کفروب همه را جمع میکند و نسل ماهی و آبزیان را میزند) نچینید. تک و توک کَنی کنید. یک جا همهی زردکیجا را از دَم درو نکنید. چون مواد قوی آن پای درخت برای حفظ گونههای گیاهی و دوام جنگل خیلی حیاتیست.
عبدالرحیم آفاقی:, سلام استاد و فامیل عزیز ممنون از شرح پربار شما این مرتبه هم مرا با خود نبردند بلکه سه نفری رفتند و بعد از کمی گشت و گذار و چیدن مقدار کمی زردکیجا در یک جای خلوت و دنج نشستند که صبحانه و نیمرو صرف نمایند ما هم با دیدن یهویی آنها دلمان نیامد خلوتشان را بر هم نزنیم و این بود که مزاحمشان شدیم و بعد از پذیرایی برگشتیم از همینجا هم از آن سه بزرگوار تشکر و امتنان دارم آن سه تفنگدار قرار بود بروند جاهای مخصوص که خودشان می دانند باز هم بکنند نعمت خدادادی زرد کیجا را. نمی دانم همچون صید ترال توانستند وانت را پر کنند یا نه. البته بعید می دانم چون زرد کیجایی پیدا نمی شود مهم ورزش چیدن آن هست و بس. از کوهکنوردی هم بهتر و بالاتر است چون باید همزمان چشم, گردن , دست و پا و کمر و حس لامسه و چشایی و بویایی همه با هم کار کنند تا بتوانی مقداری از آن را بکنی در ضمن حفظ مسیر هم مهم است وگرنه در صورت گم شدن جار می زنند و آبرویت در محل و فضای مجازی می رود اگر قرار بر ماندگاری زردکیجا در جنگل داراب کلا و حفظ و تکثیر آن باشد به نظرم باید برای آن همچون چوب مقررات وضع نمود. تندرست و پاینده باشید.
سلام جناب عبدالرحیم. ۱. منم ممنونم که شرحم بر تفرّجتان را «پربار» توصیف کردی. طبعات پسندیده است پس. ۲. آهان! پس تصادف کردین با هم؛ چه حُسن تصادفی هم. ۳. مهم این که کانون متنم را خوب گرفتی و عبارت درخشانی بدان افزودی، این عبارت بسیار کنایه با طعنهی سنگین: «نمیدانم همچون صید ترال توانستند وانت را پر کنند یا نه.» از حجت بر میآید. ۴. اصطلاح سه تفنگدار هم جالب بود. مرا یاد آن فیلم اکشِن فرانسوی با صحنههای باز و فراخ انداختیام که ماجرای آن دزدیدن سه دختر است و باقی ماجرا و زردکیحا. بگذرم که جیزه!! ۵. خبر نداشتم که زردکیجا کَنی اینهمه حسها بسیج باید بشود به قولت: «چشم, گردن , دست و پا و کمر و حس لامسه و چشایی و بویایی» ۶. من فرق مَرکلاه و زردکیجا را نمیدانم، زردکیجاچینی هم هنوز نرفتم. شاید باری تفریحی که من فقط تِمشاچی بودم و کبابش را خوردم در همان جنگل با حمید عباسیان، اوسا آقای فلاح، محمد آهنگر دهیار در زمان دوره قبلیاش... ۶. تزت جالب بود که فرمودی: «همچون چوب مقررات وضع نمود» باید برای زردکیحا.
سلام آقا اسماعیل آهنگر فامیل گرامیِ من. من پس، چی؟ به من سلام نا؟! کشکولی.
سلام آق حجت.
مدیر مگه قابضِ عضوهاهِه؟؟!!!
سلام حاج سید رضی گرامی. سخاوتت بر من معلوم و اثبات است. مِرِه هر که رِم بَکشِه، اونجا نمیرم! چشم سلامتان را خواهم رساند. الآن تینار هستم. هر وقت آمد میرسونم.
سلام جناب حجت الاسلام استاد آسید حسین آقا شفیعی دارابی. این علامت شخصیت شماست که حُطام دنیا -که دنیازدگان را همواره از آن حذَر دادید- آن استاد فرزانه را به کام خود نمیبلعد. این پستتان را دوست دارم، چون اساساً هر عضو از شاخصهای زندگی خود میگوید برام جاذبه دارد. آدمی هستم تشنهی دانستن سبک زندگی معنوی افراد و نیز علاقهمند به زوایای آموزندهی تجربیات شخصی. ازین روست هر ماه، یکی از کتابهایی که برای مطالعه پیشخوان میز خودم قرار میدهم، شرح حال علما و دانشمندان است. از دأب اخلاقی شما در پسزدنِ تشریفات زائد خوشم آمد. این یعنی ابا از اَشرافیت.
حجت رمضانی:سلام بر آقا مدیر،زرد کجا چینی وداستان های سری ،ازهردارابکلایی عزیز که ازمسیرجنگل با کیسه پراز زرد کیجا که ازجنگل برمی گردند سوال بفرمایید چیزی چیدید میفرمایند ندانه بعد سوال کنید کجا کندی میگن دور هاکن اینجاش جالب هیچ کس حاضر نیست جایی که دشت کرده را لو بدهد تا بعدا برود پاک چین کند ،من هم نمی گم کجا کندم خیلی چیدم کیلویی ۲۰۰ فروختیم ،فقط یه جا را از لیست محرمانه خارج می کنم،بعضی ها میگن وه نمک ویا به نمک ،حالا بفرما این راه واین جاده.آقا ابراهیم سهم جناب عالی محفوظه آقای آفاقی هم دوره دیده ودنیای دیده هستند ازطریق جی پی اس ردّ ما را زدند که ما ضِد زدیم وتحت پوشش ایشان را ازمسیراصلی خارج کردیم این است نتیجه کار سری که خیلی بهره برداری کردیم.
سلام رفیقم قاسم لاری. حموم زیروان بهشهر چی؟!!!! اونم کفِ پا را شفا !!! میدهد؟!! کشکولی گمانم شد.
سلام مجدد استاد حاج آقا آسید حسین شفیعی. خیلی دوست دارم حاصل و بروندادِ این نشست جالب را بدانم. زنده که نمیتوانم حاضر باشم. نتایج را اگر تدوین کنید، طالبم. چون واقعاً شخصیت عظیم حضرت جعفر طیّار -سلام الله- را دوست دارم. نکات سرفهرست زیر عنوان شما هم بدیع به نظر میرسد. تازگی دارد چنین توجه به آن هجرت صُغرای مسلمانان در اسلام.
...
یک توضیح عاجل برین تصاویر
دیشب آشیخ محمد بابویه با پروژهی تحقیقی بِکر خود تحت عنوان «نسل ابن بابویه» تشریف آوردند پیشم؛ که کتابش را پیش از چاپ بررسی کنم و مقدمهای بر آن بزنم. کارش را یک نمونهی اعلا یافتم. هنوز محتوای آن را آغاز نکردم اما تورق و مرور اولیهام مرا به این حتم حالی کرد که کاری ستودنی و ماندنی صورت داده است. امید است دامنه بتواند سامانِ این کتاب را بهسامان کند. نشان تواضع شیخ محمد است که کار بزرگ خودش را به منِ کوچک سپُرد. ولی چون مال ببخیل محلهی زادگاه من با کمالی از اشتیاق پذیرفتم که بررسیاش کنم. برای دامنه نویسنده و نوشته یک ارزشِ بیعدد دارد. حد ندارد. سخاوت و بذلِ شیخ محمد -رفیق دیرین و فرهیختهی من- و حاج علی ملایی -رفیق محبوب دبستان تا الآنم- مرا به شرم، آجین کرد که هم یک جعبه نارنگی و هم یک جعبه انارِ خوشمزّ محلی برام چیندندُ آودند. ممنونم.
سلام بردارم آقا غلام. من بیتقصیرم! انَا مظلومٌ. اما همواره به اون هیکلت و چشمانت میخورَد که بادیگارد (=محافظ قدرتمند ثروتمند) میشدی. کی را من نمیدانم ولی تهران! نشانی بدی جذبت میکنند! هر چند تو خود با گل و گیاه جذبت گیراست! کشکولی شد. باید بیام مازکندِل تو را ببینم؛ عسل ندادی، ندادی. ماز را باید از نزدیک ببینم! کلاه توری مرا مهیا کند نیش نزنند. بگذرم.
یادداشت روز دامنه (۷)
چه اتفاقی افتاده بود؟!
ساوه. شهرک کاوه. دامنه
به نام خدا. سلام شریفان. میخواستیم روزی روَیم طرفی، طفره رفتیم و سر از ساوه و کاوه در آوردیم. کُنجی -نه از سرِ عُزلت، که از رویِ فُرغت- کنار زدیم. انجیری که از دیوار بیرون زده بود چشم ما را رُبود. چِلّه کشیدیم و چند کالی کَندیم. مَرده از تکونخوردنِ انجیردار (=درخت انجیر)، خود را به خیابان رساند. شروع کرد به اوقاتلخی: حیا نمیکنین؟! مال حرام قورت میدین؟ و چند واژهی برهنهی دیگر. من، تحقیر بهوِفور -دفعات در دفعات- شدم در عمرم، حتی اخیراً، هم، اما نه حدِ دستِ سِفتِ این مرد ساوجی. شُست ما را از بُرّانی الفاظش. چنین مواقعی من کنار میکشم دَم فرو میبندم. اما از هشت تای دیگر مگر دو تاشون لَس (=کوتاه) آمدند؟! لیچار که نه، الفاظی بهمراتب مغزِ استخواندارتری نصیبش نمودند، بارش کردند رفت. بگذرم؛ فکر میکردم روایت یا عبارت را درست پای منبر و محفل شنیدم که اگر چلّهی درختی از بارو بیرون زد عابر حق چیدن دارد و خوردن. من صد البته لُقمهی لُقمان را چرب میدانم ولی شکم وقتی به قار و قور آمد، لُقمهی اِشکم را چربتر میبیند. چهار تا کال انجیر، زنجیر شد پایمان و لجام بر دهانمان. ای وای. در محل ما زادگاه دارابکلا چله چه بیرون باشد و چه درون آدم خواست بخورَد این پا و اون پا نمیکند؛ راحت میخورَد. انجیر را که اصلا" در مِلک و مالکیت هیچ کس حساب نمیکنند. انگاری انجیر رزق عمومی و مال جَدّی همه است. بگذریم. بریم به سمت آن طرفی که باید طی میکردیم؟! هفت تا رفتند همان طرف مقصد، من و رودیا هم آمدیم نیزار و دلیجان . والسلام.
نقشهی روند اشغال
فلسطین در ۷۵ سال اخیر
فاصله تلآویو،
تا نزدیکترین سایت موشکی سپاه
نقشهی غزه فلسطین
یادداشت روز دامنه
تصوّر موقعیت نوار غزه و کرانهی باختری
به نام خدا. سلام شریفان. میدانم همه بلدین. اما میخواهم بار دیگر فلسطین را که دو تیکهزمین جدا از هم -شامل نوار غزه و کرانهی باختری- است تصوّر موقعیتی ذهنی کنیم. فرض کنیم در دارابکلای میاندورود هستید همه. لطفاً رو به قبله کنید خود را. حالا کامل برگردید به سمت مخالفِ قبله که قبله در پشتِ سرتان واقع شود. اینک سمت چپِ چشم و گوشتان را -که به سمت غرب و غروبگاه آفتاب است- تا حدود ۲۹۰۰ کیلومتر صاف مسافت دهید. آن جا فلسطین است که البته فاصلهی آن با نزدیکترین سایت موشکی سپاه در ایلام و کرمانشاه، کمتر از ۱۱۰۰ کیلومتر است؛ یعنی تلآویو پایتخت اسرائیل در تیررَس موشک شهاب ۳، سجّیل و قدر و چند موشک نقطهزن و بالستیک دیگر قرار دارد. منبع (نقشهی مستطیلی افقی را بنگرید) حالا همینطور که مخالفِ قبله نشسته یا ایستادهاید دو نقشهی فلسطین مستطیلی عمودی را نگاه کنید. آن بالا جنوب لبنان است که در اختیار حزب الله لبنان است. کمی سمت راستش جولانِ سوریه است که از اکتبر (آبان) سال ۱۹۷۳ میلادی با جنگ در اشغال و تصرف مطلق اسرائیل است. رنگ سبز موقعیت فلسطین را نشان میدهد که از ۷۵ سال پیش تا اکنون به مرور اسرائیل همه جا را گرفته و فقط دو نقطهی جدا از هم را برای فلسطینیها باقی گذاشته آن هم با هزاران بار حمله و کشتار آنان و نیز محاصره و حق نداشتن دولت و ارتش. غزه زمانی دستِ "ساف" (=س: سازمان. آ: آزادییخش ف: فلسطین) بود که رهبریاش چندین سال در یدِ مرحوم ابوعمار یاسر عرفات بود که اینک آقای محمود عباس آن را در کرانهی باختری برعهده دارد با حکومتی به اسم "خودگردان فلسطین" که حق داشتن ارتش و چندین چیز دیگر را -مطابق مفاد معاهدهی سازش با اسرائیل- ندارد! میمانَد آن زیر نزدیک صحرای سینای مصر، نوار غزه که در دست حماس و جهاد است. حالا از دارابکلا تا سهراه به عرض ۶ الی ۹ کیلومتر و در جاهایی هم کمتر تا ۴۶ کیلومتر به صورت ذهن و فرض برو به سمت بهشهر. (نقشهی نارنجی رنگ را ببین) این میزان خاک با این طول و عرض -با جمعتی انبوه بالغ بر دو میلیون فلسطینی آواره و زادگاه- میشود باریکهی غزهی فلسطین که به کرانهی باختری راه ندارد. البته غزه چون وصل به دریای مدیترانه است موقعیت ژئوپلیتیکی دارد. بقیه هر چه هست به رنگ سفید، اسرائیل اندک اندک و گاه، یکباره اشغال کرده است. خودِ غزه و جنوب لبنان تا نزدیک بیروت هم، چند سال پیش در اشغال نظامی اسرائیل بود که مقاومت آن را پس گرفت. هدفم یاددادن نبود، بلد بودین. خواستم فقط با هم مرور کرده باشیم. میمانَد سیاست خانهسازی اسرائیل که در قالب شهرکسازی در خطوط مرزی با خانههای فلسطینیها در کرانه و غزه با ساکنکردن یهودیانی که از کشورهای دیگر صید میکنند و آنان را به این شهرکهای میآورند. به قول فتوای اخیر الازهَر هیچ کدام از شهروندان اسرائیل غیرنظامی محسوب نمیشوند همه نظامیاند. شهرکهای اسرائیل با هدف محدودسازی خاک فلسطین تعقیب میشود آن هم به همراه کیبوتص (=خوشهبندی جامعهی مهاجرین اسرائیل بر پایهی مزارع روی خاک اشغالی مردم فلسطین) شاید روزی دگر این مسئله را کمی بکاوم. بگذرم.
شفیعی مازندرانی: السلام علیکم و رحمه الله آقاابراهیم عزیز.
بر گوش این دو یاسین بخوان و بگو :
کوری عصاکش کوری دگر شود
دعاگو شفیعی مازندرانی
سلام جناب حجت الاسلام شفیعی مازندرانی. مصداقی بود شعر شما استاد و شاعر ارجمند. بلی، باید در گوش این دو تا خائن به فلسطین و خائن جانی به ایران همینی که شعر کردی گفت: یک فرد کوردل، عصا گردد یک کوردل دیگر را. عالی بود مضمون و مصادیق، استاد. سپاس.
یادداشت روز دامنه
نیمنگاهی به دو مسئلهی روز جهانی
ستیزهی اسرائیل با فلسطین و غرب با روس
متن آن در لینک بالا در دامنه
سید یاسر موسوی: سلام جناب طالبی خواهش میکنم پوزش چرا ما ممنون شما هستیم و منت میگذارید. مطالب روشنگرانه و ارزشمند شما واقعا جای تقدیر و تشکر دارد و هر انسانی در مقابل این جنایت باید عزادار و ناراحت باشند از جناب امیر رمضانی هم بابت مطالب مفید و روشنگرانه اش نهایت بهره میبریم الحمدالله زمینه یادگیری در همه زمینه ها به لطف اساتید حوزه و دانشگاه اینجا فراهم هست به امید خدا که استمرار داشته باشد.
جناب آق سید یاسر سلام. از بذل عنایت آن دوست انقلابی و حاضر در صحنه سپاسگزارم و از استقبالت ممنون. هدف مدرسه فکرت هم آشناییدادن همدیگر به افکار و تحلیلها و آراء و اندیشه و تفکرات یکدیگر است و آگاهییافتن از مسائل روز و موضوعات مهم دیگر.
جناب آق سید موسی سلام. تصویری جدید بود. تا به حال مشاهده نکرده بود. جزوِ اسناد دفاع مقدس حساب میآید. آبروی معنوی و ماندنی خاندان متدین و آبرومند و شرافتمند شماست این شهید غیور و مؤمن بیتتان. روح و روانش را از همین لحظه احترام و سلام و سان میدهم. بزرگوارهای محلاید نسل مرحوم آق سید محمد صباغ.
یادآوری مدیر مدرسه فکرت
مقررات مدرسه الزام میدارد از ارسال متنهای کپی درین صحن خودداری اکید کنید. برخی از متنهای بالا، کپی است و بازارسال و این مخل این صحن است و قرارش بر تراوش فکری خود اعضاست. همه به نحوی به این سایتهای خبری و اخبار و متنها در فضای مجازی دسترسی دارند، پس نیازی نیست درین صحن همان کپیها را بار گذاشته شود. لطف کنید رعایت کنید و مقررات مدرسه را نادیده نینگارید. در صورت مشاهدهی مجدد، متن حذف میشود و تذکر به ارسالکننده صادر میشود.
شهید سیدباقر صباغ دارابی
خاطرهی سید موسی صباغ از نحوهی مطلعشدن خبر شهادت برادرش شهید سیدباقر صباغ دارابی: آخرین لحظات شهادت شهید صباغ که داخل بلانکارد قرار داده شده ،و در پشت عکس هم تاریخ و محل شهادت هم ذکر شده است. محل شهادت : قله خلوزه 1 . نزدیک شهر پنجوین عراق تاریخ شهادت : صبح جمعه 29 مهرماه 62. بنام خدا ساعت 3 بعد از ظهر کنار مغازه آق سید اسماعیل صباغ (تکیه پیش قدیم ) وایستاده بودم که شهید محمدحسین آهنگر با موتور هوندای 125 بطرفم آمد سراغ سید کاظم و گرفت ؟؟ گفتم هستن منزل . ایشون گاز و گرفت و رفت. چند دقیقه بعد ، آق سید مرتضی شفیعی آمدن درب کتابخانه رو باز کردند !!! منم رفتم داخل ، حاج قنبر آهنگر اخوی شهید آهنگر یه سلام علیکی کرد و آق سید مرتضی یه چیزی در گوشی بهش گفت.!! من از کتابخانه بیرون آمده بودم کنجکاو . که دیدم شهید آهنگر با سید کاظم با موتور از درب پایین مسجد وارد حیاط شده و درب بالا توقف کردند. سلام علیکی با دو نفر قبلی کردند . این هنگام دبیر ، عیسی رمضانی هم وارد شد با سید کاظم روبوسی کرد !!!! شهید آهنگر و سید کاظم راهی شدند.کجا ؟ نمیدانم. نزدیکای غروب زمزمه شد که فردا بازارخیل شهید داره و تشیع جنازه است. من تو این مدت چند بار رفتم منزل سرکشی کردم هیچ خبری نبود. ایام مصادف بود با محرم و صفر که مردم بعد صرف شام ، جهت عزاداری تو تکیه بالا گرد هم آمده بودند. انجمن محل پارچه نوشته ایی در حیاط مسجد پهن کرده بود جهت خشک شدن جوهر به این مضمون شهادت بسیجی....تبریک .. . بعد مراسم . مردمی که از تکیه بیرون آمده بودند با جای خالی اسم شهید مواجه شدند و میگفتند اسم شهید علیرضا داداشی است چرا نام شهید نوشته نیست .؟؟ سید تقی شفیعی ( سید رضا ) عنوان کرد که ما پیکی فرستادیم در مورد نام شهید بازارخیل. منتظر هستیم تا برگردد و مطمئن شویم . بعد نماز من با دلشوره ایی که داشتم چند بار رفتم منزل . بازم هیچ خبری نبود. مادرم داشت توتون تخت میکرد و پدرم هم کنارش . مادرم بعد چند بار رفتن بهم گفت چی شده امشب هی میای خونه بر میگردی !!؟؟ تا ساعت 10.5 شب حیاط مسجد موندم که دیگه تکیه و حیاط خالی شده بود و تکیه پیش هم چند نفری بودند اما درب کتابخانه باز بود !!!در این هنگام شهید آهنگر و حاج عبداله مهاجر و سیدکاظم از ماشین پیاده شدند. چشمم افتاد به تراکت هایی که دست سیدکاظم بود !! که عکس شهید صباغ روش نقش بسته بود. یه لحظه من و سید کاظم چشم به چشم شدیم. ضربان قلبم بالا رفته بود و تنم لرزیدن گرفته بود یه لحظه تعادلم بهم خورد. آق سید محمد شفیعی (آق اسدا...) متوجه ام شد آمد طرفم. گفت چی شد ؟ لال شده بودم فقط با لکنت گفتم سید باقر شهید شد. این مسیر تا منزل با همون حالت لرز طی کردم که الان به پدر و مادر چی بگم داخل حیاط شدم دیدم داخل اتاق یه ده پانزده نفری نشستند و پدرم دم در. مادرم در حال بهم زدن آرد و آب که خمیر کنه و صبح زود نان پخت کند. داخل اتاق شدم . صحبت ها حول محور جنگ و شهید و خاطرات صبر و بردباری پدر ومادر شهدا ، حتی اسمی از پدر شهید حسین بهرامی هم آورده بودند.حاضران در اتاق به ذهنم میاد : شهید آهنگر و حاج عبداله مهاجر و مرحوم حاج سید خلیل حسینی ،حاج رمضان گرجی ( دایی من ) پدر شهید گرجی که جهت صحت خبر آمده بود. بعد نیم ساعت شهید آهنگر گفت دیر شد بریم بخوابیم صبح بیایم. برگشت رو به پدرم گفت خاله شی ( شهید آهنگر با مادرم ،دختر ،پسر خاله هستند). آق باقر شهید شد و فردا هم تشیع جنازه است. امروز ساری بودیم و جسد و دیدیم و سالم مثل یه غنچه ایی لبش شکفته !! پدرم شهادتین گفت و... مهمانان با پدرم روبوسی کردن و رفتن. شهید آهنگر مادرم و صدا زد و یه احوال پرسی گرمی کرد و گفت خاله ، فردا خونه شما جلسه سپاه هست آمدیم برای هماهنگی.صبح زود میایم. ----- ساعت 11 شب است . سید کاظم میگه این شقه های ( 4 نخ که بصورت 4 لایه در میومد) توتون که درون سر (ایوان ) که از تیر چوبی آویزون بوده باید پایین آورده بشه به پشت بام گرمخانه انتقال داده بشه. مادرم معترض شد شقه ها رو برای چی میخواین بر دارین ؟ سید کاظم گفت فردا فرمانده های مهم سپاه از بابل میان .شما برید بخوابید. آقا مرتضی و خواهر کوچیکه بعد انجام تکلیف درسی خوابیده بودند. کار خمیر کردن مادرم هم تموم شده بود و خوشحال که صبح زود نون و میپزه. من و سید کاظم این شقه ها رو با احتیاط گرفتیم تو حیاط پخش کردیم. سید کاظم رفت پشت بام سوچکه (گرمخانه ) با ریسمان و چنگه .یکی یکی شقه ها رو انتقال دادیم به پشت بام.تا ساعت 2.5 شب طول کشید. من و سید کاظم هم رفتیم برای خواب تو اتاق مجاور. تازه بغضم ترکیده بود ( اون موقع 14 ساله بودم سال 62) . با همون حالت گریه خواب رفته بودم ساعت 4.5 صبح با صدای گریه مادرم بیدار شدم. سید کاظم هم بیدار شد و رفت پیشش. مادرم گفت یه چیزی شده ، به من نمیگین . من خواب سید باقر و دیدم .که این لحظه سید کاظم با گریه گفت سید باقر شهید شده !!! سید موسی صباغ ۲, [۲۲.۱۰.۲۳ ۰۸:۵۱] صدای شیون مادرم بلند شد و یکی از خانم های همسایه وارد اتاق شدند. مرحوم سید ابوالقاسم صباغ (موذن محل ) با هماهنگی قبلی خبر شهادت وتشیع جنازه رو اذان صبح اعلان کرد که قبل طلوع آفتاب حیاط پر شده بود از فامیلا و همسایه ها. سید کاظم صبح رفتند خواهر بزرگ که نکا زندگی میکردند رو مطلع کنه که بیارن محل . بهش گفته بود آقا داداش ( مرحوم حاج آقا صباغ ) از مشهد آمده میخواد بره جبهه بیا برای خدا حافظی. اونم با ذوق و شوق راهی شد و در بین راه متوجه عکس سید باقر روی تراکت چسبیده به درب هم محلی ها میشود. آن روز ساری تشیع جنازه 10 شهید بود که جمعیت زیادی به خود دیده بود. بدن شهید بعد تشیع در ساری بطرف محل حرکت داده شد . دانش آموزان دبیرستان 22 بهمن سورک به استقبال هم کلاسی و هم مدرسه ایی شهید در کنار جاده به صف کشیده بودند. تشیع از پاسگاه محل شروع و در حسینیه محل با بدن شهید وداع صورت گرفت و بدن این شهید مزار دارابکلا آرام گرفت. با وجود شهادت شهید طالبی و شهید صباغ در یک تاریخ و یک عملیات تشیع جنازه در دو روز متفاوت انجام گرفته بود. رحمت و رضوان الهی بر شهدا.
بازم سلام آق سید موسی. آن روزها من آق سید عسکری شفیعی تازه از اعزام دوممان به جبههی جُفیر خوزستان بازگشته بودیم. فکر کنم هنوز لباس (=شلوار بسیجی) بر تن ما بود که حس رزمندگی از سر ما بیرون نزند. باید بگویم گرچه دردناک بود موضوع خاطرهات و حتی دلهرهآور و هیجانی؛ اما با بالاترین نُمرهی قبولی آن را متنی فوقالعاده زیبا توصیف میکنم چون در دل خاطره پیرامون را هم لحظه لحظه وارد داستان کردی. میره برای بخش سهیدان سایت دامنه. جملات بالا اوج متن تو بود سَدموسی.
شهید سید باقر صباغ دارابی
آق سید موسی سلام. برای بنده هم بارها پیش آمده متنی را با چه زحمت و حرارات و مرارت نوشتم اما در یک بیاحتیاطی و یا برقرفتن همهچیز دود میشد. و مجبور بودم دوباره دست به تایپ بزنم. خواسته بگویم درک میکنم چه میگویی. شاید هم حکمت بود که دوباره بنویسی که واژگان قشنگتر و عبارات عالیتر استخدام کنی که واقعاً هم کردی. آنقدر هم خوب که حتی آقامیثم رمضانی خواهرزادهام هم متنت را نظر گذاشت. سپاس. خوبی متنت این بود ماجرا را با سوز و گداز پیش برد. درود. آق سید موسی این نشان نظم و همت است. در واقع به معتقداتت مربوط است که برای چنین کاری اینهمه ارزش و منزلت قائلی. چه عکس مهمی هم بود. صحنهای دلخراش است ولی پیغام بلندی دارد به مخاطب. خدا شهید سیدباقر صباغ را که شهید همهی ما حساب میآید شفیع ما قرار دهاد. آمین. چون انسانی اخلاقمدار و باتقوا بود و مادرت هم خیلی راست و صادق ازو شخصیت ارائه کرد. و این تصویر شهید بیت شما جناب آق سید موسی واقعا" انسان را به صدها بار فکرکردن وا میدارد و اینروزها که قدرتهای کثیف دنیا دست اسرائیل را باز گذاشتند در هر نوع و اندازه جنایت در غزه، عکس شهید سید باقر ماجرا را تازهتر کرد که ایران هم روزی، ازینروزهای شیرین ایثار و دفاع و رشادت و ایام تلخ از دست دادن جوانان و پیران و میانسالان داشت، آن هم به مدت هشت سال پیاپی.
امیر رمضانی دارابی: کجایید ای زنام و جا رهیده کسی مر عقل را گوید کجایید کجایید ای شهیدان خدایی برای دومین بار بود که به جبهه رفته بودیم تازه از غم شهید موسی آهنگر دارابی در والفجر سه تابستان ۶۲فارغ شدیم که در مهر ۶۲ والفجر ۴ دو شهید سید باقر صباغ و محمد جوادطالبی را در یادها سپردیم در کامیاران بودیم که بچه های گردان رزمی داراب کلا از مریوان برای استراحت به مقر لشکر ۲۵ کربلا اومدند اونجا بود که حاج نقی رمضانی و شهید عیسی ملایی را دیدم و خبر شهادت این دو شهید را زبان همسنگرانش شنیدم . که حاج نقی میگفت این دوشهید را بار قاطر کردیم به عقب جبهه آوردیم. صلی الله و علیک یا اباعبدالله.
امیرجناب سلام. خاطرهی دلکشی بود. در نقل قول دوستم حاج نقی رمضانی یک روایتی پنهان است که نشان میدهد رزمندگان با چه سختی و کمبودهایی دستوپنجه نرم میکردند و خم به اَبرو نمیآوُردند تا خاک میهن و ایمان مردم و انقلاب الهی مردمی ایران توسط هیچ کشوری دستخوش حتی یک ذره آسیب نشود. قاطر و الاغ دو حیوان زحمتکش و سختیکش در جبهههای کوهستانی حقیقتاً جاهای همهی تانکها و نفربَرها کار میکرد که در نقاط دره و تپه کاربردی ندارند. ممنونم از تراوش قلمت در خاطره.
آق سید حمید (محمدتقی) دارابی سلام. از الطاف آن دوست خوب و پاکسیرتم ممنونم که در حق بنده و اعضای مدرسه دعاهایی زیبا تهیه دید و گذاشت. سپاس از آن رفیق گرامی.
جناب استاد حجت الاسلام آشیخ محسن مهاجرنیا سلام. آقا انتطار میرود در مدرسه فکرت، ما را به بهرهی علمی برسانید.
یادداشت روز دامنه
جهالتِ طرفداران اسرائیل! در ایران
به نام خدا. سلام شریفان. این از جهالتِ مُحرز این نوع از طرفداران اسرائیل است که به جای اینکه از خود بپرسند اینان چرا به صورت همآهنگ و برنامهریزیشده -آن هم با یک تصمیم دسیسهگرانهای دو دولت استعماری انگلیس و فرانسه- از سراسر دنیا به فلسطین آمدند و بر خاک یک کشور دیگر، نه فقط دولت جعلی نژادی تشکیل دادند، بلکه خودِ فلسطینیان را هم آواره، بیخانمان و حتی قتلعام کردند؛ به طوری که امروزه بیش از چند میلیون فلسطینی در بیرون از فلسطین در اردوگاهها (=مُخیّم، خیمهگاه)ی سایر کشورها به سر میبرند و درین اردوگاهها نیز در امن و امنیت نیستند و صدها بار در طول این هفتادوپنج سال مورد کشتار و بمباران قرار گرفتند. کدام نظام سیاسی حاضر میشوند مثلا" هموطن، همسرزمین، همزادگاه خود را هزاران بار با جنگندههای هوایی بمباران کند؟! این کجا اسمش جنگ است! حتی جنگ هم برای خودش قاموس دارد، قانون دارد، حدود دارد، رعایت الزامات دارد. اگر اینان واقعا" متدین به دین یهود هستند -که فقط حرف است و هیچ هم پایبند به تورات و تلموت نیستند- یهود که فقهاش و احکام دینیاش صدها مسئله بیشتر از فقه اسلام است و هزاران نوع محدودیت و بازدارندگی دینی و اخلاقی و انسانی برای فرد یهود قائل است حتی در خور و خوراک و عبادات.
خُب! معلوم است طرفداران اسرائیل! در ایران فقط برای مخالفت با انقلاب اسلامی حاضر میشوند خود را به رنگ اسرائیل درآورند و مُضحکانه برای اسرائیل حق حیات! قائل شوند ولی برای مردم خودِ فلسطین که از همین خاک و آب و تمدن زاده شدند، هیچ حق دفاعی معتقد نباشند و حرفهای بیهوده و عبث بزنند. اینان! ایران را محاکمه میکنند که چرا تز مقاومت؟! دارد؛ اما وقتی میشنوند "اومر پیلو" درجهدار نظامی ۲۲سالهی آمریکایی عضو احتیاط ارتش اسرائیل در تیپ "اسکندورنی" این رژیم از آمریکا به اسرائیل آمده و در همین پنجشنبهی اخیر ۲۷ مهر ۱۴۰۲ "بر اثر اصابت یک موشک ضد زره حزب الله لبنان به هلاکت رسید" از کنارش آسان رد میشوند و حاضر نیستند بگویند آمریکایی از آن سرِ دنیا آمده چرا برای جنگ با مسلمانان آمده است. فقط بلدند "نه غزه! نه لبنان" سر دهند! بگذرم. این قماش حتی حضور ارتش تروریستی آمریکا را در منطقهی مسلمین را نافع و مناسب! میدانند. اباطیل اینان بُطلانی واضح دارد. و ثابت است بدجور از محور مقاومت ویار گرفتهاند و به غیظ و غضب آمدهاند.
دعای حضرت بوسف ع : رساله باقیات الصالحات در آخر کتاب مفاتیح الجنان، باب اول: اعمال شب و روز، فصل اول: اعمال متعلق به مابین طلوع فجر تا طلوع آفتاب؛ تعقیبات مشترک که بعد از هر نماز خوانده می شود؛ سیزدهم: کلینى و ابن بابویه و دیگران، به سندهاى صحیح از امام صادق علیه السّلام روایت کرده اند: جبرییل در زندان نزد یوسف علیه السّلام آمد و گفت: پس از هر نماز بگو: اللهم اجعل لى فَرَجا و مَخرَجا. خدایا براى من گشایشى و راه بیرون رفتن از مشکلات قرار ده، وارزُقنى مِن حَیثُ اَحتَسِبُ وَ مِن حَیثُ لا اَحْتَسِبُ و از جایى که گمان مى برم، و هم از جایى که گمان نمى برم به من روزى ده.
انارچینی باغ
حجت رمضانی (اول آبان ۱۴۰۲)
...
انارچینی باغ حجت رمضانی (اول آبان ۱۴۰۲) از راست: آق سید موسی صباغ. آق سید علی اکبر موسوی. محمدابراهیم شهابی. حجت رمضانی. چند احتمال روی این تصاویر: کمی بعد.
تکمیلی پس از ارسال:
یک: حتما" غذایشان زردکیجا است. چون اخیرا" یک خلال از جنگل چیدند. دو: لابد گوشت گران بود، گیاهخوار شدند! سه: بیتردید انار برای دامنه در چاله جا خواهد داد حجت! چهار: جای حاج سید رضی اینجا این برا خالی بود! خودم در شگفتم! بگذرم. برکات همهی باغهای مردم افزون.
یادداشت روز دامنه
پردازش یک تهدید از سوی اسرائیل
به نام خدا. سلام شریفان
پخش : نیر برکات وزیر اقتصاد اسرائیل گفت: «برنامهی ایران این است که از تمام جبههها به اسرائیل حمله کند. آگر ما متوجه شویم که آنها قصد هدف قرار دادن اسرائیل را دارند، فقط کسانی را که در جبهه هستند هدف قرار نخواهیم داد، ما به دنبال رأس فتنه خواهیم رفت که ایران است... مقامات در ایران خواب خوش نخواهند داشت و ما اطمینان حاصل میکنیم که اگر خدای نکرده جبههای را در شمال باز کنند بهای سنگینی بپردازند... لبنان و حزبالله هم بهای سنگینی خواهند پرداخت، نگاه کنید به بهایی که حماس دارد میپردازد اما این هم کافی نیست... پیام خیلی روشن ما این است که دنبال سران ایران هم خواهیم رفت. کی این کار را میکنیم؟ هر وقت تصمیم بگیریم... اسرائیل پیام روشنی برای دشمنانش دارد، نگاه کنید در غزه چه اتفاقی افتاده است. اگر به ما حمله کنید همین رفتار با شما خواهد شد. شما را از صحنه زمین محو خواهیم کرد... اگر حزبالله لبنان بخواهد جبههی جدیدی را در شمال اسرائیل باز کند... ما در واقع ایران را هدف قرار خواهیم داد.»
پردازش: بنده دامنه- این گونه به این تهدید فکر میکند: ۱. اگر بر فرض نقل بالا تماما" نقلی درست باشد، باید گفت: اسرائیل به عملیات روانی روی آوده است کاری که جزوِ پایههای اصلی ارتش اسرائیل است. ۲. نشان میدهد اسرائیل دریافته است کاری که در غزه انجام داده است، نه نتیجه، که بازخوردِ هولانگیزی برای نظام اسرائیل ایجاد کرده است و تا اکنون به هیچ دستاوردی نرسیده است. ۳. گمان کنم با این ادبیات خشن، در واقع خواسته ایران را وادار کند مقاومت را به سازش و یا ترک صحنهی نبرد فرا بخواند. ۴. خواست میان مردم ایران دو نوع فکر ایجاد کند تا با یکدیگر بر سرِ این مسئلهی منطقهای به ستیزهی داخلی برسند. ۵. از زبان وزیر اقتصاد این تهدید را وارد فضای سیاسی جهان کردند که اگر از عهدهی این رجَز برنیامدند بگویند حرف وزیر اقتصاد بود، نه وزیر جنگ. ۶. خواست با دوختن ایران به لبنان، حزب الله را به تردید و خوف بیفکند. ۷. یا هم شاید پیام غیررسمی جدی رساندند که ایران از عواقب واکنش احتمالی اسرائیل علیهی خود، به درون خود مشغول شود و فرصت پرداختن به بیرون را نیابد. ۸. این احتمال هم بعید نیست که به نیابت از آمریکا، فاز بعدی برنامهی فشار بر ایران را به بعد نظامی و حملات از دور بکشانند تا از ننگ عجیب در کشتار غزه خلاصی پیدا کنند. و چند حدس دیگر که از فعلا" موقعیت طرح آن برای بنده نیست. یادمان باشد لاف و بلوف از اساس تبلیغات جنگ است. پوزش یادداشت روز دامنه به شب کشید.
سه شنبه ۲ آبان ۱۴۰۲
متن آن در لینک بالا در دامنه
دامنه به حجت الاسلام شفیعی مازندرانی
ابتدا نقل قول:
«زیر عکس مقام معظم رهبریی دام ظله بنوسید:
تو دستِ آسمان اندر زمینی
بحق، دلدارِ ما را جانشینی
بحقِ حاضرِ غایب ز دیده
گزندی هیچگه از کس نبینی
۳۰ مهر ۱۴۰۲
شفیعی مازندرانی»
نظر دامنه دارابی:
جناب حجتالاسلام حضرت استاد شفیعی مازندرانی سلام. رباعی خوشجنسی بود. هم در آن معارف دینی است، بیت اولش. هم درش دعا به جان یک انسان انقلابی است، رهبر معظم. که شجاع و آگاه در برابر امپراتوریی خشنِ امپریالیسم، ایستاده است. رهبری معنوی سیاسی و بسیار مطلع و خردورز که دنیا را متوجهی افکار و مواضع خود ساخته است.
عالی سرودید استاد. شعری که جهت داشت، جریان داشت، جانب داشت، جهش داشت. همین جوانهزدن است که ذهن را استعلا میبخشد و روح را جلا. سپاس آقا.
سلام امیرجناب. من تا اکابِری درس خواندم. لفظ «دکتر» برازندهی خودت است، خودِ آن رفیق، که اهل دانش و ارزش هستی و از درخشندگانِ زادگاهمان. بنده شاگردی یادگیر درین صحن هستم و بس.
سلام حاج حجت. منم ازت ممنونم با ارسال تصاویر و صحنههای قشنگ از طبیعت محل و چهرهها و حتی باغ حال صحن مدرسه رو عوض میکنی. از من فقط زیرنویس (بدون زیرِمیز) ساخته است. صید تو از کَلّه و کلِه و کلاه و کاخ و کوخ و کمِل و کومه و کوفا و کافه و کرایه و کِرهکف و کَرِه و.... همه و همه درجهی یکه. راستی من حاجی نیستم. هنوز مکه نرفتم. من را همان :ابراهیم» خاشکهخالی صدا بزن.
بمباران خانههای مردم غزه
۲ آبان ۱۴۰۲،
توسط اسرائیل با بمبهای
هدیهی دولتهای منحط غرب
یادداشت روز دامنه
روشنفکرانِ نازُکدل!!!
به نام خدا. سلام شریفان. چِندشآور است بر این قماش خودباختگانِ هویتی و فرومایگانِ فکری، حتی اسم روشنفکران گذاشت. اینان که حاضر شده بودند برای یک فرد -که معلوم شده بود غَش کرده بود و مُرد- آنهمه کشور را آماج هجوم و تحریک به آشوب قرار دهند، اما حتی حاضر نشدند اسرائیل را به علت رفتار جهنمی علیهی فلسطین محکوم کنند؛ حمایت از ملت فلسطین پیشکششان. روشنفکران (=بخوانید تاریکفکران) چنان در آن قضیهی پائیزی دسیسهچینانه، نازُکدل!!! شده بودند که نزدیک بود از غم!!! آن فرد غَشکرده و سپس مُردِه، قالب تهی کنند از بس در دردها!!! با مردم پیشتاز!!! هستند. این روشنفکرمآبانِ حرّاف به این سه انسان خط مقدّمِ مبارزه با ستمگران عالَم که از روشنترین انسانهای روزی زمیناند یعنی سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان، «زیاد نخاله» دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین و «صالح العاروری» رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس (تصویر بالا) نگاه کنند چیزی بیاموزند. که علم و عملشان باهم است و روشفکر حقیقی هستند. حاضرین در محور مقاومت برترین مؤمنان روی زمیناند. این نوع نشستها روشنفکرانه است، نه پُزهایی که این دغلکاران میدهند. عکس دیدار (چهارشنبه ۳ آبان ۱۴۰۲) است سیدحسن میزبان بود برای آن دو بازوی اسلام. یادآوری: سید حسن نصرالله شهدای هفتم اکتبر (۱۵ مهرماه) تاکنون را "شهدای راه قدس" توصیف کرد. و این رمزگفته یعنی آنچه در پیشِ رو داریم نبردی است برای رهایی بیتالمقدس.
یادداشت روز دامنه
بررسی اوضاع روز اسرائیل
به نام خدا. سلام شریفان. حالا که گروه "سربازان سلیمان" توانستند نیروگاه خورشیدی "آشالیم" (عکس بالا) در صحرای نقَب را (جایی بیابانی و مهم در جنوب اسرائیل که ۵۵ در ۱۰۰ خاک فلسطین اشغالی را دربرمیگیرد) زیر حملهی سایبری (=فرمانشناسی کامپیوتری) خود قرار داده و آن را از مدار خارج کردهاند؛ «امانوئل ماکرون» رئیسجمهور فرانسه -به قول رهبری معظم جزوِ «اَشرار عالَم»- هم به تلآویو رفت و گفت: "آمدم تا از اسرائیل برای دفاع از خود، حمایت کنم.... مایلم، بتوانیم با حماس مبارزه کنیم... حزبالله، ایران و کسانی که اسرائیل را تهدید میکنند نباید خطری ایجاد کنند که در صورت هرگونه درگیری، همه بازنده خواهند بود." بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل نیز به ماکرون گفت: "حماس باید نابود شود اما ممکن است زمان ببرَد. اگر حماس بَرنده شود، همه شکست خواهیم خورد و ما، اروپا و تمدن در خطر خواهیم بود." جالب این که «جو بایدن» رئیس جمهور آمریکا شامگاه چهارشنبه ۳ آبان ۱۴۰۲ گفت: «حماس حملات خود به اسرائیل را با هدفِ ممانعت از روند عادیسازی روابط میان تلآویو و کشورهای عربی انجام داد».
فقط چهار نکتهی دامنه: ۱. سال ۱۳۷۱ وقتی پای درس سیاسی دکتر حسین بشیریه (استاد ما در چند درس مهم رشتهی علوم سیاسی) برای نخستینبار با مفهوم مهم "سایبرنتیک" (=قدرت کنترل و برآورد اطلاعات رایانهای) آشنا شده بودم، آن روز مُخم نمیکشید این علم چیست. حالا امروزهروز، حملهی سایبری جزوِ اساس جنگها خصوصا" جنگهای نامتقارن (=نا هم وزن) شده است. ۲. اگر شَریران دنیا، همه یکی یکی به اسرائیل بیاند و بروند، هرگز این نظامِ در حالِ فروپاشی را ناجی نخواهند توان بود، فقط ورق رسوایی خود را پرشمارهتر میسازند. ۳. حرف رئیس دولت اسرائیل هم، نشان درماندگی و استیصال است. از اول معلوم بود ضربهی مقاوت بر پیکر اسرائیل، کاری بود و رفتار جهنمی این رژیم نژادپرست خونین فقط جنون است و قساوت یک کینهی دیرین از مسلمین. ۴. جو بایدن بلاخره پی بُرده عملیات اخیر مقاومت، طرح سازش خیانتبار آمریکا تحت عنوان «صلح ابراهیم» (=اشاره به اسم حضرت ابراهیم ع) میان اعراب و اسرائیل را از بین برده است. چیزی که در اولین تحلیلم گفته بودم. بگذرم.
...
یادداشت روز دامنه
«کهکشان نیستی»
به نام خدا. سلام شریفان. اسناد حجت الاسلام احمدی زحمت کشید زیر پست شبهای مدرسهی بنده سیر معنوی امامقلی نخجوانی را نوشت. خواستم بگویم این رُمان "کهکشان نیستی" هنوز زیر چشمان من است و چند روزی است که دارم مطالعهاش میکنم داستان زندگی آسید علی قاضی است؛ نوشتهی محمدهادی اصفهانی. در تهران نشر فیض فرزان در ۱۳۹۹ به چاپ رسید و عجیب این است در سال ۱۴۰۱ به چاپِ پنجاه و هفتم رسید. این اثر در ۵۵۸ صفحه تنظیم شده و نویسندهاش در نجف آن را نوشته است. اینک یک مسئلهی مهم را میگویم: آیتالله سید علی قاضی طباطبایی (۱۳۲۵ - ۱۲۴۵) هر جا و در فراغتی که در تبریز برایش میسّر میشد دو رکعت نماز میخواند و رفتنِ به نجف را از خداوند میخواست. (ص ۱۳) و همین شد که در سن ۲۷ سالگی به نجف رفت و آن مقام معنوی را به دست آورد و در دل انسانها رفت. در واقع "قاموس معنوی" او تحت تعالیم پدر و امامقلی نخجوانی در تبریز ریخته شد.
قانع نمیشوم هنوزم، که یادداشت روز بنویسم اما از غزهی فلسطین چیزی نگویم. مهمترین خبر برایم امروز این بود که در بیست و یکمین روز جنایت جنگی اسرائیل در غزه، بامداد امروز جمعه (۵ آبان ۱۴۰۲) رژیم اسرائیل همزمان با تداوم بمباران مناطق مختلف در غزه، سومین تلاش خود را برای نفوذ زمینی به غزه -این بار از سمتِ شرق- داشت که بشدت ناکام ماند و گویا برخی از عناصر ارتش اسرائیل در کمین مقاومت افتادهاند.
از سوی دیگر چپ آمریکایی (=تعدادی از منحرفان در درون چپ که بخشی از این جریان فکری خط امامی و ضدآمریکایی اصیل را فعلا" تصرف کردند و سایرین را در کودتایی بچگانه!!! مثلاً به خیال خامشام منزوی ساختند) آنقدر بیکارند هی شب و روز مینشینند گپهای روشنفکرانه!!! به هوا در میکنند؛ رفتاری که "محمدجواد روح" در روزنامهی هممیهن (۳ آبان ۱۴۰۲) آن را با "سبزیفروش و نانوا" مقایسه کرد. صاحبخبران درینباره آوُرد: «جبههی اصلاحات، نه جبهه است و نه اصلاحات، و نه تنها دچار دو دستگی، بلکه گرفتار چنددستگی است... صرفاً عدهای دور هم جمع شدند، نشستند، یک چای خوردند و بیرون آمدند. در واقع، اگر به جای این...، اگر چهار نفر سبزیفروش و نانوا و... هم دور هم مینشستند، میتوانستند...»
جناب آقا مصطفی دارابکلایی سلام. هیچ فعالیت فکری مؤثرتر از نشست با نوجوانها نیست، واقعاً و قلباً خرسند و متشکرم. شهید حجت الاسلام آسید جواد شفیعی چندین نوجوان دارابکلا در اواخر دههی پنجاه و اوائل دههی شصت مستقیم کار فکری کرد. هنوز هم آن افراد اثرات آن اقدام سیدجواد را در خود احساس میکنند و حتی سربهراهِ همان خطدهیهای آن شهید متفکر هستند. ازت جانانه ممنونم دست به این فداکاری فکری میزنی. سلام برین حلقهیتان. این عکس هم عالیتر افتاد.
سید موسی صباغ ۲: سلام آق ابراهیم. دیروز با یکی از دانش آموزان سه دهه قبل مرور خاطرات داشتیم. عنوان میکرد که فلان دبیر رو بخاطر تنبیه بدنی زیاد نمی بخشم . بهش گفتم که حالا بخاطر من ببخشش. عنوان کرده بود که چند سال قبل بخشیدمش. بخاطر اینکه در تربیت دینی و قرآنی خیلی بهش مدیونم بخاطر نقش ایشون راه صحیح زندگی رو پیدا کردم و .... این نشست ها در تعیین سرنوشت شخص در زندگی ، شکل دهی شخصیت ، مسیر زندگی . ..تاثیر گذارند. پیشنهادم اینه که این نشست ها مستمر یابد و در زمینه تلاش علمی و کسب مدارج علمی و راهیابی در مسیر دانشگاهها بیشتر مورد توجه قرار گیرند .
سلام آق سید موسی. به سه مسئلهی مهمی اِشعار داشتی: ۱. نقش سازندگی فکری معلم. بله من هم به بالاترین اثر توسط معلم متفکر معتقدم که اثرش اگر فکورانه باشد تا پایان عمر با فرد باقی میمانَد. ۲. استمراریشدن نشستها. این هم با شما موافقم. زیرا هر کار فکری اگر ممتَد نباشد و منقطع (=بریده بریده) و حتی مَقطعی (=روزی آری، روزی نه) باشد دیرپا نیست و فکر به فرد نمیدَمد. ۳. گفتی منتهی به مسیر دانشگاه شود. این را هم کامل موافقم. چون دانش عالی را باید در دانشگاه گذرانْد. هر مسیر دیگر سرخوردگی و خودبسندگی به وجود میآورَد. از بینش و دانشت متشکرم. نیز ازینکه به این نظری که زیر پست یک عضو نوشتم، توجه نشان دادی خشنود شدم.
یادداشت روز دامنه
«کهکشان نیستی»
یادداشت روز دامنه
شیعه به منزلهی عُمّال ائمه ع
کتاب «کهکشان نیستی« و کتاب "حضرت حجت" آقای بهجت»
متن آن در لینک بالا در دامنه
جناب آقا مصطفی دارابکلایی سلام. سپاس. یقین دان چنین کاری در ردیف کارِ صالحان است. همین فرمودهات که نوشتی: "ادامه دهنده راه شهدا باشیم" خود محکمترین آرمان است و چه ارادهای بهتر از ادامتِ مَدامِ این مکتب و منهَج (=راهوسلوک) و مقصد؟
حجت رمضانی سلام آقا ابراهیم ممنون ازاعلام موضع به حق جناب عالی درخصوص مردم فلسطین خصوصا غزه ،اول صبحی میخوام مزاحم بشم درتحقیقات ومطالعات خودتان وقت کردید یه خبر مختصر ازاین دختره بی چشم رو ببین می تونی دربیاری ما نگران حالش هستیم .بابلی کیجا ره میگویم.انگارفنا بهیه.
جناب حاح حجت رمضانی دارابی کوی طالقانی اول و دوم سلام. اعلام موضع من نسبت به مردم مقاوم در برابر ظالمین دنیا و مُسلم و مطیع پیش خدای یکتا که امروز غزهی فلسطینِ همهی مؤمنهای دنیا تازه نبوده، همیشگی بوده و همواره. این بیست و دو روزی هم هنوز نشده بیام صحن ولی از فلسطین و اسرائیل (=بخوانید پایگاه نظامی آمریکا و اروپا) نگویم. به قول نویسندهی کتاب حاج آخوند اسرائیل "نوک سرنیزهی غرب" است. آری حجت این نوک خونین سرنیزهی غرب باید روزی کال و آنگاه کامل شکسته شود. فرمودی: یه خبر مختصر از فرد "بابلی" بدهم. من نمیدانم از چی صحبت میکنی حجت. راستی! عکس مرحوم بابات را پروفایل کردی. سالگردش هست مگر؟ خدا رحمت کند . هر وقت میآمدم کوی شما در طالقانی اول، همیشه یک توقف پیشش میکردم سر فروشگاهاش کنار مسجد. خوشرو بود و بشدت اخلاقمند.
سلام دوباره حجت. من حتی اسم چنین فردی را در زبانم نمیگذارم. چون آنقدر جِلف و سبک هستند این تیپ افراد که مایهی ننگ است که نام آنها حتی توی زبان بچرخد. بروید از آقایان حزب "اعتماد ملی" حجت الاسلام مهدی کروبی بپرسید که چرا روزی روزگاری همین فردِ پَست و فرومایه را نویسندهی ستون آخر روزنامهی خودشان کرده بودند و خبرنگار ویژههی مجلس!!! همان زمان بارها به خیلیها این ضایعات را معرفی میکردم ولی گو.ششان بدهکار و شنیدار سخن نبود. بعد خود دریافتند که چه گَندی از چاه!!! بیرون زده. بگذرم. آنقدر این فرد و افراد همگونش کوچیک و سُستعنصرند که بنده برای خودم کسر شأن میدانم حتی اسم ببرم.
جناب آسید تقی شفیعی سلام. لطف آن رفیق دیرینم همواره در وجودم حس میشود، ازینکه در صبحگاه، به این بنده هم سلام دادید، ممنونم. خداوند پدرت مرحوم حاج سیدرضا را رحمت کناد که همیشه بنده را گرم میگرفت و محبت عجیبی میورزید، گویی عین دو رفیق. رحمت بر مادرت که از خاندان مرحوم آیت الله شیخ اسماعیل شامیری بود. و خدا بیامرزاد دو اخوی رزمندهات.
سید تقی شفیعی به دامنه: سلام و ارادت ویژه به مدیر پر تلاش، ارزشی ، ولایی و خستگی ناپذیر ، با مرام و انقلابی ام جناب آقا ابراهیم طالبی عزیز خدا رحمت کند والدین گرام و اخوی آق شیخ حیدر مظلوم را ، قدردان زحمات و اندیشه ورزی شبانروزی شما در آخر صحن هستم و و بهره می برم.