دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
آخرین نظرات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

۱۴۵ مطلب با موضوع «سیاست» ثبت شده است

به قلم دامنه: سلام جناب شیخ محمدرضا احمدی. از آن استاد پاک‌زیست ممنونم که در نقد متونم، جهد دارید که خیلی خواهانم، اجتهاد هم داشته باشید رفیق شفیق. چکیده‌ی حرفم این است:
 
 
 
دست‌کم پنج گفتمان (=دیسکورث) در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد که فقط گفتمان آقاخامنه‌ای بر کشور حکومت دارد و هرگز به چهار گفتمان رقیب اجازه داده نمی‌شود از تریبون‌های متعلق به عام حرف‌های خود را بیان کنند. اختصارا" این پنج گفتمان را می‌گویم:
 
 
 
گفتمان سعید جلیلی
 
آقاخامنه‌ای این گفتمان را راه نظام می‌داند و کشور در دست آقای سعید جلیلی است. پیام این گفتمان تقابل دایمی با آمریکا و جنگیدن با اسرائیل است.
 
 
 
گفتمان مسعود پزشکیان
 
آقای سید محمد خاتمی این گفتمان را میانبُر نظام می‌داند. پیام این گفتمان حل و فصل مخاصمات با آمریکا و کشورداری از طریق اعلان صلح با جهان است و ترک سیاست‌های تنش‌زا و خروج کامل از خاورمیانه.
 
 
 
گفتمان حسن روحانی
 
آقای علی اکبر ناطق نوری این گفتمان را درست می‌داند. پیام این گفتمان توزیع قدرت به نخبگان است و عبور از حکومت اسلامی و ایجاد پول و رونق در اقتصاد ایران.
 
 
 
گفتمان نهضت آزادی
 
آقای محمد مجتهد شبستری این گفتمان را آشتی با علم و چاره‌ی کشور از بحران و تحریم می‌داند. پیام این گفتمان پرهیز از ابزارکردن مذهب و پیوستن به روند توسعه و رشد جهانی است.
 
 
 
 
گفتمان مخالفان
 
چند فرد درین گفتمان حضور دارند. آنان خواهان جنگ آمریکا با ایران و تحویل کشور به بازماندگان توسعه و عمران عصر شاه هستند. پیام این گفتمان این است که کشور باید به راهی باز گردد که شاه شروع کرده بود ایران را به سبک تز پهلوی - باستانی بسازد و وارد اقتصاد جهان شود.
 
 
 
بگذرم. شما آقای احمدی شیخ دانشگاه‌دیده آزادی سرباز نظام باشی. من اما دارم مسائل را معرفی می‌کنم و تابع و مقلد و تحت ولایت هیچ احد نیستم الا احد که الله است. شما حتی شاید درست بدانی مرقد آنچه گفته شد درست بود. من اما دیدم آقاخامنه‌ای گفتمان سعید جلیلی را آب و تاب داد یعنی تبیین کرد، اما در تعریف گفتمان دیگر در مرقد تحریف صورت گرفت. مرقد هم فقط مال حکومت شد و مِلک طِلق آخوندجماعت پیرو و مقلد حکومت.. ۱۸ ، ۳ ، ۱۴۰۴ دامنه
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۸ خرداد ۱۴۰۴ ، ۱۴:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

خاتمی ۱ و خاتمی ۲ و خاتمی ۳

نگارش ۱۶ ، ۳ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی

دوم خرداد ۱۳۷۶ فقط انتخابات نبود، خروش مدنی، منظم، قانونمند و دموکراتیک ملت نسبت به دو سبک نادرست حاکمیت و نیز دولت تعدیل حجت الاسلام آقای اکبر رفسنجانی بود که هر دو سبک، به حکومت فردی میل و سمت و سوگیری داشت. عامل اصلی پدیده‌ی دوم خرداد، کوشش ناحق قدرت، برای نشاندن نامزد حاکمیت یعنی آقای حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری بر پست دولت از طریق تهییج رأی پوپولیستی بود. و البته کاندیداتوری شخص حجت الاسلام آقای سید محمد خاتمی با کاریزمایی که در خود حمل می کرد، سهم به‌سزایی در آفرینش دوم خرداد داشت. سید محمد خاتمی در این مقطع خاتمی ۱ بود.

 

 

اما خاتمی ۱ خیلی سریع به خاتمی ۲ بدل شد و خود را خاضع و خاشع و خدَمه و پیرو مطلق‌مآب آقاخامنه‌ای کرد و جنبش مردمی و آگاهی‌بخش دوم خرداد را به سرسپردگی به آقاخامنه‌ای فروخت و اهداف اصلاحی‌بخش جنبش مدنی و مدرن آن را با عقب‌نشینی و همدست‌شدن با ساختار قدرت، نابود کرد. از این جا به بعد بود که خاتمی ۲ شروع شد. البته سه سالی هست که او به خاتمی ۳ تبدیل شد.

 

به علت پشت‌کردن به جنبش، آقای دکتر عبدالکریم سروش آقای سید محمد خاتمی را "مذبذب" لقب داد. و نیز به دلیل بحران ۸۸ آقاخامنه‌ای وی و مهندس میرحسین و حجت الاسلام مهدی کروبی را "فتنه" نامید. من اما با آن که آقای سید محمد خاتمی ۲ و ۳ را قبول ندارم، هرگز وی را نه بد، نه فتنه می‌دانم. او فردی هست که قدرت بازیگری سیاسی را ندارد ولی انسان روشنفکر و روحانی آگاه به دنیا و شخصیت دارای محبوبیت و در تضادی آشکار چهره‌ای ناچاره‌جو است. بین دو امر، گیر کرده است. امر ملت و امر قدرت.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۶ خرداد ۱۴۰۴ ، ۰۷:۴۰ موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱ نظر

افکار سیاسی آیت الله مصباح
۱۴ ، ۲ ، ۱۴۰۴ نویسنده: ابراهیم طالبی دامنه دارابی

توضیح: این کتاب را آقای شیخ محمد جواد مهاجری در نشست دیروز به من هدیه کرد. مبنای من درین سلسله‌پست همین منبع است.

 


نظر آقای مصباح:

او در ص ۲۵۵ مدعی‌ست زمامداری ولی‌فقیه برای جامعه‌ی جهانی است و اسلام حکومت واحد می‌خواهد. در نگاه وی مندرج در ص ۲۵۴ "دارالاسلام" یعنی فقط مسلمانان که در آن با لفظ "امت اسلامی" زندگی می‌کنند. و لذا غیرمسلمانان با شرایط خاصی می‌توانند صرفاً "در سایه‌ی حکومت اسلامی"، زندگی کنند آن هم فقط "مسالمت‌آمیز". او در ص ۲۵۶ می‌گوید ولی فقیه فرد اصلح است و می‌تواند جامعه‌ی اسلامی را اداره کند.

 

نظر من در نقد تز مصباح:

۱. جهان نو، زِمامدار نمی‌خواهد. زمامداری عنصری مربوط به عصر پیشامدرن بود و کاریژه‌های عصر جاهلیت ختم شد و بازتولید آن فقط از ذهن‌های پندارگرا ساخته است.

۲. دارالاسلام از نظر من جایش را به دارالانسان می‌دهد، بدون تبعیض و با آزادی برابر همگان تحت عنوان شهروندان.

۳. ولی فقیه اگر هم تز درستی حساب آید، از یک سرزمین با رأی همان کشور نافذ است. سایر بلاد تحت اصول و قواعد حقوقی خود هستند.

۴. در دارالاسلام که حکم کرد غیرمسلمانان باید مسالمت‌آمیز و تحت شرائط زندگی کنند، فکر کهنه و خلاف اخلاق و آزادی عمل جهانی است.

۵. حکومت ولایت فقیه در خود ایران مشروعتش به علت عملکردها خدشه‌دار شد، حق اداره‌ی جهان و جامعه‌ی اسلامی را ندارد.


در مجموع این حرف که اسلام حکومت واحد می‌خواهد یک فکر مَغازی (=جنگجویانه) و یک برداشت انحرافی از دین است. این حرف، نافی حقوق و آزادی بشریت است. ادامه دارد

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ ، ۱۷:۵۳ موافقین ۱ مخالفین ۱ ۳ نظر
 

: اگر من با خانم دکتر عالیه زمانی نماینده‌ی ساری در نشستی شرکت داشتم به او چه می‌گفتم؟

نامه به دکتر عالیه زمانی

پیوست میاندورود 

پاییدن مجلس

حرف جهانی

کلان‌نگری

باج به باندها ندادن

به ایشان درین پنج تا سخن می‌گویم. پیشگاه دکتر عالیه زمانی سلام و سپاس می‌فرستم. در آغاز می‌گفتم پیش از آن‌که نماینده‌ی مردم ساری و میاندورود باشید، نماینده‌ی فضل ادبی پدربزرگت مرحوم شیخ زمانی هستید و فضیلت را عصاره‌ی نمایندگی‌ات کنید تا آنگاه که ازین کار، بیرون آمدید نزد وجدانت و پیش مردم دیارت، شرمسار نشوید که تا پایان، شماتت و سرزنش بخرید. سپس یکی یکی ازین پنج  تا را میان می‌کشیدم:

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۳ بهمن ۱۴۰۳ ، ۱۹:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

اشاره: من در واتساپ می‌کوشم بر پایه‌ی مدل پیام‌نویسی این پیام‌رسان، متنم به عبارتِ "بیشتر بخوانید..." نرسد، مگر از سرِ ناچاری. اما برای این یادداشت من پیشاپیش باید پوزش بخواهم که ازین قاعده بیرون می‌افتد. پس، تا امکان داشتید "بیشتر بخوانید..." را نیز ضربه بزنید تا متنم ابتَر (=دُم‌بریده) رها شود.

 

لطف‌الله به روزنامه شرق چی گفت؟

شروع: خودِ روزنامه نامی نهاد بر سرِ این گفت و شنود، با این ترکیب لفظی: «عصر چریک‌ها : دیالکتیک مبارزه». شناختِ لطف‌الله، چهره‌ی شهیرِ سپهر سیاست ایران، گامی‌ست که خودتان باید بردارید. بلادرنگ می‌دانم که میثمی نابینا را می‌شناسید. پس به پله‌ی بعد، تا کِشم. فقط خالی نگذارم او وقتی شبی از  مرداد ۱۳۵۳ در حال تهیه‌ی یک بمب صوتی در خانه‌ی تیمی بود، دچار انفجار و نابینا شد اما از "مبارزه دلسرد" نشد. حتی گفت: "خدایا اگر نابینا هم شدیم این ترازوی عدالت از دستمان نیفتد." این یعنی آرمان عدالت، بر پیشانی نهضت مبارزین حک بود.

 

لطف‌الله بار دیگر این پیام‌ها را که در عصر شاه شکنجه در کار نبود، ابطال کرد و سرگذشت شکنجه‌ی خود را شرح داد، حتی با محمد حنیف‌نژاد (۱۳۱۷ – ۴ خرداد ۱۳۵۱) داماد مهندس بازرگان، و انسان خداپرست، وقتی شوخی می‌کرد گفته بود "شما نسبت به شکنجه، کمی ذهنی هستید. این طور بود که اگر کسی زیر شکنجه اسم یکی را می‌گفت، خانواده‌‌ی طرف مقابل با او قهر می‌‌کرد."

 

جایی مهم، لطف‌الله حرف حنیف‌نژاد را که به همه حالی می‌کرد خدا را باید در مبارزه حاضر داشته باشند و از هر کس که سُست می‌شد، خدا را به آنان یاد می‌آوُرد، تازه کرد و سندی بر روی تاریخ، ثبت ساخت.

 

تاریخ نشانی می‌دهد چند کتاب، کتاب مبارزه بود و لطف‌الله درین جا هم آن منابع کلیدی را افتاح کرد: تکامل، شناخت، راه انبیا راه بشر، قرآن، نهج‌البلاغه و اقتصاد که حنیف‌نژاد جزوه‌هایی را با نظارت خود وارد فاز شناخت می‌کرد حتی جزوه‌ای در مورد نفت. این کار نقش آموزش در مبارزه را آشکار می‌کند.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۴ دی ۱۴۰۳ ، ۱۷:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

نقل است در زندان «صیدنایا» در سوریه‌ی خاندان اسد و حزب بعث سوریه، در «اتاق‌های نمک به عنوان سردخانه» اجساد زندانیان در نمک نگهداری می‌شد تا از تجزیه‌ی جسد ناشی از رفتار خشن تیم و تیول اسد! جلوگیری شود.

 

این‌روزها «صیدنایا» با «اردوگاه آشویتس» در لهستان مقایسه می‌شود که تاریخ، آن را به «اردوگاه مرگ» توسط نازی‌های هیتلر لقب داد؛ همان جایی که نقل است «بالای یک میلیون نفر پس از شکنجه و گرسنگی و گاز داده‌شدن در کوره‌ها، سوزانده» شدند. مرگ اُسرا و زندانیان، جرم و جنایت محسوب می‌شود در حقوق بین‌الملل و اخلاق ادیان و آداب انسانی جهان.

بشار اسد

و اعضای خانواده‌اش

آرم حزب بعث سوریه

 

پیامبر اکرم ص در اقدامی الگوبخش و سازنده، اسیران جنگی را در ازای یاددادن سواد به ۱ نفر مسلمان، ۱۰ نفر از آنان را آزاد می‌کرد. اما در زندان هولناک صیدنایای سوریه‌ی اسد، شکنجه و قتل، و وضع غیرانسانی خیلی‌بد، حاکم بود. تخمین می‌زنند طی انقلاب مردمی در همین این دهه‌ی اخیر، «۱۰۰ هزار نفر از هر قشر و سنی، ازجمله هزاران زن و کودک، در این زندان محبوس بوده‌اند» و اسم این زندان در مجامع جهانی یکی از «بی‌رحم‌ترین زندان‌های جهان» شناخته شد و لقب "سلّاخ‌خانه انسان‌ها" نام گرفت. با «شکنجه‌های سیستماتیک، قتل‌های فجیع و شرایط غیرقابل تحمل» در این زندان.

 

مسلمانان اما آیا به خاطر فجیع‌ترین رفتار خاندان و نوکران اسد در ایجاد «صیدنایا» چه می‌کنند من مطلع نیستم. هنوز معلوم نیست بازتاب افشای این زندان مَخوفِ دیکتاتور و جلّاد دمشق، به کجا کشانده می‌شود، تحویل بشار اسد توسط روس با یک معامله‌ی شیرین؟! یا... . بگذرم.

 

جمهوری اسلامی ایران اگر ازین زندان خبر نداشت، یک ایراد بر آن بار می‌شود، ولی اگر خبر داشت و چیزی نمی‌گفت، شاید چند چیز، برِش بار شود. ازجمله مثلاً مثلاً مثلاً این حرف که: می‌دانست؟! ولی مددش کرد؟ حتی بازم می‌خواست مددش کند، اما امکان‌پذیر نشد! بگذرم. برگردم به همان عنوان متنم: اتاق نمک!

 

نکته: جا داشت جمهوری اسلامی ایران، برای کوبیدن رفتار خشن دوره‌ی دو شاه پدر و پسر پهلوی با مخالفان و منتقدان، برای دو شکنجه‌گاه زندان «اوین» و بازداشتگاه مَهیب «کمیته‌ی مشترک خرابکاری» که ازقضا این دومی را آلمان هیتلری برای رضاشاه به عنوان هدیه! پیچیده و پیچ‌درپیچ ساخت، این دو مورد را در اذهان، تازه و عبرت نگه می‌داشت. اما نداشت!

 

اشاره: من بازداشتگاه «کمیته‌ی مشترک خرابکاری» در میدان «توپخانه»، در پشت ضلع غربی آن دو مرحله رفته بودم، البته! زمانی که حجت الاسلام آقای علی یونسی وزیر اطلاعات دولت حجت الاسلام آقای سید محمد خاتمی آن جا را از زندان و بازداشتگاه به «موزه‌ی عبرت» تبدیل کرده بود. برید ببینید، واقعاً موزه است و مایه‌ی پند. بگذرم.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۲ آذر ۱۴۰۳ ، ۱۰:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

متن نقلی بدون دخل و تصرف در مورد خاطره‌ی یکشنبه ۲۵ آبان ۱۳۷۶ مرحوم حجت الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی: «از اذان صبح تا ساعت ده به مطالعه گزارش‌ها و تماشای تلویزیون از ماهواره به خصوص مسائل مربوط به بحران عراق، کنفرانس اقتصادی دوحه قطر و سیل کم سابقه سومالی گذشت.

 

گزارش سخنرانی آیت الله حسینعلی منتظری در روز جمعه را دیدم که با صراحت و تندی علیه آیت الله خامنه ای صحبت کرده و از نداشتن صلاحیت مرجعیت و بلکه رهبری و دخالت در امور اجرایی و توسعه تشکیلات پر خرج و فشار روی مخالفان گفته است. به نظر می رسد با اظهارات آقای احمد آذری قمی نوعی هماهنگی دارند و کسانی هستند که هر دو را به صحنه آورده اند.

 

ظهر محسن آمد و گفت با آقای عبدالله نوری وزیر کشور به این نتیجه رسیده اند که مدیریت شرکت متروی تهران را بپذیرد. مطالبی از ایشان در مورد اقدام‌ جدید آیت الله منتظری علیه رهبری نقل کرد و اظهار نگرانی نمود. فاطی آمد او هم از حرکتی که علیه آیت الله خامنه ای شروع شده و احتمال فتنه می دهد و واقعا هم احتمال فتنه عمیق می رود اظهار نگرانی نمود.

 

شب میهمان رهبری بودم درباره حرکت خطرناک آیت الله منتظری به دنبال تحرک آقای آذری قمی مذاکره کردیم و لازم دیدیم که نباید بگذارند دامنه فتنه وسعت بگیرد. آخر جلسه آقایان قربانعلی دری نجف آبادی وزیر اطلاعات و آقای علی اصغر میرحجازی آمدند آقای دری گزارش کامل داد و رهبری تاکید کردند که جریان باید خنثی شود...»

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۶ آبان ۱۴۰۳ ، ۰۸:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

​​​​​​

نقشه‌ی لبنان

نوشته‌ی ابراهیم طالبی دامنه دارابی: آن فرورفتگی که کل لبنان را در بر گرفته، عروس خاورمیانه است؛ نام تعبیری لبنان. لبنان مرکز چاپ جهان اسلام است. نفیس‌ترین کتاب. مردم آن به‌روز زندگی می‌کنند. حتی لباس جوانان آنان شبیه‌ترین پوشش به غرب است. لبنان از بالا و شرق در دل سوریه فرو رفت. حتی سال‌ها ارتش حافظ اسد، لبنان را در اشغال خود داشت و بر آن تسلط می‌ورزید. لبنان راضی هم بود. لبنان فقط از سمت باریکه‌ی جنوب با اسرائیل هم مرز است. مهم این که اسرائیل در همان نقطه، نصف مرزش با سوریه است. اسرائیل، هم مزارع مهم لبنان و هم بلندی‌های مهم جولان سوریه را چندین سال در تصرف خود دارد. آن قسمت باریکه‌ی لبنان در عکس تا شعاع چندین کیلومتر به سمت بیروت در شمال، تماماً در دست حزب الله لبنان است، نه دولت لبنان. همه هم تقریباً مسلح‌اند. بگذرم. اسرائیل در آسیب بزرگ همسایگان قرار دارد. جغرافیای لبنان، برترین محیط نبرد است، چون انباشت کوه، دره، ناهمواری است و جنگ در آن فقط چریکی باید باشد. مصطفی چمران شهید شرف دفاع مقدس و امام سید موسی صدر رهبر کاریزماتیک ایرانی در لبنان، دو مقتدای مقتدر آن زمان‌های دور در مبارزات لبنان با اسرائیل بودند. تفکر دفع اشغالگری، ریشه در اندیشه‌های علمی و عملی این دو چهره‌ی عارف مبارز و اسلام‌شناس مترقی دارد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۲ مهر ۱۴۰۳ ، ۰۸:۲۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

امروز ۷ ، ۶ ، ۱۴۰۳ روزنامه‌ها را دیدم، دیدم چیزی قابل عرضه‌کردن در اخبار امروز و دیروز پیدا نشد، این بود به این مورد از سُویم ورود شد. ← این: از یک سمت، اسلام ضمانت اجرای تمامی احکامش را به عهده‌ی اجتماع گذاشت. از سمت دیگر حکومت را مأمور کرد سیاسات و حدود را «با کمال مراقبت و تحفُظ» اجرا کند. معلوم است چنین حکومتی، موافق طبع عموم مردم امروز نیست. چون علامه، المیزان را سال ۱۳۳۵ داشت می‌نوشت پس آن روز را تطبیق داد که از نظر وی فرورفته در «شهوات و هواوهوس» بود. آرزوها در دو طبقه‌ی مرفه و فقیر آن روز نیز نمی‌گذاشت چنین حکومتی را بپذیرد. چون به نقل از همان جلد ۴ المیزان در صفحه‌ی ۱۶۰، وضع حال آن این بود: بشری که، به دست خود آزادی را در «کام‌گیری، خوشگذرانی، سبُعیت، درّندگی» سلب می‌کرد. لذا از نظر آن اسلام‌شناس، چنین نظامی (سیاسات و حدودش تحفظ و مراقبت شود) «آنگاه موافقِ طبع عموم مردم می‌شود که در نشر دعوت و گسترش تربیت اسلامی شدیداً مجاهدت» شده باشد و بشود. در واقع از نظر وی، تا تربیت اسلامی رخ نداده باشد، امکان نظام دلخواه اسلام وجود ندارد. در فلسفه‌ی سیاسی وی، در صورت امکان تشکیل نظام هم، «مشورت با عقلای قوم» باید یک اصل اساسی آن نظام در نظر گرفته شود. زیرا در نگاه ایشان بعد از رسول ص و بعد از غیبت امام زمان علیه السلام، «بدون هیچ تردید و اختلافی» امر حکومت «به دست مسلمین» است. نیز در دین اسلام، در تمامی احکام اخلاقی و قرآنی، توحید حاکم است. یعنی جای خدا توسط هیچ احدی تصرف نشود. نکته‌ی من دقیقاً این است جامعه‌ی ایران این زمان (امروز که می‌نویسم، هست: ۷ شهریور ۱۴۰۳) با آن زمان (که سال ۱۳۳۵ بود) چه وجه اشتراکاتی پیدا کرده است. منظورم این است چقدر از هم شباهت می‌گیرند. اصلاً اشتراک و شباهت پیدا کرده اند، یا نه. جواب هر جور که شد، نظریه‌ی سیاسی صاحب المیزان درین میزان، درست شناخته می‌شود. دامنه دارابی

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۷ شهریور ۱۴۰۳ ، ۱۲:۵۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

طرح نظری: جامعه وقتی با یک رویداد خبری یا مشکل ماندگاری مواجه می‌شود، طبع آن اقتضا می‌کند آن را «مسئله» تلقی کند. خود لغت عربی مسئله یعنی چیزی که در آن سؤالُ ابهام خوابیده شده باشد که ذهن‌های کنجکاو یا حتی افراد دچار آن مشکل، خواستار روشن‌شدنُ حل آن می‌شوند. اما مسئله‌سازی آن چیزی‌ست که کسانی در صدد برآیند برای هدف‌های خود آن را ایجاد کنند. اتفاقاً هر دو هم، در جامعه به‌گسترگی وجود دارد. جامعه‌ای عاری از مسئله و مسئله‌سازی، وجود ندارد. به عبارتی جامعه‌ی بی‌مسئله نداریم. حالا همین امروز که ۳ ، ۶ ، ۱۴۰۳ است به نظر می‌رسد این مسئله‌ها مسئله‌سازی‌ها وجود دارد. من چند تا را تصادفی نام می‌برم اگر دست داد جلوَش شرح می‌نویسم. خودم هم در آخر به عنوان تست عملی عمدی، دست به یک مسئله‌سازی می‌زنم تا بحث من روشن‌تر به پایان برسد.

 

 

تیتر روزنامه ستاره صبح

چاپ ۳ شهریور ۱۴۰۳ روی حرف غضنفری

 

مسئله‌ها: چند مثال؛

۱. رابطه با آمریکا که مردم با سه نوع نگرش مواجه‌اند: طرفداران تنش، حامیان رفع تنش، قائلان مدیریت تنش. اخیراً حتی آقای مهدی غضنفری که مدیر مدرسه‌ی «حکمرانی» شهید بهشتی دانشگاه دفاع ملی و از حلقه‌های آقای محمود احمدی‌نژاد بود و فعلأ دو سه سالی مدیر «صندوق توسعه ملی» هم هست به آقای پزشکیان پیشنهاد داده است سفارت آمریکا در تهران را باز کند بگذارد سرکنسول آمریکا بیاید آنجا مستقر شود. او گفت سنگی به چاه انداختند که درآوردن آن سخت است. منظورش قضیه‌ی تسخیر سفارت آمریکاست.

 

۲. نه غزه نه لبنان، هم غزه هم لبنان. این نیز یک دوگانه‌ای است در جامعه‌ی ایران. حامیان شعار اول برین نظرند پول و نیروی ایران نباید برای بیرون صرف شود و ایران آغازگر مَصاف منطقه‌ای است. طرفداران شعار دوم چنین امری را عمق استراتژیک ایران اعلان می‌کنند. یعنی هم حیاط خلوت برای ایران و هم حیات امنیت برای ایران.

 

۳. اقتصاد جهانی یا اقتصاد مقاومتی. جانبداران اولی استدلال می‌کنند با اقتصاد نوع اول عین ریل به قطار ترقی و توسعه‌ی جهان وصل می‌شویم. اما واضعان دومی دلیل می‌آورند ایران را به اقتصاد شبکه‌ای جهان راه نمی‌دهند عقل اقتضا می‌کند دست به مقاومت بزنیم و اقتصاد را بومی و ملی نگه داریم و جهادی کار کنیم و اعتنایی به ترس و ترساندن از تحریم نکنیم.

 

مسئله‌سازی: چند مثال؛

۱. کابینه در ایران همواره نقطه‌ی کور کشور بود، عین پیچ‌های جاده‌ی هراز که با چند آینه محدّب (=کوژ، خم، انحنا) حل شد. عکس این نوع آینه را در بالای متن گذاشتم. اما پیچ سیاست در ایران، آینه‌پذیر نیست. هیچ آینه‌ای. نه صاف، نه مقعر (=در گویش محلی: چالوک‌‌دله، یا به فارسی: گود و فرورفته)، نه محدب. علت همین روش مسئله‌سازی است.

 

۲. پیاده به زیارت اربعین شتافتن. این هم در دسته‌ی مسئله‌سازی قرار گرفت. آقای محمدرضا عارف معاون اول آقای پزشکیان در نخستین دستور، امر کرده بود پول اربعین را به وزارت کشور واریز کنند. فکر کنم ۴۰۰۰ هزار میلیارد تومان بود. از همان اولین صدور دستور مالی، مسئله‌سازی شروع شد. دسته‌ی مخالف در کشور دلیل اقامه کردند پول مردم را بدون اجازه نباید صرف هزینه‌ی شخصی زائران کرد و دولتی‌سازی زیارت، خطاست. دسته‌ی موافق گفتند اربعین یک گام دینی، سیاسی و حتی در نظر برخی معتقدان، از علائم ظهور است و نمی‌شود پول این گام را بست.

 

۳. وزیر اطلاعات دولت جدید که نمی‌تواند همان وزیر قبلی باشد. رسم بود در ایران کابینه با تغییر وزیر اطلاعات شکل و شمایل می‌گرفت. اما آقای پزشکیان خرق عادت کرد. خب، روی این هم دو گروه شدند: حامیان تغییر وزیر مدعی‌اند وقتی وزیر اطلاعات عوض نمی‌شود علامت بن‌بست در تغییر روش است. در مقابل ادعا این است تثبیت وزیر نشانه‌ی بی‌طرفی وزیر است که همزمان قادر است با دو نوع فکر  متضاد، سازگار باشد و کار کند.

 

تا اینجا من فقط یادداشت‌نویس ظاهر شدم و چون سیاسی‌میاسی بلد نیستم از خود ردی باقی نذاشتم.

 

اما عمدی یک مسئله‌سازی کنم

پزشکیان تعمدی دو سید عباس و یک عباس را دور خود جمع کرد: سید عباس صالحی وزیر ارشاد. او معتمدترین فرد حوزه بود در حوزه قم که بر بسیاری از مجلات دفتر تبلیغات اسلامی مدیریت و مسئولیت داشت. پس او فقط وزیر ارشاد پزشکیان نیست، واسط او و حوزه هم هست تا رابطه‌ی خود با روحانیت را صاف نگه دارد، نه موج‌دار. سید عباس عراقچی را گذاشت خارجه که موریانه‌ اندازد بر برجام و راه جدید بپماید چون برجام در ایران عامل وقت‌کُشی در خدمت و اختلاف و حتی اختلال فرصت شده است. عباس عبدی را فراوزیر کرد به عبارتی سروزیر یا همان سفیرْمختار. چون عباس عبدی حلقه‌ی انگشت سبابه‌ی! اطلاعات و جامعه‌ی مدنی است. دامنه دارابی

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۳ شهریور ۱۴۰۳ ، ۰۹:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

: دموکراسی و بوروکراسی. ۱ . ۶ . ۱۴۰۳ : جامعه‌ی ایران تقریباً دو ماه میان احتمال تشکیل دولت قالیباف! یا دولت جلیلی! و یا دولت پزشکیان، در هیجان یا نوسان و یا اطمینان بود؛ این‌که کُدامی‌شان به قدرت می‌رسند شبیه بلیت بخت‌آزمایی شده بود. و اما این‌که کُدامی‌شان را به قدرت برسانند به یک مسئله‌ی سرنوشت و پویا تبدیل شده بود. فضا، از دو قطبی زیبای آن سالِ آقایان: «سید محمد خاتمی - علی اکبر ناطق نوری»، هنوز هم زیباتر شده بود. زیرا انتخابات، در واقعیت یعنی رقابت. یعنی نهایت مرزشکنی فکری. یعنی حرف برای جذب رأی. و این جدیت در رقابت، در واقعیت رخ داده بود. بالاترین احتمال روی دولت قالیباف بود. اما چون آقای سعید جلیلی با یک پشتوانه‌ی ایدئولوژیکی، یک دهه برای ایجاد دولت جلیلی» با تز «انقلاب حقیقی در انقلاب واقعی» (این تعبیر از من است) نیروسازی کرده بود و در درون نیروهایی از فعالین شِبه‌حزبی اصولگراها، بارقه‌ی تصاحبِ آسان قدرت دمیده بود، جفا می‌پنداشت اگر وسط انتخابات، متهم می‌شد به عمله‌ی آقای قالیباف. او چنین گذری را برای خود و نیروانَش، اُفت می‌دانست. وگرنه با برآوُردهای صحنه، قطعی می‌دانستند با آمدن آقای سعید جلیلی در تیم آقای قالیباف، شکل‌گیری نخستین دولت بورکرات قالیباف حتمی‌ست. به‌هرحال، بازی قدرت و میز کشورداری، میل‌ها را، مزه‌ها را به‌همین سهولت به هم نمی‌زند، این شد که دورِ دوم، آقای مسعود پزشکیان بر آنان فائق آمد. علت این تفوق رأی، معلوم است؛ تشتُت در راست و حل‌نشدن بسیاری از مشکلات ایران در زمان حضور جریان راست در تمامیت قدرت کشور. و در مقابل ورود نیروهایی از بدنه‌ی رأی، که جزوِ قهرکنندگان با صندوق شده بودند، اما اندکی از آنان قانع شده بودند برخیزند و کار را برای پزشکیان پایان دهند. اینک که من دارم یادداشت می‌نویسم ۱ . ۶ . ۱۴۰۳ است، و "دولت پزشکیان" به همراه کل کابینه‌اش، رسماً و قانوناً شکل گرفته است. در مورد دولت پزشکیان، من جانب نقد و بررسی ایستاده‌ام، نه میل و پیروی. اساساً عهدم با خودم، پرهیز اکید از جانبداری و پیروی از کابینه‌هاست. برای هر منتقدِ هر دولت، با هر نوع جهت و گرایش و فکر، حق و آزادیِ نقد و حتی مخالفت و اعتراض مدنی و قاعده‌مند قائلم، چون مانع از وضعِ بدِ بسته‌شدنِ فضای آزاد فکری می‌شود

 

 

 

 

اما چرا نام یادداشتم را «دموکراسی و بوروکراسی» گذاشتم. دموکراسی یک روشِ رو به ترقی سیاستمداری است. این روش فعلاً با هزار عیبی که بر آن وارد شده است، خصوصاً غرب که این نوع نظام را با پول و باند تبهکاران آلوده ساخته است، اما از مَنظَر مردم و سازمان رأی، بر سایرِ گونه‌های سیاست‌ورزی چیرگی دارد؛ و داردْ هم، حتی برتری و فضیلت. اما من همواره برای این نوع نظام، دو تهدید می‌بینم که مثل آفت، لک می‌اندازد بر پیکر آن. یکی بوروکراسی است و دیگری جریان «پول» و «وعده» در گردشِ نخبگان اُلیگارشی قدرت. اما بوروکراسی، که در فهم عمومی همان «کاغذبازی»ست؛ به تعبیر ماکس وبِر "فرمانروایی مقامات رسمی"ست. از نظر من، همین دو کلمه‌ی زیبای «بورو» (=دفترِ کار، میز قدرت، میز تحریر، میز خدمت و هر اسمی ازین قبیل» و «کراسی» (=اداره‌ی امور مردم) سَمّ دموکراسی هم هست. درست است در تعریف، یک شیوه‌ی مدرن در اداره‌ی کلاسیک سازمان است با تصمیم‌گیری متمرکز از بالا به پایین، اما در گردش سیاست و چرخش افراد دخیل آن، دچار بحران بُغرنج مجموعه‌ای از "دستورالعمل‌های دقیق و سلسله‌مراتب" می‌شود و در مقام مقایسه، مورانِ در آشیانه را گرفتار کفتارهای درمانده از لاشه‌ی استخوان در بیشه‌زار می‌کند. در تئوری و نظر، مدیریتِ بروکراتیک شیوه‌ی تعامل و همکاری افراد است اما آنان را در معرض آماج زدُبند می‌افکنَد و آسان هم ،خریده و فروخته می‌شوند. حتی مدیریت علمی در نظریه‌ی «فردریک تیلور» نیز که از روش بروکراتیک، برتر است باز «روی اشخاص و نتایج حاصل از فرایندها» مدار می‌گیرد.

 

من -تأکید می‌کنم: من- پیش‌برآوُرد می‌کنم همین الآن بگویم دولت پزشکیان را زیر چنبره‌ی بروکراتیک، دولتی خُردشده می‌بینم. مگر آن که کتاب «بوروکراسی چیست؟» اثر کلود لوفور - کورنلیوس کاستوریادیس با ترجمه‌ی امین قضایی را نیروهایش بخوانند و از آفات آن اکیداً دوری گزیند. این دولت، هر رفتار برای پیاده‌سازی فرایندها به داده‌ها و آزمایش‌ها را، بخواهد صرفاً با رویکرد بروکراسی، به سازگاری سیاسی تبدیل کند، هرگز نمی‌تواند. من نمی‌دانم اصلاح‌طلب و اصولگرا در بحث چالش الفاظ تئوریک اصول و اصلاح، دنبال چه می‌گردند تا کشور را به آن مدار بچرخانند، واقعاً نمی‌دانم، اما این را می‌دانم کشور باید از کشورداری شیوه‌ی رانتی و فسادآمیز خلاص شود؛ «خلاص». قالیباف! جلیلی! پزشکیان! فعلا سه قطب فکری - عملی این نظام شدند، چه قابل باشند، چه قابل نباشند. فعلاً ساحتِ سیاست، همینی هست که عیان شده است. هر سه باید به نظرم آزادِ آزاد باشند کارِ خود را -آنچه واقعاً در خفا بدان فکر مسلح‌اند- بکنند، تا از بستر ضعف و قوت این سه قطب، نتایج طبیعیِ سُزشدن قدرتِ نو، نوج زنَد و جامعه‌ی ایرانی شکوفا و پویا بمانَد و نظارت عامه مفهموم بگیرد. چون جامعه را، خُفته و نُهفته نمی‌شود اداره کرد. عکس پزشکیان و قالیباف هم، سالن غذاخوری مجلس است (۳۱ . ۵ . ۱۴۰۳) روز نشست رأی اعتماد به کابینه. دامنه دارابی

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۱ شهریور ۱۴۰۳ ، ۱۴:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

 

ابتدا به نقشه‌ی غزه در مرز رفح نگاه انداخته شود. از سمت ضلع ایران که به نقشه نگریسته شود، سمت چپ عکس سینای مصر است. آب هم، دریای مدیترانه است. سمت راست عکس را اگر ذهنی حدوداً ۱۵۰ کیلومترُ اندی طی کنید به لبنان می‌رسید که حزب الله از آن مرز با مخاصمات اسرائیل، درگیر است. از گوشه‌ی معبَر (=گذرگاه، نقطه‌ی گذر مرزی) کرم ابو سالم به پایین و سمت راست، اسرائیل است. بقیه، قسمت جنوب غزه است در مرز با مصر.

 

حالا کمی توضیح ماجرا. دارد به یک سال نزدیک می‌شود که اسرائیل همچنان کشتار می‌کند. فعلاً در مذاکراتِ ایران و اسرائیل (تعیین‌کنندگان واقعی صحنه‌ی جنگ) با نیابت و میانجی قطر و مصر و نظارت آمریکا حرف، روی این است:

 

۱. این خط قرمز را از دریا تا کرم ابو سالم، کلاً اسرائیل گرفت و ارتش را در آن مستقر کرد که تنها راه ارتباط خشکی غزه با مصر است. دیگر همه‌سمت غزه در محاصره‌ی مطلق است. اسرائیل می‌گوید هرگز ازین مرز حائل خارج نمی‌شود. اما حماس خواهان خروج کامل اسرائیل از تمام نقاط غزه خصوصاً همین مرز است که سه گذرگاه بین‌المللی دارد، شبیه چذابه، شلمچه.

 

۲. حال که مذاکرات آتش‌بس در مصر دنباله گرفته می‌شود طرفین روی این قسمت غزه حرف دارند. اسرائیل تا الآن سماجت دارد که از محور‌های فیلادلفیا و نتساریم عقب نمی‌نشیند. می‌گوید خط راهبرد نظامی امنیتی ماست. همین، مذاکرات را پیچیده کرده و به اوج چانه‌زنی رسانده است. ایران دعوت شد مذاکرات را مختل نکند. حتی دست به تقاص آن ترور تهران را هم با معامله روی آتش‌بس غزه کنار گذارد و چند امتیاز دیگر بگیرد. یا دست‌کم فعلاً اقدام نکند. بگذرم. قول دادم در مورد ترور تهران سخنی در صحن نرانم. اخبار این قسمت خیلی زیاد است.

 

۳. حماس در غزه از سوی دوم، از سمت محمود عباس ابومازن (رئیس دولت خودگردان فلسطین مستقر در قدس و کرانه‌ی غربی رود اردن) تحت فشار است حکومت درین باریکه را به دولت خودگردان فلسطین واگذار کند. این جا هم حماس می‌گوید حاضر با سازش با تفکر آشتی با اسرائیل نیست و واگذار نمی‌کند. اساساً «ساف» حماس را متهم می‌کند باریکه‌ی غزه را اشغال کرد و خودمختاری ایجاد کرد. البته حماس آن سال انتخابات برگزار شد رأی اول و قاطع آوُرد که بر اریکه‌ی آن باریکه باشد.

 

نکته‌ی ۱← فعلاً طرفین غزه - اسرائیل برای بخش وسیعی از جهان مسئله‌ی بحرانی محسوب می‌شوند. ایران غزه را محور حق می‌داند که با باطل در حال نبرد است. باطل به انضمام رژیمی اشغالگر. چه در نبرد و چه در مذاکرات، ایران جانبدار پول، سلاح، ایدئولوژی محور حق یعنی حماس در غزه است. روی همین اساس، اسرائیل می‌گوید ما در برابر ایران داریم می‌جنگیم و حماس لشگرِ نیابت ایران بیش نیست. با این حرف، هم فرصت می‌خرد، هم مشروعیت بقا که بشدت دچار زوال افتاده است.

 

نکته‌ی ۲ ←این نزاع که منتهی به جنگ محدود و خوشه، خوشه، قمر، قمر، شده است، تمام نگرانی منطقه و جهان این است باروت یک جنگ تمام‌عیار، هر آن منفجر شود. اما ایران در موقعیت تمدن‌سازی قرار دارد، جنگ تمام‌عیار را به زیان می‌داند. این است که دنبال آتش‌بس و در نهایت پایان جنگ است. اما اسرائیل می‌داند بقای آن در تمام شاخص‌ها مورد خدشه قرار گرفته است، خصوصاً بقا بر مبنای مشروعیت سیاسی. لذا سعی می‌کند ایران را با خود درگیر مستقیم سازد. به همین علت می‌گوید آتش‌بس یعنی دادن فرصت مجدد به جریان مقاومت.

 

نکته‌ی ۳ ←من تحلیلم این است اسرائیل با طرح این مسئله که ایران در میدان جنگ است، بقیه‌ی نیروها نیابت حساب می‌آیند، می‌خواهد موجودیت سیاسی خود را نزد افکار عمومی جهان و داخل فلسطین اِشغالی تحکیم و تجدید بنا کند. هرچه جنگ خود را ایرانیزه‌تر کند، فکر می‌کند بقای خود را شدیدتر تضمین می‌کند. ایران لبریز خطر شده است، نه خطر شکست و هزیمت، خطر قدرت بیش از حد. جهان ابرقدرت‌ها جهانی است که قدرت کشوری ثالث را موذی می‌داند نه موازی. پس خودِ قدرت ایران بالاترین خطر و همزمان بالاترین ضدخطر است. عقل و درایت به انضمام پرهیز از ترک صبر. جنگ بیش از هر چیز نقشه می‌خواهد. بهترین نقشه آن است با جهان جدید بده و بستان کند. ایران مال حال نیست، مال آینده است که گذشته‌ی تمدنی دارد. آیا خاورمیانه به تمدن‌سازی و ترقی روی می‌کند؟! البته اللهُ علمٌ. اما دشمن می‌خواهد ایران توانش صرف تمدن و ترقی نشود. دامنه دارابی

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ، ۱۲:۵۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۴ نظر
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۲ مرداد ۱۴۰۳ ، ۰۸:۴۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

 متن نقلی از نوشته‌های اُنظُر : ۲۳ . ۴ . ۱۴۰۳ : پزشکیان و ظریف به تضاد و تعارض می رسند. کاوش اُنظُر : این دو (آقای مسعود پزشکیان و آقای محمدجواد ظریف) در آینده بر سر حداقل پنج مسئله به تضاد (ناهمسانی فکری) و تعارض (ناسازگاری عملی) می رسند. هر دو ایدئولوژیست هستند. پزشکیان با درونمایه ی سوسیالیستی و ظریف با درونمایه ی لیبرالیستی. اینکه دو نفر سوسیالیست اسلامی و لیبرالیست رنسانسی می توانند برای نجات ایران از قدرت گیری دو باره ی اسلامیست های توده گرا (که این بار دور آقای سعید جلیلی حلقه زده بودند) ائتلافی زودهنگام کنند، نشان بلاهت نیست، اتفاقاً ناشی از عقلانیت مدرن است. اما در ایران به علت غلبه ی افکار عمومی بر ایده های ایدئولوژیست ها (صاحبان یا علاقمندان تئوری و نظریه) هر ائتلافی شکننده است و بر آن یورش های حکومتی می رود. با این مقدمه، به سراغ ایده ی بنده می روم که بر این نظر هستم پزشکیان و ظریف به تضاد و تعارض می رسند.

 

        

ساختمان سلمان در پاستور

 

ریشه ی تضاد و تعارض آینده به ایدئولوژی سیاسی این دو باز خواهد گشت. که اکنون وقت باز کردن آن نیست. پنج علت دارم که پزشکیان به طرد ظریف می رسد. طرد را در هر دو ضلع بخوانید. یعنی هم دور داشتن ظریف از دولت چهارده و هم اختلاف فکری بر روی مسائل روز و راهبردی. بنده تفکر آقای محمدجواد ظریف را فعلاً در پنج مسئله مطرح می کنم که آتش آرام تضاد و تعارض از همین پنج محور گُر می گیرد. آنچه می نویسم شمّ بنده است، نه این که جایی نوشته شده باشد و یا جایی حرفی از آقای ظریف درز کرده باشد. یعنی فکری که مرا به این مسائل می دوزد را مطرح می کنم اگر نادرست بود باید گذاشت به حساب نادرستی فکر تحلیلی بنده:

 

- آقای ظریف از دید بنده حامی فلسطین است از بعد اخلاق و حقوق، اما در تفکرش درگیری مقاومت و اسرائیل را بی فایده، حتی بی نتیجه و بالاتر، بد نتیجه می داند.

 

- آقای ظریف از دید بنده در صدد این است (فکرش هم همین است) ایران را مجبور کند منافع ملی خود را به اروپا و آمریکا پیوند بزند و با یک معامله ی شیرین و تلخ، حالت ملَس به حکومت و ملت بدهد. او ضد روس و منتقد چین است.

 

- آقای ظریف از دید بنده در مسائل روز ایران به طبقه ی متوسط نیمه متموّل برای پله های رشد تکیه و علاقه دارد و حاضر است افکار مذهبی خود را برای جذب آنان صیقل زند.

 

- آقای ظریف از دید بنده از حلقه ی روحانیت انقلابی آموزش نمی گیرد، او افکار پایه ای خود را جدا از تراوش ذهنی، بیشتر از الیت فکری (نخبگان دانشمند علوم جهانی) فرم می دهد.

 

- آقای ظریف از دید بنده به یک ایران توسعه گرا با اقتصاد سرمایه داری می اندیشد که کشوری تولیدکننده و صادر کننده ی کالا باشد که پول در بیاورد، نه صدور فکر و ایدئولوژی دینی. در واقع آقای «ظریف»، بطور ظریف، نقادانه ایران را در داخل، کشوری برای ایجاب ثبات حکومت خود می بیند؛ اما در خارج، کشوری مداخله گر برای براندازی حکومت های دیگران. و او این را خلاف منافع میان مدت و درازمدت کشور می داند.

 

بنده تفکر آقای پزشکیان را متضاد با تفکر آقای ظریف در این محورها می دانم. جواد ظریف چه در ساختمان سلمان پاستور در نهاد ریاست جمهوری ایران بنشیند و چه فرضاً در ساختمان ایران در نیویورک کاری که می کند این است ایران را به جهان همپیوند کند و جهان را به ایران مایل. اضافه نکنم حرفم را قورت دادم: آقای ظریف فردی احساساتی و گرم است و مقداری زیادی خوشبین. اُنظُر.

پایان متن. دامنه در رد یا تأیید این متن ورود ندارد

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۳ تیر ۱۴۰۳ ، ۱۱:۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه: ۱۱ . ۲ . ۱۴۰۳ ، اسرائیل باطل است. با باطل باید از درِ گفت و گوی موسوی - هارونی و محمدی ص وارد شد که دربار فرعون و سپس حضرت محمد سه دربار شاهان وقت را محلی برای محاجّه و تبادل نامه بدل کرده بودند. اما باطل از روی غرور و غضب، اغلب خود را به "صُمُّ بُکمٌ عُمیٌ" می‌زند. پس؛ مبارزه با او از راه دیگر باید شروع شود. چون باطل بَدواً و طبعاً ضد حق رفتار می‌کند. لذاست که باید غرق شود چون فرعون و رد شود چون رفتار نبوی. اسرائیل، باطلی نوین است. از دست‌سازهای اروپا و از پَروریده‌های آمریکا. بنابرین چون ساخت این نظام جعلی اساساً بر مبنای جلوگیری از پیشروی اسلام و مسلمین است، پس پشت آن قدرت‌های باطل با تجهیزات مدرن ایستاده‌اند. همین، مبارزه با اسرائیل را هم پرانگیزه‌تر کرده است و هم پیچیده‌تر و احتیاط‌آمیزتر. این است که در ویرانی این رژیم دست‌ساختِ غرب، نباید شتاب کرد چون عده‌ای پشت این رژیم قصد نمایش اُحُد دیگری دارند تا از دامنه‌ی تنگه‌ی کوه اُحُد، جمهوری اسلامی را از پشت هجوم کنند و بر تن قدرت اسلام زخم زند. اما بینش و پیچش سپاه با امر و دستور رهبری معظم بر مبارزه با باطلی به اسم اسرائیل نقشه‌ی مبارزه را به‌کلی عوض کرد و نوید نوینی به جهان پرتاب شد. من به عنوان پیگیر تحلیل مسائل روز و جهان معتقدم باید همچنان اصل پیچیدگی نابودی اسرائیل را مد نظر داشت. من نه فقط طرفدار اصل پرتاب موشک به خاک اشغال‌شده بوده و هستم و حتی می‌باشم (یعنی تکرار در آتی با خرج‌های خاص)، بلکه طرفِ این شلیک‌ام. البته احتمال و جبر، بر من حکم می‌کرد باید کمی مؤخّر شلیک می‌شد تا اسرائیل خطاهای خود را بدتر از خطاهای مرتکب‌شده می‌کرد و غزه به عاملی برای آخرین حد رسوایی و فروپاشی مشروعیتی این رژیم می‌رسید. اما حکیم متأله حضرت آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی، متنی را از سویدا (=خط خال دلش) نگاشت که تنه می‌زند به بردن پیام مرحوم امام خمینی نزد میخائیل گورپاچف صدرِ هیأت رئیسه‌ی کمونیستی شوروی. آن دیدار جوادی آملی مقدمه‌ی فروپاشی نظام کمونیستی شد و من امید می‌برَم (البته حتم تحلیلی و علم به ماوقَع ندارم) ولی باور دارم که این پیام رمزنگار معظم له، رمز واژگونی اسرائیل در آتی شود.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ ، ۱۸:۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 
تیتر روزنامه‌ی «مملکت» (۵ آذر ۱۴۰۲) را گذاشتتم که بگویم بله که بسیج نقش سازنده در جامعه داره؛ همان طور که بی‌ادعا در سال‌های دفاع ایفا نموده.

 

آقای حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه ایران در لبنان رایزنی حرفه‌ای انجام داد و پنج‌شنبه (۲ آذر ۱۴۰۲) با این هیبت و اسکورت، در «روضه الشهیدین» -گلزار شهدای حزب‌الله لبنان- به نیابت تمام مردم ایران به مقام شهدای مقاومت ادای احترام کرد. سیدهادی نصرالله فرزند دبیرکل حزب الله، عماد مغنیه، جهاد مغنیه و مصطفی بدرالدین شهدای مشهور این گلزارند. اینجا

 

سید میرحمزه سجادیان مسلمان رساله‌ای روستای «جورد» رودهن تهران را آوردم که شهید آسید مرتضی آوینی آن را ''روستای نزدیک به آسمان'' می‌نامید. جورد روستای سادات است و اکثر شهیدان آن از نسل حضرت زهرا -سلام‌الله-‌ اند. سید میرحمزه سجادیان و چهار فرزند شهیدشان را «بچه های امامزاده روح الله» می‌نامند که از نوادگان امامزاده روح الله -نواده امام جواد ع- هستند. اینجا سید میرحمزه خود نیز شهید شد با چهار فررندش (روی عکسش ضربه بزنید) روی سنگ قبرش حک است:

 

اسـوه‌ی خیل شهیــــدان جهان

حاج سیدحمزه سجــــــــادیان

چون ذبیح آورده در کوی خلیل

چهار فرزند رشـــــــیدِ نوجـوان

کاظم و داود و قاســم با کریم

می‌دهد تا بگذرد از امتــــــحان.

 
 
اون «جاناتان پولارد» جاسوس رژیم صهیونیستی در آمریکا بود که گفت خانواده‌های اسرای اسرائیل مقصر شکست اسرائیل در غزه‌اند. ازین‌رو می‌گوید برای خفه‌کردن صدای اعتراض خانواده‌های اسرای اسرائیلی، باید آنها را به زندان می‌افکندیم! اینجا
 
 
چرا عنوان یادداشت روزم را "هویزه و غزه" برگزیدم؟ خواستم بگویم از رفتار سالوسانه‌ی حکومت‌های مغرب‌زمین (نه ملت‌های آن سرزمین) و کردارِ کریه بوالهوسانه‌ی غرب‌زدگان ایران‌زمین در دفاع از اسرائیل، اشغالگر سرزمین فلسطین، به شگفت نیایید، در زمان دفاع ما هم، همین حامیانِ جانیان خون‌آشام -که غزه را آماج بمب و گلوله کردند- در سراسر جبهه -ازجمله هویزه- همین کارها را می‌کردند و همین بمباران‌ها را. اگر رزمندگان و امام نبودند ایران را لحاف چهل‌تیکّه کرده بودند. بگذرم. روز تأسیس بسیج که از فکر بکر امام بود تبریک. دامنه‌ی دارابی.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۵ آذر ۱۴۰۲ ، ۱۰:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر