ولیّ صغیر با صغیر !
این کتاب «فلسفهی سیاسی مطهری» را من ۱۳۷۶ نوشتم ولی از چاپ آن در «واحد اندیشهی سیاسی اسلام» دفتر تبلیغات حوزهی علمیهی قم، جلوگیری شد، زیرا موقع چاپ، کودتایی درین نهاد شد که در توضیحات خواهم گفت.
با انصراف چاپ، من آن را برای پایاننامه کارشناسی ارشد علوم سیاسیام، بازسازی کرده و به رعایت متدلوژی، ارائه داده و نمرهی ۱۹ و ۷۵ صدم را با رأی جلسهی دفاعیه کسب کرده بودم. بگذرم. یک جا آن را مردود، جایی آن را با نمرهی بالای ۱۹ قبول.
آیت الله مرتضی مطهری را جناح مصباح حکومت از آنِ خود میپندارند! بَپتِه کِرک خنده میآید! چون مطهری از دست جمود حوزهی قم به تهران، پایتخت شاه رفت! میان روشنفکران و احزاب مخالف شاه و حضور در دانشگاه. زیرا قم این چیزهای زیر را، زیر میگرفت چه رسد فکر مطهری و دروس او را که:
تز حاکمِ غیرپاسخگو را رفتاری کلیسایی میدانست.
ر.ک : م،آ، جلد ۱، علل گرایش به مادیگری، ص ۵۵۵)
و نیز میگفت:
«قرآن نیامده است که برای همیشه با مردم مانندِ ولیّ صغیر با صغیر عمل کند، جزئیات زندگی آنها را با قَیمومیت شخصی انجام دهد و هر مورد خاص را با علامت و نشانه حسی تعیین نماید.»
ر.ک : «جاذبه و دافعه علی ع » ص ۱۸۵
آری، قم این چیزهای زیر
در آخوند را، زیر میگرفت:
موی بلند سر طلبه، قباحت داشت.
سرشلوار پوشیدن، کریه بود.
ساعت موچی، مشکلآفرین بود.
کفش منع بود و نعلین رسم.
عرقچین باید میزدند.
کت تا زانو باید میدوختند.
رانندگی عین الآن موتورسواریِ دختران، شنیع بود.
شارِب باید قیچی میشد.
ساعت باید بندی جیبی بود.
البته طلاب و علمای نوگرا، تن به این افکار پوسیده نمیدادند. به مطهری گیر میدادند او کفش میپوشد، نه نعلین! بگذرم. آن وقت آقاخامنهای نادرست آیت الله مرحوم محمد تقی مصباح یزدی -شبیهترین شیعه به ابن تیمیه- را مطهری دوم نظام معرفی میکند. هر چه مطهری کوشید آزادی اندیشه تبیین کند، این فرد مطهری دوم! تلاشید خشونت دینی حکومت را تشریح و تشریع کند، زیرا برآن بود اسلام با آن رشد میکند و نظام هم با این! نوع دین. مطهری بیعیب نبود، اما مصباح از اساس اسلام انحراف داشت.
جمعه ۱۲ ، ۲ ، ۱۴۰۴ دامنه