تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
سید مهدی صباغ دارابی : سلام و عرض ادب، با عرض پوزش در نوشتار بالا مهندس سرایلو مدیر عامل شرکت نکاچوب نبود ایشون مدیر راهسازی شرکت بودبسیار توانمند بود که همکاران بهش میگفتن سرایلو بزرگ، مدیر عامل فک کنم یا آقای نجاتی بود یا آقای اهنگری. یاعلی مدد -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، روز بهخیر فقط یک نکته؛ بر اساس کتاب " بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی" نوشته حمید روحانی، یکی از دلایل اعتراض آیتالله خمینی به محمدرضاشاه پهلوی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دادن حق رأی به زنان بود. جلیل قربانی -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، روزتون بهخیر ۱- چند سال پیش تصمیم گرفتند تا بنای یادبودی با عنوان شهدای گمنام در پارک تفریحی وزرامحله در شهر سرخرود بسازند. ۲- این کار در آن زمان با مخالفت گسترده اهالی وزرامحله از جمله خانوادههای شهدای محل روبرو شد. ۳- مادر دو شهید یدالهی (مادرخانم بنده) گفته بود این دو شهید گمنام را در ... -
ناشناس : سلام متنی از آقای عمادالدین باقی: تاکر کارلسون یکی از چهرههای مشهور رسانهای در امریکا و چهره محوری در جنبش ماگا است. صفحهاش در یوتیوب بیش از ۵ میلیون دنبال کننده دارد. برخی مطالبش درباره ایران شگفت انگیز است. اگر از زبان یک ایرانی گفته میشد به توهم توطئه و غرب ستیزی متهم میشد اما از زبان شخصیتی مانند ... -
ناشناس : به ص ۳۳۸ تا ص ۳۴۳ کتاب جامعهشناسی سیاسی دکتر حسین بشیریه رجوع شود. -
از مدرسه فکرت : درود خواندنی و پر اهمیت -
ناشناس : درود بر شما آقای نور مفیدی در جنگل خواری استان گلستان معروفه و در حال حاضر مالک شرکت ممتاز! محمدحسین آهنگر دارابی -
ناشناس : پیام یک عضو مدرسه فکرت: سلام جناب آقای طالبی. مطلب شما عینا مشابه قطعنامه هائیست که اپوزیسیون خارج نشین درمیتینگهای تبلیغاتی که راه میاندازد پرسروصدا اما جمعیتی ازآن استقبال نمیکنند صادرشده. چندایراد کارشمارا باصراحت گوشزد کنم اولا.همچون گذشته بادیدگاه توام باتحقیر وشکست برای جبهه داخلی وغلبه وظفروپیروزی ... -
ناشناس : جمعی از فعالان سیاسی اجتماعی استان یزد جمعهشب با سید محمد خاتمی دیدار کردند. در این دیدار که در محل بیت تاریخی شهید صدوقی برگزار شد، سید محمد خاتمی طی سخنانی با تأکید بر شناخت دقیق مشکلات برای رسیدن به صورت راه حل واقعی، اظهار کرد: اگر معتقدیم اسلام جاودانه است باید به تمام پرسش ها و نیازهای روز به روز نو ... -
ناشناس : با سلام از زمانی که این پست جناب طالبی که با غلظت زیاد بیان شد را خواندم، واقعا حساس شدم تا ببینم قضیه از چه قرار است. این کتاب در درس یازدهم خود شرایط ظهور را تشریح میکند و در بخش زمینههای چهار عنوان را مطرح میکند: ۱. طرح و برنامه ۲. رهبر ۳. یاران ۴. آمادگی عمومی در بخش یاران، هفت ویژگی یاران آن حضرت را ...
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- دامنه کتاب
- انقلاب اسلامی
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مسائل روز
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- جهان
- فرهنگ لغت دارابکلا
- قرآن در صحنه
- روحانیت ایران
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- جامعه
- لیف روح
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- جبهه
- روحانیت دارابکلا
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- خاورمیانه
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- سیاست
- اوسا
- روزبه روزگرد
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- زندگی
- حومه
- شهرها
- کبل آخوند ملاعلی
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
آذر ۱۴۰۴
۸
-
آبان ۱۴۰۴
۲۰
-
مهر ۱۴۰۴
۱۸
-
شهریور ۱۴۰۴
۲۸
-
مرداد ۱۴۰۴
۳۳
-
تیر ۱۴۰۴
۱۶
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۰
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۱
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۷
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۰
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۱
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۵
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۷
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
آیا روحانیت آبیار مذهب است؟
نبرد قدرت در ایران
نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی ۱۷ ، ۹ ، ۱۴۰۴ : من این کتاب "نبرد قدرت در ایران" نوشتهی محمد سمیعی را خواندم و به صورت برداشت آزاد خودم تحلیل ارائه میکنم. او با یک سؤال اصلی به "نبرد قدرت" پرداخت و آن اینکه "چرا و چگونه روحانیت برنده شد؟" کتاب، ضعف اصلی محمدرضاشاه را در پنج چیز خلاصه کرد:
۱. شاه به ارتش تکیه داشت. ر.ک : ص ۲۷
۲. شاه در خواب عمیق فرو رفته بود. ر.ک : ص ۳۲
۳. شاه به تکحزبی و قدرت مطلقه رسید. ر.ک : ص۳۰
۴. شاه فساد در حکومت را سرسری گرفت. ر.ک : ص۴۷
۵. شاه به جنگ مارکسیسم و مذهبیون مشغول شد. ر.ک : ص ۲۹
از نظر این کتاب، "آخوند خراسانی" سیاسیات و عُرفیات را بر عهدهی عقلای جامعه میدانست (ر.ک : ص ۲۶۸) اما با درگذشت آقا بروجردی، امام خمینی توسط پیروان حوزوی خود، میدان را در دست گرفت و سعی کرد با پرهیز از برخی مواضع نسبت برخی اشخاص و جریانات، تفرقه را به موقتا" به اتحاد نسبت به شاه تبدیل کند و همزمان کوشید، یک تئوری فوری حکومتی فقهی جایگزین سلطنت را، با عنوان "ولایت فقیه"، ارائه دهد. (ر.ک : ص ۶۱۷) بدین ترتیب، روحانیت، پشت سر این تز رفت و با آدرسهایی از اسلام و نوید آزادی و اصالت داشتن اصل آرای مردمی، مردم ایران را به خود امیدوار ساخت و نَبرد را بُرد. اعتماد مردم به آنان، فرصت حساب آمد و درنتیجه به امتیاز بزرگ!! تبدیل شد.
کتاب بر اساس نظریهی "دالّ میانتُهی" آقای ارنستو لاکلائو تئوریسین سیاسی مارکسیست و فیلسوف آرژانتینی نوشته شد. "دالّ میانتُهی" را اگر خلاصه توضیح دهم یعنی مطالبات مردم به سمت اعتراض و جنبش میرود، اما برآوُرده نمیشود، یعنی یا سرکوب میگردد و یا نادیده گرفته میشود؛ در نتیجه یک "دالّ میانتُهی" پدید میآید و باعث سرخوردگی معترضین میشود. اما امام خمینی در زمان انقلاب ازین خلأ بهره جست و تقریباً همه را متحد ساخت که البته پس از پیروزی، مجدداً به تفرق و جدا جدا کردن پیش رفت. به لحاظ علمی "دالّ میانتُهی" زنجیرهی مطالبات برآوردهنشده (ر.ک : ص ۲۰۱) است. مثلاً در همین نظام جمهوری اسلامی ایران چندین بار اعتراضات مردم به مرحلهی تشدید رسید، اما دچار "دالّ میانتُهی" شد، زیرا اشخاص مشهور سیاست اعتراضات را دیدند اما به آن نپیوستند که بتوانند آن را هدایت و ثمرهبخش کنند. جز آقای مصطفی ملکیان فیلسوف معنویت ایران که رسماً در خیابان در سال ۸۸ وارد راهپیمایی اعتراضی و اصلاحی شد؛ اما آن جنبش به فرمانِ هم حکومت وقت، هم حاکمیت و هم روحانیت، سرکوب شد. این کتاب که در بخش تئوریها و توسعه، توصیه به همزیستی مسالمتآمیز میان حکومتها و نخبگان میکند، درین زمان من نظرم این است میان روحانیتِ صاحب قدرت (بخوانید قدرتپرست) و نخبگان علم و معنویت، همزیستی مسالمتآمیز شدیداً از بین رفت و جامعه دستخوش "دالّ میانتُهی" شد و معلوم نیست چه اتفاقی رقم میخورَد و چه کسی یا چه عاملی، این حُفرهی خطرناک را به نفع ملت پر میکند، زیرا این حکومت با این دستفرمان، هرگز تن به حرف مردم نمیدهد. به تعبیر من اینک نبرد قدرت ادامه مییابد و این روحانیت است که مانند شاه "فرار" میکند.
سه خط زیر نقلِ قول آقاخامنه ای در مورد زن
نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی : ۱۳ ، ۹ ، ۱۴۰۴ : برخی از روزنامهها، امروز تیتر زدند که آقاخامنهای گفته "زن، کارگزار خانه نیست، مدیر است." با توجه با این نقل قول، چند کلمه درین رابطه میگویم: ۱. وقتی زن به قول آقاخامنهای "مدیر خانه" است، پس از نظر نظریهی حاکمیت ملت، زن مدیر کشور هم میتواند بشود، اما این نظام که دم از دین میزند زن را نمیگذارد رئیسجمهور شود و یا قاضی شود. امامجماعت شود. امامجمعه شود. بنابراین اولین پایمال کنندهی حقوق زن، خود این نظام و نگرش خشک مذهب توسط برخی فقها است. ۲. اتفاقاً روحانیت به زن و زنان به دیدهی تحقیر مینگرد و حتی بعضاً همسران خودشان را "خادمه" خطاب میکنند. مثلاً در وصیت سید مصطفی خمینی از همسرش به عنوان "خادمه" نام برده شده است. ۳. لفظ "ضعیفه" و "متعلقه" برای زن در ادبیات آخوندی تولید شد. ۴. زن در تفسیر مذهب به روایت خشک مقدسان. یک پردهنشین است و خدمهی خانه و فلهی شوهر. با این توضیح، آن که باید به حقوق زن واقف شود و از تضییع حقوق زن دست بردارد، اول ازهمه خود این نظام است و حوزهی علمیهی روحانیت. بگذرم! این رشته، سرِ دراز دارد.
در پارک دیدار چه گذشت؟
تبصره ام برین قسمت خاطرات آقای نورمفیدی
۲۵ ، ۸ ، ۱۴۰۴ : نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی. به کتابهای خاطرات افراد علاقه نشان میدهم؛ چون هم زندگی آنان توسط خودشان نشان داده میشود و هم گیرایی متن بالاتر از گیرایی کتابهای دیگر است. نمونه اینکه آقای سیدکاظم نورمفیدی امامجمعه گرگان در ص ۱۱۴ خاطراتش میگوید: "گاهی از این، و گاهی از آن قرض میگرفتم و زندگی را میچرخاندم." اما او در همان حال به گفتهی خودش میگوید: "من این روحیه را نداشتم که در بیوت مراجع و بزرگان کار کنم تا به من کمک مالی نمایند." و جالبتر اینکه میگوید: "منبر هم نمیرفتم تا برایم درآمدی باشد." او بعداً متوجه شد بعضی از قسمتهای زندگیاش را آقای فاضل لنکرانی -پدر همسرش که بعداً مرجع شد- اداره و تأمین میکرد. شبی هم از گرگان برایش در قم میهمان رسید که هیچ پولی نداشت. رفت به مدرسهی فیضیه تا قرض کند. نقل خودش را که رفت فیضیه قرض کند، بخوانید: "دیدم بعضی از رفقایی که هستند قبلاً به آنها رو انداختم و قرض گرفتهام، دیگر خجالت میکشم دوباره از آنها تقاضا کنم. تا اینکه مرحوم روشنی -اهل روستای یساقی کردکوی- رسید که به او بدهکار نبودم. گفتم فلانی! پول داری به من قرض بدهی؟! گفت ۴۰ تومان دارم. بالاخره پول را گرفتم و میهمانی آن شب را گذراندم." او در ادامه حتی میگوید تابستان یک سال از قم به گرگان نزد والدینش رفت. روزی "فرزند بزرگم سید آقامجتبی که آن موقع دو سال و نیم سن داشت تب کرد و مریض شد و بیحال گوشهی اتاق کنارم خوابیده بود. ناگهان دیدم در همان عالم خواب گفت: بابا من را دکتر نبر... پیش خودم گفتم من اصلاً پول ندارم که تو را دکتر ببرم." بگذرم. مردم امروزه کسانی را که از این دست سختی، درس خواندند، با حال و روز امروز کسانی مقایسه میکنند که نه فقط از معنویت و فضیلت افتادند بلکه از سواد اندک هم بیبهرهاند و دین و اخلاق فقط لَقلَقهی زبانشان شده است. فقط آموختند از جیب ملت یا حکومت ارتزاق کنند. یک منبر با حرفهای مفت و سست میروند و طی ۲۵ دقیقه سر عوام را شیره میمالند و با خرافهها خوابشان میکنند، اما پول یک روز کامل یک کارگر روزمزد را -که از صبح تا غروب جسمش را زیر مشقّت عرقِ کوشش و خستگی طاقتفرسا میبرَد- به جیب گشادشان میزنند. آن وقت میگویند انگلیس گفت "اسلام منهای روحانیت"! خودشان باعث شدند "اسلام منهای روحانیت" مجدداً رونق و رواج گیرد. هنوز کو!!! به قول آقای حسن حسنزاده آملی: "الهی، همه تو را خوانند: قُمری به قُوقُو، پُوپک به پُوپُو، فاخته به کوکو، حسن به هو هو."
سید هادی خامنه ای و لباس آخوندی
سید هادی خامنهای
(روزنامه ستاره صبح ۵ ، ۸ ، ۱۴۰۴)
لباس آخوندی، لباس تقوا بود و تبلیغ حقایق. ۱۳ ، ۸ ، ۱۴۰۴ : نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی. آقای سید هادی خامنهای -نفر اول در سمت چپ عکس- با این لباس به دیدار اعضای روزنامهی "ستاره صبح" آقای علی صالحآبادی رفت. او هم، لباس آخوندی را از تن خود کَند؛ یا کلاً کنار گذاشت و یا بُقچه کرد روزی گشایش در سیاست نظام روحانیتزده رخ دهد و مجدد به تن، پوشد. خود او روزگاری روزنامهی "جهان اسلام" را مدیریت و منتشر میکرد که به علت دیدگاه انتقادی به حکومت برادرش، توقیف شد. روحانیت و قدرت، گرفتار هم شدند و میهن، فعلاً در انحصار تفکر راستگرای روحانیت، به گروگان در آمده است که در بین آنان، فساد سیاسی و انحطاط فکری گسترش دارد. لباس آخوندی لباس تقوا و تبلیغ حقیقت بود، اما به لباس شهرت و نمایش و تظاهر و پول و مقام و در اکثر موارد به مُبلّغی خام برای خرافات و اباطیل تبدیل شد. درین میان، حالِ نزارِ و غمبارِ روحانیت پارسا را البته درک میکنم که چه میکِشند از دست هملباسان پولدوست و قدرتسِتای ایران.
آقازادگی حکومتی و آقازادگی حوزوی!
طبقهی پرولتاریا ، طبقهی روحانیت
ملت و مسجد بررسی صحبت معصومه ظهیری
اجتهاد یعنی کندن کوه با سوزن
در مورد مرحوم آیت الله منتظری
متنی از شیخ احمد باقریان ساروی در مدرسه فکرت: باسمه تعالی. جناب حاج عیسی رمضانی دارابی [مرحوم محمد] سلام علیک. با تقدیم احترام فرمودی منتطری ساده و سید احمد خمینی بینش سیاسی خوب داشت. شواهدی بر هر دو ادعای جنابعالی تقدیم میکنم:
سادگی آیت الله منتظری
اول: او از شاگردان مرحوم آقای بروجردی بود و خارج اصول او را هم تالیف کرد و با این حال او و شهید مطهری که رفیق و هم اتاق بودند آیت الله خمینی را کشف کردند و دو نفری اولین حلقه درس علم اصول او را تشکیل دادند که بعدا شهید بهشتی و آیت الله خامنه ای نیز به آن پیوستند و به این جهت مرحوم بروجردی اندکی از او دلخور شده بود و ازآن تاریخ همواره با آیت الله خمینی بود و جدا نشد و در آن راه تبعیدهای سخت و زندان تا آوان پیروزی انقلاب را تحمل کرد.
دوم: خواستند آیت الله خمینی را اعدام کنند ولی منتظری علمای بزرگ را در تهران جمع کرد و از آنان برای مرجعیت آیت الله خمینی امضا گرفت و منتشر کرد و مانع اعدام شد.
داستان گریه ایت الله منتظری
متن نقلی: داستان گریه آیت الله منتظری. خدا رحمت کند علی حجتی کرمانی را که به خاطر مشکل تنفسی به او گفتند هر سال مدتی را برو شهر گرکان آنجا قضا مرطوب متعادل است. لذا او از دانشگاه مأموریت میگرفت و مدتی را در گرگان میماند. آقای قدس علوی – از اساتید حوزه علمیه امام خمینی (ره) گرگان نقل میکرد: یک روز استاد علی حجتی کرمانی منزل ایت الله نورمفیدی آمد من هم بودم و تعریف میکرد: من در قم یک روز به منزل آیت الله منتظری رفتم، کتاب رنجنامه نوشته حاج سید احمد خمینی مقابل او بود، با من وارد سخن شد و از سید احمد خمینی ناله داشت، اشکش جاری بود، تا اینکه گفت: «من میدانم او جوانمرگ میشود». این جلسه گذشت تا اینکه حاج سید احمد خمینی فوت کرد، من مجددا نزد آیت الله منتظری رفتم و از او درخواست کردم تا او را عفو کند. ساکت شد. اصرار کردم. پاسخ داد : انچه مربوط به من است و من در آن حق گذشت دارم عفو کردم، ولی آنچه مربوط به اضلال مردم است حق من نیست، او میداند و خدا. سپس از او درخواست کردم نامه تسلیتی برای مادرش بفرستد، پذیرفت و نامه تسلیت فرستاد.
چرا استاد مطهری از حوزه قم بیرون افتاد؟!
نقدی بر وظیفهی حضرات روحانی در پیام آقاخامنهای
نگارش ۸ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. آقاخامنهای اخیراً در پیامی ضبطشده -که در (سایت "عصر ایران" ۳ ، ۵ ، ۱۴۰۴) خواندم- گفت: "هدایت معنوی و نورانیکردن دلها و توصیه به صبر و سَکینه و ثبات مردمی، وظیفهی حضرات روحانی است."
خواستم روی این جملهی آقاخامنهای، پیگویه از نوعِ سبک دانشنامهنویسی داشته باشم:
۳۶ سال است، غیرمنقطع در جایگاه نخست "جمهوری اسلامی ایران" قرار گرفته است. علاوه بر حضور دائم و مطلق در سیاست کشور، حوزهی علمیهی روحانیت را نیز تحت اشراف خود قرار داده است. شعارش "ایران قوی و معنوی" است و رویکردش، تمرکز و تکیه بر سنتی که امام خمینی آن را رواج داده است. اما پس از ۳۶ سال، جامعهی ایران در دین و دانش و سیاست، راه متفاوت و پلورال (=متکثر، چندگونگی) را خواهان است. روحانیت در نورانیساختن خود علیل مانده است، چه رسد بخواهد "دلها"ی مردم را نور بتابانَد. در "هدایت معنوی" مورد خواست آقاخامنهای نیز، قشر حکومتی روحانیت، عاجز و مضطرّ مانده است و بیش از همه، خودشان نیازمند هدایت! و محتاج معنویت! شدهاند؛ بهطوری که مردم اکثراً، اکثرِ آنان را دنیادوستتر از خود، ارزیابی میکنند که دنبال و پیِ پول و پَر و دستوپا زدن برای معاشِ بیشتر و زادِ معادِ فراموششده، بار آمدند. بگذرم! آخوندی که راحت با پولش بارها حج میرود و شق شق، بِنه را میمِجَد، درحالی که مردم تهیدست پول جهاز سه پرکاله دخترشان را ندارند، نمیتواند پیشوای معنوی مردم و نورِ مؤمنان باشد. مردم روحانیون را که میبینند به یاد خدا که نه، به یاد هیچ فعل اخلاقی، هیچ رفتار پارسایی و هیچ حساب و قیامت هم نمیافتند، چون فهمیدهاند که اینان حامل لباسی درین حدِ ظاهرند، نه نوید و مژدهی معنوی و سلسلهی دوستی و مدارا و مروّت. انصاف، تنها متاعی نایابِ این قشر چاپلوس قدرت، است.
دریغا و درودا بر آن قلیل روحانیان پارسا که:
طعم آیت الله کوهستانی را میدهند،
عطر شیخ حسنعلی مروارید،
و الماس صیقلخورده دلی عارف وارسته، مانند سید علی قاضی طباطبایی.
اما این قماش روحانیون، حتی با شاه پهلوی دوم -که ۳۷ سال تمام بر اَریکهی قدرت تکیه زده بود- یک روز مبارزه نکرده و "مرگ بر شاه" که شروع میشد، عین خوالِفِ (=بر زمین نششتگان و جاخوردگان) عصر محمد بن عبدالله ص، به سمت لحاف زیر کُرسی و بالشت پر قو و کِرکپَر، متواری میشدند و اینک چنین طایفه و تیرهای هرگز صاحب صلاحیت برای "هدایت معنوی و نورانیکردن دلها"ی مردم نیستند و حتی آن لباسِ تظاهر بر تنشان هم، زیادیست و زائد.
لزوم بازنگری مطالعاتی هر آنچه روحانیت از تاریخ معاصر گفت
نگارش ۱ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
به چهار علت زیر، این بازنگری مطالعاتی را مفید و فوری میدانم:
۱. روحانیت هیچ تخصصی در تاریخ و تحلیل، ندارد.
۲. حُبّ و بُغض در روحانیت، پایه و اساس ندارد.
۳. جانبدارانه و پیشداورانه به نفع خود سخن میرانَد.
۴. عملکرد بد برخی آخوندهای حاکم بر "جمهوری اسلامی ایران" این را نشان داده است.
اینک؛ از الزامات مطالعات روشمند و برداشت صحیح و بیطرفانه و دانش خردمندانه از تاریخ معاصر، این است که خوانندگان حرفهای به روایت روحانیت از تاریخ معاصر، بسنده و اعتماد نکنند و بار دیگر تاریخ معاصر را به نگرش عقلی و واقعی مطالعه کنند. تقریباً تمام روایتهای روحانیت از تاریخ معاصر: ۱. یا دچار لغزش کلامی و تحلیل جانبگرایانه به سود خود است، ۲. یا آلوده به بُغض غلط و حُب نادرست است و ۳. یا از پایه و اساس، سست و صرفاً برای حقپنداشتن پیشاپیشِ قدرتگیری خود است.
روحانیت در روایت تاریخ معاصر، نه پژوهشی حرف زد و نه بر پروای تحقیق. لزومی ندارد گفته شود درین میان، البته برخی از آنان، کوشش داشتند صحیح و مورّخانه حرف زنند. اما روحانیت در خود حتی یک "ویل دورانت" نپرورانْد که تاریخ را صحیح عین او روایت کند. سزاوار است بگویم روایت روحانیت رسمی از دین نیز، تقلیلگرانه و فقهیسازانه است. دو انحراف بزرگ در دین، که آن را تراشید و نحیف کرد و قرائت دینی متصلّبانهی آنان را، نزد نسل نوین، بیاعتبار و فاقد گزارههای شرعپذیر و عقلپسند، ساخت.
من بر لزوم بازنگری مطالعاتیِ هر آنچه روحانیت از تاریخ معاصر گفت، قائل هستم و به روایت آنان از تاریخ معاصر اعتماد ندارم و تفسیرشان از دین هم، معمولاً معیوب است. بازنگری را لازم میدانم چه فردی و چه حتی عمومی. پارسایان این صِنف معدود و محدود بوده و هستند.
اسلامِ اسیر !!!
اسلامِ اسیر !!! نگارش ۲۱ ، ۳ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. خبر که دیشب پخش شد -چنانچه همین هم باشد و فاجعهآمیزتر ازین هم، نباشد- واقعاً دل ملت را میفِسُرَد. این که دولت پزشکیان دیروز فهمید آن دولت پیشین که در اثر سقوط، مُرد، به وزارت نفت دستور داده بود به حوزهی علمیهی شیخ غلامرضا قاسمیان و پروژهی با اسم مرکز قائمهی آقای آیت الله مصباح فلان میلیارد تومان پول تزریق کند.
تزریق میلیارها تومان پول
به حوزه علیمه به دستور دولت سیزده
تزریق کند که چه شود؟! عمامه بر سر طلبههای مظلوم و محتاج حتی نون، گذارند و بروند درون حکومت برای حاکمیت، فرمان ببَرند؛ زیرا حوزهی فرمانبَر نیاز دارد سیستم ولایت مطلقهی فقیه این نظام. و همین طلاب بدآموز مظلوم را راهی روستاها و محفلها کنند که عمر و عثمان و ابوبکر را ذم و لعن کنند و تنش میان مذاهب را تنشیتر سازند.
ملت وقتی درین شرائط تحریم و فشار، خود را به تابآوری اجباری عادت داد، حال بشنود میلیاردها تومان پول بیتالمال را آسان در حلقوم حوزه میکنند که به مذاهب بد و بیراه بار کنند، دستکم خشمش این است بگوید اسلامِ اسیرِ جمهوری اسلامیِ نوع آخوندی مستکبرانه، چه گروگان مظلومی گرفته است؛ چی را؟ دین مبین را. خدایا خودت خشم بر سر ستمگر بر اسلام نازل کن. اینان از دین زور و زر و تزویر میخرند و بیع می ستانند و سپس بیعت میکنند. بگذرم.
به مطهری می گفتند نغلین نمی پوشد
این کتاب «فلسفهی سیاسی مطهری» را من ۱۳۷۶ نوشتم ولی از چاپ آن در «واحد اندیشهی سیاسی اسلام» دفتر تبلیغات حوزهی علمیهی قم، جلوگیری شد، زیرا موقع چاپ، کودتایی درین نهاد شد که در توضیحات خواهم گفت. با انصراف چاپ، من آن را برای پایاننامه کارشناسی ارشد علوم سیاسیام، بازسازی کرده و به رعایت متدلوژی، ارائه داده و نمرهی ۱۹ و ۷۵ صدم را با رأی جلسهی دفاعیه کسب کرده بودم. بگذرم. یک جا آن را مردود، جایی آن را با نمرهی بالای ۱۹ قبول.
آیت الله مرتضی مطهری را جناح مصباح حکومت از آنِ خود میپندارند!! چون مطهری از دست جمود حوزهی قم به تهران، پایتخت شاه رفت، میان روشنفکران و احزاب مخالف شاه و حضور در دانشگاه. زیرا قم این چیزهای زیر را، زیر میگرفت چه رسد فکر مطهری و دروس او را که:
تز حاکمِ غیرپاسخگو را رفتاری کلیسایی میدانست.
ر.ک : م،آ، جلد ۱، علل گرایش به مادیگری، ص ۵۵۵)
و نیز میگفت:
«قرآن نیامده است که برای همیشه با مردم مانندِ ولیّ صغیر با صغیر عمل کند، جزئیات زندگی آنها را با قَیمومیت شخصی انجام دهد و هر مورد خاص را با علامت و نشانه حسی تعیین نماید.»
ر.ک : «جاذبه و دافعه علی ع » ص ۱۸۵
آری، قم این چیزهای زیر
در آخوند را، زیر میگرفت:
موی بلند سر طلبه، قباحت داشت.
سرشلوار پوشیدن، کریه بود.
ساعت موچی، مشکلآفرین بود.
کفش منع بود و نعلین رسم.
عرقچین باید میزدند.
کت تا زانو باید میدوختند.
رانندگی عین الآن موتورسواریِ دختران، شنیع بود.
شارِب باید قیچی میشد.
ساعت باید بندی جیبی بود.
البته طلاب و علمای نوگرا، تن به این افکار پوسیده نمیدادند. به مطهری گیر میدادند او کفش میپوشد، نه نعلین! بگذرم. آن وقت آقاخامنهای نادرست آیت الله مرحوم محمد تقی مصباح یزدی -شبیهترین شیعه به ابنتیمیه- را مطهری دوم نظام معرفی میکند. هر چه مطهری کوشید آزادی اندیشه تبیین کند، این فرد مطهری دوم! تلاشید خشونت دینی حکومت را تشریح و تشریع کند، زیرا برآن بود اسلام با آن رشد میکند و نظام هم با این نوع دین. مطهری بیعیب نبود، اما مصباح از اساس اسلام انحراف داشت. جمعه ۱۲ ، ۲ ، ۱۴۰۴ دامنه
خاطره ی برخورد حکومت با مرحوم آیت الله العظمی منتظری
متن نقلی بدون دخل و تصرف در مورد خاطرهی یکشنبه ۲۵ آبان ۱۳۷۶ مرحوم حجت الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی: «از اذان صبح تا ساعت ده به مطالعه گزارشها و تماشای تلویزیون از ماهواره به خصوص مسائل مربوط به بحران عراق، کنفرانس اقتصادی دوحه قطر و سیل کم سابقه سومالی گذشت.
گزارش سخنرانی آیت الله حسینعلی منتظری در روز جمعه را دیدم که با صراحت و تندی علیه آیت الله خامنه ای صحبت کرده و از نداشتن صلاحیت مرجعیت و بلکه رهبری و دخالت در امور اجرایی و توسعه تشکیلات پر خرج و فشار روی مخالفان گفته است. به نظر می رسد با اظهارات آقای احمد آذری قمی نوعی هماهنگی دارند و کسانی هستند که هر دو را به صحنه آورده اند.
ظهر محسن آمد و گفت با آقای عبدالله نوری وزیر کشور به این نتیجه رسیده اند که مدیریت شرکت متروی تهران را بپذیرد. مطالبی از ایشان در مورد اقدام جدید آیت الله منتظری علیه رهبری نقل کرد و اظهار نگرانی نمود. فاطی آمد او هم از حرکتی که علیه آیت الله خامنه ای شروع شده و احتمال فتنه می دهد و واقعا هم احتمال فتنه عمیق می رود اظهار نگرانی نمود.
شب میهمان رهبری بودم درباره حرکت خطرناک آیت الله منتظری به دنبال تحرک آقای آذری قمی مذاکره کردیم و لازم دیدیم که نباید بگذارند دامنه فتنه وسعت بگیرد. آخر جلسه آقایان قربانعلی دری نجف آبادی وزیر اطلاعات و آقای علی اصغر میرحجازی آمدند آقای دری گزارش کامل داد و رهبری تاکید کردند که جریان باید خنثی شود...»
سوادِ شنیدن و کلاس اخلاق
نوشتهی ابراهیم طالبی دارابی دامنه: من آقای حسین سیمایی وزیر علوم دولت پزشکیان را نمیشناسم. اما در نشست مشهد، دیدم در گزارش نشست که دو تا کلمه حرف جذاب زد. یکی این بود که گفت: «باید سوادِ شنیدن داشت.» او خود توضیح داد منظورش ازین حرف چی هست: «همانطور که خوب حرفزدن، سواد میخواهد، شنیدن هم، یک سواد است؛ ما باید سواد شنیداری داشته باشیم.» اساساً این حرف آقای سیمایی ریشهی آفرینشی دارد یعنی ارتباط انسان با انسان، لازمهاش «شنیدن» است که وی اسم قشنگی رویش گذاشت: «سوادِ شنیدن». خدا دو گوش داد، یک زبان. یعنی شنیدن دو برابرِ گفتن.
حسین سیمایی
مرحوم آیت الله
سید محمد موسوینژاد
اما حرف دومش مهمتر بود. اگر این نقل از شنیدههای مستقیم خود وی از مرحوم آیتالله سید محمد موسوینژاد باشد، پس ممکن است او طلبهی آن مدرسهی علمیهی مشهد مقدس بوده باشد. این نقل: مرحوم آیتالله موسوینژاد میگفت «من راضی نیستم کسی در این مدرسهی علمیهی من تحصیل کند بدون اینکه درس اخلاق شرکت کند». خوبی حوزه این بوده درس اخلاق داشت. حالا این درس چه بر سرش در حوزه رفت، بگذرم.
حوزه و هامبورگ
اخیراً آلمان حجت الاسلام محمد هادی مفتح فرزند شهید حجت الاسلام دکتر محمد مفتح را از آلمان حکم اخراج داد و مرکز اسلامی هامبورگ را بست. آقای محمد هادی مفتح دهمین مسئول مرکز اسلامی هامبورگ بود. او پیشتر «رادیو معارف» را در قم تأسیس کرده بود. او ۱۴ روز مهلت یافت «خاک آلمان ترک کند» و حق ورود مجدد به آلمان را هم ندارد. او ۵ سال است در این مقام است. آلمان «مرکز اسلامی هامبورگ را در شمار «مبلغان اسلام افراطی» جای داده است و تمام «مرکز و پنج سازمان وابسته به آن را» توسط پلیس مصادره کرد.
اگر مقایسه شود سطح شهرت و علمیت رهبران این مرکز از آغاز تا بعد، این گونه بوده است: حجت الاسلام محمد محققی لاهیجی، شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی هر دو منصوب مرجع عام شیعیان آقا بروجردی. سپس حجت الاسلام محمد مجتهد شبستری. حجت الاسلام سید محمد خاتمی. و چند نفر دیگر ... تا این که از ۵ سال پیش رسید به حجت الاسلام محمدهادی مفتح. آگاهان میدانند ریاست مرکز اسلامی هامبورگ، به صورت سمبولیکس فیر شیعه در اروپا محسوب میشدند. دامنه.
پاسخم به شیخ علیرضا ربانی
به قلم دامنه : ۲۲ . ۴ . ۱۴۰۳ ، علیکم سلامٌ و سلامُ علیکم. آق شیخ علیرضای ربانی این چهار جواب را داشته باش، دَسلاف است. آخرِ متنم را نیز بدون تعارف و خداحافظی، ترک میکنم که شدت حرفم بماند و نجوا اندازد:
۱. من خاش خانم را «جان» صدا نمیزنم چه رسد به غِر. اون آق سید است که از بامشیُ وَرهُ مارهُ چلیکوچهُ کاچکِکمار را میگوید: «...جان»!
۲. تِ اِما رِه دَسگا کاندی؟! خوانی لالمَنگو بَوُشِم؟! منگو اگ بشم آن وقت شما شِخها چه جوری حرف دَکفین؟! چون شِخ یعنی صدها تانکر حرف. هزار خِروار خرافه! البته + دهها قرن خار خار نصیحت!
۳. من از اول فردی معتقد-منتقد به نظام بودم. هیچ دولتی را هم سواری ندادم. شیر هم ننوشاندم. شتُر دوسالهی نهجالبلاغه هستم چون. باور راسخ دارم تمام دولتهایی که شکل میگیرند را، باید زیر نظارت دقیق مردم قرار داد و نگذاشت نظام فقط دور یک تعداد آدم معدود و مخدوش و حتی مفلوک و ملول گردش کند. تریبون در درجهی اول، مال ملت است تا حکومت. ملت باید با تریبون آزاد مسجد و هر جای عام، به نصیحت و انتقاد حکومت بپردازد، نه بر عکس. من که میدانم نفس راحتی کشیدی! چون تا به حال مقهور و مجبور بودی قوهی اجراییه را سایهی سر ملت بدانی. ازین پس دیگر خیالت آسوده است مجبور به تمجید مَمجید نیستی! ازین تاریخ به بعد است به کار اصلی خودت برمیگردی؛ یعنی تذکر و نصیحت به دولت. چون مگر ممکن است درین مملکت کسی امام جماعت باشد! ولی از ۱۵ تیر ۱۴۰۳ به بعد بخواهد وسط دو نماز، از دولت مسعود پزشکیان دفاع کند! و استدلال ورزد قوهی مجریه، قوت همین نظام است! شما آقا ربانی اگه بگی فردا محراب را بر سرت تخته میکنند! هر چند پایینمسجد گویی محراب ندارد!
۴. علیرضای روحانی محبوب من! من درین صحن فقط با ۱ در ۱۰۰ از توانم قلم میزنم که متنی را، حقی را، کسی را، خدای ناکرده زیر نگیرم، علاقه هم ندارم بیش ازین برای صحن قلم بزنم. ولی اگر روزی بخواهم با ۱۰۰ در ۱۰۰ توانم وارد نبرد (بخوان: گفتمان) شوم، آن وقت یقین بر من حاصل است، زنگها به صدا درمیآید ابراهیم کوتاه بیا. یکی خودت! گفته باشم!










