دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود ، داراب‌کلا

پیام مدیر
نظر
موضوع
بایگانی
پسندیده

۱۴۸ مطلب با موضوع «روحانیت» ثبت شده است

۲۶آبان
خاطره ی برخورد حکومت با مرحوم آیت الله العظمی منتظری

متن نقلی بدون دخل و تصرف در مورد خاطره‌ی یکشنبه ۲۵ آبان ۱۳۷۶ مرحوم حجت الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی: «از اذان صبح تا ساعت ده به مطالعه گزارش‌ها و تماشای تلویزیون از ماهواره به خصوص مسائل مربوط به بحران عراق، کنفرانس اقتصادی دوحه قطر و سیل کم سابقه سومالی گذشت.

 

گزارش سخنرانی آیت الله حسینعلی منتظری در روز جمعه را دیدم که با صراحت و تندی علیه آیت الله خامنه ای صحبت کرده و از نداشتن صلاحیت مرجعیت و بلکه رهبری و دخالت در امور اجرایی و توسعه تشکیلات پر خرج و فشار روی مخالفان گفته است. به نظر می رسد با اظهارات آقای احمد آذری قمی نوعی هماهنگی دارند و کسانی هستند که هر دو را به صحنه آورده اند.

 

ظهر محسن آمد و گفت با آقای عبدالله نوری وزیر کشور به این نتیجه رسیده اند که مدیریت شرکت متروی تهران را بپذیرد. مطالبی از ایشان در مورد اقدام‌ جدید آیت الله منتظری علیه رهبری نقل کرد و اظهار نگرانی نمود. فاطی آمد او هم از حرکتی که علیه آیت الله خامنه ای شروع شده و احتمال فتنه می دهد و واقعا هم احتمال فتنه عمیق می رود اظهار نگرانی نمود.

 

شب میهمان رهبری بودم درباره حرکت خطرناک آیت الله منتظری به دنبال تحرک آقای آذری قمی مذاکره کردیم و لازم دیدیم که نباید بگذارند دامنه فتنه وسعت بگیرد. آخر جلسه آقایان قربانعلی دری نجف آبادی وزیر اطلاعات و آقای علی اصغر میرحجازی آمدند آقای دری گزارش کامل داد و رهبری تاکید کردند که جریان باید خنثی شود...»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۱۴۰۳ ، ۰۸:۴۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۲آبان

نوشته‌ی ابراهیم طالبی دارابی دامنه: من آقای حسین سیمایی‌ وزیر علوم دولت پزشکیان را نمی‌شناسم. اما در نشست مشهد، دیدم در گزارش نشست که دو تا کلمه حرف جذاب زد. یکی این بود که گفت: «باید سوادِ شنیدن داشت.» او خود توضیح داد منظورش ازین حرف چی هست: «همان‌طور که خوب حرف‌زدن، سواد می‌خواهد، شنیدن هم، یک سواد است؛ ما باید سواد شنیداری داشته باشیم.» اساساً این حرف آقای سیمایی ریشه‌ی آفرینشی دارد یعنی ارتباط انسان با انسان، لازمه‌اش «شنیدن» است که وی اسم قشنگی رویش گذاشت: «سوادِ شنیدن». خدا دو گوش داد، یک زبان. یعنی شنیدن دو برابرِ گفتن.

 

حسین سیمایی‌

 

 

زندگینامه

 

 

مرحوم آیت الله

سید محمد موسوی‌نژاد

 

 اما حرف دومش مهمتر بود. اگر این نقل از شنیده‌های مستقیم خود وی از مرحوم آیت‌الله سید محمد موسوی‌نژاد باشد، پس ممکن است او طلبه‌ی آن مدرسه‌ی علمیه‌ی مشهد مقدس بوده باشد. این نقل: مرحوم آیت‌الله موسوی‌نژاد می‌گفت «من راضی نیستم کسی در این مدرسه‌ی علمیه‌ی من تحصیل کند بدون اینکه درس اخلاق شرکت کند». خوبی حوزه این بوده درس اخلاق داشت. حالا این درس چه بر سرش در حوزه رفت، بگذرم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۱۴۰۳ ، ۱۶:۱۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۹شهریور

اخیراً آلمان حجت الاسلام محمد هادی مفتح فرزند شهید حجت الاسلام دکتر محمد مفتح را از آلمان حکم اخراج داد و مرکز اسلامی هامبورگ را بست. آقای محمد هادی مفتح دهمین مسئول مرکز اسلامی هامبورگ بود. او پیشتر «رادیو معارف» را در قم تأسیس کرده بود. او ۱۴ روز مهلت یافت «خاک آلمان ترک کند» و حق ورود مجدد به آلمان را هم ندارد. او ۵ سال است در این مقام است. آلمان «مرکز اسلامی هامبورگ را در شمار «مبلغان اسلام افراطی» جای داده است و تمام «مرکز و پنج سازمان وابسته به آن را» توسط پلیس مصادره کرد.

 

 

اگر مقایسه شود سطح شهرت و علمیت رهبران این مرکز از آغاز تا بعد، این گونه بوده است: حجت الاسلام محمد محققی لاهیجی، شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی هر دو منصوب مرجع عام شیعیان آقا بروجردی. سپس حجت الاسلام محمد مجتهد شبستری. حجت الاسلام سید محمد خاتمی. و چند نفر دیگر ... تا این که از ۵ سال پیش رسید به حجت الاسلام محمدهادی مفتح. آگاهان می‌دانند ریاست مرکز اسلامی هامبورگ، به صورت سمبولیکس فیر شیعه در اروپا محسوب می‌شدند. دامنه.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۱۴۰۳ ، ۱۰:۴۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۲تیر

به قلم دامنه : ۲۲ . ۴ . ۱۴۰۳ ، علیکم سلامٌ و سلامُ علیکم. آق شیخ علیرضای ربانی این چهار جواب را داشته باش، دَسلاف است. آخرِ متنم را نیز بدون تعارف و خداحافظی، ترک می‌کنم که شدت حرفم بماند و نجوا اندازد:

 

۱. من خاش خانم را «جان» صدا نمی‌زنم چه رسد به غِر. اون آق سید است که از بامشیُ وَرهُ مارهُ چلیک‌وچهُ کاچکِک‌مار را می‌گوید: «...جان»!

 

۲. تِ اِما رِه دَسگا کاندی؟! خوانی لال‌مَنگو بَوُشِم؟! منگو اگ بشم آن وقت شما شِخ‌ها چه جوری حرف دَکفین؟! چون شِخ یعنی صدها تانکر حرف. هزار خِروار خرافه! البته + دهها قرن خار خار نصیحت!

 

۳. من از اول فردی معتقد-منتقد به نظام بودم. هیچ دولتی را هم سواری ندادم. شیر هم ننوشاندم. شتُر دوساله‌ی نهج‌البلاغه هستم چون. باور راسخ دارم تمام دولت‌هایی که شکل می‌گیرند را، باید زیر نظارت دقیق مردم قرار داد و نگذاشت نظام فقط دور یک تعداد آدم معدود و مخدوش و حتی مفلوک و ملول گردش کند. تریبون در درجه‌ی اول، مال ملت است تا حکومت. ملت باید با تریبون آزاد مسجد و هر جای عام، به نصیحت و انتقاد حکومت بپردازد، نه بر عکس. من که می‌دانم نفس راحتی کشیدی! چون تا به حال مقهور و مجبور بودی قوه‌ی اجراییه را سایه‌ی سر ملت بدانی. ازین پس دیگر خیالت آسوده است مجبور به تمجید مَمجید نیستی! ازین تاریخ به بعد است به کار اصلی خودت برمی‌گردی؛ یعنی تذکر و نصیحت به دولت. چون مگر ممکن است درین مملکت کسی امام جماعت باشد! ولی از ۱۵ تیر ۱۴۰۳ به بعد بخواهد وسط دو نماز، از دولت مسعود پزشکیان دفاع کند! و استدلال ورزد قوه‌ی مجریه، قوت همین نظام است! شما آقا ربانی اگه بگی فردا محراب را بر سرت تخته می‌کنند! هر چند پایین‌مسجد گویی محراب ندارد!

 

۴. علیرضای روحانی محبوب من! من درین صحن فقط با ۱ در ۱۰۰ از توانم قلم می‌زنم که متنی را، حقی را، کسی را، خدای ناکرده زیر نگیرم، علاقه هم ندارم بیش ازین برای صحن قلم بزنم. ولی اگر روزی بخواهم با ۱۰۰ در ۱۰۰ توانم وارد نبرد (بخوان: گفتمان) شوم، آن وقت یقین بر من حاصل است، زنگ‌ها به صدا درمی‌آید ابراهیم کوتاه بیا. یکی خودت! گفته باشم!

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۱۴۰۳ ، ۱۳:۰۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۴تیر
به قلم دامنه : ۱۴  . ۴ . ۱۴۰۳ ، بِاذن اللهِ. سلام بر خدا و بندگان خوب خدا. روزی -۱۴ بهمن ۸۸- در روزنامه‌ی «جمهوری اسلامی» از قول آقای شیخ محسن قرائتی خوانده بودم که وی گفت بدین مضمون آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی «تفسیر نمونه» را در روزهای تعطیلی حوزه نوشت که امروز (آن روز) به چاپ  پنجاهم رسید. و بعد آقاقرائتی ادامه داد او هم «تفسیر نور» را در لابلای ۴۰۰ سفر نوشت. من یاد کنفوسیوس حکیم چین قدیم افتادم -ازو به پیامبر زمینی شرق یاد می‌شود- که گفته بود:
 
 
«برگ در انتهای زوال می‌افتد و میوه در اوج کمال. بنگر که چگونه می‌افتی؛ چون برگی زرد، یا سیبی سرخ؟!»
 
 
هم آقامکارم -خدا عمرش را بیش کناد- و هم آقاقرائتی -خدا از گزند سیاست‌زدگی مصونش داراد- به نظر من، سیب سرخ شدند، نه برگ زرد. باز یادم افتاد به سخن امام موحدین علی ع که فرمودند، یعنی هشدار دادند:  «و آن کس که با بَدی پیروز شود، شکست خورده است.» نیز در آئین انقلاب اسلامی ص ۱۴۷ خوانده بودم که «مؤسسه‌ی نشر آثار امام» نقل قول کرده است: «فقیه مستبد نمی‌شود... یک کلمه دروغ، او را از عدالت می‌اندازد.» یعنی هر فقیه در جهان دین و مذهب، دروغ ببافد، ساقط می‌شود و سقوط می‌کند و به تعبیر من داشته‌هایش، سِقْط! می‌کند؛ می‌افتد، می‌اندازد دور عین جنین، خودش می‌ماندُ خودش. خاتمه دامنه.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۱۴۰۳ ، ۱۷:۴۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۳تیر

آن روز در طبقه‌ی دو

مؤسسه‌ی اسرا بر دامنه چه گذشت؟

به قلم دامنه : ۱۳ . ۴ . ۱۴۰۳ ، آن روز  (یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳) در بلوار حضرت خدیجه سلام الله علیها، روی «نشان» (=رهیاب) آدرس مؤسسه‌ی «اِسرا» را نوشتمُ خودِ نشان مرا بُرد وسط مقصد نشانْد (=عکس هم هست). همین جا گریز بزنم: اگر دین (=مثلاً به تفسیر غلط) با علم، غرَض می‌ورزید، سازندگان سایپا آیا سیستم نشان را می‌شد نصب کنند روی ماشین تولیدی‌شان؟! پس به قول شهید آیت‌الله دکتر بهشتی دین و دانش پهلوی هم‌اند. بگذرم. خوشبختانه امروز من به فرمان گویای «نشان» که هر پیچ و میدانی دعوتم می‌کرد کدام جهت بچرخم! زور نمی‌گفتم، همونی را خطُ ربط! می‌داد، پیش می‌راندم، لذا مرا از بغل حرم و از زیر تونل غدیر کِشان‌کِشان، رسانْد به عمار یاسرُ مؤسسه‌ی «اسرا». (=عکس هم هست) در همین نقطه بود ذهنم مرا تشَر زد آهای ابراهیم! یاد اُقربا و اَقرَبِ خود را کردی که سلام بِدی به ساحت پاک حضرت معصومه؟! دادم؛ چه جور هم. بگذرم.

 

 

دامنه و آقای سید عمادی

مسئول پژوهشگاه اِسرا

 


گوش راست بلوار عمار، سایه‌ای خدا گویا برام جا کرده بود! درنگ نکردم پارک کردم. ریموت را برداشتمُ دم در به نگهبان اِسرا گفتم حاج آقا به دامنه فقط نشست داد. با چه احترامی واردم داشت به طبقه‌ی دوم مؤسسه‌ی عظیم بین‌المللی اِسرا. ریش حاج آقا سید عمادی چنان نرم، صورتش عینِ اِسبِه پنبه روشن! و طرز معانقه‌اش هم (=بوس از گردن به بالا) با درجه‌ای بالایی منظم. از همان بلوار پیامبر اکرم ص این حال در من پیدا شده بود که او را امرو به آغوش کشم! گریز زنم بازم: من زبانم نمی‌چرخد بگم: پیامبر «اعظم»، برای من، وصف آن حضرتِ ختمی مرتبت فقط پیامبر «اکرم» می‌گنجد. اکرم، اوج است. این اکرم برای آن وجود مقدس هستی برازنده‌ترین وصف است. زین‌رو بلوار پیامبر اعظم قم را به ذوق و عقیده‌ی خودم دائم می‌گویم: اکرم. بگذرم. پس، شست شروع شد. می‌شود برای قسمت بعد... دیدار و گفت‌وگویی که وقتی نوشتم معلوم می‌شود در آن طبقه بر دامنه چه گذشت؟ و از آن نِشست، بر دامنه چه نَشست؟ تا بعد. ناخاتمه دامنه.

 

جناب حجت‌الاسلام استاد سید عمادی سلام

اول کلام بازگو کنم سراسر دیدار امروزمان را به کتابت خواهم کشاند و در صحن و سایت دامنه انتشارش می‌دهم. در ثانی ملاقات با آخوند صاحب کمالات درهای دانش و ارزش را بر روی آدم مفتوح می‌کند. ثالث این است شما برای من یک روحانی به معنای حقیقی کلمه‌اید. کلام که از شما صادر می‌شود به تعبیر من از فیلتر پاکی نفْست رایحه می‌گیرد و بعد وارد ابزاری به اسم زبان می‌شود که به قول فیلسوف منتقد آمریکا نوام چامسکی عامل ارتباط میان فهم‌هاست. ملاقات با فقیهی چون حضرت مستطاب عالی که از نظر من جمع سه ضلع فقه، فلسفه و معنویتی، برای من تداعی ملاقات با خدا را دارد. چرا، چون آن روایت را تجلی می‌بخشد که با کسی دیدار و جلوس کنید که شما را یاد خدا برَد و دانایی‌تان را مزید کند. درود استاد. ارادت دامنه.

 

کتاب سیره‌ی خضر نبی ع

نوشته‌ی حجت الاسلام سید کمال‌الدین عمادی

معرفی سیره‌ی خضر نبی

به قلم دامنه‌ی دوم: ایشان حجت الاسلام سید کمال الدین عمادی درین اثر دست بر سر مسائل گران می‌گذارد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۱۴۰۳ ، ۱۸:۰۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۳تیر

به قلم دامنه: ۱۳ . ۴ . ۱۴۰۳ : بیاموزیم ( ۱۵ ) اسماعیل و سرخان. بِاذن اللهِ. سلام بر خدا و بندگان خوب خدا. رُمان «گرگ‌سالی» را حتی می‌خوانیُ کنارشَم می‌گذاری، باز هوَستْ ترشح می‌زند که هان! برو بازم بگیردش بازش کن. گرفت من. و حالا خودم با دخل تصرف ۱۰۰ در ۱۰۰ از آن صفحه‌ی ناب ۱۳۴ اش، چنین می‌نویسم در یادداشت امروزم:

 

اسماعیل و سرخان به هم گفتند این حیوون شومه. گرگ را می‌گویند. خدا امسال به دادمون برسه! سپس سعی کردند سگ‌ها را صدا بزنند کیش بدهند! بروند سمت سهند و سبلان.

 

دادند؟

نه.

صدایشون لرزید.

زبانش به کام چسبید.

سقف دهانشان خشکید.

 

رسید تا جایی که «سونا» نامزدش از پشت رسید. سرخان دست‌هایش را کاسه کرد. (=در گویش محل ما داراب‌کلا: چالوک کرد) سونا در کاسه‌ی چالوکش، آب انداخت. آب، خنُک بود. حالا اسب را به‌تاخت تاخت. چون سونا دستش شفا داشت! آخه چون نامزد است و نامزد مزه‌اش با هیچ مزه‌ای قابل مقایسه نیست.

 

کجا تاخت؟ پیش مُلّا در روستا.

برای چه تاخت؟ تا ملا -که طبیب جسم و حکیم روح مردم روستا در سمت اردبیل است، درمانش کند. کرد. درود بر مُلاهای طبیب جسمُ جان. والسلام.

 

راستی راستی! داریم ازین سان انسان؟ این را دامنه می‌گوید آری داریم، داریم هر زمان آن سان، آسان. اما خیلی باید گشت، (=به زبان آقوزچینی در آقوزگاله: اَلوری اَلوری باید کرد) کمیاب شدند چون چنین مُلّایانِ انسان در لایه‌های پنهان ایران. خاتمه دامنه.

 

شرح یک لغت: اَلوری اَلوری: صوت‌جمله است آهنگین، هنگام پیدا کردن گردو در کف و پای درخت گردو که زیر خروارها برگ و خاشاک، پنهان شده باشد. با این نَوا، گردو را می‌گشتند، تا به زحمت پیدا کنند. ملت ایران هم دیربازی است که برای یافتن مُلّایان انسان و باوجدان در لایه‌های پنهان، به اَلوری اَلوری افتاده‌اند، تا گردوی مغزدار پیدا کنند، نه پیک و پوک!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۱۴۰۳ ، ۱۴:۰۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۷تیر

به قلم دامنه : سازمان مجاهدین خلق (=جوخه‌های ترور منافقین) در ۷ تیر سال ۶۰ نشست حزب جمهوری اسلامی در خیابان سرچشمه در نزدیکی میدان بهارستان را منفجر کردند و آیت الله دکتر سید محمد حسین حسینی بهشتی و ۷۲ تن را به شهادت رساندند. چند جمله‌ی مهم از تفکرات شهید بهشتی: از صفحات کتاب «باید‌ها و نبایدها» اثر آن شهید متفکر که سال‌ها پیش مطالعه و چکیده‌نویسی کرده بودم، می‌نویسم:

 

ص ۳۳ : «هر کس در هر مقامی در جامعه‌ی اسلامی اسیر القاب و‌آداب و تشریفات شود، دور از اسلام است.»

ص ۱۱۹ : «عقل و شرع راه‌بندان را رفع می‌کنند»

ص ۱۶۶ : «پست حکومتی که سرقُفلی!! دارند»

ص ۱۶۷ : «حکومت بد کم کم آدم‌های بافضیلت و خوب را از گردونه خارج می‌کند.»

ص ۱۶۷ : «وقتی سرطان فساد در حکومت و پیکر عُمّال و کارکنان افتد باید منتظر مرگ آن جامعه بود.»

ص ۱۷۲ : «به نقل از امام صادق ع جامعه‌ای که ضعیف نتواند حق را از قوی بگیرد آن جامعه آلوده است.»

ص ۱۷۸ : «بی‌اعتنا به بهداشتِ جان نباید بود»

درود به روح او و متفکران همراه و هم‌خط او. دامنه‌ی توحید

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۱۴۰۳ ، ۱۵:۵۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۳۱خرداد

 متنی از اُنظُر: «کاوش اُنظُر. هر جامعه یی باید بزرگان خود را بشناسند، خصوصاً وقتی بزرگان آن جامعه در میان نوسانات حکومت و سیاست، افکاری را نمایندگی کند. آیت الله العظمى مکارم (۱۳۰۵ شیراز) از جدّی تاجرپیشه است و پدرش همان روزهای نخستش، بهش می گفت: "شبها ترجمه ی آیات را براى من بخوان." نقل است نبوغ مکارم، مشهود بود. به همین علت در مدرسه ی «زینت» شیراز به خطر استعداد، به کلاس هاى بالاترش نشاندند.در اصطلاح آموزشی به آن جهشی می گفتند. جالب در زندگی ایشان آن نقطه است که برای طلبگی به «مدرسه ی خان» برده شد، که روزگاری فیلسوف نامدار ایران صدرالمتألّهین شیرازى مشهور به ملای صدرا درس می خواند. و زیور زندگی علمی وی، زمانی جرقه زد که زمان معمول ده سال دوره ی گذراندن «سطح» حوزه علمیه را، او در کمال شگفتی طی چهار سال پیمود. روزی چیزی سرنوشت زندگی اش را عوض کرد؛ آن زمانی که شادروان آیت الله موحّد به مغازه ی پدرش رفت (که خود مکارم تابستان ها در آن جوراب بافى مى کرد) موحد رو به پدرش کرد: چند پسر دارى؟ پدرش جواب داد: چهار تا. موحد التجا کرد "ناصر" (یعنی همین آقامکارم مرجع بزرگ را) «وقف امام زمان (عج...) کن» که پدرش پذیرفت و وی را نزد موحّد در مدرسه ی علمیّه ی «آقا باباخان» سپرد. وقتی هجده ساله شد به قم رفت و پای درس اعاظم آن شهر چنان آموخت که اینک یکی از قوی ترین فقهای ایران به حساب می آید. او با شگفتی از سوی شادروان آیت الله العظمى سید حسین بروجردى رحمت الله مرجع عامه ی شیعیان معاصر، وقتی در یک مسئله ی مهم فقهی بشدت قدرتمند در استدلال و استنباط ظاهر شد، به دست آن فقیه مرجع به درجه ی احتهاد نائل شد؛ وقتی که ماهرانه حکم حرام بودن «سفر صید لهوى» را نوشت و پیش بروجردی برد که آن مرجع شریف با «تعجّب پرسید این نوشته را خود شما نوشته‌اید؟! عرض کردم آرى!»

 

عیادت رهبر انقلاب

مکارم شیرازی در بیمارستان تهران

 

این مرجع روزگار دیده ی روزگارشناس ایران (که نویسنده ی بزرگ و پرکار و پرآثار جهان تشیع بوده است) در مجلس خبرگان قانون اساسى انقلاب اسلامی نیز نماینده ای قدرتمند ظاهر شد، چون فقیه قوی یی بود. از آن روزهای سرنوشت ساز کشور خاطره هایش زیاد اهمیت دارد: او در آن مجلس در بخش مذهب در قانون اساسى عضویت داشت به همراه "علماى شیعه و اهل سنّت و مذاهب دیگر" و ایشان بود که برای اولین مرتبه مذهب شیعه را به عنوان «مذهب اکثریّت مردم کشور» در مجلس خبرگان مطرح کرد بود و در آن زمان استدلال نموده بود:

 

«در یک مملکت، بالاخره باید قوانین، از یک مذهب پیروى کند و دو مذهب و سه مذهب نمى‌شود در احکام عمومى حاکم باشد، البتّه بقیّه مذاهب باید محترم باشند و از تمام حقوق شهروندان بهره مند گردند ولى تعدّد قوانین حاکم بر کشور ممکن نیست، افراد در مسائل داخلى زندگى خود آزادند (مانند ازدواج و طلاق که مسائل شخصیّه و احوال شخصیّه نامیده مى‌شود) ولى در مسائل عامّه، باید پیرو یک قانون باشند، بعد که امام را زیارت کردم ایشان فرمودند: «من از تلویزیون دفاع شما را دیدم و شنیدم و خیلى خوشم آمد، خوب و منطقى دفاع کردید و حقّ مسأله را ادا نمودید»

 

این نگرش باز و منطقی و در عین حال جمع مدرنیته و سنت در وجود فکر و نگرش فقهی و سیاسی آقای مکارم، امروزه دستخوش افکار پوسیده ی یک سری سیاستمداران کم دان، کم خوان، بعضاً بعضی ها حتی بی خرد، و نیز اسیر دسیسه و به بازیچه گرفتن حقوق ملت، گردیده است که یک شبه! مصادر کشور را با باندبازی و معرفی واسطه ها، تصرف کردند و ضابطه را له نمودند. اُنظُر روی این انحراف از اصول اصیل انقلاب، حرف ها دارد که فعلاً عبور می کند. این روزها آن مرجع بزرگ و فرد شرافتمند ایران که فتواها و نگاه ها و موضع های مهم مملکتی دارد و از منتقدین وضع موجود است، به علت مسموم شدن، در بیمارستان تهران بستری هستند. برای ایشان دست به دعا باید برداشت، زیرا زنده بودن چنین انسان هایی حتی چند روز بیشتر، بر برکات خفی و علنی خواهد افزود. ملاقات عیادتی در عکس بالا، برای بنده برجستگی دارد. البته با حفظ انتقادها برای خودم که حق هر شهروند است. سلامت باشند: سلامٌ علیهُما. اُنظُر.»

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۱۴۰۳ ، ۱۶:۴۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۵اسفند
ملا محمد خورِ خراسان جنوبی‌

به قلم دامنه: ملا محمد گره می‌گشاید. او از خورِ خراسان جنوبی‌ست؛ مردم روستا بی‌استثنا وی را قبول دارند. همه به وی رجوع می‌کنند. همه حامی اویند. همه ملا را حلّال مشکلاتشان می‌خوانند. همه حرام و حلال‌دان‌اش می‌دانند. همه پناه به او می‌‌آرند. همه هنوز فوتش هم نرسیده گواهی می‌دهند «الّا خیراً» ازو ندیدند. ملا محمد واقعاً گره می‌گشاید. دیدم دردِدل مردم پیش او را. مستندی عین واقعی. خدا خیر دهاد جناب حسین روئین‌تن کارگردان و تهیه‌کننده‌ی آن را و جناب هادی ثابت شوکت‌آباد دست‌اندرکار دیگر این مستند فاخر را که خود، مستند ماندگار «کاکُل» را دیرباز از همان سامان ساخته بود و من از آن در همین دامنه در پست  سه‌شنبه، ۱۹ مهر ۱۴۰۱  اینجا نگاشته بودم. حالا درین مستند زیبا هم، حاج ملا محمد فولادی را به ایران شناساندند به همراه همسر خیراندیشش کربلائی فاطمه زنگویی را.

 

   

   

   

   

 

این ملا محمد خورِ خراسان جنوبی نام مردم خود را (چونان خورشید در تصویر) تابان ساخته است. خودش در خور به سانِ خورشید می‌درخشد. کار می‌کند، امور دینی مردم را می‌رسد. بنایی بلد است. با موتور

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ ، ۱۰:۴۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۰بهمن

به قلم دامنه: ۲۰ بهمن ۱۴۰۲ این صحنه روز مبعثت حضرت رسول اکرم ص که آیت الله عبدالله جوادی آملی در حال گذاشتن عمامه بر سر یک طلبه در قم است، ذهنم را هدایت کرد به این پرسش که اساساً عمامه‌گذاشتن طلبه به چه معناست؟

 

این کار چند علت دارد:

۱. نشان می‌دهد طلبه مراحلی از تحصیل علوم حوزوی را طی کرده است و لایق پوشیدن لباس «روحانی» شده است.  ۲. چون دانش حوزه را کسب کرده است مجاز است و حتی طبق مقررات الزام‌آور شورای مدیریت حوزه‌های علمیه مُجاب و مجبور است از لباس عادی مردم بیرون، و داخل در لباس منحصر روحانیت شود.  ۳. بر حسب سنت گذشتگان، پوشیدن لباس حوزه شامل هفت قطعه (شامل: قبا، عبا، عمامه، نعلین، دشداشه و ...)  برای طلبه‌ها امری معمول و حتی محبوب بوده است.  ۴. این لباس نه پوشش تفاخر یا امتیازطلبی که لباس تبلیغ و نشر آموزه‌های دینی است که هر طلبه کمترین کارش رفتن به منبر و ایستادن در جلو جهت امامت نماز جماعت یا جمعه است و این لباس تقریباً شرط نیل به این جور امور است. مثلاً هرگز معمول نبوده و نیست کسی که لباس حوزه بر تن ندارد روی منبر برود و یا پیش‌نماز مساجد باشد. گرچه اساساً اشکال شرعی ندارد، ولی عرف از طلبه‌ای که لباس حوزه بر تن نکرده باشد برای چنین اموری پرهیز دارد. پس؛ یک علت عمامه‌گذاشتن تصاحب این اشتغالات دینی است.  ۵. در جامعه این طور جا افتاده است که طلبه پس از اتمام حوزه باید به هیبت و هیئت پیامبر اکرم ص در آید و گویا بر عموم مردم گواه شده است چنین لباسی شبیه‌ترین پوشش به نبی اکرم ص است. ازینرو این هفت تیکه البسه و پوشش، مقدس شمرده می‌شود و خود طلاب هم وقتی به این هیئت درمی‌آیند خود را کاملاً و مطلقاً از بسیاری از رفتارها و کارها و آزادی‌های رایج محروم می‌بینند. مثلاً راندن موتور در قم برای روحانی روا و رایج است، اما همین کار را اگر در جویبار یا سبزوار صورت دهد، قبح دارد.  ۶. روزگاری داشتن این لباس جزو سخت‌ترین البسه بود چون نظام طاغوت پهلوی اول و دوم از این عمامه و عبا وحشت داشتند و دشوارترین دوره را بر روحانیت تحمیل کردند؛ عین چادر که از سر زنان می‌کشیدند پوشیدن عبا و عمامه را قدغن نموده بودند تا فرهنگ عمومی را اسلام‌زدایی کرده باشند.  ۷. عمامه، رِدای تبعیض یا تمیز میان آنان و عوام نیست؛ بلکه نشانه‌ی رجوع مردم به دین‌شناسان است. و این لباس به نوعی عامه را متوجه می‌کند و علامت می‌دهد، وقتی به شخصی که عمامه دارد می‌توان رجوع شرعی داشت زیرا این نشان طی‌کردن دانش دین توسط آن طلبه است.  ۸. گاه برخی از شهرها زودهنگام بر تن طلبه‌ها عبا و بر سرشان عمامه می‌گذارند که اغلب موجب هتک حرمت به قداست این لباس انجامیده است؛ زیرا این تعداد معدود زیّ طلبگی را رعایت نمی‌کرده‌اند و درس کافی نمی‌خوانده‌اند.  ۹. از ابتدا این طور شکل گرفت که اگر طلبه از نسل سادات شریف است، رنگ عمامه‌اش مشکی باشد و سایرین، رنگ عمامه‌ی‌شان سفید. در برخی از امور شرعی هم تقدم با سادات است. مثل در پیش‌نماز شدن دو نفر هم‌وزن عادل در یک جمع، تقدم با سادات است. حتی گاه روحانی سید بر روحانی غیر سید که امام جماعت راتب یک مسجد یا جایی هست، مقدم است.  ۱۰. عمامه طولش شش متر یا کمتر است. پارچه‌ای نرم و لطیف به عرض ۷۵ تا ۹۰ سانت. معمولاً دوخته نمی‌شود که شکل کلاه به خود بگیرد، بلکه روی دورِ سر یا دور زانو بسته می‌شود و وقتی آخر آن لای پیچش پارچه متصل و سفت شد از زانو بیرون می‌آورند و بر سر می‌گذارند؛ که حداقل هر سه روز یک بار نیاز به بستن مجدد دارد. گاه شاید تا مدت‌ها نیاز نباشد عمامه را دوباره بست. با آرزوی دوام طلبگی و سلامتی برای همه. دامنه.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۱۴۰۲ ، ۰۸:۰۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۷بهمن
حرم، شیخان، مسجد اعظم قم

به قلم دامنه: نمی‌شود قم بیایی... : شیخان را که بلدید؟ بله درست حدس زدید؛ دورِ حرم، سمت میدان آستانه. خُب! نمی‌شود قم بیایی ولی دو قبر از این قبرستانِ شیخان را زیارت نکنی. حیف است. من معمولاً سرِ این دو قبر عرض ادب دارم. یکی قبر عارف کامل میرزا جوادآقا ملکی تبریزی و دیگری عابد زاهد میرزا علی‌آقا شیرازی. اولی که تقریباً جمیع مراجع و مجتهدین و مؤمنین اهل سِرّ و دل بدان معرفت و محبت دارند؛ همان صاحب کتاب شریف «مراقبات» که کتابی برای یک بار خواندن و کنارگذاشتن نیست؛ دائم باید رجوع کنید. چون آداب عبادی خصوصاً عرفانی و دینانی دوازده ماه قمری را تفصیل و تفسیر داده و ظرافت‌های باریکی در آن موج می‌زند.

 

 

حرم حضرت معصومه س

بهمن ۱۴۰۲ عکاس: دامنه

 

 

ایوان صحن امام هادی ع

حرم حضرت معصومه س

 

 

مسجد اعظم قم

 

    

 

قبرهای

میرزا علی آقا شیرازی

میرزا جواد ملکی تبریزی

 

 

شیخان قم

 

 

قم . میدان آستانه . عکس از دامنه

 

دومی شاید گمنام مانده باشد؛ میرزا علی‌آقا شیرازی؛ همان عالمی که استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری می‌گوید او مرا با نهج‌البلاغه آشنا و اَنیس ساخته بود. بگذرم. فقط بگویم شیخان دو در دارد: از سمت آستانه و از سمت چهارمردان. از هر در که وارد شوید ضلعِ سمت حرم، قبر این دو عالم ربانی است که کرامات آنان زبانزد است. ملکی تبریزی تقریباً وسط این ضلع واقع است و میرزا علی‌آقا شیرازی در گوشه‌ی سمت چهارمردان.  همین اخیراً که رفتم حرم، شیخان هم مشرف شدم. عکسی انداختم که موقعیت شیخان و خودِ دو قبر در آن مشخص است. من فکر کنم رفتن سرِ قبر این دو آیت‌الله‌ی پارسا برکت دارد؛ خود آدم پس از دیدار قبرشان، لمس می‌کند معنویتی را که کسب کرده است. آری؛ نمی‌شود قم بیایی ولی شیخان نروی. دامنه.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۱۴۰۲ ، ۰۷:۰۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۷دی

این جایی که در عکس زیر می‌بینید و چقدر هم با شکوهِ هنر و طراحیِ دیدنی و میخکوب‌کننده‌ی چشم‌نواز، مدرسه‌ی علمیه‌ی امام کاظم ع قم است در تقاطع خیابان سُمیّه و بزرگراه پیامبر اکرم ص در منطقه‌ی امامزاده شاه‌احمد قاسم. مدرسه‌ای که آیت الله العظمی ناصر مکارم آن را برای کاربردهای مختلف ساخته است؛ درس، پژوهش، نشست، اجلاس، گردهمایی‌ها، آزمون‌ها و شاید سایر کارها. حالا سیزدهمین اجلاسیه‌ی سراسری جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم با "علمای بلاد" با عنوان «رسالت حوزه‌های علمیه و اولویت تبلیغ» در سالن مُجلّل همایش‌های مُجلّل‌ترِ همین مدرسه دیروز چهارشنبه ۶ دی ۱۴۰۲ تشکیل شد و امروز نیز ادامه دارد.

 

 

جالب این است چهار کمیسیون هم داشت که از ماه‌ها قبل در سراسر کشور فعال بود با این محورهای عجیب و غریب و لابد اضافه‌کاری‌های شدید و غلیظ!← ۱. «اقتضائات و تحولات جامعه و بین الملل در امر تبلیغ» ۲. «تولید محتوا، شیوه‌ها و ابزارهای تبلیغی» ۳. «آسیب‌شناسی در ابعاد مختلف فرهنگی و تبلیغی کشور» ۴. «انتخابات؛ فرصت‌ها، تهدیدها و راهکارهای مشارکت حداکثری مردم»

 

حرفی ندارم. جز این سخن: مگر در بلاد، علما هم داریم هنوز؟! همه که یا قم جمع‌اند یا تهران و یا مشهد مقدس. کدام عالم، تن می‌دهد در بلاد دور زیست کند و میان مردم طیّ طریق؟! مشعل هدایت و مَلجاء مردم شدن، مدت‌هاست پَرپَر شده! به قول اُسّ موسی بنّا در سریال پایتخت خطاب به نقی معمولی: «خسّه نباشی!!!» بگذرم. دامنه.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۱۴۰۲ ، ۱۰:۲۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۱مهر

 

 

از راست: شیخ روح الله، پدرم، آقا رئیسیان

پسر حاج آقامهاجری، آق سید علی عمه‌شی، مرحوم آقا داراب‌کلایی

 

خاطره‌ی آقای غلامرضا یزدانی در روستای ماکران گوهرباران که خطاب به من -دامنه- نوشتند: عین خاطره بی دخل و تصرف، فقط مقداری آراستگی و تدوّن: «سلام آقا ابراهیم. یک خاطره یادم اومد از مرحوم پدر شما [ابراهیم طالبی] و حاج اقای دارابکلایی. در روستای ماکران یک نفر فوت کرده بود. اومدن خونه حاج آقای دارابکلایی برای نماز میّت و ببرن حاج آقا را ماکران. پدر شما هم منزل حاج اقای دارابکلایی بود. ظاهراً با هم رفتن به ماکران. همه هم منتظر حاج اآقا بودند. جمعیت همه اومدن سمت پدر شما روبوسی کردن که حاج آقا خوش آمدی و خوش اومدی و غیره. راننده که از تکیه پیش رفتن اکبر بابویه (دانشمند حاج حیدر) بود به مردم گفت شما حاج اقای دارابکلایی را روبوسی کنید. گفتند مگه این شیخ نیست؟ گفت نه، ایشان شیخ علی اکبر طالبی هست. مردم گفتند ما دیدیم این خوشگل شِخ است و ترتمیز، ریش آنکارت و خط گذاشته هست  این حاج دارابکلایی پیرمرد هست... الیٰ آخر. اشتباهی سمت پدرت رفتند. یاد هر دو عزیز بخیر باشد. خداوند رحمتشان کند. ببخشید. غلام یزدانی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۱۴۰۲ ، ۰۶:۴۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۹مهر

شرح دامنه برین مَردِ شهیر و شیخ محل: مرحوم حجت الاسلام شیخ روح‌الله حبیبی‌ست. خودمونی در تلفظ محلی: شِخ‌رِل‌لا. مردی با مرامی مردمی. کاری. خدمتی. اخلاقی. دارای تز ترقی. خود هم فردی مترقی. میان مردم بود. با حشر و نشری قوی و قلبی متعالی. دهه‌ی آخر چهل یا اوایل دهه‌ی پنجاه برای داراب‌کلا آب شُرب لوله‌کشی زد. سپس برق هم آوُرد. سردفتر ازدواج هم داشت -که همین- وی را محبوب دل‌ها نموده بود. چون کارش این بوده تا دو دلِ دلخواه را به هم دلدار کند و در دفتر و قلم و ثبت و درج و مُهرش، جوش سازد و عقد. کم پیش آمده باشد جوانان محل و منطقه و حومه و حوالی تا اواسط دهه‌ی هفتاد -که به رحمت الهی رفت- به دست او بر دختران دلخواه خود حلال نشده باشند، آخه او خندان‌ترین عاقد بود.

 

 

اغلب حتی شاید تمام محل توسط او به عقد و عروسی می‌رسیدند. قبرش روبروی ساختمان امامزاده باقر در سمت خیابان است در نزدیکی‌های نرده‌ی دیوار مزار. دیدن قبرش حتی به آدم خندانی می‌بخشد. ساده‌زیست بودُ باسواد و زیرک و به تعبیر خودمی من: زیادزیاد زرنگ. او مردِ معتقد به خالق و مرتبط با خلق بود. درود به روحش و سلام به خاله‌ام همسر باکمال و خصالش، که من صدَرخاله صداش می‌کنم و هر بار که محل می‌آیم زیارتش را از دست نمی‌دهم. هر کس اگر عکسی ازین شیخ شهیر دارد مرا شریک داشته‌های خود سازد تا آلبومش را تکمیل کنم. عکس فوق را چند سال پیش از زن‌داداشم حبیبه‌خانم حبیبی (دختر آن مرحوم، همسر اخوی‌ام آق‌شیخ باقر طالبی) گرفتم. صلوات می‌فرستم بر روح آن نام‌آور مردمی و محبوب محل.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۱۴۰۲ ، ۰۶:۵۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی