دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
آخرین نظرات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

۲۰۶ مطلب با موضوع «دین» ثبت شده است

به قلم دامنه. به نام خدا. در کتاب «انسان‌شناسی قرآنی» اثر استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری مطلبی مهم دربارۀ نماز است که حیفم آمد در ایام محرم الحرام، ماه حُزن و پیام و عشق بازی با خدای متعال، به اشتراک نگذارم. من چند صفحه ی این اثر بسیارمهم را خلاصه کرده و در اینجا می نویسم. ایشان می گوید:

 

نماز ظهر عاشورا

به امامت امام حسین (ع) و یاران باوفا

 

انسان نماز می خواند نه برای این که خدا فراموش نکند که چنین بنده ای دارد، بلکه برای آن که  بنده فراموش نکند که خدا دارد و بنده است... یک نکته این است که در نماز این فایده و اثر بار است که به پا دارندۀ سایر مقررات است... [چون] نماز انسان را از کار بد باز می دارد. شهید مطهری همچنین می گوید: در روایات ما آمده که نماز فقط به آن اندازه قبول است که حضور قلب در آن باشد... هر اندازه [حضور قلب] نباشد گرچه تکلیف ساقط شده ولی دیگر اثر را ندارد... نمازِ بدونِ حضور قلب نمازِ دورانداختنی است، عقوبت ندارد ولی هیچ و پوچ است.

 

ایشان همچنین می‌گوید: حدیث داریم که نوافل از آن جهت مستحب شده است که غفلت های نمازهای فریضه را جبران کند. و در ادامۀ همین بحث نماز، سخن بسیارلطیفی از شهید ثانی (فقیه عالی مقام) می آورَد از کتاب اسرار الصلوة وی که فوق العاده دلنشین و اثرگذار است. مطهری از آن فقیه چنین می گوید: تعبیر این مرد فقیه عالی مقام این است که «الصّلاةُ بابُ الذّکر». نماز دروازۀ ذکر است. «والذّکرُ بابُ الکشف» و یاد خدا دروازۀ مکاشفه است. و «والکشفُ بابُ الفَوز الاکبَر» و مکاشفه دروازۀ بزرگترین رستگاری هاست. (رسائل شهید ثانی، چاپ قدیم. ص ۱۰۵)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۳ شهریور ۱۳۹۷ ، ۱۰:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

به قلم دامنه. به نام خدا. حکومت مطلوب علامه محمدرضا حکیمی، چه نوع حکومتی‌ست؟ حکومت مُسانخ؛ یعنی حکومتی که با حکومت معصوم، سنخیّت و شباهت داشته و عناصر حکومت معصوم در آن باشد. من خلاصه‌ای از آن را درین پست می‌نویسم. وی در  تفسیر حکومت مُسانخ در ص ۲۶۲ کتاب «راه خورشیدی» نوشته‌ی محمد اسفندیاری چنین می‌گوید:


"حکومت معصوم حکومت خداست زیرا معصوم، احکام واقعی را می‌داند و... قاطعانه اجرا می‌کند و جامعه‌ی انسانی را به سعادت مطلوب می‌رساند. تداوم این فلسفه الهی-سیاسی در عصر غیبت به تحقق یافتن حاکمیت مذهبی است، نه جز آن. و حاکمیت مذهبی همان حاکمیت مُسانخ است... مصداق صحیح حکومت مذهبی در عصر غیبت، همان حکومت مُسانخ است، نه جز آن. یعنی نزدیکترین و شبیه‌ترین انواع حکومت‌ها به حکومت معصوم. و به عبارت دیگر، حکومتی که بتواند مصداق عهدنامه‌ی مالک اشتر باشد. چون مالک اشتر معصوم نبود و امام علی بن ابی طالب (ع) معیار حکومت‌کردن به نام اسلام را برای او در عهدنامه نوشته است. پس تنزُّل‌کردن‌ از معیارهای عهدنامه‌ی مزبور،  تنزُّل از اسلام است در اجرای غیرمعصوم."

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۲ شهریور ۱۳۹۷ ، ۰۹:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

به قلم دامنه. به نام خدا. این مطلب را از علامه طباطبایی یاد گرفته و خوانده‌ام. اینک در اینجا می‌نویسم. ایشان در ص ۲۸۷ کتاب «تعالیم اسلام» نوشته‌اند: «هر مالی که پیدا شود و صاحبش معلوم نباشد «لُقَطه» نامیده می‌شود. ۱. مالی که یافته می‌شود و صاحبش معلوم نیست اگر در قیمت، از یک مثقال نقره و کمتر باشد، بی‌مانع می‌توان برداشت و تصرُّف نمود. ۲. اگر مالی در ویرانه‌ها که سکَنه‌ی آن منقرض شده‌اند، یا در بیغوله‌ها و زمین‌های بایر بی‌مالک پیدا شود، حکم «لُقَطه» را دارد. ۳. اگر حیوان بی‌صاحب پیدا شود، حکم «لُقَطه» را دارد. ۴. اگر بچه‌ی بی‌صاحب در سر راه یافته شود، به همه‌ی  مسلمانان واجب کفایی‌ست که او را برداشته و بزرگش کنند. ۵. اگر مال دزدی به عنوان امانت به کسی سپرده شود، حکم «لُقَطه» را دارد و باید به مالک اصلی آن تسلیم شود و نمی‌توان به دزد تحویل داد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۵ شهریور ۱۳۹۷ ، ۰۸:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

به شرح دامنه> من از این نکاتی که از این منبع می آورم، خودم را مانند شما دامنه خوانان شریف، در حس و حال قشنگی که با خواندنِ این پست اتفاق می افتد، شریک و هم نوا و خوشحال و دردمند می دانم. با هم بخوانیم: تشیّع به گونه ای شایان توجه، مساوات طلب است. سپَر نیرومندی به توده ها در برابر نخبگان می دهد،.. عدالت از محمد ص نشأت می گیرد... آموزه های او از جمله عبارتند:

 

تمام مؤمنان در پیشگاه احدیّت، باهم برابرند.

زن و مرد تسلیم اسلام، در قدرت کُل سهیم اند.

محمد اغنیاء را مُخل همآهنگی جامعه می دانست، لذا رباخواری را ممنوع کرد.

محمد هشدار داد جامعه ای که نسبت به نیازمندان بی اعتناست، نه به تقوا دست می یابد و نه به فضیلت.

 

عدالت اسلامی شیعی در ساده ترین مفهومش، به معنای محدودیت شرّ برای خیر همگان است. در چشم شیعیان، علی ع  رهبر درخشان ترین نهضتی سیاسی و اعتراضی باقی ماند که خواهان برابری، شفقت و عدالت در دنیای غرق بی عدالتی و سرکوب و ظلم بود... شیعیان هنوز هم علی را قهرمان محرومان می دانند و نمادِ عدالت و نشانِ خیر محض.

 

 

علت رجوع ایرانیان به علی ع این است: رهایی از سال ها سُلطۀ حکومت های ظالم و غارتگر. و علی را مدافع حقوق زنان و مردان محروم می دانند.... و حسین ع جایگاه رفیعی در میان ایرانیان دارد. در ضمیر ناخودآگاه جمعی ایرانیان، رنج و مظلومیت امام حسین ع  نمادِ مظلومیت و سرکوبی ست که سال ها ایرانیان به طور فردی و جمعی، خود از دستت بیگانگان جبّار و نظام های سیاسی اجتماعی خودشان، متحمل شدند. آنان با شرکت در مراسم عاشورا، دهم روز مُحرّم، برای عزای امام حسین  جسماً و روحاًٌ شهید می شوند.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۵ شهریور ۱۳۹۷ ، ۰۶:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر

خویشاوندان ما از قریش مى ‏خواستند پیامبرمان صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را بکُشند،  و ریشه ما را درآورند و در این راه اندیشه ‏ها از سرگذراندند، و هر چه خواستند نسبت به ما انجام دادند، و زندگى شیرین را از ما سلب کردند، و با ترس و وحشت به هم آمیختند، و ما را به پیمودن کوه‏ هاى صعب العبور مجبور کردند،  و براى ما آتش جنگ افروختند، امّا خدا خواست که ما پاسدار دین او باشیم، و شر آنان را از حریم دین باز داریم.

 

نهج البلاغه امام علی علیه السّلام

 

مؤمن ما در این راه خواستار پاداش بود، و کافر ما از خویشاوندان خود دفاع کرد، دیگر افراد قریش که ایمان مى ‏آوردند و از تبار ما نبودند، هر گاه آتش جنگ زبانه مى ‏کشید، و دشمنان هجوم مى ‏آوردند یا به وسیله هم پیمانهای شان و یا با نیروى قوم و قبیله ‏شان حمایت مى ‏شدند در امان بودند. پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اهل بیت خود را پیش مى‏ فرستاد تا به وسیله آنها، اصحابش را از سوزش شمشیرها و نیزه‏ ها حفظ فرماید، چنانکه عبیدة بن حارث در جنگ بدر، و حمزه در احد، و جعفر در موته،  شهید شدند. 

 

کسانى هم بودند که اگر مى ‏خواستم نامشان را مى ‏آوردم، آنان دوست داشتند چون شهیدان اسلام، شهید گردند، امّا مقدّر چنین بود که زنده بمانند، و مرگشان به تأخیر افتاد. شگفتا از روزگار، که مرا همسنگ کسى قرار داده که چون من پیش قدم نبوده، و مانند من سابقه در اسلام و هجرت نداشته است، کسى را سراغ ندارم چنین ادّعایى کند، مگر ادّعا کننده‏ اى که نه من او را مى‏ شناسم و نه فکر مى‏ کنم خدا، او را بشناسد در هر حال خدا را سپاسگزارم.

 

اینکه از من خواستى تا قاتلان عثمان را به تو بسپارم، پیرامون آن فکر کردم و دیدم که توان سپُردن آنها را به تو یا غیر تو ندارم. سوگند به جان خودم، اگر دست از گمراهى و تفرقه بر ندارى، به زودى آنها را خواهى یافت که تو را مى ‏طلبند، بى آن که تو را فرصت دهند تا در خشکى و دریا و کوه و صحرا، زحمت پیدا کردن شان را بر خود هموار کنى. و اگر در جستجوى آنان بر آیى بدان که شادمان نخواهى شد، و ملاقات با آنان تو را خوشحال نخواهد کرد، و درود بر اهل آن.

 

[نامۀ ۹ نهج البلاغه‌. نامه امام (ع) به معاویه در افشاى دشمنى ‏هاى قریش و استقامت پیامبر  ص و افشاى ادّعاى دروغین معاویه در خونخواهى عثمان]

منبع: موعود اُمم

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۳ شهریور ۱۳۹۷ ، ۰۷:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. چندروز پیش در (اینجا) مقدمات و پرسش های بحث را چیدم و جناب سید علی اصغر نیز بحث سؤال محور بر آن افزود. اینک به پاسخ پرسش می پردازم:

​​​​​

در اینجا مقام امامت امام علی (ع) مورد بحث نیست. بلکه رفتار ایشان به عنوان امام منصوب خداوند مورد نظر است. زیرا برای شیعه (=پیرو) علی، هم هیچ خدشه ای دراین رابطه مطرح نیست و هم منزلت آن حضرت آن چنان رفیع و دارای ابعاد وسیع است که فقط خداوند متعال و سپس پیامبر خدا _صلّى ‌الله‌ علیه‌ و‌ آله و سلّم_ و خصوصاً حضرت فاطمه _سلام الله علیها_ و انبیای گذشته (ع) و امامان بعد از ایشان _علیهم السّلام_ از آن آگاه اند. و شأن امامتِ آن امام، هرگز در هیچ ساعتی از حیات شان، جدا نشده است و پس از ممات شان نیز تا قیام قیامت از علی و ۱۱ جانشین معصوم وی، جداشدنی نیست. مقامی که، غصب شدنی نیست و انحصار در عصمت ائمه اطهار و نصب الهی دارد. والسّلام. اما بعد زمامداری آن امام.

 

زمامداری امام علی _علیهم السّلام_ بلافاصله با رحلت رسول خدا، با تفکّر خاصّ و انحرافی خلفای راشدین (راشد یعنی: راه راست‌یافته) و دیگر اعضای سقیفه (=جایی مُسقّف در خانۀ شور و مشورت بنی ساعده) مورد دستبُرد قرار گرفت. و 25 سال به درازا کشید. سه سال توسط ابوبَکر _مشهور به صدّیق_. ده سال توسط عمَربن خطّاب. دوازده سال توسط عثمان بن عُفّان. طی این مدت دو دهه و نیم، که علی در بیرون از حکومت و قدرت ماند و به عبارتی به درون خانه تبعید شد، چه می کرد؟ به قول مرحوم دکتر علی شریعتی زندگی علی (ع) سه دوره داشت:

 

 

۲۳ سال مبارزه برای استمرار مکتب

۲۵سال سکوت برای حفظ وحدت

۵ سال حکومت برای ایجاد عدالت

 

آری؛ پرسش این بود: امام علی (ع) که از حکومت بیرون انداخته شد و حقّ حکومت کردنش انکار گردید، در بیرون قدرت چه کرد؟ و به تعبیر امروزی در جامعۀ مدنی زمان خود، چگونه با قدرت حاکم _سه خلیفه_ و دایرۀ حکومت مُواجه شد؟

 

زندگانی امام علی (ع) روشن می سازد آن حضرت مقام امامت بر امت را با شأن حکومت بر مردم درنیامیخت. امامت خود را نصب الهی می دانست که توسط حضرت محمد (ص) به او رسانده شد و در غدیر خم به مردم ابلاغ گردید. پس اولین رفتار علی این بود که به مردم و مؤمنان و پیروان _و حتی مخالفان خود_ آموخت، که امامتش، هرگز تفویض شدنی، غصب کردنی و واگذرنمودنی نیست.

 

می مانَد حکومت و سیاست و مدیریت بر جامعه، که آن حضرت آن را منوط به رأی مردم، قبول اکثریت و بیعت آزادانه و مختارانۀ حاضرین در عصرِ خود و برای همۀ عصرهای پس از خود نمود. و برای آن هیچ جنب و جوشی ننمود. بلکه در چندین جا ارزش حکومت را با عطسۀ بینی بُز برابر دانست. با استخوان خوک در دست یک جُذامی پَست مساوی و حتی پایین تر دانست.

 

حال با این بحثی که شکل دادم، سؤال فرعی اما محوری پدید می آید: آیا امام علی که با آن گونه زاویه گیری از خط پیامبر خدا مواجه شد، با خلفای سه گانه مواجهه (= رویارویی) هم کرد؟ دست به مقابله زد؟ یا نه مشیء علی و راه علوی چیز دیگری بود و رسم خاصی داشت؟ به نظر دامنه رفتار مدنی علی در همین جا کشف می شود. پس به بحثم در زیر دقت شود.

 

لنین رهبر کمونیست های روس که آدمی متفکّر، فرصت شناس _و در چند جا فرصت طلب_ و نیز غولی تئوری پرداز و از همه مهمتر سیاست ورزی بیش فعال بود، همیشه در برابر رویدادها و حتی نارویدادها این سؤال محوری را جلوی چشم خود و پیش پای پیروانش می گذاشت: «چه باید کرد؟»

 

از نکته ام دربارۀ لنین می خواهم به این بپردازم که من بر حسب مطالعات فراوان و متعددی که در اطراف زندگانی و اندیشه های امام علی (ع) کرده ام و همچنان نیز می کنم، و حتی تمام نهج البلاغه را بطور کامل و یادداشت برداری شده خوانده ام، به جدّ معتقدم امام علی بنیانگذار «چه باید کرد»ها بود. و به همین دلیل و علت، او در بیرون قدرت همان کاری را کرد که باید می کرد. و در درون قدرت _حکومت مردمی و عدالت گرانه اش در کوفه_ نیز همان راهی را رفت که باید می رفت.

 

من معتقدم علی هرگز با سه قدرت حاکم ابوبکر، عمر و عثمان مواجهه نکرد. در تعبیر امروزی می گویند براندازی. علی به خاطر حقیقت هایی که خود از آن خبر داشت و مصلحت های که بخوبی بر آن واقف بود، هیچ گاه حتی یک روز از آن ۲۵ سال را صرف مواجهه و نابودی حکومت های سه خلیفۀ وقت نکرد. حکمت آن فقط و فقط حفظ اسلام و حراست از کیان مسلمین بود.

 

علی می دانست حق، با علی است و اصلاً و ذاتاً خود «علی» حق است. یعنی به قول مشهور حق با علی ست و علی با حق. اما با این همه، ایشان مصالح حال و آینده و تفکر گذشتۀ ۲۳ سال مبارزه در رکاب رسول الله (ص) را اصل قرار داد و به مقابله با حکومت غصب شده نپرداخت. پس دومین رفتار علی در بیرون قدرت این بود:

 

هیچ گاه با نظام مستقر مسلمانان درنیفتاد. بلکه برای حفظ و حراست آن کوشش کرد. مشورت داد. سکوت کرد. راه آرام را رفت. با هیچ احدی ائتلاف نکرد. در حالی که ایلاف کردن در قریش یک رسم و قانون بود. رجوع شود به سورۀ مبارکۀ قریش.

 

با هیچ قوم و طائفه ای جلسه ای علیۀ حکومت نگذاشت. دندان بر جگر گذاشت، تا مکتب اسلام و ثمرات عظیم مؤمنان بآسانی و با جاهلیت پیش آمده، هدَر نرود و یا زیر تیغ هوَس های قدرت طلبان طمّاع جراحتی برندارد، تا حکومت مقتدر مسلمانان تازه به جوانه رسیده، راه ناپیموده اش را با استواری و ثبات و بی تفرقه طی نماید و ریشه اش آبیاری و مستحکم شود.

 

علی در بیرون قدرت نه تفرقه آفرید و نه با دشمن _نعوذبالله_ همساز شد و نه کسی را به سوی خود فراخواند که او را علیه حکومت مسلمین بشوراند. و نه حتی یک ثانیه ای نعوذبالله خیال توطئه بر افکار مقدس و عصمت واره اش افتاد. حتی قتل عثمان را محکوم کرد و آن را اقدامی افراطی و خشک مغزی دانست.

 

 رفتار سوم علی (ع) در بیرون از قدرت، آزادگذاشتن حضرت فاطمه (س) به عنوان والاترین گوهر زمان و کوثر اسلام، بود؛ که آن حضرت علیۀ ابوبکر در کوچه و خانه و مسجد خدا قیام کرد. من این رفتار سیاسی مدنی علی در آزادگذاشتن مشیء فاطمه را سرمشق می دانم و راهِ فاطمه را مشق.

 

چگونه؟ علی، حاضر شد خانه نشین شوند و صبوری کند و در چاه های آشنا، ناله ها سر دهد، انزوا پیشه کند و بر قرآن خدا حاشیه نویسی نمایدو... تا متّهم به قدرت طلبی و تفرقه آفرینی نشود. و از سوی فرصت طلبان و منحرفان و منتقمین (=انتقام جویان جاهل بلکه جُهّال) و ابلهان روزگار به ایجاد آشوب و فتنه در دایرۀ قدرت و اقتدار اسلام و مسلمین بُهتان نخورد و شلاق تهمت روانه اش نگردد که برای دنیا، دنبال سهم است.

 

و اما فاطمه جلو افتاد. راه افتاد.  قدم در کوچه و خیابان مدینه گذاشت به مسجد رفت. بلند شد. بلند بلند گفت و گفت و گفت علیۀ حاکم ابوبکر و لۀ علی خانه نشین. در سخنان افشاگرانه و غرّایش راه نبی (ص) را تبیین نمود و برای اثبات حقِّ علی امیرالمؤمنین شورید و خروشید. شرحش برای بعد... ادامه دارد...

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۲ مرداد ۱۳۹۷ ، ۰۵:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۶ نظر

به قلم دامنه. به نام خدا. یک روز _نمی دانم کی؟_ گزارشِ توصیفی-انتقادی در مجلۀ خواندنی های سال ۱۳۳۳ هجری خورشیدی را به بر حسب کتاب «برگ هایی از تاریخ حوزۀ علمیۀ قم» نوشتۀ حجت الاسلام رسول جعفریان را مطالعه و یادداشت برداری می کردم. گزارشگر آن مجله، خود یک دانش آموختۀ حوزه و ملبّس به لباس روحانیت بود و متن آن نشان می داد به ریز و بم حوزه بخوبی آشناست. دیشب، این قسمت، در مرور مجددم به آن، رؤیت شد. دیدم بحث جالبی ست. لذا سه فراز آن را به شوق تایپ کرده، به اشتراک گذاشتم تا دامنه خوانان فهیم و شریف نیز، در آن تفکّر و تأمّلی کرده باشند:

 

کمتر مذهبی در دنیا تا این حد برای انتخاب پیشوای مذهبی شیعه، شرایط منطقی قائل شده است... مثلاً... از غیبت کبری تا کنون بر طبق موازین مذهبی شیعیان، هر مردی که در فهمِ احکام الهی اَعلمِ عُلما باشد و در تمام عمر خطایی از او سر نزده باشد، مرجع تقلید یعنی پیشوای مذهبی ما شیعیان خواهد بود. (متن گزارش، ص ۱۸۵)

 

یک طلبه در تمام مدت تحصیل یک شکمِ سیر به خود نمی بیند. (ص ۱۹۰)

 

می گویند فقیه پس از مجتهد شدن، به شهر خود برمی گردد و احکام دین را به مردم می آموزد. من با نهایت احتیاط یادآور شدم که ای بزرگواران باید دینی باشد تا احکامِ دین مورد پیدا کند... (متن گزارش، ص ۱۸۸)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۳۰ تیر ۱۳۹۷ ، ۰۶:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

متن نقلی: دیدگاه دکتر سروش: «در زمان پیامبر اسلام همه یک عنوان و دین داشتند و شیعه و سنی و این همه فِرقه مطرح نبود. ویژگی‌ها و مختصات انسان‌ها بگونه‌ای است که گونه‌گونی و اختلاف عقیده و فکر ذاتی حیات انسانی است و عرضه‌ی دین به عامل انسانی در گذرتاریخ و زندگی اجتماعی باعث شده تا برداشت‌های متفاوت و حتی متضاد از دین عرضه شده بوجود آید و این درمورد همه‌ی ادیان ازجمله اسلام و مسیحیت مصداق دارد.

 

دکتر عبدالکریم سروش

 

 

وقتی دین اسلام تاریخی شد فرقه‌ها تشکیل شدند و اشاعره و معتزله و سنی و شیعه و مالکی و حنبلی و… به وجود آمدند. و همین شد که مسلمانان نه ۷۲ فرقه که ۷۲ هزار فرقه شدند. لذا همواره نگاه به سرچشمه‌ی دین لازم و ضروری است... خداوند به پیامبر می‌گفت: «انتظار نداشته باش که همه به حرف تو گوش کنند و ایمان بیاورند. ایمان نیاوردن آدمها تو را محزون نکند.»... انشعاب دین اسلام به سنی و شیعه نیز بخاطر انسانهاست. اختلاف ارتدوکس و کاتولیک و پروتستان هم ربطی به حضرت عیسی ندارد. این دین بخاطر گذر از درون انسان به فرق و گروه‌های مختلف تبدیل شده است. و این اختلافات در همه‌ی ادیان و مکاتب طبیعی است...

 

با این مقدمات اختلاف میان آدمیان از سویی و دینداران از سوی دیگر کاری طبیعی است. شیعیان غالی کار بدی کرده اند که ۱۲۰۰ سال، بزرگان اهل سنت را لعنت میکنند. حتی امروز هم وقتی می گویند ناسزا به بزرگان اهل سنت نگوئید این واقعی نیست و بخاطر مصلحت اندیشی است و از همین رو اثر نمی کند و فایده ندارد. شیعه و سنی اصولا اختلاف زیادی ندارند. وقتی ملامحسن فیض کاشانی به عنوان یک عالم شیعه، کتاب غزالی سُنّی بنام احیاء علوم الدین را در مُحجه البیضاء شیعیزه [شیعه گرا] کرد، در حقیقت ۷۵ درصد آن کتاب دست نخورده باقی ماند و فقط ۲۵ درصد از کتاب تغییر کرد.

 

در حقیقت اختلاف میان شیعه و سنی همین ۲۵ درصد است. و به شهادت همین اثر غزالی و فیض کاشانی اختلافات میان شیعه و سنی تنها در مباحث کلامی و فقهی است. در حالی که حقیقت دیانت، اخلاق است. اگر شما خدا را به هزار زبان اثبات کنید، ولی وجودتان شیطانی باشد فایده ندارد. دین یعنی پاکیزگی اخلاقی. خلاصه دین این است: مجاهده با نفس و شَفقت بر دیگران.» (منبع)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۹ تیر ۱۳۹۷ ، ۰۷:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

پاسخ دامنه به بحث آبرو. به نام خدا سلام. ضمن قدردانی از جناب دکتر شیخ باقر که سؤال عظیمی را در پیشخوان مدرسه طرح کردند، پاسخم را در ۸ بند به اختصار می‌نویسم:


۱- واژه: آبرو را «عِرض، منزلت، مایهٔ سرافرازی» معنا کرده اند. پس در لغت آبرو بوی حیثیت، عزّت و حُرمت می دهد.


۲- انسان از نظر من ذاتی، آبرو دارد. و مؤمنان و نیز درستکاران جهان، علاوه بر آبروی ذاتی، از آبروی اکتسابی برخوردارند که ریختن این منزلت و شرافت، بسی کریه و مستوجب عذاب الیم (=خیلی دردناک) است.


۳- من شخصاً معتقدم هر جُنبده ای در زیر جلد(=پوست) خود اَسرار و احترام ، نهان ساخته است، که هرگز نباید این جلد جُنبده را آسیب زد که اسرارش بیرون بریزد و قدر و ارزشش تباه شود. انسان خطاکاره، خدا خطاپوش.


۴- آیا شنیده اید زمینی را که خیلی سفت و نفوذناپذیر باشد، و کلنگ در آن فرو نمی رود را «عزّت و عزیز» می نامند؟ آری، آبروی انسان همین گونه است، پس با کلنگ تهمت این زمین خدادادی را سوراخ نکنیم. و با بیل اهانت ها و دروغ بستن ها، بر این عزت آدمی جراحت نیافرینیم.


۵- من چون مانند شما همکلاسی های عزیزم با اعتقادات دینی زندگی می کنم، استناد مُتقن من، قرآن است که می فرماید: «وَ لقَد کرّمنا بی آدَم». خدا روحش را در ما دمید و به ما کرامت عطا کرد، این یعنی احترام به نفس. (به سکون حرف فاء)


۶- برای بند ششم مثال می آورم: چرا خدای متعال حکیم برای اتهام زنی به آن عمل «شنیع و کربه» شروط سختی قائل شدند، که باید چهار شاهد با چشمان خودشان صحنه را دیده باشند و به سوگند با قرآن شهادت دهند تا اثبات شود؟ و الا شلاق و تازیانه می خورند. این چیزی نیست جز حفظ آبروی انسان که مایه اصلی سرفرازی اوست، پس با آبروریزی موجبات سرافکندگی هیچ کسی را فراهم نسازیم. خدا ستّارالعیوب است چون آبروی بندگان را محترم می شمارد.


۷- خدشه کردن منزلت افراد، خصوصاً انسان های درست کردار، مانند نفوذ مخفیانهٔ آب به زیر یک ساختمان باعظمت است، اگر ادامه یاد مانند سیل بنیان افکن، آن را منهدم و منهزم می کند.


۸- ریشهٔ آبروریزی چیست؟ یعنی چه عواملی سبب ساز آبروریختن است؟ به عقل اندک م در این فرصت کوتاه، این هاست: حسادت، بی تقوایی، بی پروایی از خدا و روز حساب، کینه، تسویه حساب شخصی، انتقام جویی، رقابت کاذب، هوس های خیالی، شیطان زدگی، بدتربیتی، سادیسم، آزاررسانی، تحریک دیگران، وابستگی به مقام و پول ومکنت، و در یک کلام جدا از خدا زندگی کردن. با اعتذار. ابراهیم طالبی دارابی.۱۶ مرداد ۱۳۹۷.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۶ تیر ۱۳۹۷ ، ۱۱:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
توضیح دامنه: به نام خدا. سیّدمحمدحسین و سیّدمحمدباقر. حجت‌ الاسلام ‌سیدهادی خسروشاهی که کتاب «شیعه» اثر علامه طباطبایی را چاپ کرده بود، یک جلد آن را به شهید سید محمدباقر صدر هدیه نمود. فکر می کنید شهید صدر با آن همه دانش و احاطۀ علمی و نفوذ سیاسی اش، دربارۀ مرحوم علامه طباطبایی چه نوشت؟

 

 

شهید صدر چنین نوشت:

 

«اما بعد، با افتخار هدیه گرانبهایی را که فرستادید دریافت کردم. کتاب عقیده شیعه حقیقتاً مرا شگفت‌زده کرد؛ کتابی که با دربرداشتن ژرف‌اندیشی‌های محقق بزرگ حضرت آیت‌الله علامه سید محمد حسین طباطبایی –خداوند مسلمانان را از آموزه‌های او بهره‌مند سازد– خلأیی بزرگ را در کتابخانه مذهب تشیع پر کرد. این کتاب توانسته است واقعیت تاریخی و فکری و دینی تشیع را به شیوه علمی بسیار زیبا و _تا جایی که من می‌‌دانم_ بی‌سابقه‌ای، رونمایی و ارائه کند. البته چنین چیزی از ایشان عجیب نیست؛ چراکه ایشان با نگارش آثار شاخص و خلق شاهکارهای فکری و پژوهشی در تفسیر و فلسفه و تاریخ، حقیقتاً یکی از منابع اندیشه اسلامی به شمار می‌آید و به‌خوبی نشانه‌های نهضت فکری بزرگ اسلام را به نمایش می‌گذارد». (منبع: شفقنا)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۶ تیر ۱۳۹۷ ، ۰۸:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

به توضیح دامنه: با سلام و احترام صمیمانه به همۀ سادات که نزد شیعیان از قُرب و درجات عالیه برخوردارند، و اعتقاد راسخم به فضیلت سادات محترم این پست را با شوق و اشتیاق تقدیم می کنم:  در نشست «جایگاه سادات در اسلام» در کشور آفریقایی سنگال عنوان شد که مجمع جهانی اهل بیت (ع) تلاش برای تشکیل "جامعه جهانی سادات" را آغاز کرده است. در جهان ۱۰۰ میلیون سادات داریم که ۶ میلیون از سادات در ایران زندگی می‌کنند.

 

 

در این همایش عنوان شده است که جایگاه پیامبر اسلام (ص) و محبت مسلمانان به اهل بیت (ع) در قرآن و حدیث، فرهنگِ احترام به فرزندان حضرت زهرا (س) دستمایۀ مهمی برای تحقق وحدت امت اسلامی در عصر حاضر است. در تمدن ایرانی اسلامی، موضوع سادات در ادبیات فارسی جایگاه رفیعی دارد؛ مانند شعر بلند سنایی غزنوی در مدح محمد (ص) و آل محمد (ع). بسیاری از مردم سنگال به ویژه رهبران دینی این کشور همچون شیخ احمدو بامبا و حاج مالک سی، از سادات حسنی هستند. (منبع)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۳ تیر ۱۳۹۷ ، ۰۹:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

به قلم دامنه. به نام خدا. رجب از نظر مرحوم علی اکبر دهخدا یعنی حَیاکردن و شرم داشتن. یعنی بترسیدن. یعنی ترسیدن از کسی. نیز یعنی بزرگ داشتن. ه این معنی و عبارت این فراز از دعا در ماه رجب دقت کنیم: یا مَنْ یَمْلِکُ حَوآئِجَ السّآئِلینَ، ویَعْلَمُ ضَمیرَ الصّامِتینَ، لِکُلِّ مَسْئَلَه؛ مِنْکَ سَمْعٌ حاضِرٌ وَجَوابٌ عَتیدٌ. ای که مالکِ حاجاتِ خواستارانی، و ای‌ که نهادِ خاموشان برای هر خواسته‌ای را دانی، از جانبِ تو گوشی شنوا و پاسخی آماده است... (منبع)

 

 

ندای قیامت: «أین الرجبیون»

کجایند آنان که رجب را محترم می شُمردند

 

در ماه رجب، «اَسْتَغْفِرُ اللّه» گفتن و سورۀ توحید «قل هو الله احد» را زمزمه کردن، فضیلت فراوانی دارد. امروز اول ماه رجب، میلاد فرخندۀ امام محمدباقر علیه السلام است. ضمن تبریک، این سخن مهم امام باقر (ع) را تبرُّک می کنیم و از آن معصوم ضدِ ستم و ستمگر و شکافندۀ علوم و دانش ها _باقرالعلوم_ درس می آموزیم:

 

نارضایتی امام باقر از جامعۀ طاغوت زده: در دیدار یک شیعه با ایشان فرمودند: «...بنابراین آمادۀ بلا باش، سوگند به خدا رسیدن بلا (و آزار طاغوتیان) به ما و شیعیان ما سریعتر از رسیدنِ سیل به بیابان است، نخست، بلا به سراغ ما می آید و سپس به سراغ شما». برگرفته از کتاب نگاهی بر زندگی امام باقر علیه السلام نوشتۀ محمد محمدی اشتهاردی. ص هشتاد و نه.

(منبع: اُم الکتاب، پایگاه اختصاصی امام محمدباقرع)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۸ اسفند ۱۳۹۶ ، ۰۷:۰۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

متن نقلی: «وضعیت علویان سوریه در نشستی علمی در دانشگاه ادیان و مذاهب قم با حضور کارشناس سوری مورد بحث و بررسی قرار گرفت. به گزارش شفقنا، در این نشست علمی که با حضور جمعی از اساتید و دانشجویان دانشگاه ادیان و مذاهب روز یکشنبه ۱ بهمن ۹۶ در سالن کنفرانس شهید بهشتی این دانشگاه برگزار شد، استاد شوقی حداد به سخنرانی درباره وضعیت علویان سوریه پرداخت....

 
 

شوقی حداد

 

استاد شوقی حداد در پایان افزود: از این حقایق چنین نتیجه می‌گیریم که بر خلاف آنچه برخی جهلا می‌گویند، حسین بن حمدان خصیبی که علویان خود را به او نسبت می‌دهند نه تنها به اِسقاط تکالیف معتقد نبوده بلکه به اقامه شرع قائل بوده است و این اعتقاد را در هدایه الکبری و دیوان اشعارش به‌صراحت آورده است، دیوانی که با شرح شیخ ابراهیم عبداللطیف در بیروت چاپ‌شده است...

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۶ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
متن نقلی: «عصمت مانع بررسی عقلانی امور نیست. اینجور نیست که معصوم یعنی کسی که فکر نمی‌کند و نشسته همه چیز به او می‌رسد. یعنی به او خبر می‌دهند که این کار را بکن، آن کار را نکن. به این معنا معصوم یک ربات می‌شود. معصوم یعنی آدمی که از یک درجه‌ی بالایی از تحلیل عقلانی و تقوا برخوردار است؛ همین. هیچ چیز دیگری نیست.
 
 
 
 
یک تقوای فوق العاده‌ای دارد که او را از کار خلاف کردن، گناه کردن، کار حرام کردن باز می دارد. نه اینکه فلجش کردند که نتواند گناه کند. آخر معنی عصمت این نیست که. یا فلجش کردند که نتواند فکر کند و مثل اینکه همه اش یک تلفن و گوشی‌ای دست او است و از بالا به او می‌گویند این کار را بکن. این تصورات واقعا باطلی است. نه تنها غلو است اصلا اهانت هم است. یعنی شما یک نفر آدمی را که باید عقل و فکر داشته باشد، باید تصمیم داشته باشد، باید اراده‌ی خودش را بتواند کنترل کند همه‌ی اینها را کنار بگذاریم و بگوییم مثل اینکه او را همین جور نگهش داشته‌اند که اگر هم بخواهد از این [طرف] برود نمی‌گذارند برود.
 
 
آخر اینکه معنی عصمت نشد. شما عصمت را باید جوری معنی کنید که با اراده، با اختیار، با همه‌ی اینها سازگار باشد و بتواند همه‌ی اینها را با هم جمع کند. لذا عصمت به نظر من یک پارسایی و تقوای فوق العاده است. همین خیلی بیشتر از این نیست. و البته نعمت بزرگی است که خدا به آدم بدهد. منتها [همراه] این تقوا در شما کشمکش هم پدید می‌آید، کشاکش هم می‌آید، تحیر هم می‌آید و تردید هم می‌آید. همه‌ی اینجور چیزها هم هست.
 
 
این نواندیش دینی با ذکر داستان حضرت ابراهیم ع می‌گوید: ما در روایات داریم که وقتی قصه‌ی شک ابراهیم مطرح شد که در قرآن هم هست دیگر. ابراهیم راه افتاد و گفت این خدای من است بعد گفت این خدا نیست [بلکه] ماه است بعد گفت نه خورشید است بعد گفت اینها همه به کنار و انی لا احب الآفلین.

 
در روایات است که پیامبر گفتند: «نَحْنُ أَحَقُّ بِالشَّکِّ مِنْ إِبْرَاهِیمَ.» ما از ابراهیم به شک کردن سزاوارتریم. در واقع معنایش این بود که شک در ذهن کسی می‌آید که دچار ثبوت و سکون فکر نیست. وقتی که تلاطم است وقتی که تحرک هست آدم گاهی به این سو کشیده می‌شود و گاهی به آن سو. آدمی که هیچ فکری نمی‌کند خب هیچ شکی هم نمی‌کند. به همه چیز نگاه یکسان می‌کند. اینکه نَحْنُ أَحَقُّ بِالشَّکِّ یعنی یک چنین چیزی است. یعنی برای سطوح عالیه‌ی تفکر و تحیر است.

 
در مورد امامان هم به نظر من مساله همینجور است. هیچ چیزی در این وسط نباید بیاید که از شان انسانیت و بشریت آنها بکاهد و آنها را بدل به موجودات بی‌تصمیم و بی‌اراده یا فلج یا بی ‌فکر و بی‌عقل کند. شما در خود نهج البلاغه فراوان می‌بینید که امیرالمومنین مثلا در مورد مرگ اتفاقا چند سخن دارد دیگر.

یک خطبه‌ی خیلی خوبی در جلد چهارم نهج البلاغه دارد. من سالها پیش آن را ترجمه هم کرده بودم. آنجا ایشان می‌گوید: «کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ» مولا می‌گوید من خیلی راجع به سر مرگ فکر کردم کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ. در راز مرگ من روزهای بسیاری سپری کردم. فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ خدا نخواست و آن را از من پوشیده نگه داشت. حالا این مرحوم فیض الاسلام که یک شیعه‌ی شیعی‌تر از خود امام علی است این جمله را که نوشته، اینگونه ترجمه کرده است: «من چه روزهای بسیار که در راز مرگ فکر کردم، پرانتز و خدا آن را به من گفت پرانتز بسته ولی گفت به دیگران نگو مخفی کن.» من چه روزهای بسیار که در راز مرگ فکر کردم (و خدا آن را به من گفت) ولی گفت به دیگران نگو مخفی کن.

 
آخر این چه جور ترجمه کردن است. ایشان خودش رسما می‌گوید که بنده سالهای سال در راز مرگ فکر کردم أَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ. خدا نخواست مگر اینکه این راز را از من نهان بدارد. خب این راز و هزارها راز دیگر هم بوده که از ایشان نهان بوده از پیامبر نهان بوده. مگر چیز عجیب و غریبی است. در قران خدا جزو دعاهایی که به پیغمبر می‌گوید [بکن]: «قل رب زدنی علما» خدایا علم من را بیشتر کن. معنی این چی است؟ معنی‌اش اینست که علم من الان کم است، نه اینکه من همه چیز را بلدم. کسی که همه چیز را بلد است دیگر به خدا نمی‌گوید به من علم بیشتر بده.

 
پس معلوم است که خیلی چیزها را نمی‌داند. علم ندارد و از خداوند می‌خواهد که به او بیاموزد. خب خود امام علی هم همینطور بود. ائمه‌ی دیگر هم همینطور بودند و تفسیرهای روشنی از اینها می‌شود کرد. غُلو کردن و اینها را به یک معانی عجیب و غریب کشاندن فکر می‌کنم قابل دفاع نیست.» (منبع)
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۱ بهمن ۱۳۹۶ ، ۰۹:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

توضیح ضروری دامنه: به نام خدا. این مقاله را پریشب خواندم و دیدم نکات ظریف و لطیفی دارد و برای ما که شیعه اثنی عشری هستیم و به روحانیت مستقل شیعیه، علاقه و اعتقاد راسخ داریم، بسیار مفید است. من از خواندن آن لذت و بهره بردم. شما نیز تا آخرِ متن، امتحان کنید شاید هم نظر باشیم اگر این گونه هم نبود، لااقل بر اطلاعاتان نسبت به برترین و قدیمی ترین نهاد مذهبی شیعه _حوزه نجف_ افزوده می شود:

 

رابطه شاگرد و استاد در فضای حوزه نجف رابطه ای سنتی و مبتنی بر احترام و تفقد است. در نجف انتظار می رود طلبه پیش از اذان صبح برخیزد و پس از نماز صبح در درس استاد حاضر شود. دروس معمولا تا حدود ۱۰ صبح به طول می انجامد.

 

در نجف درس و بحث طلبگی در حد بالایی از آزادی صورت می پذیرد و اساسا طرح اشکال و انتقاد به استاد یک مزیت علمی تلقی می شود. لذا مستشکلین دروس مراجع و اساتید همواره از اعتبار خاصی در این حوزه برخوردار بوده اند... طلبه ها نیز معمولا بحث های خود را حداقل یک بار با طلبه قوی تر و یک بار با طلبه پایین تر بحث می کنند تا درس ها به اصطلاح به خوبی هضم شود.

 

در حال حاضر حدود ۱۴ تا ۱۵ هزار طلبه در نجف حضور دارند. اگر کسی بخواهد درس می خواند و فاضل می شود و اگر کسی نخواست تقریبا امکان عملی و نظام ارزشیابی برای وادار ساختن او به تحصیل علم وجود ندارد. بسیاری از طلبه ها برای تبلیغ و تبیین احکام به کشورها یا بلاد خود بر می گردند و انچه آموخته اند برای وظایف آنان در دور دست کافی است.

 

 

طلبه نجفی باید ساده زندگی کند. او برای گذران زندگی خود وابسته به شهریه اساتید است و در این حال برای درآمد بیشتر باید یا به پروژه های تحقیقی مرتبط با حوزه بپیوندد یا کلاس قرآن و حدیث بگذارد، یا نماز و روزه استیجاری بگیرد ویا اگر مقدور باشد حج نیابتی برود و  یا کمکی از خانواده دریافت کند یا میراثی از درگذشتگان داشته باشد. طلبه نجفی نمی تواند شغلی برای خود اتخاذ کند. برای همسرشان نیز امکان شغلی معتنابهی فراهم نیست. تبلیغ نیز چندان شایع نیست و تعداد زیادی را در بر نمی گیرد و اگر هم هست برای طلبه های غیر عراقی بسیار کم است.

 

نگاهی به میزان شهریه دریافتی طلبه های نجف در شرایط فعلی،  درک وضع معیشتی آنان را روشن تر می سازد. طبق اطلاع سقف دریافتی یک طلبه درس خارج خوان متاهل به عنوان شهریه حدود ۶۰۰ هزار تا ۶۳۰ هزار دینار عراقی یعنی نزدیک ۵۰۰ دلار است. این میزان برای طلبه ی  سطوح پایین تر به نسبت تجرّد و تاهّل بین ۳۰۰ هزار دینار تا ۶۰۰ هزار متغیر است. بیشترین پرداخت نیز مربوط به آیت الله سیستانی به مبلغ ۲۰۰ تا ۲۲۰ هزار دینار به پایین است.

 

به طلبه نجفی توصیه می شود به کارهای اجرایی وارد نشود و تصدی مسئولیت دولتی نکند. او برای نمایندگی و مناصب سیاسی و مشاغل اجرایی تربیت نمی شود. او باید فقیه شود و چنان که قبلا گفته شد نمی تواند انگیزه ای غیر از طلبگی داشته باشد و هیچ چیز در این حوزه نباید این هدف مهم را تحت الشعاع قرار دهد. چه علم باشد، چه سیاست و چه منصب و چه مسئولیتی اجتماعی.

 

 

روحانیت در نوع خود یک صنف متمایز است و به حریم خود حساس است. محترم بودن روحانیت از لوازم تاثیرگذار بودن این قشر است لذا دقت های زیادی در حفظ شأن خود دارند. نوع حیات و حضور اجتماعی آنان نیز از فرم و ویژگی های خاصی تبعیت می کند. در مجامع و مجالس عمومی معمولا در محل خاصی می نشینند و رعایت یکدیگر را می کنند و معمولا به کسی که فضل بیشتری دارد و یا از سادات است و یا معمّرتر است به احترام جای بهتری داده می شود. پیشتر گفته شد که طلبه باید از تجمل پرهیز کند و در سلوک اجتماعی متین و سنگین و موقر باشد. افتاده راه رفتن و آرام صحبت کردن و خوش حساب بودن لازمه این صنف است.

 

عموما پوشیدن ساعت مچی، بلند کردن موی سر، پوشیدن لباس گرانقیمت، رانندگی با موتور، رانندگی اساتید با ماشین، جر و بحث کردن در خیابان، پرسه زدن در بازار، خوردن غذا در خیابان و رفتن به قهوه خانه و امثال آن از این صنف پذیرفته نیست گرچه ممکن است طلبه های برخی بلاد خیلی مقید به همه این موارد نباشند.

 

در ازدواج٬ دیدار دختر و پسر قبل از عقد امری مذموم است. خواستگاری از طریق زنان صورت می پذیرد و آنها باید بپسندند. شاید دختر از دور و بدون اطلاع طلبه، او را ببیند. اما ملاقات رو در رو قبل از عقد پسندیده و رایج نیست. با خانواده بازار رفتن یا در پارک‌های عمومی قدم زدن برای طلبه پسندیده نیست. همسر طلبه نجفی همیشه پوشیه می زند حتی اگر تنها به خیابان برود و اگر با همسر خود به ضرورتی بیرون برود دو قدم از شوهر خود عقب تر راه می رود. صورتش را جز مَحارم نمی بیند. در مجالس خانوادگی اختلاط  با نامحرم وجود ندارد ومعمولا سفره ها و مجالس جدا بر پا می شود. طلاق بسیار نادر است و پسندیده تلقی نمی شود. اختیار همسر دوم نیز مخصوصا برای اساتید یک امر ناپسند شمرده می شود مگر آنکه همسر نخست دارای بیماری خاص و عذری کاملا پذیرفته شده باشد.

 

عمامه گذاری معمولا پس از گذراندن دوره سطح در محضر اساتید یا مراجع صورت می پذیرد. اندازه عمامه نیز خوب است با سطح علمی سازگاری داشته باشد.  در عموم مکان های اجتماعی  نیز انتظار می رود طلبه همواره پس از عمامه گذاری با لباس روحانیت در محافل حاضر شود. معمولا در یادکرد ها چه از مراجع و چه از اساتید عنوان آقا به کار می‌رود، نظیر آقای خویی، آقای خمینی، آقای سیستانی. در خطاب های رسمی برای استفاده از عناوین دقت می شود و  عبارات «حجت الاسلام و المسلمین» برای اساتید و مجتهدین مطرح و عنوان آیت الله برای مقامات بسیار بالای حوزوی استفاده می شود. (منبع)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۸ دی ۱۳۹۶ ، ۰۸:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

به قلم دامنه : به نام خدا. کارکرد دین. پاسخ من به بحث چهارم مدرسهٔ فکرت. دعوت می کنم به عرایضم دقت شود:


۱- من معتقدم دین، هم کارکردی حکومتی دارد، و هم کارکرد حکومتی داشت. کارکرد، معادل فونکسیون «Function» است. که یعنی کارویژه. مجموعه خدمات و حسَناتی که دین در قوام و بقا و تعادل نهاد سیاست و جامعه ایفا می کند.


۲- دین از نظر من به مثابهٔ خون در تمامی اندام اجتماع است، و سیاست جزئی از اندام است. بنابراین، دین نمی تواند کارکردی حکومتی نداشته باشد.


۳- این بحث، منازعه ای دیرین میان دین مداری و سکولارها بوده و هست. در واقع سؤال منظری جامعه شناسی دارد، پاسخ هم همینطور. پس، بنده مانند پارسونز، معتقدم دین «کارویژهٔ» نیل به اهداف را انجام می دهد.


۴- با سه فراز بالا که ارائه کردم، جامعهٔ پیامبر (ص) و علی(ع) بر استوانه های دین استوار بوده است، پیروی از سیرهٔ آن اسوه های بی خطای روی زمین، هم عقلی ست و هم شرعی.


۵- اگر عقلانیت ابزاری را ملاک خود بگیریم، که امری خطاست، در جامعهٔ نوین، نهاد دین، باید کنار! بماند و به کُنج خانه ها روَد و وسط مساجد.

 

۶- حال اگر پاسخ مرا پذیرفته، یا دقت کرده باشید، دو مسأله باقی می ماند که بنده، اعتقاد خودم را بیان می دارم:

اگر همبستگی دین و سیاست به معنای وابستگی سیاست به دین باشد، درست است

اگر به معنای دنباله روی دین به سیاست باشد، مردود و باطل است.


۷- از نظر من استکهاوس درست گفته است که خرد و زور فقط تن و جسم انسان را به تمکین می آورد، ولی دین، روح و روان مردم را نیز به اطاعت می کشاند. پس جامعه و سیاست محتاج دین است. در یک کلام خرَد و وحی با هم اند، نه بر هم.

 

۸- تعریفم از دین: مجموعه باورها ، عقاید، ارزش های قوانین احتماعی، عبادی، معاملاتی که از طریق وحی به پیامبر رسیده است.

 

نتیجه: دین کارکردی حکومتی دارد، اما به وجهی که برشمردم. حال اگر به جای دین، «روحانی سالاری» رخ بنماید، آن دیگر، نکوهیده است و محکوم. زیرا، در این شق، مقامات دنیوی، از روحانیت باید بدون چون و چرا!!! تبعیت کنند؛ که این خلاف بزرگ و انحراف خطرناکی ست. ۱۰۰۰ سال قرون وسطی، تاریکخانه ی وحشت و استبداد آن روزهای شُوم و تلخ و بسته و پس رفته و راکد و پُرنکبت است.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۳ دی ۱۳۹۶ ، ۱۰:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر