تازه ترین پست ها

پذیرفته ترین پست ها

پر بازدید ترین پست ها

پر بحث ترین پست ها

تازه ترین نظر ها

موضوع های کلی سایت دامنه

کلمه های کلیدی سایت دامنه

بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه

پیوندهای وبلاگ های دامنه

پیشنهاد منابع

دامنه‌ی داراب‌کلا

۵۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام رضا» ثبت شده است

نسخه‌ی امام رضا

نسخه‌ی امام رضا

 

پست ۸۱۱۴

لیعا زنگنه: «این مشهدرفتن، آخرش کارش را کرد.»

امین تارخ: «اون نسخه، همیشه جواب می‌ده.»

فصل ۱. قسمت ۱۱. سریال «آقازاده»

 

نکته: نکته‌ام را بر مبنای مباحثات علامه طباطبایی می‌نویسم. از نظر مرحوم علامه، «مطلقِ عبادت‌ها دعا هستند». منبع یعنی هر عملی که از آدمی سرمی‌زند و عنوان عبادت به خود بگیرد،«دعای بندگان» محسوب می‌شود. زیرا ایشان دعاهایی را، که از جانب انسان می‌شود، بر اساس فطرت و سرشت آدمی می‌داند. به تعبیری دیگر می‌توانم این‌گونه بیان کنم که دعا در منظر ایشان درخواستی فطری‌ست به زبانِ فطرتِ هر فرد. که البته علامه تأکید می‌کند «عطیه به مقدارِ نیّت» است؛ چون‌که خداوند متعال چنین فرموده است. یادآوری این‌که آری، برای اهل دل و رضا و خشنودی و خردمندی، نُسخه‌ی امام رضا (ع) همیشه جواب می‌دهد و مشهدرفتن‌ها همواره اثر می‌گذارد.

۰
در تاریخ : ۱ , ۱۴۰۱ فروردين . دید ۳۰۲

گزارشی از زیارت رضوی ۱۶

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. چون مقصد، مقدس است، حرکتت در جاده درست است که سیری آفاقی‌ست، اما در واقع اَنفُسی‌ست. تازه جالب‌تر این‌که میزان زمان مسافت با احتساب ۷۰۰ کیلومتر هم، به اندازه‌ای‌ست که دو پدیده‌ی فلق و شفق و تمام دگرگونی‌های طبیعی بین این دو رخداد آسمانی را در طول راه بتوانی ببینی؛ مثل مِه، تِه، تاریکی، طلوع، غروب، طبیعت شرقی را و حتی دل اگر دل باشد رویش اِشراقی را. تا همین‌جا هم اگر، فکر در دستگاه وجودت به کار افتد ده‌ها پرسش پیشت می‌گذارد و صدها حال و قال.
 
ازین فضا پرش می‌کنم و می‌روم روی روزی که رو به آفتاب در صحن جامع رضوی (پیامبر اکرم ص) کمی بندگی تمرین می‌کردیم. هم تابش خورشید بر جسم‌مان خوش‌خوشی می‌داد و هم تابناکی آنچه از چشمان‌مان عبور می‌کرد و یا بر گوش‌مان طنین می‌انداخت. از آیه و آینه گرفته تا سوره و اَدعیه. حالا چه در رواق بوده باشی، چه در صف مَضجع، چه در بست بوده باشی، چه در دارالعباده. چه در زیر گنبد یا در ایوان آن. درهرحال، حال تو به همان خدا سوگند، حالی دیگر بود؛ دست‌کم با حالِ بیرون از آن مجموعه‌ات، فرق می‌کرد. گویی از چیزهایی بُریدی به یک جایی قابل اتّکا وصل شدی که مایل بودی تکیه‌گاه ابدی‌ات باشد. و درین وضع خود را صاحب گفتاری می‌دیدی که حاضر بودی با امام مهربان ع راحت و خودمونی و آسان حرف بزنی؛ آن‌هم حرف توحیدی و با کردار و پنداری برای محو و درهم‌کوبیدن هر کدورتی.
 
همین‌که از مجاورم (که آن‌روز به گمان من سید علی‌اصغر بود یا حاج سید رسول) به‌زیبایی شنیدم که راحت با دستانی نیمه‌برافراشته آفریدگار متعالش را فرامی‌خواند و دردِ دلش را صمیمانه با او در میان می‌گذاشت که: «خدایا بندگی مرا بپذیر...»، من هدایت شدم به این دو امر که بندگی با آزادی چه فرقی دارد؟! و چه کسی قادر است کسی را از دین بیرون کند؟! پاسخ بر من روشن بود: هیچ فرقی. و هیچ کسی. آری؛ بندگی اوج آزادی‌ست؛ البته بندگی باری‌تعالی. و همین قید، نشان عظمت انسان است که حق ندارد غیر پروردگارش را بندگی کند و کُرنش. اینجا بود فهمیدم که به هیچ کس نمی‌توان گفت: از دین برو بیرون!!!
 
من درین سفر توحیدی، دین را در صحن‌ها، در ایوان‌ها، در زیر راهروهای تنگ حرم در دل مردم دیدم که این مذهب آسمانی در دل مردم چه‌ها که نمی‌کند، حتی در قلب آن مردی که آن شبِ آخر که به حرم رفته بودیم تا وداعی برای وعده‌ای دگرباره با امام رضا ساز کنیم، دیدیم، که با سبیلی پُرپشت تا بناگوش، پس از زیارت امام رئوف ع چه بی‌ریا به نماز ایستاد و چه‌هم زیبا نمازش را گُزارد؛ از من و ماها ده‌ها بار بهتر.
 
بلی درست حدس زدی، این جرأت از آحاد مردم گرفته شد که هرگز حق ندارند احدی را از دین بیرون کنند. زور هیچ کس هم نمی‌رسد. مردم دین خود را از دل خود می‌گیرند نه حکومت. دینی که از دل باشد، تعطیل‌بردار نیست و زنگار نمی‌گیرد. آن دین که زنگار می‌گیرد دینی‌ست که از حکومتی گرفته شود که رنگ فساد گیرد و زنگار شرک و بُت. خدا با بندگانش هیچ فاصله‌ای ندارد که کسی بخواهد مابینِ آن را، پر کند یا واسطه و میانجی. بدترین شکاف، شکاف میان خدا و انسان است که فردی بخواهد قلب خود را از پروردگارش خالی کند و به چیزی پست و دون، دل بربندد و در خلاء، تهی و دچار سرگردانی گردد.
 
من در حرم اگرچه خود را بسی دون دیدم، اما مردم را با هر رنگ و تیره، هم تابان یافتم و هم با پروردگار متعال‌شان شتابان. شاید بی‌جهت نبوده آیه‌ی ۶۱ یاسین در روز زیارت در وسط بحثی کوتاه در دارالعباده، میان ما آمده و راه را نشان‌مان داده که ″صراط مستقیم″ چیه؟ بندگیِ فقط و فقط خدا: «وَ اَنِ اعْبُدونِی هذا صِراطٌ مُستقیم» و مرا بپرستید، که راهِ راست این است.
۰
در تاریخ : ۲۴ , ۱۴۰۰ آذر . دید ۲۳۲

شایسته و پیرو

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. نزدیک دو سال است از مشهد مقدس محرومیم؛ ویروس کوید کنارمان نگاه داشت و از زیارت نزدیک آن مهربان‌امامِ دانشمند دور افتادیم. این مدت دل‌های بی‌قرار مترصد هم مانده‌اند اما چه کنیم که تابع مقررات آمدوشدِ کشوریم تا ریشه و زنجیره‌ی این بلابلیه کنده و قطع شود. اما دل را تا آن روز وفا در پای بارگاه، موقتاً رضا می‌دهیم به زیارت از راه دور تا عن‌قریب راهی شویم. ازین‌روست که امروز رفتم سراغ سخنی از سخنان زیباگفته‌ی امام رضا ع که آن حضرت فرمودند: ″اگر مردم از شایستگی و زیبایی سخنان ما مطلع شوند حتماً از ما پیروی خواهند کرد.″ (منبع: عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۳۰۷)
 
 
 
مرحوم اصغر رنجبر
درگذشته‌ی ۴ آذر ۱۴۰۰، انقلابی و بسیجی
 
من فکر می‌کنم بلکه یقین حاصل می‌کنم که اصغر رنجبر مصداقی ازین سخن است که حضرت رئوف ع گفته‌اند. او نفْسش، خانه‌اش و جسم و روحش اتاق انقلاب بود؛ هزاران بار بیتش از همان جرقه‌ی انقلاب به رهبری امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- محل نشست انقلابیون محل شد و شب‌ها تا دمِ سحر بالخانه‌اش می‌نشستیم بی‌آن‌که حتی لحظه‌ای چهره درهم کشد و رنجیده و مأیوس شود. انسان با او اُنسی می‌گرفت که کمتر می‌شد ازین مؤانست دست شست. موجّه، معتبر و منصفِ محل و کارخانه و هر جمعی بود. رفتنش از دار دنیا، همین الآن هم حسرت بر دل نهاد زیرا مظهری از جذبه بود. تعبیرم از اصغرِ رنجبر این است اگر به فرض مثال، صدها انسان از زن و مرد در یک جمعی متراکم، انبوه و ازدحام کرده باشند و همان آن، یک خارجی ناآشنا از راه رسد و مثلاً بپرسد یک مسلمانِ با اسلام و انصاف به من دست‌نشون کنید، من اگر در آن جمع بوده باشم، بی‌درنگ اصغر رنجبر را نشان می‌دادم و می‌گفتم: او. او در حد و اندازه و شاکله‌ی وجودی خودش، آدرسی از اسلام و مسلمانی بود. دیگر نزد سید جمال اسدآباد یا پیش سید جلال آل احمد شرمسار نبودیم که گفته بودند آنجا اسلام دیدند و مسلمان ندیدند! اینجا مسلمان دیدند و اسلام ندیدند! بلکه راحت و آرام می‌گفتیم: نه. نه. این آقا یکی از آن مسلمانانی‌ست که اسلام در او هست؛ با درجه‌ی برجسته‌ای از دیانت، تقوا، اخلاق، عبادت، علائق و عقیده و از قضا از مُحبِان و مخلصان درجه‌ی اعلای امام رضا عالم آل محمد ص. به عنوان یک رفیق چهل و اندی ساله با او و نیز به عنوان یک هم‌زادگاهی‌یی که او را خوب می‌شناختم و علاقمندش بوده‌ام بی هیچ شل و پیله، گواهی می‌دهم که او در کشتی دین مبین نشسته بود و به گمانم در تمام عمرش غرق نشد و با کوله‌ای باتوشه، رهسپار معاد شد. آری آن مرحوم که دیروز ۴ آذر ۱۴۰۰ در هفته‌ی بسیج مستضعفین به خاک سپرده شد، خاکسارانه سخن حق ائمه ع را شنید و به تعبیر قشنگ امام هشتم ع «شایسته و پیرو» ماند و با همین صفت، با عزت و عفت مُرد.
۲
در تاریخ : ۵ , ۱۴۰۰ آذر . دید ۷۱۳

امام خمینی به علامه حکیمی چه گفت؟

تنظیم دامنه: حجت‌الاسلام محمدرضا عبداللهیان مدیر مؤسسه‌ی معارف اسلامی امام رضا (ع) در مراسم شام شهادت امام رضا (ع) و بزرگداشت چهلمین روز درگذشت علامه محمدرضا حکیمی مطلبی بیان کرد ( اینجا ) که عصاره و خلاصه‌اش این است:
 
 
 
علامه حکیمی از یاران قدیمی و فداکار حضرت امام بودند. آنچه بین علامه حکیمی با امام بود، ارتباط نبوده و پیوند، یگانگی و مرید و مرادی بوده که عمری را در خدمت اندیشه‌ها و تفکرات امام و نشر اندیشه‌های ایشان گذراند... علامه حکیمی می‌فرمود در سال ۱۳۴۲، وقتی امام را دستگیر کردند هر شب برای سلامتی امام دعا می‌کردند. بعد از پیروزی انقلاب دعا را قطع کردند. یک بار حضرت امام در ملاقات با ایشان می‌فرمایند الآن بیشتر به آن دعاها نیاز داریم. پس از ارتحال امام نیز، ایشان با تصور اینکه دیگر لازم نیست برای سلامتی ایشان دعا کنند، آن دعا را قطع کردند. امام به خواب علامه حکیمی آمد و گفتند:  «ازین به بعد برای من صلوات خاصه امام رضا ع را بخوانید» و ایشان تا آخر عمر خواند. لذا پیوند علامه حکیمی با امام ناگسستنی بود. یاد و مرام هر دو عالم وارسته، همواره خجسته و پاینده.
۲
در تاریخ : ۲۳ , ۱۴۰۰ مهر . دید ۶۱۰

قضیه‌ی نماز عید فطر امام رضا ع

قضیه‌ی نماز عید فطر امام رضا ع
به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی : مباهله‌ی نانوشته‌ی ناتمام. آیه ۶۱ سوره آل عمران به موضوع مباهله میان رسول خدا صلی الله علیه و آله و مسیحیان نجران اشاره دارد. این مباهله تنها به یک دلیل انجام نشد و آن هم عظمت و ابهت رسول خدا (ص) و همراهانش و میزان تاثیرگذاری آنان در دلهای حاضران و غائبان بود. مسیحیان نجران چون جدیت و اخلاص پیامبر(ص) و همراهانشان را دیدند، از عقوبت الهی ترسیده و از مباهله منصرف شدند. امام رضا علیه السلام در جواب مامون که از بزرگ‌ترین فضیلت امام علی علیه السلام در قرآن سوال کرد، به آیه مباهله استناد کردند و آن را بزرگترین فضیلت ایشان در قرآن معرفی نمودند.
 
دویست سال از مباهله پیامبر با نجرانیان نگذشت که مامون از امام رضا علیه السلام درخواست می کند تا نماز عید فطر را به جای آورد. امام همان گونه که ولایتعهدی را با اکراه پذیرفته بود، اقامه نماز عید فطر را هم علی رغم مشروط کردن آن به عمل به سیره جد و پدرشان، با اکراه قبول کرد.
 
در روز عید فطر، امام رضا علیه السلام به اطرافیان خود فرمود: لباسهای عادی بپوشید، پاها را برهنه کنید، دامن عباها و آستینهایتان را بالا بزنید و حالت خشوع و خضوع داشته باشید و ذکرهایی را که من می گویم شما هم بگویید و ... حضرت عمامه اش را همانند پیغمبر بست، لباسش را همانند پیغمبر پوشید، عصا به شکل پیغمبر به دست گرفت، پاهایش را برهنه کرد و با یک حالت خضوع و خشوعی از همان داخل منزل که بیرون می آمد، با صدای بلند شروع کرد به گفتن «الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر علی ما هدانا و له الشکر علی ما اولانا». کسانی که همراه حضرت بودند، با حالت خضوع و خشوع، با معنویت تمام و در حالی که اشکهایشان جاری بود فریاد کردند: «الله اکبر، الله اکبر...». فرماندهان و سران قبایل که به صورت سواره نظاره‌گر ابهت و شکوه و عظمت امام شده بودند، ناگاه خود را از اسب پایین انداختند و خواستند پابرهنه شوند که حتی فرصت باز کردن بندهای چکمه های خود را نداشتند، دنبال چاقو می گشتند تا بندها را پاره کنند و برهنه شوند. [فیلم آن صحنه در سریال امام رضا اینجا بر اساس نظر استاد شهید مرتضی مطهری]
 
عظمت و ابهت و جلالت شان آن حضرت، عظمت اصحاب کسا در روز مباهله را در سال نهم هجری تداعی می کند. مباهله پیامبر حیثیت مسیحیان را به خطر می انداخت. آنها باید از حیثیت خود دفاع می کردند، لذا نخواستند مباهله ادامه پیدا کند. در اینجا نیز امام هنوز به همراه جمعیت از شهر بیرون نرفته بودند که جاسوسها به مامون خبر دادند که اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، تو سلطنت خود را از دست خواهی داد. مامون نیز باید از حیثیت خود دفاع می کرد، لذا دستور داد از اقامه نماز ممانعت به عمل آورده و مباهله نانوشته دیگری را ناتمام گذاشتند.
۰
در تاریخ : ۲۰ , ۱۴۰۰ مهر . دید ۵۴۳

چگونه به زیارت مشهد می‌رفتیم؟

چگونه به زیارت مشهد می‌رفتیم؟

خاطره‌ی دامنه : به نام خدا. سلام. سه اتاق داشتیم که با طرح دخانیات و با سقفی بلند ساخته شده بود تا شقّه‌های توتون به پِلور آن آویزان شود. وسطی کُرسی داشت و دو تا کناری، یکی میهمانی بود و همیشه بسته و دیگری تقریباً شبیه انباری. نوروز که می‌آمد پدر هر سال ما را از روستای داراب‌کلا به زیارت می‌بُرد. روستای ما درست در دو سمت تقریباً مساوی دو شهر ساری و نکا قرار دارد و در وسط و بالادستِ شهرستان میاندورود و شهر سورک. هنوز شاه سلطنت می‌کرد. وقتی می‌گفت سه روز دیگه به زیارت می‌رویم دیگر شب از بس ذوق و شوق داشتیم، خواب‌زده می‌شدیم، به‌طوری‌که زیر کُرسی تا صبح پَلی‌پَلی می‌شدیم و عشق ماشین‌سواری و زدن به جاده، خواب راحت را از چشممان می‌ربود. هنوز آفتاب درنیامده با صوت قرآنِ هم مادر و هم پدر از زیر کُرسی گرم و نرم برمی‌خیزیدیم و نماز را من آن زمان چَکس‌پَکسن (به قول شهری‌ها: فوری و سریع) می‌خواندم. با چند استکان چای، همه‌ی ما را پشت سر خود ایستاده و رو به قبله به‌صف می‌کرد و دعایی (نمی‌دانم چه دعایی، شاید هم آیت‌الکرسی) زمزمه می‌کرد و برمی‌گشت به سمت ما فوت می‌کرد، طی چند بار. ما هم کیف می‌کردیم که زیر حِرز ذکر رفتیم و سالم می‌رویم و سالمتر برمی‌گردیم.

 

مشهد اگرچه مقدور نمی‌شد به جای آن قم می‌آمدیم تا عوض امام رضا ع خواهرش حضرت معصومه س را زیارت کنیم که مرحوم پدرم به آن بانو با زبان صمیمی «بی‌بی» می‌گفت. و سخت بدان معتقد بود و هر حاجتی داشت به آن مقام کریمه عرضه می‌داشت. درست است که بضاعت مالی ما پایین بود ولی پدر در مسافرت بسیار آسان می‌گرفت و آنچه داشت در خرج و پذیرایی توراهی دریغ نمی‌کرد. روح هر دو والد و والده‌ام قرین رحمت خدا و محشور خاندان طهارت ع باد.

 

ببخشید اگر با خواندن این خاطره‌ی این ناچیز، وقت شریف گرفته شد. چه کنیم که عشق مشهد و شوق زیارت در ما هنوز شعله می‌کشد و به علت رعایت مقررات ستاد سلامت، امسال هم مثل پارسال از زیارت مشهد مقدس محروم مانده‌ایم. روز شهادت آن امام رئوف بود و دلم گرفت و این دل‌گویه را واگو کردم. آری؛ همه‌ی ما به عشق زیارت، زندگی را طی کرده‌ایم و خواهیم کرد. و این پیوند زندگی با زیارت گمان نکنم در وجود باورمندان هرگز بگُسلَد. سلام بر صحن و بست‌های حرم امام رضا که به قول علامه طباطبایی زمین حرم رضوی شرافت دارد.

۲
در تاریخ : ۱۵ , ۱۴۰۰ مهر . دید ۱۰۴۲

چگونگی صحن عتیق حرم مشهد

چگونگی صحن عتیق حرم مشهد

پست ۷۹۸۵ : به قلم جواد نوائیان رودسری: صحن عتیق حرم رضوی قدیمی‌ترین صحن است که البته آن را با نام‌های «انقلاب» و «سقاخانه» هم می‌شناسند... محل دفن پیکر مطهر امام رضا (ع)، سرداب یکی از قصرهای حُمید بن قحطبه، حاکم توس بود که پیش از آن، هارون‌الرشید، خلیفه عباسی را در آن دفن کرده بودند... شیخ صدوق در «عیون اخبارالرضا (ع)» از وجود قاری، مؤذن و مسجد در کنار بقعه مطهر امام رضا (ع) سخن به میان می‌آورد. این بقعه، در دوران حکومت سامانیان، صاحب تزیینات ویژه شد و در واقع، بخشی از سازه‌های معماری جنوب شرقی صحن عتیق، در همین دوره شکل گرفت. با قدرت‌گرفتن غزنویان، شرایط کمی دشوار شد. متون تاریخی از هجوم سبکتگین، پدر محمود غزنوی به مشهد و ویران شدن بخشی از تأسیسات حرم رضوی سخن می‌گویند؛ اما در دوره محمود غزنوی، این خشونت کنار گذاشته و فعالیت‌های عمرانی از سر گرفته شد.

 

با آغاز دوره سلجوقی، شرایط کمی متغیر شد؛ ... به احتمال زیاد در همین دوره بود که برای نخستین‌بار، دیواری را در اطراف ضلع شمالی حرم مطهر ساختند و در واقع، نقشه اولیه صحن عتیق شکل گرفت. محوطه صحن اولیه، به اندازه یک‌چهارم فضای فعلی آن بود و به علاوه، تزیینات به‌خصوصی نداشت... قدیمی‌ترین سنگ مزار حضرت ثامن‌الحجج (ع) هم که امروزه در موزه آستان‌قدس رضوی نگهداری می‌شود، در همین دوره ساخته شد. بیشتر بخوانید ↓

بیشتر...
۰
در تاریخ : ۱ , ۱۴۰۰ مهر . دید ۳۳۶

تیرماه در حرم امام رضا

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی: سلام دوستان. السلام علیک یا علی بن موسی الرضا. در مشهد نایب الزیاره و دعاگوی همه هستیم. یادتون میاد در ۱۰ فروردین ۹۹ خبری خواندیم که دلمون مملو از اندوه شد: مدیرکل راه‌آهن خراسان گفت: برای نخستین بار در طول ۶۲ سال اخیر، امروز نهم فروردین ماه ۱۳۹۹، نبود مسافر، حرکت قطارها را در مسیر ریلی مشهد متوقف کرد. این رخداد در طول تاریخ فعالیت ایستگاه راه‌آهن مشهد به عنوان یکی از پررفت و آمدترین ایستگاههای قطار در ایران بی‌سابقه است."

 

با چنین گنج که شد خازن او روح امین
به گدایی به در خانه شاه آمده‌ایم

 

 

 

اما امروز گرچه کرونا همچنان جولان می‌دهد، اما نه یک قطار و یک اتوبوس و یک ماشین و یک هواپیما، بلکه زائران بیشمار آن امام رئوف به سوی مشهد روان هستند. یا امام رضا، این روزها باید بیستر به شما توجه کنیم، دلهای ما باید صاف‌تر و آرام‌تر متوجه شما باشد. نگاه رئوفانه شما همیشه متوجه این ملت بود، اما این روزها بیشتر به نگاه مهربانانه شما نیاز داریم. نگاه کریمانه شما همیشه هست، آیا ما چشمان شُسته‌ای داریم که آن را ببینیم؟ آیا قلبهای صافی داریم که آن را بیابیم؟ یا امام رضا. گرچه این محدودیتها در راستای خدمت به زائران شماست، اما بیش از این برای ما مپسند ... دعا می‌کنیم که همه مسافران بسلامتی و با قبولی زیارت به اوطان خود برگردند و این باب کرم و پناه شیعیان همیشه به روی مشتاقان باز باشد.

 

آبرو می‌رود ای ابر خطاپوش ببار

که به دیوان عمل نامه سیاه آمده ایم

 

عکاس: آقای احمدی

 

متن دوم:

دلهای شیدایی

کرونا یک ماسک روی دهان ما زد تا ما از ویروسهای آلوده کننده و احیانا کشنده در امان بمانیم. چقدر مواظبت می‌کنیم تا خدای نخواسته به این مریضی مبتلا نشویم. در بخش از زیارت امین الله می‌خوانیم: اللهم اِنَّ قُلوبَ المُخبتینَ الیکَ والِهه. خدایا دلهای خاشعان شیفته توست. این زیارت امین الله خیلی جالب، فوق العاده و عجیب هست، واقعا عجب زیارت باحالی هست. زیارتی است به نام مولا علی ولی به کام زائر، در یک جمله سلام می‌دهیم و در ادامه راز و نیاز هست و با معشوق حرف زدن. در قرآن کریم، قلب منشا فهم و درک معرفت معرفی شده که فرمود: اَم لهم قلوب لایفقهون بها. قلبی که قفل شده باشد، نمی‌تواند منبع ادراک می‌گرفت و معنویت گردد: اَم علی قلوب اَقفالُها. بهترین قلب، قلب خاشع و فروتن در برابر پروردگار است، قلبی که گناهان فراوان آن را سخت و زمخت نکرد، قلبی که همیشه متوجه رب الارباب است. این قلب در دیدگاه قرآن همان فَتُخبِتَ له قُلوبُهم هست. قلبهای این گونه از مومنان در مقابل خداوند خاشع و فروتن است، جز محبت خدا، چیزی دیگری در آن نیست. خانه را از اغیار خالی کردن است. قلب مرکز فرماندهی و جهت دهی زندگی انسان است و باید از غریبه ها و نفوذی ها خالی بماند. چگونه می‌توان دل را از اغیار خالی کرد؟ با زدن ماسک بر دریچه قلب. دل اگر بخواهد خاشع و واله و شیدایی شود، باید ماسک ضد کرونای معنوی داشته باشد، تا ویروسهای شیطانی در آن نفوذ نکند، آن وقت با حالتی خاضعانه و خاشعانه بگوید: اللهم انّ قلوبَ المُخبتینَ الیک والهه... .

مشهدالرضا ( ۲۵ تیر۱۴۰۰ )

 

دامنه: جناب استاد احمدی سلام. هم متن و هم عکس بر دلم نشست. متن، از آن رو که با دل حائر نوشتید. عکس، از آن رو که همیشه در طلب زمانی بودم که دور مضجع شریف، منظم و فضای خالی باشد تا بتوان خیلی با آرامش ضریح را دیدار و روح امام رئوف (ع) را با نهایت ادب و فرصت کوتاه، زیارت کرد و آرام رفت کنجی نشست و به عبادت و واگویه‌ی دل نشست. اینک پس از دو سال، یک بحران ویروسی، موجب شد آن نظم و آرامش -که مطالبه‌ی اغلب زایران بوده است- به روی زوار باز شود. قبول باشد که در ایام دهه‌ی اول ذی‌الحجه به زیارت حرم امام رضا علیه السلام شتافتید؛ به قول آن روایت که زیارت مشهد مقدس، حج حساب می‌آید. استاد احمدی  حال ما را عوض کردی. خیلی به‌جا بود نکاتت درباره‌ی متن زیبای زیارت امین‌َالله. متن قشنگی نوشتی. امین‌َالله واقعاً آهنگین است و در قلب سمفونی عشق می‌نوازد. توضیحات شما دو تشکر دارد: تشکر از شما که فضای معنوی حرم را به روی ما گشودی. تشکر از مسئولان حرم مطهر که خدمت خوبی به زایران می‌کنند. دل ما را کشاندی به صحن‌های حرم مشهد. تعبیر زیارت در ایام فاصله‌گذاری اجتماعی به «معراج و درنگ کوتاه» جالب بود. البته از طریق سامانه‌ی «رضوان» -که نرم‌افزاری خوبی‌ست از سوی حرم- اغلب از راه دور، زنده وارد مضجع شریف می‌شوم. اما شما استاد عوض حقیر زیارت و بر والدینم یاد فرما.

 

احمدی: و علیکم السلام استاد طالبی عزیز. حقیقتا در این مدت دلمون برای یک لحظه زیارت تنگ شده بود، اکنون که این توفیق حاصل شد، خدا را کُرور کُرور شکر می‌کنیم. متصدیان امر تمام توانشان را برای راحتی زائران و رعایت پروتکل بهداشتی گذاشتند و زوار هم معمولا با جمعیت اندک و با رعایت فاصله و داشتن ماسک که اجباری هست، به زیارت می‌روند. (تمام کارکنان و خدمه و ... حرم مطهر ملزم به داشتن ماسک هستند و دارند.) اما بخش عمده کار در دستان زائران است که باید بیشتر مراعات نمایند. معمولا زوار عزیز رعایت می‌کنند، چه در داخل حرم و چه در بیرون آن. و بجز ساعات خاص، اطراف ضریح خلوت هست، چون هیچ کس نباید توقف کند‌. تمام سلام و راز و نیاز و خداحافظی، همچون معراج پیامبر، در درنگ مختصر صورت می‌گیرد، نه توقف زیاد اما کسانی که کمتر رعایت می‌کنند، میزبانان و صاحبان اصناف و مشاغل هستند، متاسفانه. انشاالله درهای این مضجع شریف همیشه به روی مشتاقان باز باشد.

۱
در تاریخ : ۲۶ , ۱۴۰۰ تیر . دید ۴۳۷

مدرسه‌ی پریزاد مشهد

مدرسه‌ی پریزاد مشهد

به قلم جواد نوائیان رودسری: تأسیس مدارس، یکی از اقدامات عام‌المنفعه‌ای بود که از قرون اولیه اسلامی، در ایران رواج یافت و مؤمنانی که توانایی احداث آن را داشتند، به این امر اهتمام ‌ورزیدند. در مشهد، به‌ویژه در دوره تیموری و به‌طور خاص، از عهد شاهرخ به بعد، مدرسه‌سازی رواج فراوانی یافت. دلیل این موضوع را باید در رویکرد مثبت و سازنده شاهرخ و همسرش گوهرشاد خاتون، به توسعه عمرانی شهر مشهد و حرم مطهر بدانیم. در همین دوره است که بناهایی مانند مسجد جامع گوهرشاد ساخته و طرح ایجاد باغی مصفا، موسوم به «چهارباغ» در این شهر ریخته شد. اقدامات عمرانی گوهرشاد خاتون، مشوقی برای دیگر بزرگان بود تا در این مسیر گام‌های مؤثر بردارند. پریزادخانم، ندیمه گوهرشاد، یکی از افرادی بود که وارد این عرصه شد و یادگاری از خود به جا گذاشت که امروزه در حرم رضوی قرار دارد و ما آن را با نام «مدرسه پریزاد» می‌شناسیم؛ مکانی که امروزه محل پاسخگویی به مسائل شرعی و برگزاری گعده‌های معرفتی در حرم رضوی است. دسترسی به این مدرسه، از محل کفشداری شماره ۱۳ حرم مطهر، واقع در انتهای بست شیخ‌بهایی ممکن است.

 

درباره پریزادخانم و مدرسه‌اش: درباره پریزاد خانم، اطلاعات زیادی در اختیار نداریم. می‌دانیم که او، ندیمه و دوست صمیمی گوهرشاد خاتون و همسر میرزامحمد میرک حسینی، متولی بقعه خواجه‌ربیع و از رجال محترم دوره تیموری بوده‌است. چنان‌که برخی متون تاریخی اشاره می‌کنند، ظاهراً پریزادخانم از نوادگان خواجه‌ربیع بن خثیم، مشهور به خواجه‌ربیع، از زهاد مشهور قرن اول هجری است که مدفن وی در شهر مشهد، شهرت فراوانی دارد و ساختمان مقبره او، در دوره صفویه، احتمالاً توسط شیخ بهایی، تجدیدبنا و در دوره قاجار، به دلیل قرارگرفتن قبر محمدحسن‌خان، جد شاهان قاجار در آرامگاه خواجه‌ربیع، ترمیم شد و رونق بیشتری یافت. متأسفانه مدرسه پریزاد به دلیل ترمیم و بازسازی‌های متعدد، لوح اصلی بنای خود را از دست داده، اما بر اساس وقف‌نامه‌ای که از پریزادخانم موجود است و برخی در سندیت آن تردید دارد، ساخت بنای مدرسه، در سال ۸۲۳ هـ.ق (۷۹۹ خورشیدی)، یعنی حدود ۶۰۰ سال قبل به پایان رسید. با این حال، بنای مدرسه و سبک معماری آن که مانند دیگر مدارس دوره تیموری به صورت چهار ایوانی و در دو طبقه بنا شده‌است و ۲۲ حجره دارد، نشان می‌دهد که به احتمال زیاد، سال ثبت‌شده در وقف‌نامه مقرون به صحت است.

 

نمای مدرسه؛ 600 سال قبل: محل مدرسه پریزاد در دوران اولیه آن، پشت مسجد جامع گوهرشاد و در حاشیه بازار شهر مشهد بود که در آن زمان، از کنار مسجد عبور می‌کرد و پس از گذشتن از کنار صحن عتیق که یک‌چهارم اندازه فعلی وسعت داشت، به بخش شمالی شهر امتداد می‌یافت. اگر سال آغاز ساخت مسجد گوهرشاد را ۸۲۱ هـ.ق (۷۹۷ خورشیدی) بدانیم و این روایت را صحیح تلقی کنیم که احداث مسجد که معمار آن قوام‌الدین شیرازی بوده‌است، ۱۲ سال طول کشید، می‌توان گفت که ساخت مدرسه پریزاد، همزمان با مسجد گوهرشاد آغاز شده و پیش از بنای معظم گوهرشادخاتون، خاتمه یافته است. بنابراین، نقلی که بر آن است مدرسه را از بقایای مصالح مسجد گوهرشاد ساخته‌اند، چندان درست به نظر نمی‌رسد. به هر حال، محرک اصلی پریزادخانم برای احداث مدرسه، همراهی و همسویی با گوهرشاد خاتون و شرکت در امور خیری بود که در این دوره تاریخی تشویق می‌شد. پریزادخانم که همسرش متولی بقعه خواجه‌ربیع بود، مغازه‌هایی را در حاشیه بازار مشهد که از کنار مسجد می‌گذشت، خریداری و وقف مدرسه‌ای کرد که به یاد او، «پریزاد» خوانده شد. طبق وقف‌نامه، متولی این موقوفه، شوهر پریزادخانم، میرزا محمد میرک حسینی بوده‌است.

 

نکته جالب‌توجهی که باید درباره مدرسه پریزاد بدانیم، این است که بنای تاریخی آن، تقریباً با قدیمی‌ترین ابنیه شهر مشهد که عموماً متعلق به دوره تیموری است، هم‌سن و سال است. حدود هفت‌سال بعد از ساخت مدرسه، در ۸۲۹ هـ.ق، یکی از بزرگان دربار تیموری، موسوم به «شاه ملک» درگذشت؛ وی برای خود مقبره‌ای زیبا در مجاورت بازار مشهد بنا کرده‌بود که امروزه با نام «مسجد هفتاد و دوتن» مشهور است و در کنار حمام مهدیقلی‌بیک، در انتهای راسته بازار فرش مشهد(اندرزگوی ۱۳) قرار دارد.

 

تجدید بنا و مرمت: مدرسه پریزاد، ظاهراً نخستین‌بار در سال ۱۰۹۱ هـ.ق (۱۰۵۹ خورشیدی)، در دوره صفویه، به فرمان نجفقلی‌خان، بیگلربیگی قندهار و به اهتمام دو نفر به نام‌های محمدباقربیگ و میرزا شکرا... ، مرمت و بازسازی شده است. این مسئله، از روی کتیبه‌ای قابل فهم است که امروزه در سردر مدرسه قرار دارد. در سال ۱۳۵۴ خورشیدی و در پی تخریب بازار و اتصال آن به فضاهای داخلی حرم مطهر، مدرسه پریزاد نیز رونق گذشته را از دست داد و حتی رو به خرابی گذاشت. اما در سال ۱۳۶۳ خورشیدی و به اهتمام تولیت وقت آستان‌قدس رضوی، مرمت مدرسه آغاز شد و در سال ۱۳۶۸ پایان یافت. از این زمان به بعد بود که یادگار نواده خواجه‌ربیع، در زمره ساختمان‌هایی قرار گرفت که داخل حرم رضوی قرار دارند. (منبع) عکس بالا: رواق دارالحجه. زیر صحن انقلاب حرم رضوی.

۰
در تاریخ : ۲۹ , ۱۳۹۹ دی . دید ۳۷۸

رمان «دخیلِ عشق» امام رضا

به قلم دامنه: رضا و صبوره. با یاد و نام خدا. رضا مجروح جنگی‌ست، صبوره همسرش. داستان این دو، در رمان «دخیلِ عشق» آمده است. خانم مریم بصیری می‌توانست درین رمان بهتر ازین ظاهر شود ولی نشد، شاید من حوصله نکردم و خوب هضمم نشد. خواندم ولی، اما چندان جالب نوشته نشد. خواستم گفته باشم «دخیل» یک مفهوم آشنا و مأنوس میان ماست؛ یعنی ایرانی‌ها. دخیل‌بستن -خصوصاً به پنجره‌فولاد صحن انقلاب- یک رسم دیرینه نزد مؤمنان در پیشگاه حرم حضرت رضا (ع) بوده و هست، زیرا مردم متدیّن، به مزار امامان (ع) به چشم یک پناهگاه می‌نگرند و به آن درگاه مقدّس داخل می‌شوند و با وسیله‌قراردادن آنان دخیل می‌بندند و التجاء (=پناه) می‌جویند تا از خداوند متعال رحمت و شفقت و شفا دشت کنند. اگر شب‌های ماه محرم محل به یاد آید روشن می‌شود که چرا در مزار امامزاده باقر و امامزاده جعفر و نیز در مزار امامزاده علی‌اکبر اوسا جوشی حماسی و عاطفی گرفته می‌شد: «ای مَلجاءِ درماندگان... گردی شَفیعِ شیعیان... و... .»

 
 
 
به نظر من دخیل‌شدن لزوماً به معنای بستن و گره‌زدن نخ یا پارچه‌ی سبز یا شال و روسری به ‌پنجره و مَنفذ حرم نیست، همین‌که انسان به حکم دل و به عشق خاندان عصمت و طهارت (ع) راهی حرم می‌شود، همان آن، دخیل بسته است. مرحوم علامه دهخدا واژه‌ی دخیل را «ملتجی‌شدن» معنی کرد و نیز پناه‌بردن. حتی در میان افغان، «چادر بر سر کسی انداختن، علامت دخیل‌شدن است.» پس؛ دل را داخل‌کردن و توسل‌جستن بالاترین دخیل است و دخل. امید است هر کس به آن پاکان و پارسایان معصوم (ع) داخل شد و با اخلاص و دلی، دخیل بست و پناه جست -حالا چه بخواهد از نزدیک باشد و چه از راه دور- حاجتش مستجاب شود و دخلش پُربار. زیرا زیارت در لغت نیز، یعنی مایل‌شدن، میل‌کردن، تمایل‌نمودن، خود را به سمت کسی کج‌کردن، عین تابش نور خورشید که بر زمین کج می‌شود و حرارت و زندگی می‌رساند. گرامی باد چنین میل و تمایلات که تأمّلات ضمیر انسان است و روح و دلش.
۰
در تاریخ : ۱۱ , ۱۳۹۹ دی . دید ۳۲۹

نقاره می‌زند طوس

نقاره می‌زند طوس
ای راهب کلیسا دیگر مَزن به ناقوس
خاموش کن صدا را، نقاره می‌زند طوس
 
آیا مسیح ایران کم داده مُرده را جان
جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس
 
آنجا که خادمینش از روی زائرینش
گردِ سفر بگیرند با بال ناز طاووس
 
خورشید آسمان‌ها در پیش گنبد او
رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس
 
رؤیای ناتمامم ساعات در حرم بود
باقی عمر اما افسوس بود و کابوس
 
وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا
زانو بزن به پای بیدار خُفته در طوس
 
 
 
بارش برف در حرم امام رئوف
حضرت رضا (ع) چه شوقی برمی‌انگیزاند
۰
در تاریخ : ۲۱ , ۱۳۹۹ آذر . دید ۴۴۶

شکل‌گیری سقّاخانه‎‌ی حرم رضوی

متن نقلی: مشهد مقدس با وجود قرار گرفتن روی جلگه‌های حاصلخیز، از دیرباز با مشکل کمبود آب روبه‌رو بوده است‌؛ علت این مسئله، به ویژه در چند سده اخیر، افزایش جمعیت مجاوران حرم رضوی و محدود بودن منابع آب روزمینی موجود در اطراف مشهد است. به همین دلیل، بسیاری از حکام گذشته، کوشیدند تا مشکل آب شهر را به‌نوعی حل کنند؛ از امیر علیشیر نوایی، وزیر خردمند سلطان‌حسین بایقرا تا سلاطین صفوی و نادرشاه و حتی فرمانروایان دودمان قاجار. در این دوره‌ها، شگردها و روش‌های مختلفی برای تأمین آب، به ویژه در صحن مطهر حرم رضوی به کار گرفته شد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها، ایجاد سقاخانه و هدایت آب از چشمه‌سارهای اطراف شهر به سمت آن بود.
 
بنابراین، تاریخ شکل‌گیری سقاخانه در حرم امام رضا(ع) را می‌توان به قدمت ایجاد بارگاه منوّر آن دانست. در میان سقاخانه‌های حرم، یکی از همه معروف‌تر شد و البته تا امروز، به حیات خود ادامه داده است؛ سقاخانه «اسماعیل طلایی» که در مرکز صحن عتیق(انقلاب اسلامی) قرار گرفته است؛ سقاخانه‌ای با گنبد مطلّا که چند قرنی از عمرش می‌گذرد و به یکی از بناهای مورد علاقه زائران تبدیل شده‌است.
 
برخلاف تصور برخی، عمر سقاخانه اسماعیل‌طلایی، نسبت به دیگر بناهای صحن عتیق، کمتر است. ضلع جنوبی صحن در دوره تیموری بنا شد و هنوز کتیبه سلطان‌حسین بایقرا بر اطراف ایوان طلا چشم‌نوازی می‌کند. هرچند پس از توسعه صحن در دوره صفوی، یادگارهایی از این عهد هم بر ضلع جنوبی صحن جلوه‌گر شد؛ اماکنی مانند گنبد ا...وردی‌خان. ضلع شرقی و غربی نیز، که دو ایوان ساعت و نقاره‌خانه را در برمی‌گیرد، پیشینه‌ای صفوی دارد و ضلع شمالی نیز، در عهد شاه‌عباس دوم صفوی ساخته و در دوره نادرشاه افشار تکمیل شده است.
 
اما بنای سقاخانه، در دوره افشاری ساخته و در ادوار بعد، تکمیل شد. متأسفانه درباره تاریخچه این سقاخانه که تا حدود ۷۰ سال قبل، از آب نهر نادری، نهری که از بالاخیابان جاری بود و تا پایین خیابان امتداد داشت، تغذیه می‌شد، اطلاعات ضد و نقیض فراوانی وجود دارد؛ اطلاعاتی که در کنار برخی روایت‌های افسانه‌وار، رگه‌هایی از حقیقت را در خود جا داده‌ و بررسی آن‌ها، نیازمند دقت و تتبع در آثار پیشینیان است.
 

 سقاخانه صحن اسماعیل‌طلا
۲۵خرداد ۱۳۹۹
به علت رعایت فاصله‌گذاری
آب آن قطع بود. عکاس: دامنه
 
مجموعه روایت‌های تاریخی مربوط به سقاخانه اسماعیل‌طلایی، تردیدی باقی نمی‌گذارند که سنگ بنای آن را نادرشاه گذاشته است.
 
طبق برخی مستندات، ظاهراً شاه افشار هنگام عزیمت برای نبرد در شرق ایران و شاید فتح هندوستان، در هرات به سنگ‌آبی بسیار زیبا و شکیل برخورد کرد و آن را شایسته نصب در حرم رضوی دانست. می‌گویند نادرشاه دستور داد دو عراده توپ را پیاده کنند و با چرخ‌هایش گاری بزرگی بسازند و سنگ را با آن به مشهد حمل کنند. نقل است که نادر، سربازان مأمور این کار را تهدید کرد که در صورت آسیب دیدن سنگ، جانشان را خواهد گرفت! به هر حال، چه این روایت درست باشد و چه نادرست، سنگ به مشهد حمل شد و طبق نظر نادرشاه در مکان مدنظر قرار گرفت و بر فراز آن، سایه‌بانی ساختند که شکل و شمایل سقاخانه داشت. تا این‌جای ماجرا، تاریخ سقاخانه اسماعیل‌طلایی مشکلی جدی برای بررسی شواهد ندارد؛ اما از این‌جا به بعد سکته‌های مختلفی می‌توان در تاریخ آن یافت:
 
روایت اول: یک روایت بر آن است که نادرشاه پس از بازگشت از هند و به شکرانه آن پیروزی بزرگ، تصمیم گرفت سقف سقاخانه را طلا کند. به همین دلیل از فردی به نام اسماعیل‌آقای طلاساز خواست تا این مهم را با طلای خزانه نادری به انجام برساند و این دستور به انجام رسید؛ اما بعدها، مردم به دلیل شهرت و پاکدستی اسماعیل‌آقای طلاساز، نام او را بر سقاخانه گذاشتند.
 
روایت دوم: برخی معتقدند که اسماعیل‌آقا، یکی از سرداران نادر بود که بابت نجات وی از یک ترور، جایزه‌ای ارزنده دریافت کرد. او این جایزه را که به صورت سکه‌های طلا به دست آورده‌بود، به مطلّا کردن سقف سقاخانه صحن عتیق اختصاص داد و به این ترتیب، نامش بر سقاخانه ماندگار شد.
 
روایت سوم: این روایت تاریخی که از دیگر روایت‌ها دقیق‌تر و احتمالاً درست‌تر است، طلا کردن سقف سقاخانه را نه در دوره افشاری که در دوره قاجار می‌داند. بر این اساس، اسماعیل آقای سنگسری، یکی از سرداران فتحعلی‌شاه که در جریان جنگ‌های ایران و روس هم رشادت‌هایی از خود نشان داده‌بود، به طلاکردن سقف سقاخانه همت گماشت و نامش روی آن باقی‌ماند. برخی به این روایت تاریخی، داستان روایت دوم را هم افزوده و اسماعیل‌آقا را ناجی فتحعلی‌شاه از ترور دانسته‌اند و طلای به کار رفته در سقف سقاخانه را اهدایی شاه به سردار شجاعش فرض کرده‌اند. ظاهراً همشهری‌های اسماعیل‌آقای مذکور هم، این روایت را بسیار جدی گرفته و حتی میدانی را در مهدی‌شهر(سنگسر) از توابع استان سمنان، به نام «اسماعیل‌طلایی» نام‌گذاری کرده‌اند.
 
پذیرش هر کدام از این سه روایت، اشکالاتی دارد؛ اما در این بین، روایت سوم بیش از دیگر گزارش‌ها، قابل قبول به‌نظر می‌رسد. واقعیت آن است که بانی سقاخانه «اسماعیل‌طلایی»، هر که بوده، یادگاری پُرخیر از خود به جا گذاشته و زمینه آسودگی خاطر زائران را فراهم کرده‌است. سقاخانه صحن عتیق را باید یکی از نمادهای برجسته معرفی و شناخت حرم رضوی بدانیم؛ نمادی که بین تمام زائران محبوبیت دارد و بسیار خاطره‌انگیز است؛ آن‌گونه که یکی از سوغاتی‌های زائران حریم ملک پاسبان رضوی برای بستگانشان، جرعه‌ای آب از سقاخانه «اسماعیل‌طلایی» است که به شرف حضور در حریم هشتمین اختر آسمان ولایت، متبرک است و شفابخش. (منبع)
۰
در تاریخ : ۴ , ۱۳۹۹ تیر . دید ۶۴۴

زیارت رضوی توحیدی (۳)

زیارت رضوی توحیدی (۳)

به قلم دامنه : به نام خدا. سلام. زیارت رضوی توحیدی. قسمت ۳. پست ۴۷۰ مدرسۀ فکرت. از حرم، سبکبال‌تر از تمام روزهای یک سال قبل، به هتل بازگشتیم. عصرها و شب‌ها در سوئیت (=سراچه، خلوتگاه، اتاق هتل) به بحث می‌نشستیم و به سؤالات همدیگر پاسخ می‌دادیم؛ جای مزاح و شادزی‌بودن را نیز تنگ نمی‌کردیم؛ به‌طوری‌که گاه از مزاحی که شکل می‌گرفت، تخت و مبل زیر پای ما به جَرکّه‌جِریکّه می‌افتاد و نفس از تنفس دَم و بازدم، بازمی‌افتاد. ازین بگذرم.

 

جدا از چند بحثی که در هتل انجام می‌دادیم، یک پرسش و بحث را به حرم بردیم و در ضلع غربی رواق آینه حلقه زدیم و همگی به آن جواب دادیم. سؤال من این بود: در زیارت آیا به اصل توحید خدشه وارد می‌شود؟ چه جوابی به کسانی که ایرانی را در انجام زیارت، به شرک متهم و به تکفیر تهدید می‌کنند، دارید؟ به آن دسته افرادی که در ایران، به اصل زیارت بی‌اعتقاد شدند و آن را به سُخره می‌گیرند و خود را به انجام آن، بی‌باور کرده‌اند، چه پاسخی دارید؟

 

همگی پاسخ دادیم و تا پاسی از شب حرم را -با این بحث دینی‌مان- برای خویش محلی برای دانش‌افزایی و تقویت روح کردیم. من فشرده‌ایی از پاسخم در آن حلقه را اینجا می‌نویسم، شاید برای زائرین رضوی نافع افتد و یا افکاری را به بازبینی بکشاند:

 

گفتم خدای باری‌تعالی از دسترس دیدِ بشر خارج است، او سازنده است، او ربّ است، یعنی پروردگارِ پرورش‌یافتگان و خالق تمامی جُنبندگان که از عشق‌بازی و معناگرایی مخلوق خود خیلی‌خشنود می‌شود و خود چون نادیدنی است، در جهان به صورت «جلوه» ظاهر می‌شود تا معشوق و معبود پرستندگان والِه و عاقل بماند. او چون ذاتِ مهربانی و عشق و پاکی و سازندگی است، مثلاً عشق آدمی به مادر، احترام انسان به پدر، دوستی بشر با کوه بلند و مهرورزیِ ما به حیوانات و تمامی طبیعیات جهان را بسیار دوست می‌دارد.

 

گفتم همان‌طورکه ما به یک قُله‌ی بلندِ برفیِ زیبایِ اثرگذار بر زمین و جانداران عشق می‌ورزیم و آن را جلوه‌ایی گیرا و پایدار از آفریدگار می‌دانیم و هر بار که آن را می‌بینیم لذت می‌بریم و به قله‌‌هایی مانند دماوند و دنا و سهند و سبلان عشق می‌ورزیم و حتی نام فرزندان‌مان را مثلاً سهند می‌گذاریم، و حضرت پروردگار نیز به این گرایش‌ها و گزینش‌های آرام‌بخش ما راضی و خشنود است، به انسان‌های والاتر از کوه‌ها، قله‌ها، طبیعت، دامنه و دشت نیز می‌توانیم عشق بورزیم و خشنودی خدا را فراهم سازیم. و امام رضا -علیه السلام- یکی از آن اولیای الهی است که فلسفه‌ی توحید و شعار بنیادی «لا اله الا الله» را در جان بشریت منتشر  کرده است و در زمانه‌ی خود از مظلوم در برابر ظالم و از حق در برابر باطل و از عدل در برابر ستم و از سخن در برابر شمشیر و از مناظره در برابر مقابله دفاع کرد.

 

گفتم مگر مرحوم شهریار در شعر بلندش از «حیدربابا» نگفت؟ مگر با «حیدربابا» دردودل نکرد؟ مگر «حیدربابا» یک کوه در اطراف تبریز نبود؟ بود. ولی او آن کوه را جلوه‌ای از جلوه‌های پروردگار می‌دانست و با او شعر سُرود و حکمت زندگی را گفت و گفت و گفت. بنابراین، انسان که از کوه بزرگتر و از همه‌ی مظاهر هستی اصیل‌تر است و امام رضا -علیه السلام- یک جلوه‌ی برجسته از جلوه‌های آفریدگار است و احترام، عشق، ارادت و زیارت به آن امام معصوم (ع) در ردیف اصالت‌بخشی به اصل توحید است، نه بُت‌سازی و شرک و غُلات‌گری. و زائرین رضوی چونان شهریار با این حرم، نجوا می‌کنند و به یکتاپرستی برمی‌خیزند، زیرا انسان، موجودی مُنبسط و گشاینده است.

 

گفتم همان‌طور که کوه، جانِ زمین را سیراب می‌کند و به قول قرآن چونان میخ‌ها (=اُوتاد) زمین را نگه می‌دارد، و انسان‌ها به کوه عُلقه و احترام می‌کنند و به دیدار با قله‌ها و کوهسارها و آبشارها و چشمه‌جوشان‌ها می‌روند، حرم و قبر پیشوایان والایی چون امام رضا (ع) نیز میان دوستداران، پیروان و ایرانیان جایگاهی بلند، قله‌ای معنوی، حرمی رفیع و مشهدی (=شهادتگاهی) مقدس است. و دیدار و زیارت آن، توحید را تجلّی می‌دهد و جان تشنگان پرستش خداوند را سیراب می‌گرداند.

 

گفتم علاوه بر این در کتاب‌های دعا و نیز متن‌های زیارات همیشه به اصل توحید توجه شده است و بر زائرین تأکید شده است در ذکر دعا و زمزمه‌ی متون زیارت فرازهای توحیدی را در دل و زبان جاری کنند. مثلاً شیخ مفید در آن دعای پس از نماز زیارت امام رضا (ع) به‌خوبی بر توحید توجه و تمرکز داده است. لذا مردم ایران چون امام رضا (ع) را مظهر و جلوه‌ایی از توحید می‌دانند به زیارت او نائل می‌شوند؛ و در حرمش به قُرب خدا می‌روند و به پرستش «الله» می‌پردازند و به توحید و یکتایی و یگانه‌پرستی می‌اندیشند و خشنودی خدا را می‌آفرینند و خدای متعال خود وحی فرستاده برای تقرب به من وسیله جست‌وجو کنید و «توسُّل» به قبر و حرم رضوی و وصال و اتصال به روح امام معصوم (ع) همان جست‌وجوی وسیله است. و الا قبرها در جهان فراوان است و کمتر کسی به صاحبان آن قبرها -که نماد ظلم و ستم و انکار خدا بودند و ضد توحید عمل می‌کردند- اعتنایی دارند و بسیاری از آن قبرها مَزبَله (=زُباله‌دانی) شده‌ و ظالم را در خود فرو برده است. جمع‌بندی زیارت رضوی در قسمت بعدی.

۹ آذر ۱۳۹۸
ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]

 

عکس بالای: صحن انقلاب: جعفر رجبی. سید علی‌اصغر.

جعفر آهنگر. سید رسول. دامنه. عکاس: جناب رهگذر

عکس‌ها در اینجا

قسمت اول: اینجا ، قسمت دوم: اینجا

۰
در تاریخ : ۹ , ۱۳۹۸ آذر . دید ۵۵۴
قبل ۱ ۲ ۳ ۴ بعد
سایت دامنه ی داراب کلا : ابراهیم طالبی دارابی : فرهان پنجم