شورا در شهر و روستا و شاخصه‌ها

دو‌شنبه ۶ / ۲ / ۱۴۰۰

نوشته‌ی ابراهیم طالبی دارابی دامنه

 

به نام خدا. با سلام و احترام به همگان. درین هفته، یکی از روزها یعنی ۹ اردیبهشت، روز پاسداشت شوراها هست، من فکر می‌کنم اداره‌ی امور به شکل شورا، دلایل موجه‌تر و عقل‌پسندتری نسبت به مدیریت به شکل فردی و خودسرانه دارد. به تعدادی ازین علت‌ها یا دلیل‌ها اشاره می‌کتم:

 

همواره خِرد جمعی کمتر از خِرد فردی خطا می‌کند. چراکه همیشه چند عقل بر روی هم می‌تواند گِره‌گشاتر از یک عقل در یک فرد، ظاهر گردد؛ البته چنانچه افراد آن شورا، صالح در تفکر و خردمند در امور باشند و از عقلِ هوشمندانه‌ی برخوردار باشند.

 

کار به شکل شورا، انجماد و اجبار را دور، و عزم را جایگزین می‌کند، زیرا وقتی برای کاری یا اموری، شَور و شورا می‌شود، از درون آن عزمی راسخ برای اجرا متولد می‌گردد که ممکن است همان عزم، در حالت فردی و انفراد، موجب نُضج (=پدیداری) نگردد.

 

سابقه‌ی تمدنی بشر نیز نشان می‌دهد هر کجا بنای کار بر به‌کارگیری خرد جمعی و مشورت و شورا بوده، رشد محکم‌تر و اثرات ژرف‌تری برجای گذاشته تا جایی که بنای امورشان بر فرد و یکه‌سالاری بوده. در اسلام که دین خاتم است بر اصل مشورت وحی نازل شده و رسول خاتم (ص) و علی (ع) نیز در تدبیر امور از اهل خرد و ذکاوت و افراد صالح و قابل مشاوره می‌کردند و آنان را در عقل و عزم خود دخیل می‌کردند.

 

 

خودِ شوراها هم باید علاوه بر نقش مشورت و تصمیم‌سازی، خود اهل مشورت‌گیری باشند و از سایر اهل فن و دانش و تدبیر مشاوره بگیرند و راه ورود تفکر را بر بیرون نبندند و این نهاد را -چه نوپا و چه دیرپا- از اثرات مشورت و کمک از عقل دیگران محروم نکنند؛ زیرا شورا بنای کارش بر سیَلان‌بودن است، نه جمود و رکود. یعنی شورا باید کارخانه‌ی تولید فکر باشد، نه تقلید و تقیّدهای صِرف.

 

از نظر من کمتر کسانی هستند که تردیدی به درستی شورا بر فرد و امتیاز بالای مشورت بر فردیت داشته باشند، پس بحث خودم را ببرم روی شاخصه‌های اشخاصی که در شوراهای شهر یا روستا گِرد می‌آیند:

 

برترین شاخص‌ فرد عضو شورا (حالا یا از طریق رأی مردم حاصل می‌شود، یا از سوی انتصاب‌ها) مطالعه و تجربه و گاه سابقه است. فردی که از مطالعه یا دست‌کم دانایی به دور افتد، خِرد او هم برای مشورت دادن، خُرد و خوار می‌شود و این ممکن است فکر او را به خطا سوق دهد و جامعه را ضِرار برساند.

 

توانِ رایزنی داشته باشد. یعنی بتواند با ورود به بستر جامعه و آستَر قدرت، کسبِ فکر کند. رایزنی‌کردن هنر است و یک عضو شورا در هر کجا، بایسته است بر افکار دیگران پُل بزند و از داشته‌های آنان بر دانسته‌های خود بیفزاید؛ وگرنه مثل فردِ خمود و خماری می‌مانَد که فقط می‌خواهد بگذرد و چرخ روزگار آستِک نرمَک بگردد!

 

عضو هر شورایی، به‌ویژه شوراهایی مثل شورای ده و شهر، باید از قدرت فکری بهره‌مند باشد، زیرا اساس کار شورا در هر لحظه بر تفکر و ارائه‌ی فکر نو استوار است و حتی گاه این حوادث و اتفاقات ناگوار و نیز تحولات اثرگذار است که عضو شورا را نسبت به سایر اعضای جامعه به سمت اندوخته‌های نوین می‌برَد؛ حال اگر عضو شورا خالی از توان تفکر باشد، چه خساراتی آن دیار و مردم را درمی‌نوردد.

 

در جامعه‌ی امروزی، نیاز مُبرم است که فرد عضو شورا، با انقلاب و تحولات و سیاست‌های آن آشنایی داشته باشد و بداند در کجای کار نظام ایستاده است. زیرا امور قانونی هر جامعه و مردمی، با نظام سیاسی آن روزشان اداره می‌شود؛ بنابرین لازمه‌ی آن دانایی و توانایی در شناخت ماهیت و موقعیت نظام سیاسی و وضعیت انقلاب است. به عبارتی، از انقلاب، گزارشی هفته‌ای در ذهن داشته باشد و به عنوان فرد مطلع، در جامعه‌اش بروز و ظهور داشته باشد وگرنه او فقط نامی از شورا بر جَبین خود دارد، نه دانش و توان فکری در خورجین.

 

روابط عمومی بالایی در خود پرورش دهد. اگر ذاتاً فردی متوسط است و کمتر با مردم می‌پیوندد، ولی وقتی عضو شورا شد، باید حدّ روابط خود را با عموم، به بالاترین میزان ببرد و نیازها را گردآوری کند و از مشکلات و معضلات بر پیش راه مردم، شناخت دقیق و واقعی داشته باشد که بتواند فکری برای راه‌کار و برون‌رفت بیاید.

 

تردیدی نیست دانش در کنار بینش کارساز است. هزاران ورق دانش بلد باشی، اما بینش خامی داشته باشی، آن دانش در حد همان ماندن در ورقه است، نه برای پیاده‌شدن و مشکل مردم را کم‌کردن و جامعه‌ی حال و آینده‌ی خود را نوسازی و آبادکردن. زیان جوامع از نادان‌ها خسارت‌آمیزتر از زیان از دانایان است. دانا هم چون مصون نیست، ممکن است زیان‌رسان باشد، ولی نادان زیانش ویرانگر و زخم کاری‌اش التیام‌ناپذیر است. بگذرم.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1882