درگذشت حجت الاسلام سید علی صباغ
آخرین اتفاق آدم، رحلت است: به قلم دامنه > با یاد و اسم الله. باید آماده بود و توشه داشت؛ همان زادِ معاد. مردِ مکرّم از حلقهی مکرمین از حج برمیگشت که اجل (=مدت عمرِ دنیویاش) سر آمد؛ یعنی رحلت حجت الاسلام سید علی صباغ دارابی که حسرت و شگفتی در نهاد دوستدارانش افکند. وفاتی که من فکر میکنم هم برای وی، هم خاندان و هم برای مردم دیار روحانیپرور ما، زودهنگام بود. شخصا" حدس میزنم آن روحانی کریم بهیقین باز هم فرصت زندگی میخواست تا دستاورد معنوی الهی حجش را در دل مؤمنهای محل هم، رسوخ دهد و باز نیز در قامتِ امامجماعت و واعظ دین در انتشار آنچه در حجش آموخته و اندوخته در قلب مردم (خصوصا" برای مؤمنانی که در پایینمسجد و پایینتکیه دورش حلقه داشتند) بکوشد و این بار هر چه معنویتر؛ اما پدیدهی حتمی رحلت، آن انسان را از ما این گونه به فسوس و آه گرفت. آن هم چه شخصیت وارستهای را، انسانی فروتن که اخلاقش جذّاب بود و فکرِ دفع نداشت و همین روحنوازی وی، ازو یک روحانی دلربا و نافذ آفریده بود. ولی چه باید کرد که در خلقت، آخرین اتفاق آدم، رحلت است.
از دههی پیش من دستهای داشتم در دامنه به اسم شرح حال روحانیت دارابکلا که به نوبت، هر یک را معرفی میکردم؛ نوبت ایشان ۸ فروردین ۱۳۹۶ ساعت ۱۹ و ۴۸ دقیقه بود. آن جا، آن سال، و زمانی که زنده بود در بود و حیاتش، در زندگی وی این گونه نوشته بودم:←
"نوبت آن رسیده است که به معرفی یک از روحانیون بزرگ و از سادات خوشنام یعنی جناب حجت الاسلام سید علی صباغ دارابی بپردازم. امید است به مدد حضرت حق، حقّ مطلب را دربارهی این روحانی گرانقدر و ارزشمند و دانشمند اَدا نمایم. ایشان از نسل دهه سیاند. از جوانان پیشرو در تحصیل علوم دینی بودهاند. ابتدا در مدرسهی علمیهی امام صادق (ع) دارابکلا نزد مرحوم آیة الله آقاشیخ محمدباقر دارابکلائی به کسوت طلبگی درآمدند. سپس به مشهد مقدس در جوار حضرت رضای آل محمد (ع) مهاجرت کردند و طلبگی را به شایستگی و دقت تا به آخرین حدِّ دروس خارج فقه و اصول رساندند. و خود نیز یک مدرّس و محقق ارزشمند این مسیر دینی و فقهی گردیدهاند. اهل تهذیب نفساند، خوشاخلاق و دارای نفسی گرم. خطیب، نویسنده، و اهل سیاست نیز هستند. تخصّصشان در فقه آل محمد (ص) و مهارت علمیشان در روایات و آیات و دین میباشد. انقلابی و از "السّابقون" دارابکلاند. مراوادت مردمیشان عالیست. صاحب چند مقاله تخصصی و دینیاند. کتاب هم نگاشتهاند. صدها بار در دارابکلا به منبر رفتهاند. من پای منبرها و ذکر مصائب حزنآفرین وی، بارها و بارها نشسته و درس دین و دینورزی و عشق به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) آموختهام. چونان روحانیان بزرگِ دیگر، آموزگار دینی ما جوانان دههی چهل در روستا بودهاند از تفسیر قرآن تا تعالیم دین. با همهی انقلابیون محل رابطهای درخور و مَودّتی بالا و عیان دارند و با بسیاری از جوانان محل دَمخور و صمیمیاند و بهگرمی آنها را می نوازند. مشیء سیاسی و فکری ایشان با آن که مشخّص و دارای مواضع تقریبا" معیّن است، ولی این را بهانهای برای تقابل و ستیزش و اختلافافکنی قرار نمیدهند و لذا همهی افراد مومن و انقلابی هر دو جناح محل را در زیر بال محبت خویش، گرم و محترم و عزیز میدارند و البته از بیان مواضع خود هم پرهیز ندارند. از آنجا که ایشان روحانی فاضل، برجسته، مشهور و دارای سابقهی فراوان علمی و پژوهشی و سیاسیاند، برای همهی محل نامآشنا و پرآوازهاند. پند و وعظهای ایشان در بُعد اخلاقی و آداب دینی مؤثر و کاراست و مردم وی را بیریا دوست میدارند. مرحوم پدرشان حاج آق سید محمد از سادات نجیب محل بودند و و مادرشان از نجیبان روستای ما ریشهی هر دو هم پدر و هم مادر، اصالت مذهبی است. یکی از برادرهایشان آق سید محمدباقر صباغ دارابی در جبهه شهید شدند. این شِمّهنویسی من به این معناست شرح حال تفصیلی هم میشود نوشت. با صمیم و شمیم دل، وی را روحانی بزرگ دانسته و میدانم. الحق، طبیب روح مایند... ."
افتخارم بود در مدرسه فکرت حضور داشتند. فراوان خاطرات دارم با ایشان که به فراخور ایام خواهم نوشت. آخرین دیدارم در پایینمسجد بود که پیش از حج نمازجماعت به اقتدای ایشان ایستادم. اینک این مادرشهید، پدرشهید و خودِ سیدمحمدباقر شهید میزبانی خواهند نمود پیکر از حجبازآمدهی ایشان را امشب. یادش گرامی میمانَد، مطمئنم. آه، ای فرزندان، بازماندگان، اخوان دوستانِ عزیز من (آق سید کاظم، آق سید موسی، آق سید مرتضی) و نیز ای تنهاخواهر سیده فاطمهی محترم، ای روحانیت، ای دوستداران و فامیلان این حزن و اندوه و گریستن تسلیت. پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۲ دامنه.