قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ * وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ * قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ * قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِینِی
بگو: من مأمورم که خدا را در حالی که ایمان و عبادت را برای او [از هر گونه شرکی] خالص می کنم، بپرستم. و مأمورم که [در این آیین از] نخستین تسلیم شدگان [به فرمان ها و احکام] او باشم. بگو: اگر پروردگارم را نافرمانی کنم از عذاب روزی بزرگ می ترسم. بگو: فقط خدا را در حالی که ایمان و عبادتم را برای او [از هر گونه شرکی] خالص می کنم، می پرستم.
سوره زمر
آیهی یازاده تا چهارده

تفسیر علامه طباطبایی
در آیه مورد بحث مى خواهد بفرماید: به ایشان بگو آنچه من بر شما تلاوت کردم که باید خدا را بپرستم و دین خدا را خالص کنم، هر چند خطاب در آن متوجه من است، و لیـکـن بـایـد مـتوجه باشید که این صرفِ دعوت نیست که من فقط شنونده اى باشم و مأمور بـاشـم کـه خـطـاب خدا را به شما برسانم، و خودم هیچ وظیفه اى دیگر نداشته بـاشـم، بلکه من نیز مانند یک یکِ شما مأمورم او را عبادت نموده، دین را براى او خالص سـازم.
بـاز تـکـلیـف مـن بـه هـمـیـن جـا خـاتـمـه نـمـى یـابـد، بـلکـه مأمورم کـه قـبـل از هـمـه شـمـا در بـرابـر آنـچـه بـر مـن نـازل شـده تـسـلیـم باشم، و به همین جهت قبل از همه شما من تسلیم شده ام، و اینک بعد از تسلیم شدن خودم به شما ابلاغ مى کنم. آرى من از پروردگارم مى ترسم و او را به اخلاص مى پرستم، و به او ایمان آورده ام، چه اینکه شما ایمان بیاورید و یا نیاورید. پس دیگر طمعى به من نداشته باشید.
پس اینکه فرمود: قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ اشاره است به اینکه آن جناب در اطاعت دستور خدا به اخلاص در دین و داشتن دین خالص مانند سایر مردم است.
و جـمـله وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ اشـاره اسـت بـه ایـنکه در امرى که متوجه من شده زیادتى است بر امرى که مـتـوجـه هـمـه شـده اسـت، و آن زیـادتـى عـبـارت از ایـن اسـت کـه خـطـاب، قـبـل از شـمـا مـتـوجـۀ مـن شـده، و غـرَض از تـوجـه آن بـه مـن قبل از شما این است که من اولین کسى باشم که تسلیم این امر شده ام و به آن ایمان آورده ام...
قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ. مراد از نافرمانى رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) نسبت به پروردگارش، به شهادت سیاق این است که: با امر او به این که دین را براى خداى اخلاص نماید، مخالفت ورزد. و مـراد از یـوم عـظـیـم روز قیامت است. و این آیه در حقیقت به منزله زمینه چینى براى آیه بعدى است.
قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِینِی. این آیه تصریح دارد به اینکه رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) امر پروردگار خود را اطاعت و اِمتثال کرده، بر خلاف آیه قبلى، که همین معنا را به طور کنایه مى رساند. در ایـن آیـه بـکـلى کـفّـار را مـأیـوس کـرده، و بـراى هـمـیشه از اینکه آن جناب در برابر خـواسـتـه هـایـشـان (کـه همان مخالفت با اوامر الهى است) روى خوش نشان دهد، نومیدشان ساخته است. و اگر کـلمـه اللّه را کـه از نـظـر تـرکـیـب بـنـدى کـلام، مفعول کلمه أَعْبُدُ است، و باید بعد از آن آمده باشد، جلوتر آورده، براى این است که انـحـصـار را افـاده کـند، و بفهماند که من تنها خدا را مى پرستم. و جمله مُخْلِصًا لَهُ دِینِی مـعـنـاى حـصـر را تأکید مـى کند. المیزان
به قلم دامنه. به نام خدا. در زادروز فرخندۀ حضرت زینب (س)، می خواهم بپرسم خودِ روح چیست که باید توسط بشر لیف گردد تا به پاکیزگی و نشاط و آرامش برسد و حیات طیّبه کسب کند؟ پاسخ به این سؤال که روح چیست کار هر کسی نیست. جالب این که، خودِ قرآن کریم به آن پرداخته است، پس بهتر است به قرآن رجوع کنیم تا این راز را از لسان باری تعالی کشف کنیم. و شرحش را از مفسّر کبیر قرآن علامه طباطبایی بجوییم که هم دانشمند برجسته ای بودند و هم پاکیزه و روحانی و معنوی و عرفانی و اخلاقی و متشرّعانه و اُسوه گونه زندگی کردند. این پست به همراه عکس روح نواز زیر در این فرخنده روز تقدمی می گردد:
آیۀ روح این است: وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا. و از تو درباره روح می پرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است، و از دانش و علم جز اندکی به شما نداده اند.
سوره إسراء
آیۀ پنجاه و هشت
تفسیر علامه
کلمه روح به طورى که در لغت معرفى شده به معناى مبداء حیات است که جاندار به وسیله آن قادر بر احساس و حرکت ارادى مى شود... کلمه روح در بسیارى از آیات مکى و مدنى تکرار شده، و در همه جا به این معنائى که در جانداران مى یابیم و مبداء حیات و منشاء احساس و حرکت ارادى است نیامده،... و قبلاً هم روایتى از على (علیه السلام) نقل کردیم که آن جناب به آیه ینزل الملائکه بالرّوح من امره على من یشاء من عباده استدلال فرموده بود بر اینکه روح از ملائکه است. و نیز قرآن کریم که یکجا آن را به قدس و جائى دیگر به امانت توصیف کرده است به خاطر این است که چون روح از خیانت و قذارت هاى مادى و پلیدی هاى معنوى و از معایب و امراضى که روحهاى انسانى آلوده به آنهااست پاک و منزه است.
از سوى دیگر مى بینیم یکجا آورنده قرآن را به نام جبرئیل معرفى نموده... و در جاى دیگر همین جبرئیل را روح الامین خوانده و آورنده قرآنش نامیده... پس معلوم مى شود جبرئیل آورنده روح است و روح حامل این قرآن خواندنى است.
از کلام خداى سبحان چنین بر مى آید که این روح گاهى با ملائکه است... و گاهى آن حقیقتى است که در عموم آدمیان نفخ و دمیده مى شود... و گاهى دیگر آن حقیقتى که با مؤمنین است نامیده شده است... براى اینکه در آن از حیات جدید، گفتگو شده و حیات فرع روح است. و گاهى دیگر آن حقیقتى نامیده شده است که انبیاء با وى در تماسند... و گاهى به آن حقیقتى اطلاق مى شود که در حیوانات و نباتات زنده وجود دارد، و پاره اى از آیات اشعار به این معنا دارد، یعنى زندگى حیوانات و نباتات را هم روح نامیده چون همانطور که گفتیم حیات متفرع بر داشتن روح است...
و امر، عبارت است از وجود هر موجود از این نقطه نظر که تنها مستند به خداى تعالى است، و خلق، عبارت است از وجود همان موجود از جهت اینکه مستند به خداى تعالى است با وساطت علل و اسباب. پس، از آن چه گذشت با تمام طول و تفصیلش معناى آیه یسلونک عن الروح قل الروح من امر ربّى روشن شد، و معلوم شد که جواب آیه از سؤال از روح مشتمل بر بیان حقیقت روح است، و اینکه روح از مقولۀ امر است، به آن معنائى که گذشت.
و اما جمله و مااوتیتم من العلم الا قلیلا معنایش این است که آن علم به روح که خداوند به شما داده، اندکى از بسیار است، زیرا روح موقعیتى در عالمِ وجود دارد و آثار و خواصى در این عالم بروز مى دهد که بسیار بدیع و عجیب است، و شما از آن آثار بى خبرید.
این بود نظریه ما در باره روح، ولى مفسرین در اینکه مراد از روح که در آیه مورد بحث مورد سؤال و جواب قرار گرفته چیست اقوال مختلفى دارند.... بعضى گفته اند: مراد از آن، جبرئیل است، زیرا خداى تعالى او را روح نامیده... بعضى دیگر گفته اند: مراد از روح، قرآن کریم است، چون خداى سبحان آن را روح خوانده... بعضى دیگر گفته اند: مراد از روح، روح انسانى است... بعضى دیگر گفته اند: مراد از روح، مطلق روح هائى است که در کلام مجید خداى تعالى آمده...» المیزان