تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- اوسا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۵
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
تل زینبیه
به قلم دامنه: به نام خدا. این روزها یادآور اسارت است. اسارتِ خاندان اهل بیت (ع) در عصر عاشورا که پیام شهادت را به کوفه، شام و سپس به مدینه رساندند و بنیان حکومت فاسد اموی را برافکندند. یاد رنج های امام سجّاد (ع) سید السّاجدین و رهبر عارفین و دردهای حضرت زینب کبری _سلام الله علیها_ پیام آور عاشورا و سختی های تمامی اعضای عزیز بیت خاندان عصمت و طهارت _علیهم السلام_ دل ها را پرخون می کند و نام بلند و پاک شان را گرامی و جاویدان.
حرم کربلا
مقام تل زینبیه در چارچوب
توسعه حرم امام حسین(ع)
عکس بالا نمایی از طرح توسعۀ حرم امام حسین (ع) است. گنبد فیروزه ای رنگ سمت چپ تصویر «تلّ زینبیه» است. سمت راست عکس، ابتدای بین الحرمین به سمت حرم شریف حضرت ابوالفضل العباس (س) است. این تصویر ماکت، نمایی از آینده ی حرم کربلای معلّی است که هنوز تکمیل نشده است.
پند دهندهای در درون خود داشته باشیم

امشب شهادت امام سجاد -علیه السّلام- است. ضمن تسلیت و پاسداشت شهادت آن امام بزرگوار، سه سخن حضرت زین العابدین (ع) را تبرُّک میکنیم:
۱. همانا معرفت و کمال دین مسلمان، در گرو رهاکردن سخنان و حرفهایی است که به حالش سودی ندارد.
۲. ای فرزند آدم، همیشه در عافیت و خیر، خواهی بود، مادامی که از درون خود پند دهندهای داشته باشی و محاسبهی (نفس) از کارهای مهمت باشد و ترس از (عاقبت امور) سرلوحهات گردد.
۳. دنیا همچون نیمهخواب (=چُرت) است و آخرت بیداری میباشد و ما در این میان این دو، در خواب پریشانیم. منبع
ماه محرّم، ماه پیام

به قلم دامنه
عاشورا. منبر. نوحه
قسمت یکم تا بیستم
ماه محرّم، ماه پیام (۲۰) آخرین قسمت
۳۴ زخم شمشیر، ۳۳ زخم نیزه
به نام خدا. سلام. آخرین قسمت این سلسله متن را با همه ی اعتقاد و عشقم این گونه می نویسم:
از غار حَرا با پیام "بخوان" برخاست. سه سال، دعوتِ مخفیانه نمود. فرمان آمد فراخوانی ات به توحید را، علنی و عمومی کن. کرد. بی پناهان و ستمدیدگان، به آیین اسلام، آذین بستند، ایمان ورزی کردند و از یوغ رَستند. اَشراف و ستمگران اما، به روی پیامبر رحمت (ص)، سدّ و دسیسه بستند. سه سال در شِعب ابوطالب، تبعید و تحریم شدند؛ اما تسلیم سرانِ تیره بختِ مشرکان مکه نشدند. حتی مؤمنان، مجبور به مهاجرت به حبشه شدند.
دسیسه چینان به سرکردگی ابوجهل، نقشه ی قتل پیامبر (ص) را ریختند. علی (ع) که معیار حق است، آن شبِ شُوم دژخیمان، تاج و دیهیم آنان را برانداخت؛ در بستر رسول الله (ص) آرمید تا آن مرد اَعلایِ بشریت، جان به دَر برَد. و بُرد. به دستِ غیب حضرت احدیّت، و به مدَد تار عنکبوت در غار ثور، از دِشنه ی جَور، رهید.
رسول اسلام (ص) دشمن را به مَخمصه انداخت و از کناره های دریای احمَر به سمت شمال یعنی سوی یثرب شتافت. برای دفع تبعیض در خانه ی هیچ اشراف زاده ای! سُکنیْ نگرفت. شُتر، جای بیت آن بزرگ مرد (ص) را شناساند. مسجدالنبی، بنا شد و یثرب، مدینه شد و میان اوس و خزرِج _که تشنه ی دِشنه ی هم بودند_ اُخوّت برقرار ساخت. حقوق، مدنیت، کار، عدالت، رحمت، امنیت، مقاومت، شفقت، سعادت و رستگاری آفرید.
زورگویان مکه، که رَشک می بردند و کینه انبار می نمودند، با همدستی منافقان مدینه که نیرنگ باز زر سِتان بودند، دسیسه ها و جنگ ها علیه ی نبی مصطفی (ص) ساز کردند. که غزوه ی"بدر" پیش درآمدِ خصومت دنباله دارشان بود. اما محمد (ص) و پیوستگان به اسلام، ترسو نبودند تا ابوجهل و ابولهب و ابوسفیان، بازهم، مردم را به شکنجه، بیگاری و بردگی بکشانند. با ایمان راسخ ایستادند؛ و آنان را که آغازگر جنگ و نزاع و از میان بردنِ دولت و مکتب اسلام بودند، تار و مار کردند.
اسلام، گرچه بزرگان و سلحشورانی چون حمزه سیدالشهداء (س) را در جنگ اُحد از دست داد، اما به یُمن همین خون های پاک، فراگیر شد و مکّه _این زادگاه مقدس محمد مصطفی (ص) و علی مرتضی (ع) و مهاجران_ با یاریِ جانانه ی انصار، فتح شد.
پیامبر (ص) همگان را عفو کرد. جز سه نفر، همه را بخشید حتی خانه ابوسفیان را اَمن اعلام کرد. و صریحا" شعار "الیوم یوم الملحمه" یعنی: امروز روز در هم کوبیدن است، را، عوض کرد و فرمود بگویید: "الیوم یوم المرحمه" یعنی امروز روز رحمت و گذشت است. بیشتر بخوانید ↓
اگر دین ندارید، آزادمرد باشید

به قلم دکتر فتح الله دهقان: اگر دین ندارید، آزاده مرد باشید. امام حسین(ع). انسان از روح و جسم تشکیل شده که ظرف و مظروف یکدیگرند و مکمل همدیگر و این حقیقتی است که روح سالم در جسم سالم است. به تبع آن انسانها دو نوع نیاز دارند؛ نیازهای جسمی و روحی، همانی که (مازلو) آنها را نیازهای اولیه و ثانویه مینامند. آزادی یکی از نیازهای ثانویه انسان است که به نوعی بستر تامین نیازهای اولیه نیز میباشد، در ادیان، مکاتب، آداب و رسوم و فرهنگها جایگاه خاصی دارد و از آرمانهای والای انسانی به شمار میرود.
آزادی موهبت والای الهی است که آزادگان تاریخ همواره برای رسیدن به آن لَه لَه میزنند. آزادی مانیفست انقلابهای بزرگ جهان همچون انقلاب فرانسه بوده که پایدارترین دموکراسی را برای بشریت به ارمغان آورد. بخش بزرگی از قانون اساسی کشورها به آزادی اختصاص داده شده است. آزادی موهبتی است که در وجود آن تضارب آرا و عقاید صورت گرفته، استعدادها شکوفا شده، زمینه گردش آزاد نخبگان را فراهم نموده و... در نتیجه، بخشی از جوامع و کشورهای جهان به توسعه رسیده و زندگی آرام و پر نشاطی دارند. مردم و جوامع محروم از این نعمت خدادادی در فساد، ظلم، بی عدالتی، حکومتهای استبدادی و خودکامه... غوطه ورند و به آنها جهان عقب مانده میگویند.
در کشورمان ایران نیز در طول تاریخ تلاشها و مبارزات زیادی در راه آزادی صورت گرفته، انقلاب مشروطه نماد و سمبلی از این مبارزات است. به گواه تاریخ چه بسیار انسانهای پاک فطرت و... برای رسیدن به آرمان خود که آزادی بوده سعی و تلاش نموده و حتی جان خود را فدا نموده اند. یکی از آنها امام حسین (ع) بود که با افکار، گفتار، اعمال و فدا کردن هستی خود در راه آزادی الگو، اسوه و سرمشق آزادی خواهان جهان شد. تا جایی که مهاتما گاندی رهبر استقلال هندوستان میگوید: «اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد باید از امام حسین (ع) سرمشق بگیرد.»
امام حسین (ع) با فدا کردن جان خود به انسانها آموخت که از هوای نفس رها شوند و با ظلم، فساد، بی عدالتی مبارزه کنند. او به آنها یاد داد که از جهل زمانه آزاد شده و تحت سلطه جاهلان قرار نگیرند. حسین (ع) این انسان آزادی خواه معیارش دین بود و انسانیت، حرّیت مبنای حرکتش، نه خون و نژاد و طبقه و همینها بود که باعث علاقه ایرانیان به خاندان اهل بیت شد. تا جایی که خانم (ساندرا مک کی) نویسنده مشهور آمریکایی در کتابش (روح ایرانی) میگوید: «ایرانیان هر سال در محرم و عاشورا به پیروی از امام حسین (ع) گویی جسما و روحا خود را شهید میکنند.»
حسین (ع) قهرمان آزادگی با فدا کردن خود و اهل بیتش (حتی کودک شیرخوارش) به جهانیان آموخت که همه موظفند در راه آزادی تلاش نمایند و آزادی ارزش آن را دارد که برای آن فداکاری نماییم. شهادت او پیام دیگری هم داشت و آن وحشی گری، سبعیت و بی رحمی مخالفان آزادی انسانها به هر انگیزهای در طول تاریخ است و اینکه مخالفان آزادی برای سرکوب آزادی خواهان از هیچ جنایتی ابا ندارند.
حسین با شهادتش قصد داشت آزادگی را به دنیا پرستان، فرصت طلبان، تزویرگران، عافیت طلبان و... بیاموزد. حسین با ایثار همه چیز خودش به دنبال این بود که آزادگی را به دین فروشان، کاسبان دین، کج فهمان دینی (شُریح قاضی که به خاطر امیال دنیوی حکم قتل امام حسین(ع) را داد) و آنانی که دین لقلقه زبانشان است در طول تاریخ بیاموزد. بر اساس اینهاست که استاد محمد رضا حکیمی میگوید: «اسلام از کوه حرا آغاز شد و در روز عاشورا نهادینه و احیا شد.»
آری، در طول تاریخ آزادی هم به مانند اسوههای آن به مسلخ رفته ولی برای بشر دست یافتنی است، چون ماه که همیشه پشت ابر نمیماند. آزادی را بشر باید در راه رستگاری صرف کند، نه چون یزید در راه میل، هوس، قدرت، هشدار و.... امام حسین(ع) انسانی آزاده و آزادی خواه رستگاری بود که الگو و سرمشقی برای آزادی خواهان جهان در طول تاریخ است.
حضرت علی را این گونه می شناسم
به قلم دامنه
رابطهی علی با خدا:
عارفانه ترین رابطه
رابطه علی با محمد:
آگاهانه ترین رابطه
رابطه علی با فاطمه:
عاشقانه ترین رابطه
رابطه علی با مردم:
مهربانانه ترین رابطه
رابطه علی با یتیمان:
دلسوزانه ترین رابطه
رابطه علی با عدالت:
مُصمّمانه ترین رابطه
رابطه علی با ستمگران:
خشمگیانه ترین رابطه
رابطه علی با نماز:
بااخلاص ترین رابطه
رابطه علی با ستمدیده:
همدردانه ترین رابطه
رابطه علی با قرآن:
شیفته ترین رابطه
رابطه علی با حکومت:
بی میل ترین رابط
رابطۀ علی با خود:
سختگیرترین رابطه
رابطه علی با شهادت:
شیداترین رابطه
ناسپاسى ناسپاسان

حکمت ۲۰۴ نهج البلاغه
لَا یُزَهِّدَنَّکَ فِى الْمَعْرُوفِ مَنْ لَا یَشْکُرُهُ لَکَ
فَقَدْ یَشْکُرُکَ عَلَیْهِ مَنْ لَا یَسْتَمْتِعُ بِشَیْءٍ مِنْهُ
وَ قَدْ تُدْرِکُ مِنْ شُکْرِ الشَّاکِرِ أَکْثَرَ مِمَّا أَضَاعَ الْکَافِرُ (وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ)
ناسپاسى مردم تو را از کار نیکو باز ندارد، زیرا هستند کسانى،
بى آن که از تو سودى برند تو را مىستایند، چه بسا ستایش اندک آنان براى تو،
سودمندتر از ناسپاسى ناسپاسان باشد (و خداوند نیکوکاران را دوست دارد)
نظر شهید مطهری دربارهی این سخن مولا (ع):
«در واقع عالم خلقت را حضرت [امیر (ع)] مثل یک دستگاه می داند و می فرماید تو در اینجا که کار خیر می کنی لازم نیست همین نقطه هم پس بگیری، جهان از نقطۀ دیگر به تو پس می دهد. گاهی پیش می آید که آن شاکری که قدردانی می کند خیلی بیشتر از این کافر -یعنی این کُفر نعمتکننده- اِضاعه کرده است به تو احسان خواهد کرد... این خودش نشان می دهد که اساساً این فکر در متن اسلام وجود دارد، زیرا چیزی که حضرت امیر (ع) بگوید مبنا و فکر اسلام است» (منبع: انسان شناسی قرآنی، شهید مطهری، ص ۴۷ و ۴۸)
علت رجوع ایرانیان به امام علی
به شرح دامنه> من از این نکاتی که از این منبع می آورم، خودم را مانند شما دامنه خوانان شریف، در حس و حال قشنگی که با خواندنِ این پست اتفاق می افتد، شریک و هم نوا و خوشحال و دردمند می دانم. با هم بخوانیم: تشیّع به گونه ای شایان توجه، مساوات طلب است. سپَر نیرومندی به توده ها در برابر نخبگان می دهد،.. عدالت از محمد ص نشأت می گیرد... آموزه های او از جمله عبارتند:
تمام مؤمنان در پیشگاه احدیّت، باهم برابرند.
زن و مرد تسلیم اسلام، در قدرت کُل سهیم اند.
محمد اغنیاء را مُخل همآهنگی جامعه می دانست، لذا رباخواری را ممنوع کرد.
محمد هشدار داد جامعه ای که نسبت به نیازمندان بی اعتناست، نه به تقوا دست می یابد و نه به فضیلت.
عدالت اسلامی شیعی در ساده ترین مفهومش، به معنای محدودیت شرّ برای خیر همگان است. در چشم شیعیان، علی ع رهبر درخشان ترین نهضتی سیاسی و اعتراضی باقی ماند که خواهان برابری، شفقت و عدالت در دنیای غرق بی عدالتی و سرکوب و ظلم بود... شیعیان هنوز هم علی را قهرمان محرومان می دانند و نمادِ عدالت و نشانِ خیر محض.
علت رجوع ایرانیان به علی ع این است: رهایی از سال ها سُلطۀ حکومت های ظالم و غارتگر. و علی را مدافع حقوق زنان و مردان محروم می دانند.... و حسین ع جایگاه رفیعی در میان ایرانیان دارد. در ضمیر ناخودآگاه جمعی ایرانیان، رنج و مظلومیت امام حسین ع نمادِ مظلومیت و سرکوبی ست که سال ها ایرانیان به طور فردی و جمعی، خود از دستت بیگانگان جبّار و نظام های سیاسی اجتماعی خودشان، متحمل شدند. آنان با شرکت در مراسم عاشورا، دهم روز مُحرّم، برای عزای امام حسین جسماً و روحاًٌ شهید می شوند.
نامۀ امام علی به معاویة بن ابی سفیان
خویشاوندان ما از قریش مى خواستند پیامبرمان صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را بکُشند، و ریشه ما را درآورند و در این راه اندیشه ها از سرگذراندند، و هر چه خواستند نسبت به ما انجام دادند، و زندگى شیرین را از ما سلب کردند، و با ترس و وحشت به هم آمیختند، و ما را به پیمودن کوه هاى صعب العبور مجبور کردند، و براى ما آتش جنگ افروختند، امّا خدا خواست که ما پاسدار دین او باشیم، و شر آنان را از حریم دین باز داریم.
نهج البلاغه امام علی علیه السّلام
مؤمن ما در این راه خواستار پاداش بود، و کافر ما از خویشاوندان خود دفاع کرد، دیگر افراد قریش که ایمان مى آوردند و از تبار ما نبودند، هر گاه آتش جنگ زبانه مى کشید، و دشمنان هجوم مى آوردند یا به وسیله هم پیمانهای شان و یا با نیروى قوم و قبیله شان حمایت مى شدند در امان بودند. پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اهل بیت خود را پیش مى فرستاد تا به وسیله آنها، اصحابش را از سوزش شمشیرها و نیزه ها حفظ فرماید، چنانکه عبیدة بن حارث در جنگ بدر، و حمزه در احد، و جعفر در موته، شهید شدند.
کسانى هم بودند که اگر مى خواستم نامشان را مى آوردم، آنان دوست داشتند چون شهیدان اسلام، شهید گردند، امّا مقدّر چنین بود که زنده بمانند، و مرگشان به تأخیر افتاد. شگفتا از روزگار، که مرا همسنگ کسى قرار داده که چون من پیش قدم نبوده، و مانند من سابقه در اسلام و هجرت نداشته است، کسى را سراغ ندارم چنین ادّعایى کند، مگر ادّعا کننده اى که نه من او را مى شناسم و نه فکر مى کنم خدا، او را بشناسد در هر حال خدا را سپاسگزارم.
اینکه از من خواستى تا قاتلان عثمان را به تو بسپارم، پیرامون آن فکر کردم و دیدم که توان سپُردن آنها را به تو یا غیر تو ندارم. سوگند به جان خودم، اگر دست از گمراهى و تفرقه بر ندارى، به زودى آنها را خواهى یافت که تو را مى طلبند، بى آن که تو را فرصت دهند تا در خشکى و دریا و کوه و صحرا، زحمت پیدا کردن شان را بر خود هموار کنى. و اگر در جستجوى آنان بر آیى بدان که شادمان نخواهى شد، و ملاقات با آنان تو را خوشحال نخواهد کرد، و درود بر اهل آن.
[نامۀ ۹ نهج البلاغه. نامه امام (ع) به معاویه در افشاى دشمنى هاى قریش و استقامت پیامبر ص و افشاى ادّعاى دروغین معاویه در خونخواهى عثمان]
سیاست هارون علیهی امام کاظم
با تبریک میلاد بابرکت امام کاظم ع این متن ارائه میشود: «یک چنین شخصیتی مبارز، مجاهد، متصل به خدا، متوکل به خدا، دارای دوستانی در سراسر جهان اسلام و دارای نقشهای برای اینکه حکومت و نظام اسلامی را پیاده بکند، این بزرگترین خطر برای حکومت هارونی است. لذا هارون تصمیم گرفت که این خطر را از پیش پای خودش بردارد. البته مرد سیاستمداری بود، این کار را دفعتاً انجام نداد. اوّل مایل بود که به یک شکل غیرمستقیم این کار را انجام بدهد. بعد دید بهتر این است که موسیبنجعفر را به زندان بیندازد، شاید در زندان بتواند با او معامله بکند، به او امتیاز بدهد، زیر فشارها او را وادار به قبول و تسلیم بکند، لذا بود که موسیبنجعفر را از مدینه دستور داد دستگیر کردند، منتها جوری که احساسات مردم مدینه هم جریحهدار نشود و نفهمند که موسیبنجعفر چگونه شد. لذا دو تا مرکب و محمل درست کردند یکی به طرف عراق، یکی به طرف شام که مردم ندانند که موسیبنجعفر را به کجا بردند. و موسیبنجعفر را آوردند در مرکز خلافت و در بغداد آنجا زندانی کردند و این زندان، زندان طولانیای بود. البته احتمال دارد که مسلّم نیست که حضرت را از زندان یکبار آزاد کرده باشند، مجدداً دستگیر کرده باشند، آنچه مسلّم است بار آخری که حضرت را دستگیر کردند، به قصد این دستگیر کردند که امام علیهالسّلام را در زندان به قتل برسانند و همین کار را هم کردند.
البته شخصیت موسیبنجعفر در داخل زندان هم همان شخصیت مشعل روشنگری است که تمام اطراف خودش را روشن میکند، ببینید حق این است. حرکت فکر اسلامی و جهاد متکی به قرآن یک چنین حرکتی است، هیچ وقت متوقف نمیماند حتی در سختترین شرائط. که ما در زمان خودمان هم، در دوران اختناق شدید رژیم دیدیم کسانی بودند در تبعید، در زندان، زیر شکنجه، در شرائط سخت، بلکه در سختترین شرائط، اما در همان حال هم نه فقط نمیشکستند خودشان، بلکه دشمنشان را میشکستند. نه فقط تحت تأثیر قرار نمیگرفتند بلکه زندانبانها را تحت تأثیر قرار میدادند و این همان کاری بود که موسیبنجعفر کرد که در اینباره داستانهای زیادی و روایات متعددی هست.
ابوذر، مردی در صحرای ربذه
ابوذر در نگاه علی شریعتی. چهرهی گندمگون و آفتابزدهای است که خشونت صحرا در آن نقش بسته، پوست چروکیده ای است همچون پاره ی چرمی، در زیر آفتاب جزیره، خشکیده و سیاه گشته است، قامت باریک و بلندی است که بار رنج ها و سختی های بیابان اندکی آن را خمیده است، سینه ی لاغر و استخوانی ای است که مردی و پایداری از آن می تراود، و دو چشم دلیر شیری است که از لهیب آتش صحرا، برای خویش، دو نگاه ساخته است.
این داستان سر گذشت تندبادی است که در میان قبیله ای طغیان کرده و در صحرای خلوتی فرو نشست... سر گذشت مردی از غِفار است. سرگذشت مردی از غفار، تند بادی که در میان قبیله ای طغیان کرد و در صحرای خلوتی فرو نشست. نام اصلی او "جندب جناده"، کُنیۀ وی "ابوذر" و از قبیلۀ غفار. برادرش انیس و مادرش رمله بود. با دیدن پیامبر احساس کرد عطشش رفع شده و در تیرگی قلبش سپیده دمی از آفتاب ایمان دمیده است. ابوذر وقایع دوران خلفا را می دید و دیگر طاقت تحمل این اوضاع را نداشت و در برابر عثمان به قیام برخاست و در این راه هم کشته و شهید شد (در صحرای ربذه).
پاسکال می گوید: «دل دلایلی دارد که عقل را به آن دسترسی نیست و به وجود خدا دل گواهی می دهد نه عقل، و ایمان از این راه به دست می آید.» ابوذر هم چنانکه پاسکال معتقد است، خدا را از راه دل شناخته و سه سال پیش از آنکه پیغمبر را ملاقات کند پرستش کرده است.
ابوذر: ای معاویه! اگر این کاخ را از پول خود می سازی اسراف است و اگر از پول مردم خیانت. ای عثمان ! گدایان را تو گدا کردی و ثروتمندان را تو ثروتمند ساختی. ابوذر در تمام جنگ های بعد از خندق با پیغمبر شرکت می کرد. در جنگ بنی لحیان و ذی قرد با پیغمبر شمشیر زد و در سال ششم هجری پیغمبر برای جنگ بنی مصطلق بیرون رفت و ابوذر را در مدینه جانشین خود ساخت. او با اُم ذر که یکی از اصحاب پیغمبر بود ازدواج کرد و پس از ازدواج زندگی در کنار اصحاب صَفّه را ترک گفته و برای سکونتش در خارج مدینه بر روی تلّی خیمه ی کوچکی زد.
مناظره ی ابوذر و پیامبر (ص):
۱- نماز چیست؟ بهترین قانون است، چه زیاد برگزار شود چه کم.
۲- برترین اعمال کدام است؟ ایمان به خداوند بزرگ و جهاد در راه او.
۳- کدامیک از مؤمنین مسلمان تر است؟ کسی که مردم از دست و زبانش ایمن باشند.
۴- کدام بخشش بهتر است؟ بخشش مرد کم بضاعتی که از دسترنج خود به فقیر کمک کند.
۵- بر دانشم بیفزای؟ قرآن بخوان، با خواندن قرآن ترا در زمین نوری است و در زمین یادی.
- از خنده ی بسیار بپرهیز که دلت را می میراند و روشنی چهره ات را می برد.
- جز در خیر خاموش باش زیرا سکوت شیطان را از تو می گریزاند و در دینت تو را یاری می کند.
- حق را بگو اگر چه تلخ باشد.
- آنچه را می دانی که در خود داری بر دیگران عیب مگیر. نسبت به کاری که خود نیز مرتکب شده ای مردم را سرزنش مکن.
- ای ابوذر! هیچ خردی چون تدبیر و هیچ پارسایی چون خودداری و هیچ نیکویی چون نیکخویی نیست.
اوج سخن شریعتی در عشق به ابوذر
کوه با نخستین سنگ آغاز میشود
و مرد با نخستین درد آغاز میشود
و من با نخستین نگاه تو آغاز شدم.
خلاصهای از کتاب «ابوذر»
نوشته مرحوم دکتر علی شریعتی
غدیر خم
در وصف امام علی _علیه السّلام_. علی مردی که انسانیت بتمام معنی برازنده اوست بلکه اوست که به انسانیت شرف و افتخار داده است. برای شناسائی بهتر: نام مبارکش علی و کنیه او ابوالحسن و لقب مشهور او امیر المؤمنین و مرتضی بود. روز جمعه ۱۳ ماه رجب سی سال پس از عام الفیل در خانه کعبه متولد و این امتیاز برای همیشه به او تخصیص داده شد. پدرش ابوطالب عموی پیامبر اکرم (ص) بود که تا قدرت و نیرو داشت از پیغمبر حمایت کرد و از او دفاع نمود. مادرش فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبدمناف بود که پیامبر اکرم (ص) او را بمنزله مادر خود می دانست و همیشه از محبتهای او یاد می کرد و از نیکوئیهای وی سپاسگزاری می نمود.
علی از کودکی در دامان تربیت پیامبر نشو و نما کرد. و ده ساله بود که به پیغمبر ایمان آورد. علی اولین مردی بود که دین اسلام را پذیرفت و دعوت پیامبر را اجابت نمود. علی بعد از بعثت پیغمبر سیزده سال با آن حضرت در مکه و پس از جریان هجرت ده سال با آن بزرگوار در مدینه بود. علی بعد از رحلت پیامبر سی سال زندگی کرد. دو سال و چهار ماه در خلافت ابوبکر، ده سال و هشت ماه در خلافت عمر، دوازده سال، در خلافت عثمان، و حدود پنج سال هم خلافت خود آن حضرت طول کشید. علی هنگام هجرت پیامبر در رختخواب آن حضرت خوابید و جان خویش را در خطر انداخت تا دشمنان از تصمیم و خروج پیامبر آگاه نشوند.
علی در همه جنگهای پیامبر با دشمنان، شرکت داشت بجز جنگ تبوک که پیامبر او را بعنوان جانشین و نماینده خویش در مدینه باقی گذاشت. علی در جنگهای بدر، احد، خندق، خیبر، حنین و سایر جنگها رشادتها از خود نشان داد و در بعضی از آنها عامل اساسی پیروزی بشمار می رفت. علی در سال دوم هجری با فاطمه دختر پیامبر اکرم ازدواج نمود و از این پیوند زناشوئی حضرت امام حسن، امام حسین، زینب و ام کلثوم بوجود آمدند. در سال دهم هجری هنگامی که پیامبر اکرم از آخرین سفر حج خود بازگشت می نمود، در محلی بنام غدیر خم علی را بجانشینی و وصایت خود معرفی و اولویت و امارت او را بر مسلمین اعلام فرمود. علی در مدت خلافت خویش برخوردهائی با دشمنان خود داشت باین ترتیب:
۱. جنگ جمل. این جنگ بتحریک طلحه و زبیر و اقدام عایشه بمنظور خونخواهی عثمان که علی را متهم بقتل او کرده بودند پیش آمد نمود و علی در این جنگ پیروز شد و پس از آن کوفه را مقر حکومت خود قرار داد.
۲. صفین. طرف علی در این جنگ معاویه بود و هنگامی که داشت پیروزی علی نمودار می گشت با نیرنگ عمروعاص، کار به حکمیت واگذار شد و در نتیجه این غائله به نفع معاویه پایان یافت.
۳. جنگ نهروان. مخالفان علی، در این جنگ عده ای بنام خوارج بودند که از مسأله حکمیت در پایان جنگ صفین ناراضی بودند. آنان در این جنگ شکست خوردند و علی پیروز گردید.
علی ع سال چهلم هجری مطابق ۶۶۱ میلادی در سن شصت و سه سالگی بوسیله یکی از خوارج بنام عبدالرحمن بن ملجم با شمشیری زهرآگین در حال نماز مجروح شد و دو روز بعد در اثر همان زخم در گذشت. بدن مطهر آن حضرت در زمینی غیر معمور بنام غری (نجف کنونی) به خاک سپرده شد و اکنون قُبه و بارگاه وی که در مرکز شهر نجف در عراق قرار دارد زیارتگاه عموم شیعیان و علاقمندان است.
یک سخن از مولا علی: علی ع فرمود: ماء وجهک جامد یقطره السؤال، فانظر عند من تقطره. آبروی تو (مانند یخ) منجمد است. خواهش و سؤال کردن، آن را آب می کند و می ریزد. پس بنگر نزد چه کسی آبروی خویش را می ریزی. سید محمد تقی حکیم.
شاید سحر توبه کرده باشد
امام علی (ع) خطاب به مالک اشتر نخعی:
ای مالک!
اگر شب هنگام کسی را
در حالِ گناه دیدی،
فردا به آن چشم نگاهش نکن؛
شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی.
نیز امام علی (ع) در جایی دیگر فرمودند:
کنار پیامبر اکرم نشسته بودم آن حضرت سر بر دامن من گذاشته بود
و ما سخن از دجّال می گفتیم. رسول خدا چشم بازکرد فرمودند:
بیم آن دارم از رهبران و حاکمانِ گمراه در ریختنِ خون خاندانم.
(منبع: علامه مجلسی. بحارالانوار. ج ۲۸. ص ۴۸)
از آن خوانندهی شریفِ خوشذوق که این «عکس نوشته»ی
مهم مولا امام علی (ع) را دیروز به واتساپم ارسال کردهاند
تا این پست شکل بگیرد، متشکرم
در زمانۀ عدل و زمانۀ ظلم چگونه باشیم؟
به قلم دامنه. به نام خدا. امشب میلاد حضرت امام هادی، علی النّقی علیه السّلام است. خجسته میداریم این شب بابرکت و شادیبخش را. چهار سخن آن امام عزیزِ شهید، مهربان و هدایتگر الهی را به یُمن این زادروزِ زیبا، عرضه میدارم:
۱. اگر مردم به راههاى گوناگونى روند، من به راه کسى که تنها خدا را خالصانه مىپرستد خواهم رفت. ۲. شخص شکرگزار، به سبب شکر، سعادتمندتر است تا به سبب نعمتى که باعث شکر شده است. زیرا نعمت، کالاى دنیاست و شکرگزارى، نعمتِ دنیا و آخرت است. ۳. مردم در دنیا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان هستند. ۴. هر گاه در زمانهاى، عدل بیش از ظلم رایج باشد، بدگمانى به دیگرى حرام است، مگر آن که بدى از کسى ببیند. و هر گاه در زمانهاى، ظلم بیش از عدل باشد، تا وقتى که خیرى از کسى نبیند، نباید به او خوشبین باشد. (منبع)
نامه علی (ع) به طلحه و زبیر
پاسخ به ادّعاهاى سران جمَل نامه امام علی (ع) به طلحه و زبیر : پس از یاد خدا و درود شما مى دانید- گر چه پنهان مى دارید- که من براى حکومت در پى مردم نرفته، تا آنان به سوى من آمدند، و من قول بیعت نداده تا آن که آنان با من بیعت کردند، و شما دو نفر از کسانى بودید که مرا خواستند و بیعت کردند. همانا بیعت عموم مردم با من نه از روى ترس قدرتى مسلّط بود، و نه براى به دست آوردن متاع دنیا. اگر شما دو نفر از روى میل و انتخاب بیعت کردید تا دیر نشده (از راهى که در پیش گرفته اید) باز گردید، و در پیشگاه خدا توبه کنید. و اگر در دل با اکراه بیعت کردید خود دانید، زیرا این شما بودید که مرا در حکومت بر خویش راه دادید، اطاعت از من را ظاهر، و نافرمانى را پنهان داشتید. به جانم سوگند شما از سایر مهاجران سزاوارتر به پنهان داشتن عقیده و پنهان کارى نیستید. اگر در آغاز بیعت کنار مى رفتید (و بیعت نمى کردید) آسانتر بود که بیعت کنید و سپس به بهانه سرباز زنید.
شما پنداشته اید که من کُشندۀ عثمان مى باشم، بیایید تا مردم مدینه کسى بین من و شما داورى کنند، آنان که نه از من طرفدارى کرده و نه به یارى شما برخاسته، سپس هر کدام به اندازه جرمى که در آن حادثه داشته، مسؤولیّت آن را پذیرا باشد. اى دو پیر مرد، از آنچه در اندیشه دارید باز گردید، هم اکنون بزرگترین مسئله شما، عار است، پیش از آن که عار و آتش خشم پروردگار، دامنگیرتان گردد. با درود. (ترجمه نامه ۵۴ نهج البلاغه – نامه به طلحه و زبیر به عنوان دو تن از سران جنگ جمل) (منبع)
دعای عرفه

برگزیدهای از دعای عرفهی امام حسین (ع)
ستایش حق تعالی: ستایش سزاوار خداوندی است که کس نتواند از فرمان قضایش سرپیچد و مانعی نیست که وی را از اعطای عطایا، باز دارد. و صنعت هیچ صنعتگری به پای صنعت او نرسد. بخشنده بی دریغ است. اوست که بدایع خلقت را به سرشت و صنایع گوناگون وجود را با حکمت خویش استوار ساخت... .
تجدید عهد و میثاق با خدا: پروردگارا به سوی تو روی آورم. و به ربوبیت تو گواهی دهم. و اعتراف کنم که تو تربیت کننده و پرورنده منی. و بازگشتم به سوی توست. مرا با نعمت آغاز فرمودی قبل از این که چیز قابل ذکری باشم... .
خود شناسی: و قبل از هدایت مرا با صنع زیبایت مورد رأفت و نعمت های بی کرانت قرار دادی. آفرینشم را از قطره آبی روان پدید آوردی. و در تاریکی های سه گانه جنینی سکونتم دادی: میان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرینش خویش نگرداندی و هیچ یک از امورم را به خودم وانگذاشتی... .
راز آفرینش انسان: ولی مرا برای هدفی عالی یعنی هدایت (و رسیدن به کمال) موجودی کامل و سالم به دنیا آوردی. و در آن هنگام که کودکی خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ کردی. و مرا از شیر شیرین و گوارا تغذیه نمودی. و دل های پرستاران را به جانب من معطوف داشتی. و با محبت مادران به من گرمی و فروغ بخشیدی... .
تربیت انسان در دانشگاه الهی: تا این که با گوهر سخن، مرا ناطق و گویا ساختی. و نعمت های بی کرانت را بر من تمام کردی. و سال به سال بر رشد و تربیت من افزودی. تا این که فطرت و سرنوشتم، به کمال انسانی رسید. و از نظر توان اعتدال یافت. حجتت را بر من تمام کردی که معرفت و شناختت را به من الهام فرمودی... .
نعمت های خداوند: آری این لطف تو بود که از خاک پاک عنصر مرا بیافریدی. و راضی نشدی ای خدایم که نعمتی را از من دریغ داری. بلکه مرا از انواع وسائل زندگی برخوردار ساختی. با اقدام عظیم و مرحمت بی کرانت بر من . و با احسان عمیم خود نسبت به من، تا این که همه نعماتت را درباره من تکمیل فرمودی... .
شهادت به بی کرانی نعمت های الهی: الهی! من به حقیقت ایمانم، گواهی دهم. و نیز به تصمیمات متیقّن خود و به توحید صریح و خالصم و به باطن نادیدنی نهادم. و پیوست های جریان نور دیده ام. و خطوط ترسیم شده بر صفحه پیشانی ام، و روزنه های تنفسی ام، و نرمه های تیغه بینی ام. و آوازگیرهای پرده گوشم و آنچه در درون لب های من پنهان است... .
ناتوانی بشر از بجا آوردن شکر الهی: گواهی می دهم ای پروردگار که اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بکوشم تا شکر یکی از نعمات تو بجا آورم، نتوانم مگر باز هم توفیق تو رفیقم شود، که آن خود مزید نعمت و مستوجب شکر دیگر، و ستایش جدید و ریشه دار باشد... .
ستایش خدای یگانه: بنابر این من با تمام جد و جهد و توش و توانم تا آنجا که وسعم می رسد با ایمان و یقین قلبی گواهی می دهم. و اظهار می دارم: حمد و ستایش خدایی را که فرزندی ندارد تا میراث برش باشد. و در فرمانروایی نه شریکی دارد تا با وی در آفرینش بر ضدیت برخیزد و نه دستیاری دارد تا در ساختن جهان به وی کمک دهد... .
خواسته های یک انسان متعالی: خداوندا، چنان کن که از تو بیم داشته باشم، آنچنان که گویی تو را می بینم و مرا با تقوایت رستگار کن! اما به خاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر کن که سرنوشت من به خیر و صلاح من باشد. و در تقدیراتت خیر و برکت به من عطا فرما!
سپاس به تربیت های الهی: خداوندا! ستایش از آن توست که مرا آفریدی. و مرا شنوا و بینا گرداندی! و ستایش سزاوار توست که مرا بیافریدی و خلقتم را نیکو بیاراستی. به خاطر لطفی که به من داشتی والا... .
نیازهای تربیتی از خدا: و مرا بر مشکلات روزگار، و کشمکش شب ها و روزها یاری فرمای! و مرا از رنج های این جهان و محنت های آن جهان نجات بده و از شر بدی هایی که ستمکاران در زمین می کنند نگاه بدار... .
شکایت به پیشگاه خداوند: خدایا! مرا به که وا می گذاری؟ آیا به خویشاوندی که پیوند خویشاوندی را خواهد گسست؟ یا به بیگانه که بر من بر آشفتد؟ یا به کسانی که مرا به استضعاف و استثمار کشانند؟ در صورتی که تو پروردگار من و مالک سرنوشت منی؟
ای مربی پیامبران و فرستنده کتب آسمانی: ای خدای من و ای خدای پدران من! ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و یعقوب، و ای پروردگار جبرائیل، میکائیل و اسرافیل. و ای تربیت کننده محمد، خاتم پیامبران و فرزندان برگزیده اش. ای فرو فرستنده تورات، انجیل زبور و فرقان ... .
تو پناهگاه منی: تو پناهگاه منی، به هنگامی که راه ها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخنای زمین بر من تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اکنون جزء هلاک شدگان بودم. و تو مرا از خطاهایم باز می داری. و اگر پرده پوشی تو نبود از رسوایان بودم.
احیاء علم چیست؟
نتیجه: یک نتیجه از دو سخن ناب این است که زندهنگهداشتنِ دانش به مذاکرهی اهل دانش با اهل دانش است، هر دو سو باید اهل علم باشند. یعنی با داشتن دانش برای هم حجتآوردی کنند، دلیل بیاورند، پیامآفرینی نمایند. از سوی دیگر علم باید با حِلم درآمیزد که ثمربخشترین آمیختگیست. انسانی که علم و حلم را با هم داشته باشد، به نظرم، دستکم: اولاً آرام است، ثانیاً وقار میورزد و ثالثاً دریافتهایش افزونتر است. اعتراف میکنم کنار هم قراردادنِ علم و حلم کاری بهشدت سخت و ستُرگ و طاقتفرساست. چه خوب آورده قرآن که: ...وَاللّهُ علیمٌ حَلیم. خدا دانا و بردبار است. آیه ۴ نساء.
نکته: علم تعریفش تقریباً مشخص است، اما حِلم یعنی شکیبایی توأم با دانایی، بردباری. اگر برای کشف بار معنایی واژهی بُردبار، آن را وارونه نوشته و تلفظ کنیم بهتر روشن میشود. اینطور: باربُرد. یعنی بَرندهی بار. پس حلیم و بردبار تحملکننده است، تحمل بالاترین بارها را دارد. تابِ آن را دارد. به قول آیتالله عبدالله جوادی آملی (نقل به مضمون) در واژهی بردباری این مفهوم نهفته است که فردِ بردبار گویی یک بارِ سنگین و ثقیل را با خود حمل میکند.