دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام های مدیر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۲۷ مطلب در شهریور ۱۴۰۴ ثبت شده است

۳۱ شهریور ۱۴۰۴ ، ۱۵:۵۳

مذاکره‌ی دو قلیون!

مذاکره‌ی دو قلیون!

از دامنه ۳۱ ، ۶ ، ۱۴۰۴

قیلون راست: آب داری؟!

قیلون چپ: نه، ۱۰۰۰ سد زدند! رگ آب را خشکاندند!

قیلون راست: خا بگو برقی‌ات کنند!

قیلون چپ: برق سد می‌خواهد! سد که آب ندارد!

قیلون راست: گازی بشی چی؟!

قیلون چپ: گاز را قطَر قاپید، ایران افزار استحصال ندارد!

قیلون راست: شعب ابی طالب پس واسه چیست؟!

قیلون چپ: خود رسول خدا ص کوشید آن تحریم را لغو کند!

قیلون راست: سران مکه فرق دارند با سران الآنه!

قیلون چپ: سنت پیامبر اکرم ص بر مذاکره هم بود!

قیلون راست: ای کج قیلون! ت کمر را خدا خم کرد!

قیلون چپ: ای راس قیلون! ت گردن "ولِ غاز" جِ ول‌تر است کِ!

قیلون راست: تِ اسم خدا گم و گور هاکانه!

قیلون چپ: مذاکره می‌کنی یا رجَز می‌خوانی!

قیلون راست: ب تِ چ. تو برو از غرب، توبره پر کن!

قیلون چپ: مگر آخور چین روس برا آخوند، کمونیست نیست!

قیلون راست: الو ۱۱۴؟ ۱۱۳؟ ۱۱۶؟ اع همه خوابند که!

قیلون چپ: خا ۱۲۵ و ۱۱۵ زنگ بزن! "آمد زد، رفت"!

قبل از ختم دعوا د تا قیلون و چالش‌شون، سپاسم را بگزارم سخت و سفت از عکاس خوش‌ذوق ما، آقا.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۳۱ شهریور ۱۴۰۴ ، ۰۸:۰۹

مدرسه فکرت ۱۰۵

پیام‌هایم

در مدرسه فکرت

قسمت صد و پنجم

حاجت بدن، مثل چاه نفت است

نگارش ۹ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. در کتاب "مسأله‌ی حجاب" ص ۱۰۹ آن، آیت الله مرتضی مطهری حوائج طبیعی انسان را "مانند چاه نفت" تشبیه کرد که تراکم و تجمع گازهای درون چاه، خطرِ انفجار را به وجود می‌آورَد؛ که بع همین علت، آن را از چاه خارج می‌کنند و به آتش می‌دهند. این فکر آقای مطهری نشان می‌دهد انسان حوائج و نیازها و لذات خود را باید برآورده کند و به قول ایشان وجود "استعداد هر چیزی در انسان، سند است که انسان حق دارد آن را به فعلیّت برسانَد و حتی از نظر وی "منع‌کردن آن، ظلم" محسوب می‌شود. به همین دلیل، در ص ۹۷ معتقد است سرکوب قوای طبیعی و خدادادی "به زیان اجتماع می‌انجامد."

 

اپیکور فیلسوف یونان باستان بنیان‌گذار "فلسفه‌ی لذت" است. او اساس فکرش بر لذت و آرامش در شکل طبیعی و ضروری آن است. عصاره‌ی اپیکوریسم (=فلسفه‌ی زندگی لذت) این است:

 

۱. پرهیز از پریشانی

۲. جذب آرامش نفْسی

۳. دوری از هر تعَب و رنجی

 

کتابِ "در جستجوی لذت" اثر اپیکور است؛ به تعبیر رایج "دفترچه‌ی راهنمای" زندگی آرام و سرشار از شادی. او تزش بر "اهمیت دوستی‌های اصیل" استوار بود نه دوستی‌های صوری. او ترس از زندگی لذت‌واره را "بزرگترین مانع" شادزیستن اعلان کرد و لذت‌ها را سه دسته ساخت:

 

۱. لذت طبیعی و ضروری

۲. لذت طبیعی اما غیر ضروری

۳. غیر طبیعی و غیر ضروری

 

ایپکور در عصر هِلنیسم (=بی‌خدایی) تفکر ضدِ اضطراب را ارائه کرد و موافق و معرّف فکر و فردِ شاداب، شد. مرتضی مطهری نیز، چون حاجت‌های بدن را، مانند چاه نفت می‌دانست، معتقد بود باید به شکل طبیعی آن را برآورده کرد تا انسان دچار انفجار نشود و به‌درستی بتواند آتش درونش را طبیعی و لذیذ، اِطفاء کند، نه سرکوب و امتناع.

 

نان و نام!

نگارش : ۹ ، ۵ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. امروز پِلا بی پِلا. فقط تیسا نونِ کرِه‌مال. انسان تهذیب نکند، نان و نام او را به یک آدم‌فروش مبدل می‌کند که حاضر است برای آن پای هر ستمی را امضاء کند و پیش هر ستمگری کُرنش. بَربَریِ دور! خادم خریده‌ام وشنایی جِ خالیک از گلی قورت نشووونه چه بَرسه اُوه و جُو. دامنه. عکس نون، اون شعبه دلِه. اینجه عکس‌مکس ممنوعهه!!

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۳۰ شهریور ۱۴۰۴ ، ۱۸:۰۴

سکوت آقای ناطق نوری

نگارش ۳۰ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. روزنامه‌ی سراسری "خراسان" چاپ همزمان مشهد و تهران -که در پیش ار انقلاب پایگاه استاد مرحوم محمدتقی شریعتی و فرزندش زنده‌یاد دکتر علی شریعتی بود و پس از انقلاب نگاه مستقلانه داشت و مدتی‌ست تحت فشار عوامل مشهد به این سمت و آن سمت مارپیچ و مارپله می‌رود- در مورد حجت‌الاسلام آقای علی‌اکبر ناطق نوری نوشته است:
 
"در روزهای اخیر نشستی در منزل غلامرضا کرباسچی با حضور چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب همچون سیدمحمد خاتمی و مهدی کروبی برگزار شد. نشستی که در آن علی‌اکبر ناطق نوری نیز حاضر بود اما بنا بر گزارش رسانه‌ها، ترجیح داد سکوت اختیار کند و اظهارنظری درباره‌ی وضعیت کشور نداشته باشد. گفته می‌شود او بر این باور است که «توصیه‌ها گوش شنوایی ندارد... سکوت ناطق نوری، ولو از سر ناامیدی، این پیام را به جامعه منتقل می‌کند که حتی باتجربه‌ترین‌ها نیز امیدی به تغییر ندارند. چنین پیامی در فضای افکار عمومی، هزینه‌ای سنگین برای سرمایه اجتماعی کشور به همراه دارد."
پایان نقل قول
 
من هم پس چند نکته درین رابطه بگویم که "خراسان" این بحث را دیشب در چاپش وارد فضای سیاسی ایران کرد. من نظرم این است:
 
- آقای ناطق نوری از وقتی که از بازرسی بیت آقاخامنه‌ای کنار رفت، راه سکوت و گریز از مرکز در پیش گرفت.
 
- آقای ناطق نوری وقتی دید در شب مناظره‌ی مشهور، آقای دکتر محمود احمدی‌نژاد به حریم او و فرزندانش حمله کرد، توقع داشت آقاخامنه‌ای ازو دفاع کند، اما دید آقاخامنه‌ای در نمازجمعه‌ی مشهورش، در مقام قیاسِ مرحوم رفسنجانی و احمدی‌نژاد گفت "نظر من به آقای احمدی‌نژاد نزدیک‌تر است."
 
- آقای ناطق نوری در شکاف شدید میان حجت الاسلام مرحوم اکبر رفسنجانی و آقاخامنه‌ای، جانب رفسنجانی ایستاد و تا آخر عمر، با او متحد ماند.
 
- آقای ناطق نوری در تمام مسائل پس از بحران ۸۸ و حتی از سال ۱۳۸۴ زمان آغاز زمامداری مطلق‌العنانِ آقای احمدی‌نژاد بر تمام ساختار کشور، از حاکمیت دلسرد شد و به سمت سکوت و هم‌پیمانی با ۵ نفر رفت: حلقه‌ی شب‌های شنبه‌ی تشخیص مصلحت با حضور حسن روحانی، سیدحسن خمینی، اکبر رفسنجانی، خودش و یک نفر دیگر "،،،" که نامش محفوظ است.
 
من البته شِمه گفتم، اگر تمام‌شمول بگویم تا ۸۸ ورق و حتی ۹۹ ورق وقت می‌برد. بگذرم. تاریخ است دیگه، نمی‌شود از آن گذشت. به قول گروه جامی نویسندگان "گذشته، چراغ راه آینده است" باید گذشته را نور بر تاریکی کرد.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۹ شهریور ۱۴۰۴ ، ۰۹:۴۹

الآنِ اسرائیل و ایران

نگارش ۲۹ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. حلقه را حالا بسته‌تر کرد آمریکا. مارکو روبیو وزیر خارجه آمریکا در اسرائیل گفت "ایران نباید حتی موشک‌های کوتاه‌برد و میان‌برد داشته باشد." از آن سو نه فقط بتسالل اسموتریچ وزیر دارایی اسرائیل گفت «غزه را سنگ به سنگ تخریب می‌کنیم تا امکان هیچ بازگشتی برای اهالی باقی نمانَد." بلکه حالا خانه‌ی بادیه‌نشینان عرب صحرای نقب (=نگب) که زندگی شبانی دارند (نگاه به عکس) توسط اسرائیل آتش زده شد.
 
این مثلث مرموز وارونه‌ی نقب اسرائیل (نگاه به عکس) ۱. هم مرکز اتمی دیمونا است که توسط فرانسه ساخته شد، ۲. هم محل یک پایگاه نظامی محرمانه‌ی آمریکا در کوه «هارکرینِ» در آن ۳. و هم محل اختفای شش پایگاه نیرو هوایی اسرائیل با پیچیده‌ترین جنگنده‌ها و تجهیزات ارتش آن.
 
 
 
...
 
 
 
بارها گفتم از نظر من ایران آن توان را ندارد که نگذارد اسرائیل با مردم فلسطین چنین کشتار فجیعی کند. اسرائیل سالهاست پی کشاندن پای ایران به لب مرز و ورود به ماجرا بود. جنگ غزه آغاز تاکتیک بود، تکنیک نیز. و یک رفتار استراتژیک، که ایران را دام اندازد و انداخت. هر چه دارد می‌کشد الآن این نظام، هم ناشی از خصم خشن اسرائیل است، هم مشورت‌نداشتن عُقلایی سیستم برای گذار.
 
نظرها در ایران فراوان است. مثلاً این مشیء سیاسی روزنامه جمهوری اسلامی حجت الاسلام مسیح مهاجری است که یک جایگاه ویژه برای این جریده قائل‌اند: او گفت: "ما اگر در سیاست‌هایمان تجدید نظر کنیم و توجه به مردم را محور اصلی حکمرانی قرار دهیم پیروز خواهیم شد... می‌توان با تصحیح سیاست‌های داخلی دشمن را وادار به عقب‌نشینی کنیم."
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
نگارش ۲۷ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. اون لنین است؛ لنین، بر شالوده‌ی مارکسیسم ماند، اما برای تحرک انقلابی آن، برآن حاشیه و نقب زد و «دیکتاتوری بر پرولتاریا» را برتر از «دیکتاتوریِ پرولتاریا» معرفی کرد، از دید او پرولتاریا (=کارگری و کارگران) نیاز داشتند یک حزب کمونیست تأسیس شود تا آنان را جهشی جهت دهد و بیدار کند و حتی رهبری نماید. کنارش هم، "چکا" را راه انداخت که پلیس مخفی بود، تا ضدکمونیست‌ها را کنترل و اذیت کند. تروتسکی رفیق لنین اما گفته بود اگر لنین به قدرت برسد دولتش مانند "یک دادگاه انقلابی خواهد بود" تا "کلّه‌ی ‌کارْل مارکس" را -که "به بزرگی کلّه‌ی شیر" است- به عنوان نخستین سر، زیر گیوتین ببرد. لنین البته دانشگاه، وکالت خواند و درس و مسائل را علّی و معلولی می‌دید، نه فقط، وقت برای مطالعه مقاله و کتابت. لنین زود مُرد و استالین جانشین، مکتب لنین را اساساً از تئوری‌های کلّه‌ی ‌کارْل مارکس، تهی کرد و رفت.
 
 
آنان، طبقه‌ی پرولتاریا را اِشراف دادند البته از ناحیه‌ی حزب. اینان در ایران طبقه‌ی روحانیت را اِشراف دادند، از هر طریقت: ۱.ولایت، ۲. شورا نگهبان، ۳. هر نهاد یک نفر از روحانیت،  ۴. هر استان یک آخوند بر سر استاندار. باید دید چه می‌شود. حزب کمونیست که رفت پس از ۷۰ سال تنازع برای بقا. حالا این روحانیت است و این ملت. به دیده‌ی من، اگر خدمت و قدرت، توأمان شد، یک چیز است، ولی اگر یکی از یکی دیگه جدا افتد، وای به حال میهن و نظام و ملت. عبرت‌ها آیا اعتبار می‌یابد! ای چه بسا ،،، ! بگذرم. دریغا! همانادریغا!
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۶ شهریور ۱۴۰۴ ، ۱۹:۳۵

فساد در زمین و فسادِ زمین

نگارش ۲۴ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. چاپ شب. نظام جمهوری اسلامی ایران همیشه خود را متشرّع و تابع و ترویج‌کننده‌ی شریعت شیعه معرفی می‌کرده است. فساد در زمین را چنان زشت می‌دانست که ادعا می‌شد با فساد، عرش خدا به لرزه درمی‌آید. اینک هر استان ایران وقتی بررسی شود کمتر پیش می‌آید فسادِ زمین. پیش نیامده باشد و پرونده‌ی قَطور در دادگاه خاک نخورده باشد. یا جنگل را خوردند. یا ساحل را. یا کوه و مرتع را و یا حتی سنگ و چِکِل را. و صد آه، که آهک و معدن و غار را.

 

 

تیترهای ریز دور این روزنامه‌ی "صدای ملت" (چاپ امروز ۲۵ ، ۶ . ۱۴۰۴) همه، قابل توجه است؛ مخصوصاً آن تیتر سمت چپ که خبر از بازگردانده شدن "۱۲۳ هکتار زمین منطقه‌ی ۲۲ تهران به بیت‌المال" داده است. این خبر خوشایند است، اما حرف ملت این است این‌همه فساد زمین، چرا باید در جمهوری اسلامی ایران رخ می‌داد. مگر طی نزدیک به این ۵۰ سال، حکومت در دست مذهبیون شیعه نبود؟! همه هم گزینش شدند به سیستم دولت شیعی راه یافتند. اما فساد در همه جا، عین بوته‌ی صیفی‌جات رشد فزاینده کرده است و همچنان سر بر می‌آوَرد. ملائک، معترض بودند انسان را خلق نکن! اینها در زمین فساد می‌کنند! بگذرم. قرآن اشاره کرد و وارد نشوم نگو که مذهبیون را هم شامل می‌شد!

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۶ شهریور ۱۴۰۴ ، ۱۰:۴۶

ملت و مسجد بررسی صحبت معصومه ظهیری

نگارش ۲۶ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. چاپ صبح. سخنی از خانم «معصومه ظهیری» معاون تبلیغی بخش خواهران حوزه‌ی علمیه‌ی قم، خواندم که چند نکته دارم، بیانش می‌کنم. اول به جمله‌ی وی بنگرید، این جمله‌اش:
 
"ما در مسجد بزرگ شدیم و مردم برای مسائل مختلف، مانند فوت یکی از اعضای خانواده، ازدواج، حل اختلافات مالی و حتی بحران‌های روحی، به امام‌جماعت مراجعه می‌کردند."
 
 
اینک اما اما نکته‌های من و اشاره‌ام:
 
۱- نکته‌هایم:
 
- خدا را شکر از فعل ماضی استفاده کرد؛ چون دیگر آن روزها رخت بر بسته است.
 
- خدا را شکر حرف از رابطه‌ی مردم و مسجد زد؛ اما این ارتباط به علت تسلط عُدوانی حکومت بر مساجد، از میان رفت.
 
- خدا را شکر از بحران‌های روحی سخن به میان آورد؛ ولی کدام مسجد باقی مانده است که برای مردم دوای دردِ روح و معنا باشد؟! هست؛ اما بسیار اندک.
 
- خدا را شکر از امام‌جماعت مسجد، به عنوان مرجع رجوع مردم یاد نمود؛ اما خدا و خلق خدا دارند می‌بینند اینان از خود مردم گرفتارتر به دنیا و دنبال "نان و حلوا" اند و برای امور مردم، موش می‌دَوونند! بعضا" معدودا" مغروا" و غفلتا".
 
۲- اشاره‌ام:
 
ازین استاد حوزه‌ی علمیه‌ی قم زاده‌ی رشت باید تشکر داشت که حرف حق را گفت، ولی کو آن مسجد و آن مردم؟! ملت را خود روحانیت از دور و بر خود رمانده است. کی شود این خاصیتِ معنویت و حالت روحانی‌اتِ جماعتِ صِنف روحانیت به سرزمین ایران، باز هم وزیدن گیرد، خدا می‌داند و دل پاک و پاکیزه‌ی این ملت.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

نگارش ۲۵ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. چاپ ویژه. روزی، در دور، خیلی‌دور، حجت الاسلام آقای سید علی موسوی دارابی، یک ماه کامل ماه رمضان برای تبلیغ، به بالامسجد داراب‌کلا دعوت شد. بلیغ و سبک خاص سخن می‌رانّد. به‌طوری‌که انگشتان دستانش در حین سخن، از پشت به سمت بیرون (خلاف جهت کف دست) انحنای عجیبی پیدا می‌کرد و توجه‌ی مرا و شاید همگان را جلب می‌کرد. آن روزا سه چهار روزی گذشت که روزی ناگهان مرحوم حاج شیخ حسن مهاجر از بزرگان محل و تکیه و مسجد، یعنی پدر حاج‌آقا ابراهیم مهاجر با صحبت بسیارتندی به ایشان -که از منبر پایین آمده بود و یا تازه داشت به سمت پله‌های منبر بالا می‌رفت- (تردید از خودم است) زد. مسجد مانند بمب صدا کرد. حرف شیخ حسن دقیقاً یادم نیست اما ترکیب کاملی از آن در ذهنم ماند. چون من نوجوان بودم در قنات‌پِشون گیون بِز و گوسفن را برای شیرمکیدن خوردم و ذهنم حسابی واز واز !! است. چنین گفته بود:

 
مگر "آقا" فقط کفن‌دوز است که شماها شخا تا محرم و رمضان وونه رِ کفنّی اِننی شوونّی منبر!!
 
جوّ مسجد ازین صحبت معترضانه و جدی شیخ حسن مهاجر از سکوت شکست. همهمه شد ولی کسی هم جیک نزد. این من و چند تا از افراد دیگر بودیم با غرور تمام، به شیخ حسن داد زدیم: به تو مربوط نیست! خدا بیامرزدش رُک بود و حضور و حرفش، نافذ. از سیدعلی موسوی دفاع کردیم.  آن حرف شیخ حسن در همین مایه‌ها بود که یادم می‌آد آق سیدعلی موسوی به‌شدت سرخ شده بود و حرمت ایشان را نگه داشته بود و کظم غیظ نموده بود. اما سرانجام آن سال نماند و با نارحتی و رنجوری به مشهد برگشت و تا سال‌ها به منبر در داراب‌کلا میلی نشان نداد و نیامد.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
نگارش ۲۵ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. چاپ صبح. خُب، نشست دوحه هم معلوم شد چه کرد با اسرائیل. یک بیانیه. تمام. جالب است جوزف عون رئیس‌جمهور لبنان درین نشست گفت: «ما در اینجا هستیم تا به همه‌ی جهان بگوییم که بنا بر ابتکار صلح عربی، آماده‌ی صلح [با اسرائیل] هستیم." ابتکاری که چند سال پیش عربستان سعودی آن را ارائه داده بود. و امیر قطر البته کمی عمقی‌تر !!! سنو کرد؛ شنا و گفت: "تبدیل منطقه‌ی عربی به منطقه‌ی نفوذ اسرائیل، توهم خطرناک"ی است. و در خودِ بیانیه‌ی نشست دوحه -به نقل از تسنیم- هم آمده: "از موضع حکیمانه و متمدنانه‌ی قطر در قبال این تجاوز وحشیانه قدرانی می‌کنیم ... در برابر نقشه‌های اسرائیل برای تحمیل واقعیتی جدید بر منطقه، باید مقابله کرد." عجب! یا للعجب! البته خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه جدا از گزارش نشست، دست‌کم تحدّی را به عمل آوُرد و به ارزیابی بیانیه پرداخت و آن را "ناامیدکننده، بسیارضعیف، فاقد ضمانت‌های اجرایی و خودداری از حتی یک اقدام عملی" توصیف نمود.
 
من برآوردم این است آنان از تکرار تفکر جمال عبدالناصر دوری می‌کنند و راه محمد انورسادات را به نفع حکومت‌های موروثی خود می‌بینند و از "ائتلاف نظامی" -که آقامحسن رضایی برای سران عرب! توئیت کرده بود و آقای علی لاریجانی هم توئیت زده بود که ای کشورهای عرب! یک کاری لااقل علیه‌ی اسرائیل بکنید- به‌راحتی عبور کردند! حتی به این ایده‌ی بدون رایزنی و خام این دو نفر منصوب در جمهوری اسلامی ایران، محل حتی نگذاشتند. جالب است دانسته شود ۱۲ روز، اسرائیل تهران و حدود ۱۹ استان ایران را زیر جنگ و بمب خود برده بود، این سران، سراسیمه نشده بودند. به نظر من این سران، السیسی و سادات مصر را راه اعراب برگزیدند. دوحه، در دو رو بود. یک رو، مانور و جولان روی واژگان و روی دیگر رفتن به راه انور سادات و عبدالفتاح سیسی، نه راه "عبدالعزیز رنتیسی" رهبر وقت حماس (=جنبش مقاومت اسلامی) که توسط ارتش اسرائیل ترور شد.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
نگارش ۲۳ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. چاپ صبح. آقامحسن رضایی با این توئیت دچار چند تناقض، اشتباه، حتی اعتراف ضمنی شد، که برمی‌شمارم:
 
۱. اعتراف به حمله‌ی اسرائیل به پنج کشور مسلمان
۲. تمنا از سران کشورهای عرب و مسلمان
۳. حتمیت حمله‌ی اسرائیل به تک تک کشورهای خاورمیانه
۴. اعتراف به حمله‌ی اسرائیل از طریق جنگنده‌ی هوایی
۵. لزوم تأسیس ائتلاف نظامی علیه‌ی اسرائیل
۶. پیشگویی حمله‌ی احتمالی اسرائیل به عراق ترکیه عربستان
 
بررسی سخن آقامحسن:
 
برادرمحسن همیشه رجز می‌خواند ما اِلَر می‌کنیم! بَلَر می‌کنیم. نابود می‌کنیم! تمام می‌کنیم. مشخص بود دارد تقویت روحیه می‌کند و نقش فعالش را نشان می‌دهد البته رجز رسمی دیرین بود در تمدن عرب و ایران. او ناخودگاه معترف شد اسرائیل ارتشی دارد که به تک تک کشورهای خاورمیانه خواهد تاخت. حتی سه کشور را علنا" بر خلاف عرف دیپلماتیک، اسم هم برد. او بالاخره فهمید جنگ با اسرائیل -اگر هم ایجاب کند- ائتلاف نظامی نیاز دارد و این یعنی هیچ کشوری در خاورمیانه به تنهایی حریف اسرائیل نیست حتی نظام ایران. من بارها در متون مسائل روزم گفتم نظام نباید ایران را به‌تنهایی خرج درگیری با اسرائیل کند، چون به فروپاشی بیشتر اقتصاد و زیرساخت‌های میهن می‌انجامد و اسرائیل به آمریکا اروپا روسیه حتی به اعراب! پشتگرم است. در واقع آقامحسن دیشب با این حرف، ثابت کرد اسرائیل نه "له" شد و نه "تقریباً از پا در آمده" و نه "به زمین چسبیده" بلکه به قولش تک تک کشورها را حمله خواهد کرد. راستی آقامحسن ائتلاف نظامی را با توئیت تأسیس نمی‌کنند، با رخنه، حزم و عقل می‌کنند.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

خاطره و نکته. نگارش ۱۵ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. چاپ شب. روزی جبهه بین انگشتان شست و اشاره‌ی دست چپم، قرمزی بالا داد. آنقدر آن را خاراندم قرمزجیجیلیک (=شدیداً سرخ) شده بود و کوش می‌کرد. بیش از ۱۵ نفر هر کدام چیزی گفتند.

 

یکی گفت : گال است!

یکی گفت : خال است!

یکی گفت : سالَک است!

یکی گفت : رُطیل زد!

یکی گفت : عقرب رفت!

یکی گفت : گَل گاز گرفت!

یکی گفت : شط‌علی سَپِل زد!

یکی گفت : مادرزادی است! یا اباالفضل!

یکی گفت : برو پایگاه اورژانس خط، بپرس از پزشک!

 

رفتم با تویوتای غذا. آقای پزشک پشت خط تا دید گفت: کنسرو چیتی قارچی خوردی؟ گفتم آری! گفت چند رزمنده را گرفت! بگذرم. کنسرو از ارتش آمده بود با قارچ و گوشت. آمدم سنگر و گفتم مرا با نظرت خودتان گج‌گمراه کردید، نزدیک بود وصی‌ناظر را بگیرم!

 

 

اینک این خاطره، مرا به خاطره‌ی دلکش از استاد محمدتقی شریعتی پدر زنده‌یاد دکتر علی شریعتی دوخت. شاید گفته شود چطور؟ می‌گم بیا، اینا، این، طور:

 

از آن استاد در ص ۱۲۲ کتاب "از چشمه‌ی کویر" خوانده‌ام که یک تاجر مشهدی در کِشتی نشسته بود. گفت سرم درد می‌کند. آن فرد گفت "من ناخدای کشتی هستم، پزشک نیستم." تاجر خدا را شکر کرد که "اگر [۲۹] ایرانی همراش بودند، فوراً [۲۹] جور اظهار نظر و دارو تجویز می‌کردند". بگذرم.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۲ شهریور ۱۴۰۴ ، ۲۰:۰۸

سه ارتش در خاورمیانه

نگارش ۲۲ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی

این، چارلز برد کوپر فرمانده سنتکام است؛ فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا مستقر در خاورمیانه. آن، «ابومحمد جولانی»ست؛ رئیس فعلی سوریه. اون، خلیل حیّه؛ رهبر حماس باریکه‌ی غزه.

 

 

 

چارلز کوپر و جولانی همین جمعه پس از حمله‌ی نیرو هوایی ارتش اسرائیل به دوحه، دور هم نشستند چیزهایی را تقسیم کردند و تصمیم ساختند، در چهار محور "۱. سیاسی ۲. نظامی ۳. شراکت استراتژیک ۴. گسترش کانال ارتباط".

 

دور از چشم همه، خاورمیانه در خفا در حال شکل‌گیری نظم نوین است؛ و در علَن در حال شکل‌گیری هژمونی نیرو هوایی ارتش اسرائیل. 

 

نقله خلیل حیّه از ترور، جان سالم به در برد زیرا می‌گویند بر پیکر پسرش همام که ترور شد، نماز خواند. این عکس حیّه به نقل منبع، پس از ترورش است.

 

سه ارتش در خاورمیانه جولان دارند: ارتش اسرائیل مستقر در خاک فلسطین، ارتش آمریکا مستقر در قطر و تنت و بحرین، ارتش روسیه مستقر در لاذقیه‌ی سوریه. البته سرویس اطلاعاتی فرانسه، اطلاعات و جاسوسی خاورمیانه را رهبری و سپس فروش می‌کند.

 

اینک چند سالی‌ست قطر همزمان مرکز دو امر متضاد است: هم خاکش مقر مرکزی ارتش آمریکاست. هم شهرش محل استقرار رهبران حماس. حماس البته جدا از جلوه‌های ویژه مبارزه با اسرائیل، سه ضعف درون‌گرایانه دارد:

 

۱- فندق‌بارگی (=هتل‌نشینی) بیشتر رهبران آن که در غزه نیستند خارج به سر می‌برند، مگر استثناء چون شیخ احمد یاسین و یحیی سنوار که هر دو در غزه توسط ارتش اسرائیل ترور شدند.

 

۲- تصلب در فقه اهل سنت و گرایش به تفکر "تکفیر" و پیوستگی به حزب بعث صدام

 

۳- نبود سازش میان آنان و دولت خودگردان.

 

قطر تا این جا سه حمله به خاک خود دشت کرد: از ارتش عربستان، از سپاه پاسداران ایران، از ارتش اسراییل. عربستان تمام‌عیار به قطر تاخته بود. سپاه ایران مقر آمریکا را در آخرین روز جنگ ۱۲ روزه زد و نیروی هوایی ارتش اسرائیل هم مقر اجلاس حماس را بمباران کرد. بگذرم.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۱ شهریور ۱۴۰۴ ، ۲۱:۳۷

ارجمند چه کسی است؟

نگارش ۱۴ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی.  حکیم نظامی گنجوی می‌گوید باید مانند حضرت عیسی سلام الله بود آدم زنده کرد هوش را احیا. و یا به مثل آن فقیه که در طاعت خداست، نه در حیله علیه‌ی مردم. هم طبیب مانند عیسی و هم فقیه اهل طاعت. این است ملاک ارجمندی و شرافت. عین شعرش:
 
می‌باش طبیب عیسوی هُش
اما نه طبیب آدمی‌کُش
 
می‌باش فقیه طاعت‌اندوز
اما نه فقیه حیلت‌آموز
 
گر هر دو شوی، بلند گردی
پیش همه ارجمند گردی
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۱ شهریور ۱۴۰۴ ، ۲۱:۲۲

غور اردن

نگارش ۲۱ ، ۶ ، ۱۴۰۴ :. ابراهیم طالبی دامنه دارابی. بنیامین نتانیاهو دیشب چه تهدیدی کرد؟ من البته صبح زود در خبرگزاری بین‌المللی "قدس" تعقیب کردم. او گفت:

 

"جبهه‌ی شرقی اسرائیل، «معاله آدومیم» نیست، بلکه «غور اردن» است... ما چهره‌ی خاورمیانه را تغییر خواهیم داد... و با ایران می‌جنگیم... ما برای موجودیت و ابدییت اسرائیل می‌جنگیم."

 

می‌خواهم این اشارات تهدید در جنگ لفظی این مقام اسرائیل را کمی توضیح دهم. غور در لغت یعنی فرورفتن در تفکر. سر فرو بردن در فکری ژرف. و در جغرافیا، به جایی پَست، عمیق و فرورفته اطلاق می‌شود. در اردن چند غور وجود دارد که در لفظ جمع، به آن اَغوار اردن می‌گویند. نگاه شود به رنگ سرخ نقشه. او طرح "اِی. وان" را تز انتخاباتی خود کرده بود که برای کسب رأی در پیروزی حزب لیکود، به رأی‌دهندگان، قول داده بود؛ یعنی «الحاق غور اردن» به اسرائیل. او و تیم او رأی هم آوردند و همچنان طی این دو سه سال بر اریکه‌ی قدرت، تکیه زدند و بر خاورمیانه چنگ انداخته‌اند. حرف جدید او به معنای تصرف کامل کرانه‌ی باختری است، که اینک محمود عباس ابومازن، رئیس "تشکیلات خودگردان فلسطین" در آن مستقر است و جمعیتی معدود از ملت فلسطین.

 

 

وقتی می‌گوید غور، جبهه‌ی شرقی اسرائیل است، همزمان دو تیر شلیک می‌کند: ۱. حرف از مرز نمی‌زند، می‌گوید جبهه. یعنی مرز اسرائیل، حتی غور اردن هم نیست، بلکه نامعلوم گذاشت تا تصرفات بعدی کی رخ دهد. ۲. ابدیت اسرائیل یعنی پیشروی به سمت سرزمین‌های شرق اسرائیل. زیرا غربِ آن، دریاست؛ همان مدیترانه. و در تصرف مطلق‌شان.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

نگارش ۲۰ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. چاپ صبح. 

نیروی هوایی اسرائیل دیروز ۱۹ ، ۴ ، ۱۴۰۴ همزمان هم به دوحه پایتخت قطر و هم به صنعا پایتخت یمن شمالی حمله‌ی مرگبار کرد. اما مهمتر از آن حرف بنیامین نتانیاهو است که با زبان تهدید و رمز پنهان گفت: 

 

"به قطر و همه کشورهایی که به [اعضای حماس] پناه می‌دهند می‌گویم: یا آن‌ها را اخراج کنید یا به عدالت بسپارید، چون اگر این کار را نکنید، خودمان اقدام خواهیم کرد."

 

از دید من این حمله و این حرف، چه معانی‌یی دارد. من سه بُعد سیاسی و نظامی و منطقه‌ای را بر می‌رسم:

 

۱. از نظر سیاسی نشان می‌دهد اسرائیل با این کار به کشورهای خاورمیانه پیامی غیرمستقیم داد که خاک خاورمیانه را به دیده‌ی محیط تهدید بقا و امنیت خود می‌نگرد. از عُمان گرفته تا رُباط مراکش و سودان و حتی از افغانستان گرفته تا تهران و ترکیه و اَمان اردن، حوزه‌ی حمله‌ی نیروی هوایی اسرائیل است. قصد اسرائیل اعلان تفوق و توان ضربه به حریف است،

 

۲. از نظر نظامی دارد جولان می‌دهد که نه "له" شدم و نه "به زمین چسبیده"ام. بنابراین ارتش اسرائیل با این دو کار (و پیش ازین با حملات وحشتناکس در همین روزهای اخیر به زاغه‌های سلاح جنبش حزب‌الله لبنان و ضربه به سوریه در حمایت از دروزی‌های سویدای سوریه) ارزیابی اخیر آقاخامنه‌ای از اسرائیل را در مَظان تردید بُرد، تا بگوید جنگ اسرائیل با همه، جنگ همیشگی این ارتش مجهز است و از پا در نمی‌آید و جنگش را با آتش‌بس‌های لغزان گره نزده است. اسرائیل زمان را به نفع خود می‌داند که فاجعه‌ی باریکه‌ی غزه را با فتوحات هوایی به منطقه طاق بزند.

 

۳. از نظر منطقه‌ای به نظرم این حرکت نظامی و حرف سیاسی اسرائیل به ترک دائمی کشورهای خاورمیانه از رویارویی با ارتش اسرائیل می‌انجامد؛ زیرا اسرائیل برخلاف ظاهر قضیه، هم روسیه را پشت خود دارد، هم آمریکا را، هم تمام اروپا را، هم سازمان ملل متحد را و حتی پاپ واتیکان را. و در رأس همه زرادخانه‌های غرب و شرق را و ثروت هول‌انگیز یهود در آمریکا و استرالیا را،

 

 

نکته‌ی آخرم اینه، این که شنیده شد اسرائیل "له" شد و "تقریباً از پا در آمد" و "به زمین چسبیده" شد، برای هر فرد آشنا به دشمن، نباید مایه‌ی اطمینان باشد، زیرا بر دشمن همیشه باید در همان حد بدبین، تحلیل و اشراف داشت، که هست. پس؛ این حرف نباید آن گونه شود که باز، غافلگیری رخ دهد. به قول آقا سیدیحیی رحیم صفوی: "نظامیان همیشه باید سناریوی بدبینانه‌تر" را احتمال دهند و خوشبین نباشند. آری؛ دشمن، یعنی نیرویی که هر آن ممکن است از جبهه‌ی غفلت و یا پشتِ رجَز، وارد شود و نفوذ هم، این رخنه و رسوخ را در زمان مقتضی مهیا می‌کند. بنابرین باید احتمال داد، آقاخامنه‌ای با هدف تخلیه‌ی اطلاعاتی اسرائیل، این دو سه ترکیب لفظی را وارد دنیای تحلیل جنگ ۱۲ روزه کرده باشد. مهم، مهیابودن برای میهن است و حراست از ملت. سپس، نوبت مدد به جایی که امکانش اگر بود. بگذرم.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۹ شهریور ۱۴۰۴ ، ۱۷:۳۶

اورون هواپیمای جاسوسی اسرائیل

اورون (Oron) یک هواپیمای

نظارتی و جاسوسی

چند سنسوری  نیروی هوایی اسرائیل

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۹ شهریور ۱۴۰۴ ، ۰۹:۱۵

تفاوت ها شاهکار آفرینش

نگارش ۱۹ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. چاپ صبح.
 
اگر همه، در دنیا دستخط‌شان یک جور بود!
اگر همه، در دنیا چهره‌شان شبیه هم بود!
اگر همه، در دنیا مدل زیبایی‌شان یک فرم بود!
اگر همه، در دنیا اخلاق‌شان عین همدیگر بود!
اگر همه، در دنیا تفکرشان در هر مسئله به هم در شباهت بود!
اگر همه، در دنیا ادبیات نوشتاری‌شان یکسان بود!
 
من گمان ندارم تفاوت‌ها اگر نبود، دنیا بسیار ناچسب بود و زندگی‌ها از لذت تفاوت‌ها عاری می‌شد. آفریدگار توانا، علم داشت تفاوت خلق کرد. تفاوت‌ها نقص نیست، کمال و جمال دنیاست و از حکمتِ آفرینشِ خدای دانا نشئت یافت. تفاوت‌ها واقعاً شاهکار آفرینش است؛ مثلاً خنده‌ها و گریه‌ها و حتی طرز و لحن صحبت‌کردن‌ها و راه‌رفتن‌ها‌ی آدم‌ها اگر نسبت به همدیگر، مو نمی‌زد، مزه‌ی دنیا، و احساسات ناشی از آن، نه عسل و ملیح و ملس، که کز و وِشیل و تل بود.
 
دو مثال می‌زنم
تا عظمت و جذابیت تفاوت را روشن کنم:
 
مثال یکم : مرحوم آیت‌الله سید محمود طالقانی هم صوتش، هم سیمایش، هم سبک زندگی‌اش و هم تفکر و اندیشه‌هایش در مقایسه با سایر دانشمندان و اندیشمندان و روحانیان، تفاوت بارز داشت. همین بود که به تعبیر امام خمینی زبانش را چون شمشیر مالک اشتر بُرّنده ساخته بود؛ عین سخن امام خمینی:  "او برای اسلام به منزله‌ی حضرت ابوذر بود؛ زبان گویای او چون شمشیرِ مالک اشتر بود؛ بُرنده بود و کوبنده."
 
من یقین دارم او در بسیاری از مسائل با امام خمینی متفاوت می‌اندیشید و حتی زودتر از ایشان با شاه به مبارزه برخاست و در سیاست وارد شد و وارد (=داننده) بود و مشیء‌اش مداراآمیزتر از امام خمینی و تقریباً تمام روحانیون بود. گویی سید امام‌موسی صدر درین خصلت به طالقانی شِبهت زد.
 
مثال دوم : ادبیات نوشتاری هیچ انسانی در دنیا، شبیه هم نیست. فن نوشتن هر انسان، هویت و شخصیت اوست؛ عین اثر انگشت. بیاییم نگذاریم این ادبیات هر کس، از طریق کپی، سرقت، تبعیت از ابزار و هر پلتیک دیگر، لطمه بخورَد. به ابوالفضل س این کار، نابودی فن نوشتن است؛ یا فاجعه‌ی فاحش. ادبیات و فن نویسندگی هر فرد است هر چه هست، آن را به کار گیرد. بگذاریم میراث بشریت در دستخط، در فن نوشتن از گزندِ هر گونه تقلب و سرقت و افزارآلات و فن و فنون و شگرد، مصون بماند. حیف است انسان با اثر انگشتش و اثر فن نوشتنش و اثر دستخطش، شناخته نشود. انسان را، خط را، فن ادبیات نوشتن را، بیایید با ترک از سرقت، افزارآلات، کپی‌رایت نجات دهید. تفاوت، شاهکار خلقت است. افزارآلات، سبکِ نوشتن منحصر و مختصّ همه را، از تفاوت خارج می‌کند و این نافیِ گونه‌گونی آفرینش است.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۸ شهریور ۱۴۰۴ ، ۱۸:۵۱

مهمترین کلاس درس پیامبر اکرم ص

مهمترین کلاس درس پیامبر اکرم ص چه بود؟
 
نگارش ۱۸ ، ۶ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
 
چاپ شب
 
از نظر من این مورد که می‌شکافم، کلاسی مهمتر از آن نیافتم. اگر می‌شود، دقت شود.
 
کعب شاعر مشهور جاهلیت کسی بود که هم پیامبر ص را بسیار آزار داد و هم دخترش زینب را. پیامبر ص خونش را مباح کرد. روزی پنهانی در مدینه به مسجد رفت به پیامبر ص گفت:
کعب را اگر نزد شما بیاورم توبه کند، می‌پذیری؟
فرمود: بله.
کعب گفت: منم.
قصیده‌ای در مدح پیامبر ص خواند. در یک بیت، از شمشیر گفت. پیامبر ص شعرش را اصلاح کرد. به کعب گفت:
"کسی از شمشیر کسب نور نمی‌کند."
پس بگو: اِن الرّسول لَنورٌ یُستَضاءّ بِهِ.
جون کعب در مصرع آورده بود:
اِن الرّسول لَسَیفٌ یُستَضاءّ بِهِ.
 
آن پیامبر بزرگ خدا جامعه‌ای را تربیت کرد که هیچ کس برای خاطر ریاستش و هوای نفسش، مردم را نکُشد. به قول استاد محمدتقی شریعتی صاحب "تفسیر نوین" در ص ۲۲۷ "چشم کویر" تربیت باید به آن جا برسد که "نتیجه‌ی مسجدرفتن‌ها و تکیه‌رفتن‌ها این شود که فرد تصمیم بگیرد با قرآن و عقل رابطه برقرار کند" زیرا قرآن، خرَد و عقل را شکوفا می‌کند.
 
آری؛ مهمترین کلاس درس پیامبر اکرم ص این بوده است که ذکرش رفت. نور و خرَد، نه سیف و خنجر. "همانا پیامبر نوری‌ست که با کسب هدایت او، به روشنایی رسَند". میلادت ای بهترین آموزگار انسان و اخلاق، خجسته و فرخنده باد.
 
دوستدار حضرت محمد ص
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۸ شهریور ۱۴۰۴ ، ۱۵:۵۲

انگور و انواع محصول

 

انگور؛ به شرح دامنه
اگ زود بخورن غوره است.
اگ دیر بخورند ممیج است.
اگ جوش بزنند آبغوره است.
اگ بپزندش شیره است.
اگ نکنندش غذای جیکا تیکا است.
اگ تخمیر کنند، سرکه است.
اگ بدوزند به هم خشکبار است.
اگ گرما دهند، مَویز است.
اگ نَم تیشی دلِه جا هادن و درپوش بزنند، نجسّی! است.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۸ شهریور ۱۴۰۴ ، ۰۷:۵۰

اجتهاد یعنی کندن کوه با سوزن

کندن کوه با درزِن. نگارش ۱۸ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. چاپ صبح. روزگاری امام خمینی حتی برای حرف‌های فقهی خود، با فشار و بی‌ادبی تنگ‌نظران حوزه، مواجه می‌شد، کم نمانده بود، تکفیرش کنند. مثال می‌زنم:
 
در مبحث فقهی مکاسب (=کسب و کار و بازار) نقل و انتقال قرآن به غیرمسلمان، غالباً از نظر فقیهان حرام بود، اما امام خمینی -که آن زمان در قم به "حاج‌آقا سیدروح‌الله" شهرت داشت و نفوذ هم نداشت- شجاعت ورزید و خَرق عادت کرد و گفت دادن قرآن به غیرمسلمان نه تنها حرام نیست، بلکه گاهی واجب است. حتی در توضیح آن، ادلّه آوُرد اگر به یک غیرمسلمان قرآن ندهیم و او بخواهد مسلمان شود، چگونه این امر صورت گیرد.
 
من گرچه دینداری را با وجه عقل و عرفان، بیشتر به توحید و پیام نبوت منطبق می‌دانم، اما فقه و اجتهاد هم کارکرد برای مقلدان و محققان دارد. البته اجتهاد، واقعاً اجتهاد باشد. بیشتر اجتهادات حوزه، رونویسی از روی دست هم بدل شده است که کمی از تقلید کور و گره‌ی کلاف ندارد.
 
وای! چه حرف دقیقی زد مرحوم محقق (=آقاضیاء) آن فقیه ستُرک که گفته بود اجتهاد مانند "کندن کوه با سوزن" است؛ یعنی آنقدر مشکل و سخت که حوصله می‌خواهد و صبر و دقت. مدتی‌ست نه کوه معلوم است، نه سوزن و درزِن. سواد در حوزه -نه به‌کلی ولی به‌شدت- رخت بر بست. زمانه دخیل شد و حکومت جمهوری اسلامی ایران، که همه‌ی آنان را برای خود، به خدمت گرفته است. اینه که حوزه تقریباً به یغما رفت، حتی به کِرختی و کُما.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۲ شهریور ۱۴۰۴ ، ۱۳:۳۴

موزبولو ؛ تخم بلوط

اینا موزبولو است؛

آر؛ همان تخم بلوط.

در اصل تلخ است،

اما گونه‌ی زاگرسش، شیرینی دارد،

و گونه‌ی البرزش تلخه می‌دهد.

خی خیلی آن را می‌بلعد.

 

منبع عکس

اخیراً به گو و گوسفن هم می‌دهن.

اما یقین کنید آردش برای انسان است.

کافی‌ست بسابند و آردش را فریز گذارند،

تلخی آن می‌رود و به‌شدت خوش‌طعم می‌شود.

من حتی سرِ افطاری، نان آن را

آن‌هم به تعداد دو قرص بزرگ، خوردم.

گوارا و خوشایند گوارش.

آغوز لاش بود و پیازداغ و زردچوبه و کمی فلفل.

آدم بخورَد خی (=خوک) که خوبه،

از گُراز جنگل گلستان هم،

زور و ذوق و شوق و روزش بیشتر می‌شود!!!

بلوط (=موزی‌دار) را نگذاریم که

عین سه گونه‌ی نادر ملیچ و نمدار و مِوْلی، منقرض شود

و از سطح جنگل نابود و محو. ۱۲ ، ۶ ، ۱۴۰۴ درود. دامنه

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۲ شهریور ۱۴۰۴ ، ۰۷:۴۴

افشاگری عباس علی آبادی

ملت و میهن را نابود نکنید. نگارش ۱۲ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی: جمهوری اسلامی ایران -که بدون رعایت منافع ملی و مصلحت ملت، دائماً توسط تندروهای شبه‌نظامی و آخوندهای حرّاف ولی علّاف و بیکار- شاخ و شانه می‌کشد و رجز سر می‌دهد که آمریکا را چنان می‌کند و اسرائیل بهمان می‌سازد، در داخل اما برای ملت و صنعت و زراعت، کمبود برق، نبود آب و اُفت گاز دارد. ملت خودش را دارد نابود می‌کند؛ از حیث معیشت، درآمد، آسایش، رفاه و آزادی اقتصاد با جهان، اما در پی "نابودی اسرائیل" است و تابلو روزشمار محو اسرائیل نصب می‌کند، با آن که چنین کار مهمی به تنهایی ازش بر نمی‌آید و مجوز سازمان ملل می‌خواهد و ائتلاف منسجم نظامی!
 
 
 
این فرد آقای عباس علی‌آبادی وزیر آب و برق دولت ۱۴ است از جناح راست که عضو وابسته‌ی "دولت ۱۳" بود و وزیر صمت (=صنعت، معدن، تجارت) آن دولت. حالا در خطر عزل قرار گرفت مانند آقای عبدالناصر همتی، ولی برای رهایی از استیضاح و عزل، حاضر شد اعترافات را بر تن بمالد و مقداری از بدکاری‌ها و بدکرداری‌های دولت ۱۳ را در جلسه‌ی علنی مجلس  برملا کند، تا در قدرت بماند. ببینیم او چه افشاهایی کرد:
 
۱. گفت "خارجی‌ها کشور ما را ترک کردند و حتی چینی‌ها از ایران رفته‌اند و در نتیجه خیلی از نیروگاه‌ها و ظرفیت‌های کشور به دلیل اینکه کارشناس مربوط نیستند با مشکل مواجه‌اند."
 
۲. گفت "دشمن در خطوط گاز که برای تولید برق حیاتی است، خرابکاری کرده بود."
 
۳. گفت "وقتی دولت آقای پزشکیان کار را از دولت قبل تحویل گرفت، مخازن خالی و صنایع کشور خاموش» بودند."
 
۴. گفت "انقلاب صنعتی چهارم و پنجم، همراه با توسعه‌ی هوش مصنوعی، نیاز به برق را به‌شدت افزایش خواهد داد و اگر بخواهیم این نیاز روزافزون را با روش‌های سنتی پاسخ دهیم، با چالش‌های عظیم جهانی و بعضاً محلی مواجه خواهیم شد."
 
۵. گفت خشکسالی‌های مداوم در سال‌های اخیر باعث شده است که بخش قابل‌توجهی از ظرفیت برق‌آبی کشور از دست برود."
 
۶. گفت "در طول برنامه‌ی ششم توسعه، هیچ قرارداد خرید تضمینی برای احداث نیروگاه‌های جدید منعقد نشد، در حالی که بیش از ۱۵ هزار مگاوات از ظرفیت نیروگاهی کشور فرسوده و عملاً عمر مفید خود را از دست داده است."
 
۷. گفت "همچنین بخشی از شبکه انتقال و توزیع برق کشور فرسوده بوده و نیازمند نوسازی است."
 
۸. گفت "۶۷ طرح نیمه‌تمام در بخش آب کشور وجود دارد که برای تکمیل این پروژه‌ها با منابع پیش‌بینی شده، دو دهه زمان نیاز خواهیم داشت."
 
۹. گفت "وزارت نیرو برای غلبه بر چالش‌های بخش آب برنامه‌های متعددی در حال اجرا دارد... تفکیک وظایف تصدی‌گری از حاکمیتی و استقرار حکمرانی محلی آب از طریق گسترش مدیریت مشارکتی."
 
یک نکته گویم و برم: روزی در چند سال پیش به متصدی تأسیسات جایی گفتم مشکل اصلی شما در چیست؟ صریح گفت ژنراتور که فقط جنس آمریکایی آن چندین سال بدون ایراد کار می‌کند و سرمایه حساب می‌آید. اینک به خاطر سیاست تقابلی و قهری جمهوری اسلامی ایران. میهن در قعر اقتصاد افتاد. چون آخوند قدرت‌پرست، جز سخن، چیزی در چنته ندارد. حوزه مگر سیاستمدار و کشوردار تعلیم می‌دهد؟! ضرَبَ و ذهَبَ و جلَسَ و نیز معارف دین یاد می‌دهد و اگر تازه اهلش پیدا شود، اخلاق و معنویت و فضیلت. مفقودی‌های مهم این زمانه‌ی حوزه‌ی علمیه. هان! آقایون! ملت و میهن را نابود نکنید.
بگذرم. ملت! بمان! - میهن! بخن!
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی