۱ آذر ۱۴۰۰
پاسخ در «یاران دیار» :
با عرض سلام. بنده ازین رویکرد نوِی که احساس شد و شعلههای فروزان آن بر تارَک این جمع تابان خواهد شد، خرسندم. و ازینکه نوشتههایی از اعضا را درین درگاه میبینم و میخوانم بسیار خرسندترم و تشکر دارم که این بنده را دعوت دادید.
پاسخ:
با عرض سلام. لفظ «داش ابراهیم» در ادبیاتت مثل همیشهات، عطر مرحمت میپراکنَد. امید است بهرهام از محضر نوشتههای شما همچنان زبانههای انوار باشد که جلوِ مرا روشن کند تا بهتر بیندیشم و ژرفتر فکر کنم.
پاسخ:
با عرض سلام. نه من، بلکه به گمانم تمام دوستان، میدانند شما عاطفهی خود را همواره بهسخا و بهصمیمیت ارزانی (=پیشکش) میکنی. ممنونم. سه جملهات هر سه، بار دارد. من هم عنصر پایندهی «معنا» را در جمع «یاران دیار» مهم میبینم. نیز میدانم دوستان، گلستانِ مصفای عشق به هم هستند در شهری چون ابرَشهر رفاقت. و سپس اینکه بنده هم معتقدم لذتبخشی زیستن با دوستان، حضور قلب را پمپاژ و روح را لبریز شعف میکند. به گفتهی باجلان فرخی -مردمشناس ایران- باید هم «هستیِ زیستن» داشت و هم «هستیِ داشتن». اولی یعنی خور و خوراک و دومی یعنی معنویت و تحولات.
پاسخ:
با عرض سلام. عقیدهی نیکویی هست. به نظرم چون تو... روحیاتی اجتماعیتر از بنده داری، نمازجماعت را ترجیح میدهی. تحسین میکنم. نیز خواهش میکنم این نظر لطفت است که استقبال کردهای. و همچنین به روی چشم، میکوشم روزانهنویسی را در «یاران دیار» بارگذاری کنم. اما اجازه میخواهم از تو و جمع «یاران دیار» که یک نکتهی ادبیات فارسی را در متن شما اشکال کنم که فکر میکنم مفید تلقی شود. بیشتر قصدم تلاش برای فارسیدانیهای بیشتر است. نوشتید «حدالمقدور». اما درست آن حتیالمقدور است. حتی به معنای «تا» و مقدور یعنی توان، توانایی، وُسع وجودی. البته از به کارگرفتن این واژهها استقبال میکنم اما اگر میخواستید کمی فکر بیشتری کنید معادل فارسی آن را هم میتوانستی استخدام کنی که خیلی هم قشنگتره: یعنی این معادل: تا میشود. حالا یک خواهش: اگر فکر میکنید گفتن نکات ادبیاتی در صحن «یاران دیار» صحیح نمیباشد، باز هم قبول، که سعی میکنم در صفحهی شخصی بگویم. اما در صحن گفتن، خوبیاش این است چنانچه نکاتی در آن بود دستکم مشتاقان اینجا هم خواهند خواند.
پاسخ:
با عرض سلام. خوشحال شدم؛ عمیقاً، که مقولهی پرداختن به متن نماز را ستودی. چقدر زیباتر از بنده، این عبادت درجهی یک بندگی را توسعهی معنایی و مثالی دادی. تو ... در طعم خلوت با خدا بر سر سجاده یا جانمازِ نماز روحیات فرادایی داری و این را بارها با تو تجربه کردم. از تمام عباراتپردازی قشنگت خوشم آمد و اما ازین یکی بیشتر: ″راهِ ملاقاتِ بیواسطه با سببِ هستی″. خیلی عالی بود این یکی. موافقم با تو که در دل و نیت، ثواب این حرف از نماز را هدیهی همهی «یاران دیار» کنیم. نیز کار ستودنی کردی که یاد یوسف را به میان آوردی؛ او عمیقاً دوست میداشت همیشه در جمع «یاران» باشد و یادکردن نام و مرام یوسف خصیصهای خداپسند است و دل من خوشحال شد ازین سوق و صوت.
شبنوشت
لایههای سهگانهی قدرت
به نام خدا. سلام. جهان با یک حرکت بطئیِ خاموش، با ترک عامدانهی دموکراسی به سمت به کارگیری سه لایهی قدرت به پیش میتازد. آنان فکر میکنند در شرائط اکنون جهان، سیاست چنانچه هرچه بیشتر به سوی دموکراسی سیر کند به همان میزان، با واقعگرایی وداع کرده است. چین به قطع متیقّن، به غول برتر بدل میشود و نظام آمریکا با فروپاشی به تجزیه نزدیکتر میشود. جابجایی قدرت حتمیست و همین «بزرگاتفاق»، پشت پردهی سیاست را به سمت اعتماد عمیق به لایهی زور به انضمام دو لایهی پشتیبان، یعنی زر و تزویر مجبور ساخته است. درین میان، حکومتهایی که میخواهند همچنان کرشمهی دموکراسی را به هر قیمت که شده، ولو گزاف، بخرند از شناخت دورنمای قدرت جهانی فاصلهی وحشتناک گرفتهاند، اینان با اصرار بر دموکراسی، در آینده از مرکز جهان به پیرامون رانده میشوند. علت احتمالی تستِ موشک با بردی بالای ۱۳ هزار کیلومتر توسط ...، دادنِ روشنترین علامت به اردوی وحشت بود. تحلیل وضعیت در دو سطح جهان و ایران، محتاج دستشستن از تعلق است؛ که بالاترین چسبِ آن احساسِ لبریز از خوشخیالیست. پافشاری به دموکراسی عریان، امروزه سختترین عنصر شکنندهی قدرت سرزمینی است. مثال واضح این درکِ واقعیت را، در اقدامات سنجششدهای میتوان آدرس داد که آقای احمد وحیدی -همان چهرهی قدسی، سپس اطلاعاتی، حالا سیاسی- دارد در تمام کشور پازل آن را میچیند. میز سیاست مات است، یعنی شدیدتر از مشجّر. من البته حرکت وحیدی را تحلیل دارم که روزی اگر لازم دیدم ... خواهم نمود.
بیشتر بخوانید ↓