qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

۲۷۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انقلاب اسلامی» ثبت شده است

روحانیتمرجعیتانقلاب

بازتاب درس حکومت اسلامی امام خمینی

چهارشنبه مهر ۱۳۹۷

به قلم دامنه: به نام خدا. نهضت امام خمینی بآسانی ثمره نداد. هم سال ها رنج مبارزه با شاه را تحمل کرد و هم دوران دراز قیل و قال ها و طعنه ها و توهین های روحانیت وابسته را. متن سند زیر، بازتاب «درس حکومت اسلامی» امام خمینی در نجف و مراسم حج سال ۱۳۴۸ هجری شمسی را نشان می دهد. حتی یکی از علمای نجف! گفته بود: «تیمور بختیار این حرف ها را به ایشان [امام خمینی] دیکته کرده است.»

 

عکس از دامنه

 

یادآوری کنم تیمور بختیار اولین رئیس ساواک پس از سال ها خوش‌خدمتی به شاه، سرانجام مغضوب شاه شده بود و آن وقت ها به عراق گریخته بود و با حزب بعث همکاری می‌کرد.

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
ایرانانقلاب

چه باید کرد؟

پنجشنبه مهر ۱۳۹۷

به قلم دامنه. به نام خدا. سری متن های جدید دنباله دار، که هر روز برای گروه های تلگرامی روستای دارابکلا می نویسم قسمت یکم تا چهاردهم (پایانی) و پاسخ به دو نقد

 

چه باید کرد؟ (۱)
 

به نام خدا. سلام به همه، خاصّه به آن اعضای محترمی که مرا خطاب قرار داده، و مطالبی را بیان داشته اند. من در قالب "چه باید کرد؟" دیدگاهایم را _ورای فرد یا افراد خاص_ مطرح می کنم. بعون الله تعالی.

 


۱_ قرآن کریم در سوره عصر، با اَدای سوگند، زیانکاری انسان را هشدار داده است؛ مگر کسانی که ایمان ورز و شایسته کارند و یکدیگر را به پیروی از حق، شکیبایی در اطاعت خدا، پرهیز از گناه و تحمّل ناگواری ها توصیه می کنند. پس؛ طبق الگوی قرآن، همه، نسبت به هم، باید توصیه کننده باشیم و کسی نباید تصوّر کند، فقط او حق دارد سخن بگوید و بقیه سروپا گوش باشند. خدا به همه ی ما هم گوش داد و هم زبان. پس، سخن، متقابل است، نه یک طرفه.

 


۲_ در این پهنه ی مَجازی، دو گونه مُحاوره (=هم سخنی) دیده می شود. برخی، با نام و نشان حقیقی خود، و عدّه ای هم، زیر پوشش نام های غیرحقیقی که مستعاری ست. از همین جا، یک نابرابری حاکم است؛ افراد حقیقی پای سخن خود امضاء دارند و لذا شجاعانه با هویت واقعی خود پاسخگوی پیام های خود خواهند بود. اما اعضایی که زیر نام های غیرواقعی سنگر گرفته اند، پای سخنان شان امضائی ندارند و در صورت لزوم، جوابگوی تاوان پیام خود نیستند. این، البته، علاوه بر آن که یک ضعف بزرگ است؛ یک نوع دلیری کاذب! به آنان می بخشد تا هر چه دلشان خواست بنویسند! چون که خیال! می کنند رّدی از خود باقی نمی گذارند، پس چه باک، حتی واژگان مُجرمانه به کار برَند و پیام هایی آکنده به "..." بپراکنَند. بماند، که چه خوب هم، از خود ردّ باقی می گذارند و قلیلی هم چه دلیرانه، هرچه دست شان رسید فوروارد می کنند و چه آسان، خیلی از مسلّمات و مقدّسات را نادیده می انگارند و بهتر است بگویم، غفلت می نمایند و چارچوب ها را در می نوردند. وقتی نام، مستعاری و پوششی شد، قدرتِ تقوا در بازدارندگی این کاربران، بشدت کاهش می یابد و این، خطرناک و پشیمان کننده است، زود نشد، دیر هم، نخواهد پایید.

 


۳_ در این فضا (در گستره ی کشوری)، آنچه آشکارا نشان داده می شود پاره ای از کاربران به نظر می رسد می خواهند آنچه در نظام جمهوری اسلامی ایران گذشته است و می گذرد را، مورد نقّادی و ... قرار دهند و گاه ناخواسته یا خواسته، به مبارزه با انقلاب اسلامی نیز کشانده می شوند. اما در فضای مَجازی روستای مان دارابکلا، در عبارتی رساتر، برخی از دوستان محلی، قصد دارند با پیام های خود، مثلا" فکری نوین و طرح تازه برای بُرونرفت بیافرینند. من از تحلیل محتوای پیام ها، این گونه می فهمم، آن ها از وضع موجود، بشدّت ناخرسندند؛ و وضع مطلوب را جست و جو می کنند. اما و صد اما، در ترسیم دقیق وضع مطلوب عاجزند و در تحلیل عادلانه و عاقلانه و مُنصفانه ی وضع موجود، یک جانبه گرایی و افراط می کنند. که این حالت ناخوشایند را در قسمت دوم تبیین خواهم نمود. تابعد... ۳۰ شهریور ۱۳۹۷.

ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

چه باید کرد؟ (۲)
 

به نام خدا. سلام


۴_ در تحلیل "وضع موجود" باید منش منطقی و روش انصاف داشت. کدام عقیل سلیم می پذیرد، حکومت ها بی نقص اند؟  دولت ها بی عیب؟ و نظام ها بَری و منزّه از خطاها؟ منزّه فقط خداست که سبحان الله دارد؛ و اولیای خاصّش که پیروی و رستگارشدن  می طلبد.


 

نه خدا خود مستقیما" بر کشورها حکومت می کند که آنچه رخ دهد، همه حکیمانه و بی نقص باشد و نه معصوم (ع) فعلا" حضور دارد که حکومتش اقناع عمومی پدید آورَد. پس؛ همان گونه که با قاطعیت به روی همدیگر بارها و بارها این عبارت را پرتاب می کنیم: بشر "جایزالخطا، ممکن الخطا و حتمی الخطا" است، حکومت ها هم _که مولود و زاییده ی همین بشرند_ چنین اند.

 


۵_ من هم باور دارم (حتی عمیق تر و شدیدتر و تئوریک تر) نقص ها، کاستی ها و حتی کژراهه _که برای جوامع سیاسی بسیارخطرناک و مُهلِک است_ وجود دارد. اما معتقدم، در تحلیل چرایی و چگونگی آن، نباید از جادّه ی انصاف و کتمانِ همه ی واقعیت ها و حقیقت ها خارج شد و حرف های ناپخته و گاه متأسّفانه آلوده! و بیگانه گرا گفت.


آیا مردم فرانسه با آن همه اعتصاب ها و اعتراض های منسجم، انقلاب ۱۷۸۹ خود را زیر سؤال و هجمه ی سنگین برده و می برند!؟


آیا هیچ شده مردم آمریکا، انقلاب ۱۷۷۵ و جنگ های استقلال خود را مورد هجوم قرار دهند!؟ و با آن که سرزمین سرخ پوستان را با کشتار تصرف کردند، آن رویدادهای خشن و وحشیانه را زیر تیغ سخن های تند و بُرّان خود قرار دهند!؟


نیز مردمان انقلاب کرده ی چین، کوبا، الجزایر و کشورهای دیگر و حتی مردم  انگلیس، انقلابِ کرامول خود را زیر صدمه های حملات خُورد و خمیر کنند!؟


حتی در شوروی هم اگر خیانت یلتسین و میخائیل گورپاچف نبود، مردم اصل انقلاب کمونیستی اکتبر ۱۹۱۷ را مستحق براندازی به دست غرب گراهای خودباخته، نمی دانستند.

 


۶_ حال چه شده است وقتی به انقلاب اسلامی ایران _که به تعبیر میشل فوکو فیلسوف فقید فرانسه "روحِ جهان بی روح" است_ می رسیم؛ می بینیم، عده ای آری فقط عده ای معدود، به کاری مشغول شده اند که مصداق بارز تیشه به ریشه است!؟ در قسمت های بعدی خواهم گفت.
تابعد... ۳۱ شهریور ۱۳۹۷.

ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

 

چه باید کرد؟ (۳)
به نام خدا. سلام
۷_ تیشه به ریشه زدن چیست؟ هرگاه، کسی بخواهد به علت بروز آفت ها و نُقصان ها، به جای تلاش جهت زدودن آسیب ها و حرکت در مسیر ترمیم عیب ها، به اعماق ریشه رفته و رگه ها و شریان شجره ی انقلاب شکوهمند ملت ایران را بجوَد و اصل انقلاب را ملامت نماید و حامیان میلیونی آن را، سرزنش و هَجمه کند و آلترناتیوی ارتجاعی! و یا آنارشی گری پیش بکَشد، چنین شخصی، چه بداند و چه نداند، تیشه برداشته و ریشه را می زند؛ تا درخت پرثمر انقلاب اسلامی به زعم او و یا به جهل  و غفلت او، بخُشکد و بر زمین افتد و بپوسد.


۸_ به عقیده ی من چنین رویکردی نسبت به انقلاب اسلامی، نه فقط ناسپاسی و افتادن در تله ی دشمنان عَنود و کینه مند و نیز گرفتارشدن در تارِ مبارزاتِ کور است، بلکه، به ضِرس قاطع، ره به هیچ جایی، هیچ جایی، نبُردن است. بیشتر بخوانید ↓

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
دینسیاستانقلاب

حکومت مُسانخ

پنجشنبه شهریور ۱۳۹۷

به قلم دامنه. به نام خدا. حکومت مطلوب علامه محمدرضا حکیمی، چه نوع حکومتی‌ست؟ حکومت مُسانخ؛ یعنی حکومتی که با حکومت معصوم، سنخیّت و شباهت داشته و عناصر حکومت معصوم در آن باشد. من خلاصه‌ای از آن را درین پست می‌نویسم. وی در  تفسیر حکومت مُسانخ در ص ۲۶۲ کتاب «راه خورشیدی» نوشته‌ی محمد اسفندیاری چنین می‌گوید:


"حکومت معصوم حکومت خداست زیرا معصوم، احکام واقعی را می‌داند و... قاطعانه اجرا می‌کند و جامعه‌ی انسانی را به سعادت مطلوب می‌رساند. تداوم این فلسفه الهی-سیاسی در عصر غیبت به تحقق یافتن حاکمیت مذهبی است، نه جز آن. و حاکمیت مذهبی همان حاکمیت مُسانخ است... مصداق صحیح حکومت مذهبی در عصر غیبت، همان حکومت مُسانخ است، نه جز آن. یعنی نزدیکترین و شبیه‌ترین انواع حکومت‌ها به حکومت معصوم. و به عبارت دیگر، حکومتی که بتواند مصداق عهدنامه‌ی مالک اشتر باشد. چون مالک اشتر معصوم نبود و امام علی بن ابی طالب (ع) معیار حکومت‌کردن به نام اسلام را برای او در عهدنامه نوشته است. پس تنزُّل‌کردن‌ از معیارهای عهدنامه‌ی مزبور،  تنزُّل از اسلام است در اجرای غیرمعصوم."

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
انقلاب

زایشِ انقلاب

چهارشنبه شهریور ۱۳۹۷

به قلم دامنه. به نام خدا. از نظر من، انقلاب «زائو»ست. هم می زاید و هم می زُداید؛ و انقلاب اسلامی ایران، به عنوان عالی ترین انقلاب معنوی و سیاسی جهان، باید زایش کند. باید بزاید. و باید بزُداید. در یک کلام انقلاب باید زاینده باشد. چرا و چگونه؟ ابتداء یک مقدمۀ چندسطری نیاز است: انقلاب، وَجه مُمیّزۀ مشخصی دارد یعنی هر تغییر و تحول و دگرگونیی انقلاب نیست. هر انقلاب باید حداقل 5 مشخصّۀ ذاتی داشته باشد تا نامِ انقلاب به خود گیرد؛ که نویسندگان داخلی و خارجی بر روی آن کتاب ها نوشته اند: مثلِ خانم نیکی کدی شرق شناش آمریکایی و دکتر مصطفی ملکوتیان (با استاد مصطفی ملکیان فیلسوف نامدار ایران اشتباه نشود که نظریه پرداز و استاد معنویت است).

 

دکتر مصطفی ملکوتیان کاشانی در کتابش «تئوریهای انقلاب» بخوبی نظریه های انقلاب را تألیف کرده است که من شاگرد ایشان بودم در سال ۱۳۷۱ در دانشگاه تهران و در این درس از ایشان بسیار آموخته ام. بگذرم.

 

 

«سیری در نظریه های انقلاب»

از مصطفی ملکوتیان

 

اما بحث؛ همۀ حرفم این است: اگر انقلاب _هر انقلابی_ «زائو»بودنش را فراموش کند و به محض تثبیت، به قول دکتر علی شریعتی از نهضت به نهاد تبدیل گردد، اندک اندک زوال خود را می بیند. مثللاً اگر انقلاب پیشرفتۀ کمونیستی_سوسیایستی ولادیمر ایلیچ لنین روسیه شوروی، به جای ژوزف استالین _که خودخواه بود و دیکتاتور و بلکه دولتی توتالیتر (=تمامیت خواه)_ به لئون تروتسکی می رسید، شاید زایش می کرد و به عنوان یک موجود زاینده، حیاتش را تضمین می نمود. که دیدیم استالین همه چیز لنین را برباد فنا داد و این نظام با ۷۰ سال سابقه به موزه رفت.

 

حال می آیم سراغ انقلاب اسلامی ایران. از اینجا آغاز می کنم، که به گمانم انسجام و وحدت بحث بهتر دیده می شود و خواننده را زودتر به اُسّ مطلب راه می دهد: چنانچه می دانید، یک فیلسوف مشهور و پرآوازۀ پُست مدرنِ غربی، میشل فوکو، انقلاب ایران را «روح جهانِ بی روح» لقب داده بود. و خود به ایران آمده بود تا نظریه اش را تکمیل کند.

 

او چندسالی ست بر اثر ایدز _ البته به روایت رسمی غربی ها_ مُرده است، ولی انقلاب ایران، همچنان ضربان قلبش آرام و جهنده و گاهی هم پُرتپش می زند. او نیست، تا بتواند نظرش را اصلاح یا نقد و یا تکمیل کند، که انقلاب ایران همچنان «روح جهانِ بی‌روح» باقی مانده است یا نه!؟ اما انقلاب معنوی و سیاسی و ضدّ سلطنتی ما هست. پابرجاست. مغزش علائم زندگی دارد، روحش زنده است و قلبش حیات دارد.

 

پس؛ تا اینجا حرف من این است؛ میان انسان و انقلاب، فقط یک زایش فاصله است. یعنی انسان، عمرش مشخص و محدود است؛ یا با اجَل معیّن مثلاً تا ۱۲۰ سال یا با اجَل معلّق که گاه یک جوان 25 ساله را عارضۀ سکته به کام مرگ می برَد و حادثه ای دانشمندی را نیمه عمر می کُشد. اما انقلاب بر خلاف انسان، عمر دراز و بلندی می تواند داشته باشد؛ زیرا، اجَل آن مثلِ اجَل انسان کوتاه و زودگذر نیست. گرچه طبق سنت قرآنی؛ اُمت ها و جامعه ها و ملل و نحلل نیز اجَل دارند، ولی نه زود به زود. زیرا؛ خدا به حال جامعه مهربان و حکیم است.

 

چه می‌خواهم بگویم؟ می خواهم بگویم انقلاب را زاینده نگه داریم. نیز زُداینده. در کجاها، انقلاب ما زایش حقیقی و طبیعی و بدون سزارین می کند؟ آیا در بازار؟ نه. آیا در پادگان ها؟ نه. آیا در آموزش و پرورش که باید زایشگاه نخست انقلاب باشد که نیست؟ نه نه نه. آیا در حوزه علمیه به قدرت سیاسی رسیده؟ نه. آیا در دانشگاه ی تنها و سرکوب شدۀ تعطیل از اندیشه و سیاست و بدتر از آن معطل درس و بحث و تفکر؟ نه. آیا در احزاب؟ نه. پس کجا؟؟

 

کجا زایش می کند؟ انقلاب فقط در میان تهیدستان همان مستضعفین نامی مقدس و آرمانی در قرآن کریم، زایش می کند. و مستضعفین پابرهنگان رنجدیده ای اند که هر آن، که بخواهند، می توانند علیۀ اشرافیت، علیۀ میراثخواران، علیۀ فاسدان و علیۀ همۀ آنهایی که برای انقلاب زالوی خون خواره شده اند و جان انقلاب را می مَکند، قیام و انقلاب بپا کنند و بپاخیزند.

 

مگر دنبال کنندگان آرمان محمد و علی چه کسانی بودند؟ محرومان و به برده کشیدگان و ستمدیدگان و در یک کلام مستضعفان و تمامی مغضوبینِ گرفتار و دربندِ زمین؛ که اسیر سرانِ خوشگذران مشرکین مکه و کعبه بودند؛ کعبه ای که آمال و قبله بود، شوربختانه به انحصار آنان درآمده بود تا از آن، روزی بخورند و نام و نان درآورند و شراب بنوشند و نماز دروغین و طواف صرفاً نُمادین بگذارند و مناسک خشک و خالی و فریبانه اجرا کنند و اَدا و اَطوار در بیاورند که اری ما اَشرف هستیم و بزرگ قوم.

 

انقلاب اگر می خواهد بماند و می ماند به لطف خدا و کوری بخیلان، باید در اینجا زایش کند و بزاید یعنی در متن و قلب مستضعفان نه سرمایه داران و طمّاعان و قدرت پرستان و کاسه لیسان و ارادت سالاران.

 

و انقلاب ما در کجا باید زُدایش داشته باشد و بجا بزُداید و برُوبد و رفو کند؟ حرفم این است؛ هر انقلابی، که حاوی محتوای غنی معنوی و رسالت بلند و آرمان درخشندۀ توحیدی و دارای فرزانگانی اندیشمند و خردمند است _ چنان که ایرانی ها در عصر سلجوقی های تُرک تبارِ اِستپ های آسیای مرکزی، چنین رشید بودند_ باید زُدایش و پالایش و تصفیه داشته باشد. حرفم طرد و مطرود سازی نیست که نفرت می آفریند. سخنم اجرای عدل و انصاف و ایفای حقّ است به ذی حقّ. چگونه؟ چون من تز شهید مظلوم بهشتی را می پسندم که می گفت: جذب با حداکثر توان، دفع در حداقل امکان. دفع بی مورد کینه می آفریند. خانواده های درون نظام را منفصل از هم می سازد و ریل قطار انقلاب را به دست انداز مواجه می کند. اما انقلاب باید پالایش کند و زُدایش:

 

چرا باید هنوز پیرمردانی فرسوده جسم و فرسوده ذهن در مصدر انقلاب باشند!!؟ چرا باید گردش نخبگان فقط و فقط میان خواصِّ ترسو در روز رزم، و حیّ و حاضر و مهیّا و خورنده و بَرنده در شب بزم، گردش داشته باشد!!؟ چرا باید کسانی که عملاً سر سفرۀ غرب بزرگ شده است، خوباخته اند و حتی غرب زده ی وابسته، مَحرم و کلیددار این نظام شوند؛ ولی آنان که در عصر دفاع و تیر و گلوله در چاله چوله ها و گودال های مین در جبهه ها بوده اند، فقط برای تظاهرات فراخوانده شوند و فقط برای تشییع پیکر کسانی که به سوریه رفته اند و جان شان را با نیّت هدیه به حضرت زینب (س) داده اند، دعوت!!؟

 

چرا باید کسانی که چند انتقاد به مصادر نظام کرده اند و یا چند نامه خطاب آمیز نوشته اند، از قطار انقلاب پیاده شوند؛ اما آن کسانی که روز روشن اختلاس میلیاردی کرده اند، شب به شب با باندشان نشست و برخاست بگیرند و راحت و آزاد هرچه دلشان خواست برای کیسۀ خود بدوزند و سکه خواری کنند و زراندوزی!!؟ چرا باید زُدایش انقلاب شامل حال فرزندان انقلاب شود ولی تازه به دوران رسیده ها، چپاول کنند و در دایرۀ امن بچرخند!!؟

 

من نه از جریان اصلاح طلب هستم. نه از طیف اصولگرا. من شخصاً و مستقلاً به جای همۀ حرف های تکراری این دو جناح _که کشور را گروگان گرفته اند و آزمون خطاهای بی شمار مرتکب شده اند_ معتقد به بازسازی ام.

 

من بازسازی گرا هستم. چر که انقلابم را بتمامه می خواهم. برایش حاضرم جانم را تقدیم کنم و می کنم اگر روز آرمانی فرا رسد. و بازسازی، فقط نیازمند عزمِ عدل است و نیز انصاف و پرهیز از بی پروایی و دوری از یکه تازی و پذیرش قانون و حضور مؤثر و فعالانه و خیرخواهانه نه صرفاً ظاهری و تظاهری در گرداگردِ ولایت فقیه عادل حامی حقوق ملت و مدافع حریم شرع اَنور. همین.

 

مثَل می‌آورم: اصلاح طلبان چنانچه خود مدعی اند، تغییر می خواهند، ولی خودشان در آن سردرگم هستند و نمی دانند تغییر یعنی چه و برای چه. من سؤال دارم از این جناح آیا اصلاح طلبان که شعار اصلاح می دهند و تغییر می خواهند می توانند در نظریات امام خمینی هم این تزشان را پیاده کنند و نقد و اظهار نظر کنند؟ یا نه مانند راستی ها _منهای برخی های شان که عدل و انصاف دارند_ افراد را راحت و راحت معصوم زاده می کنند و مقدس و ماورائی! و دورش با علَم و کُتَل می گردند عین بادمجان چینیان دور بشقاب.

۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
انقلاب

انسجام فکری در ایران

شنبه شهریور ۱۳۹۷

متن نقلی. از دکتر محمود سریع القلم: بهم ریختگی عمل، ریشه در بهم ریختگی فکری دارد. وقتی اجزاء فکر یکدیگر را نقض کنند، عمل به آنها نیز مجموعه ­ای از تناقضات را به وجود می ­آورند. بالاخره مشخص نیست که:

 

– بخش خصوصی را قبول داریم یا نداریم؟ در بیان می­ گوییم قبول داریم ولی حاضر نیستیم به او مسئولیت دهیم، تفویض کنیم و در حکمرانی با او شریک شویم؛

 

– بالاخره معلوم نیست این نظام بین­ الملل را قبول داریم یا نداریم؟ در بیان، قبول نداریم ولی تمام فن ­آوری­ها، محصولات، اعتبارات و تحقیقات آنها را می­خواهیم. فلسفه وجودی آنها را قبول نداریم ولی بسیاری از محصولات آنها را می­خواهیم؛

 

– بالاخره دنیا جای خوبی است یا باید با مظاهر آن مبارزه کرد. در بیان، دنیا را مذمت می­کنیم ولی برای پول و مقام تقریباً هر کاری می­ کنیم؛

 

– بالاخره معلوم نیست تخصص را قبول داریم یا نه؟ البته که در بیان همه قبول دارند ولی دریاچه اورمیه، نرخ تورم، بانکداری، نظام آموزش عالی، محیط زیست، صنعت خودروسازی و سیاست خارجی معرف اینست که امور، تخصصی تصمیم ­سازی نشده ­اند؛

 

– بالاخره می­خواهیم با مسلمان ها روابط خوبی داشته باشیم یا با غربی ­ها، یا با آسیایی ­ها یا با شمالی­ ها؟ یا با هیچ کدام؟ بالاخره مسیر چیست؟

 

– بالاخره زمان مهم است و باید برای آن فکر کرد، برنامه ­ریزی کرد، آینده ­نگری کرد و در اندیشه ۵۰ سال آینده بود یا زمان تعطیل است و باید دم را غنیمت شمرد؛

 

– بالاخره سرمایه ­داری را قبول داریم یا نه؟ چپ هستیم؟ سوسیالیست هستیم؟ از نوع چینی هستیم؟ مالزی هستیم؟ هند هستیم؟ ترکیه هستیم؟ صدها لایه و پرده تو در تو هستیم؟ چه هستیم؟؛

 

– بالاخره می­ خواهیم با کیفیت زندگی کنیم؟ همه با کیفیت زندگی کنند؟ در دنیا به واسطه آنچه ساخته ­ایم اعتبار و احترام کسب کنیم؟ سازوکار چنین مقصودی چیست؟ اصولاً کیفیت اهمیتی دارد یا خیر؟

 

– بالاخره می­ خواهیم چکار کنیم؟ بقا؟ رشد؟ پیشرفت؟ تقابل؟ تعامل سازنده؟ کدامیک؟ با کدام ترکیب؟ تقسیم­ بندی درصدها به چه صورت است؟

 

– و بالاخره افکاری که افق­ های ما را تعیین می­ کنند کدامند؟ می ­دانیم؟ افرادی می ­دانند؟ اتاق فکری که به این امور توجه می­ کند کجاست؟ آیا سیستمی داریم که کل مسایل کشور را یکجا ببیند و به صورت تسلسلی و سیستماتیک برای آنها طراحی کند؟

 

شاید علت­ العلل مسایل ما، وضعیت اندیشه ­ای و فکری ماست. مجمع­ الجزایری از افکار به صورت معلّق در فضا بدون آنکه نقطه مماسی داشته باشند در مدارهای خود خواسته حرکت می­ کنند. تا اندیشه منطقی و منسجم نشود، عملکرد اصلاح نمی ­شود. دلیل اینکه در نروژ و دانمارک آرامش و ثبات وجود دارد به خاطر اینست که پاسخ سئوالات فوق را دهه­ ها پیش در میان خود حل کرده ­اند. شاید با همین استدلال، فلسفه در غرب و در آسیا فعلاً جایگاهی ندارد ولی در میان خاورمیانه ­ای­ها سئوالات مهم فلسفی بی ­پاسخ مانده ­اند و تعدد و حجم بحرا نها، مجال پاسخ­گویی را نم ی­دهد.

 

دستگاه مغزی ما محتاج انسجام درونی است تا سیستمی بپا شود. نمی­ توان همه چیز را با هم و هم زمان خواست. زندگی با کیفیت محتاج اولویت ­بندی، سیستم، هرم، زمان­ بندی، آینده­ نگری و واقع­ بینی است. بدون داشتن Consistency نمی ­توان در انتظار جواب نشست. به درجه­ ای که میان بیان و عمل یک فرد، یا کشور یا بنگاه فاصله باشد، به همان میزان کیفیت، اعتبار و کارآمدی آن کاهش می­ یابد. شفافیت و قاعده­ مندی دو اصل ثابت و جهان ­شمول پیشرفت هستند. فکری انسجام دارد که شفاف و قاعده­ مند باشد. از سطح تناقضات یک اندیشه کاسته می­شود وقتی شفاف باشد. سالها پیش، به شخصی که یک ساعت و ۴۵ دقیقه به جلسه­ ای با تأخیر آمده بود مؤدبانه و خصوصی گله کردم. او در پاسخ، نکته ­ای گفت که سطح یادگیری از آن در حد یک دوره فوق ­لیسانس بود. او گفت: اینقدر صحبت از نظم و سیستم و عقلانیت و زمان و کارآمدی و آینده ­نگری و انسجام و دقّت و مدیریت و قانون­ گرایی…. نکن. من و تو را آخر در قبر خواهند گذاشت.

 

مسئولیت دست یابی به انسجام فکری با خودمان است. در این نظام بین­ الملل، همه کشورها تنها هستند و صرفاً به فکر منافع خود. با توجه به مثلث در حال ظهور مجدد چین، روسیه و آمریکا، این ویژگی نظم جهانی عمیق ­تر نیز خواهد شد. اگر با دانش و تخصص به انسجام فکری نرسیم، هم چنان مانند ۱۷۰ سال گذشته سینوسی سیر خواهیم کرد. مخالفان قدرتمند شدن کشور چه در منطقه و چه خارج از منطقه متوجه هستند که ما در انبوهی از تناقضات زندگی می­کنیم. نباید گذاشت آنها به آنچه ناپلئون گفت برسند. ناپلئون گفت: «وقتی دشمن شما در حال اشتباه کردن است، مزاحم او نشوید.» مسئولیت ایجاد انسجام فکری بین ما و در درون ماست. (منبع)

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگونانقلاب

بازکردن پنجره‌های خانۀ میرحسین

جمعه شهریور ۱۳۹۷

بن‌بست اختر در خ‌. پاستور

خانم نرگس موسوی -دختر میرحسین موسوی- گفت: گشایشی که در آستانه‌ی عید قربان در حصر اختر اتفاق افتاده است، بازشدن تعدادی از پنجره‌های جوش‌داده‌شده بوده است. به گزارش ایسنا، نرگس موسوی در بخشی از این خبر که آن را در توییتر خود منتشر کرده، نوشته است که مأموران امنیتی روز گذشته اقدام به باز کردن پنجره‌های خانه‌ی اختر [کوچه‌ی بن‌بست اختر] کردند که ۸ سال پیش آن را جوش داده و قفل کرده بودند. (منبع)

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
انقلاب

القای ناکارآمدی نظام و بن بست در کشور

چهارشنبه مرداد ۱۳۹۷

«اکثر کارشناسان اقتصادی و بسیاری از مسئولان متفق هستند که عامل همه این مشکلات تحریم ها نیست بلکه ناشی از مسائل درونی و نحوه مدیریت و سیاست گذاری اجرایی است...  ما به دلایل گوناگون، دشمنان خبیث و رذل کم نداریم، آنها کمین گرفته اند تا همچون مگس برروی زخم بنشینند و با سوءاستفاده از مشکلات ناشی از خطای برخی افراد، ناکارآمدی نظام و بن بست در کشور را القاء کنند تا مردم ناامید شوند...   بنابراین مشکلات اقتصادی کشور راه حل دارد و اینگونه نیست که دشمن و برخی افراد دنباله رو او در داخل و در رسانه ها، خبیثانه تبلیغ کنند که کشور به بن بست رسیده و هیچ راهی جز پناه بردن به فلان شیطان یا شیطان اکبر وجود ندارد...  انتقاد اشکالی ندارد اما نباید مردم را ناامید کرد.

 

مسئولان کنونی رژیم امریکا به گونه ای وقیح و بی شرم و بی‌ادب با دنیا حرف می زنند که انگار حیا را کاملاً از آنها گرفته اند...  آنها مسئله جنگ را صریحاً مطرح نمی کنند اما درصددند با اشاره و کنایه، «شبح جنگ» را ایجاد و بزرگ کنند تا ملت ایران و یا ترسوها را بترسانند...  جنگی رخ نخواهد داد چرا که ما مثل گذشته هیچ وقت شروع کننده جنگ نخواهیم بود و امریکایی‌ها هم حمله را آغاز نمی کنند چون می دانند که صددرصد به ضررشان تمام خواهد شد زیرا جمهوری اسلامی و ملت ایران ثابت کرده اند به هر متعرّضی، ضربه بزرگ‌تری وارد خواهد کرد...

 

 

۲۲ مرداد ۱۳۹۷

 

به کدام دلیل باید با رژیم زورگوی متقلبی که اینگونه مذاکره می کند، پشت میز گفت‌وگو نشست؟...  مذاکره با رژیم زورگو و پرتوقع امریکا وسیله ای برای رفع یا کاهش دشمنی آنها نیست بلکه دادن ابزاری به امریکا است که با آن می تواند بیشتر و بهتر اعمال دشمنی کند و اهداف خود را پی بگیرد... با توجه به فرمول امریکایی‌ها در مذاکره، هر دولتی در جهان با آنها مذاکره کند، دچار مشکل می شود مگر جهت گیری هایش با واشنگتن یکی باشد که البته دولت فعلی امریکا حتی به اروپایی ها هم زور می گوید...  ایشان در پایان سخنانشان با اشاره به سخنان امام خمینی درباره دست قدرت خدا  بر سر ملت ایران و نظام اسلامی افزودند: ما هم این دست قدرتمند خدا را احساس می کنیم، قدرتی که در ایمان ملت متجلی است.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبری

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
زباله‌های منافقین در آغوش ترامپ
جهان، جامعهانقلاب

زباله‌های منافقین در آغوش ترامپ

يكشنبه مرداد ۱۳۹۷

ترامپِ غُمارباز. هشدار حماسی سردار سلیمانی به ترامپ: ادبیات ترامپ ادبیات کاباره‌ای در قمارخانه‌هاست... دریای سرخ... دیگر برای حضور آمریکایی‌ها امن نیست. نیروی قدس حریف نظامیان آمریکایی است؛... شما بعد از ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۸ با ۱۱۰ هزار سرباز در افغانستان چه غلطی کردید؟... امروز دارید پیش طالبان التماس می‌کنید برای گفت وگو؛ یادتان رفته برای سربازانتان پوشک بزرگسال تهیه می‌کردید حالا امروز آمدید ما را تهدید می‌کنید؟ جنایت‌هایی که انجام دادید در قرون وسطی سابقه نداشت، آمریکا امروز زباله‌هایی مثل منافقین که از داخل ایران به بیرون پرت شده‌اند را در آغوش گرفته است... سردار سلیمانی با اشاره به سخنان سخیف ترامپ علیه ایران گفت: از آن چه فکر کنید به شما نزدیکتریم، یادتان باشد طرف حساب شما من هستم و نیروی سپاه قدس نه تمام نیروهای مسلح، شما که میدانید توان ایران در جنگ نامتقارن چقدر است؟... در جبهه دفاع مقدس فرماندهان شهید ما قُله بودند و دامنه های این قله ها سرسبز و پر از معنویت شد... مدیر همچون یک قله برافراشته است و نقش آن از یک منبر بالاتر است،.. مدیر، دامنه ها را متاثر می کند و دینداری و امانتداری مدیر بر جامعه اثر دارد... مردم از رهبر خود تابعیت دارند و تمام سطوح مدیریتی به نوعی نقش رهبر در جامعه هدف خود را دارند. (منبع)

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
ایرانانقلاب

سلطنت ننگ تاریخ است

پنجشنبه مرداد ۱۳۹۷

به قلم دامنه: به نام خدا. وقتی امام خمینی -رهبرکبیر انقلاب اسلامی- شاه را غیرقانونی و سلطنت را «از روزی که آغاز شد تا همین امروز ننگ تاریخ» خواندند؛ این شعر سعدی شیرازی در سراسر سرزمین پهناور ایران‌زمین در میان مردم جستجوی عدالت پژواک یافت:

 

نه به استر بر سوارم نه چه اُشتر زیر بارم

نه خداوند رعیت نه غلام شهریارم

منبع

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
من سرباز می شوم نه تماشاگر و وطن فروش
ایرانانقلاب

من سرباز می شوم نه تماشاگر و وطن فروش

چهارشنبه مرداد ۱۳۹۷

به قلم دامنه: به نام خدا. سلحشورِ ایران  هیچ هم، تصادفی و از سرِ تفریح و اجبار نبوده است که ایرانی، از میان همۀ حاکمان عالم، و از بین تمامی سیاست ورزان جهان، و از انبوه آن همه دین مداران، «علی ولی الله» را برگزید، شیعۀ او شد تا پیرو خالصِ «محمد رسول الله» بماند. و آن ایرانیانی هم که در سایۀ مکتب دیگری زیست می کنند، این دو مردِ ایمان و اسلام را، با جان و دل دوست می دارند و بر قلب می نشانند. و این دو تاریخ ساز، یعنی محمد و علی، برای همۀ آزادمردان و جوانمردان، اُسوۀ زندگی، سرمشق  برازندگی و الگوی سرزندگی اند.

 

یک آمریکایی بَد تربیت شدۀ مرکانتالِ سوداگرِ پول پرست دوشندۀ جیب بُر؛ که به دور از هر مدرسه دیدۀ آمیخته شده به فرهنگ و ادب، به پیرِ خرفت باده نوشی بدل شده است و هر روزه هرزه گرایی و چرندبافی و خیال سازی و خیره سری می کند _یعنی ترامپِ بی تربیت بی عقلِ غرق در فسادهای  بی شمار امپریالیستی آمریکای بدهکار و مدیون جهان و انسان_ کودکانه پنداشته است او فرعون است و ملت ایران قومِ سرشکستۀ لجوج و بهانه گیر بنی اسرائیل. زهی خیال باطل.

 

 

ایرانی، که به صفت بارز همیشگی اش، اگر امروزه روز می بینید در درون کشورش، علیۀ هر نوع فساد در قدرت، در هر حیطه و مسئولیت، حرف و گلایه و مطالبه و فریادی فروخُفته دارد، اما همیشه، حتی در بدترین وضع زندگی و زمانه اش، دست طمع گر بیگانۀ متجاوزگر را داغ کرده است، و اگر هم روزگاری آن همه خاک وسیع ایران را از کف داده است، در زمین رزم نداده است، در ساخت و پاخت زمامدارانِ عیّاش و ترسو باخته است و نقشه اش به گربه ای گریان بدل شده است که با بروز انقلاب اسلامی این گربۀ گریان، به شیرِ غرّان و یوزپلنگِ دوّار دونده تیز و چابک گردیده است.

 

 

یک عده مُزدبگیرِ جریان سوداگر یهودِ صهیونیست، نه یهودِ ناب، در مرکز قدرت آمریکا با رأی دست کاری شده، بر سرِ کار آمده اند تا به خیال خام شان _که آرزویی دست نیافتنی ست و خوابی تعبیر نشدنی_ ایران را از جغرافیا محو کنند و اَعراب فریب خوردۀ منطقه را به شگرد فریب و دوشِش شیر، به آقایی!! و سروری!! بر ایرانیان برسانند. مگر از یادت رفته ترامپ، که در جشن رقص شمشیر میان سران مرتجع و بدکارۀ عرب، یک [خلیج عربی] گفتی و نزد مردم ما منفور شده ای. دیده بودی که ملت ایران، به خاطر یک حرف ناروا و سوداگرانه ی تو با تو چه کرده؟ یکپارچه و یکصدا، قدم در صحنه انقلاب و ایران نهاده و برای «خلیج فارس»ش، فریادها برآورده و نفرت و انزجارش را از توی پلیدِ بی مقدارِ سرکردۀ بدخوی آمریکای جهانخوار، اعلان کرده؟ دیگر بیش از این پای خود از گلیم خودرازتر نکن، که گردنِ اقلیم جهان، ایران است. و پای تو را قطع و تیکه تیکه و قلم خواهد کرد، اگر غلطی از توی بدبختِ جیب بُر! سر بزَند.

 

این خامان روزگارِ بد آمریکا، که نوکر و مزدور خاخام ها شده اند و دوشندۀ عرب ها، هیچ، _آری درست خوانده اید هیچ_ نمی دانند، که ایران هرگاه _آری، هرگاه_ مورد طمع دشمنِ بد کین و زشت خیمِ خارجی قرارگرفته، هر ایرانی در آن لحظه، یک سلحشور گردیده و سربازِ ایمان. و همه را تارومار نمود و وطن را، وطن نگه داشت، نه نوکر و ذلیل و خوار و سرافکنده. و منِ دامنه نیز مانند تک تک ایرانیان غیور، با آن که یقین دارم دوروبری های آمریکای ترامپ، آمریکای گرفتارآمده در چنگ بی خردان، هیچ غلطی نمی توانند بکنند، دربرابر هرگونه اقدام وحشیانۀ شان؛ سرباز می‌شوم، نه تماشاگر و وطنفروش.

 

بازنشر دامنه

 

نقشه متحرک ایران در طول تاریخ

 

و ایرانی می داند آنان فقط مشغول گرفتن اضافه کارهایی! اند که از اموال جهان و پول مُفت نفتِ سران عیّاش و خوشگذران عربی و سوداگران توطئه اندیش عِبری، به کیسه ی گشاد شان واریز می کنند. اینان بُزدل ترین و خائف ترین و خیال باف ترین مردان سیاست در کاخ سفید اند که سیاهی درون آن، مُخ و مغزشان را معیوب ساخته است و گمان دارند، می تواند ایران و ایرانی را به هم، علیه هم، به مانند گرگ علیه گرگ، زوزه کشان مشغول کنند و خود با خاطری آسوده، لویاتان (=دولت هیولا) توماس هابز، برای کشور غیور ایران شوند و در ما هراس افکنند. نه، به قطع و یقین هرگز نمی توانند.

 

آنان که باده نوشان سرمست قدرت و زر و زور و تزویر گردیده اند اگر هم غلطی بکنند (که به تحلیل من نمی کنند چون مثل سگ هاری شده از ایران و انقلاب برومند آن می ترسند، و مانند بید بر اندامشان می لرزند) همانند فرعون در مخمصۀ دریای سلحشوری ایران غرق می شوند و آن گه است که تازه می فهمند سربازِ ایمان بودنِ ایران یعنی چه. و به چشم خود خواهند دید که رزم و انسجام ملی و طنین شعار «آمریکا به تو چه» هر ایرانی، چگونه در جهان بازتاب می یابد و سوداگران مواجب گیر و پادوهای وطن فروش شان سازمان تروریستی منافقین که دریوزگی پیشه ساخته اند و سلطنت طلبان مرتجع که برای «شاه»سازی، همساز امپریالیسم گردیده اند، غرق در خاموشی و بدبختی و هلاکت می گردند.

 

ما غیوریم. عِرق داریم. به غیرت و ایمان آغشته ایم. نه به پستان آمریکا نیاز داریم و نه به شاخ او. ما ایرانی هستیم. مستقل و خردمند و عقل گرا و ایمان ورز. مردمانی حق پرست و حق گرا و عدالت جو. هان؛ همین پایان. برقرار باد ایران. جاوید باد انقلاب اسلامی؛ این پدیدۀ قرن ایرانیان.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
انقلاب

دستآوردها آسیب‌ها

يكشنبه تیر ۱۳۹۷

به قلم دامنه: به نام خدا. قسمت سوم: قسمت اول (اینجا) و قسمت دوم (اینجا) حتماً از نظر گذشت. اینک بحث سوم.  نظامیان: دستآوردها: بی هیچ تردیدی کشور باتمدّنِ ایران، پس از انقلاب، به بازویی توانمند و مقتدر نیاز داشت. چون، چهار ابزار سرکوبِ شاه _ارتش، شهربانی، ژاندارمری (Gendarmerie) و ساواک_ که شاه برای حفظ سلطنت خبیثه اش به آن متّکی بود؛ در طول حکومت استبدادی مطلقۀ پهلوی و در اوج انقلاب اسلامی، با خشن ترین وجه و به طرز خشونت بار، مردمِ معترض را سرکوب کردند.

 

لذا شجرۀ طیّبۀ سپاه و کمیته، از درون انقلاب جوشید، جوانه زد، آبیاری شد، پا به پای جمهوری اسلامی رشد کرد، و بزرگ و بزرگ و بزرگ شد. و برآمدنِ دو نهاد از متنِ مستضعفین، یکی از بالاترین دستاوردهای انقلاب بوده است؛ که یکی، نظم عمومی را محافظت می کرد (=کمیته) و دیگری (=سپاه) حراست از انقلاب را.

 

  

کمیتۀ انقلاب   سپاه پاسداران

 

کمیته، در دولت هاشمی رفسنجانی، با ادغام نیروهای ژاندرمری و شهربانی به نیروی انتظامی _ناجا_ بدل شد و سپاه پاسداران پس از رحلت امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ در فرمان رهبری سال ۱۳۶۹، مُدرّج و به پنج نیروی جداگانه با مأموریت های مشخص، تقسیم شد: هوایی، دریایی، زمینی، مقاومتّ بسیج، و سپاه قدس. و ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز با زیرکی امام و حمایت امت ، منحل نشد، بلکه بازسازی و دارای هویت تازه و انقلابی شد و با مردم ماند. بنابراین، اقتدار نظامی ایران _داخلی و خارجی_ از طریق این سه نیروی مقتدر و بسیج مردمی، حفظ و تقویت شد. و می دانید فرق است میان قدرت و اقتدار. قدرت؛ صرفاً متّکی به زور و غلبه است، ولی اقتدار؛ توانِ مشروع، قانونی و مبتنی بر رضامندی اجتماعی و مردمی.

 

آسیب ها: اما آسیب. از آنجا که ایران دارای سابقۀ طولانی مدتِ حکومت های استبدادی، مطلقۀ شاهنشاهی و هزارفامیلی بوده است، و نظام های متعدد سیاسی اش با اسلحه و سرنیزه و شمشیر و اسب پیش رفته، و یا باز مانده است؛ نظامیان، همواره در لبۀ پرتگاه بودند. اگر جانب مردم را می گرفتند، خانه نشین و سر به نیست می شدند؛ _که می شدند_ و اگر سمت و سوی قدرت می رفتند و بله قربان گوی حاکمانِ مستبد فاسد بودند، _که بودند_ از چشم و دل ملت می افتادند _که می افتادند_ مثلِ ارتش ۱۲۹هزار نفری دیکتاتور رضاشاه، که وقتی به موریس اقیانوس هند و سپس به ژُهانسبورگ آفریقای جنوبی تبعیدش کردند و همانجا مُرد؛ ارتشش در ایران، کاملاً از هم پاشید. و من قبلاً در ۲۸ مهر ۱۳۹۶ نوشته‌ام که «چرا ملت از ارتش جمهوری اسلامی ایران راضیه؟» در (اینجا) و لذا از بسط بحث ارتش عبور می کنم. حال؛ دستآورد بزرگ انقلاب ایران یعنی اقتدار نظامیِ نظام، فقط و فقط با قانون پذیری و قانون گرایی نظامیان، پایدار می ماند. تاریخ، شهادت می دهد نظامی ها باید حدِ واسط میان مردم و قانون باشند، نه تکیه داده شده به افراد، جناح ها، ایل ها، خاندان ها، قبیله ها و حتی حکومت ها و سیستم ها.

 

نظامیان جمهوری اسلامی ایران، هم اکنون در معرض حداقل چهار آسیب‌اند:

 

الف: بخشی از آنان، مورد پرسش جدّی جامعه قرار گرفته اند، که چرا چنین اند و چرا چنان اند؟ این جست و جوگری جامعه، باید شاخک های نظامیان را تحریک کند تا به علت ها پی ببرند و آن آفات و آسیب ها را از خود دور کنند نه آن که به مطالبه های مردمی بی اعتنا بمانند.

 

ب: بخشی از نظامی ها، در نگاه عمومی و داوری های مردمی مورد سؤال اند که چرا برخلافِ دستور اکید امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ در سیاست داخلی و خارجی، دخالت دارند و بالاتر آن که، وصیتنامۀ سیاسی ایشان را _که به لحاظ شرعی حُرمت قائل شدند برای دخالت نظامی ها در سیاست_ نادیده می گیرند. نمونه ها وجود دارد که داستانِ پر غم و غصۀ حمایت بی قید و شرط و ۱۰۰% از محمود احمدی نژاد یکی از آن نمونه هاست.

 

ج- سومین آسیب از میان آسیب ها این است، یک وقت خدای ناکرده خیال نکنند با زور می توان آرمان انقلاب را پیش برد. پادگان حدودش معلوم است. دانشگاه مسیرش مشخص است و حوزه توانش پیدا. پس، نظامیان، یک وقت نپندارند اگر دانشگاه و حوزه از انقلابی ساختن نسل جدید عاجزند، و از ممانعتِ هجوم مُهلک فرهنگی غرب ناتوان، پس پادگان می تواند و قادر و مُجهّز است جای خالی آن دو را به عنوان آلترناتیو فکری پُر کند.

 

این، تزی مارکسیستی_ لنینسیتی ست که حزب یا ارتش سرخ، نیرویی پیشرو است تا مانند خرمگسِ سقراط، مردم و نسل ها را بیدار سازد و بسازد و مسیر پیش به جلو را پاکسازی و هموار کند و مردم را به مثابۀ یک پیشرانۀ ماشین جنگی جلو براند و همه را در یک صف، خط کند. این خط نیست، خلَط است. و همه می دانند خلَط، غلط است و خلَط عینِ خِلط باید دور انداخته شود. چنانچه استالین و هیتلر دور نینداخته اند و باخته اند.

 

د: آسیب چهارم این است که ندانیم یا نخواهیم بدانیم که اقتدار، ریشه در قلوب و رضامندی مردم دارد. نه از قانون برمی خیزد و نه از اشخاص. آن قدرت است که قرینِ و همنشین و ۱۰۰% محتاجِ زور و تغلُّب و تقلُّب است. پس؛ اقتدار، فقط با مردمی بودن معنا پیدا می کند و اگر موشک و همه نوع تجهیزات هجومی و دفاعی لازم است _که هست_ در امتدادِ مردمی بودن قرار دارد؛ نه در عرض و رو در روی آن.

 

چاره: مشکل ایران به قول یوسف خان مستشارالدوله «یک کلمه» است: قانون. و او کتاب «یک کلمه»را برای همین نوشته است. یعنی قانون. او گفت ایران باید به «قانون» بازگردد. آری؛ قانون؛ چه در آن زمان، قانون مشروطه. چه حالا در این مقطع، قانون اساسی ایران. اگر این گونه شد، آن گاه، نه فقط بازوی ایران، قوی و باشوکت و پُرعزّت می ماند، بلکه فرمانده معظّم کل قوا هم اقتدارش مصون می ماند.

 

به نظر من، این رویکرد _یعنی قانون گرایی و پرهیز از دخالت در سیاست و جناح گرایی_ تقویتِ ولایت فقیه است، نه تضعیف و تخریب آن. پس، یدِ توانا و قدرتمند انقلاب اسلامی را با گوش نهادن به نهی اکید امام، پاس بدارید؛ تا همواره سربلند بمانید و عزّتمند، مردم پسند و در ظِلِّ رهبری بزیید و وصیت نامۀ تأکیدی امام خمینی. تاریخ رزم رشیدانه و عزم راسخانۀ شما نظامیان را در دفاع مقدس و مقابله با تجزیه طلبان و برخورد قاطعانه با سلطنت طلبان، هرگز فراموش نمی کند. و همین موجب شده است ملت صبور و دین ورز ایران هوادار شما باقی بماند؛ و وقتی همچنان شما را قانونی و مردمی و منزّه از کژی و به دور از هرگونه خطاهای راهبردی و اقتصادی و خدای ناکرده جناح بندی و حزب بازی و امتیازطلبی، ببنید، پای حمایتش قاطعانه می ایستد و خون را نیز نثار اسلام و ایران و قرآن می نماید:

 

فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا ۚ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ. یعنی پس تو چنان که مأموری استقامت و پایداری کن و کسی که با همراهی تو به خدا رجوع کند نیز پایدار باشد، و (هیچ از حدود الهی) تجاوز نکنید که خدا به هر چه شما می‌کنید بصیر و داناست. (آیه‌ی ۱۱۲ هود)

بحث چهارم: در قسمت بعد

۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
روحانیتانقلاب

دستآوردها و آسیب های انقلاب ایران ۲

چهارشنبه تیر ۱۳۹۷

به قلم دامنه: به نام خدا. بحث: در قسمت اول این مبحث (اینجا)؛ مقدمه ای نوشته بودم؛ که حتما! از نظر گذشت. اینک سرآغاز بحث. اول. روحانیت:

 

۱۰۱ : دستآورد: روحانیت ایران، با پیروزی انقلاب، عملاً و نظراً به صحنۀ قدرت و سیاست وارد شد؛ از جایگاه رهبری گرفته تا سه قوه و از امام جمعه بودن گرفته تا پیشنماز ادارات کوچک.

 

برای روحانیتی که به اجبار رژیم شاه _و یا بعضاً داوطلبانه و بر اساس بینش غیرسیاسی و سنت گرایی_ فقط بحث و درس در کُنج حوزه اهمیت داشت و سیاست «پدرسوخته بازی» تعبیر می شد، این ورود یک دستآورد محسوب می شود. چراکه؛ مردم نیز در اَوان نهضت، آخوندهای گوشه گیر و منزوی را قبول نداشتند و با صوت جمعی، یک مطالبۀ برحق را ندا می دادند که حضور روحانیت به صحنه، نه فقط لازم است بلکه رهبریِ جنبش و نهضت مردم علیۀ شاه توسط روحانیت موجب مشروعیت حرکت و اطمینان بخشی راه می گردد.

 

پس؛ انقلاب یک دستآوردش ابن بوده که روحانیت از حُجره و مَدرس و پرهیزکاری و انزوا و سنت گرایی، به جامعه و سیاست بپردازد و حکومت را در دست گیرد. در این راه، روحانیتِ مبارز و زندان کشیده و تبعید چشیده، البته پیشتاز بودند و به تبَع آن و مساعد شدنِ اوضاع، بقیۀ روحانیونی که از سیاست ورزی امتناع! می ورزیدند و از وضع وخیم و خطرناک و استبداد شاهی واهمه داشتند نیز، به صحنه آمدند و پست های دلخواه را پذیرفتند. از خبرگان گرفته تا شورای شهر و از سپاه و ارتش گرفته تا اوقاف و حج و نمازخانه ها و مساجد و امام زاده ها. بطوری که قدرت و نظام تا حد بسیاربالایی رنگ و صبغۀ روحانیت و مذهب به خود گرفت.

 

۲۰۱ : آسیب‌ها: اما آسیب این ورود چیست؟ گرچه این بحثی عمیق می طلبد و از ورد زبان های روز گردیده است، اما من چندنمونه را بیان می دارم: اولین آسیب این است اگر کارکردهای روحانیت در هر پست و مقامی مثبت نباشد _که بعضاً نیز چنین است_ بدی ها به اسم دین و شیعه تمام می شود. که خسران بزرگی ست و نسل آینده را ناامید و معترض و حتی متعرّض و خشمگین و بدتر از همه پُرنفرت علیۀ روحانیت نگه می دارد.

 

دومین آسیب را می توان در این دانست که وقتی مردم همۀ نابسامانی ها و فساد را به گردن روحانیت می اندازند و یا آنها را پاسخگوی فساد در نظام می دانند، آن شعار محوری «شاه و گدا برابرند در قانون» _خواستۀ محوری سیدمحمدطباطبایی از رهبران مذهبی انقلاب مشروطه ایران_ ممکن است در مردم گُل کند و آن ها را به غلیان و هیجان و جوشش و جنبش درآورد و به جدّ پرسشگرشان سازد که چی بود و چی شد؟ یا چی بودند و چی شدند؟ قانون برای ضعیفان شده است و روحانیت برای خود دادگاه ویژه! دارد، که این را یا تبعیض می داند و یا مانع آزادندیشی شان.

 

سومین آسیب را باید در این دید که ممکن است روحانیت شیعۀ ایران که آموزۀ اولش به تبعیت از امام علی و امام حسین _علیهماالسّلام_ عدالت است و ساده زیستی و مبارزه با هر نوع طاغوتی، مانند روحانیت زرتشتی عصر هخامنشیان تا ساسانیان، توجیه گر قدرت گردد و با فساد معامله و سازش کند و دین را از درون پوک سازد و مذهب را اسرارآمیز نشان دهد و خرافه و مناسک ظاهری را باب نماید و مکتب غنی را تهی.

 

چون که؛ خیال می کند اگر پی گیرِ فساد و انحراف و سوءاستفاده ها و کژی ها و خودرأیی ها شود، کیان نظام در خطر می افتد و شعار «حفظ نظام از اوجب واجبات است» نادیده انگاشته شود. چنانچه روحانیون زرتشتی نیز همین خیال و خطا را داشتند و آسان دین را به پول و تمکُّن و دنیای قدرت شاهان، فروخته بودند و ایران را از تمدُّن عقب انداختند.

 

چاره: روحانیت باید خود را بازسازی کند و خود پوست بیندازد تا پوست کسی کنده نشود. یعنی بر دستآوردهای حضورش در قدرت، شکل کارکردی، نظارتی و حق گویی و مردمی و ساده زیستی ببخشد. و در امر فساد و انحراف و خطاها و ناعدالتی ها، بی تعارف و با غیرتِ حسینی و مشیی علوی و پیام محمدی (ص) به مبارزه برخیزد و حق را بگوید؛ ولو آن که از هر پست و مقامی عزل شود و بر او سختی روَد. پس؛ راه حل فقط بازسازی روحانیت در قدرت است. بازسازی از درون. و قبول عیب ها و تقویت درستی ها و درستکارها.

۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی