با «ابوالقاسم سرحدیزاده»
به قلم دامنه : به نام خدا. دیروز (۲۵ تیر ۱۳۹۹) خبر درگذشتِ آقای ابوالقاسم سرحدیزاده مرا به فڪر فرو برد. زیرا با «او» یادِ چند چیز میافتم ڪه میگویم:
آن ایام -ڪه او وزیر ڪار دولت میرحسین بود- من قم بودم. گاه، شبها برای ڪلاس «تڪواندو» -ڪه زیر نظر آقای سید محمد پولادگر طلبهی حوزه و بعدها رئیس فدارسیون تڪواندو، بود- به باشگاهی در خاڪفرج قم میرفتم. البته اخوان: شیخ وحدت و شیخ باقر هم، به همین باشگاه تڪواندو میرفتند و از من، چند «دان» جلوتر بودند و من مُبتدی بودم و بهشدّت ناشی!
یڪ مسجدی در لاینِ (=خط عبوری) وسط بلوار امامموسی صدر خاڪفرج ڪه به قبرستان وادیالسّلام میپیوست، وجود داشت ڪه تخریب آن مشڪل و مسئلهساز شده بود و ڪسی جرئت نمیڪرد سازهی مسجد را زیرورو ڪند. تا اینڪه آذر ۱۳۶۶ هنگامی ڪه آقای سرحدیزاده -ڪه با شورای نگهبان بر سرِ حقِ ڪارگر در برابر ڪارفرما نبرد فڪری سنگین و پردامنه داشت- و نیز برای روشنشدنِ حڪم شرعی گسترهی حق دولت در مسائل حڪومتی، یڪ سؤال حڪومتی مهم از امام خمینی ڪرد، (منبع) فضای سیاسی و اندیشهای وقت ایران بهشدت دگرگون شد و افراد شاخص در حڪومت شروع ڪردند به بیان دیدگاههای سنتی و نوین؛ بهطوری ڪه آیتالله خامنهای -در مقام امامجمعه- خطبهای خوانده بودند، ڪه امام خمینی ضمن تصحیح آن دیدگاه حڪومتی، ایشان را چونان آفتاب -ڪه میدرخشد- توصیف فرمودند.
ڪاری ڪه وزیر ڪار دولت میرحسین ڪرد، موجب شدهبود تا امام خمینی بیشتر به حرف بیایند و ناگفتههای نوینی ڪه دربارهی سیاست و حڪومت در ذهن داشتند و شاید برای رعایت حال زُعمای بزرگ قم از علنیساختن آن پرهیز مینمودند، آشڪارا و حتی دور از انتظار، به زبان و قلم بیاورند؛ ڪه بعدها آقای جهانگیر صالحپور (=نام مستعار سعید حجاریان) در مجلهی «ڪیان» امام خمینی را «فقیه دورانِ گذار» معرفی نمود ڪه روند عُرفیشدن حڪومت و سیاست در پهنهی جمهوری اسلامی ایران را، آسان ڪردهاند.
بنابراین، نه فقط آن مسجد از قِبَلِ این گونه حرفهای نوین امام، از لاین امامموسی صدر در قم برداشته شد، ڪه حتی اگر گفته شود «زمینهساز تشڪیل مجمع تشخیص مصلحت نظام» همان پرسش شرعی آقای سرحدیزاده بود بیوجه نیست.
توضیح: شورای نگهبان گویا معتقد بود نمیتوان ڪارفرما را به پرداختِ حق بیمه برای ڪارگران، اجبار ڪرد و فقهای آن شورا، این را خلاف شرع میپنداشتند و سرحدیزاده در برابر این رأی ایستادگی ڪرد و ڪار این ڪارزار را به نزد امام بُرد. و شد همان چیزی ڪه میبایست میشد.
یادڪرد: از پس از مجلس ششم، آقای سرحدیزاده ڪه به «سڪتهی مغزی» و سپس به سڪوت رفت و من دیگر از دیدگاه ایشان هیچ خبری نداشتم؛ چونانڪه امروزهروز هم از دیدگاه بسیاری از افراد و جریانهای فڪری ایران مانند نئومارڪسیستها، روشنفڪران، لائیڪها بیخبر شدم زیرا گویا اینان نمیخواهند حرف بزنند، یا شاید نمیگذارند حرف بزنند و شاید هم حرفی ندارند! ڪه بزنند. بگذرم و خدا را بهجِدّ میخوانم ڪه به این وزیر کاردانِ «ڪار» و حامی ڪارگران ڪه با رژیم مستبد شاه، مبارزهی بیامان ڪرد و شڪنجه شد و زندان ڪشید، علوِّ درجات و حَشر با شهیدان والامقام اسلام دِهاد.
تصویر مرحوم سرحدیزاده در صفحهی اول
روزنامه جمهوری اسلامی شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۹
نڪته: دستڪم در آن برهه سه شخصیت باعث شدند تا امام خمینی -رهبر ڪبیر انقلاب اسلامی- بحث گستردهی اختیارات حڪومتیِ ولیفقیه، به عبارتی حڪومت اسلامی در جمهوری اسلامی ایران را، به ساحتِ عمومی بڪشانند و با مردم در میان بگذارند: ۱. مرحوم ابوالقاسم سرحدیزاده ڪه شرح دادم. ۲. حجتالاسلام محمدحسن قدیری ڪه حُرمت شطرنج را مطرح ڪرده بود و امام جوابی رهگشا و پُربازتاب دادند. ۳. و آیتالله خامنهای ڪه خطبهای خوانده بودند تا دیدگاه نوین امام را تشریح و باز ڪنند، اما امام، تشریح ایشان را اصلاح فرمودند ڪه بازخوردهای گوناگونی داشت و رهبری نیز بلافاصله سخن اصلاحی و ایضاحی (=روشنسازی) امام را با طیٖبِ خاطر (=خاطرجمع، با ڪمالِ میل) پذیرفتند.