شبهای مدرسه فکرت
دامنهی توحید
شب مدرسه فکرت
شبهای مدرسه ( ۱ ) نوشتههای دامنه به خط توحید
زنی بیقرار با ذهنی فرهنگزده و لَحن و لُغاتی سطحبالا با من مصاحبه کرد و با حالتی انگار خصوصی گفت بسیاربسیار اهمیت دارد که افرادی شایسته در خارج از کشور معرّف «ما» باشند. اشاره به این است که: گزینش و استخدام کارمند و معلم در انگلستان در گزینش معلم و کارمندان سختگیر است که جان فاولز برای مصاحبهی معلمی در خارج از کشور رفته بود پیش این مصاحبهگر زن در مرکز یک گزینش در انگلستان. منظور به این است که: هر کس از طرف دولت انگلستان برای شغلی به خارج میرود شرط گزینشش این است باید حامی و معرفیکننده فرهنگ انگلیسی شود.
از میان رمانها و آثاری که خواندهام. دامنه. این مورد ← رُمان «مَجوس» صفحهی ۹۶ اثر جان فاولز. برگردانِ پیمان خاکسار. شب: دامنه و مدرسه.
شبهای مدرسه ( ۲ ) نوشتههای دامنه به خط توحید
کُنجکاوی او مُسری است. عین ورقهای قلع، بَراق. زن و شوهر (اِشلی + مِت) ارزش زیادی برای جزئیات! زندگی قائلاند. مثلا" لباسِ رو باید مماثل (=یکسان، مُساوِ) لباسِ زیر باشد. اما حُسن هم دارند: خالی از هدفِ شَریرانهاند.
از میان رمانها و آثاری که خواندهام. دامنه. این مورد ← رُمان «کتابفروشی ۲۴ساعتهی آقای پنامبرا» صفحهی ۲۶ تا ۳۸ اثر رابین اسلوان، برگردانِ سید سعید کلاتی. شب: دامنه و مدرسه.
شبهای مدرسه ( ۳ ) نوشتههای دامنه به خط توحید
یورشِ وسوسه، شورش است. مراقبش باش. به او رُخصتِ ورود به دروازهی ضمیر مَده. فقط، آنچه از سرِ عشق صورت پذیرد -هر قدر ناچیز باشد- یکسره پُرثمَر است.
از میان رمانها و آثاری که خواندهام. دامنه. این مورد ← کتاب «تشبّح به مسیح» صفحههای ۵۹ و ۶۳ اثر توماس آکمپیس هلندی، برگردانِ خانم سایه میثمی. شب: دامنه و مدرسه.
شبهای مدرسه ( ۴ ) نوشتههای دامنه به خط توحید
دلبستگان دنیا تا امنیت دارند، شیرند! عین ابرهَه... آدمهایی که اهل نفساند حیلههای شیطان را داوطلب اجرا میکنند... ثمَر یک بنده چیزی نیست جز مثلِ خدا شدن... کار پدرم علی (ع) این بوده هر جا که بود آبادانی هم بود... نسیم میوزد و میگذرَد ولی نسیم «خواهر» میوزد و طراوات میگذارَد.
از میان رمانها و آثاری که خواندهام. دامنه. این مورد ← رُمان «خواهر» (شرح زندگانی حضرت زینب س) صفحهی ۸ و ۱۳ و ۱۶ و ۷۶ اثر خانم نرجس شکوریان فرد. شب: دامنه و مدرسه.
شبهای مدرسه ( ۵ ) نوشتههای دامنه به خط توحید
لابهکُنان گفت دردی صورتت را مُچاله کرد! مثل یک باغِ هرَسنشده و غمزده... چرا آدمِ سالم را بستری میکنید!... چرا اینقدر گوشتتلخی میکنید!... بنشین مشغول قطارکردن کلمات شو... . پیچاز شدُ (چسبناک و پِچاک در زبان محلی ما) رفت خیالات را از خود راندُ نشست سرِ کتاب تا به تعبیر من این بار صدای خود را تا حدّ درِ گوشی صحبتکردن، پایین آوَردُ و چشمایش را تنگ کندُ و به ارزیابی وضعیت بپردازد. توضیح: آنچه در شبهای مدرسه مینویسم برداشتهای آزاد خودم است از رُمان و آثار. ایرادهای آن به گردن خودم، نه از آثار و رُمان.
از میان رمانها و آثاری که خواندهام. دامنه. این مورد ← رُمان «مُرشد و مارگریتا» صفحهی ۳۷ تا چند صفحه قبل و بعد. اثر میخائیل بولگالف. برگردانِ عباس میلانی. شب: دامنه و مدرسه.
شبهای مدرسه ( ۶ ) نوشتههای دامنه به خط توحید
خلیل دَشداشهی سیاه تنش بود... شیخ حمود و شیخ ابوالقاسم میآیند.. حالا خلیل روی دستان پاسداران انگار سفید شد... خلیل آخه دوست داشت قاسم شود، قاسمِ دشت کربلا؛ یعنی داماد... دامادنشده در آبادان شهید شد تا آبادان و جزیرهی مینو گیرِ بعثیهای صدام نیفتد... حالا آفتاب ظهر عاشورا میتابد و توی شط برق میزند... دست را سایهبان چشمهایت میکنی و نگاه میکنی سمتِ عراق. این یعنی آبادان به حکم امام ره محاصره و مصادرهاش شکسته است... خلیل که شهید شد میگفت باید از طریق آموزهی امام ره مبارزه را ادامه داد... این جای قضیه که رسید حالا منِ دامنه بگویم که همان روزهای جنگ، برخی چون اناری که از بیرون سالم! است در داخل پوک بودند و عین کَپِک.
برداشتهای آزاد دامنه از میان رمانها و آثاری که خواندهام. این مورد ← رُمان «وضعیت بیعار» صفحهی ص ۳۱۹ تا ۳۲۷ . اثر حامد جلالی. شب: دامنه و مدرسه.
شبهای مدرسه ( ۷ ) نوشتههای دامنه به خط توحید
وقتی برگشتم به دارخُوین در مقر انرژی اتمی، گردان ما از ۳۵۰ نفر، ۲۵۰ نفرشان شهید شدند. کسانی از میانشان که کوه حِلم بودند. وقتی از نهر خَیّن خود را رساندیم خرمشهر، تنِ دیوار شهر پر بود ازین شعار بعثیهای صدام: «جِعنا لنبقی» یعنی آمدهایم تا بمانیم!!! زهی خیال باطل... .
برداشتهای آزادم از میان رمانها و آثاری که خواندهام. دامنه. این مورد ← رُمان «وقتی مهتاب گم شد» صفحهی ۱۶۵ و ۱۷۸ اثر علی خوشلفظ تدوین حمید حسام. شب: دامنه و مدرسه.
شبهای مدرسه ( ۸ ) نوشتههای دامنه به خط توحید
...ترجیح میدهد نانِ خشک خودش را بخورَد و قدرِ مُسلّم اشکِ خودش را بنوشد... . در آثار داستایِفسکی (۱۸۸۱ . ۱۸۱۱) سرشت انسان محور است. او معتقد بود تنها روان انسان است که حضور دارد.
برداشتهای آزادم از میان رمانها و آثاری که خواندهام. دامنه. این مورد ← رُمان «ناشناس» صفحهی ۸۰ و ۳۱ اثر فیُودار داستایِفسکی. برگردانِ حمیدرضا آتشبرآب و پریسا شهریاری. شب: دامنه و مدرسه.
شبهای مدرسه ( ۱۴ ) نوشتههای دامنه به خط توحید
مونرو خالقِ مجموعه داستانِ «فکر میکنی کی هستی؟» است. در داستانهای او «دانای کُل» همیشه در پی یافتنِ معنا و مفهومی برای این جهان و زندگیست. مونرو به شخصیت مرد در داستان هایش احترام میگذارد اما همزمان شخصیت زنانِ داستانش، به مراتب پیچیدهترند.
برداشتهای آزادم از میان رمانها و آثاری که خواندهام. دامنه. این مورد ← رُمان "گریزپا" اثر خانم آلیس مونرو کانادایی. نویسندهی برندهی نوبل ادبیات. ترجمهی شقایق قندهاری. شب: دامنه و مدرسه.
شبهای مدرسه ( ۱۵ ) نوشتههای دامنه به خط توحید
سید حسین پدرِ آیتالله سید علی قاضی طباطبایی ( ۱۳۲۵ - ۱۲۴۵) -که تفسیر کشّاف را هم به فرزندش آموزانْد- به او سفارش کرده بود نزد امامقلی نخجوانی (=شاگرد نابغهی اعجوبهی مکتب تربیتی آقامحمد بیدآبادی) آمدوشد کند و پیش او مانند کسی باشد که زیرِ درخت نشسته است و بدونِ تکاندادن آن، منتظرِ افتادنِ میوهاش مانده باشد، یعنی تا امامقلی سخنی نگفت، ساکت بمانَد که جریان فیض را به عهدهی او بگذارَد. روشن سازم کتاب «کهکشان نیستی» هدفش خروجیِ نفوسی آگاه، با انگیزههای توحیدی است. سید علی قاضی به عرفانِ بازاری مصطلح هیچ توجهای نداشت. من از سرِ شوق در وادیالسلام نجف، سر قبرش مشرف شدم و نیز کمی اینسوتر سر قبر رئیسعلی دلواری رهبر مبارزه با انگلیس در تنگستان ایران.
برداشتهای آزادم از میان رمانها و آثاری که خواندهام. دامنه. این مورد ← رُمان "کهکشان نیستی" داستان زندگی آسید علی قاضی. نوشتهی محمدهادی اصفهانی. صفحات ۷ و ۲۰ و ۲۲ و ۲۷ و ۴۲۵. شب: دامنه و مدرسه
شبهای مدرسه ( ۱۶ ) نوشتههای دامنه به خط توحید
روبسپیر همه را موظّف کرده بود در گزارشهایی محرمانه، او را از عقایدِ کارمندهای دولت مطلع کنند، حتی زندگی خصوصی آنان.
برداشتهای آزادم از میان رمانها و آثاری که خواندهام. دامنه. این مورد ← رُمان "دزیره" نوشتهی خانم آن ماری سلینکو. ترجمهی کیوان عبیدی آشتیانی. انتشارات افق " ص ۷۶. شب: دامنه و مدرسه
شبهای مدرسه ( ۱۷ ) نوشتههای دامنه به خط توحید
شخصیت رُمان «میر مَهنا دُغانی» قرن ۱۲ قمریست؛ قهرمان مبارزه با استعمار انگلیس در خلیج فارس و دریای عمان. او یک قایقران غیور است که انگلیسیها برای تخریب چهرهی او، وی را خطرناکترین دزد دریایی! خلیج فارس معرفی کرده بودند. میر مَهنا دُغانی به سلیمه میگوید: «همهی دنیا برای پرندهایی که عاشق نباشد، قفس است و یک لانهی محقّر برای پرندهی عاشق، یک دنیاست»
برداشتهای آزادم از میان رمانها و آثاری که خواندهام. دامنه. این مورد ← رُمان "بر جادههای آبی سرخ″ نوشتهی زندهیاد نادر ابراهیمی. (پنج جلد در سه مجلّد) نشر روزبهان. ص ۴۰ .شب: دامنه و مدرسه
شبهای مدرسه( ۱۸ ) نوشتههای دامنه به خط توحید
سورِن کی یِر کگارد متألّۀ دانمارکی میگوید: «نیایشِ نادرست میکوشد خدا را بفریبد، گمان میکند خدا تغییر میپذیرد... گویی میتوان خدا را متقاعد کرد و یا در برابر او به چانهزنی و تملُّق پرداخت. انسانی که بدرستی نیایش کند متواضع است و هر چیزی را، به خدا ارجاع میدهد... نیایش کاریست که انسان انجام میدهد تا خدا در وجود او عمل کند.»
برداشتهای آزادم از میان رمانها و آثاری که خواندهام. دامنه. این مورد ← "نامآوران فرهنگ معاصر″ تدوین شهاب عباسی. ص ۳۶. شب: دامنه و مدرسه
حجت الاسلام آقای محسن فقیهی (زادهی ۱۳۳۱ قم) رئیس مؤسسهی دارالثقلین ولی عصر عج در دیدار اعضایی از "پارلمان مستقل بین المللی قرآنی" ازجمله آقای دکتر "عبدالمجید بن حبیب" استاد دانشگاه تلمسان الجزائر حرف مهمی زد. شاید برای شما -خوانندههای احتمالی این شبنوشتِ من- چندان مهم ننباشد اما من مهم دیدم. ایشان یعنی حاج شیخ محسن فقیهی (که من دقیق نمیدانم در حوزه برای وی عنوان مرسوم "حجت الاسلام" به کار میگیرند یا "آیت الله" چون نمیشناسمشان) این حرف سنگین را گفت: "شرط اول تبیین و تبلیغ، علم است. تبلیغِ آدمِ جاهل، همواره به ضرر بوده است. البته باید عامل هم شود تا تأثیر کامل بگذارد." اینجا در واقع این حرف به نظر من سه تا پایه دارد: علم، جهل، عمل. و زیبا اینجا که نه تنها تبیین را که حتی تبلیغ را مشروط به علم کرد و کارِ فردِ دانا. دامنهی توحید.
اَشیاء نه، اَشیاع
چین تابوتها و افزار شخصی ۲۵ شهید (=عنوان شهید را منبع خبر ذکر کرد نه من) خود را به موزه سپرد؛ اینجا اینان کشتهشدگان در جنگ کره بودند. جنگی که در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ آغاز و در ۲۷ ژوئیه ۱۹۵۳ به ترکِ مخاصمه ختم شد. چین درین جنگ اینجا، پشتیبان حکومت کمونیستی کیم ایل سونگ بود که با آمریکا و حکومت وابستهاش در کره جنوبی، میجنگید؛ کرهای که قبلا" تماماً -هر دو کُره- در تصرف ژاپن بود. خواستم رسانده باشم چین -که خدا برایشان موهوم است و حتی نامفهوم- اینچنین به داشتههای سربازهای خود وفادارند پس؛ حتی اگر یک تارِ مو، یک دندانهی شانه، یک کاغذ کاهی، یک ترکشِ یادگاری، یک آینهی جیبی، یک تِکّه پول سکّهای و یک نیمنامهی عشقوعاشقی از شهیدتان دارید، اَشیاء فرض نکنید، آنها شیء و کالا نیستند، اَشیاعِ (=عینِ پیروان و یاران) و کارنامگان شهیدند و شایستهی مُطاع (=فرمانبُرداری) و پاسداری. دامنهی توحید
امام محله
یک همایشی در جمکران برگزار شد با اسم: «به قله نزدیک میشویم»؛ آنجا این را مطرح کردند امام محله باید از جنس خود مردم باشد و برای آنان، گرهگشا. من به عنوانِ نوِی امروز بر خوردم تحت این نام: «مسجدِ جامعهپرداز» که شاید منظورشان این باشد امام محله، بهروز، مردم محلهی خود را بشناسد و زبان گفتگو با اهالی را بلد باشد. نیز گفتند میان مسجدیها باید مباحثهی جدی و آزاد برقرار باشد اینجا و حتی حاصل مباحثات از سوی آنها در جامعه مطرح شود. خُب، خیلیهم خوب است. البت از دید بنده دو پیشنیاز، نیاز است یکی امام محله امامِ همهی محله باشد و مدار دایرهی خود را به دور تمام مردم بگسترانَد و در حصار تنگِ مسجد فقط، حبس و منحَصر نمانَد. دیگری مباحثهمحوری باید چارچوب داشته باشد و شامل مسائلِ مبانی و موردی شود. تحتِ «دستور از بالا» نباشد که خشک و دیوانسالارانه بگویند این گونه شوید، آن گونه نگردید. به قله، موقعی راه خواهند پیمود که دستورمحوری مسیر را سنگلاخی نسازد. به تعبیر رهبری معظم -که امروز در جمع بسیجیان مطرح فرمودند- صِفَت و سِمَت هر دو مهم است. آری؛ سَمت و سوی هر کسی با صِفَت و سِمَت (که هر دو جنبهی معنوی و علمی و اخلاقی دارد) مشخص میشود. دامنهی توحید.
اَ چرا با نجیب چنین کرد آن مدرسه!!!
من معمولاً روزانه روزنامهی «اطلاعات» را میخوانم. امروز نیز چنین نمودم و چیزی جذاب -و درعینحال تأسفبار- دیدم. اینجا موضوع از چه قرار است؟ خاب صبر کن عرض میکنم. ازین قرار است آقای «نجیب ...» -که چند سال پیش، جوانیاش را در شهر مشهد مقدس سپری کرده بود- مدرسهاش به علتِ ملیّتِ افغان بودنش، کارنامهی تحصیلی بهِش نداده بود، اما او حالا فوقِ تخصص جرّاحی عروق در شهر دوسلدورف آلمان شده استُ یکی از سه متخصص در اروپاُ به مهارت «جوش و لحیمِ رگِ گشادشدهی محلِ واریس» شُهره. پروفسور «نجیبِ ...» سرتیمِ یک سری دیگر از پزشکان هم گردیدهُ سونوگرافیها را از سر تا دُم با تحمل، دید میزندُ عیوبِ عروق را تشخیص میدهدُ و بیماران را با مدارا و مساوا،مداوا مینماید. اگر کسی وادادگی رگی در ماهیچهی پا، یا دستش داشته باشد، او معتقد است یکیاش به سبب ایستادهْحرف زدن در کلاس استُ یا هر جای دیگه؛ و به قول دکتر محمدعلی فیاضبخش -نویسندهی ثابت روزنامهی اطلاعات- ناشی از «حرفِ زیادی زدن» نیز میباشد؛ که هر کس این مرَض گرفته باشد یک ماهیچهبند بر او لازم میشود. دامنهی توحید.
مردم کمتر متضرر شوند؟!
شفاآنلاین امروز (جمعه ۱۰ آذر ۱۴۰۲) اعلام کرد نشست ۱۰۶ مجمع عمومی فرهنگستان علوم پزشکی ایران تشکیل شدُ آقای سید علیرضا مرندی -رئیس آن- گفت «مهاجرت پزشکان و سقف پرداختیها بسیار نگرانکننده است و اعتماد پزشکان به پشتیبانی نظام سلامت از آنها به عنوان حرفهمندان، کاهش یافته». اینجا او گفته باید تلاش کنیم مردم کمتر متضرّر شوند و شرایط پزشکان نیز بهتر شود. «سلامت معنوی» هم به قول وی، باید به عنوان بُعد چهارم سلامت، جایگاه خود را در نظام سلامت پیدا کند.
فکر میکنید من میخواهم چه بگویم؟ این چهار تا را: ۱. هم میخواهد جانب پزشکان بایستد، هم سمت مردم. این شده شیوهی سالوسانهی دولتمردان. ۲. پزشکان مگر از بیتالمال دانشگاه، به مدارج خود نائل نیامدند؟! بنابراین چنین حقی ندارند خدمت به خلق در کشور را ترک کنند به خارج فرار کنند. این اسمش فرار از مردم است، نه مهاجرت. مثل کوه باید جلوِ چنین پزشکان فراری ایستاد و آنان را مجبور به بازپسدادن دیْن کرد زیرا با امکانات کشور به مدرک رسیدند. ۳. سلامت معنوی -یا از نظر من همان زندگی توأمانِ مادی و اخلاقی- اقدام ستودهای است؛ باید از اهلش مدد گرفت. مانند مربیان تربیتُ طلاب اخلاقُ بزرگان معتمد مذهبی هر شهر و دیار. ۴. این که گفت مردم کمتر متضرر (=زیاندیده) شوند! یعنی وقتی کسی رفت مَطب و برگشت، سرکیسه نشود از سوی دکترُ از سمتِ دارو، که واقعیت را خود مرندی -طبیب معتمد دفتر رهبری- میداند زیانکاران هستند که زیاندیدگان را میچاپند. و، وَه، چه هم فرطُ زیاد واروست، هم سیستم پزشک و بیمار. هم سیر دارو و درمان. دامنهی توحید.
کار کِله کِه ندارند!
آقای میکائیل باقری «مدیرکل قرآن، عترت و نماز وزارت آموزش و پرورش» از چیزی به اسم «نمازیار» !!! در مدرسهها سخن راند و از دانشآموزان خواست صوت نماز خود را در سامانه بارگذاری کنند تا از صحیحبودنِ قرائت نماز خود اطمینان حاصل کنند. اینجا گویا تاکنون حدود ۵۲ هزار نفر بارگذاری کردهاند و ۱۱ هزار صوت هم توسط نمازیاران بررسی شده است.
آقای «میکائیل» انگار میخواهد نقش جناب عزرائیل ع را بازی کند! این آخه چه طرح !!! و خطخطیکردنی !!! است که از بیکاری بلد نیستید دست به چه کاری بزنید. از قدیم یک عده، تا شک میافتادند نمازِ مردم را پیش میکشیدند که ببیند چند تا غلط دارند و چه جاهایی وَلاَ الضَّالِّینَ را خوب نکشیدهاند! و صمد را ثمد تلفظ ننموده باشند. بگذرم. شما حالا حساب کن اینهمه دانشآموز این مُلک، صوتشان را نمازیاران!! -یک شغل جدید که تازه شنیدم من این اشتغال نوین را- بخواهند بررسی کنندُ نمره دهندُ، تازه مجدد اگر صوت نخواهندُ وَ وَ وُوُ ...، چه میزان ساعت صرفُ، چه اندازه فرصت اتلافُ، چه رقم پول هزینهُ و اضافهکاریُ و و وُوُ... ! که نمیشود. کارْکِله کِه ندارند! بگذرم. دامنهی توحید.
صداوسیما همچنان در صدر
مرجعیت خبری صداوسیما حدود ۴۲ و اندی ٪ بود در سالهای مقارن، حالا این رقم با این که ۳۷ و اندی ٪ شده است اینجا اما همچنان در مقایسه با سایر رسانهها، در صدر است. این آمار توسط ایسپا (=مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران) ارائه شد: در سال ۱۳۸۳ سازمان صداوسیما با بیش از ۷۰ درصد، انتخاب نخست مردم برای کسب اخبار بود. طی ۱۷ سال بعد روندش به ۴۵ درصد رسیده بود و اینک (که آبان ماه ۱۴۰۲ انجام شد) با آن که به زیر ۴۰ درصد رسیده است، اما باز نیز مرجعیت خود را بالاتر از دیگر رسانه نگه داشته است. برین اساس سازمان صداوسیما با ۳۷.۹ درصد در جایگاه نخست قرار دارد. شبکههای اجتماعی مَجازی با ۳۱ درصد رتبهی دوم را در اختیار دارند. شبکههای ماهوارهای نیز ۸ و خوردهای درصد، در اُفتِ فاحش قرار گرفته است. خواستم بگویم من در مورد سیما داوری قطعی ندارم چون اگر هم بهندرت پای تلویزیون بنشینم اغلب مستند و وحوش و طبیعت میبینم و رادیو نمای آوا. اما این قابلیت را قدر بداند سیما و خود را برای یک جناح خرج نکند که آنجا را دالان دلیریهای نداشتهی خود سازند. این سازمان مال انقلاب اسلامی است، نه جناح راست جمهوری اسلامی و بدتر از آن در یدِ هرزههایی که بویی از هنرپیشگی نبردهاند و آن جا آخور و جیببُری خود کردهاند. و وقت دفاع از انقلاب، به زیان آن سمت ضد انقلاب میغلتند. بگذرم.. دامنه | توحید طالبی.
دنگ و فنگِ قشنگ
ای وای! چه تحولی عظیم!!! در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با ابلاغ وزیر ایجاد شد!!! خبر با دنگ و فنگ را قشنگ و با واژگان بکاوید: "با برگزاری جلسات متعدد و بررسیهای صورتگرفته در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دربارهی ضرورت تغییرِ نامِ «معاونت مطبوعاتی و اطلاعرسانی» وزارت ارشاد، و در پیِ موافقت سازمان اداری و استخدامی کشور، با ابلاغ محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، عنوانِ «معاونت امور رسانهای و تبلیغات» جایگزین عنوان «معاونت مطبوعاتی و اطلاعرسانی» شد. اینجا دیدید؟ چه زیروزبَری صورت دادند! اسم یک معاونت را از یک عنوان به یک عنوان نو تغییر دادند. تغییرات و تحولات که میگفتند همینها بود که دارند انجام میدهند. یک روز یک دولت میآید وزارت بازرگانی را منحل میکند روزی دیگر دولت دیگری میآید آن را دوباره ایجاد میکند. یک موقعی حجتالاسلام عبدالله نوری وزیر کشور آن دولت لیبرالی! کمیته انقلاب اسلامی را منحل -بخوانید محو کرد و نیرو انتظامی ساخت، روز دیگر همان دولت به گمانم بود که نهاد خادم جهاد سازندگی را در وزارت کشاورزی ادغام -بخوانید منهدم- کرد. حالا دولت ۱۳ هم، اسیر همان سیر صوری و سور و ساتی شده است. این اسم آن را عوض و آن اسم این را عوض (به محلی: دَگِش) میکند. به داد مردم برسید که همان به داد انقلاب رسیدن حساب میآید. وَر ندهم کار هم میکنند، اما کم. و اغلب هم نابلدند. دامنه | توحید طالبی دارابی.
خاطره از مرحوم آیتالله مشکینی
نقل است روزی مرحوم آیتالله مشکینی میخواست در مقر سپاه فارس سخن گوید. ماشین پیکان حاملش در جادهی شیراز - جهرم به گلهی گوسفندی خورد و یک گوسفند تلف شد. حاملان مشکینی نگه داشتند تا صاحبِ گله را راضی کنند. پول هم نداشتند. جیبهایشان را همگی گشتند، پولها را روی هم گذاشتند. صاحبِ گوسفند، قیمت تعیین کرد. مبلغ را به او دادندُ مرحوم مشکینی هم لَب به نصیحت بُردُ گفت:
"شما چند نفر، مسلح بودید و صاحب گوسفند هم یک چوپان ساده و تنها در بیابان بود. به راحتی میتوانستید او را تهدید کنید و به راه خودتان ادامه دهید، ولی این کار را نکردید... وقتی دیدم دارید سعی میکنید که مرد چوپان را راضی کنید، امیدی در دلم زنده شد که نیروی مسلحی به وجود آمده است که با وجود داشتن قدرت به دنبال آن است که چوپان یک گله را راضی کند و پول گوسفند تلفشدهی او را بدهد... این روحیهی سپاهیهاست که حقالناس را رعایت میکنند."
نکته: این پند و اندرز آقامشکینی -رحمت الله- مرا یاد سخن مهم حضرت فاطمهی زهرا -سلام الله علیها- اندخته که این شبها، دل به مصائب آن بانوی مقتدا و پیشوا ریش و تنگ است؛ «فَرَضَ اللّهُ الاِیمانَ تَطهیراً...» خداوند ایمان را برای پاک کردن از آلودگی واجب فرمود. این حاملان رزمندهی مشکینی نیز، از ایمان خود تبعیت کردند و به کسبِ رضایت از یک چوپان در بیابان اصالت بخشیدند. پست شده - پنجشنبه, ۲۳ آذر ۱۴۰۲، ۱۱:۴۰ ق.ظ . دامنهی توحید.
دامنههای یک مویهی دائمی
گیریم وقتی بر درِ حضرت کوثر سلام الله علیها رفتی خواستی بیعت بِستانی، اما به چه قیمتی؟ به قیمت زدنِ دُختِ عظیمالشأن حضرت نبی صلوات الله؟ خواستی ازین طریق، دوست «صدیق» خود را خلیفهی نبی خدا ص کنی؟ یعنی واقعاً میشود با سیلینواختن بر دختر ۱۸ سالهی پیامبر ص -که بَضعه و پارهی تنش بود و چندین بهار، عمْرِ پربرکت لازم داشت تا راهنمای امت شود و مفسر دین اسلام و پیشوای مسلمانان- به قدرت رسید؟! حضرت کوثر س را زدی، با خودِ سورهی کوثر پس چه کردهای؟ این سوره از که و چه صحبت میکند؟ تو -شمارهی دو- بدان که هم عترت را سیلی زدی و هم قرآن را. که چه؟! که رفیق خودت را بر امام علی ع -آن اَنَفس (=پربهاءترین) جان و نفس پیامبر غلبه دهی؟! درین شیوهی سیّئهی کسب قدرت، چه سود بود؟! شیعه هنوز هم خویشتندار آن اتفاق و رویداد خشن است، زیرا وحدت مسلمین را مایهی حیات میداند و عامل انسجام، و دست به تفرقه نمیزند. وگرنه، نحوهی برائت ازین قُبحی که کردی سوزناکتر ازین بود که سوگواران فاطمهی مرضیه س قرنها داغ آن روز را در سینه دارند. این سوگواری خویشتندارنهی همهی دلدادگان و باورمندان مکتب و مَنهَج حضرت زهرا سلام الله علیها قبول درگه باریتعالی. ۲۵ آذر ۱۴۰۲ : دامنهی توحید.
تریاک میانمار (=برمه)
آن زنه یادتانه؟ «آنگ سان سو چی» را میگویم همانی که جایزهی صلح نوبل به او داده بودند که الِکی و الَّکی به هر کی میدن! اما همو تا به قدرت رسید و رهبر میانمار شد، مسلمانان را به دستور او آتش زدند، آواره کردند، از کشور بیرون راندند. البته زنه چوبش را زود خورد و خود به زندان افکنده شد، چون ارتش کودتا کرده بود و او را سرنگون و راهی زندان نمود. حالا همین کشوری که زنی جانی را نوبل میدهند، طبق گزارش سازمان ملل، درین سال، یعنی ۲۰۲۳ به بزرگترین تولیدکنندهی تریاک در جهان تبدیل شد. منطقهی مرزی «مثلث طلایی» بین میانمار، لائوس و تایلند مدتهاست کانون تولید و مواد مخدر، بهویژه متآمفتامین و تریاک شده است. سال گذشته حدود ۷۹۰ تن تریاک در میانمار تولید شده است. کشت خشخاش در میانمار انگار خوششان آمده است. منطقهی اصلی کشت هم ایالت "شُان" است که ائتلاف گروههای مسلح اقلیتهای قومی، علیهی دولت حاکم، در آنجا فعال شدند. ایالت "شُان" یکچهارم مساحت میانمار است؛ پر از درهها و تپههای پوشیده از جنگل. لابد جون میده برای کشت خشخاش. توی عمرم بوتهی خشخاش را قبل از انقلاب در زمینی در اوسصحراپیش، دیده بودم. آن هم در جلوِ چشمان ما خردسالان آن دورهُ و دورُبَر، ژاندارمری آمده بود همه را کَندُ بُرد. دامنهی توحید.
چرا منگ درسِ کلاس بشیریه بودم؟!
گروه "گنجشک درنده" وابسته به اسرائیل گویا پمپبنزینهای سراسر ایران را مختل کرد؛ هجوم هکری. چند سال پیش، آغاز دههی هفتاد، وقتی پای درس استاد دکتر حسین بشیریه توی مبحث جامعهشناسی سیاسی در دانشگاه تهران گوش میسپردیم، یک واژه مرا پاک منگ میکرد؛ سایبرنتیک. موضوع اصلی این دانش بررسی «ماهیت کنترل در انسان، حیوان و ماشین» میباشد؛ آری کنترل. بعد که پیش آمدیم، شخصاً فهمیدم بشیریه درست جهان پیش رو را حدس میزد که نبرد اصلی آینده، سایبرنتیکی است، نه لزوماً فیزیکی و رودررو و تن به تن. من حتی تلفظ مفهوم سایبرنتیک برام سخت بود چه رسد به کارکرد مخفی آن. امنیت در لایههای هزارلا جاساز است. باید تمام زوایا مورد حساسیت باشد، حتی اگر ۱۰ سال، ۱۰ سال در کشور هیچ اتفاقی روی ندهد. مثلاً سوئیس، چقدر میگویند امن است و بیطرف، و شده کشوری برای بایگانی ایمنِ پولهای پولداران جهان. اما همین نظام -که گویا هرگز در آن مدعیاند جنگی رخ نخواهد داد- بالاترین رفتار امنیتی و نظامی از خود بروز میدهد و بودجهی خوبی برای مانور نظامی و ارتش و افزارآلات جنگی کنار میگذارد. بگذرم. اگر داخلی در اخلال سوخت دست ندارند، که بعید میدانم، لااقل این حوزهی بهشدت مرتبط با امنیت روانی جامعه، باید عین عنکبوتِ هشت چشم، دید و دیدبانی داده شود. دامنهی توحید.
برم کوتلتم را بخورم شکمم تا به غرغر نیفتاد!
واقعاً ازین خبر چیزی حالیم نشد
در سراج ۲۴ یک مروری داشتم. این عبارت توجهی مرا جلب کرد. بدون تصرف و دخل، نقلش این است:
«چهارمین رویداد بزرگ ملی سواد فضای مجازی با رویکرد خبر جعلی در عصر پسا حقیقت به همت سازمان فضای مجازی سراج برگزار شده و طی آن مفاهیم و آموزه های این عرصه توسط اساتید برجسته کشور مطرح شده و شرکت کنندگان در برنامه های متنوع و پویش های مختلف آن حضور فعال خواهند داشت.»
من که واقعاً ازین خبر چیزی حالیم نشد. برم پیِ کارم. گویا این جور فضاها سواد خاص میخواد. «عصر پساحقیقت»؟؟؟ چه عبارات سخت! آن هم از سوی مؤسسهی سراج. یک آقای سراج داشتیم تهران که اهل تحلیل روز بود؛ این سراج را ولی خبر ندارم که «پساحقیقت»! بلد استُ شناساندن خبرِ جعل.
دعای مؤمن چه میشود؟!
خوب معلوم است که چه میشود. امام سجّاد -علیه السلام- تکلیف مؤمنین را معلوم کرده است. فرموده است: مؤمن از دعای خود یکی از این سه نتیجه را میگیرد:
یا برایش ذخیره میشود،
یا در دنیا برآورده میشود،
و یا بلایی که میخواست به او برسد، از او دور میشود.
دامنهی توحید
حجتالاسلام شیخ محسن قرائتی به نقل «ادیان نیوز» میان دانشجویان رفتُ حرفهای گلهآمیزی گفت. جا دارد به این گفتههای آقای قرائتی یک دقتهای صورت گیرد. مثل این حرفهایش:
«بزرگترین محل تجمع اسلامشناسها در جهان، قم است؛ بچههای قم باید بهترین بچهها باشند، حال باید دید بچههای قم چطور تربیتشدهاند، اگر خوب بودند که الحمدالله. اما اگر خوب نبودند یعنی حوزه کمکاری کرده است. او نیز گفت بیشترین کتاب طهارت را در حوزه نجف نوشتهاند ولی کثیفترین کوچهها، کوچههای نجف است! ... دهها هزار فاضل حوزوی در قم هستند و دهها هزار دانشآموز دبیرستانی هم در قم هستند، عملاً رابطهای بین طلاب و دانشآموزان نیست، منتظر دعوت نمانید... ما آمدیم امتحان خبرگان بدهیم گفتند شما راجع به گوشت فلان پرنده یک رساله بنویس! گفتم نه من این گوشت رو خوردم نه بابام، نه الان مشکل مملکت این گوشت هست!»
نهضت بالای نهضت!!!
خبرنگار خانم "فرزانه احمدیمنش" از آقای مجید سلطانی -مدیرعامل شرکت مخابرات ایران- گزارش کرد که او گفت: "ما نهضت توسعهی فیبر نوری را در مخابرات دنبال میکنیم و اکنون به دنبال نهضت توسعهی اقتصاد دیجیتال در مخابرات هستیم."
من تا یادم است ذهنم انباشت شد از انواع نهضت: نهضت آزادیبخش الجزایر. نهضت آزادیبخش فلسطیین. نهضت آزادیبخش میندانائو فیلیپین. نهضت جنگل میرزا کوچک خان. نهضت ملی نفت. نهضت اسلامی مرحوم امام خمینی. حزب نهضت آزادی مرحوم مهدی بازرگان. نهضت سوادآموزی. نهضت مسکن. حالا هم نهضت مخابرات!!! ماندم که دیری نمیپاید خواهیم شنید نهضت لبو. نهضت جغور بغور. جَغور بَغور. نهضت چنگال (=جغندر) و شاید نهضت حمامسابی راه بیفتد. آخه لفظ نهضت برای خودش مقدس است و آرمان عقیدتی پشت و پَسش خوابیده. نمیدانم چرا هر که سر از بالین بر میدارد برای کار خود ازین لغت دهن پرکن استفاده میکند (=بخوانید سوء استفاده) راستی نهضت در لغت، به معنای حرکت، انقلاب، جنبش و خیزش است.
تراکنش تا این حد از یک فرد؟!
من در خبرگزاری اقتصادی ایران ۲ دی ۱۴۰۲ از قول آقای کامران منصور (مدیرکل مبارزه با فرار مالیاتی و وصول و اجرای ویژه شهر و استان تهران) خواندم تعدادی اشخاص حقیقی در یک صندوق قرضالحسنه "..." (به دلیل عدم اتصال به بانک مرکزی که "محملی برای اختفای فعالیتهای اقتصادی فراریان مالیاتی" تبدیل شده است) تراکنش پولی انجام میدهند. درین راستا بیش از ۱۹ هزار نفر فاقد پروندهی مالیاتی شناسایی شدند. فقط در تراکنش مبلغی بیش از ۴۷۰ هزار میلیارد ریال شناسایی شده است. تراکنش تا این حد از یک فرد؟! اینجا جمهوری اسلامی ایران است، یعنی باید گلوی این جور افراد لقمهی حرام راحت الحلقوم نباشد، نه بر عکس. بگذرم. دامنهی توحید.
کمی برای معرفی و شناخت رضا سراج
حدس میزدم آقای علی اکبر احمدیان رئیس شورای عالی امنیت ملی و رئیس سابق ستاد مشترک سپاه که حجتالاسلام سید ابراهیم رئیسی با برکناری آقای علی شمخانی به این پست منصوب شد، آقای «رضا سراج» (=علوی) رئیس اسبق سازمان بسیج دانشجویی سپاه را در آن نهاد امنیتی، جای دهد. و جای داد؛ به عنوان «سخنگو و معاون ارتباطات دبیرخانهی شورای عالی امنیت ملی».
آقای رضا سراج را میشناسم. سپاهی، دارای صبغه و سابقهی اطلاعات و امنیت، تحلیلگر، مطلع، از شاخصهای پنهان جناح راست، از نظر اخلاقی فردی فروتن و از نظر دانش سیاسی، سطح بالا و چیرهدست. به لحاظ جناحی، تقریباً شخصی جانبدار جدی منظر حاکمیتی. از سخنرانهای ثابت محافل محرمانه و بلوکبندیشده، چهرهای مذهبیتمام و آرام و درونگرا. او مدتی هم در دههی ۹۰ رئیس دانشکدهی «اطلاعات و امنیت» بود. درین فاز دارای تئوریهایی هم هست... . بگذرم. حضورش در این پست مهم جدید، به تحلیل من، ۱. میزی برای پرش به سطح بالاتر در نظام است. ۲. نظارت مؤثرتر امنیتی بر محیط آن نهاد که مُشرف بر سیاست در ایران میباشد. دامنهی توحید.
چشم باز کند یا ببندد!
حجتالاسلام سیدهاشم حسینی بوشهری رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت : «اگر روحانیت چشم خود را ببندد، دشمن از همه سو هجمه وارد میکند و یکی از این هجمهها جدا کردن روحانیت از بدنه جامعه است.»
آقای بوشهری! این چه حرفی هست که میزنی؟! روحانیت چشم را باز هم کند، باز دشمن هجمه میکند. همچنین بدنهی جامعه، موقعی از روحانیت جدا نمیشود که روحانیت عین مستضعفین زندگی کند. برخی از روحانیون، زندگی باشکوهی برای خود درست کردند و پلّهها از طبقهی مستضعفین فاصلهی زیستی و درآمدی و طبقاتی گرفتهاند. این کارِ اشرافیگری و دنیویشدنِ برخی از روحانیون، سایر همسِلکان خود را صدمه میزند و زده و کارایی آنان را کم کرده است. بگذرم. دامنهی توحید.
دولتِ دستوری، خا باش!!!
حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی امروز (۹ / ۱۰ / ۱۴۰۲) یا دیروز گویا در قم گفت "اندیشهی آیتالله مصباح در همه جا از جمله مراکز فکری و فرهنگی مورد استفاده قرار گیرد." کارَت را بکن آقای رئیسی. دولتِ دستوری، خا باش!!! ولی حق نداری در سطح اندیشه و برای اندیشه دستور صادر کنی. نه اندیشمند هستی و نه ریاستجمهور مملکت از چنین حقی برخودار است که فکرِ کسی را دستوریزه!!! کند. مرحوم مصباح که سهل است، حتی استاد مطهری آن متفکر بیمانند را هم، انقلاب قادر نبود بر هیچ مرکزی دستوریزه کند. جاهایی هم که کردند نتیجه نگرفتند. اگر خیلی بی کار شدی که وقت مفت و ارزان پیدا میکنی که برای اندیشه هم دستور!!! صادر کنی، به خودت یک نهیبِ بیدارباش بزن که یک سال و نیم دیگر مانده که آنهمه ورق کپی برنامهی شویِ انتخاباتی خودت را پیاده!!! کنی. چگونه جرئت کردی برای اندیشمندان دستور صادر کنی که از مرحوم مصباح استفاده کنند!! مگر مصباح از کسی استفاده میکرد! که حالا کار به ادای قرض رسیده باشد! کسی که هیچ کس را قبول نداشته باشد، نمیتواند برای "همهجا" و همهکس قابل بهره باشد. یاد بگیر رئیسی اندیشه و فکر، دستورپذیر نیست. دامنهی توحید.
اگر دختر نباید درس بخواند... !!!
گویا هستند هنوز هم فرقهها و نِحَل که قائل شده و میشوند درسخواندن دختران خلاف شرع است و مانع از تحصیل علم آناناند. گیریم چنین فِرَقی یا افرادی یا قوم و قبیلهای یا حتی کشورهایی، مثلاً حق دارند چنین کنند و قصدشان هم ایجاد پاکی در محیط عمومی و مصونیت جامعه از اختلاص و زشتی است، اما اینان نیاز جامعهی زنان را به متخصصین زن چگونه پاسخ میدهند؟! اگر دختر درس نخواند، پس مثلاً پزشکی امور بانوان بهویژه رشتههای مرتبط با حریم عفت زن را چگونه حل میکنند؟! آنجا زن، به پزشک مرد مراجعه کند؟! این که بدتر است. جمهوری اسلامی ایران به مدد امام خمینی ره و فقیهان روشنضمیر یکی از کارهای زیبایش حل این قضیه بود. اینک شاید بیش از ۵۰ در ۱۰۰ رشتههای مهم دانشگاهی را، دانشجویان باهوش دختر تصاحب کردهاند و درین رابطه استعداد خود را هم بهخوبی و عجیب به رخ کشیدهاند. اگر دختر نباید درس بخواند! پس مشاغل خاص زنان را چه کسانی عهدهدار شوند؟ مردان؟! این که نقض غرَضش فاحش است. فکر ناقص از تیر دشمن اهریمن، بیشتر صدمه به دین میزند. ۱۹ دی ۱۴۰۲. دامنهی توحید.
نه؛ نه، اصلاً هم به این تیتر "تارومارِ تکفیریها" در تمجید از وزارت اطلاعات صحّه نمیگذارم. حُفرههای اطلاعاتی در کرمان رخ داده بود. این رخنه با سر و هم بندیِ کلمات در این اطلاعیهی سوم واجا (=وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران) درین روزنامهی "کیمیای وطن" چاپ (۳۰ دی ۱۴۰۲) پوشش نمیخورَد و اصلاً با این شیوهی اغراقی و غلط، چهلتیکهای دوخته نمیشود که بتوانند زیرش خود را گرم گیرند. بگذرم. اگر چیزی درین روزنامه درست چینش شده باشد همان گوسفند است که در اصفهان، خیلیخوب پَروار (=چاق و چلّه میشوند) به خورد پولداران میروند. مستضعفین (=بخوانید: به ضعیفی کشیدهشدگان) هرگز به این دام پرواری با این بیپولی پرّی به تن نمیتَنند. بازم بگذرم. دامنهی توحید.
به جای زندان چرا خبرگان؟!!!
آقای شیخ حسن روحانی جایش در زندان است، نه خبرگان. فردی که لباس روحانیت را به تن کرده باشد نمیتواند همزمان هم قبلهی آمالش اروپا و آمریکا باشد و هم در کِسوت عمامه و عبا و قبا. تیپ فکری مانند دو حجت الاسلام سیدمحمد خاتمی و حسن روحانی به جای این که قال الباقر ع و قال الصادق ع کنند در موقعیت قدرت مجریه وِرّاج غرب شده بودند. نمیگویم زیست نداشته باشند؛ نه، زیست این دو، دیربازیست که ژشت است. پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲ دامنهی توحید.
هفت لایهی خودت را میشناسی!!!
فرض خودمان را در آزمایشگاه انسانشناسی تشریح کنیم فکر میکنید چند لایه هستیم؟ معمولاً میگویند ۷ لایه. حالا چی هست این هفت تا؟ اینا:
طبع
نفس
قلب
روح
سرّ
خفی
أخفاء
طبع که با مزاج مرتبط است.
نفس که با میل رابطه دارد.
قلب که همسایهی دیوار به دیوار عشق و محبت است.
روح هم با اُنس رفیق است.
سِرّ هم که میدانید بر وصال چشم دوخته است.
خفی و أخفا که نامش داد میزند، پیچیدگی دارد. بازکردنش وقت میبرَد در صحن. ولی بدانیم دو لایهی شگفتانگیز وجود انسان است. دامنهی توحید.
معلم + روحانی + روانکاو
داد، آزاد، شاد
رباعی ۳۷ رودکی تکاندهنده است؛ دستکم برای من. اول پردهبرداری رباعی، سپس نکتهپردازی رباعی:
با داده قناعت کن و با داد بزی
در بند تکلُّف مَشو، آزاد بزی
در بِه ز خودی نظر مکن، غصّه مخور
در کم ز خودی نظر کن و شاد بزی
نکتهپردازی رباعی:
من این طور میفهمم این شعر را. برداشت آزاد میکنم:
مصرع ۱ : آنچه خدا به تو داده و بخشیده طبع قناعت بگیر و با داد یعنی عدالت زیست کن و به حضرت دادگر اعتماد و اعتقاد کن.
مصرع ۲ : خودت را اسیر سختیها (در این جا یعنی تشریفات و تظاهر) نکن و آزادانه زندگی کن.
مصرع ۳ : وقتی روز و روزگارت بِه و درخشان است دریغ مَورز و از خودیها صرفنظر نکن، کمک کن. غصهی مال و منالت را نخور که اگر مدد برسانی، کم میشود. نه؛ چنین نیست. به قول قرآن لَن تَنالوا البِرَّ حتّی تُنفِقوا مِمَّا تُحِبّون.
مصرع ۴ : اگر کمبود پیدا کردی از غم خود صرفنظر کن، شادمان باش و خدا را بخواه که گشایش افکند در کارت.
پیوست:
برگردان فارسی آیهی ۹۲ آل عمران در داخل متن بالا:
«هرگز به نیکی نمیرسید تا زمانی که از آنچه دوست میدارید انفاق کنید»
عکس از وبلاگ «دستوار»
شب مدرسه فکرت
در پناه عترت
به قلم دامنهی توحید
در آستانهی غمبارترین شب خاندان اهلبیت .سلام الله علیهم. قرار داریم؛ شبی که امام واجبالحُرمه حضرت موسی بن جعفر .علیهما السلام. مولا و باب حوائج امام کاظم را سالیان سال در کُنج تاریکی زندان نَمور به دور از هر نور نگه داشتند بر بدن پاکش جفا کردند. زندانبانی بسیار بیادب بر او گماردند که بر امام عزیز و عظیمالشأنمان، سخت گیرد؛ سندی بن شاهک؛ آن چهرهی کریه تاریخ. فردی جلّاد و فاقد تمام آنچه یک انسان باید حداقلی از آن داشته باشد.
امام کاظم را چرا این نام خواندند! بیجهت که نبود. آنقدر کظم غیض میکردند و آنچنان خودنگهدار در برابر بدیهای انسانهای بیتقوا بودند که این صفت مختص آن امام مُفترضالطاعه شد. امامی که همواره انسان را فرا میخواند که عقل نیمی از زندگی است. نیز توصیه مینمود هان! هر کسی را فقر و نداری حیرانش کند، غنا و توانگرى سرمستش مىسازد. منبع.
میخواهم درِ یک انتقاد را هم بگشایم. به ساحت مقدس آن امام هُمام که عشق عظیم پیروان را به خود جلب کرده است، خودِ شیعیان هم ستم میکنند. هر جا بُقعهای میبینند، گنبدی، امامزادهای، وقتی در شجرهی آن در میمانند، فوراً از عجز، انتساب آن را به امام کاظم متصل میکنند میگویند این امامزاده فرزند امام کاظم است! آنقدر هم زیاد امامزاده و اولاد نسبت دادند به آن حضرت، که انگار آن امام، ۱۴ سال در زندان دُژم نبودند. این ظلم به امام است و حتی اهانت به آن مقام. روح امام کاظم امشب در دل ما زنده شود تا قلب ما که سرشار عشق و انباشت حوائج است به حزن این شب، به آرامش و رفع حاجت برسد. تسلیت.
هیئت مُصلحین
مرحوم آیت الله العظمی بروجردی برای اصلاح حوزهی علمیه «هیئت مُصلحین» تشکیل داده، اعضای آن را خودِ آن مرجع نصب کرده بود تا مأمور اصلاح حوزه شوند. اهل دانش اگر خود خواستند، خود بیابند اعضای آن هیئت مُصلحین مهم را. برای اطلاعات بیشتر ر. ک : ص ۴۷ دایره المعارف مصور جعفر شیرعلی نیا. دامنه ۲۹ تیر ۱۴۰۳ .
و
محمدرضا احمدی