مبانی فکری قاسم سلیمانی (۲)
به قلم دامنه: به نام خدا. مبانی فکری سلیمانی (۲) . شهید حاج قاسم سلیمانی به این یقین داشت که دین بر سراسر اعضای دینداران حکومت میکند، ازینرو، دین برای سلیمانی نه فقط پاسبانی است که انسان را از کارهای نکوهیده باز میدارد، بلکه «آموزگار و مربّی هم هست که فضائل و کمالات» به او یاد میدهد. آن بزرگشهید میدانست که طبق دستور اسلام، باید هدف اصلی را «اخلاق» قرار داد و خود را بر معیار آن ساخت. زیرا پیامبر اسلام (ص) خود، فلسفهی برانگیختهشدنش را کاملکردن پسندیدگیها و نیکیها اعلام کردند: «اِنَّما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ» بهراستی من مبعوث گردیدم تا مکارم اخلاق را کامل کنم.
بزرگپاسدار انقلاب شهید سلیمانی مبنای فکریاش این بود که خود در سخنرانیاش (منبع) میگفت: «قرآن ما منابع مادر» است. او با این مبنا، در تمام امورش، خط را از قرآن میگرفت و با خودسازی به پیش میرفت. همین مبنا، موجب میشد او راه را گم نکند و در احوالات و دگرگونیهای پیدرپی روزگار، خود را نبازد و برازنده و بزرگمرد بماند.
«Qasem Soleimani»
وقتی مبانی فکری کسی اینگونه محکم و توحیدی و اخلاقی باشد، در فهم مکتب کم نمیآورَد. لذا سلیمانی یکی از مشخصههای اسلام ناب را «از بین بردنِ ترس و جهل» میشمارَد و خودش نیز درین راه، پیشتاز و نمونه میشود. نه ترسی داشت که گرفتار اِعوجاجات (=کجیهای) روزگار گردد و نه جهلی داشت که گریبانش را در بزنگاهها بگیرد و از مسیر و صراط، منحرفش گرداند.
سلیمانی یکی از تفکرات اساسیاش این بود که میگفت: «نیاز انسان به مربی» هرگز پایان نمیپذیرد. بدین دلیل بود که خود تا پایان عمر، خویشتن را هم با همدمی با علمای وارسته آرام مینمود، هم ارواح شهیدان را سرمایهی تهذیبش میساخت، هم با قبول سختترین مأموریتها خود را در آزمون دو جهاد سرنوشتساز قرار میداد؛ (مبارزه با نفس در درون، مقابله با متجاوزان در بیرون) و هم با بینش و نگرش عرفانی و معنوی، وجودش را پاکیزه و پارسا و پرواپیشه نگه میداشت.