مدرسه فکرت ۷۸
سلام استاد احمدی. هنوز هم آن غربستایان غَرّهاند و از کار نابخردانهیشان در برجام که به رسوایی آنان انجامید، دفاع میکنند. البته در تاریخ ثبت است که رهبری معظم به آنان هم فرصت مذاکره داد و هم صدها بار هشدار و تحذیر و نهیب و تذکر دادند. بگذرم.
میدان ارزش دانش ( ۳۲ )
به قلم دامنه: به نام خدا. متن کامل در لینک بالا در دامنه.
سلام استاد سید عمادی. مهم و مفید ترسیم کردهاید. امید است قبساتی که بر قلب موسای کلیم ع نور و بینش افکند، بر دل ماها هم ذرهای زبانه کشد و راه را در مرام و پویهی الهی بپیماییم. درود بیپایان آقا.
به مناسبت میلاد امام رضا ع :
سلام جناب آقای قربانی. روزتان به خیر و خوبی.
لَا تَقْفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ إِنَّ السَّمعَ والبَصَرَ والفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنهُ مَسئُولًا.
و (ای انسان) هرگز آنچه را که بدان علم و اطمینان نداری دنبال مکن که چشم و گوش و دل همه مسئولند.
ایرانشناسی ( ۱۱ )
فلسفهی "حکمران عادل" نخستین بار در خطّهی ایران برخاست. و ایرانیها به مسائل مربوط به معنا و هدفِ زندگی سخت میبالند و با دو سنت پیچیده یکی باستان و دیگری اسلام درهمتنیدهاند.
میدان ارزش دانش ( ۳۳ )
صندوق توسعهی ملی؟ یا صندوق اعانه؟!
به نام خدا. سلام. صندوق توسعهی ملی که ارزها آنجا جمعآوری میشود، برای ایمنی منابع برای نسلهای آتی، است نه برای تأمین منافع آنی دولتهای قبلی و فعلی و آتی. واقعاً مسئولان دولتی به این صندوق چه نگاهی داشته و دارند؟! در متنی گزارشی که از قول دکتر ساسان شاهویسی، اقتصاددان، امروز صبح زود خواندهام که دولت ۱۱ و ۱۲ (حجتالاسلام حسن روحانی) «۶۱ درصد منابع صندوق توسعه ملی که سهم نسلهای آینده قلمداد میشود» را در ۸ سال ریاست خود «خرج هزینههای جاری کرده است.» اگر این نقل واقعیت داشته باشد و بعید است _با توجه به وضع تنبلی مُزمنِ آن دولت_ واقعیت نداشته باشد، چه فاجعهای مثل خیانت آن دولت به کسانی که در بورس سرمایه برده بودند، صورت گرفته است و ملت را هم به هیچ حساب کردهاند.
آنچه این اقتصاددان آمار داده است در دورهی ۴سالهی دوم دولت آقای حسن روحانی، صندوق توسعهی ملی «با کسری ۱۳ میلیارد دلاری» به دولت ۱۳ آقای رئیسی واگذار گردیده است. حال آنکه، آقای فرزین، مدیر اسبق صندوق توسعهی ملی، میگوید "او صندوق را با حدود ۵۴ میلیارد منابع، تحویل دولت روحانی" داده بود. بگذرم. خواستم فقط از یک نمونهی غلط یا خیانت و بیتدبیری یاد کرده باشم. چون چندان ازین فن و فنون سر در نمیآورم.
حالا نقل این است که حجتالاسلام سید ابراهیم رئیسی گویا گفته است «اجازه دادیم سهم ۴۰ درصدی قانونی صندوق توسعه، به صندوق ریخته شود تا صندوق توسعه ملی به اهدافش نزدیک شود». نمیدانم راست است و این اتفاق واقعاً افتاده است؟ یا نه؟ چون مدتی است حقیقتاً ملت به سخنان دستاندرکاران مملکت خود بسیار بیاعتماد گردیده است؛ زیرا از بس دروغ و فریب از کار آمده است. مثل اون یکی که گفته بود به هر ایرانی یک باغ ۱۰۰۰ متری میدهد! یا مثل اون یکی دیگر که گفته بود دیدید اینهمه ایرباس خریدیم از اروپا و بهزودی همه از راه میرسند! و یا آن یکی اسبق و آن دیگری ماسبق که هر یک گفته بودند:ما هزارها فروشگاه زنجیرهای زدهایم و مردم را به رفاه رساندهایم. و پس و پیرو او هم چندین و چند بار سخن رانده بود فقط، که ما مردمسالاری دینی را صادر میکنیم!
اقتصاددانان اما (البته تا جایی که من نظریهها و مواضع روزشان را دنبال میکنم) برین نظرند که نه فقط دولتها، حتی اتاق بازرگانیها هم، صندوق توسعهی ملی "به عنوان یک صندوق اعانه" و کمککار میبینند که هر جا بودجهی عمومی کم شد، از این جیب ملی، ارتزاق کنند.
آیا صندوق ملی توسعه به جایگاه و ساختار اصلی خود بازمیگردد؟! نمیدانم. چون دارم چند دهه میبینم «خودکامگی در تخصیص منابع» وجود دارد و هر رئیس دولتی خودمختارانه دستِ تصرف دراز میکند به این دَخل، که باید بسیار حسابشده کِشوی آن کشیده شود، چون مال تمام کشور است. نه مثل دخل یک مغازه و بقّالی بازوبسته شود و هر مشتری که آمد کشوی دخلش را وا کند و امور اصلی آن را وا گذارد.
دامنه / ۲۲ خرداد ۱۴۰۱
یک توضیح به آقاعیسی آهنگر بدهکارم
سلام
۱. من در ۱۲ خرداد ۱۴۰۱ در سلسلهنوشتار گذریام، ایرانشناسی ( ۱۰ ) را نوشتم: عین متن:
اسدالله علَم -رئیس وقت دانشگاه شیراز- در بخشنامهای در ۱ مهر ۱۳۴۸ ورود دختران باحجاب را به دانشگاه ممنوع کرده بود.
خانم فرح دیبا همسر مثلاً سوسیالیستِ آقای محمدرضاشاه لباس آخرین مُد پاریس را میپوشید.
۲. آقاعیسی آهنگر زیر ایرانشناسی ( ۱۰ ) بنده نوشتهاند:
«محض اطلاع شما عرض کنم که اکثر لباسهای فاخر ایشان که در سفرهای رسمی می پوشیدند ،لباسهای اصیل ایرانی است که زنان بلوچ ، کرمان و کردستان و ... درست میکردند. اخیراً هم یکی از همین لباسهای اصیل ایرانی(سوزن دوزی شده) که شهبانوی ایران به تن میکردند در اروپا به حراج گذاشته شده بود. صد البته بعضی از لباسهای ایشان خارجی هم بوده. فیلم بازی نمی کردند...»
۳. من پاسخ نوشتم: سلام جناب آقاعیسی. یک کشکولی لازم داری: دیروز آن دو شاه را «ابَرمرد» نامیدید، لابد امرو یادت رفت که فرح دیبا را «ابَرزن» بنامی. توی گینس هم به اسم خودتان ثبت کنید این دستآورد را. چون تاب کشکولی را داری، کشکولی آمدم.
۴. یک عضو دیگر بهاشتباه زیر پست کشکولی من «خانم صفیه گلزاری مادر ۹ شهید...» را مطرح کرد که من به ایشان از سرِ صداقت، متن زیر را متذکر شدم؛ زیرا من که در تعریف از فرح دیبا جملهای نگفته بودم لذا پست وی اشاره به متن آقاعیسی داشت: تذکر من به وی این بود:
سلام جناب.... چنین زنان پاکدامن که شهید و الگو در دامن پاکشان پرورش دادند، اسوهی بشریتاند. متن را اشتباهی برای من فرستادید، لابد خطابتان به آقاعیسی است که دربارهی فرح دیبا گفت. متشکرم که این مادر گرانقدر شهید را معرفی فرمودید. درود. من سال ۶۰ که جبههی مریوان بودم میگفتند دست کومله اسیر نشوید، آنها میخ میکوبند بر پیشانی اسیر. بگذرم.
۵. آنگاه آقاعیسی متنی دیگر نوشت خطاب به من و حتی مرا تحذیر کرد که «این کار را نکن داداش.» به شرح زیر:
«در مورد لباس فرح دیبا که شما مطرح کردید و من جواب شما را دادم. اینمطلب چه ربطی به مطالب علی آقا داره؟ اگر در مورد شهدا سخن میگیم ،حتما باید به یکسری فحش بدیم؟ این کار را نکن داداش.»
۶. من جواب نوشتم:
جناب آقاعیسی آهنگر سلام. فکر نکنم احدی ازین صحن از شما خواسته باشد به فرح دیبا به قول خودتان «فحش» دهید. بنده برایم خیلی هم جالب است که راحت و آزاد دیدگاه خود را بیان میکنید. این که عیب محسوب نمیشود. اما لابد منطقی میدانید این که میفرمایی آن دو شاه سلطنت پهلوی «ابرَمرد» بودند را، بنده نپذیرم. گمان نمیکنم بر جنابعالی سخت آید که گاه با شما دست به یک مباحثهی گذرا میزنم. این را هم اگر مایل نباشید، سعی میکنم وقت آن جناب را نگیرم. فکر نمیکردم گفتن یک گوشه از تاریخ آن هم علاقهی فرح دیبا به آخرین مدُ لباس پاریس، حرف سنگینی بر شما بوده باشد. جنابعالی هم میدانید در بیان تاریخ خوف و واهمه نباید کرد و صد البته وارونه. فرح میرفت که سلطنت را از آن خود کند، شاه به او حسد میکرد و حتی مشکوک بود. بگذرم و متشکرم.
۷. آقاعیسی در یک پستی دیگر خطاب به من نوشتند:
درود بر شما همیشه دنبال واقعیتهای تاریخ هستم .هیچ مصلحتی را برای تحریف تاریخ نمی پسندم. من اون نوشته را در جواب متن شما که برای علی آقا نوشته بودید و با زیرکی خاص خودتان، بحث تاریخی در مورد فرح دیبا را به شهید و مادر شهید گره زدید نوشتم. الان دیدم گویا اون متن را حذف کردید. چرا؟ بحث صادقانه در مورد تاریخ را دوست دارم و دوست دارم بیاموزم.
۸. من سکوت کردم. تا اینکه چند روز بعد آقاعیسی در یک پستی خطاب به یکی از اعضا مرا به «شلوغکاری» متهم کردند.
۹. من باز هم سکوت کردم. که دیدم باز دیروز در پستی دیگر این متن زیر را نوشتند:
«چندی پیش در مورد لباس فرح دیبا ،مدیر تحریفهای تاریخی محافظه کارانه ای داشت که من گفتم که خیلی از لباسهای فرح ،لباسهای اصیل ایرانی بوده(منجوق دوزی و سوزن دوزیهای بلوچستان و کرمان و کردستان بوده) . ولی ایشان این بحث را ناجوانمردانه با بحث مادران شهید که علی آقای غلامی فرستاده بود قاطی کرد و خودش را کنار کشید. اون متن خودشان را هم پاک کردند و علت حذف را از ایشان خواستم که دلیل حذف اون متن را ذکر نکردند... کسی که از شهیدان ،جنگ ،دین و مذهب ابزار می سازد برای اهداف خودش ، شرافتمندانه زندگی نمی کند...»
پایان جمعبندی
من سکوت را با دادن یک توضیح و پاسخ عوض کردم:
پاسخ و توضیح:
این بود شرح ماوقع که بر اساس حافظهام و بایگانی مدرسه جمعبندی کرده و نوشتم. حالا جناب آقاعیسی آهنگر سلام. من که انگیزهای جز مباحثه با شما نداشتم. نمیدانم چرا بدبینانه به من و متنهای من مینگرید؟ من البته بارها عرض کردم اگر در کسی گنجایش نبینم با وی وارد مباحثه نمیشوم زیرا نه بهره دارد و نه بهبود میبخشد. لابد در شما گنجایش دیدم که بارها وارد مباحثه شدهام. فکر نکنم شاکلهی شما این باشد که در الفاظ، آن را فرو میکاهید. بنده شما را اندازهای بزرگتر ازین رفتارت در جستوجو بودم و همواره در هر دیداری دور یا نزدیک اوج علاقه و احترامم را تقدیمت میکردم. نقد به افکار هم که جزو علائم رشد و بالغبودن اندیشه است. دوست محترم من این ادبیات چیست که به من نسبت میدهید؟!:
«ناجوانمردانه»،
«این کار را نکن داداش»
«شلوغکاری»
«با زیرکی خاص... گره زد»
«شرافتمندانه زندگی نمی کند».
هیچ میدانی بر سر چه مسئلهای و یا بر تعصب روی چه فردی از تاریخ، اینهمه به این همبحث خودت حواله میکنید؟! من بر خلاف شما هرگز شما را به چنین واژگانی نمیآلایم و بر شما درود میفرستم و باز نیز بجث پیش بیاید در مباحثه با شما وارد میشوم، زیرا ظرفیت در جنابعالی سراغ دارم. از آنجا که چند بار این مسئله و ظنّ خودت را، روی میز صحن کشیدید، بر خودم لازم دانستم وارد شوم؛ زیرا شاید حمل بر بیاعتنایی میشد و تصور میکردید دارم بیمحلی میکنم، نه، دور باد. لذا اگر به این چند متن مرتبط با بنده، که ذهن شما را اشغال کرده بود، نمیپرداختم ممکن بود خیال کنید بنده دارم بهعمد از قضیه در میروم. نه، نه جناب عیسی. امید است کسی به بنده بدبین نباشد، بدبینی در سایر ساحت فرد، ریشه میدوانَد و وی را در خلوت خود، در معرض ستیزهی ذهنی میکشانَد و آسیب بدی به اعصابش میزند. غرَض من فقط توضیح بود و بس.
سلام جناب استاد محترم آقای مرآت
استقلال رأی شما درین متن آشکار و موجب تحسین بنده است. دیرزمانی بر ملت گذشته که خطیبان جمعه، از روی ورقهای که برای شان ارسال میکنند، متمرکز میشوند، دست به توجیه و یا بزک میشوند. من به این گونه مناسک نه عبادی میگویم و نه سیاسی؛ یک تکرار و کار صوری و به دور از حکمت واقعی برگزاری نماز جمعه است. جناب حجتالاسلام سید احمد خاتمی، وقتی روزگاری صرف میکرد، ردیف اول درس مرحوم منتظری مینشست و اینک هم در سخنان، فقط فریاد میکشد و صدایش را بلند میکند که در حقیقت فاقد محتوا و اثرگذاریهاست.
سلام جناب آقای قربانی. عصر متصل به غروبتان به خیر و خوشی. رأی شما به «نهاد فرهنگی» اعلان کردن مدرسه فکرت، برای بنده نوید بلندی است که درِ نومیدی و یأسافکنی را میبندد. بنده ساحت شما را بری از بُهتانی میدانم که در کمال وقاحت به شما نسبت داده شد. ربط میان من و شما بر پایهی فکر و اندیشه و در عین حال ارادت راسخ است. و نیز من هم از گفتوشنید با شما حظ میبرم. تشکر. بچین؛ گل باغ حیاط خانهی سرخرود شما که زیباتر است.
سلام جناب ... . شبتان به خیر. ۱. صبح عرض کردم به جناب قربانی که قضیه ربطی به شاه ندارد. بحث شاه هم، توی این چهار و اندی سالی تأسیس مدرسه فکرت آنقدرها شده است و هنوزم هم میشود. ۲. بله برای من هم فرقی ندارد، چه افراد آن رژیم و چه چهرههای این نظام، هر کس زندگی اشرافی پیشه کرده باشد، قابل سرزنش است. ۳. متشکرم از اظهار نظرتان و اتفاقاً خوشحالم که موضوع را با مواضع و تفسیرهایت روشن میکنید. من هم مثل شما ازین جور رفتارها بیزاری میجویم.
قم که شده است؛ بیش از سی سال. چه؟ این که آبِ خوردنی با آب مصرفی دیگر (حمام، ظرفشویی، حیاط) لولهکشیاش جداگانه است. ما برای آبِ خوردن (که میان مردم ایران لفظِ عربی آن رایج است: آبِ شُرب) کارتِ هوشمند سالانه میخریم و از سرِ خیابانها که در هر چند کیلومتر نصب است، در دو میزان ده لیتر یا بیست لیتر میگیریم. عکسی هم همین امروز انداختم از لحظهای است که رفتم آب گرفتم. یاد قناتپِشون دارابکلا به خیر.
این آب لولهی دوم قم، مشهور است به که آب خلخالی، چون طرح بود زمانی که نمایندهی قم بود که از روستاهای اطراف بخش غربی پر آب قم وارد شهر قم کرده بود.
پس شایستهکاری دیگر این است حقیقتاً آب شیر خانه و اداره و جاهای عمومی و خصوصی که در مسافرت به آن دست مییابیم بیجهت هدر ندهیم. در اسلام با سه لیتر آب حتی کمتر میشود غسل کامل و صحیح کرد. نه به حد سه چهار پنج حوض! تازه بازم شک میکند کَشبِن را آب بند گرفت؟! یا نه! وسواس پشت وسواس.
نکته : به کتاب خو بگیریم و بر خواندنیهای خود کتاب را در صدر جایی دهیم.
آغاز خرید نان با کارت در قم با دستگاه جدید ( ۲۲ خرداد ۱۴۰۱ ) امید است از غارتِ آرد و حیف و میل نان ممانعت و یا دستکم بهشدت کم شود. بنده دیروز اولین خریدم را با خرید هشت قرص نان بربری در نزدیکترین نانوایی واقع شهرک شهید سید حسن مدرس و مهدی شهید زینالدین، انجام دادم. خوبی این دستگاه بیسیم، علاوه بر کنترل آرد و میزان پخت نان و بریدن دست واسطههای ناپاک، این است که مثل کارتخوانهای قبلی نیاز به درج رقم پول ندارد و به همین دلیل کسی بهاشتباه رقمهای اشتباهی وارد نمیکند و برای دستگاه قیمت نان تعریفشده، هست و ثابت. زیاد پیش آمده که طرف رفت چهار تا نان گرفت ولی به جای ۴هزار تومان، زده ۴۰هزار تومان. بگذرم.
حتی پس از عمومیت یافتن در سراسر کشور، اگر سایر کارها و گزینههای کنترلی و سهمیهای که روی این کارت صورت خواهند داد، پیاده شود، باز نیز جای اطمینان میگذارد که شاید دیگر کسی نان را پیش اُردک و گاو و اسب نگذارد و کیسههای آرد سهمیهی مردم هم، سر از جاهای دیگر و آن سوی مرزها در نمیآورَد. البته اگر کنترل شود و دستِ آلودهی سوداگر، زین کالای راهبردی غذای دیرین مردم کوتاه گردد. چنین باد. عکس هم انداختم. دامنه
و
یک میانبحث میان دکتر عارفزاده و دامنه:
دکتر عارفزاده: درود بشما جناب دبیر. دو مفهوم وجود دارد که براحتی مشتبه میشوند و از اینراه کلاههای گشادی بر سر مردم رفته است. یک: رفتارهای مذهبی. دو : ایمان و باورهای معنوی و اخلاقی. شماره یک مثل لباس مذهبی، محاسن بلند، پیشانی داغ مهری، اظهارات مذهبی، تسبیح به دست گرفتن، شرکت در مراسم مذهبی و عبادات، بلند خواندن نماز، دعوت دیگران به رفتارهای مذهبی. باید دقت نمود این رفتارها لزوما نشانه ایمان نیست و موارد زیادی وجود دارد که ناشی از دورویی و سودجویی میباشد. باید تلاش شود تا مردم را هرچه بیشتر برای تفکیک رفتار مذهبی و تدین خالصانه و ایمان به اخلاقیات آگاه نمود.
دامنه: سلام جناب دکتر عارفزاه. وقتتان به خیر. در پستی مدخلی مهم باز کردهاید. با اجازه خواستم کمی دربارهی این مسئلهی مهم جوامع سخن کوتاه بگویم: درست، اما سخت. چون آگاهاید که کندنِ فکر و باور فردفرد افراد با هر ایده و مرام _سنت یا مدرن_ و نشاندنِ فکر و باور دگر، کاری به منتهای درجه باریکبینانه است. علت روشن است؛ گذاشتنِ فکری سنگینتر بر روی فکر سبکسرانه است و سادهلوحانه و آمیخته به خرافه و بافته، که نه فقط آن را بزرگ میدارد، بلکه بدان خو هم گرفته است و دست به ترک هم نمیزند. آیا حقیقتاً چنین فردی، آسان بَرندهی بار سنگینِ فکر نو به مقصد و نهایت است؟ یعنی مدارجی از اخلاق و فضیلت و معنویت که دیانت در طول تاریخ آن را بر روح و جان بشریت دمیده است و چه بسا سایر دانشمندان فضلیتگرا هم این مسیر را آبیاری کردند و میکنند و نیز تجربیات افراد پارسا و شرافتمند هم، نقشی بارز و دگرگونساز در آن ایفا کرده و میکند. سُنن، دیرپا هستند، پس تغییر و دگرگونی معنوی و ارتقایی آن، به نظرم دیرپاترند و دیرپذیریتر. باید مثل شکوفایی غُنچهها دورهی آن طبیعی طی شود تا از بوته بیرون زند. سخنم را تکرار میکنم کاری که شما پیش گذاشتهاید درست، اما سخت است. زیرا فکر سنگینتری را میخواهد بر مغز و قلب فرد بگذارد که شاید قادر نباشد آن را بکشد و یا از آن باور نادرستِ خود دست بکشد. فرقی ندارد، این باورها هم در سنتیاند و در هم در مدرنها. تازه از کجا معلوم وقتی باور مذهبی و معنوی کسی را ستاندهایم، آنچه بر جای نشاندهایم درست باشد و چند وقت بعد خود هم بدان پشت کنیم؟ این است که گفتم عبوری دشوار است. اما واجب و در خور اهمیت. تشکر و پوزش از ورودم به مدخلی که باز فرمودهاید. درود.
میدان ارزش دانش ( ۳۴ )
به نام خدا. سلام. علاوه بر اینکه مرکز وکلا با بیانیهای که همان روزها صادر و روشن ساخته بود «افرادی که دست اندرکار این موضوع بودند را به پای میز محاکمه خواهیم کشاند و از قوه قضائیه هم تقاضا داریم به احسن وجه و با شدت این افراد را تعقیب، محاکمه و محکوم نماید تا دیگر کسی به فکر توهین به ائمه اطهار خاصه علی بن موسیالرضا (ع) که ولی نعمت ما هستند نباشد.» اینک عبدلیانپور رئیس این مرکز گفت: "وکلای بسیجی و متعهد در یک حرکت هماهنگ شکوائیهای تنظیم و در محکمهی قضایی طرح دعوی کردند." بخشی از متن شکوائیه خطاب به دادگاه کیفری ۲ تهران: "به عنوان نمایندگان قانونی مرکز وکلا، کارشناسان رسمی و مشاوران خانواده قوه قضائیه با تدقیق در مفاد نمایندگی به شرح پیوست و با لحاظ اقدامات صورت گرفته به شرح مرقوم در فیلم عنکبوت مقدس به استحضار عالیقدر میرساند: همانگونه که مستحضر هستید افرادی با هویت مورد توصیف در فوق، تحت عنوان مشتکی عنهم با تهیه سناریوی غیراخلاقی و کتابت قصد مبتذل خود در ملأعام و تهیه فیلم به عنوان عنکبوت مقدس ( Spider Holy) که فیالواقع فیلمی در ژانر درام دلهرهآور و جنایت واقعی با نویسندگی علی عباسی و افشین کامران بهرامی و کارگردانی علی عباسی (محصول سال ۲۰۲۲) و ایجاد فضاسازی در فیلم در محتواهای غیرانسانی و غیراخلاقی و بدون رعایت شأن و آنچه منزلت اجتماعی و انسانی ادیان مختلف و مورد حمایت حقوق عامه است، مبادرت به توهین به مقدسات و تلاش برای از بین بردن ارزشهای معنوی و توهین به ساحت مقدس امام همام (امام رضا علیهالسلام) نموده که بذل عنایت دادگاه محترم به فحوای مکتوبات در باب نویسندگی در فیلم مورد توصیف و اقدامات صورت گرفته از سوی ایشان در تهیه فیلم و انتشار آن و پافشاری بر اقدامات خود به عنوان اقدام مثمر و بحق و النهایه ایجاد دغدغه ذهنی برای جامعه مسلمانان با شرایط حادث اکنون، مورد استدعاست. با عنایت به مراتب فوق و ... درخواست صدور دستور مبنی بر رسیدگی عاجل، جهت تهیه و ضبط دلایل مورد نظر و عنداللزوم استماع شهادت شهود و بررسی میدانی فیلم مورد اشاره و النهایه صدور حکم مبنی بر محکومیت ایشان به اتهام سابُّ النَّبی و توهین به مقدسات و تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب با تدقیق در شرایط مورد توصیف، مورد استدعاست.»منبع
شرح و نکتهی دامنه: آزادی آنگونه که بنده از دیانت و نیز از دانشمندان ایران و جهان فهمیدهام این نیست که به جای نقد منطقی و علمی اعتقادات مذهبی دیگران و ارائهی منطق قویتر و پذیرفتنیتر، از طریقِ تشکیلات مشکوک و وابسته به کمک مالی معاندین ضد ایرانی و ضد دینی بیرونی و همراهی هوراکشندگان همیشگی داخلی، به بیهمانندترین ساحت عشق و باور مردم ایران در ارادت و پیروی از امام رئوف رضا ع جسارت، اهانت و بیپروایی کنید. حتی فرانسوا ولتر عصر روشنگری هم چنین افرادی را فراخوانده که " اگر میخواهید انسان شایستهای شوید، از هوای نفس بکاهید." اما اینان و حامیان، تمایلات نفسانی خود را حتی حاضرند غلبه دهند بر عقیدهی پاکیزهی مردمی که ساعت به ساعت در تمام سال، برای عرض ادب و ارادت به امام رضا ع و پیمان برای پیروی، پای حرم پروانهوار به عشق توحید و نبوت و امامت و معاد و عدل میچرخند، و راحت جسارت کنند. چرا باید آزادی را خرج اهانت به دین و اعتقادات مردم کرد؟! زیرا خالیکردن انسان از عقیدهی دینی، وی را سُست و آسیبپذیر میکند و ملت یک مملکت را آسانتر از میدان عزت به چالهی ذلت میکشاند و اینان قصد حمله به عقیدهی مردم را کرده بودند که به یُمن برکاتِ ایمان و عشق راسخ رضوی ملت ایران (با هر نوع دین و آیین و مرام) تیرشان از همان چلهی کمان، کمانه کرد و خودشان را مفتضحانه از پای درآوُرد. درود ابدی به این باور ملت ایران که پای عقیدهاش حتی از هدیهی جان به ساحت رضوی دریغ نمیورزد و عاقلانه و عاشقانه از حریم باورهای پاک خودش دفاع منطقی میکند. و در برابر اهانت و قساوت زبانی آنان، بردبارانه بر زبانهی آتش بُلهوسانهی آنان آب بَرد میپاشاند.
دامنه / ۲۳ خرداد ۱۴۰۱
مِلجه کوتی دارابکلا. عکاس: مهدی ملایی
جامخانهراه دارابکلا
ارسالی: عیسی آهنگر دارابی (بالامحله قنبر)
غروب آفتاب دارابکلا، از زاویهی ارتفاع لِشدله
( ۲۲ خرداد ۱۴۰۱ ) عکاس: حمیدرضا عباسیان
متشکرم جناب آقای مرآت
یقهی فساد و مفسد؟ یا یقهی جمهوری اسلامی؟!
به نام خدا. سلام. ساشا (محمدجواد) سبحانی پسر آقای احمد سبحانی «سفیر و مدیرنمونهی کشوری» در عصر صدارت حجتالاسلام سید محمد خاتمی بر دولت ایران، در خانهی "پنت هاوس" خود در خیابان فرشته در شمال تهران «پارتی شبانه» برگزار میکند. کیا دعوتاند؟ به نقل از اعترافاتش اینا: "برخی از بازیگران و سوپراستارهای سینما، فوتبالیست و افراد مشهور." کی؟ بامداد ۱۸ فروردین سال ۹۱ که به قتل جنجالی منجر میشود. او از آن زمان مخفیانه به ترکیه رفت و از آنجا به اروپا و بعد به کانادا. اما به هرحال وقتی فهمید خانوادهاش یک میلیارد تومان به خانوادهی مقتول داد و رضایت گرفت، به ایران برگشت و اما در دام پلیس افتاد. اینک به در بررسیهای پلیس فتا مشخص شد همین ساشا، پسر سفیر سابق ایران در ونزوئلا، امیرحسین مقصودلو خواننده مشهور به «تتلو» و نیز خانم دنیا (زهرا) جهانبخت در شبکههای مجازی سایتهایی را راهاندازی و هدایت میکنند منبع و پولهای زیادی از مردم بهحساب این سه فرد، با فریب مردم و کلاهبرداری و شرطبندی و قمار منتقل شده و ثروت فراوانی انباشتند. بگذرم. لابد به صدور احضار و سپس جلب هر سه به دفاع میپردازند و دادستان هم، دادِ مردم را فرا خواهد رسید!
یک نکته بگویم و بروم: دیرزمانیست که جمهوری اسلامی دیر جُنبیده است که با فساد اطرافیان بهدرستی بستیزد. همین است که اینک هر کشف فسادی، پیش از آنکه یقهی مفسدان را جمع کند، شوربختانه یقهی جمهوری اسلامی فشرده میشود. علت روشن است؛ تمامی دولتهای پس از جنگ که سه دولت آن در دست جناح چپ و نیمهچپ بود و دو دولت در دست جناح راست، فسادپروری کردند. قوهی قضاییهی همهی این چند دوره چندان کاری نکردند که هیچ، گاه اکبر طبریها را رشد و نمو دادند! اگرچه شاید بهعمد نه، ولی به قصور و تقصیر صددرصد. میدان، گاه میدان دفع فساد است که اگر گفته شود ارجح از هر میدانی است، گزاف نیست. اندَلُس اسپانیا که یاد است! دامنه > ۲۵ خرداد ۱۴۰۱
سلام جناب قربانی. بله، نگاه میکردم آیا متنی و نکاتی از «فرانچسکو»ی قدیس گذاشتهاید یا نه. جالب است همین یک یادداشت هم. چه خط خودتان و چه خطِ ربط در جملهی ایشان. متشکرم. او پرنده را خواهر و چهارپا را برادر خطاب میکرد.
حرف از خنده در دستخط شما شد یاد رمانی افتادم که میگفت: برخی عطر "خندهداری" میدهند.
سلام جناب ... . فرمودید: "سپاسگزارم ". این درست و ممنون. اما تحلیل و دیدگاه شما چی شد؟ من اما نظرم را کوتاه عرض میکنم زیر همان پست شما:
دامنه: اگر این فراوانی آماری قطعی و متقن باشد، چندین نتیجه از آن میتوان به دست آورد. دستکم از نظر من دو نتیجهی متضاد این است:
۱. پس ملت ایران دچار کمیابی انتقال اطلاعات نیست بنابرین باید زندگی مردم ایران بر پایهی تبادل این اطلاعات، بهسامان و پیشرفته و مترقی و اخلاقی شود.
۲. نیز اگر چنین است، پس آلودگیهای فراوانی که در فضای مجازی از هر گونه و موضوع وجود دارد نشان میدهد انبوه تبادل اطلاعات و وفور دسترسیها کارساز نبود. مبانی و پایهی تربیت و آموزش و اخلاق باید قویتر ازین شود تا آسیبپذیری در فضای مجازی اندک شود، گرچه محوشدن امکان ندارد.
میدان ارزش دانش ( ۳۷ )
به نام خدا. سلام. ساخت و ساز تا به کجا؟! واقعاً چرا جمهوری اسلامی اقتدار خود را در برابر قانونشکنان نشان نمیدهد؟! این جا جای ویلا و قصر ساختن است؟! کوتاهآمدن و آسانگرفتن همهجا به سود کشور تمام نمیشود. آزارگر طبیعت و آدمیت، چرا باید در دستدرازیها ایهمه جسوری کند؟ اگر کشورهایی به توسعهی سیاسی، رشد اقتصادی و ثبات امنیتی رسیدهاند بیش از هر شاخص و پیشزمینهای، اول قانون را در مملکت خود با اقتدار جا انداختند. تا مردم قانون را پایهی افکار خود نکنند، هیچ آموزهیای حتی پند و پیام اخلاق و مذهب هم، نمیتواند چُنین افرادی را به دامنِ زندگی سالم و بیآزار بازگرداند.
دامنه > ۲۶ خرداد ۱۴۰۱
جناب مهندس آقا سیدباقر سلام و صبح به خیر. متشکرم از شرح و بیان شفاف دیدگاه شما. نکات مهمی فرمودید. البته واقفاید که در پارهای مسائل این منع و ممانعت و ممنوعیت فقط برای عامهی مردم است و الّا هر آنچه امروزه بر روی مردم فیلتر (خوانده شود: حرام! و قدغن) است، به روی بیشتر مسئولان بازِ باز است و حتی با آن بازی! هم میکنند؛ از همهی جناحها و چهرهها. توئیتکردنهای افراد شاخص هر دو جناح شاهدیست برین ماجرا. مباحثهی هر دوی شما (جنابعالی و جناب صدرالدین) درین زمینه نیز، در جای خود مؤثر و سودمند است و بنده کامل دیدگاه هر دوی شما را مطالعه کردم.
پیوست: جناب آقای قربانی که در توئیترند بفرمایند توئیت میزنند درست است؟ یا توئیت میکنند؟ البته به پیوست سلام و ادب و احترام.
گرچه دیشب با تماس تلفنی با دوست ارجمندم جناب محمد دباغیان (دهیار محترم پیشین) همدردی کردهام، اما درین صحن نیز، درگذشت خواهر محترم آمنه دباغیان را به خاندان مرحوم میرزاحمد دباغیان و مرحوم حاج اکبر رمضانی و سایر خویشاوندان ایشان تسلیت میگویم. برای آن مرحومه، رستگاری و سعادت در آخرت آرزو میکنم و برای بازماندگان محترم و بهویژه محمدآقا دباغیان بردباری و طول عمر.
هان! اى حکیم، هرچه بپرسم ترا، بگوى
تا منکشف شود که درین پود و تار چیست؟
قصاید اوحدی مراغهای.
قصیدهی "وله فى طلب الحقایق". غزلستان
خواندن کامل این قصیدهی شیرین فارسی واقعا" لذت دارد. یک خداشناسی ژرف و یک جهانشناسی عظیمیست.
دو عکس بالا مکانی برای زائران جهت خواندن کتاب در حرم حضرت معصومه س. حرم بودم و عکسی ازین نمای آرامبخش انداختم: زیارت و کتاب کنار هم، پیام و پند دارد. چه کتاب ازین قفسه و چه کتابی که خودت در کیف و دست داری.
ایرانشناسی ( ۱۲ )
شهید مظلوم آیتالله بهشتی سال ۱۳۲۸ به بعد، در قم دبیر انگلیسی دبیرستانهای قم بود. سپس خود دبیرستان "دین و دانش" را راهاندازی کرد و شبها در آن برای طلبهها درسهای جدید گذاشت: این درسها: زبان انگلیسی، فیزیک، شیمی، جامعهشناسی، تاریخ علم، روانشناسی. و خود شهید بهشتی درس "تاریخ علم" را برای طلاب تدریس میکرد که به نقل مرحوم دوانی، در آن زمان ۳۰ طلبه بودند.
نکتهی مهم این است با آنکه این شیوهنامهی تدریس مدرن بهشتی سرآغاز یک تحول در حوزهی علیمهی قم محسوب میشد، اما سلطنت پهلوی از بیم و هراس، از کار ایشان جلوگیری کرد و وی مجبور به ترک قم و اقامت در تهران شد که سرانجام یکی از بالاترین عضو اثرگذار شورای انقلاب شد که جریان عطیم انقلاب مردمی علیهی دودهی فاسد پهلوی را مدیریت و هدایت میکرد.
متنی از آقای حمید
بر مفهوم طبقهی متوسط:
سلام و احترام. ازینکه جناب حمید در متن بررسیگونهی خود، استنادی به متن بنده داشتهاند باید عرض کنم فروتنی علمی فرمودهاند. من خودِ جناب حمید را صاحب فکر و نوشتن و بیان رسا میدانم. اما پس از ابراز تشکر، چون درسِ این رشته را در آغاز دههی هفتاد پیش دکتر حسین بشیریه استاد بارز دانشگاه تهران، خواندم فقط یک توضیحی دربارهی مفهوم سیاسی «طبقهی متوسط » میدهم. تا مرز مفهومی آن روشتر شود؛
طبقهی متوسط بر خلاف دو طبقهی دیگر (ثروتمند و نیازمند) فقط با شاخص میزان درآمد سنجیده نمیشود زیرا حامل و ناقل تفکر و اندیشه در بستر جامعه است. به تعبیر من طبقهی متوسط، نیروی واسط است که در وسط تفکر و انتقالِ تجربهی عملی و دانش و دموکراسی و در یک کلمه متاع فکری جامعه قرار دارد. خطر آنجا زیاد است که طبقهی متوسط که جامعهی مدنی و اندیشهی دینی و آموزههای اخلاقی را تغذیه میکند در اثر نادیدهگرفتن قدرت فرادستان، فرو بپاشد. درین وقت است که:
۱. طبقهی نیازمند، حلقهی بالایی دلسوز خود را از دست میدهد که همیشه در جانب این طبقه تلاش میکند، البته در برخی جوامع طبقهی متوسط خود را به طبقهی فریادست فروختند.
۲. و طبقهی ثروتمند با خرسندی زشت و کاسبکارانه، مزاحمی به اسم طبقهی متوسط را -که بار دانش و ارزش بر دوش اوست- از جلوِ چپاولهای خود حذفشده میبیند و راحت به غارت منابع و ... پیوند با قدرت میپردازد.
با فروپاشی طبقهی متوسط هر کشوری، اساس تفکر فرو میریزد. زیرا این طبقه با دارایی معنوی و دانشی و ارزشی خود، بنیاد جامعه و حکومت را به کوی رشد و خیابان پیشرفت میرسانِد.
من زیاد حرف زدم. بگذرم. فقط عرض کنم خیلی راحت کسی خود را دستکم نگیرد و در طبقهی دیگر قرار ندهد، همهی ما بر اساس این تعریفی که دادم جزوِ طبقهی متوسط فکری و فکور جامعهی امروزی هستیم. شاخص و معیار این طبقه، دارایی دانشی و توان تفهُمی و قدرت درک و ادراک آنان است، نه میزان و توان پولی. هر کس فهمیدن و نقل و انتقال افکار و آموزهای انسانساز را بلد است او از طبقهی متوسط است. که باید به این واسط بودن افتخار کند. این طبقه را پاس بداریم و دادِ و فریاد طبقهی نیازمند را که قرآن بهزیبایی از روی حرمت مستضعفان گذاشته است، به حد خودمان بر برسیم. تا آنان قادر مایشا به نقض قانون نگردند. با پوزش.
دامنه 》 ۲۶ خرداد ۱۴۰۱
عکس از دامنه
کمی از کتاب "تشبُّه به مسیح" اثر توماس اکمپیس. ترجمهی خانم سایه میثمی، ویراستهی مصطفی ملکیان. انتشارات هرمس.
جلیلقربانی: این شعر شادروان منزوی درباره پیامبر (ص) را دیدهام که بیت آخر آن متفاوت از بقیه ابیات است؛
ای برگزیده همه انتخابها
قرآنِ تو کتابِ تمام کتابها
اندیشه تو تیشه به اصلِ بدی زده
ای ریشه همیشهترین انقلابها
فخرِ فلک به توست که فانوس گشته بود
در کوچههای آمدنت، آفتابها
سرمشقِ آسمان و زمینی که نام توست
بر لوح شب نوشته به خطِّ شهابها
خُمخانهام بهشتی و جانم محمدی
من مستِ مست از آن پُرِ پُر ، نابِ نابها
من تکیه کردهتم به تو و پایمردیات
در روزِ چون و چند و چه، روزِ حسابها
سر گشته در مضایق وصف تو ماندهام
چندان که دادهام به سخن، آب و تابها
خورشید مکه، ماه مدینه، رسول من!
ای خاکسار مدحت تو، بوترابها
شمع زبان بریده چه لافد ز آفتاب؟
گُنگم که در هوای تو دیده است خوابها
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنت
ای پیله بهشت! نیارم تنیدنت
از یغمایی، دو نوار کاست در دههی ۷۰ یا ۸۰ داشتم که نمیدانم همین کوروش بود یا یغمایی دیگر. از طرز خواندنش خیلی خوشم میآمد. یادم است در خیابان دولت در اختیاریهی شمالی خریده بودم.
چه حافظهای دارین. این بیت:
هنگام وصل ماست به باغِ بزرگ شب
وقتی که سیبِ نقرهای ماه میرسد
جلیلقربانی: به جای ساعت آغاز و پایان جشن عقد پسرم، این بیت را در کارت عروسی پسرم آورده بودم...!
سَلْمانی و فوتبال جام جهانی
به نام خدا. سلام. این که آقای بورِل پیام آورده باشد که دولت بایدنِ آمریکا، بههرحال قدرت قانونیِ لغوِ تمام تحریمهای اعمالشده علیهی ایران را که از سالیان دورتر بر اقتصاد ایران سایه افکنده، ندارد، گویا رایزنی جواب داده و قوّتِ رفتار "ایران قویِ" طرف ایرانی، آنان را واداشته که برای استارت کار، پیشنهاد میانی ایران را بپذیرند یعنی دستکم در آغاز کار، قرارگاه اقتصادی سپاه -سازندگی خاتم الانبیا ص- را از لیست تحریم کنار گذارند و بقیهی کارهای گام به گامی را، این بار، دیگر نه در وین که در قطر -میقات فوتبال جام جهانی- دنبال کنند. بنده از کم و کیف کار خبر ندارد، حتی شرقسویی مستحکم سیاست ایران را بر اعتماد سُست به غربِ وحشی! (منهای اندیشمندان و متألهان و منتقدانِ جسور آن) سوار و صواب میداند. اما بگذرد. فقط یک بند «اشاره» هم عرض کند که:
همهچیزِ یک ملت در اختیار قدرت که نیست، قدرت باید طبعسنجی کند که ملت از سرِ نیاز، چه سیاست و شیوهنامهای را نافعِ مراودات روزانهی خود میبیند. گویا بخشی از آن، شِعب ابی طالبی را بر خویششتن دشوار میدانند و به گشایش زندگانی روی آوردهاند. گرچه بر آنان بهزودی معلوم خواهد گشت که غرب، سرِ وقت، بر بختِ هر ملت و دولت چنگال خواهد کشاند. عربِ منطقه زودتر از غرب آلوده فهمیده که ایران حذفشدنی و محوشدنی نیست. پیام ایران خودبهخود در منطقه رساناست. و ملَل بر خلاف دوَل حرف ایران را حق و خود را جانبدار و حتی دوستدار آن میدانند. آنان حتی میدانند خیلی از لغات مترقی را از ایران وام گرفتهاند. مثال میزنم. مگر ریشهی واژهی «سَلْمانی» در اصل از نام حضرت سلمان فارسی -سلام الله علیه- گرفته نشده؟ منبع سلمان س از برترین و خردمندترین یاران ایرانیِ حضرت رسول الله ص روزی در آغازین روزهای میلاد اسلام، موهای بلند سرِ پیامبر خدا ص را بهزیبایی کوتاه کرد. یاران رسول خدا ص از این کار زیبای ایرانیان خوششان آمد. زینرو نزد سلمان رفتند تا موی سرشان را بپیراید و نام سلمانی به معنای پیرایشگر (یا در لفظ نادرست: رایج آرایشگر مردانه) جا افتاد. خواستم با مثال ذهنها را به این سمت سوق داده باشم که عربِ امروز منطقه دریافتند صلح واقعی بدون صلح با ملت ایران شدنی نیست. دستکم نیاز مبرم و فوری به امنیت در برگزاری فوتبال جام جهانی در قطر، این آرمان را بهتر رونمایی کرد. دامنه 》》 ۶ تیر ۱۴۰۱
دامنه: نوشتههایت همواره کلاس درس است و نکتهگیری از نقطهگیریهای نقّادانهات. ممنونم مسلط مینویسی. انقلاب اسلامی من حدس میزنم مورد عنایت باشد زیرا مولا علی علیه السلام مسائلی را مطرح کردند که اگر انقلاب اسلامی آن را سند بالادستی قرار دهد، دور نمیرود و کژره نمیپاید. بله اما حیف تعدادی نظام سیاسی را آخور خود کردند که رهبری معظم امید است اینان را از دَور دُور کند تا بیشازین سرچشمهی زلال انقلاب تیرهتر نشود. متشکرم. یک پاسخ هم بالاتر از این متن شما به جناب قربانی نوشتم، که اگر ندیدی، ببین. آن را هم که میدانی تلاشگری شما برای زندگانی همواره تحسین مرا برانگیخته و من ازین خصلت خوبت دائم خشنود بودم. خدا قوت. عدد ۱۱روزه برای مرخصی چهار فصل من؛ شما را هوایی نکند. من ۱۱ را دو عدد ۱ کنار هم میدانم که خط ۱۱ با پای پیاده هم هست و نیز نشان مساوات. بله پُری. پس پَرّان هم باشیم. روی همین اصل، چون به مباحث قرآن اهمیت و قداست قائلی، پس یک نکته عرض کنم. میدانی که خدا چند جای مهم قرآن واژهی "خُذُوا" فرموده. مثل آیهی ۹۳ بقره: [ و گفتیم: ] «آنچه را به شما دادهایم به جِد و جهد بگیرید، و [ به دستورهای آن ] گوش فرا دهید. خُذُوا ما آتَیناکُم بِقُوَّةٍ وَ اسمَعوا... . خواستم بگویم هر جا این کلمه آمده یعنی آدم باورمند، به آن آموزه چنگ باید بزند آن هم محکم ولو نبی و رسول و پیغمبر باشد. خرسندم به مفاهیم سخنان امام علی ع در آثار و اَعمال حکومتیاش چنگ میزنید و ما را هم به جد و جهد فرامیخوانی. عرض من تمام.
سلام استاد احمدی دوست ارجمندم. همین شعر مولوی بلخی در استناد کارش را کرد. دیدگاه همسان داریم درین باب. و البته شما مصداقیتر بحث میکنید و لذا اثرگذارتر.
دامنه ← ۸ تیر ۱۴۰۱
با سلام و احترام
علاوه بر تشکر بابت اطلاعرسانی انتصاب جناب حجتالاسلام شیخ محمدرضا نصوری در مقام امام جمعه موقت ساری، باید عرض کنم آرزوی سلامتی برای ایشان دارم و شاید چهرههای جوان و پویا و آشنابهمسائل روز ایران و جهان چون جناب ایشان، قادر شوند این جایگاه را به فرهنگ اَوان انقلاب نزدیک سازند. همان زمانی که وقتی مرحوم طالقانی به نمازجمعه میایستادند مردم هم به نمازش پیوند پیدا میکردند و هم به آزاداندیشی و آگاهیاش. نماز و اِنذار و احذار آن مرحوم حقیقتاً الگوست.
به جناب حجتالاسلام دکتر نصوری دوست اندیشمندم که به مباحث دینی خوب تسلط دارند و فردی اخلاقپیشهاند تبریک میگویم. ایشان از ناحیهی مادری و نیز همسرشان (از خاندان محترم مرحوم حاج سید حسن سجادی) یک حساب دارابکلاییاند و موجب افتخار. انشاءالله دردِ و داد و مطالبات مردم در دل و زبان و خطابههای آقای نصوری بازتاب یاید. درود.
مدرسه فکرت. ابراهیم طالبی دارابی دامنه
میدان ارزش دانش ( ۴۳ )
مواردی مهم در نشست ۵ سرِ ۵ کشور خزری
به نام خدا. سلام. در روزپلاس ششمین اجلاس سران ۵ کشور حاشیهی دریای خزر (ایران، روسیه، قزاقستان، ترکمنستان، آذربایجان) در عصر ۸ تیر ۱۴۰۱ در عشقآباد ترکمنستان را مطالعه کردم.
من دیدگاهم را درین متن مطرح میکنم:
یک نکته از یاد ما ایرانیها فراموش نشود: ایران شاهراه مسیر دسترسی همسایگان ساحلی خزری به آبهای آزاد در جنوب ایران است. به همین علت، میشود پذیرفت این ایدهی کسانی را که بیشتر بر مفهوم اقتصادی "تجارت و حملونقل" به عنوان عاملِ "رونق و پیشرفت" شش کشور حاشیهی خزر دست میگذارند. اولین اجلاس ۲۰ سال پیش ( در اردیبهشت ۱۳۸۱ در همین عشقآباد) تشکیل شده بود و شش دور اجلاس سران طی این ۲۰ سال، به نظرم بسیارکم است و باید بیشتر ازین باشد؛ زیرا هم مسائل این حوزهی مهم، حیاتیست و هم دوستی و مرابطهی ملتهای این حوزه -که اصل مهم مجاورت یا همان همسایگی بر آن بار است- باید تقویت شود و دولتهای این ۵ کشور نیازهای اقتصادی فراوانی نسبت به هم دارند که میتوان یک نمونهی تمامعیار از آن به جهان ارائه داد. من مواردی را در متن بیانیهی نهایی سران دیدم که واقعاً درخورِ تحسین و البته تأمل استراتژیک است. مثل توافقات حاصلهی زیر:
تضمین امنیت و ثبات در منطقه،
تضمین تعادل پایدار تسلیحات کشورهای این حوزه، توسعهی نظامی در حد کفایت معقول، با درنظرگرفتنِ منافع همهی کشورهای خزر، بدون آسیبرساندن به امنیت یکدیگر،
رعایت اقدامات توافقشده در حوزهی فعالیتهای نظامی، قابل پیشبینی و شفّاف،
حضور نیافتن نیروهای مسلح کشورهای دیگر در دریای خزر،
در اختیارنگذاشتن قلمرو ساحلی یک کشور به کشور ثالث برای عملیات نظامی علیهی یک کشور دیگر در این حوزه.
البته مسائلی هم هنوز به راهحل نینجامیده که به نظرم به توجه به اصل همزمانی انتفاع و تضاد منافع، امری عادیست. مثل: حد و حدود مناطق آبی دریای خزر، بستر دریا و حتی زیرِ بستر که مهمتر از خودِ بستر دریاست. از نگاه من گاه در سیاست، موضوعات در خلاء باقی بماند سودبخشتر است تا به راهحل بینجامد؛ که آغاز پیچیدگی بیشتر است و زیان افزونتر. در همهجای جهان، اینگونه مسائل لاینحل، هست که بهعمد نادیده میگیرند تا به مسائل پایهایتر صدمه نزد. معتقدم هر سیاستی برای پرهیز از لطمه، امری بدیهی و عقلیست. مثل خط تالوِگ. (واژهی آلمانیست و به معنی درّه) یعنی عمیقترین جای رودخانه یا همان خطالقَعر. برای تعیین مرز در خاک و خشکی، میلهگذاری میکنند اما وقتی مرز دو کشور را، رودخانه و درّه پوشانده باشد از اصل خط تالوِگ استفاده میکنند که جاهای ژرفترِ رود، مرز متعارَف میان دو کشور به حساب میآید. خواستم با مثال مصداقی خط تالوِگ، کمی درکِ مطلب را برای پدیدههای «بینِ کشوری» روشنتر کرده باشم. بگذرم. دامنه ← ۹ تیر ۱۴۰۱
میدان ارزش دانش ( ۴۴ )
یار یا بار؟!
به نام خدا. سلام. در جادهی مشهد مقدس که میرفتیم پشتِ یک نیسان نوشته بود:"همه یار میخواهند، من بار".
در دفتر یادداشتم این پُشتنوشتهی ماشین را نوشتم تا روزی بتوانم بر آن، متنی بار کنم. اینک آن روز فرا رسید؛ روز زیبای پیوند امام علی ع و فاطمهی زهرا س آن دو اُسوهی وارستهی بههمپیوستهی همهی روزگار.
یادم به مطالعهای میافتد که سالیانی با مداد! اِتود، یادداشت مینمودم. این یاد: مولوی علاوه بر آثار نظم، نثر هم دارد. مثل "مجالس سبعه" که هفت جلسهی او بود با شنوندگانش. او در مجلس اوّل، یک پرده میگشاید، آن هم چه پرشور؛ بهشدت شراره میریزد:
«هر چیز که با چیز یار شود، او دو شود. این حقیقت جفتی است که چون با او باشی، یکی باشی و چون بیاو باشی، دو دو باشی، سه سه باشی، چهار چهار باشی و مثال این روح است با تن که تا روح در تن است، همهی اجزای متفرّق یک نفساند، چون از او روح جدا شد، این یکی صد هزار شد، چشم سویی رفت و گوش گوشهیی گرفت، استخوان طرفی گزید، گوشت را هر صاحب نیشی گرفت. چرا پراکنده شدند، نه یک نَفس بودند؟ و چون خاک شوند، پارهیی از آن خاک را کوزه کردند، پارهیی را کاسه کردند، پارهیی را خُمره کردند. هر یکی به سر خویشتن از یکدیگر بیگانه ماندند. گفتند: ما یکی بودیم، بیگانه چرا شدیم، زیرا به صحبت روح یکی شده بودیم.»
حالا آن رانندهنیسان، حسابی یادِمان انداخته باید بار بخواهی، چون "یار" بار میخواهد. شاید زمانهی مولوی ۷۰۰ و اندی سال پیش یارها، بار نمیخواستند! اما این زمانه، یارها، بار میخواهند؛ آن هم چه بارهایی! چون دیگر گذشت آن گُداز "فرهاد" و شرارهی "شیرین". اینک، نه ایناند که بنشینند سرِ سکّو، سراچهی قلب هم شوند و دل بِدند و قُلوه گیرند. نه؛ میایستند، چنگ به رخ میاندازند تا زر و فِضّه و ذهب ستانَند و زَهره بترکانند! بگذرم.
دو توضیح ضرور: ۱. "صحبت روح" درین کلام مولوی یعنی دوستی و همراهی روح. ۲. ذهب یعنی زُخرف، زر، طلا. فِضّه هم یعنی فلز نُقره.
دامنه ← ۱۰ تیر ۱۴۰۱
بَردِ شیر (شیر سنگی) نماد باشکوه ایل بختیاری
یک میانبحث در صحن مدرسه:
نظر جلیل قربانی: سلام آقای طالبی، روز بهخیر. شیر و خورشید که نماد جمعیت امدادی شیر و خورشید سرخ ایران در پیش از انقلاب بود، بعد از انقلاب، هم در نام و هم در نماد به جمعیت هلال احمر (سرخ) تغییر نام داد و نام این جمعیت در ایران مشابه دیگر کشورهای عربی (اسلامی) شد. نکته جالب آن است که شیر و خورشید به عنوان یک نماد امدادی در جنگ و صلح در کنار صلیب سرخ (مسیحیان) و هلال احمر (مسلمانان) در سازمان ملل ثبت شده و هنوز هم معتبر است. موفقیت ایران در ثبت این نماد از آن روی مهم است که اسراییل هنوز موفق نشده است که ستاره داوود را به عنوان نماد خاص یهودیان ثبت کند.
نظر آقای رزاق ادبی فیروزجاهی دربارهی پست من: سلام،شب بخیر، شیروخورشید نماد ملی ایرانیا بود، چنانکه فرمودید اززمان قوم مادبنیانگزاران اولین دولت اریایی در ایران مورد احترام بود ونمادی ازقدرت،شرافت و هویت ایرانیان تاسال۱۳۵۷بود و انرا که از پرچم و دیگر سطوح اجتماعی حذف کردیم امروز بقول شما علمای علم سیاست دچار بحران هویت شدیم، نسل امروزما ازگذشته خود چیزی نمی داند وحالی را که درآن زندگی می کند به شدت حیران واحساس بی هویتی می کند ونمی داند چه آینده ای درانتظاراوست، به قول مرحوم فیرحی ایرانیت را گرفته اید ومعلوم نیست چه چیزی را جایگزین کرده اید نسلی بوجودامد متحیر، نگران، افسرده و دورازدانش وارزش ،در حالیکه نماد ایرانیت مثل شیروخورشید هیچ تضادی بااسلامیت نداشت چنانکه بیش از۱۴۰۰ سال اسلام وایرانیت درکنار هم زیسته اندو هیچ تعارضی باهم نداشتند و نسل ما بودکه درصدد ایجاد تعارض برامد واین همه مشکلات مادی ومعنوی، اخلاقی، اعتقادی وهویتی ایجادنمود. البته بنیان این تقابل از زمان فتح ایران توسط اعراب مسلمان!! ایجاد شد که سعی کردند دستاوردهای تمدنی ایران را نابود کنند اما با ورود وزرای کاردان و عالم به سیاست در ایران، دوره اسلامی تا حدودی دستاوردهای تمدنی ایران دوباره احیا شد هرچند تا بازگشت این وزرا دست به تخریب زدند مانند تخریب معبد اناهیتا در کنگاور که می شد تخریب نشود و کاربرد ان را تغییر داد مثل مسجد ایاصوفیه استانبول.
پسدرآمد: یکم. ابتدا متشکرم از بیان دیدگاه و مواردی که دست گذاشتهاید. خرسندیام این است با هم و کنار هم درس دانشگاه را طی کردیم. دوم. من با کنارِ هم بودنِ هویت ایرانی و اسلامی دقیقا اعتقاد دارم و بدان همآره احترام قائل بودهام. در اندیشهی رهبر کبیر انقلاب و نیز در ایدههای رهبری معظم تلفیق ایرانی اسلامی تمدن و فرهنگ وجود دارد که عامل وحدتبخش و انسجام ملی و دینیست. سوم. نیک بلدید که انقلاب در تعریف صاحبنظران بزرگ جهان با درجهای بسیار بالایی از خشونت همراه است و این لازمهی انقلابات است. ازینرو بخشی از پردهگذاری بر مناسبات هر رژیمی که انقلابهای جهان بر روی واژگونی آن بنا میشود، امر قسری و حتی عمدی در دورهی 'گُذار' است. اما میتوان در دورهی استقرار و تثبیت، آن را بازسازی کرد. اگر میبینیم این مسائل رو به تاخیر گذاشته، شاید علت، آن تصلّبِ شدیدی باشد که تندروهایی چون چپهای عصر رهبر کبیر و راستهای عصر رهبر معظم به آن روی خوش نشان ندادند. در واقع معتقدم همواره پیروان، با تندمزاجیهای فلفلوارهی خودشان، از رهبران پیشی میگیرند و حتی فردی مثل رئیس روزنامهی کیهان آقای حسین شریعتمداری، تز "منویات" را مطرح میکند که منظورش این است رهبری معظم خود علنا" ملاحظاتی دارند، و این پیروان هستند که باید چنان ذکاوت به خرج دهند که ناگفتهها (=منویات) رهبری را تشخیص دهند و عمل کنند؛ یک توجیه خشونتبار و عاری از منطق و مروت و مدنیت. چهارم. البته که پهلوی کوشید خود را سلسله کند، اما تبار این خاندان نزد مردم آشکار بود و تشبث به تمدن کهن ایران برای این دو شاه، جا نیفتاد ولو آنکه حتی اسم دریاچهی ارومیه را رضائیه شاه پدر کرده باشند. و یا عنوان نژاد آریا را (که متعلق بر تکتک ملت ایران است) با ترکیب به مهر، آریامهر ساخته باشند و بر شاه پسر چسبانده باشند و تاج طلا هم بر کلهاش. این شکلگرایی نگرفت و رژیم با یک تشر یک مرجع دینی به نجفتبعیده شده، از هم گسست. پنجم. شخصا" هم نامگذاری شهر شاهپسند در گرگان و رضائیه در ارومیه را نمیپسندیدم و هم نامنهادن همایونشهر اصفهان به "خمینیشهر" میتوانست نامی بومی و جغرافیایی بگیرد و اسم امام خمینی را بر سر شهرها نگذارند که به نظرم چنین کارهایی ناپختگی بود. نام امام خمینی خود در قلوب مومنین، تا ابد ماوا دارد و جاویدان است که نیاز نیست هزینهی اینجور جاها شود. ششم. خورشید و شیر هم چنانچه در آن متن گفتم نماد نور و تابانی و قدرت و شکوه و در شکوفاییماندن ایران است. روزی کرمانشاه هم باختران شد، اما بعد مشخص شد اسم پایهایتر، در زبان مردم پایدارتر است. البته کسایی که دم از "شیروخورشید" میزنند هدف دیگری دارند که آنقدر خام است رفتارشان که ورود به آن سبُکی است. بگذرم.
بعددرآمد: یادم است در کودکیام در تکیهی قدیمی دارابکلا پرچم ماه محرم را بالای منبر میدیدم که امام علی ع را در کنار شیر و شمشیر نشان میداد که نماد شوکت و ضربت به وقت وقوع است. هرچند در آن طفولیت کیف میکردم ازین تصویرسازی، اما بعد که مثلا رشیدتر !! شدیم چنین نگارهنگاری را وافی به مقصود نمیدیدیم. آری؛ آقای ادبی میشود از حساسیتهای کاذب کاست و هویت ترکیبی را تکمیل ساخت. اسلامستیزان همانقدر خاماند که ایرانستیزان. چنان این دو فکر، به هم مشغولاند که گویی فراموش میکنند که خودشان دچار تناقضگوییهای بیشمارند؛ نه یکی دو بار؛ نه، بارها و تکرارها. مثلا به شکلی در برابر انقلاب مَصاف میکنند که انگار خودشان قدیسزاده و از آسمانفروآمده هستند و شبوروز وصل به خیر و نیکی و نیکوییاند. شگفتزده نیستم. چون آن رُخ این دسته! مثل آینه برایم نمایان است و فقط گپ و گاندلیک! صادر میکنند. بازم بگذرم. متشکرم.
نظر رزاق ادبی: سلام، دوست دانشمند و اهل قلم، خوش فکر و خوش مشرب، هم فکر هستیم اما گاهی اوقات شایددربیان منویات ذهنی احساس می کنیم که اختلاف نظر وجودداشته باشد، البته چنین نیست. اما مرحوم آذری قمی که از آن فضای فکری اش فاصله گرفت و همچنین مرحوم خلخالی و بعدا اقایان ناطق نوری، علی لاریجانی، حسن روحانی،باهنر...... امااین فاصله گرفتن ازفضای فکری وعملی برای انها برائت ایجادنمی کندوخونهای بناحق ریخته برنمی گردد.امافرمودیدمرحوم خلخالی پایداردرچپ بودوموردحمایت چپ درست است اما وقتی مرحوم شد ایت الله منتظری به مناسبت درگذشتش پیامی نداد ودردرسش هم چیزی نگفت که به این معناست که منش آقای خلخالی را قبول نداشت ،هرچنداحمدمنتظری در تشییع جنازه آقای خلخالی حاضرشدومشی آقای منتظری این بود که اگر کسی مرحوم می شد پیام تسلیت صادرمی کردند.فرقه رجوی اصلاشایسته بحث نیست و اقدامات شرورانه ومسلحانه کورانهاباعث شد که انقلاب سمت و سوی دیگری به خودبگیرد.به هرحال آن ایام جزئی ازتاریخ معاصرکشورماست و نمی شود فراموش کرد.اما از الگوی تاریخی و مذهبی خودمان دربرخورد با مخالفان انقلاب بهره نبردیم علی الخصوص با دوستان مروت وبادشمنان مدارا.
نظر حمید عباسیان: درود آقا ابراهیم. آنچه از رمز و رازهای تراشه های سنگی پیشینیان ، خصوصا شیرهای سنگی نگاشتی ، به تمدن برتر ایرانیان نشانه رفتی ، انصافا هزاران آفرین داری، ایرانیان حتی سنگها را نیز با عقل و منطق و هزاران رمز و راز میتراشیدن که به خوبی و نیکی بدان اشاره کردی. نکته قابل ذکر اینکه پیشینیان کاربردی دیگر از تراشیدن سنگها و نهادن هزاران رمز و راز بر آن مد نظر داشتند. آنچه در تصویر مشاهده میشود ، وجود دو شیر سنگی ، یکی نر و دیگری ماده و شیر سنگی دیگر با اندکی فاصله و نقش شمشیر و خنجر بر بدن شیر نر د ر محوطه ی باستانی و وجود تپه ای باستانی و تومولوس کنار آن حکایت از هزاران رمز و رازی دارد که مجال پرداختن به آن نیست، بگذرم.
ترجمهی خانم سیمین موحدپ
میدان ارزش دانش ( ۴۶ )
"از چیزی نمیترسیدم"
به نام خدا. سلام. این کتاب کوتاه که زندگینامهی خودنوشتِ قاسم سلیمانی ( از ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۷ ) است از دسته کتابهاییست که انسان وقتی با آن وقتش را به سر کند احساس هدَر نمیکند. یک سربرگ است برای یک زندگیِ در سِلم و سلامت. اوایل سال ۵۶ برای اولینبار با اتوبوس به زیارت مشهد مقدس رفت؛ حدود ۲۰ ساعت تو راه. اطراف حرم در یک مسافرخانه اتاقی گرفت. جالب اما اینجاست که پساززیارت، رفت گشت یک باشگاه ورزشییی پیدا کند که چشمش افتاد «به یک زورخانه در نزدیکی حرم». رفت داخل. جوان "خوشتیپی" به اسم آقا سیدجواد تعارفش کرد. عصر روز بعد هم به زورخانه رفت. ولی اینبار سیدجواد و جوان دیگری به اسم حسن «بعد از گودِ زورخانه» وی را به گوشهای بردند. تصور کرد لابد «میخواهند کسی دیگر را بزنند که طرحِ دوستی» با وی ریختند. سهتایی روی میزی نشستند. سیدجواد ازو سؤال پرسید. آیا «تا حالا نام دکتر شریعتی را شنیدهای؟» گفت:«نه، کیه مگه؟» سیدجواد، بدون هراس خاصی شرح داد که «شریعتی معلمه و چند کتاب نوشته. او ضد شاهه.» از آن زمان به بعد بود که برای قاسم سلیمانی کلمهی «ضد شاه» دیگر "چیز تعجبآوری نبود."
خواستم گفته باشم او خود به دستِ مجروح خود وقایع زندگیاش را نوشت، شرح احوالش خواندن دارد. از جمله یک جا که از نقش ورزش در زندگی نوشت، که بر اخلاق دینیاش اثرِ زیادی نهاد و حتی آن را یکی از مهمترین عامل و «مانعِ مهم» در کشیدهنشدنش به "مفاسد اخلاقی" دانست.
آری؛ "از چیزی نمیترسیدم" داستان شخصیتیست که از چوپانی به اینچنین نامدارییی رسید. او اولین جملهی «از چیزی نمیترسیدم» را برای اتفاق سال ۱۳۵۵ بر زبان آورد که دو پاسبان در سرِ یک خیابان در روز عاشورا در شهر "چوپار" کرمان به یک دختر (که حتی سربرهنه بود) اهانت کردند که قاسم از بالای پنجرهی هتل کسری صحنهی جسارت را دید و برآشفت و پرید از پلهها جهید بیرون و "برقآسا با چند ضربه کاراته" آن دو پاسبان را بر زمین زد و گریخت. زدنِ پاسبان شهربانی به تعبیر خودش: «مغرورش» کرده بود و حالا به بعد بود که قاسم سلیمانی پیش خود گفت: دیگر «از چیزی نمیترسیدم».
دامنه ← ۱۲ تیر ۱۴۰۱
میدان ارزش دانش ( ۴۷ )
زیباییشناسی صدرایی
نام خدا. سلام. گرچه آقای علی بابایی کتاب "زیباییشناسی در مکتب ملاصدرا؛ پریچهرهی حکمت" را سنگین و حجیم نوشت؛ اما سدّی نشد که این اثر را نخوانم. بههرحال، به مطالعهی آن را به پایان بردم. آنچه خواهم نوشت برداشتم است از این کتاب ۳۹۲ صفحهای، که عکسی هم از جلدش انداختم.
باومگارتِن فیلسوف آلمانی ( ۱۷۶۲ - ۱۷۱۴ ) اولین بار واژهی «زیباییشناسی» را به کار برد. منظور از زیبا این است حسّ از آن لذت ببَرد. اما این لغت سپس دامنهی گستردهتری پذیرفت. یعنی از داوریها و ارزیاییهای چهره و اندام، به موارد دیگر سیر کرد؛ به ویژگیها، به نگرشها، به تجربهها و به ارزشها و ... .
سادهتر کنم؟ زیبایی از حسّ التذاذ عبور کرد. مثلاً «خیر» زیباست. که علامه طباطبایی خیر را چیزی میداند که "شیء آن را قصد کرده و دوست داشته و به سوی آن متوجه است." برای نخستین مرتبه، انسان از راه مشاهدهی جمالِ همنوعان، پی به مفهوم زیبایی برد. مرحوم شیخ اشراق حکیم سُهروردی حتی عشق را برادرِ زیبایی معرفی کرد. و یا در قرآن، زییایی همان "حُسن" است که مثالهای فراوانی دارد که به سه نمونه بسنده میکنم:
و یا در نهجالبلاغه که زیبایی عبادت؛ خشوع است. زیبایی ریاست، بخشش است. زیبایی حکومت، عدالت است. و جالب این که امام علی ع زیبایی فرد و علم را شبیه هم توصیف است؛ حِلم.
به گفتهی مرحوم دهخدا، زیبا از ( زیب + ا ) است؛ یعنی زیبنده، نیکو. در منظر مرحوم ملاصدرا، حتی تصوُّر زیبایی، سبب عشق است. و علت عشق هم، شوق به کمالی است که فافد آن است یا دوامِ کمالی است که واجد آن است. لذا واجب یعنی آفریدگار متعال، از هر زیبایی، زیباتر است چون کمالِ تام است و زیبایی محض. ملاصدرا زیبایی را ادراککردنی میداند. و معتقد است خیر با خدا مساوق است. یعنی مرادف. و به همین دلیل نزد عُقلا، خیر کرامت دارد. اوج حرف صدرایی آنگونه که من فهمیدم این است که زیبایی باید از گزند تمایلات نفسانی دور مانَد و انسان تجلی و نورباران زیبایی را در معاد خواهد یافت زیرا آن عالَم در نگاه صدرایی، عالَم پاک و بری از هر شرّ و کژیست.
دامنه ← ۱۳ تیر ۱۴۰۱
حیوان دوستِ سیّاره؛ انسان چی؟!
دامنه ← ۱۵ تیر ۱۴۰۱ : به نام خدا. سلام. با همین عکسی که از روی مستند آقای جواد قارایی چندی پیش انداختهام، فکرم را به سیّارهی زمین به سیر انداخته. گمان کنم با یک جملهی پرسشی حرف من رسانده میشود و نیازی به یک کفِ دست نوشتن نیست:
حیوان، دوستِ سیّارهی زمین است؛ چون در چرخهی حیات آن مُثمرِ ثمر است. کافیست شغال از زمین محو شود؛ گند و بو جهان را میپوشاند. انسان چی؟! که هم نفت، هم گاز، هم آب، هم مواد و عناصر از کان و معدن، در ژرفترین دلِ زمین استخراج میکند و به جای استفادهی بهینه، از بَهیمه هم، بدتر، عمل صورت میدهد!
حقیقتاً صورتحساب انسان، بد بدهی به زمین دارد. اگر زمین دکّاندار بود، یقهی این ابَبدهکار بدحساب را جمع میکرد و خِرش را میگرفت و تا مرز خفگی پیش میرفت. بگذرم. فقط بگویم: ای انسان تا کجا فرو ! میروی؟! کمی هم فرا ! برو.
در شب شهادت امام محمد باقر ع یکی از سخنان آن امام عزیز را هدیهی هر پیرو و دنبالهروِ عاقل مکتب اهلبیت ع میکنم. امید است از رفتار خاندان پیامبر ص سبک زندگی بیاموزیم و در اخلاق خود درآمیزیم: "تواضع و فروتنى آن است که (آدمى) به نشستن در آنجا که فروتر از شأن اوست راضى باشد، و این که به هر کس رسیدى سلام کنى، و جدال را وا نهى گرچه بر حقّ باشى."
صائب تبریزی:
آن را که نیست وسعت مَشرب در این سرا
در زندگی به تنگیِ قبرست مبتلا
میدان ارزش دانش ( ۱۴۵۵ )
دامنه ← ۱۷ تیر ۱۴۰۱ : به نام خدا. سلام. یکی از سرشناسههای مسیحیت -توماس اکمپیس- در کتابش "تشبُّه به مسیح" [علیهالسلام] باب 25 از دفتر اول، برین نظر بود "اعتقاد صواب" به منزلهی شرطِ لازمِ "زندگی صواب" است. من گمان میکنم او با این سخن برحق میخواست بشر را از عادتِ بد به دلنگرانیها و پریشانیها و دامنزدن به ناکامیها ترک دهد و همه را به زیر تعالیمی ببرَد که نه فقط با کَفّ نفس که با تمکین آوردههای آفریدگار به زندگی پارسایانه (=پرهیزنده) برسد. اگر به مریض پرهیز میدهند تا در تن سالم بماند، به انسان هم پرهیزگاری نسخه میپیچیند که در روح سالم باشد. به قول حافظ ایران ما در آن غزلی که با مطلع "دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا" آغاز میشود:
خوبان پارسیگو، بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقهی مِیْآلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
دنیل کالکات. ترجمۀ: محمدحسن شریفیان. منبع: ترجمان :
جناب سلام. با «دنیل کالکات» در کلیت موافقم زیرا دانستن خیلی از مسائل چیزی جز تلنبارشدن ذهن نیست. در بیان بزرگان دین تأکید شده بود که به دنبال علم نافع باشید. خودم هر بار اگر کسی خواست گوش مرا برای اخبار خانوادگیاش گروگان گیرد، گفتم من علاقهای به دانستن این اخبار ندارم. حافظهی ما حیف است پر شود از خبرهایی که هیچ عایداتی ندارد. به نظرم دنیل کالکات در جمله ی آخرش حرف دقیقش را گفت که هدفش ازین مقاله، «تأیید بیاطلاعی کلی» نبود. زیرا تشیخص وضعیت دانستن یا ندانستن باز نیز از نظر این مقاله -که شما زحمت انتشارش را کشیدید- نیازمندِ «پشتکردن هوشمندانه» به اخبار بیخود است و همین اِبا از اخبار و دانستنیهای نالازم، خود، به قول آقای کالکات «شناسایی» لازم دارد. و شناسایی یعنی علاقهی لازمه به دانستن.
در شب شهادت امام محمد باقر ع یکی از سخنان آن امام عزیز را هدیهی هر پیرو و دنبالهروِ عاقل مکتب اهلبیت ع میکنم. امید است از رفتار خاندان پیامبر ص سبک زندگی بیاموزیم و در اخلاق خود درآمیزیم: "تواضع و فروتنى آن است که (آدمى) به نشستن در آنجا که فروتر از شأن اوست راضى باشد، و این که به هر کس رسیدى سلام کنى، و جدال را وا نهى گرچه بر حقّ باشى."
صائب تبریزی:
آن را که نیست وسعت مَشرب در این سرا
در زندگی به تنگیِ قبرست مبتلا
پاسخ دامنه: جناب آقای آزاد پاسخ کوتاه میدهم و پاسخ به همهی موارد هم زمانبَر است و هم مَجال را از خواننده میستانَد: پیشاپیش از طرح مسئله توسط شما متشکرم. اعتراف کنم علم بنده اندک است اما از پاسخی که تا حدی بلد باشم، خجالت ندارم: اگر کسی با خودسازی به برهان و اخلاص دست یافت به "یقین" نایل میشود؛ یعنی مؤمن، ممکن است مقام موقن هم پیدا کند. اما برهان -به تفسیر اغلب مفسرین- بدین معنی نیست که هیچ منافاتی با اختیار فرد نداشته باشد. یعنی شخص معصوم (دارای ملکهی عصمت) حتی ارادهی انجام معصیت نداشته باشد؛ نه، اما چون به علم یقینی رسیده، بنابرین فکرِ معصیت در او راه پیدا نمیکند. حال اگر فردی قُبح کاری را بداند اما مرتکب آن شود با اختیار خود -دستکم در همان یک موضوع- از اخلاص و پاکی خارج شده است. اختیار ترکِ کار بد برای هر دو و ارادهی انجام کار بد هم، برای هر دو آماده بود؛ اما یوسف چون برهان خداوند را در قلب خود قرار داد، نگذاشت چیزی در او رخنه کند و به جای اجابت شهوت -که اتفاقاَ در اوج جوانی بود و این نیروی فزاینده هم، در بالاترین مرحلهی تحریک خود قرار دارد- "مطیع و مُنقادِ" خدابودن را بر میل شهوانی خود رجحان داد و در هنگام از اتاق سربلند بیرون آمد.
جناب زلیخا هم ازین هر دو اختیار، برخوردار بود (کام بگیرد، یا بر کام خود لجام زنَد) اما او به جای این دومی، آهنگِ آن کار را کرد که در شریعت اسلامی (که خدا دارد برای حضرت محمد ص قصه را روایت میکند) کُر نیست و کریه است و شاید هم در شریعت آن زمان یوسف و یعقوب ع نیز این اقدام عزیزهی مصر، کریه بود. (دقیق شریعت دورهی یوسف ع را نمیدانم). پس خداوند میل به پاکی را در همه جاسازی کرده است، که بسته به میزان اخلاص و پارسایی فرد دارد. من در داستان یوسف ع غرق کار پاک یوسفم و چندان در سرزنش زلیخا خودم را مشغول نمیدارم.
اما در مورد سایر موارد که بیان فرمودید باید عرض کنم خدا بهدرستی و راستی هر چه قباحت دارد را تقبیح کرده است اما اگر جوامع حرف خدا زمین میزنند این عیب بر عدالت خدا وارد نیست، به جوامع وارد است که خود میخواهند از خیر به شرّ میل کنند.
اما قیامت. من قیامت را درست میدانم و اما از چندوچونِ آن مطلع نیستم و مطالعهام در آن حدی است که مرا برای ماندن درین صراط قانع نگه میدارد و هرگز هم به چیزی که بدان، علمم قد نداد به صدد نمیافتم نفی کنم و یا به ریب انکار روم. از شما متشکرم که سوادِ خود را خالصانه در طبق پرسش میگذارید و تلاشی برای دانستن دارید. من درود دارم به این تلاشت برای کشف وقایع و حقایق. به سرودهی به سرودهی مولوی:
هین مَکُن خود را خَصی رَهْبان مَشو
زان که عِفَّت هست شَهْوت را گِرو
یعنی لزومی نیست کسی خود خصی (=خواجه) کند و مثل رهبانها ترس و هراس در افراد و خود بیافریند؛ دین این را نهی کرده، کافیست به قول مولوی عِفَّت ورزید و زیرا عِفَّت گروگانگیر ماهر و زبَردستِ شهوت است. البته خودم اعتراف کنم این کار، کاری به نازکی عبور از پل صراط است که تشبیه به باریکترین عرضِ عبور شده است و عِرض و اعتبار همه، در آن پُل عَرض میخورَد و طول. من که آن روز از پل صراط واژگون میشوم ولی از رحمت گستردهی خدا مأیوس نیستم. درست است گناه را دوست دارم، چون گناهها اغلب شیرین و جذاب است، ولی ترِک گناه هم در ضمیر من مرا قلقک میدهد و وجدانم را در ندا نگه میدارد. التماس دعا جناب آزاد.
میدان ارزش دانش ( ۱۴۵۶ )
دامنه ← ۱۸ تیر ۱۴۰۱ : به نام خدا. سلام.کاری به کاریکاتور روزنامهی اترک (شنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۱) ندارم و نظری نیست؛ اما این بوریس جانسون نخستوزیری که مجبور به کنارهگیری شد، خیلی ادا درمیآوُرد که او را مثل وینیستون چرچیل ببینند! اما فرق او با اون این بود، اون یک مغزی بههرحال داشت که به قول خودش چندین دروغ را با یک حقیقت اسکورت میکرد تا باور عمومی ایجاد کند، ولی این من فکر میکنم از جمله پیشتازهای تهیمغزی بود. ک اروپا و آمریکا زیاد ازینا دارد! البته افتخار میکند این او بود که «برگزیت» کرد؛ یعنی قانون جدایی انگلیس از اتحادیهی اروپا را عملی نمود. انگلیس در جغرافیا جزیره بود، حالا در سیاست هم با دررفتن از اتحادیهی اروپا جزیره شد! راستی او خیلی خوش داشت سقوط انقلاب اسلامی را ببیند، ولی خودش مثل خیلی از آرزوبهدلها خیط ! شد و دمَق.
زنگ شعر ( ۲۳ )
چون ندیدی شبی سلیمان را
تو چه دانی زبانِ مرغان را
ملاصدرا
زنگ شعر ( ۲۴ )
آن را که نیست وسعتِ مَشرب در این سَرا
در زندگی به تنگیِ قبرست مُبتلا
صائب تبریزی
سلام جناب آقای آزاد. جوابی جالب نوشتید. بله، خودشناسی موتور و پیشرانهی فطری و قابل اتکایی هست. متشکرم که وقت خود را برای پاسخ یا مباحثهی با این حقیر میگذارید. بهویژه لغات نو هم استخراج میکنید. شاداب و مفرّح باشید. از کشکولیهایی که نثارم میشود لذت میبرم چون یک نشان صادقانه در حرکت مهرورزانه است. خدا قوت.
سلام جناب آقا.... ازینکه من مایهی شگفتزدگیات هستم اشکالی نیست. زحمت تکرار این مقدمهنویسی را هم در دفعات بعد نکش. چون روشن شد که از من متعجَب هستی. و این خود از آثار و برکات نقادی آزادانه است. مهم این است جنابعالی روی متن من نقدت را نوشتید و من هم خرسند شدم. اما من نگاهم را گفتم و جنابعالی هم دیدگاهت را. از نظر من این چهار نفر شبیه هم رفتار و گفتار دارند و چون این صحن فضاییست برای مطرحکردن تفکرات و نیز پرداختن به مسائل روز، بنده هم گهگاه وارد این موضوعات هم، میشوم. تحمل خودت را بالاتر ببر آقا. زیرا حقیقت بر احساسات باید غلبه داشته باشد. افراد را مطلق و مقدس نکن و از چند جملهی بنده دربارهی مسائل مملکت بیتاب مَشو. ضمیر مفرد به کار بردم برات که رسانده باشم صمیمی از درِ گفتوشنود با تو وارد شدم. درود و تشکر.
جناب آقای قربانی سلام. با تشکر وافر که وقت و دقت صرف کردید. بحث من به شخصیت شخصی این چهار تن ربط پیدا نمیکند، چه پاکدست، چه هر چه صفات دیگر. من فعلِ سیاسی اینان را ملاک جملاتم قرار دادم. الحمدلله جنابعالی برای بنده آزادی بیان قائل هستید. تشبیه معمار و کارگران هم گرچه جملات جدید داشت، اما برای من اندازه و جایگاه و مقام افراد، ملاک بررسی نیست. رفتار سیاسی را مورد نقد قرار داده و میدهم. بازم از جنابعالی ممنونم که نظرات خود را دقیق و شفاف بیان میفرمایید. با نهایت امتنان.
پاسخ دامنه: سلام جناب آقای... همچنان برین نظرم کار در مدرسه فکرت، پیششرطِ بردباری دارد و باز نیز تابِ این نارواگوییهایی را که از منظرت منظور داشتید، بیاور تا اینگونه موارد نتواند شما را از آسودگی به آشفتگی هول دهد. نظر من شکیبایی را پیش ر که خود پیام دارد. باز نیز تشخیص با خودت. مبارک اعیاد. مگر به من اهانت نمیکنند برخیها؟ باید به آنان نشان داد، که با الفاظ نمیتوانند فهم را جریح کنند و افراد را بیتاب. درود.
میدان ارزش دانش ( ۱۴۵۷ )
دامنه ← ۱۹ تیر ۱۴۰۱ : به نام خدا. سلام. متألّهان بزرگ جهان کوشش داشتند تا در سایهی تعلمیات مذهبی یا اخلاقی و معنوی به حیات مادی انسان رنگ بهزیستن بزنند؛ ازینرو میفرمودند فقط تحت تأثیر پارساییهای دیگران میتوان به اصلاح واقعی کسی یا کشوری امیدوار شد. یعنی تا کسی خود درستکار و پرهیزگار نباشد دعوت اثر ندارد. مثال خارجی میزنم: اگر حرفِ ماندلا، جمال، چه گوارا، کاسترو، حتی چوئنلای و لنین، برای سیل عظیم حامیانشان نافذ بود؛ دلیل یا علتش این بود به درجهی بالایی از راستی در گفتار و رفتار آنان در هنگامهی کارزار باور داشتند وگرنه برای آنان تره هم خُرد نمیکردند. بگذرم.
سلام آقا.... عرض کنم شیوایی و شیدایی خود را در دو مفهوم عرفه و عاشورا، فوقالعادهقشنگ بروز دادید و بنده هم میدانم به این دو مفهوم مهم که اوج چگونهزیستن انسان سالم است، علاقه و تعلق اعتقادی دارید. در بقیهی موارد پاسختان، بله، میدانم زیرا روحیات جنابعالی را خبر دارم. درود.
سلام جناب آقاعبدالله. آبه، متعلق به جریان بسیارثروتمند ژاپن بود که حتی در فضای سیاسی ژاپن، پدربزرگش لقب «پادشاه اقتصادی» داده بودند. چون در سرزمینهای اشغالی همسایگان که ژاپن فتوحات میکرد، نقش حاکم را داشت. بگذرم. آبه برای تحکیم قدرت حزب لیبرال دموکرات وارد کازرار شد و چون «تتسویا یاماگامی» ضارب او، وی را در گروهی میدید که سخت به آنان "نفرت" داشت، با ساخت یک اسحله با دو لوله در آپارتمانش، به فکر ترور او رفت و سرانجام چیره شد و آبه را در آن شهر از سر راه برداشت. خُب؛ اما چرا؟ من فکر میکنم (هنوز هم حدس تحلیلی من است) سازمان سیا درین فاز نقش (چه نیابت و چه برانگیزگی) داشت؛ چون آبه بسیار به گرایش به چین علاقهمند شده بود و در پی بازکردن این مسیر پرتنش بود. و این با منافع آمریکا نمیخواند. گرچه نظام امپریالیستی آمریکا در ظاهر طوری رفتار میکند که جهان آن را باور کند. حال نمیدانم جناب عبدالله هم با آبه در سیاست به سوی چین همگرا است یا نه. چون به نظر میرسد چین در نگاه شما طوری دیگر است. درود. پوزش کمی حاشیه رفتم و زیاد شد جوابم.
چند باری در پستهای پیشینم گفته بودم، نقد و بررسی و داوری روی کارکرد دولت سیزدهم از نظر من هنوز نیازمند زمان است؛ پیشداوری هم اگر بکنم از نگاه من منطقی نیست. پس برداشت شخصی من این است ورود به این داوری هنوز زود است. مگر اینکه کسی بخواهد پیشگو باشد که من ازین معجزهگریها در چنته ندارم! و عاجز از آنم که بخواهم غِب یگم!
مهدی مقتدایی: سلام و وقت بخیر. دوستان, راجع به تغییر مواضع آقای تاج زاده اشاراتی داشتند، برخی هم در این زمینه دلایلی را برشمردن، ولی دلیل اصلی تغییر مواضع ایشان، تغییر مسیر انقلاب بوده است، به قول آقای علیجانی در ابتدای انقلاب هدف « همه برای همه» بود ولی به مرور زمان هدف «همه برای یکی» تغییر کرد، و این چرخ ۱۸۰ درجه ای باعث تغییر مواضع مصطفی شد. مطلب دیگر اینکه از چندین مورد نظرات انتقادی مصطفی (که عمده آنان درست بود) کدامین یک پذیرفته شد، چرا طرف مقابل کوتاه نمی آید و اصرار به مواضعش دارد؟
میدان ارزش دانش ( ۱۴۵۸ )
دامنه ← ۲۰ تیر ۱۴۰۱ : به نام خدا. سلام. بلگورود زیردریایی روسیه، ابزاری برای تسلط به قطب شمال. مجهز به هوش مصنوعی و کلاهک و موتور هستهای، دارای ابَرسلاح برای ایجاد سونامی رادیواکتیوتیهای، قدرت کنترل طولانی از هزاران کیلومتر دورتر برای شلیک. قادر به حمل پهپادهای دریایی و مجهز به قطع یا استراق سمع از کابلهای ارتباطی در کف دریاها و اقیانوسها. و به گفتهی کارشناسان سلاح: "یکی از همهکارهترین و مَخوفترین سلاحها" و نیز "قدرت اطلاعاتی و عملیاتی نیروی دریایی در انجام حملات از زیردریاها و نابودی شهرها از راه دور."
توضیح: امروز خواستم بنویسم اساساً شخصاً داشتنِ مربی خارجی در هیچ تیم و رشتهی ورزشی به طبع من سازگار نیست. شاید حرفم ناپخته باشد؛ اما واقع مطلب را گفتم و حتی میخواستم شرحش دهم. اما دیدم بلگورود به مردمک چشمم خورد و شد این. علت هم معلوم؛ اعلان اینکه اگر کشتیهای انگلیس به شبهجزیرهی کریمه و دریای سیاه نزدیک شوند و مثلاً بجُنبند بر کاری، بلگورود وارد عمل میشود. بگذرم.
قسمت ( ۱۴۵۹ )
فیلِ بی خرطوم!
دامنه ← ۲۱ تیر ۱۴۰۱ : به نام خدا. سلام. مستندی که مرا به حیرت برده بود و هزارمرتبه بیشتر به فکرت. بومیان زامبیا برای درنده یا چرندهی دیگر تله پهن کرده بودند، اما از بدِ حادثه این خرطوم فیل بود که گرفتار تلهی صیاد شد. از از نزدیک ۱ متر و ۸۸ سانت طول خرطوم، چیزی برای فیل نماند. دو یا جند دانشمندِ پشت مستند چنین به نظرم رسید که به این فرضیه و گمانه رسیده بودند این فیل به عجز خواهد رسید و بر اثر نارسایی غذایی، تلف خواهد شد. علت این است که خرطوم فیل در میان تمام اجزای حیوانات در جهان، کاربردیترین عضو بدن است با چندین هزار عضله و ماهیچه و رگ و حسگر. در واقع ابزار حیاتی فیل، خرطوم است، عضوی برای دفاع، برای مشام، برای دوراندیشی، برای آب، برای علف، برای عاطفه، برای عزا، برای بقا، برای رابطه.
و بیشمار کارها که ما عاجزیم از درک آن. اما این فیل، با تابی که در آن بیابان و بیشه آوُرد، مرا غرق حیرت کرد و سراسرِ تماشا، پیِ آن بودم که چه "کار" نه، نه، نه؛ چه "ابتکار" میکند. آخه "کار" یک «اِبت» از "ابتکار" کم دارد؛ که همان خلاقیت و بداعت است. فیلی که خرطومش در تله بریده شده بود؛ از خود کارهایی نو بُروز داده بود؛ در نحوهی مکیدن آب، در جذب علف، در خورِ خاشاک و کندن بوته و در مبارزه با موانع عدیده که حتی سایر فیلها را به خود خیره کرده بود و مرا بهشدت بر صندلیام، میخکوب.
آری؛ به قول مشهور: احتیاج، مادرِ اختراع است. خواستم بگویم: یک ایرانی آن چنان درک و خویشتنداری و غیرت باید داشته باشد که یک بیرونی یا هر عوضییی، نتواند خرطوم ایران را به تله اندازد و این ابزار بیجایگزین را قطع کند و کشور را در جَرگهی خطر و خیانت اندازد.
میدان ارزش دانش. شمارهی ۱۴۶۰
دامنه ← ۲۲ تیر ۱۴۰۱ : به نام خدا. سلام. ریاست کل «امور مسجدالحرام و مسجدالنبی» در عربستان سعودی برای نماز و دعای روز عرفه و خطبهی بزرگترین روز در اسلام در مقدسترین مکان در اسلام، «شیخ محمد بن عبدالکریم آل عیسی» را برگزیده بود؛ او از اعضای «هیئت کبارالعُلماء» (=علمای ارشد) و دبیرکل «اتحادیهی جهان اسلام» است. انتخاب این شیخ، مورد اعتراض گستردهی کشورهای اسلامی قرار گرفت. «هیئت بینالمللی نظارت بر مدیریت عربستان بر حرمین شریفین» یک سازمان مدنی جهانی، هشدار داده بود اما مقامات آل سعود به این اعتراضها توجهی نکردند و او "بر فراز منبر عرفات ایستاد و میلیونها زائر را خطاب قرار داد" و با برنامهریزی پشت صحنه، به جای بیان دردهای مسلمین ازجمله فلسطین و بیتالمقدس، از ارتباط و تعامل با غیرمسلمانان سخن گفت. این شیخ "مواضع شرمآور" در دستگاه تبلیغ سیاست رژیم عربستان دارد و "همگرایی با اسرائیل و فراهمکردن مقدمات عادیسازی روابط با آن رژیم" را نشر میدهد. بههمینعلت، شهروندانی عرب در اعتراض او هشتگ "انزلوا العیسی_من_المنبر" (=العیسی را از منبر پایین بکشید) را ترند کرده بودند.
این شیخ در سال ۲۰۲۰ نیز، به خاطر اقامهی نماز بر "قربانیان واقعه ادعایی هولوکاست" بسیار هیاهو به راه انداخته بود. او با آن که دبیرکل اتحادیهی جهان اسلام است اما در یک مصاحبهای، دربارهی بهرسمیتشناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم اسرائیل با حالت خنثی و دادنِ سیگنال! گفته بود "انجمن جهان اسلام، متعهد به صلح است و یک نهاد سیاسی نیست." فعالان مدنی عربستان و جهان اسلام، این شیخ را دنبالهرُوِ نظام سعودی میدانند که "در زمینههای مذهبی و تبلیغات" و عادیسازی روابط با اسرائیل، از دریچهی "مذهبی و عقیدتی" ورود میکند.
اخیراً نیز تا حدی درز کرد که حاکمان ریاض قرار است در ازای موافقت تلآویو با انتقال حاکمیت جزایر «تیران» و «صنافیر» از مصر به عربستان سعودی، حریم هوایی خود را به روی هواپیماهای اسرائیل باز کنند، که گویا کردهاند. دقیق نمیدانم.
نکتهی یکم: این حکومت و حاکمان هستند که میبایست از عالمان و دانشمندان، بر کردار و کردهی خود بهراسند (=پندآموزی کنند)، نه عالمان و دانشمندان از حکومت و حاکمان.
نکتهی دوم: روزی امیرعبدالله حاکم وقتِ عربستان، از مرحوم رفسنجانی گِلهای رودررو و رُک شنید، (در باب گشایش بقیع یا باغ فدک یا چیزای دیگر، دقیق یادم نمانده) جواب داد (نمیدانم راست یا انحراف) که ما هم از دستِ این علمای مذهبیمان، امان نداریم! و میترسیم. بگذرم. نقل به مضمون کردم.
اشاره: راستی مثلاً بر فرض مثال و احتمال و حتی مَحالآ در محال، اگر عربستان به ایران تعارف میکرد یک خطیب برای روز عرفه به صحرای عرفات و منا بفرستید، ایران کی را میفرستاد؟! اون را؟ نه، نه. گمان نکنم. فکر کنم این را میفرستاد!
نظر جلیل قربانی دربارهی پست بالا: سلام آقای طالبی، روز بهخیرجو بایدن رئیس جمهوری آمریکا که امروز به اسراییل میرود، اعلام کرد که پس از دیدار با مقامات اسراییلی، با یک پرواز مستقیم از تلآویو به جده میرود. این یعنی بازشدن حریم هوایی عربستان برای اسراییلیها، حتی پیش از قطر که برای سفر اسراییلیها به قطر در روزهای برگزاری جامجهانی، چنین قولی داده بود. پروپاگاندا و تبلیغات برای توجیه اقدامات پادشاهی عربستان در پیوستن به پیمان صلح ابراهیم به عالمان دینی سپرده شده است. یادتان هست که چند وقت پیش نوشتم بهزودی اسراییل برای مذاکره با سران عرب، باید بیش از یک وزیر خارجه داشته باشد.
جواب من به متن آقای قربانی که یک ستون روز کردم: دو پست پایینتر:
دامنه: هدیهی یک سخن بسیارپربار و پرمعنا از امام هادی -علیه السلام- در شب میلاد خجستهی آن حضرت به شیفتگان پیروِ مکتب حیاتبخش اهلبیت علیهم السلام:
«بهتر از نیکی، انجامدهندهی آن است،
زیباتر از سخن زیبا، گویندهی آن است،
برتر از دانش، دانشمند است،
بدتر از بدى، عامل آن است،
ترسناکتر از وحشت، آورندهی آن است.»
ستون روزانهی مدرسه
میدان ارزش دانش شمارهی ۱۴۶۱
دامنه ← ۲۳ تیر ۱۴۰۱ : به نام خدا. سلام. این خانم محترم با پوشش فاخر سنتی، دهیار محترم روستای حسینآباد بِیرَم شهرستان لار استان فارس است. اخیراً اتفاقی مصاحبهی وی را دیدم و چون برای من کارکرد و توان بالایش جاذب بود، فوری عکسی از روی شبکهی "شما" از ایشان انداختم که سرِ فرصت از کار ستُرگ (=سزاینده و بااهمیت) او، ولو در وُسع و گسترهی یک روستا تمجید نموده باشم. در آبادسازی روستای خود و ایجاد مؤسسههای عمومی و نیز فرهنگسازی، گویا کارنامهی درخشنده از خود بروز داده با پشتوانهای بالا ازمردمش. برای چنین بانوانی -که همت و عزم کردهاند ایرانِ خود را اینگونه توانمند و رضامند بسازنند و هیچ مانع و سرزنشی، زنان راسخ و پاکباز را از میدانِ کار و سازگارسازی اجتماعی باز نمیدارد- احترام دارم و معتقدم جامعهی پاک و پویا جامعهای کاردان است و فراواناموری وجود دارد که نباید برای فقط مردان منحصر شود و بانوان از آن بیرون بیفتند. خداقوت میگویم به این بانوی دهیار که از خود و جامعه بیمناک نماند و وارد امور عمومی شد و از خود یک کارنامهی پرکار نشان داد. بیشمار درود بر او.
متن جلیل قربانی: روشنفکر و شهریار. وقتی ولتر گفت که من قهرمانان را دوست ندارم، چرا که آنان سروصدای زیادی به پا میکنند، این گفته او به معنای قطع رابطه «روشنفکر و شهریار» در اداره جامعه بود. قطع رابطه بین «روشنفکر و شهریار» یا به بیان دیگر، مرد عمل و مرد اندیشه را فیلسوفان قرن ۱۸ به درستی تشخیص ندادند. ولتر همچنان معتقد بود که اصلاحات باید به دست مستبدی روشنبین انجام شود. اندیشه دموکراسی به مفهوم مدرن آن برای ولتر ناآشنا بود. اولار مورخ فرانسوی مینویسد: فیلسوفان به هیچوجه قصد نداشتند حکومت را به آنچه که ما امروز «آرای عمومی» مینامیم، بسپارند. آزادی عمومی برای آنان غریب بود، چرا که میزان بیسوادی بسیار بالا بود و مردم به تبلیغات فلسفی بیاعتنا! مآخذ: سنت روشنفکری در غرب نوشته: برونوفسکی و مازلیش، ترجمه: لیلا سازگار، انتشارات آگاه نقل از: روزنامه دنیای اقتصاد ۲۲تیر۱۴۰۰
ستون روزانهی مدرسه
میدان ارزش دانش شمارهی ۱۴۶۲
دامنه ← ۲۴ تیر ۱۴۰۱ : به نام خدا. سلام. حتی نیازی به درنگ هم ندارد؛ بیشتر سازمانهای سیاسی که برای مبارزه علیهی شاه راهاندازی شده بودند، دستکم بر سه مفهوم، دستِ اکید و عقلِ قبول و عقدِ تأیید میبردند: آیهای از قرآن، شکل کُره و نماد اسحله. و این را نه در آرمان و آئین و مرام، که در آرم سازمان و سربرگ و بیانیه و نشریهی خود نیز بُروز میدادند. دو مثال عرض میکنم:
۱. حنیفنژاد و سعید محسن و بدیعزادگان بنیانگذاران اولیهی مسلمان «سازمان مجاهدین خلق» که هر سه مورد خشم سنگین شاه قرار گرفتند و از صحنه برداشته و به شهادت رسیدند، آیهی مشهور "فَضَّلَ اللَّهُ المُجاهدینَ عَلَی الْقاعِدینَ اَجراً عَظیماً" " (۹۵ / نساء) را شعار را شعار و نماد خود ساخته بودند که حتی سپس، نام نشریه را نیز «مجاهد» گذاشته بودند. این سازمان در دنبالهی کار خود آرمانش را به ثمن بخس باخت و در شُومی و شریری افتاد.
۲. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که توسط شهید محمد بروجردی و هفت گروه مبارز ضد شاه، با افرادی مثل بهزاد نبوی، سیدمصطفی تاجزاده، محسن رضایی، محسن آرمین و ... ، در صدر انقلاب تأسیس شده بود، هم آیهی قرآن در آرم گذاشت، هم کُره و هم اسحله.
نمیخواهم متنم را کِش بدهم، فقط خواستم بگویم بین آرمان ایرانیان مبارز و فلسطینیان مبارز، ربط فکری و عاطغی و صد البته، اشتراک هدف علیهی امپریالیسم وجود داشت. و مسئلهی مبارزین، فقط حدود ملی نداشت، فراملی بود.
پایهی فکری هم بدهم به بحثم: علمایی چون مرحوم علامه به اصل «ثابت» و «متغیر» هر دو باور دارند. در امور ثابت، تغییر عقاید دادن، واپسگرایی حساب میآید و جهل. اما در امور متغیر، ثابت ماندن هم، برگرد به جهل است و ارتجاع. باید میان ثابت و متغیر، فرق قائل بود و آن را شناخت. بحث «اسلام و مقتضیات زمان» توسط شهید مطهری یک نمونه از مباحث مدرن و الهیاتی بوده است. نیز تفکیک فقه جواهری و فقه پویا توسط امام خمینی.
معلوم است چه جریانهای فکری درین مسیر، مغلوبهی اعتقادی شدند و اساساً میان فرع و اصل، ثابت و متغیّر و نیز مصلحت و حقیقت مرز و فهم نورزیدند. بگذرم. نام هر فرد و هر جریان، در حافظهی تاریخی ثبت میشود.
حق، راه خود را به سنت محقّق تاریخ پیمایش خواهد کرد؛ هرچند به سنگلاخها، ناهمواریها، هجومها، ابتلاها و حتی آسیبها و آفتهای درونی بر خواهد خورد. اما به خیابان و کوچه و پسکوچهی بُنبست نمیرسد که از ثابت کوچ کند و در متغیر سُکنی. هر دو را با هم باید پیش برد. ترکِ هر کدام، شکست است و بنبست. ایران و جهان اسلام در معرض دو جریان متضاد قرار دارند، مقاومت، ترک مقاومت. روزی جبههی پایداری عرب بود، اینک محور مقاومت. حتی غرب هم در زمان جنگ جهانی، محور متفق و متحد شکل داده بود. کوبیدنِ اصل بدیهی دفاع و دمیدن صلح غیرحقیقی، مانند باد در بادکنک کردن است و به هوا پراندن بادبادک. روزی خواهد ترکید، روزی خواهد فرو آمد.
ستون روزانه شمارهی ۱۴۶۳
دامنه ← ۲۶ تیر ۱۴۰۱ : به نام خدا. سلام. یک همکار محترم در شرکت بیان (آقای جسن مجیدیان مدیر "حا. میم") با طرح بالا، خواست بین سه دمپایی گفتوگویی راه اندازند؛ گفتوگوی کفشها!! من، همین کانِهکلوش را برمیگزینم. چون سالیان دور یادم است لاستیکی کلوشِ پارهپوره را با ماشهدارِ داغ، پینه میزدیم و چند سال میپوشیدیم. از بس هم تویش عرق میکرد و گند میآمد جرئت نمیکردم پا در خاندِله بگذاریم. پدران دنبال میکردند. یادم هست کلوش نو را وقتی پای کسی میدیدند، با صوتِ اِِِِِیییییوووو به شوخی مسخره میکردند و نوچِپلیک میگرفتند. من برای رهایی ازین رفتار، کلوش نُوِم را گلمالی میکردم تا نویی آن لو نرود! اون دو تا دمپایی در عکس هم گویا مال نازکنارنجیهاست و من زبانِ حالشان را از بَر نیستم. بگذرم.
سلام جناب ... . خوب شد سخن خود را با "سلام" آغاز کردی وگرنه خودت میدانی که بنده چه در دامنه و چه در مدرسه به نظراتی که بی "سلام" باشد پاسخ نمیدهم مگر آن که در آن روز دستکم یک بار سلام و علیک شده باشد. امابعد؛ جواب: یکم: من که در همان متن نوشته بودم: «میتواند یک درس به کسانی در بالای جناح چپ باشد که شرمسارانه از امام و آرمان چپ بریدند». لابد در ادبیات فارسی آشنایید با «ی» نکره که نشان نامشخص از یک امری است و قید «کسان» که قید عدد و معدود است. یعنی آن بخش از کسان، نه تمامشان. پس برداشت شما از پایه، نادرست بود که تعمیم دادید به کُلیت چپ. دوم: فراوانکسانِ جناح راست که، اصلاً صحبتش نیست، اینان اساساً بُغض داشتند به امام با آنکه آن حضرت به یک میزان، راست و چپ را در مصادر جای میدادند اما از رفتار معتمدانه و دوستانهی امام با جناح چپ، بسیار دلگیر بودند. سوم: حتی به لحاظ تئوریک هم، جریان راست، مرحوم خوئی را در برابر امام و مرحوم منتظری علَم میکرد که البته پس از امام به سمت تئوری دیگر تمایل یافت که مشخص شد به نرخ روز پیش میرود. چهارم: چرا فکر میکنی به محض این که کسی به بخشی از چپ نقد وارد کرد، پس متعلق به راست است؟! این فکر نادرست است. من از سکوی عقلی خودم مناظر و مسائل ایران و جهان را میبینم و برای فهم خودم هویت قائلم.
سلام جناب آزاد. ۱. فکر نکنم آن جناب نداند که بنده از نقد بر متنم خشنودم. زیرا همین خود نشان از آن دارد که خواننده نه تنها متنم را خوانده که بر خود لازم دانسته ایرادم را بیان فرماید. و این جای رضامندی دارد. پس در نقد و نظر با من مانند همیشهات راحت و آزاد و مُختار باشین و رحمِ مرا نکنین. ۲. اگر شاه از منظر شما برای هویتسازی دینی و اخلاقی مردم ایران نقش ایفا کرد، باید آن را به حساب مثبتات ثبت میشد. اما بنده با شما درین باب دگرگونه میاندیشم زیرا در منابع تاریخی به این مورد برنخوردم. ۳. وجود و بُروز فساد در دیوانسالاری نظام و حتی در ردهی تصمیمسازان، دلیل عقلی نمیشود که فساد دو شاه نادیده انگاشته شود. کارنامهی دو شاه در منابع معتبر موجود است و اساساً مطالعهگران نیازی به تبوتاب هم ندارند. چون بسیار روشن است. ۴. من حقیقتاً در دست خودم حتی ثانیهی اُسار حس نکردم. اُسار شاید دست کسانی بوده و هست که بنهد چند سال پیش در شبی که میان نامزدی ریاستجمهوری (ناطق و خاتمی) در بالاتکیه مسائلی رخ داده بود، شبِ بعدش به تلاش جسورانهی روانشاد یوسف پشت تریبون تکیه رفتم و آن جا گفتم ما تابع کسانی نیستیم که حتی یک «مرگ بر شاه» نگفتند ولی اینک چنان به دامن نظام چسبیدهاند که حتی مردم را به رأیدادن به ناطق فشار میآورند. بگذرم. روزی که لغت «وِل اُسار بوسِس» را در سال ۱۳۹۳ شرح داده بودم، سیاسیمیاسیها را آنجا گفته بودم.
استاد احمدی سلام مجدد. متشکرم از اطلاعرسانی و نکتهپردازی جنابعالی. گویا در اسرائیل هم این رسوایی ضدمذهبی که ساحت مقدس امام رضا ع را نشانه گرفته بود، به نمایش درآمد یا درخواهد آمد. من برین نظرم رفتارهای ضدمذهبی، همیشه یک حرکت پوشالی بوده است و هرگز زورِ آن را ندارد پویایی مذهبیون را از رمق بیندازد. مثل پوشال کولر آبی که اول بو و رنگ دارد، ولی به ماه نمیکشد که خُرد و بدبو میشود و تاروپود درهم میریزد. از سوی دیگر برخی از مذهبیون هم بلد نیستند کار هنری و فکری قوی صورت دهند. شما نگاه بفرمایید طی همین مدت کوتاه صدها پست که از نوشتههای پیشین هم هست توسط یکی از اعضا دربارهی غدیر درین صحن، گروپگروپ پست شد که اساسا گمان کنم برایش نه بازخورد مهم است نه اثربخشی متن. بگذرم. ممنونم از مطالب و شستهنویسیهای جنابعالی.
مجدد سلام جناب... . یک جامعهی مدنی پوینده -که در قلم جنابعالی هم اشارت رفت- جامعهایست که اینگونه امور را در دستگاه فکری میگذارد و واکنش تئوریک باید بدان ببخشد. گفتم باید بُن کار را به تحلیل برد که من علم و فن این کار را بلد نیستم و همین بود که فقط از لای سیاست و قدرت سخنی عرض کردم. ممنونم از زحمتت در بیان نظر و دیدگاه.
جناب آقامرتضی سلام. اون موقع رسم نبود روحانیان معادلِ دکتری بگیرین، الآن در حوزه بازار افتاد. آقای غلامعلی حداد عادل این را گویا باب کرد، چون او را استاد مدعُوّ دارالشفای قم کرده بودند جناح راست. بگذرم. سیاسیمیاسی بلد نیستم! اون چکمه و بُد کلوش هم بله درست گفتین. فقط بُد وقتی پینه، چَس زده میشد، کاب پا را زخم میکرد.
دامنه: سلام دوباره جناب آزاد دانش من هر جا قد داد، حرفم را به نوشته میآورم. از شما هم متشکرم که دردِ دانش خود را به مَطبِ مطلب میبرین.
استاد احمدی سلام زیارتتان گوارا. هیچ متنی به اندازهی این متن شما از ناحیهی درد و درک بیرون نیامده. دقیق حس میکنم واژگانتان از کجای درونتان به عبارات صف شدند. خوشا به آنان که عمق کینهتوزی آنان خودباختگان را فهمیده بودند که هدف اهانت به حریم مقدس رضوی علیهالسلام بود و البته مذهب راسخ در نهاد مردم ایران هر جسارتی را از پایه نابود میکند. عشق ایرانیان به امام رضا ع، دیرباز است و هر روز نوشونده. درود. متمنّیام یاد بنده و رفتگانم باشین با اذکار و زیارات. عالی به طبع بردین این دلباختگی را. تقبلالله.
جناب رخفروز ذاکر محترم سلام سرودهی پرباری بود؛ شعلهی مشتعل ذوق ادبی الفبایی هم در آن زبانه میکشید. تشکر از حُسن گزینش اشعار.
از لای سیاست و قدرت ( ۱ )
امضای استدام آقای آیتالله شیخ احمد جنتی بر من روشن نیست، به نظر میرسد شاید دورزدنِ افکار عمومی حساب آید. گرچه از راز رهبری معظم در اصرار بر نصب، بیخبرم. من هیچ دلیلی برای این استدامت، نمیبینم. بگذرم.
در ولادتِ مفهوم ابدی "ولایت" و مسئلهی ازلی "امامت"، سه سخن مهم از پیامبر خاتم ص و سه سخن از امام علی ع تقدیم میکنم که آن دو، برادر هم شدند و روح واحد در دو بدن. دو رهبری که شایستهترین پیش خداوندند و اُسوهی حسنه نزد باورمندان.
حضرت محمد بن عبدالله ص :
دانشمندان تشنهی آموختناند.
بهترین کار خیر، اصلاح بین مردم است.
آفت دین سه چیز است: فقیه بدکار، پیشوای ظالم، مقدّس نادان. منبع
امام علی بن ابی طالب ع :
محفل علمى، باغ بهشت است.
مجلس بزرگواران، دژهاى سخن است.
گسستن از نابخرد، معادل پیوستن به خردمند است. منبع
عکس از روی جلد: دامنه
عکس دستخط میرغیاثالدین
ستون روزانه شمارهی ۱۴۶۴
دامنه ← ۲۷ تیر ۱۴۰۱ : به نام خدا. سلام. دیشب کتاب «اخلاق منصوری» میرغیاثالدین منصور دشتکی شیرازی را (که عکسی هم انداختم از جلد و دستخطش که در حرم رضوی وقف و نگهداری میشود) به اتمام بردم. نکات واقعاً ناب و بکری دارد با آن که ۵۰۰ سال پیش میزیست اما خیلی پیشرفته فکر میکرد. او مقام «صدر» در صفویه داشت، اما بر سرِ عقاید خود (حتی در برابر محقق «علی کرَکی» دارای مقام شبیه به ولیفقیه امروزی در صفویه) ایستاد و از دربار رفت و در شیراز مدرسهی منصوریه تأسیس کرد و چندین کتاب نوشت و همانجا در ۹۴۸ قمری به خاک سپرده شد. او ریاضیدان، فیلسوف و متألّه بود. چنان که ملاصدرا باهمهشُهرت، از کتاب «مرآت الحقایق» او در فلسفهی اِشراق اثر پذیرفت. من فرازهایی از برداشتم از کتابش را نمایهواره میگویم:
او متعقد بود شهر (بخوانید: دولتملت به مفهوم امروزی) نیازمند شرع است و بر آن استوار. نیز شهر نیازمند قوانین است و قیمتگذاری. از منظر میرغیاثالدین ارکان شهر بر چهار چیز است: به ترتیب: دینار، شرع، سلطان، محبت. و نیز توصیهی سیاسی میکند که حکومت هرگز خصم را خُرد مَپندارد. و مهمتر اینکه میگوید اولکار این است که چارهاندیشی شود تا دشمن به آشتی آید. و نیز بر فرونشاندن آتشِ گرسنگی میان مردم، تأکید میورزد. نیز معتقد بود باید به صناعتی رو کرد که بهترینِ مردم برای آن پای معامله برخیزند.
راستی در باب زنوشوهر هم حرف داشت: مثلاً چهار امارت و نشانه برشمرد که اگر در زن دیده شد، او صالحه است. یکی را فقط عرض میکنم. و آن این است که: حضور شوهرش در خانه را بسیار خواهان باشد و در نبودِش هم، بسیار دلتنگش گردد. بنده بگذرد. شاید شاید در ستون و شمارهی دیگری، روزی، بر بقیهی افکارش دست گذارَد.
از لای سیاست و قدرت ( ۲ )
ژنرال «افیف کوخافی» فرماندهی ارتش اسرائیل گفت «تهیهی برنامهی اقدام نظامی اسرائیل علیهی فعالیت هستهای ایران، یک وظیفهی اخلاقی و موضوع مهم برای امنیت ملی ماست.»
من منظور او از به کار گیری لغت «وظیفهی اخلاقی» را این میدانم که خواست از دو مفهوم فضیلت و خیر برای حفظ کیان نظام اسرائیل (بناشده بر خاک فلسطین) کمک گیرد تا جنبهی ذاتی به مسئلهی حمله به قدرت اتمی ایران بدهد.
چون از مسائل سیاسی، شناخت عمقی ندارم، بیشتر وارد نمیشوم. فقط خبریبودن موضوع را مد نظر گرفتم و "از لای سیاست و قدرت" عبور دادم. بگذرم.
تیرهسازی!
شمارهی ۱۴۶۵ : دامنه ← ۲۸ تیر ۱۴۰۱ : به نام خدا. سلام. از تاریخ کهن و معاصر ژاپن میتوان درسهای بسیار آموخت. مثلاً روزگاری پیش از عصر میجی (که ژاپن را متحول کرد) به هر کس مشکوک بودند میگفتند که باید روی تمثال (=تَنسان) عیسی مسیح ع و حضرت مریم س پا بگذارد رد شود تا ثابت شود او مسیحی نشده است وگرنه گردن زده میشد. نیز روزگاری، تمام چارچوپ فکری ژاپنیها بر گِردِ شمشیر سامورایی میگردید و توسعهطلبی سرزمینی. تا اینک که کشوری توسعهیافته و صنعتی شد و غرق رفاه، اما باز خاکش در اشغال ارتش و جنگافزاهای آمریکاست.
خواستم فقط یک حرف گفته باشم و آن اینکه در ژاپن هرگز فرهنگ تیرهسازی! دل مردم باب نشد، یعنی مردم نیامدند همدیگر را نسبت به کشور دلسرد کنند و تخم نومیدی در دل یکدیگر بکارند و به قول ایرانیها: "زیرآبزن" علیهی هم و علیهی دورنمای کشورشان باشند، بلکه همواره خواستند افق پیش رو را بهتر ببینند و زیباتر بنمایانند.رحرفم فقط این بود: دلِ مردم ایران را سرد نباید کرد و فقط نگشت خبر منفی پیدا کرد و تیرگی نشر داد؛ جای نقد و بررسی را با تیرگی نباید عوض کرد. دیده میشود که عدهای در پهنهی کشوری، انگار تلاشی برای متلاشیکردن دارند و میگردند بین مردم سرزمین خود تا آنان را به «یأس» دعوت کنند. این بدترین اخلاق حرفهای است؛ تیرهسازی! تیرهسازی!
جناب صدرالدین سلام. هر سه پیام در متن شما پیامآور دمیدن نشاط است. بله؛ ضعف و قوت را باید با هم دید. بر رفع ضعف باید وفادارانه خروشید و بر تقویت قوت باید صادقانه کوشید. کشوری نیست در دنیا که بر پایهی دلسردی و مأیوسسازی عمومی پیش رفته باشد. بر شما هم دیروزروز، روز بیمانند اعلانِ امامت امام علی ع توسط خاتم نبوت حضرت محمد ص در برکهی برکت غدیر، یک روز فرخنده و خجسته بوده باشد و شادمانههایی بپا نموده باشید و کمی از فضای سنگین بیمارستان و حال غمگین بیمارانتان، بیرون رفته باشید و آسودهسر شده باشید. درود. میدانید که بنده فقط یک شاگردِ طالبِ دانستنِ بیشتر درین صحن است.
بیرون رانده شوند!
شمارهی ۱۴۶۶ : دامنه ← ۲۹ تیر ۱۴۰۱ : به نام خدا. سلام. از زبانِ بدن و زبانِ گفتار رهبری معظم در دیدار با رئیس روسیه و نیز رئیس ترکیه، بسیار حیرت کردم. مهمتر اما آنجا بود به دیدِ بنده که با جملهی انتظاری نگفتند آمریکاییها از شرق فرات بیرون روند، بلکه با جملهای ایجابی فرمودند: "آمریکاییها باید از شرق فرات بیرون رانده شوند"! منبع و بسیارها فرق است میان بیرون روند با بیرون رانده شوند! بگذرم. فقط خالی نگذارم که رئیس روسیه نیز در جوابِ جملهی رازآلود رهبری از جملهی ایجابی و قید "باید" استفاده کرد و گفت: «منطقهی شرق فرات باید تحت کنترل نیروهای نظامی سوریه قرار بگیرد."
جناب آقای ... سلام. در یکی از نوشتههای شما تعبیر مهمی بود "جمعه و جُمجُمه". خواستم عرض کرده باشم این عبارت و جناس خیلی بامُسمّاست. البته به نظرم منهَج منطقی آن است روی سخن سُست و پرتوپلا نباید زیاد وقت صرف نمود. البته سلیقه یا روش کار شما ممکن است بر شما الزام دارد که وارد آن شوید. اما به نظر میرسد سُستی سخن، خود، خود را توبیخ میکند.
جناب آقامرتضی سلام هر یک از ما از منظری ویژه به مسائل میتوانیم بنگریم و این طبیعیست. اما ذات سیاست علاوه بر ایجاد نظم و امنیت و رفاه در بُعد داخلی، جستجوی منافع ملی در بُعد بیرونی است. عرف دیپلماتیک حقوقی متقابل میان میزبان و میهمان بار میکند. شما آقامرتضی تا جایی که من از نوشتههایتان شناخت پیدا کردم اصل مذاکره و گفتوگو و تعامل با جهان را اصلی پذیرا و بایسته میدانستید. به نظرم منتقدان این دیدار ممکن است در لایهی دیگر فکرشان دیداری اینچنین با «جو بایدن» را اما تحسین کنند. پس؛ بسته به نوع نگاه هر یک از ما دارد، که اصل گفتوگو را یکخط درمیان، قبول کنیم یا به عنوان یک خط راهبردی. بنده اینگونه رفتارهای دیپلماتیک را در ردیف کسب جایگاه بهتر و درک منافع ملی میبینم. زینرو با این نگاه شما متفاوت میاندیشم. ممنونم که دیدگاه خود را بیان فرمودین. درود.
جناب آقای قربانی سلام. چندی پیش، دُز چهارمم را تزریق کردم و از آغاز تا اکنون، هنوز ماسک و مقررات را کنار نگذاشتم چه در قم و چه در مسافرتهایی که دست داد. و همچنان معتقدم مردم محترم باید در برابر بیماریهای نو و نشناخته، عزم و اراده و اخلاق حرفهای به کار ببندند و پیشتاز ریشهکنی -یا دستکم کمخطرسازی- ویروسها و میکروبها باشند؛ زیرا ادب و آداب ایرانی، صادراتیست و جای صدور دارد. درود.
سلام مجدد جناب. بله متوجه هستم که بر اصل روابط بر پایهی منافع معتقد هستید. بنده هم برین نظرم که ایران اصل را بر منافع ملی و امنیت ملی باید بگذارد و تشخیص این دو کار، بسیار سیلان دارد چون جهان همواره در حال دگرگونی یا تحت تأثیر مسائل نوپدید است. درود.
سلام دو باره جناب مرتضی دیدارها یک اصل بدیهی در نظام بینالملل است آقا مرتضی. سیاست بر پایهی میزانی از تلرانس (=همان رواداری در علم مهندسی) استوار است. سختگیر نباش، دروازهی سیاست و تمدن نباید به وقت وقوع بسته شود.
خاطرهای که دیروز بر من روی داد
شمارهی ۱۴۶۷ : دامنه ← ۳۰ تیر ۱۴۰۱ : به نام خدا. سلام. وقتی جایی، مرکزی، ادارهای و حتی دفاتر و خانهای بروم، که طرف، مرا منتظر و معطّل بگذارد، چندان که چه عرض کنم، هیچ خوش نمیدارم. نمیدانم این از بدیِ من پرده برمیدارد، یا نه؛ یک رفتار شیوعیافتهی نیمههمگانیست. خُب، اگر مجبور باشم بهترین کارم این است به کتابی یا مجلهای مشغول میشوم. پریروز چنین شد. این کتاب را یعنی "تفسیر قرآن مهر" اثر آقای دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی را (عکسی هم از جلدش انداختم) از قفسهی آن جا برداشتم شروع کردم به مرورکردن، تا واکنشی نشان داده باشم به رفتار ناپسند منتظرگذاشتن و معطّلساختن. مطالعه که نمیشد کرد، تورُّق و مرور کردم اما دیدم چه جملهی گوهرینی در متن هست: مِنّت. و معنی وسیع و دقیق مِنّت. سریع یادداشت کردم. در چی؟ در پشت برگهی مقواییِ همبرگر "تامسین" اردبیل (تامسین در آذری یعنی چشیدن). و شد این؛ این متن و معنا:
مِنّت در اصل به معنای سنگینی است که با آن وزن میکنند و نیز به بخشیدنِ هر نعمتِ سنگین و گرانبهاء مِنّت میگویند. مثلاً ما به موسی ع مِنّت نهادیم در آیهی ۳۷ طه. البته این واژه در میان مردم به معنای بخشیدن نعمت و سپس به رُخکشیدن است که در گویش محلی به وجه ترکیبی میگویند: مِنّت صِنّت.
نظر جلیل قربانی: سلام جناب آقای طالبی، روز بهخیر. امروز سالروز شهادت شهید علیاکبر خاکپور معلم کلاس قرآن تابستانی ما در ابتدای دهه ۱۳۵۰ است که در عملیات رمضان سال ۶۱ در شلمچه به شهادت رسید. یکی از حدیثهایی که از آن کلاس در خاطرم مانده، این است؛ جمالالاحسان، ترکالامتنان. زیبایی کار نیک در آن است که با منّت، همراه نباشد.
نظر شیخ احمدی: سلام جناب طالبی عزیز. موضوع منّت در قرآن، موضوع جالبی است و در چند مورد از منت صحبت شده است. اما به نظر من بالاترین منت، مربوط به بعثت انبیا الهی است. در آیه ۱۶۹ سوره آل عمران میفرماید: لقد منّ الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلو علیهم آیاته... . اگر بعثت نبود، بشر هیچ وقت نمیتوانست راه درست را با عقل خودبنیاد به تنهایی پیدا کند. این آیه در واقع تلنگری است برای کسانی که میگویند کارکرد دین چیست؟ راستی، معطلی هایی که نتیجه اش این باشد خوب است، درسته که میگویند فی التاخیر آفات، اما گاهی اوقات ثمربخش است.
دامنه: استاد احمدی سلام. اول عرض کنم زیارت حرم منور مشهد مقدس قبول. بازگشت هم به میمنت. اما بعد؛ معطّلییی که به دسترسی به کتاب گنجهی اتاق انتظار بینجامد، بله که خوب است. متشکرم که به آیهای مهم دیگر مستندش ساختهاید. رجوع خواهم کرد. بله، بعثت را درست فرمودید. به قول علمای ربانی صراط به سراج نیاز دارد. درود.
«مورمو»
شمارهی ۱۴۶۸ : دامنه ← ۳۱ تیر ۱۴۰۱ : به نام خدا. سلام. خانم مورمو معلم ۶۴ ساله متعلق به جوامع قبیلهای شرق هندوستان- دیروز پنجشنبه (۳۰ تیر ۱۴۰۱) توسط مجلس هند -که بیش از ۴۵۰۰ نماینده دارد- به عنوان رئیسجمهور جدید هند برگزیده شد. احتمال میدهم انتخاب خانم "دروپادی مورمو" از قبیلهی سانتال هند، به تحکیم موقعیت «مودی»، نخستوزیر فعلی هند منجر شود؛ زیرا حزب حاکم "بهاراتیا جاناتا" به رهبری "مودی" از مورمو حمایت کرد. لازم به ذکر است بر اساس آمار، قبیلههای هند بالغ بر ۸ درصد جمعیت یک میلیارد و چهارصد میلیون نفری هند را تشکیل میدهند. مهترین اختیارات رئیسجمهور هند علاوه بر فرمانده عالی نیروهای مسلح، نقش داوریکنندهی او در زمان بحرانهای سیاسیست که نظر او کلیدی، تمامکننده و مطلقه است. مثلا" هنگامی که در انتخابات، پیروزی قطعی احزاب معلوم نشد او رآی میدهد که چه حزبی موقعیت کسب قدرت دولت را بهتر داراست.
استاد ارجمند جناب احمدی سلام. گفته بودم به تفسیر رجوع میکنم. کردم. برداشتتان دقیق و اشارهیتان عالی بود. البته آیهی ۱۶۴ آل عمران بود، نه ۱۶۹ که یحتمل شما در تایپ، عدد را اشتباه درج کردید. مهم اینکه علامه طباطبایی علت این مِنّت را «صفتِ ایمان در مؤمنین» میداند که برای من این مورد بسیار اهمیت داشت و نو بود. چکیدهی برداشتم از تفسیر آن مرحوم ازین آیهی مهم -آنطور که من به بضاعت اندکم فهمیدم- بر این است که پیامبر اکرم ص قلبهای مردم را از «تصورات و بتها» پاکیزه و نظم جامعهی آنها را از پلیدی، طاهر کرد و نیز از «تسلط حُکام جور» رهانید، و «آلودگی خرافات و شعائر باطل و تقلیدهای کورکورانه و تعصب قومی و جاهلیت و سنن قومی و قبیلهای» را زدود و آنان را از پرتگاه نجات داد. از آرزوهای بنیادی عقیدتیام یکی این است روزی روی من به دیدار قُبهی منوّر رسول باعظمت و مظهر رحمت و شفقت حضرت محمد مصطفی ص روشن شود و با درک جمال محمدی ص، به دیدن مکهی مکرمه و عمل به مناسک سمبُلیک و پیامدار نائل گردم. چه خوب میشود به همراه شما باشد.
هشدار: به عنوان یک عضو مدرسه سخن میگویم نه هیچ چیز دیگر: ممکن است کسی بخواهد آرای خود را بنگارانَد، و یا به ایما و اشارهها به بقیه بآگاهانَد که او بیرون اسلام ایستاده و از بیرون به دین نظر میافکنَد؛ خُب؛ تا این جای کار، اختیار با اوست و آزادی نظر هم، با وی. و بروندینی نگریستن هم خود، یک شیوهنامهی پژوهندگیست. اما نه ادب، و نه منطق، هیچ کدام ازین دو حکم نمیکنند که تاریخ قطعی اسلام و مسائل متیَقّن آن و نیز رفتار سیاسی و عقیدتی پیامبر رحمت و مروت و شفقت ص را به ذوق خود، وارونه کند و با جملات نادرست بپیوندانَد. این روش سست و بیپایه، نه فقط نزاکت پژوهشی با خود حمل نمیکند، بلکه فرد را در پایه و بنیان، به موجودی دچار عُقده و گزَندرِسان بدل میکند. من سربسته عرض کردم، امید است همهی ما از سرِ عقل و از روی ادب و منطق، افکار خود را با جملات نَزیه و بهدور از پَلشت بیان کنیم. انسان هم از مادهی "نِسیان" هست و هم از ریشهی "اُنس و اَنیسان". معلوم است گرَوِش به کدام سرشت، سرنوشت را نورانی می کند و کدام یکی به تیرگی میرساند. قدری، فقط قدری، ادب. ابراهیم طالبی دارابی دامنه.
پدران صحرا
شمارهی ۱۴۶۹ : دامنه ← ۱ مرداد ۱۴۰۱ : به نام خدا. سلام. پدران صحرا کسانی از راهبان و راهبههای مسیحی بودند که در میانهی قرن سوم میلادی در صحرای مصر صومعه ساختند. اینان از میان انواع زندگی و زیست، حیات صَعب و به قول توماس آکمپیس "ایثارگرانه" را برگزیدند.
البته اسلام رفتار رُهبانی و همچنین رفتار کاهلی -هر دو- را نه فقط نستود، بلکه نهی نمود و به جای آن زندگی طبیعی (یعنی مادی و معنوی) را معرفی نمود. گویا ریاضت و ریاضتکِشی یک رفتار ثابت در وجود افرادی در هندوستان، همچنان باقی ماند. اما اسلام حد وسط را معیار گرفت؛ هم دنیا و هم عُقبی. هم جسم و لذّت و هم روح و عفّت.
استاد حجتالاسلام احمدی سلام. ممنونم از مباحثهی قرآنی و نافع شما دربارهی این آیهی مهم قرآن. از آموزههایی که تبیین میفرمایی همگی مبتنی بر عقل و نقل و انباشته از فرآوردههای وَحیانی و حدیثیست و همین اعتماد مرا به متون جنابعالی بالا و کامل نگه میدارد. بله نکتهی قرآنی شما ذیل این آیه درست است. فرمایش شما را قبول دارم؛ نیک مطلعاید در حجاز آنچه رخ داد این بود که جهل را میتوان زدود اما تجاهل را شاید نه. مثلا" ابوجهل آنقدر علم بالایی داشت که مشهور بود به حکم. اما چون تجاهل را رفتار اصلی خود کرده بود حتی از نورانیت معنوی رسولالله ص و علوم الهی علی ع هم هرگز تابش نپذیرفت و زندگی خود را کژ و تابدار نمود. طبق آن آیه و شاید آیات دیگر، جهل رفو میشود اما تجاهل نه. مولوی محمد بلخی حتی پا را فراتر مینهد در دفتر چهارم مثتوی جهل و حُمق و حماقت را دوشادوش هم میگذارَد و تخم حکمت را میگوید در جهل و حُمق اثر نمیکند و رفوپذیر نیست و نافذ نیست:
گفت آری خوش عمل کردی بدان
تا بگویم پند ثالث رایگان
پند گفتن با جهول خوابناک
تختافکندن بود در شورهخاک
چاکِ حُمق و جهل نپذیرد رفو
تخم حکمت کم دهِش ای پندگو
مهدی ملایی: سلام دوباره. حیف شد مدرسه فکرت، آموختنیهای بسیار داشت، ولی یه عده که نمیدانم کجا را هدف دارن مطالبی می گفتن که واقعن از گفتنشان انسان شرم میکند خب شما اگر با آخوند و این انقلاب مشکل دارید چرا ربطش میدهید به پیامبر و علی ع و اولادش خدا عاقبت ما را به خیر کند. از شما هم کمال تشکر را دارم با مدیریت خیلی عالی که داشتید
در پاسخ به مهدی ملایی: ممنونم برادر انقلابی و دینی خوب من. شما بسیار روشنبین هستید و خوب مسائل را درک کردید. درود. ناسپاسی کردند نعمت بزرگ گفتوگو منطقی و تفکر را. هنوز خیلی زمان میخواهد تا از کالی به پختگی برسند.
فرستاده شده از شیخ احمدی: با سلام و ارادت. من بارها عرض کردم مانند چنین گروهی کم هست. معمولا" گروههای مجازی به دلیل رعایت نکردن قوانین و احترام متقابل، زود منحل میشوند. دوام و قوام مدرسه فکرت در درجه اول به مدیریت خوب شما بود، بعد هم نوع مواجهه دوستان و برخوردهای علمی همراه با احترام. اما به هر حال عده ای ناسپاسی کردند و قدر این فضا و موقعیت را ندانستند. از زحمات شما متشکرم، انشاالله سالم و تندرست باشید. ما هم در هوای بسیار خنک بابل و گتاب دعاگو هستیم. توکل بر خدا.
سلام و سپاس. حق مطلب را دقیق ادا کردید جناب استاد احمدی. بلی درست فرمودی؛ ناسپاسی نسبت به نعمت بزرگ گفتوگوی منطقی و تفکر.
: عصر ۱ مرداد ۱۴۰۱ : پایان