متنی از شیخ احمد باقریان ساروی در مدرسه فکرت: باسمه تعالی. جناب حاج عیسی رمضانی دارابی [مرحوم محمد] سلام علیک. با تقدیم احترام فرمودی منتطری ساده و سید احمد خمینی بینش سیاسی خوب داشت. شواهدی بر هر دو ادعای جنابعالی تقدیم میکنم:
اول: او از شاگردان مرحوم آقای بروجردی بود و خارج اصول او را هم تالیف کرد و با این حال او و شهید مطهری که رفیق و هم اتاق بودند آیت الله خمینی را کشف کردند و دو نفری اولین حلقه درس علم اصول او را تشکیل دادند که بعدا شهید بهشتی و آیت الله خامنه ای نیز به آن پیوستند و به این جهت مرحوم بروجردی اندکی از او دلخور شده بود و ازآن تاریخ همواره با آیت الله خمینی بود و جدا نشد و در آن راه تبعیدهای سخت و زندان تا آوان پیروزی انقلاب را تحمل کرد.
دوم: خواستند آیت الله خمینی را اعدام کنند ولی منتظری علمای بزرگ را در تهران جمع کرد و از آنان برای مرجعیت آیت الله خمینی امضا گرفت و منتشر کرد و مانع اعدام شد.
این جا نکا، مسجد "توفیق" است. پایگاه حجت الاسلام آقای بیانی که جناح راست تاب سخنان و افکارش را نداشت و سرانجام چند سال پیش وی را از امامت جمعهی نکا برکنار کرد. دوستان قدیمی من در نکا و روستای اطراف نکا درین مسجد پاتوق داشتند. یادآوری کنم مرحوم حاج کل مرتضی آهنگر (پدر رفیقم حسنآقا و آقامهدی و به عبارتی پدرخانم روانشاد یوسف رزاقی) فقط آقای بیانی را در آن مقطع، عادل و لایق میدانست و تقریباً تمام جمعهها را به آقابیانی اقتدا میکرد. درود بر هر مسجد و پاتوقی که در آن حقیقت ذبح نشود و پیشنماز راتب و خطیبان آن، مروت داشته باشند و مرام. عفت کلام کنند و نفوذ بیان. درود. دامنه.
نگارش ۲۶ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
متن نقلی: داستان گریه آیت الله منتظری. خدا رحمت کند علی حجتی کرمانی را که به خاطر مشکل تنفسی به او گفتند هر سال مدتی را برو شهر گرکان آنجا قضا مرطوب متعادل است. لذا او از دانشگاه مأموریت میگرفت و مدتی را در گرگان میماند. آقای قدس علوی – از اساتید حوزه علمیه امام خمینی (ره) گرگان نقل میکرد: یک روز استاد علی حجتی کرمانی منزل ایت الله نورمفیدی آمد من هم بودم و تعریف میکرد: من در قم یک روز به منزل آیت الله منتظری رفتم، کتاب رنجنامه نوشته حاج سید احمد خمینی مقابل او بود، با من وارد سخن شد و از سید احمد خمینی ناله داشت، اشکش جاری بود، تا اینکه گفت: «من میدانم او جوانمرگ میشود». این جلسه گذشت تا اینکه حاج سید احمد خمینی فوت کرد، من مجددا نزد آیت الله منتظری رفتم و از او درخواست کردم تا او را عفو کند. ساکت شد. اصرار کردم. پاسخ داد : انچه مربوط به من است و من در آن حق گذشت دارم عفو کردم، ولی آنچه مربوط به اضلال مردم است حق من نیست، او میداند و خدا. سپس از او درخواست کردم نامه تسلیتی برای مادرش بفرستد، پذیرفت و نامه تسلیت فرستاد.
متن نقلی: آقای پزشکیان گفته است: "نه زیر پایمان آب هست نه پشت سدها... آب چاهها تمام شود نمی دانیم چکار باید بکنیم... با شعار دادن، نقد کردن و توقع ایجاد کردن، مشکل حل نمیشود... نفت را خواستند تحریم کنند و دارند تحریم میکنند ... حرف نمیزنی؟ خب میخواهی چکار کنی؟ میخواهی بجنگی؟! خب آمد و زد؛ الان برویم درست کنیم دوباره میآید میزند".
متن من در چاپ عصر
از سال ۱۳۵۱ به بعد شاه کتابهای بیشتری را قدغن کرده بود؛ چون از روند مبارزهی گروههای مارکسیستی و مذهبی انقلابی هراسیدن بود. از جمله این چهار کتاب:
۱. کتاب "راه حسین"
اثر بسیار ستُرگ عاشورایی مهدی رضایی
عضو برجستهی سازمان مجاهدین اولیه
۲. کتاب "ضرورت مبارزه مسلحانه"
اثر مهم تئوریک امیرپرویز پویان
از بنیانگذاران سازمان چریکهای فدایی خلق
۳. کتاب جزوهی "مبارزهی مسلحانه"
اثر عملیاتی مسعود احمدزاده
از بنیانگذاران سازمان چریکهای فدایی خلق
۴. کتاب "آموزش چریکی"
اثر آموزشی - مفهومی بیژن جزنی و علیاکبر صفایی فراهانی
هر دو، تئوریسین مطرح و مرکزی سازمان چریکهای فدایی خلق
روشن سازم جمهوری اسلامی روحانیت ایران، از شاه پیشی گرفت و بهمراتب کتابهای بیشتری را منعِ چاپ زد و از توزیع جلوگیری کرد و حتی نسخههای مهمی از نویسندگان را خمیر نمود. از جمله کتابی از عمادالدین باقی با عنوان "قضاوت ها و واقعیتها" در مورد آقای منتظری را، که من نسخهی کاغذ ۴آ آن را چند سال پیش از اخوی ارشدم امانت گرفتم و خواندم و در دفتری، به صورت خطی، خلاصه ساختم. بگذرم. از شاه تا روحانیتِ متصل به حکومت و معیشت! فرقها دارد کمکم، کمتر و کمتر میشود و حتی در اموری هم مُساوّ با شاه.
نوشتهی جعفر آهنگر دارابی: سلام شهیدان وطن؛ جانهای فروزان در تارک تاریخ ایران. در گستره تاریخ ایران، قهرمانانی که جان خویش را برای پاسداری از میهن، مردم، دین و شرافت انسانی نثار کردهاند، همواره در بالاترین مرتبه تکریم ملی و مذهبی قرار داشتهاند. در فرهنگ غنی ایرانی، از دل حماسههای شاهنامه تا ایثارگریهای دوران معاصر، این شهیدان، نهتنها مردان جنگ، بلکه پیامآوران ایمان، آزادگی و عزت بودهاند.
فرهنگ ایرانی، بر پایه خرد، شرافت، وفاداری و فداکاری استوار است؛ و شهید، در این منظومه معنایی، نماد والاترین درجه از انسانیت و مسئولیتپذیری اجتماعی به شمار میرود. این نگاه در آمیختگی کامل با آموزههای دینی ما، جایگاه شهادت را به مقامی قدسی ارتقا داده است.
خاطره:
یک شب رامیان میزبان والد محتر م برادران طالبی (رحمه الله) و یکی از برادران و دامادشان آقای فضل الله فضلی بودم. اهل غیبت نبود بسیار ساده و صمیمی مرحوم آقای طالبی (والد) شب زود خوابید ولی حدود یک ساعت مانده به اذان صبح برای نماز شب بیدار شد و دیگه نخوابید. این یک نمونه از خوبان فراوان آخوندهای ما. من یک نظر قدیمی داشتم و دارم و آن این است: در میان اصناف مختلف جامعه شیعی ایران بلکه در عراق و دیگر نقاط جهان آخوندهای شیعه اکثرا پاکتترند البته منافات ندارد که اقشار دیگر نیز از پاکان فراوان برخوردار باشند ولی نسبت این پاکی در آخوندها بیشتر است. به قول دکتر شریعتی (جمله خوب) «من امضای یک عمامه بسر را در پای قراردادهای استعماری ندیدم». این دوستان شیعه ما اگر مدتی در میان اهل سنت زندگی کنند مخصوصا در عربستان و مصر ووو خواهند فهمید که آخوندهای شیعه نسبت به آنان بسیار وجودهای ارزشمند و پاکی هستند اینها را با قطع نظر از تفکرات سیاسی خاص تند چپ و راست در زمان ما عرض کردم که حق طبیعی هر فرد است و فقط باید اخلاق اسلامی را بیشتر رعایت نموده و مراقب باشند از تهمت و دروغ و اهانت و توهین خودداری کنند تا مردم به آنان گرایش پیدا کنند.
نگارش ۱۸ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. در کتاب "معمای امیرعباس هویدا" خوانده بودم که آقای عباس میلانی نویسندهی آن. در ص ۲۱۴ گفته بود اسلحهی هفتتیر بکاررفته در ترور حسنعلی منصور (از مبدعان کاپیتولاسیون) را آقای هاشمی رفسنجانی تدارک کرده بود که توسط اعضای مسلح یک حزب مسلمان به اسم "مؤتلفهی اسلامی" صورت گرفت.
جالب اینکه دیشب در مطالعاتی که روی دفترهای یادداشتم داشتم دیدم آقای شیخ صادق خلخالی در کتاب خاطرات خودنوشت خود ص ۱۶۲، گفت اسلحه را مرحوم سید ابوالفضل تولیت -که زمان شاه تولیت حرم قم را بر عهده داشت و قبرش در مسجد قدس محلهی ما دفن است- از کربلا خرید به رفسنجانی داد و رفسنجانی هم داد به حاج مهدی عراقی و او هم داد به محمد بخارایی و بخارایی هم گلولهها را در مغز حسنعلی منصور خالی کرد.
ترور گرچه توسط مسلم سفیر امام حسین علیهما السلام استنکاف (=ناپذیرفتنی) شد و ابن زیاد را از شکاف و درز در خونهی هانی بن عروه نزد، اما تاریخ مسلمین مانند سایر دینداران ادیان، پر شد از ترور. ترور در تلقی برخی، آخرین حرف یک دیندار یا یک عضو ایدئولوژیک حزب یا فرقه، با هر کسی هست، که گمان میکند دیگر مهدورالدم است و ریختن خونش مباح. بحث دینی آن بماند. بگذرم.
پیوست:
متن "ستون روز" امروزم ۱۸ ، ۵ ، ۱۴۰۴ را بر اساس مستندات این دفتر یادداشتم نوشتم که در ۱۳۸۶ در تقویم سالانهام به صورت خطی نوشته بودم. دو ستون مورّب سمت راست دفتر. نمایش آن جنبهی سندیت متنم را نمایان میکند. درود. دامنه
نشر دامنه
به قلم دامنه: استتار تورزن بر انگور مَل استتار تردستانهی تورزَن بر انگور مَل. ۱۰۰ در ۱۰۰ که نه، ۸۸ در ۱۰۰ زنان تا وِه را میبینن، شونگ میآن، البته هستند زنان شیرزن در ایران، تورزن که خاره! مَرمِله و مَرماشکِل و مارمولک و موش و میمون و منگو را میگیرند!
این پست با چند عکس دیدنی دیگر تکمیل میگردد
توجه: دامنه در رد یا تأیید نوشتههای روزبه روزگرد ورود نمیکند.
حتی آقای علی لاریجانی با حکم صوری آقای مسعود پزشکیان، اتاق حساس شورای عالی امنیت ملی را تحویل بگیرد، باز هم کشور را آقای سعید جلیلی مرد قدرتمند ایران در خاورمیانه و آن سایه قدرت (سپ... . دادس... . بی...) می چرخاند و برای علی لاریجانی فقط دفتر و دستک و چند دوربین شنود از تهِ سالن تا تهِ پالتو و پتو در آن شورا باقی می ماند. آقای سعید جلیلی سلام! چه خبر مرد تک ایران؟! از پیچ بزرگراه چمران آن کنج ساختمان؟؟!!
(۱۵ / ۵ / ۱۴۰۴) پایان:
روزبه روزگرد در مدرسه فکرت
الهام علیاف آذربایجان و نیکول پاشینیان ارمنستان، صاف و بدون جاده خاکی! رفتند کاخ سفید پیش دونالد ترامپ صلح را امضا کردند و اسم جاده میان نخجوان و ارمنستان و آذربایجان را گذاشتند "جاده ی ترامپ" برای صلح و شکوفایی». آقای پاشینیان حرف عجیبی هم زد و گفت: "معتقدم رئیس ترامپ شایسته جایزه ی صلح نوبل است و از این موضوع دفاع می کنیم و برای آن تبلیغ خواهیم کرد."
جمهوری اسلامی ایران دوست و همپیالهی نیکول پاشینیان ارمنستان در حالی که علی لاریجانی سپاه را گاری سوار می کند می برد جایی شمالی تر تهران! و پای آن یکی را در همان جا بند می زند و از مهره هایی خنثی مانند علی اکبر احمدیان سپاه و علی شمخانی سپاه را سواری می گیرد که برای "سواد اعظم" سوت بزنند، ترامپ بیخ دو گوش گربه ی ایران جاده می زند. اسم این نوع رفتار سیاسی را دانشمندترین داشمندان علم سیاست معاصر، هانس جی مورگنتا گذاشته بود رئالیته! واقع گرایی. جناب جمهوری اسلامی! کارت را بکن کارت را بکن که فقط بلدی سر و کله ی طرفداران تغییرات را بشکنی و آنان را از دور خود تار و مار کنی.
(۱۸ / ۵ / ۱۴۰۴) پایان :
روزبه روزگرد در مدرسه فکرت
۱. شور جنسی۲. قدرتنمایی۳. مرگاندیشی
نگارش ۱۳ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. آقاخامنهای یک شخصیت مشهوریست. در حکومت شاه، وارد سیاست و مبارزه شد. محال بود روحانییی شهامت بهخرج میداد دوست و همنشین و مصاحب زندهیاد دکتر علی شریعتی شود، اما او از نزدیکترین دوست و پیرو علی بود و علی و سیدعلی قلوی فکری هم بودند. پس از تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران، در بین جریان راست جمهوری اسلامی، بسیار نفوذ دارد. برای سپاهیان و بسیج و پایگاههای مقاومت، یک قِدّیس در حد پرستش! بدونِ پرسش است. در جهان، شخصیتهایی از دولتها و جوامع دینی و مذهبی با او مراوده و دوستی دارند. در جنبشهای نوظهورتری چون حزبالله لبنان، حماس غزه، انصارالله یمن و جهادیهای شیعی افغانستان، حرفشنوی ازو وجود دارد. تسلط بر تمام دولتهای جمهوری اسلامی ایران داشت و مهرههای خود را عین پازل کاشت. به جریان راست جمهوری اسلامی ایران گرایش و اعتماد واثق دارد و به آنان پر و بال میدهد. زندگی شخصی سالمی داشت و دارد. بهشدت بر نماز اهمیت شگفتانگیز میدهد و تضرع و دعا از وجنات اوست. اما همهی اینها برای من که یک نقل از دیدگاه شخصیام باقی مانده است، موجب نمیشود دیدگاه انتقادی بر مشیء و بینشش نیندازم:
۱. نگاه فقهی متصلّب، به وی امید و دل بستند و ایشان هم فقهاش با نوگرایی تقریباً زاویه دارد. شعرش عمیق است اما فقهش، از سنت بیرون نزده است.
۲. حاضر شده است همچنان در جایگاه اول کشور با بیش از ۳۶ سال طول، بمانَد و معلوم شد بر ماندن در آن تمایل دارد و یا خبرگان ایشان را مَجاب کردند تا عمر در رهبری باقی بماند.
۳. حلقههای دور ایشان، یکسره از تفکر راست است و او هم، آنان را حمایت و از رویشهایی در بسیج و احزاب راست، خرسند است و نمونه، مثال میزند.
۴. با آن که خاورمیانه از تفکر غالب عربی و عاری از سیاست درگیری آکنده است، ایشان سیاست نفوذ در مرز اسرائیل را پیش بُرد و مورد انتقاد داخلی و جهان قرار گرفت، اما همچنان نگرش خاورمیانهای خود را منطبق بر واقعیت میداند با آنکه تمام آن جبههها را از دست داد و ارتش نُخبهکُش و بدون اخلاق اسرائیل تمام منطقهی اطراف خود را سرکوب کرد و به ایران هم ۱۲ روز جنگ کرد و ضربات مهلک و غافلگیرکنندهای وارد کرد.
۵. شخصیتهایی مانند آیت الله منتظری، حجتالاسلام اکبر رفسنجانی، حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری، حجت الاسلام سید محمد موسوی خوئینی، حجت الاسلام مهدی کروبی، حجت الاسلام سید محمد خاتمی، آقای مهندس میرحسین موسوی، حجت الاسلام مسیح مهاجری، فیلسوف مصطفی ملکیان و ... از ایشان فاصله گرفته بودند و همچنان از وی دوری میکنند.
۶. در مقابل، شخصیت شاخص راست مانند: آقای حسین شریعتمداری کیهان، سرتیپ حسین الله کرم. آیت الله مصباح یزدی، آیت الله احمد جنتی، دو برادر: حجت الاسلام شیخ مهدی و شیخ حسین طائب، حجت الاسلام سید احمد خاتمی، حجت الاسلام سید احمد علمالهدی، آقای سعید جلیلی، آقای علی لاریجانی، حجت شیخ صادق لاریجانی، حجت الاسلام روح الله حسینیان، و روضهخوان شیخ کاظم رجبی صدیقی، بسیار مورد وثوق آقاخامنهای بودهاند و هستند.
مواردی ازین دست موجب شده است مسئلهی ولیفقیه -تزی مطلقه برآمده از تفقُه خاص امام خمینی- به صورت حادّ و خاموش، دچار بحران مشروعیت سیاسی شود و آقاخامنهای نتواند این جایگاه را به مرکز انسجام ملی تبدیل کند، و خود ایشان از نظر جامعهشناسی سیاسی مهمترین شکاف فعال (به مفهوم تنازع فکری) در درون جامعهی ایران شد. اینک میهن ایران در گپ و گفتِ چالش بزرگی مانند، جهانگرایی، ترک سیاست سنتی ناشی از وصیتنامه و صحیفهی امام خمینی، زمانمندشدن دورهی رهبری، انتقال قدرت، انتخابات و حتی رفراندوم مجلس مؤسسان و چندین مطالبهی سنگین از قدرت و حاکمیت وارد شده است و قدرت هم، تزهای رایج و جاری خود را رنگ حقانیت میزند و سایر دیدگاهها را یا انگ غربی میزند و یا ننگ بیدینی! با صدها افترای دیگر که حتی اسم بردن آن الفاظ چندشآور است و اتلاف اوقات. بیاعتنایی و سکوت فلسفی و فکرب به حرفهای سست و تهمتهای مفت، بهترین پاسخ است.
نمونهی تازه اینه مردم یک سال است به علت انتساب پروندهی فساد و زد و بند زمینخواری حوزهی علمیهی جایی گران و خوشآب و هوا در شمال شرق تهران به آقای شیخ کاظم رجبی صدیقی امام جمعه تهران و رئیس "ستاد امر به معروف و نهی از منکر" !!! ایران، خواهان عزل او بودند. اما همچنان آقاخامنهای پشت ایشان ماند و تا دیروز، گویی خبرها حاکیست قبول کرد کنار برود. کسی که حیثیت جمهوری اسلامی ایران را بازی سخت و رذلی کرد و مردم به این رفتار نظام بهشدت خندیدند. بگذرم. این تضاد و تنازع، مانند آب در دل تَفت کویر، راه باز میکند و زمین تشنه و چاک چاک را آبیاری مینماید. بگذرم. ملت! بمان! - میهن! بخن!
حرف منتقدان چیست؟
نگارش ۱۲ ، ۵ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
این متنم اشاره به سیاست داخلی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران نیست، فقط به سیاست خاورمیانهای میپردازد:
محو اسرائیل از خاورمیانه
این فاز هر چند پشتوانهی ایدئولوژیک و آرمانگرایانه به خود بگیرد، اما برای میهن ایران زیانبار است. زیرا حتی اگر ایران قادر باشد بر فرض محال اسرائیل را از خاورمیانه محو کند، آن وقت واکنشهای متحد اصلی اسرائیل یعنی آمریکا، قهرآمیزترین حالت به خود میگیرد، که خسارت آن غیرقابل تصور است و میزان ویرانگری آن بشدت وحشتناک میشود. اسرائیل، شرّ مطلق است و بدون تردید نامشروع، اما مگر هر شرّی را میشود از میان برد و پول مردم را برای آن از بین برد؟!
درگیری با آمریکا
چین و روس خواهان تز درگیریهای صوری و لفظی دایمی میان آمریکا و ایران هستند تا با سرگرمکردن آمریکا بر سر ایران، آنان اقتصاد خود را رونق دهند و به سرمایهگذاری در جهان مشغول باشند. بر فرض به ادعای حاکمان فعلی ایران، جمهوری اسلامی، آمریکا را حریف باشد، آن وقت آمریکا، نه دست به فرار میزند و نه دست روی دست میگذارد. کمترین کارش این میشود اقتصاد ایران را فلج کند و سد راه پیشرفت آسان کشور شد و معیشت و آیندهی ایران را هدف قرار دهد.
خاورمیانه
حتی اگر در خیالیترین فرض، نظام حاکم بر ایران، خاورمیانه را از چنگ تمام قدرتهای جهانی به در بیاورد، آن وقت با این تفکرِ مثلا" اسلامیزهکردن دستوری مردم -که حتی در داخل ایران هم به بنبست رسیده است- مگر میتواند بر ملل عرب -که خوشگذرانترین قوم آفرینش هستند- حکم بِدوانَد. خیالی بیش نیست. این سیاست جمهوری اسلامی جز خسارت هیچ عایدییی ندارد.
فلسطین
ایران حماس را در باریکهی غزه سالهاست در برابر دولت خودگردان فلسطین در کرانه، تجهیز و تسلیح کرد و عملاً فلسطین را؛دو پاره کرد غزه و کرانه. حالآنکه قضیهی فلسطین ابتدا باید از راه همبستگی فلسطینی پیش برود، نه شقاق و تضادآفرینی. اینک اسرائیل به بهانهی عملیات حماس، نه فقط غزه را به بدترین وضع انداخت، بلکه کل منطقه را زیر هراس نگه داشت، حتی جمهوری اسلامی ایران را هم زیر ضربات ترور و وحشت فرو برد و به جنگ سنگین با ایران پرداخت و ضربات را زد و رفت برای فازهای بدتر بعد. ایران هم، دیگر حتی برای لبنان و سوریه نمیتواند یک قدم بردارد و یک کلاشینکف دهد، چه رسد به کمک حماس. معلوم بود نظام ایران نمیتواند حماس را نجات دهد و دیدیم غزهای را، که به تلّی از خاک بدل شد و مردمش اسیر و گرفتار و گرسنه و آوارهی دو سمت درگیری و جنگ. اسرائیل هم، نظامی است با ارتش بیرحم و حاکمانی در آخرین وجه نیرنگ و ننگ. خود جمهوری اسلامی ۱۲ روز در جنگ اسرائیل با ایران، از توقف و آتشبس خوشحالی کرد و آن را حتی پیروزی خود به حساب آورد، حال آن که با چندین ماه جنگ جهنمی اسرائیل، شمال مرفه تهران به حماس میگوید: بجنگ! بجنگ! بجنگ! خودش خوشحال آتشبس شد، ولی حماس را میگوید همچنان بجنگ! حتی مردم غزه گرفتار در حنگ گردند و این چنین میان درگیری دو سمت دعوا و دفاع، در نهایت مشقت و رنج.
سازگاری
هیچ سیاستی سالمتر از سازگاری جهانی نیست. زیرا آمریکا با این روشهای جمهوری اسلامی ایران، نه از پای در میآید و نه حاصلی از تضاد نصیب ایران میشود. راه، راه اقتصاد است و ایدئولوژی فقط شعار در ظاهر است و دروغ برای حفظ قدرت. چونکه جمهوری اسلامی حتی نتوانست مردم ایران را به دلخواه حاکم و حاکمان درآورَد، چه رسد بخواهد رهبری دیگر مردم خاورمیانه را گردن بگیرد. خندهدار است خیلی! راه، راه مهندس مهدی بازرگان، مصلح صالح ایران که داشت روحانیت را درس سیاست میداد و سازواری جهانی ولی آخوند مگر حرف دانشمند را میشنود! خودشان را دانای دهر میدانند و حتی ولی و سرپرست دین و میهن و مردم!
اقتصاد
عامل قدرت، اقتصاد است. چند قدرت بازیگر جهان اگر سیاست جهانی پیشه کردند و ارتش قدرتمند ساختند، علت اصلی آن است میخواهند ثروت و اقتصاد خود را همچنان رشد دهند و در برابر رقابت -که یک اصل عقلی اقتصاد است- از همدیگر کم نیاورند.
به نظر میرسد حتی یقین حاصل است ملت، روزی را رقم خواهد زد که در آن شایستگان دانش را به اریکهی خدمت و سیاست میرسانَد و خودکامگان را از دور حکومت بسته و مسدود، بدون حتی قطرهی ریختن خون و خشونت، خارج میکند. میهن! بخن!
یاد عبدالله
سلام مادرِ عبدالله که مِهر مادریات بر این فرزندت ابراهیم طالبی از دههی پنجاه نقش بسته است و قطع هم نشده است، با هزارها بار سرِ سُفرهی غذا و میوهی باغها و سردرختیها و بی کران مادریکردن برای همهی ماها. نگاهکردن این عکس ویژهام -که تو را کنار فرزند مهربان و مردمدارت عبدالله اینچنان شادمان ساخته بود- دلم را تنگ عبدالله میکند. تسلیت مرا دور بپذیر لطفاً تا محضر شریف آن مادر پُرمهرم برسم و ادب و ارادت ورزم و یاد عبدالله را در آن خانه تازه کنم که سِرهی دوم من بود و بیت پرثمر و پررونق ما و عبدالله. عبدالله! مَمِسن عبدالله! برات دارم میسوزم. میشنویام؟ آقا عبدالله! آن خندههای تو و آن خاطراتم با تو، مرا بدجور اسیر و گروگان توکرده است. آرمیدی؟! عبدالله! بیآرم ای رفیق ماه من در آن مزار دراز و دالان دارابکلا، اما بدان عبدالله این چند هفته، آتش و اندوه انداختهای در جلدِ دلِ رفیق دلدارت به خدا. دیدارم به تو آن دنیا. دامنه.
واسه رفیق صادقم حسن. از زبان خودم و رفیقان. شنبه ۱۱ ، مرداد ۱۴۰۴ نگاریدهی دامنه
شادتر ازت، سراغم نداشتیم حسن. هر جمع، تو نبودی، نشاط هم از میانمان رخت بر میبست و میرفت. کی جرأت دارد انکار کند نخستین جانباز جنگ تحمیلی تو نبودی. کی میتواند تجاهل کند حتی توی رزمندهی جبهه را هم، با گزارش کذب و گره بر دل، نگذاشته بودند شرکت نکاچوب شاغل شوی. مرد بودی تو حسن. دلیری از تو برمیخاست. گرم، نرم، تماما" دلبَر بودی. چندین چندین هزار، با هم بودنهایمان را چگونه پشتِ فراموشی دفن کنیم. یار زیارت رضوی مشهدمان دیگر با چه گُردهای بجنورد و راه قوچان و گرگان و صحن آن امام مهربان توس را ببینیم. رشادتت چه آرام سخاوتت را به خود میدوخت. تو دلتنگمان میکنی حسن، آخه خاطراتمان با تو مایه و جنسی جز، شادابی و رُخسرخی نداشت. حسن! بیا بمان پیشمان. یوسفمان کم بود مگر؟ که توی جانبار میهن و دین و انقلاب راستین، قصد هجران کردهای. گریههای آتشین و گُدازینمان هنوز برای مهندس سیدجوادمان از یادمان پر نکشیده که باز چشمانمان را بر فراق تو، خیس و نمناک و سیلاب کنیم. کاش باز بلند میشدی با نهایت خلوص خلص خودت کربلا را به اربعین میرساندی. آخه عکس پیادهروی اربعین تو هنو بر دیدههایمان سوسو میزند و برق میاندازد و گوشمان قهقهههای قهارت طنین میافکنـد. رفیقمان! رمق بگیر بازم، دنیا بمان. دنیای ما رفیقان بدون تو تار است و تیران. بمان. برات آهنگ حامیم گذاشتیم توی اعلان. با چه تابی عکسهایی که کنارت یادگار کردیم، نگاه اندازیم؟ حسن تو صادقی و دلنشین. گریان و چاک بر گریبان توایم. من و تمام رفیقان.