تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
جنگ سه لبه داشت

الف. لبهی نورانی: این لبهی هشت سال "دفاع مقدس" دستکم دو اثر متقابل داشت: ۱. رزمنده با عمل رشادت و عرفانوارهاش، جبهه را به نور ایمانش تابان میکرد. یعنی همین جبهه را اگر مثلاً سربازانی مستشار از یک کشور فرضی، اداره میکردند، جبهه، نورانیتی نداشت که رزمندگان ایران آفریدند. این ناشی از بینش معنوی دینی و ایرانیِ رزمنده بود که بسیارشان شهید شدند. ۲. خود اصل جبهه به رزمنده نور میتابید. زیرا معرکهی جنگی در بینش ایرانی - اسلامی یک نوع نبرد مقدس است؛ چه در داستان شاهنامه حکیم فردوسی و چه در غزوات و سَریات نبی اکرم ص و چه در نقطهی جوش و خروشش در کربلا که واقعه و فاجعه بود. فاجعه و شَوم بود؛ چون دُژَم و دژخیمان، صفآرایی و ستیزه تحمیل کردند. واقعه بود (چونان سورهی واقعه در قیامت) که نیروهای نیّر امام حسین ع، ایستادند و عزیزانه رخت شهادت تن کردند. هر چند حیات، بر شهادت، در دنیا شیرینتر است و هیچ لذتی، مافوق لذت زندگی نیست. اما شهید چون لقب زنده «بَل اَحیاءٌ» گرفته است، در روح خود پس از شهادت، این شهد و شیرینی فوز و شوق را، حس میکند و روزیخور «عِندَ رَبهِم» میشود.
چپ: دامنه. راست: حسن آهنگر کلمرتضی
قرارگاه مرکزی سپاه. سال ۱۳۶۲ سمت ابوقریب
ب. لبهی تاریکی: این لبه نیز، لبهی دو سویه دارد: ویرانی، آوارگی، بیخانمانی، سرگردانی از یک سو. کشتار، خون و خونریزی و دِهشَت و وحشت از سوی دیگر. شکست و عقبنشینی و تندادن به شرائط دشمن یا قبول سند بینالمللی هم، جزوی از جنگ است، که الحمدُ لِله ایران یک وجب خاک نداد، با دیندوستی و میهندوستی. البته به ازای دادن جان هزاران شهید به جای خاک که بیشترشان نخبه و مغز و تحصیلکرده بودند و از خودسازی و تربیت نفْسِ بالایی برخوردار بودند. اما گاه، جان، برای حتی سانتی از خاک ایران، نثار میشود تا میهن و مردم و ایمان ملتمان دستخوش تجاوز نشود.
ج. لبهی گرگ و میشی: این آخری لبه هم، دومعناییست؛ یعنی هم مات و کدِر، هم یعنی خشم و شُرور. ۱. یعنی نمیشود چشم پوشید از ضعفهای جنگ و باید آن را کاوید و شفاف کرد تا برای آیندگان، به یک علم تاریخ مبدل شود. سانسور که شود یعنی علمِ جنگ و بخش ضعف آن برای نفهمیدن آیندگان حبس شد، فقط ظفرها فاش شد. ۲. یعنی چنان جنگ بد است که گاه نبرد به نبردی مانند گرگ با میش است. یک سمت درّنده، سمت دیگر حقوقمدار و اخلاقپیشه. صدام مایه و شاکلهی درونی نداشت. برای او خاکریز و میدان نبرد رزمندگان، با مردم شهر دزفول و نفت اسکله خلیج فارس و حتی نیروگاه با مسافت زیاد شهر نکا، فرقی نمیکرد، همه جا را بمب و موشک میزد. ششمین و آخرین قسمت به مناسبت هفتهی بسیج. نویسنده: دامنه.
اگر این نقشه، جبهه بود!
دو اعزام به جبههی کردستان رفته بودم. اولی ۱۳۶۱ بیش از ۴ ماه متوالی دومی ۱۳۶۷ بالای ۱۰ ماه متداوم، هر دو هم در مریوان، که اینک به دومی میپردازم. آقای «شمس» با این اسم مستعار، فرمانده ما در مریوان بود که اینک همه او را به «محمدرضا نقدی» میشناسند. «سردار»ی تندرو با حرفهایی بهشدت نازل! که خودش هم نمیفهمد! چه میگوید. گواهی میدهم آن زمان چهرهی جدییی داشت و باری همهی ما را پس از قبول آتشبس ۵۹۸ پیاده از مریوان تا سنندج راه بّرد چیزی حدود ساری تا نوکندهی بندرگز. نمیدانم هم چرا؟! میدانم! نمیگویم! هین! حینِ قبول قطعنامه تمام رشتهکوههای زاگرسی مرز مریوان با عراق، باز زیر بار سنگین تهاجم، تجاوز و اشغال مجدد قرار گرفت که دیگر تا مدتی در کوهها ویلان و سرگردان بودیم چون سیاست دفاعی ایران دچار چالش صلح و آتش و شُل! و سفت! شده بود.
یادم است اول در ستیغ کوههای سمت چپ دریاچهی زریوار مریوان در خطالرأسهای نظامی زیر درخت بلوط (که درختچه بود تا درخت) با دوستم از قائمشهر پناه میگرفتیم، دو تا، سه تا. شب و روز. دوم هدایت! شدیم قلهی انجیران سمت راست زریوار که لای صخره سنگ بودیم این جا با حاج بهرام اکبری لالیمی. سختترین روزهای ما بود در جنگ، هم زیر بلوط هم لای صخرهسنگ خارا! لمس شرارت جنگ با حسهای پنجگانهیمان. فقط گوش همه به رادیو صدای آمریکا بود در ساعت ۶ صبح و بی بی سی در ساعت یک ربع به هفت پس از آن. قائمشهری رادیو ششموج! داشت. الآن دیگه حتی در ماشین ملی سمند از سوی ماشینساز، نصب این رادیو منع دارد. وقتی خبر ترور شهید آیت الله دکتر بهشتی را از بی بی سی «شنیدند»، پس چرا ما رزمندهها از بی بی سی! فراری شویم، آن هم وقتی سرنوشت جنگ به دیپلماتهای خامی چون آقای علیاکبر ولایتی سپرده شده بود و بدتر از وی به آقای محمدجواد ظریف پیشکار و پیشخدمت او؟! راستی بگذرم. اگر این نقشهی بالا، هم جزوِ جبهه بود! حالا «راهیان نور» میشد و «مکران» این نقشهی جزوی از میهن، مَکرِ فساد و فسادگران را مکَرَوا و ماکّوره و مَکروه! میکرد میرفت! اولی فعله، دومی به زبان محلی مغز و نوج بوته و سومی هم یک جنس از پنج جنس شرع عمل. راستی این کدام استان ماست؟!
وقتی فاو عراق اعزام شدیم
هم خاطرهای، هم سیاسی، هم جنگی. باز هم به صورت بسیجی، این بار با زندهیاد یوسف رزاقی، آق سید علی اصغر شفیعی، مرحوم آق سید حسن شفیعی سیدرضا، مرحوم آق سید محمد اندیک مُرسم و آق حسنعلی لاری حاج رُستم، در بهمن ۱۳۶۴ از هفتتپه به جادهی ماهشهر و خسروآباد و از اروندرود به آن سوی فاو عراق، در ضلع کارخانه نمک جادهی اماالرّساس - امالقصر بُرده! شدیم تا بَرده! نشویم. عراق را در جنگ ببَریم! که از بازی سیاسیی ماجراجویی به اسم صدام حسین، نبازیم!
از این جای جنگ است فردی به اسم حجت الاسلام اکبر رفسنجانی -که دیگر یگانه سیاستمداری بود حکم فرمانده جنگ را در پروندهی خود داشت- قوهی خیالش باطری چندین وات! میخورَد و با جنگ، به بازی سیاسی میرود. ذهنش، معامله سُر میخورَد، اما سران ایران را فریب! میدهد.
او اساساً وقتی از قبل از انقلاب از باغ ارثی حق مِلکی خود، پسته معامله میکرد، فردی حسابگر بار آمده بود و نیمی از اروپا را زمان شاه، گشته بود. خیال کرد رزمندگان، فاو و جزیرهی بوبیان را تصرف کنند، با مُشت پُر، صدام را پای میز مذاکره میکشانَد. اما صدام غولی بود، ایضاً گرگی باراندیده. چون به قول مرحوم آیت الله میرزاعلی مشکینی از همهی سران ایران، بیشتر، جنگ را جدی گرفته بود و آن را مسئلهی اول عراق میدانست.
معاملهی ذهنی رفسنجانی، معادلهی چندمجهولی شده بود و چون نتواست مراحل حل معادله را ریاضیوار طی کند و بر صدام، چیرهدستتر ظاهر شود، فاو را به جای خط و نشان کشیدن به حریف، قتلگاه رزمندگان یافت. آنقدر ایران درین خِطّه شهید داد که در شمارش نگنجد. هر چند رزمندگان به علت شخصیت رشادت خود و نیز اتصال معنوی و ماورایی و مکتبی به آئین عاشورا، شگفتیساز شده بودند، اما جنگ فقط تصرف نیست، نگهداری خاکریز هم هست.
پاتکهای ماهرانهی صدام با تجهیزات مدرن غرب و شرق، غرش و بارِش رقّاصهی عجیبی داشت، هر چند غرور ایمانی و ایرانی رزمندهی میهن، از هیچ غُرشی بیم نداشت، اما جنگ، در یک هرج و مرج کلافهکننده در آن قِطعه، خالی از فرماندهان در جلوِ میدان، شده بود و ما خود طی نیمماه در نزدیکترین نبرد با نیروهای عراق، حتی نمیتوانستیم بین قبضههای خمپارهی خود با بقیهی موقعیتهای همجوار رابطهی همآهنگ برقرار کنیم. قبضهی ادوات محتاج دیدهبان در جلو است. تفنگ که نیست، از مگسک ببینی، شلیک کنی، دیدهبان باید زاویه بدهد، مسئول قبضه زاویهیاب را طبق فرمول عمود و افق، تنظیم کند که پرتاب به محلی که دیدهبان گرا داد، اصابت کند. مای مسئول قبضه پرتاب میکردیم اما با هزار فن و کلک. بگذرم.
فقط بگویم در والفجر ۸ فرماندهی نیروها از هم پاشیده شده بود. معلوم نبود کی با کی بود. جا دارد رزمندگان را تجلیل کنم که خودشان در نبرد، جای فرماندهان را پر میکردند و بر آشفتگی جبهه، غلبه مییافتند. این هم از معجزات جبهه بود.
آری؛ وقتی فاو عراق اعزام شدیم هرگز ذرهای نمیدانستیم سالم به خانه بازمیگردیم! ولی چنان سختجان! آفریده شدیم! تیرهای صدام فقط زوزهکشان از بیخ گوشمان وِز میکرد در میرفت! شَروِتِ پِشت جبهه که به ما خورانده بودند، لابد شهدش تَل! بود!
راستی! شاید هم به این خاطر بود پدرم ما را پُف زده بود. آخه او هر بار ما از خانه به جبهه حتی زیارت قم و مشهد میرفتیم، ما را رو به قبله میایستادانْ، دعایی، وِردی، زمزمهای زمزمی! میخوانْد، به صورت ما پُف میکرد که صدمه! سراغمان نیاید! انگار پُفهای مرحوم پدرم مشهور به «شِخعمو»، درمانگر! و معجزهگر! بود. دومین متن من به مناسبت هفتهی بسیج بود.
جوفیر؛ مرکز ارتباط و عقبهی عراق!
خوزستان بخشیاش هور است. به علت: نیِ زیاد، آب، ارتفاع پَست. عراق جوفیر را اشغال و آن جا را مرکز همآهنگ جنگ کرده بود و تا هویزه تاخت و آن شهر را که کاملاً عربزبان بود، بدتر از هجوم مغول تخریب کرد. فقط در همین هویزهی ۱۲ هزار نفر جمعیت، ۵ هزار را یکجا اسیر و ۲۰۰ تن را شهید کرده بود. تمام شهر را ویران کرده، فقط دو ساختمان بلند، یک مسجد و یک خانه را باقی گذاشته بود که از بلندی آن دیدبانی کند. من چون چهار ماه (آخر بهار و تمام تابستان ۱۳۶۲) را کاملاً با آق سید عسکری شفیعی در جبههی جوفیر بودم، این قسمت از جغرافیای هوری- کویری جنگ را برجسته کردم تا گفته باشم: جنگ تا چه حد، بد بوده است. اما چون بر ما «تحمیل» شد، «لعنتی» نام گرفت و بسیج و ارتش و سپاه و جهاد، چهار نهادی بودند که حقیقتاً ایثارگر ظاهر شده بودند و ورق جنگ را با شگفتی برگرداندند و نگذاشتند صدام حسین سه روزه! به تهران برسد.
این جنگ ویرانگر، هشت سال به درازا کشید و فرهنگ دفاع و ازخودگذشتگی و انواع شوخی رزمی و بزمی را در دل رزمندگان کاشت و هنوز مزهی تلخ و کز و عسل آن در حافظهی پنج حسگر ما جریان دارد. جبهه، نه یکسره خشک و زمُخت بود، و نه یکسره خنده و طنز، مخلوطی از درام و کمدی بود. حتی جبهه، معدن مؤثر سازندهی هزاران جوک و شوخی و بذلههای جسور هم شده بود. من یاد شهیدان را یاد میآورم که واقعاً از نبودشان آهِ حسرت میکشیم. و اینک به تمام رزمندگان سالممانده از جنگ، سلام دارم و بقا و قوام عقل و عشق و عبد و عبدالله بودن فقط برای خدای یگانه و احَد، از احدیت خواهانم. هفتهی بسیج شد. این متن من هم، به این مناسبت.