دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود ، داراب‌کلا

پیام مدیر
نظر
موضوع
بایگانی
پسندیده

۲۱ مطلب در آبان ۱۴۰۲ ثبت شده است

۳۰آبان

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. روزنامه‌ی "یادگار امروز" چاپ ۳۰ آبان ۱۴۰۲ سخن از «استقبال سرد از کالابرگ» (=کوپن اسبق) زد. خُب علت معلوم است. دست‌کم از نظر من به شیش‌هفت علت:

 

 

 


یک: کالابرگ نسیه هست ولی پول نقد، نقد. دو: کالابرگ باید بروی سطح شهر ولی پول نقد، راحت می‌آد حسابت. سه: کالابرگ را قند می‌دهند و ظرفشویی ولی پول نقد، هر چه دل بخواهی. چهار: کالابرگ را فروشگاه خاص باید بروی نوبت ولی پول نقد، صف بی صف. پنج: کالابرگ کیف‌جیب نمی‌رود ولی پول نقد، می‌رود. شش: کالابرگ بارهای بُنجول و تاریخ‌گذشته می‌دهند ولی پول نقد، نه، می‌شود آسوده رفت برای لوبیا‌پته  سرِ قارن یا کوبیده در آن کُنج بازار نرگسیه. هفت: کالابرگ مال شکم و کالا و کُلاه و تقلا است ولی پول نقد، دستت بازِ باز است حتی برا سینما و تئاتر و تریاک!!!


پس مشخص است برای این ملت که وقتی هر روز نرخ کالا فرق دارد و بالا می‌رود و پایین نمی‌آید و حتی مرز وسط، چندهفته‌ای ثابت نمی‌مانَد و نرخ کوپن را هم گفتند قیمت سال قبل ملاک می‌مانَد ولی باز هم پول نقد برای ملت بهتر است و استقبال از کالابرگ، سرد. آخه چون با نقد، آزادِ آزاد می‌شود هر چه خرید؛ حتی روزنامه‌ی سراسری "ایمان" (۳۰ آبان ۱۴۰۲) چاپ قم را که تیتر کرد در قم مردم دوبرابر کشور صدقه می‌دهند!! بگذرم. و نیز با یارانه‌ی نقد می‌شود خیال‌تخت رفت شلوار "سه‌خط" حماسِ جبهه‌ی مقاومت خرید و رفت به خط و مشیء همان رزمنده‌ی معروف "سه‌خط" که مظلومانه و مقتدرانه سرانجام در شانزده آبان رفت به فوز شهادت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۱۴۰۲ ، ۰۹:۴۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۹آبان

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. کسی که روزی از نگاه انتقادی، مدرنیته را "پروژه‌ای ناتمام" می‌خواند، حالا در کمالِ بی‌شرمی (=بهتر است به احترام این فیلسوف بگویم: جهل و نادانی) جانبِ جانی جنایت‌پیشه (=اسرائیل) ایستاد، حماس را محکوم ساخت و خود را در سطح جهان به ابتذال کشاند. او روزی به نظریه‌ی بازسازی عقلانیت فکر می‌کرد (رک: ص ۱۰۳) و می‌گفت فلسفه‌ی مدرن از "بنیان‌گراییِ پروژه‌های متافیزیکی دست شُسته و به سمت عقلانیت و همگرایی" می‌رود و از طریق "تأمّل انتقادی بر خویش" عمل می‌شود، حالا این وارث مکتب فرانکفورت همه‌ی اعتبارش را با جانبداری بد و این موضعگیری سخیف (=بهتر است به احترام این فیلسوف بگویم: عجیب) نابود ساخته است. وی را روزی "وجدان فکری آلمان" معرفی می‌کردند. (رک: ص ۱۳) اما آیا هابِرماس یادش رفته است که می‌گفت "جامعه‌ی مدنی و جنبش‌هایی که از بطن آن برمی‌خیزند، مکملِ سیاست قانونی رسمی هستند." (رک: ص ۲۱۱) او که می‌خواست مفهوم مدرنیته را از ریشه‌های آن در اروپای مدرن، توسط نظریه‌ی نوسازی دهه‌ی ۱۹۵۰ به "یک مدلِ بی‌زمان و بی‌مکان برای همه‌ی فرایندهای توسعه‌ی اجتماعی" (رک: ص ۱۷۶) تبدیل کند، درین پیچ سرنوشت، حتی سرشت خودش را با تأسف آلود و گفت: «دفاع و پاسداری از هستی یهودیان و حق موجودیت اسرائیل از عناصر اصلی است» منبع روزی در دوره‌ی دولت هفت و هشت این فیلسوف مارکسیست مهم را به دانشگاه تهران آورده بودند، بنده چقدر هم دنبالش می‌کردم چه افکاری را طرح می‌کند.

 

 

 

دنیا را چه دیدی؟! این آدم با این وزن که سلطه را می‌کوبید، خود در یک سراشیبی سقوط حالا در سالخوردگی (احتمالاً از سرِ ترس از دولت حاکم آلمان و یا از روی جهل و ندانستن قضایای غزه) حامی سلطه و نژادپرستی صهیونی شد. "هابرماس"ی که روزی معتقد  بود "با تغییر در تعریف جایگاه خِرَد در عصر مدرن, تغییری پارادایمی در تعریف مدرنیته ایجاد می‌شود" منبع خود، از  عمری خِرَدمندی، افتاد و کنار شرّ رفت و رفتار اسرائیل علیه‌ی غزّه را دقیقاً خیر و خوب و سزا و درست دانست. واقعاً من که با تفکرات هابِرماس آشنایم، اسرائیل (=تفکر آپارتاید و رویکرد خشونت‌بار و پادگان مسلح غرب) در منظومه‌ی نظریه‌های مهم این فیلسوف آلمانی هیچ سنخیتی ندارد. من انتظار می‌برم او ازین بدی و بی‌خبری برگردد. وقتی خبر را شنیدم رفتم این کتاب (عکس هم انداختم) را برداشتم تا بازم بخوانم که توسط "ویلیام اوث ویت" نوشته شد و خانم لیلا جوافشانی و آقای حسن چاوشیان به فارسی برگردان کردند. بگذرم. در روزنامه‌ی قدس هم آقای محمدجواد لاریجانی اینجا بر موضع هابرماس نقدی نوشت.. دو پیوست در ادامه‌ی مطلب:

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۱۴۰۲ ، ۱۲:۵۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۸آبان

 

رمان

"خواهر"

زندگی حضرت زینب س

 
یادداشت روز. نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. خوانده‌ام آن را. کی؟ مِهر همین امسال. در ریشه، نام درختی‌ست زیبا و معطر. در خانه اسم دختری‌ست که تعریفی‌ترین زن عالَم، او را زاد و و مردی مظهر عدل بابایش هست. کمک به ضُعفا و بُریدن از زیور، زائیده‌ی اخلاق مادرش بود. دخترها چون پدری‌اند، او آغوش پدرش را عجیب‌گرم، حس می‌کرد. اما بعد از آن «اُسوه‌ی حسَنه» که رحلت کرد، اولین سرپیچی روی داد و خانه‌ی او -"خواهر"- بی‌دفاع ماند. ولی چون خلق، در اصل اهل و عیالِ خداوندند، خواهر هم، هَمّ‌وغمّ خود را نزد خدا خواند. یعنی از همان روز -که آن تعداد افراد خاص، سر، پیچیدند- همه‌ی شُومی علیه‌ی این خانه -که کوخ گِلی بود در قبال هر کاخ مرمری- رقَم خورد. در عراق، عِرق آن سفّاکان را زائل دید و در شام، شَریران را از نزدیک، ذلیل فهمید. در وقت شهادت‌ها، روی تلّ، تمام دنیای انسان‌های دُنیوی را دید و در وقت اسارت، روی تمام صبِّاری‌ها، دینار انسان‌های دِرهمی را فهمید. "خواهر"، آخرِ خیر بود؛ به راه آخرت راه می‌پیمود. او همان بالای تلّ، تمام زندگی دنیوی و حیات اُخروی را دید: "از بلندی، من تماشا می‌کنم / مرگِ خود، از حق تمنا می‌کنم". او؛ بعد، تماماً باران شد و بر سر و روی زمان و زمین بارید. می‌گفت: گُلِ من «یک پیراهن کهنه" به تن داشت. می‌گشت که پیدایش کند. کرد، ولی بدنی چاک‌چاک داشت. دنیا نبود آن روز؛ بلکه هم شروع و هم پایان جهان بود. تمام این چند خط که نگاشتم بینش من بود از "خواهر"؛ یعنی وقتی رُمانِ  خانم نرجس شکوریان فرد را خوانده بودم. آری؛ زندگی خواهر برای من، یک مکتب است، نه صرفاً یک درس یا چند مشق. مشیء است این "خواهر"، که "خط وُ ربط"، تولید می‌کند؛ خطِ تولیدش هم، تا زمان، تیک‌تاک می‌کند، از خط نمی‌افتد؛ دائم برای الگوگیران روشن است. آمدنت درین روز به دنیا، بر دنیا و آخرت و مردمِ پوینده و پیونده‌ات، مبارک یا حضرت "خواهر" زینب س زینتِ حقیقی زندگی.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۱۴۰۲ ، ۱۱:۵۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۶آبان

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام و احترام و شادباش دارم محضر شریف شما هر دو بانوی محترم محلم خواهر: رقیه چلویی دارابی خواهر: زینب‌سادات سجادی دارابی (عضو مدرسه فکرت) برای بنده پزشک و پرستار، مانند دو ریل عمل می‌کنند. هر ریل مُعینِ ریل دیگر. این دو ریل نباشد، هم پایِ پزشکان لنگ است، هم دستِ پرستاران کوتاه. حتی از دیدِ من، کارِ پرستارانه از کار پزشکانه پردامنه‌تر است. اگر پزشک تشخیص می‌دهد و نسخه می‌پیچید و درمان می‌کند -و دستش مریزادش- پرستار، آن هر سه کار و سایر کارهای پیرامونی را یک جا با روح و ریح و نیز روان و رویکردِ مدارانه‌ی خود پیاده می‌کند.

 

 

پرستار با نوازشگری تعمیقی خود در خُوی و خُلق بیمار نفوذ می‌کند و از ژرفا وی را تسکین می‌بخشد و هر بیمار، پرستار محبوب و دلسوز خود را حتی دوست می‌دارد و بدو پیوند عاطفی پیدا می‌کند. گویی پرستار را پیام خدا پیش روی خود پیش‌بینی می‌کند. دست‌تان مریزاد هر دو پرستار. درودتان باد. اگر بازم بنوسیم تا صبح هم می‌توانم تولید محتوا کنم در وجه پرستار؛ ولی همین قدر بس باد. تبریکات مدرسه فکرت را پذیرا باشید. سربلند و ظفَرمند باقی بمانید. با بیان ادب: مدیر مدرسه فکرت. دامنه؛ ابراهیم طالبی دارابی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۱۴۰۲ ، ۱۱:۲۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۶آبان

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. من ناگهانی پیچ تلویزیون را پیش از شبِ دیشب پیچیدم و پای آن نشستم و دیدم چهره‌ی مطبوع و متبوعِ "ج. پایداری" یعنی یک پایِ ثابت و خیلی‌زیاده‌رُوِ این وَر و اون وَر رفتنِ بی‌مورد و بی‌جا و بیکارانه با هواپیما در حد شیک و پرخرج و کم بهاء آقای حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور سیزده، پنج‌شنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲ در شهرکُرد چهارمحال و بختیاری بر زمین گرفت. شگفتی من این است این‌همه مردم، چه جور، این‌طور انبوه و مَزدحم درین شهر جمع شدند که چه؟ وی را در خیابان عبوری (عکس زیر) ببیند. هنوز از زیر و بم این برنامه‌ی مانوری، اطلاع ندارم. حدسم ولی این است برای این مسافرت، پول و پَل، ولخرجی!!! شده است.

 

باید کمیته‌ی حقیقت‌یاب شکل گیرد تا واقعاً کشف کند دست‌کم تا دو ثمر حاصل آید: یکم: یا حقیقتاً شکوه مردم بود و خود با پول و پای خود آمدند که درین‌صورت من از کار مردم متعجب و حیران می‌مانم؛ آن‌هم شهرکُرد در پشت شهر اصفهان که از بافت فکری مردم آن ریز خبر دارم. دوم: یا واقعاً شکوه نبود و دستی پشت پرده چنین مجلسی آراست که درین‌صورت من اصلاً حرفی ندارم!! چون در جمهوری اسلامی متأسفانه با پولِ خزانه و خزینه به وجه خزنده، خیلی خرابکاری مالی کرده و می‌کنند و خودداری هم نمی‌کنند و برخودار از حریم امن! هم هستند. بگذرم. فقط به فرانسه بگویم این قدر خودش را برای پادگان غرب (=اسرائیل اشغالگر) در وحشت و وحشی‌گری علیه‌ی غزه‌ی فلسطین شیرین نکند، همان "ساس" را از کشورش ریشه‌کن کند بس است، چون "حماس" محوشدنی نیست!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۶ آبان ۱۴۰۲ ، ۱۱:۱۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۵آبان
از مسیح مهاجری تا الیاس نادران
نوشته‌ی دامنه
شش عکس ؛ شش حرف
به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند

 

عکس یک: تندیس قاسم سلیمانی و ابومهدی در محل شهادت؛ دیوار فرودگاه بغداد. منبع

 

حرف یک: آن دو، نه اسطوره‌ی تخیُّل و افسانه که اُسوه‌ی تدیُّن و افشانه شدند.

 

عکس دو: توریست‌ها وارد ایران شدند.

 

حرف دو: بلاخره وقتی تمدن داری باید بیایند ببینند. حالا شال، کمی پایین و بالا رفت، یا دامن، کمی کوتاه کرد، کمی باید تسامح! کرد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۱۴۰۲ ، ۱۱:۰۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۳آبان

نوشته‌ی دامنه. به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. هفته‌ی "کتاب و کتابخوانی" است. منم «ابوباران» دستم. هنوز تمامش نکردم. او «مصطفی نجیب» است؛ اهل افغان، زاده‌ی مشهد مقدس. یارِ حاج‌قاسم. هم در افغانستان میدان بود و هم در نبردهای سوریه. چون در خودِ کتاب تأکید رفته است برای امنیت، چهره‌اش نشان داده نشود؛ عکسی ازو نذاشتم. چند کلام ازین اثر -که خانم زهراسادات ثابتی آن را نوشته و انتشارت خط مقدّم قم آن را سال ۱۳۹۹ چاپ و نشر داده- بگویم و والسلام:

 

...
 

 

آنقدر در نبردها بود وقتی سال ۱۳۹۸ از سوریه به ایران بازگشت، دخترش "باران" سه ساله شد. (ر.ک: ص ۳۱۷) ابوباران گفت ما چرا لشگر فاطمیون هستیم؟! چون مثل حضرت فاطمه‌ی زهرا -سلام الله علیها- هم غریب هستیم و هم مظلوم. (ر.ک: ص ۱۱) باز ابوباران در جای دیگر کتاب می‌گوید در میان عرب‌ها رسمی طبیعی وجود داشت که غذاهای فرماندهان با سربازها متفاوت بود؛ اما در فاطمیون (=لشگر مقاوت افغان‌ها) فرماندهان و نیروها یک جور غذا می‌خوردند. (ر.ک: ص ۱۰۹) ابوباران عضو سپاه محمد ص هم می‌خواست بشود که در شهر بیرجند آموزش می‌دیدند و از طریق خاک تاجیکستان به افغانستان فرستاده می‌شدند برای نبرد با طالبانِ آن زمان، نه طالبانِ الآن که تغییر رویّه داد و با ایران مراوده دارد. (ر.ک: ص ۱۶) او در روستای هباریه‌ی سوریه صدای شعرخواندن ابوحامد را شنید (ر.ک: ص ۱۷۲) که می‌خواند: "به این امام قسم، چیزی دیگری نبرم /  به جز غُبار غم، چیز دیگری نبرم". بگذرم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۱۴۰۲ ، ۰۹:۳۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۱آبان

نوشته‌ی دامنه. به نام خدا. سلام بر هر شرافتمند. اول نگاهی به روزنامه‌ی شاخه سبز (۲۱ آبان ۱۴۰۲) اندازید که سران کشورهای اسلامی چه خواستند؟! از اسرائیل فقط خواستند: بس کند آتش را. عجب! لابد بس می‌کند و حرف شما را هم گوش می‌دهد؟! نشست دیروز ریاض آن‌هم با حضور ۵۷ کشور عضو  (یعنی بزرگترین اتحادیه در جهان) بیانیه‌ی صوری بود و بس. درخواستِ آتش‌بس! رفع محاصره! کمک‌های بشردوستانه! همین.

 

 

در درون نشست -که ژِشت است تا واقعیت- کشورهایی حضور داشتند حتی حاضر نیستند علیه‌ی اسرائیل تحریم اعمال کنند. این دولت‌ها، هم در ظاهرُ علَن، با اسرائیل رابطه دارند، هم پنهانی با این  اشغالگر سَروسِر سیاسی و امنیتی. مصر، اردن، ترکیه، امارات، بحرین، سودان، قطر، جمهوری آذربایجان، مراکش، تونس، نیجریه، گابُن، کوزوو، جیبوتی و چند کشور دیگر، روابط آشکار و پنهان با اسرائیل دارند. روابط تجاری بالایی که، هم به اسرائیل نوعی مشروعیت سیاسی بخشیده و هم تأمین منابع مورد نیاز اساسی اسرائیل را فراهم نموده‌اند و در کمال بی‌شرمی کالاهای اسرائیلی دادوستَد می‌کنند. مثلاً عمده‌ترین  واردات نفت خام اسرائیل از جمهوری آذربایجان و قزاقستان است. منبع  نیز اردن و مصر از خریداران گاز تولید‌شده‌ی اسرائیل‌اند. ترکیه -که رجب طیب اردوغان مثلاً با نطق، غوغا!! می‌کند- کانال اصلی انتقال نفت‌وگاز به اسرائیل است و خریدار تولیدهای پتروشیمی اسرائیل. بگذرم. تئوری درست، فقط تز مقاومت است؛ سخت است، ولی تئوری‌یی پویاست. ایران البته دیپلماسی را در همین حد هم، گرم و باتحرک نگه دارد منطقی‌ست ولی دلخوش به این جرثومه‌های دغلباز نباشد. لابد نیست!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۱۴۰۲ ، ۰۸:۲۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۹آبان

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. خانم دُنیز ماسون در کتابش «قرآن و کتاب مقدس» ترجمه‌ی فاطمه‌سادات تهامی، دست به کشف درون‌مایه‌های مشترک سه دینِ یهود و مسیحیت و اسلام زده است. او برای این کار به مراکش رفت زبان عربی آموخت ۶۰ سال عمرش را روی پژوهش قرآن گذاشت و وقتی هم در ۱۹۹۴ درگذشت خانه‌اش در رباطِ مراکش را وصیت کرد مرکز تبادل گفتگو ادیان شود. او درین اثر -که بنده تازگی خواندم- بر نکات مهم از اسلام دست گذاشت، بدیع و جذاب.

 

 

یکی این که قرآن را دارای مجموعه‌ای از قواعد و اخلاق و قوانین می‌داند که دین اسلام -دینِ سرسپاری آگاهانه و دل‌خواسته‌ی مؤمن به خدا را- سامان و سازمان می‌دهد. (ر.ک: ص ۲۹) و معتقد است خداوند چون داور دادگر است طبق آیه‌ی ۱۱ تغابن در قرآن، هر کس که به خدا بگروَد خدا  دلش را به راه آورَد. (ر.ک: ص ۲۵۸) از نگاه وی کارهای نیک یعنی هر کاری سازگار با رهنمودهای خدا. (ر.ک: ص ۸۴۶) و طبق برداشتش در هر در سه دین یک اصل مهمی هست که نشان می‌دهد همه‌چیز از خدا می‌آید و بدو باز می‌گردد. (ر.ک: ص ۹۹۲) وی محفوظ‌ماندن از ارتکابِ کارهای بد را یک کامیابی می‌داند (ر.ک: ص ۹۵۶) و طبق برداشت او، خدا به عنوان آفریننده، "اولین" است و به عنوان هدفِ والا، "آخرین" است. (ر.ک: ص ۹۹۲) یعنی خدا اول و آخر هر چیزی هست. از منظر وی لفظ آیه -به معنای نشانه و معجزه‌ی طبیعت- در اصل برای ایمان‌آوردن فرد است. (ر.ک: ص ۳۳۸) و مهترین سخنش از نظرم این است که باور دارد اهمیتِ متافیزیکیِ تمایز میان فعلِ الهی -که «آفریدن» است- با فعل انسانی -که «ساختن» است- بسیار اساسی است. (ر.ک: ص ۱۵۶) یعنی آفرینش از آن خداست و ساختن خود و جامعه و جهان کار انسان. این کتاب برای من، متونی مفید داشت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۱۴۰۲ ، ۱۰:۳۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۷آبان

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. دکتر علی‌محمد ایزدی این کتاب را نوشت. می‌خواهد بگوید اگر بر معایب اخلاقی ایرانیان -خُلقیات- به عنوان عامل اصلی انگشت گذاشت، دال برین نیست تحقیر و توهینی به مردم کرده باشد و نیز نمی‌خواهد بگوید همه‌ی مردم، این عیب را دارند، یا مخصوص ایرانیان است، نه؛ ملل دیگر را هم مُبرّا نمی‌نماید. او برای این عقب، افتادن متغیّرهای هشتگانه نقل می‌کند اما خود بر متغیّر خُلقیات ایرانیان به عنوان عامل اصلی، دست می‌گذارد. هشت تا، شامل این موارد است که اغلب از سوی روشنفکران و متفکران و یا در مواردی هم افراد بدبین به دین، یا بی‌دین، مطرح شده است: عللی مانند:

 

 

۱. استعمارگران ۲. سیستم سلطنتی ۳. حاکمیت هزارفامیل ۴. ذخایر نفتی ۵. موقعیت سوق الجیشی (=استراتژیک، راهبردی، صف‌آرایی) ۶. بی‌سوادی ۷. دین اسلام! ۸. شخصیت اخلاقی ایرانیان (خُلقیات)

 

در مورد دین اسلام به عنوان عامل «عقب» افتادگی ایران، وی دو دسته می‌کند: دسته‌ی خشکه‌مقدسان مذهبی که مدعی‌اند علةالعلل بدبختی این بوده چون خسروپرویز نامه‌ی رسول‌الله ص را پاره کرد، ایران "نفرین" شد و دیگر کمر راست نکرد و تا "قیامت" هم راست نخواهد شد! دسته‌ی دوم را "لامذهبان"ی می‌نامد که اساساً دین را "تریاک و مخدّر" اجتماع می‌دانند و می‌گویند دین مردم را بیکار می‌کند و از ترقی و تمدن دور می‌سازد!

 

اما خود، نویسنده -ایزدی- بر خُلق و خوی ایرانی به عنوان علت تأکید دارد و آن را درین موارد خلاصه ساخت که بنده با برداشت آزاد آن را ردیف می‌کنم: او پس از ارائه‌ی چندین مورد خُلقیات ایرانی، از زبان بزرگان مانند فردوسی، سعدی، مرحوم بازرگان و شهید مطهری و... خود بر پایه‌ی مشاهداتش نمونه‌هایی را نام می‌برَد که در زیر به سبک خودم بیست و یک مورد می‌نویسم. مانندِ:

 

"آبرودوست و مهمانواز و بامحبت": ایرانی به خاطر علاقه‌ی افراطی به حفظ آبرو، هر گونه رنج و مشقّتی را درین راه، بآسانی تحمل می‌کند و دست به تغییر و تحول و علاج نمی‌زند.

 

"عزت نفس یا فیس و افاده": یعنی همه دوست دارند  از هر مال و منال و مقام بگذرند مبادا غرورشان لطمه بخورَد و به اصطلاح آسوده و سبکبال شوند.

 

"گاهی به من چه به تو چه، گاهی دایه‌ی مهربان‌تر از مادر": مثلا" می‌گویند نانت نبود! آبت نبود! این کارَت چه بود! تُرا چه که در معقولات دخالت کنی؟ سخت نگیر حالا کاری است که گذشت.

 

"تجسّس و دخالت در کار همه": حتی در کوچکترین کار دیگران سرَک می‌کشند. اظهار عقیده می‌کنند، طرف می‌گوید نفَسم مدتی تنگ می‌شود. طرف دیگر سریع می‌گوید نفس‌تنگی! علاجش فقط خوردن هِل با عرَقِ بیدمِشک است!


"علّامه‌ی دَهر احترام به شئونات": کمتر ایرانی پیدا می‌شود که خود را در هر موضوعی علّامه‌ی دَهر دانای کُل (=همه‌چیزدان) نداند.

 

"اصل و نسَب": دائم می‌گویند کوروش، داریوش، تخت‌جمشید، نادرشاه افشار، شاه‌عباس و... ولی هرگز نمی‌گویند با وجود این‌همه کاخ، پس چرا آن‌همه کوخ در سراسر ایران بود.

 

"استهزاء، غیبت، بدگمانی" : در نزد ایرانی تقریباً همه کس، بد و نادرست است مگر خلافش ثابت شود. حتی در محفل متدیّنان هم -که قرآن و پندهای آن حاکم است- مسخره‌نمودن و دست‌انداختن دیگران، گرم و پرشور است. جتی برخی مردم می‌گویند: «غیبت‌کردن بادزنِ جگر است» یعنی آدم بدگویی نکند دلش خالی نمی‌شود و جگرش خنک نمی‌شود! غیبت نکنیم چه کنیم؟ بنشینیم همدیگر را نگاه کنیم؟ غیبت مزّه‌ی زندگی است!

 

"عجله، بی‌بندوباری سَمبل‌کاری": حتی حین حرف‌زدن، به دیگری رُخصت نمی‌دهند حرفش را تمام کند، باعجله می‌پّرد وسطِ حرفش.

 

"فرار از نظم و برنامه": کهکشان و گردش خون و اعصاب و همه‌چیز از روی نظم است اما ایرانی نمی‌خواهد مرتّب باشد. یک نمونه سبقت راننده‌ها در جاده‌ها از همدیگر.

 

"رشاء و رارتشاء": میان روستاییان ظاهرا" رشوه‌دادن و رشوه‌گرفتن کمتر است، ولی شهر انباشت شد ازین رشاء و ارتشاء. تا به آدمِ پولکی! رشوه ندهند کارَش در بن‌بست است.

"لجبازی و انتقام‌جویی": تا تیغ کسی می‌بُرّد از لج و انتقام دست نمی‌شُوید. چون می‌خواهد دلش خنک شود!

 

"متجاوز، ترسو، کجدار و مریز کن": یعنی انسان شُتر گاو پلنگ بازی درآورَد. هم مسلمان باشد، هم دروغ بگوید و هم تهمت بزند و حتی علیه‌ی دیگری دسیسه بچیند. همیشه حاضرند کوچک و بزرگ درست کنند. "خدا" را فراموش کنند و "زیرخدا" را مقدس و بزرگ کنند. می‌گویند خدا درست است که قادر متعال است، ولی یک زیرخدا هم لازم است! بلاخره زورگویی و زورشَنوی فردِ فرد ایرانی مدت‌ها همه را به هم مشغول کرده است.

 

"گول‌زدن و گول‌خوردن": از همان کودکی بچه، به بچه گول می‌زنند.

 

"بگو چشم، ولی نکن": به همه راحت می‌گویند چشم. ولی ابایی ندارند مطلقاً آن را انجامش ندهند.

 

"فکر کج، راه کج": اکثر هر حرفی را می‌خواهند بزنند، یا هر مشکلی را می‌خواهند حل کنند ابتدا راه انحرافی و خلاف را می‌پیمایند. نوعی حُقه‌بازی عادتی. فراوانی کلَک و تقلب و فریب، موجب شده نوعی بدبینی بر رفتارها حاکم شود.

 

"حفظ ظاهر و تجددطلبی": مثلا" بهترین جای اتاق خانه را با گرانترین مُبلمان آراسته می‌کنند که پیش مهمان پُز بدهند حال آن که، خانه در اصل مال آسایش خانواده است، نه مهمانخانه.

 

"تعارفات یومیه": ایرانی‌ها به هم تعارف می‌کنند حتی اگر خانه یک تکّه نان هم نباشد به فرد رهگذر با اصرار زیاد تعارف می‌کند بفرمایید منزل! که چه؟ که فقط برای حفظ ظاهر کند.

 

"دورویی و نفاق": این دیگر،  در محافل نُقل مجالس شد.

 

"بدقولی، عهدشکنی": حتی به صمیمی‌ترین دوستش هم حاضر است قولش را بشکند.

 

"عدم اطاعت و یاغیگری": وقتی جایی باید اطاعت ورزید مثلا" در برابر حق و قانون، یاغیگری می‌کنند. حتی فرامین الهی را.

 

"رفتار مصلحت‌آمیز": که کار رفتار حقیقت‌وار را دشوار می‌سازد.

 

"دردهای دیگر" : یعنی بسیاری دیگر از موارد است که عیب محسوب می‌شود ولی ایرانی آن را راحت انجام می‌دهد. مثلا" تبعض در زندگی. پنهان‌کاری حتی نزد نزدیکترین کسان‌شان. یک بام و دوهوا بودن. افراط و تفریط در کارها. مثلا" غرب‌زدگی، بی‌دینی، حتی در دین‌داری. عقل و شرع را میانه نمی‌گیرند. پرت می‌شوند، یا به عقب می‌روند و یا معلّق می‌مانند. بگذرم.

 

توضیح: نویسنده اهل شیراز است. با جبهه‌ی ملی دوره‌ی مصدق همراهی داشت. به زندان شاه حبس رفت. در زندان با گرفتن یک نسخه قرآن ترجمه‌دار با عمق آن آشنا و با پندهایش علاقمند شد. و بعد برای تحصیل به آمریکا رفت و در دانشگاه پنسلوانیا تحصیل کرد. در کانادا مجموعه‌ی "نجات" را نوشت که ضدانقلاب از آن خوشش نیامد ولی در ایران در سال شصت و نه توسط انتشارات قلم منتشر شد؛ نجات ایران از برخی از خُلقیات مثل فقر و جهل و و معتقد است کتاب دیگرش «چه باید کرد؟» این دو کتابش را کامل خواهد کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۱۴۰۲ ، ۱۱:۰۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۴آبان
دُرنای سیبری فریدونکنار و سکوت یک فیلسوف

(۱)

 

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. دو پست: ۱. این "امید" چرا دیر کرده است؟!! "امید" دُرنای دورپرواز سیبری هست (عکس مندرج) که هر آبان‌ماه به فریدونکنار می‌آمد ۱. این "امید" چرا دیر کرده است؟!! "امید" دُرنای دورپرواز سیبری هست (عکس مندرج) که هر آبان‌ماه به فریدونکنار می‌آمد امسال ولی هنوز نیامد این درنا تنها گونه‌ی باقی‌مانده دُرنای سیبری است، اما "امید" دیر کرده است؛ هنوز نیامده است؛ لابد از دنیایی که می‌بیند زور تحکُّم دارد، گِله دارد. دامنه.

 


(۲)

 

 

۲. سکوت یک فیلسوف در برابر جنایت اسرائیل در غزه. این که آقای مصطفی ملکیان -که خود را "صلح‌گرا و خشونت‌پرهیز" می‌داند- سکوت کرده است، مسئله‌ی شخصی‌اش است و لابد حق انتخابش. اما چگونه می‌شود برای جزئی‌ترین و سست‌ترین مسائل ایران به حرف و فریاد آید اما این‌همه توحُش را در غزه ببیند و لب نجُنبانَد؟! پس صلح‌گرایی و خشونت‌پرهیزی وی شعاری بیش (=بخوانید لقلقه‌ی زبان) نیست و حتی لازم باشد از بدترین خشونتِ هرزگان علیه‌ی نظام ایران حمایت هم می‌شود! او روزگاری در مدرسه‌ی معصومه‌ی قم، نیز در مؤسسه‌ی امام باقر ع آقای مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی مصباح تدریس می‌کرد و وقتی مرحوم آیت الله شیخ محمد یزدی در خطبه‌های نمازجمعه‌ی تهران تفکر دینی وی در مورد باور به معاد را زیر سؤال برد و تقریباً تکفیرش کرد، از همان جا بود از آنجاها بیرون انداخته شد (شاید خود بیرون رفته بود) و کم کم از چشم مؤسسات در قم اقتاد و چشم مجامعی در تهران را گرفت و شد فیلسوف چپ‌های آمریکایی. خودم بیشتر آثار و نوشته‌ها و گفتارهایش را دنبال می‌کردم و خیلی از نکات معنویت‌گرایی وی را یادداشت می‌نمودم، اما چون دنباله‌روِ هیچ شخصیتی نمی‌شوم همواره وی را روی لبه‌ی پرتگاه می‌دیدم. بعد معلومم آمد که وی به جای تکیه‌ی بر دینِ خاص، از معنویت و اخلاق می‌گوید انگار (شاید شاید) نگاهش مکتب و دین خاص نیست، تفکر معنوی است.
۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۱۴۰۲ ، ۱۱:۱۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۴آبان

امیرِ خط‌شکن وقتی به خواستگاری رفت! نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. آن شب ۸ یا ۹ کیلومتر دویدیم تا به یک منطقه‌ی آبی رسیدیم، با لباس از آب گذشتیم، درحالی‌که تا چانه‌ها را آب گرفته بود. رسم بود موقع گرفتاری می‌رفتند پیش سیّدها که: آقاسیّد! ما را حلال کن! امیرِ خط‌شکن هم، همین کار را می‌کرد. او وقتی به خواستگاری رفت دختر آمد جلوُ گفت: این!!! آمده خواستگاری من؟! گفتند بله. گفت: من زنش نمی‌شم! جوابم نه است؛ این برادرم را بُرد شهید کرد! من زنِ این نمی‌شم! او زاده‌ی ۱۳۳۸ پامنار (=جایی در آذر چهارمردان قم که مناره‌ی بلند یا همان مؤذّن‌خانه دارد) است. پدربزرگِ او درویش‌مسلک آباده‌ی شیراز بود. پدرش هم نقّال (=افسانه‌گو و پرده‌خوان) ولی در مساجد، مداح بود؛ انقلابی هم. سال ۱۳۵۵ حتی در خانه عکس امام خمینی بالای اتاقش نصب بود که شاه اگر می‌فهمید کمترین تاوان، اعدام بود. علاوه بر عکس امام، رساله‌ی مرحوم امام هم داشت

 

 

جالب این که امیرِ خط‌شکن در جبهه‌ی جُفَیر (جایی که منُ آق سید عسکری شفیعی برادرِ شهید آق سیدجوادآقای آق‌اسدالله و حاج شیخ احمد آهنگر تابستان طاقت‌فرسای سال ۱۳۶۲ آن جا بودیم) اطلاعات شناسایی بود. او از کسانی بود که برخی از واژه‌های جبهه را می‌ساخت. می‌گویند لغتِ "فَلَقی"ها را او ساخت. اشاره‌ای بوده است به رزمندگانِ نمازشب‌خوان جبهه که سحر را با عبادت و نمازشب و بیدارباشی، به فلَق (=سرخیِ صبح) وصل می‌کردند و هی ویرّه ویرّه (=وفوروفور، زیادزیاد، پشتِ سرِ هم، تُندتُند) نماز می‌خواندند و صدالبته راز و نیاز می‌نمودندُ هزاران بار نزدِ خدا، ناز! امیرِ خط‌شکن را اما نمی‌دانم نمازشبی بود یا نه. ولی هر جا خط‌شکن لازم بود، گردان او (=گردان سیدالشهداء ع لشکر هفده علی بن ابی طالب ع قم) حاضر بود، خودش هم در جلو. آخرش هم در شرقِ دجله در عملیات بدر در ۲۵ اسفند ۶۳ شربتُ شهدِ شهادت نوشیدُ رفت. مصطفی کلهُری را می‌گویم؛ شهیدی که نامش بر یک خیابان قم هم گذاشته شد. درود بر او اینک غیوران غزه. دامنه.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۱۴۰۲ ، ۰۹:۵۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۱آبان

 

کتاب

"زندگی معنوی"

 

 

به قلم دامنه. به نام خدا. زندگی معنوی کتابی که اخیراً تمام کردم. عصاره‌ی از آن می‌نویسم: کتاب "زندگی معنوی" تصویر سمت چپ بالا اثر آقای محمدتقی فعالی است. (چاپ اول پاییز ۱۳۹۸) قم: تیماس، مؤسسه‌ی آل یاسین. این اثر در پی این است معنویت را بر مبنای "منازل السّائرین" خواجه عبدالله انصاری (۴۸۱ قمری - ۳۹۶ قمری) ترسیم و تبیین کند. خواجه یعنی "آقا، بزرگ، صاحب مَکنَت" به‌طورکلی از نگه کتاب وضعیت بنی‌آدم «بعد از هبوط دو گونه است: صعود یا سقوط». (رک: ص ۱۲) او معتقد است از نظر پیرِ هرات، شریعت بی‌حقیقت بیکار است و حقیقت بی‌‌شریعت بیکار. (رک: ص ۱۹) از سه مکتب ۱. عرفانی‌ی زهد یا مناجاتی ۲. عرفانی حُب یا خراباتی ۳. اعتدالی زهد و حُب به یک میزان، سلوک خواجه عبدالله انصاری مکتب سومی‌ست. چون از منظر پیرِ هرات ترکیب معتدلی، زندگی میان عبادت و عشق است چرا که از نظر او عقل توانِ شناخت خدا را ندارد، فقط عشق قادر است؛ عقلِ انکارپیشه در نیمه‌ی راه می‌مانَد. (رک: ص ۲۱) در زندگی معنوی همه چیز از خشیت‌الله سرچشمه می‌گیرد حتی به قول صاحبان "المیزان" (ج ۱، ص ۳۰۷) و "تفسیر نمونه" (ج ۱، ص ۳۰۱) نیروی جاذبه‌ی زمین از خشیت‌الله نشئت دارد. (رک: ص ۵۵) نویسنده برین دست می‌گذارد که نگاه بد به مخلوقات خدا نباید کرد، تا خدا نگاه بد به تو نکند. (رک: ص ۱۱۱) و حقیقت انسان از دیدگاه خدا را در "نداری و نداشتن" می‌داند. (رک: ص ۸۸) انسانِ بیدار افزون بر جلب نفع، به دفع ضرر هم همت می‌گمارد. ازین رهگذر؛ آدمی عظیم را تعظیم می‌کند و حقیر را تحقیر. رابطه‌ی تعظیمِ عظیم و تحقیرِ حقیر دوسویه است، به طوری که اگر تعظیمِ عظیم کنیم، تحقیرِ حقیر نیز کرده‌ایم و بالعکس. (رک: ص ۱۸۰) کتاب این را گوشنواز می‌کند که آنچه در اختیار ماست، "دانسته‌های درونی و بیرونی" است. (رک: ص ۹۹) درین اثر، میان عمر شناسنامه‌ای و عمر حقیقی فرق نهاده شد که از نظر بنده -دامنه- اصطلاحی جالب بود. نیز ترکیب واژگانی «حق‌الناس فکری» برایم نو بود. (رک: ص ۱۰۸) یعنی اگر کسانی فکر افراد را خراب کنند حق‌الناس گردن دارند. خواجه عبدالله انصاری کتاب منازل السّائرین را در دوران پختگی فکر و سالخوردگی جسم، نوشته است که اساس ساختار آن (در ص ۲۴) در تصویر سمت راست بالا نشان داه شده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۱۴۰۲ ، ۰۸:۱۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۸آبان

یک ساعت

از شبانه روز غزه

چه می‌گذرد؟

 

نوشته‌ی دامنه: غزه، مَعرکه یا مَهلکه؟! به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. چرا بنده -دامنه- معتقدم در قضیه‌ی جنگ جنون و جنایت اسرائیل در غزه، هیچ جبهه‌ی جدیدی نباید به روی اسرائیل گشوده شود؟! در نبردها، یا مَعرکه داریم یا مَهلکه. مَعرکه هنگامه‌ی است برای جنگ و جدال در آوردگاه و رزمگاهِ شور و شگفت‌انگیز که به حماسه مانند است و در آن قهرمانان ظهور می‌کنند. ولی مَهلکه، ورطه‌‌ای است پرتگاه و نیستگاه که همه‌اش خوف‌ و خفت‌انگیز است و از درون آن جانیان و منفوران بیرون می‌آیند.   اسرائیل درین بحران اخیر غزه، مشغول مَهلکه شد، نه مَعرکه که سرانجامِ آن، هیچ چیزی جز بی‌حیثیتی و فروپاشی مشروعیت سیاسی نیست؛ یعنی هیچ اعتبار و پرستیژی بر سرِ ویرانی غزه کسب نمی‌کند. به همین علت، غزه برای این رژیم اِشغالی، در افکار عمومی میدان جنگ محسوب نمی‌شود، جایی برای قساوت است، همان هلاکت‌گاه (=مَهلکه)، حتی اگر تمام باریکه را به تَلّی از خاک بدَل کند و تمام ساکنان آن -از انسان تا حیوان و هر گیا و زیا- را از دَم تماماً بکُشد و به تعبیر تاریخ: قتل عام نماید باز هم پیروز میدان حساب نمی‌آید. پس؛ غزه کلاً برای آن خسارت و شکست است. کدام دولت با کشتن مردم بی‌پناه ظفرمند باقی ماند؟!!   به همین علت فلسفی و نیز دلایل استراتژیک قائل به ورود ایران به این مَهلکه نیستم. اسرائیل خود می‌داند آنچه در غزه می‌کند، غیرانسانی، غیرمقدس و حتی به لحاظ علم دفاع، غیرمهم و در یک کلمه در افکار عمومی جهان، غیر قابل قبول است و کشتن بی‌رحمانه‌ی مردمِ همجوار محسوب می‌شود و نفرت جهانی برای خود می‌خرَد و بس.  دنباله‌ی یادداشت: اینک اسرائیل یک ماه  درگیر است و گیر کرده است؛ به همین دلیل، نیاز استراتژیکی نبرد لازم دارد، و خیلی هم خوب می‌داند کشوری مثل ایران و محور مقاومتی چون حزب الله لبنان -که جنوب لبنان در اختیار کامل آن است- وارد جنگ با او شوند و همین، مسیر اسرائیل را برای جنگیدن، مقدس، مهم، حیاتی و قابل قبول می‌کند. و علاوه برین، یک فرصت حیاتی برای خود فراهم می‌سازد که تئوری نابودی ایران -یا دست‌کم اگر نتوانست تخریب زیرساخت‌های حیاتی ایران- را به کمک ائتلاف آمریکا و اروپا را در عمل توسط جنگ بزرگ عملی و پیاده کند. بنابرین؛ ورود ایران به جنگ، حدِ کم سه نتیجه‌ی سوء ایجاد می‌کند:

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۱۴۰۲ ، ۰۸:۰۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۷آبان

 

تفسیر علامه طباطبایی

آیه‌ی ۶ مجادله: یومَ یبعثُهم اللهُ جمیعا فینبئُهم بما عملوا احصاهُ اللهُ و نسوهُ و الله علی کل شیءٍ شهیدٌ.

 

ترجمه: روزی که خدا همه‌ی ایشان را مبعوث می‌کند و آنها را بدانچه کرده‌اند، خبر می‌دهد، چون خدا اعمال آنها را به شمار آورده و خود آنها آن را فراموش کرده‌اند، و خدا بر هر چیزی ناظر و گواه است.

 

تفسیر: یعنی کافران در روزی عذاب خوار کننده را دارند که خدا همه‌ی آنها را بر می‌انگیزد و آن روز، روز حساب و جزاست و سپس خدا ایشان را از حقیقت اعمالشان در دنیا، باخبر می‌سازد، چون خدا همه‌ی اعمال آنها را احصاء کرده و به شمارش در آورده است در حالی که آنها خودشان آن اعمال را فراموش کرده‌اند، ولی خدا چون ناظر و شاهد بر هر چیز است، اعمال آنها را مشاهده و احصاء نموده. المیزان.

 

 

آیه‌ی ۷ مجادله: الم ترَ انّ اللهَ یعلمُ ما فی السمواتِ و ما فی الارضِ ما یکون مِن نجوی ثلثه الا هو رابعهم و لا خمسه الا هو سادسهم و لا ادنی من ذلک و لا اکثر الا هو معهم اَین ما کانوا ثم ینبئهم بما عملوا یوم القیمه ان الله بکل شی ء علیم.

 

ترجمه: آیا می‌دانی که خدا آنچه را در آسمان‌ها و زمین است می‌داند؟ هیچ نجوای سه‌نفری نیست، مگر آن که او چهارمشان است و هیچ پنج نفری نیست جز این که او ششمی آنست و هیچ کمتر یا بیشتری نیست مگر این که او با ایشان است، هر جا که باشند، آنگاه در روز قیامت به ایشان خبر می‌دهد که چه کردند، چون خدا به هر چیزی داناست.

 

تفسیر: استفهام در آیه انکاری است و منظور از (رؤیت) علم یقینی است، (نجوی) یعنی سخن بیخ گوشی و سِرّی. می‌فرماید اهل نجوی هر چند نفر که باشند، خدا هم همراه آنهاست، چون خدا هر چه در آسمان‌ها و زمین است می‌داند و شاهد همه‌ی اعمال و گفتار آنها و عالِم به اسرار ایشان است، و معیت خدا با معیت اهل نجوی معیت علمی است نه نزدیکی جسمانی، چون هیچ مکانی از خدای سبحان خالی نیست، در عین این که او فوق مکان و جسمیت است. و او در روز قیامت همه‌ی افراد من‌جمله اهل نجوی را به حقیقت اعمالی که کرده‌اند، من‌جمله نجوایشان خبر می‌دهد، چون خدا به هر چیزی داناست و هیچ ذره‌ای از علم او مخفی نمی‌ماند. المیزان.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۱۴۰۲ ، ۰۶:۱۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی