منو
درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعي
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

از مسیح مهاجری تا الیاس نادران

پنجشنبه, ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ۱۱:۰۲ ق.ظ
نوشته‌ی دامنه
شش عکس ؛ شش حرف
به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند

 

عکس یک: تندیس قاسم سلیمانی و ابومهدی در محل شهادت؛ دیوار فرودگاه بغداد. منبع

 

حرف یک: آن دو، نه اسطوره‌ی تخیُّل و افسانه که اُسوه‌ی تدیُّن و افشانه شدند.

 

عکس دو: توریست‌ها وارد ایران شدند.

 

حرف دو: بلاخره وقتی تمدن داری باید بیایند ببینند. حالا شال، کمی پایین و بالا رفت، یا دامن، کمی کوتاه کرد، کمی باید تسامح! کرد.

 

عکس سه: شهید محمد جواد تندگویان وزیر نفت کابینه‌ی شهید محمدعلی رجایی که پیکرش در جریان تبادل اسرا بین دو کشور در سال ۱۳۷۰ به ایران تحویل داده شد حالا دخترش خانم مریم تندگویان گفته پدرش آبان سال ۱۳۵۹ برای بازدید از پالایشگاه آبادان عازم جنوب کشور شد و در جاده‌ی ماهشهر به آبادان به اسارت عراق در آمد اواخر حبسش در عراق شهید شد، نه اوایل اسارت؛ چون بدنش را عراق به طور خاصی مومیایی کرده بودند تا شکنجه ها و زمان شهادت را پنهان کنند؛ یعنی بعد از نزدیکای تبادل اسرا، او را شهید کردند. در سالن تشریح او، با چند بُرش به ران شهید، متوجه شدند که عضله‌ی زیر پوست، تازه است درحالی‌که روی پوست، مانند چرم شده بود؛ از تازگی زیر پوست متوجه شدند او بعد از آزادی اسرا، به شهادت رسید. دختر دومش سمیه‌هُدی تندگویان بعد از اسارت پدرش دنیا آمد. منبع

 

حرف سه: شهید تندگویان که یک بزرگراه در جنوب تهران (از میدان کشتارگاه تا پل شهید کاظمی در تقاطع بزرگراه آزادگان به اسم اوست) از علاقمندان کتاب‌های زنده‌یاد دکتر علی شریعتی و استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری بود؛ چون ساواک به او شک کرده بود جلد کتاب‌ها را با جلد کتاب‌های رُمان عوض می‌کرد که ساواک متوجه نشود. راستی همین تندگویان بود که در دانشگاه نفت آبادان از دکتر شریعتی و استاد مطهری برای سخنرانی در آن جا در عصر طاغوت دعوت می‌کرد که حاصلش چندین صفحه متن‌های مهم انقلابی بود. محمدجواد راست‌قامت بود و چنین هم ماند و سرانجام در کوی شهادت خانه گُزید. منبع

 

عکس چهار: حجت الاسلام مسیح مهاجری گفت "اصول را فدای فروع کردیم و با کنارزدن صاحبان تجربه و کاردانی و کارآمدی، زمام امور را به افراد کوتاه‌قد و نابلد و ناکارآمد سپردیم." منبع

 

حرف چهار: آق شیخ مسیح مهاجری رئیس مطلقه‌ی روزنامه‌ی "جمهوری اسلامی " که تمام عمر انقلاب خود را در دفتر این روزنامه‌ی ملوّن! که تا حالا به مقتضای حفظ ریاست! عین بوقلمون به چند رنگ در آمده است، جا خوش کرده‌ای؛ -و خود را در تمام این سال‌ها ولی‌فقیه‌ی ثانی خیال کرده‌ای و همه را اُرد و پند و حذَر داده و می‌دهی- بگو ببینم چرا خودت بالای چهل و اندی سال این روزنامه را حزبکده‌ی خودت کرده‌ای و به زمین و زمان می‌تازی و حتی هر روز ایران را علیه‌ی افغانستان تحریک می‌کنی. نکند خودت را "کوتاه‌قد و نابلد و ناکارآمد" نمی‌دانی. یادت هست وقتی به حسینیه‌ی مرحوم منتظری مرجع و مدرس حوزه، بیل و کلنگ می‌زدند همان "کوتاه‌قد"ها، همان "نابلد"ها، همان "ناکارآمد"ها، تو، توی روزنامه‌ی مُلوّنت در ستون "جهت اطلاع" چه چیزهای زشتی علیه‌ی این مرجع ننوشتی؟! حالا زیاد سجاده و تسبیح و پشمینه و دلق، آب نکش. سر و ته یک کرباس‌اید!

 

عکس پنج: زن غزه در حال دوختن پرچم فلسطین کنار کودکش در نمای قبله‌ی بیت المقدس مسجد اَقصی. منبع

 

حرف پنج: اسرائیل چنان بر سر خود بلایی بدتر از طاعون آوُرد که دیگر نه فقط قدس و چفیه، که هر چیزی از فلسطین نماد شد؛ پرچم، زیتون، شلوار سه‌خط ورزشی-رزمی، نقاب، کودک، زن، کهنسال. مردم! بپاخیزید هر چند در ذهن و از راه دور باشد؛ مهم، رسوایی یک رژیم بدونِ پشتوانه‌ی افکار جهانی است که فقط به ارتش و سلاح و بمب اهدایی غرب، می‌نازد و افتخار می‌کند از بالا، یک شهر و مردم پرشمارش را از خوفِ نبرد با رزم، فقط بمباران می‌کند و از واهمه‌ی حماسی‌های حماسه‌ساز، حتی از درون مِرکاوا (=تانک گرانقیمت اسرائیلی به معنی "مَرکب خدا" !!!) پایین نمی‌آیند. بگذرم.

 

عکس شش: علت استعفای آقای "الیاس نادران" نماینده‌ی تهران در مجلس این است که خود نوشت: "پادگانی‌شدن اداره‌ی مجلس دلیل اصلی استعفای اینجانب است" منبع

 

حرف شش: خاب! حاج الیاس! خودت که پاسدار بودی و پادگان بزرگ شدی. راستی! رئیس مجلس هفتم آق غلامعلی حداد عادل و نائب رئیسش آق محمدرضا باهنر، چگونه مجلسی را اراده و اداره می‌کردند؟!! لابد واقعاً پارلمانی!! حالا که کفِ فرش مجلس چُمباتمه نشستی و مثل مجلس ششمی‌ها!! تحصن کردی!! بگو ببینم آقای اهل شاهرود! خود تو چه طوری (=شاید هم با چه رانتی!) سال ۱۹۹۶ از دانشگاه کلرمون فران فرانسه دکتری تخصصی اقتصاد عمومی اخذ کردیُ و زود عضو هیئت علمی دانشکده‌ی اقتصاد دانشگاه تهران شدی؟!! پادگانی؟ پادمانی؟ پارلمانی؟ یا پارتی‌بازی؟ لابد کاملاً طبیعی و ضابطه‌کاری! برم روی کتابم که دارم می‌خوان روی کتاب دیگرم کتاب ابوباران که تمام شد. اینجا

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/2403

نظرات (۱)

سلام جناب دارابی عزیز،

جناب نادران منتسب به جبهه پایداری است. لذا، به نظر من چند نکته در این زمینه قابل ذکر است:

  1. بعضی از دوستانش از قِبَل مخالفت با قالیباف سهمی نصیبشون شده و در نتیجه سکوت کرده‌اند، اما ایشان هنوز سهمی نصیبش نشده،
  2. نادران در کمیسون مربوطه‌اش کارنامه خوبی نداشته به همین دلیل اعضای کمیسیون بعلاوه برخی از نمایندگان مجلس از عملکرد او به شدت ناراضی هستند.
  3. ایشان دنبال این است که دست پیش را بگیرد که پس نیفتد. برای همین میخواهد با استفاده از تریبون مجلس در ماههای منتهی به انتخابات، هم ضعف‌هایش را ماستمالی کند و هم جو انتخابات را برای موفقیت و مطرح کردن و بازیابی خودش ملتهب کند.
  4. البته رفتارهای دستوری و رفتارهای خلاف قانون قالیباف هم خالی از وجه نیست ولی نادران در مجموع دارد به نفع پایداری‌ها نقش بازی میکند. هرچند که شخصیت فردی خودش هم در این کار دخیل است.

در باره آقامسیح هم که دیگه نیاز به نظر نیست

جناب مرآت سلام. از توضیحات شما استاد سپاس. همیشه اطلاعات اولیه دارید از قضایا. چشم انصاف هم می‌دوزی به ماجراها. راستی! برای من قالبیاف هم همین قماش است. قدرت‌طلب‌شدن به هر نحو از انحا، دیگر جزوِ ذات اشخاص داخل سیاست شده است. اساساً در سیاست، اشخاص نزد من هیچ کیش و نفوذی ندارند، نگاه من به افکار و رفتار است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">