دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

فهم نهج‌البلاغه؛ شرط لباس روحانیت

به قلم دامنه: به‌ نام خدا. سلام. در رُمان «سیّد بغداد» اثر دکتر محمد طعان -متخصص جرّاح لبنانی- خوانده بودم که مفهومش این بود درک و فهم نهج‌البلاغه سرآمد تمام دُروس و به معنای پایان تعلیمات برای کسی بود که قرار بود لباس روحانی بر تن کند. (ر.ک: ص ۴۰)

 

نکته: در حوزه‌ی علمیه‌ی ایران اما، نهج‌البلاغه این قرآن صاعد چندان مورد توجه نیست. حتی یک شعار انتقادی تند و تیز نیز، در پهنه‌ی سیاست ایران شکل گرفته، که می‌گویند با نهج‌البلاغه انقلاب کردیم، اما با رساله‌ی عملیه می‌خواهند ما را به پیش ببرند. بگذرم.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
فهم نهج‌البلاغه؛ شرط لباس روحانیت
/post/1374
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۴۰۵
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

خاطره‌ای از آقا دارابکلایی

متن نقلی از سیدباقر شفیعی دارابی فرزند مرحوم سید طالب: بنده زمانی در روستای دارابکلا روستای مدیر محترم وبعضی از دوستان گروه عضو هیئت امنای تلفن همراه انسان وارسته حاج مهدی دباغیان از خیرین ومسئولین زمان شاه وفعلی بودم یک روز جهت کاری همراه مرحوم حاج آقای دارابکلایی که امام جماعت ورییس حوزه داراب کلا بود به بابل رفتیم وچون ایشان با آقای هادی روحانی  امام جمعه بابل ونماینده ولی فقیه در حوزه نجف همدرس ورفیق بودند رفتیم البته در حدود سی سال پیش که ماشین هم کم بود و ما هم  ماشین نداشتیم با ماشین شخصی به بابل رفتیم

 

 

سیدباقر شفیعی دارابی

 

مرحوم آیت‌الله شیخ محمدباقر دارابکلایی

 

و در برگشت پیش آقای روحانی رفته و هنگام برگشت آقای روحانی ماشینی را جهت اعزام ما به ساری در اختیار ماگذاشت ولی با واکنش سریع وعصبانی نه انقلابی حاج آقای داراب کلایی روبرو گردید که به زبان مازندران گفت هادی این ماشین مال کیه گفت از دفتر ما گفت شخصی شماست گفت نه دولتی است با عصبانیت  اعتراض کرد و به من گفت برویم با مینی بوس میرویم این قضیه را گفتم که بیشتر روشن بشود باسپاس

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
خاطره‌ای از آقا دارابکلایی
/post/2030
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۲
  • ۳۹۳
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

شفاعت‌کنندگان

به قلم دامنه. به نام خدا. همه‌ی ما علاوه بر کار و کردار، در پی شفاعت نیز هستیم. شفاعت میانجی‌گری، عفو‌خواهی را گشتم که دقیقاً چیست. بهتر از المیزان (جلد یک. ص ۲۶۰ تا ۲۶۲) نیافته‌ام. برای خود و خوانندگان می‌آورم. امید است خوبان، شفیع‌مان شوند: علاوه بر شفاعت تکوینی،- -شفاعت تمامی اسباب عالَم در حق انسان- شفاعت تشریعی است که شامل این موارد است:

 

یک. شفاعت توبه (یعنی خودِ توبه‌ی از گناهکردن، شفاعت می‌کند)

دو. ایمان به رسول خدا (ص)

سه. عمل صالح

چهار. قرآن کریم

پنج. چیزهایی که مرتبط با عمل صالح است؛ مانند:

  • مسجدها
  • اَمکنه‌ی شریفه
  • اَمکنه‌ی متبرّکه
  • ایّام شریفه
  • انبیای الهی

شش. ملائکه

هفت. خودِ مؤمنین نسبت به همدیگر

هشت. حضرت فاطمه (س)

نُه. حضرت مریم (س)

توضیح: سال ها قبل در جای دیگر از المیزان (احتمالاً تفسیر سوره‌ی مریم) خوانده بودم که حضرت مریم (س) نیز از شفاعت‌کنندگان است که به ۸ مورد بالا اضافه می ‌گردد. التماس دعا.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
شفاعت‌کنندگان
/post/853
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۸۷۰
  • پست شده - دوشنبه, ۲۷ دی ۱۴۰۰، ۰۸:۰۱ ق.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

سه مغز انسان و مسئله‌ی بازاریابی

به قلم دکتر صادق ولی‌نژاد: منطق و احساس از منظر بازاریابی. بازاریابی عصبی (نورو مارکتینگ)، بازاریابی مبتنی بر شناخت ذهن مشتریان به کمک علم اعصاب است. بر اساس علم اعصاب مغز به سه دسته «مغز قدیم»، «مغز میانی» و « مغز جدید» تقسیم می شوند.
 
دکتر صادق ولی‌نژاد
 
مغز قدیم: همان فعالیتهای خودکار و ناخودآگاه هستند که در میان همه موجودات مشترک و با ادامه بقا و حفظ حیات در ارتباط است. مثلاً جسمی به طرف چشم پرتاب می شود و ناخودآگاه دست به سمت چشم می رود.
 
مغز میانی:  احساسات در آن پردازش می شوند و مثل کودکی بازیگوش به دنبال شادی، لذت و حس خوب است و به سراغ هر کاری می رود که در لحظه برایش لذت بخش‌تر باشد و به نتایج حاصل از کار، توجهی ندارد. از کارهای تکراری فراری است.
 
مغز جدید: بر خلاف مغز میانی، همه چیز را بصورت کاملاً منطقی مورد بررسی قرار می دهد. خواندن، حرف زدن، تفکر و برنامه ریزی توسط این قسمت انجام می گیرد.
 
نکته: جالب است که بدانیم که بیشترین حجم پردازش در مغز قدیم و مغز میانی و در ضمیر ناخودآگاه ما اتفاق می افتد و تنها قسمت کوچکی از پردازش مغزی که از آن آگاه هستیم، در مغز جدید رخ می دهد.
 
مثال: شما همزمان با رانندگی، به مشاجره امروز با مدیر خود فکر می کنید. مغز قدیم در حال رانندگی است، مغز میانی احساس ناراحتی می کند، مغز جدید در حال یادآوری اتفاق است.
 

توضیح بیشتر:

 
مغز قدیم: در برخی کتابها به «مغز خزنده» هم تعبیر شده است. در اصطلاح «پدرخوانده قدرتمند» نیز گفته می شود.
 
مغز میانی: به « مغز احساسی» و «مغز هیجانی» و « مغز عاطفی» نیز شناخته می شود.
 
مغز جدید: از واژگانی چون «مغز منطقی» یا «مغز عقلایی» برای این واژه استفاده می شود.
 
نتیجه گیری: از منظر علم بازاریابی و عصب شناسی، انسانهای هوشمند در اغلب موارد «احساسی» تصمیم می گیرند و سپس به صورت «منطقی» این تصمیمات را برای خود توجیه می کنند.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
سه مغز انسان و مسئله‌ی بازاریابی
/post/2029
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۲۴۱
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

تا نیابد باد و باران گل کجا بویا شود

تا نبیند رنج و سختی مرد کی گردد تمام

تا نیابد باد و باران گل کجا بویا شود

 

ناصرخسرو قبادیانی

 

=====


لَقد خلقنا الانسانَ فی کبَد


به‌راستى انسان را در رنج و مِحنت‌کشیدن آفریده‌‏ایم

 

سوره‌ی بلد، آیه‌ی ‌۴ ،  ترجمه‌ی خرمشاهی

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
تا نیابد باد و باران گل کجا بویا شود
/post/858
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۹۱۷
  • پست شده - شنبه, ۲۵ دی ۱۴۰۰، ۰۷:۴۹ ق.ظ
  • : برچسب ها
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مثَل امام مثل کعبه است

مثَلَ امام : حضرت فاطمه (س) می‌فرمایند: «مثَلَ امام، مانند کعبه است. مردم باید در اطراف آن طواف کنند نه آن‌ که دور مردم طواف نماید.» منبع

نکته‌ی دامنه: یکی از ویژگی‌های امامت نسبت به پیامبری‌کردن این است که به قول مرحوم علامه طباطبایی (نقل به مضمون) امامت خود جلودار است و دست بشر را می‌گیرد به مقصد منتهی می‌کند. به نظر من، گویی در مفهوم اِمامت، اَمامت هم نهفته است. یعنی پیش‌بودن. جلوبودن. پیشگام‌شدن. پس باید نزد امام رفت. باید گِرد امام گشت. و به فرموده‌ی بانوی سرمشق بشریت حضرت فاطمه (س) امام را باید چونان کعبه دانست و دورِ فکر و عمل و فرمان و سیره‌ی او طواف و تبعیت داشت.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مثَل امام مثل کعبه است
/post/1065
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۲
  • ۵۸۴
  • پست شده - پنجشنبه, ۲۳ دی ۱۴۰۰، ۰۵:۱۷ ب.ظ
  • : برچسب ها
۲
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

شعری از ادیب‌الممالک فراهانی

 

 

ادیب‌الممالک فراهانی:
 

جاسوس پسِ پرده پیِ راز نهفتن

 

قاضی همه‌جا در طلِب رشوه‌گرفتن

 

واعظ به فسون‌گفتن و افسانه‌شنُفتن

 

نه وقت شنُفتن ماند نه موقع گفتن

 

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
شعری از ادیب‌الممالک فراهانی
/post/841
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۴۹۸
  • پست شده - سه شنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۰، ۰۱:۱۳ ب.ظ
  • : برچسب ها
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۷۴

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتاد و چهارم

مزرعه‌ی فکرت ۱۱
سه خبر ، سه نظر
۲۰ بهمن ۱۴۰۰ / ابراهیم طالبی دارابی دامنه
 
به نام خدا. سلام
 
خبر یکم: ۲۱ اسفند ۱۳۷۳ : با درخواست خانواده و موافقت آیت‌الله خامنه‌ای، دکتر از لندن احضار شده است... دکترِ بی‌هوشی از لندن آمده... جمعه ۲۶ اسفند۱۳۷۳ رادیوی ماشین در ساعت حدود چهارونیم خبر فوت احمدآقا را داد.» از خاطرات مرحوم هاشمی رفسنجانی.
 
نظر: شگفت‌زده نشدم، چون هر دو سوی جناحین راست و چپ دیدیم کم‌وبیش، کسانی را، که خود را به پزشکان در انگلیس یا به محروسه و ممالک ِدیگه عرضه کردند تا بهبود بیابند. اما خُب منتقدم و گلایه‌مند که چرا چنین امکانی برای همه فراهم نیست. البته گرچه بینش سوسیالیستی در بعد عدالت اجتماعی را اُولی می‌دانم، ولی مساوات برای ابد، ایده است و یوتوپیا.
 
خبر دوم: ۱۹ بهمن ۱۴۰۰ : «در مقابل این تهاجم ترکیبی و دسته‌جمعی [«جبهه‌ی دشمن علیه‌ی ایران»]، نمی‌توانیم همیشه در موضع دفاعی بمانیم و ما نیز باید در زمینه‌های مختلف از جمله رسانه‌ای، امنیتی و اقتصادی تهاجم ترکیبی کنیم که در این زمینه اهل فکر و اقدام به خصوص مسئولان، موظف به تلاش هستند.» سخنرانی دیروز رهبر معظم.
 
نظر: با همه‌ی وجود و عقایدم با چنین تز رهبری معظم موافقم و حتی خواهان ایجاد «مکتب رزم پویا» (این ایده‌ی شخصی من است) هستم؛ چیزی شبیه فقه پویا. زیرا جهانِ پیشِ رو در تعارضِ منافع، به‌شدت پیچیده‌تر، ترکیب‌بندی خواهد شد. بلوک‌بندی سه‌گانه‌ی جهانی در پیش است که به‌مراتب از عصر جنگ سرد داغتر است.
 
خبر سوم. سال ۱۳۵۶ : همایش ایرانِ هسته‌ای آغاز می‌شود و آقای جیمی کارتر رئیس‌جمهور وقت آمریکا نیز به همایش پیام تبریک می‌دهد... این مقطع یادآور جمله‌ی شاه بود که که گفته بود: «هیچ کس از من به خدا و پیامبر نزدیک‌تر نیست.» از یادداشت‌هایم بر کتاب «دایرةالمعارف مصوّر تاریخ زندگی امام خمینی» جعفر شیرعلی‌نیا. نشر سایان، ص ۱۹۵ .
 
نظر: من شاه را درین‌که هسته‌ای‌شدن را در سر می‌پروراند، شماتت نمی‌کنم، حتی برای یک قطعه‌ی تاریخی حکومتش، همواره در عجبم که چه کسی فرصت بزرگ به‌خودآمدن را از او سلب کرده بود! همان فرصتی که امام از درِ نصیحت وارد شدند و گفتند گوش کن، ولی نکرد. زیرا بنای امام در آغازین زمان مبارزه، بر درگیرشدن با شاه نبود و حتی واژگونی سلطنت را هم به فرصتی دوردست موکول‌شده، می‌دانستند. اما شاه تحتِ تحریک عوامل مرموز یا نخوت و غرور خود، به امام بد کرد و حتی آمد کنار حرم ایستاد و با یک سخنرانی تحریک‌آمیز تمام روحانیت را مرتجع خواند و با این کار پایه‌های لرزان سلطنتش را سست‌تر ساخت. حالا خنده‌ام نمی‌گیرد چنین شاهی خود را با آن‌همه خفّت و خوف و خواری، اَقرَب به خدا و پیامبر ص می‌دانست! ولی عقرب برای مردمش شد و آنقدر نیش زد و روحانیت و روشنفکران را گَزید تا خود به گزندِ بدی گرفتار شد و سرانجام در بدترین فلاکت مُرد.
 
پاسخ بنده به این پست استاد ارجمند حجت‌الاسلام سیدحسین موسوی خوئینی:
 
جناب استاد حجت الاسلام سید حسین موسوی خوئینی‌
سلام و عرض ادب و ارادت. نه فقط خوشحال که بدهکار هستم ازین‌که به «ایرادِ» سخن پرداخته و «ایرادهای» متن مرا هم می‌گیرید. سپاسِ بی‌کران ازین منظر. من گزارشِ دیدِ خودم از فضای عمومی دهه‌ی نخست انقلاب را عرض می‌کنم که عموماً مردم از هر گرایش و مرام و مذهب و قومیت، طوری محبوبانه به امام / منتظری (سلام الله علیهما) می‌نگریسند که مثلاً شیعه‌ی امامیه به پیامبر ص / علی ع می‌نگرد؛ متحدِ نفسانی و یک روح در دو بدن و حتی امام علی ع اَنفَس برای حضرت محمد بن عبدالله ص. پس از این مقدمه، سراغ ادامه‌ی پاسخم به استاد گرامی‌ام می‌روم:
 
۱. نه، من هم مانند شما متشابهات را بر محکمات عرضه می‌کنم همان‌طور که روایت باید به قرآن عرضه کرد و چنانچه موافقت نیفتاد باید کوبید بر فَرق و حتی بیخِ دیوار.
 
۲. فرض بگیریم امام دست به پیشگیری زدند و با عزل منتظری، حکومت اسلامی را به عنوان یک ناجی، نجات دادند، زیرا آن‌طور که نقلِ رایج است گویا ترس داشتند منتظری نظام را به دست لیبرال‌ها می‌سپُرند. خُب اگر این دغدغه راست است، دست‌کم دو ایراد وارد است: اولی این‌که خودِ امام که دو دستی کشور و نظام را دستِ لیرال‌ها داده بودند و چه کسی شایسته‌تر از مرحومِ محروم! مهدی بازرگان که در سلامتِ نفسش و سابقه‌ی مبارزاتی‌اش و ساده‌زیستی‌اش و حتی کار و تلاشش، زبانزد عام و خاص بودند و حتی مطهری پشتِ سرش به نماز می‌ایستادند. و حکومت را هم داشت به شکل عقلانی پیش می‌بردند (ولو به نقص و نقض) ولی او را هم کاری کردند که کنار رفت و سرآخر مجبور شدند «آخرت؛ مقصد اصلی انبیاء» را بنویسند. دومی این‌که چرا امام باید برای پس از دوره‌ی زعامت و رحلتشان، برای «ولیِ» احتمالی بعدی تعیین تکلیف کنند؟ به چه حقِ نوشته و نانوشته‌ای؟ «ولیِ» بعدی حالا فرض گیریم اگر منتظری بود و لیبرال‌ها را باز نیز به حکومت بازمی‌گرداند؛ خُب این چه خطا و خطری می‌توانست باشد که او به عنوان رهبری آتی، این‌گونه ترجیح می‌خواست داده باشد؟ از فرض بروم بیرون. مگر صدرِ «اصلاحات» با شبه‌انقلابِ «دوم خرداد» نمی‌خواست جامعه‌ی مدنی را فربه‌تر از حکومت سیاسی / نظامی کند؟ فربه‌ترکردن جامعه‌ی مدنی مگر غیر از سیاستی‌ست که همه‌ی فکرهای جامعه را، هم در بستر سیاسی آزاد بگذارد و هم به آنان مانند همه‌ی شهروندان (بدون درجه‌ی یک و دو و سه)، مَجال ورود به قدرت بدهد؟ این که یعنی همان ترسی که امام از افتادنِ رهبری به دست منتظری داشتند. چطور شما (شامل طیفی از تفکر) میان این دو امر، جانب خاتمی را می‌گیرید اما جانب منتظری را نه؟ در واقع منتظری می‌گفت و می‌خواست که دایره‌ی حکومت را بازتر نگه دارد و از برپایی زودرسِ «قیامت» در جمهوری اسلامی جلوگیری کند که از طریق دو کار بیهوده و مخاطره‌آمیزِ «گُزینش» و «استصواب» به جای حضراتِ معزز مُنکر و نَکیر ایستاد و نوح‌پندارنه، دست به پالایش و تصفیه‌ی مردم زد. منتظری می‌خواست (قصدش بود، این‌که آیا توانش و یا واقعاً اراده‌اش را هم داشت یا نه، محل بحث نیست) به همان عصری برگردد که امام سالِ اولِ نظام آن‌گونه بودند و حتی شهید بهشتی را از نامزدشدنِ ریاست‌جمهوری بازداشتند و روحانیون را از تسخیر مصادر رئوس نظام منع کردند. چیزی که الآن به یک مطالبه‌ی فراگیر تبدیل شده و در گفتمانِ لیدرهای جناح چپ، جزوی لاینفک گردیده.
 
۳. برای منیِ که مرجع تقلید شرعی‌ام امام است و مقتدای مورد وثوقم هم ایشان، حتی مسئله‌ی وصیت‌نامه‌ی سیاسی امام هم چندان روشن نیست که این دیگر چه وجه و منهجی دارد که یک رهبر سیاسی و دینی برای پس از عمرشان هم، برای تمام امور مردم و مملکت دست به توصیه‌ی اکید بزنند. وصیت در اسلام حدودش روشن است؛ اختیار تکلیف ثُلث اموال، آن‌هم تازه مخیّر است بکند یا نکند و نیز سفارش به وُراثِ طبقات. خواستم بگویم برای امثالِ ما که از همان اَلستِ انقلاب بوده‌ایم و دل به امام سپرده‌ایم و همچنان شئون و کارهای عظیمش را ستوده نگه می‌داریم، جای سؤال است چرا باید برای نسل بعدی از طریق وصیت اِعمال ولایت کرد. گرچه وصیت در حد نوشتار باشد و سفارش.
 
۴. من معتقدم مطالباتی که امروز سرِ راه نظام قرارگرفته که بسی بازتر از آن چیزی است که تصورش را هم نمی‌کردیم، ما را باید فراتر از اندیشه‌ای ببَرد که تمام همّ و غمِ آن این باشد که پاسبخشِ نظام بمانَد و ببیند کی در قدرت باشد و کی نباشد. حذف منتظری از همین نوع نگاه پاسبخشی / وصیت‌نامه‌ای بوده است که برای خود حقی ابدی قائل‌اند و برای پس از مرگ هم، دغدغه دارند پازل قدرت را بچینند. بنده نگاه اعتقادی و انتقادی به امام و نظام دارم لذا ازین منظر نگاه می‌افکنم. با احترام و پوزش اگر طول کشید. من البته از اندیشه‌ی باز و فکر مدارای مدرن و مبتنی بر مبانی محکم دینی شما استاد مطمئن / ممنونم.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۷۴
/post/2025
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۵۸۷
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

بحثی درباره‌ی بانک و ربا و بهره و عملکرد

به قلم جلیل‌ قربانی: آقای طالبی، سلام، روز به‌خیر
 
۱- در دوره قبلی فعالیت «مدرسه فکرت» درباره ربا و تفاوت آن با بهره در نظام بانکی، مطالب خدمت دوستان ارائه کردم. به بیان ساده؛ ربا مربوط به دوره قبل از پیدایش پول و برای معامله پایاپای(کالا با کالا) بود که نباید بازپرداخت یک کالا بیشتر از دریافت آن باشد، آن هم به شرط برابری کیفیت آن دو جنس.
 
۲- اما یک نکته را باید اینجا متذّکر شوم، مهمترین کارکرد بانک در اقتصاد «جمع‌آوری سپرده» و «دادن وام» است؛ بانک برای جمع‌کردن سپرده باید سود بپردازد و برای دادن وام باید کارمزد بگیرد. 
 
۳- این پول دریافتی و پرداختی در سامانه بانکی« نرخ بهره» و تفاوت آن هم درآمد بانک از این فعالیت است.  اگر تفاوت این دو عدد به نفع کارمزد مثبت نباشد، بانک ورشکسته می‌شود و کار تعطیل.
 

 
۴- بانک واسطه یا دلالی است که دو طرف یک معامله پولی را به هم می‌رساند که یکی مازاد و دیگری کمبود پول دارد. مطابق ماده ۲۳۵ قانون تجارت، می‌تواند حق دلالی دریافت کند.
 
۵- کسانی که نرخ بهره را به عنوان ربا در نظر می‌گیرند، شناختی از کارکرد نظام بانکی و مهم‌تر از آن از کارکرد پول در اقتصاد ندارند.
 
۶- من اگر جای وزیر اقتصاد بودم، همین امروز این آقای صدیقی را به عنوان مدیرعامل بانک ملی کشور منصوب می‌کردم تا ببینم ایشان برای اداره یک سامانه بانکی چه روش جایگزینی دارند.
 
 
پاسخ ابراهیم طالبی دارابی دامنه:
 
جناب آقای قربانی سلام. نیمروزتان به خیر. جناب‌عالی چون اقتصادخوانده هستید، بهره و ربا و فلسفه‌ی تأسیس بانک را کاملاً علمی بیان فرمودید که بر اطلاعات ما افزوده شد. متن خیلی هم منسجم در آمد. این به لحاظ نظری، اما وقتی به عملکرد و اخلاق اداری بانک‌ها توجه کنیم می‌بینیم طی همین دو دوره‌ی دولت ۱۱ و ۱۲ (دولت ۹ + ۱۰ که پیشکش) بانک‌ها آنچنان سود سرشار و معاملات پرسود و خرید املاک نجومی انجام داده‌اند که صدها سال اینها را سرمایه‌دارتر کرد اما ازین‌همه درآمد و افزایش سرمایه و حتی املاک و مستغلات، حتی درصدی ناچیز هم به حساب مشتریان خود نریختند. مگر می‌شود بانک واسط باشد ولی حق ذی‌حقان را ندهد یا دست‌کم هوای مشتریانش را نداشته باشد؟ بند ۲ شما که فلسفه‌ی تأسیس را به‌درستی رساند، این را ایجاب می‌کند که سپرده‌گذار متضرر نگردد. از سوی دیگر با تنظیم قراردادهای خشک و ده‌هاماده‌ای، مشتریان خود را خام و مبهوت می‌کند و شاید بتوان گفت کلاه بر سر آنان می‌گذارد! با این‌همه متن شما یک کلاس درس بود و ارزش نظری‌اش محفوظ و مضبوط. تشکر. بیشتر بخوانید ↓
 
نظر آقای احمد فضلی:
سلام، یکی از دلایل ربوی بودن بانک نرخ سود ثابت است که اول معامله به اصطلاح مضاربه تعیین می گردد با این همه تغییر شرایط اقتصادی هیچ تغییری در این نرخ نمی شود و اساسا این نوع مضاربه فقط روی کاغذ غیر ربوی است، موضوع دوم سود از تاخیر دیر کرد وام ها هست که از نظر تقریبا همه مراجع هم ربا و حرام است و یکی از دلایل ورشکستی بنگاه های اقتصادی کشور همین سیاست تساعد اقساط است. تا زمانیکه سیستم بانکداری ما بر مبنای سیستم غربی که ریشه در سیستم مالی یهود داری تغییری در واقعیت صورت نمیگیرد، مگر اینکه واقعا بانکی با مفهوم و قرار های اجرایی اسلامی باشد
 
 
جواب جناب جلیل‌ قربانی به آقای احمد فضلی :
 
سلام شب به خیر
 
۱- بانکداری یک کسب‌وکار و آن‌چه که در این کسب‌وکار معامله می‌شود، پول است.
 
۲- نرخ بهره به منزله قیمتِ موضوعِ معامله شناخته می‌شود؛ قیمت خرید پول برای سپرده و قیمت فروش پول هم برای وام وضع می‌شود.
 
۳- مثل تمام معاملات در بازار، قیمت فروش باید بالاتر از قیمت خرید باشد تا دوام کسب‌وکار تضمین شود. بالا و پایین بودن آن فقط با نرخ تورم سنجیده می‌شود. استاندارد هم این است که نرخ بهره کمی بالاتر از نرخ تورم باشد.
 
۴- این که یهودیان، بنیانگذار بانکداری به شمار می‌روند، اولاً به دلیل تقدم زمانی یهودیان نسبت به بقیه ادیان است و ثانیاً به دلیل آن‌که رهبران دینی مسیحی و بعدها مسلمان آن را مصداق ربا و حرام می‌شمردند‌. بعدها برای ورود به دنیای مدرن، آن را پذیرفتند تا از قافله تمدن عقب نمانند.
 
۵- در پست قبلی هم گفتم که کسانی که بانکداری بدون ربا را از سال ۱۳۶۲ در ایران، جایگزین بانکداری متعارف در کشور کردند، در عمل جز تغییر نام قراردادها، کاری نکردند. به جز ایران در هیچ کشور اسلامی و غیراسلامی، بانکداری متعارف کنار گذاشته نشد.
 
۶- خاستگاه آن‌چه به عنوان بانکداری اسلامی در ایران رایج شده، دستاورد نظریه‌پردازان اقتصاد اسلامی غیرشیعه در جهان به ویژه پاکستان است و معمولاً اولین شعبه هر بانک اسلامی در انگلستان تأسیس می‌شود.
 
۷- این که کسانی که بانکداری را با یک نگاه دفعی، دستاورد یهودیت می‌دانند، چرا در این ۴۰ سال حاکمیت جمهوری اسلامی، جایگزینی برای آن نساختند؟ مگر برای یک دستاورد مدرن می‌توان جایگزین پیشامدرن پیدا کرد.
 
۸- نکته آخر دانشمندان و نوآوران، خادمان بشریت هستند و با نگاهی خدامحورانه، هدف‌شان، نگاه دینی ندارد، بلکه نگاهی انسانی و جهان‌شمول دارد. بانکداری، بانکداری همانند بسیاری از فعالیت‌های مدرن، دستاورد بشری است که انسان‌ها در کنار دیگر اختراعات و اکتشافات، بدون توجه به خاستگاه دینی، در طول تاریخ به ارمغان آورده‌اند.
 
 
ابراهیم طالبی دارابی دامنه:
 
جناب آقای قربانی! سلام. شب به خیر. خوب نگاشتید. بند ۶ را نمی‌دانستم. جالب بود. اما بند ۵ عرضم این است خودِ مراجع عظام هیچ‌وقت نپذیرفتند بانک‌های جمهوری اسلامی غیرربوی‌اند. حضرات جوادی آملی و مکارم شیرازی که بارها و بارها تذکر دادند و بخش‌هایی از رفتار بانکی را حرام اعلان کردند ازجمله جریمه‌ی وحشتناک دیرکرد. قسط. در واقع به فرموده‌ی شما فقط اسم عوض کردند. در پایان اشکال ربوی‌بودن امری دینی است. این‌که به آن توجه نمی‌شود باید گذاشت روی اختیار عمل مردم که دین هم نمی‌خواهد مردم را به‌زور عامل شریعت نگه دارد.
 
من اساساً از هیچ بانکی زیان ندیدم چون زیاد سروکار ندارم، گرچه بانک‌ها جزوِ سامانه‌های مدرن‌اند اما نیک بلدید که در گذشته‌ی دور چارپایه‌ای به اسم «بنک» در اروپای ایتالیا و یا اسپانیا می‌گذاشتند و پول‌فروشی می‌کردند. امروزه مردم مجبورند پول را به بانک بسپرند، دست‌کم به این علل:
 
۱. بلد نیستند پول را کار بزنند. ۲. می‌گذارند که وام بگیرند. ۳. سود کنند. ۴. پس‌انداز کرده باشند. ۵. مردم از پول دمِ دستی واهمه دارند (به عبارت محلی: لَمِه‌لای پول زود لو شونه) چون خرج می‌شود یا کِش می‌رود، لذا هجوم می‌برند به بانک. ۶. یارانه‌بگیرند، پس باید بانک حساب باز کنند. ۷. حقوق‌بگیرند که لازمه‌اش حساب بانکی‌ست. ۸. تبادل فقط با بانک میسر است. و ... . بحث خوبی بود. تشکر. تازه خواستم بپرسم بانک رسالت هم جزوِ همین قماش‌هاست؟ که گویا جواب شما شامل این بانک هم هست. اگر نیست، روشن بفرمایید جناب قربانی.
 
جواب پایانی جناب جلیل قربانی:
 
سلام شب به‌خیر جناب طالبی. ممنونم از التفات جناب‌عالی به نوشته‌ام. در مورد فعالیت بانک‌ها، طبق قانون در تمام کشورها، بانک‌های تجاری حق ندارند در فعالیت‌های غیربانکی مانند بنگاه‌داری شرکت کنند.
 
کارزدن پول به تعبیر عام، کار بانک نیست و انجام فعالیت‌های اقتصادی از جمله خرید و فروش املاک و مستغلات و مانند آن از ایرادات بانکداری در ایران است.
 
همه بانک‌ها از جمله مهر ایران و رسالت در دادن وام، شرط سپرده‌گذاری دارند و نسبتی از سپرده را وام می‌دهند. 
 
آنها این سپرده‌ها را فعالیت‌های اقتصادی به کار می‌گیرند و سود قابل توجهی از آن فعالیت‌ها به دست می‌آورند.
 
حساب قرض‌الحسنه مشتری نزد بانک به معنای بهره‌مندی بانک از پول رایگان است، اما هیچ بانکی وام قرض‌الحسنه به معنای بهره صفر درصد نمی‌دهد.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
بحثی درباره‌ی بانک و ربا و بهره و عملکرد
/post/2022
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۸۷
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

آینده از آن آگاه‌ترها

به قلم دامنه. به نام خدا. در صفحه‌ی ۱۳۷ «برگِ بی‌برگی» نوشته‌ی پروفسور «فضل‌الله رضا» که در ۶ آذر ۱۳۹۸ در همین وبلاگم معرفی کرده بودم، خواندم که یادآور شد در میان جوامع بشری برتری و نیرومندی قرنِ آینده با «آگاه‌ترهاست»، نه با «زورمندترها». به قول مولوی محمد بلخی: اقتضای جان چو ای دل آگهی‌ست / هر که آگه‌تر بود جانش قوی‌ست

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
آینده از آن آگاه‌ترها
/post/2020
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۲
  • ۲۸۹
۲
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

کتاب سیره‌ی خضر نبی ع

کتاب سیره‌ی خضر نبی ع

کتاب سیره‌ی خضر نبی ع

نوشته‌ی حجت‌الاسلام سید کمال‌الدین عمادی

 
متن استاد حجت‌الاسلام سید کمال‌الدین عمادی:
 
سلام بر محققان و فرزانگان گروه مدرسه فکرت. ضمن تشکر از برادر فرهیخته و ارجمندم جناب طالبی دامنه به پاس احترام گروه و دعوت کریمانه ایشان سلسله مباحث از کتاب سیره خضر نبی ع تقدیم میشود 
 
در جستجوی خضر فرخ پی (۱)
 
پیشگفتار 
 
با نام خدای کاشف اسرار 
لوح است و قلم همیشه گوهربار 
از علم بالقلم قلم در وجد  
آمد که به روی لوح شد رهوار 
عنقاست قلم که ما سوی الله را 
با قدرت حق گرفته در منقار 
از لوح و قلم نوشته شد قرآن - 
هم عینی او به کتیبش بسیار 
هر دم صلوات حضرت بیچون - 
بر خاتم و بر ائمه اطهار
 
(دیوان علامه حسن زاده آملی) 
 
انسان از روزی که خود را شناخت در پیوسته در پی راز بوده و هست، هرچه بیشتر بدان دست یافت نادانی وی  آشکارتر و عطشش شدیدتر گردید و هر دو بالی بوده اند در میل به حیرت که آخرین منزلگه علم است که وی را کرانه نمی باشد.
 
عشق تو نهال حیرت آمد 
وصل تو کمال حیرت آمد 
بس غرقه حال وصل کاخر 
 هم بر سر حال حیرت آمد 
یک دل بنما که در ره او 
بر چهره نه خال حیرت آمد 
نه وصل بماند و نه واصل 
آنجا که خیال حیرت آمد 
از هر طرفی که گوش کردم  
آواز سؤال حیرت آمد 
شد منهزم از کمال عزت -
آن را که جلال حیرت آمد
 
(دیوان حافظ)
 
لکن انسان چون در این عالم تدریج و تدرج مأموریت یافت توان دریافت جام شراب کلی حیرت را ندارد بلکه یار آهسته آهسته پرده از دل برمی دارد و انسان را به تماشاگه راز به حضور می طلبد از این رو آئین شریعت و طریقت و حقیقت پدید آمد. و صبر در این مسیر از اهمیت حیاتی برخوردار است و قرآن در این باره فرمود: والو استقاموا علی الطریقه لا سقیناهم ماء غدغا(۳). اگر سالکان بر این طریقت شکیبایی نمایند همانا آنان را آبی گوارا می نوشانیم.
 
رباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته
مراد تو شود حاصل ولی آهسته آهسته
سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم
که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته
تحمل کن که سنگ بی بهایی در دل کوهی 
شود لعل بسی قابل ولی آهسته آهسته
مزن از ناامیدی دم که آن طفل دبستانی
 شود دانشور کامل ولی آهسته آهسته
همای عشق ما را برده با خود در بر دلبر
ازین منزل به آن منزل ولی آهسته آهسته
شراب عشق را بنگر که هر خلوت نشینی را
کند رسوای هر محفل ولی آهسته آهسته
 
(دیوان شعر علامه حسن زاده)
 
آنچه پیش روی خوانندگان گرامی قرار دارد حاصل تحقیق قرآنی مربوط به آیات ۶۰ تا ۸۲ سوره کهف مربوط به دیدار حضرت موسی کلیم با خضر (علیه السلام) است که ابتداء در ایام ماه مبارک رمضان ۱۴۲۳ ه (۱۳۸۱ ش) بطور اختصار در جمع دانشجویان عزیز و اساتید گرانقدر دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) در شهرستان قزوین بصورت سخنرانی عرضه گردید و مورد استقبال آنان قرار گرفت، لذا مجددا در ماه مبارک رمضان ۱۴۲۵ ه (۱۳۸۳ ش) در یک محفل نورانی جمعی از دانشجویان فرهیخته خوابگاه شاهمرادی تهران وابسته به دانشگاه تربیت مدرس بعد از نماز جماعت صبحگاهی بطور گسترده تری ارائه گردیده است توجه عمیق و پیگیری آنان نسبت به آن مرا تشویق نموده است هر چه سریع تر جهت استفاده دیگر علاقمندان مباحث عرفانی قرآنی، به زیور طبع آراسته گردد.
 مباحثه‌ی درگرفته درباره‌ی
این متن و این کتاب در «مدرسه فکرت» :
 
نظر ابراهیم طالبی دارابی دامنه:
 
گرامی‌استاد مستطاب حجت‌الاسلام سید کمال‌الدین عمادی. با عرض ادب و سلام و احترام. دعوت از شما، دعوت از یک عالم دینی پارساست که وجودش در هر جایی برکت است. قدم و قلم شما را در مدرسه فکرت شائقانه گرامی می‌دارم و بی‌تردید اعضای شریف این صحن از نوشته‌های عرفانی استاد پرهیزگار استقبال خواهند نمود. اما بعد؛ پله‌ی نادانی را در پیشگفتار زیبا، به‌درستی جا انداختید و مهم‌تر این‌که در عبارت پایانی نکته‌ایی بلیغ آورده‌ای که ذهنم را روشن و فکرم را بازتر کرد، آنجا که مرقوم فرمودید حیرت‌زدایی، آهسته‌آهسته و گام‌به‌گام رخ می‌دهد، نه یکباره و یکپارچه. چه جالب، چه جالب، چون اغلب می‌بینم که همگان دوست می‌دارند همه‌چیز فوری بر آنها آشکار شود چراکه حوصله‌ی تدریج و تدرُج و مرحله‌به‌مرحله را ندارند و در حیرت هم، حیرت می‌کنند. مطلب بر من مزه‌ی علمی و عرفانی آفرید. فراوان‌آفرین.
 
دنباله‌ی نظرم:  
 
عرض ادب و ارادت و سلام. خوشا به حال این صحن، که قرار است «نقش قرآن در زندگی» در آن آذین شود. آیا سنگ بنده هم لعل بدخشان می‌شود؟! شتاب ندارم، اما تمنای آهسته‌آهسته چرا. چونان آن «طفل دبستانی» که به تعبیر مرحوم آیت‌الله حسن حسن‌زاده آملی میشود «دانشور کامل»، ولی آهسته‌آهسته. به چه شعری هم مزین فرمودید پیشگفتار را، استاد. بهره بردم. منتظر می‌مانم فردا و فرداها در رسد و قسمت و قسم‌های دگر. بیشتر بخوانید ↓

کتاب سیره‌ی خضر نبی ع
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
کتاب سیره‌ی خضر نبی ع
/post/2021
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۷۰
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

نگاهی به آیه‌ی ۳۳ سوره‌ی طور

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. کسانی که امروزه در تلاشند تا ریشه‌ی دیانت را متلاشی و یا باور مردم را سست کنند و یا ندانسته با آموزه‌های دین بازی کنند، دقیقاً همان حرف‌هایی را می‌زنند که مخالفان سرکش حضرت محمد ص در زمان پیامبری ایشان علیه‌ی وی می‌بافتند. آیه‌ی ۳۳ سوره‌ی طور دارد همین را می‌گوید: اَم یَقولونَ تَقَوَّلَهُ بَل لا یُؤْمنون. بلکه مى‌گویند: قرآن را محمّد خود بافته است. نه، او چنین قدرتى ندارد، بلکه آنان ایمان نمى‌آورند، از این رو به چنین تهمتى روى مى‌آورند. ترجمه‌ی سید محمدرضا صفوی.

 

علامه طباطبایی به نقل از مـجـمع‌البیان درباره‌ی این آیه برین نظرند که «کلمه‌ی تَقَوَّلَ به معناى این است که آدمى بخواهد چیزى را به زحمت بگوید، و تنها در مورد دروغگویى استعمال مى‌شود، چون دروغگو مى‌خواهد به‌زحمت، باطل را به صورت حق جلوه دهد، و به‌این‌منظور خود را به زحمت مى‌اندازد. و مـعـناى آیه این است که بلکه مى‌گویند: قرآن، ساخته و پرداخته‌ی خودِ او [محمد ص] است، که به دروغ به خدا نسبت مى‌دهد و بـه او افـتـراء مى‌بندد، نه، بلکه از آنجا که ایمان ندارند قرآن را با چنین سخنانى منسوب مى‌دارند. المیزان.

 

در واقع قرآن خود در مقام جواب برآمده است افرادی که قرآن را محصول خودِ پیامبر می‌دانند و فرآورده‌ی فکر وی، در حقیقت تَقَوَّلَ می‌کنند و دست به تهمت می‌زنند تا مؤمنان را از گِرد آیشان پراکنده و ایمانشان را شکننده و فرد مُسلم را خوار کنند. پس تهمت به پیامبر اکرم ص سابقه‌ی دیرینه دارد و کسانی چون آقای حامد ابوزید یا آقای دکتر عبدالکریم سروش یا هر تازه‌به‌دوران‌رسیده از «وحی» تلّقی غلط مثل «رؤیای صادقه» (کشف‌وشهود فردی) کرده یا بکند، چیزی تازه‌ای نیست. همان تهمت اسبق است، اما از سر جهل جدید و رنگ و لعاب تازه. نمی‌گویم جعل جدید، زیرا به نظر بنده آقای سروش هم، از سر باور به پیامبر ص، دست به خبط می‌زند، نه از سر جعل و بدعت و انکار. او برداشت خود را می‌بافد؛ اما به خَلط و غلط.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
نگاهی به آیه‌ی ۳۳ سوره‌ی طور
/post/2019
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۳۳
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

عقل گردی عقل را دانی کمال

عقل گردی عقل را دانی کمال

 

عقل گردی عقل را دانی کمال
عشق گردی عشق را بینی جمال
مولوی محمد بلخی

 

به مناسب دومین سال شهادت سرباز شهید حاج قاسم

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. درین روزگار اخیر کمتر کسی به اندازه‌ی حاج قاسم سلیمانی سهم عقل و حق عشق را ادا می‌نمود. به وقت عقل، تماماً عقلانیت را به خدمت می‌گرفت و به وقت عشق، کمال عشق را گرامی می‌داشت. عقل او و عشق او دو خط موازی پیمایشش بود و آن شهید رشید، خوب این راه را پیمود و به لقای معبود نائل شد. حقا که او در دل حکومت می‌کرد و بسا که از نهاد ایرانیِ اهل مروت، بیرون نبود و در قلب مسلمین و مستضعفین مأوا گزید. روحش همآره شاد که به قول مولوی اگر روزگاری عقل می‌شد، عقل را راه کمالش می‌ساخت و اگر به عشق مالامال می‌گردید، عشق را به صراط جمالش می‌آراست.

عقل گردی عقل را دانی کمال
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
عقل گردی عقل را دانی کمال
/post/2017
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۳۸۴
  • پست شده - دوشنبه, ۱۳ دی ۱۴۰۰، ۰۵:۱۸ ب.ظ
  • : برچسب ها
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

نگاهی به دو آیه‌ی ۷۲ و ۷۳ سوره‌ی فرقان

والذین لا یَشهدون الزُّور وإذا مَرّوا باللغو مرّوا کِراما

(۷۲ / فرقان)

 

و (بندگان خداى بخشاینده) آنانند که مجلس و نشیمنگاه غناء و سرود و آواز حاضر نمى‌شوند، و چون به کار بیهوده بگذرند مانند گذشتن مرد کریم و گرامى (که هیچ گونه روى به آن نیاورد) بگذرند.


والذین إذا ذُکروا بـٔایٰت ربِهم لم یَخرّوا علیها صُما و عُمیانا

(۷۳ / فرقان)


و آنانند که هر گاه به آیه‌هاى پروردگارشان (در قرآن کریم) پند داده شوند (هنگام شنیدن) بر وى نیافتند بر آن آیه‌ها (در آنها ننگرند) در حالى که کر و کور باشند (بلکه با دل آگاه و چشم بینا در آنها بنگرند)


ترجمه‌ی سید علی‌نقی فیض‌الاسلام اصفهانی
(جلد ۲ ، صفحه ۷۳۰)

منبع

 

ترجمه‌ی آیه‌ی ۷۳ بالا به صورت شعر:


و نیز آنان که چون بدهندشان یاد
ز سوى ربّشان آیات [انوَر]

چو کوران و کران وقت شنیدن
به آن برخورد ننمایند [یکسَر]

 

ترجمه‌ی شعری کرم‌خدا امینیان

از آیه‌ی ۷۳ فرقان. صفحه ۳۶۶

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
نگاهی به دو آیه‌ی ۷۲ و ۷۳ سوره‌ی فرقان
/post/2024
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۳۴۴
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

قرآن قانون اساسی مسلمین

قرآن قانون اساسی مسلمین

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. قرآن مرز ندارد. در «کارنامه‌‌ی اسلام» از قرآن به عنوان «مرکز جامعه‌ی اسلامی» نکته‌ای وجود دارد که بسا خوب است در آستانه‌ی سالگرد شهید حاج قاسم از آن یادی کنم. زنده‌یاد عبدالحسین زرین‌کوب در صفحه‌ی ۳۰ این اثر گراسنگ نوشته است: «قرآن که در قلمرو آن نه مرزی موجود بود و نه نژادی، نه شرقی در کار بود و نه غربی، قانون اساسی است.»

این عبارات را نوشتم تا گفته باشم شهید والامقام حاج قاسم زندگی سراسر نمونه‌ی خود را به گونه‌ای پیمود که جز قرآن و محتوای اسلام چیزی در آن ارجحیت نداشت. از همان روزی که از طریق سه‌چند جمله‌ی فریادگر مرحوم دکتر علی شریعتی با اسم امام خمینی آشنا شد، تا روزی که «جمهوری اسلامی را حرم» خواند و برای حفظ سرحداد آن و نجات جان انسان و ستمدیدگان، در منطقه‌ی توطئه‌خیز مسلمین دست به فرماندهی رشیدانه و اخلاص‌گرانه زد و توانست بنیاد یک تفکر خشن و دولتی باطل به اسم جعلی خلافت داعش را از ریشه برکنَد، همه و همه ناشی از دستورالعمل‌هایی بود که از همین قرآنِ بدون مرز برگرفته بود. قاسم حقیقتاً چونان قرآن مسلمین، انسانی بدون مرز برای جهان اسلام بود. نامش جاویدان است و روحش شادمان. عکس بالا: صحنه‌ی نماز‌خواندنِ حاج‌ قاسم وسط کاخ کرملین

قرآن قانون اساسی مسلمین
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
قرآن قانون اساسی مسلمین
/post/2018
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۳۳
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

نماز از نظر مولوی محمد بلخی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. از این نماز غرَض آن بود که من با تو حدیث دردِ فراق تو بازگذارم وگرنه این چه نمازی بود که من بی تو نشسته روی به محراب و دل به بازارم. ص ۱۳۸ کتاب آشنایی با مولوی.

 

نماز حاج قاسم سلیمانی

و نیروهای مقاومت در مرز عراق و سوریه 

 

درنگُنجد عشق در گفت و شنید
عشق دریایى است قعرش ناپدید

 

ناگفته نگذارم هنگامی به این صفحه‌ی کتاب آقای محمود نامنی رسیده و این نظر مولوی را خوانده بودم، همان سال، ذهنم به دو شخصیت ممتاز در نماز رفت: امام خمینی و حاج قاسم سلیمانی. هر دو، نماز را در اوج عشق اقامه می‌کردند و در کمال زیبایی و اتصال. مثلاً امام با شمد بر دوش در اوج درد در بیمارستان قلب تهران و شهید حاج قاسم سلیمانی با چفیه‌ی رزم بر گردن در اوج نبرد در میدان.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
نماز از نظر مولوی محمد بلخی
/post/2016
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۳۵
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مرتبه‌ی مرد به مقدارِ مرد

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. در صفحه‌ی چهارده‌ی کتاب «نقد تطبیقی ادیان و اساطیر در شاهنامه‌ی فردوسی، خمسه‌ی نظامی و منطق‌الطیر عطار». نوشته‌ی دکتر حمیرا زمرّدی (که ۲۷ تیر ۱۳۹۸ معرفی کرده بودم) خوانده‌ام حکیم نظامی در «خردنامه»‌اش می‌گوید:

 

هست درین دایره‌ی لاجورد

مرتبه‌ی مرد به مقدارِ مرد

 

 

خواستم بگویم شهید حاج قاسم سلیمانی یک نمونه‌ی برجسته و تما‌م‌عیار از نماد چنین مرد در دایره‌ی لاجورد و گنبد دوّار است. به عبارتی دیگر به نقل از زمرّدی در کلیّت مذهبی آنچه در بالا و بلندی‌هاست، نمودار اصل متعالی و برتر است. مثل آسمان، کوه، آفتاب، و نیز اینک حاج قاسم سلیمانی. همان شهید رشیدی که چون آسمان و آفتاب در بالا و بلندی‌هاست و نمونه‌ای از تعالی و برتری.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مرتبه‌ی مرد به مقدارِ مرد
/post/2015
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۱۷۶
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

حاج قاسم «شوکت فارس را جهانی کرد»

حاج قاسم «شوکت فارس را جهانی کرد»
متن نقلی: از  سردار حسین معروفی فرمانده سپاه ثارالله استان کرمان، فرمانده سابق سپاه نینوای استان گلستان، فرمانده اسبق سپاه سلمان استان سیستان و بلوچستان. او گفت روزی از زبان حاج قاسم شنید که به او گفت از خدا خواستم به من آنچنان مَشغله‌ای بدهد که فرصت فکرِ گناه هم به سرم نزند.آری؛ آن بزرگ‌مرد خودِ گناه که نه، حتی از فکرِ گناه هم می‌خواست پرهیز داشته باشد. نیز گفت: فضائل حاج قاسم را بگوییم، نه مشاغل و مناصب و درجات و عناوین و القاب را. آری؛ فضیلت‌های حاج قاسم چنان آموزنده و فراوان است که ما را از مشغول‌کردن به زوایای ظاهری آن شخصت کم‌نظیر بازمی‌دارد. و همچنین گفت حاج قاسم را دست‌یافتنی کنیم، نه دست‌نیافتنی. یعنی طوری از او سخن نگوییم که جامعه باورش سخت شود و مانندِ او شدن برایش دشوار. به‌راستی شهید حاج قاسم سلیمانی نماد رستگاری است که به قول آقای افشین علا در منظومه‌ی ۲۰۰ بیتی «سربازنامه»: «شوکتِ فارس را جهانی کرد». عکس حاج قاسم در بالا: چند ساعت پیش از شهادت قبل از سفر به عراق.
حاج قاسم «شوکت فارس را جهانی کرد»
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
حاج قاسم «شوکت فارس را جهانی کرد»
/post/2014
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۱۷۰
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

بردسکن و مدارس درهم

 
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. خواستم درین پست به یک موضوع جامعه‌شناختی ورود کنم. کمبود مدرسه در بردسکن خراسان رضوی موجب کلاس‌های مختلط (= پیشنهاد من: درهم و باهم) شده است. بافت فکری و مذهبی این منطقه موجب گردیده تا خانواده‌ها ترکِ تحصیل دختران را بر حضور در کلاس مختلط با پسران ترجیح دهند، عصمت دختران را بر دانش آنان رجحان داده‌اند. به نظر بنده این واکنش اخلاق‌مدارانه، پاسبانی از حریم «زن» است که در مذهب اسلام حرمت و طهارتش تقدیس و تکریم شده است. ما (=دهه‌ی چهلی و پنجاهی‌ها) که دو دوره‌ی ابتدایی و راهنمایی را در مدارسی مختلط درس خوانده‌ایم، ازین تجربه برخورداریم که فضای مختلط فضایی مناسب نبود؛ گرچه هم‌نسلی‌های ما نگاهی پرهیزگرانه و نجابت‌وار به دختران محل خود به عنوان ناموسان خویش داشتند، اما مشکل از جایی سر برمی‌آورد که دو سوی ماجرا از همدیگر شرم می‌کردند و همین خجالت و آزرَم باعث می‌شد در درس و دانش و فهم مطالب کم بیاورند. وقتی دختر در سر کلاس درس، از آن‌همه جوانِ در حال بلوغ خجالت بکشد و یا مورد طمعِ نگاه جستجوگرانه‌ی جنس متفاوت خود قرار گیرد فکرش از سرش می‌پرَد و حواسش (اگر عاقل باشد) به حفظ حرمت و منزلت خود کشانده می‌شود و (اگر فرضاً هوایی باشد) به تعبیر طنز محلی به سمت قاطرخرینی.
 
از‌آن‌سو هم، ممکن است پسر سربه‌راه مورد طمع دختر مثلاً سربه‌هوا قرار گیرد؛ زیرا این دو جنس -آن‌هم در سنین اوج‌گیری قوه‌ی جنسی- به حکم قانون طبیعی و مشیت آفریدگار متعال همدیگر را جذب می‌کنند و نرد عشق می‌زنند؛ و همین فضای درهم و باهم، هوش از سر هر دو جنس می‌رباید. به لحاظ گرایش طبعی و سرشت فطری هم، شاید کلاسِ باهم، خوش بگذرد و بهتر است مؤدبانه‌تر بگویم: نشاط‌آور باشد، اما در حقیقت به نظام آموزش سالم و رفتار مسالمت‌آمیز صدمه می‌زند و حریم‌های تعیین‌شده و تأکیدگردیده‌ی عرفی و مذهبی را سست و تُرد می‌کند. چنین مدارسی گرچه پیش‌درآمد ازدواج توأم با علایق و عشق و شناخت هم می‌تواند باشد، ولی آسیب بد آن، بر آثار خوب آن غلبه دارد.
 
بنده اظهار کند که درین‌باره فهم شخصی خود را بیان داشته است، و پرواضح است موضوع، موضوعی کاملاً تخصصی‌ست. نکته این‌که واکنش بردسکن نشان می‌دهد میراث ناموسِ میهن و آموزه‌های نامدار اسلام، هنوز هم در میان مردم ایران حیات ثمربخش دارد.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
بردسکن و مدارس درهم
/post/592
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۲
  • ۷۹۸
  • پست شده - سه شنبه, ۷ دی ۱۴۰۰، ۰۹:۴۶ ق.ظ
  • : برچسب ها
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

آخرین لحظات وداع با برادرمان حیدر

آخرین لحظات وداع با برادرمان حیدر

 

 

روز تشییع. تکیه‌پیش. عکاس: حمیدرضا طالبی دارابی

 

 

هنگام کفن‌کردن و آخرین لحظات وداع

این چهره‌ی برادرمان، دلنشین و سرشار از آرامش است

 

 

هنگام ورود تابوت پیکر برادر

 

همه‌ی عکس‌ها در اینجا

قربانی‌کردن پای تابوت زنده‌یاد حیدر

بیشتر ببینید ↓

آخرین لحظات وداع با برادرمان حیدر
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
آخرین لحظات وداع با برادرمان حیدر
/post/2011
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۶۴
ادامه ی مطلب
۲
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

کافران در قرآن

کافران در قرآن

وَ وَیْلٌ لِلْکافِرینَ مِنْ عَذابٍ شَدیدٍ

الَّذینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَة

وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِکَ فی‏ ضَلالٍ بَعیدٍ.

سوره‌ی ابراهیم . آیات ۲ و ۳

 

ترجمه‌ی سید محمدرضا صفوی: و واى بر کافران از عذابى سخت که دامنگیرشان خواهد شد. همانان که زندگى دنیا را با شیفتگى برمى گزینند و آن را بر آخرت ترجیح مى‌دهند و از راه خدا (آیینى که براى مردم مقرّر کرده است) بازمى‌مانند و کجِ آن راه را مى‌طلبند. اینان در بیراهه‌اى هستند که با حق فاصله‌اى دور و دراز دارد.
 
 
 
 
تفسیر علامه طباطبایی
 
توضیح: به نظر بنده اگر خواننده وقت بگذارد
تمام تفسیر زیر را بخواند و یک واو را هم جا نگذارد، نفع خواهد برد
 
راغب در مفردات مى گوید: استحباب کفر بر ایمان به معناى ترجیح‌دادن و مقدم‌داشتن است، و حقیقت معناى استحباب این است که آدمى جستجو کند تا چیزى را پیدا کند که دوستش بدارد. معناى استحباب دنیا بر آخرت، اختیار دنیا و ترک کامل آخرت است و در مقابل آن، اختیار آخرت بر دنیا است و معنایش این است که آخرت، غرض و هدف کوشش‌هاى دنیوى باشد و دنیا، مقدمه و پل رسیدن به آخرت دانسته شود چون دنیا را به کلى ترک‌کردن، علاوه بر اینکه ممکن نیست، باعث اختلال امر آخرت هم مى‌شود، و حتى باعث ترک آخرت مى‌گردد، آرى، زندگى دنیا منقطع و ناپایدار است، و زندگى آخرت دائمى است که سعادت آخرت، در دنیا کسب مى‌شود، پس هر که آخرت را اختیار کند، ناگزیر است دنیا را هم بگیرد و اثبات کند و منکر آن نگردد، چون در راه رسیدن و اثبات آخرت، بدان نیازمند است. بر عکس، کسى که دنیا را اختیار کند، چاره‌اى ندارد جز این‌که آخرت را انکار نماید، چون اگر آخرتى باشد به عنوان هدف خواهد بود و فرض این است که این شخص هدفى ندارد، پس آخرتى ندارد. حاصل کلام این‌که: پیش روى انسان یکى از دو راه بیشتر نیست: ۱. اختیار آخرت بر دنیا، و آخرت را هدف دنیا و دنیا را مقدمه‌ی آن گرفتن. ۲. اختیار دنیا بر آخرت، و دنیا را هدف قراردادن و آخرت را به‌کلى انکارنمودن.
کافران در قرآن
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
کافران در قرآن
/post/2013
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۱۷۷
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۷۳

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتاد و سوم

۴ بهمن ۱۴۰۰
مزرعه‌ی فکرت ۱

ایران به مانند یک پازل

به نام خدا. سلام. پازل یعنی هر چیز آشفته که اگر قطعه‌های آن درست چیده نشود از دیدن آن سرگشته و گیج گردی. پازل ایران هم باید منطقی و هوشمندانه چیده شود، وگرنه آشفته خواهد بود؛ پازل علمش، پازل جغرافیایش، پازل حکومتش و حتی پازل ملتش. من مثالی می‌زنم که اگر پازل، خوب چیدمان نشود چه‌بسا فرصت به تهدید تبدیل شود. خانواده‌ی شهید محمد جهان‌آرا ( ۱۳۳۳ - ۱۳۶۰ ) را در نظر بگیریم. یک نمونه‌ی مهم برای مطالعه؛ که من بلکه بتوانم درین اولین شماره‌ی ستون روزانه‌ام با اسم «مزرعه‌ی فکرت» آن را به‌کمترین جملات جا بیندازم.

 

محمد جهان‌آرا که شهید شد؛ او در رژیم شاه مرتبط با شهید حجت‌الاسلام سیدعلی اندرزگو بود و در گروه چریکی منصورون. و حتی چند گروه ضد رژیم دیگر. فرمانده سپاه خرمشهر شد و برای دیدار با امام جهت گزارش جنگ در ۷ مهر ۱۳۶۰ راهی تهران شد اما سقوط هواپیما در کهریزک تهران موجب شهادتش شد. برادرِ دیگرش که در دفاع مقدس اسیر شد و هنوز وضعش ناپیداست. دیگربرادرش علی، که پیش از انقلاب توسط ساواک دستگیر و در زندان توسط رژیم اعدام شد. حسن جهان‌آرا -کوچکتر از محمد- که سرنوشتش را اهل فن بلدند؛ سال ۱۳۶۰ به علت عضویت و فعالیت در سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر شد و آنقدر بر موضع‌اش در زندان ماند که در قضیه‌ی بررسی مجدد پرونده‌های اعضا و فعالین این سازمان پس از هجوم نیروهای نظامی مسعود رجوی با نام «فروغ جاویدان» به ایران و عملیات مرصاد در برابر آنان (که بنده هم همان‌زمان حضور داشتم در جبهه‌ی غرب به مدت یازده ماه متوالی که حتی فرصت مرخصی‌آمدن سه‌روزه برای رزمندگان ممکن نبود) پرونده‌ی وی به جریان افتاد و در همان سال ۱۳۶۷ اعدام شد.

 

من چند سال پیش، در خاطره‌ی روز ۳ شهریور ۱۳۶۴ ص ۲۳۰ مرحوم هاشمی رفسنجانی خوانده بودم که وی نیز به این موضوع اشاره کرده و در دفتر یادداشتم ثبت نموده بودم؛ با این جملاتم: حسن، برادرِ شهید جهان‌آرا که به علت عضویت در سازمان مجاهدین خلق، همچنان در زندان بود، پدرش به ملاقات رفسنجانی رفت تا آزادش کند و ... .

منظور؟ منظورم این است در درون ایران که هیچ، حتی در درون خانواده‌های ایران، تکثر یک رسم است، تضاد طبیعی حکفرماست است، اختلاف فکری وجود دارد. گونه‌گونی گرایش چه بخواهی چه نخواهی هست. ازین‌روست که اگر پازل آن بد چیده شود، به آشفتگی دامن می‌زند. یعنی حتی ایرانی هم باید ایرانی را به رسمیت بشناسد تا پازل درست درآید و الّا پازل، پاره‌پاره باقی می‌مانَد.

۴ بهمن ۱۴۰۰ / ابراهیم طالبی دارابی دامنه

 

یادآوری: تعبیر «مزرعه‌ی فکرت» که فارسی آن کِشتزار است، به عنوان اسم سرستون یادداشت‌های‌ روزانه‌ام در مدرسه فکرت، پیشنهاد قشنگ و صادقانه‌ی صَدیق شریف دکتر صادق ولی‌نژاد است که از ایشان ازین بابت تشکر دارم و می‌کوشم هر روز، فعالتیم درین صحن را با شمارگانی تحت همین نام، در گوشه‌ای از حیاط وسیع مدرسه فکرت شروع کنم. امید است چیزهایی مفید و مُثمر و سایه‌سار در آن کِشت کنم تا سودمند و عاید دِرو گردد. مثلثِ کاشت، داشت، برداشت. تا خدا چه خواهد.

 

جناب آقای دکتر ولی‌نژاد
سلام و عرض ارادت و ابراز تشکر وافر که متن بنده را علاوه بر امتداد، اعتبار بخشیدید. چهار نکته در جواب:

یک. خوب شد مرا به ارجاع فلکه فکرت ۱۳، مطلع ساختید. بله تازه یادم آمد که به طرید قبلاً اشاره کرده بودم اما در متن دیروز کمی آن را وسعت دادم.

دو. پیشنهاد مزرعه‌ی فکرت را برگزیدم. معقول و مقبول است. ممنونم از حُسن سلیقه‌ات.

سه. رویش و ریزش را درست نکته‌پردازی کردید. از نظر من «از قطار انقلاب پیاده‌شدن» فاجعه‌بارتر از، «از قطار انقلاب پیاده‌کردن» است. روی این جمله‌ام اگر بحث هم شکل بگیرد استقبال می‌کنم. علت مبرهن است: اولی خودریزشی‌ست، اما دومی نه، نوعی طَرید است. این‌که کسی خود، خود را از دایره‌ی انقلاب بیرون ببرد، نوعی پاپس‌کشیدن و به قول لنین «فرار به جلو»ست. چون انقلاب سال ۵۵ ملت، مال‌جدّی هیچ فرد و صنف و گروهی نیست، مال تمام ملت است با رهبری خردمندانه‌ی رهبر نهضت امام خمینی و همراهی و روشنگری تعدای قابل توجه از روحانیت و علمای مبارز و مؤثر و روشنفکران متفکر و مؤسس که البته با درجه‌ی بسیار بالایی از نقش تاریخ‌ساز مرحوم دکتر علی شریعتی در ایجاد تفکر انقلابی و دعوت روشنفکرانه‌ی وی به محتوای غنی و تحریف‌نشده‌ی اسلام نبوی و علوی و فاطمی و حسینی.

 

چهار اما. چون درباره‌ی علت سقوط ساسانیان در همین صحن در سال‌های گذشته مطلب زیاد نوشتم خصوصاً متنی تقریباًجامع با عنوان «کمی درباره‌ی سقوط ساسانیان»، بنابرین همان را در زیر نشانی می‌دهم تا دوباره شما و هر علاقه‌مند به تاریخ ایران، اگر خواست آن را مطالعه فرماید. درود بی‌عدد دکتر :


پاسخ:
با عرض سلام جناب قلی‌تبار. سراسر متن، پر شده است از استعارات و اشارات و تشبیهات و تنبیهات؛مانند این دسته واژگان: آب‌شدنِ استخوان مادر به‌ازای قوت‌دادن به دختر و پسر، پل میان دنیا و قیامت، نُت، معمار، مهندس، طبیب بدون مدرک طبابت، هیزم، نشاء، خرمن، صحرا و قد خمیده و همه و همه شکوه این متن را صدچندان کرد.

یک ایراد شکلی هم دارد نوشته‌های استاد، پاراگراف‌بندی نیست و این صدمات سختی بر چشم و ذهن و فکر خواننده وارد می‌سازد. و هیچ نمی‌توان تشخیص داد آغاز و پایان جمله کجاست. به قول آقای جوادی‌آملی «صدر و ساقه‌»اش چیست. واقعاً، گسستگی در متن، حوصله‌بَر است. مولا ع عجب سفارشی فرمودند: تقوا کنار نظم. و نظم کنار تقوا.
 
جناب قلی‌تبار این دو مورد ازآن‌رو برشمردم که خواستم عرض کرده باشم در هر مقطع و موقعیتی نباید عادت کنیم زبان پارسی را دور بزنیم. بنده چنان به دستور زبان پارسی وفادارم که حتی درچرک‌نویس‌هایم کوشش می‌ورزم تا آخرین حد که بلد باشم، از رعایت چارچوب زیان عزیزم ایران منصرف و منحرف نشوم. دور نماند بنده به بکارگیری روش اعتدال میان واژگان پارسی و لغات عربی عقیده دارم، نه ضد زبان عرب مثل باستان‌گرایان افراطی و نه عربی‌نویشان سخت‌نویس که انگار فارسی را نگذراندند!
 
پاسخ:
سلام. به جناب قلی‌تبار و خوانندگاه علاقه‌مند به این نوع موارد عرض می‌کتم: ریشه‌های این ضعف مثل هویج صاف نیست، مثل اختاپوس کج است. به‌راحتی‌ی یک بوته نیست که آن را با کمی کشِشِ دست بیرون بتوان کشید و دید آیا کرمو شده یا سالم مانده؟! حال که به بحث ورود کردید، باید عرض کنم اگر چنانچه تحقیق این فرد راست است و پیمایش‌ها طی شده، دست‌کم دو پیش‌نیاز باید پاس شود تا چند واحد تخصصی گرفت و پای تشخیص این معضل نشست:

۱. این ضعف مخاطره‌آمیز برای آینده ایجاب می‌کند مردم برای این‌که دین را بشناسند باید مطالعات دینی خود را غنی‌تر کنند؛ زیرا اگر گروِش به حوزه ازین‌هم کاسته‌تر شود، ممکن است دسترسی‌داشتن به عالم دین خیلی کم شود. بیشتر بخوانبد ↓
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۷۳
/post/2026
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۴۲۱
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
۱ ۲ بعد