تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
مدرسه فکرت ۷۲
پاسخ:
نظر:
جناب آقای... سلام. در معرفی شهید رشید حاج قاسم سلیمانی دلنشین نوشتید. چنان حرف حساب، که ختم کلام را فرمودید. بسیار بر دلم نشست. او حقیقتاً به حقیقت اتصال داشت.
با عرض سلام و ادب استاد. خیلی هم پسندیده و حاوی نظم در موضوع و تعیین خط سخن. این نوع ورود به منبر، نوین و مبتکرانه است. همهی موارد جالب و مورد نیاز است. فقط یک مورد دیگر هم شاید مفید باشد و آن این است چرا جامعهی آن روزگار به روزی میافتد که حاضر میشود پارهی تن پدر را آنگونه به «شهادت» رسانده و سکوت مرگبار کند. متشکرم. التماس دعا. دنباله: خواهش میکنم. ممنونم. استاد یقین بدان بنده افتخار میکند که شخصیتهای علمی و دینی از دامن زادگاهام دارابکلا برخاستهاند و اینک در محیطی بزرگ و عمومی مثل مصلای ساری سخنران مراسم مذهبی میشوند. همهی شما بزرگواران حوزه و دانشگاه، یادگاران مرحوم آقا هستید که دارابکلا را به زینت دین و اخلاق و پاکیزگی آراست و شاگردانی مهذب در مکتب امام صادق علیه السلام پرورش داد. فراوان سلام.
۹ دی ۱۴۰۰
نقد دامنه بر یک متن:
۲۵ دی ۱۴۰۰
جناب قربانی سلام و بسی تشکر. بنده را به وجد آوردید. نه فقط موافقم، بلکه آن را آئیننامهای تکمیلی برای مرامنامهی مدرسه فکرت مینامم که از سرآغاز تا حالا درصدد بودیم همگان چنین فرمها و نرمهایی را رعایت کنیم. دو کف دست متن، که شعار مدرسه است، نه فقط تحدید نیست، بلکه ارزشگذاری به وقت و فرصت اعضاست. تمام موارد -خصوصاً تِد- جزوِ جداناپذیر از یک فعالت مدرن است که هرچه از آن کمتر برخوردار شویم، همانمقدار خوانندهی خواهنده را از نوشتههایمان در فاصلهی دورتر، به دور انداختهایم. ممنونم. آخر را خوب آمدی. معلوم بود خواستی برای عبارت آخر بند ۲ ، طنز و مثال، پینه زده باشی. خندیدم، هم. ولی من تا ۹ آمدم حتی پِلک هم نزدم، چه رسد به چُرت و نَوم و پِخ!
میشیل فوکو نه. چند سال پیش در فرانسه به درد سرطان و یا احتمالاً آن بیماری بد درگذشت.
استاد حجتالاسلام باقریان سلام
۱. سخن سرکار خانم وسمقی را رد کردید که چرا مدعیست پیامبران ع «خود ادعای ارتباط با خدا را داشتند». از استاد میپرسم بههرحال برای آغاز نبوت از زبان خودش باید بگوید فرستادهی خدا هستم، حتی اگر مبشّر قبلی و نشانه و قراین و گواه داشته باشد. به نظر استاد مگر این حرف وسمقی چه سستی دارد که ردش کردید؟ شاید منظورش این باشد از زبان خودش خودش را معرفی میکردند نه از زبان معرّف.
۲. فرمودید پیامبران ع «نوعا از میان اقوامی برگزیده میشدند که انحراف عمیقی داشتند». پس مفهوم مخالف آن این است در مقاطع، سایر جهان فکر انحراف نداشتند تا نیاز به رسول داشته باشند. چنین است؟
سلام آق قلیتبارا
بله درست داوری کردید، زحمت علمی این استاد پرهیزگار و پرسابقه جناب باقریان ساروی کاملاً گویاست. بنده بسیار به این نقد ایشان بر کتاب شاعره خانم وسمقی توجه نشان میدهم و دنبال میکنم، چونکه به نظرم خیلی بحث خواندیییی را دارند به روی این صحن میگشایند. اما پیشنهاد، راستش من اساساً در تمام ۱۱ سال فعالیتم در فصای مجازی، عادت به ارسال نوشتهی احدالناسی را ندارم. انشاءالله ایشان و یا جنابتان در صورت دسترسی توضیح بفرمایید که حتماً فضای مباحثه را به منطق و شوقِ دانستن، میآکنَد.
استاد حجتالاسلام عمادی
سلام. بییشتربن تشویق با بیشترین پذیرش نقدها از سوی شما در طی این چند سال که با شما مرابطه دارم، جنابعالی را برای من یک الگوی عالی ساخته. نه، همچنان ادامه بدهید. دوستان زیادی با من مطرح کردند، با اشتیاق میخوانند. متشکرم شیوهی پیشنهادیام را به طبع خودتان برابر و نیک دانستید.
با احترام فراوان. شاگردتان: دامنه
دیدم استاد. اگر فیلم است، پس آموزنده است. اگر واقعی است، پس الگوست. مرا به یاد روزهایی منحصر و زودگذر نه دیرگذر، انداخت که چند روزی کلوش نداشتم برای مدرسه، حتی یک مدتی پیراهن برای دانشگاه، و بدتر ازین، یک صبحی سرد، پول کرایه برای خرید بلیط اتوبوس.
استاد حجتالاسلام باقریان سلام
۱. سخن سرکار خانم وسمقی که رد کردید که چرا مدعیست پیامبران ع «خود ادعای ارتباط با خدا را داشتند». از استاد میپرسم بههرحال برای آغاز نبوت از زبان خودش باید بگوید فرستادهی خدا هستم حتی اگر مبشّر قبلی و نشانه داشته باشد. به نظر استاد مگر این حرف وسمقی چه سستی دارد که ردش کردید. شاید منظورش این باشد از زبان خودش خودش را معرفی میکردند نه از زبان معرف.
۲. فرمودید پیامبران ع «نوعا از میان اقوامی برگزیده میشدند که انحراف عمیقی داشتند». پس مفهوم مخالف آن این است سایر جهان فکر انحراف نداشتند تا نیاز به رسول داشته باشند.
جناب دکتر ولینژاد
با ابراز ارادت و احترام و سلام. باور میفرمایی بیش از اندازهی قابل تصورتان، ازین متن لذت بردم و یاد گرفتم؟ نه فقط از دو کف دست عبور نکردی، بلکه منظم و منسجم و تفکیکشده بحث را طرح و به نتیجهگیری رسا رساندی. راحت بگویم: مطلب را به خواننده انتقال دادی، خیلی هم حرفهای و محترمانه. پس دلآرام بمان. مثال رانندگی را بجا زدید چون مطلب را قابل فهم کردید. فقط یک چیز را برایم حتماً بفرما آیا به جای مغز قدیم و میانی و جدید نامهای علمی فارسی (نه خارجی) دیگری هم دارد؟ با شما موافقم بسیاری از افراد، اغلب کار را ا روی هر میل و احساس و نیازی انجام میدهند سپس متأسفانه آن را یا توجیه و یا مستدل میکنند. از شما متشکرم آقا صادق.
هممباحثهی شما خود زمانی پیش مرحوم آقا دارابکلایی گویی مقداری شخی خواندی و اینو که میخوام بگم خوب بلدی:
در طلبهها یک رسم زیبا و مورد پسندی جاریست که از پس با پیش از درسگرفتن پیش استاد -و به قول خودشون تلمُّذ- سهتا یا چهارتا میشوند و مباحثهای را دربارهی همان درس انجام میدهند؛ اکثراً در گوشهای خلوت، یا کنج مدرسه و یا در حرم حضرت معصومه س. خواستم بگم در صحن مدرسه فکرت، شما یک همبحث حاضردرصحنهای برای بنده. ممنونم. از نظر بنده شیوهی خوبیست روش شما، خصوصاً وقتی فرمودی زیرنویس را حذف میکنید. با این شیوه ذهن خواننده را به سمت تفکر فرامیخوانید. لینک هم که ندارد و خلاف مقررات اینجا هم که نیست. بابت این انرژی بالایت، تحسین دارید. درود. اما این خاطرهی بسیار مهم جنابعالی از مرحوم آقا دارابکلایی را که ۲۴ دی پست کرده بودی، اگر اجازه بفرمایی میخواهم در سایتم «دامنهی زادگاه دارابکلا» در بخش روحانیت و تاریخ سیاسی دارابکلا منتشر کنم. چنانچه موافقید و یا میخواهید دقیقترش تدوین کنید، بنده را آگاه کنید. این خاطرهات حیف است گم و فراموش شود. از نظر من اوج پارسایی و دستِ پاک را تببین میکند چنین رفتاری. لذت برده بودم وقتی خواندم. ممنونم. ازین دست خاطراتت را بیشتر بنویسید و بگذارید.
گریزی به یک مداحی
تلقین شهید بیسر
چندی پیش قسمتی از مداحی استاد قلیتبار در مراسم شهادت امام رضا ع در منزل سیدمهدی رحمتی از طرف دوستی برایم فرستاده شد، کامل گوش کردم. این ذاکر اندیشمند آخرش از گور تلقین و شهید بیسر یادی میکنند، همان مراسم که با عبارت «اسْمع ، افْهَم» آغاز میشود. تلقینخوان خطاب به شهید بیسر در هنگام تدفین میخواند: کتابت چیست؟! امامت کیست؟! و ... . استاد قلیتبار جملاتی به این قضیهی مشهودیه میگوید که مو بر تن آدم سیخ میشود. باید از فلان و فلان و فلان این مملکت پرسید که کتاب تو چیست؟ امام تو کیست؟ او که سرش را برای امام حسین ع داده و واصل شده، امامش را بلد بود و کتابش را عملی حرمت نهاد، دیگر این چه سؤالیه! که از شهید بیسر پرسش میشود! این آنانند که پیش از مرگ باید تلقینشان کرد و تعلیمشان نمود که ندزدند، نخورند، نبرند، ندوزند، نمالند... .
من درین نقل، دخل و تصرف کردم که پوزش میطلبم از معلم خوبم قلیتبار. چون احساس میکنم استاد قلیتبار تمایلی ندارند که به نظرات حقیر و سایران پاسخ بنگارند و این حس طی این مدت پیدا شد، بنابراین پستم را منفک از پستهایش جاگذاری کردم، تا خدای ناکرده با رفتنم به پای پستهایشان و یا نظرگذاشتن زیر آن، بیجهت وقتشان را تلف نکنم و به تکلفشان نیندازم که ناچار به جواب شوند. گرچه جا دارد عرض کنم گذاشتن پستهایی که نوشتهی سایتها و منابع دیگران است، در این صحن ممنوع است، زیرا قرار است جوشش قلمِ خود اعضا، قنات فکرت را آبیاری کند تا نخشکد و نایستد.
والسلام
با احترام
ابراهیم طالبی دارابی
شایستهکاری ۳
شایستهکاری ۴
شایستهکاری ۵
اگر در سرِ سفرهی ناهار و شام در پیش میهمانان مو تو پلو دیدیم آن را یک متر سرِ دست نبریم تا بفهمانیم آهای ایهاالناس! مو مو مو. از یک اتفاق ساده که ناگزیر رخ میدهد، تنش پیچیده نسازیم.
متن _ حجتالاسلام سید احمد خاتمی: ″امر به جهاد تبیینی ناظر به روشنگری و مطالب مهمی است که باید گفته شود.″
۲۳ دی ۱۴۰۰
متن _ آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا گفت "وقت خیلی خیلی تنگ است، چون ایران به نقطهای که بتواند در زمان خیلیخیلی کوتاه مواد اتمی کافی برای یک بمب هستهای تولید کند نزدیک و نزدیکتر میشود."
حاشیه _ آنتونی با این حرف، در حال تحریکِ مقامات امنیتی ایران است تا بتواند با رفتن روی سلسلهاعصاب آنان، تخلیهاطلاعاتی صورت دهد. بر من روشنه ایران میز مذاکره را برای بنبست میخواهد، زیرا گریز هستهای ما به هفته رسیده، نه ماه و نه سال. یعنی میزان فاصله میان آمادهسازی تا آزمایش بمب.
متن _ "محققان متوجه شدند کره شمالی نزدیک به ۴۰۰ میلیون دلار رمزارز به ویژه اتریوم را به سرقت برده که نشان میدهد استراتژی ملی این کشور برای هک و پولشویی پول دیجیتال همچنان موفق است."
حاشیه _ فقط و فقط این کره در کنار آن کره، یک راه حل بشریست. هر راه حلی به غیر این، فقط حضور اهریمنی چون ارتش جهاننورد آمریکا را موجه میکند. رخنه در اتریوم که سهله، کرهای که در مدار شماله گرفتن فرمول تمرین میکند.
متن _ "به طائب و اطلاعات سپاه گفتم و حتی با مقام معظم رهبری هم مطرح کردم. اطلاعاتیها میگفتند که این موضوع بیخود و الکی است. وی گفت: مشخص شد که سیاست این است که این فوت طبیعی است و هنوز هم این سیاست ادامه دارد. باید تصمیماتی گرفته میشد. یکی از مواردی که گفته میشود این است که خانواده اجازه کالبدشکافی نداده است، در صورتی که اصلاً این موضوع نه با ما مطرح شد و نه ما درخواستی کردیم. "
خطاب به ... در مورد تسلیتنامه نویسی:
چنین مینُماید که این دهوند دارابکلا، حاضر است چنان وقت بگذارد که برای یک تسلیت که باید ساده و همهفهم باشد و مرسوم رسم عقلا، نوشتاری بنویسد که با فراخوان فُحول علما و دانشمندان و خردورزان و حتی جَفْردانان و رَملبازان و بالاتر از آن مرتاضان هندوستان و شاید سِحردانان جیحون تا سیحون و لاجرم جادووجمبلگرایان بادیهی ترکستان، باز هم عاجز بمانند که آقای سید علیاصغر شفیعی دارابی در یک تسلیتنامه برای حاجیه زهرا رجبی، آن مادر پیرِ ساده و پارسا و مردمی و محبوب دل اهالی دارابکلا، چه نوشته است؟! آیا او بهتر نمیبیند ساده بنویسد و بهاندازه که خواننده به جای آن که بفهمد، تازه میخواهد بداند که نمیفهمد؟ مگر هدف از نوشتن فهماندن و رساندن نیست؟ پس چرا متن، پیام را به خواننده نمیرساند؟! حمورابی بابِل را میفهمم! ولی این تسلیت درگذشت زهرا رجبی را، نه، چرا؟ اینهمه وقتی که برای چنین متنها صرف میشود (که البته در حد عادیاش لازم و بر پایهی اخلاق و سنن ملی و دینی است) اگر برای پرسش پیشخوان میشد، بهتر میبود. خیلی زور زدم تا بدانم متن را فهمیدم یا نه. مثلاً اینا:
با درگذشت مادر محترم زهرا رجبی به روایت آقای سید علیاصغر شفیعی، «روح در کالبد تمام کائنات، منجمد» شد.
با درگذشت مادر محترم زهرا رجبی به روایت آقای سید علیاصغر شفیعی، «سینه پردرد تمام فصل ها، قشون می کشد»
با درگذشت مادر محترم زهرا رجبی به روایت آقای سید علیاصغر شفیعی، «رنگی که در پهنه نفیر سوزناک زمستان فرو می ریخت!»
آقا باور بفرما من نفهمیدم این تسلیت و ربط را. چه میشود از گنجینهی ناتمام ادبیات فارسی واژگان و جملاتی بیافرینیم که با خواندن آن مثل آن کشیدهخوردهی داخل دعوا، سَرتوسَرتو نرویم. آدم خیال میکند تمام موجودات هستی یکباره فوت کردند؛ که این تسلیت از طرف مقام شامخ صادر شد. حتی ابن سینا و ابو هُریره و ابودرداء هم بیایند نمیفهمند این تسلیت چیست، شاید هم افلاطون و فروید و فردید هم به عجز بیایند. در پایان درگذشت این مادر محترم را به خاندان غلامیها، رجبیها، هاشمیها و بالامحلیها و اقوام دیگرش و علاقهمندانش تسلیت میگویم. خدا بیامرزدشان.
جناب آقای... سلام درود به قلمت. درست رفتی روی اصل مطلب. البته برای عدهای هم ترک سفره سخته و هم ترک دنیا. آیتالله جوادی آملی ۲۵ سال پیش خوب گفته که منظور از دنیازدگی بعنی فرعوننشدن. وگرنه اصل دنیا که مزرعه است و کشتزار بشریت. شما و خودم و خوانندگان را سر سفرهی جملهای شگفتانگیز از امام علی ع در نهجالبلاغه میهمان میکنم:
«شما را به رهاکردن این دنیا توصیه میکنم، دنیایی که شما را رها میکند...»
معلوم است که مولا ع از دنیایی سخن میگوید که به قول عامهی مردم: دنیا وفا ندارد. با تشکر وافر از نظرات پرباری که زحمت میکشید. نیما و اسپینوزا را هم به جناس وزنی! بردید. عالی. یوش هنوز نرفتم، اما لاویج و ملاکلا چرا..
در مورد نام نبردن لفظ امام خمینی
۱. نامبردن اسم شخصیتهای محترم با نام معمولشدهی آن، امری طبیعی و بر پایهی نزاکت در گفتار و ادب در بیان است. و هرچه این آداب بیشتر رعایت شود، بهتر لایهی فرهنگ و تمدن دیرین ایران نمایان میگردد.
۲. هر شهروند آزاد است اسم افراد شهیر و عادی را با همان عنوان شناسنامه یا شهرتش صدا بزند یا بنویسد و بگوید. زیرا اسمها امر اعتباری و قراردادی است.
۳. دربارهی امام خمینی هم، هر کس هر جور راحت است اسم ایشان را صدا بزند. چون ایشان مشهور به این اسامیاند:
حاجآقاروحالله که مخصوص عصر بروجردی بود.
آقاخمینی، عصر خفقان شاهی و تبعید.
«خمینی»، اسم خودمونی میان مردم و البته نیز با نیت تخفیف در میان ساواک و عوامل شاه، و حتی پارهای از علما و روحانیون مخالف او در حوزه تا وی را از اعتبار بیندازند.
آیتاللهالعظمی خمینی، مال دورهای که بحث مرجعیت پس از رحلت بروجردی مطرح شده بود.
امام خمینی، که نخستین بار علامه محمدرضا حکیمی این عنوان را در کتابش ذکر کرد، و سپس در جامعه جاری شد و در قانون اساسی تصویب گردید و اما آقای حسن روحانی مدعیست این او بوده که در یک سخنرانی این نام و عنوان را رایج کرد.
بنیانگذار جمهوری اسلامی، این عنوان هم عنوان رسمی است و هم مورد مصرف کسانی است که بنا دارند هم پرهیز کنند که عنوان «امام» را برای ایشان بکار ببنند و هم دوست ندارند نام دیگری را مصرف کنند که طرف مقابل فکر نکند با امام خمینی زاویه پیدا کرده است و قصد تخفیف دارد. و حتی گاه برای کاستن از شأن امام خمینی و یا مبارزهطلبی، این نام رسمی را جایگزین میکند.
البته مرز این عناوین با کسانی که با واژههای جسارتآمیز مثل «دژخیم» و ...، عصبانیت و نفرت و خشونت خود را ظاهر میکنند، جداست.
نتیجه و نکته:
نتیجه: هر کس به دلخواه خود با هر کدام خواست نام ببرد، آزاد است، اما بداند انتخاب هر کدام ازین عنوانها خواهناخواه با خود بار معنایی را نزد شنونده و خواننده حمل میکند.
نکته: امام خمینی یک نام جاافتاده برای ایشان است و حتی مصوب قانون اساسی کشور است، و این امری طبیعیست، همانگونه که در پاکستان و هندوستان به تکیه میگویند «امامباره»، یا در لبنان به سیدموسی صدر گفتند امام موسی صدر. یا رهبر معنوی تبت را میگویند دالاییلاما.
لذا پرهیز از پیشوند امام برای «امام خمینی» آزاد است، اما اینان البته در برخی جاها گیر میکنند: مثلاً در تلفظ فرودگاه امام خمینی، بیمارستان امام خمینی، خیابان امام خمینی، و ... که در ادبیات نامگذاری درج شده است. حذف «امام» در این موارد، تصرف در اسم خاص مصوب آن مکانهاست. پس؛ برای همه آزادی قائل باشیم که امام خمینی را به هر نامی که مشهور بودند، بخوانند. ولی هر فرد بداند وقتی در افواه و انظار لفظ «امام» را برمیدارد، در واقع خود را پیشاپیش به داوری انداخته است.
نظر من این است معقول است انسان اسم رایح هر فرد را بگوید، خواست نگوید، لااقل ادب را رعایت کند پیشوند «آقا» را که جزو افتخارآمیز ادب پارسیزبانهاست، بر سر اسم بیاورد. تردید ندارم در میان جامعه، هستند تعدادی شهروند ایرانی که به همان مقدار روی عنوان معنوی و دینی و شیعی لفط «امام» ابا دارند، روی آوردن نام «آریامهر» و «اعلیحضرت پهلوی» اشتیاق دارند. همان پهلوی که از لغات عربی تنفر داشت، برای خود از لغتی عربی عنوان تشریفاتی دوخت.
در آخر سلام میکنم به امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- که به ما اسلام حقیقی را آموخت، بیدارمان کرد، عرفان و سیاست و اخلاق به رویمان گشود. و خود را «خادم» میدانست نه هیچ عنوان و مقام و القاب.
سلام به نام خدا وقتی شما مسئلهای را تبدیل به پیام میکنید، تردید به خود راه نمیدهم که باید موضوع، موضوع مهمی بوده باشد که جناب استاد بر آن داشته است که آن را ارسال نماید. که بهیقین در آن یا عبرت نهفته است، یا هشدار، یا انذار، و یا وعظ و اندرز و اِخبار. همهی اینها یعنی درس.
با سلام و عرض ادب. اگر بتوانم، میخواهم سلسلهنوشتار کوتاه داشته باشم در مورد مسائل سبک زندگی (ترکیب: نوین و سنتی) با عنوان «شایستهکاری» که تلاش خواهم کرد به یاری خدا شبانه، یک قسمت بنویسم. امشب اولین قسمت:
جناب حاج شیخ جوادآقا آفاقی
با سلام و شب به خیر به جنابعالی. با این تذکار نیکوی شما به جناب رکاوندی، لازم میبینم باز نیز نکاتی عرض کنم: به نظر بنده تا حدی بر معلوم گشت، که جناب سید مجتبی رکاوندی بر الفظ و ادبیات خود کنترل ندارند و تقریباً به سبک «هر چه پیش آمد و خوش آمد» حرف میزنند وگرنه وقتی کسی که قلم به دست میگیرد (که قرآن بدان سوگند خورد) و حتی در کُرسی خطابه مینشیند و فیلمش را انتشار میدهد، لزوماً باید پیش از هر چیز به شعور و حرمت و کرامت فطری مخاطب فکر کند. چطور کسی میتواند با جملهی «سیاست ما عین دیانت ماستِ» یک عالم دینی بازی کند و برابر شعار تاریخی آن شهید راه مبارزه با استبداد رضاخانی، شعارک! «سیاست عین نجاست» را بسازد ؟! آیا ایشان فکر کردند که پس چرا امام علی ع و پیشتر از آن پیامبر خاتم ص و حتی باز دیرینهتر از آنان داوود و سلیمان علیها السلام در سیاست وارد شدند و حکومت تشکیل دادند. آدم باید به خود بلرزد اینجور حرفهای مفت و سست بسازد. لابد متنبه میشود. چون ایشان گویا مخاطب ندارد و یا اگر دارد چنان غضبناک مینویسد که مخاطب را به دهها فرسخ میتارانَد. انشاءالله ادبیاتشان به ادبیات ساده و رسا و سالم تغییر کند.
در پایان از جنابعالی استاد محترم و روحانی بااخلاق و یادگار منزه مرحوم حاجآقا آفافی متشکرم و امید است بیشتر در صحن حاضر شوید.
متن _ ″ چون نام ترکیه با اسم فعلی به معنی «یک فرد احمق و سفیه است و چیزی که بهشدت شکستخورده»، رجبطیب اردوغان «Türkiye» را به جای واژه turkey به سازمان ملل پیشنهاد کرده تا نام ترکیه تغییر کند.
در پاسخ به طرح این معضل اخلاقی که جناب دکتر عارفزاده پیش کشیدند، بنده نگاهم را بیان میکنم: با عرض سلام به جناب دکتر و خداقوت.
۱. از آنجا که دکتر عارفزاده در محیطها و میادین مورد نظر طبابت و جراحی میکنند، در اصالت این معضل نمیتوان خدشه وارد کرد.
۲. از سوی دیگر ایشان برای من انسانی معتمد و باشرافت هستند، پس طرح این معضل و جُنحهی اخلاقی یک پدیدهی اجتماعی است.
۳. ایشان تعمیم ندادند. قید «گهگاه» را آوردند و «برخی» را که هم تخصیص میزند زمانهای خاص را و هم افراد خاص خاطی را؛ پس بدیهی است هرگز ایشان دامن همهی پرستاران به این معضل نیالودند که مستوجب سرزنش باشند و نکوهش.
۴. بههرحال، بزه و خلاف اخلاق همهی محیطها را تهدید کرده و میکند؛ بیمارستاها و برخی از آنها استثنا نیست و جزیرهای جدا از جامعه هم نیستند. مگر نشنیدیم از خیلی از جاهای تقریباً مقدس، مثل کلیسا، آنهمه کارهای دون شأن کشیش صورت گرفت؟ پس در یک محیط اینچنینی هم که کثیری از افراد مستأصلاند و درگیر کار درمان، ممکن است به دام شیادی در لباس پرستار بیفتند که ارتکاب چنین بزهی هرگز به حساب شرافتمندان این صنف نمیآید.
۵. برخی از پرستاران در محیط کار، بسیار تندمزاج هستند و بداخلاق، آیا درین مسئله مگر تعمیم میدهیم؟ نه، ای بسا پرستارانی باشند که تا مرز انسانهای فرشته، خود را پیش بردند.
۶. این مسئله نیازمند حل است، نه منحلکردن موضوع. باید چنان آموزههای دینی، معنوی و انسانی و تمدنی و حتی عوامل مادی رفاه و آسایش تمهید شود که چنین چیزی کمتر و بهندرت دامن این محیط را بگیرد.
۷. از طرح مسئله هراس نکنیم، مهم هماندیشی و سپس انتشار الگوی بهتر زیستن در مجاری جامعه است که هر یک از ما میتوانیم به وسعت وجودی خود در ساختن خود و جامعه مؤثر واقع شویم. با پوزش. زیاد نوشتم.
متن دکتر عارفزاده:
درود فراوان بشما. از بخشی که بمن لطف داشتید که بگذریم،بسیار منصفانه و کارشناسانه فرمودید و نکات فنی و کاوشگرانه را درج کردید. این قانون داوری را رعایت کردید که بهنگام داوری،درون خودتان را از حب و بغض پاک کردید و با بیان بیطرفانه کرامت نفس خودتان را نگهداشتید.آفرین.
وقتی سال ۱۳۹۲ وبلاگ دامنه را زدم، در هر پستی دهها کامنت میآمد، یعنی همه را وارد میدان کردم. همان وبلاگ را کاری کردم که ۲۱ نویسندهی ثابت داشت و روزی ۱۶ پست بارگذاری میشد، چون بیشتر نمیشد از نظر سقف سایت. و وقتی مدرسه فکرت را راهاندازی... همچنان سعی کردم افکار مختلف در صحن دعوت کنم تا نماد جامعهی متنوع ما باشد. از شما هم بسیار ممنونم که بنیان مدرسه را محکم میکنید
پاسخم به بحث ۱۶۱
من تعریفی از شکاف نسلی ندارم و ندیدم اما آنچه خود فکر میکنم میتوانم چنین تعریفی از آن پیشنهاد بدهم این است:
شکاف نسلی به مشکل و عارضه یا حالتی گفته میشود که میان نسلِ پیش و پس، گسست و پارگی پدید میآورد.
با این تعریف میتوانم اثرات وضعی و انتقالی بیشماری از آن را بربشمارم اما فقط به دو مورد بسنده میکنم:
یکم: مشترکات یکدیگر را اندک اندک یا بهیکباره کم میکند.
دوم: آنها را از هم به دور میافکند، هم از نظر ذهنی و فکری و هم گاه در واقعیت و جغرافیای زندگی. مثل دوریگزیدن از رابطه با هم و نزدیکشدن به هم.
شاید بتوان عامل دخیل و تشدیدکننده و تسریعکننده را در این موارد جستوجو کرد:
ابزار مدرن. افکار مدرن. مطالبات مدرن. گرایش مدرن. هجوم بیامان افکار بیهوده و حتی باهوده.
اما ریشهی آن را این موارد میدانم:
تفرّد، تلقی نسبیت ارزشها، نزاع عقل با شرع، تضاد منافع، تصادم ترجیحات، اعراض و معارضه.
که به ترتیب شمارش توضیحاش این است:
۱. افراد دوست دارد تنها و فردی زندگی کند. خانههای «همباش» شاید یک نمونهی جسورانهی گسست نسلی باشد.
۲. ارزشها را نه مطلق، بلکه نسبی و بسته به نفع و زیانش تصور میکند.
۳. با کمی مطالعه و شبهه و حملات تفکر رقیب، دچار خلا فکری میشود و عقل را با کمترین مبانی و برخورداری، به مواجههی با شرع اعزام میکند.
۴. بین خود و آدمهای دوردو بر، منافعاش را در خطر میبیند و لذا تضاد حس میکند.
۵. آنچه او برتر و لازمتر میبیند ممکن است نسل پیش از او نبیند. مثلاً شادباشی همیشگی. که نسل پیش آن را بالضروره مفید میبیند، نه به دلخواه. ولی ممکن است این نگاه خود را در نگرش نسل نو، به شادباشی لاینقطع و دائمی و قطعنشدنی جابجا کند.
۶. اعراض از هر چیز میکند تا معترض و متعرضبودنش را بنمایاند. شغل و بحران کار هم علاوه است بر این عوامل.
اصلیترین زمینهی شکاف نسلی به نظرم گردش محدود و حتی مسدود مدیریت و قدرت و نیز معرکهآرای لرزان و طوفانزای «معرفت و حقیقت» میباشد. و به نظرم هر یک از گروهها و صنفها درین ماجرا دست ضعف و تقصیر و کوتاهی دارند. و نمیتوان شخص مشخصی یا سازهی مشخصی را مسئول و محکوم دانست.
در پایان از استاد قلیتبار بابت طرح صورتمسئله متشکرم.
از بالا دارم جِر ! میشم پایین،
ببینم میتونم جواب به پستها بنویسم.
جناب شیخ مالک سلام و خداقوت و عرض تقبلالله. «سرباز» و «سربار» معادله است؟ یا مقابله؟ چه وقت سربار میفهمد سرباز نیست؟ و چه وقت سرباز درمییابد سربار است؟ شاخصها و محکها چیست؟ با تشکر وافر از شما که در صحن پردیسان هم به فکر صحن فکرت هستید.
جلیلقربانی:
چند سال قبل یک سرمایهگذار که نام یک آبمعدنی را که در پای دماوند بستهبندی و به ایتالیا صادر میکرد، رو گذاشته بود «جیرو»، اومده بود پیش من در سازمان برنامه.
به او گفتم که مگر به اسم ایتالیایی مجوز میدهند؟
او با رندی خاص گفت: این اسم مازندرانیه!
با تعجب گفتم : چهطور؟
گفت: جیر همان جِر به معنای پایین و او هم که آب است.
جیرو یعنی آبی که که به طرف پایین میرود.
هر دو مون خندیدیم و به او گفتم که خله بلایی...!
جناب سلام و التماس دعا و عرض ارادت ما برسان به آقا علی بن موسی الرضا. اما بعد دربارهی بند آخر: بههرحال بهتر است از نظر خودت روشن بفرمایی آن روحانی تندروی اهل کرج کاری درست کرد در اقدامش نسبت به سفارت آل سعود و سرمدار عرب؟ وقتی روشن بگویی، بحث میان شما و جناب مهندس آقا سیدباقر هم به روی ما شفاف میشود که بحث مفیدی صورت میدهید هر دو محترم.
جناب ... دقیقا متوجه اصالت نوشتهات هستید، همین موجب است وقتی نمیخواهی دست به تحلیل بزنید، به اطلاعاتدهی ماجرا تمرکز میکنید. مثل همین پست که خیلیهم قشنگ و شیوا و رسا در آمد. با توجه به بند ۱ که آغازگر را آقای سید محمد خاتمی دانستید، لذا کسانی که دربارهی تحکیم روابط ایران با دول شرقی، منتقدانه وارد میشوند و البته به دنبال حفظ منافع ایران، به مسائل سیاست خارجی واکنش مسئولانه نشان میدهند، با این بند ۲ شما لابد متوجه خواهند شد اصل قضیهی نگاه به سرق، مزیت دارد نه زیان. البته با شرط حزم و اهتمام.
جناب سلام و روز آدینهتان به برف و باد و باران. از نظر بنده بر خلاف دیدگاه آن جناب، ایران پیِ رهبرشدن جهان نیست، این بنای حداکثری در تاروپود جمهوری اسلامی نبود. بلکه ایران پی دفاع از منافع استراتژیک و عمق سرزمینی خود است و صدالبته به حکم آیات فراوان قرآن و بیان رسولالله ص که مسلِم به فکر مسلِم را تئوریزه فرمودند، محور مقاومت را پشتیبانی میکند. اگر شما ترجیح میدهید ایران فکر خویش باشد و کوسه به فکر ریش، این تز در دستگاه حکمرانی تزی همراستا با مبانی قطعی اسلام و منافع متغیر کشور، برداشت نمیشود. من نظر خودم را گفتم، شما نظر خود را، هر کس هم ممکن است نظر خود را محافظت کند، اما نظام درین تصمیم منطقهای منطق خود را پیوست سیاست خارجی کرده است. با نهایت تشکر.
جناب
آقا چقدر دلربا،
ما را ببر اینجا،
چندبار اعِد کردم این را،
یاد بایسکلران مخملباف افتادم آقا
وقتی دوچرخهی آویزان را دیدم آن جا،
کی میشه کشور از بند ویروس مرموز رها بشه جانا،
که بریم سمت و سوی ویلای سرخرود جناب جلیل ما انشاءالله.
پاسخ:از قضا تعدادی قلیل از «اصولگراها» لیبرالترینهای روی زمیناند، به قول مهدی سلطانی سریال «شهرزاد» «بوگو چرا؟» چون آنقدر خود را آزاد و رها میدانند دست به کار و نشر هر جور افکار میزنند؛ از توسل به بیل و کلنگ تا ادبیات قطعنامهای کتاب و مجلات و بیانیههای این و آن.
مجدد سلام
برداشت دقیقی کردید. بیهیچی نیست که میگویند وکلا مدقق هستند؛ مو را از ماست میکشند.
جناب آیا در سیاست میشود یکرنگ و یکگانه بود؟ که از نظر شما دورنگی و دوگانگی مقبوح است؟ سؤالم واقعی و جهت دانایی ژرفتر مسئله است.
پاسخ: و یا دستبهتوپ شدن در سالن والیبال. که بنده دوستدار والیبال هستم.جناب آقای ...! گویا والیبال طرفداران متفکرتری دارد تا فوتبال؟! آیا این را صحه میگذاری؟ مثلاً رهبری معظم هم شنیدم والیبالدوست است زیاد. پس من به رهبری رفتم! باز شِم خانابِدون؛ قم اتسِسکه برف هم نیَموهه! مذاکره اگر مذاکره باشد و بر حسب حساب و کتاب، فقط مستقیم، و نیز فقط فارسی. وگرنه خسرانه، که حتی آقای محمدجواد ظریف هم تشخیص نمیده تعلیق با لغو فرق دارد که خسارت زد به معاهدهنامه. بگذرم که سیاسیمیاسی بلد نیستم!
نظر سید محمد موسوی وکیل:
در سیاست؛ دو رنگی و دوگانگی مفروض است. تصور غیر این؛ شاید ساده انگارانست. اما در سیاستی که ما مدعی آن هستیم؛ (که علیه سلامیم) و و مدعی هستیم؛ رویکرد و نگرش سیاسی ما بر قواعد و مبانی اعتقادی و ایدئولوژی و اسلامی بنا شد - حداقل در تز سیاسی شیعه- رویه دو رنگی و دو گانگی ؛ تا آنجایی که من از مبانی فقهی فهمیدم ؛ ناصواب است. مستندات روایی و قرانی و … را شما بهتر از من میدانید. ظالم و شیطان و جنگ طلب و متجاوز و استعمار گر؛ حداقل در تعریف و تئوری نباید متفاوت باشد! اما این: باور بفرما از سریعترین و درعینحال از جالبتوجهترین ریپلای بود. خیلی هم به تیزفهمی پیچانده و در چابکقلمی دوخته. کیف کردم از اصل و اصالت داستان و واژگان. و این هم که شما به واژهشناسی آقاقربانی چَکّی زدید، عالی و قابل دیدن و کیفکردن.
استاد حجتالاسلام باقریان سلام
جمعهیتان به کام. ۱. آخر بحث بهتر از اول بحث بود. من از سر ایمان، پرسشهایی اینچنین به پیشگاه باریتعالی نمیبرم و بود و نبود و شر و خیر هر چیزی را در دستگاه حکمت و عدالت خدا میسنجم و چون خدا را عادل و حکیم میدانم، برایم حلشده هستند وچندان غامض نمیبینم.
۲. اما خب، در دنیای پژوهش و تفحص و غور در علوم، اصل تشکیک و بیان از جمله جملات خانم وسمقی در جای خود محل بحث است.
۳. تصریح کنم جواب شما استاد ارجمند و حتی مطالب آیتالله جوادی آملی درینباره، گمان نکنم توانسته باشد از پسٓ این قسمت متن و اشکال خانم وسمقی برآمده باشد. استدلال هر دو بزرگوار ضعیف بود و هیچ استناد و استحکام و انسجامی نداشت. انگار گزارهها سعی دارد ذهن خواننده را آرام کند تا حل.
۴. تازه خود حضرت باری هم این موضوع را به بشر طی وحی یا حدیث قدسی نگفته است. گرچه در تاریخ ادیان، زنانی بزرگ و سترگ و نستوه از هر نوع دین و آئینی بوده و هستند که از مردان آگاهتر و اثرگذارتر بوده میباشند و جالب اینکه قرآن در قالب قصه و اشاره از زنان بزرگ توحیدی یاد کرد: کوثر، مریم، آسیه. سلام بر هر سه. در ا[رمن هم متشکرم از مشیء کریم. فرار البحث! نصف الدرس! اَو نصف العقل! استاد مأخد نگردین! جعل خودم است!
متن و حاشیه _ ۹
متن _ بلاغ از قول حجتالاسلام مهدی تقیزاده امامجمعهی سرخرود نوشت که وی در خطبهی نماز جمعهی امروز (۱ بهمن ۱۴۰۰) گفت: ″ایادی داخلی آنها (آمریکا و اسرائیل) که ۸ سال با دروغ برجام را بزک کردند، دست به کار شدند تا با فرافکنی به جامعه القا کنند ما زیر سلطه شرق قرار گرفتیم.″
حاشیه _ آقای تقیزاده تز «نه شرقی، نه غربی» را دقیقاً متوجه نیست. این تز -که اساساً اگر ایستا معنی شود نادرست است- اصلاً به معنای «نه رابطه، نه معامله» نیست زیرا تز باید «پویا» باشد که باید بتوان زندگی کرد و کشور را گرداند. اتفاقاً در ورود به رابطه و معامله هست که میتوان زیر هژمونی و سلطهی هیچ بلوکی نرفت. دو طرف ماجرا در اشتباه هستند: چه آنان که رابطه شرق را میکوبند و چه آنها که «نه شرقی، نه غربی» را انزوا و کنارگیری از تعامل با غرب و شرق تفسیر میگنند و نفی سَبیل را بد برگردان میزنند.
۲ بهمن ۱۴۰۰
جناب .. سلام و وقت به خیر. طرح مسئلهی شما دربارهی زن در روز زن، یک موضوع مبتلابه است و تحسین دارد. با شما موافقم که جامعه از این پدیده رنج میبرد، بهشدت. اما نظر من این است: تبعیض یا تضعیف و یا حتی تخریب زن، ریشهاش را باید در تاریخ کهن جستوجو کرد. همانطور که شیوهی استبداد شاهی درین سرزمین، ریشهای دراز دارد، و ساقه و شاخههایش هنوز نمو دارد و نمایان است، حقوق زن هم، چنین است. یکشبه نمیشود ره صدساله رفت. به گمانم با آنکه هنوز فرسنگها فاصله داریم با عدالت میان زن و مرد، اما جامعه از طریق دو تفکر، راه را تسهیل کرد به روی ورود زنان به امور عمومیتر:
متن و حاشیه _ ۱۰
حاشیه _ بله، بر فرض درست و باید دست به افشای راز راهبردی کشور زد و احیاناً هم راهزنان که گوش و هوش تیز کردهاند راحت به سرقت ببرند. میتوان از ایشان پرسید اگر چنین است که رواست از علم عقلا و و دانش اندیشمندان مدد باید جُست، پس چرا آن قانون نشر آثار امام را جناح چ چنان در خفا نوشت و چنان بیمشورت به تصویب فوری مجلس سه رساند، که دست پاک نقد و نقادی را از کُتب و آثار امام کوتاه کرد و ورود به آن را خطرناک. و حتی جرمی سنگین بر آن بُرید. امام خود را نه قدّیس میدید و نه حجت و عقل کل. حتی در حیاتیترین مسائل کشور مثل جنگ و حساسترین مسائل شرعی، دأب او این بود که کار را به شَور و مشورت برَد و امور را تفویض کند و خود را یکهانگاری دور بدارد. که البته بر پارهای رویدادها روا دید بهتنهایی اعلان امر کند. اما قانون مصوب شما قصد داشت جرأت را از جامعه بستاند. بلی؛ آثار امام هم باید مورد مطالعه و نقادی و بررسی قرار گیرد و این باعث میشود عیار اندیشههای ایشان، بهتر برای نسل نو سنجش و میزان اعتبار آن توزین گردد. اما آن قانون چه «تفسیربهرأی»ها که نشد!
استاد جناب حجتالاسلام موسوی خوئینی
با سلام و ادب و عرض تهنیت این روز مبارک به شما دوست گرامی و سادات شریف. غزل خیرهکنندهای از آقای خسرو احتشامی سمیرمی برگزیدید، که اوجش اینجاست که اشکِ شوق را به همان لباسِ اِحرام زیارت حضرت زهرا س وصف کرده است:
اِحرامیِ زیارتِ زهراست اشکِ شوق
درود جناب خوئینی. بیشتر گل بیفشان درین تالار فکرت. که گفتهاند: «سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر».
راستی! خط جناب حجتالاسلام سیداحمدآقا شفیعی دارابی، همزادگاهی ما هم، زیباست و جذاب.