تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : بنام خدای شهیدان و رزمندگان همیشه سرفراز. سلام علیک. هفته دفاع مقدس مبارک باد . ضمن تشکر از جنابعالی: ۱) بی هیچ تردیدی؛ دفاع مقدس؛ یکی از بارزترین نماد عزت خواهی و عزت مداری ملت شریف ایران بود؛ ۲) بزدلان و ترسویان و نمک نشناسانی که هواپیماها و...خریداری شده را به آمریکا پس داده بودند و دولت مردان وابسته به ... -
ناشناس : [در پاسخ به 🔋 🔋] اصلاحیه در خبرنامه در مورد بلند نشدن نماینده طالبان هنگام پخش سرود ملی کشور ، دلایل و توجیهات متعدد و متنوعی در فضای مجازی و غیر مجازی مطرح شد ولی در نهایت نماینده طالبان عذر خواهی کرد و در مراسم اختتامیه در برج میلاد ، به هنگام پخش سرود ملی ، بپاخاست. حمید دارابی نیا -
ناشناس : [در پاسخ به دامنه ۱ | ابراهیم طالبی دارابی] با سلام به مدیر محترم مدرسه مبارکه فکرت صبح حضرت عالی بخیر أعیاد مبارک ورود طوفانی دوسه روزه جنابعالی بعد از غیبت چندین و چند روزه ، آنچنان صحن و سرای مدرسه را متلاطم کرد ، که نا آشنای با امواج دریا چون منی را گیج و سردرگم نمود 😊😊 از کشکولی بگذریم ، کارهای پیشامده ... -
ناشناس : [در پاسخ به 🔋 🔋] سلام جناب انظر روز به خیر ❇️ بر پایه حرف نیما یوشیج که در مقایسه لنین و امام علی گفته بود «بگذارید چند سال بگذرد تا معلوم شود چه کسی در دل مردم میماند»، ساخت و نصب مجسمه سیاستمداران، چندان اهمیتی ندارد. ❇️ در رساله عملیه تمام مراجع، ساخت مجسمه و تندیس از انسان و حیوان حرام است. بعد از نصب ... -
ناشناس : سلام جلیل جان همانطوریکه سرور بنده آقا ابراهیم فرمودند ایدئولوژی حزب بعث اگر استیلا پیدا می کرد رهبری کشورهای غربی _ اسلامی را بعهده می گرفتند . اصلی ترین موضوعی که باید در مورد جنگ ایران و عراق همواره مد نظر قرار داد آغازگر و مقصر جنگ است ! سید علی اصغر شفیعی دارابی -
ناشناس : سلام جناب آقاابراهیم شب به خیر ۱- اگر روزی بتوانیم همانطور که در جمعهای خصوصی درباره جنگ هشت ساله گفتگو میکنیم در فضای عمومی و رسانه درباره جنگ حرف بزنیم، به فرموده امام علی علیهالسلام «از گذشته عبرت میگیریم تا آینده را حفظ کنیم» ۲- آنچه از عصر امروز آغاز به نوشتن آن کردم، فیالبداهه بود. برای پرهیز از ... -
ناشناس : سلام آقا ابراهیم به نظر بنده زاویه ها را با مضمون دفاع مقدس باید می نگاشتید چون جنگ از سوی حزب بعث برما تحمیل شد ،بگذرم. حجت رمضانی دارابی -
ناشناس : سلام جناب طالبی عزیز جمعهتان مبارک معمولا در تقسیمبندیها، چه اندیشهای، چه سیاسی و اقتصادی نمایندگان بارز و صاحبان آن هم ذکر میشود. خوب بود شما هم صاحبان زوایا را معرفی میکردید. بنده معتقدم، حضرت امام در ابتدا صاحب دیدگاه دوم بود و پس از فتح خرمشهر که در موضع برتر قرار داشتیم، خواهان پایان جنگ بودند، ... -
ناشناس : سلام عزیز سید باور بفرمائید درشناختن پیامبر اسلام که هنوز برکت زمین و زمان است کم کاری شده است . سلسله کتاب بعثت مهندس بازرگان را خواندم نه تنها بیشترین شناخت از پیامبرعشق را دریافت کردم بلکه برای مظلومیتش حتی در این زمان اشک می ریختم . فیلم حضرت محمد ص که ایرانیان ساختند کمی از زندگی لذت بخشش را خیلی زیبا ... -
ناشناس : سلام آقای طالبی روز به خیر ✳️ در آستانه سالروز آغاز جنگ هشتساله عراق و ایران، یک یادداشت نسبتاً طولانی در دست کار دارم که برای مدرسه میفرستم جلیل قربانی
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- انقلاب اسلامی
- تریبون دارابکلا
- عترت
- دامنه کتاب
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- گوناگون
- مباحث دینی
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- دارابکلایی ها
- مدرسه فکرت
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- سلمان صالحی
- اُنظُر
- نیرو نیلوفر
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۲
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۹
-
تیر ۱۴۰۳
۱۸
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۷
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۳
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۲۰
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۱
-
آذر ۱۴۰۱
۳۲
-
آبان ۱۴۰۱
۲۸
-
مهر ۱۴۰۱
۲۲
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۳
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۱
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۸
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۸
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۸
-
تیر ۱۳۹۷
۶۵
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۶
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۸
-
تیر ۱۳۹۶
۱۷
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۲
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
دارابکلاییها سال ۱۳۶۸
همسر حاج آقامهدی دارابی
قضیۀ عزل آیت الله منتظری
آیتالله ابراهیم امینی نجف آبادی:«اما متأسفانه تلاشهای امام به نتیجه نرسیدند و عملکردها و رویکردهایی که شدیداً به کیان نظام صدمه میزدند و عرصه را برای دخالت دشمنان مساعد میکرد، از جانب آقای منتظری ادامه پیدا کرد...
حضرت امام را به این نتیجه قطعی رساند که ایشان برای تصدی مسئولیت سنگین رهبری شایستگی لازم را ندارد و باید بیش از آنکه نظام خسارات جدیتری ببیند، ایشان را از مقامش عزل کنند و لذا در حالی که از تخریب حاصل عمر خود، بهشدت آزُرده خاطر بودند و صدمه روحی سنگینی خوردند، اما قاطعانه ایستادند و آقای منتظری را بهرغم علاقهای که به ایشان داشتند، از مقام قائم مقامی رهبری عزل کردند.» مصاحبه با ماهنامۀ پاسدار اسلام. (منبع)
شیخ عبداللّه درواری
به قلم دامنه. به نام خدا. حجت الاسلام شیخ عبداللّه درواری فرزند مرحوم مَشد عباس است. واقع در تنگۀ بن بست مرحوم آقا دارابکلایی. او از خانواده ای فقرچشیده برخاسته است. ابتدا پیش همسایۀ گرانقدرشان مرحوم آیت الله شیخ محمدباقر دارابکلایی تلمُّذ کرد و سپس گویا به حوزۀ علمیۀ مشهد مقدس رفت و همچنان آنجا مقیم است.
شیخ عبدالله درواری
نفر دوم از راست. عکس از رنگین کمان
وی را مدتی ست که ندیده ام تا مطمئن شوم آیا همچنان در این کسوت مانده است یا نه. البته تا جایی که خبر داشتم هنوز خود را ملبّس به لباس روحانیت نکرده بود. این روزها را نمی دانم. به هر حال شیخ عبداللّه درواری جزوِ روحانیون دارابکلا و از میانِ خانواده ای محروم پا به این عرصه گذاشته است که نیازمند تشویق و حمایت هاست. اساساً روحانیون در طول تاریخ از قشر روستازادگان و از بینِ پابرهنگان و فقردیدگان برخاسته اند و همین امتیاز بزرگ موجب بوده است که اسلام را به مال و منال دنیا معاوضه نکنند و اغلب نیز نمی کنند.
من شیخ عبداللّه درواری را از همان جوانی فردی خوش اخلاق، خندان، سر به زیر و از خاندانی مذهبی، دیندار، آرام و مأخود به حیا می دانستم. پدرش از مذهبی ها و مسجدی های محل بود. نَسَب این خانواده ها _که در دارابکلا به چند خانواده در کنار هم در همان تنگۀ بن بست مرحوم آقا دارابکلایی محدود می شود_ از ناحیۀ پدری از تویه و دِروار _بالای کیاسر در منطقۀ استان سمنان_ است. تویه و دِروار دو روستای چِفت به هم است که من رفتهام، دیده ام.
در سالهای دور این چند خانواده به دارابکلا مهاجرت کرده اند و فامیلی شان نیز از همین روستای دِروار ریشه می گیرد. برای همۀ آنان سلامتی و توفیق آرزو می کنم و برای درگذشتگان شان رحمت و مغفرت الهی می طلبم. به جناب شیخ عبداللّه درواری در هر کجای ایران است، سلام ویژه دارم. ان شاء الله موفق و مؤیّد باشند. جهت مزید اطلاع، دارابکلایی ها این دو روستا را در تلفُظ جمع می کنند و مثلاً می گویند فلانی توتِرواری هَسّه. مثل مرحوم اصغر توتِرواری ساری، که تا سالهای اخیر هر روز به دارابکلا می آمد و به عنوان یک بازاری واسط و خُرده پا، به خرید گردو و جارو و کانجی از کشاورزان محل می پرداخت.
هزار و یک شب
پاسخ دامنه
به نام خدا. سلام من به شما «جناب دارتوکِن». گلایه ات به هیچ وجه من الوجوه پذیرفته نیست. به جای این که من را به کارهای متعدّد فرا بخوانی، خودت به خودت وَرز بده و حرکتی کن و بنگار. اما بعد، کمی توضیح از سوی دامنه دربارۀ هزار و یک شب با برداشت هایی که از این کتاب جالب دارم:
1- شهریار تصمیم می گیرد همسرش شهرزاد را بکُشد. حتی بنا می گذارد همۀ زنان را بکُشد. چون خبر رسیده بود کار ناشایستی کرده اند. نوبت به کشتن شهرزاد که می رسد، شهرزاد شروع می کند برای شوهرش _پادشاه_ قصه گفتن. آنقدر قصه می گوید که به هزار و یک شب می رسد یعنی سه سال. شهریار از اِعجاب سخن شهرزاد به حیرت و شیدایی می رسد، دست از کُشتنش می شُوید و باز هم عاشق همسرش شهرزاد می شود. شهرزاد با قدرت کلام و قصه حریم زنان را از تهمت ها و بدگمانی ها و بدفهمی ها نجات داد و این یعنی به قول دکتر جلال ستّاری «سخن درمانی».
زنگ انشاء
به نام خدا. دیشب جوانی از دارابکلا، با دامنه تماس گرفت و گفت یک انشاء به قلم دامنه می خوام با موضوع حرمله و مختار. من هم با این شرط که قول دهد از همین فردا، اهل قلم شود و برای آینده مؤثّر اُفتد،
فوری متن دستخطی زیر را با عنوان «حَرمله قوی بود، امّا مختار شجاعِ باایمان» نوشتم و اینجا به اشتراک گذاشته ام. شاید انگیزه ای برای خوانندگان شود که در عصر دیجیتال، قلم را -که قرآن به آن سوگند خورده است- زمین نگذارند. نمی خواهم بگویم متنِ من مهم است، نه، می خواستم اهمیتِ درس انشاء (=یعنی ایجاد. آفریدن. پروردیدن) را یادآوری کرده باشم. والسّلام.
برکت و روزی
دو: ﺍﻻﻏﯽ در ﭘﻮﺳﺖ ﺷﯿﺮ. ﺍﻻﻏﯽ، ﭘﻮﺳﺖ ﺷﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ... ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﺭﻭﺑﺎهیی ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻣﺪﺗﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ، ﺩﯾﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﺑﻪ ﺍﻻﻍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: «ﺍﮔﺮ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺗﺮﺳﺎﻧﺪﯼ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮ ﺩﺍﺩﯼ ﺍﺣﻤﻖ!» ﯾﮏ ﺍﺣﻤﻖ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﺏ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺐ ﺩﻫﺪ، اما ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ؛ به هر حال لو می رود... (منبع)
کو آب، برق، نفتِ رایگان؟!
به قلم دامنه. به نام خدا. همانطوری که در پست «یارانه حق ملّته» اینجا نوشته بودم، دولت حسن روحانی -که به تسخیر حزب کارگزاران (راست مدرن و به تعبیر بنده راست مُرفّه) درآمده است- برای حذف یارانه در بودجهی سال ۱۳۹۷ جدّی شد. دو نکته میگویم و خلاص:
یک. مگر امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- از آب و برق و نفت رایگان به ملت، سخن نگفته بودند؟ چطور فقیهان منصوب رهبری در شورای نگهبان وقتی میخواهند پیروان ادیان آسمانی را (با اَدلهی خاص خود) از دایرهی خدمت و قدرت نظام بیرون نگه داشته باشند، میگردند سخنی از سال ۱۳۵۸ آن امام رحمت الله را پیدا میکنند و مستند میسازند و آن را شرع بیّن توصیف میکنند و ملاک نظر خود، اما وقتی نوبت به نوکری ملت توسط دولت فرا میرسد واژهی «رایگان» در کلام امام، فاقد استناد میشود؟ آیا شورای نگهبان بودجه دولت را تأیید میکند؟ یا نه واژهی رایگان در بیان امام، حکم تلقی میشود و جلوی دستدرازی دولت به پول ملت را میگیرد؟
دو. دولت آقای حجتالاسلام حسن روحانی که به تعبیر من دولتی شیکپوش! و شیکگو! است، چون با ندای آقای «تَکرار میکنم» دو بار رئیس جمهور شد، دیگر به رأی مردم نیازی ندارد، بنابرین چون توان اشتغال و رفع بیکاری و انواع قول و وعده های ۲۱ گانهی خود را را ندارد و اساساً دولتی کمتحرّک و متمرکز در مرکز و پایتختنشین است، دست به جیب یارانهی ناچیز مردم شد تا پیرامون را باز هم فقیرتر و نابسامانتر کند و مرکز را مرفهتر و بخوربخورتر!
دودِ این تصمیم بد و ناعادلانهی این دولتِ حزب کارگزارانی، اول به چشم خود آنان خواهد رفت. کسانی که از فرطِّ داراییها و تمکّنات مالی، نه غصّهی نان دارند و نه غمِ پول و رفاه و تفریح. باز هم مانند همان دولت هاشمی رفسنجانی که با سیاست غلط تعدیل اقتصادی فرو ریخته بود، اینان هم فرو خواهند ریخت. تردیدی ندارم.
تا در طلبِ گوهر کانی، کانی
به قلم دامنه. به نام خدا. قسمت. بنده مخالفم با تعرُّبی که اخیراً در ایران پا گرفته است که آن قدر تأکید می کنند که عین یا قاف را از کجا تلفُّط کنند. این جملۀ طعنه ای از گفته های دردمندانه و منتقدانۀ مرحوم محمدمهدی فولادوند (مترجم سرشناس قرآن) است در کتاب شریف قرآن شناسی، ص 511. منظورش کسانی اند که خیلی عربی بازی (=تعرُّب) می کنند و سعی دارند با خودنمایی، یا با مقدّس مآبی و یا با جهالت، نادانی، غفلت و بی خبری، کلمات قرآنی و عربی را حتی از عرب های عصر رسول الله (ص) هم غلیظ تر اداء کنند، تا بهشتِ عدن و فردوس بَرین را بخرند!
تا در طلب گوهر کانی، کانی
تا در هوَس لقمهٔ نانی، نانی
این نکتهٔ رمز اگر بدانی، دانی
هر چیزی که در جستن آنی، آنی
این گونه افراد که در اِعراب ( اَ اِ اُ ) این همه وسواس اند و آن همه حسّاس، و بارها نمازشان را با شکّ های پی در پی، اِعاده می کنند و استخاره و استغاثه، نسبت به اساسی ترین دردهای جامعه بی اعتنا هستند. نه می دانند درد کیلویی چند است؟ نه می فهمند فقر و احتیاج چیست؟ و نه اساساً در می یابند ستم و بیداد و دروغ از چه ریشه هایی ناشی ست!
یارانه حق ملّته
به قلم دامنه. به نام خدا. دولت حسن روحانی _که دولتِ حزب کارگزاران (=حزب طبقۀ داراها و مُتمکّنین) یعنی همان راست مدرن و به تعبیر دامنه، راست مُرفّه است_ باز نیز قصد کرده است به یارانه مردم دستی بزند. یعنی می خواهد (حداقل قصد و نیّاتش این است) از جیب ملّت بردارد و به کیسۀ دولتِ پرخرج بریزد. یارانه حق ملّت است و پولی ست که از منابع درآمدی عمومی، به ازای افرایش قیمت کالاهای اساسی مردم؛ مستقیم به جیب مردم می رود. حال اگر از میان این همه پولها که در جاهای خاص! خرج می شود، چشمتان فقط به این پولِ ناچیز یارانه دوخته است، این چند نکته را به گوش تان فرو کنید:
یک: اگر یارانه مردم را می خواهید حذف یا تصرّف کنید، بکنید! اما قیمت های نان، برق، آب، گاز، بنزین و گازوئیل و نفت و اقلام اساسی ملت را به همان قیمت سالهای پیش از اجرای یارانه بازگردانید. آری؛ قیمت های سرسام آور و سوداگرانه را به ارزانی معمول و مردم گرایانه برگردانید، آن گاه با یارانه مردم هر کاری دوست داشتید بکنید و نوش جان تان!
دو: تضمین دهید پول عظیم یارانه -که می گفتند هدیۀ امام زمان! است- به اختلاس های میلیاردی و فیش های نجومیِ دو دولت قبل و حال، نمی انجامد.
سه: قول دهید، آن هم قول سَدید، نه وعده های خنده دار انتخاباتی، که این پول یارانه را از ملت می گیرید خرجِ مدرسه سازی، درمانگاه سازی، خانه سازی مستضعفان می کنید و به سمینارها و آنجا و اینجا نمی دهید. و الّا، مردم هیچ اطمینانی به بازگشت پول شان به جیب دولت ندارند.
چهار: این را هم بدانید بسیاری از مردم، همین یارانۀ ناچیز را _که بارها از سوی دولتچی های حسن روحانی بر سر مردم منّت می گذارند، گویی مالِ پدرشان را می بخشند_ هزینۀ درمان شان، پرداخت قسط های بانک های رباخوارشان، شهریۀ دانشجوی دانشگاه آزاد و خوابگاه دانشگاه دولتی شان، نان و خوراک شان و حتی بدهی های پیشخورشان می کنند. دولت گویی کاری دیگر! ندارد هر روز بر سر یارانه به قول دارابکلایی ها «بِز رقص می دهد»!
مردمشناسی ایرانی
جنگل پیمایی رفقا
دستفروشی یک روحانی
به قلم دامنه. به نام خدا. وقتی تیتر امروز روزنامۀ همدلی را دیدم بشدّت شوکّه شدم. سه دهه ایی که در قم هستم و در دهۀ شصت نیز، دو سه سالی قم بودم، هرگز به چشم خودم ندیدم یک روحانی در کنار خیابان دستفروشی کند. دیدم کتابفروش بودند و هستند ولی در مغازه نه گوشۀ معابر.
روزنامۀ همدلی
چه به روزِ این گونه روحانی های عزّتمند و آبروخواه آمده که او حاضر شده است برای معاشش، کُنج معبری بساط پهن کند تا پیش خانواده اش خجل و شرمسار نباشد. حرفی ندارم وا می گذارم و رد می شودم و به برخی از آن بی دردهایی! فکر می کنم که چگونه این صحنه ها را می بینند، ولی غرقِ قدرت طلبی، مجامله گویی، مال اندوزی، چرب زیانی، فریب، ناحق گویی و ریاکاری اند. و هر سویی که چرب و نرم و رسمی بود، همان سو حاضرند و برای توجیه و وجیه سازی، جعل روایت می کنند و جهل و خیانت می خرند. کاش بمیرم و این صحنۀ دردناک و هشداربخش این شیخِ لباسِ پیامبر پوشیده ی باعزّت گوشه ی کوچه را نبینم که این گونه مجبور به اِمرار معاش شود.
دستدادن به زن
جناب دارتوکِن دارکوب دیشب پرسش دیگری به دامنه ارسال کرده، چون شب، به مشیت خدای متعال، خواب بر انسان مستولی ست، پاسخ موکول شد به امروز که جمعه است به قول ایرانی ها آدینه. او پرسیده جناب اقای دامنه «در بارۀ معضل بقرنج به نام دست دادن به زنان چه دیدگاهی داری؟» جناب دارکوب حاشیه هایی هم نگاشته... و قِس علی هذا.
پاسخ دامنه
به نام خدا. سلام من به شما «جناب دارتوکِن». اول این که مُلا لغتی دامنه بگوید بقرنج غلط است و املایش بُغرنج است. یعنی پیچیده. مُعقّد. بسیاردرهم. پیچ در پیچ. دشوار. مُعمّا. دوم آن که دامنه حتی به حدّ طلبه نیست، چه رسد به فقیه! این سؤال را باید به دفاتر مراجع تقلید در قم می فرستادی. ولی خوب، چون میان شما و دامنه نوعی تراضی و ترازو حکمفرماست پاسخی عرض می کنم و مستندی نیز ضمیمه.
مسوول دفتر و شاگرد مرحوم آیت الله العظمی منتظری یعنی حجت الاسلام مجتبی لطفی در یادداشتی با عنوان «حرکت ورزشکار ایرانی و فتوای کارگشای آیت الله منتظری»، میگوید که آن مرحوم در سال ۱۳۸۱ در پاسخ به یک دانشجوی ایرانی ساکن اروپا، با شرایطی دست دادن را جایز دانسته بود.
حجت الاسلام مجتبی لطفی نوشت: «چند روز گذشته [علی هاشمی، قهرمان وزنه برداری] ورزشکار ایرانی هنگامی که خانمی مدال برگردنش می آویزد با حرکتی عجیب و غریب رغم دست دراز کردن آن خانم، برای چند ثانیه سوژه خبری پر سرو صدایی ایجاد می کند. از این دست موارد به ویژه در مراودات دیپلماتیک کم نداریم یا باید فدراسیونهای ما طی پروتکلی از پیش تعیین شده از تکرار این حوادث جلوگیری نمایند یا به فتوای مراجعی که در این موارد به جواز دست دادن با نامحرم فتوا داده اند مراجعه کرد.
پانزده سال پیش! در اردی بهشت ۱۳۸۱ ایمیلی به دست آیت الله منتظری رسید. پرسش کننده دانشجوی ایرانی ساکن اروپا بود که با سفارت ایران همکاری داشت. اما مشکلی دارد و آن این که کارمندان سفارت ایران با خانم هایی که روابط دیپلماتیک دارند دست نمی دهند و این امر نوعی توهین به اسلام و فرهنگ ایرانی و توهین به خانمی تلقی می شود که دست خود را دراز کرده است. اومی گوید ما مجبوریم حرکات عجیب و غریبی انجام دهیم! خواهشمندیم برای این معضل چاره ای اندیشیده شود.
آیت الله منتظری در پاسخ، با شرایطی دست دادن را جایز دانستند:
1 . زن غیرمسلمان برای خود حرمتی قایل نشده و ترک آن را بی حرمتی به خود تلقی کند.
2 . در دست دادن قصد لذّت و فساد نباشد که مطلقاً جایز نیست.
3 . حِلّیت مبنی بر ضرورت عرفی است که در ضرورت به همان مقدار ضرورت حلال می شود.
در پایان آیت الله منتظری از باب احتیاط میگوید اگر دست دادن با دستکش امکان دارد احتیاط خوب است.
این فتوا وقتی صادر شد که آیت الله منتظری در حصر خانگی ناشی از سخنرانی ۱۳ رجب به سر می برد که در آن انتقاداتی را مطرح کرده بود. اما بیش از یکسال پس از آن که دیگر از حصر آزاد شده بود و کمتر کسی از این فتوا اطلاع داشت و پس از دست دادن خانم شیرین عبادی با یکی از فعالان سیاسی، این فتوا علَم شد که چه نشسته اید! منتظری به دنبال توجیه دست دادن یک خانم با یک آقاست و شروع حمله و پیش کشیدن مسایل سیاسی.
فقیه عالیقدرمرحوم آیت الله العظمی منتظری
آتش بیار معرکه روزنامه جمهوری، کیهان و برخی نشریات محلی چون ۱۹ دی قم بود. القصه فتوایی که که می توانست کارساز باشد و مورد بررسی علمی قرار گیرد و برای خارج نشینان، دیپلمات ها و ورزشکاران کارگشا باشد با هوچی گری رسانه ای، رفت تا موجی علیه آیت الله منتظری ایجاد نماید. و کم له من نظیر…!» (منبع)
آداب مـعـاشـرت در قرآن
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَإِذَا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ
هنگامی که گویند: در مجالس [برای نشستن دیگر برادرانتان] جا باز کنید، پس جا باز کنید، تا خدا برای شما [در بهشت] جا باز کند. و چون گویند: برخیزید، بی درنگ برخیزید تا خدا مؤمنانِ از شما را به درجه ای و دانشمندانتان را به درجاتی [عظیم و باارزش] بلند گرداند، و خدا به آنچه انجام می دهید، آگاه است.
سوره مجادلة
تفسیر علامه
«...منظور از فراخى دادن در مجالس این است که آدمى خود را جمع و جور کند تا جاى آن دیگرى فراخ شود، و (فسحت دادن خدا به چنین کس) به این معنا است که جاى او را در بهشت وسعت دهد. ایـن آیـۀ شـریـفـه ادبـى از آداب مـعـاشـرت را بـیان مى کند، و از سیاق آن برمى آید که قـبل از دستور، وقتى اصحاب در مجلس رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) حاضر مى شدند، بـه صـورتـى مـى نـشـسـتـند که جا براى سایرین نمى گذاشتند، و واردین جایى براى نـشـسـتن نمى یافتند که آیۀ شریفه ایشان را ادب آموخت.
البته این دستور اختصاص به مـجـلس رسـول خـدا (صـلى اللّه عـلیـه و آله وسـلم) ندارد، هر چند آیه شریفه در آن مورد نازل شده، لیکن دستور عمومى است... این جمله مُتضمّن یک ادب دیگر است. کلمه (نشوز) -بـه طـورى کـه گفته اند- به معناى بلند شدن از سر چیزى و برگشتن از آن است، و نـشوز از مجلس به این است آدمى از مجلس برخیزد تا دیگرى بنشیند، و بدین وسیله او را تواضع و احترام کرده باشد...
تجلیل از علماء امت. (یـرفـع اللّه الذین امنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات) در این معنا هیچ تردیدى نیست که لازمۀ ترفیع خدا درجه بنده اى از بندگانش را باعث زیادتر شدن قُرب او خداى تـعـالى اسـت، و ایـن خـود قرینه و شاهدى است عقلى بر این که مراد از اینهایى که موهبت عـلمـشـان داده اند، علمایى از مؤمنین است. بنابر این، آیه شریفه دلالت مى کند بر این که مؤمنـیـن دو طـایـفه هستند، یکى آنهایى که تنها مومنند، دوم آنهایى که هم مومنند و هم عالم، و طـایـفـه دوم بـر طـایـفـه اول بـرتـرى دارنـد.
هـمـچـنـان کـه در جـاى دیـگـر فـرمـوده : (هل یستوى الذین یعلمون و الذین لا یعلمون). بـا ایـن بـیان روشن گردید که مسأله بالا بردن درجاتى که در آیه شریفه مورد بحث آمـده، مـخـصـوص علماى از مؤمنین است. آنها هستند که کلمه (رفع درجات) در موردشان صـادق اسـت، و امـا بـقیه مؤمنین ارتقائشان به چند درجه نیست، بلکه تنها به یک درجه اسـت. بـنـابـر این، تقدیر آیه شریفه چنین است: (یرفع اللّه الذین امنوا منکم درجه و یـرفـع الذیـن اوتـوا العلم منکم درجات) و در آیه شریفه تعظیم و احترامى از علماى اُمت شـده کـه بـر هـیچ کس پوشیده نیست. و جمله (واللّه بما تعلمون خبیر) مضمون آیه را تاکید مى کند.» المیزان.
مراسم میلاد پیامبر اسلام
مراسم میلاد فرخندۀ پیامبر رحمت (ص)
و پیشوای صادق (ع)
چهارده آذر ۱۳۹۶ در مسجد جامع
روستای دارابکلا
عکسهای ارسالی جناب رنگین کمان
موسی بابویه. قاسم ملایی
حسین رمضانی (پسرخاله ام)
سید اسدالله سجادی. رضا آهنگر طالب
سخن پیامبر و امام صادق
پیامبر صلی الله علیه و آله :
مسلمانان در سه چیز شریکاند:
آب، مَرتع، آتش (مواد سوختى)
امام صادق ع :
دانشمند سه نشانه دارد:
شناختن خدا
و آنچه خداوند دوست دارد
و آنچه دوست ندارد».
(الخصال)
کِله، کیلِه، کِلا، کیلّاک
به قلم یک دارابکلایی. با سلام خدمت آقای طالبی ییک:در مورد کلمه لِ [در راستای پست اینجا] حیفم آمد که از کلمه دیگری نام نبریم و آن هم "لَمه" است. همانطور که گفتید وقتی خی شب تمام کشتزار را لگدمال کرده کشاورز میگوید: "لِ لمه هاکارده بورده"، یعنی همه کشت را له و لورده کرد. دو: در مورد کلمه "هِدی" هم فکر نکنم کلمهای عربی باشد که از ریشه هدایت باشد. احتمالا کلمهای مازنی و ریشهای ایرانی داشته باشد. همانگونه که از مثالهای شما بر میآید به معنی نزدیک شدن دو قسمت است. در همین راستا، به معنی "همدیگر" هم در زبان ما به کار میرود؛ مثلاً به دو بچه که گاهی کنار هم بوده و احیاناً رابطه خیلی خوبی ندارند، بزرگترها نصیحت میکنند که "هدی رِ نزنین، هدی رِ دوس داشته بوشین"، همدیگر را نزنید، همدیگر را دوست داشته باشید.
کِهله یا کیله
سه: موضوع دیگری که چند سالی است ذهن مرا درگیر کرده و با دیدن کلمه "لِ" شما دوباره برانگیخته شده، موضوع دو صدای مصوت بسیار نزدیک به هم در زبان مازنی است که من تقریباً در زبانهای دیگر آنها را به این صورت تفکیک شده نیافتم؛ دو صدایی که حتی نوشتن آنها به شکل معمول هم بسیار سخت است. این دو صدا را با مثال بیان میکنم: دو کلمه بسیار شبیه از نظر تلفظ اما متفاوت از لحاظ معنی "کِهله" و "کِله" اول به معنی اجاق سنگی که قدیمها برای آشپزی از آنها استفاده میشد و بعدی به معنی جوی آب. به نظر میرسد برخلاف زبانهای دیگر مثل فارسی یا انگلیسی، ای دو مصوت دو صدای متفاوت در زبان مازنی هستند که باعث ایجاد کلمه جدید و در نتیجه معنی میشوند. با عرض پوزش از اطاله کلام.
پاسخ دامنه
سخنِ نادرست سید حسن نصرالله
به قلم دامنه. به نام خدا. خبر این بود: «یک مسؤول عالیرتبه در حزب الله لبنان اخیراً پیامی را از سید حسن نصرالله به سعد حریری [نخست وزیر مستعفی لبنان] منتقل کرده که نصرالله در این پیام تأکید کرده که از سعد حریری چه ظالم باشد و چه مظلوم حمایت میکند.» (منبع)
خواستم بگویم به نظر من این سخن سید حسن نصرالله _رهبر حزب الله لبنان_ یعنی قیدِ «چه ظالم» نادرست است و با نصّ و روایات معصومین (ع) نمی خواند. ما همواره سفارش شدیم: کُونا لِلظّالِمِ خَصماً و لِلمَظلُومِ عَوناً. (نهج البلاغه. از نامهی چهل و هفت) یعنی پیوسته دشمنِ ظالم و یاورِ مظلوم باشید. بنابراین، بی آن که کاری به فضای متعارض لبنان داشته باشم، این بخش از سخن حجت الاسلام سید حسن نصرالله خطاب به سعد حریری، اساساً اشتباه است.
پاییز در لنز سید علی اصغر
طبیعتِ پاییز آذرین روستای دارابکلا
به دیدۀ لنز و جهان بینی
سید علی اصغر شفیعی دارابی
۱۳ آذر ۱۳۹۶
آذر یعنی اَخگر. یعنی آتش. یعنی مظهر نور و گرما
یعنی نُماد شُعله و سوز سرما. و به تسامح و تشبیه دامنه
یعنی روزهای دریافت رنگ ها و رنگینه ها
و نیز کشف راز و رمزینه های حضرت باری تعالی
بر روی زمین زیبای خدا
که خودِ سید علی اصغر در ضمیمۀ ارسال عکس ها
به تلگرام دامنه این تعبیر و توصیف را نگاشت:
سلام. نمایه هایی از فراگرد (محیط) جنگل پیمایی ما
در جنگل داراب کلا_اوسا
ویژه نامۀ آیت الله منتظری
متن نقلی: توضیح دامنه. این متن، گفتوگویی ست میان سازندگان مستند «قائم مقام» با عمادالدین باقی. مستند قائممقام به زندگی فقیه عالیقدر،مرجع تقلید شیعیان جهان مرحوم آیت الله العظمی حسینعلی منتظری می پردازد. تهیهکننده اش مهدی صفارهرندی ست و کارگردانش سیدعلی صدرینیا. عمادالدین باقی -که از نزدیکان و علاقمندان به مرحوم منتظری بوده و هست- نیز در این مستند سخن گفته است. مستندی که می خواست، منحصر به فرد باشد، ولی هنوز کسی نمی تواند مرحوم منتظری را بدرستی بشناساند زیرا درک و بیان واقعیت ها و قضاوت ها در این باره بسیار حُرّیت و انصاف و از همه مهمتر آزاداندیشی و حق گرایی می خواهد. عکسهای منتخب این پست، از دامنه است.
آیات عظام مرحوم منتظری
مرحوم موسوی اردبیلی، شبیری زنجانی
متن روایت عمادالدین باقی: ... یکی از مسائلی که باعث شد آیتالله منتظری به عنوان نفر دوم مطرح شود، این بود که در بین روحانیون انقلابی قبل از انقلاب تنها کسی بود که در سطح عالی حوزه قرار داشت. نکته دیگر اینکه ایشان در محافل حوزوی از لحاظ صداقت و از این نظر که جاهطلب نبود بسیار شناختهشده است. مثلا در خاطرات آقای ابراهیم امینی در صفحه ٨٧ آمده است که وقتی آقای مطهری و آقای منتظری به درس امام میرفتند، بعضی از مخالفین میگفتند شما که خودتان در فقه و اصول از آقای خمینی باسوادترید. چرا به درس ایشان میروید؟ چون آن موقع امام به عنوان استاد اخلاق شناخته میشد و تا قبل از فوت آقای بروجردی هیچکس ایشان را به عنوان استاد فقه نمیشناخت. آقای منتظری دنبال این نبود که برای خودش جایگاهی را تدارک ببیند و نوعا آدمی بود که اگر به این میرسید که کسی افضل است، دنبال او میرفت. اصلا دلیل اینکه ایشان و آقای مطهری به درس امام میرفتند، همین بود. درست است به شاگرد امام معروف شدهاند و خود ایشان هم از خودش به عنوان شاگرد امام یاد میکند، ولی واقعیت این است که ایشان بیشتر شاگرد آیتالله بروجردی بود و با هدف جاانداختن درس امام و تثبیت موقعیت ایشان، اینها پای درس امام رفتند. خود این حرکت در اطرافیان، اثر مثبت داشت.
اندیشه های مصطفی ملکیان
متن نقلی: چرا بسیاری مواقع نمیتوانیم دیگران را دوست داشته باشیم؟ اینکه ما نمیتوانیم آدمها را دوست بداریم به دلیل این است که به «آشکاری حقیقت» قائل هستیم و میگوییم که حقیقت بسیار آشکار است و آن حقیقتِ آشکار هم پیش ماست و هرکس که به این حقیقتِ آشکاری که پیش ماست، معتقد نیست این مقابل حکم عقل است! خب، آدم با افراد دیگر نمیتواند دوستی کند، رابطه داشته باشد؛ اما اگر کسی بگوید آشکارگی حقیقت یک چیز غلطی است و حقیقت آنقدر آشکار نیست و این معنایش این است که هم من در تاریکیها درحال قدمزدن هستم و هم رفیقم که مخالف من است در تاریکی قدم میزند. اینکه مولانا میگوید:
ما که کورانه عصاها میزنیم
لاجرم قندیلها را بشکنیم
(مثنوی معنوی، دفتر دوم)
یعنی، همهی ما داریم قندیل میشکنیم. نگویید که ما قندیل نمیشکنیم و هر قندیلی را که در عالم است، بقیه شکستهاند؛ نه آقا، همهی ما در تاریکی عصا میزنیم.
مصطفی ملکیان
من بارها و بارها گفتهام که علت اینکه عدهای قدرت تحمل و دوستداشتن مردم را ندارند، نه بدان علت است که بدذاتاند؛ بلکه چون یک ایدهی غلطی دارند، آن ایدهی غلط این است که: حق، واضح است و هرکسی را که مخالف با این باشد، نمیتوان دوست داشت. برای همین همیشه طلبکارانه، همیشه از موضع بالا، همیشه با خشونت و همیشه با بگیر و ببند و زدن و بردن، رفتار میکند. ولی اگر گفتند که آقا، عالم تفسیرهای عدیده برمیدارد. عالم همچون نسخهای است که به تعبیر امیرالمؤمنین «حمّال ذووجوه» است، یک تفسیر را ما داریم، یک تفسیر را بوداییها دارند، یک تفسیر را وهابیها دارند، یک تفسیر را سنیها دارند و... اگر چنین گفتید، میتوان با همه یک زندگی با مدارا و با شفقت و با عشق و محبت داشت. باور کنید اگر شما معتقد باشید که حق پیش شماست، نمیتوانید اکثر انسانها را دوست داشته باشید و این توان را از خودتان میگیرید. اما اگر بگویید که همهی ما آدمهایی هستیم که در تاریکی قدم میزنیم، گاهی به حق میرسیم، گاهی به حق نمیرسیم، بعضی جاها درست میرویم و بعضی جاها درست نمیرویم و به کسی تنه میزنیم، آن وقت همه میتوانیم به همدیگر محبت و شفقت داشته باشیم. من واقعاً و جداً اعتقادم بر این است که اکثر خشونتهای موجود به خاطر یک تز غلط است و آن این است که حق، واضحِ واضح است و همانی است که ما داریم، پس هرکسی که با این مخالفت کرد، محارب حکم عقل است و نمیتوان با او آشتی کرد. چون با یک چیز واضح مخالفت میکند. منبع