دامنه‌ی داراب‌کلا

مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
سایت دامنه‌ی داراب‌کلا
قم : ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
مازندران، ساری، میاندورود، روستای داراب‌کلا

پیام های مدیر دامنه
نظر
موضوع
آرشیو
پسندیده تر
نویسنده ی سایت دامنه
۰۴
دی ۱۴۰۴

احمد بابویه -که حاجیِ حج تمتُعی! گردیده است- کنار من است! نه، نه، من کنار حاج احمدم. این جا محل اعزام ما به جبهه است. اسفند ۱۳۶۴ که من از قم رفتم محل، جمعی از رفقا جمبوله‌ای رفتیم جبهه. احمد شهادت‌طلب بود، من بشدت زنده‌طلب! احمد بدنش ترکش و ساچمه پر شد، من ات‌ذره چش‌کنار خراش بر داشت در عملیات فاو. آن سال سرم را نمی‌دانستم که سربند "ما مرد جنگیم" بسته بودند، چون اساسا" دنبال صلح و خاتمه‌ی جنگ بودم! نه ادامه‌ی "جنگ جنگ تا رفع کل فتنه در جهان" اما هی می‌رفتم تا پیروز شویم و خاک و خاشاک بخوریم، اما "خاک میهن" ندهیم، ولی هشت سال به طول کشید. رهبران سیاسی ایران، صدام را حتی بلد نبودند چگونه خام کنند و بر رفتارش ماهرانه مهار زنند. هی اون می گفت، این می‌گفت. آنقدر گفتند و گفتند و گفتند، شد هشت سال. رزمندگان، جبهه می‌رفتند و خون هم می‌دادند، ولی سیاستمداران پشت جبهه صف می‌بستند پست بگیرند و نَم هم پس نمی‌دادند. احمد، شهید نشد با آن‌که شربت شهادت زیاد لیوان به لیوان حتی پارچ به پارچ می‌خورد! احمد معلم شد، من بی‌شغل! احمد رئیس دبستان شد، من رئیس خود خود خودم. احمد اداره آموزش پرورش معاون شد، من همون موندم که بودم و بودم. من و احمد حالا هر دو، مرد "بر جنگیم،" نه جنگ! جنگِ درون ویرانی است و بدبختی و آوارگی و سرانجامش پشت میز طرف‌های درگیری. چه بهتر اول مذاکره کرد و ترک مخاصمه. کشور را بساز، دیگران را مَساب که ممکن است طرفت اسرائیل باشد که قصّاب قسی است در وقت سیاست "بقا"ی خود و دین یهود و ارض موعود! ۳ دی ۱۴۰۴ دامنه. جالبه: تنم اورکت آمریکا است. سرجیب سمت چپ قلبم، خودنویس پارکر انگلستان. و سرم سربند سرخ جنگ‌جنگ! بجنگ بجنگ! ترکیب قشنگی شد. دامنه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۱۴۰۴ ، ۱۸:۳۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۴
دی ۱۴۰۴
نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی. ۳ ، ۱۰ ، ۱۴۰۴ : این‌که نقل مجامع است "دین حقیقی را می‌توان نابود کرد اما دین خرافی هرگز نابودشدنی نیست" به نظر من از آن جا نشئت می‌گیرد که گرایش به خرافات و بُت‌واره‌های نوین و قدیم، آسان‌تر و جذاب‌تر از عقیده‌ی عقلی و ایمان حقیقی و تدیُن راستین است. جامعه‌ای که اسیر دین خرافی شود، رهایی از آثار بد آن سال‌ها زمان می‌برَد و حتی امکان حذف خرافه سخت و نامیسّر می‌شود. نگاه کنیم راحت می‌بینیم ادبیات مذهبی در طول این ۵ دهه تأسیس جمهوری اسلامی، از کجا به کجا فروکش کرده است. روزگاری زنده‌یاد دکتر علی شریعتی مفاهیم مذهبی مرده و پژمرده و موهوم‌شده را تجدید حیات داد، اما چند دهه است بعضاً مداح و منبری و حتی کارگزار کشوری و حکومتی، به خرافه‌گویی روی آوردند. دنبال پیشگو و رمال و شیّادان می‌گردند تا برای بحران در ایران خط و ربط بگیرند. نماینده‌ی قم آقای منّان که پیرو آقاخامنه‌ای و آن دولت ۱۳ است، به جای نقل از آقاخامنه‌ای، حالا سراغ فردی به اسم "آقا صادق" رفته که گفته اسرائیل جنگ دوم با ایران را آغاز می‌کند ولی تا اورشلیم عقب‌نشینی می‌کند! و پرچم توسط جمهوری اسلامی به حضرت مهدی تحویل داده می‌شود و آمریکا هم فرومی‌پاشد به قول زبان محلی ما در داراب‌کلا رِز و رَمون می‌شود. بگذرم. سرگرمی دینی پدید آوردند و دلخوش‌اند پیروپیشه و مثلاً مقلدپرورند. یک دو شعر از مولوی در دفتر سوم مثنوی گویم و خلاص که در تاریکی فیلی دیدند هر کس چیزی گفت: "از نظرگه گفتشان شد مختلف / آن یکی دالش لقب داد این الف / در کف هر کس اگر شمعی بدی / اختلاف از گفتشان بیرون شدی" شمع را در این تعبیر مولوی می‌شود علم و عقل و نور معرفت نامید. که هر سه اگر خوب کار بیفتد در فرد، ضد خرافه کار می‌کند.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۱۴۰۴ ، ۱۷:۵۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۱
دی ۱۴۰۴
نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی. شنبه ۱ ، ۱۰ ، ۱۴۰۴ : رومن گیرشمن در کتابش "ایران؛ از آغاز تا اسلام" برین نظر است تصویر صُفوف طویل خِراج‌گذاران [=مالیات‌دهندگان ممالک به ایران] در پلکان تخت جمشید از یک سو "کوششی بود برای تجسّم قدرت شاه" و از دگرسو برای "نشان‌دادن تنوع مللی که شاهنشاهی هخامنشی را تشکیل می‌دادند". این یعنی از دید او "هنر در خدمت قدرت". هر کس خواست بیشتر بداند به ص ۱۸۹ رجوع کند.
 
علاوه برین، در کتاب "آن حکایت‌ها" (گفت‌وگوی هرموزکی یزدی با احسان نراقی) نیز خوانده بودم که طرحی آمده بود تا "تمام روستائیان ایران اجبارا" یک یونیفرم بپوشند." اما به روایت آقای احسان نراقی فرح دیبا همسر سوم شاه: "به‌شدت با این طرح بی‌اساس مخالفت کرد و عقیده داشت که به هر قیمتی سنت‌های محلی باید حفظ و نگهداری شود." می‌شود به ص ۸۲ کتاب رجوع داشت. در واقع مخالفت فرح با یونیفرم واحد روستائیان، برای آن بود تا شکوه پادشاهی پهلوی را در گستره‌ی وسیع میهنی و تنوع قومیتی نشان دهد و فضای کشور را مثلاً کثرت‌گرایانه جا بزند. همیشه قدرت، میل بر انحصار و عظمت‌گرایی دارد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۱۴۰۴ ، ۱۱:۲۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۳۰
آذر ۱۴۰۴

نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی. یکشنبه ۳۰ ، ۹ ، ۱۴۰۴ : سکانس در تعریف من یعنی بخش‌های جهت‌دار هر چیزی که پیوستگی آن، مخاطب را کُنج کنجکاوی کِشانَد. پس؛ من این متن را سِکانس‌واره می‌نویسم:

 

- سکانس ۱ : دیروز سالروز وفات آقامنتظری بود. یک کتاب ازو را معرفی می‌کنم که چندسال پیش خودم موبه‌مو خواندم و خلاصه‌نویسی کردم. کتاب "از آغاز تا انجام" نام دارد که مناظره‌ی فرضی ناصر و منصور است. ناصر مثلاً دانشجوی الهیات است و منصور فرضا" دانشجوی علوم و انسانی پرسشگر شکّاک. منتظری در عصر "سلطنت" یک شاه! در زمان زندان، آن را شروع کرد نوشت که گم شد. اما در عصر "ولایت"! یک فقیه در دوره‌ی حبس و حصر (با حکم دادگاه ویژه روحانیت!) کتابش را مجدداً بازنویسی کرد و در روستای خاوه‌ قم -کمی این‌سوتر از روستای فردو- که خودتبعیدی را می‌گذراند -و من رفتم آن خانه را هم دیدم و عکس نیز انداختم- کتاب را کامل کرد. یک نقل با برداشت آزاد از ص ۸۶ همین کتاب: از نظر منتظری عمل و ایمان حرکت اختیاری است، نه حرکت جوهری. در واقع منتظری درین مورد نظریه‌ی ملاصدرا را رد کرد که معتقد بود تکامل ناشی از حرکت جوهری یعنی غیراختیاری است. منتظری با این مبانی، به عقل و اختیار در تکامل ("تحصیل ایمان و اعمال صالحه") توجه داد.

 

- سکانس ۲ : آقای شیخ مجتبی لطفی شاگرد آقامنتظری سه سال پیش سخنی از آقای سیدجواد علوی بروجردی نوه‌ی آقابروجردی منتشر کرده بود که عصاره‌ی سخن این روحانی حوزه‌ی قم این است: این‌که مرحوم آقای منتظری گفت «اطلاعات شما روی ساواک را سفید کرده است!» یا به آن آقایانی که متصدی اعدام‌ها بودند گفت: «اسم شما را جزء جنایتکاران تاریخ می‌نویسند!»، این خیلی تند است. ولی ایشان در واقع تفکرش این بود که من مهم نیستم و لذا در روحانیت الان به عنوان یک مَثَل مطرح می‌شود در برابر آنها که می‌گویند: آخوندها فقط برای جیب‌شان کار می‌کنند، برای اسم‌شان و قدرتشان کار می‌کنند. شما در مقابل اینها می‌گوئید: آقای منتظری چه؟ ایشان هم برای جیب و قدرتش کار می‌کرد؟! او که جیبش پر بود و می‌توانست پُرتر هم باشد. او که قدرت داشت و می‌توانست صبر کند، سکوت کند و قدرتش بیشتر هم بشود اما می‌ایستد و روی حرفی که می‌زند و مقاومت می‌کند تا این تفکر زنده بماند. این مهم است. آقای منتظری یک چنین آدمی بود با این شخصیت. آقای منتظری آدمی نبود که کنارش زدند بگوید: من تمام شدم! همان زحمتی که قبلاً برای درس می‌کشید همان کارهای اضافه‌ای که برای نوشتن داشت بعداً هم داشت. به حساب اینکه آقای منتظری این حوادثی که بر او گذشته بود را به عنوان یک تجربه نگاه کرد."

 

- سکانس ۳ : حالا این سکانس هم خواندنی است که آقامنتظری در نقد قدرت نه ترس داشت و نه زبان چرب، شهامت داشت و صداقت محض. اما ببینیم در ۲۹ دی ۱۳۸۸ آقای شیخ محمدتقی مصباح یزدی (یک ماه پس از درگذشت منتظری) چه گفته بود در تقدیس و تعظیم آقاخامنه‌ای. عین جمله که در روزنامه"جوان" متعلق به سپاه در همان تاریخ چاپش کرد: "باید خدا را شکر کنیم، کسی را به ما مرحمت کرده که در طول زندگانی‌اش و در مدت ۳۰ سال حکومت اسلامی، یک‌ذرّه نقطه ضعف نشان نداده است."

 

بگذرم، فقط در پایان یک جمله از آقاصانعی یوسف نقل کنم و بروم. او هفدهم شهریور ۸۸ گفته بود: "در روایت آمده است بوی تعفُن دروغ تا آسمان هفتم بالا می‌رود." خود صانعی جلوِ این سخنش شرح داده است دروغی که با آبرو و حقوق مردم بازی کند منظور است. روح آقامنتظری شاداب شد که هم زندان سلطنت و شکنجه‌ی جسمی آن حکومت را چشید و هم حصر و حبس ولایت و شکنجه‌های بیشمار روحی این حکومت به او چسبید!!!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۱۴۰۴ ، ۱۰:۱۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۹
آذر ۱۴۰۴
نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی ۲۹ ، ۹ ، ۱۴۰۴ : اگر شریعت به ضرب حکومت پیاده شدنی بود در خود قبیله‌ی قریش پیاده می‌شد! تازگی رئیس‌جمهور تاجیکستان -آقای امامعلی رحمان- در سخنرانی عمومی خود گفت: "مسجدسازی دیگر بس است؛ بدون علم و هنر، پیشرفتی در کار نیست. تعداد مساجد ما در آسیای مرکزی خیلی‌زیاد است. مسلمانی ما برای خودمان است و کسی از ما آن را نمی‌خرَد. وقت آن است که با علم و هنر ما تاجیک‌ها پیشرفت کنیم. دولت را علم و هنر پیشرفت می‌دهد، نه خرافات." کاری به حکومت و قدرت او ندارم اما این سخنان آقای امامعلی رحمان یکی از بی‌نظیرترین صحبت معقول معاصر بوده است. کاش ملت ایران چنین دانشی را در افراد حکومت جمهوری اسلامی ایران سراغ داشت. این بافت حکومت اسلامی مدعی اجرای شریعت در ایران هستند؛ اگر شریعت به ضرب حکومت، پیاده‌شدنی بود، در خود قبیله‌ی قریش پیاده می‌شد که هزار تیکه شد و رسول دین اسلام ص حتی آن شهر را ترک گفت و به غار ثور و سپس یثرب پناه جست. شما شریعت را اگر خیلی شیفته‌ی پیاده‌شدنش هستید اول در خود نظام روحانیت! (=پوزش جسمانیت!!!) تست کنید، ببینید شدنی هست و آیا می‌توانید فردی متشرع و بااخلاص بمانید. خود شماها هزار جور هستید با هزارها نقیصه و ناخالصی، آن گاه مردم را به شریعت، فتواها و سفارش‌های بی‌شمار در سخنرانی‌های بی‌شمار فرا می‌خوانید!؟ این حرف نفر اول تاجیکستان واقعاً نیاز امروز و فردا و زبان حال تمام آینده‌ی ایران هم، هست.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۱۴۰۴ ، ۲۱:۰۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۸
آذر ۱۴۰۴
 
نگارش چاپ شب دامنه ابراهیم طالبی دارابی ۲۸ ، ۹ ، ۱۴۰۴ : من بنای بر بررسی افکار آقای شیخ عبدالرحیم سلیمانی اردستانی ندارم اما کمی دستگاه فکری او را می‌گویم. اساساً کسانی که در دانشگاه مفید قم (که بنای بر اراده و ثروت آقای سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی و تدبیر مهندسی میرحسین موسوی پا گرفت) حضور داشته و دارند، معمولاً قدرت به آنان اگر پنجه نیندازد، روی خوش هم نشان نمی‌دهد. حوزه‌ی قم هم پر هستند از عمامه‌به‌سرهای کم‌تحمل و کج‌خُلق که هیچ فکر مخالف و منتقدی را تاب نمی‌آورند و از کوره در می‌روند و به جای نقد نظر، به نفی نفَر و نفی بلَد می‌پردازند. اردستانی هم که "مفید" بود و "ادیان". او از "فرمانروایی مطلق فقه" رویگردان است و به جای آن تز دیگری دارد. مجتهد هم که هست که در حوزه یعنی کسی که از چاه فکر، آزاد است آب تئوری بالا بکشد و و جانش از سوی رقیب‌ها در خطر نیفتد. او به تز الهیات "پانن‌برگ" یعنی «تاریخی‌بودن دین» باور دارد که تز "دفاع از حقیقت تاریخی" نام دارد، اما به قول آقای علیرضا نجفی به «رودلف بولتمان» هم رجوع دارد که فیلسوفی آلمانی است که تزش اسطوره‌زدایی از کتاب‌های مقدس است. اردستانی پیشنهادش این است "لازم نیست دین را دور بیندازید" او بُرسِ دست گرفت تا با «الهیات سیستماتیک» و «نقد تاریخی» گرد و غبار نشسته بر سر و تن دین را پاک کند. او معتقد است دین "با علم و عقل نمی‌جنگد، بلکه به آنها معنا می‌بخشد." به روایتی اردستانی دیدگاه‌اش این است "نسل فردا خریدار تعبُد نیست؛ خریدار معناست. خریدارِ دینی است که وقتی آن را می‌پذیرد، مجبور نباشد عقلش را پشتِ در بگذارد." اردستانی در حال "معماریِ چنین دینی" بوده است. به تعبیر علیرضا نجفی، شیخ اردستانی "دین و مدرنیته را نه به عنوان دو دشمن، بلکه به عنوان دو بال برای پرواز انسان"، در کنار هم می‌بیند. اردستانی گذار از «فقه» به «الهیات سیستماتیک» را دنبال می‌کند که" پیامد‌های آن تا قلب احکام عملی و سبک زندگی دینداران نفوذ می‌کند." بنا بر نقلی "الهیات سیستماتیک در بینش اردستانی "دانشی عقل‌محور، کل‌نگر و معناگرا" است و تیغ تیز نقد او بر پیکره‌ی فقه سنتی -که در طول تاریخ دچار «تورم» شده و با جداشدن از ریشه‌های کلامی و اخلاقی خود، به ماشینی برای تولید فتوا تبدیل گشته است- موجب موجی از کج‌خُلقی متعصّبین شده است. این جمله‌ی جنجالی اوست که خشم در سنت‌گرایان پدید آورد: «در فقه صد‌ها حکم داریم که خلاف عقل و قرآن است». دستگاه فکری اردستانی دستگاه، عقل و عدالت است که فیلتر‌های نهایی نام دارد. مثلاً او می‌پرسد: "چگونه خدایی که انسان را آزاد و مختار آفریده (اصل کلامی) و اصل «لا اکراه فی‌الدین» را در قرآن وضع کرده (اصل وحیانی)، می‌تواند دستور به قتل کسی بدهد که عقیده‌اش تغییر کرده است؟!" روشن سازم من به مناظره‌های اردستانی وارد نمی‌شوم و نیز به حاکمیت ملت قائلم نه هیچ چیزی دیگر که اردستانی آن را الهیات نام نهاد. مردم حاکم بر حاکمان هستند. دموکراسی یعنی حکومت مردم بر مردم، برای مردم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۱۴۰۴ ، ۱۷:۳۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۸
آذر ۱۴۰۴
نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی ۲۸ ، ۹ ، ۱۴۰۴ : دکتر بهشتی سال ۱۳۵۵ درس‌گفتاری داشت که در ص۱۷۸ آن بحث از ولایت مردم یا همان "ولایت اجتماعی" می‌کند. او درین مسئله معتقد بود دایره‌ی نظارت مردم -امر یا نهی- وسعت دارد و موجب برپادارندگی "نظام صحیح" می‌شود. او در ص ۱۶۷ آن، دلیل آورده بود "حکومت بد کم‌کم آدم‌های بافضیلت و خوب را از گردونه خارج می‌سازد." بعد در ص ۱۷۲ از حضرت صادق ع سخنی را نشانی می‌دهد که حکومتی آلوده است که در جامعه‌ی آن "ضعیف نتواند حق خود را از قوی بگیرد." دکتر بهشتی در همان درس‌گفتار -که در ص ۱۸۲ درج شد- این گونه گفت که گرچه "نظام اجتماعی اسلام محیط را برای فضیلت‌ها پاک می‌کند" اما اخطار داد "راه فاسدشدن را به طور صد در صد بر روی فرد نمی‌بندد" این فرمول او نشان می‌دهد مردم باید ناظر کار حکومت و حاکم و شاه و پرزیدنت باشند زیرا حق "ولایت اجتماعی" دارند تا نگذارند راه فساد باز و آسان بماند. کتاب حتی می‌گوید انسانی ارزشمند است که "انسان انتخابگر" باشد که "آوای حق به گوشش برسد". در غیر این صورت او در ص ۱۶۷ کاملاً شفاف حرفش را این گونه زد: "وقتی سرطان فساد در حکومت و پیکر عُمال [=دست‌اندرکاران] و کارکنان افتاد باید منتظر مرگ آن جامعه بود." بنابراین ولایت مردم یا همان به زبان مدرن: "حاکمیت ملت" فوق بر قدرت یا ولایت فرد فقیه است که فقط یک نظریه‌ی مذهبی در بین برخی فقیهان مذهب شیعه است و تا تئوری‌یی رضایت و رأی مردم را پشتوانه نگیرد، هیچ حکومت و مشروعیت سیاسی‌یی منعقد نمی‌شود.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۱۴۰۴ ، ۰۸:۵۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۷
آذر ۱۴۰۴

نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی ۲۷ ، ۹ ، ۱۴۰۴ : ششصد و اندی سال پس از تولد عیسی پسر مریم ع در اثر یک بعثت (=برانگیختگی نبوی) دیگر در خاورمیانه -اما این بار در حجاز- دین جدید از سوی محمد بن عبدالله ص به بشر بشارت شد و به نقل و نص، خاتمیت نبوت، مُهر شد تا عقل، رسالت باطنی خود را در دریافت رسالت ظاهری، با شکوفایی و آزادی ایفا کند. مدتی نگذشت که این دین، به چند مذهب و فِرَق، شعبه خورد به زبان محلی "لاش" گرفت: سُنی، شیعی، علوی، جعفری، زیدی، اسماعیلی، فاطمی، واقفی، مهدوی، شیخی، بابی، و حتی فرقه‌ی "بهائی" که جزوِ صدر فهرست این شعبه‌ها هستند. متفرعات مذهب اگر شمارش شود حد حجم کتاب مثنوی مولوی می‌شود. دین اسلام که ندا آمد تُفلحوا و فلاحت، نوید بامدادی دگر بود، عین دست‌انبو جالیزی در دست حکومت‌ها و حاکم‌ها افتاد. و فتح و جهان‌گشایی‌ها، کُشت و کُشتارها، قتل و حبس‌ها و حتی تکفیر و تفسیق‌ها، ورق‌های آن را آلود؛ مصیبت‌بارترین آن، آن بود که به اسم خلافت و دین، مردی دوراندیش، خیرخواه، صلح‌طلب، عاشق اخلاق و آزادگی و آموزگار انسانیت و شرافت یعنی حسین بن علی ع را "قُربةً الی‌الله"! سر بریدند و در حقیقت، دین را پای قدرت حاکم ذبح کردند و "خولی‌"های خالی از اخلاق، اختیاردار دین شدند و برای جایزه‌ی سکه نزد والی، غُرّش و نعره کشیدند که آری اسلام را در خمیازه! فرو بردند. اسلام اَموی‌شده، رفت دست عباسی‌های عیّاش که عیشی جز قدرت مطلقه سیراب‌شان نمی‌ساخت و سرانجام این اسلام در چنگال حاکمان چرخید چرخید و به دست عثمانیان ترکیه افتاد و آنقدر دین را غلتاندند و مردم ستمکش را قتلاندند، تا آمد آمد آمد، رسید دست سفّاک‌های صفویه که شیعه را از سیرت به صورت بند کردند و همدست با برخی از فقهای ظاهرگرا، به اسم مذهب کارگاه خرافه تولید کردند و آنقدر دین را دنیایی نموده و خود را دنبال دنیا قرار دادند، از هوَس قدرت، هوش عقل و حس علم را خموش ساختند و از مذهب قشر آن را کش دادند و مغز آن را پوکاندند و سرانجام به یک محمود افغان مهاجم، همه‌چیز را باختند. البته بودند در طول این ۱۴۰۰ و اندی سال، مانند چهره‌های ممدوح و منوّر مولوی، بوعلی، سعدی، فردوسی، سهروردی، جامی، نظامی گنجوی، سنایی و... که سه لایه‌ی عقلی و عشقی و عرفانی انسان را آکنده از جرعه‌های ناب کردند و نگذاشتند اسلام دستِ حاکمان، یکسره چونان جغدها و جول‌ها دل و مغز بشر را در تسخیر خود برَند. حاکمان، دین را در تیول قدرت سیری‌ناپذیر، از جذبه انداختند ولی این دانشمندان پارسا و فروتن بودند که نگذاشتند انسان از عقل و علم بیرون بیفتد. اینک جمهوری اسلامی ایران که با محوریت روحانیت و فرد فقیه -که مقلدان، او را "ولی" یعنی سرپرستار ملت معرفی می‌کنند- با عمل و نظر خود، دین را به وجهی رسانیده است که شهروند میهن غرق عجب شده است که این چه تفسیری از شریعت و مذهب است که برونداد آن ثروتمندترشدن حکومتگران شد و از دست‌دادنِ دارایی و رأی نافذ و مؤثر و معیشت مردم ایران. حکومتی که مردم را در تنگنا و گرانی‌ها گذارَد و خودشان را در گشایش‌ها، فسادها، امتیازها، زدوبندها، بگیروببندها، ویلانشینی‌ها، تبعیض‌ها، سهامداری‌ها و هلدینگ‌ها، آن حکومت، فقط اسم "مذهب" را روی خود گذاشته است. دین در جوهر خود اخلاقیات باید حمل کند، نه مانند خُلفا و حُکّام، اجبار و اکراه و افساد. به قول آن "قائم‌مقام" که با صداقت و شهامت اخطار داد نکّشید و شب کنار زده شد: این نظام "نه جمهوری است" و "نه اسلامی". اینان به قول شیخ سعدی در "بوستان باب اول در عدل و تدبیر" سرِ شاخ ایستاده و بُن بریدند: "یکی بر سر شاخ، بن می‌بُرید / خداوند بُستان نگه کرد و دید / بگفتا گر این مرد بد می‌کند / نه با من که با نفْس خود می‌کند / نصیحت بجای است اگر بشنوی / ضعیفان میفکَن به کِتف قوی / که فردا به داور برد خسروی / گدایی که پیشت نیرزد جُوی / چو خواهی که فردا به وی مهتری / مکن دشمن خویشتن، کهتری / که چون بگذرد بر تو این سلطنت / بگیرد به قهر آن گدا دامنَت / مکن، پنجه از ناتوانان بدار / که گر بفکنندت شوی شرمسار". آری، به گفته‌ی سعدی روزی دامن سلطنت و ولایت و هر جور حکومت جَور را مردم ستمدیده می‌گیرند و به زیر می‌افکنند. خداوندهای بُستان (=یعنی باغبانان باغ) روزی گریبان بُن‌بُران را می‌گیرند که سرِ شاخه‌ها بزم و بذل و حراج راه انداختند. اگر گندم دین را در آسیاب قدرت آرد و آلوده نمی‌کردند، روزگار کشورهای مسلمان این نبود. حتی یک کشور نمونه و الگو در انسانیت و پیشرفت، وجود ندارد که ندارد. اگر می‌بینیم مالزی و اندونزی آرام‌اند، کمی پیشرفته و مورد تحسین همه، چون‌که ایمان آنان محصول شمشیر، نبرد و نیزه نبود، بلکه داد و ستد، رابطه و مرابطه، عقل و علم، معیشت، مدارا و مروّت بوده است. به نظرم نیاز مُبرم میهن ایران، عقلانیت و معنویت و معیشت مسالمت‌آمیز است و نیک‌شدن در سه ساحت انسانی: گفتار، کردار، پندار.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۱۴۰۴ ، ۱۱:۴۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۶
آذر ۱۴۰۴

 

نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی ۲۶ ، ۹ ، ۱۴۰۴ : مجله‌ی تجارت شماره‌ی ۶۱۸ چاپ ۲۲ ، ۹ ، ۱۴۰۴ بحث "انگل‌های بودجه" را گشود که منظورش این است خون بودجه‌ی ملت را عده‌ای از نهادها، ساختارها، سازمان‌ها، مؤسسه‌ها، ستادها، بینادها، جاهای خاص و... عین "کنِه" می‌مکند که نه بازدهی و سودی به حال میهن و ملت دارند و نه رشد و توسعه را قبول دارند. حتی پاسخگوی پولی که گرفتند و خرج کرده‌اند، نیستند. این بیماری -که منجر به فساد و دُمل چرکین و معضل پایدار نظام شده است- از دیرباز پدیدار شده است و تا کنون هیچ دولتی قادر نبود این بودجه‌های جاهای مفت‌خور را قطع کند. فساد از پول سرچشمه می‌گیرد و پول از طریق زور و دستور بالاسری‌ها به بدنه‌ی ساختار پاشیده می‌شود و هیچ کس درین مملکت حرفش خریدار ندارد که بتواند مانع این پولخواری شود. اوضاع هرگز بهبود نمی‌یابد مگر این‌که این میهن به حاکمیت ملت، حکومت دموکراتیک نظارت‌پذیر، مدیریت علمی شایستگان و قانون مدون و مدرن و عُرف برسد و از ریاکاران مذهبی که فقط ظاهر دین را بزک‌کرده می‌خواهند، رهایی یابد. طرح عکس گرچه از صنعت ادبی تشبیه زبان پارسی، بهره گرفت، اما واقعاً واقعیت دارد که ارگان‌ها، نهادها، مؤسسه‌های مخصوص قدرت یا دولت یا اشخاص و حوزه‌ی روحانیت، شبیه "کنه‌"ها به جان بودجه افتادند و هر سال آن را می‌خورند، به جیب این و آن، یا هدرداد می‌دهند. من یاد زنده‌یاد استاد محمدرضا حکیمی می‌افتم که کتاب "منهای فقر" را با چه ولعی نوشت ولی به نقد ج.ا ایران رسید، سرانجام از آن قطع امید کرد، بُرید و دردبار به دیار خاک شتافت در کنار باغ رضوان حرم مشهد آرام گرفت.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۱۴۰۴ ، ۰۹:۵۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۵
آذر ۱۴۰۴

...

 

یک خاطره در ۱۵ سال پیش با هیئت بالامله‌ی داراب‌کلا در شهر قم. منبع عکس: کامپیوتر آقای سید جعفر حاتمی. عکس سه تایی: از چپ: من، وحید پسر اِسّامجید، حسینعلی عکس چند تایی: از چپ: من، وحید، حسینعلی، صادق پسر حاجی عباسعلی قلیزاده، حمیدرضا شهابی بالامله.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۱۴۰۴ ، ۲۱:۲۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۵
آذر ۱۴۰۴

نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی ۲۵ ، ۹ ، ۱۴۰۴ : یکی از کتاب‌های قطور و قوی دهه‌ی شصت در ایران، کتاب "جامعه‌ی باز و دشمنان آن" بود که "کارل ریموند پوپر" فیلسوف شهیر انگلستان آن را نگاشت و دکتر عزت‌الله فولادوند آن را به پارسی شیرین برگرداند. آقای "مهدی بازرگان" اندیشمند توانمند و سیاستمدار متفکری بود که در برابر سلطنت شاه، نهضت آزادی را راه انداخت، نهضتی که برای آزادی، برای حکومت دموکراتیک، برای مدیریت علمی کشور، برای ساختن ایران بر پایه‌ی رابطه با جهان، برای پرهیز از ستیزه و جنگ، برای مخالفت با صدور انقلاب و در یک کلمه برای قدرت بر پایه‌ی حاکمیت ملت شکل گرفته بود و هر گونه "ولایت" از سوی هر شخص را تزی نادرست و سلطه بر مردم و نوعی عوام‌پنداشتن سایران معرفی می‌نمود. در واقع بازرگان مدافع و پایه‌گذار فکری "جامعه‌ی باز" در ایران بود که توسط حاکمیت کنار گذاشته شد زیرا تفکرات وی را تاب نیاوُرد و او را با انگ غرب‌گرا و لیبرال از قدرت حذف کرد. چراکه جمهوری اسلامی دنبال "جامعه‌ی باز" نبود که پوپر آن را تبیین کرده بود. جامعه‌ی بسته نوعی از حکومتداری است که یا یک فرد مانند یک محمدعلی‌شاه در تز فرّه ایزدی، یا یک فیلسوف‌شاه در تئوری افلاطون، یا یک ولی‌فقیه در نظریه‌ی آقاخمینی، یا یک صدر هیأت‌رئیسه در اتحاد جماهیر شوروی و یا یک سلطان در عمان و اردن ‌و عربستان، تا عمر در تن دارند، بر سر حکومت می‌مانند و فرمان می‌رانند. بنابرین؛ نهضتی که آقاخمینی آن را رهبری می‌کرد از پیش مشخص کرده بود که منجر به ولایت یک فرد فقیه بر ملت می‌شود و اما نهضتی که آقای بازرگان آن را تأسیس و مدیریت می‌کرد، حزبی بود در کنار سایر احزاب که با انتخابات مردم و رقابت آزاد و دموکرات، حکومت و قدرت گردش می‌کرد و هیچ کس حق برتر و امتیاز پیشینی یا مذهبی صنفی نداشت. نتیجه‌این‌که، نهضت آزادی بازرگان مساوی می‌شد با حاکمیت مشروطه‌ی مردم بر مردم ایران، و اما نهضت آقاخمینی مساوی می‌شد با حاکمیت بلامنازغ و مطلقه‌ی یک فرد فقیه بر مردم ایران و حتی به نظر برخی‌ها می‌شد: "ولی امر مسلمین جهان" و سرپرست اسلام و پدر مسلمانان! آری؛ به دنبال روانشاد بازرگان، دو شخص ذی‌نفوذ در ایران -با قدرت کاریزماتیکی فوق‌العاده رَشک‌برانگیز خود-  بنیاد تفکر "جامعه‌ی بسته" در جمهوری "اسلامی-مصباحی" را بشدت لرزان و لغزان کردند و همچنان مبغوض قدرت مانده‌اند که این دو فرد ازقضا بیشترین دغدغه‌ی‌شان "آزادی" و "دموکراسی" بود. کیا بودند این دو تن؟! اینان دو اندیشمند متنفذ و منتقد در فضای ایران: یکی آقای "دکتر عبدالکریم سروش" که امروز ۲۵ آذر ۱۴۰۴ هشتادساله شد و چندشب پیش گفت: "همیشه از زور بدم می‌آمد. چه در خانواده کسی به من زور بگوید، چه زور معرفتی و چه زور سیاسی. زورناپذیری در عرصه‌ی سیاست مرا به سوی آزادی برد." و یکی هم آقای "سیدمحمد خاتمی" که او هم اخیراً هشتاد ساله شد و در همین سالگرد دوم خرداد امسال گفت: "اگر دین هم در مقابل آزادی قرار بگیرد، شکست می‌خورَد." آری؛ هیچ چیزی نمی‌تواند بر آزادی، ظفر یابد حتی اگر ۷۰ سال به روش خونین و خودکامگی استالین در شوروی حکومت کرد. اینک کسانی که سیاستمداران حکومت را با عنوان‌های ولی، امام، زعیم، ولی امر، نائب‌الامام، متولی، سرپرست، قیم، پدر، حاکم دینی و الفاظ عاطفی یا مذهبی دیگر می‌خوانند، محل چالش و رد و نقد است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۱۴۰۴ ، ۱۰:۳۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۴
آذر ۱۴۰۴

نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی ۲۴ ، ۹ ، ۱۴۰۴ : کتاب "اندرز به فقیه" اثر تازه‌ی آقای سیدمصطفی محقق‌داماد است. این روحانی به حکومت جمهوری اسلامی ایران چنین توصیه‌ای کرده است:

 

- "من نظرم این است که اگر حاکمیت به اشتباهات خودش اعتراف کند و اشتباهات گذشته‌اش را قبول کند و از این اشتباهات اول در درگاه خدا و سپس در پیشگاه مردم رسماً استغفار کند و طلب مغفرت کند، به نظر من در این شرایط عصبانیت مردم فروکش می‌کند، رضایت خاطر مردم حاصل می‌شود. این است که یکی از سنت‌های ما... "

 

محقق‌داماد معتقد است هیچ ضرورتی ندارد برای تحقق مواردی همچون عدالت و انصاف و ...، "حکومت اسلامی شکل بگیرد؛ او "صرفاً حکومت انسان‌های خیرخواه و خوب" را برای تحقق عدالت و انصاف کافی می‌داند. عین عبارتش: "دقیقاً این نظر من است و برای اجرای عدالت ضرورتی ندارد که حکومت اسلامی شکل گیرد." البته روشن سازم حکومت به قول آقای محقق‌داماد "توبه" هم بکند، ملت اما طالب "حاکمیت ملت" و "دموکراسی" و آزادی و آشتی با جهان و کشورداری عقلانی است که وقتی هر چهارسال چهارسال رأی داد، نفوذ رأی اکثریت و آثار انتخابات و تغییرات را واقعاً حس کند و ببیند کشور وارد روند رشد و توسعه شده است، نه عقب‌ماندگی و میلیاردساعت سخنرانی و روایت‌خوانی و روضه‌خوانی و رجزخوانی توخالی با قدرت‌ها و ارتش‌های مجهز جهانی. کشور، مدیریت علمی می‌خواهد و توان پول ملی، نه هر هفته هزاران سخنرانی فاقد پشتوانه‌ی علمی و تجربی و متشتبث به ریاکاری مذهبی.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۱۴۰۴ ، ۱۱:۱۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی