qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

۱۳۵ مطلب با موضوع «سیاست» ثبت شده است

سیاستجهان، جامعه

آدم کجا بودی؟!

چهارشنبه اسفند ۱۴۰۰

«آدم کجا بودی؟» اثر هاینریش بُل

متن نقلی: هاینریش بُل نویسنده شهیر آلمانی در کتاب «آدم کجا بودی؟» می‌نویسد: «بعد از هیتلر همه‌ی آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است. اما یک چیز نابودشده هم بود که فقط ما روشنفکران آن را می‌فهمیدیم و آن خیانت هیتلر به "کلمات" بود. خیلی از کلمات شریف دیگر معانی خودشان را از دست داده بودند، پوچ شده بودند، مسخره شده بودند، عوض شده بودند، اشغال شده بودند. کلماتی مانند آزادی، آگاهی، پیشرفت، عدالت!» منبع

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
سیاستنویسندگانجهان، جامعهانقلاب

همچنان رئالیسم...

شنبه اسفند ۱۴۰۰

 

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی

 
۱‌. فوکویاما که نظریه پایان تاریخ(پیروزی و تسلط کامل لیبرالیسم آمریکایی) را در پایان قرن بیستم مطرح کرده بود، با سپری شدن قرن بیستم و عدم وقوع اتفاقی خاص، در تحلیلی گفته بود که توزیع قدرت جهانی به سمت شرق چرخش خواهد کرد...
 
 
۲. هر چه بگوییم و بنویسیم که دنیای جدید دنیای دیگری شده، دهکده کوچکی شده، ارتباطات سهل و ثانیه‌ای شده، ملت‌ها در هم تنیده شدند، فرهنگ‌ها در حال انحلال و ادغام در یکدیگر هستند و ... اما همچنان قدرت اسلحه حرف اول را می‌زند. همچنان روسیه و آمریکا در دو سوی ماجرا قرار دارند و جدی ترین رقیب هم هستند. امور مربوط به آزادی، دموکراسی، رفاه و... زیر سایه سلاح تعریف می‌شوند. چرا بعد گذشت این همه سال و انعقاد قراردادهای مختلف خلع سلاح هسته ای، سلاح هسته ای نه تنها منهدم نشد، بلکه پیشرفته تر هم شد؟؟؟ درآمد اول بسیاری از کشورها، فروش سلاح هست، هنوز باید سلاح داشت تا برگ برنده در دست داشته باشد.
 
۳. هنگام مذاکرات هسته‌ای در دوران آقایان ظریف و روحانی، ایران موشک جدید آزمایش می‌کند تا قدرت نظامی خود را به عنوان پشتوانه مذاکرات به رخ بکشد.  در همان زمان مذاکرات، به گفته خانم وندی شرمن در کتاب بدون هراس، ص ۲۱۰، آمریکا بمب جدیدی را که ساخته بود در خلیج فارس به خدمت گرفت تا پشتوانه تلاش دیپلماتیک شان باشد.
 
۴. اکنون در سال ۲۰۲۲، نظام سیاسی حاکم بر جهان، همان نظام سلطه است. شما چه تفاوتی بین دهه شصت و هفتاد قرن بیستم میلادی با دهه اول و دوم قرن حاضر می‌بینید؟ اگر فرهنگ گسترده‌تر شده، سلاح باید ضعیف‌تر و کم اهمیت‌تر شود، اما چرا نشد؟ کشورها، همانند گذشته، یا باید تحت سلطه اقتصادی آنان باشند یا تحت سلطه سیاسی، که البته دومی را فکر کنم بهتر می‌پسندند...
 
۵. سالهای سال هست که می شنویم دنیا پیشرفت کرده تکنولوژی عجیب و غریب شده و فاصله ملتها کم شده، ساختار فرهنگی درهم شکسته و مرزها از بین رفته و ... اما اگر یک توجه کوچک بکنیم می بینیم در ساختار سیاسی جهان هیچ تغییری اتفاق نیافتاد، همچنان نظم سیاسی حاکم که همان "سلطه" باشد ادامه دارد. اگر ملتها و فرهنگها این همه تغییر کردند، پس چه نیازی به این سلطه سیاسی هست؟ چرا ساختار سیاسی سازمان ملل همچنان بر پاشنه ۷۰ - ۸۰ سال پیش می چرخد.
 
۶. آنچه که در دوران معاصر می‌بینیم و در کشورهای مختلف، بخصوص در جریان حمله روسیه به اوکراین هم تجربه شده است، نشان دهنده آن است که دنیا به نام لیبرالیسم، اما به کام رئالیسم است. زمانی شوروی سابق خواست در کوبا موشکهای پیشرفته مستقر کند، اما با مخالف جدی آمریکا مواجه شد و کار را تا مرز جنگ اتمی پیش برد، امروز هم آمریکا می‌خواهد در مرز روسیه سلاح های پیشرفته مستقر کند، اما روسیه در اقدامی پیشدستانه، جلوی این کار را گرفت. اینها اگر پیروزی رئالیسم نیست، پس چیست و فرهنگ و دموکراسی و ... در کجای این جریان قرار دارد؟
 
پاسخ دامنه: نظری برین نوشته‌ی مهم جناب استاد احمدی: سلام استاد. برای چنین‌روزهایی، چنین نگاهی به مفهوم رئالیسم ارزش خواندن داشت. متشکرم. روزی در سال ۱۳۷۲ درس دکتر بهزاد شاهنده که با وی درس «سیاست و حکومت در چین» را می‌گذراندم -و ازقضا نمره‌ی ۲۰ هم گرفتم- پرسیدم چین با چه رقم رشدی، سر، راست می‌کند؟ چون ایشان معتقد بود چین اژدهای خفته است که به‌زودی بلند می‌شود و مابقی ماجرا. چین حتی در مقطعی مجبور بود رشد ۱۰٪ را تحمل کند تا به دیگران برسد، چون رشد طبیعی که فشار به کشور نمی‌آید به گمانم مابین ۳ تا ۴ درصد است. (آقای قربانی درین‌باره اگر نادرست رقم دادم، اصلاح بفرمایند) اینک چین خفته، از آنان جلو زد. جهان در آینده توسط چین و روسیه رقم خواهد خورد. تردیدی درین نیست. آن‌گاه شهروندانی از ایران روابط با این دو را تقبیح می‌کنند. روابط به معنای جدی‌گرفتن رئالیسم (واقع‌گرایی) است نه ایدئالیسم (خیال‌بافی و آرمان‌بافی). هنوز نمی‌دانند اژدهایی چون چین و غولی چون روسیه در یک چیز استراتژیک با ایرانِ ضد امپریالیست مشترک‌اند: مقابله با هرگونه نفوذ سازمان تروریستی ارتش سرکوبگر ناتو. سرباز قهرمان ایران و جهان اسلام شهید قاسم سلیمانی پَر‌وبالِ خاورمیانه‌ای ناتو را زد و از همان‌جا هیمنه‌ی این سازمان ترور شکست و پوشالی‌بودن آن از پرده برافتاد. مکتب قاسم سلیمانی در بعد دفاع، رئالیست‌ترین مکتب سیاسی است و ژنرال‌های برجسته‌ی جهان ازو درس گرفتند. زمانی او را زدند، سکوت و حتی شادمانی، عده‌ای را فراگرفته بود. اما اینک جهان دریافت قاسم سلیمانی درست در برابر ناتو قد علَم کرد. بگذرم، از سه بند انگشت که هیچ، از کفِ دست هم جوابم گذشت.
 
جواب جناب آقای جلیل قربانی: سلام آقای طالبی؛ معمولاً گفته می‌شود برای این که کشور به معنای واقعی رشد کند، یعنی هر سال در جایگاه بالاتر از سال قبل قرار گیرد، لازم است که نرخ رشد اقتصادی ۳ تا ۴ برابر نرخ رشد جمعیت باشد. رشد اقتصادی دو رقمی (بیش از ۹ درصد)، نرخ رشد دست‌نیافتنی و رویایی و دوام آن کار دشواری است.. چین توانست در یک دوره بلندمدت بیش از ۱۰ سال، نرخ رشد اقتصادی دو رقمی خود را حفظ کند.
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
تئوری‌های انقلاب و چرایی انقلاب اسلامی
سیاستنویسندگانانقلاب

تئوری‌های انقلاب و چرایی انقلاب اسلامی

شنبه بهمن ۱۴۰۰
به قلم علی قلی‌تبار: بسم الله الرحمن الرحیم "بررسی دلایل و ضرورت های انقلاب، دستاوردهای انقلاب را در مقایسه با شاخص های پیش از انقلاب و در قیاس با سایر کشورهای همطراز در گذشته و حال" بخش دوم. «اشتیاق انقلابی، تنها یک نتیجۀ ممکن دارد "ختم‌شدن به گفتمان ارباب". این موضوع را تجربه ثابت کرده است. آن‌چه شما به‌عنوان انقلابیون تمنایش را دارید، یک ارباب است. یکی هم به‌دست خواهید آورد.» (ژاک لکان)
 
 
در بخش نخست، به بنیان های اساسی سقوط و سرنگونی حاکمان و حکومت ها بدون تحلیل و بسط گزاره ها پرداختم. بدوا گمان می کردم قادرم در دو بخش به تبیین موضوع پیشنهادی بپردازم اما با همۀ تلاشم دریافتم که نباید از کنار این بحث با این اهمیت، به این سادگی گذشت. تجربه و دانش بشری در طول حکومت ها نشان می دهد که هر حاکمی و حکومتی در استمرار بقا و تثبیت خود همواره چنین بود: استبداد رای، فزون طلبی، انحصارطلبی، مطلق گرائی، تنگ تر کردن حلقۀ خواص و حذف رقیب ولو از نزدیک ترین اقارب و تشدید خشونت و هدم نمادها و نهادهای ارزشی و اخلاقی و هنجای مقبول و موجه زیرا بر بال نظریۀ ماکیاوللی، بقا را بعنوان اصل اول، اریکۀ قدرت می داند. بیشتر بخوانید ↓
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
سیاستروحانیتانقلاب

رطوبتی از اسلام باقی ماند!

سه شنبه آبان ۱۴۰۰

به قلم دامنه : به نام خدا. سلام. دیشب فکر کردم ۲۴ آبان‌ماه که آمد چه بخوانم و چه بنویسم؟ چون زمان سالگرد رحلت علامه طباطبایی است. پس سری به یکی از دفترهای یادداشتم زدم تا بهره‌ای نوش کنم. از قضا چشمم به نکاتی افتاد که از جلد چهارم المیزان بخش‌هایی را خلاصه‌نویسی آزاد کرده بودم، آن‌هم حدود ۱۵ سال پیش. چند جمله‌ای از آن را با شیوه‌ای آزاد تایپ می‌کنم و می‌گذرم:

 

از نظر علامه طباطبایی امر حکومت اسلامی بعد از رسول خدا ص و بعد از غیبت، «بدون هیچ اختلافی به دست مسلمین» است، اما با در نظر گرفتن معیارهایی که قرآن کریم بیان نموده. و آن این است:

 

اولاً مسلمین باید حاکمی برای خود تعیین کنند. ثانیاً آن حاکم باید کسی باشد که بتواند طبق سیره‌ی رسول الله ص عمل نماید و سیره‌ی آن جناب، سیره‌ی رهبری و امامت بود، نه سیره‌ی سلطنت و امپراطوری. ثالثاً باید احکام الهی را بدون هیچ کم و زیاد حفظ نماید. رابعاً در مواردی که حکمی از احکام الهی نیست -از قبیل حوادث و ...- با مشورت عقلای قوم، تصمیم بگیرد. ر.ک: المیزان، جلد ۴، ص ۱۹۶ .

 

علامه در ص ۱۶۲ همین جلد می‌فرماید: «اساس نظام دین اسلام پیروی از حق است، نه موافقت طبع» و در ص ۲۸۲ جلد یکم نکاتی گفتند که بسیار دردناک است زیرا مشخص می‌سازد که چه بر سر اسلام آوردند. از نظر ایشان زمامداران بنی‌امیه این مسائل اساسی اسلام را که خاتم پیامبران ص آن را تجربه کردند، بازیچه‌ی دست خود ساختند به‌طوریکه «دین مبین اسلام را از رونق انداختند» و لذا «تمام آزادی‌ها که اسلام آورده بود از بین رفت» و «از دین اسلام در بین مسلمانان چیزی باقی نماند، مگر رطوبتی که پس از خالی‌کردن کاسه‌ی آب در آن می‌مانَد.» و «گناهانی در بین‌شان پدید آمد که حتی بی‌دینان از آن شرم دارند.»

 

نکته: خواستم بگویم اینک که بیش از ۴۰ سال است به پای این انقلاب بابرکت و اسلام باعزت، خون شهید داده شده و همچنان داده می‌شود، تا نظام مبتنی بر آموزه‌ی دین و متکی بر آرای این مردم، همواره پابرجا، چابک، خادم و خالص باقی بمانَد، کاری نکنند که بازهم کارها آن‌طور خراب شود، و رفتارها آن‌گونه‌ای گردد که از دین مبین، فقط رطوبت و نَم! باقی بماند. می‌بایست با جان و دل به این انقلاب باشکوه -که عظمت و مجد و اثرات اسلام را نمایان کرده- خدمت بی‌منت نمود و دل مردم فداکار و «صبّار» این سرزمین را به دست آورد و نگذاشت دشمن و کینه‌توزان و عُقده‌گشایان، با نقب‌زدن در مسیر آفت‌ها و آسیب‌ها و صدها کارهای نابخردانه، بر سر راه این انقلاب پرمایه، سد و تردید و نیرنگ و خدنگ بیافرینند. نمی‌گویم مدینه‌ی فاضله و آرمان‌شهر (=یوتوپیا) بسازند، نه، دست‌کم کاری نکنند که مردم با هم دردمندانه و با حسرت و حیرت پچ‌پچ کنند و بگویند دیدید! دیدید! دارند برای خود جیب می‌دوزند و به باند خود میدان می‌دهند و دائم به موجودی حساب‌ها و میزان دارای‌های خود و هزارفامیلان می‌ریزند؟ آیا گناه نیست این انقلاب با این‌همه حسنات و خدمات و ایجاد آن‌همه شکوه و عزت، آسان به دست میراث‌خوارانی بدتر از حرامخواران صدمه ببیند و از چشم و دل نسل آینده بیفتد؟ شرم باید کرد از شهیدان و در رأس آن در پیشگاه امام امت و صیاد و حاج قاسم که با ضمیری پاک و توشه‌ای پربار به ملکوت پرکشیدند. والسلام.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
سیاستگوناگونانقلاب

دیدگاه احسان شریعتی در مورد ایران

شنبه آبان ۱۴۰۰
متن نقلی با تنظیم و ویرایش دامنه: «امکان دارد این مطلب مطرح شود که ما نظامی دینی هستیم، بنابراین نمی‌توانیم به عقاید غیردینی اجازه‌ی فعالیت دهیم. این منطق معیوب و استدلال اشتباهی است. برای این‌که نظام دینی ما که از نظام پیامبر اکرم(ص) مؤمن‌تر نیست. ایشان نظامی شورایی برقرار ساختند و وقتی در اقلیت قرار می‌گرفتند و مخالفین (و «منافقین») با تصمیماتشان مخالفت می‌ورزیدند و همچنین کسانی که دین دیگری داشتند مانند یهودیان و ..، همه آزاد و شهروند بودند و البته همه وظیفه هم داشتند که از امنیت شهر محافظت کنند. یعنی همه‌ی شهروندان می‌توانستند به شرط حفظ امنیت و آزادی شهر، عقیده و دین خود را داشته باشند. بنابراین در طول تاریخ اسلام وجود داشتند کسانی که علیه‌ی نبوت صحبت کرده‌اند، برای نمونه زکریای رازی. و یا علیه‌ی دین و دینداران می‌سروده‌اند مانند ابوالعلاء معری، و آزاد بوده‌اند! تنوع فکری و فرهنگی همواره وجود داشته است. افرادی با ادیان دیگر در خلافت‌های اسلامی نه تنها وجود و حضور فعالیت داشته‌اند که وزیر و وکیل می‌شده‌اند و... . هرچند که البته در دوره‌هایی هم مانند دوره‌ی «محنه»(شکنجه و اختناق)، عدم تساهل و تعصب‌ها و تحجرها و تعصیب و سرکوب عقیدتی نیز بوده است. بنابراین هیچ توجیهی ندارد که یک عده بگویند حال که اسم نظام دینی است، مثلاً ما نباید احزاب چپ و آزادیخواه و ملی غیرمذهبی داشته باشیم! بنیانگذار نظام، در پاریس اعلام کردند که حتی احزاب مارکسیستی آزادند و... مرحوم آقای مطهری نیز چنین اعتقادی داشته‌اند؛ و چطور یک استاد دانشگاه مارکسیست مانند زنده‌یاد آریان‌پور که در زمان شاه در دانشگاه الهیات تدریس داشت، دیگر نتواند آزادانه در دانشگاه‌های ما تدریس کند؟!
 
 
چرا به اینجا رسیده‌ایم؟ این مساله دو علت بیرونی و درونی داشت. دلیل درونی‌اش به خاطر همان سنت دیرین استبدادی ۲۵۰۰ ساله‌ی کشور ماست که عرض شد. ما ۲۵۰۰ سال در نظام‌های شاهنشاهی و خلافت‌ها و سلطنت‌های مطلقه بسر برده‌ایم که درست است با فرازوفرودهایی از درجه‌ی آزادی عقیدتی و سیاسی مواجه بوده (مثلاً تفاوت هخامنشیان و ساسانیان در امر دینی)، اما شرایط به‌گونه‌ای بوده که مستشرقین آن‌را «استبداد شرقی» و شیوه‌ی تولید آسیایی و..، خوانده‌اند که تحلیلی ذات‌انگارانه و در بررسی پاره‌ای از این پدیده بی‌پایه است، اما به هر حال، هم در زمینه‌ی دینی تعصب و تحجر و خرافه را مخلوط کرده‌ایم و هم در زمینه‌ی سیاسی که سیاست «شلاق خلاق» و دار و درفش استبداد و آداب جباریت و..، به‌شکل نهادینه و سنتی و حتی ساختاری و ناخودآگاه وجود داشته است. و متاسفانه وقتی که جامعه به بحران و تنش کشیده می‌شود، این مسائل بروز بیشتر پیدا می‌کند و تکرار می‌شود. برای نمونه، پس از مشروطه، با این‌که این انقلاب می‌خواست دست به اصلاحات اساسی بزند اما به علت همین ضعف‌های ساختاری و عادت‌شده شکست خورد و سرانجام رضاخانی برخاست...، دوباره سنت سلطنت بازمی‌گردد و به دیکتاتوری ۲۰ ساله می‌انجامد.
 
دوره‌ای که [اکنون] در درون آن قرار گرفته‌ایم، بسیار تعیین‌کننده است. به‌نظرم وارد فاز سرنوشت‌ساز نهایی برای کشور شده‌ایم. به‌گونه‌ای که یا وارد یک راه‌حل اصلاح‌گرایانه‌ی ساختاری برای برون‌رفت از وضع فعلی می‌شویم یا همه چیز به‌معنای بدِ کلمه از هم می‌پاشد و احتمال آن‌که سرنوشتی ناگوار نظیر آنچه در برخی کشورهای همسایه مانند عراق، افغانستان، سوریه، یمن و..،  پیش آید وجود دارد. بنابراین در اینجا روشنفکران و جامعه‌ی مدنی باید به خط مشی‌ای مسئولانه عمل کنند و متحد و همسو، مطالباتی روشن، عملی و علمی داشته باشند و راه‌حل‌هایی درست را در همه‌ی زمینه‌ها از واکسیناسیون گرفته تا مسائل حیاتی حقوقی-سیاسی و اجتماعی-اقتصادی ارائه کنند.» منبع

 

نظر دامنه: متن‌های نقلی درین درگاه صرفاً به معنای اطلاع‌رسانی است. ازین‌که آقای دکتر احسان شریعتی جانبدار عدالت است و پشت آزادی ایستاده و افکاری از جنس مردم و مستضعفین زمین دارد تردیدی ندارم و حتی آنچه در این مصاحبه با سایت جماران گفته از سر دغدغه سر داده. بی‌آن‌که به محتوای آن ورود کنم فقط نکته‌ام را جهت اشاره به سرنوشت شوم یک جریان سیاسی مسلح می‌گویم و رد می‌شوم و آن این است: همان‌طور که تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق از اسلام به مخلوطی از مارکسیسم و ... ، هویت این سازمان را کم‌کم مخدوش و برملا ساخت و نهایتاً به سمت جریان ترور و نفاق و حتی همدستی با صدام و سرسپردگی به اروپا و آمریکا برد و از دایره‌ی انقلاب اسلامی بیرونشان انداخت، اینک بخشی از جریان چپ (نه البته تمام آن) نیز -که اسم خود را «اصلاح‌طلب» گذاشته‌اند- احتمال می‌دهم با تغییر ایدئولوژیکی که دارند صورت می‌دهند (بلکه ممکن است داده باشند) و در خلوت و خفا پوست می‌اندازند، هم‌سرنوشت با کسانی شوند که در صدر انقلاب نمک خوردند ولی نمکدان شکُندند و سرانجام در آغوش دیکتاتوری مثل صدام‌حسین افتادند و با افزارآلات جنگی او به جنگ با ملت و میهن آمدند. بگذرم و بگویم همان‌طور که آقای احسان شریعتی گفته مطالبات باید روشن، علمی و عملی باشد و نیز به قول وی با خط مشیء مسئولانه و متحد و همسو و راه‌حل‌هایی درست. درین میان، نقش دشمن در آسیب‌زدن به انقلاب نیز، نباید نادیده انگاشته شود و چون کبک سر زیر برف کرد. باید با خلوص و روراستی کوشید تا بر خدمات و حسَنات بسیار فراوان انقلاب، از طریق دوام خدمت و حضور همگانی و مبارزه‌ی سه وجهی با «فساد و فقر و تبعیض» و دفع یا تقلیل تمام گونه‌های آفت و آسیب، همچنان افزوده شود.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
سیاستایران

از خُلقیات ایرانیان و مسئولان

شنبه آبان ۱۴۰۰

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. کافی‌ست به کسی درگوشی بگویی یه چیزی می‌خواهم بگویم به کسی نگویی؟! دیگر تمام است؛ با همین شرطی‌کردن قضیه، طرف را کاملاً تحریک کرده‌ای که نه فقط به «کسی»، تا می‌تواند به «هر کس و ناکسی» بگوید. دیگر به نیمروز نمی‌کشد که جِن و اِنس از آن قضیه باخبر می‌شوند؛ حتی تفسیرگر و تحلیلگر. خصوصاً که همه مسلح به انواع پیام‌رسان‌های داخلی و خارجی و گوشی‌های اندروید هم هستند! البته خُلق همه‌ی ایرانیان که این طور نیست، نسبی‌ست، معدود، و محدود.

 

اما مسئولان؛ مسئولان هر وقت دیده‌اید آمده‌اند و به ضرس قاطع (=قطعی، یقینی) گفته‌اند مرغ و مرغانه، شیر و پنیر، نون و نوشابه، قند و عسل و حتی زامیاد و زولبیا گران نمی‌شود، حتم بدانید که گران می‌شود، زیرا قول مسئولان -البته که به استثنای خادمان و خالصان- قول نیست، غال است! غال‌گذاشتن همیشگی مردم این مرز و بوم.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
سیاستگوناگونجهان، جامعه

معاویه ، قذافی ، فالاچی

جمعه آبان ۱۴۰۰

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. روزی اوریانا فالاچی در پایان یک گفت‌وگویی، از معمر قذافی پرسیده بود «آیا به خدا اعتقاد دارید؟» سرهنگ قذاقی عصبانی شد و گفت چرا چنین پرسشی می‌پرسی؟ فالاچی تردستانه گفت: «آخر، حس می‌کردم خود را خدا می‌دانید!»

 

فالاچی جای دیگر ازین گفت‌وگو، از قذاقی این سؤال را می‌شنود که به او می‌گوید: کتاب سبز را خوانده‌اید؟ خانم فالاچی روزنامه‌نگار کهنه‌کار ایتالیایی جوابی تحقیرکننده می‌دهد، این‌گونه: «همان کتابی که به اندازه‌ی کیف لوازم آرایش من است؟!»

 

منبع‌عکس‌

 

این خاطره‌ی بعدی با قذافی در زیر نیز جالب است؛ خاطره‌ی یکی از کسانی‌ست که در سفارت ایران در لیبی همکاری داشت. به نقل از این منبع با کمی ویرایش:

 

قذاقی در دیداری پرسید کدامینِ شما از تاریخ و فرهنگ و تاریخ صدر اسلام سر در می‌آورید؟ من دست بلند کردم. قذافی گفت: شما بمانید، میهمان من. گفتم: پروتکل‌های سیاسی اجازه نمی‌دهد. با سفیر تماس گرفتند و او اجازه داد. قذافی گفت می‌خواهیم با هم بحث کنیم. دیدگاه شیعیان درباره‌ی «معاویه» را به چالش کشید و گفت: چرا این قدر با «خال‌المؤمنین» مشکل دارید؟... اندک‌اندک می‌ترسیدم که به سرنوشت امام موسی صدر دچار شوم، اما به سفارتخانه اطلاع داده‌بودم تا در جریان باشند. بحث جدی درگرفت و علاقه‌ی شدیدی نشان می‌داد بر سر مسایل تاریخی بحث کند و ساعت‌ها به طول انجامید. گفتارها و رفتارهای متفاوتی با تمام سیاست‌مداران داشت.

 

نکته‌ی ۱ : معمر قذافی متولد روستایی بود به اسم «جهنم» در حوالی شهر «سرت» لیبی.

 

نکته‌ی ۲ : کتاب سبز قذافی را خوانده‌ام، دهه‌ی ۷۰ ، هنوزم آن را در کتابخانه‌ام دارم. کتابی جیبی‌ست به رنگ سبز که در آن اصول و آرمان و قوانین خاص درج شده است که محصول فکر عجیب و غریب قذافی‌ست.

 

نکته‌ی ۳ : از نوشته‌های فراوان فالاچی که با امام خمینی هم مصاحبه کرده بود، دو کتابش را بادقت بیشتری خوانده بودم؛ اولی را سال ۱۳۵۸ با عنوان و قطع جیبی «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» و دومی را دهه‌ی هفتاد خواندم با عنوان «مصاحبه با تاریخ‌سازان» که مصاحبه‌ی وی با «محمدرضاشاه پهلوی» و «هنری کیسینجر» جالب و چالشی بود.

 

نکته‌ی ۴ : لقب «خال‌المؤمنین» یعنی دایی مؤمنین! را عده‌ای به این اعتبار برای معاویه قائل‌اند چون برادر یکی از همسران رسول خدا ص بود. القابی که بی‌حساب و کتاب از سوی برخی فِرَق به اشخاصی با عملکرد تیره داده می‌شود خود یکی از آسیب‌ها در بستر تاریخ اسلام است و زمینه را برای تنش و تفرق فراهم می‌کند. آیا روزی فرا می‌رسد که القاب و پسوندها و پیشوندها برای تقدس‌بخشی به افراد از پهنه‌ی ما محو شود؟

 

تبصره: در ۱۱ اسفند ۱۳۹۹ نیز در پست ۷۸۵۸ با عنوان «در خیمه‌ی قذافی» مسائلی از شیوه‌های سیاست‌ورزی ویژه‌ی رهبر لیبی را انتشار داده بودم.

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
سیاستجهان، جامعه

تحلیلی بر سریال بازی مُرکّب

دوشنبه آبان ۱۴۰۰
به قلم دامنه : به نام خدا. سلام. از ۹ قسمت سریال «بازی مُرکّب» کره جنوبی فعلاً فرصت دیدنِ ۴ قسمت دوبله‌شده‌ی فارسی را یافته‌ام. چندماه پیش نیز، «انگل» ساخته‌ی دیگری از کره جنوبی را به تماشا نشستم که نگاهی منتقدانه به نظام سرمایه‌داری داشت و توانسته بود هم از کن، و هم از اسکار جوائز برُباید.
 
صنعت فیلم و سریال امروزه جزوِ بُرنده‌ترین و کاراترین ابزار عرصه‌ی فرهنگ و هنر در سطوح جهانی شده است؛ چیزی که به گمانم در ایران به هزل و هزیمت و لودگی، و متاعی برای خودنمایی‌های سبُک و هرزگی‌های ویرانگر کشانده شده است، به‌ویژه آنچه برای نمایش‌های خانگی ساخته می‌شود که برخی‌هاش آنچنان زشت و لوس و زرد است که آدم خجالت می‌کشد ۵ دقیقه‌اش را به طوع و رغبت ببیند و حاضر است درجا دگمه‌ی خروج را بزند.
 
 
از بازیگران گیرای
سریال بازی مُرکّب
عکس از دامنه
از روی پخش در فیلیمو
 
 
 
 
«بازی مُرکّب» «Squid Game»
 پرداختن به قماری هولناک برای برنده‌شدنِ
۴۵/۶ میلیارد وون (۳۸/۷ میلیون دلار)
 
اما «بازی مُرکّب»؛ این سریال سرنوشت محتوم فقرایی در کره جنوبی را (شامل کره‌ای‌ها و کسانی که از کشورهای دیگر برای کار به کره رفته‌اند) روایت می‌کند که در نظام ثروت‌اندوزِ بی‌رحمِ سرمایه‌داری، خود را نابودشده، مقروض و در چنگ فلاکت و مرگ حس می‌کنند؛ ازین‌رو حاضر می‌شوند تمام زندگی و حتی جان خود را در برنده‌شدن جایزه‌ی نقدی وسوسه‌انگیز قمارِ خشن و مرگ‌آور، به حراج و مثلاً رقابت از سرِ اکراه در بازی‌های مشهور دوره‌ی نوجوانی کره بگذارند. و با آن‌که از عواقب مهلک آن به‌شدت واهمه دارند، اما برای رهایی از درّه‌ی فقری که شکاف طبقاتی نظام منحط سرمایه‌داری به آنان ارمغان! آورده، تن به ریسک بدهند، ریسکی که در هر مرحله از بازی -بخوانید رقابت قمار- چندین نفر از جمع ۴۵۶ نفره‌ی شرکت‌کننده‌ از ادامه‌دادن مراحل بعدی بازی‌ها حذف می‌شوند؛ نه حذف به معنای کناررفتن و باختنِ صرف، نه، بلکه حذف به معنی سلّاخی‌شدن و تیرباران‌شدن و شلیک به مغز و قلب‌شان و بردن به اتاق مخفی تشریح زیرزمینی برای درآوردن قلب و کلیه و کبد و سایر اجزای بدن‌شان جهت فروش و قاجاق. و یا بردن در تابوت شیک و روبان‌زده و نهایتاً ذوب در کوره‌های آتشین زباله‌سوز و یا دفن مخفیانه در نقطه‌ای نامعلوم و به‌دور از چشم پلیس و دولت و مردم.
 
در واقع دیدن «بازی مُرکّب» برای کسانی که اهل مطالعه و دانش و تشنه‌ی دانایی‌اند و از سیاست پیچیده و لامروّتِ ماکیاوللی‌های زمانه سر درمی‌آورند، مانند این می‌مانَد که انگار بر سرِ کتاب‌هایی از مارکس و مارکوزه و هابرماس و مرحوم علی شریعتی و دانشمندان روشنفکر و ... نشسته‌اند که از بس منتقدانه و واقع‌بینانه و به دور از هیجان و احساس، به نظام سرمایه‌داری نظر افکنده‌اند، حاضر نیستند حتی چایِ کناردست خود را بنوشند و لَختی بیآسایند و سر از ورقه‌های کتاب‌گونه‌ی این سریال به‌شدت جذّاب و منسجم بردارند. گویی این بار نظریه‌های منتقدانه‌ی سیستم سرمایه‌داری کاپیتالیسم و مرکانتالیسم (سوداگری) را به جای گشتن در لای کتاب، از روزنه‌ی «فیلیمو» یا «نماوا» باید بنگرند.
 
من که از «فیلیمو» این سریال را دیده‌ام، فعلاً تا همین سرِ قسمت ۵، دوبله‌اش به فارسی انجام شده است. باید فرصت بیابم مابقی را هم ببینم که سریالی جهانی شده است.
 
آیا سریال‌هایی چون «بازی مُرکّب» و فیلم‌هایی چونان «انگل» که شعله‌های مشتعل «شکاف‌های طبقاتی و ناعدالتی در جهانی ناعادلانه»‌ی سیستم سُست سرمایه‌داری را نمایان می‌کنند، زمینه‌ساز انقلابی بزرگ و سبب‌ساز اعتراضاتی غیرکورکورانه علیه‌ی این نظام‌های ضد انسانیت است، که ۱۰۰٪ در برابر دعوت انبیای خدا ایستاده‌اند و پیام آسمانی را نادیده انگاشته‌اند؟ هنوز نمی‌دانم؛ اما جهان بر حسب سنت قطعی تداول ایام محاسبه خواهد شد؛ دیر یا زود.
۳ موافقین ۲ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
سیاستروحانیتجهان، جامعهمرجعیت

چرایی دیدار مفتی الازهر مصر با آقای سیستانی؟

جمعه مهر ۱۴۰۰
به قلم دامنه. به نام خدا سلام. اخیراً در «آخرین خبر» خواندم که احمد الطیب -مفتی اعظم الازهر مصر- برای نخستین‌بار در ماه آینده با آقای سیستانی در نجف دیدار خواهد کرد. یعنی ملاقات عالی‌ترین مقاماتِ عالی‌ترین مؤسسه‌های علمی - دینی اهل سنت در مصر و شیعه در نجف.

    

چندماه پیش در اسفند ۱۳۹۹ پاپ فرانسیس رهبر کاتولیک‌های جهان نیز، در کوچه‌ی تنگ و باریک شارع‌الرسول نجف پیاده و قدم‌زنان به بیت مرجع رفته و با آیت‌الله سید علی سیستانی دیدار کرده بود و من در ۱۶ اسفند ۱۳۹۹ متنی با عنوان «نکاتی بر دیدار پاپ و سیستانی» در همین وبلاگم نوشته و انتشار داده بودم: اینجا در همان زمان، همین «الطیب»، پاپ را به خاطر «دیدار تاریخی و شجاعانه»‌اش با سیستانی ستود. حالا کاردینال لوئیس ساکو، کشیش کلیسای کلدانی عراق نیز در باره‌ی برنامه‌ی آمدن الطیب به نجف، اخیراً گفته است: «سفر الطیب به عراق نه تنها موجب همزیستی بیشتر مسلمانان می‌شود بلکه بین مسیحیان و سایر ادیان نیز روحیه‌ی همزیستی را تقویت می‌کند.» منبع
 
چند حاشیه برین دیدار قریب‌الوقوع:
 
۱. یاد خاطره‌ای افتادم که دی ۱۳۹۳ در سرِ همین باریکه‌ی شارع‌الرسول منتهی به بیت آقای سیستانی بر سرِ من رفت. عکسی با گوشی‌ام از نمای کوچه از آن سوی ضلع خیابان انداخته بودم به یادگار. لَختی نگذشت دو محافظ لباس شخصی امنیت بیت سیستانی از پشت بر کولم زدند و با تندی و برخورد دور از مروّت و با رفتار دستِ بالا، مرا مورد مؤاخذه (=فارسی‌اش قشنگ‌تره: بازخواست) قرار دادند که چرا عکس انداختی؟ گوشی تلفن همراه‌ام را خواستند بگیرند که مانع شدم. اما دست‌بردار نبودند. گفتم ایشان مرجع تقلید هستند و برای من محترم، ازین‌رو خواستم از نمای خودِ بیت ایشان تصویری به یادگار داشته باشم که نتوانستم ورود کنم، لذا از سرِ کوچه‌اش بسنده کردم. خنده‌دار آنجا بود که سعی می‌کردم مثلاً همین جملاتم را با الفظ غلط غلوط عربی ادا کنم. قانع نشدند و با تندی بیشتر تهدید کردند که باید عکس را دیلیت کنید. جلوی چشمانشان رفتم گالری گوشی و عکس را مثلاً حذف کردم. ولی نکرده بودم و دو مأمور خیال کردند عکس را محو کردم و خیال‌تخت! از برَم رفتند. آخ چه آسوده! آن عکس و آن نوع برخورد خشن و دور از شأن و نزاکت‌شان، همیشه برام خاطره‌آمیز شد و در ذهنم همآره حک. منظورم این است نگاه نکنیم کوچه‌ی باریک و قدیمی است و بیت، ساده و گِلی و کهنه، نه، نگاه کنیم چه خشم و سکوت و سازش و سیاست و ... از آن برخاسته و برمی‌خیزد. بگذرم.
 
۲. هیچ برنامه‌ای از سوی هیچ برنامه‌ریزی، قادر نیست جایگاه، اقتدار و نفوذ کسی را با این‌گونه دیدارهای به‌ظاهر پرطمطراق، کم و زیاد کند. جهان اسلام از نجف حرف نمی‌شنوَد که عده‌ای بخواهند این حوزه‌ی سنتی دورمانده از زمانه و فهم تکاملی و حتی پرهیزگر از سیاست را در برابر جمهوری اسلامی ایران قرار دهند و مرکز ثقل و گرانیگاه را مثلاً به آن کوچه‌ی کوچک منتقل کنند. سیاست و معرفت در دنیایی که بر چرخ قدرت و تهدید و فشار و تحریم می‌چرخد با چند گپ خالی از اقتدار و توانمندی و پشتوانه‌ی مردمی بی‌اثری‌اش عیان است. مگر نمی‌بینیم چه ستمی می‌کشند حق‌خواهان و حق‌پرستان منطقه؟
 
۳. سردمداران مذهبی و سیاسی موجود در حوزه‌ی جغرافیایی مسلمین -که خاورمیانه خوانده می‌شد و اینک آسیای غربی یا غرب آسیا- به جای این‌که تعامل‌شان را حقیقی کنند و با مؤثرین قوم بنشینند و به برون‌رفت‌های واقعی از تنش‌ها و تضادها، بیندیشند، به دیدارهایی بی‌اثر دلخوش کرده‌اند که در دو سه تصویر گزینشی -آن هم به دور از دسترسی آزاد خبرنگاران جهان- خلاصه می‌شود و همچنین چند جمله‌ی تعارف‌آمیز و خالی از توان و عمل و پروسه‌ی تحقق. راه نبوی و علوی و حسینی و صادقی و مهدوی همان است که که در «مکتب حاج قاسم» باید آموزه‌های نظری و عملی آن را تعلیم گرفت و آموخت و اعمال کرد. والسلام. تمام.
۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
جهان زیر غرش موشک‌های مافوق صوت
سیاستجهان، جامعه

جهان زیر غرش موشک‌های مافوق صوت

دوشنبه مهر ۱۴۰۰

به قلم دامنه : به نام خدا. حالا دیگر «صلح مسلّح» وارد فاز جدید رقابت مخاطره‌آمیز شده است؛ طی همین ماه‌های گذشته، دور از چشم مردم جهان، دو کره‌ی شمالی و جنوبی، روسیه، آمریکا و چین همگی موشک مافوق صوت آزمایش کرده‌اند؛ چین البته زودتر از همه و بی سر و صدا، که تازه دیروز فاش شد، مثل این خبر فایننشیال‌تایمز در اینجا «ارتش چین موشکی را پرتاب کرد که یک وسیله‌ی گلایدر مافوق صوت را حمل می‌کرد.» لابد می‌دانید این نوع موشک‌ها با ایجاد اختلال گسترده در صنعت برق، کشور مورد هجوم را در همه‌ی زمینه‌ها فلج و مضمحل می‌کند. از نظر تحلیلگران دفاعی هنگامی‌که شبکه‌ی برق یک کشور قطع می‌شود، همه‌چیز فرو می‌ریزد. زیرا همه‌چیز به برق بستگی دارد. مانند مخابرات، حمل‌ونقل، زیرساخت‌ها و حتی آب، و نیز ستون‌های فناوری کلان‌شهرها.

 

نکته: این که غرب خود را متمدن جا می‌زند و دم از حقوق بشر می‌زند و سایر ملت‌ها را نکوهش می‌کند که چرا از فرهنگ و فکر ما تقلید و پیروی نمی‌کنید، لافی بیش نیست. جهان در واقع توسط تفکر هژمونیک و برتری‌طلبی‌های قدرت‌هایی که نمی‌خواهند از هم عقب بیفتند، به سمت یک تهدید بالقوه‌ی هولناک پیش می‌رود و تنها چیزی که در تمدن غرب ملاک نیست، صلح واقعی و آرامش حقیقی است، علت روشن است هدف اصلی هر یک از آنها این است بر جهان سلطه یابند و قدرتِ چپاول و یغما داشته باشند؛ تا هم سوداگری کنند و هم مردم جهان را از خود در خوف و هراس نگه دارند؛ مثل رئیس آن دولت شیک‌پوش و ترسوی ۱۱ و ۱۲ در ایران که فکر می‌کرد باید تابع «کدخدا»ی دنیا می‌بود و او و وزیر خارجه‌ی ضعیف! تن به بدترین قرارداد نخوانده و ندیده دادند که خلاصی از مفاهیم و واژه‌ها و تفسیرهای حقوقی تک‌تک کلمات مندرج در آن، آسان نیست.

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
سیاستانقلاب

فیلمنامه، بازیگر چهره، رجال‌ سیاست!

دوشنبه شهریور ۱۴۰۰

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. اخیراً کارگردانی سخن راستی بر زبان آورده که «سینما فیلمنامه‌ی درست می‌خواهد، نه بازیگر چهره» زیرا «بازیگرمحوری، آفت سینمای ایران شده است و به جای آن باید روی نوشتن فیلمنامه‌ی خوب و کیفیت تولید کار کرد.» او مثالی هم زده که این هم دقیق و درست است: «زمانی که فیلم سینمایی «محمد رسول‌الله» اکران شد، تنها چهره‌ی شناخته‌شده‌اش آنتونی کوئین بود و باقی بازیگرانش بعدها تبدیل به چهره شدند... درد ما نداشتن سناریو است. وقتی سناریو نداریم به سمت بازیگرمحوری می‌رویم و بعد از خود می‌پرسیم چه‌طور این بازیگر را بزرگش کنیم؟! و با برگزاری یک جشنواره و جایزه‌دادن به او این کار را انجام می‌دهند.» منبع

 

محمدرضا جنت‌خواه‌دوست
 

نکته‌ی تحلیلی: آفتی که آقای محمدرضا جنت‌خواه‌دوست (تهیه‌کننده و کارگردان) در عالم سینما برشمرده در عالم سیاست هم دیده بلکه بیشتر و دردناک‌تر دیده می‌شود. مثلاً وقتی کسی در اندازه‌ی فرمانداری هم نبوده، ولی در دولت نُه + ده، رجال، آن هم رجالی نظرکرده‌ی حضرت صاحب زمان (عج) و چهره‌ی «هزاره» معرفی می‌شود و حتی برخی از اساطین حوزه‌ی قم هم مسحور شگردهای او می‌شوند که عاقبت معلوم گشت که نه فقط لایق نبود، بلکه مشاعر سالمی هم نداشت. معلوم است آفت دنیای سیاست چنان ویرانگر است که زخمِ کاری بر مملکت و مُلک و مردم وارد می‌کند زخمی که التیام آن شاید هیچ وقت ممکن نباشد. زخم آن دولتِ مشهوره‌ی ! نُه + ده کم بود! که بعد جراحت‌های سخت دولت غرب‌باخته‌ی یازده و دوازده نیز نمکی دیگر بر زخم شد و ضربه‌ی کوبان بر پیکر نظام ایران. آری؛ دردِ انقلاب، همچنان همان دردِ ناشایسته‌سالاران است که در نبودِ عدالت و انصاف و قانون، چنبره انداخته‌اند بر تار و پود آن.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
سیاستروحانیتانقلاب

جناح چپ و نظام از نگاه رفسنجانی

دوشنبه شهریور ۱۴۰۰

توضیح دامنه: مرحوم رفسنجانی درین نامه جناح چپ را -که بعداً بر خود نام اصلاح‌طلبان گذاشتند- «نمک‌نشناس» و «راه‌گم‌کرده» توصیف کرد و برداشت وی از روند حکومت‌داری این است که در نظام «انحرافات دلخراشی» پدید آمده است. او درین متن، آخرین خطبه‌ی نمازجمعه‌ی خود در تاریخ ۲۶ / ۴ / ۱۳۸۸ را نیز «شبیه وصیت‌نامه» توصیف می‌کند. بی‌آن‌که به متن نامه‌ی آقای هاشمی رفسنجانی داوری داشته باشم، صرفاً جهت اطلاع‌رسانی و ثبت در تاریخ بخشی از آن در اینجا بازنشر می‌شود:

 

 

متن نقلی: «...پس از رحلت امام راحل نقش اساسی در مجلس خبرگان برای ادامه یافتن راه امام در حفظ جایگاه ولایت فقیه ایفا کردم و پس از ریاست جمهوری در سمت ریاست مجمع تشخیص مصلحت و نایب اول ریاست خبرگان و چند سالی در سمت ریاست آن به خدمت ادامه دادم و با انتخاباتی سالم و آزاد جریان اصلاح‌طلب دولت را گرفت‌. متأسفانه با نمک نشناسی، راه را گم کرد. متأسفانه کم کم احساس کردم که نیروهای در کمین نشسته با انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ دولتی از جنس خود را ساختند و چهار سال بعد نیروهای خالص انقلاب تار و مار کردند و من با نوشتن یک نامه تاریخی به رهبری و سپس در آخرین خطبه های نماز جمعه که چهارصد و پنجاه یکمین خطبه نماز جمعه من بود در تاریخ ۲۶ / ۴ / ۱۳۸۸ نصایح خود را که شبیه وصیت نامه است در حالی که جمعیت میلیونی در خیابان‌های تهران اجتماع با شکوهی داشت و ده‌ها میلیون نفر از طریق رادیو و تلویزیون آن را شنیدند اثبات کردم که خواست اسلام و امام [و] راه انقلاب، حاکمیت مردم است و نه یک گروه؛

 

و از آن به بعد در مسئولیت ریاست مجمع به خدمت ادامه می‌دهم و شاهد انحرافات دلخراشی هم هستم. و اخیرا چون دیدم ... سیاستی دیگر آغاز شده، برخلاف تصمیم در انتخابات ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ ریاست جمهوری در آخرین لحظات نام‌نویسی کردم که زلزله در کشور انداخت و دنیا طلبان از ترس آراء به بهانه کهولت سن صلاحیتم را رد کردند ولی در حقیقت تثبیت کردند و با اشاره، آقای دکتر روحانی را حائز اکثریت آرا نمودم و در انتظار نتایج آن هستم اگر ... بگذارند. تابستان ۱۳۹۲» منبع

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی