منو
درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعي
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۲۶۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عترت» ثبت شده است

۱ موافقين ۰ مخالفين ۰

سخنان حماسه ای حضرت زینب کبری سلام الله علیها خطاب به یزید بن معاویه حاکم بدکار و ستمکار : «به خدا که جز از خدا نمی‌ترسم و جز به او شِکوه نمی‌برم. هر حیله‌ای داری به کار دار و از هر کوششی که توانی، دست مَدار و دست دشمنی از آستین بر آر که به خدا این عار به روزگار تو شسته نشود. قسم به آنکه ما را به وحی قرآن و نبوت، کرامت بخشیده، تو هر کاری کنی نخواهی توانست نام و نشان و یاد ما را از جریده عالم بزُدایی و این ننگ را از دامان خود پاک کنی. و بدان که رأی تو بسیار سُست است و روزگارت اندک و جمع تو، رو به پریشانی. در آن روز که منادی بانگ بر می‌آورد لعنت خدا بر ستمگران باد.

عَمّان سامانی

«Amman Samani»

متولد ۱۲۵۸ ه‍ . ق

در سامانِ چهارمحال و بختیاری

 

زن مگو مرد آفرین روزگار

زن مگو بِنت الجلال اُخت الوقار

زن مگو خاک درش نقش جبین

زن مگو، دست خدا در آستین

(منبع)

سپاس خدای را که پایان کارِ ساداتِ جوانان بهشت را سعادت و آمرزش مقرّر داشت و بهشت را برای آنان واجب کرد. آنان را به سوی رحمت، رأفت، رضوان و مغفرت بُرد. امید که جز تو کس دیگری را به خاطر رویارویی با آنان بر خاک مذلّت ننشاند و به کوره امتحان وادار نکند. از خدا می‌خواهم که پایه قدر آنان را والا و فضل فراوان خویش به ایشان عطا فرماید که او مددکار تواناست.» فرازی از سخنان حضرت زینب. (منبع)

۱ موافقين ۰ مخالفين ۰
متن نقلی: «عصمت مانع بررسی عقلانی امور نیست. اینجور نیست که معصوم یعنی کسی که فکر نمی‌کند و نشسته همه چیز به او می‌رسد. یعنی به او خبر می‌دهند که این کار را بکن، آن کار را نکن. به این معنا معصوم یک ربات می‌شود. معصوم یعنی آدمی که از یک درجه‌ی بالایی از تحلیل عقلانی و تقوا برخوردار است؛ همین. هیچ چیز دیگری نیست.
 
 
 
 
یک تقوای فوق العاده‌ای دارد که او را از کار خلاف کردن، گناه کردن، کار حرام کردن باز می دارد. نه اینکه فلجش کردند که نتواند گناه کند. آخر معنی عصمت این نیست که. یا فلجش کردند که نتواند فکر کند و مثل اینکه همه اش یک تلفن و گوشی‌ای دست او است و از بالا به او می‌گویند این کار را بکن. این تصورات واقعا باطلی است. نه تنها غلو است اصلا اهانت هم است. یعنی شما یک نفر آدمی را که باید عقل و فکر داشته باشد، باید تصمیم داشته باشد، باید اراده‌ی خودش را بتواند کنترل کند همه‌ی اینها را کنار بگذاریم و بگوییم مثل اینکه او را همین جور نگهش داشته‌اند که اگر هم بخواهد از این [طرف] برود نمی‌گذارند برود.
 
 
آخر اینکه معنی عصمت نشد. شما عصمت را باید جوری معنی کنید که با اراده، با اختیار، با همه‌ی اینها سازگار باشد و بتواند همه‌ی اینها را با هم جمع کند. لذا عصمت به نظر من یک پارسایی و تقوای فوق العاده است. همین خیلی بیشتر از این نیست. و البته نعمت بزرگی است که خدا به آدم بدهد. منتها [همراه] این تقوا در شما کشمکش هم پدید می‌آید، کشاکش هم می‌آید، تحیر هم می‌آید و تردید هم می‌آید. همه‌ی اینجور چیزها هم هست.
 
 
این نواندیش دینی با ذکر داستان حضرت ابراهیم ع می‌گوید: ما در روایات داریم که وقتی قصه‌ی شک ابراهیم مطرح شد که در قرآن هم هست دیگر. ابراهیم راه افتاد و گفت این خدای من است بعد گفت این خدا نیست [بلکه] ماه است بعد گفت نه خورشید است بعد گفت اینها همه به کنار و انی لا احب الآفلین.

 
در روایات است که پیامبر گفتند: «نَحْنُ أَحَقُّ بِالشَّکِّ مِنْ إِبْرَاهِیمَ.» ما از ابراهیم به شک کردن سزاوارتریم. در واقع معنایش این بود که شک در ذهن کسی می‌آید که دچار ثبوت و سکون فکر نیست. وقتی که تلاطم است وقتی که تحرک هست آدم گاهی به این سو کشیده می‌شود و گاهی به آن سو. آدمی که هیچ فکری نمی‌کند خب هیچ شکی هم نمی‌کند. به همه چیز نگاه یکسان می‌کند. اینکه نَحْنُ أَحَقُّ بِالشَّکِّ یعنی یک چنین چیزی است. یعنی برای سطوح عالیه‌ی تفکر و تحیر است.

 
در مورد امامان هم به نظر من مساله همینجور است. هیچ چیزی در این وسط نباید بیاید که از شان انسانیت و بشریت آنها بکاهد و آنها را بدل به موجودات بی‌تصمیم و بی‌اراده یا فلج یا بی ‌فکر و بی‌عقل کند. شما در خود نهج البلاغه فراوان می‌بینید که امیرالمومنین مثلا در مورد مرگ اتفاقا چند سخن دارد دیگر.

یک خطبه‌ی خیلی خوبی در جلد چهارم نهج البلاغه دارد. من سالها پیش آن را ترجمه هم کرده بودم. آنجا ایشان می‌گوید: «کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ» مولا می‌گوید من خیلی راجع به سر مرگ فکر کردم کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ. در راز مرگ من روزهای بسیاری سپری کردم. فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ خدا نخواست و آن را از من پوشیده نگه داشت. حالا این مرحوم فیض الاسلام که یک شیعه‌ی شیعی‌تر از خود امام علی است این جمله را که نوشته، اینگونه ترجمه کرده است: «من چه روزهای بسیار که در راز مرگ فکر کردم، پرانتز و خدا آن را به من گفت پرانتز بسته ولی گفت به دیگران نگو مخفی کن.» من چه روزهای بسیار که در راز مرگ فکر کردم (و خدا آن را به من گفت) ولی گفت به دیگران نگو مخفی کن.

 
آخر این چه جور ترجمه کردن است. ایشان خودش رسما می‌گوید که بنده سالهای سال در راز مرگ فکر کردم أَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ. خدا نخواست مگر اینکه این راز را از من نهان بدارد. خب این راز و هزارها راز دیگر هم بوده که از ایشان نهان بوده از پیامبر نهان بوده. مگر چیز عجیب و غریبی است. در قران خدا جزو دعاهایی که به پیغمبر می‌گوید [بکن]: «قل رب زدنی علما» خدایا علم من را بیشتر کن. معنی این چی است؟ معنی‌اش اینست که علم من الان کم است، نه اینکه من همه چیز را بلدم. کسی که همه چیز را بلد است دیگر به خدا نمی‌گوید به من علم بیشتر بده.

 
پس معلوم است که خیلی چیزها را نمی‌داند. علم ندارد و از خداوند می‌خواهد که به او بیاموزد. خب خود امام علی هم همینطور بود. ائمه‌ی دیگر هم همینطور بودند و تفسیرهای روشنی از اینها می‌شود کرد. غُلو کردن و اینها را به یک معانی عجیب و غریب کشاندن فکر می‌کنم قابل دفاع نیست.» (منبع)
۳ موافقين ۱ مخالفين ۰
به قلم ابراهیم طالبی دارابی دامنه: به نام خدا. من در ۲۴ دی ۱۳۹۶ در پست ضمیمه‌شده‌ی زیر به حرم امام رضا -علیه‌السّلام- انتقاداتی کرده بودم. اینک با مسافرت مجدد به مشهد در اردیبهشت امسال، این توضیح را بر آن پست می افزایم:

۱. طبق رسم همیشگی ام این بار نیز در صحن آزادی حرم رضوی، بر سر قبر مفسّر قرآن استاد محمدتقی شریعتی حُجره‌ی  ۱۷۱ حضور یافتم. گرچه قبر ایشان بر روی زائران همچنان مسدود است؛ ولی خوشبختانه متصدی حجره با رویی گشاده و احترام‌آمیز درخواست مرا اجابت کرد و عکسی از قبر آن مبارز بزرگ و دانشمند آزادیخواه انداخت. که در زیر مشاهده می‌کنید. از این بابت از دست اندرکار محترم آن حجره ممنونم.
 
 


سنگ قبر مفسر قرآن

استاد محمدتقی شریعتی

پدر مرحوم دکترعلی شریعتی

حرم امام رضا. ۸ اردیبهشت ۱۳۹۷

صحن آزادی غرفه‌ی ۱۷۱.

عکاس: متصدی حُجره ۱۷۱ به درخواست دامنه
 
۲. در همان پست ضمیمه شده‌ی زیر، با گلایه و انتقاد نوشته بودم: «مگر از ویژگی‌های مهم امام رضا (ع) «مُعین الضُّعفاء» نبود؟ پس چرا ضعفای جامعه و مستمندان از آن همه دارایی‌های حرم مطهر، سهم و حظّی نمی‌برَند؟ آن همه درآمد، چرا به خدمت مردم درنمی آید؟»


اما اخیراً از یکی از رفقاهای گرامی‌ام در دارابکلا، به استماع دیدار شخصی شنیده‌ام با توضیحات مستند و مفصّل که حرم امام رضا -علیه السّلام- بخشی از درآمدهای حرم مطهر رضوی را صرف مستمندان و ضُعفاء در سراسر ایران -از جمله در ساری و داراب‌کلا- می کند. خواستم از این کار خداپسندانه تشکر کنم و آن را حرکتی رضوی بخوانم. امید است از شائبه‌ی خطی و جناحی و انتخاباتی بدور و منزّه نگه داشته شود.


ایضاً خودم نیز در چند روز پیش وقتی دور تا دور حریم حرم امام رضا -علیه السّلام- را به تبرّک و رسم مألوف می‌گشتم، تبلیغ بَنِر زیر را در صحن‌ها و بست‌ها به چشمم دیده و عکسی از آن انداخته‌ام که نشان از آن داشت که سامانه‌ی نهضت خدممت به نیازمندان و زائران امام رئوف (ع) راه افتاه است. که در زیر پیوست شد. با تشکر و آرزوی توفیق و بسط فرهنگ رضوی.
 

 

سامانه‌ی نهضت خدمت

به نیازمندان و زائران امام رئوف

عکاس: دامنه

 
حرم امام رضا را جناحی نکنید

 
به قلم دامنه. به نام خدا. ۵ دی امسال (۱۳۹۶) چند روزی در مشهد بودم. مثل همیشه سال‌ها، غرفه‌ی در صحن آزادی را بازدید کردم. باز هم مانند گذشته، قبر مرحوم استاد محمدتقی شریعتی پدر مرحوم دکتر علی شریعتی به روی زائرین مسدود بود. به ستاد انتقادات حرم مطهر رضوی مراجعه کردم. متن زیر را نوشته، تحویل دست اندرکاران آنجا دادم.
 
 
متن دستخط دامنه در انتقاد به حرم امام رضا (ع)

 

نمی‌دانم چرا حرم امام رضا (ع) این گونه اداره می‌شود! من معتقدم حرم رضوی مانند حوزه‌های علمیه‌ی شیعه، باید مستقل از حکومت باشد و تحت نظارت مراجع شیعیان جهان درآید و متوّلی آن با صلاحدید مرجعیت، برگزیده و منصوب شود. چرا حرم باید حکومتی باشد؟ و رواق و صحن‌های آن پُر از تریبون‌های نِقارافکن و جناحی؟ و متولّی آن یک عضو خاص جناحی با افکار کاملاً راستی؟

 

 

 
غرفه‌ی ۱۷۱ صحن آزادی حرم رضوی. عکاس: دامنه
 

 

غرفه‌ی ۱۷۱ صحن آزادی حرم امام رضا

محل قبر استاد محمدتقی شریعتی

صاحب تفسیر نوین قرآن کریم

که شده غرفۀ اشیاء ارزشمند!!

۵ دی ۱۳۹۶. عکاس: دامنه

 

آستان قدس که یک پای اقتصاد ایران شده، باید از حکومتی‌شدن بیرون شود و واقعاً با ملت درآمیخته گردد. مگر از ویژگی‌های مهم امام رضا (ع) «مُعین الضُّعفاء» نبود؟ پس چرا ضعفای جامعه و مستمندان از آن همه دارایی‌های حرم مطهر، سهم و حظّی نمی‌برَند؟ آن همه درآمد، چرا به خدمت مردم درنمی‌آید؟ امام رضا (ع) برای همه‌ی ایرانیان است، نه یک جناح خاص، آن هم بخش افراطی آن. در این باره سخن دیگری دارم که در آینده خواهم نوشت.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به نام خدا. دیشب جوانی از دارابکلا، با دامنه تماس گرفت و گفت یک انشاء به قلم دامنه می خوام با موضوع حرمله و مختار. من هم با این شرط که قول دهد از همین فردا، اهل قلم شود و برای آینده مؤثّر اُفتد،

 



فوری متن دستخطی زیر را با عنوان «حَرمله قوی بود، امّا مختار شجاعِ باایمان» نوشتم و اینجا به اشتراک گذاشته ام. شاید انگیزه ای برای خوانندگان شود که در عصر دیجیتال، قلم را -که قرآن به آن سوگند خورده است- زمین نگذارند. نمی خواهم بگویم متنِ من مهم است، نه، می خواستم اهمیتِ درس انشاء (=یعنی ایجاد. آفریدن. پروردیدن) را یادآوری کرده باشم. والسّلام.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

پیامبر صلی الله علیه و آله :

مسلمانان در سه چیز شریک‌اند:

آب، مَرتع، آتش (مواد سوختى)

(میزان الحکمه)

 

امام صادق ع :

دانشمند سه نشانه دارد:

شناختن خدا

و آنچه خداوند دوست دارد

و آنچه دوست ندارد».

(الخصال)

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. خُلفای ستمگر و جائر عباسی، پانصد و پنجاه و هشت سال بر سرزمین های اسلامی حکومت کردند. گاهی کوفه، گاهی بغداد، گاهی رِقّه سوریه، گاهی سامرّاء و نیز مدتی مَرو و توس را پایتخت خود ساختند. آنان  -که جمعاً سی و هفت خلیفه بودند که خود را به عنوانِ جانشین های رسول خدا (ص) بر مردم تحمیل کردند و بر هیچ کس رحم و مهری نداشتند، حتی بر اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و نیز بر امامان معصوم علیهم السّلام. این حاکمان خودخواه و مکّار که به اسمِ اسلام، به سرزمین های وسیع جهان اسلام پیش تاختند، هم حکومت را مِلک طِلق خود می دانستند و هم خلافت را از آنِ خاندان عباس. یعنی هم توسعه طلبی و لشکرکشی و هم حکومت موروثی و درون خانوادگی. اما ائمۀ اطهار (ع) در هیچ دوره ای _چه در زمان امویان و چه در عصر عباسیان_ تن به سازش و تأیید حکومت های فردی، استبدادی و ستمگرانه ندادند. به همین خاطر، هم بشدت سختی کشیدند، هم مورد آزار، اذیت، محدویت و کنترل قرار گرفتند و هم همگی به دست جَور سرانجام به شهادت رسیدند.

 

 

سامرا

 

قلمرو عباسیان

(نوادگان عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبرص)

 

سامراء؛ که زمانی پادگان نظامی بود

و محل حصر امامَین عسکریین (منبع)

 

حرم امام هادی و امام حسن عسکری علیهماالسّلام در سامراء

 

از میانِ امامانِ معصوم شیعیان _علیهم السّلام_ سه امام هُمام، یعنی امام کاظم، امام هادی و امام حسن عسکری به بدترین شکل از مردم و شیعه ها دور نگه داشته شدند تا مانع از روشنگری ها، هدایت ها و روابط عاطفی و فکری میان اُمت و امامت شوند. زندانی کردن طولانی امام کاظم حضرت موسی بن جعفر و در حصر و عساکر (=پادگان ها) نگه داشتنِ امام هادی و امام حسن عسکری، نشان می دهد حاکمان ظالم عباسی تا چه اندازه از اسلام و مُروّت و اخلاق و حُکمرانی عادلانه و شیوۀ انسانی سیاست ورزی، به دور بودند.

 

آنان حفظ قدرت خود را زیربنا و بقیۀ امور را روبنا می دانستند. حتی اگر این تفکر به برادر کُشی میان امین و مأمون می انجامید. اصل اساسی حکومت عباسی، حکومت فردی بود و توسعه طلبی. به طوری که هارون الرّشید به ابرهای آسمان بغداد خطاب می کرد و بدین مضمون می گفت: ای ابرها! حال که  در بغداد نمی بارید! هر کجای جهان ببارید، آنجا سرزمینِ من است. پس؛ بخوبی روشن می شود که چرا امام عسکری در حصر بود؟ چون با این گونه خُلفای ستم پیشه و به دور از انسانیت و سیاست ورزی اسلامی مواجه بود و در برابر آنان می ایستاد و مردم را به عاقبت سوء همدستی با حکومت های زورگو هشدار می داد.

شهادت امام مظلوم حضرت حسن عسکری، تسلیت آغاز امامت امام غائبِ همیشه حاضر، تبریک والسّلام. دامنه

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث معرفی کتاب در دامنه. این کتاب «سیره و سیمای پیامبر اعظم» نوشته‌ی حجت‌الاسلام علی‌رضا طاحونی است، (نشر بخشایش، قم، چاپ دوم، ۱۳۸۷)، که دیروز در مراسم روضه‌خوانی رحلت پیامبر اکرم (ص) در منزل ابوی‌شان در محله‌مان در قم، به شرکت‌کنندگان حُزن و ماتم رحلت حضرت رسول الله (ص) اِهداء شد. دیشب توفیق شد آن را خواندم. ضمن سپاس از بذلِ و نشر زکات ایشان، با انداختن عکسی از جلد آن، طبق معمول همیشگی به چهار فراز از متن آن به صورت برداشت آزاد دامنه، اشاره می‌کنم:

 

 

در ص ۲۳ آمده است: حِلفُ الفُضول» پیمانی بود که با انعقاد آن، حقِّ هر فرد ستمدیده را از ستمگر می‌ستاندند. و پیامبر پیش از رسالت و نبوت، در این پیمان حضور داشت. [دامنه: پیمان‌نامه‌ای که بنیانگذاران آن همگی نام‌شان از ماده‌ی فضل بود. مانند: فضل بن فضاله، فضل بن حارث، فضل بن وداعه]

 

در ص ۷۸ آمده است: پیامبر (ص) از هیچ جلسه‌ای بلند نمی‌شد، مگر آن که ۲۵ بار استغفار می‌کرد هرچند که آن جلسه کوتاه بود.

 

در ص ۱۱۷ آمده است: نزدیک‌ترین فردِ هستی به ذات مقدّس خداوند، پیامبر اسلام است، تنها در باره‌ی او، آیه‌ی ۸ نجم نازل شد: «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى» یعنی پس [فاصله‌اش با پیامبر] به اندازه‌ی فاصله‌ی دو کَمان گشت یا نزدیک تر شد.

 

در ص ۱۹۹ آمده است: روزی پیامبر به ابوذر گفت جبرئیل به من خبر داد ابوذر دعایی دارد. پیامبر از ابوذر پرسید این دعایی که خدا را با آن می‌خوانی چیست که جبرئیل گفت دعایت نزد اهل آسمان معروف است. ابوذر گفت: می‌گویم. دعای حضرت ابوذر به نقل از -کافی جلد ۲. ص ۵۸۷- این بود:

 

خدایا من از تو می‌خواهم ایمنی و آرامش خاطر و ایمان و اعتقاد به تو، و تصدیق و باور به پیامبرت، و عافیت و دوری از تمام بلیّات، و توفیق شکرگزاری و سپاس بر عافیت، و بی‌نیازی از مردم شَرور را.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث تاریخ سیاسی دارابکلا. ضمن گرامی داشتنِ روز رحلت نبی مکرّم اسلام، پیامبر رحمت و شفقت (ص)، یک خاطرۀ تاریخ سیاسی دارابکلا را به اختصار ارائه می کنم:

 

اوائل انقلاب نیروهای مذهبی سیاسی روستاهای منطقۀ میاندورود مازندران از طریق رابطۀ هیأت های عزاداری ماه محرّم با همدیگر تبادل اتّحاد و افکار می کردند. دارابکلا با لالیم، اسرم، جامخانه، ماکران، ساری و ... تبادل هیأت و دسته می کردند و از همین طریق با همدیگر در راستای هویت انقلابی و عدالت خواهی متحد و هم آوا می شدند. روستای ماکران _به تلفُّظ محلی ماکِّرون_ آن سال یعنی سال پنجاه و نُه، در شب رحلت پیامبر اسلام (ص) دسته‌ایی باشکوه به تکیه داراب‌کلا آورده بود. من با آن که هنوز سنم به نوزده نرسانده بودم، در آن شب حضور داشتم و هنوز نیز فریادِ آهنگین با لحنِ و لهج‌ی غلیظ ماکرانی در گوش هایم نحوا می کند که می خواندند:

 

رحلتِ پیغمبرِ اکرم بوَد

جهان پُر از غم بوَد

شیوَن و ماتم بود

یاد همگان بخیر و یاد شهیدان آن

جمع‌ها و دسته‌ها و هیأت‌ها جاویدان

(تاریخ سیاسی دارابکلا: اینجا)

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

متن نقلی: خاطره‌ی خواندنی از عشق علامه طباطبایی به عزاداری امام حسین علیه السّلام: «دکتر مرتضی نجفی قدسی مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی به خاطره‌ای پرداخته که چنین است. آیت الله علوی بروجردی نقل کردند: روزی به اتفاق پدرم و مرحوم ″علامه مدّاح″ که از تهران آمده بود، به دیدار حضرت علامه طباطبایی رفتیم. پس از صرف چای، علامه طباطبایی از آقای علّامه مداح که مداحی می‌کردند، درخواست کردند که روضه‌ای بخواند. او هم روضه‌ی حضرت علی اکبر (ع) را خواند و اشعار ایرج میرزا را در این زمینه می‌خواند و علامه هم استماع می‌کردند و متأثر بودند تا اینکه به این بیت رسید:

بعد از پسر، دل پدر آماج تیر شد

آتش زدند لانه مرغ پریده را

 

علامه طباطبایی در اینجا فرمودند: اَعِد. یعنی دوباره بخوان و او دوباره این بیت را خواند، دوباره علامه فرمودند: اَعِد و تا چهار بار درخواست کردند که این بیت را دوباره بخواند و پس از اتمام روضه هم علامه در حالی که از شدّت تأثُّر با دست به پای خود می‌زدند، این بیت را تکرار می‌کردند و آنگاه با حالی که شاید مخاطبشان ما هم نبودیم فرمودند:ذای کاش ایرج میرزا این بیت شعر را به من می‌داد و من تفسیر المیزان را به او می‌دادم!

 

 

آیت الله علوی بروجردی می‌گوید: من در آن هنگام جوان و کنجکاو بودم و از این جمله ایشان تعجب کردم و گفتم آقا شما ایرج میرزا را می‌شناسید؟! او شاعر هزل‌سرایی است! ایشان فرمودند: بله می‌شناسم و دیوان ایشان را دارم، مع‌ذلک من حاضرم تفسیر المیزان را با این یک بیت عوض کنم! و سپس ادامه دادند که من حتی توهُّم این معنا را ندارم که کسی این شعر را برای حضرت علی اکبر (ع) بگوید و فردای قیامت، امام حسین(ع) در حق او بی‌تفاوت باشد.

 

نجفی قدسی افزود: امروزه اهمیت تفسیر المیزان بر همگان روشن و مبرهن است و برترین تفسیر قرآن در عصر حاضر است و حتی حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند که این تفسیر تا قیامت باقی است. آنگاه می‌بینیم علامه طباطبایی (ره) چه عشقی و ارادتی به ساحت اهل بیت و مخصوصاً حضرت سیدالشهدا (ع) دارند که حاضرند بهترین اثر علمی خود را با یک بیت شعر که بیانگر علاقه‌ی وافر حضرت امام حسین (ع) به فرزندشان علی اکبر است، عوض کنند.» منبع

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. بار دگر به شب عظیم عاشورا نزدیک شده ایم می پرسم چرا برای واقعۀ عاشورا اشک می ریزیم؟ چرا برای امام حسین (ع) و اهلبیتش در حُزن و گریه ایم؟ چرا محرّم را در عزاداری و ماتم ایم؟ چرا مصائب کربلا را با زاری و سوگواری توأم می داریم؟ و چرا غمِ اسیری های حضرت زینب کبرا سلام الله علیها و بازماندگان حماسۀ نینوا از عصر عاشورا تا شام را، این گونه خروشان و محزون زنده نگه می داریم؟

 

ما این گونه ایم چون، این گونه ایم تا:

این گونه ایم؛ چون هیچ حادثه ای را اینهمه خشن و به دور از مُروّت نمی دانیم. این گونه ایم؛ تا خود خدای ناکرده هیچ گاه راه خون آشامان و اَشقیا و سَفّاکان را نپیماییم. این گونه ایم؛ چون اشک بر حسین را نه اشکِ تسلیم، که مثلِ شیرِ مادر، اشکِ سرازیرشده از رگ روح مان می دانیم. این گونه ایم تا ثابت کنیم ظلم نمی پذیریم و ظلم نمی کنیم و با ظالم همدست نمی گردیم.

 

 

ما این گونه ایم چون، این گونه ایم تا:

این گونه ایم؛ چون مولا حسین مان را تنها ولی ذّلت ناپذیر یافته ایم. تنها امّا حق گو و حق گرا دیده ایم. این گونه ایم؛ تا نشان دهیم سوزناکی عاشورا درس دائمی بر ما باشد که هیچ جُنبنده ای را از حقّ آسایش و آزادی بی نصیب نسازیم.

 

 

ما این گونه ایم چون، این گونه ایم تا:

این گونه ایم؛ چون حسین با آن همه شأن و منزلتش و یاران مظلوم و مقاومش را، دنیازدگانی چون ابن زیاد، عمرِسعد، شمر بن ذی الجوشن به اسم حفظ اسلام و دفاع از حاکمیت یزید! در نهایتِ قساوت، فریفتگی، مقام طلبی، خودخواهی و کینه توزی به قربانگاه گودی قتلگاه بُرده اند و بی رحمانه سر بُریده اند. این گونه ایم؛ تا به جهانیان بگوییم ما راه و روش خشن و مخالف ناپذیر یزید و یزیدیان را باطل، به دور از دین، خیالبافانه و خودکامگی مغرورانه می دانیم.

 

ما این گونه ایم چون، این گونه ایم تا:

این گونه ایم؛ چون کانونِ منظومۀ انسانیت و عرفان و ایمان یعنی امام حسین علیه السّلام را با حربۀ مردم فریبِ «خروج از دین» و تُهمتِ «بَغی» و به جُرم «قیام علیۀ حاکم» به زیر تیغ شمشیر بردند و خیمه ها و خانه های چادرین دشت نینوا را به همرا زنان و کودکان به آتش کشیدند که یزید به زور و براحتی حکومتش را  یکند و همه تسلیم محض او باشند و به او و هوَس های سیری ناپذیر او گردن نهند. این گونه ایم؛ تا بفهمانیم محرّم و عاشورا دل را می گُدازد تا نگذارد دریوزگی پیشه کنیم و مثل استبدادپذیرانی همانند عمرِسعد، قبول کنندۀ هر امیر و آمر و حکومت و ستم کننده ای باشیم.

 

آری ما این گونه ایم چون، این گونه ایم تا:

این گونه ایم؛ چون همۀ ملائک و فرشتگان و پیامبران و امامان و خوبان به حضرت حسین بن علی اقتداء می کنند و همۀ رهروانِ راه حسین، سیره و سلوک حسینی و شیوه و رسم زینبی را تحسین و ترویج می نمایند و بر مظلومیت او و سختی های بی مانند زینب عاشورا اشک معرفت و پیمایش راهش می ریزند. این گونه ایم؛ تا به خدای ارحم الرّاحمین بگوییم دین اسلام همچون خدای رحمان و رحیم، دینِ رحمت است و دین اخلاق و رأفت. دینِ دفاع و استقامت است و دین پرهیز از هرگونه خشونت و سخت گیری و جفا. دینِ نبوی (ص) و آئین علوی (ع) است و دین جعفری و مکتب حسینی که در کربلا تا شب تاسوعا هم کوشید انسان را از گمراهی و ضلالت به در آورد و برای این سیر الی الله ما به انتظار حضرت مهدی (عجّ) نشسته ایم تا ظهور کند و رحمت و بخشایش را بر روی همه بگستراند و انسان ها و حکومت ها را به صراط مستقیم فرا بخواند و حکمت و حکومت داری صحیح را در سیاست و دیانت به جریان اندازد و نام و مرام حسین (ع) را تا ابدالدّهر باقی و برقرار نماید. آری ما این گونه ایم: پس اشک می ریزیم آگاهانه، چون اشک ما مشق ماست و بقای نسل ما 

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

کلُّ یَومٍ عاشورا و کل ارضٍ کَربلا این یک عبارت آموزنده است... نه معنایش این است که هر روز بنشینید گریه کنید... ببینید چه کرده، کربلا چه صحنه‌ای بوده، هر روز این صحنه باید باشد... مقابلهٔ عدل با ظلم، مقابله‌ی عددِ کم باایمانِ زیاد، در مقابل عددِ زیاد با بی ایمانی.  (صحیفۀ امام، جلد ده، ص هشت)

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه: به نام خدا. یزید، یک شاه بود. شاهی برآمده از حیله گری های جُرثومه ای چون معاویة بن ابی سفیان. یک حاکم عُقده ای، که عقیده و آزادی را به پای هوَس های خود لِه می کرد. یزید زیاده طلب بود؛ هم در شهوت، هم در قدرت، هم در شُهرت، هم در ثروت، هم در کِسوت و هم در شراب و عیش و عِشرت.

 

یزید اسلامِ وارونه شدۀ مبتلا به فقیهانِ دِرهم خواه و دینارطلب و بُریده از حق و شیفتۀ دنیا و والهِ ریاست را، ابزارِ سیاست کرد و با هر کسی که با این پوستین وارونه مخالفتی داشت، به ستیزه برخاست و خونش را خونخوارانه به تیغ خنجر و کینه بر زمین می ریخت و اموال و حیثیت و همۀ عِرض و حقوقش را بی رحمانه تاراج می کرد. او حاکمی یکدنده، کلّه شقّ، خودشیفته، خودکامه و خودپسندی بود که فقط خود و نوکران خود را مَجال زندگی کردن و فرصت ورود به عرصۀ قدرت و حکومت می داد. منصوبان او در جای جای بلاد مسلمین و کاخ سبز شام، همگی از دار و دسته اموی و مروانی و یا از ارادتمندان و سینه چاکان و چاپلوسان درگاه دینی اش و بارگاه شاهی اش بودند.

 
آری؛ امام حسین (ع) بزرگمرد مبارزه با ستمگر جبّار، با چنین شاهِ کینه توزِ خودخواه مغروری مواجه بود؛ و برای اصلاحِ دین جدّش آگاهانه، شجاعانه، انسان سازانه و دلسوزانه به مبارزه با یزیدشاه برخاست و آنی تن به آسایش و کُرنش و ترس و تأییدِ ستمگر نداد و او و شیوۀ حکومتداری یزیدانه را، با واقعۀ عظیم عاشورا به زُباله دان تاریخ فرستاد و مبارزه دائمی با خصلت و خوی یزیدانه ی قدرت و حاکمیت را، برای همیشه زنده و احیاء نمود. یزیدشاهی برای همیشۀ تاریخ مردود و مُنسلخ و برکَنده شد، و راه حسینی برای همآره تاریخ برای آزادگان جهان جاویدان ماند. السّلام علیک یا اباعبدالله الحسین. ایام عزا و ماتم سالار شهیدان، رهبر آزادگان، اُسوۀ دینورزان و مظهر عارفان بر همۀ شیفتگان آن امام و اهلبیت (ع) تسلیت باد.