معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی می گوید: «در حادثه کربلا با سه نمونه شخصیت روبرو میشویم. اول: حسین (ع) حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود. تا آخر میایستد. خودش و فرزندانش کشته میشوند. هزینه انتخابش را میدهد و به چیزی که نمیخواهد تن نمیدهد. از آب میگذرد، از آبرو نه. دوم: یزید همه را تسلیم میخواهد. مخالف را تحمل نمیکند. سرِ حرفش میایستد. نوه پیغمبر را سر میبُرد. بی آبرویی را به جان میخرد تا به چیزی که میخواهد برسد. سوم: عمرِسعد به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است. هم خدا را میخواهد هم خرما، هم دنیا را میخواهد هم آخرت. هم میخواهد حسین (ع) را راضی کند هم یزید را. هم اماراتِ ری را میخواهد، هم احترامِ مردم را. نه حاضر است از قدرت بگذرد، نه از خوشنامی. هم آب میخواهد هم آبرو.
دستِ آخر اما عمرِسعد تنها کسی است که به هیچکدام از چیزهایی که میخواهد نمیرسد. نه سهمی از قدرت میبرد نه از خوشنامی. ما آدمهایِ معمولی راستش نه جرأت و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم، نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را اما در درونِ همه ما یک عمرِسعد هست! من بیش از همه از عمرسعد شدن میترسم.»
دامنه: به نام خدا. همیشه این افراد دستۀ سوم بودند که هم خود را هلاک و بی آبرو کرده اند و هم قدرتِ فاسدِ خودکامه را، خودخواه تر و متوهّم تر ساخته اند. صدام حسین، استالین، مائو و دیگر دیکتاتورها را، دور و بری ها و چاپلوس ها، جری تر، بی رحم تر و کینه توزتر ساخته اند