منو
درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعي
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۲۵۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تریبون دارابکلا» ثبت شده است

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. عصر امروز در وبلاگ جناب (رنگین کمان) خواندم و دیدم که دوست خوب و زحمتکش مان جناب حاج علی میرزا مورد تقدیر بخشدار مرکزی میاندورود و دهیار خَدوم دارابکلا جناب محمد دباغیان قرار گرفت.

 

 

من هم به عنوان عادی ترین فرد روستای دارابکلا، این پست را هم به جهت قدردانی از دو مقام مسئول اجرایی شهرستان میاندورود و دهیاری دارابکلا، و هم برای سپاس و آرزوی سلامتی حاج علی میرزا چلویی و بقای عمر همۀ اعضای خانواده اش می گذارم. درختکاری دو سال قبل جناب علی میرزا در بخش های وسیعی از روستای دارابکلا، شایستۀ این ارزشگذاری بود. کاری که همیشه مرضیِّ خدا و مورد تأکید رسول خدا (ص) و ائمۀ هُدی (ع) بوده و هست.

 

تقدیر بخشدار میاندورود و دهیار دارابکلا
از جناب حاج علی میرزا چلویی دارابی
 

اهتمام وی ستودنی ست، هم در کارگاه اش که فردی مُنصف و بااخلاق است؛ هم در پایین تکیه و پایین مسجد که خادم الحسین بی ریا و پرتلاشی ست؛ و هم در ایجاد فضای سبز و پاسداری از بوم زیست و طبیعت زیبا و دیدنی روستا که با هزینه هایی شخصی اش آن را به پیش بُرده است و همچنان دغدغۀ مراقبت و حراست و هرَس آن را دارد. در همین جا حمایت همیشگی ام را از حرکت های راهبُردی دوست گرامی ام جناب محمد دباغیان ابراز می دارم. دهیاری که به نظرم؛

خدمت به مردم را بخوبی معنا،

همّت برای رشد محل را بدرستی اَدا،

نآرمیدنِ خود برای آرمیدن مردم را بشاستگی وفا

نآسودنش را برای آسودن مردم بآسانی اِهداء کرد

 

من حقیقتاً از داشتنِ چنین دهیاری دلسوز و خوش نگرش و ناخسته، بر خویشتنِ خویش می بالم. برای همگان توفیقات الهی می طلبم.

۱ موافقين ۰ مخالفين ۰

 

...

 

 

تصویربرداری هوایی. (هلی شات=کواد کوپتر)

عاشورای ۱۳۹۶ داراب‌کلا از زاویه‌ی هوایی

از پایین‌محله‌ی چهارباغ تا انتهای ببخیل و اوسا و مُرسم

ارسالی رنگین کمان. عکاس: سیدمحمد صباغ دارابی

عکسها در اینجا

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

 

 

 

اولین نمازجماعت در تکیه‌ی ببخیل.

هفتم محرّم (۶ مهر ۱۳۹۶)

عکاس: رنگین کمان

 

 

افتتاحیه‌ی تکیه‌ی حضرت ابوالفضل ببخیل داراب‌کلا

حضور شیخ مرتضی چلویی و شیخ مهدی شیردل

 

 

هیأت تکیه ابوالفضل ببخیل

 

 

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

روز همه‌پرسی جمهوری اسلامی

دهم فروردین سال پنجاه و هشت در روستای داراب‌کلا

۲ موافقين ۰ مخالفين ۰
 به قلم دامنه. روزی که با شیرمحمد به قم رفتیم. به نام خدا. نمی دانم شاید فردا مراسم هفتش باشد و عصرش که پنجشنبه است در اهل القبور قبرش به حضور مردم شریف با ذکر حمد و صلوات روشن گردد. من از دور ادای احترامی می کنم و این پست را که وعده دادم می نویسم. ۱۳ شهریور نیز پست تشییع جنازه اش را منتشر کرده بودم: اینجا


حاج شیرمحمد سحرخیز یکی از مردان نیک روستای دارابکلا بود. چند خصوصیت قابل قبول و مورد تحسینی داشت و همین باعث می شد مردم او را محترم و بسیار دوست بدارند: بی آزار و آرام بود. خندان و اخلاق مدار بود. انسانی باانصاف و خوش خُلق بود.

 
یادم است خیلی ها به همین انصافش، از او شالی و برنج می خریدند. وقتی پدرشان زود به رحمت خدا پیوست، این شیرمحمد بود که بحق بر آن خاندان پدری کرد. و به صمیمانه ترین روایت فردی بانماز و باخدا بود. فنی کار و رانندۀ متبحّری بود. تویوتای مأموریتی من سال ۱۳۶۵ در سرازیری خونۀ سورتیچی خراب شده بود. هیچ کس سرش نمی شد درستش کند، رفتم دنبال شیرمحمد. آمد و خیلی فوری به مُخ تجربی اش راه انداخت و شدیدترین ذوق آن دوره را بر لبانم نشاند. همین ها کم چیزی نیست برای یک انسانی که خشنودی خدا و خلق خدا را کسب کند. 
 
 
شیرمحمد سحرخیز
 
مرحوم
حاج شیرمحمد سحرخیز
فرزند مرحوم مِلّا
 

و اما خاطره ی من و او و شیخ وحدت: سال های اولیۀ انقلاب بود. شیخ وحدت از قم به ساری هجرت کرده بود و در چندجا از جمله دانشسرای تربیت معلم دکتر علی شریعتی تدریس می کرد. به من گفت برو یکی از این سه رانندۀ نیسان را بگو ماشینش را سرویس کند بعدازظهر همین امروز بریم قم.

 
شیرمحمد یکی از آن سه تن بود که شیخ نام برد. من هم چون شیرمحمد را زیاد می شناختم و او هم محبت داشت به ما، درجا رفتم یورمله خونه اش به بهش خبر دادم. با خنده خاص خودش و نهایت رضایت پذیرفت و به ادب و محبت فراوان گفت: «چشم ما شخ طالب را خیلی دوست داریم. حتماً.» عصر حرکت کردیم. من، او، شیخ وحدت. این مرد از داراب‌کلا تا تهران و از آنجا تا قم و سپس بلافاصله از قم تا تهران و از تهران تا ساری با آن که یکسره رانندگی کرد، ثانیه ای از اخلاق خوبش گذر نکرد. کلمه ای غیبت کسی را نکرد.

در حین رفتن در طول مسیر او و شیخ وحدت خیلی خوش و بش کردند و توی ماشین خاطرات می گفتند. ناگهان در پیچ شیطان جادۀ هراز، در تاریکی شب تگرگ شدیدی گرفت. چشمش به یک موتوری افتاد که کنار جاده در بدترین وضع زار می زد و استمداد می جست. دلش سوخت او و موتورش را سوار نیسان کرد. تا چندین کیلومتر جلوتر پیاده اش کرد. کرایه ای از آن درراه مانده (اِبن سَبیل) هم نگرفت.

 
چند رستوان در چند جا غذا خوردیم. او با ساده ترین روش و خاکی ترین تواضع با ما بود. من با آن که جوان بودم مشاهده کردم چشم در چشم هیچ زن و نامحرمی نمی دوزد. در میدان امام حسین (ع) تهران در رستورانی کباب خوردیم خیلی وضع حجاب ناجور بود، ولی شیرمحمد، شیر حلال خورده ای بود که حتی اعتنایی به آن وضع نمی کرد و سرش به دلش بود. در این عکسش  همان حالت آرامش روحی اش را به‌عینه می بینم. در این دو روزی با آن که مسافرت بودیم و خسته و کوفته بود، نمازش را دقیق و سروقت در مسیر می خواند. رانندگی‌اش ماهرانه و صبورانه بود. به شیخ هم علاقه داشت و هم احترام بالایی می کرد. شیرمحمد چون فردی مورد وثوق و مذهبی بود، شیخ وحدت با ماشین او راحت بود.
 
خواستم با این نقل کوتاه و فشرده این را بگویم که شیرمحمد فردی نجیب، درستکار، زحمتکش و دیندار بود و همه به او اعتماد داشتند از جمله شیخ وحدت. و خدای مهربان هم به‌یقین روحش را غریق غفران  می‌کند و سرشار رحمت.
۱ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. وقتی در ابتدای دهۀ هشتاد کتاب خاطرات حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری را می خواندم، به ص ۱۳۱ رسیدم تنم بشدّت لرزید: «از آن جایی که این جا [دفتر رهبری] آخرین ملجاء و مرجع تظلُّمات مردم است... » (بخشی از حکم رهبری به ناطق نوری به عنوان بازرس دفتر رهبری). وقتی به ص ۱۳۵ خاطرات رسیدم عزمم کاملاً جزم شد که به دفتر رهبری طرح تظلّم (=دادخواهی، فریادخواهی) کنم برای جفایی که برخی ها در روستای دارابکلا به شهید دفاع مقدس ابراهیم عباسیان کردند که شرحش مفصّل است و دردناک.

 

مزار داراب‌کلا

قبر شهید ابراهیم عباسیان

 

آقای ناطق در آن کتاب افزود مقام رهبری «پس از چند کار بازرسیِ مهم توسط دفتر بازرسی دفتر فرمود: وقتی من رهبر شدم نگران بودم که اگر کسی به من تظلُّم بکند چگونه رسیدگی کنم. خداوند لطف کرده این دفتر را راه انداختم و من خاطرجمع شدم که اگر موردی ارجاع شود تا آخر رسیدگی می شود.» (ص ۱۳۵ جلد دوم خاطرات ناطق نوری. انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی)

 

من در همان سال سریع دست به قلم شدم ماجرای ظلمی را که به پیکر شهید ابراهیم عباسیان در روز تشییع جنازه و محل قبر او و سالها مهجوریت آن شهید «گرمدشت خرمشهر» نموده‌اند، به دفتر بازرسی رهبری نوشتم. باقی قضایای این نامه نگاری و ماجراها بر سر قبر شهید عباسیان، بماند برای داستان زندگینامه‌ام به عنوان «آنچه بر من گذشت».

۱ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. جناب یک دوست به من خبر داد شیرمحمد سحرخیز به رحمت خدا پیوست. مراسم تشییع آن مرحوم با حضور مردم داراب کلا در حال برگزاری ست. من خاطره ای با آن مرحوم دارم که در فرصت مناسب در پستی ویژه خواهم نوشت. خاطره ای مربوط به سال های دور که من و او و شیخ وحدت به قم رفتیم... .با تسلیت این مصیبت دردناک خصوصاً به دوست خوبم فرزند گرامی اش عباس سحرخیز.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. در داراب‌کلا سه دوره شعارنویسی شکل گرفته بود که اغلب دیوارنویسی و گاه پارچ‌ نویسی بود:

۱. قبل از پیروزی انقلاب

 ۲. دهه‌ی شصت

۳. سال ۸۸

 

قبل از پیروزی انقلاب: شعارها به صورت شبانه و مخفی و در مکان‌های عمومی نوشته می‌شد. یادم است روی درِ فروشگاه حاج سید اسماعیل صباغ در تکیه‌پیش، شعارنویسی شبانه «مرگ بر شاه خائن» خیلی سر و صدا کرده بود. نیروهای پاسگاه داراب‌کلا ریخته بودند تکیه‌پیش (=میدان امام حسین علیه‌السلام) تا شعارنویسان را شناسایی و دستگیر کنند.

 

آقای عیسی مهاجر به من گفت برو خونه چون روی تو شک دارند که تو نوشتی. من هم به‌سرعت از صحنه دور شدم و به دامنِ اوسصحرای داراب‌کلا رفتم. این را بگویم که من البته در همان سال‌ها مخفیانه تنِ دیوار کِبل‌محمود ابراهیم شعارنویسی علیه‌ی شاه کرده بودم که در بخش خاطرات دامنه آورده بودم. آن شعارنویسی تنِ در مغازه‌ی صباغ نمی‌دانم کار کی بود.

 

دهه‌ی شصت: سه دسته در محل دیوارنویسی می‌کردند. حامیان گروه‌های مارکسیستی. جناح چپ. جناح راست. به دیوارنویسی‌های جناح چپ خیلی گیر می‌دادند. چون اغلب از کتاب‌های معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی بود. من و برخی از رفقا یکی از دیوارنویس‌ها در روز روشن و در جلوی چشم مردم و به صورت عیان و رسمی بودیم. نوشته‌ها را اغلب با مشورت همدیگر یا از بزرگان انقلاب برمی‌گزیدیم و یا من آن را با ذهن خودم بر روی کاغذ می‌نوشتم، می‌دادم دیوارنویسی می‌شد. برخی از روحانیون داراب‌کلا نسبت به شعارهای جناح چپ مذهبی، واکنش شدید نشان می‌دادند و موضوع را به روی منبر می‌کشاندند. اساساً آنها با دکتر شریعتی میانه‌ی خوبی نداشتند. که فعلاً از شرح و بسط آن بگذرم. می‌گذارم برای زمان‌های بعد.

 

جناح راست اغلب پارچه‌نویسی می‌کرد. و گروه‌های مارکسیستی نیز جرأت دیوارنویسی نداشتند، ولی گهگاهی شبانه و در تاریکی و خلوت شب، آرم سازمان‌های مورد حمایت‌شان را با رنگ بر دیوارها می پاشیدند و شعارهای لنین و تروتسکی و مائو را ترویج می‌کردند.

 

سال ۸۸ : این سال هم ما شب عاشورا داخل تکیه نشسته بودیم منتظر بودیم دسته‌ها از مزار و امام زاده جعفر برگردند و سینه بزنیم. موسی آهنگر (فرزند شهید محمدحسین آهنگر) فرمانده پایگاه مقاومت دارابکلا و سیداحمد هاشمی کنارم بودند، داشتیم با هم صحبت می‌کردیم. همان لحظه که نیمه شب بود به موسی تلفنی خبر دادند در برخی از دیوارهای محلات داراب‌کلا، علیه‌ی رهبری و ولایت فقیه شعارنویسی شده است. موسی از ما خداحافظی کرد و فوری خود را به قرار رساند... .

 

من از این قضیه همین‌قدر باخبرم و دیگر چیزی بیشتر از این نمی‌دانم. البته حاشیه‌هایی هم برای این دیوارنویسی همان زمان و هفته‌های بعد شنیدم که چون بر من روشن و مشخص نیست، مطرح نمی‌کنم.

(در تاریخ سیاسی دارابکلا: اینجا نیز منتشر می‌شود)   

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰
امیدبخش‌ترین آیه‌ی قرآن: روزی امام علی ‎ع رو به مردم کردند و فرمودند از نظر شما کدام آیه در کتاب خداوند امیدوارکننده‌‎تر است؟ مردم جواب‌هایی دادند و سرانجام امام فرمودند: از حبیبم رسول خدا ص شنیدم که فرمودند امیدوارکننده‎‌ترین آیه در قرآن این آیه‌ی شریفه است: «و در دو طرف روز و نخستین ساعات شب نماز را برپا دار، زیرا خوبی‌ها بدی‌ها را از میان می‌برَد. این ذکری است برای ذکرکنندگان»
 
 
و أقِمِ الصَّلاة طرَفَی النّهارِ و زُلَفًا مِنَ اللَّیلِ
إِنَّ الحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ذَٰلِکَ ذِکْرىٰ لِلذَّاکِرین
 

 
 
در وبلاگ دیگرم:

 

 
پست دوم
آیا شتاب در ظهور درسته؟
 

به قلم دامنه: در ادبیات دینی شیعه استعجال در اجابتِ دعا و استعجال در امر ظهور منجی (ع) ناپسند دانسته و از آن نهی شده است. این امر به عنوان شتاب و شتاب‌زدگی ناخوشایند معرفی شده است. کما این که...

 

اما آیا منظور از «انتظار فرج» در روایات، اختصاصاً موضوع ظهور امام زمان ع است و یا امیدواری به خدای متعال داشتن؟ البته این در تخصص و دانش من نیست، کار اهل فن است. همین قدر سوادم قد می‌کشد که انتظار فرَج در معنای عام و ناب، «امید و رجاء» به خدا داشتن است و معنای خاصش در نزد تعدادی علمای بزرگ، مثل صاحب کمال‌الدین، صاحب احتجاج، در انتظار ظهور امام عصر بودن.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم ابراهیم طالبی دارابی دامنه : به نام خدا. با سلام به خوانندگان محترم. روستای داراب‌کُلا، از روستاهای بزرگ ایران است؛ پرجمعیت و دارای تاریخ و قدمت در شهرستان میاندورود استان مازندران. میاندورود چون میانِ دو رودخانه‌ی شهرستان نکا و ساری واقع است، بدین‌نام خوانده شده است: یعنی میانِ دو تا رود. روستای ما در مجاورت و جنوب شرقی شهر سورک قرار دارد و با جاده‌ی بین‌المللی مشهد مقدس، ۵ کیلومتر (از سمت جنگل به دریا) فاصله دارد. روستای داراب‌کلا یک ویژگی منحصربه‌فرد در منطقه و شاید در ایران و حتی جهان اسلام دارد و آن این است از دامن آن -که خود دارای حوزه‌ی علمیه بوده است- حدود دویست و پنجاه روحانی و عالم دینی و طلبه برخاسته است. در این وبلاگم «روحانیت داراب‌کلا: اینجا» شرح حال روحانیان داراب‌کلا را نوشته‌ام:

 

عکس‌نوشته‌ی

بسم الله الرحمن الرحیم

داراب‌کلا به همین دلیل در تعبیر مردم محل و منطقه به دارالمؤمنین مشهور شده است. زنان این روستا چه نسل گذشته و چه نسل حال، همگی به چارچوب‌های شرع مقدس انور و هنجارهای اخلاقی بسیار پایبندند و حجاب تمامی زنان و دختران داراب‌کلا، چادر و پوشش‌های بسیارمناسب و فاخر است. این روستا از لحاظ جغرافیایی موقعیت زیبایی یافته است. از سمت جنوب و جنوب شرقی به دامنه‌های جنگل البرز مرکزی امتداد دارد و این جنگل با انبوهی از چشمه‌ها به مردم حیات و سرزندگی بخشیده است. و از دو سمت شرق و غرب نیز دو یال بزرگ و طولانی آن را احاطه نموده است و بر نقشه‌ی زیبایی آن، افزوده است. و سمت دیگر آن تا شهر سورک و جاده‌ی مشهد مقدس گسترش دارد.

دامنه‌ داراب‌کلا: اینجا

 

 

عکس نقشه‌ی داراب‌کلا

شهرستان میاندورود مازندران

 

جمعیت این روستا حدود پنج هزار نفر است. کشاورزی و باغداری از اشتغالات مهم مردم داراب‌کلاست. در روستای داراب‌کلا به دلیل مذهبی‌بودن بیش از نوزده هیأت مذهبی تأسیس گردیده است که در طول سال از هم نمی‌گسلند. بخش زیادی از مردم روستا خصوصاً نسل میانسال به امور اداری دولتی اشتغال دارند. از ویژگی‌های خوب این روستا این است کسانی که به هر دلیل و علتی به شهرهای دیگر مانند ساری و نکا مهاجرت و سکونت کرده‌اند، هیچ‌گاه روستا را به طور کامل و مطلق ترک نمی‌کنند. در دو شهر مذهبی و مقدس قم و مشهد و تهران نیز، تعداد زیادی از دارابکلایی‌ها سکونت دارند که به طور متناوب و متوالی به زادگاه خود داراب‌کلا آمدوشد دارند.

 

منبع

...

..

پیوند وبلاگ‌های دیگر دامنه

بیشتر بخوانید ↓