پاسخ مدیر دامنه :
پاسخ دامنه
به نام خدا
سلام جناب «یک دارابکلایی».
بی حد و اندازه مشعوف شدم این گونه عالِمانه به پست های دامنه نظر می
افکنی و قلم را با نوشته های خوب خودت که تکمیل بحث های صورت گرفته است،
آغشته به واژه می کنی. ممنونم ممنون.
اول آن که
لِ و لَمه را خوب و بجا مثال آوردی. آری؛ در گویش و مثَل های قدیمی ترها
این عبارت کاربرد دارد. من زیاد دستور زبان فارسی مطالعه می کردم بنابراین
معتقدم (یعنی به نظرم می رسد) لِ و لمِه مانند پیشوندها و پَسوندها بر زبان دارابکلایی ها جاری می شود. مانند فعلهای کمکی در انگلیسی و افعال مُعین در فارسی.
دوم این که افزوده ات به هِدی و به قول طلبه ها اِن قُلت شما را دقت کردم. اگر بر فرض ار ریشۀ عربی هدایت نباشد؛ آن گاه بر اساس رأی شما باید هِدی را با حرف «حاء» املا کنیم که می شود: حِدی.
که ار ریشۀ حدّ و حدود است. که به مثالی هم که زدی بیشتر تطبیق می کند.
یعنی حِدی آمدنِ چاکِ زخم، یا حِدی آوردن چاکِ زبان آدمهای دهن لَق. این که
می گویند «ون داهون رِه حِدی بیار» یعنی همان جمع کن و ساکتش ساز. می
پذیرم از شما. پس لغت شناسی بهتر از دامنه هم در دارابکلا هست که این گونه
عالی و عالمانه با دامنه بحث می کند. حبّذا احسنت.
سوم آن که اما آن موضوع دیگری که گفتی: «چند سالی است ذهن مرا درگیر کرده و با دیدن کلمه "لِ" شما دوباره برانگیخته شده»
باید تکمیلی تر بحث کنم. لذا عنوان پست را هم گذاشتم «کِله، کی لِه، کِلا،
کیلّاک» تا نوشتۀ شما یک شمارۀ دیگر از فرهنگ لغت دارابکلا گردد، و گردید:
الف: چنانچه باید بدانید و به حتم می دانید _چون از نحوۀ بحث کردنت روشن است اهل فضلی و دست در قلم و چشم بر مطالعات داری_ زبان فارسی بر خلاف انگلیسی، حروف مصوَّت (=صدا دار) مانند «o- u» ندارد، پس باید واژه ها را هنگامۀ اَداکردن از سوی طرفِ مقابل شنید و با لَحنش فهمید منظور چیست. مثلِ لغت «خا» (این پست اینجا) که دَه پونزه معنی دارد بسیار تودرتو است:
ب: کِله (=تَش کِله) را کشف نکردم از چه مصدری ریشه می گیرد. ولی کی لِه (=جوی آب)
را می دانم از کجا می آید. وقتی رودخانۀ دارابکلا رو به خشکی می گذاشت و
ناگهان در بالادست ها باران می بارید و پس از مدتی آبش به رود، جاری می شد
بزرگانِ محلۀ ما می گفتند دَره «کِه ل» سر هاکارده. یعنی اُوه جاری شده. پس
کی لِه و به قول شما "کِهله" یعنی جایی که آب همچنان جاری ست. مثل کی لِه بینجسّون دارابکلا که از حموم پیش _سیدطالب رَف بِن_ کمی بالاتر از دامنه رَف بِن شُعبه می گیرد.
ج:
کِلا همان خُمره است که محل ما در آن ترشی و سرکه و رب ذخیره می کردند و
در برخی از جاهای ایران که تشرّعی کمتر داشتند شراب در آن می ریختند.
د: کیّلاک ظرف چوبی (مانند تشت پلاستکی)
ست که برای پیمانۀ گندم، جو، بینج و ذرّت بکار می رفت. که با آن هم زکات
را اندازه گیری می کردند و به نیازمند می دادند، هم حق سهم شریک را تساهُم و
تقسیم می نمودند، هم آب روشنایی و بخت بِنی در آن می ریختند و هم در آن
خمیر می کردند؛ چون آرد در آن فطیر نمی شد و خمیر، خوب ورز می آمد.
اصلاً «اطاله کلام» نبود، خیلی هم بحثِ مُستوفایی بود
«فرهنگ لغت دارابکلا» اینجا
متن شما را در پست هم گذاشتم: >> اینجا
1- در مورد کلمه لِ حیفم آمد که از کلمه دیگری نام نبریم و آن هم "لمه" است. همانطور که گفتید وقتی خی شب تمام کشتزار را لگدمال کرده کشاورز میگوید:"لِ لمه هاکارده بورده"، یعنی همه کشت را له و لورده کرد.
2- در مورد کلمه "هِدی" هم فکر نکنم کلمهای عربی باشد که از ریشه هدایت باشد. احتمالا کلمهای مازنی و ریشهای ایرانی داشته باشد. همانگونه که از مثالهای شما بر میآید به معنی نزدیک شدن دو قسمت است. در همین راستا، به معنی "همدیگر" هم در زبان ما به کار میرود؛ مثلاً به دو بچه که گاهی کنار هم بوده و احیاناً رابطه خیلی خوبی ندارند، بزرگترها نصیحت میکنند که "هدی رِ نزنین، هدی رِ دوس داشته بوشین"، همدیگر را نزنید، همدیگر را دوست داشته باشید.
3- موضوع دیگری که چند سالی است ذهن مرا درگیر کرده و با دیدن کلمه "لِ" شما دوباره برانگیخته شده، موضوع دو صدای مصوت بسیار نزدیک به هم در زبان مازنی است که من تقریباً در زبانهای دیگر آنها را به این صورت تفکیک شده نیافتم؛ دو صدایی که حتی نوشتن آنها به شکل معمول هم بسیار سخت است. این دو صدا را با مثال بیان میکنم: دو کلمه بسیار شبیه از نظر تلفظ اما متفاوت از لحاظ معنی "کِهله" و "کِله" اول به معنی اجاق سنگی که قدیمها برای آشپزی از آنها استفاده میشد و بعدی به معنی جوی آب. به نظر میرسد برخلاف زبانهای دیگر مثل فارسی یا انگلیسی، ای دو مصوت دو صدای متفاوت در زبان مازنی هستند که باعث ایجاد کلمه جدید و در نتیجه معنی میشوند.
با عرض پوزش از اطاله کلام