وَگلیز
به قلم دامنه. به نام خدا. وَگلیز. وَگلیز واژهای ترڪیبیست؛ «وَگ یا وڪ»، ڪه هم به معنی قورباغه و وزغ است و هم به معنی برگ. و «لیز» به معنی سُر، لغزنده، لَزِج، سُرسُری.
در اصل وَگلیز همان جُلبڪ است ڪه به آن خزه و جَلوزَغ هم میگویند. از دستهی رُستنیهای بیریشه به رنگهای معمولاً سبز و گاه سرخ و قهوهای. این گیاه، بیشتر در جاهایی، زیا و زیست دارد ڪه آب آن راڪد و یا از ڪیفیت پایین برخوردار باشد. حتی اگر بر تنهی درختان مرطوب، یا لبِ جویهای تنگ و باریڪ و تاریڪ باشد.
برای علتِ نامیدنِ وَگلیز، دستڪم همین دو احتمال را میدهم: یا منظور این بوده چون از برگِ لیز و لَزِج و ریزریزِ بههمپیوسته تشڪیل شده به آن وَگلیز میگویند یعنی برگِ لیز. و یا به گمان، چون سُرسُری و لیز و چسبناڪ است آن را وَگلیز گفتهاند ڪه مانند وگ، «لیز» و «چسبنده» است. اما احتمال اولی را بیشتر مطمئنم.
اینڪه جلبڪها یا همان وَگلیزها چه اثرات (فایدهها یا زیانها) دارند، من نمیدانم؛ فقط در جایی خواندم ڪه گویا به ڪسی ڪه شعور اندڪی داشته باشد به او به طنز میگویند: جُلبڪ!
من و همسنوسالهایم ڪه بخش زیادی از روزهای ڪودڪی را در درِهدله (=رودخانه) گذراندیم با وَگلیز زیاد خاطره داریم: فڪر میڪردیم زیر وَگلیز مار و جانور گزنده است. فڪر میڪردیم پناهگاه ماهیهاست. فڪر میڪردیم زیرش اگر چنگڪ اندازیم، یا دستدستماله ڪنیم، ماهیهای تنومندتری صید میڪنیم.
بیشترین وگلیز را آب پشتِ سدّ بتونی حمومپیش داشت ڪه بعدها آن سدّ ڪنار پل یورمله، خراب و سدّی دیگر، در ڪمی بالاتر ساخته شد تا آب شالیزار حاجیآیش دارابڪلا در مجاورت سیدحمزه بازار اَسرم را، از طریق یڪ جوی دراز و پرپیچوخم و ناهموار تأمین ڪند.
اساساً هر غورزِم (=جای عمیقتر و راڪدتر رودخانه) ڪه وَگلیزش شدید بود، در آن ترس و سڪوت بود؛ سڪوت.