نظر:
جناب ... سلام و خجستهباد
ادبیانه و مملوّ پیام. دو بار خواندم که لذتم تشدید شود. از قضا وسوسه که به معنی بداندیشگی است و بدفکری، از فریبکاریهای شیطانی به اسم خنّاس است و مرتبهای ادنیٰ که پنهانکارانه دل مرددین را تردید و بدخیالی میافکند. آیهی ۵ سورهی ناس اشارهی دقیق و ظریفیست برین پیکار او با انسان. استفاده بردیم. ممنونم.
پاسخ:
سلام جناب ...
بینهایت قدردانی میکنم از طرح دیدگاه شما درین درگاه. ۱. موافقم با تعبیر هم درد و هم عبرت. ۲. استناد آیهی شریفه را هم داخل در بحث میدانم و موافقم. ۳. وزنهی اشخاص شهیر را هم درست ارزیابی کردید، موافقم. ۴. علت زود فراموششدن در منظر شما، یک تعلیل منطقی بود و متغیّر سرعت رویدادها هم واقعاً متغیری مؤثر است و قبول دارم. در واقع برای متنم دلایل و علل صیغل زدید. درود بیعدد جناب و خداقوت.
۲ آبان ۱۴۰۰
نظر:
جناب ... سلام
مجدد آمدم که عرض کنم در پاسخ به کامنت کاربر محترمهای در دو کامنت بالاتر ازین، مرقوم فرمودید کار برگردان «ترنمی از ...» را به شیوهنامهی ادبی انجام دادهاید، شائقم رایحهای از آن را عطر جان کنم اگر گزارشی از آن آشکار فرمایید. درود.
پاسخ:
سلام جناب ...
زیبا نوشتید. آن طور که غنچهی خنده بر لبان مینشانید. فرضهای درستی ترسیم کردهاید. موافقم که معیار فقط کتاب و عترت است، نه هیچ کس. نیز موافقیم بهاحتمال با هم که برخی هم هرگز پای نهضت امام نیامدند اما میراثخوار شدهاند و زبانشان هم دراز گردیده است. دأب مشفق و مشوقبودن شما اخلاقی پسندیده است. مشفق در تعبیر قرآن کسیست که ایراد را هم از سر دلسوزی به دوست میگوید. ممنونم که به ازمنه و امکنه سیر کردید با خاطرات گزارهوار بنده.
پاسخ:
جناب... سلام علیکم به برداشتم از نهی حجتالاسلام رسول جعفریان این است که میخواهد بگوید حضرت محمد پیامبر فقط اسلام و مسلمین نیست، پیامبر همهی ادیان و ایمانآورندگان است. به عبارتی با قید «اسلام» بر سر لفظ پیامبر، آن پیامبر خاتم ص را محدود نباید کرد. بیشتر بخوانید ↓
۳ آبان ۱۴۰۰
جناب ... سلام علیکم
هرگز تردیدی در دل نمیافکنم که نگاه شما به این بندهی خدا، همواره مشفقانه و مشوقانه است. همان از بند ۲ متن تذکاریهی شما صداقتتان عیان است. اعتقاد و انتقادم همه از سر خیرخواهی و تلنگر است. با احترام و بسیار امتنان که از وقت شریف خود به تعبیر زیبایتان «کش» رفتید و بر من عتاب آوردید که نوش جانم شد و سپاس آفرید. درود وافر استاد دلسوز که با قلب مهربان بر من مهر میورزید.
نظر:
محترم گذرگاه فکر و ذکر سلام
ترکیبات وصفی زیبایی درین نظم نزدیک به نثر،
اینجا دیده میشود که چنگ بر دل میزند. متوجهی منظورت در دم شدهام که خواستی ناآراستگیهای فرهنگی را بربشماری که گویا حریم میان بزرگ و کوچک، ترَگ (شاید هم با املای کاف، تردید دارم) برداشته است و رسم دیرین این سرزمین، چاک خورده است. هجوم سهمگین مغول به ایران در فرهنگ برتر ایران و اسلام هضم شده بود و مغولان جذب تفکر ما شده بودند، اما اینک الیناسیون -به رنگ دیگران و بیگانگان درآمدن- و خود را باختن امان را بریده است. سپاس از بذل توجه به این حیطه.
اما بعد؛ ترکیب خورشید زمین بهتر نبود؟ چون بر زمین میتابد و برای زمین. غروب شفق است و طلوع فلق، آیا فلق را هم میآوردی تا باز هم طلوع کنیم بهتر ازین نمیشد؟ سنگ میزند و چنگ میزند عجب قافیههای جوری بوده است. بهره بردم.
۴ آبان ۱۴۰۰
جناب ... سلام
نهی بهحق در عبارت اُخرای شما، بعید است حتی ابعَد که در بین دستاندرکاران سیاست کشور، گوش شنوایی، چشم بینایی و شرح صدر پذیرایی داشته باشد. سهمخواهی و باندبازی و صنفگرایی گویی اضلاع مثلث قدرت شده است که از آن کنده نمیشود. بگذرم و چه با حضور ذهن رخدادادها را کنار هم نشاندید.
پاسخ:
سلام جناب ...
درست فرمودید؛ من هم موافقم که اگرچه نمیتوان انتظار دگرگونی جدی داشت، ولی آگاهیها را تمهید خواهد کرد. با نظر نهایی شما هم کاملاً موافقم که تغییرات بینادی پشتوانهای ایدئولوژیک میخواهد؛ آن هم مبتنی بر آموزههای وحیانی و یا در جاهای کمدسترس به فهم دینی، دستکم تفکرات انسانی و اخلاق محور. و پایانبخش اینکه بله، من فیلمهایی را که دارای پیام باشند و فاخر ساخته شده باشند، دنبال میکنم.
نظر:
۵ آبان ۱۴۰۰
جناب ... سلام علیکم
درین قضیهی قبله، نیّت بر جهت پیشی دارد؛
علیالخصوص، خلوص.
کامنت برای این پست سایت فیشنگار: اینجا
جناب «فیشنگار» سلام
لابد شما آیهی وَارکَعوا مَعَ الرَّاکِعین (۴۳بقره) را تعمیم میدهید. در ضمن اسم سایت شما فیشنگار است و یادم افتاده که ایام شباب، وقتی در پژوهشها فیش مینوشتم، فیشها نسخهای برای تدوین و تبیین بوده نه یقین و تکمیل، آیا فیشهای شما هم چنین است؟ یا نه، استنتاج است و از مرحلهی «فیش» گذشته و قطعیت رسیده؟
با تقدیم احترام. و ممنونم از حضوری که وبلاگم داشته و نظراتی مرقوم فرمودهاید. درود.
پاسخ:
سلام جناب فیشنگار
و شما چه خوب، این کشف! را بازکشف میکنید. ممنونم از نگاشته و اشارت شما. راستی! فرمودی: «حاجی» ولی من سعادت رفتن به مکه و مدینه را هنوز نیافتهام. به گمانم شاید نصیب هم نشود. اما آرزو که هست.
پاسخ:
سلام جناب ...
بسیار عالی بود فرمایش شما. قبول دارم. بله، حرف از اطرافیان آورده و بنده هم واژهی نکرهی «برخی» را در متنم آوردم تا خوانندگان محترم بااحتیاط و حزم مطالعه فرمایند. همچنین درست تحلیل کردهاید آنچه در درون بیت بزرگان میگذرد یا در بستر زمان از آن نقل و روایت میشود، لزوماً همان نیست که بزرگ و عالم دینی آن بیت نظرش بوده باشد. دخل و تصرف میشود و نیز استمزاجی از سوی اعضایی از بیت بیان میگردد.آن نکتهی بلیغ فقهی در آخر هم مطلبی ارزنده بود؛ بله موافقم که فقط قول و فعل و تقریر معصوم ع حجیت دارد. خردمندانه نظر میافکنید.درود.
نظر:
جناب ... سلام
به نظر بنده در هر مسئلهای اولکار آن است که تعریف مفاهیم صورت گیرد که در متدولوژی جزوِ اساس تحقیق است. این موضوع در واقع مرتبط با خُلق و صفات خداوند است که در انسان ظهور میکند. لذا وقتی در کسی جلوه کرد این ویژگی بر او اطلاق میشود. فکر کنم در دههی ۵۰ آقای خامنهای (رهبر انقلاب) کتابی با عنوان انسان ۲۵۰ ساله نوشتند که از نظر ایشان جمع عمر و زندگانی امامان معصوم ع از پس از رحلت پیامبر ص تا عصر غیبت است که همهی آنان یکجا نماد یک انسان کامل هستند و پیوسته با هم. نگاه به هر کدام نگاه به کل است، نگاه به کامل. ادامه در زیر:
با عرض ادب و شب به خیر، همهی نظرات بزرگواران را خوانده و پاسخهای شما را مورد مداقه قرار دادم، باید بگویم مفید و پربار بود. در پاسخ بنده هم نکاتتان از اهمیت برخوردار بود. بله، به همین علت من از الفاظ ظهور و جلوه استفاده کردم تا شائبهی نقص و کاستی از ساحت ذوات ع بهدور بماند. تبادل فکر چنان مهم است که معصوم ع در شب قدر آن را برترین شبزندهداری و احیا میداند. درود.
۷ آبان ۱۴۰۰
جناب ... سلام
زندهیاد منوچهر نوذری چه خوب در نقش «آقای ملوّن» شخصیت آدمای دورو را که دایم رنگ عوض میکنند، ایفا میکرد. آقای سید عطاءالله مهاجرانی هم از منظر من فردیست که به چند رنگ درآمده. هنوز هم ممکن است به رنگهای دیگری درآید. بدترین کارش آن بوده که با دادن امتیازهای کیلویی به روزنامهها، فضای جامعهی سیاسی پرتنش و غوغاگرانه ساخته بود.
۸ آبان ۱۴۰۰
نظری کوتاه بر موضع اخیر آیتاللهالعظمی صافی گلپایگانی
«اینکه با بسیاری از کشورها قهر باشیم صحیح نیست و به ضرر مردم عزیزمان است»
به نام خدا. سلام. اگر جملهی بالا عین عبارت آیتالله العظمی لطفالله صافی گلپایگانی در دیدار آقای محمدباقر قالیباف با ایشان باشد، به نظر من آن مرجع بزرگوار و پرهیزگار -که شأن ایشان باید محترم شمرده شود- در بیان مسئله اشتباه کردهاند. زیرا اولاً چه کسی گفته ایران با «بسیاری» از کشورها «قهر» است. این اساساً نادرست است و قید معدود «بسیاری» هم مبالغه. و ثانیاً آیا واقعاً این ایران است که قهر است؟ یا آن معدود کشورهای موذی و مزاحم با ما قهرند و قوهی قهریه نشان میدهند و میخواهند ایران و اسلام را در درون و بیرون منگنه و منکوب کنند؟
ابراهیم طالبی دارابی دامنه
متن نقل قول آقای صافی گلپایگانی: "بنده بسیار نگران وضعیت اقتصادی و مشکلات مردم هستم. مردم نجیب و شریف کشور ما مستحقّ این وضعیت نیستند. توصیه حقیر این است که باید با تمام کشورهای دنیا با عزّت و اقتدار رابطه داشته باشیم. اینکه با بسیاری از کشورها قهر باشیم صحیح نیست و به ضرر مردم عزیزمان است. شما باید با عقلانیت و تعامل سازنده، حقوق ملت را احقاق کنید. امروز یکی از راههای اصلاح امور این است که با حفظ منافع کشور و با عزّت، با جهان در ارتباط باشیم که خیلی از مشکلات برطرف خواهد شد."
منبع
پاسخ:
سلام و سپاس جناب ...
حق فرمودید و دست بر مورد مبتلابه گذاشتهاید. هم از واقعیتها باخبرید و هم از ادای سخن واقع ابا ندارید. درود. آن لبّادهپوش -که به رنگ ریشش همه روز بیشتر از مشکلات مردم میرسید- با نهایت بیشرمی و دروغ گفته بود: من صبح جمعه فهمیدم... و خائنانهتر اینکه رئیس دفترش پس از سه سال، خیلی راحت و بیخیال و بیدردسر گفته بود دلار را ما خودمان گران کرده بودیم. کاش تنفیذ -که البته جنبهی شرعی دارد- از صرفِ تشریفات خارج شود و بههنگام سلب شود تا دیگر کسی هوس ریاست به سرش نزند و نقش جایگاه رهبری در مناسبات حکمرانی همواره جایی برای ظهور و بروز یابد.
نظر:
جناب ... سلام
استعارات و تشبیهات دلکشی دیده میشود در اندرزتان به دوستتان. قامت ... قد نمیدهد / گوشِ هوش... نمیشنود. / کِشتی مراد.... پهلو نمیگیرد، همگی کشش دارد. درود. بیفزایم در اواخر دههی چهل یا اوائل دههی پنجاه چشم ابوی آقای خامنهای -که در قم بودند- نابینا شد و لذا بیدرنگ حوزهی قم را به قصد رسیدگی پدر به سمت مشهد ترک گفتند و مدتها خود را وقف درمان پدر ساختند و گویا چند سال قبل رهبری در جایی فرمودند آن خدمت به پدر، ثمرات عجیبی برای ایشان داشت. بلی درست توصیه کردهبودند به دوست شیرازی خودتان. خدمت به مادر و پدر چنان مهم است که در قرآن پس از توحید، احسان به والدین در کنار توحید آمده است.
۱۱ آبان ۱۴۰۰
سلام. ربط نان و نماز در بیان پیامبر خاتم ص. واقعاً سخن تکاندهندهای فرمودند. انشاءالله همهی ملتها از پسِ این رابطه برآیند و بر مشکلات و فشارهای قدرتهای یغماگر فائق آیند و حجتالاسلام سید ابراهیم رئیسی نیز با یاران همفکر و همجناحی که به دور خود جمع کرده است، به قدرتِ خرَد و عزت درین فاز فائز گردد؛ زیرا در انگیزهی خدمت خالص وی به ملت تردیدی ندارم. آری ربط نان و نماز و نیز راز با نیاز.
نظر:
جناب ... سلام
تعبیر «زندگی مؤمنانه» (باورمند) زیباست. یک نمونهی تمامعیار این نوع زندگی معنوی و طیّبه، زندگانی اویس قرَنی است که به عشق رؤیت روی پیامبر اکرم ص روزگار گذراند و به عشق نگهداری مادر پیرش در یمن، نتوانست جمال پیامبر رحمت ص را ببیند. روزی هم که خود را از یمن به مدینه رسانیدهبود، باز هم رسول خدا ص ندیده بود چون نبی خدا ص آن روز در شهر نبود. همین اویس، سرانجام خود را در صفین به صف امام علی ع رساند و در رکاب مالک اشتر سلام الله علیه در مصاف با معاویه ایستاد و غیورانه شهید شد و لشگر حق را در برابر لشگر باطل نصرت رساند. و مهم اینکه در زندگیاش به عشق هیچ عشق زمینی نباخت و سالم و پاک زیسته بود. درود.
نظر:
جناب ... سلام
مُلک و مملکت و ملت را آنهمه سال گره زدند به خوشخیالیهای آقای ظریف که به نظرم ضعیفترین و ناآشناترین فرد به واقعیات جهان معاصر بوده است. زشتترین حرکتش هم سعایت علیهی شهید سلمیانی عزیز بود نزد سعید لیلاز. دودوزهباز بودند. نه از میدان میفهمیدند و نه از دیپلماسی. سپاس در واگویی دردهای دردمندان ایران.
۱۲ آبان ۱۴۰۰
نظر:
جناب ... سلام
خاطرهات را دستمایهی نکته کردید. به نظر من مصرع آخر این بیت حافظ همان توشهبرگرفتن برای آخرت است. به عبارتی یادآور آیهای از قرآن که میفرماید ببینید برای آینده (آخرت و عاقبت) چه پیش فرستادهاید. درود بر شما که نقش معاد را برجسته کردید. معاداندیشی، زیستن را به سمت پاکیزهبودن سوق میدهد.
۱۴ آبان ۱۴۰۰
نظر:
جناب ... سلام
چه با انگیزهای لطیف در انتظار ظهور حجت خدا عج هستی. آوردن «طور» برای میقات سینا جالب بود و لابد با آیات محکمات، متشابهات انتظار را میگشایی. غایت هم پردهبرداری از منظور غیبت حضرت غائب همیشهحاضر است. دو بال شیعه چقدر حیاتبخش است: عاشورا و انتظار.
۱۶ آبان ۱۴۰۰
نظر:
جناب .. سلام
بسی قوت به این قلم. نردبانی بود بار بارش واژگان برای ورود به مبادی عرفان. تخلیه و تحلیه و تجلیه. به قول آن دوست شما با ابوالفضل بیهقی فامیل بودی و نمیدانستیم! مواظب حسنک وزیر باش پس! من بیهق (=سبزاور قدیم) را دوست میدارم؛ خصوصاً سربداران آن و شیخ خلیفه و شیخ حسن جوری را.
۱۷ آبان ۱۴۰۰
تعلیق روزنامه کلید عطاءالله حکیمیپور. (۱۷ آبان ۱۴۰۰)
منبع. من احتمال میدهم که علت لغو امتیاز روزنامهی کلید درج دست چپ و انگشتر رهبری (نماد در مواقع یادداشتها و امضاء) است که درین کاریکاتور جسارتوار و اهانتآمیز در گوشهی سمت راست تصویر به رنگ خون بر روی خط فقر به نمایش گذاشته شد تا به خوانندگان القا و تلقین کند عامل فقر کشور کیست!
شبنوشت ۳
توقیف کلید
در اصل راستدست است، اما تیر شصت باعث شد چپدست شود و سخت هم هست که راستدستی بخواهد با چپدست بشود، خصوصاً وقتی انگشتر هم -که مستحب است در انگشتان راست باشد- از سر اجبار در انگشت چپ برود. حالا این وسط «کلید» دست به کاری میزند که اسمش اهانت و جسارت است. چه کاری و چگونه؟ یک خط قرمز به رنگ خون در زیر تصویر هجومی در همان اول صفحه میکشد با اسم خط فقر. گوشهی راستش شبَح -و به نظرم اسکلتِ- دست چپش را میگذارد با خودکاری که روی خط فقر میلغزد تا امضا و یادداشت کند؛ کاری که معمولاً با محکمکردن سرِ سه انگشت دیگر، در حین امضا و یا درس و یا هنگام شنیدن حرفها صورت میدهد. کلید با این کار میخواست بگوید خط فقر با امضای همین دست، بر سر ملت آمده است. کشور هیأت منصفه دارد. میخواهید همینطور هیأت صمٌبُکم بنشینند و ورُّ و ورّ نگاه کنند! خُب، نشستند و غور کردند و آنگاه کلید را توقیف. به قول «توفیق»، توی «قیف». «فلهای» که نه، تکّی. واقعاً دستی که به تیرِ ترور نابکار شد باید توسط مطبوعهای که شبهنگام به دست طبع میرود و صبحهنگام ورقهبهورقه به دست تبَعه، آیا اینگونه ملعبهی مسخره بشود؟ ابراهیم طالبی دارابی دامنه.
۱۸ آبان ۱۴۰۰
پاسخ:
سلام. علاوه بر ارادت و سپاس، موافقم با نکتهی پیوست شما. بلی درست دست گذاشتید؛ اگر واقعاً میهن برایشان خط قرمز است! پس چرا در دورهی زشتخوترین رئیسجمهور آمریکا و قاتل قهرمان ملی و دینی شهید حاج قاسم سلیمانی، عدهای از همین مدعیان! چقدر هم منتظر مانده بودند و لحظهشمار که آن «قمارباز» ایران را با سلاحهای شیک! و بی۵۲ بمباران کند و مثلاً کلک جمهوری اسلامی ایران را بکَند!!! بگذرم. به قول حضرت لسانالغیب حافظ در غزل ۱۵۹
اینجا :
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
جواب:
سلام بر ...
مصرع سوم را کیف کردم؛ اشارهی عالییی بود به آیهی ۴ بلد. بلد بودید چگونه این آیهی شریفه را در ابیات این شعر خوشساخت جانمایی بفرمایی. درود. به قول امام خمینی در غزل «
دریاوسراب»:
ما را رها کنید در این رنج بیحساب
با قلب پارهپاره و، با سینهای کباب
از واژهی مادری زادگاه در مصرع آخر هم لذت بردم: واژهی «چم» که متضادش «بِچَم» است.
سلام دوباره جناب ...
از آن رو سبک و سیاق گفتم چون همه دوره را تدریس و هم آن را تنقیح و گزارش کردید. آن هم سلیس و شیوا. خُب؛ گزارشنویسیِ علمی، خود بخشی سترگ از هر پژوههایست، بهویژه وقتی با حال و روز مردم مرتبط باشد و مایهی همذاتپنداری در آن گزارش دیده شود. راستی! در عهد قاجار و مشروطیت مبارزین و سیاسیون و حتی لُژهای سرّی، «دور» میگرفتند؛ جلساتی شبانه و مخفی و شاید هم علنی و عیان؛ حالا شما «دوره» میگیرید؟ این هم مطایبهی بنده با مرآت ما.
۱۹ آبان ۱۴۰۰
نگاه فیضالاسلام و علامه به آیهی ۴۸ سورهی قلم
به نام خدا. فاصبِر لِحُکمِ رَبِّکَ ولا تَکُن کَصاحِبِ الحُوتِ اِذ نادىٰ وهُوَ مَکظُومٞ.
ترجمهی سید علینقی فیضالاسلام اصفهانی، جلد ۳ ، صفحهی ۱۱۳۰ : «پس (از آن پیغمبر اکرم را به صبر و شکیبایى بر گفتار زشت و کردار ناپسندیدهی ایشان امر نموده مىفرماید: اى محمّد صلّى اللّٰه علیه و آله) براى حکم و فرمان پروردگارت (به مهلت دادن آنان و عجله و شتابننمودن در عذابشان، و به اذیّت و آزار دیدن از اینان) صبر و شکیبایى داشته باش، و (در بى شکیبایى و درخواست عجلهی در عذاب قوم) مانند خداوند ماهى (یونس علیه السّلام) مباش، آن گاه که (در شکم ماهى پروردگارش را) فریاد کرد (و گفت: لا الٰهَ الاّٰ انتَ سُبحانَک اِنِّی کُنتُ مِنَ اَلظّٰالِمِینَ) در حالى که پر از غم و اندوه بود (ناگفته نماند: مکظوم خشم فروخورده است، و چون کسى که خشم خود را بخورد اندوه در درونش روى آورد ازاین رو مکظوم فرموده)»
المیزان: «منظور از صاحب حوت ماهى حضرت یونس پیغمبر (ع) است، و کلمهی مکظوم از مصدر کظم غیظ است که به معناى فروبردن خشم است، و به همین جهت مکظوم را تفسیر کردهاند به کسى که خشم گلویش را گرفته باشد، و او نتواند به هیچ وسیلهاى آن را خالى کند، در این آیه رسول خدا (ص) را نهى مىکند از اینکه مانند یونس (ع) باشد، که در هنگام مناجات با خدا مالامال از خشم بوده، مىفرماید تو اینطور مباش، و این در حقیقت نهى از سبب خشم است، و سبب خشم این است که آدمى کمحوصله باشد، و در آمدن عذاب براى دشمنانش عجله کند و معناى آیه این است که: اى پیامبر! تو در برابر قضایى که پروردگارت رانده، که از راه استدراج هلاکشان کند صابر باش، و مانند صاحب حوت مباش، تا مثل او مالامال از اندوه و غیظ نشوى، و در آخر خداى را به تسبیح و اعتراف به ظلم ندا نکنى، و خلاصه صبر کن و از این معنا که مبتلا به سرنوشتى چون سرنوشت یونس و ندایى چون نداى او در شکم ماهى بشوى برحذر باش، او به طورى که در سورهی انبیاء آمده در شکم حوت گفت: لا الٰهَ الاّٰ انتَ سُبحانَک اِنِّی کُنتُ مِنَ اَلظّٰالِمِینَ و بعضى گفتهاند: لام در جملهی لحکم ربک به معناى الى تا است، مىخواهد در عین اینکه با رسول گرامیش سخن مىگوید، قوم او را تهدید کند به اینکه به زودى خدا بین او و ایشان حکم خواهد کرد، مىفرماید: تا زمانى که خدا حکم کند صبر کن ولى وجه قبلى با سیاق آیات قبلى مناسبتر است.»
۲۰ آبان ۱۴۰۰
سلام جناب ...
نه، نه. «جسارت و زباندرازی» نکردی، نه جناب... لطفاً اینگونه مفرمایید، اتفاقاً خیلی هم توجهام را جلب کردهاید به دیدگاهت. مگر جنابعالی خود نفرموده بودید که شائق به بیان نظرات به صورت جدی و آزاد هستید؛ خُب همین روحیه را حفظ کردهاید. از قضا عیارها هم در نقدها عیان میشود؛ چونان الماس از زغال و کربن و طلا به دست زرگر و از معدن و کان. یادم است در آثار شهید مطهری خوانده بودم که ایشان چنان روح تتبع و تحقیق داشتند که مدتها پیگیر بودند حتی دیوان منتسب به شخصی پلید و ملعون چون یزید بن معاویه را تهیه یا ابتیاع کنند و اشعارش ولو چرند و مزخرف را بخوانند. بگذرم. نقد شما بر این مبحث، بر روشنایی ژرفای این نوع گرایشها و صفبندیها افزود و منطقی هم همین است افکار و رفتارهای جریانهای فکری و سیاسی و حتی پویههای منحرف در بوتهی نقد روَد. متفاوت از همدیگر فکرکردن و اندیشیدن خود یک امتیاز است در بستر دین مبین اسلام و تمدن دیرین ایران. درود بیعدد.
نظر:
جناب ... سلام
همهی حرف سدیدت را در همان واژگان محکم میراثخوار «شرم ژاله» زدهاید. آفرین. میدان ژاله را عالی آمدید؛ ژالهای که «شهداء» شد و شریان انقلاب.
پاسخ:
سلام جناب آقای محسن حیدری
بله آمده بودم دیدمشان. سپاس و درود. حُسن سلایق خود هنر است و حُسن برخورد حتی مافوقِ آن.
نظر:
با سلام
توجهی ویژهای که امام خمینی به آیتالله خامنهای داشتند در زمان حیاتشان بر مردم ناشناخته مانده بود. دستکم یک علت شاید این بوده باشد اطرافیانی از هر دو شخصیت، رسانهای رسا برای آشکارشدن این حُب و علایق نبودند؛ لابد نمیخواستند این ربط و عُلقه بر مردم عیان شود.
نظر:
برای این پست اینجا در عصر ایران به قلم آقای «رضا شاهملکی» در (۲۰ آبان ۱۴۰۰) نوشتم
جناب شاهملکی
با سلام. با مفاد متن شما موافقم. خودم هم وقتی چند ماه قبل اوضاع افغانستان بههم ریخت میدیدم که مطبوعات داخلی ایران دائم همین عنوان را برای آن شاخهی مشکوک داعش به کار میبرند، حرص میخوردم که چرا متوجهی عمق قضیهی نامگذاری نیستند. در ضمن جنابعالی هم وقتی رسیدید به نامبردن از نامداران خراسان، اسمهای مشاهیر مهمتر را بهسهو یا به هر علت دیگر نبردید: مرحوم دکتر علی شریعتی، پدرش مرحوم استاد محمدتقی شریعتی مشهور به سقراط خراسان، استاد شهید مرتضی مطهری، مرحوم علامه محمدرضا حکیمی، و نیز رهبری انقلاب آیتالله سیدعلی خامنهای. این را از آنرو گفتم چون به معاصرین هم پرداختید. در تاریخ باید بدانیم: تاریخ را باید نوشت، نه این که: تاریخ نوشت. همین یک «را» راه درست را نشان میدهد.
۲۱ آبان ۱۴۰۰
جناب ... مدیر محترم درگاه فکر و ذکر سلام
قدردانی از شما را دور ندارم که از توجهدادن به قرآن در وبلاگتان غفلت نمیورزید. وقتی متنها را میخوانم و به نقطهی پایانی پستها میرسم، با آسودگی از سایتت خارج میشوم؛ زیرا وقتم هدر نمیرود و حس زیان ندارم. ممنونم. اجازه میخواهم در بحث قرآنیتان شرکت کنم و ابتدا تأکید مؤکد کنم که زیبا و جمیل نوشتید و یادآور اذهان گردیدید و فراخواندن مردم به قرآن از کارهای ستودنی و موجب خشنودی خداوند متعال است:
محور این آیه (۱۱ اسراء) «طلب» است که در مفهومی به اسم دعا (خواست و نیاز) مستتر است. از قضا حدود ده سال پیش همین سوره و حجر را بر مبنای «تفسیر نمونه»ی آیتالله مکارم، در مسابقهی کتبی کشوری شرکت کرده و جزو برگزیدگان گردیده بودم و لذا برای مرحلهی نهایی به مشهد مقدس برده شده بودیم که بهمنماهِ برفی بسیارزیبا و پربارشی در کنار حرم رضوی برایم رقم خورده بود. منظور این است در کار خیر و خوب، خدا در آیهی ۱۴۸ بقره دستور پیشیگرفتن داد: فَاستبِقوا الخیرات، که جنابعالی بهخوبی میان شتاب و تلاش و تمیز دادید و متوجهمان ساختید که سبقت با تأمل و تأنی در امور خیر ممدوح است و این با عجولبودن آدمیزادگان فرق دارد. بهتر میبینم سخنم را به نظرات تفسیری دو مفسر قرآن کریم، مرحوم علامه طباطبایی و آیتالله مکارم شیرازی در ذیل همین آیه پیوند زنم:
مرحوم علامه:
اینجا : «او وقتى چیزى را طلب مىکند صبر و حوصله به خرج نمىدهد، در جهات صلاح و فساد خود نمىاندیشد...»
آیتالله مکارم:
اینجا : «در حقیقت عجولبودن انسان براى کسب منافع بیشتر و شتابزدگى او در تحصیل خیر و منفعت سبب مىشود که تمام جوانب مسائل را مورد بررسى قرار ندهد...»
لذت معنوی دستم داد هم از خواندن متن شما و این دیدگاه، و هم از بیان نظرم در این درگاه.
متن آیهی ۱۱ اسراء:
وَیَدعُ الانسانُ بِٱلشَّرِّ دُعَآءَهُ بِٱلۡخَیرِ وَکانَ ٱلانسانُ عَجُولٗا.
۲۳ آبان ۱۴۰۰
جناب ... سلام
پیش از نوشتن نظرم، ابتدا اظهار کنم خیلی خوشحال میشوم وقتی پستی قرآنی میبینم. به قول آیتالله عبدالله جوادی آملی قرآن را هر بار بخوانیم انگار بر ما نازل میشود. و من معتقدم قرآن کتابی خاص است که، خواندن و مطالعهکردنش هر بار جدید است و دنیای نو به روی آدم میگشاید. متشکرم از نَرمی و نُرم نوشتهیتان. درود این بنده را آبی بدان در بدرقهی راه و قلمت که هر بار بهتر و با نکات نافعتر برگردید تا عایدات خوانندگان را صدچندان کنید. کمترین اثرش این است که خوانندهی خواهان را به سمت غَور و مطالعهی ژرفتر میبرید. اما بعد نظرم:
این دو آیهی ۲ و ۳ انفال به قول علامه طباطبایی در الیمزان:
اینجا جزو پنج صفت براى «مؤمنین حقیقى»ست. صفاتی که از از نظر ایشان داشتن آن «مستلزم داشتن تمامى صفات نیک و ملازم با دارابودن حقیقت ایمان» است. آن حضرت در المیزان معتقد است «نور ایمان به تدریج در دل تابیده مىشود و همچنان رو به زیادى مىگذارد تا به حدِ تمام رسیده و حقیقتش کامل شود و مرتبهی اول آن همان تأثّر قلب است.» جالبتر اینکه علامه تأکید دارد که این ایمان «همچنان رو به انبساط نهاده و شروع به ریشهدواندن در دل مىکند» و اثرش این است که انسان را به سوى «معارف حَقه رهبرى» مىکند و زیباتر این که به تعبیر علامه: «در دل، شاخ و برگ مىزند.» با درود وافر.
متن دو آیهی ۲ و ۳ انفال:
إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ
ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ
۲۴ آبان ۱۴۰۰
نظر:
جناب ... سلام
با لفظ «آخور» در نوشتارتان به جایی هدایت شدم که در کتاب «قرآنشناسی» مرحوم محمدمهدی فولادوند مترجم سرشناس قرآن (نوهی مرحوم آیتاللهالعظمی اراکی) بهدرستی طرح شده بود. آخرتگرایی؟ یا آخوردوستی؟ بیفزایم که در ۹ خرداد ۱۳۹۸ متنی با عنوان «اقبالی و اِدباری عقل» اینجا نوشته بودم که نکتهای دارد در آخر آن، که میتواند متن شما را مستندی باشد و تذکار شما را گواه. درود.
۲۵ آبان ۱۴۰۰
نظر:
جناب ... سلام
کوتاه و گویا. احسنت. حتی یک «اُف» هم نباید به پدر و مادر گفت. امام صادق ع روی همین اف سخن بسیار مهمی دارند که اغلب ما و خوانندگان محترم شما به آن توجه و آگاهی دارند. و قرآن چقدر زیبا و ظریفانه فرمود:
...و به پدر و مادر خویش نیکى و مهربانى کنید هر گاه یکى از آنها یا هر دو پیش تو به سن پیرى برسند، با آنها تندى مکن و آنها را آزرده خاطر نساز و از خود مَران و با آنان با احترام و محبت سخن بگو. بخش پایانی آیهی۲۳اسرا. ترجمهی احمد کاویانپور
پاسخ:
سلام و سپاس جناب ... . و از همان غزل ۲۹ حافظ بیت ۴ که این شاعر دیار ایران ما، ازلیاندیش بود و آن مقامات کمالی الهی را میجست:
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاست
۲۶ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه:
جناب ... سلام
چه اتوبیوگرافییی؛ شیرین و شیوا نوشتید. مرا به خودنوشتِ ژان ژاک روسو انداختی در کتاب «اعترافات» او که شرح حال خود را و وقایع زندگیاش را نگاشت. اما بعد؛ جداً جالب بود و حتی جذاب. این نوع نوشتنهای صمیمی و تجربیاتی، میتواند برای پروژههای پژوهشی «سبک زندگی» دستمایه باشد که سالهای اخیر رهبری نیز بر سبک ایرانی اسلامی تأکید داشتند. آفرین چه سلایقی، چه علایقی و چه عقایدی. من طولانی نیافتم بلکه هرچه پایینتر متن آمدم بیشتر سرم را گرم یافتم که چه چیز خوب دارم میخوانم. درود داری. با احترام و آرزوی نیل به مرتبههای بیشتر.
۲۷ آبان ۱۴۰۰
نظر:
جناب ... سلام
فقط بروم روی تصحیف. واژهی تصحیف را چهزیبا آمدید. چون کافیست کسی «زیر، زبَر، پیش» لغت حُرّیت را جوری دیگر ببیند. هر چند من بارها از آن حیوان زحمتکش -که در جبههی کردستان از تانک به ما بیشتر مدد کرد- دفاع کردهام که برخیها چقدر نسبت به این حیوان بارکش شکیبا، بیرحمی میکنند و نه فقط سیخونک به الاغ میزنند و بدان بسنده نمیکنند، حتی در محاورهها هم نام این زبانبسته را دستاویز علیهی همدیگر میکنند.
پاسخ:
سلام ...
از دقت و افزودهات متشکرم. مفید بود. فرمایش شما را قبول دارم. اجازه میخواهم به آوردهی قرآنیات، نکتهای از نهجالبلاغه بنویسم: امام علیه السّلام در نهجالبلاغه، حکمت ۱۲۷ در بارهی دنیا و عقبی میفرماید: إِنَّ لِلَّهِ مَلَکاً یُنادِی فی کُلِّ یومٍ لِدُوا لِلْمَوْتِ وَ اجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ وَ ابْنُوا لِلْخَرَابِ. خداوند را فرشتهاى است که هر روز فریاد میکند: بزائید براى مردن، و جمع کنید براى از بین رفتن، و بسازید براى ویران گشتن.
نهج البلاغه ترجمهی فیضالاسلام. ج ۶ ، ص ۱۱۵۰
منظوم هم شده این حکمت در کتاب مرحوم آیتالله العظمی خویی که خیلی زیبا و گویاست:
از براى خدا فرشته یکی
که بهر روز جار مىکشد علنى
بچه آرید تا بمیرد، هان
خانه سازید تا شود ویران
گرد سازید مال بهر فنا
که بقا خاص حق بود تنها
منهاجالبراعه فی شرح نهج البلاغه، الخوئی. ج ۲۱ ص ۲۰۵
والسلام. با نهایت قدردانی و ابراز ارادت. درود بیعدد.
۲۸ آبان ۱۴۰۰
نظر:
جناب ... سلام
البته در محاورات روزانه، مردم با واژهی «ضیق» سروکار دارند؛ مثل ضیق وقت، تنگی زمان. اما معمولاً به عمق لغتها توجه نمیشود. کار شما در فرورفتن به زوایای معنایی و آثاری «ضاقت» و »مُنعت» در «دعای فرَج» تحسین داشت. تشکر برین تلنگر.
۲۹ آبان ۱۴۰۰
نکتهها:
بایزید بسطامی در جمعی گفت: من از خدا داراترم. همه او را سرزنش کرده و طرد کردند اما او محکم ایستاده و همین ادعا را تکرار میکرد. از او توضیح خواستند. گفت: خدا من را دارد و من خدا را. آیا من داراتر از خدا نیستم؟!
در همین راستا:
«الهی! گرچه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارایی منی؟»
«الهینامه»ی مرحوم علامه حسن حسنزاده آملی
نظر:
جناب مرآت سلام
چند باری در متنهای شما به «زندگی» در مجاور «بندگی» برخوردم، خواستم عرض کنم میان این ربط شگفتانگیزی است. ازین کنار هم نشاندن این دو مفهوم بسیار خوشم آمده. دلانگیز است. معتقدم بهترین همسایهی همند این دو. درود.
نظر:
جناب ... سلام
بنده نیز معتقدم اگر دشمنان ایران خواستند (=برای خود هدف تعیین کردند) که ایران را با به ستوه درآوردن، به سمت زانوزدن هل دهند و محتوا و پیام انقلاب ایران را از آن خالی کنند، به طریق اُولی این حق -بلکه این هدف- برای ایران محفوظ است که طرف را نه فقط به ستوه درآورَد که با عقلانیت و پشتکار به شکست و عقبنشستن وادارشان نماید. ملت بااستعداد، پشتکار هم نیاز دارد که این معیار، میزان راسخبودن آنان و محک رسوخناپذیریشان را نشان میدهد. از شما برای پرداختن به مسائل روز متشکرم آمریکا از نگاه من یک حسود سیاسی و یک رژیم انحصارطلب است که ثروت برای او مکتب است حتی برتر از مکتب و اساس این نظام سیاسی بر مبنای غصب سرزمین دوردست بنا شده است.
۳۰ آبان ۱۴۰۰
در سخن با دوستان آهسته باش
تا ندارد دشمن خونخوار گوش
پیش دیوار آنچه گویی هوش دار
تا نباشد در پس دیوار گوش
سعدی. گلستان
ما در این انبار، گندم میکنیم
گندم جمع آمده گم میکنیم
مینیندیشیم آخر ما به هوش
کین خلل در گندم است از مکر موش
موش تا انبار ما حفره زده ست
وز فنش انبار ما ویران شده است
اول ای جان! دفع شر موش کن
وانگهان در جمع گندم جوش کن
مولوی
نظر:
سلام و سپاس. من حدسم اینه علت اینهمه هشدار بهویژه از جناب شیخ اجل، این بوده که ایران همواره مورد طمع دشمن بود و جاسوسها وجود داشت. گوش و هوش و موش سه ضلع مثلت مردم ایران بود که هوشیارانهتر زندگی کنند. این تحلیل شخصی من است. نظر جنابعالی چه باشد نمیدانم. ممنونم. و اما مولوی، مولوی هم از موش میگوید که نماد سرقت مخفی است. بله اول دفع شرّ موش، سپس جمعکردن گندم کوشیدن و جوشیدن. هم مولوی و هم سعدی محبوب مناند در ادبیات و اندرز.
دیدگاه:
سلام و احترام. احتمال بنده این است منظور رسول خدا ص ازین دعا این بوده که پروردگار متعال ایشان را همواره در ابلاغ رسالت و مأموریت مؤمنسازی و ایمنسازی مردم مدد کند و آن حضرت از وحی منقطع نگردد، نه اینکه نعوذبالله مرتکب خطا شود، نه. نیز شاید هم دعایش مربوط به دورهی انقطاع کوتاه بوده باشد. در کل آموزندگی داشت.
دنبالهی دیدگاهم:
سلام و احترام بله، درست فرمایش کردهاید. الان باز کردهاید مطلب را. قبول دارم که آن حضرت ص خواست آموزش به امت بدهد. مثل قضیهی ۷۰ بار استغفار روزانهیشان که برای رحمت بر امت بود. با سپاس از جواب.
پاسخ در زیر اشعار شاعران ایران:
سلام جناب آقای احمدآقا محسنی. بایزید بسطامی انگاری هنوز هم، همواره نکات نغزی به انسان میبخشد. لابد سر مزارش در بسطام شاهرود رفتهاید. درود. لذت بردم ازین سخن بسطامی. چقدر وزین و قانعکننده گفت. متشکرم. بلی؛ زندهیاد پروین اعتصامی شعرهایش چنان زلال است که انسان خود را در آن چو چشمهی صاف مینگرد. مثل این مصرع که چقدر آسانگیرانه است: «ای بس آلوده که پاکیزه ردایی دارد» درود وافر ازین انتخاب. ترکیبهای «آرامتر از آهو» و «بیباکتر از شیر» چقدر جالب است. سپاس. رودکی پارسیگوییهایش روان و شیوا و سرشار از حکمت و اندرز است. انسان با افکار رودکی لبریز از پند و رها از بند میشود. بابت حُسن انتخاب اشعار و توجهی خوب به ادبیات ایران از شما متشکرم.