ستیز در سرِنگِتی
به قلم دامنه : به نام خدا. ما همه امتحان (=آزمون) میشویم. دستڪم با این سه عامل: با عوامل طبیعی، مانند خشڪسالی یا تَرسالی. با فصلها، چه پاییز چه بهار. و با یڪدیگر توسط همدیگر.
سرِنگِتی نشانمان میدهد ڪه وقتی «فراوانی» چه در بیشه و چه در بوته، تمام شود ستیز آغاز میشود. آنگاه شغال غذا میدزد، گُراز راه مخفی اضطراری برای لانهاش میڪَند، ڪَفتار، قدرت در آرواهاش میاندازد و بر هر جّنبندهای یورش میبرَد و اساساً میان قوی با ضعیف و حتی قوی با قوی، نبردِ ارادهها حتی به صورت رُخبهرُخ روی میدهد؛ چراڪه، جایی ڪه غذا هست، رقابت هم هست، اما جایی ڪه غذا نباشد و یا ڪمیاب باشد، ستیزه و نبرد خونین، قانونِ قَسری (=جبری و اجباری) میشود و روال ڪارزار.
دریدن بوفالو توسط شیرها
قلمرو، همان ڪار را با ما میڪند ڪه مرزهای بینالملی با سایرین. تجاوز به قلمرو منجر به هرجومرج و آشوب و بلوا میشود و دفاع از قلمرو، ڪارِ هرروزهی زورمندانِ ما.
از آنجا ڪه در سرِنگِتی و هر جایی چون سرِنگِتی، پذیرفتنِ شڪست، «بدترین بخش ریاست» است، هیچ زورِ بازو دار، و هیچ زورِ پنچهافڪن و چنگالورز حاضر نمیشود از غذای مفت و مجانی بگذرد و یا از چنگ رقیب درنیاورَد و غُرش و پرّش نڪند و بر ضعیفان ما زور نگوید.
ستیز در سرِنگِتی، نوعی دانشگاه است، نوعی عبرتگاه است و نیز نمایشی تماشایی برای پرهیز از سبُعیت (=ددمنشی و درندگی). در سرِنگِتی حتی یڪ شیر نر قویپنجه و یڪ فیل جَسیم و تناور و عظیم جثّه، به تنهایی، ضعیف است؛ باید گلّه شوند و نیز متحد بماند تا بتوانند از خود، از قلمرو خود، از چراگاه و شڪارگاه خود و همچنین از همه مهمتر از جمع و اعضای متشڪّلشدهی خود پاسبانی ڪنند تا بتوانند نگهبانِ زندگیشان باشند. زیرا؛ از شدّتِ نیاز است ڪه «شهامت» میآید. و شاید هم شَریری و «شرارت».
من -ڪه اساساً مستند را از فیلم بیشتر میپسندم- با دیدنِ یڪ مستند حیات وحش، این متن را از زبان حیوانات نوشتم؛ آخه آنچه میان آنان ازجمله در سرِنگِتی -حدّ فاصل جنوب ڪنیا و شمال تانزانیا در آفریقا- میگذرَد، شاید اندڪپندی به دنیای ما به ارمغان آورَد. تا غارت و حقارت از جهان انسان بگذرد، ڪه گویی نمیگذرد. بگذار این حقیر بگذرد.