منو
درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعي
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

دین، سیاست، حکومت

يكشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۵۹ ب.ظ

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی: نگاه من به دین خیلی بسیط و ساده است: معتقدم دین یعنی: "آن چه که از ملکوت آمده تا مُلکیان (انسان و جامعه) را ملکوتی کند". چنین وظیفه ای قطعا از موجودی بر می آید که خود ملکوتی و به تعبیر شما قدسی (فراتر از مقدس) باشد تا بتواند دیگران را به رنگ خود درآورد. امری که خود قدسی نباشد، چگونه می تواند دیگران را مقدس کند؟ این امر، مفروض من و شما است و خوشبختانه مباحث ما درون دینی است، اما آیا دین نزد کسی که آن را دریافت شاعرانه می داند هم قدسی است؟ از تصور کلی از دین که بگذریم، دو سوال فرعی پیش می آید: الف) دین با چه ابزارهایی می خواهد مردم را نجات دهد و چه چیزهایی با خود دارد؟ یعنی با چه وسیله ای می خواهد مردم را منزه و قدسی کند و آنها را به ملکوت برساند؟ ب) برنامه اش چیست و کارگزارانش چه کسانی هستند؟ این جاست که جایگاه اعتقاد، اخلاق و قانون و همچنین نبوت و امامت مطرح می شود. یعنی در عرصه فکر، روح و عمل. ویژگی این سه عنصر آن است که باید منشا الهی داشته باشند، وگرنه اعتقادات و اخلاق و احکام فراوانی نزد بشر یافت می شود. بشر اگر بخواهد ساخته شود، با این سه عنصری که سرچشمه الهی دارند باید خود را بسازد.

 

بر اساس آیات قرآن، مهمترین هدف دین، تعالی دادن انسان و جامعه و هدایت آنها است. انسان ساحات مختلفی دارد که می توانیم به دو عنوان کلی مادی و معنوی تقسیم کنیم. فکر، اندیشه، عبادات، احساسات و اخلاق را در حوزه معنوی و بقیه موارد را در حوزه مادی تلقی می کنیم. اگر دین بخواهد انسان را الهی کند، باید در همه ساحات آن ورود کند تا با پالایش آن به انسان تعالی ببخشد. شاید مهمترین جایی که دین باید در آن ورود کند و آن را ارتقا ببخشد، تفکر و اندیشه باشد. این موضوع از مهمترین عناوینی است که قرآن مکرر به آن گوشزد کرده است. چگونگی زیستن انسان بستگی به نوع نگاه و بینش او به انسان و جهان دارد.

 

پس از ساحت معنوی، دین باید در ساحت مادی و چگونه زندگی کردن و رفتارها و اعمال و گفتارها هم طرح و برنامه داشته باشد. این که می گوییم رسول خدا(ص) احکام را یا امضا کرده یا تاسیس، نشانه آن است که پیامبر هیچ ساحتی را بدون نظر نگذاشت. امضا کردن اموری که از قبل وجود داشته است، به معنای تایید تام و تمام آن نیست. بلکه تکمیل کردن آن و هویت جدید به آن بخشیدن است. زدواج وجود داشت، اما پیامبر آن را هویت دیگری بخشید. کار و کارگری وجود داشت، اما پیامبر به آن ماهیت الهی داد و کاسب را حبیب الله معرفی کرد و ... هرچه را می نگریم می بینیم که پیامبر در صدد هویت الهی بخشیدن به آن بود. این امر بدان معناست که جهت گیری همه امور زندگی انسان باید به سوی تعالی بخشی و الهی شدن باشد.

 

 

یکی از مهمترین مباحث علوم اجتماعی منبع مشروعیت صاحبان منصب و قدرت است. دولتها، اُمرا، وزرا، وکلا و... مشروعیت خود را از چه منبعی کسب می کنند تا حکومت آنها موجه شود و مردم از آنها اطاعت کنند؟ ماکس وبِر منبع مشروعیت یکی از موارد سنتی، کاریزمایی و عقلایی (قانونی) می داند.  در جهان بینی الهی، محور همه مشروعیتها، حتی مشروعیت پیامبر و امام خداوند متعال است. هر مشروعیت سیاسی دیگر باید منبعث از این منبع باشد. ان الحکم الاالله. انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا ...

 

در فقه سیاسی شیعه، حاکم جائر حاکمی است که ازطرف امام یا نماینده او ماذون نباشد. این که می‌گویند: "آن که به زعامت نهاد قدسی دین منصوب شده، امام و پیشوای همه - حتی نهاد سیاست - می باشد و اطاعت فرمان او بر همگان واجب، وتخلف از آن خسران اخروی را در پی خواهد داشت"، آیا منظورشان این است که منبع هر مشروعیتی خدا و پیامبر و امام است؟ اگر این گونه است، نهاد سیاست در عرض نهاد دین قرار نمی گیرد، بلکه دین هست که به سیاست مشروعیت می بخشد. در ۱۸ بهمن ۹۷ متنی نوشتم با عنوان "حضرت زهرا و مشروعیت سیاسی" که با توجه به مکالمات بین دو خلیفه با حضرت زهرا سلام الله علیها، مشروعیت غیر منبعث از خدا و رسول را مورد مناقشه قرار داده ام. اگر تنها رضایت مردم اصل باشد، پس انتخاب خلفای سه گانه، بخصوص خلیفه اول هم مشروع بود؟

 

بنده نهاد دین را در کنار سایر نهادها نمی دانم، هرگز آن را همسان و هم ردیف نهاد سیاست و تعلیم و تربیت و .... نمی دانم.  شأن دین فراتر از سایر نهادها است، زیرا هدفش از سایر اهداف فراتر و نگاهی والاتر دارد، هم به لحاظ ماهیت و هم به لحاظ کارکرد. این که همه امور مردم در عرف و به قول شما جامعه وجود دارد، دیگر چه نیازی به دین بود که وارد عرصه شود؟ در همه موارد بشر می تواند با عقل و تدبیر خودش، نقشه زندگی خود را ترسیم نماید، دیگر چه نیازی به تدبیر الهی؟ من هم معتقدم همه نهادهایی که فرمودید در جامعه وجود داشته، دارند و خواهند داشت، اما نکته مهم آن است که همه آنها بشری و ساخته و پرداخته ذهن و دست بشر است و نگاه آسمانی در آن لحاظ نشده و به مرور زمان شکل گرفته است. این نهادها از حالت بسیط قرون گذشته به وضعیت پیچیده فعلی رسیده است؛ اما آیا نهاد دین امری بشری و زائیده تفکرات بشر است؟

 

دین یک امر قدسی است، آیا نهاد سیاست یک امر قدسی است؟ نهاد اخلاق چی؟ و نهادهای دیگر... دین یک امر آسمانی و الهی و نازل شده از جانب خداوند است و با سایر نهادها تفاوت ماهوی دارد. معتقدید: "نهاد های عرفی، اموری زمینی و فاقد هر گونه قداست اند." از یک طرف دین را امر قدسی می دانید، از طرف دیگر، در کنار سایر نهادهای عرفی و زمینی قرار دادید. اگر دین یک امر قدسی است، چرا آن را زمینی تلقی کردید و در کنار سایر نهادهای عرفی قرار دادید؟ چطور یک امر عرفی می تواند قدسی باشد؟ اساساً قدسی بودن دین به آسمانی بودن آن است، نه عرفی بودنش.

 

واضح است که در این قسمت به دیدگاه عرفی ها نزدیک خواهید شد. یعنی با نگاه این چنینی به دین و آن را در ردیف دیگر نهاها قرار دادن، چاره ای نیست جز نزدیک شدن به جریان عرفی سازی و عرفی انگاری، وقتی دیدگاه عرفی سازی مورد پذیرش قرار گرفت، طبعا منبع مشروعیت هم تنها پذیرش مردمی خواهد شد.

پاسخ آقای احمدی بود به آقای ابوطالب طالبی دارابی (وحدت)

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1724

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">