به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. اسلام را از اول ورق میزنم. یک اُمّیِ امین، در غار حرا، برانگیخته میشود؛ بعثت. دست به دعوت پنهانی و سپس فراخوان آشکار میزند. هر کس به او ایمان آورَد، مسلمان میشود؛ جامعهی مسلمین با ۳ نفر آغاز شد. اندکاندک به این عدد افزوده شد. ۱۳ سال درازا کشید. اما هنوز محمد امین (ص) بر اشراف و اعیان و جاهلیت مکه پیروز نشد؛ دست به زور هم نزد. پس از تبعیدکردن مسلمین به شِعب (=درّه) ابیطالب، اینک نقشهی قتل پیامبر را به سرکردگی ابوجهل میکشند. هجرت آغاز میگردد. ترک دیار خود و ساکنشدن در یثرب و ایجاد مدینه و سپس حکومت.
زراندوزان مکه که با تجارت و بردگی، پول انباشت میکردند، خود را زیانکار یافتند، دست به دامان پدیدهی نفاق در مدینه شدند تا پیوند و مدنیت مدینه را نابود کنند. تا توانستند جنگ و نقار آفریدند. ۱۰ سال دسیسه کردند اما نتوانستند و سران آنان مانند ابوسفیان، به زبان و ظاهر، اسلام آوردند. مکه به دست مسلمین فتح شد، اما پیامبر (ص) همه را بخشید و میانشان آرامش آفرید.
وفات اتفاق میافتد و پیامبر اسلام -صلوات الله- از میان یک امت تازهساخته، رحلت میکند. سه خلیفه، بر حسب تفکر شیخوخیت در برابر امامت -که استمرار نبوت است- خلافت را راه میاندازند و اختلافات تار و پود مسلمین را در مینوردد. تا آن حد بازگشت به جاهلیت که فاطمه (س) به دست یکی از سران! سیلی میخورد و علی (ع)، در خانه، خانهنشین میشود و برای حفظ کیان دین، ۲۵ سال سکوت میکند.
مردم با فهم به اینکه خلیفهی سوم یعنی عثمان، اساس و عصارهی اسلام را زیرپا گذاشت و آگاهترین افراد مانند ابوذرها را به صحرای تفتیدهی ربذه تبعید کرد تا حکومت را در خاندان مروان و قریش موروثی کند، دست به قیام زدند. و علی با فشار و رأی مردم حکومتکردن را پذیرفت. مرکز اسلام را از مدینه به کوفه انتقال داد. در کوفه ۵ سال حکومت کرد و عدالت را پیاده کرد و اشرافیت را از دور و بر قدرت راند و اسلام پیامبر را در عمل معنا کرد و دست فقر را گرفت و طعم مساوات را بر جان جامعه چشاند.
جریان زراندوز به مدد مکرهای معاویه، حیلههای عمروعاص، جهل ابوموسی و پُستدوستان دسیسهگر احساس غَبن و خطر کرد و تا قتل علی پیش آمد و معاویه را حاکم مسلمین کرد. و شد آنچه نمیباید میشد. و حرکت آگاهیساز امام حسن (ع) به جنبش و قیام علیهی تیرگیهای حکومت نینجامید و تنها ماند و برای بقای اسلام، به صلح و قرارداد با معاویه رضایت داد. و شیعیان اندکاندک به عنوان افرادی خارج از دین و منحرف و مستحق لعن و نفرین و شکنجه معرفی شدند.
معاویه با سه سلاح زر و زور و تزویر بر خواص جاهل! غالب شد و مردم را با حربهی ارهاب و کشتار ترساند. با مرگ معاویه، یزید به خلافت منصوب شد که خلاف صلحنامه بود. و از اینجا به بعد امام حسین (ع) به عنوان ناجی مکتب اسلام به مدد دین خدا بر آمد و به میدان آمد و حاضر شد فداکاریهای تمامی انبیا و صالحان و نیکان را یکجا بر عهده بگیرد و نگذارد حاصل نهایی جریان نبوت نابود شود و ثمرهی آن پوک گردد. آری؛ او، اسلام را -که عصارهی آموزههای آسمانیست- در عاشورا دوباره به ظهور و تجلّی رساند و خود جلوهی خدا در زمین و زمان شد. شب عاشورا را ژرف باید درک کرد، تا به روز عاشورا پیوند و پیوست خورد. زیرا عاشورا، ترکیبی از پیام، حماسه و سوگ است. به قول عطار نیشابوی در بارهی عاشورای حسینی:
بسی خون کردهاند اهل ملامت
ولی این خون نخُسبَد تا قیامت
هر آن خونی که بر روی زمان هست
برفت از چشم و این خون جاودان هست