دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پر پسند
پر بحث

۳۳۱ مطلب با موضوع «گوناگون» ثبت شده است

۱۶ بهمن ۱۴۰۳

بخش یک:  واژگان عربی یا با ریشه‌ی عربی در کنار گوشه‌ی هر خانه‌ی ایرانی

مطبخ، حمام، غذا، منزل، سکونت، ساکن، سُکنیٰ، اجاره، مؤجِر، مستأجر، سَکَنِه، جمعیت، اولاد، تغذیه، والدین، بیت، مَحرِم، نامحرم، حجاب، مقنعه، نور، مَطب، قُرص، حَب، جراحت، رزق، مشقّت، برکت، محبت، حرکت، نعمت، شکر، اذان، اَقامه، مستحبات، واجبات، غسل، محرّمات، حلال، حرام، مباح، اِشکال، شِکل، عکس، احتیاط (نجس) صله‌رحِم، قطع‌رابطه، سقط جنین، قلب، عشق، حُبّ، دماغ، زلقِن‌وچه، کثیف، تمیز، مدبّر، خبیر، محترم، محترمه، سلیقه، اشتیاق، علاقه، میل، تمایل، عقد، ازدواج، هدیه، عطیه، عطر، مشام، شامّه، صحبانه، سحری، عصرانه، حاجی، جناب، حضور، حضرت، رفیق، محضر، سند ازدواج، قباله، سِنّ، قدیمی، جدیدی، متولد، وفات، فوت، قبر، نوحه، موقع، وقت، ساعت، مسافرت، سفر، زیارت، منبر و تا آخر. هدف من این نیست پارسی را تنها پارسی بنویسم و واژگان عربی نیاوریم، نه، ناگزیریم. چون این دو زبان، همسایه و همسان هم‌اند بیشتر هنگام‌ها.

 

بخش دو: واژگان عربی یا با ریشه‌ی عربی در ادارات و شرکت‌ها و کارگاه‌ها

شرکت، اداره، تصمیم، مدیر، تصدی امور، تصویب، ابلاغ، تابلو اعلانات، ارسال، اعلامیه، مرسوله، ادغام، تفکیک، منفک، انفصال خدمت، منتزع، تفیش در ورود، مرخصی اجباری، مرخصی استحقاقی، مرخصی استعلاجی، لغو مصوبه، مقررات، تمرکز، تجمع، تودیع، معارفه، اختیارات، تخلیه‌ی انبار، تزریقات، کمک‌های اولیه، صفحه، ورقه، اوراق، احضار، جلب، حفاظت، حرارات، حراست، امنیت، حق تردد، عائله‌مندی، حق اولاد، حقوق، شهریه، کسر از حقوق، وام قرض‌الحسنه، قسط، اقساط، اِسقاط، احقاق حق، ابطال، معرفی‌نامه، معرف، تحقیق محلی، قسمت، دائره‌ی احکام، حکم، دبیر، اختتامیه، افتتاحیه، اسناد، ثبت، سطر، طبقه فوقانی، طبقه تحتانی، مصاحبه، منفی، مثبت، نظافت، معاون، ریاست، جلسات، ارتقا، مقام، اعضا، تغییر، تعمیر، صادرات، واردات، صدور احکام، حکم مأموریت، حبس، حد، تعزیرات، محکوم، جریمه، عزل، اعزام، دستورالعمل، مُرّ قانون، مقسّم غذا، طبخ غذا، اجرا، محترماً، عرض، عریضه، خاتمه، خادم، خدمت، اخذ، اخاذی، اختلاس، سهمیه، اضافه‌کاری، ساعت، حضور، غیاب، ایاب، ذهاب، ورود، خروج، تعطیل، حساب مسدود، افزایش حقوق، رسمی، مراسم، دعوت، سالن اجتماعات، استحضار، تشریف‌فرمایی، تشریفات، مسئول، طرح، نقشه، جامع، جامعه، جزئی، کلی، وسط، آخر، اول، امضا، تأیید، ردّ، موافقت، مخالفت، ممتنع، مساوی، مانع، منبع، مخرن، و تا هر چه دلت خواست بشمار.

 

بخش دو: واژگان عربی یا با ریشه‌ی عربی در جسم و جان انسان و هر فرد

جسم، من، مَنیت، شأن، شغل، جسد، روح، جان، امعا و احشا، احساس، عقل، درک، فهم، بصر، سمع، استماع، مستمع، اثنی‌عشَر، قلب، ید، طول، قد، عرض، وزن، سنّ، تاریخ تولد، تاریخ فوت، وفات، موت، قبض روح، احتضار، درایت، صبر، تحمل، سکوت، نطق، ناطق، صامت، حرف، حراف، حرفه، حریف، هضم، دفع، مدفوع، ادرار، عطر، شامّه، لامسه، کبیر، صغیر، فقیر، مسکین، سالم، مریض، بطن، بطیمن، تنفس، نفس، حیات، حیاط، اسکان، رهن، صاحب، مالک، خسیس، اخلاص، استعداد، سواد، ملا، عالم، علم، تعلیم، کریم، مخلص، مخدوم، خدمه، جناب، جنابت، غسل جمعه، استحاضه، قاعده، حجاب، حُجب، حیا، عفت، طهارت، متقی، قلم، مداد، راکب، مَرکب، کهولت سن، جاهل، جذاب، زوج، فرد، جلد، جراحت، فرق سر، مرفق، ساعد، کفالت، وکالت، صغارت، قیمومیت، قیّم، یتیم، صغیر، کبیر، حضانت، ولایت، صدقه، خراج، دخل، خرج، استحمام، جماع، جلب نظر، عاشق، مایل، خبیث، نیّت، قربت، غربت، نفله، فنا، بقا، باغی، طغیان، طاغی، تابع، شیعه، سُنی، عابد، خاطی، عارف، تصوف، صاف، جمیل، جمیله، جانبدار، جَنب، مقیم، موقت، مستقر، زائر، حقیر، حقد، حسود، سلطه، ثابت، عقب، عاقبت، عمدی، سهوی، اشتباهی، نشاط، نشئه، ناشی، وارد (بلد)، بلدیه، بلاد، تحت اختیار، اطفاء شهوت، بدن، اعضا، اشتهاء، شهرت، بالغ، مُمَیّز، خالی، حجیم، قدم. اقدام، عمل، سیر و سفر.

 

اگر ادامه دهم، از فلک‌الافلاک رد می‌کند! پس؛ زبان پارسی با واژگان عربی آغشته شد و این توان زبان پارسی را نشان می‌دهد که در خود، واژگان را میهمان می‌کند و از آن نگه‌داری. روشن سازم برای نام آدم، انسان، بشر، اسم پارسی پیدا نکردم! مگر بگوییم: دوپا. قصدم این نیست زبان فارسی را از لغات عربی تصفیه کنم. این امکان هم ندارد. قصدم کشش زبان فارسی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۱۴۰۳ ، ۱۶:۴۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 دو نوع آگاهی رابطه‌ی توسعه و ادبیات. در نشست ادبیات و توسعه «خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی» خانم دکتر فرزانه فرشادی نگاه هگل را مورد بررسی قرار داد و به این نتایج رسید که برای «گئورگ ویلهلم فریدریش هگل» مسئله، مسئله‌ی «آگاهی» است. دو آگاهی؛

 

اول: آگاهی «من» است؛ به معنی خود را شناختن،

دوم: که این آگاهی در مرحله‌ی پیشرفت، به خودآگاهی در سپهر عمومی می‌رسد؛ یعنی آگاهی دوم.

 

بنابراین آگاهی، در سپهر عمومی و اجتماع، به خدایگان و بندگان می‌رسد که البته در کارْل مارکس جدا می‌شود، تبدیل به دیالکتیک (=تضاد دائم) و دوگانه می‌شود.

 

آیا توسعه ایرانی ممکن است؟ / تفاوت کانت و هگل در اندیشه مدرن

او نزدیک‌ترین موضوع به منظر هگل درباره‌ی وجود «فرد در کل» را، در ادبیات ایران، بحث عطار می‌داند؛ داستان سیمرغش در «منطق‌الطیر. سیمرغ، ۳۰ تا مرغ است. ابتدا ۱۰۰ مرغ، بعد به ۷۰ مرغ ریزش کرد، ۳۰ تا مرغ ماندند که «جز به جز» هستند، اما در نهایت, وقتی خودشان با خودشان روبه رو می‌شوند (=در سپهر عمومی) این ۳۰ تا، با یکدیگر «یک کلیت» را درست می‌کنند. که نه‌تنها عدد ۳۰ در کنار مرغ‌ها، باهم پیوست می‌گیرد به نحوی که «سیمرغ» را شکل می‌دهد، بلکه این اجزا، آن «کلیت» را، شکل می‌دهند. پس واو میان «ادبیات و توسعه» واو بی‌ربط نیست، میان آن دو، پیوست و رابط و جمعیت است.

پایان: ۱۷ آذر ۱۴۰۳

نگاشته‌ی نهایی و تحلیل محتوای متن: توسط توحید دامنه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۱۴۰۳ ، ۱۲:۲۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

مهم برام درین متن و عکس، نفر سمت راست آقای مسعود پزشکیان نیست؛ بلکه دقیقاً نفر جانب چپ جناب دکتر محمدعلی موحد عرفان‌پژوه عارف بزرگ و متخلق است که با برادرش آقای صمد موحد سهم زیادی در رونق کتاب‌خواندن نسل شبیه نسل ما داشتند.

 

من تشنه‌ی قلم او بودم خاصه، کتاب "فُصوص الحِکَم" او که از مرحوم «محیی‌الدین ابن عربی» به فارسی شیرین، برگردان کرد و بر آن قوی‌ترین تعلیق، نوشت که «نشر کارنامه» آن را چاپ و انتشار داد. کتابی که هرگز نورش سوی خاموشی نمی‌روَد و برای من از بهترین کتاب بوده و هست. او به پزشکیان، رئیس‌کشور ایران -که روز کتاب به دیدارش رفته بود- به طبع شوخ و طنزش گفت:

 

"صوفیان در قدیم روزنامه داشتند، اما نه به معنی خبرهای روزانه. بلکه به عنوان نوشتن اعمال روزانه و قبل از خواب، خود را محاکمه می‌کردند. این روزنامه در سطوح بسیار مهمی بود.»

 

و سرآخر هم این شعر را به پزشکیان، پند داد: «خدمت می‌کن برای کِردگار / با قبول و ردِّ خَلقانت، چه کار!» یعنی کار برای کردگار کن که کار برای مردم حساب می‌آید این که مردم نقدت کنند یا بپذیرنت را به کار گره نزن. آن هم حق مردم است ردت کنند یا قبولت کنند. معیار، کردگار متعال است؛ اما حق نقد و رد، حق قطعی مردم است که باید مصون و در امان از تصرف و تعدّی حکومت و حاکمان بماند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۱۴۰۳ ، ۰۸:۰۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

دوشنبه ۱۴ ، ۸ ، ۱۴۰۳ : پهپاد در کشاورزی به بهبود بهره‌وری در کشتزارها کمک می‌کند. پهپاد، شهپاد و خهپاد، سه نوع از محصولات مدرن‌اند؛

 

پهپاد (=پرنده‌ی هدایت‌پذیر از راه دور) از هوا برای «سمپاشی، بذرپاشی، محلول‌پاشی، جنگل‌کاری، بیابان‌زدایی و توسعه‌ی مرتع» است و در آبخیزداری، آبزی‌پروری و آبخوان‌داری هم کاربرد دارد.

 

شهپاد (=شناور هدایت از راه دور) برای خوراک‌دهی آبزیان است.

 

خهپاد (=خودروهای هدایت از راه دور) که با «رباتیک و هوش مصنوعی می‌توانند سبب افزایش بهره‌وری باغداران و کشاورزان» شوند. امروزه گرده‌افشانی درختان گردو نیز با این ابزارها ممکن شد.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۱۴۰۳ ، ۱۷:۵۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

نوشته‌ی ابراهیم طالبی دارابی دامنه: من آقای حسین سیمایی‌ وزیر علوم دولت پزشکیان را نمی‌شناسم. اما در نشست مشهد، دیدم در گزارش نشست که دو تا کلمه حرف جذاب زد. یکی این بود که گفت: «باید سوادِ شنیدن داشت.» او خود توضیح داد منظورش ازین حرف چی هست: «همان‌طور که خوب حرف‌زدن، سواد می‌خواهد، شنیدن هم، یک سواد است؛ ما باید سواد شنیداری داشته باشیم.» اساساً این حرف آقای سیمایی ریشه‌ی آفرینشی دارد یعنی ارتباط انسان با انسان، لازمه‌اش «شنیدن» است که وی اسم قشنگی رویش گذاشت: «سوادِ شنیدن». خدا دو گوش داد، یک زبان. یعنی شنیدن دو برابرِ گفتن.

 

حسین سیمایی‌

 

 

زندگینامه

 

 

مرحوم آیت الله

سید محمد موسوی‌نژاد

 

 اما حرف دومش مهمتر بود. اگر این نقل از شنیده‌های مستقیم خود وی از مرحوم آیت‌الله سید محمد موسوی‌نژاد باشد، پس ممکن است او طلبه‌ی آن مدرسه‌ی علمیه‌ی مشهد مقدس بوده باشد. این نقل: مرحوم آیت‌الله موسوی‌نژاد می‌گفت «من راضی نیستم کسی در این مدرسه‌ی علمیه‌ی من تحصیل کند بدون اینکه درس اخلاق شرکت کند». خوبی حوزه این بوده درس اخلاق داشت. حالا این درس چه بر سرش در حوزه رفت، بگذرم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۱۴۰۳ ، ۱۶:۱۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

جنگ و صلح و زندان

نوشته‌ی ابراهیم طالبی دامنه دارابی

وقتی آقای محمدحسین لطیفی خواست شهید محمد بروجردی را به فیلم سینمایی درآورَد، «غریب» را نام فیلمش کرد. کارش واقعاً حکمت داشت، چون محمد بروجردی را هنوز هم خیلی‌ها نمی‌شناسند. او آنقدر نافذ بود در میان مردم کردستان که خودِ کُردهای باغیرت وی را مسیح کردستان لقب داده بودند. محمد بروجردی از سران گروه ضد شاه بود که پس از انقلاب با هفت گروه وحدت کردند و مجاهدین انقلاب اسلامی را در برابر مجاهدین خلق تأسیس کردند. محمد بروجردی فرمانده سپاه کل منطقه‌ی غرب بود. او گلوله را آخرین کار نه آغاز کار می‌دانست، تزش سازگاری با مخالفان تا آخرین حد امکان بود. این جمله‌ی او مشهور شد، البته نقل من ازین عبارتش مضمون است، نه منقول:

 

ما انقلاب کردیم زندان خالی شوند، اما باز در زندان جا نداریم!

 

من از زمان تأثیر مدرسه فکرت این چندمین یادداشت است که از آن مرد بزرگ انقلاب و دفاع مقدس نگاشتم. او از نگارهای محبوب من است. نگار و زیبای در چهره و نگار و زیبایی در عرفان‌مسلکی‌اش. نقش شبیه او را بابک حمیدیان خیلی خوب هم در چهره و هم در رفتار در فیلم خوب «غریب» بازی کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۱۴۰۳ ، ۰۶:۵۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن اول توسط دامنه:

زنان شالی‌کار در بینجسّون‌زار 

نوشته‌ی: دامنه دارابی. خداقوت زنان پرقدرت مازندران و ایران. شعر درین آهنگ، نشان می‌دهد زمین فوراً از یک کشت، به کشت دیگر در آمده است؛ بدون کمیترین دَمُ استراحت. زنان از دیرباز، علاوه بر بیزباز، در سه استان شمال ایران، بنیانِ تربیت خانواده و اقتصاد مزرعه بوده‌اند. اینک اما نمی‌دانم همچنان این‌چنین‌اند، یا تغییر نگرش داده‌اند. ممنونم از حاج سیدحمید محمدتقی دارابی در ارسال این فیلم بینجُ شالی که شرحی برِش زیرنویس کرده‌ام.

شرح دو لغت برای فارسی‌زبانان سایت دامنه و صحن فکرت:

بینج: همان فارسیِ برنج است، ولی در گویش محلی، حروفش پیچ‌تاب خورده است، این‌گونه جمعُ جور ادا شده است.

بیزباز: حالتی در برخورد دوستانه با شیرخواره که توأم با نوا و آوا است؛ اغلب رفتاری‌ست از سمت حضراتِ اُناث (=نساءُ نسوانُ. در فارسی: بانُوان) به بچه‌ها.

 

متن دوم توسط جلیل قربانی:

 رنج برنج

۱- در فعالیت زراعی یک محصول نهایی وجود دارد که به آن برنج می‌گویند. این محصول نهایی، از یک محصول واسطه‌ای به نام شالی به دست می‌آید.

۲- برنج به معنای دانه سفید به‌دست آمده از دانه‌های شالی است که پس از جداکردن پوست زرد خردلی شالی، اسم خاص یک فرآورده یا محصول است.

۳- از نظر تقسیم فعالیت‌های اقتصادی، شالی یک محصول کشاورزی (مزرعه‌ای) و برنج یک محصول صنعتی (کارخانه‌ای) است.

۴- برنج‌کاری، واژه‌ای نادرست است، چون برنج را نمی‌کارند و اگر بکارند، می‌پوسد و از بین می‌رود. شالی‌کاری کلمه درست است؛ چون شالی، قابلیت کاشت و رشد دارد.

۵- برنج مصرف انسانی دارد اما شالی هم مصرف انسانی و هم مصرف حیوانی (چارپایان و ماکیان) دارد.

۶- بینج در مازندرانی معادل «شالی» در فارسی است؛ واژه‌های ترکیبی آن «بینج‌کِفِر /بوته شالی»، «بینج‌خوشه/ خوشه شالی»، بینج‌تیم/ دانه شالی» و ده‌ها کلمه و کاربردی دیگر از آن ساخته شده است.

۷- معادل مازندرانی برنج، واژه «دونه» یا همان دانه است.

 

دامنه: سلام جناب آقای جلیل قربانی. دست مریزاد. اتفاقاً باب طبع من است این‌چنین متن. هم ایران را نمی‌نمایند، هم خوراک و کشت و داشت و برداشت‌شان را. از دیدِ من قشنگ وارد موضوع شدید و قشنگ هم از آن خارج شدید. همین خاطر آمد برای چاپ در سایت. یک چیز را البته نسیان سپردید؛ ورمز. که بینجِ وَر اوه می‌خورَد. ۱۵ ، ۶ ، ۱۴۰۳ دامنه دارابی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ ، ۱۳:۰۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

اخیراً آلمان حجت الاسلام محمد هادی مفتح فرزند شهید حجت الاسلام دکتر محمد مفتح را از آلمان حکم اخراج داد و مرکز اسلامی هامبورگ را بست. آقای محمد هادی مفتح دهمین مسئول مرکز اسلامی هامبورگ بود. او پیشتر «رادیو معارف» را در قم تأسیس کرده بود. او ۱۴ روز مهلت یافت «خاک آلمان ترک کند» و حق ورود مجدد به آلمان را هم ندارد. او ۵ سال است در این مقام است. آلمان «مرکز اسلامی هامبورگ را در شمار «مبلغان اسلام افراطی» جای داده است و تمام «مرکز و پنج سازمان وابسته به آن را» توسط پلیس مصادره کرد.

 

 

اگر مقایسه شود سطح شهرت و علمیت رهبران این مرکز از آغاز تا بعد، این گونه بوده است: حجت الاسلام محمد محققی لاهیجی، شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی هر دو منصوب مرجع عام شیعیان آقا بروجردی. سپس حجت الاسلام محمد مجتهد شبستری. حجت الاسلام سید محمد خاتمی. و چند نفر دیگر ... تا این که از ۵ سال پیش رسید به حجت الاسلام محمدهادی مفتح. آگاهان می‌دانند ریاست مرکز اسلامی هامبورگ، به صورت سمبولیکس فیر شیعه در اروپا محسوب می‌شدند. دامنه.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۱۴۰۳ ، ۱۰:۴۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

کارگاه نخ

چرخ کارگاه و کارگر باید بچرخد تا...

 

تیگو جدید چین

 

(۱ . ۶ . ۱۴۰۳)

موکب حرم امام رضا ع

در مسیر منتهی به کربلا

 

دعای جیب

شهید ابومهندس

یامَن یَقبَلُ الیَسیرَ

وَیَعفُو عَن الکَثیر

اِقبَل مِنّی الیَسیرَ

وَ اعفُوعَنی الکَثیر

اِنّکَ اَنتَ الغَفورُ الرّحیم

 

ای کسی

که اندک را می‌پذیری

و از گناه بسیار می‌گذری،

عمل نیک اندکم را بپذیر

و گناه بسیارم را ببخش،

همانا که تو آمرزنده مهربانی

 

 

از وبلاگ  کنعانیون یاد خدا

 

(۲۹ مرداد ۱۴۰۳)

آقای میرحسین و خانم زهرا رهنورد

تازه‌ترین عکس  از دخترشان نرگس

 

تیتر دبشِ فساد چای «دبش»

روزنامه عجب شیر (۲۷ مرداد ۱۴۰۳)

 

این دو مهم،

ایران عربستان

اگر البته در سازگاری و سازش شوند

ماکس وبِر سیاست را

سوراخ‌کردن تخته‌های سفت می‌دانست

 

چند تغییر امنیتی

در ویندوز ۱۱ اعمال خواهد شد.

 

 

نوسانتارا پایتخت جدید

اندونزی به جای جاکارتا

...

 

زیبای نوسانتارا پایتخت جدید اندونزی

 

خسرو معتضد صادق زیباکلام

نشست مرحوم «دکتر محمد  مصدق»

آقای خسرو معتضد گفت: «صداوسیما خانه‌ی من است... اگر شما انتظار دارید من در فرستنده‌ی رادیو تلویزیون  دولتی ایران فحش بدهم، این کار را نمی‌کنم. مگر زیباکلام به زندان افتاد کسی حالش را پرسید؟! ... من در کجا گفته‌ام که جنگجو هستم؟! من کجا گفته‌ام که من چریکم؟! من تاریخ‌نویسم.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۱۴۰۳ ، ۱۰:۱۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 ویرایش محتوایی توسط دامنه: ۲۸ . ۵ . ۱۴۰۳ بوقلمون و گاوِ نر. روزی بوقلمونی با گاو نری درد دل کرد. آه کشیدُ گفت: بسیار دوست می‌دارم به بالای این درخت بروم اما نای لازم را ندارم. گاو نر پرسید: چرا سرِ سرگین (=پِهِِن) من نمی‌ری بخوری؟ مغذّی‌ست خیلی. بوقلمون چند نوک به سرگین گاو زد حس کرد خیلی نیروی پریدن گرفته است. روز بعد باز هم خورد. یک هفته تکرار کرد. تا بالاخره پَر زد به نوک آن درخت. تا به آن شاخه‌ها رسید، اصابت شلیک تیر یک کشاورز، بوقلمون را بر زمین فرش کرد. حاصل داستان: زیاد است. اهَم آن این است نباید هر پیشنهادی را از هر کس با شتاب پذیرفت. شاید دسیسه باشد، شاید فکر خام.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ ، ۱۱:۳۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

۱ ٫٫
تاب و طاقت

تاب: سلام طاقت! چه داری برای امروز؟!

 

طاقت: سلام تاب! عاشورا احیای عظمت محمد بن عبدالله ص نیز بود. آن که عبدالرحمان جامی درباره‌ی آن نبی ص گفت: «کعبه بی وی از بُتان پُرسنگ بود»!

۲۶ تیر ۱۴۰۳ عاشورای ۱۴۴۶ قمری

📝 : ابراهیم طالبی دامنه دارابی

۲ ٫٫

تاب و طاقت

تاب: سلام طاقت! محرم بر تو چگونه گذشت؟!

 

طاقت: سلام تاب! محرم منبع مکتب است. دیرباز، هم تعریف شدُ همْ تحریف، بلکه تحریفْ بیش. هم پخته می‌کند خام را، هم خام می‌نُماید پخته را! بسته به واعظُ ذاکر آن دارد. مخزن محرم، متناسب با عقایدم گذشت.

📝 : ابراهیم طالبی دامنه دارابی

دنباله‌ی این سلسله متن در ادامه‌ی مطلب: ↑↓

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ ، ۱۰:۱۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

📝 به تاریخ ۲۵ . ۵ . ۱۴۰۳ ابراهیم طالبی دامنه دارابی: آلات ساز. اگر حرف آقای محمدحسین ایمانی خوشخو «دبیر شورای هنر» درست باشدُ درست نقل شده باشدُ درست رسانده باشد که «سند موسیقی» صادر شد و «وزارت کشور هم ابلاغیه داد» و «هیچ شخصیت حقیقی و حقوقی حق لغو هیچ کنسرتی را ندارد» و به قول وی: «صدا و سیما باید همه‌ی لوازم و سازها و آلات موسیقی را نشان دهد» می‌توانم بگویم تازه از عوامیت و حساسیت غلط به در آمده‌اند. مردم و حتی طبیعت و وُحوش با موسیقی زنده هستند. مگر می‌شود انسان بودْ اما موسیقی وَ ساز وَ چنگ وَ آوا وَ نوا نداشت؟! انسان، سراسر، نغمه استُ فکر وُ ذکر. در درون خود، در حالت ذاتی‌اش جُنبنده‌ای رقصنده است برای هر چیز قابل شور وَ شعَف. حتی رزمنده دیدم جبهه بر حلبِ فشنگ، ساز می‌زد. جزوِ ذاتیات است ساز. در حُزنی‌ترین آئین مسلکی مذهبی -یکی تعزیه و دیگری روضه- وقتِ رسیدنِ صحنه‌ی شهادت و ذکر مصیبت، شکل عادی سخن، در چهارپایه‌ی تعزیه و در بالای منبر روضه، از حالت نَرم، به وضع تِلنگِه (=نغمه‌ی غمگین) می‌رسد تا آثار مصائب در نُسوج روح، نفوذ کند. این یعنی آمیختگی روح جُنبندگان با اِلحان وَ صدای آهنگان.

 

 

مرحوم سهراب محمدی

نوازنده‌ی دوتار  کرمانج خراسان

 

پاسخ دامنه به جناب جلیل قربانی: سلام. ممنونم از بیانت در مَدخل مهم ساز و آواز یا عبارتی مدرن‌تر نُت و موسیقی. مثلاً ایشان مرحوم سهراب محمدی خراسان شمالی است یک نوازنده‌ی زیردست ِ دوتار و آوازخوان که همه‌ی موسیقی «بخشی‌های کُرمانج» در قوچان را در سینه خود حفظ داشت، چگونه می‌شود این چهره را دید ولی سازش که با آوایش همآهنگ است ندید. جهالتی است این که مردم را از دیدن آن در مضیقه و حتی تحریم انداخته‌اند. زمانی که عکس اختراع شد تا برسد ایران دیری دیر شد اما وقتی هم آمد برخی آن را حرام می‌دانستند. از روی این عقیده که حرکتی مجسم برای خدا‌وند می‌شود. یعنی احتمال گناه‌افتادن به تشبُه بر بُت. فقه و فقاهت و فقهیان داستان دارند. بگذرم. طول کشید تا مرحوم حجت الاسلام محمدتقی فلسفی قانع کند می‌شود در پشت میکروفون و بلندگو منبر رفت. چون برخی آن را به عنوان بوق شیطان حرام می‌دانستند. من اهل موسیقی‌ام. از تحریم و حرام‌کردن بی‌وجه هم تبعیت نداشتم. خودم برخی از آهنگ‌ها را جِلف می‌دانستم و سمتش نمی‌رفتم. هنوزم چُنینم. بگذرم. حتی شعر را وقتی آدم با یک زیرصدای آهنگ موسیقی می‌شنود در درجه‌ی اعلا لذت فرو می‌رود. اما شعرِ بی‌آهنگ و موسیقی سرد و یخ است. حرفت درست است.
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ ، ۰۱:۰۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

 

 

 

📝 : به تاریخ ۱۳ . ۵ . ۱۴۰۳ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. شروع: رد مرز خانم کبری غلامی. من نمی‌دانم شبکه‌‌ی شرق  راست گزارش کرد که خانم کبری غلامی «پژوهشگر اجتماعی اهل افغانستان و دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه الزهرا» به علت «تذکر حجاب» رد مرز شده است یا نه. نقل این است او را ابتدائاً به «اردوگاه» بردند و بعداً با «اتوبوس برای رد مرز» به سمت مشهد مقدس. کبری غلامی گرچه متولد افغانستان است اما از ۴ سالگی (=از ۲۷ سال پیش) در ایران زندگی می‌کند. حتی اگر این پوشش یا کشف حجاب هم کرده باشد، رفتار با این دختر می‌توانست اخلاقی، مداراآمیز، تأثیرپذیر، و در یک کلمه مروت‌انگیز باشد. آنان عین فلسطینیان مردمی آواره‌اند. بر سر آوارگان، آوار نشوید. خودم در باقرآباد ری در جنوبی‌ترین جای پایتخت به چشمم دیدم از هر پانزده دختر دبیرستان که از سر جلسه‌ی امتحان باز می‌گشتند در همی خرداد امسال (۱۴۰۳) فقط یک تا دو تن روسری را درست در سر داشتند. من هم فقط گذری دیدم اگر در شهر بگردند وضع آشفته‌تر از این است؛ حتی قم ما هم وضع فرق کرده است؟ کبری را رد مرز کنید یعنی بفرستید به کشورش، خود ایرانی‌ها را می‌خواهید کجا رد مرز کنید؟! کمی پند گیرید. داروغه‌ها اغلب خود دروغ‌بازترند و دغلی‌تر. حریم را پاک داشتن هم هنر می‌خواهد و هم عمل عاملان، به دیانت. جزئیات در اینجا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ ، ۱۹:۴۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۱۴۰۳ ، ۰۸:۴۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

آن روز در طبقه‌ی دو

مؤسسه‌ی اسرا بر دامنه چه گذشت؟

به قلم دامنه : ۱۳ . ۴ . ۱۴۰۳ ، آن روز  (یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳) در بلوار حضرت خدیجه سلام الله علیها، روی «نشان» (=رهیاب) آدرس مؤسسه‌ی «اِسرا» را نوشتمُ خودِ نشان مرا بُرد وسط مقصد نشانْد (=عکس هم هست). همین جا گریز بزنم: اگر دین (=مثلاً به تفسیر غلط) با علم، غرَض می‌ورزید، سازندگان سایپا آیا سیستم نشان را می‌شد نصب کنند روی ماشین تولیدی‌شان؟! پس به قول شهید آیت‌الله دکتر بهشتی دین و دانش پهلوی هم‌اند. بگذرم. خوشبختانه امروز من به فرمان گویای «نشان» که هر پیچ و میدانی دعوتم می‌کرد کدام جهت بچرخم! زور نمی‌گفتم، همونی را خطُ ربط! می‌داد، پیش می‌راندم، لذا مرا از بغل حرم و از زیر تونل غدیر کِشان‌کِشان، رسانْد به عمار یاسرُ مؤسسه‌ی «اسرا». (=عکس هم هست) در همین نقطه بود ذهنم مرا تشَر زد آهای ابراهیم! یاد اُقربا و اَقرَبِ خود را کردی که سلام بِدی به ساحت پاک حضرت معصومه؟! دادم؛ چه جور هم. بگذرم.

 

 

دامنه و آقای سید عمادی

مسئول پژوهشگاه اِسرا

 


گوش راست بلوار عمار، سایه‌ای خدا گویا برام جا کرده بود! درنگ نکردم پارک کردم. ریموت را برداشتمُ دم در به نگهبان اِسرا گفتم حاج آقا به دامنه فقط نشست داد. با چه احترامی واردم داشت به طبقه‌ی دوم مؤسسه‌ی عظیم بین‌المللی اِسرا. ریش حاج آقا سید عمادی چنان نرم، صورتش عینِ اِسبِه پنبه روشن! و طرز معانقه‌اش هم (=بوس از گردن به بالا) با درجه‌ای بالایی منظم. از همان بلوار پیامبر اکرم ص این حال در من پیدا شده بود که او را امرو به آغوش کشم! گریز زنم بازم: من زبانم نمی‌چرخد بگم: پیامبر «اعظم»، برای من، وصف آن حضرتِ ختمی مرتبت فقط پیامبر «اکرم» می‌گنجد. اکرم، اوج است. این اکرم برای آن وجود مقدس هستی برازنده‌ترین وصف است. زین‌رو بلوار پیامبر اعظم قم را به ذوق و عقیده‌ی خودم دائم می‌گویم: اکرم. بگذرم. پس، شست شروع شد. می‌شود برای قسمت بعد... دیدار و گفت‌وگویی که وقتی نوشتم معلوم می‌شود در آن طبقه بر دامنه چه گذشت؟ و از آن نِشست، بر دامنه چه نَشست؟ تا بعد. ناخاتمه دامنه.

 

جناب حجت‌الاسلام استاد سید عمادی سلام

اول کلام بازگو کنم سراسر دیدار امروزمان را به کتابت خواهم کشاند و در صحن و سایت دامنه انتشارش می‌دهم. در ثانی ملاقات با آخوند صاحب کمالات درهای دانش و ارزش را بر روی آدم مفتوح می‌کند. ثالث این است شما برای من یک روحانی به معنای حقیقی کلمه‌اید. کلام که از شما صادر می‌شود به تعبیر من از فیلتر پاکی نفْست رایحه می‌گیرد و بعد وارد ابزاری به اسم زبان می‌شود که به قول فیلسوف منتقد آمریکا نوام چامسکی عامل ارتباط میان فهم‌هاست. ملاقات با فقیهی چون حضرت مستطاب عالی که از نظر من جمع سه ضلع فقه، فلسفه و معنویتی، برای من تداعی ملاقات با خدا را دارد. چرا، چون آن روایت را تجلی می‌بخشد که با کسی دیدار و جلوس کنید که شما را یاد خدا برَد و دانایی‌تان را مزید کند. درود استاد. ارادت دامنه.

 

کتاب سیره‌ی خضر نبی ع

نوشته‌ی حجت الاسلام سید کمال‌الدین عمادی

معرفی سیره‌ی خضر نبی

به قلم دامنه‌ی دوم: ایشان حجت الاسلام سید کمال الدین عمادی درین اثر دست بر سر مسائل گران می‌گذارد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۱۴۰۳ ، ۱۸:۰۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

به قلم دامنه: ایشان خانم «سمیه نوری» است، اهل کرمانشاه، امروز زندگی‌اش را می‌خواندم. اهل غُر به خدا بود. اما روزی در برف شاهرود به سرِ قبر شیخ ابوالحسن خرقانی در بسطام می‌رود می‌رود (امسال اردیبهشت از کنارش با رفقا گذشتیم) آنجا الهام می‌شود که به کربلا برود. رفت. در مسجد کوفه به‌شدت متحول می‌شود. بنیان خود را مرصوص می‌کند و به حرم رضوی می‌شتابد و اینک خود می‌گوید در راه درست قرار دارد. چون خود گفته است هیچ آدابی نداشت، نه نماز، نه خدا، نه دین. حتی  می‌گفت: «دین سمّ است و اگه وارد بدنت بشه، مغزتو مسموم می‌کنه!» اما اینک مسیر را یافت و در راه خدا آمده است. خوش آمدی بانو سمیه‌ی نوری. دین نور است، نورانی می‌کند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۱۴۰۳ ، ۰۹:۲۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 
به قلم دامنه: چنار؛ پاجوش؛ پاسوز؛ گوجه‌فرنگی؛ الاغ مظلوم. گاه واژه‌ها جو را می‌گیرند. مثلاً حجت الاسلام علی‌اکبر ناطق نوری آن سال گفته بود منم "نوری"ام؛ چالشش با حجت الاسلام عبدالله نوری که برگه رأی "نوری" را می‌گفت به اسم من حساب کنند. بگذرم. یا توی همین انتخابات اخیر که غلامعلی حداد در برابر تشتت فهرست‌های جناح راست (که این جناح خود را اصولگرا می‌نامد) در یک اهانتی گفت: "همیشه در کنار چنار بلند، چند پاجوش هم متعدد زده می‌شود." یا محمدجواد حق‌شناس جناح چپ (که این جناح خود را اصلاح‌طلب می‌نامد) در یک اهانتی گفت صندوق انتخابات این دوره صندوق گوجه‌فرنگی بود، نه صندوق رأی. منظورش این بود چون صندوق گوجه!!! بود حجت الاسلام سید محمد خاتمی شرکت نکرد!!! یا آن دگری مجری شبکه‌ی افق صداسیما "امیر ثابتی" به حداد حالی کرد:
 
"ما پاجوش چنار شما نیستیم پاسوز شما بوده‌ایم" ... "بله، شما چنارید. چون ثمر ندارید اما ما پاجوش نیستیم."
 
حداد -که هر گاه کم می‌آورَد بی‌درنگ رنگ را از بوقلمون می‌آموزد- آمد وسط گفت منظورش از پاجوش‌ها لیست جبهه‌ی پایداری نبود بلکه لیست‌های خلق‌الساعه بود. بیژن نوباره هم علیه‌ی حداد عادل ایستاد. خود بیابید نوباوه را. من بگذرم چون این حداد عادل!!! عدل معمولاً یادش می‌رود. بذارید من بازگشت زنم به همان الاغ مظلوم که در رُشتخوار خراسان در سرمای شب برف اخیر (۹ اسفند ۱۴۰۲) منجمد شد و درگذشت. (عکس بالا) یادت به خیر ای حیوان کار و زحمت زیر حجم وسیع صبر.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ ، ۰۵:۵۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه: می‌خواهید بدانید آیا؟ پس لطفاً بفرما. جنبش یمن او را "علامه" می‌داندُ رهبر معنوی جنبش انصاراللّه؛ یعنی مرحوم فقیه نافذ سید بدرالدین حوثی پدرِ "شهید سیدحسین بدرالدین حوثی" استادِ قرآن و رهبر پیشین جنبش انصاراللّه یمن که اینک برادر ناتنی‌اش عبدالملک حوثی رهبر فعلی و حاضرمیدان آن است. روح مجاهدان یمن از این فقیه و علامه رشادت می‌گیرد. اهل صعده‌ی یمن‌اند این نسل سادات.
 
 
فقیه
سید بدرالدین حوثی
 
 
شهید
سیدحسین بدرالدین حوثی
 
 
عبدالملک بدرالدین حوثی
 
خاندان سید بدرالدین شیفته‌ی شخصیت معنوی و سیاسی و دینی امام خمینی رحمت الله بوده‌اند. شهید حسین بدرالدین وقتی در ایام جنگ صدام علیه‌ی ایران، به ایران آمده بود راغباً به سپاه بدر پیوست که با سازماندهی نیروهای انقلابی عراقی ضدصدام توسط سپاه، رهبری و تجهیز می‌شد و کنار رزمندگان ایران شجاعانه ایستاد. او که در دانشگاه سودان درس خوانده بود، ابتدا "حزب الحق" را پایه‌ریزی می‌کند و با عالمان شافعی‌مذهب یمن متحد می‌شود. سپس "انجمن شباب المؤمن" را می‌سازد که همین جنبش انصاراللّه از روی آن تأسیس شده است. شهید حسین بدرالدین در یمن در حد یک "امامزاده" تقدیس می‌شود مانند پدرش مرحوم سید بدرالدین. بنده از جزئیات این جنبش بازوی بزرگ جهان اسلام بگذرد. فقط بگوید: این نیرو مصداق همان آیه‌ی شگفتِ ۳۵ قصص است:
 
 
"قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِاَخیکَ وَ نَجعَلُ لَکُما سُلطانا"
 
 
که به رأی علامه در المیزان "خداوند درخواست موسی ع را اجابت می‌کند و می‌فرماید: ما تو را به واسطه‌ی برادرت [=هارون ع] تقویت و تأیید می‌کنیم و برایتان به سبب معجزات خود، اقتدار و غلبه‌ای قرار می‌دهیم که هرگز آنان نتوانند بر شما مسلط شوند و شما و پیروانتان به سبب حجت و براهین ما، غالب و مسلط خواهید بود."
 
آری، به نظر من جنبش انصاراللّه یمن همان «عَضُد» (بازو، حامی، مدد : قوت. قدرت. قادریت) است که برای جهان اسلام با رفتار شهادت‌خواه، پا پیش گذاشته است و این یعنی گَستره‌ی محیط نفوذ جغرافیای فکری ایران و وسعت جبهه‌ی جغرافیایی مقاومت منطقه. چون اگر مقاومت نمی‌بود تا الآن حتی ایران هم بلعیده شده بود.
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۱۴۰۲ ، ۱۱:۱۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

یکی از مؤلفه‌ها در پایداری و پویایی روابط، داشتن "تفاهم" است. حالا مگر تعریف تفاهم چی هست که روی آن بحث هست و بعض مواقع تنشُ سطح محبت، رو به فروکش؟ در یک جمله، چکیده‌ی تفاهم این است: "وجود (=داشتنِ) فهم مشترک، یا نزدیک به هم، در رابطه با یک موضوع" اینجا یعنی دو طرف، مقصود یکدیگر را می‌فهمند و قادرند تفاوت‌ها را نیز تحمل کنند مثلاً هنگامی که باورهای یکدیگر را می‌پذیرند، تفاهم را با مسئله‌ی توافق اشتباه نگیرید. زیرا توافق یعنی تلاش برای رسیدن به یک فهم نزدیک به هم. در تفاهم؛ معمولاً دو نفر بدون این‎که تلاشی بکنند نظراتی شبیه به هم دارند؛ ولی در توافق، دو نفر باید سعی کنند آن هم با صرف انرژی زیاد، نظرات‌شان را به هم نزدیک کنند. شاید بشود گفت تعدیل سطح انتظارات عامل این مسئله است. دستیابی به تفاهم یک پیش‌زمینه هم باید داشته باشد و آن  فراگیری روش‌های صحیحِ ابرازِ "احساسات" است. بعضاً سخت‌شان هست احساسات خود را ظاهر کنند و بر زبان و کلمه بیاورند. دو نفر کنار هم، واقعاً -نه صوراً- نیاز دارند تا از آن چه در دل و ذهن دیگری می‌گذرد، آگاه باشند تا بهتر به درک مشترک برسند.

 

به نظر من باید سور و ساتِ (=زاد و توشه ، خوار و بار) احساسات همواره پهن باشد. حال اگر قرار باشد افراد به جای بیان این احساسات و انتظارات، به ذهن‌خوانی علیه‌ی هم روی بیاورند، ممکن است

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۱۴۰۲ ، ۰۹:۳۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

هنگامی که دیدم آقای "تای دولا ساین" جوانِ رَپِر (=خواننده‌ی رَپ) مشهور آمریکا، مسلمان شد و نماز گُزارد و قرآن هدیه گرفت، اینجا خیلی به شوق آمدم. اساساً من تشرُّف به اسلام اشخاص نوورود را شورانگیزترین لحظات می‌دانم. ماها که همان زاده‌شدن از بطن مادر، مشرف به دین مبین بودیم و این خدای باری را بارها شکر گُزاردن دارد، ولی هنگامی انسانی از دور داوطلب ورود به دینِ «...یَعْلو و لایُعْلی عَلَیه» می‌شود (حرفی از پیغمبر اکرم ص اینجا که اسلام برتری پیدا می‌کند و چیزی بر اسلام پیروز نمی‌شود) پرشورترین احساس، او را احاطه می‌کند.

 

 

 

راست گفتند به ساین خیل از مخاطبان، که "به اسلام خوش آمدی ساین". تو حالا آقا ساین یک میلیارد و اندی برادر و خواهر در جهان داری.

 

راستی تیتر و عکس روزنامه‌ی همشهری چاپ امروز (۹ آذر ۱۴۰۲) هم انعکاس حِرفه‌ای هست از یک حَرف؛ ازین حَرف رهبر معظم:

 

«خصوصیت اول غرب آسیای جدید، آمریکازدایی یعنی نفی سلطه آمریکا بر منطقه است که البته این به معنی قطع روابط سیاسی کشورها با آمریکا نیست، بلکه به معنی زائل‌شدن قدرت و تسلط سیاسی آمریکاست و همان‌گونه که می‌بینیم برخی کشورهای صد‌در‌صد تابع هم، در حال زاویه‌گرفتن با آمریکا هستند.»

 

به قول مرحوم امام  اینجا «تا وقتی آمریکا آدم نشود،...» این حرکتِ پُرپتانسیل (=پرتوان) مقاومت و مداومت در منطقه، ادامه می‌یاید. دامنه‌ی دارابی.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۱۴۰۲ ، ۱۰:۱۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

امیرِ خط‌شکن وقتی به خواستگاری رفت! نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. آن شب ۸ یا ۹ کیلومتر دویدیم تا به یک منطقه‌ی آبی رسیدیم، با لباس از آب گذشتیم، درحالی‌که تا چانه‌ها را آب گرفته بود. رسم بود موقع گرفتاری می‌رفتند پیش سیّدها که: آقاسیّد! ما را حلال کن! امیرِ خط‌شکن هم، همین کار را می‌کرد. او وقتی به خواستگاری رفت دختر آمد جلوُ گفت: این!!! آمده خواستگاری من؟! گفتند بله. گفت: من زنش نمی‌شم! جوابم نه است؛ این برادرم را بُرد شهید کرد! من زنِ این نمی‌شم! او زاده‌ی ۱۳۳۸ پامنار (=جایی در آذر چهارمردان قم که مناره‌ی بلند یا همان مؤذّن‌خانه دارد) است. پدربزرگِ او درویش‌مسلک آباده‌ی شیراز بود. پدرش هم نقّال (=افسانه‌گو و پرده‌خوان) ولی در مساجد، مداح بود؛ انقلابی هم. سال ۱۳۵۵ حتی در خانه عکس امام خمینی بالای اتاقش نصب بود که شاه اگر می‌فهمید کمترین تاوان، اعدام بود. علاوه بر عکس امام، رساله‌ی مرحوم امام هم داشت

 

 

جالب این که امیرِ خط‌شکن در جبهه‌ی جُفَیر (جایی که منُ آق سید عسکری شفیعی برادرِ شهید آق سیدجوادآقای آق‌اسدالله و حاج شیخ احمد آهنگر تابستان طاقت‌فرسای سال ۱۳۶۲ آن جا بودیم) اطلاعات شناسایی بود. او از کسانی بود که برخی از واژه‌های جبهه را می‌ساخت. می‌گویند لغتِ "فَلَقی"ها را او ساخت. اشاره‌ای بوده است به رزمندگانِ نمازشب‌خوان جبهه که سحر را با عبادت و نمازشب و بیدارباشی، به فلَق (=سرخیِ صبح) وصل می‌کردند و هی ویرّه ویرّه (=وفوروفور، زیادزیاد، پشتِ سرِ هم، تُندتُند) نماز می‌خواندند و صدالبته راز و نیاز می‌نمودندُ هزاران بار نزدِ خدا، ناز! امیرِ خط‌شکن را اما نمی‌دانم نمازشبی بود یا نه. ولی هر جا خط‌شکن لازم بود، گردان او (=گردان سیدالشهداء ع لشکر هفده علی بن ابی طالب ع قم) حاضر بود، خودش هم در جلو. آخرش هم در شرقِ دجله در عملیات بدر در ۲۵ اسفند ۶۳ شربتُ شهدِ شهادت نوشیدُ رفت. مصطفی کلهُری را می‌گویم؛ شهیدی که نامش بر یک خیابان قم هم گذاشته شد. درود بر او اینک غیوران غزه. دامنه.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۱۴۰۲ ، ۰۹:۵۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

کبری رستم‌زاده

به قلم دامنه.‌ به نام خدا. سلام شریفان. خانم کبری رستم‌زاده کُرد کرمانشاه است؛ سال ۱۳۵۳ در روستای شمشیرِ پاوه در منطقه‌ی اورامانات کرمانشاه به دنیا آمد. او اینک چند سالی‌ست سراغ تفکیک زباله رفت. سال ۸۱ نیز در جمع‌کردن بذر درختان کوهی کار کرده است؛ بذر زالزالک، بَنِه (=پسته‌ی ریزِ کوهی)، بلوط، بادام کوهی و ... که در پاییز و بهار در کوه می‌کارَد. او در یکی از کوه‌های پاوه نهالستان بلوطی دارد که حدود ۲ تا ۳ هزار درخت دارد و تا مدتی با سختی دَبه‌های آب را روی شانه‌اش می‌گرفت تا نهال‌ها را آبیاری کند که نخشکد. کار دیگرش ساخت آبشخورهایی در کوه‌های پاوه بود. در شیوع ویروس کرونا با کمک پسر کوچکش بیش از ۵ هزار ماسک تولید کرد و رایگان در اختیار مردم قرار داد. او حتی پوست میوه‌ها را دور نمی‌ریزد، به صورت خشکاله در اختیار خانواده‌هایی که دام دارند قرار می‌دهد و آن‌ها در عوض به وی لبنیات می‌دهند. نیز در باغش دو چاله‌ی بزرگ کَند و با ریختن پوست میوه‌ها و بعضی مواد قابل تجزیه، آن‌ها را به کمپوست تبدیل می‌کند که کود مقوّی‌یی‌ست. نمی‌گذارد زباله‌ی خانه، شیرابه ایجاد کند. وی حتی تُفاله‌ی چای را زمستان روی شوفاژ خشک می‌کند و آن را به عنوان دورکننده‌ی آفات از درختان، استفاده می‌نماید. جالب‌تر این که این زن فعال کرمانشاه وقتی برای گرفتن دارو به داروخانه مراجعه می‌کند، پلاستیک قبول نمی‌کند؛ از خود کیسه‌ی پارچه‌ای می‌برَد. دامنه.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۱۴۰۲ ، ۱۰:۰۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی